در ادامهی گفتار پیشین که با تمرکز بر شناخت از خانواده و اجتماع در منطقه بابویی ارائه گشت، در مجال حاضر سعی میشود بیشتر به مبحث تاریخ و سیاست در ناحیه بابویی نگریسته شود تا آگاهیهایی از آن به دست آید.
ضمن یادآوری این نکته که تاریخ و سیاست دو عنصر از عناصر مهّم هویتی جوامع بشری از جمله مردم لر میباشند، در این گفتار تلاش میگردد تا با مراجعه به پژوهشهای ارزشمند انجام گرفته توسط تیم پژوهشی گروه عشایری موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران با سرپرستی دکتر نادر افشار نادری که طی سفر مطالعاتی به کهگیلویه شناختی درخور از بابویی را به دست داده، به مقصود رسید؛ همچنین شایسته است پیش از ورود به اصل مبحث به نکات زیر عنایت داشت:
- الف) تاریخ، جغرافیا و سرگذشت سیاسی اجتماعی مناطق لرنشین از جمله بابویی را بایستی در گذر زمان و فراز و فرودهایی که داشتهاند نگریست؛ بر همین اساس بررسی جامع و مانع، نیازمند گفتارهای متعدد بوده و از توان یک پست خارج است.
- ب) بر مبنای بند (الف) بایستی به دو نکته اشاره کرد: نخست اینکه در مجال حاضر به قسمتی مشخص از کهگیلویه یعنی بابویی پرداخته میشود و بررسی سایر مناطق نیازمند پستهای مستقل است. دوم اینکه تمرکز اطلاعات ارائه شده در این گفتار مربوط به دهه چهل خورشیدی میباشد، همان بازه زمانی را مورد بررسی قرار داده و شناخت سایر دورهها نیازمند پستهای جداگانه است.
- ج) بارها گفته شد در گذر قرنها نظام سیاسی و در رأس آن رهبران لر از ستونهای مهّم هویت جامعه لر بودهاند. دقیقاً به همین خاطر است که پس از سلسله شاهان لر (اتابکان)، مردم لر همبستگی، اتحاد و آسایش پیش از آن را بازنیافتند هرچند که سیستم رهبری مردم لر چون امیران، والیان و خوانین لر با همراهی دلاوران و سلحشوران (شمشیرزنان و تفنگچیان) تا حدودی توانستند انسجام و هویت جمعی لرها را در گذر حوادث زمانه حفظ کنند امّا در هر صورت جامعه لر دچار تفرقه و چنددستگی گشته بود تا آنکه سرانجام فقر در زمان حکومت قاجارها گریبانگیر آنان شد؛ مضاف بر این با سرکار آمدن حکومت رضاشاه پهلوی، برخورد خشن با ایلات و طوایف لر، کشته شدن رهبران، دلاوران و سلحشوران به وقوع پیوست؛ امری که سرانجام با تحولات صورت گرفته در دهه چهل خورشیدی باعث شد مردم لر سازمان سیاسی خویش را به کل از دست دهند تا بیش از پیش به ورطهای از مشکلات عجیب و غریب خانمانسوز از فقر، تحقیر، تبعیض، محرومیت فزاینده گرفته تا انکار بدیهیترین اصالتها همچون مسئله تعیین اینکه کدام دهه (اولاد/هوز)، تیره و یا طایفه جزو کدام ایل، طایفه و یا تیره بوده است، گرفتار آیند.
- د) بایستی عنایت داشت عموم سران و رؤسای ایلات و طوایف لر از جمله بابویی علیرغم فراز و فرودها، کمی و کاستیها، اختلافنظرها، سلایق متفاوت و حتّی چنددستگیهایی که داشتهاند، جملگی توان خویش را مصروف در راه حفظ موجودیت، ثبات و گسترش تبار خویش میکردهاند؛ در همین راستا تاریخ بستری برای سرمشق قرار دادن نقاط قوت و عبرت از گوشههای منفی آن برای نسل امروز است.
- هـ) اگرچه مطالب مطرح شده، توسط پژوهشگران اعزامی از دانشگاه تهران و طی بازدید میدانی از منطقه تهیه شده، اهمیت بالایی را به دست میدهد امّا بازهم بر خواننده است تا ضمن پرهیز از پیشداوری، با دقت نقاط قوت و حتی کمی و کاستیهای احتمالی را دریابد؛ چنین منطق و روشی میتواند رواج دهنده فرهنگ تحقیق، گفتگو و تبادلنظر در جهت شناخت از هویت و اصالتها و همچنین آگاهیبخشی از گذشته در راستای ساختن آیندهای بهتر باشد.
- و) چنانکه در نوشته «مونوگرافی بابویی؛ جغرافیا و اقتصاد» گفته شد چارچوب کلی سلسله گفتارهای مونوگرافی بابویی (پست حاضر آخرین بخش آن است)، درباره ساختمان اجتماعی و اقتصادی ایل بابویی و تجزیه و تحليل نسبتاً عمیقتری از مسائل مربوط به آبادی باشت در قامت مرکزیت سیاسی ایل بابویی است؛ بنابراین، مجال فعلی نیز دو بخش یعنی گذشتهای مختصر از کلیت ایل بابویی و همچنین به طور ویژه و دقیقتر، سلسله مطالبی درباره آبادی باشت آنزمان را شامل میشود.
- ز) هرچند روند تضعیف سازمان سیاسی مردم لر با بر سر کار آمدن رضاشاه پهلوی آغاز گشت امّا با عنایت به اینکه میتوان گفت اجرای سیاست اصلاحات ارضی نقش «تیر خلاص» را در از بین رفتن آن شاکلهها داشت، مدنظر خواهد بود تا در سلسله گفتارهایی بدان پرداخته شود.
