کهگیلویه بهعنوان بخشی از سرزمین پهناور لر، در گذر زمان دارای موقعیت ممتاز جغرافیایی تاریخی بوده است – چه در زمانیکه سکونتگاه عیلامیان و چه دورهای که دروازه ورود پارس باستان (مرکزیت سیاسی شاهنشاهی هخامنشی و ساسانی) بود – در قرون معاصر هم در قامت مأمن و جایگاه ایلها و طوایفی جلوهگر شده که مردمانشان به صفا، صمیمیت، صداقت و شجاعت همچون سایر لرتباران شهره بودهاند.
در آخرین تقسیمبندی ایلات منطقه از اواخر دوره قاجار ببعد، ساخت عشایری کهگیلویه شامل 6 ایل بهمئی، بویراحمد، طیبی، دشمنزیاری، چرام و بابوئی بوده است. در همین راستا تلاش خواهد شد تا با توجه به منابع موجود، شناختی کلی از وضعیت جغرافیایی سرزمین ایلات ششگانه مذکور به دست داده شود. ضمن آنکه پیش از پرداختن به ادامه بحث باید به نکات زیر توجه داشت:
- تاریخ، جغرافیا و سازمان سیاسی اجتماعی جوامع عشایری و ایلات را بایستی در گذر زمان و فراز و فرودهایی که داشتهاند نگریست؛ بر همین اساس بررسی تمام و کمال موارد مذکور نیازمند گفتارهای متعدد بوده و از حوصله یک پست خارج است.
- در راستای نکتهی بالا باید گفت در گذر زمان ایلها و جوامع عشایری دیگری از جمله نوئیها و یوسفیها نیز در کهگیلویه میزیستهاند که در سیر تحولات تاریخی و رخدادهای سیاسی، سازمان سیاسی اجتماعی خویش را از دست داده، پراکنده شده و بازماندگان آنان در چارچوب سایر ایلات جای گرفتند. پس در مجال حاضر به گوشهای معین از جغرافیای تاریخی منطقه پرداخته میشود و بررسی سایر مقاطع آن نیازمند پستهای مستقل است.
- بر مبنای دو نکته پیشین باید گفت اطلاعات ارائه شده در این گفتار مربوط به اواسط دهه چهل شمسی بوده و همان بازه زمانی را مورد بررسی قرار داده است.
به هر سوی گفتار حاضر بر اساس تحقیقات ارزشمند همکاران و همراهان زندهیاد دکتر نادر افشار نادری به ویژه دکتر جواد صفینژاد در گروه عشایری مؤسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران، در اواسط دهه چهل شمسی شکل گرفته که آگاهیهای قابلتوجهی در این زمینه ارائه کرده است و میتوان آنرا کاملترین پژوهش موجود، مخصوصاً در زمینه نقشههای ارائه شده نامید.
دکتر صفینژاد در توضیحاتی که بعداً به تحقیقات مذکور اضافه نمودهاند مینویسند: از منطقه کهگیلویه سه نقشه تاریخی در دست است که همراه با نقشههای تاریخی ایالت فارس و درون آنها ترسیم شدهاند و در مجموع نقشه واحدی را تشکیل دادهاند و هر سه نقشه متعلق به دوره قاجار میباشند، پس از این سه نقشه، نقشههای دیگری برای کهگیلویه نیز ترسیم شده است که در این جا دو نقشه آن که دارای تقسیمات درون ایلی میباشند معرفی میگردند. این نقشههای منحصر پنجگانه عبارتند از:
- نقشه فسایی، ترسیم 1313 قمری
- نقشه فرصت، ترسیم 1311 قمری
- نقشه دمورینی، ترسیم 1329 قمری
- نقشه باور، ترسیم 1327 شمسی
- نقشه گروه عشایری، چاپ 1345 شمسی
نقشهها از نظر مقیاس نابرابر و هرکدام نسبت به اطلاعات زمان خود ترسیم شدهاند و اکنون ارزش تاریخی به خود گرفتهاند، سه نقشه نخست در موزهها و در مجموعههای نقشهداران نگهداری میگردند و بسیار باارزشاند.
