کهگیلویه به عنوان بخشی از سرزمین پهناور لر، در گذر زمان دارای موقعیت ممتاز جغرافیایی – تاریخی بوده است؛ چه در زمانیکه سکونتگاه عیلامیان و چه دورهای که دروازه ورود پارس باستان (مرکزیت سیاسی شاهنشاهی هخامنشی و ساسانی) بوده و همچنین در زمان فرمانروایان و شاهان (اتابکان) لر و نیز قرون معاصر که در قامت مأمن و جایگاه ایلها و طوایفی جلوهگر شده که مردمانشان به صفا، صمیمیت، صداقت و شجاعت همچون سایر لرتباران شهره بودهاند.
بر اساس سیر تاریخی، در آخرین تقسیمبندی ایلات منطقه از اواخر دوره قاجار به بعد، ساخت عشایری بخش کوهستانی کهگیلویه شامل ۶ ایل بابویی، بهمئی، طیبی، دشمنزیاری، بویراحمد و چرام بوده است. در همین راستا تلاش خواهد شد تا در خلال سلسله گفتارهایی، با توجه به مونوگرافی موجود، شناختی درخور از بابویی به عنوان بخشی از کهگیلویه به دست داده شود. ضمن آنکه پیش از پرداختن به ادامه بحث باید به نکات زیر توجه داشت:
- الف: تاریخ، جغرافیا و سازمان سیاسی اجتماعی جوامع عشایری و ایلات را بایستی در گذر زمان و فراز و فرودهایی که داشتهاند نگریست؛ بر همین اساس بررسی تمام و کمال موارد مذکور نیازمند گفتارهای متعدد بوده و از حوصله یک پست خارج است.
- ب: اطلاعات ارائه شده در این گفتار مربوط به اواسط دهه چهل خورشیدی بوده و همان بازه زمانی را مورد بررسی قرار داده است.
- ج: اگرچه مطالب مطرح شده، توسط پژوهشگران اعزامی از دانشگاه تهران و طی بازدید میدانی از منطقه تهیه شده، اهمیت بالایی را به دست میدهد امّا بازهم بر خواننده است تا ضمن پرهیز از پیشداوری، با دقت نقاط قوت و حتی کمی و کاستیهای احتمالی را دریابد؛ چنین منطق و روشی میتواند رواج دهنده فرهنگ تحقیق، گفتگو و تبادلنظر در جهت شناخت از هویت و اصالتها و همچنین آگاهیبخشی از گذشته در راستای ساختن آیندهای بهتر باشد.
- د: همانگونه که در ادامه نیز خواهد آمد مطالب سلسله گفتارهای مونوگرافی بابویی شامل دو قسمت میباشد: یک بخش حاوی کلیاتی است درباره ساختمان اجتماعی و اقتصادی ایل بابویی و بخشی دیگر تجزیه و تحليل نسبتاً عمیقتری از مسائل مربوط به آبادی باشت که در گذشته مرکز سیاسی ایل بابویی نیز محسوب میشده است.
- هـ: قسمت ساحلی کهگیلویه همان لیراوی دشت است که بعدها در تقسیمات سیاسی کشوری دوره پهلوی ذیل استان بوشهر قرار گرفت.
به هر حال همانطور که در گفتار «به یاد دکتر نادر افشار نادری» گفته شد با تأسیس گروه عشایری مؤسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران در سال ۱۳۴۵ به همت دکتر نادر افشار نادری و با همراهی پژوهشگرانی چون جواد صفینژاد، حسن پارسا و هوشنگ کشاورز، تحقیقات درباره عشایر ایران وارد مرحله جدیدی گشت.
دکتر جواد صفینژاد همکار و همراه زنده یاد دکتر افشار نادری در این باره در کتاب ایل بهمئی مینویسند: دکتر نادر افشار نادری دارای درجه دکترای مردمشناسی از دانشگاه پاریس فرانسه در زمستان سال ۱۳۴۵ به دعوت سازمان عمران کهگیلویه و به همراه شش نفر پژوهشگر به منطقه کهگیلویه دعوت شد. وی به دلیل علاقهی فراوانی که به مطالعهی مردمشناسی عشایر ایران داشت این منطقه بکر و مطالعه نشده را با تمام سختیهایش پذیرفت؛ زیرا پهنهی کوهستانی، مشکلات ارتباطی و ناآشنایی با ردههای کوچنده عشایر ایلات ششگانهی آن این سختیها را مضاعف مینمود. دکتر افشار نادری پس از پایان سفر اول پیشنهادهای مطالعاتی خود را طی گزارش مبسوطی ارائه نموده و خواهان اجرای طرحی جهت مطالعات میدانی کهگیلویه گردید که مورد موافقت سازمان عمران کهگیلویه قرار گرفت و از سال ۱۳۴۶ طرح مذکور با دوازده نفر پژوهشگر آغاز گردید که همگی در مقاطع زمانی مختلفی در پژوهشها مشارکت داشتند.
یکی از پژوهشگرانی که دکتر نادر افشار نادری را در آن پروژه مطالعاتی همراهی میکرد «حسن پارسا» بود که حاصل تحقیقات او درباره بابویی موضوع گفتار حاضر است؛ ضمناً علاوه بر متن اصلی مونوگرافی مورد نظر که در ادامه خواهد آمد، پارسا در ابتدای گزارش خود، مقدمهای را به شرح زیر ذکر میکند که خواندن آن خالی از لطف نمیباشد:
مقدمه: این دفتر حاوی کلیاتی است درباره ساختمان اجتماعی و اقتصادی ایل بابویی و تجزیه و تحليل نسبتاً عمیقتری از مسائل مربوط به آبادی باشت.
مطالعهای که درباره آبادی باشت صورت گرفته است میتواند روشنگر بسیاری از مسائل اجتماعی و اقتصادی ایل بابویی باشد اما نباید تصور کرد که آبادی باشت الگوی کاملی از اوضاع و احوال کلیه عشایر باوی [بابویی] است بلکه باید توجه داشت که آبادی باشت وضعی کاملاً استثنایی دارد به طوریکه به گمان عشایر باوی وضع زندگی مردم باشت ملاک زندگی بهتر است خصوصاً برای ساکنین منطقه پشتکوه باوی.
آبادی باشت از آن جهت برای مطالعه در نظر گرفته شد که در سالهای اخیر بیش از سایر آبادیهای باوی تحول یافته است خصوصاً در قسمت پشتکوه باوی پیشرو تحولات بوده است و در آینده نیز میتواند مرکز و الگویی برای تحولات منطقه باشد. آبادی باشت با داشتن زمینهای مساعد کشاورزی و تمکن مالی زمیندارها و امکان استفاده آنها از وسایل مکانیزه کشاورزی و همچنین موقعیت خاص آبادی که از نظر ارتباطی گذرگاه تمام مردم منطقه پشتکوه محسوب میشود استعداد تحولپذیری بیشتری نسبت به سایر دهات باوی دارد و میتواند برای برنامهریزی برنامههای عمرانی منطقه، نمونه مناسبی باشد با اینحال باید توجه داشت که چون آبادی باشت در گذشته کلانترنشین ایل باوی بوده است با سایر روستاهای عشایرنشین منطقه و حتی روستاهای مجاور باشت تفاوت بارزی دارد. این تفاوت در کیفیت و کمیت وضع اقتصادی و اجتماعی ساکنین آبادی باشت و دیگر آبادیهای باوی است.
ساکنین آبادی باشت عملهها میباشند که برگزیدهای از تیرههای مختلف باوی هستند اینها بر اثر توجه خان نسبت به خود و اختیاراتی که برای جمعآوری عایدات خان به آنها تفویض شده بود اولاً از پرداخت بهره مالکانه معاف بودند و حال آنکه سایر افراد ایل در آبادیهای دیگر موظف به پرداخت آن بودند، ثانياً بابت وصول رسومات و بهره مالکانه خان، ۱۰ درصد از عایدات جمعآوری شده سهم میبردند.
