در ادامهی سلسله گفتارهای پیشین که به شناخت از منطقه بویراحمدعلیا پرداختند، در مجال حاضر نگاهی اختصاصی به جغرافیا و اقتصاد ناحیه سیسخت از توابع بویراحمدسفلی خواهد شد تا آگاهیهایی از آن به دست داده شود.
به هر شکل ضمن آنکه در این گفتار تلاش میشود تا با مراجعه به پژوهشهای ارزشمند انجام گرفته توسط تیم پژوهشی گروه عشایری موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران با سرپرستی دکتر نادر افشار نادری که طی سفر مطالعاتی به کهگیلویه شناختی درخور از سی سخت را به دست داده، به مقصود رسید، شایسته است پیش از ورود به اصل مبحث به نکات زیر عنایت داشت:
- الف – تاریخ، جغرافیا و سرگذشت سیاسی اجتماعی مناطق لرنشین از جمله سیسخت را بایستی در گذر زمان و فراز و فرودهایی که داشتهاند نگریست؛ بر همین اساس بررسی جامع و مانع، نیازمند گفتارهای متعدد بوده و از توان یک پست خارج است.
- ب – بر مبنای بند (الف) بایستی به دو نکته اشاره کرد: نخست اینکه در مجال حاضر به قسمتی مشخص از ایل بویراحمد یعنی بویراحمدسفلی (منطقه سیسخت) پرداخته میشود و بررسی سایر مناطق چون بویراحمد گرمسیر نیازمند پستهای مستقل است. دوم اینکه تمرکز اطلاعات ارائه شده در این گفتار مربوط به دهه چهل شمسی بوده و همان بازه زمانی را مورد بررسی قرار داده و شناخت سایر دورههای زمانی نیازمند پستهای جداگانه است.
حاصل تحقیقات دکتر جواد صفینژاد، همراه و همکار دکتر نادر افشار نادری در آن پروژه مطالعاتی، موضوع سلسله گفتارهایی درباره مونوگرافی منطقه سیسخت است که به شرح زیر آغاز میگردد:
مقدمه: از بهمن ماه سال 1345 تا اردیبهشت 1347 نگارنده [دکتر جواد صفینژاد] به اتفاق همکاران خود، پنج بار به مناطق مختلف کهگیلویه مسافرت و در طول این مدت جمعاً پنج ماه در نقاط مختلف منطقه به سر برده تا ضمن شناسایی نواحی گوناگون سردسیری و گرمسیری حدود سیاسی ایلات و تیرهها و طوایف مختلف را مشخص و نقشههایی در این باره ترسیم و اطلاعاتی در مورد شناسایی محیط مسکونی هر ایل بیان دارد.
ضمن بررسی و تحقیق در مطالب فوقالذکر و مسافرت به قسمت اعظم مناطق مأموریت یافتم که به مطالعه بیشتری در مورد منطقه سیسخت بپردازم و ضمن بررسی کلی منطقه ده قلعه مرکزی را که مرکز سیسخت میباشد مونوگرافی نمایم، البته تا آنجا که امکان داشت مطالب گوناگونی جمعآوری گردید که برگزیده آنها در این مجموعه آورده شده است.
اطلاعات این مجموعه بر اساس پرسشنامهها و جداولی است که در محل تهیه گردیده است و علاوه بر آن محلیان مطلعی چون آقایان سیفالله سیسختی، تیمور وفایی، کاووس وفایی، عبدالکریم محمدخانی و علمدار صفایی اطلاعات گوناگون پیرامون محیط، گذشته منطقه، تقسیمات جمعیتی و شکل زندگی، نوسان کشت و تولید و شیوه رابطه، اطلاعات ارزندهای در اختیار نگارنده قرار دادهاند که مطالب گوناگون رساله حاضر بر پایه این اطلاعات شکل گرفته است.
آقایان سیفالله سیسختی، حبیبالله نیک اقبال، کاووس و تیمور وفایی در مورد تهیه نقشههای ارتفاعات، آبیاری و قلعه مرکزی سیسخت راهنماییهای ارزندهای نمودند که بدین وسیله از همکاری نامبردگان بخصوص آقای سیسختی صمیمانه تشکر مینماید.
امید است که این اطلاعات در مورد شناسایی محیط جهت اجرای برنامههای عمرانی مفید واقع شود تا بدینوسیله تحولی در جنبههای مختلف زندگی ساکنین به وجود آید.
۱- منطقه سیسخت: سیسخت در مشرق منطقه بویراحمد سفلی در یک منطقه کوهستانی و مرتفع قرار دارد، شمال منطقه را یکسره کوه دنا چون دیوار عظیمی فرا گرفته است. مغرب منطقه به بن رود از شعب رود بشار و جنوب آن به رود بشار منتهی شده و مشرق آن را گردنهها و تل و تپههایی در بر دارد که طلایههای بویراحمدعلیا را با سیسخت تشکیل میدهند. در داخل این محدوده سرزمین ناهمواری به نام سیسخت واقع شده است که در مجموع مساحتی برابر با 9/114 کیلومتر مربع را داراست.
الف – ارتفاعات: منطقه سیسخت یکسره کوهستانی است، تپه کوههای فراوانی با اسامی مختلف در سراسر منطقه توسط درههای عمیقی از هم جدا میشوند، اگرچه سه طرف منطقه را این تپه کوهها فراگرفتهاند؛ ولی طرف دیگر منطقه به کوه بزرگ دنا منتهی میشود. کوه دنا سراسر ضلع شمالی منطقه را فراگرفته است و مرز طبیعی با سمیرم، شهرضا و اصفهان محسوب میشود.
بلندترین قله دنا با ارتفاع 4400 متر در همین قسمت واقع شده است، دنا در این قسمت دارای شیبی است از مغرب به سمت مشرق در خطالرأس کوهستانی که به گردنه بیژن در ارتفاع 4200 متری منتهی میشود و تنها راه ارتباطی سیسخت به شهرضا از همین گردنه میگذرد.
کوه خران در قسمت غربی سیسخت واقع است که حدود آن مرزهای غربی منطقه را مشخص مینماید و خود به دو قسمت خران کوچک و بزرگ تقسیم میشود و رودخانه بن رود از مغرب این کوهها میگذرد؛ گردنه آباده کوه خران کوچک و بزرگ را از هم جدا مینماید و تنها راه ارتباطی سیسخت و دهات همسایه غربی است.
در قسمت جنوبی به دنباله کوه خران، کوههای کم ارتفاع فراوانی وجود دارند که تا مرزهای شرقی ادامه مییابند و در قسمت شرقی این کوهها [ی] پراکنده به سمت شمال، درهها و گردنههایی را به وجود میآورند که خط طلایه سیسخت با بویراحمدعلیا از بین آنها گذشته و سرانجام به حدود گردنه بیژن ختم میشوند.
ب – آب و هوا: سیسخت به واسطه واقع شدن در دامنه کوه دنا، تحت تأثیر آب و هوای دنا قرار میگیرد چه بسیاری از ماههای سال که قلل دنا پوشیده از برف است اثرات ناشی از این برفها در قسمت جنوبی مستقیماً روی منطقه اثر میگذارد که تحت عنوان آب و هوای منطقه مورد بررسی است.
از نظر آب و هوایی منطقه سیسخت در قسمت سردسیری بویراحمد واقع شده است؛ زیرا حداکثر درجه حرارت مطلق آن در گرمترین ماههای سال از 26 تا 27 درجه سانتیگراد تجاوز نمیکند.
درجه حرارت در سردترین ماههای زمستان تا 8 درجه زیر صفر میرسد و به ندرت مشاهده میشود که از 10 درجه زیر صفر تجاوز نماید.
باران منطقه از اواسط آبان شروع شده تا آخر اردیبهشت ادامه مییابد؛ یعنی حدود شش ماه از سال منطقه بارانی است و ممکن است بارندگی دو تا هشت شبانه روز به طور مداوم ادامه یابد و یک بار در سال 1317 شمسی 12 شبانه روز متوالی در منطقه باران باریده است. در اواسط آذر بارش برف نیز آغاز میگردد و تا اواسط اسفند ادامه مییابد و ندرتاً ادامه آن به اوایل فروردین کشیده میشود. مقدار برفی که در این مدت در منطقه به زمین مینشیند بین 50 تا 70 سانتیمتر است و حدود آن همیشه بین این دو مقدار نوسان دارد و تنها در سال 1344 بود که در منطقه 180 سانتیمتر برف بارید و این مقدار برف در 70 سال اخیر که محلیها به یاد دارند بیسابقه بوده است.