ایشان درخصوص مورد پنجم یعنی نقشه جغرافیایی پراکندگی ایلی کهگیلویه در سال 1345 شمسی آوردهاند که در زمستان سال 45 پژوهشگرانی از طرف مؤسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران به کهگیلویه رهسپار و جمعآوری اطلاعات جامعه عشایری را آغاز کردند. هنگامی که نگارنده [دکتر صفینژاد] مقدمتاً از اماکن و پراکندگی محلی ردههای شش ایل کهگیلویه اطلاعاتی بهدست آورد منطقه را برای تهیه یک اطلس جغرافیایی و ایل راههای کوچنده مناسب یافت و هدف خود در این باره را ادامه داد و با در دست داشتن شیتهایی از نقشههای مناطق کشور که ستاد جغرافیایی کشور در زمان پهلوی اوّل (تهیه شده از طرف ستاد جغرافیایی ارتش) منتشر نموده بود به مطالعه عمقی آنها پرداخته و با کمک محلیان آگاه قلمرو جغرافیایی و پراکندگی ردهای هر ایل را مشخص و شاید اوّلین نقشه جغرافیایی هر ایل را با پراکندگی ردهای همان ایل ترسیم نمود.
دکتر صفینژاد همچنین نوشتهاند: در سال 1346 که پژوهش وسیعی را در شناخت پراکندگی جامعه عشایری کهگیلویه آغاز کردم به نقشههای جدیدتری دست یافتم و بر اساس همین نقشهها، پراکندگی ردهای ایلات را با مشخصات و اطلاعات نویافته بسیار دقیقتری ترسیم کرده تا سرانجام «اطلس ایلات کهگیلویه» تدوین و در سال 1347 با مقدمهای مبسوط به همراه 95 نقشه و جداولی به شیوه تکثیری دوبار ولی محدود منتشر گردید.
مرکزیت کهگیلویه: همانطور که در پست بهمئیها و بهبهان گفته شد بهمئیها و در کلیت امر عموم ایلات کهگیلویه دارای روابط تاریخی با شهر بهبهان و اقوام ساکن در آن بویژه بهبهانیها و قنواتیها بودهاند؛ در همین ارتباط دکتر صفینژاد نیز علاوه بر بهبهان، توضیحاتی درباره شهرهای دهدشت و یاسوج نیز بهعنوان مراکز کهگیلویه از گذشته تا به حال ارائه نمودهاند که بلحاظ ارتباط آن با مجال حاضر بدان اشاره خواهد شد.
دکتر صفینژاد ذکر کردهاند که در دوران قاجار و قبل از آن، حاکمنشین منطقه کهگیلویه، بهبهان و وسعت قلمرو آن بهمراتب بیشتر و بخش جنوبی آن تا آبهای شمال غربی خلیج فارس ادامه داشت و نقشههای تاریخی قلمرو کهگیلویه همه گواه بر این واقعیت میباشند. مشهورترین شهر منطقه پس از بهبهان دهدشت بود، دهدشت در زمان صفویه شهری بزرگ، آباد و مرکز گرمسیری منطقه و حاکمنشین کهگیلویه بوده است.
شهر دهدشت قبلاً مرکز بلاد شاپور بوده است، در زمان صفویه مرکز تجارت بین اصفهان و بهبهان بهشمار میرفته است. شهر قبلاً دارای 5000 خانه و تأسیسات مورد نیاز را دارا بوده است. در سال 1345 شمسی خرابههای اماکن مسکونی و تأسیسات آن به وضوح قابل رؤیت بود و زندهیاد دکتر نادر افشار نادری از سراسر این خرابهها فیلم گرفت و میگفتند که حدود یکصد سال است که شهر به چنین روزی افتاده است و فرزندان مالکینی از اماکن شهر هنوز در منطقه حیات داشتند و ادعای مالکیت میکردند.