این امتیازات سبب شده است که ساکنین آبادی باشت نسبت به سایر عشایر باوی از وضع اقتصادی بهتری برخوردار باشند. به طوری که تاکنون در منطقه پشتکوه باوی فقط آبادی باشت توانسته است از وسایل مکانیزه کشاورزی برخوردار شود. علاوه بر این اثر اجتماعی نزدیکی به دستگاه خان و همچنین استفاده از امکانات آموزش و پرورش در گذشته امتیازی بوده است که مردم این آبادی بر سایر عشایر باوی داشتهاند تماس با خان و مأمورین دولت که به مرکز ایل رفت و آمد داشتهاند و امکانات دیگر به آگاهی آنها در پارهای از امور شهری و دولتی و مسائل اجتماعی ديگر كمک بزرگی کرده است و حال آنکه هنوز در بعضی دهات منطقه پشتکوه باوی افرادی وجود دارند که وسایل نقلیه موتوری را ندیده و با نام بسیاری از میوهها آشنایی ندارند، بچهها از صدای زنگ دوچرخه وحشت میکنند. در یکی از دهات مجاور آبادی باشت جوانی بیست ساله که به مناسبت نزدیکی به آبادی باشت امکان یافته است تحصیلات ٦ ساله ابتدایی خود را به پایان برساند از برکت این امتیاز با سن کم سمت ریشسفیدی آبادی خود را پیدا کرده و در واقع قوه عاقله مردم آبادی خود محسوب میشود و در تمام مسائل مربوط به دِه نظر او برای مردم حجت است این جوان، فقر بیش از حد مردم آبادی خود را با زندگی مردم آبادی باشت میسنجد و این مقایسه در وی آنچنان اثری داشته است که در گفتگویی که او انجام شد با لحنی حاکی از اعتراض میگفت:
من فکر میکنم ما را خداوند زیادی خلق کرده و در این منطقه عشایری رها کرده چون زندگی ما هیچ شباهتی به زندگی انسان ندارد. من تا زندهام فکر نمیکنم بنده خدایم این چه خدایی است که این همه فقر نصیب ما کرده است.
توضیح: هرچند چنانکه بارها گفته شد که بن و اساس مشکلات جامعه لر از جمله گسترش درگیریها و چنددستگیها را میبایست در دوره پس از ورافتادن اتابکان (شاهان) لر و به ویژه ۵۰۰ سال اخیر جستجو کرد امّا ریشهی فقر، تضعیف و تحقیر فزاینده و بیش از پیش مردم لر را بایستی در اوایل قرن اخیر کندوکاو کرد که با بر سرکار آمدن رضاشاه، روند تضعیف بیسابقه نظام سیاسی ایلات و طوایف لر آغاز گشت؛ با ضعیف شدن و در نهایت از بین رفتن سازمان سیاسی که میتوان گفت حکم «سر» را برای جامعه تاریخی لر داشته، در ادامه و گذر زمان مشکلات و گرفتاریهای مردم لر روز به روز بیشتر گشت، گویی در دهه چهل شمسی با اجرای سریع و شتابزده سیاست اصلاحات ارضی، لرها نظام سیاسی خویش را به کل از دست دادند روندی که طی آن نه تنها دچار تبعیض، فقر و محرومیت شدند بلکه رفته رفته به ورطهای از مشکلات عجیب و غریب فرو غلتیدند.
به هر تقدیر پارسا در ادامه مینویسد: در چنین شرایطی که برای عشایر منطقه وجود دارد آبادی باشت از امکاناتی برخوردار است که رفت و آمد به شهر و رفت و آمد شهریان به آنجا به سهولت انجام میشود و به همین جهت بسیاری از آنها با مصارف جدید آشنا شدهاند داشتن رادیو و استفاده از برق و دیدن بعضی اجناس در دکانهای آبادی و امکان استفاده از آنها خصوصیتی است که در سایر آبادیهای باوی وجود ندارد. به هر حال رجحان وضع اقتصادی و اجتماعی باشت نسبت به سایر آبادیهای باوی در حدی است که موجب حسرت ساکنین آبادیهای دیگر است. از این جهت باشت میتواند الهامبخش زندگی بهتر برای مردم منطقه باوی باشد.
1- جغرافیا: اگرچه تلاش شد تا در گفتار «سرزمین ایل بابویی» آگاهی کوتاه و گذرایی در خصوص جغرافیای بابویی ارائه گردد امّا مناسب دیده شد تا اطلاعات افزونتری هم در این مجال آورده شود تا شناختی کاملتر از جغرافیای بابویی به دست داده شود؛ در گزارش مونوگرافی بابویی، در خصوص جغرافیای آن دیار چنین آمده است:
بابویی: بابویی منطقه وسیعی است که در جنوب کهگیلویه واقع شده است. این منطقه وسیع ۵/۲۹۸۱ کیلومتر مربع وسعت دارد و در این وسعت ۵ تیره و ۴ طایفه مستقل بومی و خانوارهای متفرقه دیگری در کنار آنها زیست میکنند که جمعاً ۳۰۹۹ خانوار را شامل میشوند که ۲۴% آنها کوچرو و ۷۶% بقیه ساکناند.
این منطقه به دو قسمت پشتکوه و زیرکوه تقسیم میشود که مرکز پشتکوه، ده خاننشین باشت و مرکز زیرکوه شهر دوگنبدان [گچساران] میباشد که در سالهای اخیر به مناسبت فعالیتهای نفتی و وجود چاهای نفت در اطراف آن گسترش فوقالعادهای یافته است.
شهر دوگنبدان امروزی در سال ۱۳۳۰ دهی بوده با ۲۵۰ نفر جمعیت، در سال ۱۳۳۵ این جمعیت به ۱۲۵۶ نفر فزونی یافت و این فزونی به واسطه توسعه روزافزون صنعت نفت دوگنبدان در سال ۱۳۴۵ به ۱۳۴۳۰ نفر برابر با ۲۳۶۲ خانوار رسید که در حال حاضر [سال ۱۳۴۷] شکل شهر به خود گرفته است و ادارات مختلف دولتی در آن شعبه دارند ولی ده باشت مرکز پشتکوه به همان صورت قبلی با مختصر رشدی باقی مانده است چه جمعیت آن از ۵۳۵ نفر در سال ۱۳۳۵ به ۷۸۳ نفر در سال ۱۳۴۵ رسیده است.
اگر جمعیت بابویی را بدون جمعیت شهری آن درنظر بگیریم به طور نسبی ۵ نفر در هر کیلومترمربع آن سکونت دارند ولی اگر جمعیت شهری آن را درنظر بگیریم حدود ۱۰ نفر در هر کیلومترمربع آن زندگی میکنند و جمعیت کوچرو آن از حدود %۲۴ تقلیل و جمعیت اسکان آن به ۸۶% فزونی مییابد.
پس از بررسی وضعیت جمعیتی و وضع مراکز، اکنون به آشنایی کلی منطقه میپردازیم. ابتدا ناهمواریهای منطقه را بررسی نموده و سپس تقسیمات سیاسی محلی و واحدهای مستقل جغرافیایی بابویی ذکر میگردد.
مرزهای ایل: همسایگان بابویی در نواحی شمالی، ایلات بویراحمد و چرام، در مشرق و جنوب، طوایف ممسنی و غرب نیز بویراحمد گرمسیر و بهبهان است؛ مرزهایی که حدود بابویی را با این همسایگان مشخص میکند عبارتند از:
شمال: در قسمتهای شمالی ایلات بویراحمد گرمسیر، چرام و بویراحمدعلیا همسایگان منطقه بابویی به شمار میروند. خط مرزی از از غرب به شرق طلایههای نیمدور با نازمکان است، از رودبال به سمت مشرق خط مرزی رودخانه نازمکان میباشد که خطالقعر دو ارتفاعات خیمند در شمال و نیمدور را در جنوب تشکیل میدهد. سابقاً خط مرزی بستر نازمکان را تا حدود پیچاب در جنوب شرقی کوههای اشکر دنبال میکرد ولی با نزاعهای خونینی، کوه شاه بهرام ضمیمه منطقه بابویی گردید که مشرق منطقه خیمند باشد. در مشرق کوه شاه بهرام خط مرزی مجدداً بستر رودخانه نازمکان است که دامنههای جنوبی این رودخانه تا تنگ پیچاب بین دامنههای جنوبی کوه اشکر و دامنههای شمالی کوه البرز همه جا خط مرزی محسوب میشود.
از تنگ پیچاب به سمت شرق، خط مرزی همه جا با خطالرأس ارتفاعات البرز مطابقت دارد، دامنههای شمالی ارتفاعات البرز منطقه رستم ممسنی است که گرمسیر بویراحمد علیا باشد دنباله این خطالرأس ارتفاعات کوه انا را دربرگرفته، به سمت دره رودخانه پرین کشیده میشود و سرانجام حدود مرزهای شمالی به نزدیکیهای رودخانه پرین ختم میگردد.
مشرق: مرزهای شرقی بابویی را حدود بستر رودخانه پرین تشکیل میدهد. در تنگ پرین کمی از زمینهای آن طرف رودخانه که شامل منطقه چمبلبلی میشود متعلق به بابویی است، از تنگ پرین به سمت جنوب شرقی تا محل التقای رود پرین با رودخانه فهلیان مرزهای شرقی منطقه پایان میپذیرد.