به هر تقدیر حاصل تحقیقات حسن پارسا، همراه و همکار دکتر نادر افشار نادری در آن پروژه مطالعاتی، موضوع سلسله گفتارهایی درباره مونوگرافی منطقه بابویی است که ادامهاش در مبحث تاریخ و سیاست به شرح زیر ارائه میگردد:
گذشته ایل بابویی: از گذشته ایل بابویی اطلاع زیادی در دست نیست و اسناد و مدارک موجود نیز هیچ یک آنچنان اطلاعی که روشنگر گذشته این ایل باشد به دست نمیدهد. [علاوه بر بخش حاضر مدنظر خواهد بود تا بر اساس سایر منابع، در سلسله گفتارهایی به تاریخ بابویی پرداخته شود]
در فارسنامه ناصری در مورد ایل باوی [بابویی] چنین نوشته شده است: گویند اصل آنها از اعراب باوی اهواز است که به ناحیه باشت و ناحیه کوهمره کوهکیلویه آمده و این دو ناحیه را تصاحب نموده و هر دو را ناحیه باوی گویند و شماره خانهها باوی که صحرانشینند از ۱۵۰۰ بگذرد. در زمستان در چادرهای سیاه و در تابستان در خانههای خاشاکی در بیابانها توقف کنند و بر چندین تیره قسمت شدهاند مانند تیره علیشاهی و گشین و موسایی و برآفتایی و قلعهای که آنرا عمله نیز گویند و زبان این تیرهها همه مانند الوار باشد و آنچه از بومی قدیم ناحیه باشت کوه و کوهمره باقی ماندهاند در دهات این ناحیه توقف دارند.
توضیح: همانطور که قبلاً نیز مطرح گردید، با عنایت به دادههای موجود بایستی گفت نسب بردن به عرب مربوط به خوانین ایل بابویی میباشد و نه همهی تیرهها و طوایف آن؛ از سوی دیگر همانگونه که پیشتر گفته شد بخش قابلتوجهی از مردم لر را شاخههایی از عرب (سید و غیر سید) تشکیل میدهند که در گذر زمان و بر اساس ساز و کارهایی، جذب جامعه لر گشته، رنگ و بوی لریاتی به خود گرفته، لر شده و چه بسا خدماتی نیز انجام دادهاند. بنابراین لر را میبایست فراتر از نسب و خون و در واقع یک «هویت» در نظر گرفت؛ شاکلهای که در گفتار «هویت و فرهنگ ایل بهمئی» بدان به طور مبسوطتر اشاره شده است.
یک مثال از توضیح فوق را میتوان خوانین بابویی دانست که با پذیرش نقل قول نسب عربی آنان، علیرغم فراز و فرودها، کمی و کاستیها، در گذر زمان، خدماتی را به مردم بابویی به ویژه از جهت کارکرد سازمان سیاسی در مسیر «حفظ هویت» ارائه داده است.
حال با عنایت به موارد مطرح شده، دانستهها و نیز توجه به مطالب نویسندگان و مطلعین بابویی بایستی مجدداً یادآور شد که «نسب به عرب بردن» مربوط به خاندان خوانین بابویی بوده است و نه همهی بابوییها.
به هر حال پارسا در ادامه مینویسد: در کتاب «کهگیلویه و ایلات آن» نوشته محمود باور، ناحیه باشت را به مساحت ٢٥٢ ميل مربع به طور جداگانه ذکر کرده و توضیح داده است که ناحیه کومره که در مشرق بهبهان قرار دارد چندیست که استقلال خود را از دست داده و بین باشت و بابویی و بویراحمد گرمسیری تقسیم گشته است.
سید محمدعلی امام شوشتری در کتاب تاریخ جغرافیایی خوزستان ایل باوی را در حدود ۱۲۰۰ خانوار که در ناحیه باشت و کومره اقامت دارند ذکر کرده و مینویسد:
تیرههای عمده آن عبارتند از علیشاهی، کیشی، موسایی، برآفتابی [و] قلعهای که آنرا عمله نیز گویند.
آبادی باشت: پس از ذکر مقدماتی گذرا از تاریخ بابویی همانگونه که گفته شد پارسا علاوه بر کلیت ایل بابویی، مطالب ریزبینانهتری را درباره آبادی باشت که مرکزیت سیاسی وقت ایل بابویی را دارا بوده به دست داده که در ادامه به ترتیب زیر ارائه خواهد شد:
- حدود و وسعت آبادی باشت
- سابقه تاریخی آبادی باشت
- سیمای آبادی باشت
- ترکیب جمعیت آبادی باشت
- گروههای اجتماعی آبادی باشت قبل از اصلاحات ارضی
- گروههای اجتماعی آبادی باشت بعد از اصلاحات ارضی
- مشاغل متفرقه در باشت
- مالکیت زمین
- نسقبندی
حدود و وسعت آبادی باشت: حدود بخش باشت را از طرف شمال کوه کبکان و از طرف جنوب منطقه شلالدون و انتهای رودخانه تنگ تیز و از مشرق منطقه بوستان و لیزا و از مغرب کوه گروس تشکیل میدهد.
ولی در اطراف آبادی باشت چند آبادی دیگر پراکنده است که در داخل بخش باشت موقعیت و حدود آبادی باشت را تعیین میکند بنابراین در طرف جنوب آبادی باشت، آبادی منصورآباد و در سمت جنوبغربی آبادی برغون و در سمت غرب آبادی گروس و سرآببیز و در طرف شمال آن سلسله کوههای کبکان و در سمت شرق دهات شكرک و تلمویزی، عشقآباد و ملکآباد قرار دارد.
جاده شوسه گچساران و چرام از قسمت جنوبشرقی آبادی به سمت جنوبغربی میگذرد. در گذشته وسعت ده محدود به قلعه خان و تعداد معدودی خانه در اطراف آن بوده است ولی به تدریج بر اثر افزایش جمعیت سطح زیربنای آبادی نیز گسترش پیدا کرده است و اکنون در حدود ۱۰ هکتار میشود.
