کهگیلویه به عنوان بخشی از سرزمین پهناور لر، در گذر زمان دارای موقعیت ممتاز جغرافیایی – تاریخی بوده است؛ چه در زمانیکه سکونتگاه عیلامیان و چه دورهای که دروازه ورود پارس باستان (مرکزیت سیاسی شاهنشاهی هخامنشی و ساسانی) بوده و همچنین در زمان فرمانروایان و شاهان (اتابکان) لر و نیز قرون معاصر که در قامت مأمن و جایگاه ایلها و طوایفی جلوهگر شده که مردمانشان به صفا، صمیمیت، صداقت و شجاعت همچون سایر لرتباران شهره بودهاند.
بر اساس سیر تاریخی، در آخرین تقسیمبندی ایلات منطقه از اواخر دوره قاجار به بعد، ساخت عشایری بخش کوهستانی کهگیلویه شامل 6 ایل چرام، بهمئی، طیبی، دشمنزیاری، بویراحمد و بابویی بوده است. در همین راستا تلاش خواهد شد تا در خلال سلسله گفتارهایی، با توجه به مونوگرافی موجود، شناختی درخور از چرام به عنوان بخشی از کهگیلویه به دست داده شود. ضمن آنکه پیش از پرداختن به ادامه بحث باید به نکات زیر توجه داشت:
- الف: تاریخ، جغرافیا و سازمان سیاسی اجتماعی جوامع عشایری و ایلات را بایستی در گذر زمان و فراز و فرودهایی که داشتهاند نگریست؛ بر همین اساس بررسی تمام و کمال موارد مذکور نیازمند گفتارهای متعدد بوده و از حوصله یک پست خارج است.
- ب: اطلاعات ارائه شده در این گفتار مربوط به اواسط دهه چهل شمسی بوده و همان بازه زمانی را مورد بررسی قرار داده است.
- ج: اگرچه مطالب مطرح شده، توسط پژوهشگران اعزامی از دانشگاه تهران و طی بازدید میدانی از منطقه تهیه شده، اهمیت بالایی را به دست میدهد امّا بازهم بر خواننده است تا ضمن پرهیز از پیشداوری، با دقت نقاط قوت و حتی کمی و کاستیهای احتمالی را دریابد؛ چنین منطق و روشی میتواند رواج دهنده فرهنگ تحقیق، گفتگو و تبادلنظر در جهت شناخت از هویت و اصالتها و همچنین آگاهیبخشی از گذشته در راستای ساختن آیندهای بهتر باشد.
- د: قسمت ساحلی کهگیلویه همان لیراوی دشت است که بعدها در تقسیمات سیاسی کشوری دوره پهلوی ذیل استان بوشهر قرار گرفت.
به هر حال همانگونه که در گفتار به یاد دکتر نادر افشار نادری گفته شد با تأسیس گروه عشایری مؤسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران در سال 1345 به همت دکتر نادر افشار نادری و با همراهی پژوهشگرانی چون جواد صفینژاد، حسن پارسا و هوشنگ کشاورز، تحقیقات درباره عشایر ایران وارد مرحله جدیدی گشت.
دکتر جواد صفینژاد همکار و همراه زنده یاد دکتر افشار نادری در این باره در کتاب ایل بهمئی مینویسند: دکتر نادر افشار نادری دارای درجه دکترای مردمشناسی از دانشگاه پاریس فرانسه در زمستان سال ۱۳۴۵ به دعوت سازمان عمران کهگیلویه و به همراه شش نفر پژوهشگر به منطقه کهگیلویه دعوت شد. وی به دلیل علاقهی فراوانی که به مطالعهی مردمشناسی عشایر ایران داشت این منطقه بکر و مطالعه نشده را با تمام سختیهایش پذیرفت؛ زیرا پهنهی کوهستانی، مشکلات ارتباطی و ناآشنایی با ردههای کوچنده عشایر ایلات ششگانهی آن این سختیها را مضاعف مینمود. دکتر افشار نادری پس از پایان سفر اول پیشنهادهای مطالعاتی خود را طی گزارش مبسوطی ارائه نموده و خواهان اجرای طرحی جهت مطالعات میدانی کهگیلویه گردید که مورد موافقت سازمان عمران کهگیلویه قرار گرفت و از سال ۱۳۴۶ طرح مذکور با دوازده نفر پژوهشگر آغاز گردید که همگی در مقاطع زمانی مختلفی در پژوهشها مشارکت داشتند.
یکی از پژوهشگرانی که دکتر نادر افشار نادری را در آن پروژه مطالعاتی همراهی میکرد «عزیز رخش خورشید» بود که حاصل تحقیقات او درباره چرام موضوع گفتار حاضر است؛ ضمناً علاوه بر متن اصلی مونوگرافی مورد نظر که در ادامه خواهد آمد، رخش خورشید در ابتدای گزارش خود، مقدمهای را هم ذکر میکند که خواندن آن خالی از لطف نمیباشد:
مقدمه: این دفتر بدین منظور نوشته شده است تا تصوری کلی از ایل چرام و تصویری جامع از زندگی يک مال که نمایشگر خوبی برای زندگی و زندگانی در دیار آن ایل است بدست بدهد.
محتوی دفتر نه از لابلای کتب داخلی و خارجی و نه باشیوه پرسشگری از آن و این فراهم آمده بلکه بیشتر نتیجه مشاهدات و تجربیاتی است که از سه ماه زندگی در ایل حاصل شده است.
نگارنده پس از از گشت و گذاری در داخل ایل و آشنا شدن با اوضاع واحوال کلی منطقه و طایفههای گوناگون، «مالی» (اجتماع چند چادر یا کپر عشایری) از طایفه شیخ را برگزیده و تا پایان مدت در سردسیر و گرمسیر در کنار چادرهایشان چادر زده و شب و روز با آنان به سر برده و هنگام کوچ آنان نیز کوچ کرده است.
به رهنمونی آقای دکتر نادر افشار نادری کوشش اصلی نویسنده متوجه این بوده است که وقایع را در حال وقوع ببیند و رفتار افراد و گروهها و قشرهای مختلف جامعه را نسبت به یکدیگر در حال طبیعی و آنچنانکه هستند مشاهده و ضبط نماید.
مطالعه در طول مدت اقامت در ایل در دو سطح پهنانگرانه و ژرفانگرانه به موازات هم ادامه داشته است در سطح اول تمام ایل و سراسر منطقه زیر نظر بوده و مورد بازدیدهای مکرر قرار میگرفته است. در سطح دوم زندگي يک مال مورد نظر بوده است.
مکان مطالعه که در قلب کوههای زاگرس قرار داشته از شهر و آبادی به دور بوده است. غذا از 200 کیلومتری آنهم در جادهای کوهستانی که بیشتر بر اثر رفت و آمد جیپ و کامیون ایجاد شده میرسیده و گاهی آب خوردن از ۲۰ کیلومتری تامین میشده است. مسائل محلی دیگری را که محقق عشایری در گوشه و کنارهای متروک و مهجور با آنها روبرو است نیز باید به حقایق بالا افزود.
با همه اینها اگر این دفتر که همراه با چند دفتر دیگر در گروه مطالعات و تحقیقات عشایری انتشار مییابد بتواند آغاز دوران جدیدی از نظر شیوه مطالعه زندگی مردمان گوناگونی که در پهنه کشور ما زندگی میکنند و ما از جریانات و فعل و انفعالات و جنب و جوشهای درونی حیات آنان بیخبر یا کمخبریم کمکی بنماید، اجر خویش را یافته می یابد.
رخش خورشید در انتهای مقدمه مینویسد: نقد منتقدان و اشارت صاحبنظران بر محتوی این دفتر تشویقی بجا و ارزنده خواهد بود.