علاوه بر بادهایی که از ارتفاعات دنا بهسوی منطقه میوزد، منطقه دارای بادهای موسمی نیز هست که طبق تجربه محلیان این بادها بیشتر در تیر و مردادماه میوزد و وزش آنها ممکن است سه تا چهار روز نیز به طول انجامد.
ج – رودها: اصولاً سیسخت منطقه پرآبی است؛ زیرا چشمهها و جویبارهای دائمی از برفهای ارتفاعات دنا و ذخایر آبی آن سرچشمه گرفته به سوی منطقه روان میگردد.
بزرگترین این چشمههای دائمی «چشمه بشو» است که از ارتفاعات 2650 متری گردنه بیژن سرچشمه گرفته و به سمت جنوب سرازیر میگردد و کلیه نهرهایی که از خطالرأس قله دوم دنا تا گردنه بیژن به طرف سیسخت جاری میگردند، آبشان به این چشمه ملحق میگردد.
نهر بزرگ دیگری به نام رود کوه گل از تنگ نول کوه دنا سرچشمه گرفته، از منطقه بره باز واقع در شمال کوه قلم جاری گشته وارد منطقه کوه گل میگردد، از این منطقه به بعد این نهر به نام رود کوه گل نامیده میشود و در جنوب اندرسا به نهر چشمه بشو میپیوندد و مشترکاً به سمت جنوب جاری میگردند و از محل تلاقی به بعد به نام رود پل کلو تغییر نام میدهد.
نهر آب درجیک آبهای منطقه جنوبی کوه قلم و شمال کوه آب درجیک و مغرب گردنه دلی را جمعآوری نموده در مغرب کوه آب درجیک به رود کوه گل میریزد. نهر دیگری به نام نهر شرانی که در شمال کوه قبله جاری است نیز به رود کوه گل ملحق شده، پس از عبور از طلایه جنوبی منطقه به رود بشار میپیوندد.
بن رود یکی دیگر از رودهای بزرگ منطقه است که سرچشمههای اولیه آن از مغرب قله بزرگ دنا آغاز شده، به سوی مغرب سیسخت جاری میگردد و به واسطه عبور از مرتع بن رود به نام رودخانه بن رود نامیده شده از مغرب سیسخت از دامنههای غربی کوه خران گذشته، در جنوب کوه خران به رود بشار میریزد.
رودخانه بن رود به واسطه مساعد نبودن بسترش، مورد استفاده آبیاری واقع نمیشود؛ ولی از چشمه بشو و رود گل، نه جدول جهت آبیاری منشعب میگردد و تمام دهات منطقه توسط این جدولها مشروب میشوند که در قسمت آبیاری چگونگی آنها مشخص شده است.
د – گیاهان: قبلاً بیان گردید که سیسخت منطقهای است سردسیری، بنابراین کلیه گیاهانی که در آنجا میرویند گیاهانی سردسیری میباشند. گیاهان سردسیری منطقه که بیشتر به شکل خودرو و وحشی در نقاط مختلف منطقه میرویند عبارتاند از:
جاشیر، کنگر، ریواس، تره کوهی، لیزک، لپو، قارچ [و] زول. برخی از این گیاهان مورد استفاده حیوان و بعضی مورد استفاده انسان نیز قرار میگیرند؛ مشهورترین و فراوانترین گیاه منطقه که مورد استفاده حیوان واقع میشود جاشیر و کنگر است. جاشیر بیشتر در ارتفاعات کهگیلویه میروید، ارتفاع بوتههای این گیاه گاهی از یک متر هم تجاوز مینماید. در اواخر بهار خشک شده و در سنوات اخیراً توسط افراد محلی درو و ذخیره میگردد تا در زمستان مورد استفاده دام قرار گیرد. در منطقه همه کس جاشیر را به خوبی میشناسد و در تقویت و فربه نمودن گوسفند به قدری مفید است که برخی آن را از جو بهتر میدانند و در حقیقت همان نقشی را در زندگی رمه به عهده دارد که بلوط در زندگی ساکنین منطقه.
پس از جاشیر، مشهورترین گیاه خودرو در منطقه کنگر است که آنهم چون جاشیر پس از خشک نمودن برای آذوقه زمستانی دام ذخیره میشود.
ریواس، تره کوهی، قارچ، لیزک و لپو مورد استفاده غذایی انسان و زول مورد استفاده خوراکی چهارپا و زنبور عسل قرار میگیرند.
منطقه دارای درختان بومی سردسیری نیز هست که چوب، میوه و برگ آن مورد استفاده واقع میشود؛ مشهورترین این درختان عبارتاند از:
بلوط، سی سه (زالزالک)، بن (پسته کوهی)، تی (آلوچه)، انچوچک (گلابی وحشی)، ارژن (بادام کوهی)، سیب وحشی و آلو کوهی است که میوه آنها مورد استفاده خوراکی انسان قرار میگیرند. مشهورترین این که مورد استفاده انسان واقع میشوند بلوط میباشد که درخت آن در منطقه سیسخت بیش از درختان دیگر یافت میشود.
درخت بلوط در بیشتر نقاط کهگیلویه به خصوص در ارتفاعات به وفور میروید؛ ولی در بسیاری نقاط دست انسان درخت بلوط را از بین برده و زمینهای جنگلی را به زمینهای زراعتی تبدیل کرده است. در هر صورت در پاییز ماه پرورش میوه بلوط به پایان رسیده به اندازه کافی رشد نموده و آماده بهرهبرداری است و اهالی آن را تکانیده، جمعآوری نموده، مورد استفاده غذایی قرار میدهند.
علاوه بر این درختان، درخت کیکم، سن و خوشک در منطقه میروید، این درختان دارای میوه نیستند [و] تنها از چوب آنها جهت نجاری محلی و سوخت منازل استفاده مینمایند و شاخ و برگ آن مورد استفاده رنگسازی محلی نیز واقع میشود؛ بدین ترتیب که شاخ و برگ کیکم در ساختن رنگ مشکی و شاخ و برگ خوشک در ساختن رنگ زرد محلی به کار برده میشود.
علاوه بر گیاهان و درختان فوقالذکر، منطقه دارای درختان اهلی سردسیری چون: گردو، زردآلو، بادام، سیب، گلابی، آلو، آلبالو، به، هلو، انگور، انار و کمی انجیر نیز هست. گیاهان اهلی در منطقه نیز کشت میشود که در قسمت کشاورزی بیان شده است.
هـ – کشاورزی: گفتیم که منطقه سیسخت وسعتی برابر با 114/9 کیلومتر مربع را داراست؛ اگر کلیه زمینهای مورد استفاده کشاورزی منطقه را محاسبه کنیم به این نتیجه میرسیم که کمتر از ½ از مجموع زمینهای منطقه زیر کشت و یا در انتظار کشتاند و بقیه زمینها را کوه، مرتع، دهات و زمینهای متفرقه دیگر فراگرفته است.
زمینهای مورد استفاده به سه دسته آبی، دیمی و آیش تقسیم میشوند؛ مساحت هر یک از این دستهها عبارتاند از:
- زمین زیر آیش 1543 هکتار
- زمین زیر کشت دیم 1525 هکتار
- زمین زیر کشت آبی 1832 هکتار
- جمع زمینهای مورد استفاده 4900 هکتار
بنابراین 4900 هکتار برابر 49 کیلومتر مربع از منطقه سیسخت زیر کشت انواع محصولات در دو آیش قرار دارند و 65/9 کیلومتر مربع بقیه زمینها در زیرکوه و مراتع و دهات و امثال آن واقع شده است. زمینهای فوقالذکر کلیه زمینهایی است که در منطقه سیسخت مورد استفاده زراعی قرار میگیرند؛ ولی در این مجموعه ضمن بررسی کلی منطقه ده قلعه مرکزی مورد مطالعه بیشتری واقع شده است، ارقام حاصله از این ده بیشتر در مقام مقایسه با ارقام مشابه کل منطقه و دهات دیگر میباشد تا موقعیت زراعی قلعه مرکزی نسبت به نقاط دیگر منطقه مشخص گردد.
