در ادامهی گفتار پیشین که با تمرکز بر شناخت از جغرافیا و اقتصاد منطقه طیبی ارائه شد، در مجال حاضر تلاش میگردد بیشتر به مبحث خانواده و اجتماع در ناحیه طیبی از توابع کهگیلویه نگریسته شود تا آگاهیهایی از آن به دست آید.
به هر شکل ضمن آنکه در این گفتار تلاش میشود تا با مراجعه به پژوهشهای ارزشمند انجام گرفته توسط تیم پژوهشی گروه عشایری موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران با سرپرستی دکتر نادر افشار نادری که طی سفر مطالعاتی به کهگیلویه شناختی درخور از طیبی را به دست داده، به مقصود رسید، شایسته است پیش از ورود به اصل مبحث به نکات زیر عنایت داشت:
- الف) تاریخ، جغرافیا و سرگذشت سیاسی اجتماعی مناطق لرنشین از جمله طیبی را بایستی در گذر زمان و فراز و فرودهایی که داشتهاند نگریست؛ بر همین اساس بررسی جامع و مانع، نیازمند گفتارهای متعدد بوده و از توان یک پست خارج است.
- ب) بر مبنای بند (الف) بایستی به دو نکته اشاره کرد: نخست اینکه چنانکه در گفتار قبلی (مونوگرافی طیبی؛ جغرافیا و اقتصاد) هم گفته شد، بخشی از اطلاعات ارائه شده، به قسمتهایی مشخص از ایل طیبی یعنی «آبکری» و «سوق» به عنوان نمونه و مثال میپردازد. دوم اینکه تمرکز اطلاعات ارائه شده در این گفتار مربوط به دهه چهل شمسی بوده و همان بازه زمانی را مورد بررسی قرار داده و شناخت سایر دورههای زمانی نیازمند پستهای جداگانه است.
- ج) اگرچه مطالب مطرح شده، توسط پژوهشگران اعزامی از دانشگاه تهران و طی بازدید میدانی از منطقه تهیه شده، اهمیت بالایی را به دست میدهد امّا بازهم بر خواننده است تا ضمن پرهیز از پیشداوری، با دقت نقاط قوت و حتی کمی و کاستیهای احتمالی را دریابد؛ چنین منطق و روشی میتواند رواج دهنده فرهنگ تحقیق، گفتگو و تبادلنظر در جهت شناخت از هویت و اصالتها و همچنین آگاهیبخشی از گذشته در راستای ساختن آیندهای بهتر باشد.
- د) چنانکه در پست قبلی گفته شد چارچوب کلی سلسله گفتارهای مونوگرافی طیبی درباره ساختمان اجتماعی و اقتصادی ایل طیبی و تجزیه و تحليل نسبتاً عمیقتری از مسائل مربوط به آبادی آبکری و سوق است؛ بنابراین، مجال فعلی نیز دو بخش یعنی کلیاتی از جنبههای اجتماعی همچون مسائل جمعیتی ایل طیبی و همچنین به طور ویژه و دقیقتر، سلسله مطالبی درباره آبادی آبکری و همچنین سوق یكی از مراکز سیاسی و خان نشین را شامل میشود.
- هـ) منظور از کهگیلویه مفهوم تاریخی آن است که حوزه جغرافیایی آن فراتر از استان کهگیلویه و بویراحمد در تقسیمات سیاسی کشوری میباشد؛ مجموعهای که بخش کوهستانی آن از اواخر دوره قاجار در چارچوب ایلات ششگانه طیبی، بهمئی، بویراحمد، چرام، دشمن زیاری و بابویی سربرآورد. (قسمت ساحلی کهگیلویه همان لیراوی دشت است که بعدها در تقسیمات سیاسی کشوری دوره پهلوی ذیل استان بوشهر قرار گرفت)
به هر تقدیر حاصل تحقیقات دکتر نادر افشار نادری، دکتر جواد صفینژاد و هوشنگ کشاورز، در آن پروژه مطالعاتی، موضوع سلسله گفتارهایی درباره مونوگرافی منطقه طیبی است که دومین بخش آن در قالب مبحث فعلی با عنوان اجتماع و خانواده به شرح زیر ارائه میگردد:
آموزش جدید در طیبی: طیبیها بعد از نیرومندترین ایل کهگیلویه یعنی بویراحمد، نخستین افرادی هستند که به امر آموزش به معنی تأسیس مدرسه جدید پرداختهاند. تاریخ تأسیس اولین مدرسه در طیبی سال ١٣١٤ است
مقایسه تاریخ مذکور با تاریخ تأسیس دبستان در دشمن زیاری که از حدود سال ١٣٤٩ تجاوز نمیکند قدمت امر آموزش در شکل جدید آن را در ایـل طيبی نشان میدهد.
تقدم آموزش و پرورش در ایل طیبی نسبت به ایلات دیگر کهگیلویه به نظر میرسد با دو امر زیر مرتبط باشد:
اول: قدرت نسبی ایل طیبی در مقایسه با ایلات كوچک كه نتیجه آن وجود آرامشی نسبی در محیط پر تشنج کهگیلویه بوده است.
دوم: ارتباط بیشتر با جامعههای خارج. در این مورد باید متذکر بود که خاک طیبی از جنوب تا تنگ تکاب که تقریباً دروازه شهر بهبهان است کشیده شده بنابراین طیبیها برای رسیدن به این شهر و در نتیجه شهرهای دیگر ملزم نبودهاند از میان ایلات دیگر عبور کنند. آمد و شد کسبه و افراد بهبهانی به این ایل نیز به همین دلیل در مقایسه با ایلات دیگر آسانتر بوده است
از دو عامل فوق که بگذریم اصولاً خوانین طیبی به عللی که خود میتواند موضوع مطالعهای جداگانه شود و با همه خصوصیات عشایری که داشتهاند و با توجه به قدرت ایل طیبی و کثرت جمعیت که خود یکی از عوامل به وجود آمدن قدرت است دائماً کوشیدهاند که از منازعات محلی به دور باشند این امر در حدی است که برای ایل مذکور يك حالت انزواطلبی به وجود آورده است… اکنون اگر بپذیریم که آموزش و پرورش به معنی تأسیس مدرسه و نظایر آن محتاج به محیطی نسبتاً آرام از یک سو و پذیرش مردم از سوی دیگر است با در نظر گرفتن خصوصیاتی که مختصراً ذکر شد ایل طیبی از دو خاصیت نامبرده برخوردار بوده است.