یاسوج: دکتر صفینژاد همچنین درخصوص تاریخ شهر یاسوج که در زمان حکومت محمدرضاشاه پهلوی بعنوان مرکزیت سیاسی منطقه برگزیده و رفته رفته پلههای ترقی و پیشرفت شهری را طی نمود و هماکنون مرکز استان کهگیلویه و بویراحمد است نوشتهاند که اوّلین اطلاع ایشان از شهر سردسیری یاسوج مربوط به سال 1312 شمسی است که حدود 12 خانوار [60 نفر] در آن سکونت داشتند. به هنگام سرشماری رسمی کشوری در سال 1335 فقط 34 نفر [7 خانوار] در آنجا سرشماری شده بودند ولی از آن ببعد یاسوج چنان رشد شتابانی به خود گرفت و رو به گسترش نهاد که در سال 1385 بیش از یکصد هزار نفر در آنجا رسماً سرشماری شده بودند [این رقم در سرشماری 1395 از 130 هزار نفر فراتر رفته است] و اکنون دارای کلیه ادارات و تأسیسات دولتی و خصوصی گردیده که به یک شهر بزرگی تبدیل شده و ردههای مختلفی از ایل بویراحمد و ایلات دیگر کهگیلویه در آنجا سکونت گزیده و فرهنگ دیرین عشایری خود را نیز حفظ کردهاند.
دکتر صفینژاد در جایی دیگر ذکر کردهاند: در زمستان سال 1345 به پهنه سر رود بویراحمد علیا در دامنه غربی کوه دنا وارد شدیم و از رود «بشار» گذشته به روستای محقری رسیدیم که میگفتند 86 خانوار جمعیت دارد و از بومیان همان محل بودند ولی تعدادی از آنها به کوچ گرمسیری رفته بودند، این روستا را «یاسوج» و محلیان بدان «یاسیج» میگفتند. در کنار شرقی این روستا خانههای سازمانی دولتی چندی مشاهده میشد که زنجیروار در کنار هم بنا شده بودند و کارمندان دولتی در آنها سکونت داشتند، در همین محل فرمانداری کل کهگیلویه و بویراحمد قرار داشت که سرپرستی و ریاست آن را یک فرد نظامی ارتشی عهدهدار بود.
سازمان ارتشیان محل تلاش میکردند که در این محل شهری به نام یاسوج به وجود آوردند ولی در سرشماری سال 1335 محلی را شهر میگفتند که دارای جمعیتی بیش از 5000 نفر باشد وگرنه روستا محسوب میگشت. برای حل این موضوع، ادغام پنج روستای نزدیک به هم را یک پهنه مسکونی گرفته و مجموع آن را شهر یاسوج گفتندکه مرکزیت آن در روستای مذکور قرار داشت و آن را یاسوج مرکزی میگفتند. شعاع یاسوج مرکزی که مرکز فرمانداری نیز بود تا هریک از دهات دیگر بین نیم تا حدود یک کیلومتر فاصله داشت و در مجموع جمعیت این پنج روستا را در یک سند رسمی که همراه با نقشه شهر بود منتشر کرده بودند؛ جمعیت کلیّت شهر یاسوج در سال 1345 متشکل از 191 خانوار و 1020 نفر به شرح زیر محاسبه شده است:
- یاسوج امیری: 14 خانوار 64 نفر
- یاسوج سادات: 32 خانوار 183 نفر
- یاسوج فرامرزی: 19 خانوار 113 نفر
- یاسوج مرکزی: 86 خانوار 428 نفر
- جدول قدم (معصوم آباد): 20+20 خانوار 112+120 نفر
دکتر صفینژاد اضافه میکنند که برای بزرگتر نشان دادن شهر فاصله این شعاع را تا حدود 5/2 کیلومتر گسترش دادند و دهات زیر جزو یاسوج مرکزی به حساب آورده شد.