در مقایسه زمینهای مورد استفاده کنونی به این نتیجه میرسیم که بیش یک دهم کل زمینهای منطقه مورد استفاده ساکنین قلعه مرکزی واقع شده است. اگر این زمینها را به تفکیک مورد مطالعه قرار دهیم مشاهده میگردد که زمینهای آبی قلعه مرکزی یک دهم، زمینهای دیمی یک هجدهم و زمینهای زیر آیش یک بیست و دوم از زمینهای مشابه کل منطقه را شامل میشود، در این صورت زمینهای آبی قلعه مرکزی از زمینهای آبی نقاط دیگر به نسبت بیشتر و زمینهای آیش و دیم آن از نقاط دیگر کمتر است.
زمینهای آبی قلعه مرکزی حدود چهار برابر و زمینهای دیم حدود سه برابر زمینهای زیر آیش آن میباشد در صورتی که این نسبت در کل منطقه به دو برابر هم نمیرسد، در ده بزرگ که بزرگترین و مشهورترین دهات منطقه است این نسبت به مراتب از دو برابر هم کمتر است از این رو باید خاطرنشان نمود که قلعه مرکزی از نظر موقعیت و فراوانی آب، بهتریم وضع را در منطقه داراست و جستجوی این موضوع در این است که ملا قباد سیسختی که مالک بزرگ منطقه در ساختارهای سنتی بود مناسبترین محل منطقه را جهت نشیمن خود و فرزندانش انتخاب و به نام قلعه مرکزی مورد استفاده قرار گرفت و از آن به بعد برای بهتر شدن وضع ده، فرزندان نامبرده فعالانه کوشیدهاند.
نکته: با عنایت به مطالب سلسله گفتارهای سازمان سیاسی مردم لر، محدود دیدن نقش رهبرانی چون ملا قباد سیسختی در جایگاه مالک درست به نظر نمیرسد.
زمینهای دیم منطقه بیشتر به کشت گندم اختصاص دارد، کشت جو از گندم به مراتب کمتر و حدود یک پنجم گندم کشت میگردد، زمینهای زیر آیش هم که دارای وضع روشنی است و برای کشت سال بعد آماده میگردد؛ ولی زمینهای آبی به کشت محصولات چندی اختصاص دارد که این محصولات عبارتاند از:
زمینهای زیر کشت حبوبات، سبزی، صیفی، سیبزمینی و امثال آن گاهی جداگانه و گاهی در منطقه محدودهای به نام باغ کشت میگردد. اینگونه محصولات در قلعه مرکزی بیشتر در باغها و در دهات دیگر در مزارع کشت میگردد. در قلعه مرکزی بیشتر باغها به کشت مو اختصاص دارد، از طرف دیگر کلیه زمینهایی که در قلعه مرکزی باغ نامیده میشود وسعتش حدود 47 هکتار میباشد و چون به طور تقریب حدود 17 هکتار از این باغها زیر کشت محصولات فوق میباشد که هرکس جهت مصرف خانوادگی و احیاناً مبادله در گوشهای از باغش کشت نموده است؛ بنابراین فقط حدود 30 هکتار زمین باغها به کشت مو و درختان مختلف میوه دیگر اختصاص دارد که جداگانه متذکر شده است.
گندم در تمام منطقه بزرگترین رقم زیر کشت را تشکیل میدهد زیرا مصرف نان خانوار را بایستی تأمین نماید و مازاد آن در صورت موجود بودن، به صورت مبادله انجام میپذیرد و به ندرت به فروش میرسد. کشت جو به درجه اهمیت کشت گندم نیست و در مجموع گندم پنج برابر بیشتر از جو کشت میگردد. شبدر و ذرت جهت تعلیف دام کاشته میشود و بقیه محصول به مقدار کم و جهت استفاده غذایی سکنه کشت میگردد و بیشتر احتیاجات داخلی خانوارها را تأمین مینماید. هر خانوار کمی سبزی و صیفی و سیبزمینی در اطراف منزل خود کاشته و پس از تأمین احتیاج، اگر مازادی داشته باشد در محل مبادله میگردد. باغهای ده بیشتر به کشت درختان مو اختصاص دارد و مازاد انگور به دست آمده به صورت کشمش و شیره در اطراف با برنج مبادله یا در شهرضا به فروش میرسد.
چگونگی کاشت: در آغاز سال زراعی که مهرماه باشد زمینهای مورد کشت گندم و جو را که در تابستان شخم زدهاند آب میگیرند و پس از نم آمدن زمین (معمولاً سه روز بعد) بذر را پاشیده مجدداً شخم میزنند، این طریق کشت را «نم کار» مینامند؛ ولی اگر ابتدا بذر را پاشیده و شخم زده بعداً آب دهند این طریق کشت را «خشک کار» یا «خشکه کار» مینامند.
برای مسطح شدن زمین زیر کشت رفته قبل از آب دادن شاخه درختی را قطع کرده «مل» و شاخه را روی زمین شخم زده میکشند تا خاکهای سطحی زمین جابهجا شده و محل عبور خیش صاف گردیده زمین جهت عبور آب هموار گردد. این نوع کشت در صورتی است که زمین زیر آیش باشد. اگر زمین را اول بهار شخم بزنند و در تابستان شخم مجددی بدان بزنند و اول پاییز شخم را آب دهند آن را شخم بهاره مینامند که صددرصد با نیروی حیوانی (گاو، الاغ، قاطر و…) انجام میگیرد.
پس از کشت زمین، دیگر آبی بدان گرفته نمیشود تا فروردین ماه، در فروردین ماه هر ده روز یکبار زمین را آب میگیرند و این وضع تا تیرماه ادامه مییابد. در این منطقه گندم را سرچر نمیدهند؛ زیرا زمین [ها] آنقدرها قوی نیست [ند] که احتیاج به سرچر داشته باشند. تیرماه فصل درو است و هر کس محصولش را شخصاً درو میکند، اگر کسی به مناسبتی نتواند محصولش را درو نماید، دروگر میگیرد که فقط محصول را درو مینماید و بقیه کارها از قبیل جمعآوری محصول و خرمن کردن آن به عهده صاحب محصول میباشد؛ دروگر در مقابل محصول جنسی دریافت میدارد و مقدار آن برابر است با مقدار بذرافکن زمین درو شده توسط نامبرده به جنس جو یا گندم.
کوبیدن خرمن در صورت زیاد بودن محصول با چرخ خرمنکوب «برجی» انجام میگیرد؛ ولی اگر محصول کم باشد توسط چرخش چهارپایان بر روی خوشههای پهن شده به دور خرمن صورت میگیرد. کوبیده شدن و پاک کردن گندم و احتمالاً مراحل دیگر تماماً به دست صاحب محصول انجام میگیرد؛ زیرا زراعت هر خانوار آنقدرها نیست که انجام کارهای مربوطه بدان از عهده صاحبش بیرون باشد. کلیه کارهای مربوط به برداشت محصول که از تیرماه آغاز میشود تا نیمه مردادماه به پایان میرسد.
جهت تعیین مقدار کاشت و میزان برداشت ابتدا جدول زیر را که مبین مقدار تقریبی بذر کاشته شده است نگاشته سپس بر اساس اطلاعات محلی که جمعآوری شده میزان برداشت را با محاسبه یک تخم پنج تخم مشخص میداریم.
با توجه به ارقام فوق به این نتیجه میرسیم که در کل منطقه هر خانواری به طور متوسط حدود 319 کیلو بذر کاشته است که قسمت اعظم آن را بذر غلات تشکیل میدهد. در قلعه مرکزی این کشت بذر متوسط جهت هر خانوار به 331 کیلو افزایش مییابد و این میرساند که با وجود کشت نکردن برنج باز هم افراد این ده به طور متوسط زمین بیشتری از خانوارهای دهات دیگر در اختیار دارند که در زیر کشت محصول بیشتری درآوردهاند.
جدول تولید محصولات کشاورزی فوق مبین این نکته است که هر خانوار به طور متوسط در منطقه سیسخت حدود 1900 کیلو محصول تولید کرده است و این تولید در ده قلعه مرکزی به 2100 کیلو افزایش یافته است و این 200 کیلو افزایش تولید سرانه خانوار با وجود نکاشتن برنج و قدرت متوسط زمینهای زیر کشت را بایستی در وجود افراد خبره و آگاهی بیشتر نسبی آنها نسبت به دهات دیگر دانست.
بدین ترتیب درآمد مطلق سالیانه خانوارها از طریق تولید کشاورزی در کل منطقه به 10673 ریال و در قلعه مرکزی به 10348 ریال میرسد و این درآمد به طور سرانه 1779 ریال در کل منطقه و در قلعه مرکزی 1724 ریال میباشد. علت کاهش درآمد افراد قلعه مرکزی نسبت به کل منطقه در این است که در قلعه مرکزی برنج کشت نمیگردد و برنج هم یکی از پربهاترین محصولات منطقه است. اگر ارزش حاصل از تولید برنج را به حساب نیاوریم، درآمد خانوارهای کل منطقه به 9072 ریال تقلیل مییابد و در این صورت که با وضعی مشابه درآمد خانوارهای قلعه مرکزی به بیش از 1276 ریال بر خانوارهای مناطق دیگر فزونی خواهد داشت.
مخارج: محصولاتی که در منطقه کشت میگردد غلات، حبوبات، سبزی و صیفی؛ سبزی و صیفی به واسطه کمی زیر کشت، مخارجی در بر ندارد، حبوبات هم دارای خرج چندانی نیست، ذرت فقط کود احتیاج دارد و یک هکتار زمین زیر کشت ذرت به بیش از 100 بار کود احتیاج دارد. آب در محل خرید و فروش نمیشود. آنچه مخارجش به واسطه زیادی نسبی زمین زیر کشت در محل چشم گیر است مخارج گندم است که نیروی کار فراوان انسان و حیوان احتیاج دارد، در مورد مخارج گندم جدول زیر محاسبه خبرگان محلی است که برای ده من زمین زیر کشت گندم محاسبه شده است و چون یک هکتار زمین 25 من برآورد شده است مخارج محاسبه شده در محل 5/2 برابر افزایش یافته تا مخارج یک هکتار زمین به شکل جدول زیر مشخص شده است.
برداشت: قبلاً مخارج یک هکتار زمین زیر کشت گندم برآورد گردید، اکنون میخواهیم بدانیم که از یک هکتار زمین زیر کشت گندم چه مقدار برداشت میگردد. برداشت گندم در اطراف قلعه مرکزی برداشتش از یک تخم شش تخم تجاوز نمیکند؛ چون زمینش شنی است؛ ولی در اطراف ده بزرگ این نسبت به تخمی 12 تخم و در کوخدان تا تخمی 20 تخم برداشت میشود.
بهای هر کیلو گندم به طور متوسط 5 ریال میباشد؛ ولی این قیمت در عرض سال کمی نوسان دارد، حال بر اساس یک تخم پنج تخم از یک هکتار زمین 5/562 کیلو محصول برداشت میشود که با محاسبه متوسط فروش هر کیلو 5 ریال 2812 ریال ارزش گندم یک هکتار زمین خواهد بود که با در نظر گرفتن حدود 800 کیلو کاه به ارزش تقریبی 200 ریال جمعاً از یک هکتار زمین محصولی به ارزش 3012 ریال برداشت میگردد که با در نظر گرفتن مخارج یک هکتار زمین به مبلغ 3060 ریال 48 ریال هر هکتار زمین در واقع ضرر و یا حداقل بدون سود خواهد بود؛ ولی نکتهای که در خور توجه است این است که زراعین تقریباً هیچگونه مخارجی را که مورد محاسبه قرار گرفته است متحمل نمیشوند؛ یعنی معیاری برای سنجش نیروی کار خود و چهارپایشان ندارند که تا سود و زیان محصول را محاسبه نمایند. نیروی کار زارع و خانوادهاش به رایگان در اختیار مرزعه است و در صورت نداشتن گاو در برابر هر روز کار برای همسایگان یک رأس گاو شخم به مدت یک روز به کمکش میآید، بنابراین کشت گندم مخارج پولی در بر ندارد، علاوه بر این دارای مزایای زیر نیز هست:
- تخصص در امور کشت
- تأمین خوراک نان سالیانه خانوار
- مبادله با اجناس مورد لزوم
- امید به بهتر شدن محصول و برداشت هر چه بیشتر
- اشتغال به کار و گریز از بیکاری
- احساس مالکیت و ایجاد شخصیت
- ایجاد اعتبار محلی
- نگهداری دام به اعتبار کشاورزی
- ذخیره غذایی و تأمین خوراک دام (ذخیره کاه و کشت جو در جنب گندم)
به دلایل فوق به کشت گندم بیش از کشت محصولات دیگر اهمیت میدهند. زراعتهای دیگر تقریباً جهت ساکنین غیرضروری است در صورتی که کشت گندم نهایت ضرورت را برای آنها دارد و بدون آن زندگی به سختی برایشان امکان پذیر است؛ چه سیسخت یعنی سرزمین غله و دام.
آبیاری: منطقه سیسخت نسبت به نواحی دیگر منطقه بویراحمد دارای آب نسبتاً فراوانتری است؛ چون آبهایی که از دامنههای جنوبی قلل مرتفع دنا سرچشمه میگیرند مستقیماً وارد این منطقه میشوند و تا آنجا که برای محلیان امکان داشته باشد از این آبها استفاده مینمایند و مازاد آن به سمت رود بشار جریان مییابد. این آبها که از حدود جنوبی گردنه بیژن واقع در کوه دنا سرچشمه میگیرند، در طول مسیر خود به نامهای چشمه بشو، رود کوه گل، رود اندرسا و رود پل کلو نامیده میشوند. محلیان در نه نقطه از سرچشمهها و نقاط مختلف این رودخانه که شرایط طبیعی را مساعد دیدهاند، با بستن سدهای کوچک محلی مقداری از آب رودخانه را از مسیر اصلی منحرف و به سمت مزارع خود مهار نمودهاند، ولی با طغیان آب در فصول بارندگی اغلب این سدها شکسته شده، از بین میروند و سال بعد مجدداً سد جدیدی بسته و یا سد قبلی تعمیر میشود. مقدار آبی که در 9 نقطه فوقالذکر از رودخانه جدا میشوند در مجموع بنا بر اظهار محلیان 8/5 سنگ آب است.
سنگ آب واحد سنجش اندازهگیری آب در این منطقه است و آن مقدار آبی است که نیرویش قادر باشد سنگ یک آسیای شش دانگ را جهت آرد کردن غله به چرخش درآورد.
در نقاط کم آب شرقی و مرکزی ایران جهت اندازهگیری، واحدهای دقیقتری در دست است؛ مثلاً یک سنگ آب در نقاط مرکزی 12 لیتر آب در ثانیه میباشد که عبارت است از 625 سانتیمتر مکعب آب در سطح بدون شیب جوی، ولی در منطقه سیسخت و حوالی آن مقدار آب را بر اساس مشاهدات عینی تخمین میزنند که همان سنگ آب فوق باشد. واحد دیگری برای اندازهگیری آب نیز به کار میبرند و آن «بیل» است؛ در واقع بیل واحد محلی کشش آب در سطح بدون شیب زمینهای زراعتی میباشد که در جنوب تهران آن را کل مینامند.
نهرهای نهگانهای که در نقاط مختلف از رود جدا مینمایند مسیر مجرای برخی از آنها طویل و برخی کوتاه است. مثلاً جدول جوی بشو و منجه که به سمت ده بزرگ و قلعه مرکزی جاری هستند، دارای مسیر طولانی و جداول بیاره، علی آباد و حسن آباد دارای مسیر کوتاهی میباشند؛ بنابراین مقدار آبی که در آغاز از رودخانه جدا میشود تا به مصرف آبیاری دهات برسد، مقداری از آبش نسبت به طویل یا کوتاه بودن مسیر، کسر و افت مینماید؛ مثلاً مقدار کسری مسیر جوی بشو که به ده بزرگ و قلعه مرکزی میرود پنج بار بیشتر از افت جدول علی آباد میباشد.
