مونوگرافی چرام؛ تاریخ و سیاست

در ادامه‌ی گفتار پیشین که با تمرکز بر شناخت از خانواده و اجتماع در منطقه چرام ارائه گشت، در مجال حاضر سعی می‌شود بیشتر به مبحث تاریخ و سیاست در ناحیه چرام نگریسته شود تا آگاهی‌هایی از آن به دست آید.

ضمن یادآوری این نکته که تاریخ و سیاست دو عنصر از عناصر مهّم هویتی جوامع بشری از جمله مردم لر می‌باشند، در این گفتار تلاش می‌گردد تا با مراجعه به پژوهش‌های ارزشمند انجام گرفته توسط تیم پژوهشی گروه عشایری موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران با سرپرستی دکتر نادر افشار نادری که طی سفر مطالعاتی به کهگیلویه شناختی درخور از چرام را به دست داده، به مقصود رسید؛ همچنین شایسته است پیش از ورود به اصل مبحث به نکات زیر عنایت داشت:

  • الف) تاریخ، جغرافیا و سرگذشت سیاسی اجتماعی مناطق لرنشین از جمله چرام را بایستی در گذر زمان و فراز و فرودهایی که داشته‌اند نگریست؛ بر همین اساس بررسی جامع و مانع، نیازمند گفتارهای متعدد بوده و از توان یک پست خارج است.
  • ب) بر مبنای بند (الف) بایستی به دو نکته اشاره کرد: نخست اینکه در مجال حاضر به قسمتی مشخص از کهگیلویه یعنی چرام پرداخته می‌شود و بررسی سایر مناطق نیازمند پست‌های مستقل است. دوم اینکه تمرکز اطلاعات ارائه شده در این گفتار مربوط به دهه چهل خورشیدی می‌باشد، همان بازه زمانی را مورد بررسی قرار داده و شناخت سایر دوره‌ها نیازمند پست‌های جداگانه است.
  • ج) بارها گفته شد در گذر قرن‌ها نظام سیاسی و در رأس آن رهبران لر از ستون‌های مهّم هویت جامعه لر بوده‌اند. دقیقاً به همین خاطر است که پس از سلسله شاهان لر (اتابکان)، مردم لر همبستگی، اتحاد و آسایش پیش از آن را بازنیافتند هرچند که سیستم رهبری مردم لر چون امیران، والیان و خوانین لر با همراهی دلاوران و سلحشوران (شمشیرزنان و تفنگچیان) تا حدودی توانستند انسجام و هویت جمعی لرها را در گذر حوادث زمانه حفظ کنند امّا در هر صورت جامعه لر دچار تفرقه و چنددستگی گشته بود تا آنکه سرانجام فقر در زمان حکومت قاجارها گریبانگیر آنان شد؛ مضاف بر این با سرکار آمدن حکومت رضاشاه پهلوی، برخورد خشن با ایلات و طوایف لر، کشته شدن رهبران، دلاوران و سلحشوران به وقوع پیوست. امری که سرانجام با تحولات صورت گرفته در دهه چهل شمسی باعث شد مردم لر سازمان سیاسی خویش را به کل از دست دهند تا بیش از پیش به ورطه‌ای از مشکلات عجیب و غریب خانمانسوز از فقر، تحقیر، تبعیض، محرومیت فزاینده گرفته تا انکار بدیهی‌ترین اصالت‌ها همچون مسئله تعیین اینکه کدام دهه (اولاد/هوز)، تیره و یا طایفه جزو کدام ایل، طایفه و یا تیره بوده است، گرفتار آیند.
  • د) بایستی عنایت داشت عموم سران و رؤسای ایلات و طوایف لر از جمله چرام علی‌رغم فراز و فرودها، کمی و کاستی‌ها، اختلاف‌نظرها، سلایق متفاوت و حتّی چنددستگی‌هایی که داشته‌اند، جملگی توان خویش را مصروف در راه حفظ موجودیت، ثبات و گسترش تبار خویش می‌کرده‌اند؛ در همین راستا تاریخ بستری برای سرمشق قرار دادن نقاط قوت و عبرت از گوشه‌های منفی آن برای نسل امروز است.
  • هـ) اگرچه مطالب مطرح شده، توسط پژوهشگران اعزامی از دانشگاه تهران و طی بازدید میدانی از منطقه تهیه شده، اهمیت بالایی را به دست می‌دهد امّا بازهم بر خواننده است تا ضمن پرهیز از پیش‌داوری، با دقت نقاط قوت و حتی کمی و کاستی‌های احتمالی را دریابد؛ چنین منطق و روشی می‌تواند رواج دهنده فرهنگ تحقیق، گفتگو و تبادل‌نظر در جهت شناخت از هویت و اصالت‌ها و همچنین آگاهی‌بخشی از گذشته در راستای ساختن آینده‌ای بهتر باشد.

به هر تقدیر حاصل تحقیقات عزیز رخش خورشید، همراه و همکار دکتر نادر افشار نادری در آن پروژه مطالعاتی، موضوع سلسله گفتارهایی درباره مونوگرافی منطقه چرام است که ادامه‌‌اش در مبحث تاریخ و سیاست به شرح زیر ارائه می‌گردد:

گذشته این مردم: قبل از اینکه درباره حیات اجتماعی این مردم سخن گفته شود لازم است درباره ویژگی ایل چرام، از نظر طایفه‌هایی که آنرا تشکیل می‌دهند، ذکری به میان آید.

در اغلب ایل‌های کهگیلویه، طایفه‌های تشکیل دهنده ایل نیای مشترکی دارند. اگر همه طایفه‌ها دارای نیای مشترک مشترکی نباشند اکثر طایفه‌ها که هسته مرکزی ایل را تشکیل می‌دهند دارای چنین وضعیتی می‌باشند.

در بین طایفه‌هایی که ایل چرام را تشکیل می‌دهند این پیوستگی خویشاوندی وجود ندارد. به عبارت دیگ رشته‌های نسب‌نامه طایفه‌های مختلف موازی یکدیگر است.