- بنسنجان: 60 خانوار 360 نفر
- تل زالی: 120 خانوار 636 نفر
- دولت آباد: 120 خانوار 636 نفر
- زیرتل: 40 خانوار 212 نفر
- محمودآباد سفلی: 80 خانوار 424 نفر
به هر شکل پس از مقدمات فوق، در ادامه به موضوع اصلی گفتار حاضر پرداخته خواهد شد که همانا شناخت جغرافیایی کهگیلویه میباشد، ضمناً ازنو این نکته مهّم یادآوری میشود که اطلاعات ارائه شده مربوط به اواسط دهه چهل شمسی بوده و همان بازه زمانی را مورد بررسی قرار داده است. ناگفته پیداست سرزمین کهگیلویه در گذر تاریخ طولانی خویش طی قرنها تقسیمات فراوانی را بخود دیده که پرداختن به آن خود پستهای جداگانه را میطلبد.
حدود: کهگیلویه منطقهای است کوهستانی واقع در جنوب غربی ایران که بین دو استان خوزستان در مغرب و فارس در مشرق قرار دارد، شمال منطقه به قلمرو بختیاریهای اصفهان و جنوب آن به مناطق ساحلی خلیج فارس محدود میگردد.
مرزهای طبیعی منطقه را در مشرق خط الرأس کوههای دنا، در شمال رود خرسان [خرسون]، در جنوب رود زهره در قسمتی و رود خیرآباد و کوه خائیز و دو تل در قسمتی دیگر تشکیل میدهند و مغرب منطقه به حدود رامهرمز منتهی میگردد.
ناهمواریها: منطقه کهگیلویه سراسر از تپه ماهورها و درهچالهها تشکیل گردیده است، مشهورترین ارتفاعات در مغرب کوه کارون (غارون) است که زبانهای از کوه منگشت بشمار میرود، کوه سیاه و کوه سفید از کوههای مشهور مرکزی و بهمئی و کوه دنا با 4400 متر ارتفاع در شرق منطقه معروفترین کوههای کهگیلویه محسوب میگردند.
ناهمواریها در این منطقه دارای اسامی جغرافیایی هستند مانند «دلی» به مفهوم دره، «پَرّ» به معنی تپه سنگی یا کوه کوچک، «سر و دم» به معنی ابتدا و انتها و در بعضی نقاط «دل» و یا «من» بمعنی وسط بکار برده میشود مانند:
دلی رون، پرّ سوق، سردره، دم دره، و یا سرچنار، من چنار، دم چنار و امثال آن.
برای روشن شدن وضع ناهمواریها برشهایی از مناطق مختلف کهگیلویه تهیه شده است که وضع ناهمواریها و پستی و بلندیهای منطقه را به خوبی مشخص میکند که چگونه در میان مناطق سردسیری، ناگهان به منطقه گرمسیری میرسیم و یا در کنار مناطق گرمسیری منطقهای به نام سردسیر دیده میشود که برای چگونگی آن به برشهای مربوط مراجعه کرد.