1- جغرافیا: اگرچه تلاش شد تا در گفتار «سرزمین ایل چرام» آگاهی کوتاه و گذرایی در خصوص جغرافیای چرام ارائه گردد امّا مناسب دیده شد تا اطلاعات افزونتری هم در این مجال آورده شود تا شناختی کاملتر از جغرافیای چرام به دست داده شود؛ در گزارش مونوگرافی چرام، در خصوص جغرافیای آن دیار چنین آمده است:
الف – وضع طبیعی و سیاسی: گرمسیر گروهی از طایفههایی است که به مجموع آنها ایل چرام اطلاق میشود. گرمسیر و سردسیر این طایفهها بررویهم تقريباً به شكل ذوزنقهای است که ضلع بزرگتر آن در کوهستانهای بزرگ مشرق و ضلع کوچکتر آن در ناحیه جلگهای و تپه ماهوری غرب قرار دارد.
مساحت تمام منطقه در حدود ٦١١ کیلومتر مربع است، که ٢٦٢ کیلومتر مربع آن گرمسیر و ٣٤٩ کیلومتر مربع آن سردسیر به حساب میآید. مرز شرقی منطقه کوه ساورز و چال بایار و مرز غربی آن دهدشت و بردیون است.
طایفههای چرام از نظر اجتماعی بصورت شبه جزیرهای در ایل بویراحمد محاط شدهاند تنها از طريق يک نوار کم عرض کوهستانی در سردسیر به دشمن زیاری راه دارند.
سرزمینهای سردسیر و گرمسیر این منطقه تقریباً منحصربفرد است؛ در گرمسیر چشمههای بزرگ پرآبی مانند چشمه بلقیس و آب سیاه جریان دارد که نه تنها در کهگیلویه مخصوصا در مناطق گرمسیر بینظیراند، بلکه از نظر زیبایی و اهمیت اقتصادی میتوانند در مقیاس کشوری به حساب آیند. چشمه بلقیس از این نظر در کهگیلویه بیمانند است ، که مشرف برجلگه ای وسیع جریان می یابد و آنرا سیرآب میکند. این جلگه مهمترین ناحیه کشاورزی کهگیلویه و مرکز برنجکاری آنست. در محدوده این جلگه روستاهایی بنام تلگرد، القچی سفلی و علیا، تمبی، بلدون، شیخ حسین، کره، اسکندری، تل بابینه و فشیون به وجود آمده است.
بر فراز کوههای شرقی منطقه نیز دو روستای آرند و بناری که دو طایفه به همین نام پاییز و زمستان را در آنجا میگذرانند وجود دارد. این دو روستای کوهستانی و همچنین شیخ حسین را که در پای کوه سیاه قرار دارد ساکنان کنونی آن بنا نکردهاند بلکه ویرانه روستاهایی بوده است که سالها متروک بوده و از آغاز قرن اخیر عشایر در زمستان از بیم باد و باران و سرمای زیاد به این ویرانهها پناه بردهاند و رفته رفته به این کار خو گرفته و هرکس یکی از خانهها را بر اثر استمرار در استفاده تصاحب کرده است.
البته در سالهای اخیر مردان نسبتاً متمکن و نامدار، خانههای جدیدی نیز در بین بقیه خانهها ساختهاند.
سردسیر که مرکز آن تسوج است (خود مردم تسی میگویند) یکی از سرزمینهای خوب کوهستانی است و از نظر منابع طبیعی قابل استفاده برای عشایر ارزش زیادی دارد.
کوهها پوشیده از جنگلهایی است که عنصر غالب آن بلوط است (بلی bali میگویند)، درختان دیگری نیز مانند بن (پسته وحشی)، كُل خنگ (بادام وحشی)، ارزن، أنگج (گلابی وحشی)، سیسه (زالزالک وحشى)، شن، تک، خشک، دَرَهُ، تَى تَرَه، كيكم، ووهل (سرو کوهی) و چند نوع درخت و درختچه دیگر در میان آنها به چشم میخورد.
در برخی از این کوهها جاشیر به انبوهی میروید و از اینرو ارزش علوفهای و اقتصادی دارند (کوه پهن که در قسمت شمال غربی ناحیه سردسیر قرار دارد از پرجاشیرترین جاهای کهگیلویه است) در این کوهها همچنین شکارگاههای بسیار خوبی وجود دارد، پازن در ارتفاعات زندگی میکند و كبک در درهها و دامنه کوهها به تعدادی بیشمار دیده میشود.
از دیگر حیوانات اصلی جنگلها و کوهها خرس و گراز است که تعداد زیادی بومی این کوه ها هستند. پلنگ نیز به تعداد بسیار زیادی باید در آن سامان زندگی کند زیرا شکارچیان و تفنگداران هر ساله یکی دو تا از آنها را از پا در میآورند.
جمعیت خرس و گراز آنچنانست که اولی برای جان مردم و دومی برای محصول آنان تهدیدی به شمار میرود.
وقتی که عشایر در اواخر بهار به منطقه میرسند خرسها، گرازها و كبکها، درهها و دامنهها را رها کرده و به سوی کمربند مرتفع و درون جنگلهای انبوه و صعبالعبور عقب مینشینند.
در اواخر شهریور و اوایل مهر که مالهای عشایر به سوی گرمسیر سرازیر میگردند این جانوران نیز به تدریج خود را به جانب قعر درهها و کوهپایهها میکشانند این جزر و مد جامعه حیوانی هر ساله در فصلهای سرد و گرم تکرار میشود و دورهای منظم و دائمی دارد.
در سردسیر مناطق كوچک مختلفی وجود دارد که هر کدام نامی خاص دارد و حوزه زندگی یکی از طایفهها و به بیانی دیگر فضای حیاتی آنست.
در گرمسیر در محل اقامت هر طایفه روستاهایی به وجود آمده است که در زمستان عدهای در خانههای گلی آن و عدهای دیگر در خانههای حصیری و حتی عدهای در چادرهایی که اطراف آن زدهاند به سر میبرند.
مرزهای ایل: چرام در قلب کهگیلویه واقع شده است، همسایگان چرام در شمال و مغرب بویراحمدسفلی، در جنوب بویراحمد گرمسیر و بابوئی و در مشرق بویراحمدعلیا است مرزهایی که حدود چرام را با این همسایگان مشخص میکند عبارتند از:
مشرق: سراسر مرزهای شرقی چرام بستر رودخانه نازمکان است چه نهر دیلگان که در منطقه دیلگان در دامنه شمالی کوه ساورز جریان دارد در انتهای کوه ساورز مسیر بسترش از شمال غربی به جنوب شرقی منصرف میشود و در تنگی که بین ساورز و زرآورد وجود دارد به سمت جنوب تغییر مسیر داده از منطقه تنگ آبشور میگذرد بستر همین رودخانه است که در مشرق چالبایار و موردراز و سرآستانه مرزهای طبیعی چرام را تشکیل میدهد.
شمال: سراسر مرزهای شمالی چرام در منطقه طسوج سراسر ارتفاعات ساورز است خطالرأس کوههای ساورز سمت جنوب قلمرو طوایف مختلف چرام و سمت شمال قلمرو آقاییهای دیلگانی منطقه بویراحمدسفلی است. پس از پایان کوههای ساورز در شمال غربی طسوج طلایههای چرام از مغرب دندانه سادات و کوه پهن گذشته وارد منطقه گرمسیری میشود و از کوههای آرند و تپه کوههایی میگذرد که طلایههای سرفاریاب و گرمسیر چرام را مشخص میکند.