توضیح: گذشته از مورد طیبی و به طور کلی بایستی به یاد آورد همانگونه که در گفتارهای «مونوگرافی چرام؛ خانواده و اجتماع» و «مونوگرافی بابویی؛ خانواده و اجتماع» گفته شد اگرچه رهبری جامعه لر در گذر تاریخ مخصوصاً دوره پس از اتابکان (شاهان) لر دارای نقاط قوت و ضعف، فراز و فرودها، سلایق متفاوت، اختلافنظرها و حتی چنددستگیها بوده اما در کلیت امر میتوان گفت دارای عملکردی قابل قبول به ویژه از زاویه دید «حفظ هویت» و همچنین درک شرایط و مقتضیات زمانه بوده است.
در همین راستا نیز ذکر گردید که هرچند در گذشتهی تاریخ کشور، سوادآموزی مختص به طبقات خاصی از جامعه بوده و این مورد به صورت یک سنت درآمده بود اما در قرن اخیر و بنابه همان هماهنگیِ ذکر شده با شرایط و مقتضیات زمان (که خود ناشی از روحیه عملگرای لرها بوده)، نظام سیاسی مردم لر نیز در جهت تعلیم و تربیت معلم همت گمارده بود.
اکنون بر طبق آمار اداره کل آموزش و پرورش کهگیلویه و بویراحمد، طیبی گرمسیر دارای ۱۳ دبستان، ۲۱ آموزگار و ۵۲۸ دانش آموز است.
بر طبق آماری که در محل به دست آمده اکنون تعداد مدارس طیبی ۱۹ باب، تعداد معلمین ۲۹ نفر و تعداد دانشآموزان این منطقه ۷۲۸ نفر به شرح جدول زیر است (جدول تعداد مدارس و وضع مدرسه و معلم طیبی گرمسیر):
[جدول در فرصت مناسب منتشر خواهد شد]
آبکری، دهی از آبادیهای طیبی گرمسیری: یکی از آبادیهای طیبی گرمسیری واقع در شمال غربی آبادی سوق است. ۲۰ خانوار دارد با ١٦ خیش زمین؛ زمستانها در آبادی هستند و تابستان تقریباً اکثر خانوارها به حوالی رودخانه کم آبی که از کنار سوق نیز میگذرد و تا این آبادی حدود ٤ کیلومتر فاصله دارد کوچ میکنند و نزديك به ۳ ماه زیر کپر زندگی میکنند.
چون منطقه سردسیر ندارد دامداریشان چه کمی و چه کیفی قابل ملاحظه نیست تکیه اصلی معیشتشان روی کشاورزی است؛ سرمایه ۲۰ خانوار آبکری از نظر زمین و دام به شرح زیر است:
خانوار شماره ۱: ٦ نفرند ۲ خیش زمین دارد که هر ساله يک خيش آن را آیش میگذارد در سال در حدود ۱۰۰ کیلو جو و ۳۰۰ کیلو گندم میکارد و به طور متوسط هر تخم ۷ تخم بر میدارد. در سال زراعی ٤٥ – ٤٦ حدود ۲۸۰۰ کیلو گندم وجود داشته است. از سرمایه دامی ۱۵ بز دارد و دو گاو نر با ٤ ماده گاو. تابستان در حول و حوش ده کپر میزند و حدود ٣ تا ٤ ماه بدین منوال زندگی میکند.
خانوار شماره ۲: ۷ نفرند با ۲ خیش زمین در دو آیش، ۱۸ بز دارد و ۲ الاغ برای شخم زنی.
خانوار شماره ۳: ۵ نفرند نسبت به خانوارهای شماره ۱ و ۲ وضع فقیرانهتری دارد. یک خیش زمین دارد که هر ساله آن را کشت میکند. برای شخم زني يک الاغ بیشتر ندارد که هر ساله مجبور میشود يك الاغ دیگر از افراد دیگر قرض بگیرد تا کار شخمش میشود. بز و میش ندارد تمام سرمایه دامیاش به يك ماده گاو منحصر میشود.
خانوار شماره ۴: ۵ نفرند. يک خيش زمين دارند که هر ساله بدون آیش آنرا کشت میکنند. ۱۰ بز دارند و يك الاغ. این خانوار هم مانند خانوار شماره ٤ [۳ !؟] برای شخم زنی محتاج به يک الاغ دیگر است که باید در مقام دادن قسمتی از محصولش این کمبود را جبران کند.
خانوار شماره ۵: ۲ نفرند. این خانوار زمین ندارد در کار زراعت با سه خانوار دیگر همکاری میکند و از هر يک سهمی میبرد. يک الاغ دارد و ۲ بز.
خانوار شماره ٦: ۳ نفرند با يک خيش زمين در يك آيش و ۲ بز. هر ساله برای شخم زنی دو الاغ کرایه میکنند و در مقابل آن مقداری از محصولشان را میدهند.
خانوار شماره ۷: ۷ نفرند دو خیش زمین دارند که هر ساله يک خيش آنرا به آیش میگذارند و يک خيش را میکارند عوامل شخم زنی را کامل دارند. ۸ بز و ۸ میش و ۱ مادیان سرمایه دامی آنها است.
خانوار شماره ۸: ٤ نفرند يک خيش زمين در يك آيش دارند دو بز دو گوساله و يك الاغ دام آنها را تشکیل میدهد.
خانوار شماره ۹: ۷ نفرند با يک خيش زمین در دو آیش، ۱۵ بز، ۱ گاو و ۱ الاغ.
خانوار شماره ۱۰: هشت نفرند. ۱ خیش زمین در دو آیش، ۱۰ بز و ٢ الاغ گاو سرمایه دامی این خانوار است.