از آنجا که این طایفه‌ها، خان و سرزمین مشترک داشته‌اند شاید بتوان آن را اتحادیه‌ای از طایفه‌ها نامید. این اتحادیه طایفه‌ای یا ایل در زمان سلطنت نادر[شاه] تکوین و به مرور تکامل یافته است.

احتمال دارد که پیش از آن عده‌ای از طایفه‌های کنونی از اقمار ایل نویی که در آنزمان در این سرزمین و سرزمین‌های مجاور آن قدرت داشته‌اند به حساب می‌آمده‌اند.

توضیح: در راستای تأکید دوباره بر نقش ارکان هویتی یعنی سرزمین، تاریخ، فرهنگ، آداب و رسوم، دین و آیین، زبان و سیاست بایستی به یاد آورد همانگونه که بارها گفته شد نه تنها ایلات و طوایف بلکه اقوام و ملت‌ها را می‌توان از دو زاویه نگریست:

  • الف) نسب و ریشه‌های خونی: که ناظر بر خویشاوندی عمدتاً سببی پدرتباری در طول نسل‌ها می‌باشد؛ این دیدگاه بیشتر بر نژاد (خون) به عنوان یکی از عناصر هویتی، متمرکز است.
  • ب) سازمان سیاسی اجتماعی: که در آن علاوه بر روابط خونی، اتحادها (برد و چو/خین و چو) و جابجایی‌ها نیز نقش مهّمی ایفا می‌کنند؛ این زاویه دید علاوه بر پیوندهای نژادی (سببی)، به سایر پایه‌های هویت یعنی سیاست، سرزمین، تاریخ و فرهنگ هم نظر دارد.

به هر حال پایه این اتحاد طایفه‌ای در زمان نادر[شاه] و هنگامی که نماینده او در دهدشت حکومت می‌کرده است گذاشته می‌شود. در این زمان ملا باقر دیلگونی، بزرگ و ریش‌سفید طایفه خود می‌باشد و درحدود تلگرد کنونی به سر می‌برد او به علت خدمتی که در قلع و قمع کایدهای موگر به حاکم می‌کند از طرف او به کدخدایی ناحیه چرام منصوب می‌شود و بعد از او پسرش محمد کاظم جایش را می‌گیرد و پس از خدمات متوالی به قشون نادری از طرف حکام آن دیار به او لقب خانی اعطا می‌شود و بدین ترتیب حیات سلسله خان‌های ناحیه آغاز می‌گردد و طبعاً طایفه‌های پراکنده‌ای مانند بناری‌ها، آرندی‌ها، شیخ‌ها و سیدها از نویی‌ها که در همین زمان در سراشیب زوال افتاده بوده‌اند رو بر می‌تابند و به بارگاه قدرت نوخاسته رو می‌آورند.

طبقات اجتماعی: جامعه عشایری از نظر اقتصادی رشدی نکرده است تا مقدمات و عوامل تشکیل طبقات اقتصادی و یا طبقاتی که زیر بنای محض اقتصادی دارند در آن فراهم آمده باشد.

رخش خورشید می‌نویسد که در این جامعه سه طبقه فرمانده، فرمانبر و واسطه قابل تشخیص است:

  • طبقه فرمانده یا رهبر: خان‌ها هستند
  • طبقه فرمانبر یا رهرو: توده‌های مردم می‌باشند
  • طبقه واسطه: کی‌ها و کدخداها آن را نمایندگی می‌کنند

(برای درک بهتر موضوع می‌توان به سلسله گفتارهای ساختار سیاسی ایلات و طوایف، ساختار سیاسی ایل بختیاری، ساختار سیاسی ایل بویراحمد و ساختار سیاسی ایل بهمئی مراجعه نمود)

رخش خورشید در ادامه می‌آورد که این طبقات به خصوص طبقات اول و سوم دارای آگاهی طبقاتی بوده و به پایگاه و نقش طبقه خویش شاعر می‌باشند.

به نظر ما اتلاق واژه واسطه بر طبقه سوم تا حد زیادی روشنگر نقش اجتماعی آن می‌باشد زیرا این طبقه همواره رابط بین طبقه فرمانده و توده مردم بوده است خان‌ها به وسیله همین طبقه، توده‌ها را برای اجرای هدف‌ها و مقاصد سیاسی خویش بسیج می‌کرده‌اند و هم از طریق و با واسطه همین طبقه به بهره‌برداری اقتصادی می‌پرداخته‌اند.

به نظر می‌رسد که تاریخ اجتماعی سرزمین کهگیلویه تا حد زیادی از روابط و مناسبات خان‌ها و کدخداها و کی‌ها متأثر باشد. نکته قابل‌توجه اینست که در بعضی از ایل‌های منطقه مانند بویراحمد طبقه «کدخدا» و یا «کی» تحت نفوذ و کنترل کامل خان‌ها نبوده‌اند؛ وقتی خانی نوخاسته، خان بزرگ را از میان برمی‌داشت عملاً ناگزیر بود وضع موجود طبقه کی و کدخدا را بپذیرد و با آن از در مصالحه و سازش درآید و با وسایل گوناگون به تجیب آنان بپردازد.

زیربنای قدرت در این ایل نیروی طایفه‌اش بود به عبارت دیگر قدرت او مبنای خویشاوندی داشت.

به نظر می‌رسید که در عشایر ناحیه چرام، به خصوص در طایفه شیخ کدخداها در برابر طبقه بالاتر قدرت کمتری داشته و بیشتر زیر سلطه و نفوذ او بوده‌اند.