آب و هوا: منطقه کهگیلویه از نظر آب و هوایی به دو قسمت سردسیری و گرمسیری تقسیم میشود، قسمت گرمسیری منطقهایست پست با ارتفاع متوسطی حدود 900 متر از سطح دریا، قسمت سردسیری منطقهایست با ارتفاع متوسطی حدود 2100 متر. فاصلهای که دو منطقه سردسیری و گرمسیری را از هم جدا میسازد زبانه کوههای محلی است که راه ارتباطی ان را «تنگ» یا «گردنه» مینامند. عموماً دامنههای شمالی ارتفاعات غاز مناطق سردسیری و شروع دامنههای جنوبی آغاز مناطق گرمسیری است منتها بین کفههای این مناطق اختلاف ارتفاع فاحشی وجود دارد و همین اختلاف ارتفاع است که مناطق سردسیری و گرمسیری را به وجود میآورد. برای مشخص شدن این اختلاف ارتفاع سطح پهنه زیستی بیست منطقه را در کهگیلویه اندازهگیری ارتفاعی از سطح دریا نموده به رقم متوسط 2100 متر و بیست منطقه گرمسیری را اندازهگیری نموده به رقم متوسط 900 متر بدست آمد. وسعت این دو منطقه عبارتند از:
- وسعت منطقه سردسیری 6502/55 کیلومتر مربع
- وسعت منطقه گرمسیری 8941/90 کیلومتر مربع
- وسعت کل کهگیلویـــه 15444/45 کیلومتر مربع
(دکتر جواد صفی نژاد ذیل مبحث فوق توضیح داده اند که 671 کیلومتر مربع وسعت رستم ممسنی که قلمرو گرمسیری بویراحمدیهای بویراحمد علیا است در اینجا محسوب نشده است چه این منطقه جزء کهگیلویه نمیباشد)
نواحی گرمسیری بیشتر در جنوب منطقه واقع شدهاند، نواحی سردسیری که سرزمینهای مرتفع شمالی را فرا گرفته است در بعضی نقاط به «سردسیر» و «سرحد» تقسیم شدهاند، سردسیر مکان مرتفعی است که از نظر اقلیمی دارای آب و هوای سردتری نسبت به نقاط گرمسیری است ولی سرحد بمراتب از سردسیر هم سردتر است بهطوری که محلیان سرحد را «سرد بی حد» تعریف مینمایند.
باران منطقه معمولاً از آبان ماه آغاز شده تا اردیبهشت ماه به تناوب ادامه مییابد، دریافت باران در نقاط سردسیری بیشتر بصورت برف و در نقاط جنوبیتر توام با برف و باران مشاهده میشود، جهت حرکت ابرهای بارانزا شمال غربی و جنوب شرقی است که معمولاً با بادهای شدیدی توأماند، این بادها در بین محلیان بنام «باد چپ» و «باد راست» شهرت دارند. باد راست بادی است که از طرف شمال غربی همراه ابرهای مدیترانهای به این منطقه نفوذ مینمایند ولی باد چپ باد خطرناکی است که از جنوب شرقی همراه ابرهای خلیج فارس وارد منطقه میگردند.
رودها: مناطق سردسیری در فصول بارندگی باران و برف زیادتری از مناطق گرمسیری دریافت میدارند بعلت انباشته شدن برفها در ارتفاعات و درهها از طرفی و نفوذ آب فراوان به پوسته خاکین در تمام مدت سال مناطق سردسیری از وجود آب بینیاز است و چشمههای فراوانی از نقاط مختلف تراوش میکند که از بهم پیوستن آنها سرشاخه رودهای محلی ایجاد میگردد و از ملحق شدن این سرشاخهها رودهای بزرگی در محل ایجاد میگردد که مشهورترین آنها عبارتند از:
- رود بشار
- رود نازمکان
- رود زهره
- رود مارون
الف) رود بشار: رود بشار از جنوب شرقی بویراحمد علیا سرچشمه گرفته بسوی شمال شرقی بویراحمد سفلی پیش میرود، رودهای مهریان و کبکیان از شعبات مشهوری است که در طول مسیر خود دریافت میدارد، این رودخانه در شمال شرقی بویراحمد سفلی پس از دریافت شعبه رود خرسان [خرسون] از شمال کهگیلویه گذشته به رود کارون پیوسته، بسمت خلیج فارس جریان مییابد.
ب) رود نازمکان: این رودخانه در ارتفاعات مرکزی منطقه جریان دارد و از بهم پیوستن نهر دیلگان و آبهای طسوج در تنگ آبشور (مشرق طسوج) تشکیل میگردد و تا کوههای مرکزی بویراحمد (کوههای دوک) به همین نام نامیده میشود، از کوههای دوک ببعد به نام رود خیرآباد به رود زهره میریزد. مشهورترین شعبه این رودخانه رود طغار است که از گرمسیر چرام سرچشمه گرفته بدان میپیوندد.
