دکتر نادر افشار نادری، دارای درجه دکترای مردم شناسی از پاریس فرانسه درسال ۱۳۴۴ و از علاقمندان به مطالعهی مردم شناسی عشایر ایران بود. دکتر افشار نادری عشایر کهگیلویه، لرهای غرب ایران، عشایر ترکمن، شاهسون های آذربایجان، کردهای کردستان و کرمانشاه، عرب های دشت میشان، بخشی از ترکهای قشقایی و عشایر کرمان را مورد مطالعه قرار داده بود.
با تأسیس گروه عشایری مؤسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران در سال ۱۳۴۵ بوسیله دکتر نادر افشار نادری و با همراهی پژوهشگرانی چون جواد صفی نژاد، حسن پارسا و هوشنگ کشاورز، تحقیقات درباره عشایر ایران وارد مرحله جدیدی گشت.
جواد صفی نژاد همکار و همراه دکتر افشار نادری در این باره در کتاب ایل بهمئی می نویسد: دکتر نادر افشار نادری در زمستان سال ۱۳۴۵ به دعوت سازمان عمران کهگیلویه و بهمراه شش نفر پژوهشگر به منطقه کهگیلویه دعوت شد. وی به دلیل علاقه ی فراوانی که به مطالعه ی مردم شناسی عشایر ایران داشت این منطقه ی بِکر و مطالعه نشده را با تمام سختی هایش پذیرفت؛ زیرا پهنه ی کوهستانی، مشکلات ارتباطی و نا آشنایی با رده های کوچنده عشایر ایلات شش گانه ی آن، این سختی ها را مضاعف می نمود. دکتر افشار نادری پس از پایان سفر اول، پیشنهادهای مطالعاتی خود را طی گزارش مبسوطی ارائه نموده و خواهان اجرای طرحی جهت مطالعات میدانی کهگیلویه گردید که مورد موافقت سازمان عمران کهگیلویه قرار گرفت و از سال ۱۳۴۶ طرح مذکور با دوازده نفر پژوهشگر آغاز گردید که همگی در مقاطع زمانی مختلفی در پژوهش ها مشارکت داشتند.
صفی نژاد در ادامه می نویسد: اصولاً پهنه ی کهگیلویه به هنگام مطالعه به شش ایل مستقل تقسیم می شده است و هر ایل در سرزمین جغرافیایی شناخته شده ای سکونت داشت و نام هر ایل بر منطقه ی جغرافیای که در تصرف داشتند نیز اطلاق می گردید.
پژوهش درباره ایل بهمئی را دکتر نادر افشار نادری بر عهده گرفت و به جرأت می توان گفت نتیجه تحقیقات وی که در قالب جزوه مونوگرافی ایل بهمئی منتشر شده بود، پرمایه ترین و استخوان دار ترین پژوهش در میان تحقیقات اعضای گروه بوده است.
وی علاوه بر جزوه ارزشمند مونوگرافی ایل بهمئی، جزوه ی با ارزش دیگری نیز به نام جمعیت و شناسنامه ی تیره ها و طوایف ایل بهمئی را تهیه نمود که در آن اطلاعات مفیدی درباره طوایف ایل بهمئی از جمله تعداد خانوارهای هر طایفه و محل ییلاق و قشلاق هرکدام ارائه شده است. شایان ذکر است که در این برنامه پژوهشی، خانم دکتر الویا رسترپو همسر دکتر افشار نادری نیز موفق به نوشتن رساله ی دکتری خویش با عنوان ازدواج در ایل بهمئی شد. این رساله در سال ۱۹۷۵ در دانشگاه پاریس فرانسه بانمره بسیار خوب همراه با تبریک هیئت داوران دفاع گردید و سرانجام دکتر جلال الدین رفیع فر (عضو هیئت علمی دانشگاه تهران) آنرا تحت عنوان کتاب زنان ایل بهمئی ترجمه و در سال ۱۳۸۷ منتشر نمود.