جنوب: مرزهای جنوبی منطقه بابویی را سراسر پیچ و خمهای رودخانه زهره تشکیل میدهد زیرا از منتهیالیه جنوب شرقی که رود پرین به فهلیان ملحق میشود رودخانه به نام زهره نامیده شده و امتداد رودخانه زهره تا نقطه الحاق رود خیرآباد به زهره بستر رودخانه مرزهای جنوبی منطقه را شامل میشود.
مغرب: مرز جنوب غربی منطقه در آغاز رود خیرآباد است ولی به سمت شرق در محل التقای رود شمسعرب با رود خیرآباد خط مرزی دره رودخانه شمسعرب است که تا سرچشمههای اولیه رود شمسعرب در دامنههای شرقی و جنوبشرقی کوه پهن ادامه یافته از تنگ باشت و مله پیازکار و آب ریگون گذشته قسمت کمی از کوه دیل را در بر گرفته و در دامنههای جنوب کوه خامی خط مرزی به سمت مغرب مناطق کوههای خامی منحرف شده از شرق شامبراگان و نازمکان گذشته به منطقه گذار شهری و رود بال که آغاز مرزهای شمالی است منتهی میشود.
ارتفاعات: منطقه بابویی دارای ارتفاعات چندی است که مرتفعترین آنها در منطقه سردسیری واقع شدهاند و همه آنها دارای جهتی شمال غربی – جنوب شرقی میباشند، مشهورترین این کوهها عبارتند از:
کوه خامی: ارتفاعات خامی که مرز بین نقاط سردسیری و گرمسیری است از منطقه فتح و نیمدور در شمال غربی منطقه آغاز شده تا سرآببیز ادامه مییابد طول این ارتفاعات بین دو منطقه فوقالذكر حدود ۳۰ کیلومتر میباشد بلندترین قله کوه خامی حدود ۳۱۰۰ متر است ارتفاع خطالرأس عمومی کوه از ۲۷۰۰ متر هم تجاوز میکند، سراسر سطح این کوه را در ارتفاعات جنگل بلوط و ارژن (بادام کوهی) پوشانیده است و گفته میشود تمام مدت سال قلل آن پوشیده از برف است.
کوه مره: کوه مره در جنوب کوه خامی و به موازات آن کشیده شده است ولی از کوه خامی به مراتب کم ارتفاعتر است بلندترین نقطه آن در کنار کوه تاوه شرقی است که ارتفاع آن به ۱۵۰۰ متر میرسد زیرا سطح عمومی دامنههای جنوبی آن بیش از ٦٠٠ متر نیست دنباله کوه مره در شمال غربی به کوه دیل میپیوندد که به مراتب مرتفعتر از کوه مره و بلندترین قله آن از ۲۰۰۰ متر هم تجاوز مینماید (۲۰۰۳متر)
کوه البرز: کوه البرز در شمال منطقه سردسیری واقع شده است، دامنههای جنوبی آن متعلق به بابویی و دامنههای شمالی آن متعلق به بویراحمدیها است بلندترین قله این کوه ۳۰۳۰ متر ارتفاع دارد و در واقع دنباله کوههای اشکر است که مرزهای سردسیری چرام را با منطقه بابویی تشکیل میدهد: درختان بلوط، ارژن و کاد در این کوه فراوان مشاهده میشود و دارای چشمهسارهای فراوانی نیز هست.
كوه لار: كوه لار کوه کوچکی است واقع در جنوب کوه اشکر که مرتفعترین قله آن ۲۵۷۰ متر ارتفاع دارد کوه لار مرز بین منطقه سردسیری دوتو و منطقه شاه بهرام را مشخص میکند که در مغرب منطقه بر آفتاب واقع گردیده است دنباله کوه لار به نام کوه انا شهرت دارد که در شمال کوه گوهرگان واقع شده است.
کوه مورد: این کوه در قسمت گرمسیری در زیرکوه قرار دارد، گردنه مزارگاه در کنار این کوه واقع شده است کوه دارای چشمه کمآبی به همین نام نیز میباشد و دهات حاجی قلندر و غورك عليا و سفلی در دامنه آن واقع شدهاند، مورد کوه کمارتفاعی است که بلندترین نقطه آن ١٦٣٣ متر ارتفاع دارد و حدود ٦٠٠ متر نسبت به زمینهای اطراف مرتفعتر است.
کوه دین: کوه دین یکی از معروفترین کوههای گرمسیری است و نسبت به کوههای دیگر بسیار کمارتفاع است دره آب گندی در دامنه جنوبی این کوه واقع شده است.
علاوه بر این کوهها منطقه دارای کوههای کمارتفاع دیگری نیز هست که تمام آنها گچی هستند و در قسمتهای گرمسیری به طور پراکنده و با ارتفاع کم فراوان دیده میشوند، این کوههای کمارتفاع تشكيل يك سلسله کوههای خط زنجیری گچی را میدهند و در منطقه به «بند» یعنی بندهای گچی یا گچ شهرت دارند که حد فاصل زیربند و پشتبند بابویی را تشکیل میدهند.
آب و هوا: قبلا گفتیم که منطقه بابویی از لحاظ اقلیمی به سه قسمت زير تقسيم میشود:
- ۱- منطقه سردسیری
- ۲- منطقه معتدله
- ۳- منطقه گرمسیری
منطقه سردسیری: سردسیری بابویی که در پشتکوه آن واقع شده است به واسطه متصل بودن به طسوج سردسیر منطقه چرام وضعی چون طسوج دارد، برف فراوانی در ارتفاعات مینشیند تا جاییکه محلیان اظهار میدارند کوه خامی برف کهنه را به برف نو میرساند یعنی ارتفاعات خامی همیشه برف دارد، فصل بارش برف از اواخر آبان و اوایل آذر شروع شده تا اسفندماه ادامه مییابد که در اوایل و اواخر فصل ریزش برف و باران توأم و در اواسط تنها برف مشاهده میشود، زمستان این منطقه فوقالعاده سرد میشود و يخبندانهای عجیبی در آن به وقوع میپیوندد.
جهت وزش باد جنوب شرقی – شمال غربی است یعنی به موازات درههای کوهستانی ولی منطقه دارای وزش يک باد شرقی – غربی نیز هست که از ارتفاعات دنا بدین نواحی میوزد. به واسطه برف و باران زیادی که در این منطقه وجود دارد آب آن فراوان و سرچشمه رودخانههای چندی از این ناحیه تأمین میشود مانند سرشاخههای رود پرین و رونه که رود پرین تقريباً تمام آبهای سردسیری منطقه را جمعآوری و به سوی رود زهره میآورد.
منطقه معتدله: منطقه معتدله بابویی شامل مناطق باشت و کوهمره است و به قولی از آبدهگاه تا پرین منطقه معتدله محسوب میشود آب و هوای منطقه باشت را با آب و هوای منطقه آرو واقع در پشت دوك بويراحمد گرمسیر مقایسه میکنند با این تفاوت که آرو دارای چشمه است ولی باشت آبش از چاه عمیق تأمین میشود، برف در این مناطق به ندرت میبارد مگر در ارتفاعات آنهم در اواسط فصل زمستان؛ یخبندان در منطقه مشاهده میشود ولی به نسبت نقاط سردسیری شمالی بسیار خفیف، باران منطقه از آبان ماه شروع میشود و تا اواسط اردیبهشت ماه ادامه مییابد ولی ممکن است اواخر اسفند بارش باران یکسره قطع شود و از فروردین به بعد دیگر بارانی دیده نشود، روی هم رفته منطقهای است کمباران، بدون برف با رگبارهای گاهگاهی بهاره.
بادهایی که در این منطقه میوزند یکی با جهت شمال غربی است و دیگری از طرف جنوب شرقی که اولی به نام باد شمال و دومی به نام باد چپ شهرت دارند.
منطقه گرمسیری: منطقه گرمسیری که از دامنه جنوبی کوههای دیل و پای کوههای خامی به سمت جنوب شروع میشود ناحیهای است بسیار گرم و گچی و بدون آب و خالی از سکنه، برف دریافت نمیدارد، باران آن رگبارهای موسمی در فصل زمستان و احتمالاً بهار است در فصل تابستان باد گرمی از مغرب بدین قسمتها میوزد که در لیشترها بسیار گرمای آن شدت مییابد دوگنبدان در قسمت شمالی همین منطقه واقع است، طبق آمارهای موجود سالیانه بین ۵۰ تا ۲۰ سانتیمتر باران دریافت میدارد که از آبان ماه آغاز شده تا اول فروردین ادامه مییابد و از آن پس دیگر بارانی دریافت نمیدارد؛ درجه حرارت منطقه در تابستان از ٤٦ درجه سانتیگراد نیز میگذرد و در زمستان تا ۷ درجه زیر صفر هوای آن سرد میشود یعنی منطقه دارای ۵۳ درجه نوسان حرارتی است ولی در مجموع معدل سالیانه آنرا ۲۱ درجه محاسبه میکنند.
رودها: منطقه بابویی اصولاً منطقه کمآبی است رودخانههای منطقه یا از خارج بابویی آغاز میگردند و یا از ارتفاعات سردسیری پشتکوه سرچشمه میگیرند ولی با وجود این رودهائی که از منطقه میگذرند عبارتند از:
رود زهره: این رودخانه در مشرق منطقه بابویی از به هم پیوستن دو رود فهلیان و برین تشکیل میشود چه رود فهلیان از منطقه فهلیان گذشته در شمال شرقی کوه مورد به شعبه پرین میپیوندد.
رود پرین از دامنههای شرقی کوه البرز و جنوب کوه زرآورد سرچشمه گرفته از کنار ده پرین و تنگ پرین گذشته به رود اصلی میپیوندد که از آن پس زهره نامیده میشود سپس از دره بین کوه مورد و کوه سیاه گذشته قسمت جنوب غربی مرزهای جنوبی بابویی را تشکیل میدهد و در حدود قریه حیدر کرار که آخرین نقطه غربی بابویی است به رود خیرآباد میپیوندد و به سوی منطقه هندیجان با نام رود هندیجان به خلیج فارس میریزد.
رود شمسعرب: این رودخانه قبلاً از گناوه باشت سرچشمه میگرفته زیرا آب گناوه به آب ریگون میآمده از تنگ باشت سرازیر شده به دره شمسعرب میپیوسته ولی اکنون از حدود دشت بلوط سرچشمه میگیرد و شعبه کمبل بدان پیوسته از لیشترها عبور نموده مرز بین بابویی و بویراحمد گرمسیر را تشکیل داده و در جنوب غربی زیربند به رود خیرآباد پیوسته که مشترکاً به رود زهره میریزند.
رودخانه رونه: این رودخانه از دامنههای شمالی کوه خامی سرچشمه گرفته به سمت شمال در پشتکوه منطقه به رود نازمکان میپیوندد که خود شعبهای از رود خیرآباد باشد.
علاوه بر این رودها، رودهای کم اهمیت دیگری در منطقه وجود دارد که مهمترین آنها خربل و آبشیرین است که سرشاخههای یکی از خربل و دیگری از اطراف دوگنبدان سرچشمه میگیرند.
تقسیمات داخلی بابویی: پس از شناسایی حدود منطقه بابویی لازم است تقسیمات داخلی و محلی آنرا مشخص نماییم ولی در اینجا دو مسئله مطرح میگردد: یکی تقسیم بابویی به دو منطقه زیرکوه و پشتکوه و دیگر تقسیم بابویی به دو منطقه سردسیر و گرمسیر.
پشتکوه و زیرکوه: اگر منطقه بابویی را از لحاظ مناطقی که پشتکوه و زیرکوه نامیده میشود بخواهیم تقسیم کنیم مناطق باشت، چهارراه گشین (برآفتاب) و دلی باوی و دوتو، پشتکوه و کوهمره، پشتبند و زیربند، زیرکوه محسوب میشوند زیرا کوه خامی مرز بین دو قسمت را مشخص میکند، دامنههای شمال کوه خامی پشتکوه و دامنههای جنوبی آن زیرکوه نامیده میشود.
در این صورت:
- ۱- منطقه سردسیری ٨٦٩ کیلومتر مربع
- ۲- منطقه معتدله ۴۲۳/۵ کیلومتر مربع
- ۳- منطقه گرمسیری ۱۶۸۹ کیلومتر مربع
- ۴- وسعت بابویی ۲۹۸۱/۵ کیلومتر مربع
ولی محلیان اصطلاحی به نام منطقه معتدله ندارند، خودشان میگویند هوای باشت و کوهمره نسبت به هوای پشتبند و زیربند معتدلتر است حال به بررسی هر يك از این مناطق میپردازیم.
۱- منطقه سردسیری: منطقه سردسیری بابویی شامل مناطقی است به نامهای چهارراه گشین یا برآفتاب، دلی باوی، نیمدور و دوتو که در مجموع مناطقی هستند کوهستانی که سردسیر بابویی را تشکیل میدهند و توسط کوه خامی در مغرب و دنباله آن کوه کوهرگان حدودش را از مناطق جنوبی مشخص میکند ولی مرزهای شمالی، شرقی و غربی آن همان مرزهای بابویی با همسایگان شمالی است.
طایفههای مختلف بابویی بیشتر اسکان هستند و تنها ٢٤ تا از تیرهها و طایفههای مختلف در تابستان در مناطق سردسیری فوق به سر میبرند.
تقسیمات داخلی منطقه سردسیری بابویی عبارتست از:
- الف: ناحیه دوتو یا دلی باوی
- ب: ناحیه برآفتاب (چهارراه گشین)
الف. ناحیه دوتو: منطقهای که در این نوشته به نام دوتو متذکر شده است مغرب آن به نام نیمدور و مشرق آن به نام دلی بابویی یا دوتو نیز شهرت دارد. ناحیه دوتو در دامنه شمالی کوه خامی واقع است که به مناسبت ارتفاع زیاد کوهستانی بودن سرحد ناحیه را تشکیل میدهد، در حقیقت از مله «گردنه» باشت به سمت نیمدور که در قسمت غربی ناحیه واقع شده است ناحیه دوتو نامیده میشود، منطقه جنوبی دوتو دارای ارتفاعی حدود ۲۷۰۰ و نقاط پست آن حدود ۱۵۰۰ متر ارتفاع دارند از این رو است که حدود ۵۰۰ متر اختلاف ارتفاع در نقاط پست و حدود ۱۷۰۰ متر اختلاف ارتفاع (نسبت به باشت) این ناحیه را به مراتب از باشت خنکتر نموده و سردسیر نام گرفته است.
ب. ناحیه چهارراه گشین: این ناحیه در حقیقت دارای نام مشخص نیست و گاهی برآفتاب نیز نامیده میشود، مناطق کوهستانی، لار، قلات، انا، بيدک و چهارراه گشین در این ناحیه واقع است. این ناحیه هم به واسطه کوهستانی بودن و ارتفاع زیاد از سطح دریا منطقه سردسیری محسوب میگردد و این اختلاف ارتفاع در قسمتهای پست آن حدود ۱۵۰۰ و در قسمتهای مرتفع از ۲۷۰۰ متر هم تجاوز میکند که به طور متوسط دارای ارتفاعی حدود ۲۰۰۰ متر میباشد و در مقایسه با منطقه باشت دو برابر و بیش از سه برابر ارتفاع دوگنبدان مرتفع است بنابراین نسبت به دو منطقه فوقالذکر دارای آب و هوای خنکتری است تا آنجا که منطقه سردسیری و ییلاقی طوایف مختلف بابویی را شامل میشود.
۲- منطقه معتدله: منطقه معتدله بابویی شامل مناطق باشت و کوهمره است که هر کدام از این مناطق کاملاً مشخص و دارای مرزهای طبیعی با مشخصات زیر میباشد:
الف. منطقه باشت: منطقه باشت در شمال شرقی بابویی واقع شده است، حدود آنرا از طرف شمال منطقه برآفتاب و مغرب آنرا دوتو و جنوب آنرا قسمتی کوهمره و قسمتهایی به مناطق جنوبی منتهی میشود که تل و تپههای فراوانی سر راه دارد، مشرق منطقه به حدود دره رود پرین ختم میشود.
هوای باشت نسبت به هوای مناطق جنوبی خنکتر و ملایمتر است از این رو ساکنین ناحیه را تقریباً سردسیر و معتدل میدانند و اظهار میدارند دارای هوای ملایمی است چون نسبت به دوگنبدان حدود ۱۰۰ متر مرتفعتر است ده باشت که مرکز اصلی بابویی و خاننشین منطقه است در همین قسمت واقع شده است.
ب. منطقه کوهمره: منطقه کوهمره در دامنه جنوبی کوه خامی واقع شده است از اینرو دارای هوای ملایمی است چه نسبت به مناطق گرمسیری جنوب دارای سطح ارتفاع بیشتری است حدود جنوبی کوهمره از تنگ باشت واقع در مغرب آغاز شده به سمت مشرق از حدود باغ ناز، خندنیاز، پیرسبز، نارك و كوه تاوه شرقی گذشته به سمت شمال منحرف گردیده و در نول به حدود منطقه باشت میرسد.