دلایل این امر به قرار زیر است:

  • ۱ – در حالیکه نقش کدخداهای بویراحمد بیشتر بسیج توده‌ها به منظور پیشبرد مقاصد سیاسی و جنگی طبقه فرمانده بوده نقش اصلی کدخداهای چرام و مخصوصاً کدخداهای طایفه شیخ بهره‌برداری اقتصادی از مردم ایلی بوده است. مهم‌ترین وظیفه آنان را باید جمع‌آوری بهره مالکانه دانست.
  • ۲- طایفه‌های چرام کمتر در جنگ‌های تهاجمی شرکت می‌کرده‌اند و از اینرو نقش سیاسی و نظامی طبقه واسطه در اینجا هیچگاه رشد کافی نکرده است.

طایفه‌های چرام از دو قرن پیش تاکنون زیر نفوذ و استیلای يک خاندان زیسته‌اند. واژه استیلا برای این بکار رفته است تا از کیفیت روابط و مناسبات طبقه حاکم حکایت کند. مردم در نزد این طبقه همواره آدم به حساب می‌آمده‌اند و كلمه آدم مفهومی شبیه به برده داشته است[!!!؟] در گفتگوهای روزمره این عبارت به كرات شنیده می‌شود که فلان خان، فلان کی، یا فلان کدخدا، فلان تا آدم دارد. هريک از این آدم‌ها به نحوی کمر به خدمت می‌بسته‌اند. اکثریت نوعی مالیات می‌پرداخته‌اند و یا هنگام رفتن به دیدن هدايا و تحفی می‌برده‌اند.

توضیح: آنچه از بیانات پیران و بزرگان بهمئی دریافت شده این است که اصطلاح «آدم» مفهمومی شبیه به برده نداشته بلکه ناظربر ساز و کارهای سازمان سیاسی لرتباران و سلسله مراتب رهبری و فرماندهی بوده است.

گذشته مردم تا بدانجا که به یاد می‌آوردند و تا جاییکه بررسی وقایع نشان می‌دهد پر از کشمکش و زد و خورد و توطئه و ضدتوطئه بوده است. این کشمکش‌ها و توطئه‌ها در سه سطح مختلف و در سه جبهه متفاوت جریان داشته است.

  • ۱- در خاندان خوانین چرام برای کسب قدت و تصاحب عنوان خانی
  • ۲- در جبهه بین خان‌ها و قدرتمندان طوایف مختلف همجوار و یا غیر همجوار
  • ۳- کشمکش با دولت و حکام محلى و مأموران دولتی

سرانجامِ جان‌محمدخان، پرویزخان، هادی‌خان، قاسم‌خان و عبداله‌خان نمونه‌های روشنی از رقابت‌ها و کشمکش‌ها و توطئه‌های داخلی خانواده خوانین چرام است.

جان‌محمدخان که در زمان پادشاهی ناصرالدین شاه می‌زیسته مردی شجاع، تنومند و سیاستمدار بوده است روزی به دهدشت می‌رود و به برای احتشام‌الدوله حاکم وقت بهبهان خربزه و یخ (یخ طبیعی) می‌برد. هنگام بازگشت در حالیکه خواهرزاده‌اش به نام کی محمدکاظم تاس‌احمدی همراهش بوده است در بردیون به منزل سیدی فرود می‌آیند و بعد از نوشیدن چای و خوردن غذایى به قصد عزیمت به چرام حرکت می‌کنند. جان‌محمدخان بر مادیان خود می‌نشیند و به همراهش می‌گوید «هالو [حالو] پشت سرم سوار شو» در حالیکه منتظر است همسفر و خواهرزاده‌اش پشت سرش سوار شود تفنگ خواهرزاده به صدا در می‌آید و خان را نقش بر زمین می‌سازد.

درباره روابط و مناسبات خان‌های منطقه با مأموران دولت و حکام محلی باید گفت که این خاندان برخلاف همسایگان خود کمتر به طور جدی به ستیز با آنان برخاسته‌اند، اکثراً یا خود را از جریان‌ها کنار می‌کشیده‌اند و یا سرسازگاری با مأموران دولت داشته‌اند و این امر تاحدی به صورت سنت درآمده و ریشه‌های آن در زمان‌های گذشته اینجا و آنجا پیدا می‌شود. چنانکه وقتی احتشام الدوله که بفرمان ناصرالدین شاه به حکومت بهبهان می‌رسد، به دهدشت وارد میشود، جان‌محمد خان که قبلاً ذکری از او به میان آمد با تحف و هدایایی به نزد او می‌شتابد. حسین قلی خان نیز اغلب میزبان امرای لشکر و فرماندهان نظامی منطقه بوده است.

از دو طبقه خان و کدخداها و كى‌ها که بگذریم دیگران جز فرمانبرداری نقشی نداشته‌اند و در اخذ تصمیمات و طرح نقشه‌ها هیچگاه رأی‌شان به حساب نمی‌آمده است توده‌های ایلی همواره یا مجری دستورها و فرمان‌ها و یا چون تماشاگری بی‌تفاوت بوده‌اند که درباره بازی بازیگران نه تنها اظهارنظری نمی‌کند بلکه مهمتر از آن در این زمینه حقی برای خود قائل نیست[!!!؟]

رخش خورشید همچنین در توضیح می‌آورد کی‌ها مخصوصاً در بین ایل بویراحمد طبقه نیرومندی هستند که قدرت آنان در ردیف کدخداها است کی‌ها را باید کدخداهای طبیعی و غیر رسمی جامعه ایلی دانست. [البته ناگفته نماند چنانکه در گفتار ساختار سیاسی ایل بویراحمد به نقل از یافته‌های دکتر الویا رسترپو اشاره شد در سیستم سیاسی بویراحمد جایگاه اجتماعی کی بالاتر از کدخدا بوده به گونه‌ای که یک «کی» همیشه کدخدا بوده است ولی یک کدخدا به ندرت «کی» بوده است.]