جنوب: جنوب منطقه چرام در قسمت سردسیری دارای مرزهای طبیعی است که بستر ناز مکان باشد زیرا از سرآستانه و بیچاب رود نازمکان در خطالقعر کوههای اشکر جریان دارد و تا حدود کوههای شاه بهرام این بستر رودخانه مرزهای چرام و بابویی را تشکیل میدهد از آن پس مرز خارجی منطقه تل و تپههایی است که حدود بناری و خیمند نازمکان را از هم جدا میکند و به سمت غرب خطوط مرزی از جنوب تل موشکاران وتل بابونه گذشته به منطقه چیر دهدشت پایان میپذیرد.
مغرب: مغرب منطقه از جنوب به سمت شمال در آغاز مناطق تل بابونه و برم مرغابی است که همسایگان چیر و بردیان میباشند سپس منطقه بدون عارضه تلگرد و اطراف است که همسایه لیر تهلک و دلی پیرمحمود است که در مجموع توسط تپههای کوتاهی طلایههای غربی چرام با منطقه دهدشت را مشخص میکند.
گرمسیر چرام: دامنه ارتفاعات غربی اشکر و چاسخار و دامور به گرمسیر چرام منتهی میشود که مناطق بناری و آرند باشند ارتباط این دو منطقه توسط تنگ آرند صورت میپذیرد که گرمسیر منطقه را به سردسیر آن مربوط میکند، طوایفی که از این مسیر از سردسیر به گرمسیر میروند از این تنگ به بعد پراکنده میگردند.
دهدشت، بویراحمد گرمسیر و سرفاریاب همسایگان منطقه گرمسیری چرام میباشند که خود از مناطق گرمسیری کهگیلویه محسوب میشوند. واحدهای مشخص جغرافیایی این منطقه عبارتند از آرند و بناری در مشرق که به ترتيب محل نشيمن طوایف بایاری و بناری میباشند، برم مرغابی و فشیان و تل بابوبه در جنوب غربی که بیشتر محل نشیمن طاس احمدیها است، منطقه شمال غربی محل بیعارضهای است بیشتر دهات در این منطقه واقع شده است و چون داخل این منطقه حدود طبیعی مشخص داخلی ندارد منطقه را به نام تلگرد که مرکز و خاننشین آن میباشد نامگذاری کردیم.
منطقه گرمسیری چرام پرآبترین و حاصلخیزترین منطقه کهگیلویه است. فصل بهار سراسر منطقه یکپارچه سبز و خرم است مشهورترین مکان چرام چشمه بلقیس است که در کنار تلگرد واقع شده است آب چشمه بلقیس از زیر کوههای منطقه سرچشمه گرفته و مازاد آن در تل بابونه به سمت رود طغار میرود، در جنوب چشمه بلقيس به سمت نازمکان بویراحمد گرمسیر منطقه باز و بیعارضه و پرآبی است به نام فشیان که ۳۰ تا ۴۰ سال اخیر یکسره پوشیده از جنگل بوده است ولی به واسطه ایجاد ناامنی و پایگاه حیوانات وحشی با رنج بسیار جنگلها را از بین بردند.
ارتفاع بیشتر مناطق گرمسیری حدود ۷۰۰ تا ۷۵۰ متر از سطح دریا است چه تلگرد و چشمه بلقیس که خود در منطقه بازی واقع شدهاند هر يك بيش از ۷۰۰ متر ارتفاع از سطح دریا ندارند ولی به طور کلی از شمال به جنوب منطقه گرمسیری دارای شیب ملایمی است چه تلگرد با منطقه فشیان حدود ۳۰ متر و فشیان با بستر رود نازمکان که از جنوب منطقه میگذرد حدود ۵۰ متر اختلاف سطح دارد یعنی نازمکان ۸۰ متر از تلگرد چالتر است از اینرو است که این رودخانه کلیه آبهای منطقه را به سوی خود میکشد.
سردسیر چرام: سردسیر چرام منطقهای است محدود بین دو کوه ساورز و اشکر که منطقه طسوج بین آنها واقع شده است که از دامنههای شمال و جنوب به مرور از ارتفاعات آن کاسته شده تا به سرکرته میرسیم چالترین نقطه طسوج سرکرته است که آب سرکرته در خطالقعر آن جریان دارد، شیب طولی منطقه از شمال غرب به سمت جنوب شرق امتداد مییابد بنابراین به سمت جنوب شرقی به مرور وضع آب و هوایی با نوسان کمی رو به گرمی میروند تا به تنگ آبشور که پستترین نقاط منطقه سردسیری است منتهی میشود.
سردترین مناطق سردسیری چرام دامور، سه برد و رنگک است ولی باز دامور و سه برد به واسطه نساء واقع شدن به مراتب سردتر از مناطق دیگر است چه رنگک، پهنالیلی و چاسخار برآفتاب میباشند و کمی گرمتر از منطقه نساء میباشند، در این مناطق، نساء و برآفتاب توسط کوهی مشخص میشوند بدین ترتیب که سمت بیشتر آفتابگیر آنرا برآفتاب و سمت کمتر آفتابگیر آنرا نساء کوه مینامند مثلاً چاسخار و دامور توسط کوهی از هم جدا میشوند که سمت جنوبی کوه برآفتاب و منطقه چاسخار و سمت شمالی آن دامور و نساء کوه است.
هوای دم طسوج نسبت به هوای مناطق فوقالذکر معتدلتر است چه دارای ارتفاع کمتری است ولی دلی دیوانه و سرکرته نسبت به دم طسوج دارای هوای گرمتری است چه ارتفاع آنها به همان نسبت کمتر از دم طسوج میباشد در مشرق منطقه طسوج چال بایار مرتفعتر از موردراز و موردراز مرتفعتر از سرآستانه است بنابراین سرآستانه گرمتر از موردراز و موردراز گرمتر از چال بایار است تا آنجا که چال بایار همسایه بایگانیها است که سردسیر بویراحمدعلیا محسوب میشود.
ولی موردراز و سرآستانه همسایه رستم ممسنی است که گرمسیر بویراحمدعليا به شمار میرود. در سمت جنوبی طسوج ارتفاعات کوه اشکر نسبت به نقاط دیگر دارای هوای سردی است از اینرو بایاریها که در این منطقه مینشینند در هنگام شکایت فرزندانشان از گرمای تابستان به آنها میگویند شما بایستی به دم طسوج بروید تا گرما را ببینید ولی در مجموع سردترین منطقه سه برد و دامور و گرمترین منطقه سردسیری سرآستانه است.
ارتفاعات: منطقه چرام چون مناطق دیگر کهگیلویه پوشیده از تپه ماهورها و ارتفاعات پراکنده است، تلگرد و اطراف و فشیان و برم مرغابی از کم عارضهترین مناطق چرام و طسوج از پرعارضهترین نقاط منطقه است کوههای گرمسیری معروفیت چندانی ندارند ولی کوههای معروفی در سردسیر منطقه وجود دارد که شناسایی مختصری از هر کدام در زیر بیان گردیده است:
کوه سیاه: کوه سیاه از تنگ بیرزا شروع شده بسمت جنوب شرقی تا تنگ آرند ادامه مییابد.
کوه کرک: این کوه از كرك آغاز شده حدود ۱۵ تا ۲۰ کیلومتر امتداد یافته در بناری پایان می پذیرد.
کوه ساورز: کوه ساورز مرتفعترین کوههای منطقه طسوج است که از موروئك و دندانه سادات آغاز شده تا چال بایار و تنگ آبشور ادامه مییابد، طول کوه ساورز حدود ۲۰ کیلومتر و جهت آن شمال غربی جنوب شرق شرقی است بلندترین قله ساورز که در جنوب شرقی آن واقع شده 3220 متر ارتفاع دارد، خطالراس ارتفاعات این کوه مرزهای شمالی طسوج را با دیلگان تشکیل میدهد، آبهای شمالی این ارتفاعات نهر دیلگان و آبهای جنوبی ارتفاعات نهر طسوج یا سرکرته را تشکیل میدهد.