دکتر نادر افشار نادری در مقدمه جزوه مونوگرافی ایل بهمئی که در سال ۱۳۴۷ منتشر شده است می نویسد: هدف غایی هر برنامه عمرانی، ایجاد تحولات و تغییرات مطلوب است در نظام موجودِ جامعه ی مورد نظر. اوّلین اقدام منطقی یک برنامه عمرانی، شناخت کامل نظام موجود است که باید در آن تحولات و تغییراتی ایجاد کرد. نظام اجتماعی و اقتصادی جامعه، مخصوصاً جوامع روستایی و ایلی کشور ما، در طی قرون متمادی شکل گرفته و منسجم شده است. الگوهای فرهنگی و اقتصادی موجود هر یک به خاطر جوابگویی به نیاز پدید آمده است و نقشی در بقای نظام جامعه دارد.
دکتر افشار نادری در ادامه می نویسد: کهگیلویه با جمعیتی بیش از ۲۳۷,۵۸۶ نفر (در اواسط دهه ۴۰ شمسی) در قالب شش ایل بویراحمد، چرام، بابوئی، دشمن زیاری، طیبی و بهمئی مورد مطالعه ما قرار گرفت. هدف ما از این مطالعه، شناخت اجتماعی و اقتصادی جامعه ی ایلی در منطقه ی کهگیلویه بود تا اینکه سازمان عمران کهگیلویه بتواند با بینش و دانش کامل اقدام به فعالیتهای عمرانی نماید. اولین و شاید مشکل ترین قسمت مطالعه، تخمین نسبتاً دقیقی از جمعیت منطقه بود؛ جمعیتی که به صورت گروههای کوچک در کوهستان های صعب العبور و بدون جاده و راه، پراکنده اند. بدین منظور، روش آمارگیری خاصی را که در طی چندین سال تحقیق در مناطق عشایری تدوین و تنظیم کرده بودیم به کار بردیم. بعد از جمع آوری اطلاعات در منطقه، هر یک یا چند نفر از محققان مأمور تهیه یک مونوگرافی در هر ایل شدند و قرعه فال مطالعه ایل بهمئی به نام نویسنده اصابت کرد. در ماه های اوّل که در بویراحمد علیا، بویراحمد سفلی، بابوئی، چرام، دشمن زیاری و طیبی تحقیق می کردیم، از بهمئی هیچ نمی دانستم امّا عشایر این ایلات درباره عشایر بهمئی داستان های شگفت آور می گفتند ولی شگفت آور تر این بود که هیچ کدام قدم به سرزمین بهمئی نگذارده بودند.
در اواخر تابستان ۱۳۴۶ همراه با همکارم عباس بخشنده نصرت، با عبور از دوگنبدان، بهبهان، رامهرمز و هپه رود در خاک جانکی بختیاری خود را به صیدون رساندیم و از آنجا پیاده به قلعه علاء و علاءالدینی و دیشموک رفتیم و از طریق تنگ چویل و قلعه علاء مراجعت کردیم. در طی این سفر چند هفته ای که بیش از ۲۰۰ کیلومتر در صعب ترین نقاط کوهستانی پیاده روی کردیم، توانستیم با عشایر مُهمدی گرمسیر، قسمت عمده ای از علاءالدینی ها و مهمدی سردسیر آشنا شویم و از نزدیک نظام اجتماعی و اقتصادی آنها را مطالعه نماییم.
از ناصر خلیلی [فرزند مرحوم حاج محمدعلی خان خلیلی ایلبگی بهمئی] که از دوگنبدان راهنمای ما در این سفر بود، از مرتضی پسر عباسقلی خان که از صیدون به ما پیوست و از جهانشاه پسر محمود خان که از تاجک غارون به ما ملحق شد و در جمع ما تنها کسی بود که کوره راه های کوهستانی را می شناخت در اینجا سپاسگزاری می کنم.
در پاییز همین سال (۱۳۴۶)، به اتفاق همسرم الویا رسترپو با اتومبیل عازم دهستان کت از منطقه ی بهمئی احمدی گرمسیر شدیم. پس از مطالعه ی روستاهای کت و لیکک با پای پیاده از طریق تنگ سولک به سرزمین یوسفی رفتیم و آنجا خود را به ممبی، رودتلخ، دلی چمن و قلعه نجف رساندیم. در این سفر که فرصت بسیار بیشتری داشتیم با طی در حدود ۲۵۰ کیلومتر در کوهستان های بهمئی احمدی، یوسفی و علاءالدینی توانستیم تقریباً با همه ی عشایر آن سرزمین ملاقات نماییم، به درددل های آنها گوش دهیم، آنچه را می خواهیم بپرسیم و ببینیم و در زندگی روزمره آنها شرکت کنیم. می خواستیم اولین ورق را در دفتر بی ورق مردم شناسی در خدمت مردم در کشور خودمان بگذاریم.