حدود غربی کوهمره از تنگ باشت آغاز میشود و طلایههای آن همان است که در بررسی مرزهای غربی بابویی با همسایگان مشخص شده است.
۳- منطقه گرمسیری: منطقه گرمسیری وسیعترین منطقه بابویی است با زمینهای کمارتفاع و بیعارضه و هوای گرم و زمینهای گچی غیر قابل استفاده و بدون، سکنه این منطقه به دو قسمت زیربند و پشتبند تقسیم میشود که مشخصات هر کدام در زیر بیان شده است.
الف. زیربند: منطقه زیربند قسمتی است از جنوب غربی سرزمین باوی که مغرب و جنوب آن را رودهای شمسعرب و خیرآباد و زهره فرا گرفته است و شمال شرقی و شرق آن را خط زنجیربند گچ از قسمت پشتبند جدا میسازد زیرا در این منطقه سنگهای گچی فراوان مشاهده میشود تا آنجا که رگههای سنگ گچی به شکل مرزی ناحیه را به دو قسمت تقسیم میکند و به زبان محلی «بند» نام رگههای گچی منطقه است.
زیربند منطقه کم جمعیتی است و اصولاً خالی از سکنه است زیرا دارای ارتفاعی بین ۶۰۰ تا ۳۰۰ متر از سطح دریا است که ارتفاع متوسط آن ٤٥٠ متر و چنین منطقه گرم و کم عارضهای برای سکونت طبیعی امکانپذیر نیست.
ب. پشتبند: پشتبند منطقهای است که در پشت خط زنجیری گچی واقع شده است رگههای گچی جنوب غربی منطقه را شامل میشود، دنباله شمالی رود شمسعرب قسمت غربی کوه خامی و منطقه باشت قسمت شمالی و رود زهره جنوب و شرق را فرا گرفتهاند، شهر دوگنبدان با تمام تأسیسات نفتی خود در مرکز این منطقه واقع شده است.
قسمت اعظم این منطقه را ارتفاعی بین ۵۰۰ تا ۱۰۰۰ متر فراگرفته است، فقط در نواحی شمالی است که ارتفاع متوسط از ۲۰۰۰ متر تجاوز مینماید، رفته رفته در خطالرأس کوههای خامی سردسیر منطقه آغاز میگردد بنابراین منطقه پشتبند دارای هوایی است ملایمتر از زیربند و قابل تحملتر از آن.
گیاهان: در منطقه بابویی علاوه بر غلات و حبوبات که سوابق کشت طولانی دارند به تازگی کشت چغندر در منطقه متداول شده است علاوه بر این گیاهان اهلی منطقه دارای گیاهان وحشی نیز هست که مشهورترین آنها عبارتست از بابونه، ترب وحشی، خنگلو و رملک.
رملک در منطقه بابویی فراوان میروید، دارای بوته خاردار و میوه ترش مزهای است که مورد مصرف خوراکی اهالی قرار میگیرد. از درختان بومی کُنار، بلوط، ارزن و كاد فراوان دیده میشود؛ میوه کنار مورد استفاده قرار میگیرد.
بلوط در منطقه معتدله و سردسیر بابویی فراوان وجود دارد که میوه آن را آرد نموده نان [کلگ] تهیه میکنند.
حیوانات: حیواناتی که در منطقه بابویی فراوان یافت میشود عبارتند از سمور، کفتار، خوک (گراز)، پلنگ، یوزپلنگ، خرگوش و خارپشت، از پرندگان كبک در منطقه فراوان یافت میشود به خصوص در قسمت شمالی.
2- اقتصاد: پارسا مباحثی را در باب اقتصاد ایل بابویی آورده است که در ادامه بخشی از آن مورد نظر قرار گیرد:
کلیاتی درباره کشاورزی منطقه باوی: منطقهای که ایل بابویی در آن زندگی میکند قسمت اعظم آنرا کوهستان تشکیل میدهد قسمتی از تپهها و دامنه کوهها و سنگلاخهایی که در گذشته مرتع بوده امروزه تبدیل به زراعت دیم گردیده است زمین جلگهای مرغوب و قابل کشت آن بسیار محدود است قسمتی از این زمینها در پشتکوه خصوصاً بخش باشت و قسمتی در پیشکوه و در اطراف دوگنبدان است که در گذشته نزديك، قسمتی از این زمینها زراعت آبی منطقه را تشکیل میداده که در حال حاضر بر اثر بیتوجهی مالکین و از بین رفتن قنوات بیشتر آنها از بین رفته و تبدیل به زراعت دیم گردید است و فقط به مقدار کمی در کنار رودخانهها کشت آبی باقی مانده است. در سالهای اخیر با حفر چاه عمیق و استفاده از وسایل کشاورزی جدید این زمینها مجدداً به زیر کشت زراعت آبی درآمد و تبدیل به مزارع چغندر گردید با تفاوت اینکه در گذشته کشاورزان با استفاده از شیوههای قدیمی تولید و امکانات محدود از زراعت آبی بهرهمند میشدند و در حال حاضر بهرهبرداری از زمینهای مرغوب منطقه با استفاده از وسائل مکانیزه متعلق به خان سابق و چند نفر دیگر صورت میگیرد. این اشخاص علاوه بر امکانات شخصی از كمك دولت برای مکانیزه کردن کشاورزی خود برخوردار بودهاند چون دولت برای عمران و آبادی منطقه بیشترین اعتبارات خود را در اختیار آنها که امکان استفاده از آن را داشتهاند قرار داده است. اما اکثریت عشایر به علت ضعف مالی و عدم توانایی قادر به تغییر تکنولوژی کهنه خود نیستند و حمایت دولت نیز تاکنون برای ایجاد دگرگونی در شیوههای کهنه تولید از حد وامهای تعاونی تجاوز نکرده است و به طور کلی میتوان گفت در جهت عمومی تغییر عمدهای صورت نگرفته است و تغییرات مختصری که در سالهای اخیر در امر تولید انجام شده جنبه خصوصی داشته است.
فعلاً کشاورزی دیم منطقه از گندم و جو و به ندرت در بعضی از روستاها عدس و نخود تشکیل میشود. لازم به تذکر است که در گذشته کشت کنجد، پنبه، چلتوک و خشخاش هم متداول بوده است که با مخروبه شدن قنوات و منع کشت خشخاش امروزه کشت آنها معمول نیست. از این رو به درآمد کشاورزی منطقه لطمه زیادی وارد شده است.
روی هم رفته کشاورزی منطقه از عوامل مساعد طبیعی برخوردار نیست زیرا قسمت اعظم آنرا کوهستان تشکیل میدهد و حتی امکان استفاده از وسایل جدید تولید در آینده در بعضی از این قسمتها غیر ممکن به نظر میرسد قسمتی از مراتع در سالهای اخیر زیر کشت زراعت دیم رفته است که به علت ضعف تکنولوژی بازده زمین متناسب با تلاشی که در این زمینها صورت میپذیرد نیست. بلکه در حدی است که گاهی به سختی خوراک سالیانه خانوار را تأمین میکند خصوصاً در خشکسالیها این کمبود بیشتر محسوس است.
در این منطقه به علت کمبود آب مسئله آبیاری شکل خاصی ندارد. از گذشته آثار و علائمی از قنوات در بعضی از مناطق مشاهده میشود که به علت بیتوجهی و کمآبی متروکه گردیده است.
دیم کاری گره اصلی زراعت مردم باشت و بابویی است. آنها که به این شیوه از زراعت تکیه دارند دائماً در بیماند زیرا کافی است آسمان مساعدتی نکند تا هر چه رشتهاند پنبه شود، از این روست که با نیامدن باران دستها به آسمان بلند میشود و ذکر و دعا از لبها جاری است.
کشاورزی: زمینهای ده باشت از نظر کشاورزی مساعد است به طوری که میتوان گفت از زمینهای مرغوب منطقه باوی است در گذشته زراعت آبی هم داشتهاند از ۱۱۹۲ من زمین زراعتی ده ٢٢٤ من آن زیر کشت زراعت آبی بوده است. از ۱۰ سال قبل به این طرف بر اثر بیتوجهى مالک قنوات ده مخروبه و خشک شده و در نتیجه کشت زراعت آبی از بین رفته است و در حال حاضر زراعت آبی منحصر به چغندرکاری خان سابق است که در زمینی به مساحت ٤٠ خیش در دو آیش کشت میگردد و ١٤٩ خیش مابقی زمینهای ده که متعلق به زارعین میباشد کلاً زیر کشت زراعت دیم است.
از ١٦٢ خانوار ساکن ده باشت ۱۲۷ خانوار زمیندار و ۳۵ خانوار فاقد زمیناند با این حال از ۳۵ خانوار بیزمین ۲۷ خانوار مستقیماً در امر کشاورزی شرکت دارند به این ترتیب که کار و یا وسایل تولید و بذر در اختیار دارند و با زمینداران در امر کشت شرکت میکنند و سهم میبرند. وسایل تولید همچنان با شیوههای قدیمی در بین اکثریت کشاورزان معمول است در سالهای اخیر یکی از زمینداران اقدام به خرید تراکتور نموده است که علاوه بر رفع احتیاج خود برای زارعین دیگر نیز مزدی کار میکند با وجود اینکه استفاده از تراکتور مورد استقبال است ولی تراکتور موجود برای رفع احتیاج عموم کافی نیست.
در سال ١٣٤٦ از مبلغ کل وام دریافتی ۸ درصد جهت خرید وسایل تولید قدیمی و ١٤ درصد برای پیش قسط خرید تراکتور و ۳ درصد برای پرداخت مزد تراکتور و ٤ درصد برای خرید بذر بوده است روی هم رفته ملاحظه میشود که بیشترین رقم وام دریافتی صرف امور کشاورزی گردیده است.
در باشت استفاده از کود در کشاورزی متداول نیست به ندرت کسانی که وسیله داشته باشند کود حیوانی را مورد استفاده قرار میدهند و بیشتر مربوط به کسانی است که به اصطلاح خودشان زمین لاغر داشته باشند و برای تحصیل محصول بیشتر مبادرت به استفاده از کود نمایند.
کشاورزان برای بهبود زراعت دیم خود همزمان با شخم زمین و پاشیدن بذر اقدام به کندن خارها و گیاهان مزاحم مانند رملك و مورد و جمعآوری سنگهای بزرگ میکنند؛ این تنها کاری است که کشاورزان به عنوان مراقبت از زمین زراعتی خود انجام میدهند. با وجود اینکه کشاورزان معتقدند که اگر زمین ۲ بار شخم شود یعنی یکبار قبل از پاشیدن بذر و یکبار بعد از آن در نتیجه محصول بهتر و بیشتری خواهند داشت معذالک به علت اینکه وسیله کافی در اختیار ندارند انجام این عمل میسر نیست و در واقع پس از پاشیدن بذر و شخم زمین، کار کشاورز تمام میشود تا فصل درو و برداشت محصول دیگر هیچ نوع مراقبتی از کشت صورت نمیگیرد.
اجرت شخم با تراکتور بر اساس مقدار بذری است که کاشته میشود یعنی ممكن است يك من بذر در زمین وسیعتر یا کمتری کاشته شود. ولی معمولاً تراکتور از برای شخم يك من محلی بذرافکن که فقط یکبار شخم شود ٤ تومان مزد میگیرد.
کمباین هم بر اساس خوبی و بدی زراعت مزد میگیرد مثلاً زراعت گندمی که خوشههای خوب داشته باشد ١٦٪ و به همین نسبت آنها که خیلی ضعیفتر است به ۲۵٪ میرسد.
برای درو از کمباینداران بهبهانی استفاده میشود. در سال زراعی ٤٦ در آبادی باشت ۵ نفر از زمینداران از تراکتور و کمباین برای ۵۰۰ من بذرافکن خود استفاده کردهاند. در سال جاری [۱۳۴۷] یکی دیگر از زمینداران اقدام به خرید تراکتور نموده است.
يک خيش زمين (يک جفت گاو) در حدود ٦٠٠ کیلو بذرپاش است که در هر هکتار در حدود ۱۲ تا ۱۵ من محلى (¼ 7 کیلو) بذر پاشیده میشود.
برداشت محصول بر اساس میزان مرغوبیت زمین تفاوت میکند در زمینهای ضعیفتر هر تخم ٤ تخم و در زمینهای مرغوب هر تخم ۱۰ تخم و گاهی بیشتر بازده دارد.
چلتوک كارى: در حدود ده سال قبل که مردم باشت زراعت آبی داشتهاند کاشت برنج و چلتوک معمول بوده است که بر اثر خشک شدن قنوات آبادی کشاورزان برای کمبود درآمد خود به دهات ممسنی که آب دارند میروند و با زمینداران در کار کشت چلتوک شركت ميجويند.
کشت تخم چلتوک بين روزهای ۵۰ تا ٦۰ بهار طول میکشد که قبل از آغاز درو است. همزمان با پایان درو و برداشت محصول گندم و جو مجدداً در اوایل تیرماه برای نشاندن نشای برنج و چلتوک به آنجا میروند که در واقع با کار کشاورزی آنان برخوردی ندارد.
هر ساله بین ۳۰ تا ٤۰ نفر از کشاورزان و بازیاران این آبادی [به] ممسنی میروند از این عده تعداد معدودی زمین دارند که نسق کافی ندارند ولی اکثریت را بازیاران تشکیل میدهند؛ نحوه بهرهبرداری از کشت چلتوک بدین قرار است:
زمین و بذر متعلق به زمیندار و گاو و نیروی کار از کارگر کشاورزی و محصول به طور مساوی تقسیم میگردد.
به طور متوسط سالیانه هر خانوار بازیار ٤٠ تا ٥٠ من چلتوک عايدى دارند.
مقدار کل زمین زیر کشت ده: ده باشت در حدود ۱۸۹ خیش زمین زراعتی دارد که ٤٠ خویش آن متعلق به خان سابق و ١٤٩ خيش مابقى متعلق به زارعین است.
از ٤٠ خویش نسق خان سابق ۱۰ خیش مکانیزه قبلی وی و مابقی به عنوان یک پنجم سهم مالک به وی تعلق گرفته است یک پنجم سهم مالک از نسق کشاورزان با نظارت معتمدین محل در چند نقطه از زمینهای ده داده شده و بقیه زمینها پس از کسر یک پنجم مطابق نسق بین زارعین تقسیم گردیده است ١٤٩ خیش زمین زراعتی ده که معادل ١٤٩ جفت گاو و برابر ۱۱۹۲ من محل میباشد بین ۱۲۷ زارع تقسیم شده است سازمان اصلاحات ارضی نسقبندی را بر اساس ملاکهای زیر در نظر گرفته است:
- جفت گاو برابر با يك خيش = ۸۰ من (¼ 7 کیلو)
- يک گاو برابر با ½ خیش = ۴۰ من (¼ 7 کیلو)
- نصف گاو برابر با ¼ خیش = ۲۰ من (¼ 7 کیلو)
يک خيش زمين به حساب اهالی ده بین ۷۰ تا ۸۰ من است ولی اصلاحات ارضی ۸۰ من در نظر گرفته که در حدود ٦/٦ هکتار میشود.
متوسط زمین زیر کشت خانوار بر حسب من محلی به شرح زیر است:
- گندم ۸۰/۳۲
- جو ۹/۸۸
- آیش ۶۸/۸۵
انواع محصولات کشاورزی: در حال حاضر گندم، جو و به مقدار کمی عدس محصولات کشاورزی ده را تشکیل میدهد که از طریق زراعت دیم به دست میآید. زراعت آبی منطقه منحصر به کشت چغندرقند که متعلق به خان سابق میباشد و به کارخانه قند ممسنی است حمل میگردد.
گفته میشود در حدود ۱۰ سال قبل که قنوات ده خشک و مخروبه نشده بود زراعت آبی معمول بوده است از جمله محصولاتی که از زراعت آبی به دست میآمده چلتوک، كنجد، پنبه و ماشك بوده که با خشک شدن قنوات از کشت و داشت آن محروم شدهاند.
تولید مرکبات، انگور، انجیر و انار اختصاص دارد به تنها باغ ده که متعلق به خان سابق است و به وسیله چاه عمیق آبیاری میشود و علاوه بر مصرف شخص وی مازاد آن در بازار ده و بهبهان به فروش میرسد.
قیمت فراوردههای کشاورزی در بازار ده و بهبهان: فروش گندم در بهبهان به اداره غله صورت میگیرد با توجه به اینکه اداره غله فقط خریدار گندم نسقداران است و کسانی که فاقد نسق هستند بایستی به طور آزاد و به قیمت کمتری محصول خود را بفروشند بنابراین فروشندگان گندم در بازار ده در درجه اول بازیاران و کارگراناند و در درجه دوم آنهایی هستند که نسق کمی در اختیار دارند و مازاد محصولشان در حدی نیست که حمل آن به بهبهان و فروش به اداره غله مقرون به صرفه باشد. در نتیجه غالباً فروش آزاد به دکانداران محلی صورت میگیرد و یا با جنس معاوضه میشود و دکانداران محلی که خود زمین دارند گندم خریداری شده را به عنوان نسقدار به اداره غله میفروشند به این ترتیب زمیندارهای آبادی علاوه بر اینکه مازاد محصول خود را به نرخ دولتی میفروشند با استفاده از این امکان گندم گروه بازیار و کارگر آبادی را که خریدهاند با سود بیشتری به اداره غله میفروشند. دکاندار بابت حمل گندم و جو به بهبهان بابت هر تن ١٤٠ من محلی ۳۵۰ ریال کرایه میپردازد. جو، عدس و کاه مازاد بر مصرف داخلی ده نیست و به ندرت کاه اضافی جهت فروش به بهبهان حمل میگردد.
- ۱- فروش گندم یک من محلی به اداره غله ۴۰ ریال
- ۲- فروش گندم یک من محلی در بازار آزاد ۳۰ ریال
- ۳- فروش جو یک من محلی در بازار آزاد ۳۰ ریال
- ۴- فروش عدس یک من محلی در بازار آزاد ۱۰۵ ریال
- ۵- فروش کاه یک کامیون بزرگ در بازار بهبهان ۱۵۰۰ ریال
تقویم کشاورزی: کار کشت و زرع در آذر ماه آغاز میشود و تاریخ آغاز آن بستگی به آمدن باران و آماده شدن زمین برای شخم دارد و معمولاً باران اول مقدمهای است برای آماده ساختن زمین و روییدن علفهایی که با شخم باید جمع شود و نزول دومین باران شروع پاشیدن بذر و شخم زمین است و معمولاً بین ۱۵ آذر تا ۲۵ دیماه کشت گندم و جو و عدس و ماش انجام میشود و به مقدار کمی هم ممکن است در بهمن ماه کاشته شود به این ترتیب کشت زراعت دیم پایان مییابد زراعت آبی منحصر به کشت چغندر است که در دو نوبت انجام میشود نوبت اول از ۱۵ اسفند ماه تا اوایل فروردین ماه و نوبت دوم از اول فروردین تا اواخر بهمن ماه است آبیاری چغندر از ۱۰ اردیبهشت ماه آغاز میشود در فروردین ماه از باران استفاده میشود از ۱۰ اردیبهشت ماه به طور منظم با استفاده از چاه عمیق هر ۱۲ الی ۱۵ روز یکبار آب میدهند خارج کردن چغندر از زمین از آبان ماه شروع و تا اواخر دی ماه طول میکشد کشت چغندر به وسیله تراکتور و کندن و جمعآوری آن به وسیله کارگر انجام میشود. در مزوفه چغندر ۳ نوع کارگر کار میکند.
- ۱- کارگر بیلزن که مردان بازیار ده هستند و از طلوع آفتاب تا غروب آفتاب کار میکنند و روزانه ۵۰ ریال مزد میگیرند.
- ۲- زنان هستند که کارشان بریدن برگهای چغندر است و روزانه ۳۰ ریال مزد میگیرند.
- ۳- دختر بچههای ١٤ – ١٥ ساله هستند که کارشان جمعآوری چغندر است و روزانه ۲۰ ریال دریافت میکنند اهالی ده پس از اتمام کار کشاورزی خود از این طریق نیز پولی به دست میآورند.
در زمینه زراعت دیمی از پایان کشت تا آغاز فصل درو و برداشت محصول هیچ کاری ندارند فصل درو معمولاً از اول خرداد ماه شروع میشود و پایان کارشان یعنی برداشت محصول بستگی به وسیله و میزان نسقی که در اختیار دارند دارد.
واحد محلی وزن:
- من = ¼ 7 كيلو
- نیم من = 4 وقه
- چارک = 2 وقه
- وقه = 200 مثقال
- بون = 100 مثقال
- نمه = 50 مثقال
- نصف نمه = 25 مثقال
از نصف نمه کمتر را مثقال میگویند
واحد محلی اندازه گیری طول:
- متر = ۱۰۰ سانتیمتر
- چارک = 15 سانتیمتر
- وقه = 12/5 سانتیمتر
از وقه کمتر همان سانتیمتر گفته میشود
واحد محلی سطح:
- جفت گاو = یک خیش = ۸۰ من بذرافکن = ۶/۶ هکتار
- يک گاو = ½ خیش = ۴۰ من
- نصف گاو = ¼ خیش = ۲۰ من
کلیاتی درباره دامداری منطقه باوی: منطقه باوی مراتع محدودی در اختیار دارد که قسمتی از آنها به زیر کشت زراعت دیم درآمده است کشت علوفه به علت کمآبی معمول نیست تغذیه دام منحصر به چرا در مراتع است که به طور مداوم انجام میشود، کمبود مرتع قابل استفاده و محدود بودن قلمرو ییلاق و قشلاق مانع از توسعه امر دامداری بوده است. با این حال دامداری از نظر اقتصاد در بعضی از تیرههای باوی چون شیخ جلیل و گشین و قسمتی از دولیاری و همچنین طوایفی مانند سادات بحرينی – نارک – موسایی بر کشاورزی میچربد و در زندگی اقتصادی طوایف مستقل فتح و نیمدوره نقشی برابر کشاورزی دارد و حتی در بین تیرههایی چون دولیاری، عالیشاهی و سادات که کشاورزی نقش بیشتری دارد کمتر خانوار کشاورزی است که تعدادی دام در اختیار نداشته باشد.
با توجه به آنچه ذکر شد به طور مطلق نمیتوان به عشایر باوی دامدار یا کشاورز اطلاق نمود ولی تیرهها و طوایفی را که ذکر شد میتوان در جهت دامداری تقویت کرد.
دامداری و کوچ: یکجانشینی عشایر منطقه باوی با محدود بودن مراتع و قلمرو و ییلاق و قشلاق آنها بیارتباط نیست. حتی پذیرش تدریجی و نسبی نظام اقتصاد کشاورزی به جای دامداری را میتوان تحت تأثیر همین عامل دانست، چون عشایر باوی درگذشته بالفعل دامدار بودهاند و کشاورزی کار جنبي و كمك به معيشت آنها محسوب میشد، ولی امروزه دامداری آنها کاهش یافته و با وجود اینکه بالقوه دام دارند ولی عملاً به مناسبت محدود بودن امکانات دامداری مبادرت به کشاورزی میکنند. بر این اساس کوچ عشایر باوی با سایر عشایر کهگیلویه تفاوت دارد. قسمتی از عشایر دهنشین و کوچرو باوی به خاطر دام و بقیه پس از انجام کار کشاورزی در شعاع محدودی به اطراف دهات خود که کوهستانی است کوچ میکنند و در آنجا کپرهایی از شاخ و برگ درختان جنگلی برپا میکنند روی هم رفته درصد کوچرو در بین دهنشینهای زیرکوه که در اطراف دهات خود جای مناسبی برای ییلاق ندارند کمتر است. حداکثر فاصله از محل سکونتشان بیش از ۸ کیلومتر نیست.
دامداری در ده باشت: در ده باشت دامداری با نسبت عشایری رونقی ندارد غرض از نگهداری دام بیشتر استفاده از فرآوردههای آن است که کمکی است به معیشت آنها با توجه به این منظور کمتر خانواری است که تعداد کمی دام در اختیار نداشته باشد. تعداد خانوارهایی که دامشان میش و (بز) بین ۱۰۰ تا ۱۵۰ رأس باشد فقط (پنج خانوار از ١٦٢ خانوار ساکن ده میباشند و از ١٤١ نفری که از شرکت تعاونی روستایی وام گرفتهاند فقط ۵ درصد آنها وام خود را صرف خرید دام (میش، بز و گاو شیرده) کردهاند که ۱۳ درصد کل مبلغ وام دریافتی ده است.
کیفیت دامداری در باشت با سایر مناطق باوی تفاوت دارد چون قلمرو چرا محدود است به حوالی ده که قسمت زیادی از آنها زمین زراعتی باشت و دهات مجاور را تشکیل میدهد بنابراین در چنین مرتع محدودی تمام مدت سال دام تغذیه میکند و فرصت رشد به مراتع نمیدهد. در فصل زمستان به علت نداشتن علوفه حتى هنگام نزول باران مداوم ناچارند که به انتظار قطع آن بمانند تا بلافاصله پس از قطع باران دام را برای چرا به صحرا ببرند در صورت ادامه باران و شدت گرسنگی دام به مقدار کمی کاه توأم با جو به آنها میدهند.