از 8/5 سنگ آب منطقه باوجود لاروبی هرساله حدود 25% آن در طول جداول کسر میشود و تنها حدود 4 سنگ آب زمینهای زراعتی منطقه را مشروب مینماید چه دو جدول کریک و کلکلی که در این منطقه واقع شدهاند متعلق به زمینهای زراعتی همسایگان سیسختاند و اگر این چهار سنگ آب بدون افت را جهت کلیه زمینهای آبی منطقه مورد مطالعه قرار دهیم به این نتیجه میرسیم که هر سنگ آب به طور متوسط در کل منطقه 476 هکتار زمین آبی را بر مدار گردش یازده روز مشروب مینماید چه کلیه زمینهای آبی منطقه حدود 1832 هکتار و گردش آب بر مدار یازده روز یکبار از هر جدول است. ولی نقاطی چون ده بزرگ و قلعه مرکزی که دو جدول مورد استفاده مشترک آبیاری آنها است تناوبی در مدار گردش آب آنها ایجاد شده و آبیاری بعضی از محصول هر پنج تا شش روز یکبار انجام میگیرد.
محلیان معتقدند مقدار آب موجود از دو جنبه برای منطقه کافی نیست: یکی از لحاظ کمی و دیگر از لحاظ کیفی. از لحاظ کمی اظهار میدارند که منطقه دارای زمینهای قابل آبیاری میباشد که تاکنون محصول آبی در آنها کشت نشده است و معتقدند که با ازدیاد آب میتوان 50% به زمینهای زیر کشت آبی افزود، از لحاظ کیفی اظهار میدارند که گردش آب بر مدار یازده روز یکبار دیر است [و] بسیاری از محصولات محل احتیاج به آب بیشتری دارند، از طرف دیگر با مقدار کنونی آب زمینها سیراب نمیشوند؛ بنابراین راه حلی پیشنهاد مینمایند و آن عبارت است از تعمیر جداول موجود جهت مهار کردن بیشتر آب مورد نیاز، از نظر اهمیتی که این موضوع جهت بهتر شدن وضع کشاورزی منطقه در بر دارد، خواستههای اهالی در جدول صفحه بعد نگاشته میگردد.
زارعین سیسخت که قادر به جلوگیری از کسری آب در طول جداول نیستند و احتیاج به آب بیشتری هم دارند و در پیش دیدگان خود آب فراوان منطقه را مینگرند که بدون استفاده به رود بشار میریزد همیشه افسوس میخورند که چگونه بایستی این آب را مهار نموده و مورد استفاده قرار دهند.
سدهای کوچکی که آنها به اتفاق در نقاط معین میبندند با طغیان آب دوام نیاورده و میشکند؛ ولی به این نتیجه رسیدهاند که تغییر اساسی جداول و بستن سدهای محکم و کوچک محلی از عهده سرمایه گذاری آنها خارج و مندرجات در جدول فوق را پیشنهاد میکردند، البته پیشنهاد آنها بدین طریق بود که این سرمایه گذاری از طریق سازمان عمران منطقهای و با قراردادی در طول مدتی این مخارج به نسبت سهامداران پرداخت گردد تا طبق یک برآورد محلی 50% زمین تازه زیر کشت رفته و برداشت محصول به دو برابر فعلی افزایش یابد.
و – دامداری: به واسطه مناسب بودن آب و هوای منطقه سیسخت و فراوانی آب محیط جهت دامداری کاملاً مساعد است بهطوریکه دامداری شغل اصلی عدهای را تشکیل میدهد و تقریباً خانواری نیست که در جنب کشاورزی خود دامداری نکند. منطقه دارای مراتع متعددی است که در مجموع حدود 270 هکتار وسعت دارند، بعضی از این مراتع دارای زمینهای مساعدی جهت کشت بودهاند و اهالی آنها را به زیر کشت آوردهاند که در مجموع حدود یک ششم از کلیه زمینهای مراتع را شامل میشود؛ ولی به واسطه وجود آب دوم سوم زمینهای زیر کشت آبی و حدود یک سوم بقیه زمینها دیمی کشت میگردد.
در بعضی از این مراتع به قدری جاشیر میروید که اهالی به دروی آن میپردازند؛ دشتک، کپیری و کوه گل از مناطقی هستند که جاشیر فراوان آنها ذخیره زمستانی رمه اهالی را تشکیل میدهد، بزرگترین و مشهورترین این مراتع کوه گل است که به تنهایی وسعتش از مجموع مراتع دیگر بیشتر است؛ کوه گل با آب فراوان، چشمههای متعدد و علفهای معطر علاوه بر اینکه محل ییلاقی اهالی است، کلیه دامهای منطقه را برای تعلیف بدانجا نیز میبرند و علاوه بر این زنبورداران کندوهای خود را در بهار و تابستان بدانجا میبرند تا از گلهای فراوان و معطر منطقه زنبورها تغذیه نموده و عسل معطری تولید نمایند.
برای بهتر مشخص شدن این مراتع به شناسایی مختصر هر یک از مراتع و مزارع پرداخته سپس جدولی از مشخصات مراتع را که شامل وسعت زارعت آبی، دیم و مرتع باشد مینگاریم که ارزش آن در مقایسه با دیگری مشخص گردد.
ز – مراتع و مزارع سیسخت: دکتر صفی نژاد مراتع منطقه را به شرح زیر آورده اند:
دشتک: دشتک منطقهای است واقع در مغرب ده بزرگ که قسمت اعظم زمینهای آن مرتع است. حدود یک پنجم زمینهای منطقه اختصاص به زراعت دارد منتها نیمی از آن دیم کاری و نیم دیگر به کشت آبی اختصاص دارد؛ زیرا منطقه دارای آبی است به نام چاه که مقدار آب آن حدود یک بیل و بیش از مقدار فوق را نمیتواند آبیاری نماید.
لهوس: لهوس مزرعه کوچکی است واقع در مغرب ده بزرگ که بین دشتک و ده بزرگ قرار گرفته است؛ مزرعه دارای قنات آبی است به نام سیله، مقدار آب سیله به قدری کم است که آب آن هنگام شب در محلی جمع شده، در روز به زراعت آبی منطقه داده میشود؛ زیرا منطقه دارای زراعت آبی است و حدود ده تا 12 خانوار در آن زراعت میکنند که ساکن ده بزرگ میباشند.
کپیری: کپیری مرتعی است که در شمال شرقی منطقه سیسخت در شمال ده بزرگ واقع شده است؛ این منطقه دارای جاشیر فراوانی است باوجود اینکه حدود نصف دشتک وسعت دارد؛ ولی به مراتب بیش از دشتک مورد استفاده قرار میگیرد و درآمد حاصله از آن به مراتب بیشتر از دشتک است. کپیری با وجود دارا بودن آبی به نام چشمه سیاه که حدود یک چهارم سنگ آب دارد در آن زراعتی نمیشود و فقط از مرتع بودن آن بهرهبرداری میشود.
اندرسا: اندرسا در مشرق منطقه سیسخت و شمال مرتع کوه گل واقع شده است. در این منطقه از آب چشمه مشی استفاده نموده و حدود یک سوم منطقه را به کشت زراعت آبی اختصاص داده و از بقیه منطقه به صورت مرتع استفاده مینماید.
بن رود: بن رود منطقهای است واقع در شمال غربی سیسخت که منطقه کپری مشرق و دشتک در جنوب آن قرار گرفته است، کوه خاریدون منطقه دشتک و بن رود را از هم جدا مینماید. رود بن رود از این منطقه میگذرد و به واسطه استفاده از آب رودخانه دارای زراعت آبی نیز هست که منطقه زیر کشت به مراتب از مناطق مورد استفاده مرتع بیشتر است.