ج) رود زهره: این رودخانه سرشاخههای اولیهاش در خارج از منطقه کهگیلویه جریان دارد، ابتدا این رودخانه به نام رود فهلیان از منطقه فهلیان ممسنی گذشته، در جنوب شرقی کهگیلویه پس از پیوستن به «رود پرین» بنام زهره در جنوب کهگیلویه جریان یافته و در خارج از منطقه به نام رود هندیجان به خلیج فارس میریزد، مشهورترین شعبه ای که این رودخانه دریافت می دارد رود خیرآباد است که در ارتفاعات مرکزی منطقه جریان دارد.
د) رود مارون: مشهورترین و پرآبترین رودهای کهگیلویه رودخانه مارون است که قسمت اعظم آبهای مناطق سردسیری مرکزی کهگیلویه بهم پیوسته و این رودخانه را تشکیل میدهند، پرآبترین سرچشمههای این رودخانه بنام «لوداب» از بویراحمد سفلی آغاز شده، در دشمنزیاری و طیبی شاخههای دیگری دریافت داشته از آخرین نقطه کهگیلویه به نام تنگ تکاب گذشته به سمت بهبهان و اهواز جریان یافته به نام «رود جراحی» به خلیج فارس میریزد.
گیاهان: در منطقه کهگیلویه گیاهان فراوانی وجود دارند که بیشتر مورد استفاده گوناگون محلیان واقع میشود. درختان معروف محلی عبارتند از:
انچوچک (گلابی جنگلی)، ارژن (بادام کوهی)، سی سه (زالزالک)، شن، کی کم و بنی یاب؛ در بین درختان، بلوط [بلیط در زبان لری] و در بین گیاهان، جاشیر و کنگر از همه مشهورترند. درخت بلوط که به شکل جنگلهای فراوان در مناطق مرتفع کهگیلویه میروید دارای میوهای است که مورد استفاده غذایی محلیان قرار میگیرد و چون گندم نقش نان را ایفا میکند.
در راستای بیان دکتر صفینژاد باید اشاره کرد که بلوط را نه تنها درختی بلندمرتبه بلکه به جرأت میتوان دارای جایگاهی مقدس در فرهنگ، هویت و در یک کلام جهانبینی لرتباران دانست تاجاییکه در جایجای زندگی ایلیاتیهای لر از امورات روزمره گرفته تا رویدادهای حماسی میتوان ردپای آن را به روشنی دریافت.
به هر تقدیر دکتر صفینژاد در ادامه ذکر میکنند که جاشیر همچون بلوط مشهور خاص و عام مردم منطقه است و همان نقشی را در خوراک گوسفند به عهده دارد که بلوط در خوراک عشایر، مقدار مواد غذایی در جاشیر بقدری است که برخی آن را از جو در فربه نمودن دام بهتر میدانند. جاشیر بیشتر در ارتفاعات میروید، مشهورترین نقاط رویش آن در کهگیلویه، طسوج، جلیل، دیلگان و شبلیز است که به هنگام برداشت به صورت تپههای بزرگی در کنار هم انباشته میشوند که خودشان این تپهها را کوه جاشیر مینامند. کنگر در درجه دوّم اهمیت قرار دارد و آنرا هم برای مصرف غذایی دام جمعآوری نموده و ذخیره مینمایند ولی هیچگاه ارزش و شهرت جاشیر را دارا نیست.
ایشان همچنین مینویسند: سرزمین کهگیلویه قلمرو شش ایل مختلف به ترتیب [الفبائی] زیر است:
ایل بابوئی
ایل بویراحمد
ایل بهمئی
ایل چرام
ایل دشمن زیاری
ایل طیبی
در بین ایلات ششگانه کهگیلویه قلمرو وسیع بویراحمد به سه منطقه جدا از هم به ترتیب زیر تقسیم میگردد:
- منطقه بویراحمد سفلی
- منطقه بویراحمد علیا
- منطقه بویراحمد گرمسیر
با این ترتیب در منطقه کهگیلویه شش ایل و هشت قلمرو سیاسی و معیّن وجود دارد که مشخصات هر یک در جای خود بیان گردیده است؛ بهمئی دات کام در گفتارهای بعدی به معرفی هرکدام در قالب پستی مستقل خواهد پرداخت.
