زبان، عنصری تأثیرگذار در زندگی انسان است از گذران امورات روزمره گرفته تا به کسب علم و دانش و رشد دادن مسیر حیات بشری؛ بهگونهای که گفتهاند زندگی کردن در این جهان و فقط به یک زبان، تکلم کردن در کاخی بزرگ و اقامت گزیدن در تنها یکی از اتاقهای آن شبیه است. آنان که بیش از یک زبان فرا میگیرند، چشماندازهای نو و گوناگونی در برابر خود گسترده میبینند و از دیدگاهها و فرهنگهای دیگران آگاهی مییابند.
یوسیف ارانسکی زبانشناس معروف روسی که مکتوبات وی در دهههای اخیر در زمینه شناخت زبانهای ایرانی مورد توجه پژوهشگران مختلف از جمله دکتر سکندر اماناللهی بهاروند بوده است مینویسد: در میان زبانهای رایج در دنیا، مجموعه زبانهای ایرانی یکی از گروههای مورد توجه پژوهشگران بودهاند؛ بهطوری که گفته میشود تحقیق در زبانهای ایرانی یک سنت قدیمی دانش ملی و جهانی است و تألیف نخستین آثار مربوط به فرهنگنویسی فارسیزبانان به آغاز قرون وسطی برمیگردد. از قرن شانزدهم میلادی شوق بهتر شناختن زبانهای ایرانی (و بهویژه فارسی) وارد قلمرو علوم اروپا شد. اهمیت زبانهای ایرانی در زبانشناسی اروپا از آغاز قرن نوزدهم آشکار شد. از آن تاریخ دانشمندان تحقیق در زبانهای ایرانی را در کشورهای بیشماری بهصورت فشرده ادامه دادند.
ارانسکی در ادامه بیان میکند طبیعی است که مطالعه یک زبان و بهطور کلی مطالعه تاریخ آن در خارج از چارچوب تاریخ سیاسی و فرهنگی ملتهایی که آن زبان را به وجود آورده و بدان گفتگو میکنند غیر ممکن است. این شرط برای زبانشناسی ایرانی بسیار اهمیت دارد.
به هر روی در گفتار حاضر تلاش میشود نیمنگاهی به زبان مورد استفاده لرها انداخته شود ضمن آنکه نخست بایستی به چند نکته مهّم به شرح زیر توجه داشت:
- اگرچه زبان به دلیل کارویژه خاص آن که نمود بالایی در موقعیتهای روزمره برای ایجاد ارتباط، شناخت و نیز معرفی خود به دیگران داشته، همواره یکی از فاکتورهای تشکیل دهنده «هویت» جوامع بشری بوده است؛ امّا باید نقش آن را در ایجاد «هویت» گروهها و اقوام بهعنوان یکی از عناصر تشکیل دهندهاش نگریست و نه همهی آن. بر همین مبنا اصالت و هویت لرها در جمیع عناصر سازندهی آن همچون سرزمین، تاریخ، نسب، زبان، فرهنگ، آداب و رسوم، دین و آئین، ساختارهای سیاسی و در یک کلام خصلتها، نگرشها، مرام، معرفت و جهانبینی آنان درک میشود.
- چنانکه خواهد آمد باید توجه داشت زبان گروهها و اقوام در گذر زمان دچار تغییر و تحول میگردد در همین راستا شادروان حجتالله حیدری (از پژوهشگران باسابقه قوم لر از تبار حسنوند) در کتاب «جغرافیای تاریخی الشتر و ریشه نژادی لر» نظری را ابراز داشتهاند که قابل توجه میباشد، ایشان نوشتهاند: گفته حمدالله مستوفی در کتاب تاریخ گزیده در قرن هشتم هجری [حدود 700 سال پیش] درباره نبودن حروف ح خ ص ض ط ظ ع ق در زبان لری نشان میدهد قوم لر در قدیم دارای زبان واحدی بوده و منطقه الشتر که جزوی از آن بهشمار میآید این خاصیت را داشته است.
- اگر برای شروع پرداختن به مبحث زبان لرها عمدتاً به آثار دکتر سکندر اماناللهی بهاروند استناد گردید از آن جهت بوده است که ایشان یکی از اساتید علمی – دانشگاهی با سابقه میباشند و این موضوع لزوماً نفیکننده زحمات و تلاشهای دیگران نبوده بلکه از بابت جایگاه علمی شخصیتهایی چون ایشان، زندهیاد دکتر نادر افشار نادری، دکتر جواد صفینژاد و سایر پیشگامان معرفی عشایر که از آنها در اینجا نام برده نشده میباشد؛ گو اینکه در آینده و فرصت مناسب مدنظر خواهد بود تا در قالب پستهای جداگانه به نظرات و مکتوبات دیگر پژوهشگران نیز توجه شود.
به هر صورت دکتر سکندر اماناللهی بهاروند در این زمینه مینویسند: لرها به دو زبان «لری» و «لکی» گفتگو میکنند. زبان لری مورد استفاده اکثر شعبات این قوم [اعم از لر بزرگ و لر کوچک] میباشد و به دو دسته لهجههای لری غربی و شرقی تقسیم میگردد؛ شعبه لری غربی (لر کوچک) در قسمتهایی از استانهای لرستان، ایلام، همدان، قزوین و همچنین هداوندهای مقیم ورامین بکار می رود و شعبه لری شرقی (لر بزرگ) در مناطق بختیاری، کهگیلویه، ممسنی، قسمتهایی از خوزستان، فارس و بوشهر کاربرد دارد. این تقسیم بندی بر اساس رودخانه دز انجام گرفته و می توان به گونهای دیگر هم زبان لری را تقسیم بندی کرد، شامل: لری شمالی (مناطق لرستان و همدان)، لری مرکزی (بختیاری) و لری جنوبی (عموم ایلات کهگیلویه اعم از بهمئی، بویراحمد و غیره، ممسنی و لیراوی). زبان لکی نیز در بین بعضی از طوایف لرستان، ایلام، کرمانشاه و برخی از مناطق استانهای همدان، قزوین و غیره رایج است. ایشان در ادامه بیان میدارند پیش از آنکه مطلب بیشتری در این زمینه گفته باشیم، لازم است به عنوان مقدمه مطالبی پیرامون زبانهای رایج در ایران و تقسیمات زبانی آن مطرح شود.
- نکته نخست: در رابطه با مباحث لک و زبان لکی سخن بسیار است اما به طور کوتاه و گذرا بایستی خاطرنشان کرد چنانکه در پستهای «شناخت لرهای استان کرمانشاه» و «شناخت جغرافیایی لر کوچک» نیز گفته شد بخشی از لرها که متأخراً و منحصراً «لک» نامیده میشوند، در گذشته تاریخی خویش نه تنها غالباً عناوینی چون لرکوچک، لر فیلی و «وند» داشتهاند بلکه بنابه برخی نظریات، هسته اصلی آن نیز بودهاند.