خانوار شماره ۱۱: ۲ نفرند. ۱ خیش زمین در دو آیش دارند. ٤ بز از بهبهانی را نگاهداری میکنند از همین بهبهانیها ۱ الاغ برای شخم به قرض گرفتهاند، يک الاغ دیگر نیز از برادرش گرفته است و بدین ترتیب کار شخم سال ٤٥ – ٤٦ را راه انداخته.
خانوار شماره ۱۲: ۲ نفرند با یک خیش زمین در ۲ آیش، ۱۰ بز دارند و ۲ گاو و ٢ الاغ و يک ماده گاو. درآمد این خانوار نسبت به اکثر خانوارهای آبادی آبکری زیادتر است.
خانوار شماره ۱۳: ٦ نفرند يک خيش زمین دارند در دو آیش. برای کار شخم احتیاج به يک الاغ امانتی دارند. چون برای این کار بیش از يک الاغ ندارند.
خانوار شماره ١٤: ۲ نفرند و يک خیش زمین در دو آیش برای شخم زنی يک گاو به امانت میگیرند، ۱۰ بز دارد.
خانوار شماره ۱۵: ۳ نفرند، نسقدار پی زمین است ۱ الاغ دارد و برای خانوارهای دیگر بازیاری میکند و به روال ایلی از محصول سهم میبرد.
خانوار شماره ١٦: ٤ نفرند بازیار است با شماره ۱۵ که وضعی مشابه دارد در زمین دیگران مشترکاً میکارند و از محصول سهم میبرند.
خانوار شماره ۱۷: ۵ نفرند ۲ خیش زمین دارد که هر ساله تمام آن را میکارد. ۴ گاو دارد، ١٢ الاغ و ٦ بز.
خانوار شماره ۱۸: ۳ نفرند يک خيش در دو آیش میکارد. ۲ ماده گاو نیمهای دارد و يک الاغ.
خانوار شماره ۱۹: ۲ نفرند، يک خیش در ۲ آیش زراعت میکند ۱ الاغ و ۶ بز دارد.
خانوار شماره ۲۰: يک زن تنهاست و پیر است که از طریق ٤ بز امرار معاش میکند.
بررسی مايملک مردم دهکده آبکری که نمونه نسبتاً گویایی از حیات اقتصادی سایر آبادیهای طیبی است نشان دهنده نوعی درماندگی اقتصادی است که ریشههای آن باید در وضع برزخواری جستجو شود که سالهاست ایل طیبی در آن قرار دارد.
توضیح: چنانکه بارها گفته شد، ازنو به یاد میآورد در سطح کلانتر، ریشه مشکلات جامعه لر را نه در سالها بلکه طی قرنها و به طور مشخص بایستی در دوره پس از ورافتادن اتابکان (شاهان) لر و به ویژه ۵۰۰ سال اخیر جستجو کرد؛ در همین رابطه هرچند والیان و خوانین لر با همراهی دلاوران و سلحشوران (شمشیرزنان و تفنگچیان) علمرغم فراز و فرودها توانستند انسجام لرتباران را تا حدودی حفظ کرده و در مناسبات کشوری ایفای نقش کنند اما هیچگاه اتحاد شایسته و لازم را بازنیافتند.
هوشنگ کشاورز در ادامه آورده است: با وجود آنکه سالیانی دراز است بر اساس تفوافق (نه فقر) یکجانشین شدهاند با این وجود نشانهایی از رونق کشاورزی و تغییر و تحول در تکنولوژی آن که معمولاً باید با امر یکجانشینی قرین باش دیده نمیشود. آبادی آبکری دارای ۲۰ خانوار، ۲۱ خيش زمين در يک و دو آیـش كه تماماً دیمکاری است. وسایل تولید کشاورزی مانند ابزار کار عشایرکوچرو ابتدایی است و روال و عرف کشاورزی نیز کاملاً عشايری و شبیه عشایر کوچرو است. به طور کلی اقتصاد کشاورزی در آبادی آبکری و آبادیهای دیگر طیبی تفاوتی با عشایر دیگر ندارد در حالیکه ظاهراً چنین به نظر میرسد که سكونت دائمی ۱۲۰ ساله این گروه از عشایر در شیوههای کشاورزی تغییراتی ایجاد کرده باشد. با اینکه فعالیت کشاورزی بنابه ضرورت ناشی از یکجانشینی از دیر زمانی است که میان این دسته از عشایر به عنوان فعالیت اصلی مورد نظر است اما رشد و پیشرفتی در این بخش پیدا نشده است و این امر را میتوان با دلیل زیر مربوط دانست:
عدم مساعدت طبیعت وجه مشترکی است در فعالیت کشاورزی میان اکثر ایلات کهگیلویه. آب یکی از عوامل اصلی زراعت در طیبی و تقریباً تمام منطقه گرمسیر ایلات کهگیلویه وجود ندارد رودخانه پر آب مارون هم که از طیبی میگذرد، فقط در قسمتی از کنارههای آن به میزان محدود برنجکاری میشود زیرا گذرگاه این رودخانه درههای ژرف کوهستانی است که زمینهای اطراف آن به کار زراعت نمیآید به طور خلاصه در طیبی جائیکه آب هست زمین برای کشاورزی وجود ندارد و جائیکه زمین هست آب نیست، بدین دلیل است که دیمکاری روش رایج زراعت در این منطقه است.
معمولاً دیمکاری فعالیتی است که نتایج آن قابل پیش بینی نیست به عبارت دیگر آنچه در اراده فرد کشاورز است فقط کار کشتن است. در مراحل بعدی، طبیعت حاکم مطلق بر این نوع فعالیت است. فرد طیبی در کار کشاورزی صاحب مسئولیت اندک است، این مسئولیت به دو دوره کاشت و برداشت محدود میشود؛ دوران «داشت» نیز مانند دشمن زیاری و همه ساکنین منطقه گرمسیر وجود ندارد. این دوره زمان فراغت مطلق مردم مردم طیبی از فعالیت کشاورزی است. به طور خلاصه، میشود تمامی کوشش این مردم را در زمینه کار زراعت در بیان زیر مختصر نمود: میکارند و در سایه مساعدت طبیعت به انتظار درویدن میمانند، برای کشاورز بالا بردن احتمال برداشت که معمولاً در روستاها با فعالیت و نگاهداری محصول در دوران داشت به طور نسبی تضمین میشود، میسر نیست.