از نوشتن خان نامه پرهیز کردیم اگرچه ” جالب ” بود و ما می توانستیم صدها صفحه درباره ی خان و نقش او در زندگی ایلی در گذشته بنویسیم. برای شناخت عمیق زندگی ایلی، با عشایر [بهمئی] و مانند آنها زندگی کردیم. در زیر سیاه چادر و کومه خوابیدیم و همان نان و ماست و چای و دوغ، ماه ها غذای ما بود. ولی از ابتدا کوشیدیم که تحمیلی بر بودجه ناچیز عشایر [بهمئی] نباشیم. قند و چای را با خود داشتیم و نان و ماست و دوغ را از آنها می خریدیم. کدخدا و غیر کدخدا برای ما یکسان بودند ولی قسمت عمده اوقات خود را با مردم عادی می گذراندیم.
عشایر [بهمئی] با ما باصفا بودند و ما هم با آنها بی ریا بودیم. در واقع هنگام برگشت، نه ما از آنها دل می کندیم و نه آنها از ما. از صفا و صمیمیت عشایر [بهمئی] داستان ها در دل ما باقی است.
وجود همسرم الویا رسترپو، در این تحقیق و مخصوصاً راه یافتن به زندگی خانوادگی عشایر بدون تردید نقشی اساسی داشت. در اینجا بر خود فرض می دانم از او که داوطلبانه تمام سختی های مطالعه در مناطق عشایری را بخاطر هدفی انسانی تحمل کرد و در تحقیق یکساله ایلات کهگیلویه و تهیه مونوگرافی ایل بهمئی همه جا ما را یاری کرد تشکر کنم.
محمدعلی خلیلی [ایلبگی بهمئی و فرزند مرحوم حسین خان ایلبگی بهمئی] اطلاعات ارزنده ای در مورد گذشته ی ایل بهمئی در اختیار ما گذاشت که موجب نهایت قدردانی است. خلیفه صفائی [فرزند مرحوم علی محمد خان صفایی و نوه مرحوم محمدشفیع خان بهمئی] و پیتو [از گووَل عزیز طایفه بالیاوی] در بهمئی احمدی و علاءالدینی تا به هنگام برگشت به لیکک همه جا راهنمای ما بودند و صمیمانه به ما کمک می کردند. جعفر کیانی [فرزند مرحوم ملا ایرج کدخدای طایفه یوسفی] در منطقه ی یوسفی ما را یاری کرد و آقای جاودان [فرزند مرحوم حاج عبدالمحمد جاودان کدخدای طوایف جلالی و از بزرگان طایفه باولی] نماینده آموزش و پرورش بهمئی قسمتی از راه را همراه ما بود. از همه این آقایان کمال امتنان را دارم.
سرانجام سپاس بی پایان خود را تقدیم همه ی عشایر بهمئی می کنم که با کمال صفا ما را به میان خود پذیرفتند.
نادر افشار نادری
سخنی با مخاطبین!
همانگونه که در بخش درباره ما توضیح داده شده است؛ هدف از راه اندازی وبسایت بهمئی دات کام شناخت از اصالت خویشتن در چارچوب قوم لر و بویژه ایل بهمئی می باشد. خداوند در قرآن کریم، سوره حجرات، آیه 13 می فرمایند:
” ای مردم ما همه شما را نخست از مرد و زنی آفریدیم و آنگاه شاخه ها و قبیله های گوناگون گردانیدیم تا نزدیکی و بعد نژاد و نسب یکدیگر را بشناسید. بزرگوارترین شما در نزد خداوند باتقواترین شما است. ”
بنابراین آشکار است آنچه شرف و بزرگی را به ارمغان می آورد نه جمعیت زیاد، نه سابقه کهن تاریخی، نه کلانتر بودن، نه پادشاه بودن و نه مسائلی از این دست بلکه دارا بودن صفات عالیه انسانی، مکارم اخلاق و به عبارت بهتر همانا تقوای الهی است.