سابقه تاریخی آبادی باشت: در گذشته باشت به منطقهای اطلاق میشد که اکنون به نام منطقه یا بخش باشت گفته میشود و محل سکونت عشایر باوی بوده است.
حمدالله مستوفی در کتاب نزهه القوب که در سال ٧٤۰ هجری تألیف نموده است میگوید: «باشت قوطاً ناحیتی است در کوهستان و سردسیر است حاصلش غله و اندك ميوه باشد» و همچنین در کتاب فارسنامه ناصری از ناحیه باشت یاد گردیده است ولی به طور مسلم آبادی باشت از دیرباز مرکز ایل و کلانترنشین بوده است ولی احتمال بر اینستکه در گذشته قلعه خوانین باوی در مکان فعلی نبوده است بلکه در زمان اسدخان باشتی پدر خان فعلی [ملک منصورخان باشتی] آبادی کنونی باشت ایجاد و کلانترنشین گردیده است و بر اثر رفت و آمدی که برای حل و فصل امور سیاسی ایلی صورت میگرفته است بمرور اهمیت زیادی پیدا میکند به طوری که در سالهای اخیر [دهه چهل خورشیدی] دهستان نامیده میشود.
در اصطلاح محلی باشت به جایی اطلاق میشود که خشک و كم آب است و خود اهالی احتمال میدهند که باشت قبلاً باش بوده و به تدریج تبدیل به باشت شده است.
سیمای آبادی باشت: قلعه باشت بر فراز تپهای واقع است که از چهار طرف مشرف به زمینهای زراعتی میشود و از فاصله دور قبل از هر چیز قلعه خان به چشم میخورد و سپس خانههایی که در اطراف قلعه پراکنده است به خوبی آشکار میشود که قلعه با ارتفاع بیشتری مسلط بر تمامی ده است. جاده شوسه که به چرام منتهی میشود از سمت جنوب آبادی میگذرد و این امر تا حد زیادی در تغییر سیمای ده اثر گذاشته است ساختمانهای مدرن دولتی، درمانگاه، سپاه بهداشت و دفتر پست که اخیراً ساخته شده در کنار این جاده واقع است و موجب گردیده که دکانداران محلی مغازههای جدیدی در کنار جاده بسازند از جمله قهوهخانه ده است که مرکز تجمع اهالی و پذیرایی مسافرین و پیلهوران غیر بومی است.
از جاده اصلی به وسیله يك كوچه نسبتاً عریضی که به آن «خیابان چه کنم» میگویند ورود به ده و آمد و رفت به قلعه صورت میگیرد در اواسط این کوچه يک انشعاب اصلی که انشعابات فرعی کوچکی را به دنبال دارد تقسیمات داخلی ده را تشکیل میدهد. بیشتر خانههای ده، قدیمی و دیوار آنها از سنگ و گل و پوشش سقف از چوب جنگلی و لایههای گل است. در سالهای اخیر به سبب ایجاد ساختمانهای مدرن دولتی در ده گرایشی در جهت نوسازی در بین مردم پیدا شده است که آثار آن در خانههای نوساز که با مصالحی چون تیرآهن، آجر و گچ ساخته شده مشهود است.
گروه توانگر و معلمان ده از پیشگامان پذیرش هر نوآوری هستند. آموزگاران اقدام به ساختن خانههای نسبتاً مدرن کردهاند و توانگران نیز خانههای قدیمی را خراب و تبدیل به خانههای جدید نمودهاند.
باشت فقط ٤ خانوار کومهنشین دارد اینها سابقاً ساكن منصورآباد در سمت جنوب آبادی بودهاند، پس از انجام تقسیم اراضی در بخش باشت که زمینهای منصورآباد جزو مکانیزه خان محسوب شد خان نسق و خانه هر يک را به مبلغ ٦ هزار تومان خرید و در مقابل به آنها در باشت نسق کشاورزی داد و در قسمت غربی آبادی زمین متری ۲۵ ریال به آنها فروخته تا کومههای خود را تبدیل به خانه کنند.
در گذشته بر اساس تجمع گروههای خویشاوند، آبادی به دو محله کهنه قلعهای و کمایی تقسیم میشده فعلاً با گسترش ده و افزایش جمعیت آن به پنج محله جدید تقسیم شده که به نام ۵ نفر از معتمدین محل که عضو انجمن ده هستند نامگذاری شده است.
ترکیب جمعیت آبادی باشت: جمعیت این آبادی بر خلاف سایر آبادیهای باوی به مناسبت کلانترنشینی ترکیبی است از کلیه تیرهها و طوایف مستقل باوی و بعضی از طوایف ایلات همجوار مانند ممسنی، بویراحمد، بختیاری و چند خانوار شهری که به عنوان پیلهور به ده رفت و آمد داشتهاند و از طریق ازدواج و برقراری رابطه خویشاوندی با طوایف بومی ساکن آبادی گردیدهاند.
گفته میشود قدیمترین طایفه ساکن آبادی کهنه قلعهایها هستند و سپس گشینیها و گوهرگانیها ولی بعدها طوایف دیگری به ده میآیند که از نظر تعداد خانوار از کهنه قلعهایها بیشترند به این ترتیب که اکنون از کل خانوارهای ساکن آبادی بیشترین خانوار به ترتیب مربوط به گشینیها، گوهرگانیها، دولیاریها و بختیاریها میباشد و کهنه قلعهایها و سایر طوایف در درجات بعدی قرار دارند.