این شيوه از کشت و کار صرف نظر از نتایج مطلوب آن در سالهای مختلف، به علت دارا بودن خاصیت نوسانی شدید و اینکه افراد وابسته به چنین زمینی درک میکنند که کوشش آنها در تنظیم نوسانات مذکور برای يک تولید منظم، بیثمر است، در بخش انسانی تولید اثرات منفی میگذارد که اهم آنرا میتوان عدم رشد تکنولوژی به معنی اعم كلمه به این دلیل است که تکنولوژی کشاورزی میان طيبیهایی که حدود ۱۲۰ سال است یکجانشین شدهاند و از کار رمه و رمهداری به معنی عشایری آن نیز جدا شده و چشم به زمین دوختهاند، با عشایر کوچرو دیگر که از زمین و زمینداری انتظار تأمین نان خانه را دارند دارای هیچ تفاوتی نیست.
به طور خلاصه میتوان عوامل ضعف اقتصاد کشاورزی ایل طیبی را در دو عامل جستجو کرد:
- الف: عدم مساعدت طبیعت
- ب: عدم دلبستن و اطمینان کشاورز طیبی از کشاورزی به علت وجود عامل الف
زمان کارهای کشاورزی: حدود ۱۰ آذر هر سال آغاز سال زراعی در طیبی است. در حدود تاریخ مذکور بعد از نخستین باران کشاورزان هر آبادی کار شخمزنی را شروع میکنند این فعالیت با تخم پاشی حدود ٤٠ تا ۵۰ روز ادامه مییابد بنابراین حدود اواخر دی شخمزنی که اصلیترین کار کشاورز طیبی است تمام میشود. از این تاریخ تا خردادماه یعنی حدود ۵ ماه که موقع درویدن گندم و جوهاست هیچ فعالیتی در زمینه کشاورزی در طیبی وجود ندارد. البته بعضی از آبادیها که برنجکاری دارند در ماه اردیبهشت به مدت ۲۰ تا ٢٥ روز به این کار اشتغال دارند خانوارهایی که در طیبی برنجکاری میکنند معدودند زیرا زمینهای مساعد برای این فعالیت محدود به حاشیه رودخانه مارون در قسمت خاک طيبی آن است.
زندگی سه خانوار در سوق: عشایر مخصوصاً آنها که کوچ میکنند و در یکسال چندین بار محل چادر خود را عوض مینمایند زندگی نسبتاً جمع و جور و تمیزی دارند ولی آن عده از عشایر که در محدودی از دهات ساکن شدهاند چه از لحاظ بهداشتی و چه از نظر تغذیه در وضع بدتری به سر میبرند.
در سوق نیز مانند دهات دیگر کهگیلویه که عشایر به دور هم جمع شدهاند و برای خود خانهای ساخته و چند اطاق کلی با حصیری (کومه) ساختهاند وضع بهداشتی خوب نیست انسان، گوسفند، الاغ و گاو در همین چهار دیواری و با فاصله کمی در کنار یکدیگر زندگی میکنند.
ولی وضع زندگی حبیب با اکثر همسایههای سوقی او که در يک طبقه اجتماعی قرار دارند مخصوصاً از لحاظ بهداشتی تفاوت بسیار دارد.
حبیب جوانی است ٣٤ ساله از طایفه خواجه که با مادر ۷۰ ساله و دو زن یکی ۲۸ ساله و دیگری ۱۸ ساله زندگی میکند. حبیب ۱۵ سال است که با زن اول خود ازدواج کرده ولی از او بچهای ندارد. مثل باقی عشایر در اینجا نیز تقصیر بچهدار نشدن به گردن زن است و به همین دلیل چهار سال است که حبیب زن دومی خود را گرفته اما بازهم آرزوی دیرین او برآورده نشده است. هنوز هم همه میگویند و خود حبیب هم معتقد است که کوری اجاق او از نازایی زنهای او است به همین جهت میخواهد زن جوانش را به تهران بیاورد و به طبیب نشان بدهد.
طرف جنوب حياط ٤٠٠ متر مربعی حبیب سه اطاق گلی قرار دارد که مال آدمها است و طرف شمال چند آغل و کومه از آن حیوانات است مادر و دو زن حبيب صمیمانه در کنار یکدیگر زندگی میکنند و به همه کارهای خانه میرسند.
حبیب از وقتی که به یاد دارد در همین سوق زندگی میکرده است و تعداد گوسفندان او آنقدر نبوده است که کوچ کند.
دارایی حبیب علاوه بر مادر و ۲ زن و يك خانه عبارتست از:
دو خیش زمین زراعتی که يک خيش آن همیشه آیش است. حبیب هر ساله ۳ بار گندم و يك بار جو البته فرد و به طور دیمی میکارد و زمینش در يک كيلومتری جنوب سوق قرار دارد.
حبیب ۲۰ بز ماده و ۳ الاغ نیز دارد علاوه بر این بقول خودش دستفروشی هم میکند. یعنی قبل از عید هر سال ۲۰۰۰۰ ریال از پیلهوران بهبهانی پول میگیرد و برای آنها بره و بزغاله میخرد چند ماهی در بهار آنها را به چرا میفرستد وقتی چاق شدند به پیلهور طرف حساب تحویل میدهد. اگر گوسفندان خوب فروش رفتند در مقابل هر رأس ۲۰ تا ۵۰ ریال بسته به میزان فروش حق الزحمه میگیرد از این طریق درآمد گذشته حبیب عبارت بوده است از:
- فروش ۲۰۰۰ کیلو گندم از قرار هر کیلو ٦ ريال، ۱۲۰۰۰ ریال
- فروش ۵۰۰ كيلو جو از قرار هر کیلو ۴ ریال ۲۰۰۰ ریال
- فروش ۸ رأس بز نر ۷ ماهه از قرار هر رأس ۶۰۰ ريال، ۴۸۰۰ ریال
- ۴ کیلو ماست در روز به مدت ٦ ماه، از قرار هر کیلو ۸ ریال ۵۷۶۰ ریال
- درآمد از راه خرید و فروش گوسفند برای پیلهوران بهبهانی ۱۶۰۰ ریال
- جمع ۲۶۱۶۰ ریال
دراین محاسبه فقط اجناس فروخته شده منظور گردیده است بدین ترتیب که حبیب مصرف سالیانه آرد گندم، جو و ماست خود را ذکر نکرده است در ضمن روغن حاصله نیز در داخل خانه مصرف شده است و موی بز برای بافتن طناب مورد استفاده قرار گرفته و فروش نرفته است. بذر گندم و جوی کاشت سال دیگر نیز کنار گذارده شده است. قبل از اینکه هزینه سالانه حبیب را حساب کنیم بد نیست مقایسهای بین تولیدات زراعی و دامی او بنماییم:
- درآمد فروش گندم و جو در یکسال میشود ۱۴۰۰۰ ریال
- در آمد فروش ۸ رأس بز ۷ ماهه و ماست میشود ۱۰۵۶۰ ریال
- از طریق کاشت گندم و جو علاوه بر ۱٤۰۰۰ ریال پول نقد نان مصرفی ساليانه يك خانوار ٤ نفری شده است.