صداقت، ایثار، تواضع، محبت و از همه مهّم تر اخلاق خوب و ادب از جمله صفات عالی انسانی هستند که نجابت، شرافت و بزرگی را برای فرد فراهم می آورند و برعکس آن نیز صادق است؛ یعنی اینکه صفات ناپسندی همچون دورنگی، تکبر، خود برتربینی و از همه مهّم تر بدزبانی و توهین به همنوعان موجب پایین آمدن قدر و منزلت انسان در نزد دیگران و بالاتر از آن در پیشگاه خداوند متعال است.
از نظر نژاد و نسب، ما قبل از هر چیز انسان بوده، بعد ایرانی، بعد لر و سپس بهمئی. از نظر بهمئی دات کام بیان تاریخ و گذشته، ویژگی های طایفه ای و مسائلی از این دست ایرادی ندارد امّا اگر اگر اگر همراه با تکبر، غرور و منم منم کردن و با هدف فخرفروشی بر دیگران باشد، مورد قبول نمی باشد.
همچنین از آنجایی که فضای اینترنت یک فضای آزاد بوده و محل برخورد آرا و اندیشه های گوناگون است، بهمئی دات کام از نظرات و دیدگاههای مختلف درباره موضوعات مطرح شده در سایت استقبال می نماید امّا به شرطی که همراه با توهین و تخریب نباشد. هرچند می توان به توهین ها و تخریب های احتمالی نیز پاسخ های درخوری داد ولی بهمئی دات کام سعی در دوری از اینچنین مباحثی دارد زیرا که پرداختن به نظرات حاوی بدزبانی و توهین جز پایین آوردن موقعیت وبسایت نتیجه دیگری در بر ندارد.
از سوی دیگر باید گفت عموم ایلات و طوایف قوم لر و بویژه ایل بهمئی دارای صفات پسندیده ای چون صداقت، محبت، شجاعت و… بوده اند و همین ویژگی های بارز اخلاق انسانی است که شرف و بزرگی را به ارمغان می آورد. نَه زرق و برق زندگی انسان مدرن، مخصوصاً اگر دورنگی و خودپرستی را نیز در زیر رنگ و لعاب فریبنده ی خود پنهان کرده باشد.
در پایان یادی از مرحوم دکتر نادر افشار نادری می شود که در گذر همنشینی طولانی مدت خویش با طوایف ایل بهمئی همواره از صفا، صمیمیت، محبت و صداقت بهمئی ها یاد می کرده است.
سلام بر بچه های صادق بهمئي دات کام خسته نباشید همگی من با شما موافقم اصلا راستشو بگم حرف دل منو زدید . خواهشا اونایی که علاقه دارند منم منم کنند به این سایت نیان و بزارن فضای سایت سالم بمونه و مثل بقیه فضاهای مجازی به گند کشیده نشه
سلام گووی بهمئی ام
ضمن تشکر از ابراز محبت شما، به یقین آگاهی از گذشته و حالِ طایفه های بهمئی نه تنها ایرادی ندارد بلکه مفید نیز می باشد؛ کمااینکه یکی از اهداف بهمئی دات کام نیز معرفی تمام طوایف ایل بهمئی است. ایراد و مشکل مطلب از آنجا شروع می گردد که این معرفی نمودن و شناساندن خویشتن همراه با تکبر و غرور باشد. به هر حال تک تک طوایف ایل بهمئی و تمام ایلات و طوایف لر دارای سوابقی روشن در صداقت، صفا، صمیمیت و میهن دوستی هستند.
با سلام .
ابتدا خود را به عنوان فرزندی از فرزندان بهمئی موظف میدانم که از زحمات بی دریغ شما کمال تشکر و قدر دانی را داشته باشم و از خداوند منان طلب صبر و شکیبایی را برایتان آرزومندم و امیدوارم در این راه موفق و پیروز باشید .
متعاقباً سوالی از شما دارم که آیا دسترسی به جزوات و کتاب های دکتر افشار نادری و همسرشان( کتاب یا فایل PDF) دارید یا خیر .