اشکفت هوایی: منطقه اشکفت هوایی در مغرب منطقه سیسخت واقع شده است، مرزهای غربی منطقه را کوه خران تشکیل میدهد که خود طلایههای غربی سیسخت را شامل میشود. اشکفت هوایی منطقه کوچکی است که قسمت اعظم آن را مرتع تشکیل میدهد، با وجود این دارای کمی زراعت دیم نیز میباشد.
کوه گل: بزرگترین و معروفترین مراتع سیسخت، مرتع کوه گل است که حدود 1/5 فرسنگ طول دارد. رود کوه گل از وسط این منطقه میگذرد. با وجود آب فراوان منطقه اصولاً در آن زراعت نمیشود و سراسر آن مرتع است. کوه گل دارای گیاهان معطر فراوانی است، از این رو چند ماهی از سال کلیه کندوهای زنبور منطقه را بدانجا برده تا زنبوران از گیاهان و گلهای معطر فراوان آن استفاده نمایند و تا اول مهر کندوها در منطقه باقی میمانند. کوه گل محل ییلاقی بیشتر سکنه سیسخت است که به هنگام گرم شدن هوا بدانجا کوچ مینمایند.
دشت بازار: دشت بازار در قسمت جنوب شرقی منطقه سیسخت واقع است، قسمت اعظم دشت بازار به زراعت دیم اختصاص دارد و بیشتر توسط اهالی ده بزرگ و قلعه مرکزی کشت میگردد.
باساری: منطقه باساری در جنوب دشت بازار واقع شده است و کوچکترین مزارع منطقه سیسخت است که کلیه زمینهای مزروعی آن به کشت گندم دیم اختصاص دارد.
ح – اقتصاد دامداری: قبلاً گفتیم که سیسخت منطقه مساعدی جهت دامداری است در این منطقه هیچ کشاورز بدون دام و هیچ دامدار بدون زمین وجود ندارد، اکثراً کشاورزی و دامداری را در جنب یکدیگر انجام میدهند؛ مثلاً از 6۰ خانوار قلعه مرکزی ٢٦ خانوار (٤٣/٥ درصد) کشاورز و ١٤ خانوار (۲۳/٥ درصد) دامدار وجود دارد که کشاورزی و دامداری شغل اصلی هرکدام را تشکیل میدهد. بیش از نیمی از خانوارهای این ده (٣٦ خانوار) دارای شغل دومی نیز هستند که از نظر اهمیت، شغل فرعی آنها محسوب میشود، از این افراد ۱۹ خانوار (٥٣٪) کشاورز و ۱۵ خانوار (٤١٪) دامدار هستند؛ بنابراین دامداری و کشاورزی از هم جدا نیست و یکی مکمل دیگری است، جدول زیر که تعداد دام منطقه را مشخص میکند خود گویای این مطلب است.
به طور متوسط درکل منطقه هر خانواری دارای ۱۳ رأس بز و میش، بیش از يك رأس گاو شیرده و بیش از يك رأس گاو نر، الاغ و یا قاطر و اسب دارند. گاونر، الاغ و قاطر وسیله شخمزنی، حمل بار و اثاثیه، کود کشی و امثال آن میباشد که درآمد آشکاری از این راه کمتر عاید خانوارها میشود ولی رمه و گاو شیرده دارای درآمد آشکاری است که با درآمد از طریق کشاورزی رقابت میکند، برای بیان این موضوع به محاسبه زیر میپردازیم.
اگر فرض کنیم ۱۰٪ دام نگهداری شده فوق، نر باشد، از دامهای شیرده در مدت یک سال به طور متوسط فرآوردههای زیر به دست میآید:
- میش 2 کیلو روغن
- بز 3 کیلو روغن
- گاو 6 کیلو روغن
- هر گوسفند 1 کیلو پشم
- هر بز ½ کیلو مو
علاوه بر فرآوردههای فوق دوغ و كشک از شیر دامها تهیه میشود که بیشتر مصرف داخلی دارد؛ زیرا از شیر دام كم كشك تهیه نمیکنند و در دام زیاد به طور متوسط هر میش حدود ۲ تا ۲/۵ كيلو كشک میدهد که در اینجا محاسبه نشده است.
از طرف دیگر طبق محاسباتی که انجام گرفته از هر ۷ رأس گوسفند و بز ساليانه ٢٦ رأس بره و کهره به دست میآید که در مجموع حدود ٣٦٠٠ بره و کهره در منطقه به وجود میآید، با این حساب ارزش اقتصادی این فرآوردههای دامی در مدت یک سال عبارت میشود از:
- روغن: 30000 کیلو در سیسخت و 1800 کیلو در قلعه مرکزی
- پشم: 5000 کیلو در سیسخت و 350 کیلو در قلعه مرکزی
- مو: 2800 کیلو در سیسخت و 330 کیلو در قلعه مرکزی
- بره و کهره: 3600 رأس در سیسخت و 230 رأس در قلعه مرکزی
- گوساله: 800 رأس در سیسخت و 80 رأس در قلعه مرکزی
بهاء حداقل این فرآوردهها در منطقه به قرار زیر محاسبه شده است:
- روغن: هر کیلو 175 ریال
- پشم: هر کیلو 90 ریال
- مو: هر کیلو 60 ریال
- بره و کهره: هر رأس 1000 ریال
- گوساله: هر رأس 1500 ریال
با محاسبه بهاء حداقل این فرآوردهها ارزش اقتصادی فرآوردههای منطقه به صورت زیر محاسبه میشود:
- روغن: 5250000 ریال در سیسخت و 315000 ریال در قلعه مرکزی
- پشم: 450000 ریال در سیسخت و 31500 ریال در قلعه مرکزی
- مو: 168000 ریال در سیسخت و 19800 ریال در قلعه مرکزی
- بره و کهره: 3600000 ریال در سیسخت و 30000 ریال در قلعه مرکزی
- گوساله: 1200000 ریال در سیسخت و 120000 ریال در قلعه مرکزی
دکتر صفینژاد در ادامه درآمد سرانه خانوار از طریق دامداری را در منطقه به شرح زیر بیان میدارند:
- درآمد سرانه خانوار از طریق دامداری در سیسخت 12930
- درآمد سرانه فرد از طریق دامداری در سیسخت 2155
- درآمد سرانه خانوار از طریق دامداری در قلعه مرکزی 8600
- درآمد سرانه فرد از طریق دامداری در قلعه مرکزی 1433
بدین ترتیب ملاحظه میشود که درآمد سرانه سالیانه خانوار در کل منطقه سیسخت ۱۲۹۳۰ ریال و در قلعه مرکزی ٨٦۰۰ ريال است یعنی درآمد سرانه فرد در کل منطقه ۲۱۵۵ ریال و در قلعه مرکزی ۱۹۳۳ ریال میباشد. طبق این بر آورد در آمد سرانه از طریق دامپروری در قلعه مرکزی کمتر از درآمد متوسط کل منطقه است و این کمبود ۴۳۳۰ ریال برای خانوار و ۷۲۲ ریال برای هر فرد در سال میباشد.
دلیل این کمبود در این است که در آمد سرانه قلعه مرکزی از کشاورزی نسبت به کل منطقه بهمین نسبت پائین است؛ یعنی کشاورزی و دامداری مکمل یکدیگرند اگر در آمد از یکی بالا برود به همان نسبت در دیگری هم بالا میرود و بالعكس و این مطلب در مورد قلعه مرکزی کاملاً مشاهده میشود.
درخت مو و فرآوردههای آن: در چهار ده منطقه سیسخت درختان مو فراوانی در قطعات مختلف بنام باغ وجود دارد که فراوانی محصولش بقدری است که رقابت شدیدی با محصولات دیگر مینماید، به طوریکه محلیان اظهار میدارند در چهار ده فوق هیچ کس نیست که از ۲۵۰ اصله درخت مو کمتر داشته باشد، در مقابل این حداقل، افرادی هستند که بیش از ۲۰۰۰ اصله درخت مو دارند.