- نکته دوم: زبان نه تنها وسیله ارتباط بین اعضای یک جامعه است بلکه یکی از مهمترین عوامل شناخت قومی نیز می باشد. از همین رو زبان بعنوان عامل عمده ای در تقسیم بندی های گروههای قومی دخالت دارد. امّا با این حال نباید فراموش کرد که اوّلاً بین زبان و نژاد یا وضع جسمی انسان رابطهای وجود ندارد، ثانیاً زبان امری است وضعی و اکتسابی و از این رو ممکن است زبان یک قوم یا شعبهای از یک قوم عوض شود. چنانکه برای مثال اعضای یکی از طوایف لر به نام «لشنی» به علت پراکندگی در نقاط مختلف به چند زبان صحبت میکنند. هماکنون [سال 1370] که در لرستان سکونت دارند به زبان لکی و لری گفتگو میکنند و حال آنکه لشنیهای استان فارس به زبان فارسی و لشنیهای رودهن در استان تهران به زبان ترکی تکلم میکنند. ثالثاً زبانها با گذشت زمان بهتدریج تغییر مییابند، یا به دیگر سخن گذر زمان باعث میشود شاخههای جدیدی از یک زبان پدید آید. بر اساس همین پدیده است که زبانشناسی روابط بین زبانها را مشخص کرده و بر همین مبنا آنها را تقسیم میکند.
به طور کلی زبانهای رایج در بین مردم ایران به سه گروه میتوان تقسیم کرد که عبارتند از شعبه آریایی، شعبه سامی و شعبه آلتایی. اکثریت ایرانیان به یکی از زبانهای وابسته به شعبه آریایی سخن می گویند، دو شعبه دیگر نیز در اقلیت میباشند. لازم به بیان است که هر سه شعبه، از زبانهای مهاجر میباشند زیرا قبل از ورود آن زبانها، اقوامی چون عیلامیان، کاسیها و… در ایران میزیستهاند که زبان جداگانهای داشتهاند.
از نظر ترتیب زمانی هم میتوان گفت که ابتدا آریاییها وارد ایران شدند و بتدریج بر اقوام بومی تسلط یافته و زبان خود را جایگزین نمودند. دومین گروه اقوام سامی بودند که خود شامل دو دسته اعراب و یهودیان هستند که اولی به زبان عربی و دومی به زبان عبری گفتگو میکنند. در میان سامیان، یهودیان حداقل از زمان هخامنشیان در ایران بسر میبرند اما ورود اعراب به جغرافیای کنونی ایران مربوط به زمان خلیفه دوم است. گروه سوم اقوام آلتایی هستند که خود به شاخه هایی چون ترکها و مغولها تقسیم می شوند. ورود آنها از قرن ۵ هجری با هجوم ترکان سلجوقی بود. دو قرن بعد از هجوم ترکها، اقوام مغول به رهبری چنگیزخان ایران را غارت کردند و نزدیک به یک قرن بعد، بار دیگر تیمورلنگ ایران را به باد غارت داد. به هرحال این لشکرکشی ها باعث نفوذ شاخه های زبان آلتایی به ایران شد، هرچند که زبان مغولی در هیچ جای ایران پایدار نمانده اما برخی از واژگان آن در زبان پارسی برجای مانده است.
درباره زبان ترکی باید گفت شواهدی دال بر اینکه زبان ترکی تا پیش از سلسله صفوی در سراسر آذربایجان رایج بوده وجود ندارد. بطور خلاصه عواملی که باعث شد زبان ترکی در آذربایجان غالب شود شامل موارد زیر می باشد:
- انتخاب زبان ترکی به عنوان زبان درباری زیرا شاه اسماعیل رهبر صفویه با پشتیبانی طوایف ترک زبان شیعه بقدرت رسید. بنابراین شاهدیم که زبان ترکی نه تنها جنبه مذهبی بلکه سیاسی پیدا می کند. بویژه که دولت سنی مذهب ترکیه مروج زبان ترکی استانبولی بوده است.
- شاهان قاجاریه نیز در ترویج زبان ترکی کوشیدند بهویژه آنکه ولیعهد قسمتی از زندگیاش را در تبریز بسر میبرد و به زبان ترکی صحبت میکرد، بگونهای که این زبان در بین اشراف رایج گردید. [در واقع زبان آذری شاخهای از شعبه زبانهای آریایی قوم ماد بود که هم ریشه با زبان لری و کردی و متفاوت از زبان ترکی است. متأسفانه هم اکنون اثر گستردهای از آن در میان مناطق آذرینشین نیست]
اما همانگونه که در نمودار درختی میبینیم زبان لری در کل از شاخههای زبانهای هند و اروپایی است. ارانسکی چگونگی این تقسیمبندی را مورد بحث قرار داده و مینویسد: زبانها و گویشهای ایرانی جنوب غربی دنباله گویشهای ایرانیی هستند که در دوره باستان در منتهیالیه جنوب غربی منطقه یعنی فارس بهکار میرفتند. یکی از این گویشها، یعنی پارسی [کهن]، در دوره هخامنشی به قید کتابت درآمده که کتیبههای پادشاهان هخامنشی معرف آن است.
ارانسکی همچنین درخصوص زبانهای ایرانی شمال غربی نوشته است: این دسته از گویشهایی گرفته شدهاند که در دوره باستان در بخش شمالی و شمال غربی فلات ایران (منطقه ماد) رواج داشتهاند. از زبان مادی کلاً تنها چند کلمه باقی مانده است. زبان اوستایی (زبان اوستای جدید) نیز از نظر ممیزههای اصلی به شمال غرب تعلق دارد. (هرچند گفته میشود امروزه عموماً زبان اوستایی را جزو گویشهای شرقی ایران دستهبندی میکنند) گویشهایی را که در دوره میانه در این بخش رایج بودهاند زیر عنوان پارتی میآورند. در پایان دوره میانه گویشهای جنوب غربی کاملاً جای گویشهای شمال غربی (مادی و پارتی) را در خراسان و در ایران مرکزی گرفت.