از راه نگاهداری فقط ۱۵ رأس بز ماده و ٥٦٠ ۱۰ ریال پول نقد و مصرف سالیانه ماست، دوغ و روغن این خانوار فراهم گردیده اسـت و به سرمایه اصلی یعنی ۱۵ بز ماده و ۵ بزغاله ماده دیگر نیز افزوده گردیده است.
در قسمتهای دیگر متذکر شدهایم که عشایر فقط گوسفند و بز نر خود را میفروشند و بجز در موارد استیصال از فروش گوسفند و بز ماده خودداری میکنند.
سال گذشته بارندگی خوب بوده و محصول گندم دیم حتی بیش از حد انتظار بوده است اگر چه در طیبی گرمسیری نسبت به سایر نقاط گرم کهگیلویه گندم دیم بهتر محصول میدهد ولی سالهایی نیز میآید که حتی گندم لازم برای مصرف خانوار را نیز باید خریداری کرد ولی در مورد دام اینطور نیست؛ همینکه یکسال بارندگی کم شد عشایر اسکان شده گوسفند آن خود را به پسرعموهای کوچرو میسپارند و اینها تقریباً همیشه در ارتفاعات علف کافی برای دامهای خود سراغ دارند.
تا به حال درآمد سالیانه حبیب را به پول نقد حساب کردیم و آن عبارت بود از ٢٦١٦٠ ریال که اگر به چهار نفر آنها تقسیم کنیم در آمد سرانه میشود: ٦٥٤٠٠ ريال و این رقمی است که به ندرت بین افراد هم طبقهای حبیب دیده میشود.
اکنون به بینیم هزینههای سالیانه حبیب چیست و در مقابل چه اجناسی باید پول بپردازد. اجناسی را که حبیب سالیانه مجبور [است] بخرد عبارتند از:
- ۱- قند
- ۲- چای
- ۳- برنج
- ۴- رختخواب
- ۵- لوازم پخت و پز
- ۶- لباس
مصرف سالیانه خانوار چهار نفری عبارتست از:
- قند ۱۰ کیلو در ماه از قرار کیلویی ٣٠ ریال/ ٣٦٠٠ ریال
- چای ۱ کیلو در ماه از قرار کیلویی ٤٠٠ ریال/ ٤٨٠٠ ریال
- برنج ۱۰ کیلو در ماه از قرار کیلویی ۲۰ ریال/ ٢٤٠٠ ریال
- جمع ۱۰۸۰۰ ریال
خرید رختخواب و لوازم پخت و پز چون دائمی نیست به طور متوسط در یکسال / ۷۰۰ ریال
هزینه لباس دو زن حبیب در یکسال
[جدول در فرصت مناسب منتشر خواهد شد]
لباس و کفش مادر حبیب با در نظر گرفتن اینکه از البسه عروسهای خود نیز استفاده میکنند در یکسال ۵۰۰ ریال
لباس و کفش خود حبیب در یکسال ۱۵۰۰ ریال
بدیهی هزینه سالیانه لباس زنان در طبقات اجتماعی مختلف است مثلاً هزینه لباس يک زن از طبقه خوانین درجه ۲ در یکسال در سوق
[جدول در فرصت مناسب منتشر خواهد شد]
در مورد لباس خوانین بزرگ سابق قیمت لباس يک زن ۱۵۰۰۰ ریال متجاوز است و گاه به ست و گاه به ۳۰،۰۰۰ ریال هم میرسد البته قیمت سکههای طلا که بر کلاه، جلیقه و سردست به عنوان تزئین بکار میرود و گاه قیمت آنها از ۱۰۰،۰۰۰ ریال نیز متجاوز است در اینجا محاسبه نگردیده است.
بدین ترتیب مخارج ضروری حبیب در یکسال میشود:
- قند و چای و برنج ۱۰۸۰۰ ریال
- لوازم پخت و پز و رختخواب ۷۰۰ ریال
- لباس دو زن حبيب ٢٨٦٠ ریال
- لباس مادر حبیب ۵۰۰ ریال
- لباس خود حبیب ۱۵۰۰ ریال
- جمع ١٦٣٦٠ ریال
اگر مبلغ ١٦٣٦٠ ريال از ٢٦١٦٠ ریال کسر کنیم پول نقدی که برای حبیب در سال میماند عبارت خواهد بود از ۹۸۰۰ ریال در سال.
گفتیم که حبیب یکی از موفقترین افراد طبقه اجتماعی خودش در سوق میباشد و به طوری که دیدیم میتواند در سال ۹۸۰۰ ریال ذخیره داشته باشد ولی واقعیت همیشگی این نیست چه درآمد برحسب بدی و خوبی سال متغیر است ولی حداقل هزینهها را که ما محاسبه کردیم دائمی ولایتغیر است. در ضمن حبیب بچهای ندارد.
