در ادامهی گفتار پیشین که با تمرکز بر شناخت از جغرافیا و اقتصاد منطقه دشمن زیاری ارائه شد، در مجال حاضر تلاش میگردد بیشتر به مبحث خانواده و اجتماع در ناحیه دشمن زیاری از توابع کهگیلویه نگریسته شود تا آگاهیهایی از آن به دست آید.
به هر شکل ضمن آنکه در این گفتار تلاش میشود تا با مراجعه به پژوهشهای ارزشمند انجام گرفته توسط تیم پژوهشی گروه عشایری موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران با سرپرستی دکتر نادر افشار نادری که طی سفر مطالعاتی به کهگیلویه شناختی درخور از دشمن زیاری را به دست داده، به مقصود رسید، شایسته است پیش از ورود به اصل مبحث به نکات زیر عنایت داشت:
- الف) تاریخ، جغرافیا و سرگذشت سیاسی اجتماعی مناطق لرنشین از جمله دشمن زیاری را بایستی در گذر زمان و فراز و فرودهایی که داشتهاند نگریست؛ بر همین اساس بررسی جامع و مانع، نیازمند گفتارهای متعدد بوده و از توان یک پست خارج است.
- ب) بر مبنای بند (الف) بایستی به دو نکته اشاره کرد: نخست اینکه چنانکه در گفتار قبلی (مونوگرافی دشمن زیاری؛ جغرافیا و اقتصاد) هم گفته شد، بخشی از اطلاعات ارائه شده، به قسمتی مشخص از ایل دشمن زیاری یعنی «کوشک» به عنوان نمونه و مثال میپردازد. دوم اینکه تمرکز اطلاعات ارائه شده در این گفتار مربوط به دهه چهل شمسی بوده و همان بازه زمانی را مورد بررسی قرار داده و شناخت سایر دورههای زمانی نیازمند پستهای جداگانه است.
- ج) اگرچه مطالب مطرح شده، توسط پژوهشگران اعزامی از دانشگاه تهران و طی بازدید میدانی از منطقه تهیه شده، اهمیت بالایی را به دست میدهد امّا بازهم بر خواننده است تا ضمن پرهیز از پیشداوری، با دقت نقاط قوت و حتی کمی و کاستیهای احتمالی را دریابد؛ چنین منطق و روشی میتواند رواج دهنده فرهنگ تحقیق، گفتگو و تبادلنظر در جهت شناخت از هویت و اصالتها و همچنین آگاهیبخشی از گذشته در راستای ساختن آیندهای بهتر باشد.
- د) چنانکه در پست قبلی گفته شد چارچوب کلی سلسله گفتارهای مونوگرافی دشمن زیاری درباره ساختمان اجتماعی و اقتصادی ایل دشمن زیاری و تجزیه و تحليل نسبتاً عمیقتری از مسائل مربوط به آبادی قلعه کوشک در قامت مرکزیت سیاسی ایل دشمن زیاری است؛ بنابراین، مجال فعلی نیز دو بخش یعنی کلیاتی از جنبههای اجتماعی همچون مسائل جمعیتی ایل دشمن زیاری و همچنین به طور ویژه و دقیقتر، سلسله مطالبی درباره آبادی قلعه کوشک، یكی از آبادی قلعهدار آنزمان را شامل میشود.
به هر صورت حاصل تحقیقات هوشنگ کشاورز، یکی از پژوهشگران همراه دکتر نادر افشار نادری در آن پروژه مطالعاتی، موضوع سلسله گفتارهایی درباره مونوگرافی منطقه دشمن زیاری است که دومین بخش آن در قالب مبحث فعلی با عنوان اجتماع و خانواده به شرح زیر ارائه میگردد:
۱- دشمن زیاری: همانگونه که در بند (د) گفته شد بخش اول این گفتار به کسب شناخت درباره مسائل خانواده و اجتماع در کلیت ایل دشمن زیاری میپردازد؛ کشاورز در این خصوص مطالبی را به شرح زیر آورده است:
مسائل جمعیتی: تعداد کل جمعیت ایل دشمن زیاری [در دهه چهل خورشیدی یعنی بیش از پنجاه سال قبل] حدود ١٨٤۰ خانوار است؛ متوسط خانوار در ایل مذکور رقمی معادل ۵/۵ دارد بنابراین جمعیت این ایل ۱۰۱۲۰ نفر است که به شرح زیر بین دو تیره الیاسی و باوردیناری، طایفه سادات دشمن زیاری و طایفه نویی ساکن دشمن زیاری توزیع میشود:
- الیاسی ۲۶۱ خانوار
- باوردیناری ۸۷۳ خانوار
- سادات ۶۴۶ خانوار
- نویی ۶۰ خانوار
از مجموع خانوارهای فوق ۱۷۰ خانوار یا ۹% آن یکجانشیناند و بقیه خانوارهای ایل مذکور که ۱۹۷۰ خانوار میشود کوچرو هستند. محل سکونت دائم یکجانشینها منطقه گرمسیر است هر ۱۷۰ خانوار یکجانشین به تیره الیاسی متعلقاند تیرهایی که افراد آن با خانهای دشمن زیاری دارای نیای مشترکاند. (علت این توزیع نامتناسب در مباحث کوچ خواهد آمد)
از ١٦٧ خانواری که (تقریباً ۱۰% کل خانوارها) پرسشنامه پر شده است از نظر ترکیب جنسی جمعیت در مقابل هر ٤٨٩ مرد ٤٣٣ زن وجود دارد.
ترکیب سنی جمعیت میان مردان و زنان فوق به شرح زیر است:
گروه سنی مردان:
- تعداد کل ۴۸۹ نفر
- کمتر از ۱۱ ماه ۵ نفر
- ۱۲ تا ۲۳ ماه ۱۹ نفر
- ۲ تا ۴ سال: ۴۹ نفر
- ۵ تا ۹ سال: ۹۷ نفر
- ۱۰ تا ۱۹ سال: ۱۰۹ نفر
- ۲۰ تا ۲۹ سال: ۶۱ نفر
- ۳۰ تا ۳۹ سال: ۶۰ نفر
- ۴۰ تا ۴۹ سال: ۳۵ نفر
- ۵۰ تا ۵۹ سال: ۲۷ نفر
- ۶۰ سال به بالا: ۲۸ نفر
گروه سنی زنان:
- تعداد کل ۴۳۳ نفر
- کمتر از ۱۱ ماه: ۷ نفر
- ۱۲ تا ۲۳ ماه: ۱۹ نفر
- ۲ تا ۴ سال: ۵۲ نفر
- ۵ تا ۹ سال: ۸۱ نفر
- ۱۰ تا ۱۹ سال: ۷۶ نفر
- ۲۰ تا ۲۹ سال: ۶۶ نفر
- ۳۰ تا ۳۹ سال: ۵۲ نفر
- ۴۰ تا ۴۹ سال: ۳۲ نفر
- ۵۰ تا ۵۹ سال: ۲۸ نفر
- ۶۰ سال به بالا: ۱۹ نفر
مرگ و میر: بررسی مرگ و میر بین دشمن زیاریها به دو صورت مختلف انجام شد. پرسشنامههایی که در سراسر منطقه پر شده نشان دهنده مرگ و میر میان تمامی يک خانوار از آغاز سال ۱۳٤٥ تا زمان بررسی یعنی آذرماه ١٣٤٦ است. بر طبق پرسشنامههای مذکور از ۱٦٧ خانوار که افراد آن ۹۰۲۲ نفرند، ٦١ نفر در مدت مذکور فوت کردهاند.
توزیع جنسی و سنی مرگ و میر میان مردم دشمن زیاری به شرح زیر است:
در مقابل هر ۳۱ مرد ۳۰ زن فوت شده است؛ آمار زیر توزیع آن را در میان گروههای مختلف سنی زنان و مردان نشان میدهد:
- کمتر از ۱۲ ماه: ۵ نوزاد پسر و ۳ نوزاد دختر
- ۱۲ تا ۲۳ ماه: ۱۱ نوزاد پسر و ۱۰ نوزاد دختر
- ۲ تا ۴ سال: ۷ پسر بچه و ۱۳ دختر بچه
- ۵ تا ۹ سال: ۳ پسر و ۱ دختر
- ۲۰ تا ۲۹ سال: ۲ مرد و ۱ زن
- ۴۰ تا ۴۹ سال: ۱ مرد و ۰ زن
- ۶۰ تا ۶۹ سال: ۱ مرد و ۱ زن
در آمار فوق مجموعاً مرگ و میر مردان در دوران خردسالی کمتر از زنان است اما هر قدر به دوران جوانی و سالخوردگی نزدیکتر شویم مرگ و میر مردان زیادتر میشود تاجاییکه از زنان پیشی میگیرد این امر به دلایل زیر طبیعی به نظر میرسد:
مراقبت از نوزادان پسر تا دوران کودکی در دشمن زیاری بیش از دختران است بدین سبب به طور نسبی مرگ و میر در پسران کمتر از دختران است در سه آبادی دشمن زیاری نسبت مرگ و میر بین اطفال خانوارها محاسبه شد. درآبادی اول در مقابل مرگ و میر ۱۲ پسر ۱۹ دختر مرده بود. در آبادی دوم مرگ و میر پسران ۸ و دختران ۱۱ بود در آبادی سوم عدد مساوی داشتند. بدین ترتیب در گروههای سنین اولیه اغلب تعداد فرزند آن پسر به نسبت مراقبتی که از آنها میشود بیش از دختر است مگر اینکه مانند سال ١٣٤٤ مرضی همهگیر به کشتار یکسان بچهها دست زند (در سال ۱۳۴۴ مرض سرخک بسیاری از بچه های دشمن زیاری را از بین برد).
با پایان دوران کودکی که در مقایسه با جوامع دیگر زمانی بسیار کوتاه دارد ([کشاورز در توضیح این بخش مینویسد که] برای شناسایی خصوصیات دوران کودکی در عشایر رجوع شود به مونوگرافی بهمئی، تحقیق آقای دکتر نادر افشار نادری [مطلبی که در گفتار فرهنگ و هویت ایل بهمئی مورد اشاراتی قرار گرفته و در آینده نیز بدان پرداخته خواهد شد]) مرگ و میر مردان بیش از زنان میشود و این امر به نظر میرسد با دو علت زیر بیارتباط نباشد.
اول آنکه تقریباً احتمال ناشی از مرگ و میر غیر طبیعی همچون مرگهایی که به علت نزاعها اتفاق میافتد به مردان اختصاص دارد.
دوم به نظر میرسد یکی از علل عدم تساوی مرگ و میر بین زنان و مردان در سنین بالا به علت کمیت در تغذیه باشد؛ توضیح آنکه زنان به علت ارتباط دائمی با خانه و اینکه تمام امور مربوط به تغذیه در دست آنهاست به طور نسبی از مردان دچار کمبود غذایی کمتری هستند (علت دوم صرفاً به عنوان یک فرض مطرح شده است).
کشاورز در ادامه مینویسد: مطالعه دیگری که در مورد مرگ و میر انجام شد به موالید خانوارها مربوط است این بررسی روی ۳ آبادی دشمن زیاری صورت گرفت بدین ترتیب که در هر سه آبادی تعداد فرزندان زنده و مرده هر خانوار سئوال شد نتیجه به شرح زیر است:
بدین ترتیب در هر سه آبادی ٣٥٪ از بچه ها مرگ و میر دارند. به عبارت دیگر از هر ۱۰۰۰ طفل به دنیا آمده ۳۰۰ نفر آن تلف میشود.
مشخصات فرزندان خارج از خانوار: اساسیترین علت ترک خانوار در دشمن زیاری ازدواج است که رقم اصلی آن به دختران تعلق دارد؛ پسران بعد از ازدواج به ندرت خانه پدری را ترک میگویند اگر هم به چنین کاری اقدام کنند فقط در زمینه مسکن جداگانهایست که اغلب در کنار خانه پدری است بدون اینکه هیچگونه تغییری در شکل تولید یا توزیع و یا مصرف که مسائل مربوط به يک خانوار است به وجود آمده باشد.
ازدواج دختران و ترک خانوار دو امر لازم و ملزومند به این دلیل است که بزرگترین رقم ترک خانوار به دختران مربوط میشود؛ از ٨٦ نمونهای که در این زمینه در دست است ٨٤ نمونه آن به ازدواج و فقط ۲ نمونه آن به مسائلی غیر از ازدواج مربوط میشود.
مختصر آنکه از ٨٦ نمونه ترک خانوار ۷۳ نمونه آن به زنان و ۱۳ نمونه به مردان تعلق دارد.
نمودار زیر مشخص کننده نسبت ترک خانوار به علت ازدواج و اموری غیر از ازدواج است.
۲- قلعه کوشک: در این قسمت تلاش میشود تا به عنوان یک نمونه از سرزمین دشمنزیاری، آگاهیهایی از نظام اجتماعی و اقتصادی قلعه کوشک به دست داده شود.
جمعیت: در موقع بررسی ۲۹ (موقع بررسى يک خانوار در ده نبود) خانوار در آبادی بود با جمعیتی معادل ١٢٤ نفر؛ درصد حجم در این آبادی به شرح آمار زیر است:
- خانواده ۱ نفری ۰ خانوار
- خانواده ۲ نفری ۴ خانوار
- خانواده ۳ نفری ۳ خانوار
- خانواده ۴ نفری ۸ خانوار
- خانواده ۵ نفری ۸ خانوار
- خانواده ۶ نفری ۵ خانوار
- خانواده ۷ نفری ۱ خانوار
- خانواده ۸ نفری ۰ خانوار
- خانواده ۹ نفری ۰ خانوار
- خانواده ۱۰ نفری ۰ خانوار
- جمع کل ۲۹ خانوار
برطبق آمار فوق بیشترین عدد به خانوارهای ٤ و ٥ نفری متعلق است.
توضیح آنکه ٥٦٪ از خانوارهای آبادی كوشک ٤ يا ۵ نفریاند.
فرزندان خانوارهای کوشک ٥٩ نفرند که بر اساس آمار زیر در گروههای سنی کمتر از ۵ سال تا ٢٤ سال قرار دارند:
- کمتر از ۵ سال: ۷ پسر و ۱۲ دختر
- ۵ تا ۹ سال: ۱۵ پسر و ۱۰ دختر
- ۱۰ تا ۱۴ سال: ۵ پسر و ۱ دختر
- ۱۵ تا ۱۹ سال: ۲ پسر و ۱ دختر
- ۲۰ تا ۲۴ سال: ۱ پسر و ۰ دختر
توزيع طایفهای خانوار: خانوارهای كوشک همه از يک طایفه نیستند. الیاسیها با ٦٦٪ از تمامی خانوارها، اکثریت خانوارهای این آبادی را تشکیل میدهند. بعد از الیاسیها، سادات با ٢٤٪ و سپس نوییها و شیخ عالیها هريک به ترتيب با ۷٪ و ۳٪ توزیع طایفهای ساکنین آبادی كوشک را تشکیل میدهند. آمار زیر تعداد خانوار هر طایفه و درصد آن را در آبادی كوشک نشان میدهد:
- طایفه سادات ۷ خانوار
- طایفه الیاسی ۹ خانوار
- طایفه شیخ عالی ۱ خانوار
- طایفه نویی ۲ خانوار
- جمع کل ۲۹ خانوار
تعدد زوجات: از مجموع مردان كوشک ٢٦ مورد دارای همسر و ۳ مورد بدون همسراند. يک مورد از ٢٦ مورد دارای همسر اکنون دارای دو زن میباشند.
رشته زناشویی ازدواج در این آبادی در دایره پیوندهای خویشاوندی و طایفهای محصور است. برطبق آمار زیر اکثر مردان با زنان هم طایفهای خویش ازدواج نمودهاند:
سادات: کشاورز در این رابطه آورده است:
- مردان طایفه سادات که با زنان طایفه سادات ازدواج کردهاند؛ ۴ مورد
- مردان طایفه سادات که با زنان طایفه الياسي ازدواج کردهاند؛ ۱ مورد
- مردان طایفه سادات که با زنان طایفه شیخ عالی ازدواج کردهاند؛ ۲ مورد
الياسی: کشاورز در این خصوص نوشته است:
- مردان طایفه الیاسی که با زنان طایفه الیاسی ازدواج کردهاند؛ ۱۱ مورد
- مردان طایفه الیاسی که با زنان طایفه تامرادی ازدواج کردهاند؛ ۲ مورد
- مردان طایفه الیاسی که با زنان طایفه سادات ازدواج کردهاند؛ ۲ مورد
- مردان طایفه الیاسی که با زنان طایفه شیخ عالی ازدواج کردهاند؛ ۱ مورد
- مردان طایفه الیاسی که با زنان طایفه قلندری ازدواج کردهاند؛ ۱ مورد
شیخ عالی: ضمن اینکه سه نفر از مردان آبادی ازدواج نکردهاند، کشاورز در این ارتباط ذکر کرده است:
- مرد طایفه شیخ عالی که با زن همین طایفه ازدواج کرده است؛ ۱ مورد
نویی: کشاورز در این باره مینویسد:
- مرد طایفه نویی که با زن طایفه طیبی ازدواج کرده است؛ ۱ مورد
انواع معيشت: كوشک نه يک روستا است و نه يك واحد متحرک دامدار عشایری. بعضی ضرورتها که بیشتر انگیزه اجتماعی داشته تا اقتصادی، مردم کوشک را یکجانشین کرد و بدین ترتیب آنها را از روال زندگی اقتصاد ایلی به دور داشت. اما هرگز شرایط اقتصادى يک آبادی در کوشک فراهم نشد و این به دو علت بود:
اول: كوشک فاقد شرایط عيني يک روستا است؛ زمین مناسب زراعتی ندارد – آب ندارد.
دوم: فعالیت زراعی فعالیت اصلی این مردم نیست بدین علت دانش و تجربه ساکنین كوشک در اين بخش در حدود احتیاج به تجربهای در حد يک فعاليت جنبی است. دوران یکجانشینی نیز تغییری در این امر نداده است زیرا هیچگونه تفاوتی در تکنولوژی کشاورزی به معنى اعم آن در این آبادی در مقایسه با واحدهای کوچروی همین ایل دیده نمیشود.
مردم کوشک با اینکه به یکی از بهترین مراتع گرمسیری کهگیلویه دسترسی دارند از فعالیت دامداری در مقیاس عشایری آن محرومند، دلایل زیر مسبب این امراند:
اول: فقر که مترادف یکجانشینی است در این آبادی ریشههای تاریخی دارد. بدین ترتیب که معمولاً وقتی خانواری در دشمن زیاری فقیر شد از کوچ دست میکشد. در كوشک اول به علت ضرورتهایی که ذکر شد مردم یکجانشین شدند و بعد فقير.
دوم: فقدان منطقه سردسیر که بدون آن ترتيب يک دامداری در مقیاس عشایری میسر نیست. به همین دلیل است که هرگز میان مردمی که در یکی از دو منطقه گرمسیر یا سردسیر سکونت دائم دارند رمهدار بزرگی دیده نمیشود (دلايل آن در کلیات اقتصاد ایل دشمن زیاری ذکـر شده است)
مردم آبادى كوشک به حيات اقتصادی خود در چنین شرایطی و به شكل زير ادامه میدهند:
- ۳۰ خانوار در چند گروه اجتماعی و اقتصادی.
- منابع درآمد به ترتیب اهمیت عبارتست از: کشاورزی، دامداري، کسب و خرده فعالیتهای دوره طولانی بیکاری.
- کشاورزی مشغله عمده ساکنین آبادی کوشک است.
این فعالیت نخست از دو سو مورد نظر قرار میگیرد.
- اول: گفتگو از روابطی است که افراد آبادی خارج از زمین برای ارتباط با زمین، با یکدیگر دارند.
- دوم: آشنایی با چگونگی رابطه افراد آبادی با زمین.
طرح موضوع اول به ترتیب به مسائل مربوط به زمینداری، گروههای اقتصادی و شیوههای توزیع به شرح زیر اختصاص میابد:
زمینداری: شیوههای زمینداری در كوشک دارای همان خصوصیاتی است که تمامی دشمن زیاری از آن برخوردار است. در این زمینه با دو گروه مشخص زمیندارها که گروه اجتماعی خان، کی و کا را تشکیل میدهند و بیزمینها که انبوه مردم دشمن زیاری و كوشک را در خود دارد روبرو هستیم. چون مفاهیم زمینداری در دشمن زیاری و کوشک در مقایسه با روستاها دارای خصوصیات کاملاً اختصاصی است نحوه و نوع رابطه مالکین و زارعین نیز دارای وجوه مشخص و معینی است. تصور مالكين كوشک از زارع بیزمین کوشکی تصور يک مالک روستایی نسبت به زارعش نیست. صاحبان زمین در کوشک و در تمامی دشمن زیاری بر خلاف زمیندار روستایی که [به] وسیله زمین به زارع بستگی مییابند، صاحب زمین کوشکی قبل از پیوند با زمین با رشتههای بسیار که ریشههای آن را باید در ساختمان اجتماعی ایل جستجو کرد با کشتگر پیوند میخورد زیرا بر خلاف انتظار مالکین از کشاورزان در روستاها که تولید هر چه بیشتر بوده است، صاحبان زمین در كوشک و دشمن زیاری از گشتگر انتظارات متعدد داشتهاند که یکی از آنها و شاید کوچکترینشان تولید کشاورزی بوده است. کشتگر کوشکی و صاحبان زمین همین آبادی قبل از اینکه با رابطه ارباب و رعیتی پیوند یابند عضو خانواده منسجمی هستند بنام ایل دشمن زیاری.
مجموعه روابط فوق همراه با وجود اقتصاد حاکم دامداری در کل منطقه دشمن زیاری که امروز به علت وضع خاص كوشک فقط تمایلات مربوط به آن در این آبادی دیده میشود همچنین وضع نامناسب تمام منطقه و كوشک از نظر فعالیتهای کشاورزی انتظار و هدفهای این فعالیت را از دید زمیندار کوشکی و کشاورز آن بسیار محدود کرده است.
نظام زمینداری در دشمن زیاری و كوشک بر محور این روابط و شرایط در گردش است وجود این شرایط امر زمینداری كوشک را از دو خاصیت اجتماعی و اقتصادی برخوردار میکند.
- ۱- بهرهکشی انسان از انسان در بخش کشاورزی به مراتب كمتر از روستاهاست.
- ۲- عدم انتظار از فعالیت کشاورزی موجب عدم پیشرفت و به عبارت بهتر درجا زدن این فعالیت شده است.
مجموع زمینهای کوشک امروزه ۳۱ خیش است، هر خیش در دشمن زیاری و کوشک تقريباً معادل ٤/٥ هکتار يا ٤۰۰ کیلو بذرافکن است که هر ساله به صورت دیم کاشت و برداشت میشود. تمامی زمینهای مذکور تا قبل از اصلاحات ارضی در مالکیت سه برادر از خانزادههای دشمن زیاری بود. به مقدار زمین مذکور دو قطعه باغ و دو قطعه زمین برنجکاری نیز افزوده میشود که بعد از نسقبندی اصلاحات ارضی نیز در مالکیت همین سه برادر مانـد. این چهار قطعه زمین تنها زمینهای آبی کوشک است كه به كمک دو چشمه ده که آب مشروب اهالی آبادی را تأمین میکند و رودخانه کوچکی که در آبریز تپههای غرب ده است و تا اواسط تابستان دارای مختصر آبی است مشروب میشود، بقیه زمینها تماماً دیمی است.
با آغاز فعالیت اصلاحات ارضی که تاریخ آن سال ١٣٤١ است تغییراتی که بیشتر جنبه ذهنی دارد تا عینی (لااقل تا تاریخ تحقیق) در نظام زمینداری کوشک پيدا ميشود.
تغییرات مذکور تاکنون در حد نسقبندی زمین است امروز نیز مانند گذشته بنابه روال ایلی و صرف زراعی هر زارع کوشکی در مقابل کشت يک خيش زمین مقدار ۷۰ کیلو گندم و ۸۰ کیلو جو به زمینداران کوشک میدهند متوسط بازده زمین در هر خیش زراعی در کوشک رقمی معادل ۷ است (اساس محاسبه سال زراعی ٤٦-٤٥ است)، بنابراین بهره مالکانه در مجموع بازده زمین و در مقام مقایسه با سهم تناسبی زارع دارای چنین تناسبی است:
- بذرافکن گندم در هر خیش: ۳۰۰ کیلو
- بذرافکن جو در هر خیش: ۱۰۰ کیلو
- مجموع بذرافکن جو و گندم در يك خيش: ۴۰۰ کیلو
- مقدار كل محصول برداشت شده: ۲۸۰۰= ۷×۴۰۰ کیلو
- گندم و جو بهره مالکانه: ۱۵۰
- سهم زارع: ۱۵۰ کیلو ۲۶۵۰= ۱۵۰ -۲۸۰۰ کیلو
بدین ترتیب مشاهده میشود که اگر از هر تخمی، ۷ تخم به دست آید زارع تقريباً ١٦ برابر سهم مالک است، چون بهره مالکانه رقمی است ثابت و بازده زمین رقمی متغیر بدیهی است که این تناسب با مقدار بازده محصول هر سال تغییر میکند. سالی که زمین (مثل امسال؛ منظور سال زراعی ٤٦ – ٤٧ است) بیش از ۷ بذر داشته باشد ممکن است که سهم زارع تا ۲۰ برابر سهم مالک فزونی یابد زیرا هر قدر هم زمین بیشتر بارور شود تغییری در بهره مالکانه که ۱۵۰ کیلو در هر خیش است نخواهد داد. نظام زمینداری و فعالیتهای کشاورزی در کوشك تا زمان تحقيق دارای وضعی است که ذکر شد.
اکنون تغییراتی را که بعد از سال ۱۳۴۱ یعنی بعد از نسقبندی اصلاحات ارضی در آبادی کوشک رخ داده است مورد بررسی قرار میدهیم.
همانطور که گذشت تغییرات مذکور بیشتر دارای جنبههای ذهنی است و بعضی تغییرات و تاثیرات عینی – قبل از سال ١٣٤١ یعنی پیش از اجرای نسقبندی وضع خانوارهای كوشک در ارتباط با زمین به شرح زیر بود:
اسامی و شماره خانوارهای كوشک [در گفتار قبلی، بخش دامداری قلعه کوشک از برخی از آنها نام برده و وعده داده شد که توضیحاتشان ارائه گردد]:
- ۱- حاجی
- ۲- ابوالحسن
- ۳- حسینقلی
- ۴- غلامحسین
- ۵- شیخ حمدالله
- ۶- حبیب الله
- ۷- اسد
- ۸- کهیار
- ۹- خلیفه
- ۱۰- الیاس
- ۱۱- قربانعلی
- ۱۲- علی مراد
- ۱۳- فرج الله
- ۱۴- حمدالله
- ۱۵- بهمن
- ۱۶- محمدطاهر
- ۱۷- علی اصغر
- ۱۸- سید مهیار
- ۱۹- اله کرم
- ۲۰- کرگی لا
- ۲۱- علیشاه
- ۲۲- یدالله
- ۲۳- خداخواست
- ۲۴- علی یار
- ۲۵- فریدون
- ۲۶- عیسی
- ۲۷- حسینقلی
- ۲۸- تورج
- ۲۹- محمد
- ۳۰- مجید
از شماره ۱ تا ۳ گروه زمیندار آبادی را تشکیل میدهد که در مقابل مالکیت زمین به طریقی که گذشت بهره مالكانه دریافت میکنند.
شماره ٤ فرزند شماره ۲ است که مشترکاً با پدرش بهره مالکانه متنفع میشود.
شمارههای ۲۸، ۲۹ و ۳۰ به افراد بدون زمین تعلق دارد که هر يک به طريقی غیر از زراعت امرار معاش میکنند. شماره ۲۸ بنا است که در فصول مختلف در كوشک و آبادیهای اطراف بنایی میکند. شماره ۲۹ جوانی است که از هر دو چشم نابینا است و با مادرش در يك خانه زندگی میکنند و از طریق درآمــد ١٥ بزی که دارد امرار معاش میکند. شماره ۳۰ مرد سالخوردهایست که سه خترش را از دست داده است پسر ندارد، تا چهار پنج سال قبل دستفروشی میکرد اکنون بیکار و از پای افتاده است، با زنش در يک كومه زندگی میکند و از طریق کمکهای خویشاوندانش زنده است.
قبل از سال ٤١ ساكنين كوشک با ملاک زمين به ترتيب زیر در ۳ گروه قرار میگرفتند:
- ۱- گروه زمیندار يا مالك
- ۲- گروه زارع
- ۳- گروه غیر زارع و غیر زمیندار
در وضع امروز نسبت به سالهای قبل ١٣٤١ از نظر تولید و توزیع کشاورزی تغییری دیده نمیشود فقط با اجرای نسقبندی ۳ گروه فوق به صورت گروه زیر درآمدهاند:
- ۱- نسقداران با زمین
- ۲- نسقداران بیزمین
علت پیدایش گروه دوم یعنی نسقداران بیزمین عدم تطابق زمینهای زراعی كوشك با تعداد خانوار این آبادی است. توضیح آنکه هنگام اجرای نسقبندی تعداد خانوار كوشك كه از حدود ۷ تا ۸ سال قبل همین ۳۰ خانوار بوده است ۳۲ خانوار به حساب آمده از طرف دیگر هیأت معتمدین با حضور نماینده اصلاحات ارضی برای هر يک از سه خانوار شمارههای (۱، ۲ و ۳) ۴ خيش و برای خانوار شماره ۱۳، ۲ خیش و برای سایر خانوارها که تعداد آنها مطابق صورت تهیه شده ۲۸ خانوار بوده برای هر يک، يک خيش نسقبندی شده است.
مطابق جدول نسقبندی:
- شمارههای ۱، ۲ و ۳ : ۱۲ خیش
- شماره ۱۳: ۲ خیش
- شماره ٤: ۱ خیش
- بقیه ۲۸ خانوار: ۲۸ خیش
- جمع ٤٣ خيش
آنچه امروز به عنوان زمینهای کوشک مورد بهرهبرداری است ۳۱ خیش است در يک آيش و دو آیش بدین ترتیب که از مجموع ۳۱ خیش، ۸ خیش هر سال در آیش است بنابراین ۲۳ خیش در سال کاشت و برداشت میشود. هشت خیش آیش مربوط به افرادی است که بیش از يک خيش زمین تحت اختیار دارند یعنی این رقم به شمارههای ۲،۱، ۳، ۴ و ۱۳ اختصاص دارده به طور خلاصه وضع زمینهای زیر کشت كوشک در يك سال به شرح زیر است:
- مجموع زمینهای زیر کشت شمارهها[ی] ٤،٣،٢،١ = ۷ خیش
- شماره ۱۳ = ۱ خیش
- جمع ۸ خيش
- مجموع زمینهای بقیه افراد که بدون آیش کشت میشود ۱۵=۸-۲۳
اکنون ۱۵ خیش زمین برای ۲۵ نفر بقیه میماند. میدانم هیچ خانواری در كوشک كمتر از يك خیش نمیکارد بنابراین اگر ۳ خانوار شمارههای ۲۸، ۲۹، ۳۰ را که اصلاً کار کشاورزی نمیکردهاند از تعداد خانوار کسر کنیم و سپس ۱۵ خیش باقیمانده بین ۲۳ خانوار تقسیم شود باز هم ۸ خانوار بدون زمین میمانند این ۸ خانوار بازیارها هستند که برای شمارههای ۱، ۲، ۳ و ۴ کار میکنند و در گذشته هم روی همین زمینها بودند منتها در جدول نسقبندی دو بار به حساب آمدهاند. بدین ترتیب ۱۵ خیش زمین را ۱۵ خانوار هر ساله بدون آیش کشت میکنند.
گروههای اقتصادی با ملاک عوامل توليد كشاورزی: ابتدای به امر و پیش از پرداختن به مبحث بایستی این نکته را خاطرنشان کرد که در دشمنزیاری به حیوانی که به كمک آن زمین شخم زده میشود عوامل میگویند.
به هر صورت برای کشت يک خيش يا ۴/۵ هکتار زمین در كوشک به عوامل زیر احتياج است:
- ۱- دو رأس الاغ یا دو رأس قاطر یا دو رأس گاو برای شخم زدن
- ۲- بذر معادل ٤٠٠ کيلو
- ۳- وسیله شخم (خیش – گاوآهن)
اگر زارعی وسیله اول را نداشته باشد مجبور است آنرا به امانت از دیگران بگیرد و در مقابل آن به شرح زیر قسمتی از محصول تولید شده را بپردازد. این امر معمولاً به دو صورت دیده میشود:
اول آنکه زارع هر دو الاغ یا هر دو قاطر یا هر دو گاو را نداشته باشد. صورت دوم آنستکه زارع یکی از دو الاغ، قاطر یا گاو را داشته و يک رأس دیگر را به امانت گرفته باشد.
در صورت نخست یعنی نداشتن هر دو حیوان شکل توزیع محصول به شرح زیر است:
- (اساس محاسبه هر بذر ۷ بذر یعنی بازده زمینهای کوشک در سال زراعی ٤٦-٤٥ است)
از تمامی محصول به دست آمده که به لهجه لری دشمن زیاری، «من تل» گفته میشود بهره مالکانه را کسر میکنیم سپس از آنچه باقیمانده است آن به صاحب حیوانات قرض داده شده میرسد و باقیمانده به زارع.
برای نمونه توزیع محصول در خانوار شماره ۱۵ که وضع کشت و کارش با شکل اخیر تطبیق میکند محاسبه میشود:
- مقدار بذر کاشته شده جو در يک خيش زراعی به کیلو: ۱۰۰ كيلو
- مقدار بذر کاشته شده گندم در يک خيش زراعی به کیلو: ۳۰۰ کیلو
- [جمع] ٤٠٠ كيلو
- جمع بازده هر تخم: ۷
- مقدار بازده گندم و جو در يک خيش: ۲۸۰۰= ۷×۴۰۰ کیلو
- مقدار بهره مالکانه: ۱۵۰ کیلو
- بعد از کسر بهره مالکانه: ۲٦٥٠=۱۵۰–۲۸۰۰ کیلو
- مقدار محصولی که بابت اجرت دو الاغ بر شخم پرداخت شده: ۶۶۲/۵ = ۴ ÷ ۲۶۵۰ کیلو
- سهم زارع از تمامی محصول به کیلو: ۱۹۸۷/۵ = ۶۶۲/۵ – ۲۶۵۰ کیلو
مجموعاً سه خانوار شمارههای ۱۵، ۱۷و ۱۸ با شرایط فوق کشت و کار دارند یعنی این ۳ خانوار هر يک، يک خيش زمین در اختیار دارند بذر هم دارند فقط عوامل را (دو حیوانی) که با آن شخم میزنند ندارند.
صورت دوم آنستکه زارع زمین در اختیار داشته باشد، بذر هم داشته باشد و فقط يک حيوان برای کشت داشته باشد. در این صورت مجبور است برای كار شخم، يک گاو يا يک الاغ يا يك قاطر کرایه کند در این صورت مانند جدول قبل عمل میشود با این تفاوت که به جای ¼ از محصول ⅛ یعنی نصف مقدار قبل به صاحب حیوان کرایهای داده میشود.
خانوارهای شماره ۱۴، ۲۰، ۲۱، ۲۳، ۲۴ و ۲۵ از نظر عوامل کشاورزی دارای خصوصیت بالا هستند.
گروه سوم بازیارها هستند. بازیار در دشمن زیاری و آبادى كوشک به کسی گفته میشود که فاقد تمامی عوامل کشاورزی باشد افراد این گروه تقریباً وضعی مشابه برزگران روستاها و یا کارگران کشاورز دارند با این تفاوت که برزگران و کارگران کشاورزی به علت عدم وابستگی به زمین دارای تحرک مکانی هستند ولی در روابط ایلی بسیار نادر است و به هر تقدیر از حدود طایفه و ايل تجاوز نمیکند.
توزیع محصول در مورد این گروه به دو صورت «پائی» و «دوپا» انجام میشود ـ پائی آنستکه بازیار در مدت ۴۰ تا ۵۰ روز شخم زدن تمام مخارج خودش را که عبارتست از نان، قند، چای و سیگار از صاحب زمین میگیرد و در ازاء شخم زدن و تخم پاشیدن از تمام محصول و از بابت درو سهم میبرد؛ محاسبه زیر در مورد بازیارهاییست که پائی کشت میکنند خانوار شماره ۵ نمونه است.
- تمام محصول بدون کسر بهره مالکانه: ۲۸۰۰
- سهم بازیار از بابت کاشت: ۳۵۰ = × ۲۸۰۰
- با کسر ⅛ از تمام محصول: ۲۴۵۰ = ۳۵۰ – ۲۸۰۰
- سهم بازیار از بابت درو: ۴۹۰ = × ۲۴۵۰
- محصول سهم بازیار از بابت کاشت و درو: ۸۴۰ = ۳۵۰ + ۴۹۰
- خانوارهای شماره ۵، ۸ و ۱۰ به شکل بالا کشتگری میکنند.
«دوپا» آنست که بازیار مخارج دوران کشت را خودش متقبل باشد یعنی از گرفتن نان قند، چای و سیگار در مدت شخمزنی که حدود ٤٠ تا ۵۰ روز است استنکاف کند در این صورت از بابت کاشت و از بابت دورو سهم میبرده محاسبه زیر در مورد بازیارهاییست که به صورت دوپا کشت میکنند، خانوار شماره ۷ نمونه محاسبه است.
- تمام محصول تولید شده بدون کسر بهره مالكانه: ۲۸۰۰
- سهم بازیار از بابت شخم (کیلو گندم و جو) ۷۰۰= × ۲۸۰۰
- بعداز کسر ¼ : ۲۱۰۰ = ۷۰۰ – ۲۸۰۰
- سهم بازیار بابت درو: ۴۲۰ = × ۲۱۰۰
- مجموع سهم بازیار از کاشت و درو (کیلو گندم و جو): ۱۱۲۰ = ۴۲۰ +۷۰۰
- خانوارهای شماره ٦، ۷، ۹، ۱۱ و ۱۲ بازیارهایی هستند که دوپا کشاورزی میکنند.
گروه دیگر آن دسته از کشاورزان آبادی کوشک هستند که عوامل کشاورزی به خودشان تعلق دارد. هر دو عامل شخم یعنی دو گاو یا دو الاغ یا دو قاطر را دارند، بذر هم دارند خودشان هم کشتگری میکنند، افراد این گروه از تمام توليد يک خيش زمینشان فقط ۱۵۰ کیلو جو و گندم بابت بهره مالکانه میدهند خانوارهای شماره ۱۳ ، ۱٦ ، ۱۹، ۲۲ ، ۲۶ و ۲۷ جزء این گروهاند.
- محاسبه زیر مربوط به یکی از ٦ خانوار این گروه است:
- مجموع بازده در يک خيش: ۲۸۰۰
- کیلو گندم و جو بهره مالکانه: ۱۵۰
- سهم زارع: ۲۶۵۰=۱۵۰-۲۸۰۰
چهارمین گروه، خانوارهای شماره ۱، ۲، ۳ و ٤ را در بر میگیرد که دارای این خصوصیاتند:
مجموعاً این چهار خانوار هر يک ۲ خیش زمین در هر سال زیر کشت دارند که وسیله گروه بازیار کاشت و برداشت میشود و به طریقی که گذشت صاحب زمین و بازیار توزیع میگردد. از ۱۵ خیش زمینی که هر سال [به] وسیله افراد گروههای دیگر کشت میشود به غیر از خانوار شماره ۲۷ که از دادن بهره مالکانه معاف است (پدر و اجدادش هم معاف بودهاند) از هر خيش ١٥٠ كيلو جو و گندم به عنوان بهره مالکانه به این گروه تعلق میگیرد افراد این گروه به استثناء خانوار شماره ۳ که از دو خیش زمین هر ساله يک خيش را خودش و يك خيش را بازیارش میکارد بقیه در کار کشتگری شرکتی ندارند بازیارها در خدمت این گروهاند، برای اینها کشتگری میکنند و به روال ایلی که قبلاً گذشت از توزیع متنفع میشوند.
شلتوک كارى: تمام شلتوک كارى آبادى كوشک حدود ۱۲۰ كيلو است که از عواید آن – خانوارهای شماره ۱، ۲، ۳ و ۴ منتفع میشوند خانوارهای ۷، ۹، ۱۱ و ۱۲ نیز به عنوان بازیار سال گذشته شلتوک آبادی را داشتهاند و هر يک حدود ۱۰۰۰ ریالی از این کار سود جستهاند.
خصوصیات تولید: کشاورز در این خصوص مطالبی را به شرح زیر آورده است:
الف. تقويم: تقریباً تمام محصول کشاورزی آبادی کوشک کشاورزی منحصر به گندم و جو است که به اقتضای طبیعت منطقه به صورت دیم کاشت میشود. میدان این فعالیت به جز یکی دو قطعه زمین نسبتاً هموار، بقیه در تپههای سنگلاخ است.
کشت و کار در كوشک دو مرحله دارد «کاشت» و «برداشت» امر کاشت در اراده کشتگر کوشکی است و برداشت در دست طبیعت. در دشمن زیاری و كوشک مرحلهای بنام «داشت» وجود ندارد، میکارند و به انتظار سخاوت آسمان میمانند، اگر باران بارید و به موقع بارید و به اندازه بارید دوره برداشت با نتیجهای در حد توقع این مردم فرا میرسد و در غیر آن، شکمها گرسنهتر. در فاصله کاشتن و برداشتن در این آبادی هیچ کوششی به چشم نمیخورد.
معمولاً سال زراعی در آبادی کوشک از دهه دوم آذر ماه با فعالیت شخمزنی آغاز میشود. این کار بعد از اولین بارانی که در این زمان ببارد شروع شده حدود ٤٠ تا ٤٥ روز ادامه دارد. ممکن است در انتظار باران شخمزنی را تا ۱۰ روز هم عقب بیاندازند زیرا فقط بعد از هر بارش است که تا حدی زمین سختیاش را از دست میدهد و امکان شخمزنی را به وجود میآورد.
امروز ۱۸ آذر و سومین روزی است که کار شخمزنی در كوشک شــروع شده غیر از رؤسای خانوارهای شماره ۱، ۲، ٤ (صاحبان اصلی زمین)، ۲۸، ۲۹ و ۳۰ که در فعالیت کشاورزی شرکت ندارند مردان بقیه خانوارها قبل از سپیده صبح به صحرا رفتهاند. زنها در کار پخت و پز ناناند تا ناهار شوهرانشان را به صحرا برند. دختر بچهها بزغالههایی را که در همین زمانها زاده شدهاند در حول و حوش آبادی میچرانند و پسر بچهها در مدرسه درس میخوانند، تا حدود ۴۰ روز دیگر روال زندگی مردان آبادی چنین است هر روز قبل از سپیده صبح به صحرا میروند و پسین خسته و کوفته باز میگردند. حدود اوایل بهمن شخمزنی و بذرافکنی تمام میشود و یک دوره پنج ماهه بیکاری فرا میرسد. البته در اردیبهشت ماه بعضی از خانوارهای بازی به مدت ۲۰ روز برای گروه در قطعه زمین آبی آنها برنجکاری میکنند و روزنامه معادل ۳ تومان پول با خوراک از صاحبان زمین میگیرند. معدودی دیگر خصوصاً بازیارها در این دوره فراغت از گشتگری یا دوره بیکاری از جنگل چوب میبرند و هر تیر چوب را که بکار ساختمان خانه بیاید به مبلغ ۳۰ تا ۴۰ تومان میفروشند.
خرداد ماه دوران انتظار تمام میشود و فصل درو آغاز میگردد درو با خرمن کردن و کوبیدن حدود ۲۵ تا یکماه به طول میانجامد، بنابراین از حدود آغاز تیرماه تا اواسط آذر به مدت ۵ ماه یک دوران بیکاری دیگری پدیدار میشود. در این دوره از بیکاری تقریباً همان اشتغالات موقت دوره بیکاری اول غیر از برنجکاری وجود دارد.
«تکنولوژی» و «زمان» دو عامل تعیین کننده تولید: ضمن اینکه ابتدائاً یادآوری میگردد که منظور ابزار و وسایل کار و شیوههای به کار بردن آن است، تولید کشاورزی در آبادی کوشک و همچنین دشمن زیاری با دو عامل تکنولوژی و زمان بستگی تام و تمام دارد. به عبارت دیگر عامل تعیین کننده مقدار کاشت هر خانوار به این دو امر وابسته است.
زمان کاشت در دشمن زیاری و نتیجتاً كوشک دارای حد و حدود مشخص است چنانکه گذشت معمولاً از حدود ۱۵ آذر تا اوایل بهمن مناسبترین موقع کاشت گندم و جو دیمی است که بیش از ۹۰٪ از تولید منطقه گرمسیر را تشکیل میدهد. اگر به علل طبیعی مانند نباریدن باران آغاز کار شخمزنی به تأخیر بیافتد شخم و بذرافکنی تا دهه اول بهمن نیز کشیده میشود اما از پسین روز نهم بهمن تجاوز نمیکند. روز ۱۰ بهمن (۱۰ بهمن یا چهلم زمستان روز جشن سده است) يا به قول خودشان ٤٠ از زمستان روز پایان کار کشاورزی است و در این روز دیگر بذری به زمین افکنده نمیشود. باید در نظر داشت که معمولاً منتهی تا اول بهمن کار تخمپاشي تمام شده است زیرا ماه دی برای کاشت مناسبتر از بهمن است بنابراین ضرورتاً ممکن است این کار تا ۹ بهمن ادامه یابد. به طور متوسط زارع دشمن زیاری برای شخمزنی و بذرافکنی حدود ٤٠ تا ٤٥ روز فرصت مناسب دارد.
بدین ترتیب و در چنین زمانی زارع دشمن زیاری باید زمین ناهموار سنگلاخی را شخم بزند. وسیله شخمزنی یا خیش از لحاظ ساختمان چنان ابتدایی است که هر کس با اندک تجربهای میتواند به ساختن آن اقدام کند. وسیله کشش گاو آهن معمولاً دو حیوان است که به وسیله يک مرد کارآمد هدایت میشود مجموعه این مکانیزم در این زمان معین بر طبق محاسبهایی که در تمام روزهای شخمزنی با نظارت مستقیم در كوشک انجام شد قادر است يک خيش زمين را كه حدود ۵ هکتار یا ٤٠٠ کیلو بذرافکن است شخم بزند. بنابراین چنانچه فرضاً ۱۰۰ هکتار زمین هم در اختيار يک زارع کوشکی قرار گیرد عامل زمان و عملکرد تکنولوژی در این زمان محدود اجازه کشت بیش از یک خیش زمین را به او نمیدهد؛ قرائن زیر مبین این امر است:
۱- اگر یک نفر ٤ خیش زمین داشته باشد و خودش نکارد یقیناً برای کاشت خيش ٤ نفر بازیار استخدام میکند (هر بازیار براى يک خيش). ۸ خيش زمین خانوارها شمارههای ۱ و ۲ و ۳ و ۴ در كوشك كه خودشان زراعت نمیکند وسیله ۸ نفر بازیار کشت میشود ۱۰ (هر بازيار يک خيش)
۲- معمولاً تعداد خانوار کشاورز هر آبادی با تعداد خیش زمینهای
زیر کشت در هر سال مساوی است. برای مثال: در كوشك هر ساله ۲۳ خیش زمین زیر کشت است و ۲۳ خانوار در فعالیت زراعی قلعه کلات ۱۰۰ خانوار زندگی میکنند در این آبادی هر ساله ۹۸ خیش زمین زیر کشت است. آبادی کوچروی دوری زگون ۳۰ خانوار دارد با ۲۸ خیش زمین زیر کشت در هر سال.
۳- هيچ آبادی دشمن زیاری را نمیتوان یافت که تعداد خیش زمین زیر آبادی کشت سالیانه آن بیش از خانوارهای آن باشد.
۴- معمولاً در دشمن زیاری کسی دیده نشده که به تنهایی بیش از يک خيش زمین کشت کند.
اکنون با در نظر گرفتن رابطه فوق ظاهراً راه ازدیاد تولید کشاورزی دشمن زیاری در تغیر تکنولوژی دیده میشود. این صحیح است که ضعف تکنولوژی عاملی است در رکود کشاورزی این مردم اما به نظر میرسد وجود عوامل دیگری نیز در این عقبماندگی سهیم و شريکاند. برای شناخت آنها فرض میکنم تکنولوژی تغییر کند و يک نفر قادر شود در زمانی که يک خيش زمین کشت میکند ۵ خیش زمین بکارد. اکنون این سوال پیش میآید که آیا برای چنین توسعهای زمین وجود دارد؟ جواب این سوال منفی است زیرا همانطور که گذشت سراسر خاک دشمن زیاری کوهستان است و کشاورزی در کوهپایهها. هر جا زمینی برای کشت و زرع در مقیاس کشاورزی این مردم وجود داشته تا کنون کشت شده است. حتی اکنون به علت کمبود زمین قابل کشت از يک سو و ازدیاد جمعیت از سوی دیگر اندک اندک آيشها نیز هر ساله کشت شده است. در كوشک از مجموع ۳۱ خیش زمین ۲۳ خیش آن همه ساله بدون آیش زیر کشت است. در دوری زگون، راک و قلعه دختر و قلعه گل و قلعه کلات نیز وضعی مشابه كوشک حکم فرماست.
بدین ترتیب بالا بردن تولید کشاورزی خانوار از طریق کشت در سطح بزرگتر موکول به وجود زمین است که منطقه دشمن زیاری فاقد آن است.
تصور عمقی کردن کشاورزی در این منطقه با توجه به نبودن آب و کیفیت زمین مشکل دیگری است که به سادگی به حل آن نمیتوان پرداخت برای شناسایی زمینهای دشمن زیاری باید تیغههای شکسته اولین تراکتوری را که در سوم دیماه ٤٦ به راک يعنی یکی از بهترین زمینهای زراعی دشمن زیاری قدم گذاشت دید نویسنده این سطور در میان مردم قلعه راک شاهد فعالیت این تراکتور بوده است. هنوز نیمساعت از شروع کار آن نگذشته بود که تیغههای آن در برخورد با سنگهایی که فقط قشر نازکی از خاک آنرا پوشیده بود در هم شکسته شد. و غرش آن که برای نخستین بار سکوت کوهستانهای دشمن زیاری را بر هم زده بود خاموش شد بچهها به دورش جمع بودند و با تعجب از زورش سخن میگفتند، زنان و مردان طنز آمیز از ضعفش. ساعتی بعد همه چیز مانند روز پیش بود؛ یداله با گاوآهنش که با دو الاغ کشیده میشد کار ناکرده تراکتور را به انجام میرساند، از سر تهدید به الاغها بانگ میزد، صدایش در فضا میپیچید و کار ادامه مییافت.
داد و ستد: داد و ستد در دشمن زیاری و آبادی کوشک شیوهای مخصوص به خود دارد. معمولاً در تمام منطقه گرمسیری دشمن زیاری چند مرکز مبادله وجود دارد که هريك از آنها به صورت واحدهایی جهت داد و ستد آبادیهای اطراف خود درآمدهاند. این مراکز به صورت دکانهایی است که یا [به] وسیله خود بهبهانیها دایر شده مانند دکان قلعه کل و قلعه راک و قلعه دختر و یا فرد عشایری با سرمایه بهبهانیها اقدام به این کار نموده است. شکل اخیر معمولاً به دو طریق عمل میشود.
- ۱- دست فروشی
- ۲- دکانداری
الف – دست فروشی: دست فروشی نوعی حقالعمل کاری است فرد عشایری مقداری جنس از طرف حساب بهبهانی خود به آبادی میآورد و میفروشد و در آخر اجرتی که همیشه جنسی است دریافت میدارد دست فروشها اکثراً برای وصول طلب و فروش جنس به دنبال عشایر به سردسیر هم میروند. معمولاً محل داد و ستد آنها همان اطاق مسکونی است که اجناس در گوشهای از آن انبار شده است. کار دست فروشی معمولاً برای فرد عشایری یک فعالیت جنبی است برای جبران کمبودها و بیشتر کسانی به این کار اقدام میکنند که یا زمینی برای کاشت ندارند و یا بازیارند. و از آن جمله است خانوار بازیار شماره ٢٤ که دست فروش آبادی كوشك است و سال قبل حدود ۲۵۰ کیلو گندم و جو از این کار سود جسته است.
ب – دکانداری: دکاندارها در دشمن زیاری یا خود بهبهانیها هستند و یا فرد عشایری که مجموع هر دوی آنها از ۱۰ تا تجاوز نمیکند. ٦ تای این دکانها را بهبهانیها و ٤ تای بقیه را عشایر میگردانند و تقریباً تمام این دکانها در آبادیهای قلعهدار است که اکثر ساکنین آن سردسیر نمیروند و میدانم این ٦ آبادی به گونهای در منطقه گرمسیر پراکندهاند که دسترسی دشمن زیاریها به این آبادیها و نتیجتاً دكانها امکانپذیر و یکسان است. هر يک از ٦ دکاندار بهبهان ۱۰ تا ۱۵ سال است که در این آبادیها کاسبی میکنند. ابتدا به صورت پیلهور با دشمن زیاریها معامله داشتند کم کم دکانی باز کردند و در منطقه ماندگار شدند. البته خانوادهایشان در بهبهاناند که با فرا رسیدن زمستان و کوچ کردن و رفتن عشایر به سردسیر اینها نیز به بهبهان نزد خانوادهایشان میروند حدود ۳ ماهی در بهبهان هستند. در این سه ماه به جز ساکنین ٦ آبادی قلعهدار بقیه عشایر به سردسیر رفتهاند. کار خرید فروش مردم آبادیهایی که سردسیر نمیروند در این مدت با دست فروشیها و دکاندارهای عشایری است که قسمت اعظم سود ناشی از کاسبی آنها نیز به سوی بازار بهبهان روان است.
دکاندار عشایری نیز تمام جنس مورد نیاز را به صورت نسیه از طرف حساب خود در بهبهان به منطقه میآورد. بهای اجناس معین میشود و دکاندارعشایری موظف است در مدت ٦ ماه، بدهی خود را با رنج ۲۰٪ در ٦ ماه و ٤٢٪ دريك سال به صورت نقدی یا جنسی بپردازد. این شکل معامله نه تنها در مورد دکاندار عشایری انجام میشود بلکه در مورد هر فرد عشایری که مستقلاً اقدام به تهیه اجناس خود از بهبهان نماید مرعی است. با این تفاوت که چنین فردی از پرداخت سودی که دکاندار عشایری یا بهبهانی در محل برای خودشان منظور میکنند معاف میشود. دکانداران بهبهانی ایل نیز مدعی هستند همانطور که با عشایر در بهبهان معامله میشود با آنها هم میشود زیرا آنها نیز مجبور به نسیه کاری با عمده فروش بهبهانی هستند و پرداخت تنزیل ٤٠٪ در سال. قیمت کالا بر اساس این منطق در دکانهای عشایری و دکانهای بهبهانی ایل تقریباً یکسان است.
برای آشنایی با بهای اجناس که یک فرد دشمن زیاری در منطقه از آن استفاده میکند آمار زیر تنظیم شده است در این آمار نسبت قیمت اجناس مورد احتیاج اهالی در هر ۱۰۰۰ ریال در بهبهان و ایل مقایسه شده است.
يک جنس ۱۰۰۰ ریالی تا به دست عشایر برسد و در مدت ٦ ماه وجه آن تأدیه شود:
- قیمت اولیه جنس در بهبهان ۱۰۰۰ ریال
- با ۱۰٪ سود هنگام فروش ۱۱۰۰ ریال
- با ربح ۲۰٪ در شش ماه ۱۳۲۰ ریال
- دکاندار ساکن ایل با ۱۰٪ سود با قیمت ۱۴۵۲ به عشایر میفروشد
يک جنس ۱۰۰۰ ریالی تا به دست عشایر برسد و در مدت یکسال وجه آن تأدیه شود:
- قیمت اولیه جنس در بهبهان ۱۰۰۰ ریال
- با ۱۰٪ سود هنگام فروش ۱۱۰۰ ریال
- با ربح ۴۰٪ در شش ماه ۱۵۴۰ ریال
- دکاندار ساکن ایل با ۱۰٪ سود با قیمت ۱۶۹۴ ریال به عشایر میفروشد
چون تقریباً هیچگاه مبادله به صورت نقدی نیست یک فرد عشایری اگر ۱۰ ریال جنس خریداری کند و در مدت ٦ ماه وجه آنرا تأدیه کند باید معادل ١٤٥٢ ريال جنس به بستانکار بپردازد. اگر این مدت به یکسال بیانجامد رقم پرداختی فرد عشایری به ١٦٩٤ ریال ارتقا میابد.
مفهوم عشایری قرض: در دشمن زیاری قرض اساس مبادلات است. تقریباً هیچ خانواری در میان آنها نیست که مبالغی یا به دکاندار عشایری و یا به دکاندار بهبهان بدهکار نباشد و این به دو علت طبیعی است:
- اول: مبادلات با پول انجام نمیشود.
- دوم: پرداخت دیون دشمن زیاریها در زمانهای معینی از سال صورت میگیرد.
مورد اول و دوم بهم پیوسته است توضیح آنکه احتیاجات مردم دشمن زیاری بگونه همه انسانها مستمر و دائمی است. اما شیوه تأمين احتياج نظير جوامع دیگر نیست. اینجا در مقابل برآورد نیازهای مادی، پولی پرداخت نمیشود چون وجود ندارد. بنابراین پرداخت دین دشمن زیاریها باید به صورت جنس عملی گردد و این به زمان محتاج است. زمان درویدن گندمها و زمان به دنیا آمدن برهها و بزغالهها، اینجا مرز تسویه حساب است. اکنون مبادله مصداق میابد زیرا در مرحله نخست فقط يک رابطه وجود داشت؛ رابطه گرفتن و تنها در مرحله دوم یعنی موقع پرداختها است که واژه داد و ستد مفهوم مییابد.
در روابط مبادلهای جوامع دیگر معمولاً عمل داد و ستد در يک زمان انجام میشود ولی در دشمن زیاری به علت خصوصیات خاص این جامعه عملا بین واژه «داد» و «ستد» فاصله پیدا میشود. در این فاصله زمانی است که مقروضشان میخوانیم، اما اگر قرض را نشانهایی از عدم تعادل بین درآمد و مصرف خانوار بدانیم در مورد دشمن زیاریها صادق نیست زیرا درست است که فقر در این گوشه از کشور ما چهرهای خشن دارد اما هرگز نباید ریشههای آن را در دیون این مردم جستجو کرد. واژههای بدهکار و بستانکار در دشمن زیاری مفهومی خاص این جامعه دارد که نه مترادف است با فقر و نه کمبود، گرچه در این جامعه هم فقر وجود دارد هم کمبود.
قرض میان دشمن زیاریها به منزله اعتبار است و بدین سبب است که صاحبان بیشترین قرضها معتبرترین افراد هستند.
کنترل قرض: کنترل قرض یا اعتبار، يک جانبه و در دست کسبه بهبهانی است. آشنایی دقیق سوداگران مذکور با زندگی مشتریان عشایری این کنترل را سهل و آسان میکند. سوداگر بهبهانی کم و کیف منابع درآمد مشتریش را میشناسد و بر آنچه حتی در زندگی خصوصی او میگذرد آگاه است. در این جامعه خریدار و فروشنده آمیختگی یافتهاند بنابراین به مرور ایام کاسب بهبهانی دریافته است که هر ساله باید چقدر جنس به مشتریش بدهد تا در موقع برداشت محصول و به دست آمدن فرآوردههای دامی وام را با ربح و سود آن بازپس بگیرد. مثلاً در سالهایی که نشانههایی از خشکسالی و کمبود محصول و علف است خست سوداگر بهبهانی در دادن جنس به مشتریانش افزون میگردد ولی هرگز به درجه قطع رابطه نمیرسد. برعکس در سالهای پربرکت فروشنده به مشتری عشایری امکان مصرف بیشتری از اجناس میدهد و بدین ترتیب رقم دیون عشایر در دستهای سوداگران بالا میرود. بنابراین در سالهای مساعد و پربرکت مصرف زیادتر در قالب قرض بیشتر ظاهر میشود و در خشکسالیها مصرف کمتر و نتیجتاً رقم قرضها پائینتر است به عبارت دیگر درسالهای خوب برای مصرف زیادتر اعتبار زیادتر است و در سالهای نامساعد اعتبار کمتر و مصرف کمتر.
دکان کوشک: آبادى كوشک یک دكان دارد و يك دست فروش. اولی متعلق به خانوار شماره ٤ است که سه سالی است به این کار مشغول است و دومی مال خانوار شماره ٢٤ که بازیار است. دكان كوشک ۱۰۰۰۰۰ ریال از بابت جنسی که آورده است به طرف حساب خود در بهبهان بدهکار است و دست فروش ۳۰۰۰۰ ریال. دکاندار کوشک که هم خانزاده است و هم زمیندار به ۱۰٪ سودی که از بابت فروش اجناس میبرد قناعت دارد ربح ٦ ماه یا یکسال همچنین ۱۰٪ سود اولیه روی تمام اجناس کشیده شده و متعلق به بهبهانی است. دست فروش نیز استفادهای در شکل حقالعمل کاری میبرد.
فعالیت دکان و دست فروش آبادی کوشک به این آبادی منحصر نمیشود تمام آبادیهای اطراف کوشک با این دکان در ارتباطاند.
اجناس زیر موجودی دكان كوشک به ترتيب كميت در دی ماه ١٣٤٦ است:
قند، چای، سیگار، تنباکو، خرما، پیاز، ادویه، ليمو عمانی، تمبر خوراکی، پودر دریا، نفت، استکان و نعلبكی، سوزن و نخ، کلاه مردانه، ترنجبین، فلوس، قوه و چراغ قوه و قفل.
مصرف خانوار: معمولاً تمام درآمد ساکنین آبادی کوشک به دو ضرورت خوراک و پوشاک اختصاص دارد. تقریباً به جز خانوارهای ۱ و ۲ و که هر ماه یکی دو بار پخت و پزی دارند غذای همیشگی بقیه خانوارهای كوشک نان است که اغلب به آن خرما یا پیاز اضافه میشود. در تاریخ ۱۸ دی از ١٤ بچه آبادی كوشك كه در مدرسه درس میخوانند نوع وعده غذایی که یک روز قبل یعنی روز ۱۷دی مصرف کرده بودند سوال شد از ٤٢ وعده غذایی که این ١٤ خانوار به مصرف وعده برنج و ماست و ٤٠ وعده نان و پیاز یا نان و خرما و یا نان خالی، نان غذای اصلی مردم کوشک و همه دشمن زیاریهاست. قند و چای بعد از نان بیشترین مصرف را در خانوار دشمن زیاری دارد. تقریباً اکثر مردان آبادی كوشک به سیگار اعتیاد دارند که معمولاً از ۸۰ تا ۱۰۰ تومان از این بابت به هزینه سالیانه خانوار افزوده میگردد.
خرج پوشاک، خصوصاً تنپوش زنان (هر لباس زنانه در حدود ۱۵ متر پارچه میبرد) بار سنگینی بر بودجه خانوار است و چنان ضرورتی است که نمیتوان در آن امساک نشان داد.
جداول صفحه ۹۰ و ۹۱ درآمد و مصرف ۲ خانوار را که هر يك وابسته به يک گروه اقتصادی است نشان میدهد.
در آمار درآمد و مصرف خانوار شماره ٢٤، میزان مصرف بیش از درآمد خانوار است و ظاهراً چنین به نظر میرسد که هر ساله باید رقم قرض این خانوار و خانوارهای مشابه آن افزون گردد. واقعیت چنین نیست زیرا بعضی از ستونها، مصرف با مساعدت و عدم مساعدت طبیعت در تغییراند اگر سال خوب بود يك خانوار ٦ نفری تا ۷۰۰ تومان نان گندم هم مصرف میکند و قند و چای نیز همینطور اما اگر طبیعت مساعدت نکرد ارقام هر دو ستون مذکور تا ⅓ نیز تنزل میابد. قند و چای کمتر مصرف میشود و کمبود نان گندم را نان بلوط جبران میکند.
درآمد سالیانه خانوار ۶ نفره شماره ۲۴ شامل:
- گندم و جو ۱۰۸۱۷ ریال
- چوب فروشی ۳۰۰۰ ریال
مصرف سالیانه خانوار ۶ نفره شماره ۲۴ شامل:
- نان ۷۱۰۰ ریال
- قند و چای ۷۰۰۰ ریال
- لباس ۲۶۰۰ ریال
- برنج ۵۰۰ ریال
- سیگار۸۰۰ ریال
- روغن ۳۳۰ ریال
- نفت ۱۳۰ ریال
- ماشک ۱۵۰ ریال
- لیمو عمانی ۷۰ ریال
- ادویه ۳۰ ریال
- متفرقه ۵۰۰ ریال
آمار بعدی به خانوار شماره ۳ متعلق است، ٦ نفرند. این خانوار از لحاظ حجم درآمد و مصرف دارای تعادل است.
درآمد سالیانه خانوار ۶ نفره شماره ۳ شامل:
- گندم و جو ۲۰۴۵۰ ریال
- پیاز ۲۰۰۰ ریال
- برنج ۳۰۰۰ ریال
- کهره ۶۰۰۰ ریال
- روغن ۲۵۰۰ ریال
- مو ۵۰ ریال
- جلابداری۱۸۰۰۰ ریال
مصرف سالیانه خانوار ۶ نفره شماره ۳ شامل:
- نان ۸۰۰۰ ریال
- قند و چای ۷۵۰۰ ریال
- لباس ۶۹۷۰ ریال
- برنج ۵۰۰۰ ریال
- روغن ۶۲۰۰ ریال
- نفت ۴۵۰ ریال
- ماشک ۳۲۰ ریال
- لیمو عمانی ۳۱۰ ریال
- ادویه ۸۰ ریال
- لوبیا ۳۵۰ ریال
- متفرقه ۵۰۰ ریال
مدرسه، آسیاب و انجمن معتمدین: آبادى كوشک يک مدرسه دارد و يك آسياب و اسماً انجمنی به نام معتمدين که فقط یکبار برای مسئله تقسیم اراضی تشکیل شده است. اسامی اعضاء انجمن مذکور و نوع وابستگی ایلی آنها به شرح زیر است:
- حسینقلی از گروه خان زاده گان و تیره الیاسی
- فرج الله از گروه زارعین و تیره الیاسی
- خداخواست از گروه زارعین و تیره الیاسی
- محمد از گروه زارعین و سادات نورالدین
مدرسه: در سال ١٣٤١ با ورود یدالله طباطبائینژاد اولین سپاهی دانش تأسیس شد. ابتدا از طرف خانوار شماره ۲ اطاقی برای تدریس در اختیار سپاهی مذکور قرار داده شد و بدین ترتیب بچههای کوشک برای نخستین بار صدای معلم را در آبادی خود شنیدند. قبلاً کودکان کوشک برای اینک خواندن و نوشتن را فرا گیرند به مدرسه آبادی قلعه راک كه تا كوشک حدود ٤ کیلومتر فاصله دارد میرفتند.
در سال ١٣٤٢ اهالی آبادی تصمیم به ساختن مدرسه گرفتند و به كمک پولی که از بودجه فرمانداری کل کهگیلویه و بویراحمد [بعداً به سطح استان ارتقاء پیدا کرد] برای اینکار داده شد ۱۳ طاق برای مدرسه ساختند. اكنون كوشک صاحب يک مدرسه ۳ اطاقه است که در یکی از آنها یعنی کوچکترینشان معلم مدرسه زندگی میکند. اطاق دیگر به مناسبت نبودن معلم خالی است و تنها یکی از اطاقها است که در آن بچههای از کلاس اول تا پنجم درس میخوانند، هر دو سه نيمكت به يک كلاس اختصاص داده شده و هر ساعت برای تدریس یکی از ۵ کلاس است.
آموزگار مدرسه جوانی است با همت بزرگ و شور بسیار و مصمم برای باسواد کردن برادران عشایری خود؛ نامش سردار محمدی است از ایل طیبی که همسایه دشمنزیاری است کلاس ششم ابتدایی را در دبستان محمدی سوق به پایان رسانده و با دادن کنکور دانشسرای عشایری یکسالی نیز شیوههای آموزش را که مخصوص این دانشسرا است در شیراز فرا گرفته و اينک به خدمتی والا مشغول است.
تعداد دانشآموزان مدرسه كوشک ۵۰ نفر است که همه پسرند ١٤ نفر از خود آبادی كوشک در مدرسه درس میخوانند و ٣٦ نفر بقیه از دهات مجاور است که نزديكترين فاصله این آبادیها تا كوشک ۲ کیلومتر و دورترین آنها حدود ١٤ کیلومتر است.
آسیاب: آسیاب كوشک مثل دكان و مدرسهاش قبل از اینکه در خدمت مردم این آبادی باشد برای عشایر اطراف کوشک خدمت میکند.
تاریخ تأسیس آن حدود اواسط سال ٤٤ است. اصل سرمایه به سيد غصبان پرهیزی که از سادات طیبی است تعلق دارد، خانوار شماره ٤ كوشک نیز در آن سهمی دارد، ۱۵۰۰ تومان داده است و قسمتی از زمین باغ را برای احداث آن.
تمام گندم و جو[ی] دهات مجاور در آسياب كوشک آرد میشود موقع فعالیت اصلی آن شهریور ماه هر سال یعنی زمانی است که ایل از سردسیر به گرمسیر برمیگردد که خودشان مالزیر میگویند. حدود ٤ ماهی که عشایر در سردسیراند تقریباً آسیاب هیچ فعالیتی ندارد.
برای آرد کردن هر بار گندم که ۱۰۰ کیلو است باید معادل ٤ تومان جنس بدهند.
آسياب كوشک گندم و جو را آرد میکند و برنج را هم پاک میکند.
با يک موتور دیزلی و با سوخت گازوئیل کار میکند با خرج ساختمان و موتور رویهم رفته ۲۹۰۰۰۰ ریال برای صاحب آن خرج داشته است.
در پایان ضمن اینکه امید است قدمی ناچیز در راه معرفی جامعه تاریخی لر برداشته شده باشد، بهعنوان حسن ختام، همراه با آرزوی تندرستی برای همه تلاشگران عرصه شناخت و معرفی عشایر بهویژه تبار بزرگ لر، مجدداً گرامی داشته میشود یاد و خاطره تمام درگذشتگانی که دل در گرو سربلندی و سعادت این تبار کهن داشتند و بر همان سیرت چهره در نقاب خاک کشیدند مخصوصاً زندهیاد دکتر نادر افشار نادری که بنیانگذار ارزشمندترین پژوهشها درباره نظام سنتی عشایر لرتبار کهگیلویه بودند.