روش اصلی و اساسی گروه حاکم تحكم و اعمال قدرت و ایجاد ترس بوده است. جامعه بارها دیده است که چگونه فرزندان سرکش و نافرمانبرش دچار تحریکات و دسیسه‌های گوناگون می‌شوند تصادفی نیست اگر مردم روحی وحشت‌زده دارند اگر در ترس و اضطراب و دلهره به سر می‌برند اگر به کسی اعتماد نمی‌کنند و اگر از سایه خودشان هم می‌ترسند آنان به خودشان اعتماد نمی‌کنند زیرا بارها ناظر توطئه پدری برضد پسر و پسری بر ضد پدر و یا برادری بر ضد برادر بوده‌اند. توطئه‌هایی که غالباً به نابودی نزدیکترین کسان توطئه‌گر منجر می‌شده است.

به کسانیکه از خارج می‌آیند نیز به يك دليل ساده از ته دل اعتماد نمی‌کنند و آن دلیل اینست که از دیرباز تاکنون از همه قیافه‌های ناآشنا جز ستم و خواری و زورگویی و مانند آن ندیده‌اند.

پیداست که در شرایط کنونی مؤسسات دموكراتيك كه بر اساس فکری و همکاری خود مردم استوار باشند نمی‌توانند در این جامعه اثری و ثمری داشته باشند و نیز تا سازمان‌های عمرانی اعتماد باطنی و درونى مردم را جلب نکنند کارها چنان که باید پیش نخواهد رفت. جلب اعتماد مردم امری ممکن اما مشکل است.

توضیح: به نظر می‌رسد منظور نویسنده از حجم بالای توطئه‌ها، عملکرد حکام و مردان سیاسی ایل بوده است که البته چنین امری در عالم سیاست از قدیم تا به حال رواج داشته و خواهد داشت.

ایل راه طوایف چرام از گرمسیر به سردسیر

کوچ: کوچ که عبارتست از حرکت مال در زمان معینی از گرمسیر به سردسیر و بالعکس امری مطلوب تلقی می‌شود و امری است که عشایر طی قرن‌ها با آن خو گرفته و بنابراین بدان علاقه پیدا کرده‌اند.

کوچ برای این مردم انگیزه‌های متعددی دارد که یکی از آنها در پی علف رفتن و در جستجوی مرتع بودن است، انگیزه دیگر عبارت است از هواخوری، در بین خانوارهای مال ما فقط خانوارهای ۲ و ۶ و ۷ تا اندازه‌ای انگیزه علف‌چرانی داشتند بقیه در حقیقت به دلایل دیگری آمده بودند که اهم آنها برای بیشترشان هواخوری و به عبارت درست‌تر آب و هواخوری یعنی استفاده از هوای سرد و مطبوع و محیط سبز و خرم و همچنین آب فراوان و گوارای سردسیر بود.

چند نفر از بستگان نزدیک این خانوارها در طول مدتی که ما در سردسیر اقامت داشتیم، چندبار با پای پیاده از شیخ حسین به سرگرته آمدند، در حالیکه هیچ کاری نداشتند و قصدشان تنها به قول خودشان هواخوری بود.

در سردسیر علاوه بر این هیزم بیشتر و بهتر و دم دست‌تر برای آشپزی در دسترس است برخی نیز در اینجا گنج (در اینجا منظور زنبور عسل است) دارند.

شماره‌های ۲ و ۵ در سال‌های اخیر به سوداگری دست زده‌اند و برای جمع‌آوری طلب خود بابت کالاهایی که در زمستان و اوایل بهار به طور نسیه به عشایر دیگر داده‌اند انگیزه‌ای اضافی پیدا کرده‌اند.

شماره ۱۲ انگیزه‌ای حتی مهم‌تر از هواخوری و نوشیدن آب گوارای سردسیری دارد چون آسیابان است و تنها در سردسیر می‌تواند چند ماهی به شغل خودش اشتغال ورزد و قسمتی از قوت سالیانه خویش را به دست آورد زیرا آسیاب‌های گرمسیر به علت بی‌آبی از کار افتاده‌اند.

پشه مالاریا و حشرات موذی دیگر نیز یکی از عواملی است که در حرکت دادن مال به سوی سردسیر در فصل گرما به نوبه خود تاثیر دارد.

بر آنچه گفته شد این نکته را نیز باید افزود که اعضای مال، هیچ دلیل و انگیزه اساسی و مهمی برای ماندن در گرمسیر ندارند. آنان بر خلاف آنچه در ظاهر امر به نظر می‌آید خانه خشتی و گلی و روستا به مفهوم واقعی خویش ندارند شیخ حسین که ظاهراً ده آنان به شمار می‌رود اصولاً بوسیله این مردم و یا حتی اجدادشان بنا نگردیده است بلکه شیخ حسین عبارتست از ویرانه‌ها و باقیمانده روستایی که در زمانی دور، شاید چندین قرن پیشتر بنا شده بوده است. این مردم از حدود ده تا بیست سال پیش به تدریج به صورت پناهگاه زمستانی از آن استفاده می‌کنند و در حقیقت در فصل زمستان که زمان باد و باران و طوفان و حوادث نامطلوب جوی در گرمسیر است از بد حادثه به این خرابه‌های روستایی که سال‌ها و شاید قرن‌ها متروک بوده است پناه می‌برند.

هنگام کوچ از سردسیر به گرمسیر در حدود اول تا نیمه شهریور است؛ مال ما در سال ٤٦ در یازدهم شهریور به جانب گرمسیر حرکت کرد تا اواخر مهر در چادر و کپر بیرون شیخ حسین زندگی می‌کردند و در این موقع و پس از وقوع اولین باد و باران شدید رخت به داخل خانه‌های کلی و سنگی داخل ده کشیدند تا نزدیکی‌های نوروز در داخل این خانه‌ها به سر می‌برند و در این وقت دوباره از ده بیرون می‌آیند و در اطراف آن چادر یا کپر می‌زنند و تا خردادماه در اطراف و اکناف ده درکپر و چادر به سر می‌برند در خردادماه به سردسیر کوچ می‌کنند و تا شهریور آینده، در محلی معروف به نام سرکرته کپر و چادر می‌زنند و رحل اقامت می‌افكنند

چهارپایانی که برای حمل بار و بنه مورد استفاده قرار می‌گیرند عبارتند از: الاغ و گاو و گاهی هم قاطر.