پس از اشارتی گذرا به نظرات ارانسکی، دکتر اماناللهی بهاروند در ادامه بیان میدارند: در بین زبانهای جنوب غربی ایرانی، زبان لری نزدیکترین رابطه را با زبان فارسی دارد که هر دوی آنها دنباله پارسی میانه (قرن سوم پیش از میلاد تا قرن هشتم بعد از میلاد) هستند. و همانگونه که میدانیم پارسی میانه زبان اشکانیان و ساسانیان بود که بتدریج تغییر شکل داده و بشکل فارسی کنونی، لری و غیره درآمده است. برای مثال پروفسور تکستون استاد زبان فارسی در دانشگاه هاروارد از چنین نظریهای پشتیبانی میکند و معتقد است که زبان لری نزدیک به هزار سال پیش یا کمتر از زبان فارسی منشعب شده است؛ درستی و نادرستی این نظریه موضوعی است قابل بحث امّا در متون تاریخی و جغرافیایی پیش از قرن هشتم هجری از زبان لری اسمی برده نشده است. چنانکه بنابر نوشته یعقوبی (درگذشته 292 هجری) مردم ماسبدان که مرکز آن سیروان بوده به زبان فارسی صحبت میکردهاند. نامبرده همچنین ساکنین صیمره مرکز مهرجان قذق [مهرگان کذک] را آمیختهای از عرب، عجم و کرد [بمعنای ایلیاتی] دانسته است، بدون آنکه از زبان لری نامی برده باشد. مقدسی نیز از جمله جغرافیانگارانی است که مطالبی درباره گویشها و زبانهای هر منطقه از جمله لهجههای رایج در سرزمین کوهستان [جبال!؟] نگاشته است ولی از وجود زبان لری گزارشی ندارد. فزون بر این، با آنکه نامبرده از شهرهای مناطق لرنشین چون ارجان، مهربان، جنابه (گناوه)، نوبندگان و غیره سخن به میان آورده با این حال هیچگونه مطلبی درباره آنها نیاورده است. تنها مطلبی که احتمال وجود زبان لری را میدهد اشارهای است به زبان مردم رامهرمز و آنهم اینکه زبان ویژهای داشتهاند، امّا وی بدون هرگونه توضیحی آنرا نامفهوم قلمداد کرده است.
همانگونه که گفته شد مورخین و جغرافیانگاران پیش از قرن هشتم هجری هیچگونه مطلبی درباره زبان لری بجا نگذاشتهاند. در این میان حمدالله مستوفی برای اوّلین بار ضمن برشمردن طوایف و ایلات لر، بهطور مختصر اشارهای به زبان لری نموده و یادآور شده است که «در زبان لری الفاظ عربی بسیار است. امّا این ده حرف در زبان لری نمیآید: ح خ ص ض ط ظ ع ق». متأسفانه نامبرده نه تنها نمونهای از این زبان ارائه نداده بلکه در قضاوت خود دچار لغزش بوده است زیرا درست است که حروف ح، ص، ض، ط، ظ، ع و ق از عربی وارد زبان لری شدهاند ولی حروف خ و ش جزو حروف پارسیاند و بالطبع از حروف لری نیز بهشمار میآیند. امّا گزارش حمدالله مستوفی از این جهت حائز اهمیت میباشد که برای نخستین بار ما را از وجود زبان لری آگاه میسازد. بهطوری که اکنون میدانیم دستکم زبان لری در قرن هشتم هجری وجود داشته است.
با آنکه زبان لری قرنها در بین قوم لر رایج بوده با این حال لرها کمتر به زبان خود مطلب نوشتهاند بلکه نوشتههای آنها به زبان فارسی صورت میگرفت. ظاهراً این امر تنها منحصر به لرها نبوده کما اینکه سخنسرایان شیرازی قرن هشتم و نهم نیز مطالب خود را به زبان فارسی نوشتهاند و به ندرت به لهجه محلی شیرازی ان زمان که امروزه برای شیرازیها نامفهوم است آثاری بهجا گذاشتهاند. چنانکه نمونه زبان مردم شیراز تنها بهصورت پراکنده در اشعار سعدی یافت میشود.
در پایان مجدداً یادآوری میگردد نقش زبان در ایجاد هویت گروهها و اقوام را بهعنوان یکی از عناصر تشکیل دهندهاش نگریست و نه همهی آن. بر همین اساس اصالت و هویت لرها در جمیع عناصر سازندهی آن همچون سرزمین، تاریخ، نسب، زبان، فرهنگ، آداب و رسوم، دین و آئین، ساختارهای سیاسی و در یک کلام خصلتها، نگرشها و جهانبینی آنان درک میشود.
با اندکی تصرف و تلخیص
منبع:
کتاب قوم لُر نوشته دکتر سکندر امان اللهی بهاروند
با سلام.
همه ميدانيم که قوم پارس در پارس و انشان ميزيسته و با زبانى که فقط مربوط به قوم پارس بوده سخن ميگفته اند.
سالهاست که قوم و زبانى به نام فارس و فارسى تشکيل شده .خوب انقدر ساده لوحانه است که ما قبول کنيم گويش هاى اين قوم از نوادگان زبان پارسى کهن ميباشد اگر اين درست باشد که زبان هاى انها بازمانده پارسى کهن است پس بايد قبول کنيم تمام فارس تا خراسان تا سيستان تا مرکز ايران تا تاجيکستان و افغانستان بازمانده قوم پارس اند!!!!!!”!!!!!!!!!!!!!!!اگر با کمى مطالعه در تاريخ ميبينيم که در مکان هاى ذکر شده چندين قوم زندگى ميکرند و گويش معيار فعلى ايران يعنى فارسى نو!!!!!تنها مربوط به گويش هاى پارتى است و تاجيکستان هم از گويش هاى سغدى و باکتريانى و افغانستان هم از گويش هراتى و هرخواتى و….است و در ايران گويش هاى کرمانى و خراسانى و يزدى و ……هرکدام مربوط به قومى جدا اند و نه به قوم پارس که فقط در جنوب غربى ايران ميزيسته.اگر با کمى دقت در لهجه هاى استان فارسى و لرى بيانديشيم و انها را مطالعه کنيم متوجه ميشويم که شباهت هاى انکار ناشدنى باهم دارند با يک مٽال ميگويم(به من نگاه کن {فارسى نو!!!}سي[بر روى س کسره]مو کن{از لهجه هاى استان فارسى} سى[بر روى س فتحه]مو کو{لرى}¶¶¶ادم زياد امده{فارسى نو!!!}ادم مهلى[بر روى م فتحه] اومده{استان فارسى}ادم مهلى اومه{لرى}و…….هزاران هزار دليل بر اين نظر.))همانطور که ميبينيد اين گويش ها لرى و استان فارسى شباهتى ريشه اى به هم دارند.بازمانده هاى زبان پارسى فقطو فقط همين لهجه هاى لرى و استان فارسى است و نه چيز ديگر …دليل شباهت اين گويش ها با بقيه فارسها و افغانستان و تاجيکستان اين است که پارس ها از نظر نژادى و زبانى به مروزيان و پارتيان و هراتيان و ورکانيان و خارزميان و سغديان و هرخوتايان شباهت داشتتند ولى نمى شود کل گويش هاى اين قبايل را به پارسى ربط داد!!!!!!!!!!!!!!!!!!اصلا تاريخ دانان ايرانى از هرکجا باشند نوشته هاى خود را به نفع قومشان مينويسند!اذرى بنويسه خودشو به ماد ربط ميده کرد بنويسه خودشو به ماد ربط ميده بلوچه بنويسه خودسو اريايى ميدونه!!!و……
سلام
فرض شما از ابتدا اشتباه است زیرا نوشته اید: « سالهاست که قوم و زبانی به نام فارس و فارسی تشکیل شده » در حالیکه واقعیت غیر از این می باشد. در واقع اشتباه شما این است که اقوام ایرانی را با قوم فارسی یکی دانسته اید. توجه داشته باشید که قوم فارس (پارس) یکی از زیر شاخه های اقوام ایرانی است نه همه ی آن. بنابراین همانگونه که در نمودار درختی نیز اشاره شده است زبان فارسی یکی از شاخه های زبانهای جنوب غربی در مجموعه زبانهای غربیِ ایران می باشد و همراه با زبان لری در یک دسته قرار دارد.