کوه اشکر: دومین کوه مرتفع سردسیر چرام کوه اشکر است که در جنوب طسوج واقع شده است این کوه از چاسخار در شمال غربی آغاز شده تا پیچاب و سرآستانه در جنوب غربی امتداد مییابد و توسط رود نازمکان حدودش از کوه البرز مشخص میشود، بلندترین قله کوه اشکر در جنوب شرقی آن واقع شده و ۲۹۸۰ متر ارتفاع دارد، بستر رود نازمکان در جنوب این کوه مرزهای طسوج را با سردسیر بابویی مشخص میکند.
علاوه بر کوههای فوق کوههای پهن، مروارید، چاسخار، آرند، رنگک و سه برد از کوههای معروف منطقه است که کوه پهن به واسطه جاشیر فراوان بیش از کوههای دیگر شهرت دارد. کوههای فوقالذکر بجز آرند که در منطقه گرمسیری واقع شده بقیه در مغرب و شمال غربی منطقه سردسیری طسوج واقع شدهاند.
آب و هوا: چرام منطقهای است که سردسیر و گرمسیر آن در کنار هم واقع شده است ولی اختلاف ارتفاع این دو منطقه سبب ایجاد اختلاف آب و هوایی میگردد؛ چه سطح باز و بدون عارضه گرمسیر ارتفاع متوسطی حدود ۸۰۰ متر را دارا است در صورتیکه مناطق سردسیری طسوج ارتفاع متوسطی حدود ۲۰۰۰ متر را دارد زمستان طسوج فوقالعاده سرد میشود و تابستان آن به مراتب از سررود بویراحمدعليا سردتر است به طوریکه در نقاط رنگک، ساورز و اشکر حتی در تابستان نمیتوان بدون آتش زیست ولی از ارتفاعات کفه دلی ده شیخ و دم طسوج رو به طرف سرآستانه و موردراز و تنگ آبشور به مرور هوا رو به گرمی میرود.
باران: در منطقه گرمسیری چرام باران فراوان میبارد ولی در فصل معینی که از نیمه آبان ماه آغاز شده تا نیمه اردیبهشت ماه ادامه مییابد، اسفند ماه شدت ریزش باران بند اکثر خود میرسد و اتفاق افتاده که تا بیست روز پیاپی در منطقه باران باریده است. در سردسیر در آغاز برف و باران توام با هم میآیند ولی رفته رفته ریزش باران به برف تبدیل میشود ولی در اسفند و فروردین مجدداً بجای برف باران میبارد که تا نیمه اردیبهشت ادامه مییابد.
یخبندان: مدت یخبندان منطقه از دی آغاز شده تا نیمه بهمن ادامه مییابد، در مدت مذکور در گرمسیر فقط پوسته نازکی از یخ مشاهده میشود ولی در سردسیر، زمستانها فوقالعاده سرد میشود و یخبندانهای بسیار شدیدی به وقوع میپیوندد و مدت یخبندان به مراتب طولانیتر از گرمسیر است و از آذرماه یخبندان آن آغاز میگردد.
باد: منطقه دارای دو نوع باد است که به نام باد چپ و باد راست شهرت دارد، باد راست سمت وزشش شمال و شمال غربی است این باد بارانآور نیست و بادی است که هوا را خنک میکند و آسمان را صاف مینماید، این باد را گاهی باد خرمن نیز مینامند و در صورت وزش این باد در اردیبهشت ماه خرمنداران خوشحال میشوند.
باد چپ منطقه باد رضایتمندی نیست، سمت وزش آن جنوب و جنوب شرقی است از اینرو به باد جنوب نیز شهرت دارد، این باد حتماً باران همراه دارد و وزش آن گاه بیگاه مشاهده میشود، وزش آن در تابستان برای زراعت بسیار بد است به طوریکه محلیان میگویند این باد برای همه جانداران مضر است زیرا به تجربه ثابت شده که هنگام وزش این باد حتی زنبوران عسل از کندوی خود خارج نمیشوند.
باد دیگری از سمت مشرق در این منطقه میوزد، منشاء این باد کوههای دنا است که به واسطه اختلاف درجه حرارت دامنههای دنا و سطح منطقه این باد به سمت غرب منطقه بویراحمد جریان مییابد.
رودها: عزیز رخشخورشید در این رابطه مطالبی را نگاشته است که مطالعهی آن خالی از لطف نمیباشد.
رودهای گرمسیری: رخشخورشید درباره رودهای گرمسیری سرزمین چرام، فهرستی به شرح زیر را عنوان میکند:
رود طغار: رود طغار از تنگ شاه حمزه در سرفاریاب سرچشمه میگیرد که به نام شرآب گورو (سرآب گود) شهرت دارد، این رودخانه از طریق سرفاریاب وارد تنگ بیرزا گردیده و از طریق این تنگ به دلی پیرمحمود دهدشت وارد شده از تمبی، القچه چین، تلگرد، شیرازی، اسکندری و تلبابونه عبور کرده پس از پیوستن رود سیاه بدان به رود خیرآباد میریزد حداکثر آبی که این رودخانه دارا است در فصل بهار است که مقدار آن به ۵۰ سنگ آسیاب میرسد ولی نوسان حداقل آن تا ۳ سنگ مشاهده شده است.
رود سیاه: رود سیاه رودخانه کوتاهی است که از تلبابونه واقع در جنوب غربی چرام سرچشمه گرفته از ده تلبابونه گذشته در حدود يك كيلومترى زیر تلبابونه به رود طغار پیوسته و به سمت رود خیرآباد جریان مییابند، این رودخانه دارای آب دائمی و حدود پانزده سنگ آب دارد.
نهر کورکی: نهر کورکی از بلدان سرچشمه گرفته پس از عبور از تلگرد به رود طغار میپیوندد، حداکثر آب این نهر حدود ۲۰ سنگ و حداقل آن به صفر میرسد.
نهر موگر: این نهر از موگر و ده شیخنشین سرچشمه گرفته پس از عبور از تلگرد به کورگی ریخته به سمت طغار جریان مییابند آب این نهر فصلی و حداکثر آبی که در آن جریان مییابد حدود ۲۰ سنگ است ولی حداقل آن به صفر میرسد.
نهر چشمه بلقیس: نهر چشمه بلقیس از کوههای چشمه بلقیس به صورت چشمه جریان یافته در زیر تلبابونه به رود طغار میپیوندد.
رودهای سردسیری: رخشخورشید درخصوص رودهای گرمسیری سرزمین چرام، فهرستی به شرح زیر را ذکر کرده است:
رود سرکرته: رود سرکرته از منطقه سرکرته طسوج سرچشمه گرفته به سمت جنوب شرقی جریان یافته در محل دو رود به رود تنگ آبشور پیوسته مشترکاً تشکیل رود نازمکان را میدهند، سرکرته دارای آب دائمی و مقدار آن بین ۱۵ تا ۵۰ سنگ آب نوسان دارد، این رود را گاهی رود طسوج و گاهی رود دم طسوج نیز مینامند
رود تنگ آبشور: این رود خانه در مرز بین دیلگان و چرام جریان دارد و سرچشمه اولیه رود نازمکان محسوب میشود شاخههایی که از بهم پیوستن آنها این رودخانه تشکیل میشود نهرهایی در کوه ساورز است که به نام نهر دیلگان در مشرق ساورز وارد منطقه تنگ شده از محل تنگ گذشته در ابتدای سرآستانه حد فاصل بین ممسنی و طسوج به آب سرکرته میپیوندد.