سلام گووی بهمئی ام
با سپاس از ابراز محبت شما، بهمئی دات کام دسترسی به آثار دکتر نادر افشار نادری (در قالب کتاب) دارد. در ضمن اگر مایل به تهیه موارد مذکور می باشید؛ به اطلاع می رساند چندی پیش جزوات مونوگرافی ایل بهمئی و جمعیت و شناسامه ی تیره ها و طوایف ایل بهمئی در قالب کتاب ایل بهمئی منتشر گردیده است. این کتاب بنا به اعلام وبلاگ شخصی آقای آریوبرزن حبیبی اصل، در کتابفروشی آقای کیانی واقع در شهر لیکک موجود می باشد.
پایدار باشید
سلام بهمن فرزند بختیار است البته مهم نیست فقط انسانیت
سلام خدمت شما بهمیی های عزیز.امیدوار بودیم طی گذر زمان تحولات فرهنگی در شما اتفاق افتاده باشه.خوب هنوز هم دیر نشده.شما نباید از معرفی اصالت های مهم و برجسته ایلتون لر افروخته بشین.منطقه و ایل بهمیی رو از شخصیت های برجسته ش میشناسن.این موضوع نباید باعث آزار و اذیت شما بشه.من اعتقاد دارم همیشه باید انسانهایی که تونستن بین اون همه آدم برجسته بشن و کارهای خاص بکنن, رو ستود.ای بزرگواران که شاهان رو با قدرتشون به ستوه آوردن باید خود شما با افتخار ازشون صحبت کنید.هرچند اینقدر این بزرگ زادگان اصبل و ریشه دار شدن که کلی کتاب در موردشون به چاپ رسیده.باعث تاسف اینه که همه نویسندگان خارج از بهمبی بودن.این ازار دهنده ست.همیشه با اصالت ها رو تکریم کنید و افتخار کنید در مناطق شما این همه اصالت و ریشه وجود داره.من از محققین در این رابطه هستم.و هیچ ارتباطی با این بزرگ زاده ها ندارم متاسفانه.فقط از خوندن نظراتتون کمی شکه شدم.موفق باشید
سلام
عنایت داشته باشید نباید از نظر دور داشت که حقیقتاً بهمئی همیشه صادق، باصفا و صمیمی بوده و هم اکنون نیز رگه هایی از همان خُلق بلند و همت والا، کماکان پابرجا است و نسل امروز بهمئی نیز می رود که در برپا داشتن آن آرمانهای بلند که چیزی جز « گووگری » نبوده است، به گذشتگان خویش اقتدا کند.
پیروز باشید
سلام درباره لر های بهمه ای ساکن فارس مرودشت هم چیزی بگویید.
سلام
مخاطب گرامی
جناب آقای بهمه ای
درخواست شما مدنظر خواهد بود و بر همین اساس سعی خواهد شد در فرصت مناسب از نزد پیران و افراد آگاه، اطلاعات دقیق تری کسب گردد. به هر حال می توانید برای بدست آوردن سرنخ های مقدماتی در این خصوص، به پُست بهمئی ها و حکومت زند مراجعه نمایید.
سلام در مورد اصل طایفه مکوندی که کجایی هستند اصالتا هم مطالب بگذارید .تشکر
سلام
چنانکه قبلاً نیز مکرراً اشاره شد در آینده و بمرور زمان به ایلات و طوایف لر از جمله جانکیها پرداخته خواهد شد.
عالي بود رو سفيدمون كردين.دمتون گرم
سلام
با سپاس از نظر لطف شما.
سلام برادر بهمیی. با توجه به ارزشمند بودن جزوات و کتب دکتر افشار نادری ولی متاسفانه بدست آوردن آنها کاری غیر ممکن به نظر می رسد.به شهرستان لیکک و کتابفروشی آقای کیانی مراجعه نمودیم ولی متاسفانه این کتاب را نداشتند. آیا مکانی دیگر را سراغ دارید که به این کتب دسترسی پیدا کنیم؟
سلام برادر همتبار
برای تهیه کتاب ایل بهمئی اثر دکتر نادر افشار نادری، می توانید با انتشارات خجسته هماهنگ نمایید.
آدرس: تهران، میدان انقلاب، روبروی دانشگاه تهران، نبش خیابان منیری جاوید، بازارچه کتاب.