محل نگهداری دام در تمام مدت سال در داخل خانهها میباشد با تفاوت اینکه در فصل زمستان در داخل طویله و در بهار، تابستان و پاییز در محلهای روباز که به آنها بهاربند میگویند نگهداری میشوند، در صورتی که خانواری دام قابل ملاحظهای داشته باشد و امکانات مالی وی اجازه دهد محل نگهداری گاو و الاغ را از گوسفندان جدا میکند.
در باشت چوپان و گاوچران به معنای اینکه شغلی باشد با امتیازات خاص خود وجود ندارد زیرا هر خانوار برای نگهداری و چرای دام خود یکی از افراد خانوار را که معمولاً پسربچهها هستند در نظر میگیرند. در ده فقط ٤ خانوار هستند که دام نسبتاً قابل ملاحظهای دارند و چوپان استخدام کردهاند. چوپان سالیانه بین ۳۰۰ تا ٤٠٠ تومان اجرت میگیرد و علاوه بر اجرت کلیه مخارج اعم از خوراک و پوشاک به عهده صاحب دام است این قرارداد برای چرا و نگهداری ۵۰ رأس گوسفند است و در صورتیکه به این تعداد اضافه شود چوپان بابت هر گوسفند اضافی در ماه يك تومان اجرت میگیرد. خانوارهایی که تعداد کمی گوسفند داشته باشند به همین نحو به چوپان مزد میدهند.
خرید و فروش دام در ده غالباً به وسیله دکانداران محلی صورت میگیرد و گاهی نیز دکانداران محلی نقش واسطه خرید دام را برای چوبداران بهبهانی و کازرونی دارند به این ترتیب دکانداران محلی همیشه برای خرید دام آماده هستند و مردم باشت و دهات مجاور در صورت احتیاج و نداشتن دسترسی مستقیم به چوبدار بهبهانی و کازرونی دام خود را به قیمت نازلتری به واسطههای محلی میفروشند واسطههای محلی دام را نگهداری میکنند تا در فرصت مناسب با سود بیشتری به چوبداران بهبهانی و کازرونی که به ده میآیند بفروشند.
چوبدار برای خرید گوسفند، گاو و الاغ به طور جداگانه به ده میآید و هر دسته نوعی از دام را میخرد. قیمت خرید و فروش دام در جدول زیر ارائه شده است:
[جدول در فرصت مناسب منتشر خواهد شد]
درآمد میش:
- اگر مندالی باشد بین ٤٠٠ تا ٦٠٠ ريال
- بره ۱۰۰۰ ریال
- یک کیلو پشم ۱۰۰ ریال
درآمد بز:
- کهره: ۵۰۰ ریال
- نیم کیلو مو: ۳۰ ریال
درآمد گاو شیرده:
- گوساله: ۱۲۰۰ ریال
- روغن: ۱۲۰۰ ریال
ارزش فرآوردههای دامی بازار ده:
- پشم: یک من (¼ 7 كيلو) بین ۱۰۰۰ تا ۱۱۰۰ ریال
- مو: یک من (¼ 7 كيلو) بین ۳۵۰ تا ۴۰۰ ریال
- روغن: یک من (¼ 7 كيلو) بین ۱۰۰۰ تا ۱۴۰۰ ریال
- كشک: یک من (¼ 7 كيلو) بین ۸۰ تا ۱۴۰ ریال
- نخ پشم برای گبه: یک من (¼ 7 كيلو) ۱۲۰۰ ریال
- نخ پشم رنگ کرده: یک من (¼ 7 كيلو) ۱۵۰۰ ریال
نگهداری زنبور عسل: مردم باشت زنبور عسل را در میان درختان بلوط و شکاف کوهها مییابند. اولین کسی که یابنده محل زنبور عسل است مالک آن شناخته میشود و برای بردن آنها به آبادی از کندو استفاده میکند، کندو از تنه درخت درست میشود به این ترتیب که دو طرف آنرا با گل میپوشانند و در یک طرف آن سوراخی برای رفت و آمد زنبور باز میگذارند.
معمولاً جمع کردن زنبورها به داخل کندو، کاری نیست که از عهده همه کس برآید و شخص یابنده گاهی ناچار میشود که زنبور را در محل کشف شده بفروشد و یا با کسی که از عهده انجام این کار برآید به طور شراکت اقدام به گرفتن آنها کند قیمت فروش يک كندو زنبور عسل در داخل درخت بین ۵۰ تا ۱۰۰ تومان است ولی پس از اینکه در داخل کندو جمع شد و مدتی در خانه نگهداری شد قیمت آن بین ۲۵۰ تا ۳۰۰ تومان میشود.
میزان عسلی که از يک کندوی زنبور عسل بدست میآید در صورتیکه قسر باشد (یعنی بچه نکند) بین ۲/۵ تا ۳ من محلی در سال است و اگر بچه کند بین ۱/۵ تا ۲ من عسل میدهد.
قیمت عسل پس از جدا شدن از موم به طور خالص هر من محلی بین ۸۰ تا۱۲۰ تومان خرید و فروش میشود.
اکنون در آبادی ۲ خانوار هستند که زنبور عسل دارند این ۲ خانوار
هر دو بازیارند؛ یکی از آنها مالك ٦ کندو و دیگری مالک دو کندو است.
صنایع دستی: بخش صنایع دستی در آبادی باشت رونق چندانی ندارد و این امر بیارتباط با بخش دامداری آنان نیست و چون غرض از دامدارى كمك به اقتصاد کشاورزی خانوار است بنابراین کمتر اتفاق میافتد که خانواری فرآورده دامی مازاد بر مصرف خود داشته باشد. به همین سبب وضع صنایع دستی در حدی نیست که نقش قابل ملاحظهای در اقتصاد مردم داشته باشد زیرا این کار منحصر است به بافتن قالیچه و گبه که آنهم به طور محدود انجام میشود به طوری که فقط زنان ۵ خانوار قالی و گبه بافی میدانند، از این تعداد ٤ نفر بافتن قالیچه و گبه هر دو را میدانند و یک نفر دیگر فقط گبه بافی میداند.
بافتن قالیچه و گبه برای فروش و دریافت اجرت در جهت كمک به درآمد خانوار صورت میگیرد که بیشتر در جهت تأمین نیاز داخلی ده میباشد و به مقدار کمی در سال به وسیله دکانداران محلی به تجار بهبهانی و شیرازی فروخته میشود.
مدت زمانی که برای بافت يک قالیچه ۲ متری وقت صرف میشود برای دختران که منحصراً کارشان در این مورد باشد یک ماه است ولی برای زنان شوهردار که قسمتی از وقتشان صرف کارهای خانهداری میگردد این زمان ۲ برابر میشود.
اجرت بافت يک قالیچه ۱×۲ متری بین ۷۰ تا ۸۰ تومان و اجرت بافت يك گبه ۱×۲ متری ٤٠ تا ٤٥ تومان است.
ارزش يک قالیچه ۲ متری در حدود ٤٥٠ تومان و گبه ۲ متری بین ۳۰۰ تا ۳۵۰ تومان است. در بخش باشت خصوصاً ده منصورآباد که در ۳ کیلومتری آبادی باشت قرار دارد به علت استفاده از رنگهای مصنوعی و نخ ماشینی در سال ٤٦ ارزش گبههایی که تهیه شده بود کاهش زیادی یافت و خریداران از خرید آنها حتی به قیمت تمام شده برای بافندگان امتناع میورزیدند.
به هر حال در این مجال تلاش گردید تا با ارائه مطالبی، شناختی از اصالت و هویت بابوییها در قامت بخشی از مردم لر به دست داده شود؛ البته ناگفته نماند مدنظر خواهد بود تا در قالب پستهایی مستقل به سایر جنبههای شناختی ایل بابویی پرداخته شود.
در پایان ضمن اینکه امید است قدمی ناچیز در راه معرفی جامعه تاریخی لر برداشته شده باشد، بهعنوان حسن ختام، آرزوی تندرستی و سعادت دارد برای همه تلاشگران عرصه شناخت و معرفی عشایر بهویژه تبار بزرگ لر، به همراه گرامیداشت یاد و خاطره تمام درگذشتگانی که دل در گرو سربلندی و سعادت این تبار کهن داشتند و بر همان سیرت چهره در نقاب خاک کشیدند مخصوصاً زندهیاد دکتر نادر افشار نادری که بنیانگذار ارزشمندترین پژوهشها درباره نظام سنتی عشایر لرتبار کهگیلویه بودند.