آب المون: آب المون از کوه ساورز سرچشمه گرفته به نام آب طسوج به سرکرته میریزد، آب المون دارای آب دائمی و حدود هشت سنگ آسیاب آب دارد.
آب دره کر: این آب از کوه اشکر واقع در جنوب طسوج سرازیر شده با حدود چهار سنگ آب دائمی به رود سرکرته میپیوندد.
تیزآب: نهر دیگری نیز از سرکرته به نام نیز آب سرچشمه گرفته در حدود چال بایار به رود طسوج میریزد.
2- اقتصاد: رخش خورشید مباحث گوناگونی را در چارچوب یکی از مالهای ایل چرام آورده است که مناسب دیده شد بخشی از آن که مربوط به مسائل اقتصادی میشود، در ادامه مورد نظر قرار گیرد؛ در همین راستا از برای مقدمه، ابتدا توضیحی گذرا از مال مذکور ارائه میگردد:
زندگی یک مال: پیش از پرداختن بدین بخش لازم است ازنو این نکته مهم خاطرنشان گردد که هرچند مطالب مطرح شده، توسط پژوهشگران اعزامی از دانشگاه تهران و طی بازدید میدانی از منطقه تهیه شده، اهمیت بالایی را به دست میدهد امّا بازهم بر خواننده است تا ضمن پرهیز از پیشداوری، با دقت نقاط قوت و حتی کمی و کاستیهای احتمالی را دریابد؛ چنین منطق و روشی میتواند رواج دهنده فرهنگ تحقیق، گفتگو و تبادلنظر در جهت شناخت از هویت و اصالتها و همچنین آگاهیبخشی از گذشته در راستای ساختن آیندهای بهتر باشد. به هر حال رخش خورشید در این باره (زندگی یک مال) مینویسد:
چند خانواده یا خانوار گرد هم میآیند و با هم کوچ میکنند، با هم همکاری میکنند و تمام یا قسمتی از سال را در همسایگی یکدیگر به سر میبرند یکی از چند عامل زیر با ترکیبی از آنها خانوادهها و یا خانوارهای يک مال بهم پیوند میدهد و موجب هماهنگی آنها میگردد:
- 1- خویشاوندی که معمولاً هرچه نزدیکتر باشد نیرومندتر است
- 2- سرزمین مشترک در سردسیر یا گرمسیر یا در هر دو جا
- 3- عامل تهدید کننده مشترک
- 4- رهبرى مشترک
در مال «ملا امون» که موضوع گفتگوی ما است سه عامل اول مؤثر بودند و عامل چهارم به دلایلی که خواهد آمد تضعیف شده است.
برای درک زندگی این مال باید پایگاه آنرا در نظام كلی جامعه ایلی منطقه دریابیم و جای آنرا در استخوانبندی اصل این جامعه مشخص سازیم و همچنین بر روال حوادث و وقایعی در سدههای گذشته بر این مردم حادث شده است تا حدی آشنا شویم.
مال ملا امون یا کدخدا امون یکی از مالهای طایفه شیخ است؛ طایفه شیخ یکی از سیزده طایفهای است که با هم ایل چرام (تلفظ بومی آن چروم است) را تشکیل میدهند این گروه از دو قرن پیش تا کنون زیر نفوذ و استيلاى يک خاندان بودهاند.
منابع معشیت: منابع معیشت در این جامعه محدود و مشخص نیست. زندگی هر کس تنها به يک رشته بسته نیست، با رشتههای ضعیف متعددی وابسته است.
این انسان روزی خویش را در دام که شیر، روغن و مو به او میدهد، در زمین که بذرش را که ۱۰ برابر میکند، در جنگل که بلوط بار میآورد و در کوهستان که كبک و شكار میپرورد، در دامنه کوهسار که دارای میوههای کوهی و همچنین گیاهانی که منشاء رنگهای گوناگون رنگرزی است جستجو میکند. در حالیکه تمام این منابع به طبیعت و اوضاع طبیعی بستگی کامل دارند برخی از آنها تحت کنترل و پرورش و مالکیت فردی او هستند مانند دام و زمین و برخی دیگر مورد هیچگونه دخالتی نمیباشند مانند جنگل و مرتع.
موقعیت اجتماعی اعضای مال: شماره ۱ کدخدای ده است. نقش اساسی او قبل از اصلاحات ارضی جمعآوری بهره مالکانه و همچنین اجرای اوامر او به برخی از زارعین بوده است و منزلت او نیز ناشی از همین ارتباط او با شخص مذکور نشأت میگرفته است. اما بنظر ما این منزلت يك منزلت بی چون و چرا و پذیرفته شده از جانب مردم نبوده است مردم در حالیکه احترامی ظاهری برای او قائل بودهاند به عنوان مردی که عامل اجرای فرمان مالک بزرگ است نسبت به او بد گمان و احياناً کینه داشتهاند. او بیشتر اوقات خود را در محضر مالک میگذرانده و البته در برابر او رفتاری بندهوار و بسیار مطیعانه داشته است. هنوز هم در بیشتر روزها عده زیادی از کدخداها را میتوان در مهمانسرای مالک سابق مشاهده کرد که بر روال گذشته وظایفی را که در حد خدمتگزاران و نوکران او است انجام میدهند[!!!؟]. یکی چای تهیه میکند دیگری سینی چای را به مجلس میبرد سومی دست مهمانان را با آفتابه و لگن میشوید و چهارمی سفره و سینی غذا را حمل میکند. در عین حال در عین موقع صرف غذا یا در محل جداگانهای غذا میخورند و یا اقلاً سینی غذایشان از مهمانان بالاتر و محترمتر، جدا است.
توضیح: از نظر ادمین سایت، گذشته از فراز و فرودها بر مبنای نقاط قوت و ضعف، تقلیل دادن جایگاه سازمان سیاسی سنتی مردم لر به «مالک» درست به نظر نمیرسد زیرا چنانکه بارها گفته شد نقش تاریخی آن در گذر زمان فراتر از بحث مالکیت بوده هرچند مالکیت نیز یکی از حدود وظایف و اختیارات آن را در بر میگرفته است.
مرد شماره ۱ برادران دیگری نیز دارد که از دو نفر آنان در صفحات بعد سخن خواهیم گفت او از این برادرانش از نظر هوش و ثروت و مجلسآرایی درسطح پایینتری قرار دارد و شاید به همین دلیل و همچنان به دلیل اطاعتی که او از خانواده صاحب نفوذ میکرده است مردم به برادرش، مرد شماره 3 که از این نظر وضع متفاوتی دارد پیشنهاد کردهاند که کدخدایی ده را بپذیرد. وقتی از شخص اخیر سئوال شد که چرا پیشنهاد را نپذیرفته پاسخش این بود که اولاً اینها مرد نیستند و بله قربانگو میباشند و بنابراین در خور چنین مقامی میباشند.
ثانياً حالا هم او كدخدای اسمی است و سرنخ کارها دست خود اوست و بالاخره او برادر بزرگتر ما است و بگذارید دلشخوش باشد.
با وجود این چند سال قبل از اصلاحات ارضی مردم شیخ حسین بر ضد مالک برخاستند و کدخدا را به رهبری خود برگزیدهاند اول مقداری پول جمع کرده در اختیار او گذاردهاند تا شکایت اهالی را در بهبهان و تهران دنبال کند. کدخدا نیز مدتی به کشمکش میپردازد و مردم نیز در حد توانایی خویش از کمکهای مالی دریغ نمیورزند لكن سرانجام تطمیع میشود و پشتیبانان خود را رها میکند.
او تنها کسی است در مال و حتی در دهکده شیخ حسین که هنگام مسافرت به مشهد که به قصد زیارت بوده تهران را نیز دیده است. او همه چیز تهران را پسندیده بود و از بزرگی و عظمت و زیادی جمعیت آن دچار حیرت شده بود فقط اعتقاد داشت که در تهران چای خوب پیدا نمیشود! انتقاد اصلی دیگرش این بود که زنان پیشاپیش مردان راه میروند.
با اجرای اصلاحات ارضی و پیدایش پدیده جدیدی به نام شرکتهای تعاونی که از نظر قدرت و ایفای نقش جای کدخدا را گرفته است نقشی اساسی برای کدخدا باقی نمانده است و این کیفیتی است که خود او و خانوادهاش بدان آگاهند.
دختر کدخدا که در سال پیش دوره ابتدایی را به پایان رساند بود در برابر عنوان کدخدایی پدرش چنین شانههایش را بالا میانداخت کدخدای دروغی کدخدایی که نه خان به او چیزی میدهد و نه مردم او قبلاً از پرداخت بهره مالکانه معاف بوده است و اکنون نیز از پرداخت مالالاجاره معاف میباشد شماره ۲ از مردان «آبرودار» مال است و پایههای پرستیژ او به نظر ما عبارتند از:
- 1- گله کوچکی که در حدود ۸۰ رأس میش و بز دارد.
- 2- نقدینهای که از راه سوداگری اندوخته است.
- 3- خوش زبانی، حاضر جوابی و حضور ذهن فوقالعاده زیاد؛ او مردی است که معمولاً هر گفتار خود را با يك ضربالمثل مناسبی آغاز میکند و هر مناسبتی مطرح باشد لطیفهای میگوید.
- 4- حسن سلوک و حسن نیت و خیرخواهی نسبت به همسایگان و آشنایان.
بدیهی است که این عوامل با هم نیز بیارتباط نمیباشند به نظر ما اگر عامل اول نبود عوامل دوم و سوم و چهارم نیز نمیتوانستند از قوه به فعل درآیند.
این مرد که از ثروتمندان مال و ده به شمار میآید تا چند سال پیش از نظر دارایی در سطح دیگران بوده است علت بهبود زندگی او را باید در سوداگری جستجو کرد. او از چند سال پیش تصمیم میگیرد که شیوه پیلهوران بهبهانی را در مقیاس بسیار کوچکی مورد تقلید قرار دهد. او ابتدا با سرمایه ناچیزی که از چند هزار تومان تجاوز نمیکرده است و قسمتی از آن را نیز از آشنایان بهبهانی قرض کرده بوده است کار خود را آغاز میکند.
مقداری قند، چای، تنباکو، پوشاک میخرد و در گوشه خانهاش میگذارد و هنگام عزیمت به سردسیر نیز همراه خود میبرد عده عشایر مجاور احتیاجات خود را به نسیه از او تأمین میکنند و در بهار و تابستان خرده روغن و پشم و مو و دامی کوچک به او میدهند. در اواخر تابستان یعنی روزهای پایان فصل ییلاق خودش به دیدن کسانی میرود که به او بدهکارند و بدهکاران نیز معمولاً محصولی و یا گوسفندی به او میدهند خود ما ناظر بودیم که پنج روز قبل از حرکت به سوی گرمسیر این مرد به اتفاق مرد شماره 5 که اخیرا دست به این کار زده است به سوی مالی از بابکونیها که در چال بایار واقع بود رهسپار شدند و پس از يک شبانهروز هرکدام با بز و بزغالهای به مال برگشتند. شماره ۲ رئیس هیئت مدیره شرکت تعاونی روستایی دهکده میباشد او از پرداخت بهره مالکانه معاف است.
شماره ۳ برادر کدخدا است. مردی با نفوذ به شمار میرود او در بین دهکده تنها کسی است که گاهی در برابر صاحبان نفوذ محلی با صراحت سخن میگوید و از حق و شرافت و آزادی خود به دفاع برمیخیزد و به همین دلیل مردم به او بیش از کدخدا علاقمندند و حتی چندبار هم از او خواستهاند که کدخدایی دهکده را بپذیرد لیکن او به دلایلی که قبلاً بیان شد از قبول این سمت امتناع ورزیده است.
شماره ٤ برادر دیگر کدخدا است و مدیرعامل شرکت تعاونی روستایی میباشد. پسر ارشد او تنها کسی است در میان دهکده که دوره ابتدایی و دوره دانشسرای عشایری بهبهان را به پایان رسانده و به عنوان آموزگار عشایری به خدمت آموزش و پرورش درآمده و اکنون آموزگار ده میباشد و به قول مردم نان دولت را میخورد. او اکنون با پدرش به سر میبرد و به نظر ما یکی از عوامل مهّم منزلت برای پدر میباشد.
شماره ۵ جوانی است بسیار شرافتمند با شخصیت، با عزت نفس و مورد احترام اکثر اعضای مال، او ثروتی اندک دارد و از نظر گذران زندگی خویش در مضیقه میباشد لکن آثار تنگی معیشت در چهره او دیده نمیشود. با چهرهای گشاده و همتی بلند زندگی میکند او ضمناً شکارچی ماهری است و گرچه خودش تفنگ شکاری ندارد اما گاهی با تفنگ خان به شکار میرود و غالباً با لاشه پازنی و یا توبره کبکی، به مال باز میگردد البته نصف شکار را برای صاحب تفنگ میفرستند اگر تعداد کبکی که شکار کرده است کم باشد ممکنست همه آنها را بفرستند.
شماره 6 مردی کهنسال است که در حدود ۷۰ سال از عمرش میگذرد مردی است که وقایع زیادی را به یاد میآورد ظاهراً به عنوان مردی سالخورده از احترام فوقالعادهای که مورد انتظار ما بود برخوردار نیست. روزی نزاعی در دهکده در گرفت و دو گروه به جان هم افتادند مرد شماره ٦ که کشمکش بر سر بیاحترامی نسبت به او در گرفت از ضرب و شتم بیبهره نماند.
شماره ۷ نیز مردی است که بعد از شماره ۲ دامدار دهکده به حساب میآید او در حدود ٤٠ رأس بز و میش دارد و به اعتبار همین دارایی پرستیژی دارد و از معتمدان مال و ده به شمار میرود.
شماره ۸ نیز مردی نسبتاً مسن است که تا چند سال پیش صاحب رمهای گوسفند بوده و ضمناً نیز کارش رونقی داشته است لکن در خشکسالی چند سال پیش رمه خود را از دست داده و اکنون به مردی تنگدست مبدل شده است.
شماره ۹ جوانی است که نه مکنتی زیاد دارد و نه خصوصیات استثنائی دیگری دارا میباشد از اینرو منزلت و اعتبار او نیز در حدی معمولی قرار دارد.
شماره ۱۰ از مردان کمبضاعت و نسبتاً فقیر مال است او کمبود خوراك و پوشاک خود را از طریق مزدوری و گردآوری بلوط جبران میکند. بلوطی که گرد میآورد کمبود خوراک و پولی را که از راه کارگری و مزدوری بدست میآورد کمبود كمي بودجه پوشاک او را تا حدی جبران میکند.
تذکر این نکته لازم است که در منطقه کمتر کاری میتوان پیدا کرد که مزد آن به صورت پول قابل پرداخت باشد. تنها يک كاری وجود دارد که چنین خاصیتی را دارا میباشد و آن بوتهکنی در مزارع است زمینهای زراعتی گرمسیر را بوتههای خار مانند بزرگی میپوشاند که قدرت و سرعت رشد فوقالعادهای دارند و به بیآبی نیز مقاوم هستند بیشتر زارعین این بوتهها را در فصل پاییز یعنی هنگام خشك شدن آنها آتش میزنند لكن اعتقاد دارند که بوتههای آتش زده شده در سال دیگر با قدرت و سرعت بیشتری میرویند کنند، به دلیل همین اعتقاد اشخاصی که بنیه مالی بیشتری دارند و دارای نقدینهای میباشند ترجیح میدهند که حتیالامکان آنها را ریشه کن کنند.