شماره تلفن: ۶۶۴۶۰۲۸۳-۰۲۱
موفق باشید
متن تان بسیار متین واقعیتی است که در تاریخ از بهمئی بجا مانده وما نسل های بعد درحفظش انشاءالله کوشا باشیم اما نمی دانم چرا بعضی ها نمی خواهند واقع بین باشند زنده باد وجودم خونم وریشه ام بهمئئئئئئئئئئئئئئئئئئی
سلام
امید است نسل امروز بهمئی و نیز ایران عزیز، امانتداری شایسته برای هویت تاریخی، ملی و مذهبی این آب و خاک بوده و در راه اعتلای بیش از پیش آن همواره کوشا و پیشرو باشد. به امید خدا.
موفق باشید
باسلام و خسته نباشی خدمت همه گوولوم.لطفا اسنادی از طایفه کمایی از بهمئی بودنشان اعلام کنید.بسیار مشتاقم تا ازاصالتم باخبرشوم و افتخار میکنم که یک بهمئی باشم.بعضی ها از عرب بودن و بختیاری بودن دم میزنند لطفا اطلاعاتی معتبردر اختیارم قرار دهید؟؟؟
سلام گووی کمائیم
می توان گفت درباره « ریشه نژادی » کمائی ها چند نظریه مطرح شده است. از جمله:
۱- بعضی روایات، کمائی ها را از بازماندگان عشایر لیراوی می دانند که «بایوجمان» با خواهر امیر آنها وصلت نموده است. (برخی روایات امیر مذکور را از منسوبان اتابکان لر بزرگ و به روایتی نیاکان کمایی ها می داند) همانگونه که داستان آن در پُست تاریخ ایل بهمئی نیز آورده شده است.
۲- برخی، کمائی ها را از بازماندگان فردی بنام کمال الدین (از اولاد بهمن نیای بهمئی ها) می دانند. چنانکه دکتر نادر افشار نادری در جزوه جمعیت و شناسنامه ی تیره ها و طوایف ایل بهمئی منتشر شده به سال ۱۳۴۷ از «طایفه کمالی» در منطقه دیشموک نام برده است. البته دکتر افشار نادری، کمائی های ساکن در منطقه بهمئی مهمدی گرمسیر، بهمئی علاءالدینی و بهمئی احمدی را با عنوان کمائی معرفی می نماید.
۳- برخی نیز کمائی ها را اصالتاً از سادات می دانند.
عنایت داشته باشید برای شناخت هویت و اصالت خویشتن اگر تنها به مسائل نژادی نگریسته شود، جز سردرگمی نتیجه ایی بدست نخواهد آمد زیرا هرچند مبحث نژاد یکی از اجزای اصلی هویت هر جامعه ای می باشد امّا همه ی هویت آن محسوب نمی شود؛ بلکه نژاد بهمراه سرزمین، زبان، دین و آئین، آداب و رسوم، تاریخ و ساختار سیاسی مشترک است که هویت یک جامعه را شکل می دهد. بنابراین کمائی ها چه از بازماندگان امیران لیراوی و چه از نسل کمال الدین باشند و چه از سادات و یا هر تبار دیگری، آنچه مُسَلم است این نکته می باشد که به استناد منابع معتبری همچون فارسنامه ناصری، پژوهشهای دانشمندان برجسته ای همچون دکتر بلوکباشی و دکتر نادر افشار نادری، کمائی ها در گذر زمان در کنار طوایف بهمئی قرار داشته و دارای تاریخ، سرزمین، آداب و رسوم، زبان، پیوندهای سببی و ساختار سیاسی مشترک با آنها گردیده و هویت بهمئی را کسب نموده اند. اینگونه است که گفته می شود هویت کمائی ها، بهمئی می باشد
با سلام اگر تمام فرهنگ مردمان قدیم را بررسی کنیم وکتابت نمائیم بیشک اینها برای ایندگان میمانند هنوز مردمان حدفاصل بین نسل سنتی وماشینی درقیدحیاتندهرکسی که عشق و توان دارد میتواند دست کارشود وتنها بررسی مسائل تاریخی گره گشا نیست بهمئی باغیرتم شیر دلاور یه سر ش و باغملک یکیش وماغر. اهواز بیت اله بابادی
سلام
با تشکر از توجه شما، مجدداً یادآوری می گردد تمام آنچه درباره تاریخ بیان می گردد صرفاً از برای شناخت و آگاهی از یکدیگر است تا در پرتو آن، از نقاط مثبت عملکرد گذشتگان، سرمشق و از موارد منفی آنان عبرت گرفته شود. و اینچنین است که تاریخ، چراغی فروزان برای ساختن آینده ای بهتر خواهد بود.