تعداد درختان موجود مو در منطقه از راههای (چهار متر مربع حریم برای هر درخت، ۲۵۰ اصله به طور متوسط برای هر خانوار و گفته های افراد محلی) محاسبه گردید و بر اساس این محاسبات حد متوسطی به دست آمد که اساس محاسبات فرآوردههای انگوری قرار گرفت که جدول زیر مشخص کننده آن میباشد.
طبق مندرجات جدول در چهار ده سیسخت حدود ۹۰۰۰۰ اصله درخت مو وجود دارد که یا قابل بهرهبرداری است و یا در آینده نزدیك از آن – بهرهبرداری میشود، البته در دهات دیگر منطقه هم درخت مو وجود دارد ولی تعداد آن بهقدری نیست که قابل محاسبه با این دهات باشند بهرهبرداری از این درختان به صورتهای انگور، شیره و کشمش انجام میپذیرد.
محصول هر درخت بین ۳ تا ۲۷ کیلو میباشد و اتفاق افتاده که از بعضی درختها تا ۱۰۰ کیلو محصول برداشت شده است؛ ولی ما در اینجا محصول متوسط هر درخت را ۹ کیلو محاسبه نمودهایم، از مجموع درختان موجود در منطقه حدود ۲۰٪ هنوز آماده بهرهبرداری نشدهاند؛ ولی فرآوردههای مختلف ۸۰٪ بقیه در جداول مربوط محاسبه شده است. از مجموع انگور به دست آمده یکپنجم مصرف محلی، و نصف از بقیه آن به مصرف تهیه شیره و نصف بقیه دیگر جهت تهیه کشمش مصرف میشود؛ کشمش به دو صورت: کشمش «سبز» و «آفتابی» تهیه میشود و انگوری که جهت این دو نوع کشمش در نظر گرفته میشود مساوی است؛ ولی از هر پنج من انگور یک من کشمش آفتابی و از چهار من انگور یک من کشمش سبز تهیه میشود و از هر ده من انگور یک من شیره به دست میآید، اینک بر اساس این برآوردهها فرآوردههای انگوری منطقه را طبق جدول زیر معین میداریم.
از فرآورده های فوقالذکر همه صادر نمیشوند چه مقداری از آن در داخل خانوارها مصرف میشود و طبق برآورد محلیان مصرف داخلی این فرآوردهها عبارتست از:
- انگور: یک پنجم [20%] محصول تولید شده
- شیره: 25 کیلو برای هر خانوار
- کشمش سبز: 10 کیلو برای هر خانوار
- کشمش آفتابی: 10 کیلو برای هر خانوار
بنابراین مقدار مصرفی فرآورده های فوق الذکر به صورت زیر مشخص میشود:
- انگور: 129600 کیلو
- شیره: 11325 کیلو
- کشمش سبز: 4530 کیلو
- کشمش آفتابی: 4530 کیلو
حال اگر مصرف داخلی فرآورده ها را از کل تولید آن کم کنیم، مازاد فرآورده های انگوری منطقه سی سخت به طریق زیر به دست میآید:
- شیره: 14595 کیلو
- کشمش سبز: 27870 کیلو
- کشمش آفتابی: 21390 کیلو
مازاد فرآوردهها بیشتر در اطراف منطقه با برنج مبادله میگردد و چون جهت این مبادله سه فقره کشمش سبز، کشمش آفتابی و شیره عرضه میشود، برابری آنها بدین گونه انجام میگیرد:
- یک کیلو شیره برابر است با یک تا 1/25 کیلو برنج
- یک کیلو کشمش آفتابی برابر است با یک کیلو برنج
- یک کیلو کشمش سبز برابر است با یک کیلو و نیم برنج
ولی این فرآوردهها با نوسان کمی که درسال قبل در منطقه به تقاضاکنندگان عرضه گردید و چندین ماشین کشمش درمحل خریداری شد و مقداری هم در اطراف با برنج معاوضه و یا در بازار شهرضا با اجناس مورد لزوم مبادله گردید میانگینی که برای قیمتهای انواع فرآوردههای انگور در منطقه تهیه شده است به شرح زیر است:
- انگور هر کیلو 2/5 ریال
- شیره هر کیلو 18 ریال
- کشمش آفتابی هر کیلو 16 ریال
- کشمش سبز هر کیلو 25 ریال
با این حساب ارزش انگور مصرفی منطقه و فرآوردههای آن به صورت زیر مشخص میگردد:
- ارزش مصرف محلی انگور: 324000 ریال در سی سخت و 90000 ریال در قلعه مرکزی
- ارزش مقدار شیره تولید شده: 466500 ریال در سی سخت و 129600 ریال در قلعه مرکزی
- ارزش مقدار کشمش آفتابی تولید شده: 414700 ریال در سی سخت و 115200 در قلعه مرکزی
- ارزش مقدار کشمش سبز تولید شده: 810000 ریال در سی سخت و 225000 ریال در قلعه مرکزی
- جمع کل: 2015200 ریال در سی سخت و 559800 ریال در قلعه مرکزی
در مورد ارزش فرآوردههای انگوری مشاهده میشود که قلعه مرکزی محصولی بیش از یک چهارم منطقه تولید نموده به طور نسبی بیش از دهات دیگر تولید کننده انگور، محصول تولید نموده و آگاهی نسبی مردم از چگونگی پرورش مو و استفاده از آن در این مورد هم بدین وسیله به ثبوت میرسد.
دکتر صفینژاد همچنین ارزش فرآوردههای صادراتی مازاد تولید انگور منطقه را به صورت زیر بیان میدارند:
- شیره: 262710 ریال در سی سخت و 102600 ریال در قلعه مرکزی
- کشمش سبز: 696750 ریال در سی سخت و 210000 ریال در قلعه مرکزی
- کشمش آفتابی: 342240 ریال در سی سخت و 105600 ریال در قلعه مرکزی
- جمع کل: 1301700 ریال در سی سخت و 418200 ریال در قلعه مرکزی
آمار فوق در واقع ارزش مازاد فرآوردههای انگوری منطقه است و صادرات آن – بهصورت پراکنده و مبادله صورت میگیرد و هیچگونه تمرکزی در این مورد وجود ندارد و در صورت توجه و تمرکز دادن بدان مسلما نتیجه مطلوبتری گرفته خواهد شد.
اهالی خود بدین مسئله توجه دارند که فرآوردههای انگوری میتواند نقش مؤثری در زندگی اقتصادی آنها ایفا نماید از این رو تا آنجا که برایشان امکان دارد زمینهای مناسب را به کشت درختان مو اختصاص داده و میدهند تا بهره بیشتری از این راه عاید آنها گردد.
مطالب فوق همگی به چگونگی تولید، توزیع و ارزش فرآوردههای انگوری اختصاص داشت و هیچگونه مطلبی راجع به تهیه محصولات مربوط بیان نگردید در اینجا لازم میداند که مختصری درباره طرز تهیه کشمش و شیره نگاشته گردد.
طرز تهیه کشمش و شیره: قبلاً گفته شد که فرآوردههای انگوری سیسخت کشمش و شیره است، کشمش آن بر دو نوع است، کشمش آفتابی و کشمش سبز، کشمش – آفتابی را بدین طریق تهیه میکنند که انگور را در زیر نور آفتاب خشک مینمایند؛ ولی کشمش سبز را بدین ترتیب تهیه میکنند که انگور را با خوشه به سقف اتاق میآویزند تا خشک شود که در این صورت آن را سایه خشک مینامند.
طرز تهیه شیره بدین نحو است که پس از جمعآوری و تهیه انگور لازم است آنها را در محلی انبار نموده و ظرفهای بزرگی تهیه و انگورها را در آن میریزند و شخصی با پای برهنه به لگد کردن انگورها میپردازد بهطوری که با فشار انگورها له شده شیره انگور (د) و شاب بیرون میآید، البته تفالههای انگور را هم مجدداً تحت فشار گذارده و تا آنجا که ممکن است آب آن را میگیرند.
پس از تهیه دوشاب آن را در ظرفی ریخته روی آتش حرارت میدهند و پس از اندکی حرارت دادن حدود ۱۰۰ تا 150 گرم خاک گل رس سفید به داخل شیره ظرف اضافه مینمایند و معتقدند که این کار را برای رعایت شرع و حلال شدن در ظرف میریزند در این صورت خاک با شیره جوشیده، چرک شيره گرفته شده و شیره صاف و زلال میگردد.
هنگامیکه دوشاب بر اثر جوشیدن کف کرد آن را زمین گذارده کفهایش گرفته میشود و مجدداً بر روی آتش قرار میگیرد و با مراقبت کامل جوشانیده میشود که سر نرود و هر نیم ساعت یکبار که بر اثر حرارت و تبخیر از – حجم مایعات کم میشود محتویات چندین ظرف را در يك ظرف ریخته و به جوشانیدن آن ادامه میدهند تا شیره به سفتی دلخواه درآید.
زنبورداری: به واسطه مساعد بودن بودن منطقه سیسخت جهت پرورش زنبور عسل، مردم به زنبورداری توجه خاصی دارند. در بعضی دهات مانند ده بـــــزرگ و بیاره و کوخدان بیش از نقاط دیگر به زنبورداری توجه میشود، کندوهای محلی حدود ۱۵۰ سانتیمتر طول و حدود ۷۰ سانتیمتر قطر دارد و این کندوهای استوانه شکل چوبی آشیانه زنبورها است ، این کندوها بر دو قسمانــــد: نوعی که در مواقع دلخواه میتوانند زنبور را در آن زندانی کنند بدین ترتیب که در ورودی کندو جهت عبور زنبور حدود يك سانتیمتر مربع است و با بازگداشتن و یا بستن این درب میتوان زنبورها را آزاد و یا زندانی کرد. نوع دوم بدین ترتیب است که درب ورودی زنبورها همیشه باز است و زنبورها در تمام مواقع سال میتوانند آزادانه بداخل کندو آمد و شد نمایند.
در عقب کندو دربی است که بهدلخواه باز و بسته میشود، با باز کردن این درب میتوان داخل کند و را مشاهده کرد و در زمستان که درب ورودی زنبورها را میبندند و آنها را زندانی مینمایند کندوها را در محلی گذارده و آنها را مصنوعاً تغذیه مینمایند، معمولاً در اسفند و فروردین وضع داخلی این کندوها مشاهده شده و در صورت لزوم شیره و شکر بهعنوان غذا در کندوی زنبورها گذارده میشود و اگر لازم باشد در ورودی آنها نیز باز میشود.
کندوها تا اواخر اردیبهشت در آبادی باقی میمانند و در اوایل خرداد کندوها را از آبادی به محل کوه گل میبرند، در گنجه دان کوه گل که شرایط طبیعی از هر لحاظ برای زنبورداری مناسب است تقریباً تمام کندوها را در آن محل در فاصلههای معینی از یکدیگر در نقاط معین میگذارند و چهار نفر دشتبان مسلح هم در تمام اوقات شبانهروز به ترتیب از کندوها محافظ مینمایند که حیوانات وحشی بدان آسیب نرسانند؛ زیرا در این منطقه خرس فراوان و این حیوان علاقه عجیبی به خوردن عسل دارد و در صورت محافظ نکردن امکان دارد خرس کندوها را پیدا نموده لگدکوب کرده و عسلها را بخورد.
زنبور منطقه را بدانجا برده تا زنبوران از گیاهان و گلهای معطر فراوان آن استفاده نمایند و تا اول مهر کندوها در منطقه باقی میمانند، کوه گل محل ييلاقی بیشتر سکنه سیسخت است که به هنگام گرم شدن هوا بدانجا کوچ مینمایند.
حدود چهار ماه یعنی از خرداد تا اواخر شهریور. کندوها در گنجه دان کوه گل نگهداری میشود، روز اول مهر صاحبان کندوها تماماً در محل جمع شده با خود ظروفی برده پس از بازدید ذخایر عسل کندوها هرکس عسل لازم را از کندوی خود خارج ساخته و کندوهای سبک شده را دو مرتبه به محل زمستانی در آبادی حمل کرده در جای معین خود قرار میدهند.
هنگام استخراج، مقدار عسل موجود در کندو تخمین شده نصف آن را برای مصرف زمستانی زنبور در کندو باقی گذارده و نصف دیگر آن را خارج میکنند. هر کندو به طور متوسط دارای ۳۰ کیلو عسل است که ۱۰ کیلوی آن را خارج میکنند، در سال ١٣٤٦ بهواسطه مساعد شدن بیشتر محیط از هر کندو يك حلب يعنى حدود ۲۰ کیلو عسل خارج کردند.
عسل را در منطقه به حال طبیعی خود که با موم مخلوط است مورد معامله قرار میدهند؛ زیرا معتقدند که بدین صورت بیشتر مورد اطمینان است، یک پنجم عسل تهیه شده مورد مصرف محلی و مابقی را به بازار شهرضا جهت فروش عرضه میدارند؛ قیمت هر کیلو عسل هنگام فراوانی 120 ریال و در زمستان تا 150 ریال به فروش میرسد.
برای بهتر مشخص شدن وضع زنبورداری جداول زیر وضع تولید، توزیع و فروش عسل را در منطقه سیسخت بیان میدارد.
در کل منطقه اهمیت زنبورداری به درجهای است که به طور متوسط از هر چهار خانواری سه خانوار دارای کند و هستند (حدود ۸۰۰ خانوار ٦٠٠ کندو)، مقدار عسلی که از منطقه صادر میشود بازار فروشش شهرضا است؛ ولی اتفاق میافتد که مقداری از آن در اطراف بیشتر با برنج مبادله میگردد.
در قلعه مرکزی یعنی مرکز منطقه که دارای ۶۰ خانوار جمعیت میباشد ۳۷ کندوی شخصی وجود دارد؛ یعنی حداقل هر دو خانواری دارای يك کندو هستند، علت توجه مردم به زنبورداری در این است که هر کندو به طور متوسط در سال حدود ۲۰۰۰ ریال عسل تولید میکند که در مقایسه با سود ویژهای که از یک هکتار زمین زیر کشت گندم به دست میآید بهمراتب باصرفهتر است؛ ولی به دلایل کشت گندم را به پرورش زنبور ترجیح میدهند که در قسمت کشاورزی زیر عنوان مخارج کشاورزی بیان شده است.
توضیح: در سال ١٣٤٦ که سازمان عمران منطقهای کهگیلویه محیط را جهت پرورش زنبور عسل مناسب دیده، ده عدد کندو به قلعه مرکزی آورد که به کندوهای عمرانی مشهور است از این رو کندوهای افراد، شخصی نامیده شد.
با توجه به ارقام جدول فوق به این نتیجه متوسط درکل منطقه هر خانواری در سال حدود ۱۷۵۰ عسل تولید میکند که حدود ۱٤۰۰ ریالش بهصورت فروش و مبادله و بقیه بهصورت مصرف در خانوار است که برابر حدود ٦۰ ريال مصرف هر فرد خانوار و ۲۳۰ ریال درآمد آن بهصورت فروش و مبادله میباشد يعنی درآمد فردی سرانه در کل منطقه هر قدر باشد 290 ریال آن از طریق زنبورداری و تهیه عسل به دست میآید البته نسبت این درآمد در قلعه مرکزی کمی پائینتر است زیرا درآمد سالانه متوسط هر خانوار معادل ١٤۸۰ ریال است که ۱۲۰۰ ریال آن بهصورت فروش و مبادله و بقیه آن مصرف خانوادگی است که متوسط درآمد سرانه هر فرد از این طریق حدود ٢٤٥ ریال میباشد كه معادل ٤٥ ريال مصرف سرانه و معادل ۲۰۰ ریال بهصورت عرضه به بازار صادر میگردد.
بهعنوان حسن ختام ضمن آرزوی تندرستی برای همه تلاشگران عرصه شناخت و معرفی عشایر بهویژه تبار بزرگ لر، مجدداً گرامی داشته میشود یاد و خاطره تمام درگذشتگانی که دل در گرو سربلندی و سعادت این تبار کهن داشتند و بر همان سیرت چهره در نقاب خاک کشیدند مخصوصاً زندهیاد دکتر نادر افشار نادری که بنیانگذار ارزشمندترین پژوهشها درباره نظام سنتی عشایر لرتبار کهگیلویه بودند.