شماره ۱۰ گاهی اینکار را میپذیرد و به ازاء هر بوتهای که از ریشه در بیاورد ده ریال دستمزد میگیرد.
شماره ۱۱ سلمانی یا به قول مردم خطیر مال است گذران زندگی او اساساً از گندم و جوئی است که هنگام برداشتن خرمن دریافت میکند. معمولاً هر خانواده بسته به توانایی خويش از يک تا چند «كيز» (هر کیز گندم در حدود ۱.۱ کیلو و هر کیز جو در حدود ۹ تا ۱۰ کیلو میباشد) گندم و جو به او میدهد. او برای دریافت محصول هنگام برداشت خرمن شخصاً مراجعه میکند. او غالباً در مهمانیها و مجالس نیز نقش يك نيمهخدمتگزار را دارد؛ چای درست میکند، چای به مجلس میآورد، قلیان تنباکو را راه میاندازد، دست میشوید، سینی و سفره غذا را به مجلس میآورد و پس از صرف غذا از مجلس میبرد و طبعاً شخص او بیشتر اوقات چای و غذای خود را در اینجا و آنجا میخورد و قلیان را غالباً رایگان دود میکند.
شغل اصلی شماره ۱۲ آسیابانی است و در سردسیر در آسیایی کار میکند که مالکیت آن متعلق به دیگران است.
هر مقدار گندمی که به آسیاب میآید به عنوان حق آسیاب گرفته میشود و این مقدار (حق آسیاب نیز متعلق به آسیابان است او مردی فقیر، ضعیف و بیکس و کار است از این رو از سوی همه به او زور میگویند و ستم روا میدارند. در یکی از سرچشمههای زیبای سردسیر ۸ اصله درخت گردوی کهنسال وجود دارد. ۱ دانگ آنها متعلق به این شخص است از او خواسته بودند که سهم خود را به مبلغ 5000 ریال بفروشد او مبلغ ده هزار ریال درخواست میکرد در نتیجه از طرف همه کس تحت فشار بود گردوهایش را از او گرفته بودند، زمینهای سردسیری او را مردی زورمندتر تصاحب کرده بود هنگامی که مأموران اصلاحات ارضی برای تهیه آمار زمینهای منطقه به ده آمدهاند او نیز مثل عده دیگر بدون اینکه زمینی داشته باشد يك خيش زمین را به نام خود در گرمسیر ثبت کرده است به او گفتهاند که بعداً مأموران اصلاحات ارضی زمینها را بر حسب نسقی که هر کس گرفته است تقسیم خواهند کرد. اما اکنون نتيجه معکوس برای این شخص حاصل شده است زیرا طبق همان آمار صورتی برای وصول مالالاجاره مالک به ژاندارمری آمده و به موجب آن این شخص باید مبلغی در حدود ۱۳۰۰ ریال بپردازد.
از طرفی چون از فروش گردوهای خویش خودداری میکرد این قضیه را وسیله اعمال فشار به او قرار داده بودند او اغلب در مال نمیماند و به کوه مجاور پناه میبرد تا به دست ژاندارمها و عوامل دیگر گرفتار نشود
گروهبندی در داخل مال: گرچه مال شامل ۱۲ خانوار است معذالک در داخل آن گروهبندیهایی وجود دارد که بر اساس خویشاوندی و یا اخلاق مشابه تشکیل شدهاند.
تولید: واژه تولید مفهوم و معنای واقعی کوششی را که انسان عشایری برای تهیه مایحتاج خویش به کار میبرد نمیرساند زیرا در حالیکه در جامعه صنعتی یا شبهصنعتی فعالیت افراد معمولاً در رشتههای خاصی متمرکز است و تمام هم وقت و انرژی این افراد در راه پیشرفت و توسعه هرچه بیشتر آن رشتهها صرف میشود و در حقیقت خود تولید به صورت هدفی در میآید. در جامعه عشایری هدف روشن و مشخص، خود زندگی است و کوششها معمولاً در چارچوبی صورت میگیرد که احتیاجات این زندگی را در سطح تقريباً معين و مشخصی مرتفع سازد فرق اساسی دیگر تلاش اقتصادی انسان عشایری با تولید انسان صنعتی اینست که در تولید انسان صنعتی تکنولوژی نقش بزرگی یافته است و حال آنکه انسان عشایری در حقیقت به بهرهبرداری و استشمار طبیعت مشغول است [!؟]. درحالیکه انسان صنعتی برای بالا بردن میزان تولید اشتهایی سیریناپذیر دارد انسان عشایری از طبیعت آنقدر بر میگیرد و یا گرد میآورد که احتیاجات سالانه خانوادهاش را مرتفع سازد و یا آنقدر بر میگیرد که توانایی جسمی او اجازه میدهد زیرا هر عملی با کوشش بدنی و کار جسمانی زیادی ملازمه دارد، بنابرای به جای رشتههای تولیدی باید از منابع طبیعی سخن گفت منابع طبیعی مورد استفاده عبارتند از:
1- زمین: در زمینهای هر خانوار و محصولی که در سال گذشته برداشتهاند موارد زیر گزارش شده است:
گندم گرمسیر و سردسیر، جو و محصولات بهاره (ماشک، گوجهفرنگی، کدو، خربزه و برنج میباشد که البته برنج بهاره که به آن شصته میگویند برنج نامرغوبی است که در بهار کاشته میشود و در تابستان برداشت میگردد).
2- دام: در مال مورد گفتگو مانند بسیاری از مالهای دیگر طایفه شیخ، دامداری توسعه قابلتوجهی ندارد چنانکه فقط دو نفر (شمارههای ۲ و ۷ به ترتیب دارای 80 و 40 رأس) دارای تعدادی گوسفند هستند که در مقیاس حیات ایلی اهمیتی میتواند داشته باشد.
سه نفر دیگر یعنی شمارههای ٤ و ۸ و ۱۰ که ۱۵، ۲۰ و ۱۵ سر بز و میش دارند مردمی تهیدست به حساب میآیند که این چند رأس گوسفند نقطه اتکایی و تنها روزنه امید برای زندگانی آنان به شمار میرود.
بقیه اعضای مال از شیر و پشم و موی چند تا گوسفند خود به عنوان قاتق نان و رفع احتیاجات روزمره خویش مانند بافتن طناب و مانند آن استفاده میکنند و اصولاً دامداری اهمیت چندانی در زندگانی آنان ندارد.
زمان کارهای کشاورزی: مردادماه است اعضای مال ما، در سرگرته در اقامتگاه خوش و آب و هوای تابستانی خود هستند تا اول و حداکثر تا ۱۵ شهریورماه باید به سوی گرمسیر کوچ کنند از اینرو باید تا این هنگام همه قطعه زمینهای سردسیری خود را شخم بزنند و بذر بپاشند و سپس رها کرده و عازم محل زمستانی گردند. در این ۳۰ تا ٤۰ روز همه مردان و جوانان مال را چند روزی میبینیم كه يک جفت گاو میرانند برخی که نتوانستهاند گاوی به دست بیاورند الاغ را میرانند و حتى منظره جالبتر بستن يک گاو و يك الاغ باهم به يک خيش است.
يك تا دو هفته بعد از حرکت مالها جوانههای گندم سر از خاک برمیآورند و زمینهای شیار خورده با پوشش سبز رنگی پوشیده میشود. کشتزارها تا اواخر آبانماه حافظ و حفاظی ندارد و بعد از یکماه از کوچ مالها، گلههای بزرگ كبک به آن هجوم میآورند و معمولاً از اواخر آبانماه پوشش محافظ آنست از برف کشتزارهای سردسیری را میپوشاند و این پوشش تا فروردین ماه سال بعد محافظ آنست.
مال در شهریور کوچ میکند و اولین کاری که در شیخ حسین اقامتگاه زمستانی خویش انجام میدهد کوبیدن و پاك كردن گندم و جو گرمسیری است که قبلاً بریدهاند و در گرمسیر انباشتهاند. این کار معمولاً تا اواخر شهریورماه و اوایل مهرماه طول میکشد. در این ضمن ماشکهای خود را نیز اگر داشته باشند میبرند و میگویند عملیات کشاورزی در مهرماه به پایان میرسد.
اعضای مال، اکنون برای کشت مجدد به انتظار باران چشم به آسمان میدوزند، برای اینکه بتوانند عملیات شخم و بذرکاری را آغاز کنند دو باران در حدود ۱۰ روز باید ببارد بعد از باران اول منتظر میمانند تا علفهای هرزه برویند و پس از باران دوم مبادرت به شخم و بذرکاری میکنند معتقدند که اگر بعد از باران اول به بذرکاری اقدام کنند علفهای هرزه کشتزار را فرا خواهد گرفت و محصول را خفه خواهد کرد. البته این اعتقاد در حد خودش درست است و این روش مبارزه با علفهای هرزه یکساله تاحدی مؤثر است اما در عین حال در این منطقه روش مطلوبی نیست زیرا منطقه نسبتاً خشك است، زراعت دیمی است و بنابراین هر قطره آبی که از آسمان فرود میآید در وضع حیاتی و در نتیجه در میزان باروری آن مؤثر است در چنین شرایطی يك باران را از نظر میزان رطوبت و فاصله دو باران را از نظر زمان نمو محصول از دست دادن از نظر فنی کاری نادرست است.
بعد از پاشیدن بذر تا آغاز بهار سال بعد تقریباً بیكار و فارغالبال مینشینند از آغاز بهار که آب چشمهسارهای شیخ حسین جریان یافته است به کشت محصولات بهاره که مهمترین آن برنج بهاره (شصته) گوجهفرنگی و ماشک میباشد اقدام میکنند بعضی مقدار کمی خربزه و کدو نیز میکارند خربزه و کدوئی كه يك خانواده ممکن است بکارد از حدود ۴۰ تا ۵۰ متر مربع تجاوز نمیکند مقداری گوجهفرنگی که در سال پیش بدست آورده بودند تقریباً كيلویى يک ريال فروخته بودند و مقداری هم روی دستشان مانده بود. اواخر اردیبهشت ماه و اوایل خردادماه گندم و جو را میبرند و در جایی انباشته میکنند و سپس به جانب سردسیر کوچ میکنند. در سردسیر از کشتزارهای سردسیری مواظبت میکنند تا اواسط تابستان هنگام درو و جمعآوری آن فرا میرسد.
چاق کردن زمین: تنها تقویتی که زمین را میکنند چاق کردن زمین است چاق کردن زمین بدین ترتیب انجام میگیرد که گله را چند شبی روی زمین مورد نظر میخوابانند.
شماره های ۲ ، ٤ ، ۸ ، ۹ ، در ۳۰ روز اولی که به گرمسیر آمده بودند مشغول چاق کردن زمینهای خویش بودند بدین نحو که هر چند شبی را در یکی از قطعات زمین خود منزل میکردند و گوسفندان خود را در آن زمینها میخواباندند. در سردسیر کسانی که خود گوسفند کافی نداشتند از آبادی سیدها خواهش میکردند که شبی یا چند شبی چادرهای آبادی را در زمین آنها برپا سازند تا در نتیجه رمههای آنان روی زمین بخوابد و موجب تقویت آن گردد.
مسأله آب: در سردسیر آب به اندازه کافی وجود دارد زیرا رودخانه تسوج در تمام سال جریان دارد. مسأله اساسی در اینجا کمبود زمین و شرایط اقلیمی است که از طرفی دوره عمر گیاهان را کوتاه و از طرف دیگر تنوع کشت را محدود میسازد.
در شیخ حسین یعنی در گرمسیر تا پنج سال پیش آب کافی وجود داشته است به طوری که مرکز شلتوک كاری بوده و تقریباً همه خانوارها برنج مصرف خود را به دست میآوردهاند و اکثر آنان نیز مقداری اضافه بر مصرف داشتهاند که به بهبهانیها میداده و در واقع با کالاهای مصرفی دیگر مبادله میکردهاند.
آب شیخ حسین در این سالها دائمی بوده است و آثار جویهایی که مازاد این آب را تا حدود زیر تلگرد میرسانده است وجود دارد اکنون وضع به کلی تغییر کرده و آب موگر و شیخ حسین که بهم وصل میشدند و زمینهای ده را سیراب میکردند در زمستان و بهار با مقدار کمی جاری میشود و در تابستان شروع به کاهشی روزافزون میکند و بالاخره در پایان شهریور و اوایل مهرماه بكلی میخشکد و مردم برای آب مشروب خود و دامهای خود دچار سختی و ناراحتی میگردند از این پس در تمام ماههای پاییزی و مدتی نیز از زمستان را دامهای خود را به رودخانه القچی که گندابی در قعر آن جریان ضعیفی دارد و چوپانان در حدود نیم ساعت تا سه ربع میتوانند با گاو و گوسفند خویش به آن برسند میبرند از این مشکلتر و حادتر مسأله آب آشامیدنی است. از اواخر شهریورماه که چشمه موگر رو به خشکی میرفت اهالی دو حلقه چاه حفر کردند دیواره چاهها خاکی، عمق آنها در حدود ٦ – ٨ متر و سر آنها باز بوده از بامداد تا پسین (۱) انبوهی از زنان پیر و جوان و دختران خردسال دور چاه حلقه زده و یا دلو از چاه آب میکشیدند و مشکهای خود را پر میکردند و سپس در حاليكه مشکها را بر پشت خویش نهاده بودند روانه خانههای خود میشدند (۲) آبی را که از چاه بیرون میکشیدند به علت ریزش دائمی آب به درون چاه و شستن دیواره خاکی آن گلآلود بود. به همین دلیل مشک را چندین ساعت در گوشه خانه یا بهون بیحرکت میگذاشتند تا گل و لای آب تهنشین شود در شماره ۳ که خانوادهای با سلیقه بود آب را در خمره بزرگی میریختند تا تهنشین بهتر صورت گیرد و آب زلالتری به دست آید.
آلودگی آب برای مردم به عنوان مسألهای مطرح نیست آنچه مطرح است گلآلود بودن آن میباشد.
به هر حال در این مجال تلاش گردید تا با ارائه مطالبی، شناختی از اصالت و هویت چرامیها در قامت بخشی از کهگیلویه و مردم لر به دست داده شود؛ البته ناگفته نماند مدنظر خواهد بود تا در قالب پستهایی مستقل به سایر جنبههای شناختی ایل چرام پرداخته شود.
در پایان ضمن اینکه امید است قدمی ناچیز در راه معرفی جامعه تاریخی لر برداشته شده باشد، بهعنوان حسن ختام، آرزوی تندرستی و سعادت دارد برای همه تلاشگران عرصه شناخت و معرفی عشایر بهویژه تبار بزرگ لر، به همراه گرامیداشت یاد و خاطره تمام درگذشتگانی که دل در گرو سربلندی و سعادت این تبار کهن داشتند و بر همان سیرت چهره در نقاب خاک کشیدند مخصوصاً زندهیاد دکتر نادر افشار نادری که بنیانگذار ارزشمندترین پژوهشها درباره نظام سنتی عشایر لرتبار کهگیلویه بودند.