حبیب با صرفهجوئیهای زیاد بهار سال ١٣٤٦ توانسته يك اطاق ۲ در ۳ برای مهمانان که در ضمن اطاق خواب او نیز میباشد بسازد که عیناً مخارج آن در زیر نقل میگردد:
- ٦۰۰۰ خشت هر هزار عدد با بهای حمل ۲۰۰ ریال؛ بهای کل ۱۲۰۰ ريال
- ۱۰ ستون تنه درخت بلوط هر تنه ٦٠ ریال در محل؛ بهای کل ٦٠٠ ريال
- ۲۰۰ من گچ هر ۱۰۰ من ۱۲۰۰ ریال؛ بهای کل ۲۴۰۰ ریال (من = ۶۷ کیلو)
- يك در و يك پنجره؛ بهای کل ۱۰۰۰ ریال
- يك بنا روزی ۱۵۰ ریال به مدت چهار روز بهای کل ۶۰۰ ریال
- ۵۰۰ خرس (طوفال) هر ۱۰۰ عدد ۶۰ ریال؛ بهای کل ۳۰۰ ریال
- كل مزد بنا و مخارج مصالح ساختمانی ۶۱۰۰ ريال
در عشایر رسم است که برای ساختن خانه کارگر نمیگیرند وقتی کسی دست به کار ساختمان میشود اقوام و بستگان و همسایهها به نوبت به كمك او میآیند و به طور رایگان کار میکنند ولی صاحب ساختمان در مقابل موظف است که ناهار و چای و سیگار همه افراد و ناهار وشام و چای و سیگار بنا و بعضی از کسانی را که از دور دست میآیند تأمین کند.
برای ساختن اطاق حبیب به طور متوسط ۱۰ نفر به مدت ٤ روز کار کردهاند و سه نفر آنها که با بنا ٤ نفر میشود شب نیز در خانه حبیب مهمان بودهاند. ریز مخارج از این بابت به قرار زیر بوده است:
- ۱۰ پاکت سیگار در روز از قرار هر پاکت ۵ ریال ۴ روز ۲۰۰ ریال
- ۳ کیلو قند در روز از قرار هر کیلو ۳۰ ریال ۴ روز ۳۶۰ ریال
- ۱۰۰ گرم چای در روز از قرار هر کیلو ۴۰۰ ریال ۴ روز ۱۸۰ ریال
- ۴ کیلو ماست در روز از قرار هر کیلو ۸ ریال ۴ روز ۱۲۸ ریال
- خیار و خرما به طور متوسط روزی ۳۰ ریال ۴ روز ۱۲۰ ریال
- ۱۰ دسته نان در روز کلاً ۵۰ ریال ۴ روز ۲۰۰ ریال
- ٤ کیلو گوشت برای شام از قرار هر کیلو ۵۰ ریال ۴ روز ۲۰۰ ریال
- ۸ کیلو برنج برای شام از قرار هر کیلو ۲۰ ریال ۴ روز ۱۶۰ ریال
- روغن، پیاز، کشمش و غیره در روز ۱۰۰ ریال۴ روز ۴۰۰ ریال
- جمع ۱۹۴۸ ریال
مبادلات: درباره مبادله كالا و پول بین پیلهور و عشایر در مونوگرافیهای دیگر به تفصیل بیشتر بحث شده است. در ایل طیبی مخصوصاً در طیبی گرمسیری که به واسطه وجود راه تا سوق و اگر در تابستان و پائیز رودخانه مارون طغیان نداشته باشد تا لنده ماشین میتواند جلو برود هم عشایر به مصرف کالاها بیشتر و جدیدتر آشنا شدهاند و هم پیلهوران در ایل نفوذ زیادترى یافتهاند هر هفته چند بار ماشین بین بهبهان و سوق رفت و آمد دارد و خلاصه بدهکاران عشایری مستقیم تحت نظارت پیلهور قرار دارند و خواهی نخواهی قانون نیز حامی آنها است.
دکتر نادر افشار نادری مینویسند: نمونهای که در زیر از چگونگی رابطه بین پیلهور و عشایر آورده میشود افسانه نیست، اغراق هم نیست اين يک واقعیت است که آقای جواد صفینژاد محقق تیزبین و همکار گرامی ما شخصاً در سوق تحقیق کردهاند.
تیمور جعفری ٤٥ ساله از اولاد گیوه چرمی عمله طیبی خدمتگزار دبستان محمدی سوق است و ماهی ۳۱۰ تومان حقوق دولتی دارد. صاحب يک خيش زمین در لنده است و هر ساله در حدود ۳۰۰ کیلو گندم و ۲۰۰ کیلو جو میکارد. چون خاک حدود لنده حاصلخیز است به طور متوسط از هر تخم ٦ تخم برداشت میکند. اگر بذر سال بعد را هم از محصول کسر نکنیم تیمور هر سال صاحب ۱۸۰۰ کیلو گندم و ۱۲۰۰ کیلو جو میباشد. چون در طیبی گرمسیر درخت بلوط هم نیست گندم و جوی حاصله به زحمت میتواند جوابگوی نان مصرفی خانواده تیمور باشد.
تيمور يک زن دارد، يك پسر ١٦ ساله که در کلاس اول دبیرستان در بهبهان تحصیل میکند يك پسر ۱۲ ساله که در کلاس ٦ دبستان لنده است و بالاخره يک دختر ۱۸ ساله که هنوز شوهر نکرده و در خانه مانده است.
تیمور ماهی۷۰ تومان از حقوق خود را برای پسرش به بهبهان میفرستد و طبق اجرائیه صادره ۷۵ تومان نیز از حقوقش کسر شده ٧٥ و به طلبکاران بهبهانی داده میشود.
در زیر چگونگی بدهکار شدن تیمور نقل میگردد:
در سال ١٣٣٦ تیمور بابت خریدهای قبلی: قند، چای و پارچه به يک پیلهور بهبهانی مبلغ ۱۰۰۰۰ ریال بدهکار بود. در این سال پیش آمدی میکند و تیمور به ناچار مبلغ ۱۰۰۰۰ ریال هم از همان پیلهور پول نقد به وام میگیرد.
در سال ۱۳۳۷ تیمور نمیتواند بدهی خود را بپردازد بالنتيجه ۸۰۰۰ ريال (از قرار سود سالیانه ٤٠٪) به ۲۰۰۰۰ ریال بدهی او افزوده میگردد و میشود ۲۸۰۰۰ ریال.
درسال ۱۳۳۸ تیمور از پیلهور دیگر ۱۰۰۰۰ ریال قرض میکند بازهم با سود ٤٠٪ در سال و به پیلهور اولی که او را تحت فشار گذارده میدهد و بدهکاری خود را که ۲۸۰۰۰ ریال به اضافه سود ۱۱۲۰۰ریال یعنی مجموعاً ۳۹۲۰۰ ریال بود به ۲۹۲۰۰ ریال میرساند که به هر حال باید ۱۰۰۰۰ ریال بدهکاری جدید هم بدان اضافه گردد.
در سال ۱۳۳۹ تیمور از یک طرف ۴۰۸۸۰ = ۱۱۶۸۰ + ۲۹۲۰۰ ریال به پیلهور اولی و از طرف دیگر ۱۰۰۰۰ ریال به پیلهور دومی بدهکار است یعنی مجموعاً ٥٤۸۸۰ ريال. در این سال تیمور با زحمت زیاد میتواند مبلغ ۲۰۰۰۰ ریال با ربح ۶٪ از بانک كشاورزی وام بگیرد (ربح ۶٪ بانک کشاورزی آنقدر به نظر تیمور ناچیز است که آن را در محاسبات خود ربح دخالت نمیدهد) و دربست تمام مبلغ را بابت قسمتی از ۴۰۸۸۰ ریال بدهی خود به پیلهور اولی میدهد. در نتیجه جمع قرض او به قرار زیر میشود:
در سال ١٣٤١ تیمور ۳۰۰۰۰ ریال از پیلهور چهارم قرض میکند و با مبلغی که از حقوق و فروش گندم خود پسانداز کرده ربح بدهکاریهای خود را در این سال به قرار زیر میدهد:
- ربح تا سال ٤١ که پرداخت میگردد [شامل:]
- ۱- وام ۲۹۲۱۰ ریالی با ۱۱۶۸۴ ریال ربح
- ۲- وام ۱۹۶۰۰ ریالی با ۷۸۴۰ ریال ربح
- ۳- وام ۲۰۰۰۰ ریالی با ۸۰۰۰ ریال ربح
- ۴- وام ۲۰۰۰۰ ریالی با ۸۰۰۰ ریال ربح
بدهکاری تیمور در سال ٤١ به قرار زیر میشود:
- پیلهور اول ۲۹۲۱۰ ریال
- پیلهور دوم ۱۹۶۰۰ ریال
- پیلهور سوم ۲۰۰۰۰ ریال
- مجتهد ۲۰۰۰۰ ریال
- پیلهور چهارم ۳۰۰۰۰ ریال
- جمعاً ۱۱۸۸۱۰ ریال
در سال ١٣٤٢ تيمور از يك تاجر بهبهانی ۱۰۰۰۰ ریال با ربح ۲۰۰۰ ریال در سه ماه و از تاجر دیگر ۱۰۰۰۰ ریال با ربح ٤٠٠٠ ريال ٦ ماهه قرض میکند (١٣٤٢ سالی است که در حدود ۵۰٪ گوسفندان عشایر تلف شد و زراعت نیز حاصلی نداد بالنتيجه ربح وامها و قیمت کالاهای شهری بالا رفت) با این پول تیمور فقط توانست ربح وام خود را به پیلهور اولی و پیلهور دوم بپردازد. با توجه به دوران کوتاه ۳ ماه و ٦ ماه وامهای اخیر بدهکاری تیمور بدین ترتیب شد:
- پیلهور اولی ۲۰۸۸۰ = ۲۰۰۰۰ – ۴۰۸۸۰
- پیلهور دومی ۱۴۰۰۰ = ۴۰۰۰ + ۱۰۰۰۰
- بانك كشاورزی ۲۰۰۰۰
- مجموع ۵۴۸۸۰ ریال
در سال ۱۳۴۰ تیمور برای اینکه بتواند وام بانک كشاورزی را به موقع بپردازد ۲۰۰۰۰ ریال با سود ٤٠٪ از پیلهور سومی قرض میکند و به بانک میدهد. در این سال تیمور که خود را از لحاظ مالی و فشار پیلهوران در وضع نامساعدی میبیند به نزد یکی از مجتهدین بسیار معروف بهبهان ([دکتر جواد صفینژاد در پاورقی مینویسند] از ذکر نام این مجتهد معروف خودداری میکنیم) میرود و طلب راهنمایی و کمک میکند تا بتواند لااقل ربح وامهای خود را به طلبکاران بپردازد. ٤٠٠٠ ريال به او میدهد و در محضر سندی میگیرد به مبلغ ۲۸۰۰۰ ریال ۲۰۰۰۰ ریال اصل وام و ۸۰۰۰ ریال ربح یکساله و قرار میشود بقیه پول را عصر همان روز به تیمور بدهد تیمور عصر برای گرفتن بقیه پول رجوع میکند ولی مجتهد معروف میگوید تو دیوانه شدهای، صبح تمام پول را گرفتی و سند دادی حالا باز هم پول میخواهی؟ تیمور به هر دری میزند فایدهای نمیکند چون سند داده است.