٤٤٢ نفر مرد و ۳۸۰ نفر زن ترکیب جنسی جمعیت را تشکیل میدهد و حجم متوسط خانوار ۰۷/۵ است. ترکیب سنی جمعیت در جدول گروههای سنی و هرم سنی مشخص شده است. مطالعه بر روی کیفیت ازدواج در این آبادی نشان میدهد که بیشترین ازدواج در بین خانوارهای غیر خویشاوند صورت گرفته است.
به طوری که از ١٦٢ خانوار فقط زن و شوهر ۲۲ خانوار خویشاوندی از نوع عموزاده و داییزاده دارند و بقیه غیر خویشاوندند و این امر به دلیل آنستکه جمعیت آبادی را تیره عمله باوی تشکیل میدهد و ازدواج در بین این تیره با سایر تیرهها دارای کیفیت متفاوتی است. زیرا در میان عملهها ازدواج در ۳ دایره خاص انجام میشود در دایره نخستین ازدواج با خویشاوندان مانند عموزاده و داییزاده و غیره صورت میگیرد و در دایره دوم اساس ازدواج وابستگی تیرهای و طایفهای میباشد و در دایره سوم به علت عمله بودن حد و مرز ازدواج از دو دایره مذکور تجاوز میکند و در قلمرو ایل برای آنها آزادی عمل در ازدواج پیدا میشود به همین جهت میتوان گفت دایره اول و دوم مربوط به تمام تیرهها و طوایف ایل است ولی دایره سوم اختصاص دارد به افراد تیره عمله و تا زمانی که وابستگی به تیره عمله وجود دارد از این خصوصیت برخوردارند و دلیل بیشترین ازدواج در میان غیر خویشاوندان همین خصوصیت خاص دایره سوم است.
گروههای اجتماعی ده باشت قبل از تقسیم اراضی: قبل از تقسیم اراضی، خان خود را مالک تمام املاک باوی میدانست عشایر نیز مالکیت مطلق او را قبول داشته و خود را رعایای متعلق به وی میپنداشتند. ده باشت کلانترنشین ایل باوی بوده و ساکنین آنرا گزیدهای از افراد تیرههای مختلف ایل باوی تشکیل میدادهاند که به وسیله خوانین ایل در گذشته انتخاب و به ده باشت آمدهاند و در اطراف قلعه اقامتگاه خان ساکن شدهاند. این افراد عموماً نوکران رکابی و آماده خدمت و فرمانبردار و حافظ خوانین باوی بودهاند و در دستگاه خوانین به فراخور حالشان وظایفی را انجام میدادهاند. این وظایف تعیین کننده منزلت اجتماعی آنها بود، ابلاغ دستور خوانین به ابوابجمعی ایل و جمعآوری مالیات و نظارت بر املاک و عایدات – فرمانبری و حفاظت از خوانین در هنگام بروز خطر از جمله وظایفی بود که به وسیله این افراد صورت میگرفت. به همین جهت این افراد مورد توجه خوانین بودند و از كمك و حمایت مستقیم آنان برخوردار میشدند به پاس خدماتی که انجام میدادند از پرداخت بهره مالکانه معاف بودند و بر حسب شایستگی و منزلتی که در نزد خوانین داشتند میزان نسق کشاورزی آنان نیز متفاوت بود و از میزان عایدات وصولی خوانین سهمی هم این افراد میبردند. خوانین به وسیله این افراد قدرت خود را اعمال میکردند و آنها نیز خود را موظف به انجام وظایف محوله میدانستند قصور در انجام وظایف و دستورات خوانین مجازات سنگین داشت، خانه خرابی، زندانی شدن، رانده شدن از ده و گرفتن نسق آنان از جمله مجازاتهای معمول بود ولی این مجازاتها کمتر انجام میگرفت زیرا نیازی به شدت عمل پیدا نمیشد و غالباً تنبیه و توبیخ با دریافت بهره مالکانه از خاطی و تشویق و پاداش از طریق معاف شدن از بهره مالکانه و یا واگذاری نسق بیشتر به اشخاص صورت میگرفته است.
گروهی را خطر از دست دادن موقعیت شغلی و نسق تهدید میکرد و گروهی دیگر را به دست آوردن مشاغل حساس و در اختیار گرفتن نسق بیشتر امیدوار میساخت این کیفیت شامل حال افراد همه گروهها میشد و هیچکدام از آنها از وضع ثابتی برخوردار نبودند بلکه عنایت و توجه و یا خشم و غضب خوانین نسبت به افراد موجب میشد که در گروه خاصی قرار گیرند و از مزایای آن بهرهمند شوند. در گذشته گروههای اجتماعی ده تشکیل میشد از همان گروههایی که سازنده ساختمان ایلی بودند و این امر سبب شده بود که قبل از تقسیم اراضی ده باشت با سایر دهات منطقه باوی تفاوت داشته باشد و ساکنین آن از مزایایی برخوردار باشند که سایر عشایر باوی از آن محروم بودهاند.
قبل از تغییراتی که در سالهای اخیر در آبادی باشت پیدا شده است وضع گروههای اجتماعی به شرح زیر بوده است:
- ۱- خان
- ۲- مباشرين
- ۳- مأمورين وصول
- ٤- انباردار خان
- ۵- زمیندار
- ۶- بازیار
- ۷- دکاندار غیر بومی
- ۸- سلمانی، چوپان، آسیابان
- ۹- خوش نشین
- ١٠- توشمال (مطرب)
- ۱۱- آهنگر، مسگر و غربتها
بعد از خان، مباشرین از قدرت و منزلت اجتماعی زیادی در جامعه ایلی برخوردار بودند چونکه تعین میزان مالیات برای زارعین به وسیله مباشرین انجام میشد و صدی ده از کلیه وصولی متعلق به آنان بود و این افراد علاوه بر نسقی که در ده باشت داشتند از مزایای شغلی خود نیز برخوردار بودند و این امر در گردآوردن ثروت و کسب اعتبار و رفاه بیشتر آنان موثر بوده است بعد از مباشرین در ده مأمورین وصول صاحب قدرت و موقعیت بودند چه این افراد جمعآوری منال و عایدات خان را به عهده داشتند و از میزان دریافتی سهمی میبردند و به همین جهت در جمعآوری منال کوشش زیادی میکردند.
انبارداران کسانی بودند که به علت اعتمادی که خان به حُسن خدمت آنها داشت به این سمت گمارده میشدند و حقوقی سالیانه دریافت میداشتند و بعد از مباشرین و مأمورین وصول بیشترین نسق از طرف خان به آنان واگذار میگردید. بر روی هم، مباشر و مأمور وصول و انباردار زمینهای مرغوب ده را به صورت نسق در اختیار داشتند و بیشترین نسق به ترتیب متعلق به آنان بود و افراد دیگری که فرمانبری میکردند و یا در گذشته مأمور وصول و یا تفنگچی خان بودهاند مقداری نسق در اختیار داشتند و از پرداخت بهره مالکانه معاف بودند و قبل از تقسیم اراضی بر روی نسق خود زراعت میکردند و به علت اینکه عمله محسوب میشدند از پرداخت بهره مالکانه معاف بودند.
پس از گروه نسقدار، گروه فاقد نسق بود که در امر تولید کشاورزی برای گروه نسقدار کار میکردند و سهمی میبردند این افراد عمله بودند و وابسته به خانوارهای نسقدار و امکان داشت که با توجه خان آنها نیز نسقدار شوند و یا نسقداران ناگزیر شوند که برای مدتی بازیاری کنند این دو گروه در گذشته فاصله زیادی نداشتند چه امکان داشت در آینده بازیار صاحب نسق گردد و یا نسقدار نسق خود را از دست بدهد و این امر موجب میشد که نزدیکی و همکاری بیشتری بین این دو گروه به وجود آید.
پس از این افراد، دکانداران غیر بومی که تمکن مالی داشتند و نیاز اهالی ده را برآورده میکردند مورد احترام بیشتری بودند صاحبان مشاغلی چون سلمانی، چوپانی، آسیابانی به علت فقر مالی از اعتبار کمتری برخوردار بودند و خوشنشین یعنی کسانی که از دهات دیگر برای سکونت موقت به ده آمده و ساکن شدهاند و از طریق کارهایی مانند کارگری کشاورزی و عملهگی امرار معاش میکردهاند اعتبارشان از بومیان فقیر کمتر بوده است. افرادی چون توشمال (مطرب)، آهنگر و مسگر (غربتها) که غالباً سیار و غیر بومی هستند و مدت کوتاهی در ده توقف میکردهاند از کمترین منزلت اجتماعی برخوردار بودهاند.
توضیح: چنانکه در سلسله گفتارهای مونوگرافی چرام نیز گفته شد، از نظر ادمین سایت، گذشته از فراز و فرودها بر مبنای نقاط قوت و ضعف، تقلیل دادن جایگاه سازمان سیاسی سنتی مردم لر به «مالک» درست به نظر نمیرسد زیرا چنانکه بارها گفته شد نقش تاریخی آن در گذر زمان فراتر از بحث مالکیت بوده هرچند مالکیت نیز یکی از حدود وظایف و اختیارات آن را در بر میگرفته است؛ در همین راستا مجدداً درباره نظام سیاسی و مشخصاً رهبران لر به یاد میآورد اگرچه رهبری جامعه لر در گذر تاریخ مخصوصاً دوره پس از اتابکان (شاهان) لر دارای عملکرد مثبت و منفی، بالا پایینها، سلایق متفاوت، اختلافنظرها و حتی چنددستگیها بوده اما در کلیت امر میتوان گفت دارای عملکردی قابل قبول به ویژه از زاویه دید «حفظ هویت» و همچنین درک شرایط و مقتضیات زمانه بوده است.
گروههای اجتماعی ده باشت پس از تقسیم اراضی: پس از تقسیم اراضی، تغییراتی در جامعه ده به وجود آمد. این تغییرات در بعضی از مناسبات بین گروهها اثر گذاشت. جامعه باشت اکنون از لحاظ گروههای اقتصادی به دو بخش «زمیندار» و «بیزمین» تقسیم گردیده [است].
پارسا در ادامه گوشهای از شیوههای عمل نظام سیاسی مردم لر را به تصویر کشیده که با اجرای اصلاحات ارضی از بین رفت، روالهایی که به گفته پارسا فقدانشان در نهایت به بیتفاوتی و بیعلاقگی مردم به سرنوشت ده میانجامید؛ او مینویسد: در گذشته سرنوشت زمیندار و بیزمین هر دو در اختیار مالک ده يا خان بود که در توزیع اراضی کشاورزی دخالت مستقیم داشت و چه بسا امکان داشت که زمیندار نسق خود را از دست بدهد و یا خوشنشین و بیزمین صاحب نسق گردد. این امکان موجب آن بود که تمایز آشکاری میان آنها وجود نداشته باشد علاوه بر این بسیاری از کسانیکه فاقد نسق بودند اعضای وابسته به خانوارهای نسقدار بودند و در امر تولید و بهرهبرداری از زمین با نسقداران شرکت میکردند.
تقسیم اراضی [اصلاحات ارضی] در جهت سود کسانی که نسق در اختیار داشتند صورت گرفت و مالکیت آنها را بر نسق قطعی ساخت و از طرف دیگر افرادی چون مباشر و مأمور وصول دچار زیان گردیدند. زیرا در عین حال که مالک زمین شدند مزایای شغلی که در دستگاه خان داشتند از بین رفت و ناگزیر شدند که خود مستقیماً در تولید کشاورزی شرکت کنند و بقیه مردم ده که به بازیاری و کارگری و کارهای دیگر اشتغال داشتند و امیدوار بودند که روزی زمیندار شوند پس از تقسیم اراضی برای همیشه امیدشان قطع شد و همچنین روابط دوستانه و صمیمانه و تعاونی که در گذشته بین این دو گروه در امر تولید و توزیع و مصرف وجود داشت تغییر یافت اکنون بیزمینها نسبت به سرنوشت ده بیعلاقهاند و در مسائلی که در آبادی میگذرد هر چند نشانههایی از عمران و آبادی هم در آن باشد از نظر آنها بیتفاوت است. به این ترتیب جامعه بر اساس مالکیت زمین به دو گروه نسقدار و بینسق تقسیم گردید که هر گروه دستههایی را با خصوصیات خاص دربر میگیرد.
گروه زمیندار با توجه به مقدار زمینی که در اختیار دارند به ۳ دسته تقسیم میگردند:
الف – دسته اول شامل کسانی است که بیش از ۳ خیش زمین دارند و از وسایل مکانیزه تولید استفاده میکنند افراد این دسته را خان و مباشرین سابق تشکیل میدهند که موقعیت اجتماعی خود را مانند گذشته با مختصر تغییر شکلی حفظ کردهاند. خان سابق با در اختیار داشتن ٤٠ خیش زمین زراعتی و حفر ۳ حلقه چاه عمیق با بودجه شخصی و حفر ۵ حلقه چاه عمیق با كمک دولت و ایجاد مزارع چغندرقند و داشتن آسیابهای متعدد موتوری و برق شخصی و امکانات دیگری در جامعه ده از لحاظ موقعیت اقتصادی همچنان مانند گذشته بیرقیب باقی مانده است. از ۱۵ حلقه چاه عمیق در تمام منطقه باوی ۱۲ حلقه متعلق به وی و ۲ حلقه چاه دیگر متعلق به یکی از منسوبین اوست همچنین از ۱۹ دستگاه آسیاب موتوری که در تمام منطقه دایر گردیده است ۱۰ دستگاه آن متعلق به همین شخص است که از آنها بهرهبرداری میکنند در آبادی باشت افراد زیادی در مزارع چغندر کارگری میکنند و از این طریق قسمتی از معیشت خود را تأمین میکنند هنوز بسیاری از مردم ده خصوصاً افراد گروه بیزمین خود را محتاج به خان سابق میدانند و این نیاز نه تنها در جهت مسائل اقتصادی است بلکه به لحاظ آشنایی وی به سازمانهای دولتی و اعمال نفوذ برای رفع مشکلات احتمالی است که خود را محتاج به كمک و راهنمایی او میدانند. بر روی هم به سبب رجحانی که از نظر اقتصادی و اجتماعی بر کلیه مردم ده دارد از بالاترین منزلت اجتماعی نیز برخوردار است.
مباشرین سابق نیز بعد از خان از بیشترین منزلت اجتماعی برخوردارند زیرا بیشترین مقدار زمین را که ٤ خیش است با وسایل مکانیزه تولید در اختیار دارند و همچنین با محاسبهای که در مورد درآمد و مصرف خانوار در ده آنجا شده است بالاترین حد درآمد و مصرف را این دسته داشتهاند.
ب – دسته دوم آنهایی هستند که بین ۱ تا ۲ خیش زمین کشت میکنند و علاوه بر این مشاغل جنبی دیگری چون آموزگاری، دامداری و دکانداری دارند و از لحاظ کمیت درآمد و مصرف بعد از دسته اول قرار میگیرند.
ج – دسته سوم را کسانی تشکیل میدهند که بین ½ تا ¼ خيش زمین دارند و کمی وضعشان بهتر از افراد گروه بیزمین است اینها غالباً ناچارند کمبود درآمد خانوارشان را با انجام کارهای جنبی چون شلتوکكارى در ممسنی و کارگری در مزارع چغندر جبران کنند.
گروه بیزمین شامل ۳۵ خانوار است که در ده مشاغل مختلف دارند اغلب آنها برای زمیندارها بازیاری میکنند در محاسبهای که بر روی درآمد و مصرف خانوار صورت گرفت پایینترین رقم درآمد و مصرف متعلق به این گروه میباشد این محاسبه نشان میدهد که مصرف آنها بیشتر از درآمدشان است و در نتیجه همواره به دکانداران محلی مبلغی بدهکارند و بر عکس زمیندارها اعتبار قابل ملاحظهای نزد دکانداران ندارند.
مشاغل متفرقه در باشت: در آبادی باشت مشاغلی وجود دارد که تا حدی تخصصی و مورد نیاز مردم است. با این حال به جز آن دسته از مشاغل اصلی که در بخش کشاورزی و دامداری و خدمات دولتی ذکر گردیده است مابقی مستقلاً و به تنهایی معیشت خانوار را تأمین نمیکند، به جز ۲ نفر دکاندار غیر بومی که بهبهانی و کازرونیاند، دکانداران عموماً زمیندار و کشاورزند و ضمناً مختلطفروشی و مشاغل دیگری چون قصابی و خیاطی را در کنار هم انجام میدهند.
آهنگری: در گذشته آبادی باشت دکان آهنگری داشته است که احتیاجات مرد باشت و بیشتر دهات باوی را تأمین میکرده است و با رونق کارهای آهنگری در شهر دوگنبدان در ٤ سال قبل آهنگر باشت به آنجا میرود و دکان آهنگری باز میکند. مردم باشت و سایر دهات باوی با امکاناتی که از نظر رفت و آمد به شهر پیدا کردهاند. این کمبود برایشان مشکلی ایجاد نکرده است زیرا احتیاجات آهنگری، مسگری و نجاری خود را در شهرهای دوگنبدان، بهبهان و کازرون تأمین میکنند؛ به ندرت ضرورت پیدا میکند که برای تأمین این قبیل نیازمندیها خودشان به شهر بروند زیرا این احتیاج بیشتر به وسیله دکانداران محلی که برای خرید و فروش به شهر میروند رفع میگردد.
کفاشی: تعمیرات کفش و گیوه اهالی را پینهدوز یا ملکیدوز کازرونی انجام میدهد، زندگی این شخص که از ۳ سال قبل ساکن باشت گردیده از این طریق به درستی تأمین نمیشود، ناچار پارچهفروشی هم میکند.
خیاطی: کارهای خیاطی ده را ۲ نفر از مختلطفروشها که نسق هم دارند انجام میدهند به این ترتیب که هرکدام چرخ خیاطی در اختیار دارند و برای شلوار زنانه که ۱۲ متر پارچه دارد ۵۰ ریال و شلوار مردانه ۲۰ ریال شلوار بچگانه ۱۰ ریال پیراهن زنانه ۲۰ ریال پیراهن مردانه ۲۰ ریال اجرت دریافت میکنند.
سلمانی: سلمانی ده کسی است که شغل خود را از پدرش به ارث دارد و این تنها شغلی است که شاغل آن تا چند نسل پدرانشان این حرفه را داشتهاند و شاغلین بقیه مشاغل متفرقه موجود عموماً پدرانشان نسقدار و دامدار بوده است. در گذشته سلمانی رسومات میگرفت و اهالی ده مطابق سنت جاری محلی و ایلی بابت هر خیش زراعت در سال ١٥ من محلی گندم رسومات میدادند و علاوه بر رسومات برای هر عروسی که انجام میشد لباس و پول جداگانهای میگرفت و گوسفندی که کشته میشد دل و جگر و پوست و روده و کله و پاچه آن متعلق به وی بود و در تمام مدت عروسی غذای خود را هم میخورد. در جشن عید نوروز هم اهالی ده به او عیدی میدادند ولی از ۲ سال قبل این رسم از بین رفته است و در حال حاضر سلمانی بابت هر اصلاحی که میکند ۵ ريال مزد میگیرد.
قصابی: دو نفر از دکانداران که ضمناً زمیندار هم هستند قصاب آبادیاند این اشخاص از افراد نسبتاً مرفه دهاند و کار قصابی را به طور جنسی در کنار مختلطفروشی خود انجام میدهند مصرف گوشت در ده چندان زیاد نیست به طوری که در هفته يک بار گوسفند یا بزی میکشند ولی کشتار منظم که در فاصله معینی باشد انجام نمیشود. اهالی ده به طور نقد و نسیه گوشت مورد احتیاج خود را خریداری میکنند. این اشخاص همانهایی هستند که نقش واسطه فروش دام به چوبداران شهری را دارند.
مالکیت زمین: در گذشته در آبادی باشت مالکیت به صورت رسمی وجود نداشت بلکه نسقی که در اختیار مردم بود برای فرزندانشان ایجاد حق میکرد اما این مشروط به رضایت خان بود که خود را مالک تمام منطقه میدانست و در غیر این صورت استفاده از زمین برای وراث نسقدار ممکن نبود بنابراین با تصویب خان، نسق خانوار بین فرزندان ذکور تقسیم میشد یا به طور اشتراکی مورد بهرهبرداری آنان قرار میگرفت و این امر به صورت سنتی معمول بود.
در حال حاضر اگر نسقداری فوت شود تشریفات رسمی صورت میکرد به این ترتیب که صورت مجلسی با امضای معتمدین محل تهیه میشود و میزان نسق و تعداد وراث و توافق آنها را در تقسیم نسق ذکر میکنند و سپس جریان امر به اطلاع سازمان اصلاحات ارضی محل میرسد و سازمان اصلاحات ارضی نسق جدید را به نام هر يك از آنها صادر میکند و نسقدار جدید زمین خود را در اداره ثبت اسناد به ثبت میرساند و مالکیت او قطعی میگردد.
در گذشته خرید و فروش زمین بین کشاورزان معمول نبود، اکنون نیز از طرف اداره اصلاحات ارضی مانع از انجام این کار میشوند ولی به طور غیر رسمی حق استفاده از زمین خرید و فروش میشود به طوری که سند زمین از نظر مالکیت به نام شخص باقی میماند ولی عملاً استفاده از زمین در اختیار مالك جديد قرار میگیرد اینگونه معاملات مبتنی بر قرارداد محلی است.
فعلاً يک گاو كه برابر ½ خيش است بین۲۰ تا ۷۰۰ تومان خرید و فروش میشود قیمت زمین بر اساس مرغوبیت آن و میزان احتیاج فروشنده تعیین میشود.
نسقبندی: زمینهای کشاورزی باشت از چهار طرف وصل به ده میباشد به طوری که دورترین نسق در قسمت شرق، شمال و غرب در حدود ۳ کیلومتر با ده فاصله دارد و نسبت به ده صورت تقارن دارد ولی در قسمت جنوب حد نهایی نسقها از يک كيلومتر تجاوز نمیکند ۱۲۷ نسق ده به ٢٤٣ قطعه زمین تقسیم شده است که فقط ٢٦ نسق يک قطعه و ۲۰ نسق دیگر دو قطعه ولی در یکی از جهات چهارگانه قرار دارد و ۸۱ نسق دیگر که ۲ یا ۳ قطعهای هستند در جهات مختلف قرار دارد به طوری که نسق يك خانوار که ۳ قطعه است قطعهای در شرق و قطعهای در غرب و قطعهای دیگر در شمال قرار دارد به این ترتیب ملاحظه میشود که هیچگونه نظم منطقی در توزیع نسق رعایت نشده است و این امر صرفاً ناشی از این که در گذشته نسق به صورت ثابت در اختیار اشخاص باقی نمیماند و ممکن بود هر چند صباحی قسمتی از نسق را از شخصی بگیرند و به شخص دیگری بدهند و یا به وراث وی را گذار نمایند. چون تقسیم و توزیع زمین مربوط به خان بوده و زارعین ناگزیر هر جا را که خان در اختیارشان میگذارد کشت میکردند بنابراین پراکندگی بیحساب وجود داشته است و این شکل پس از تقسیم اراضی نیز منظور گردیده است و فقط خان زمین خود را در قسمت شرق و جنوب شرقی ده به صورت یکجا انتخاب کرده است و در مقابل به کشاورزان که در آن قسمتها نسق داشتهاند در جاهای دیگر نسق داده است.
بهعنوان حسن ختام ضمن آرزوی تندرستی برای همه تلاشگران عرصه شناخت و معرفی عشایر بهویژه تبار بزرگ لر، مجدداً گرامی داشته میشود یاد و خاطره تمام درگذشتگانی که دل در گرو سربلندی و سعادت این تبار کهن داشتند و بر همان سیرت چهره در نقاب خاک کشیدند مخصوصاً زندهیاد دکتر نادر افشار نادری که بنیانگذار ارزشمندترین پژوهشها درباره نظام سنتی عشایر لرتبار کهگیلویه بودند.
با سلام و خسته نباشی خدمت برادر محترم و زحمتکش ایلمان ✊🏻
ضمن تشکر و قدر دانی از شما برادر زحمت کش میخواستم از شما کسب اجازه کنم که عکس مربوط به شجرنامه ایل بهمئی که از گیلویه تا بهمن ادامه دارد را در ویکیپدیا و در صفحه ایل بهمئی به نمایش عموم بگذارم
سلام
ضمن تشکر از ابراز محبت، نظر لطف، دغدغه و غیرت آن برادر محترم، توضیح کوتاه و گذرایی به شرح زیر درباره شجرهنامهی مذکور ارائه میگردد:
منابع مکتوب تاریخی از پدران بلافصل «گیلویه» با نام «مهرگان» و «روزبه» یاد میکنند؛ در همین راستا اگر پیش از گیلویه مستقیماً به «لر بزرگ» اشاره شده است از برای جایگاه شاخص آنان (گیلویه و لر بزرگ) در روایات پیران و بزرگان و البته هویت و همبستگی تاریخی مردم و سرزمین کهگیلویه و ایضاً لر بزرگ است. ضمناً برای درک بهتر شناخت از عنوان لر بزرگ در جایگاه یک فرد میتوان به گفتار «معنی واژه لر» مراجعه نمود.
به هر حال همانگونه که پیشتر هم اشاره شد مدنظر میباشد تا در چارچوب گفتارهایی به شجرهنامه بهمئی توجه شود بنابراین در آن مجال به طور مبسوطتر به مسائل و موضوعات مربوطه پرداخته خواهد شد.
سلام تشکر.. شما میدانید که اقوام قبل از آریایی ها که عیلامی ها کاسیان لولوبیان و اورارتو بودند آیا بازمانده دارند یا منقرض شدند؟
سلام
ضمن سپاس از ابراز محبت آن مخاطب محترم، علیالقاعده بعید به نظر میرسد مردمان باستان همگی از بین رفته باشند پس قابل انتظار است که بازماندگانی از آنان باقی مانده و ادامه حیات دهند اما مسئله اینست که با یقین و قطعیت نمیتوان گفت مثلاً اقوام و گروههای کنونی همچون لرها، کردها، شیرازیها، اصفهانیها، کرمانیها و… به جوامع باستانی چون عیلام، کاسی، پارسیان، مادها و… نسب میبرند.
در واقع تمام آنچه در این زمینه مطرح میگردد، نظریات تاریخی پژوهشگران میباشند که با توجه به روایات، قرینهها، اسناد، آثار و کشفیات تاریخی و باستانشناسی و نیز بررسیهای زبانشناسی، آنهم بهطورکلی و نه ریزبینانه ارائه گشته، بنابراین یقین و اطمینانی به دست نمیدهند.
به هر صورت با عنایت بدینکه گفته میشود سرزمینهای لران و کردان در گذشته مأمن اقوام کهنی چون عیلامیها، کاسیها، هخامنشیان، مادها و ساسانیان بوده است، میتوان در قامت یک نظریه آنهم بهطورکلی و نه ریزبینانه، لرها و کردها را بازماندگانی از آنان تلقی کرد.
همچنین خاطرنشان میگردد که اصولاً در اولویت اول قرار دادن و محوریت دادن به تاریخ باستان ضرورتی برای ایرانیان امروز من جمله لرها نخواهد داشت زیرا تاریخ پر رمز و راز باستان با ابهامهای فراوانش مستعد چالشها و حاشیههای گوناگون در آینده است به ویژه اینکه اهداف سیاسی احتمالی دولتها را هم در آن لحاظ نمود.
در همین رابطه همانطور که قبلاً ذکر شد تاریخ برای سرمشق و عبرت گرفتن میباشد و سزاوار نیست اشتباهات دیگر اقوام و ملتها را تکرار کرد؛ مثلاً در صدسال اخیر یکی از اشتباهات جریان یا تفکر موسوم به مرکزگرا در امر هویتسازی واحد، همانا اولویت و محوریت دادن به تاریخ باستان (آنهم به شکل نامتناسب) است که امروزه یکی از عوارض آن، مخالفتهای ضمنی و آشکاری میباشد که به هر دلیل از گوشه و کنار به گوش میرسند.
به عبارتی آنچه شایسته است در اولویت اول قرار گرفته و محوریت داشته باشد همانا هویت مشخص و آشکار لر میباشد و بعداز آن میتوان تاریخ باستان را در اولویت دوم قرار داد.