تراکم جمعیت: جمعیت کهگیلویه بیشتر کوچرو هستند، مناطق مختلف منطقه دارای جمعیت ثابتی نیست، جمعیت نسبی 16 نفر در کیلومتر مربع است ولی این تراکم در فصول مختلف نوسانپذیر است زیرا بیشتر سکنه در ماههای سرد به مناطق گرمسیری و در ماههای گرم به مناطق سردسیری کوچ مینمایند و نوسان نسبی در مقایسه تراکم جمعیتی ایلات نسبت به یکدیگر تا حدود پنج برابر در کیلومتر مربع تغییر مینماید.
کوچ و اسکان: در کهگیلویه عوامل متعددی سبب کوچ و یا اسکان ساکنین میگردد، یکی از عوامل عمده کوچ اختلاف ارتفاع زیادی است که بین مناطق گرمسیری جنوبی و سردسیر شمالی وجود دارد چه ارتفاع متوسط مناطق گرمسیری از سطح دریا 900 متر و ارتفاع متوسط مناطق سردسیری 2100 است و 1200 متر اختلاف ارتفاع در دو منطقه نزدیک بهم که معمولاً رشته کوهی آن دو را از هم جدا مینماید باعث اختلاف شدید آب و هوایی میگردد.
استفاده از دادههای طبیعت در این مناطق تغییر محل مسکونی اهالی را ایجاب مینماید ولی این تغییر محلها به علل فراوانی دارای نوسان میباشد. این نوسان در قلمروهای مختلف بشکل درصد کوچ و اسکان ساکنین بیان گردیده است.
کوچ برخی طوایف ممکن است در نزدیکی محل نشیمن اصلی آنها باشد که در اینصورت به کوچ کوتاه مشهور میباشد ولی ممکن است بعضی از طوایف فرسنگها از محل نشیمن خود دور شوند که در اینصورت کوچ آنها به کوچ بلند شهرت دارد.
ایلراه: ایلراه یعنی راهی که طوایف مختلف میپیمایند تا خود را از سردسیر به گرمسیر یا از گرمسیر به سردسیر برسانند. جادهها و شاهراهها میتواند ایلراه طوایف مختلف باشد ولی هر طایفه چه در سردسیر و چه در گرمسیر دارای زمینهای مشخصی است که انحصاراً از آن استفاده مینماید و طایفه دیگری را اجازه ورود بدانجا نیست مگر با موافقت قبلی.
ایلراه بعضی از طوایف بسیار کوتاه و از چند کیلومتر تجاوز نمینماید ولی ایلراه برخی از آنها ممکن است از 200 کیلومتر هم تجاوز نماید مانند ایل راه دستههایی از تیرههای نگینتاجی (تیره تاجی) سررود که از جاده شاهی، بابامیدان، ممسنی، باشت و دوگنبدان گذشته از راه بهبهان به لیشتر میروند و یا دستهای از سادات حدود سوق که راه دهدشت از تنگ بیرزا، سرفاریاب، سادات، چنار، سقاوه و مارگون گذشته به شبلیز بویراحمد میروند.
در پایان بایستی اشاره کرد در مطالب فوق تلاش شده تا با نگاهی به آثار دکتر جواد صفینژاد همکار و همراه زندهیاد دکتر نادر افشار نادری در گروه عشایری مؤسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران، به عنوان یکی از پیشگامان معرفی عشایر و به ویژه تبار بزرگ لر، شناختی مقدماتی از حوزه جغرافیایی کهگیلویه به دست داده شود؛ ضمن اینکه به اطلاع میرساند در پستهای بعدی بصورت مشروحتر به قلمرو ایلات ششگانه منطقه پرداخته میشود.