بدین ترتیب بدهکاریهای او در این سال میشود:
- پیلهور اولی ۲۹۲۱۰ = ۸۸۳۰ + ۲۰۸۸۰
- پیلهور دومی ۱۹۶۰۰ = ۵۶۰۰ + ۱۴۰۰۰
- پیلهور سومی ۲۰۰۰۰ (ربح این وام در سال بعد محاسبه میگردد)
- مجتهد ۲۰۰۰۰ (ربح این وام در سال بعد محاسبه میگردد)
- جمع بدهکاری تیمور ۸۸۸۱۰ ریال
- پیلهور اولی ۲۹۲۱۰
- پیلهور دومی ۱۹۶۰۰
- پیلهور سومي ۲۸۰۰۰ = ۸۰۰۰ + ۲۰۰۰۰
- مجتهد ۲۸۰۰۰ = ۸۰۰۰ + ۲۰۰۰۰
- پیلهور چهارمی ۴۲۰۰۰ = ۱۲۰۰۰ + ۳۰۰۰۰
- تاجر اولی ۱۲۰۰۰ = ۲۰۰۰ + ۱۰۰۰۰
- تاجر دومی ۱۴۰۰۰ = ۴۰۰۰ + ۱۰۰۰۰
- جمع بدهکاری تیمور۱۷۲۸۱۰ ریال
از سال ۱۳۴۳ تیمور آنقدر از این و آن وام گرفته و بر قروض خود افزوده تا بتواند قسمتی از ربح دیون خود را بپردازد که محاسبه دقیق آن با توجه به وامهای کوتاه مدت هم برای او مشکل بود و هم برای ما سخت است. در اینجا ما تنها مجموع بدهکاریهای تیمور را با ربح ٤٠٪ محاسبه میکنیم:
- سال ۱۳۴۴ مبلغ ۲۴۱۹۳۴ = ۶۹۱۲۴ + ۱۷۲۸۱۰
- سال ۱۳۴۵ مبلغ ۳۳۸۷۰۷ = ۹۶۷۷۳ + ۲۴۱۹۳۴
- سال ۱۳۴۶ مبلغ ۴۷۴۱۸۹ = ۱۳۵۴۸۲ + ۳۳۸۷۰۷
- سال ۱۳۴۷ مبلغ ۶۶۳۸۶۴ = ۱۸۹۶۷۵ + ۴۷۴۱۸۹
سال ١٣٤٤ در واقع تیمور دیگر نمیداند چقدر و به چه افرادی بدهکار است خیلیها از او طلبکارند و چند نفری هم شکایت کردهاند که ۷۵۰ ریال همه ماهه از حقوق او را کسر میکنند و بدانها میدهند. قانون با تیمور چه خواهد کرد!؟ تیمور نمیداند ما هم نميدانيم ([دکتر جواد صفینژاد در پاورقی مینویسند] به هر حال درجه صحت یا سقم مطالب مربوط به تیمور به عهده خود تیمور و دوستان دیگر ایل طیبی است که گفتهها و محاسبات او را تائید میکردند).
در پایان ضمن اینکه امید است قدمی ناچیز در راه معرفی جامعه تاریخی لر برداشته شده باشد، بهعنوان حسن ختام، همراه با آرزوی تندرستی برای همه تلاشگران عرصه شناخت و معرفی عشایر بهویژه تبار بزرگ لر، مجدداً گرامی داشته میشود یاد و خاطره تمام درگذشتگانی که دل در گرو سربلندی و سعادت این تبار کهن داشتند و بر همان سیرت چهره در نقاب خاک کشیدند مخصوصاً زندهیاد دکتر نادر افشار نادری که بنیانگذار ارزشمندترین پژوهشها درباره نظام سنتی عشایر لرتبار کهگیلویه بودند.
با سلام خدمت برادر عزیزمون.
آیا ایل بهمئی در قرار داد چم اسپید نقشی داشته؟ یا در قیام های بعدش؟ اگر حضوری داشته بهم بگین ی توضیح مختصری ارائه بدین
سلام
ضمن تشکر از ابراز محبت آن برادر محترم؛ موارد زیر مطرح میگردد:
۱- اگر پیمان چم اسپید میان رهبران بویراحمد، بختیاری و قشقایی مدنظر است، تا جاییکه دانستهها یاری میکند سازمان سیاسی بهمئی جزو امضاء کنندگان آن نبوده اما ناگفته نماند در سالهای پس از آن، بهمئی و بویراحمد در قامت دو ستون ایلخانی کهگیلویه تلاش داشتهاند یکپارچگی ایلات آن را با ایلخانیگری عبداللهخان ضرغامپور و ایلبیگیگری محمدعلیخان خلیلی احیاء کنند که در نهایت با انجام سیاست اصلاحات ارضی و سپس کشته شدن شادروان عبدالله خان ضرغامپور در جنگ سال ۱۳۴۲، استمرار نیافت.
۲- هرچند بهمئی در زمان حکومت رضاشاه دست به جنگهای گسترده سالهای ۱۳۰۳ و ۱۳۱۶ زد اما پس از برکنار شدن او در شهریور ۱۳۲۰ و بر سرکار آمدن پسرش محمدرضاشاه به نظر میرسد سازمان سیاسی بهمئی به جز تصرف منطقه جایزان و کمک رساندن به همتباران بختیاری در نبرد دشت شیر، در دیگر اتفاقات راهبرد محتاطانهتری را در قبال حکومت در پیش گرفت البته در آن دوران، رهبری بهمئی نه تنها رزمآوران خود را در قالب سیاره، بر علیه سایر ایلات، با نیروهای نظامی همراه نکرد بلکه به عنوان مثال به گفته پیران و بزرگان، در جنگ عبدالله خان ضرغامپور بویراحمدی با حکومت در سال ۱۳۴۲، به صورت محرمانه مخالفین بویراحمدیِ عبدالله خان را هم از همراهی با حکومت برحذر داشته بود.
۳- در همین راستا شایسته است ازنو بدین نکتهی بسیار مهم عنایت داشت که عموم سران، رؤسا، رهبران، خوانین، کیها و کدخدایان ایلات و طوایف لر از جمله بهمئی، بویراحمد و بختیاری علیرغم فراز و فرودها، کمی و کاستیها، اختلافنظرها، سلایق متفاوت و حتّی چنددستگیهایی که داشتهاند، جملگی توان خویش را مصروف در راه حفظ موجودیت، ثبات و گسترش تبار خویش چه در سطح کلان (لر) و چه در سطح خرد (بهمئی، بویراحمد و بختیاری) میکردهاند.
به هر تقدیر پرداختن به تاریخ سیاسی ایلات و طوایف لر از جمله کهگیلویه، خود گفتارهایی جداگانه را میطلبد که مدنظر بوده و میباشد تا در فرصت مناسب بدان پرداخته شود؛ هر چند به جرأت میتوان گفت نکته و درس اصلی که از مطالعه تاریخ لر به ویژه پس از دوران اتابکان (شاهان) لر جلوهگری میکند همانا ضرورت بازیابی و حفظ اتحاد و همبستگی گروههای مختلف لرتبار و ایضاً ایجاد سازمان سیاسی فراگیر برای ساختن آیندهای روشن است.