القاب و عناوین: خان بزرگ‌ترین و مهم‌ترین عنوانیست که فقط به طبقه خاص و اعضای خاندان مشخصی اختصاص دارد. بعد از خان باید از عنوان کدخدا نام برد که عنوانی رسمی است و ظاهراً از خارج و سوی دستگاههای اداری به مردم معرفی شده است.

از این عناوین و القاب که بگذریم عناوین و القابی است که به صورت پیشوند با اسامی اشخاص می‌آید این پیشوندها در هر طایفه‌ای کلمه‌ای مخصوص آن طایفه هستند. این پیشوند در بین طایفه شیخ گلبار، شیخ، در بایاری، خواجه، در دیلگونی، کی و کای در سیدها، سید یا میر و در بابکونی‌ها آقا است مثلاً حیدر اگر در طایفه شیخ باشد، شیخ حیدر نام دارد و با همین عنوان نیز مورد خطاب قرار می‌گیرد، در بایاری خواجه حیدر، در سادات سید یا میرحیدر و در بابکونی‌ها آقا حیدر نامید می‌شود.

اما القاب و عناوینی مانند ملا، حاجی و مشهدی از این عناوین قوی‌ترند زیرا اگر حیدر عضو طایفه شیخ باشد و سواد مختصری هم داشته باشد به جای شیخ حیدر، ملا حیدر نامیده خواهد شد. اگر علاوه بر این به مکه هم رفته باشد حاجی حیدر خوانده خواهد شد.

به نظر می‌رسد که این القاب و عناوين به ترتيب اهمیت و قوت و اعتبار به ترتیب زیر باشد:

  • ۱ ـ حاج
  • ۲ ـ کدخدا
  • ۳- مشهدی
  • ۴- عنوان اختصاصی طایفه‌ای

به بیان دیگر هريک از این عناوین بر عنوان ما بعد خود غالب است مثلاً حاجی بر کدخدا و تا آخر.

آغاز دوره آگاهی مردم: از پنج سال پیش که تحولاتی در وضع ارتباطات و تماس مردم که در دنیایی بسته می‌زیسته‌اند، با خارج افزایش یافته است چشم و گوش مردم را نسبت به برخی از مسائل باز کرده است. یکی از این موارد آگاهی مردم نسبت به غیر عادلانه بودن روابط اقتصادی با پیله‌وران است.

وقتی سئوال شد که جوانک عشایری چرا همراه پیله‌ور است نشستگان در مجلس یک زبان گفتند: «و ایزنه؛ ای ورگره» آن می‌زند و این یکی جمع می‌کند (تشبیه به شکارچی و همراه اوست که وقتی اولی شکار را هدف قرارداد و دومی سرش را می‌برد و لاشه‌اش را بر دوش می‌کشد).

علاوه بر این به کرات ناظر بودیم که مردمی می‌آمدند و با رخساری برافروخته و رگ‌های گردن برآمده زبان به شکوه می‌گشودند که «ای بهبهانیل و ژاندارل ماره خردن» این بهبهانی‌ها و ژاندارم‌ها ما را خوردند.

اصلاحات ارضی و مردم در چرام: اصلاحات ارضی امیدی بزرگ در عشایر زمین‌دار وزراعت پیشه به وجود آورد. در ابتدا زمین‌داران تصور می‌کردند که دوران «کوپ» و بی‌زمین‌ها و کم‌زمین‌ها که بیشتر گاوبند و نوعی کارگر کشاورزی بودند می‌پنداشتند که به آنان زمین داده خواهد شد. خیال می‌کردند که از زمین‌دارها مقدار اضافی را خواهند گرفت و به بی‌زمین‌ها خواهند داد.

در اینجا لازم به یادآوری است که در این جامعه رابطه انسان و زمین با جوامع روستایی فرق داشته است. زمین زراعتی نقش حیاتی و صددرصد تعیین کننده‌ای در زندگی مردم نداشته است بر خلاف زمین مرد روستایی زیرا:

اولاً زندگانی این مردم به يک زمین بسته نبوده است. اکثر آنها دو جا زمین داشته‌اند و از دو جا محصول برمی‌داشته‌اند ثانياً تمام معاش‌شان به محصولات زراعی بسته نبوده است قسمتی از معاش‌شان از محصولات دامی تامین می‌شده است و قسمتی از خوراک‌شان را نیز بلوط تشکیل می‌داده که از جنگل می‌چیده‌اند به همین دليل يک حالت شبه وقف در مورد زمین وجود داشته است. می‌گویند وقف تثبیت عین و تسبیل منفعت است. در اینجا نیز در حاليکه عین یعنی زمین به خصوص در سردسیر مالکی اسمی داشته است حق استفاده از آن عملاً متعلق به همه خویشاوندان و حتی دوستان و آشنایان دیگر بوده است. از يک خانواده وسیع چند نفر به سردسیر می‌رفتند و بقیه می‌ماندند چند نفری که رفته بودند در زمین‌های غايبين تخم می‌افشاندند.

يک نفر از اعضای طایفه یا مال به دیگری رو می‌کرد و می‌گفت فلانی اگر زمینت را نمی‌کاری تا برای خودم بکارم و با شنیدن بله از طرف کار تمام  بود. مثال دیگری موضوع را روشن‌تر خواهد کرد. طایفه سیدها در سردسیر زمین ندارند تا قبل از اجرای اصلاحات ارضی بعضی از آنانکه در سالی مایل بودند کشت و کار کنند از یکی از دوستان طایفه شیخ خواهش می‌کردند.