موفق باشید
بهمئی همه وجودم
وقتی این متن هارو مطالعه میکنم تمام مو های بدنم سیخ میشن
از غیرتی که از بهمئی در وجودمه افتخار میکنم
سلام گووی بهمئیام
درود بر غیرت شما.
درود جناب خلیلی
سپاس به خاطر انتشار ندانسته هایمان به این عرصه
ازشما خواهشمندم کتاب هایی راجب ایل بهمئی به اشتراک گذارید تاما بهتر بتونیم حداکثر استفادمونو ببریم.
لطفا کتابهارو یادر ایمیل اینجانب ویا در تلگرام Abtin2549s@
به اشتراک گذارید .
سپاس گزارم
سلام
با سپاس از ابراز محبت جنابعالی، برای تهیه کتابهای دکتر نادر افشار نادری و خانم الویا رسترپو درباره ایل بهمئی می توانید با انتشارات خجسته هماهنگ نمایید.
تلفن: 02166460283
افشارها به(به ترکی آذربایجانی: avşarlar یا afşar) طایفهای از ترکهای اغوز هستند[۳] که در ایران، جمهوری آذربایجان (جوانشیر ها)، ترکیه و افغانستان پراکندهاند.[۴] مراکز اصلی سکونت آنان در ایران استانهای آذربایجان غربی، زنجان[۵]، کرمان و خراسان است؛ اما تیرههایی از آنان را در استانهای آذربایجان شرقی ، قزوین، کرمانشاه(ساری اصلانی ها) ، کهگیلویه و بویراحمد و همدان و خوزستان (رامهرمز)، مرکزی و البرز (ساوجبلاغ) و میتوان یافت.[۶]
ترکهای افشار
کل جمعیت
۳۵۵٬۰۰۰ نفر[۱]
نواحی با بیشترین جمعیت
ایران، ترکیه و افغانستان
زبانهای رایج
ترکی آذربایجانی[۲]
ادیان و مذاهب
اسلام شیعه
معرفی ویرایش
اَفشار یا اوشار یکی از ایلهای ترکمان[۲][۷][۸][۹][۱۰][۱۱][۱۲] جزء گروه قومی ترکهای آذربایجانی هستند.[۱۳][۱۴][۱۵] که در زمان شاه اسماعیل صفوی همراه با شش ایل بزرگ از آناتولی عثمانی به ایران آمدند و پایههای دودمان صفوی را بنیاد گذاردند. این ایل به دو شعبهٔ بزرگ تقسیم میشد: یکی قاسملو و دیگری ارخلو یا قرخلو؛ نادرشاه افشار از شعبهٔ اخیر بود. طایفه قرخلو را شاه اسماعیل از آذربایجان به خراسان کوچاند و در شمال آن سرزمین، در نواحی ابیورد و درهٔ گز و باخرز تا حدود مرو مسکن داد؛ تا در برابر ازبکان و ترکمنها مهاجم سدی باشند. تعداد بسیاری از این ایلها در زمان شاه عباس اول در ایل شاهسون ادغام گشتند.[۱۶]
وجه تسمیه نام ویرایش
اوشر یا اوشار را یکی از ۴ فرزند یولدوزخان پسر سوم آغوز و به معنی چالاک آوردهاند.[۱۷] قوم افشار ظاهر نام خود را از نام سر دودمان قومی خود اوشر گرفته است.[۱۸]
کوچ ایل افشار به ارومیه و اراک ویرایش
در پی خاتمه نبرد دیمدیم در دوره شاه عباس صفوی و تبعید کرمانجها به خراسان ایل افشار به ارومیه کوچانده شدند. گروهی دیگر از این قوم به استان مرکزی تبعید شدند.