منظور من ان بود که مٽلا اين قومى که امروزه به نام فارس است نه خودش و نه زبانش هيچ ربطى به قوم پارس ندارد.
سلام
اینکه گفته شود هیچ ربطی ندارد درست بنظر نمی رسد، زیرا به هر حال می توان گفت بازماندگانی از قوم پارسِ قدیم هم اکنون در میان اقوام ایرانی ساکن می باشند. امّا به هر روی توجه داشته باشید که یکی از خالص ترین نژادهای ایرانی همین قوم لُر می باشند. بنابراین برای معرفی اقوام ساکن در سرزمین کنونیِ ایران، بجای استفاده از واژه ی «قوم فارس» بکار بردن واژه ی «اقوام ایرانی» درست تر بنظر می رسد.
در پایان باید گفت که هدف بهمئی دات کام از طرح مسائل نژادی و قومی صرفاً شناخت و آگاهی از یکدیگر است و نژاد، زبان و مسائلی از این دست نمی تواند فی نفسه مایه مباهات و افتخار باشد.
درود.
فارس های امروزی نوادگان پارس های باستان نیستن.
اجداد لرها پارس ها هستن که متأسفانه یه سری دارن تاریخ لر رو تغییر میدن و میخوان لرها رو عیلامی کنن.😐
قوم پارتی و پارسی وجود ندارد
از نظر بنده زبان لری به سه قسمت تقسیم میشود.زبان لری کهگیلویه وبویر احمدیها ولرهای فارس وبوشهر وشهرستنهای باغملک رامهرمز هفتکل امیدیه بهبهان .دومی زبان بختیاریهاو سومین نوع زبان لری قسمتهای از خوزستان اندیمشک ودزفول ولرستان وایلام وهرسین کرمانشاه و… که هر نوع زبان دربرگیرنده چهار پنج میلیون نفر با این سه نوع زبان سخن میگویند.
سلام
عنایت داشته باشید که نظرات گوناگونی درباره شاخه های زبان لری وجود دارد. یکی از مشهورترینِ این تقسیم بندی ها شامل: لهجه ایلات و طوایف لُر بزرگ (لهجه لری شرقی) و شاخه های لُر کوچک (لهجه لری غربی) می باشد. برهمین اساس لهجه های لری بختیاری، لری کهگیلویه (بهمئی، طیبی، بویراحمد، دشمن زیاری، باوی و چرام)، لری ممسنی و لری لیراوی دشت (منطقه دیلم) همگی زیر مجموعه لهجه ایلات و طوایف لر بزرگ (لری شرقی) می باشند.
سلام.
در زبان پارسی میانه “میزیدن”mizidanبه معنی “ادرار کردن است که اکنون لرها تنها قومی هستند که هنوز از ان استفاده میکنند
درود بر شما
نه آقا کُردها هم استفاده میکنند، کلی واژه مشترک بین لُر و کُرد هست، باور بفرمایید عمیق بررسی بکنید متوجه می شوید که تفاوت اندکی وجود داره که اونم بیشتر مربوط به گویش و لهجه میشه.
سلام
همانطور که میدانیم لرهایی از قبیل کلهر٬لک٬ملکشاهی در عراق از قدیم الایام زندگی میکنند
اینها تازه فهمیده اند که برادرانشان در ایران هم زندگی میکنند!!!
متاسفانه مظلوم ترین قشر عراق این لران هستند که اکثرا در استان دیاله زندگی میکنند .عراق کشوری است که رقابت هایی قومی در ان بیداد میکند .
لرهای عراق تنها با چسباندن خود زیر سایه ی اقلیم کردستان تا حال از گردبادهای تاریخ عبور کرده اند…متاسفانه کردها هم انچنان اهمیتی به انها نمیدهند…هم اکنون هم که تکفیری های داعش پا به مناطق لر نشین عراق گذاشته و لرها در خطر نسل کشی بزرگی هستند
ما هم داریم میخوریم و میخوابیم ….برادرانمان در عراق دارن له میشن…
تورو خدا٬ای قوم لر یه کاری کنین…(در مورد لرهای عراق تحقیق کنید)
سلام
در راستای نظر شما به اطلاع می رساند:
1- بهمئی دات کام فعلاً در خصوص لر بودن یا نبودن « کلهرها » و « ملکشاهی ها » نظر خاصی ندارد. زیراکه در این زمینه به منابع موثق و مستند تاریخی دسترسی نداشته است. به هر سو، همانگونه که پیشتر نیز اشاره گردیده است؛ اولویت بهمئی دات کام در پرداختن به مطالب و موضوعات مختلف به شرح زیر می باشد:
الف- بهمئی ها: زیرا بهمئی دات کام خود از تبار بهمئی می باشد و طبیعتاً اغلب آگاهی ها و علاقمندی ها درباره ایل بهمئی است.
ب- یوسفی ها و طیبی ها: زیرا این دو گروه بیشترین مراوده را با بهمئی ها داشته اند.
ج- دیگر ایلات و طوایف کهگیلویه: همچون بویراحمدی ها، دشمن زیاری ها، چرامی ها و …
د- بختیاری ها و بویژه شاخه ی جانکی گرمسیر: زیرا اینان در میان شاخه های ایل بختیاری بیشترین مراوده را با بهمئی ها داشته اند.
ه- دیگر طوایف و ایلات لر
2- یاری رساندن به همخون و هم تباری که مظلوم واقع شده است دارای ارزش بالاییست امّا امید است نگرش بشر بقدری بلندمرتبه گردد که دفاع از مظلوم را نه به دلیل پیوندهای قومی و دینی، بلکه بخاطر انسان بودن مدنظر خویش قرار دهد.
پیروز باشید
با درود
کلهری و فیلی(ملکشاهی ها) و لکی از گویش های کُردی می باشند ولی در عراق به اشتباه به عنوان لُر زبان شناخته می شوند و متاسفانه کمتر مورد توجه سایر کُرد زبان های منطقه قرار می گیرند.
مطلب عالیه
سلام
با تشکر از ابراز محبت شما.
جناب مجید نیشابوری سلام من سال ها در مشهد زندگی کرده ام و می دانم برخی از مردم نیشابور و دیگر شهرهای خراسان بختیاری هستند که نادر شاه آن هارا به آن جا کوچانده است.این نکته در کتاب های تاریخی هم آمده است.
به شوشتری ها میتوان لر گفت؟؟
سلام
با توجه به منابع تاریخی می توان گفت قوم شوشتری جزوی از قوم لر نیستند امّا به دلیل حضور گسترده لرها در منطقه شوشتر، اینان بیگانه با فرهنگ و هویت لرها نمی باشند. ضمناً با توجه به اینکه نمودار پُست فوق بر اساس کتاب دکتر امان الهی بهاروند استوار گردیده، احتمالاً قرار دادن لهجه شوشتری در ذیل زبان لری می تواند ناظر بر ریشه ها و یا تأثیر پذیری لهجه شوشتری از زبان لری باشد.
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم
درست است لیکن اکثر کلمات شبیهند
سلام
خیلی جالب بود. من لذت بردم از زیبایی های تاریخی و زبانی سرزمین ایران با تاریخچه کهن است.
http://www.neginzagros.com
/News/Details/144
مگه مابهمے نیستیم؟
درحالی ک ماهیچمون به بختیاریانرفته؟
زبانمون وشیوه غلیظ وشو متوجه نمیشن یامابختیاری متوجه نمیشیم….
یااااچرازبان بهمی بااین همه کلمات اصیل ک هیچ فارس زبانی حتی یکیشوهم نمیفهمه…رولهجه میدونیم.ومیگمم لهجه بهمی چرانه گویش بهمی..
پس کلمات اوستایی واصیل ازکجااومدن یازیرمجموعه بختیاری هستیم.چراهیچکدوم ازایلاتمون به بختیاری نزدیک نیستن…شایدازمراسمات ورقص وپوشش بهم بیایم که اینم بخاطرنزدیکی بهمه .
ولی ازلحاظ زبانی وگویش ولهجه مابهمی هابختیاری نیستیم… لری بهمی یه گویش نه لهجه….
برای این کلمات بهمی دقت کنید…
پندوݥ…..ورم کردن بادکردن
بلائ…..شاید
تماښا….گوي.
اینروم…ــ می نگرم.می اندیشم
هناڛه…….نفس کشیدن.
نیگرردوم……..نمی گزرم.
پرݟ……….پرتاب کردن..
شیتکی….دیوانه خل منگ..
کڶو……دیوانه.گاهی به معنی دوست داشتن.
وۺت…….حواس.
اشت…….تشکرکردن…
ژیون……عشق
تچرآ…….هیزوم نیمه سوخته
کمین..شکموـ
واگرنیده……بدترکیب زشت..
بنکوه…….گروهـ
لیلوشت…هجوم…
همدرنگ….همدلی .
گپوـ……..بزرگ..
خلک دنیاا
نازو……خلاصه حرف
انو……..دوباره
کوروـ…….کجا.
مرنگ……مرض نفرین کردن.
گینت بام……….فدات بشم دردت به جانم.
گیانمه نازار….جانمی عزیزم.
آودلاوـ…….اب وغذاخوردن…
دف…..لرزیدن
دک…..لرزیدن
باتشکررر.آرتالــــــــــــــــرم…
سلام
مخاطب گرامی
اگرچه شباهت ها میان وجوه مختلف ایلات و طوایف قوم بزرگ لر بقدری فراوان است که جای هیچگونه انکاری را باقی نمی گذارد امّا از باب تبیین بیشتر موضوع اشاراتی کوتاه ارائه می گردد:
1- بهمئی دات کام هیچگاه طرز بیان و محاوره بهمئی ها و بختیاری ها را یکسان ندانسته و آنها یکی نشمرده ولی در عین حال واقف به شباهت های این دو شیوه سخن گفتن در چارچوب قوم بزرگ لر و زبان بالنده ی لری می باشد. در واقع همین شباهت ها و اشتراکات است که بهمئی، بختیاری، بویراحمد و سایر ایلات و طوایف منطقه را در قالب شاکله قوم بزرگ لر قرار می دهد.
2- هماهنگونه که در پست بالا نیز اشارتی گذرا شده است؛ نظریات گوناگونی درباره تقسیمات زبانهای ایرانی و همچنین زبان یا گویش بودن زبان لری بیان گشته و میگردد. در این میان برخی منابع، زبان لری را به دو گویش لر بزرگ و لر کوچک تقسیم میکنند که ظاهراً بر اساس شاکله بندی های ایلاتی صورت گرفته است. گویش لر بزرگ خود نیز دارای دو زیرشاخه می باشد:
الف: گویش کهگیلویه و ممسنی
ب: گویش بختیاری
در این بین، شباهتهای دو گویش مذکور (در عین وجود لهجه های مختلف) بقدری است که گویشوران آنها تا حدود زیادی می توانند با یکدیگر ارتباط برقرار نمایند. بعنوان مثال درک مطلب آثار هنرمند فقید بهمن علاءالدین (مسعود بختیاری) برای بهمئی ها، بویراحمدی ها و طیبی ها به دلیل وجود همان مشترکات چندان مشکل جلوه نمی نماید.
3- شما واژه هایی را بعنوان مثال ارائه کرده اید که مقایسه آنها با کلمات مشابه بختیاری، بویراحمدی و حتی بهبهانی، می تواند گواهی بر شباهتهایی اقوام، ایلات و طوایف منطقه (درست بر خلاف نظر شما) باشد. به موارد زیر دقت نمایید:
پنداو: ورم کردن (بختیاری)
بلا: بلکه، شاید (بختیاری)
اینیگرُم: می نگرم (بختیاری)
هنا: صدا، سینه (بختیاری)
گدشتن: گذر کردن (بویراحمدی)
پِرت: پرتاب کردن (بختیاری)
پِرغ: پرتاب کردن (بویراحمدی)
شوتکی: خل (بهبهانی)
کلو: دیوانه (بختیاری)
کمین: شکمو (بختیاری)
واگردنادن: برگرداندن (بویراحمدی)
بن کو: گروه (بختیاری)
همدرنگ: همدل (بختیاری)
گپ: بزرگ (بختیاری)
کورو: کجا (در بین بخشی از بختیاری های هفت لنگ)
مرنگ: ناخوشی (بهبهانی)
گین گشتن: قربان رفتن (بختیاری)
دک: لرزیدن (بختیاری)
برقرار باشید
درود
چند واژه معروف لُری ریشه هندواروپایی روشنی براشون هست:
-کُرkur به معنی پسر(که احتمالا اصلا کُردی هست این واژه و وارد لری شده) مشتق شده از واژه نیا-هندواروپایی(kelots*) به معنی نر یا پسر هست . چون احتمالا این واژه کردی است پس میبایست قبل از ورودش به زبان لری واژه پسر در لری جریان میداشته نه کُر کُردی!
-مامه mame به معنی عمه مشتق شده از واژه نیا-هندواروپایی (ámetā*)هست به معنی خواهر پدر.
-تاته tate به معنی عمو مشتق شده از واژه نیا-هندواروپایی (pətrujós*) به معنی برادر پدر .
-پنگور pengur به معنی چنگ و احتمالا قدیما انگشت داشته , گرچه ریشه قابل قبولی در زبان PIE نتوانستم برایش پیدا کنم اما این واژه به وضوح با فینگر finger انگلیسی به معنی انگشت مرتبط است. تاکنون برای انگشت در زبان نیا-هندواروپایی سه واژه بازسازی شده: cistis , dékm̥tulos , gnetō . با این تفاسیر و ارتباط پنگور ایرانی با فینگر ژرمنی محققین باید واژه چهاری نیز اضافه کنند!
-کلیچ kellich به معنی انگشت(؟) نیز احتمالا با واژه نیا-هندواروپایی(cistis*) به معنی انگشت مرتبط باشد . همین واژه در زبان نورس-دانمارکی باستان به صورت kvistr وجود دارد
-گلوپ gulup به معنی قورت دادن نیز با gulp انگلیسی hlep اوکراینی gellenyke آلبانیایی gole لاتین و gol در بعضی گویش های هندی مرتبط است
————
منبع ذکر کلمات:
کتاب
proto indo-european etymology
نویسنده
2017 Fernando López-Menchero
سلام
با سپاس از حُسن توجه شما نسبت به مطالب مطرح شده در همین راستا بایستی توجه داشت همانگونه که پیشتر اشاره گشت و شما نیز به درستی بیان نمودید زبانهای ایرانی رایج فعلی در نقاط مختلف کشور از جمله زبان لری ریشه در زبانهای کهن هندواروپایی دارند. البته زبانهای لری و کردی نیز هر دو زیرمجموعه زبانهای ایرانی غربی بوده و بر همین اساس وجود مشترکات در این زمینه قابل انتظار است. ضمناً علاوه بر کلمه ی «کُر» (در زبان کردی بصورت «کور» نوشته می شود) از واژه های زیر نیز می توان بعنوان مشترکات زبانهای لری و کردی نام برد:
۱- باوا: پدربزرگ
۲- بتی: خاله
۳- کچی: عمه
۴- ده ده: خواهر
همچنین اضاف بر مشترکات، برخی واژه ها نیز با شباهت های بالا در این دو زبان دیده می شوند. مثلاً:
۱- بجم: حرکت کن (کردی)
۲- بجه: حرکت کن، بدو (لری)
پیروز باشید
تشکر از توضیحات شما جا داره بگم قوم لُر قرون زیادی رو تحت استیلای حکام کُرد زبان گذروندن و احتمالا همین دلیل باعث ورود چند صد وام واژه کُردی به لری شده .
به طور مثال اکثر واژگانی که شما اسم بردید مشترک نیستند بلکه واژگان دخیل کُردی هستند
به طور مثال : واژه کُر به هیچ وجه مختص زبان های جنوب غرب ایرانی نیست پس قطعا کُردی و دخیل است . شکل پارسی این کلمه «پُسر» هست
نشانه جمع «ِل و یل» نیز عنصری غیر پارسی در گویش های لری جنوبی میباشد که ظاهرا ریشه کُردی بخصوص کُردی جنوبی دارد . شکلِ نشانه جمع لریِ اصیل به صورت «آ و آن» است که هنوز در واژگانی چون «اینو -اینها» و « اونو -انها» موجود است
سلام
با تشکر از توجه شما:
1- در منابع تاریخی در خصوص حکومت حکام کرد بر قسمتی از مناطق لرنشین تاکنون به خاندان کرد شیعه حسنویه برخورد شده که بر بخشی از نواحی شمالی سرزمین لر (لر کوچک) بمدت تقریباً 50 سال ادامه داشته است.
2- به هر سوی اینکه اینگونه واژه ها مشترک بوده یا از زبان کردی به زبان لری راه یافته اند و یا بالعکس مبحثی ریزبینانه و خاص بوده که بهمئی دات کام بدلیل تخصصی بودن بدان ورود نمی نماید امّا در راستای کلیت موضوع همانگونه که اشاره گردید با توجه به جای داشتن هر دو زبان لری و کردی در ذیل مجموعه زبانهای ایرانی غربی، وجود مشترکات، تأثیرگذاریها و تأثیرپذیریها، طبیعی و قابل انتظار می باشد.
3- در ذیل مثالهای ذکر شده و در راستای تبیین پیچیدگی و تخصصی بودن مبحث زبانشناسی می توان به واژه ی «کرکو» بمعنای «پسر» در گویش دوانی اشاره نمود که از گویشهای استان فارس می باشد و یا نشانه ی جمع «گَل» در آن: بردگل (سنگ ها)
بعضی اصطلاحات لری رابر کرمان
لرد:بیرون
افتو:افتاب
مهرو:تپه
یری کن:حرکت بده
شیوه:پایین
اوچقان:اشک ریزان
خوم بید:خواب بودم
شمال:چوب بلند
کلو:نان
کمچه:قاشق بزرگ
بز رش:بز گوش پهن
اوست:ابستن
توراق:دوغ جوشیده
باوی:پدر
استه:گوش دراز
مر:گوش کوتاه
کله ملاقا:وارونه
پرقید:له شد
منو :بی بی
اشکم زا:مادرزاد
اشکفت:غار
ایسین:اینطرف
وریتا:این طرف
وروتا:ان طرف
چاروادار:نگهبان چند الاغ
پلاس:خانه عشایری
چغ:اطراف خانه
کوار:سایه بان
قتغ:یک نوع غذا
دور دنیا را که بگردی زبانی به نام افغانی پیدا نمی کنی این شجرنامه را از کجا پیدا کردی در ضمن پشتو است نه افغانی .
سلام
1- تقسیمات نمودار فوق در بخش زبانهای ایرانی شمال شرقی دقیقاً بر اساس کتاب قوم لر اثر دکتر امان اللهی بهاروند ذکر شده است. البته ناگفته پیداست هر کتاب و کلامی بجز سخن خداوند می تواند دچار کمی، کاستی، ایراد و اشتباه باشد. ضمن اینکه منبع مورد استناد دکتر امان اللهی بهاروند، «افغانی» را نام دیگر زبان پشتو دانسته است؛ گویی به قوم پشتون نیز افغانی گفته میشود.
2- در ضمن محققین دیگری از جمله کنت کاتسنر به زبان «پشتو» و «دری» (دوّمی همان زبانی است که در ایران فارسی نامیده می شود) در حوزه کشور افغانستان در ذیل زبانهای ایرانی اشاره کرده اند.
خوب بود
سلام
با سپاس از نظر لطف جنابعالی.
سلام بحث قومیت نیست که بگم نژاد پرستم ولی لر قبل از ایلام هم تو ایران بودش ما آریایی نیستیم ما قبل آریایی بودیم.باتشکر
سلام
درباره ارتباط لرها و کردها با اقوام باستانی همانگونه که پیش از این نیز مکرراً اشاره گردید؛ تاریخ اقوام متمدن کهن همچون عیلامیها، کاسیها، آریاییها (پارس و ماد) قدیمیتر از آنست که بتوان نَسَب قوم لر و یا هر قوم دیگری را بطور دقیق بدانها ربط داد و مطالبی که در این رابطه بیان میگردد هم در واقع نظریات تاریخنویسان، جغرافیدانان و باستانشناسان هستند که بطور کلی و نَه ریزبینانه ارائه گردیده و لزوماً یقین و اطمینانی را نیز به دست نمیدهند. امّا آنچه از منابع تاریخی و نیز آثار باستانی به دست میآید این است که سرزمین لر در تاریخ باستان مأمن تمدنهای در خور توجه همچون عیلامیها، کاسیان، مادها و پارسها بوده است؛ بر همین مبنا بهمئی دات کام معتقد است لرتباران را میتوان بازماندگان هر دو گروه در نظر گرفت امّا در این بین آریاییها توانستند با چیره شدن بر عیلامیها و کاسیان، امپراطوریهای بزرگی چون مادها و هخامنشیان را پایه گذاری کرده و هویت غالب را به دست دهند.
سلام به نظرم گفته های مستوفی چندان مورد اعتماد نیست چون جا های مختلفی در مورد لر ها اشتباه میکنه مثلا داخل متن میگه لری یکسری کلمات نداره بالفرض میگیم گفته ظ نداره منظورش بوده به جاش ز میگن و بخاطر تفاوت این دو کلمه در عربی گفته. اما بازم گفته حرف خ نداره در حالی که کلمات زیادی از لری حرف خ دارن و هنوز هم استفاده میشن و حتی نام خیلی از قبایل ای کلمات داره و مناطق لر نشین با خ کم نیست. و حتی قبایل دیگه داخل مناطق لر نشین داخل این دوره ها رو نهایت یکی خوزی بشه در نظر گرفت که خودشون اصلا با خ خوزی شناخته میشدن دیگری عرب بود که باز خ دارن و بعدی هم تاجیک (یا همون فارس زبان ) و کرد که همه حرف خ دارند. از اشتباهات دیگش در مورد طوایف که برخی رو ترک میخونه اما نه خود این طوایف و نه تاریخ نگاران بعدی و شجرنامه های این طوایف این رو رد میکنه برای نمونه حکام لر رو ترک میخونه در حالی که همه تاریخ نگاران خلاف این رو گفتن و خود این حکام نسبشون رو به پادشاهان ساسانی میرسوندن. مورد بعدی اشاره نکردن به طوایف لر در شام بود در حالی که عمری که اصلا ایرانی نبود و هم دوره مستوفیه از این ها نام برده و میگه محل زندگیشون جبال (زاگرس)هست.
سلام
ضمن تشکر از توجه آن مخاطب محترم، جهت تبیین بیشتر موضوع موارد زیر مطرح میگردد:
1- اصولاً همانطور که پیشتر در پاسخ به برخی مخاطبین گفته شد، ظاهراً یکی از همتباران بنام حمیدرضا دالوند در دهه هفتاد شمسی پیگیریهای قابل توجهی را در بررسی نسخ اصل و خطی زبدةالتواریخ مرتبط با تاریخ گزیده اثر حمدالله مستوفی صورت دادند و ایشان نیز به درستی اشاره کرده بودند که دریافتند پهنه نسخههای خطی بسی رازآلودتر و لغزندهتر از آنست که گمان میکردند. (غرض از ذکر این مطلب پیچیدگی و دشواری استناد به منابع معدود تاریخی میباشد)
2- علاوه بر مورد فوق، در حالت کلیتر بایستی عنایت داشت چنانکه قبلاً نیز گفته شد مکتوبات عموم تاریخنویسان و پژوهشگران را نبایستی سیاه و سفید، بلکه خاکستری نگریست؛ بدین معنی که همزمان دارای مطالب درست و نادرست میباشد، پس جدا از اینکه هر بخشی از نوشتجات مستوفی به چه اندازه با واقعیت همخوانی دارد، وظیفهی خواننده است که تلاش داشته باشد با دقت، سِره را از ناسِره تشخیص دهد. در همین راستا به چند مورد از گفتههای مستوفی که مورد نظر آن مخاطب محترم بوده به شرح زیر پرداخته میشود:
الف) برخی حروف در زبان لری: در این زمینه، راهبرد بهمئی دات کام آن است که به استثناء کلیات و مقدمات امر، حتیالامکان به ریز مسائل زبانی به دلیل تخصصی بودن و نیز اینکه نظریات مختلفی در این زمینهها ابراز میشود، ورود نکند. در همین ارتباط به عنوان نکتهای کلی و مقدماتی خاطرنشان میگردد که زبانهای مختلف در گذر زمان میتوانند دچار تغییراتی گردند؛ بر همین اساس گفتههای مستوفی درباره نبودن برخی از حروف در زبان لریِ آن دوره ممکن درست بوده باشد یا نباشد.
ب) نسب برخی گروهها و طوایف لر: درباره اینکه مستوفی نوشته است بعضی طوایف لر اصلی نمیباشند، فعلاً اظهارنظر نمیگردد زیرا نیازمند پژوهشهای تکمیلی به ویژه در نزد پیران و بزرگان میباشد؛ البته بدین نکته کلی اکتفا میشود، چنانکه بارها اشاره گردید نه تنها جامعه لر بلکه سایر اقوام و ملتها، سازمانی سیاسی اجتماعی میباشند که غالباً از اتحاد گروههای مختلف انسانی (مثلاً لر، ترک، عرب، کرد و…) تشکیل شدهاند و البته این خود، نشان از پویایی جوامع دارد؛ مثال بارز آن در حال حاضر و قرن بیست و یکم، جامعه ایالات متحده آمریکا است که آشکارا سعی در حفظ تنوع قومی خویش از گروههای گوناگون با منشاء آمریکایی، اروپایی، آسیایی و آفریقایی دارد.
و امّا درباره نسب شاهان لر کوچک که مستوفی نوشته است «گروه جنگروی که امرای لر کوچک و خلاصه ایشانند از شعبه سلبوری»، منظور آن مخاطب مشخص نمیباشد.
ج) حضور لرها در منطقه شام و مصر: مستوفی به مهاجرت گروههایی از لر بزرگ از شام به لرستان اشاره کرده است که نظرات مختلفی حول آنها اظهار شده است مثلاً دکتر جواد صفینژاد در این رابطه مطالبی را بیان داشتهاند که بخش کوتاهی از آن در ادامه ارائه میشود، ایشان مینویسند:
بسیاری از پژوهشگران چنین اندیشیدهاند که همه ردههای عشایری را که نامشان ذکر شده از جبلالسماق شام آمدهاند در صورتیکه با دقت و تعمق در نوشتههای هر دو منبع به خصوص منتخبالتواریخ این نکته بر ما روشن میگردد که فقط دو رده عشایری عقیلی و هاشمی از جبلالسماق شام به شیوه کوچندگان، در دو دسته بزرگ به همراه اموال و دامهای خود به جمع جامعه لران پیوستهاند
به هر حال تلاش میشود تا این مسئله طی پستی جداگانه و اختصاصی بررسی گردد تا نکات و نظریات مختلف مورد واکاوی قرار گیرند؛ از جمله اینکه:
منظور از قبایل دیگه قبایلی که بخوای بگی لر از اینها گرفته شده و طبق نظر خودم با توجه به نوشته های اصلی تاریخ نگاران این دوره مثلا نژاد مردم لر از پارس هاست (تاریخ نگاران قرن ۲ و ۳ قبل از اینکه اسم لر بوجود میاد مردم این مناطق نژادشون پارس و رمه دار(کرد) معرفق میکردن و مناطق دیگه رو تاجیک و نظایر ان و اسمی از پارس براشون نمیبردن و حتی تا همین دوران قاجار هم این قضیه رواج داشته و داخل کتب بعدی هم از لر ها و کرد ها به عنوان پارس یا فرس قدیم اسم بردندتا دوره پهلوی که لفظ فارس برای تاجیک های ایران بکار برد و حتی داخل دوره هایی مثل ال حسنویه رسما اسم برخی مناطق لر نشین فارس بود. و دلیل بعدی به علت زبانش که همون پارسی پهلوی که این زبان فقط دست قوم پارس و شاهان و نوشتن کتوب دربار بود و زبان مردم پارسی دری بوده که از پارسی پهلوی گرفته شده که داخل پایتخت برای مردم رواج داشته حال پایتخت ساسانی تیسفون یا همون عراق فعلی که ایرانیانش عمدتا کرد ها هستند بنظرم دلیل شباهت لری و کردی هم همین قضیه هست و کلمه کرد داخل پنج و شش قرن اول برای ایرانیا به کار میرفته و معنای قومی نمیداده و احتمالا همین زبان پارسی دری باعث به وجود امدن و اتحادی بین برخی قبایل شده که بعدا به قوم کرد فعلی معروف شدن. و حتی شیوه قواعد پارسی پهلوی هنوز در بین بختیاری ها هست مثلا کلمه (ا) که به جای (می) داخل افعال میاد یا تبدیل شدن ش به س در اخر جمله تماما از پارسی میانه بوده و فقط در لری مونده
سلام
ضمن سپاس از توجه آن مخاطب محترم، جهت تبیین بیشتر موضوع موارد زیر مطرح میگردد:
1- درباره اینکه لرها و کردها دارای ریشههای مادی – پارسی هستند یا عیلامی – کاسی، بایستی گفت وقتی سخن از تاریخ دور و دراز به میان میآید، همانطور که مکرر گفته شد نمیتوان با قطعیت و یقین نسب اقوام مذکور را از گروههای باستانی دانست اما با عنایت بدینکه سرزمینهای لران و کردان در گذشته مأمن اقوام کهنی چون عیلامیها، کاسیها، هخامنشیان، مادها و ساسانیان بوده است، میتوان در قامت یک نظریه آنهم بهطورکلی و نه ریزبینانه، لرها و کردها را بازماندگانی از آنان تلقی کرد به ویژه اینکه از هر دو حوزه، عناصری را میتوان در ارکان هویتی مردم لر دریافت.
2- ازنو یادآوری میگردد هرچند به نظر میرسد تب و تابی میان فعالین اجتماعی فرهنگی ایرانی برای تأکید زیاد درباره انتساب به اقوام باستانی چون عیلامی، کاسی، پارس، ماد، پارت و غیره در قرن اخیر بالا گرفته، امّا آنچه بهمئی دات کام بر آن تکیه دارد و اکثریت گفتارها بدان پرداخته و در آینده نیز میپردازد نه موضوع ارتباط لرها با اقوام باستانی بلکه «هویت لر» است.
به هر حال کلام فوق به معنی نادیده گرفتن تاریخ باستان نمیباشد بلکه مسئله اینست که کدامیک را در اولویت نخست و دیگری در اولویت دوم قرار داد؛ تاریخ باستان یا هویت لر!؟ چرا گفته میشود انتساب به اقوام باستانی آریایی، عیلامی و کاسی در اولویت اوّل قرار نگیرد!؟ زیرا:
3- چنانکه قبلاً نیز گفته شد ۲ دیدگاه درباره تاریخ واژه کرد و هویت کردی وجود دارد:
به هر سوی ازنو خاطرنشان میگردد که با عنایت به بحثهای فراوانی که در دهههای اخیر حول این موضوع صورت گرفته، مدنظر خواهد بود تا در آینده، یا در قالب گفتارهای جداگانه و یا با بروزرسانی پست فوق مجدداً بدین امر پرداخته شود.