که زمینی در اختیار آنها برای زراعت بگذارند و این خواهش‌ها معمولاً به سادگی و بدون هیچ تشریفاتی پذیرفته می‌شد. (البته حالا این ممکن نیست زیرا می‌ترسند برای طرف نسق و حق تصرف ایجاد شود)

در چنین اوضاع و احوالی مأموران اصلاحات ارضی به منطقه می‌روند و به مردم می‌گویند که بیایید و آمار بگیرید والا نخواهند گذاشت که مردگان‌تان را در این سرزمین به خاک بسپارند. اینکه این حرف را مأموران گفته‌اند و یا کسی دیگر بر ما روشن نیست لکن مسلم اینست که چنین مطلبی بین مردم به شدت شایع شده است در نتیجه این شایعه و تصوراتی که قبلا از آن سخن رفت همه مردم اعم از زمین‌دار بی‌زمین و کم‌زمین هجوم برده‌اند و هر يک مقداری زمین به نام خویش ثبت کرده‌اند. در نتیجه در سال گذشته و امسال صورت مورد گفتگو به اداره اصلاحات رفته و اصلاحات ارضی نیز صورت را برای وصول مال‌الاجاره به ژاندارمری فرستاده است با این دستور که از هر خیش زمین گرمسیری یک‌هزار و سیصد ریال و از هر خیش زمین سردسیری در حدود ٤۰۰۰ ريال مال‌الاجاره وصول شود و حالا کسانی که زمین نداشته‌اند و ثبت‌نام کرده‌اند باید مال‌الاجاره را بپردازند یا عده‌ای باید به عنوان عمله ساختمان بیگاری کنند تا به اصطلاح خودشان بهره ‌مالکانه‌شان جبران شود و یا اگر مورد لطف قرار گیرند معاف می‌شوند. به هر حال بهره مالکانه جدید اکنون مثل شمشیر دموکلس بالای سر عده زیادی از مردم قرار گرفته است حتی کسانیکه معاف هستند نیز در نگرانی به سر می‌برند چه می‌ترسند هر وقت مورد غضب یا بی‌مهری قرار گرفتند از آنان مطالبه شود. بنابراین مجبورند بیش از پیش مدارا کنند و دست به عصا راه بروند و تعظیم و تکریم کنند.

مشکل ویژه دیگری نیز در تعقیب اجرای اصلاحات ارضی بوجود آمده است؛ قبلاً باید دانست که از نظر موقعیت زمین نسبت به مسکن سه تیپ زارع وجود دارد:

الف) زمین شخص در دهی که ساکن است قرار دارد نام این ده را (الف) می‌گذاریم.

ب ) زمین شخص در ده دیگری واقع است نام این ده را (ب) می‌گذاریم.

ج ) قسمتی از زمین شخص در يک ده و قسمت دیگر در ده دیگر است مأمور اصلاحات ارضی به دهی رفته و نام ده را بالای صورت اسامی نوشته و سپس مقدار زمین هر کس را طبق اظهار خود او در حضور معتمدین ده جلو اسمش ثبت کرده است سئوال این بوده است که چقدر زمین داری؟ محل و موقعیت زمین مطرح نبوده است.

بعد از این توضیح به بینیم وضع گروه «ب» به چه صورتی درآمده است که اعضای این گروه از نظر اداره اصلاحات ارضی مالکین جدید الف هستند. بنابراین اگر کسی يک خيش زمین به نام خود ثبت کرده است باید طبق دستور و تشخیص اداره اصلاحات ارضی ۱۳۰۰ ریال را بپردازد. بابت زمین واقعی خویش که در جایی دیگر دارد باید مال‌الاجاره دیگری بپردازد. در يک مورد خاص به ازاء هر خیش بیش از چهار بار گندم مطالبه می‌شد. این مقدار تقریباً ۵۰۰ کیلوگرم گندم است. مساله اساسی تنها این نیست که دو بهره مالکانه اصطلاحی که مردم به کار می‌برند می‌پردازند و یا به قول خودشان مثل شتر دو جا آنها را گردن می‌زنند، بلکه مساله اساسی‌تر در این زمینه اینست كه مالک هر آن می‌تواند زمین را از زارع بگیرد و او را بیرون کند و البته فریادش هم عملاً به جایی نخواهد رسید وقتی زارعین قضیه پرداخت دو بهره مالکانه را ملتمسانه مطرح کرده‌اند جواب شنیده‌اند؟ در اینجا نسق نداری. اگر نمی‌خواهی این بهره را بپردازی زمین را از تو می‌گیریم و به دیگری واگذار می‌کنیم.

مسأله بزرگ در اینجا تزلزلی است که در وضع زمین‌داری زارع پیش آمد چنین زارعینی، به فرض اینکه زمین هم را از آنان گرفته نشود پیوسته در نگرانی به سر می‌برند. پیداست که گروه با همین مسائل روبرو است.

مردم از قانون اصلاحات ارضی و از مراحل و شقوق آن بی‌اطلاعند معلومات آنان پیرامون اجرای قانون در ناحیه بدین قرار است که (مالک) بعضی از روستاها را به دولت فروخته و بعضی دیگر را به عنوان «خالصه» خودش نگاه داشته است. جمله‌ای که بیشتر در مورد دوم شنید می‌شود اینست که «فلان جا را دولت سی نونش داده» فلان جا را دولت برای نانش به او داده است. در اینجا هم مسأله‌ای پیش آمده و استخوانی لای زخم مانده است. این مسأله از اینجا پیش آمده که حدود دهات از نظر قانونی و به طور رسمی مشخص نشده است. حال دو ده مجاور الف و ب را در نظر می‌گیریم. ده الف به وزارت کشاورزی فروخته شده است و ده ب انتخابی است و يا به قول مردم خالصه است. حال این سوال پیش می‌آید که مرزهای این دو ده کجا است؟ این مرز در نظر مردم جایی و در نظر مالک جایی دیگر است.

این مسأله را بین دهات شیخ حسین و بلدون و همچنین بین کره و اسکندری در گرمسیر و بین اراضی ده شیخ تسوج و دم تسوج در سردسیر می‌توان مشاهده و مطالعه کرد.