افشارها در صحنهٔ تاریخ ویرایش
افشارها تحت ادارهٔ آقسنقرْ اتابکان موصل را تشکیل دادند و اینها در فتح آناتولی نقش مهمی ایفا نمودند. از طرف ملکشاه، آقسنقرْ «قاسمالدوله» لقب گرفت و ولایت حلب یافت. عمادالدین زنگی حکومت اتابکان موصل را تشکیل داد (۱۱۴۶–۱۱۲۸) و از طرف خلیفه لقب «فاتح» گرفت و در جنگهای صلیبی شرکت کرد. پسر و جانشین نورالدین محمود به علم و ادبیات علاقه داشت. شیرکوه (ابوحارث اسدالدین) و صلاحالدین ایوبی تحت لوای او بودند و به کمک او در ۱۱۷۱ حکومت فاطمی را برانداختند. بعد از صلاحالدین، فرزندش نتوانست قدرت پدر را پیدا کند و در قرن سیزده میلادی تابع مغولها شدند. در نتیجه، افشارها به جنوب آناتولی کوچ کردند و به کمک دیگر ترکمنان حکومت خانی قرهمان را تشکیل دادند.
افشارهای آناتولی بیشتر از احفاد سه خانوادهاند که از حلب آمدهاند و عبارتند از: قوت بیگلی اوغوللاری، گؤندؤز اوغوللاری، کویک اوغوللاری.
مستقل ایل افشار ویرایش
صفی خانلو، قاسم لو، جهانشاهلو، اشرف لو، حمزه خانلو، حمزه لو، حیدرممیشالو، تکلو، ال کسلو، پیرمرادلو، آقاجانلو، بارچیلو، بیات، ارشلو، شکلو، شول، له درازلو، شیخ اوشاغلو، ولیپور، میرحبیب لو، میرحسینی، فارسیمدان، جامعه بزرگی، قوجابیگلو، میرجانی، قرهقویونلو، گوی قویونلو، قرهگزلو، برآوردلو، جانقلی اوشاغلو، افشارامویی، شاهسون، زرگر، حاجیلو، رحیم لو، امین لو، آقامیرلو، گیلانلو، رایینی، شهسواری، خلیفه لو، جلال لو، مهنی، مرادی، غفرانی، بیگدلی، ساربان، قرایی، ساوندر، خبری.[۱۹]
فرهنگ و رسوم ویرایش
قالیچههای افشار ویرایش
از نظر قالیبافی، چادرنشینان افشار گرهٔ تُرکی و روستائیان گرهٔ فارسی به کار میبرند. در واقع اصالت قالیچههای کرمان را در کارهای ایلات افشار باید جستجو کرد که نقشه و طرز بافت آنها وجه مشترکی از هنر مردم آذربایجان و کرمان است که به خوبی با هم آمیخته شده است.[۲۰]
افشارهای ایران ویرایش
بزرگترین شهر افشار نشین ایران و جهان شهر ارومیه است چنانچه لرد کرزن در قرن بیستم هنگام ورود به شهر ارومیه مینویسد: «این شهر که در ارتفاع ۴۴۰۰ پا از سطح دریاست بین ۳۰۰۰۰ و ۴۰۰۰۰ نفر سکنه دارد که بیشتر آنها طایفهٔ ترک افشار هستند، ولی مقدار زیادی هم خانوادههای نسطوری و کلیمی و ارمنی در آنجاست .»
افشارهای ایران عبارتند از:قره گزلی، قره حسنلو، قره گوزلو، گندزلو، بکیشلو، سعیدلو، قرالرلو، بدیرلو، عربلو، غفرانی، طرزیلو، شاملو، اصانلو، قاسملو، ایناللو، آراشلو، گؤندؤزلو، تکشلو، کهگیلولو، قرخلو، تکهلو و ایمیرلوو … این طایفهها از قبیلههای گؤندؤتخزلو و کؤپکلو و افشارهایی که از آسیای میانه آمدهاند، تشکیل یافتهاست.[۲۱] تیره شول هم جز تیرههای ایل ترک افشار میباشند که در کرمان و داراب فارس زندگی میکنند. تیره بیگدلی در خوزستان شهرستان رامهرمز در روستاهای رستمآباد و دره دان (دره دون) و پتک بیگدلی و … زندگی میکنند. تیره قرخلو در استان مرکزی و اراک زندگی میکنند