مسأله دیگری که هیجان اجتماعی پدید آورده اختلاف فاحشی است که از نظر پرداخت مبلغ سالانه بین دو شق اصلاحات ارضی وجود دارد در ده الف که به دولت فروخته شده، زارعین بابت هر خیش زمین سالی ١٦٠ ریال می‌پردازند و حال آنکه در ده ب باید سالی ۱۳۰٦ ریال بپردازند در سردسیر در يک مورد برای يک زمین واحد ۲۹۰ ریال دولت مطالبه می‌کند و ٤٢٠٠ ريال مالک. طبیعی است که زارعین از این مقایسه دچار شگفتی و ناراحتی می‌شوند. از این جالب‌تر وضع یکی از دهاتی است که نصف آن فروخته شده و نصف دیگرش به طور مشاع انتخابی است. در اینجا باید صاحب يک خيش زمین سالی ۸۰ ریال بابت سهمیه زمین خود قسط سالیانه به دولت بپردازد و سالی ٦٥٠ ریال بابت مال‌الاجاره نیم دیگر زمین به مالک پرداخت نماید. این قضیه برای مردم معمایی به وجود آورده است که برای آنان غیر قابل هضم و غير قابل درک است.

يک نكته درباره نتایج اصلاحات ارضی ناگفته مانده است: آقای الف زمینی دارد که آنرا به ب داده است که به عنوان گاوران بکارد؛ ب از مردانی است که نسق گرفته ولی زمین ندارد. هنگام برداشت محصول قبل از اینکه محصول را بین خود تقسیم کنند دو سهم مالکانه برای تحویل به مالك بر مي‌دارند یکی برای صاحب زمین و یکی هم برای گاوران که به هر حال نامش در لیست نسق‌داران که در دست ژاندارم است، وجود دارد.

عواملی که از آنها سخن رفت موجب شده است که امید بزرگ روزهای نخستین رو به کاهش بگذارد. اکنون اکثر زارعین حاضرند مثل گذشته به «کوپ» بپردازند یعنی محصول را به مالک بدهند. البته مالک به هيچ وجه موافق نیست چه بازگشت به وضع سابق بر منافع او نیست زیرا اکنون از هرگونه تلاش و کوششی که برای تشویق زارعین به کشت و کار می‌کرد آزاد است. از اموری مانند برآورد محصول و کنترل و جمع‌آوری آن نیز فارغ است. در گذشته اگر کسی چیزی می‌کاشت او سهمی می‌برد ولی امروز چه بکارند و چه نکارند باید مال‌الاجاره را بپردازند بعلاوه مال‌الاجاره کنونی چندین برابر بهره مالکانه گذشته است. مال‌الاجاره سرکرته که جای کوچکی است سالانه نزديك به یکصد و چهل هزار ریال است. ده شیخ تسوج که محتملاً در حدود دوازده هزار تومان درآمد داشته است اکنون مال‌الاجاره‌اش را می‌گفتند سالی در حدود ٤٠٠ هزار ریال تعیین کرده اند. وضع ساير جاها نیز چنین می‌باشد.

با همه این حرف‌ها اصلاحات ارضی از تسلط بی چون و چرای قدرتمندان محلی کاسته و وضع جدیدی در روابط گروهها و قشرهای اجتماعی پدید آورده است وضعی که هنوز مراحل تکاملی نپیموده و به مرحله تعادل نهایی نرسیده است.

خطوط مشی پیشنهادی برای عمران: در این دفتر کوشش ما این بوده است تا تصویری جاندار از زندگی این مردم ترسیم نماییم. خواننده می‌تواند اندام‌های مختلف این تصویر را از دیدگاه‌های خویش تعبیر و تفسیر نماید و برای هر يك از آنها معنی و مفهومی منطبق بر جهان‌بینی و فرضیات خویش بیابد.

تصور ما چنین است که اولاً جامعه محلی از نظر اجتماع و اقتصادی همگن نیست و ثانیاً با وجود آگاهی نسبی که در سالیان اخیر نسبت به سختی زندگانی و نامساعد بودن شرایط زیست خویش حاصل کرده است هنوز در قالب کولتور کهنه خود و در تار و پود روابط اجتماعی و اقتصادی این نظام فرهنگی درگیر است.

برای ایجاد تحول در چنین جامعه‌ای مقداری زمینه‌سازی و مقداری فعالیت مستقیم ضرورت دارد زمینه‌سازی‌ها باید در سطوح روابط گروه‌ها و قشرهای اجتماعی و روابط انسان و زمین انجام گیرد. کوتاه سخن اینکه سازمان‌های عمرانی باید بتوانند در عین حفظ مناسبات حسنه با طبقه قدرتمند به صورت سپری نیرومند در فاصله بین این طبقه و توده‌های ایلی قرار گیرند. در عین حال مسأله‌ای که قبل از آغاز هرگونه اقدام عمرانی در زمینه کشاورزی باید حل شود امر رابطه انسان و زمین‌های زراعتی است.

در شرایط کنونی سه نوع برنامه مختلف باید در چرام اجرا شود:

۱- برنامه اول طایفه‌های بایاری، دیلگونی، سید و بابکونی را در بر خواهد گرفت. اساس این برنامه بر پایه‌های زیر استوار خواهد بود:

الف – دامداری: در دامداری دو نکته مهّم شمرده خواهند:

  • اول: دادن خدمات کامل دامپزشکی که لازمه آن ایجا گروههای سیار دامپزشکی است که اقلاً فصل یيلاق را در سردسیر و فصل قشلاق را در گرمسیر متمرکز باشد. این گروهها می‌توانند پاره‌ای از امور اساسی ترویج را نیز در مورد دامپروری انجام دهند.
  • دوم: ایجاد سیستم صحیحی برای فروش محصولات دامی.

۲ – برنامه دوم طایفه‌های آرندی و بناری را دربر خواهد گرفت پایه‌های اصلی این برنامه عبارت خواهد بود از:

الف – تنقيه قنوات و چشمه‌های این دو ناحیه و احیای باغستان‌های آن.

ب – دادن خدمات دامپزشکی و حل مسأله خرید و فروش محصولات دامی.

۳- برنامه سوم طایفه‌های دیگر بخصوص طایفه‌های شیخ، گشتاس و دویست را دربر خواهد گرفت. توسعه و بهبود کشاورزی اساس این برنامه خواهد بود . اولین و مهم‌ترین گام در این زمینه حفر چاه عمیق یا نیمه عمیق (بسته به اقتضای وضع آب‌های زیرزمینی ناحیه در نقاط شیخ حسین ـ بلدون ـ تمبى سیاخنگ و تلگرد است. بعد از این گام و در صورت مؤثر بودن آن می‌توان به ترتیب معرفی تراکتور تغییر بذر و بهبود روش‌های کاشت و برداشت را برشمرد.

برنامه‌های مشترک منطقه عبارتند از:

۱- بهبود وضع ساختمانی و تجهیزاتی و بهداشتی مدارس.

۲- كمک موثر به نوسازی روستاها. مهم‌ترین کمکی که در این زمینه می‌توان به مردم کرد دو نوع است:

  • الف – دادن نقشه‌های عملی خانه‌های مسکونی و همچنین خود روستاها.‌
  • ب – در اختیار گذاردن مصالح ساختمانی مخصوصاً گچ و آجر ولو به صورت فروش با قیمت عادلانه به مردم.

۳- ایجاد راه فرعی بین روستاها با استفاده از نیروی کار خود مردم. در این زمینه سه کار لازم است:

  • الف – هدایت و رهبری فعالانه و نیرومندانه مردم
  • ب – دادن غذای مجانی در حین انجام کار
  • ج – در اختیار گذاردن ماشین‌های سنگین و مواد منفجره برای باز کردن مسیر راه در نقاطی که به صخره و سنگلاخ برخورد می‌کند.

٤ – رساندن خدمات اولیه پزشکی به سراسر منطقه. لازمه این اینست که:

  • الف – اداره بهداری در سازمان عمران ادغام شود.
  • ب – کادر سیار پزشکی با داشتن دو مرکز در گرمسیر و سردسیر به وجود آید.
  • ج – درمان و دارو مجانی باشد.

۵- پایان بخشیدن به حیات نظام پیله‌وری این امر تدابیر و سیاست‌های دقیقی لازم دارد و کاری بس حساس و ظریف است. پیشنهاد ما اینست که مراکزی توسط سازمان عمران و یا زیر نظر و کنترل پیوسته آن تأسیس گردند که محصولات عشایر را تحویل بگیرند و معادل آن ما يحتاج آنها را در طول سال تحویل بدهند. چنین شیوه‌ای فقط می‌تواند فعلاً به تخفيف وضع كمک كند نه به حل نهایی آن.

٦ – توسعه زنبورداری در تسوج.

۷- ایجاد مرکز دامداری نیمه مدرن در چرام.

۸- تشویق مردم به ماهیگیری از رودخانه نازمکان و مصرف گوشت ماهی. این رودخانه که در جنوب چرام جریان دارد ماهی‌های بزرگی دارد. در حالیکه مردم در گرسنگی و فقر پروتئین به سر می‌برند از این ماهی‌ها استفاده نمی‌کنند.

یکی از کارهای اساسی، عادت مردم به ماهیگیری از این رودخانه خواهد بود، بدیهی است که مطالعه مقدماتی درباره ماهی‌های این رودخانه و فصول افزایش و کاهش آنها لازم خواهد بود.

٩- ایجاد قطب‌های جدید توسعه در داخل یا خارج منطقه یکی از خصوصیات بارز و مهم جمعیت گرایش فوق‌العاده زیاد به سرزمین قبیله‌ای است.

با وجود این ضرورت دارد که در داخل یا خارج منطقه قطب‌های جدید توسعه بر اساس الگوهای مطلوب به وجود آید تا بتواند گروه قلیلی را که اکنون شرایط اجتماعی و اقتصادی و روحی لازم را دارند و یا به تدریج این آمادگی را پیدا می‌کنند جذب نماید منظور از این قطب‌های جدید ایجاد مراکز کشاورزی و یا بیان کامل‌تر ایجاد مراکز زندگی جدیدی است که حداقل استانداردهای جدید را هم از نظر تأسیسات، اعم از تأسیسات روستایی یا کشاورزی و آبیاری و هم از نظر ابزارک داشته باشد و کلیه شرایط یک زندگی روستایی مطلوب اقلام در پایین‌ترین سطح ممکن در آنها فراهم باشد.

آنچه در بالا ذکر شد اجزاء برنامه اول خواهد بود، برنامه مرحله دوم بر اساس زمینه ایجاد شده و تجارب حاصله از این برنامه تنظیم خواهد شد و هدف‌ها و خطوط توسعه تجدید نظر شده‌ای خواهد داشت.

آنچه باید اضافه کرد اینست که در اجرای همه این اقدامات باید همواره به زندگی و ساختمان جامعه توجه کافی و دقیق بشود و همه تصمیمات در پرتو واقعیات ناشی از این ساختمان اتخاذ گردد.

به‌عنوان حسن ختام ضمن آرزوی تندرستی برای همه تلاشگران عرصه شناخت و معرفی عشایر به‌ویژه تبار بزرگ لر، مجدداً گرامی داشته می‌شود یاد و خاطره تمام درگذشتگانی که دل در گرو سربلندی و سعادت این تبار کهن داشتند و بر همان سیرت چهره در نقاب خاک کشیدند مخصوصاً زنده‌یاد دکتر نادر افشار نادری که بنیانگذار ارزشمندترین پژوهش‌ها درباره نظام سنتی عشایر لرتبار کهگیلویه بودند.​

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *