نمودار درختي طوايف بهمئی

نمودار درختي طوايف بهمئی

نمودار درختي طوايف بهمئی

نمودار درختي طوايف بهمئي اعم از احمدي و مهمدي: بر پایه گفته های پیران و بزرگان، ایل بهمئی یک مجموعه پدر تبار است و در نهایت از نظر نسب شناسی به یک نیای مشترک می رسد. با گذشت زمان و ازدیاد جمعیت، ایل بهمئی دارای طوایف گوناگونی گردیده است. بهمن، نیای آرمانی و مشترک بهمئی ها است که خود بدان باور دارند.

121 thoughts on “نمودار درختي طوايف بهمئی

  1. سلام،ببخشید ولی ما از بس که این مطالب تکراری رو خونیدم همشون رو از حفظ بلدیم؛سعی کنید یه سری هم به دهه ها بزنید با تشکر

    • سلام آقا رضا ما تو باغملک زندگی میکنیم والبته خانواده ما از پدر پدربزرگمون بزرگ شده خان های زنگنه ایم و یه سری از بهمئی ها که خدا میدونه که اینا چه موجودین ودارن با اسم بهمئی زندگی میکنن زدن آبروی یه عده ی دیگه رو بردن و اگه ما به بقیه بگیم که ما اصل بهمئی هستیم ازت باور نمیکنن و میگن هه هه هه نه بابا از دیی نیمطلایی‏!‏ واقعا هم هرچی بشون بگن حق دارن چون واقعا بویی از فرهنگ نجیب زادگی رو نبردن

      • سلام
        توجه داشته باشید در ساختار زندگی یکجانشینی و شهرنشینی که امروزه حاکم بر حیات انسانها شده است، روابط میان افراد بشر بسیار پیچیده و متأثر از عوامل و متغیرهای گوناگونی می باشد و به راحتی نمی توان درباره آن اظهار نظر نمود و به فرد یا گروهی انگ اینچنینی زد. این روابط که بعضا جنبه قراردادی و نِسبی دارند نمی تواند مبنای نجابت و شرافت برای یک انسان باشد. در واقع اصول ثابت اخلاق انسانی است که نجابت و شرافت را برای ما به همراه می آورد. بهمئی ها نیز شرافت و نجابت خود را به دلیل دارا بودن این اصول اخلاق بشری همچون صداقت، پاکی، محبت، آزادگی، شجاعت و … به دست آورده اند. بنابراین، بهمئی دات کام با نگرش شما درباره بخشی از گوول بهمئی که نام برده اید موافق نمی باشد. سعی نمایید دید و نگرش خود را اصلاح کرده و به یاد داشته باشید کمتر ایل و طایفه ای به پاکی، صداقت و خوبی بهمئی وجود دارد؛ پس قدر این سرمایه با ارزش را بدانید و با این تفکر سطحی نگر، آن را ناخواسته تخریب ننمایید.

        • سلام و درود بر برادران و خواهرانم در ایل بهمئی که در خاک مام میهن ایران بزرگ زندگی میکنید.
          به عنوان یک علاقه مند به تاریخ و به دلیل عشایر بودن خودم،برام جای سوال بود که چرا در نمودار و ساختار ایلی سلسله مراتب را اشتباه تقسیم بندی کرده اید،،،ایل متشکل از دو یا چند طایفه،سپس هر طایفه از چند تیره و هر تیره متشکل از چند تش یا اجاق می باشد و الی آخر که به خانواده میرسد….نمودار بجای اینکه بعد از ایل،طایفه را نشان دهد تیره را نشان داده

          • سلام
            ضمن تشکر از ابراز محبت و توجه آن مخاطب محترم:
            1- زیرا نمودار فوق بر اساس پژوهشهای زنده‌یاد دکتر نادر افشار نادری در دهه چهل شمسی تهیه شده و ایشان نیز تیره را پیش از طایفه ذکر کرده‌اند.
            2- بله! چنین به‌نظر می‌رسد در اغلب ایلات طایفه قبل از تیره قرار داشته امّا برخی ایلات از جمله بهمئی و بویراحمد، تیره جلوتر از طایفه گفته شده است.
            3- علاوه بر موارد فوق، همانگونه که در پست «مقاله ایل بهمئی در سال 1398» به‌نقل از دکتر علی بلوکباشی آورده شد، در کاربرد اصطلاح‌های تیره و طایفه در ساختار رده‌بندی ایل بهمئی اختلاف بوده است. این اختلاف از آنجا ناشی می‌شد که اصطلاحات مذکور پیش‌تر در ایل رایج نبوده است. از این‌رو، بهمئی‌ها خود گاه طایفه و تیره را به جای یکدیگر به کار می‌برده‌اند.

      • واقعا تاسف باره که یک بهمئی برادرخود را به سخره بگیرد

        • سلام گووی علاءالدینیم
          ایشان از سر ناآگاهی مطالبی را عنوان نمودند که در ادامه پاسخ آنرا را نیز دریافت داشتند. بنابراین خواهشمند است اظهارات مذکور خاتمه یافته تلقی گردد.

      • واقعا بااین مطلبی که نوشتی آخر خودت را ثابت کردی؟
        دیگه گلایه ای نیست

        • سلام گئوی علاءالدینیم
          ضمن تشکر از دغدغه شما، خواهشمند است نظرات مخاطب مذکور خاتمه یافته تلقی گردد. ضمناً چنانکه که اشاره شد صفا، صمیمیت و صداقت بهمئی کم‌نظیر بوده و موجب افتخار. همانگونه که ذات و اصالت لر چنین بوده است.

  2. من ازشما که این مطالب رانوشته اید سپاسگزارم .اما بیاید و نوادگان ایل بهمئی راتابه الان کامل بنویسید وهمچنین ازجنگ های دیگرایل بهمئی مثل جنگ بهمئی‌ها با سردار جنگ که خواست حسین خان رادرلیکک بکشه واخرسرهم نتونست وبه نشانه شکست دروازه قلعه خان رادرلیکک راباخود برد ومرز بین بهمئی وبختیاری رابا اون دروازه معلوم کرد.واون مرز الان دالون است

    • سلام گووی باولیم
      با سپاس از ابراز محبت شما، تهیه مطالب اختصاصی درباره طوایف بهمئی و از جمله ساختار و دهه های آنها در دستور کار بهمئی دات کام قرار دارد چنانکه نمودار کامل دهه های طایفه باولی با همکاری اَحدی از گووَل عزیز طایفه باولی تهیه گردیده و پس از تهیه مطالب تکمیلی، در آینده بعنوان یک پُست مستقل منتشر خواهد شد. در واقع و به احتمال بسیار زیاد، طایفه باولی اوّلین طایفه از طوایف ایل بهمئی خواهد بود که بطور تخصصی مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
      و امّا درباره ی قشون کشی سردار جنگ بختیاری:
      هرچند بهمئی دات کام پیشتر نیز در بخش نظرات پُست نژاد قوم لُر در پاسخ به یکی از مخاطبین، با نام « زکی » در تاریخ ۱۳۹۳/۰۷/۱۶ ساعت ۰۸:۰۲ دقیقه و همچنین در قسمت نظرات پُست قلعه نادر بهمئی در جواب به احدی از مخاطبین با نام « نادر ارزانی پور » 1393/07/22 ساعت 00:17 دقیقه به واقعه ی قشون کشی سردار جنگ بختیاری به منطقه ی بهمئی احمدی پرداخته است امّا مجدداً توضیحات مختصری خدمت شما و دیگر مخاطبین گرامی ارائه می گردد:
      به گفته ی پیران و بزرگان، در اواخر دوره ی حکومت قاجاریه، یک مورد درگیری قابل توجه، مابین بخشی از بهمئی ها و تعدادی از بختیاری ها اتفاق افتاده است که به دلیل اختلافات حسین خان بهمئی با برخی از خوانین بختیاری بوده و در نهایت منجر به قشون کشی « نصیرخان سردار جنگ » به منطقه ی بهمئی احمدی گردید.
      در آن واقعه که بصورت محدود و جزئی صورت گرفته، قلعه ی تقریباً خالی از سکنه ی حسین خان بهمئی پس از ۲ بار قشون کشی و با سیاست ورزی و ترفندهای خاصی توسط « سردار جنگ » تصرف گردیده و در قلعه به بخش « دالون » برده شد. در حقیقت همانگونه که اشاره گردید؛ نصیرخان سردار جنگ، ۲ بار به سوی قلعه ی لیکک قشون کشی نمود. در مرتبه ی اوّل کاری از پیش نبُرد و در دفعه ی دوّم با اعمال ترفندهای خاصی و در حالیکه حسین خان و مبارزان بهمئی در قلعه حضور نداشته اند، آنرا تصرف کرد. در واقع، سردار جنگ، قلعه ی لیکک را نَه در نبرد رو در رو بلکه با سیاست ورزی متصرف گردید. به هر حال بهمئی دات کام در نظر خواهد داشت در آینده و در قالب یک پُست جداگانه به واقعه ی مذکور بپردازد.
      پیروز باشید

        • سلام
          به گفته پیران و بزرگان، معدود افرادی از نگهبانان در قلعه حاضر بوده اند.

          • با سلام دوست عزیز میشه بفرمایید این نمودار درختی رو از کدام منبع یا کتاب جمع آوری کردید . بعد گفته یا همون روایت بزرگان محل ک نشد منبع یا سند . درسته مناطق لر نشین از قدیم بزرگان را منجی خیلی از حوادث گذشته یا آینده میدانند وبنده ایمان دارم ک چنین هست .مثلاً شما خیلی از طوایف رو زیر مجموعه نمودار بهمن کردید ک در واقع چنین نیست در هیچ کتب قدیمی و تاریخی چنین چیزی ذکر نشده ک فلان طایفه ک از برادران جانکی هست نوه یا نتیجه بهمن بزرگ است .هرچند ما همه برادریم .بدرود موفق داش

            • سلام
              ۱- در تهیه نمودار فوق از کتب تاریخی همچون فارسنامه ناصری و پژوهشهای ارزشمندی مانند جزوات دکتر نادر افشار نادری در کنار بیان و کلام پیران و بزرگان استفاده شده است.
              ۲- بدون شک در مبحث شناخت ایلات و طوایف یکی از منابع مورد استناد می تواند روایات پیران و بزرگان باشد.
              ۳- نمودار فوق نسب نامه نمی باشد بلکه ساختار ایلی است. بنابراین تمام طوایفی که در آن ذکر شده اند لزوماً طبق روایات فرزندان بهمن نیستند. مثلاً سادات و یوسفی ها.
              ۴- آنچه در شناخت هویت و چیستی ایلات در اولویت و اهمیت بالاتر قرار دارد همانا ساختار ایلی است و نه نسب نامه.
              ۵- ایل بهمئی یک واقعیت تاریخی است که علاوه بر روایات پیران و بزرگان در منابع مکتوب نیز شرح داده شده است و طوایف آن مشخص بوده اند.

        • سلام
          به گفته برخی منابع دهه رضای مراد در ساختارهای سنتی از زیرشاخه های دهه شیخ علاءالدینی بوده است، امّا ماقبل آن جزوی طایفه خلیلی صیدون بوده اند و در گذر زمان در چارچوب عشایری دهه شیخ قرار گرفته اند.

  3. دستتون درد نکنه زحمت کشیدید این مطالب رو جمع آوری کردید.

      • سلام من امروز که این وبلاگ را دیدم خوشحال شدم چون دریچه پیدا شد برای من ودیگران تا بتوانند هویت تاریخی وسرگدشت نیاکان خود را بشناسند .ودوست دارم خوانندگان عزیران را از دریچه ونگاه تاریخی مطالعه کنند.چرا که تمام انسان ها طوایف وحتی حکومت ها نقطه های سیاه وروشن گوناگونی داشته اند ودارند ودر نهایت بنی ادم اعضای یک پیکرند.سپاس مطهری از صیدون

        • سلام
          مخاطب گرامی
          جناب آقای مطهری
          بهمئی دات کام نیز عقیده دارد ما پیش از هر چیز، ابتدا انسان، سپس ایرانی، بعد لر و در انتها بهمئی می باشیم. گویی چنانکه شما نیز به درستی اشاره نموده اید؛ نقاط مثبت و منفی در تاریخ اقوام و گروهها وجود داشته است. مِنِ هَر ایلی کُرِ خوو بی، کُرِ لیش هَم بی. مُهّم یونِه که کُرَلِ خوو بیشتر بوهِن.

  4. از شما میخواهم درباره لر های بهمه ای منطقه مرودشت همسخنی بگویید .تمام ایران سرای من است.

    • سلام
      درخواست شما مدنظر خواهد بود. بله! تمام ایران سرای من است زیرا همانگونه که پیشتر نیز اشاره گردیده است؛ بهمئی دات کام هویت خویش را ابتدا ایرانی، سپس لُر و در انتها بهمئی می نگرد.

  5. البته باید تاکید کنم که اسم تاکائیدی سه نسل که منسوخ شده و ما از اسم تاکایدی برای طایفمون استفاده می کنیم. من خودم تاکایدی ام

        • سلام
          در ساختار سنتی «لر بزرگ» دو طایفه با نام نوروزی شناخته می‌شوند:
          ۱- طایفه نوروزی از تیره مُهمَدی ایل بهمئی
          ۲- طایفه نوروزی از شاخه دینارانی باب ایل بختیاری

          همچنین بایستی یادآوردی نمود که ساختار ایلات و طوایف لر بزرگ در قرون اخیر و به ویژه از اواسط قاجاریه به بعد مشخص بوده است؛ گویی در همین راستا می‌توان به دکتر علی بلوکباشی و دکتر نادر افشار نادری از مردم شناسان بزرگ کشور اشاره نمود که در تحقیقات خویش به سالهای ۱۳۴۴ و ۱۳۴۷ از طایفه نوروزی در ساختار تیره مُهمَدی ایل بهمئی نام برده‌اند.

  6. با سلام و خسته نباشید خدمت مدیر عزیز سایت فرزند بهمئي

    خواستم بپرسم که شما اطلاعاتی درمورد شجره نامه ایل شیخ دارین که نسبت خود را به امام زاده عبدالله یا شامونگشت ربط داده اند
    و خواستم ببینم که آنها زیر شاخه کدام طایفه هستند .
    با اینکه معتقدم که بنی آدم اعضای یک پیکرند

    • سلام
      مخاطب گرامی
      جناب آقای فرشاد
      ضمن سپاس از ابراز محبت شما، خیر! بهمئی دات کام هم اکنون اطلاعاتی درخصوص شجره نامه شیوخ شاه منگشت در دست ندارد. امّا درباره تقسیمات سنتی شیخ های مذکور دکتر نادر افشار نادری در پژوهشهای خویش ضمن درج اطلاعات جمعیتی بخشی از آنان، می نویسد: طایفه شیخ های [شاه منگشت] هیچ نسبتی با طایفه شیخ علاءالدین و دیگر عشایر بهمئی ندارند. ولی اولاد حاجی نجفعلی در خاک بهمئی کوچ می کنند و دو اولاد دیگر بنام اولاد دم آبی با 150 خانوار و حاجی محمدی با صد خانوار از همین شیخ ها در جانکی [گرمسیر] بختیاری اسکان شده اند.
      موفق باشید

      • با عرض سلام و درود
        خدمت مدیر سایت

        گفته شده که شجره نامه
        شیخ ها در کتابخانه عمارت صمیمی رامهرمز موجوده

        ولی در خصوص رابطه طایفه شیخ علاءالدین باشیوخ شاهمنگشت گفته شده که مادر آنها از شیخ های شامونگشت بوده و به همین دلیل به
        ده شیخ معروف شدن

        با تشکر شیخ حاجی محمدی

        • سلام
          مخاطب گرامی
          جناب آقای فرشاد
          بله! پیران و بزرگان، به چنین موضوعی اشاره نموده اند. امّا اینکه دکتر نادر افشار نادری اشاره کرده است « شیخ های [شاه منگشت] هیچ نسبتی با طایفه شیخ علاءالدین و دیگر عشایر بهمئی ندارند » احتمالاً می تواند ناظر بر تأکید درخصوص عدم وجود رابطه نسبی از طرف پدر و به عبارتی اشاره به یکسان نبودن آنان باشد. امری که از سوی دکتر افشار نادری، اساس ساختار بهمئی عنوان گردیده است. البته ناگفته نماند که ممکن است اطلاعات کامل از سوی ایشان کسب نگردیده باشد.
          پاینده باشید

          • با سلام‌ ودرود دوباره

            والا تا اونجایی که من دیدم خودشون هم همینو میگن

            یه عرض دیگه هم داشتم
            بی زحمت میتونین سایتی که مطالب مرحوم افشاری درباره شیخ ها هست بم معرفی کنید

            کوچیک شما
            نوکرتیم

            • درود مجدد
              1- گویا جنابعالی به درستی متوجه منظور بهمئی دات کام نگشته اید؛ اینکه ذکر گردیده « بله! پیران و بزرگان، به چنین موضوعی اشاره نموده اند » در تأیید نظر پیشین شما بوده است. در توضیح بیان دکتر افشار نادری نیز گفته شده که کلام ایشان احتمالاً ناظر بر تأکید درخصوص عدم وجود رابطه نسبی از طرف پدر می باشد که باز هم نفی کننده نظر شما نمی باشد.
              2- نتایج تحقیقات دکتر افشار، اخیراً در قالب « کتاب ایل بهمئی » توسط انتشارات خجسته منتشر شده است.
              نوکر امیرالمؤمنین و در زیر سایه مولا پاینده باشید.

      • بزرگوار کسی نگفت و نمیگه که شیخ های شاهمنگشت بهمیی اند
        چون شیخ های شاهمنگشت بختیاری – چهارلنگ و از طایفه کیانرسی میباشند

        کمری – بندرامام

        • سلام علیکم این مطلب اساس حقیقی ندارد و به نقل از بزرگان نیز اسامی اجداد و پدر تباری به کیان ارثی نمی رسند .ولی به لحاظ ساختار عشایری در منطقه بختیاری و ایل جانکی محسوب میشوند
          حاجی زاده.از طائفه حاج نجفعلی

          • سلام آقای کمری درست میفرمایند شیخ ها کیانرسی هستند اگه به تاریخچه ایل بختیاری سربزنیدهمین مطلب نوشته شده.

            • بنده نیز عرض کردم به لحاظ ساختآر و تقسیمات منطقه و عشایر جز منطقه بختیاری نشین و ایل جانکی(اولاد حاج نجفعلی بالغ بر 1000 خانه وار ) و جز تقسیمات ایلاتی 4 لنگ می باشد ولی به لحاظ پدر و نسب هنوز نتایج قطعی حاصل نشده است

      • بهمیی خاکش داخل استان کهگیلویه و بویراحمده و ایل مهاجر و کوچ نشین به خوزستان هست که زادگاه اصلی آنها در لیراوی کوه هست
        بیشترین جمعیت ایل شیخ رو اولاد حاجی نجفعلی داره و ۹۰ درصد جمعیتش داخل شهرستان رامهرمز متمرکز هست و قدمتش داخل منطقه از تموم بهمیی ها بیشتره و اکثر بهمیی ها داخل رامهرمز اجاره نشین شیخ و طوایف بختیاری هستند
        همچنین زن علاد دختر شیخ سمال بود
        حالا میگی داخل خاک بهمیی زندگی میکنن والا خوب که نمیگید تهران هم جز خاک بهمیی هست

        • سلام
          مخاطب گرامی
          جناب آقای حاجی زاده
          ۱- درباره اینکه آن مخاطب محترم نوشته است «بهمیی خاکش داخل استان کهگیلویه و بویراحمده و ایل مهاجر و کوچ نشین به خوزستان هست» می‌بایست یادآور شد قسمت‌هایی از استان خوزستان که بهمئی‌ها در آنها ساکن هستند را می‌توان به ۲ منطقه تقسیم کرد شامل:
          الف: نواحی صیدون، علاء، رودزیر، دره بنیاب، منجوک، شاهزاده عبدالله، زرگه، نایاب، سرقوچ و… که جزو سرزمین تاریخی بهمئی هستند و در سال ۱۳۵۳ در زمان محمدرضاشاه پهلوی از بخش بهمئی شهرستان کهگیلویه در استان کهگیلویه و بویراحمد منفک، به بخش جانکی شهرستان ایذه در استان خوزستان ملحق شدند؛ بنابراین بهمئی‌های ساکن در این بخش‌ها مهاجر نمی‌باشند.
          ب: مناطقی که جزو سرزمین تاریخی بهمئی نبوده‌اند و در دهه‌های اخیر بهمئی‌ها به آنجا مهاجرت و در آنها ساکن شده‌اند.

          ۲- اگر در کامنت پیشین به سکونت اولاد حاجی نجفعلی از اولاد شیوخ شاه منگشت در خاک بهمئی اشاره شده، مستند به آثار دکتر نادر افشار نادری است که در دهه چهل شمسی ماه‌ها در منطقه حضور داشته و به صورت میدانی به امر تحقیق و پژوهش در این زمینه مشغول بوده‌اند و اطلاعات ارائه شده توسط ایشان استناد بالایی را به دست می‌دهد به ویژه اینکه شخصیت‌های سازمان سیاسی بهمئی در آن زمان در قید حیات بوده و می‌توانستند در کسب شناخت بهتر از وضعیت سیاسی اجتماعی بهمئی، یاری‌رسان باشند.
          به هر تقدیر دکتر افشار نادری محل گرمسیر و سردسیر اولاد حاجی نجفعلی را در آن سال‌ها به شرح زیر ذکر کرده‌اند:
          سرحد: سیروک
          سردسیر: شاهزاده عبدالله
          گرمسیر: یک سوم در منطقه صیدون و دو سوم در منطقه جانکی
          بر همین اساس مشاهده می‌شود که هر سه ناحیه صیدون، شاهزاده عبدالله و سیروک در حوزه سرزمین اصلی بهمئی می‌باشند.

          ۳- حتی اگر فرضاً بپذیریم که شیوخ شاه منگشت قبل از بهمئی‌ها در منطقه شاهزاده عبدالله ساکن بوده‌اند، بازهم می‌بایست توجه داشت که به هر صورت سازمان سیاسی بهمئی با یاری دلاوران و سلحشوران در گذر زمان مناطق مذکور را به سرزمین اصلی بهمئی ملحق نموده که چنین شیوه‌ای خود اصالتی تاریخی را به دست می‌دهد؛ ضمناً مجدداً خاطرنشان می‌گردد که تمام آنچه درباره سرزمین مادری ایلات و طوایف در این پایگاه مطرح می‌گردد، تا زمان حکومت رضاشاه (و تا حدودی با ارفاق دهه چهل شمسی) را در بر می‌گیرد زیرا پس از آن سازمان سیاسی ایلات و طوایف به شدت تضعیف گردید به گونه‌ای که حکومت مرکزی رأساً و بر اساس منافع خود و بدون توجه به مرزهای تاریخی، تقسیمات کشوری را ترتیب و تغییر می‌داد.

    • ایل شیخ امامزاده عبدالله زیر شاخه هیچ ایل یا طایفه ای نیستند و در طول سالیان دراز که در منطقه هستند به صورت مستقل زندگی میکردند و در سایه پرچم آقا امامزاده عبدالله با دیگر ایلات و طوایف محترم ساکن در منطقه همزیستی داشته و مورد احترام همه بودند

    • کاش مشکل. ما طایفه گری بود بهمی لرها همه داریم له میشیم

      • سلام
        مخاطب گرامی
        جناب آقای شجاعی
        ویژگی بارز انسان همانا قوه عقل و تفکر است، برای هرچه بهتر بهره بردن از خصیصه ممتاز عقل و تفکر در راه ساختن جامعه‌ای شایسته، نیاز به آگاهی است چراکه مسیر تغییر درست، از آگاهی مثبت می‌گذرد؛ آگاهی نیز با پای نهادن در راه یادگیری و من جمله مطالعه تجارب و سرگذشت جوامع، اقوام و ملت‌ها، سرمشق گرفتن از نقاط مثبت و عبرت از مقاطع منفی‌شان به دست خواهد آمد.

  7. سلام
    لطف کنید اگر ممکن است مشخص نمایید بهمئی های مرودشت روستای حسن اباد تل کمین از کدام تیره هستند و چی شده که از انجا به مرودشت امده اند و تشکر می کنم از اطلاع رسانی خوبتان

    • سلام گووی بهمئی‌ام
      با تشکر از ابراز محبت شما. به گفته پیران و بزرگان، از تبار نریمیسا می باشند؛ در حدود ۲۶۰ سال پیش ۳ نفر از بستگان ملا علی شیر در قضیه قتل هیبت الله خان باوی حاکم کهگیلویه، از طرف حکومت زند به گروگان گرفته شده و به اطراف شیراز (مرکز سپاه زند) منتقل گردیدند و طایفه بهمئی ساکن در منطقه مرودشت از بازماندگان همان ۳ نفر می باشند. به گفته حاج ناصر خان خلیلی؛ مرحوم محمد علی خان خلیلی (ایلبگی بهمئی) با بهمئی های مرودشت در ارتباط بوده و به نزد آنها می رفته است.

  8. درود بر شما دلاوران ایل بهمیی .عزیزان طایفه بزرگ شیخ منگشتی .که جمعیتی فراتر از چند طایفه ودرحدوده یک ایل دارد .یکی از چهار طایفه اصلی ایل کنرثی (کیا نرسی)چهارلنگ بختیاری است .که امروز ه ایل مذکور 24طایفه اصلی و4طایف وابسته دارد .حقیر ازشیخون منگشتی ییلاق (چهارمحال بختیاری)هستم .علاقمندان به اطلاعات بیشتر با تلگرام حقیر تماس برقرارکنند .مخصوصآ تیرها وطوایف شیخ خوشحال میشم بیشتر باهم آشنا بشیم .09216214316

    • سلام
      مخاطب گرامی
      جناب آقای آبتین
      با سپاس از توجه و ابراز محبتتان، در راستای نظر شما به اطلاع می رساند بلحاظ تاریخی و ساختارهای ایلیاتی، دهه شیخ از طایفه علاءالدینی جدا از شیخ های امامزاده عبدالله (شاه منگشت) می باشد. البته در پژوهشهای دکتر نادر افشار نادری، شیخ های شاه منگشت بنامهای اولادهای دم آبی و حاجی محمدی جزو طوایف جانکی چهارلنگ بختیاری قرار داشته اند؛ همچنین ایشان بخشی از شیوخ های مذکور را (اولاد حاجی نجفعلی به تعداد ۲۰۰ خانوار) از نظر تقسیمات ایلی جزو طوایف مهمدی گرمسیر به سرپرستی عباسقلی خان یزدان پناه ذکر کرده اند که در خاک بهمئی ییلاق و قشلاق می نموده اند.
      موفق باشید

    • بهتر که دیگه از لفظ دلاور و شیردل که به هیبت هیچ لری نمیخوره استفاده نکنیم دلاور و شیردل احترام دارد برای کسانی بوده که بی باکانه از جونشون گذشتند جلو ظلم ایستادند. الان دیگه خبری از دلاوری نیست

      • سلام
        ضمن ارج نهادن نسبت به مهر و محبت جناب آقای آبتین که برادران همتبار خویش را با همان صفا و صمیمیت مردمان لر مورد خطاب قرار داده‌اند، مجدداً یادآوری می‌گردد که پس از اجرای سیاست اصلاحات ارضی در دهه چهل شمسی روند تسلط تکنولوژی و ساختار شهرنشینی بر زندگانی عشایر با شدت بیشتری نسبت به قبل شتاب گرفت بطوریکه ایلات و طوایف عملاً بازمانده سیستم سیاسی خود را از دست داده و باقی موارد نیز روز به روز کم رنگ‌تر گشتند تا هم اکنون که کور سویی از آنها در ذهن و خیال پیران و بزرگان می‌درخشد؛ در همین راستا هدف از راه‌اندازی این پایگاه نیز چیزی نبوده جز شناخت از اصالت‌ها و آگاهی از یکدیگر تا بلکه ندا دهنده بازگشت به میراث گذشتگان باشد.

  9. باسلام .جناب آقای خلیلی سپاس که پاسخ دادید .بله بنده اطلاع دارم که عزیزان علا الدینی نسبت نسبی با شیخ های منگشتی حداقل در مجموعه ایلی ندارند .عرض بنده شیخ های شاه منگشت بود .شیخ های شاه منگشت تا قرن هفتم منسجم ودر قالب یک طایفه در گرمسیراتی چون رومز .منجنیق .حسین آباد .مالمیر ومیداوود.وییلاق طایفه نیز کوهستان منگشت (ماه گشنست)در رفت وآمد بودند .پس از سقوط اتابکان و سلطه مغول ها ومقاومت های این طایفه در حمایت از شاه اتابکان که به منگشت پناهنده شده بود .این طایفه مورد غضب مغولان وبه ویژه آلب ارسلان قرار گرفتند .شاه تکله اتابک شرط تسلیم شدن را بر آزادی طایفه مذبور قرار داد .که نهایتآ با تبعید وتجزیه طایفه موافقت شد .والخ

    • طایفه شیخ امامزاده عبدالله بختیاری چهارلنگ میباشد و نسبتی با طایفه عزیز بهمئی ندارند جدا از این که خیش و قومی های زیادی نسبت به بقیه طوایف جانکی با طایفه بهمئی دارند و طبق اماری که گرفتم متشکل از 14طایفه میباشند ولی از تمام بزرگان که پرسیدم زن اعلاالدین شیخ بوده و دختر شیخ سمال گپ میباشد و تمامی بزگان بهمئی هم همین رو میگن که دهن به دهن شده از قدیم تا الان.ایل شیخ از فرزندان شیخ احمد فداله(فدایی)که از منطقه بختیاری لردگان برای کمک به امامزاده عبدالله اماده بود ولی بعد از رسیدن دید که ان امام بزرگوار شهید شده و خلاصه داستان که سر ان بزرگوارو بردن شوشتر و تن ان حضرت را احمد فداله به خاک سپرد و در کنارش سکنه کرد و الان از ان شخص طوایف بسیاری پا گرفته اصل ایل شیخ به لردگان بختیاری و دپالان برمیگردد تذکره کاملشو هست بنده از چند طایفه ممبینی شیخ بهمئی زنگنه تذکره دارم و تایید شده بزرگان همان طوایف میباشند.رضا ممبینی

  10. درود بر آقا رضاممبینی .مطمعن نیستم شما آقارضا پهلوان هستید که بنده در شهر آبادان خدمت شما ودوست خوبم آقا وحید ممبینی رسیدم یا شخص دیگری هستید .در هرصورت تشکر میکنم از بهمیی دات کام عزیز وآقارضا ممبینی عزیز .بسیار خوشحال میشوم وقتی چنین شور واشتیاقی در اقشار مختلف وطبقات مختلف ایلات وطوایف وجود داره وهر کس در حد معلومات وشنیده ها وباورهای خود فارغ از اینکه آیا چنین موضوعی اساسآ صحت وسندیتی دارد ویا یانه. به هر نحو نظر خودش را بگه ومشارکت کنه در این امر خطیر ومهم واین نشان از این دارد که قلبی بزرگ ومهربان مشتاق وبی قرار برای یکاگیری وپیوند وانسجام مجدد این طایفه بزرگ وریشه دار وکهن شدیدآ تنگ شده .فدای قلوب مهربان شما برادران عزیزم وسروران گرامی .رضا جان در واقع اینگونه نبوده که شما فرمودید برادر خوبم .طایفه بزرگ شیخ منگشتی اصالتآ ریشه در خاک رومز (رامهرمز) دارند تا ییلاقات منگشت .طایفه مذکور هرگز ساکن لردگان نبوده است .بله مسکن اصلی این خاندان (سمنگان وسروستان وتوابع )بوده .بعنوان مثال یکی از چهار تیره ی شیخ منگشتی ییلاق نشین (استان چهارمحال بختیاری)به اولاده (علی اکبر وشهزاده “”رومزی””معروفند وشناخته میشوند .که حقیر از این تیره ام .وطبق اسناد ومدارک مکتوب وشفایی موجود تاریخ تبعید شیخ های ییلاق توسط آلپ ارسلان مغول در حدود سال 685هجری قمری یعنی 755سال پیش بوده .هفت قرن ونیم پیش آنها پس وند رومزی داشتند .این یعنی اینکه شیخ منگشتی اهل رومز بوده اند .بعد از حمله ابوموسی اشعری به رومز وحملات پی درپی سپاه عرب به اکثریت سکنه .شهر را تخلیه وگریختند .تعداد کمی مانندند که البته تبعآ بعداز آرام شدن و خروج سپاه عرب از منطقه برخی از اهلی دوباره به شهر بازگشتند .ولی عده ی زیادی به اطراف واکناف پناهنده شدند .شیخ های منگشتی باغملک ووو احتمالآ از آن دسته بودند .درضمن بجز شیخ های منگشتی ییلاق .بخش بزرگ دیگری از طایفه به نیز به زیدون وهندیجان تبعید شده بودند که بعد ها با حذف (من-گشتیل)به طایفه گشتیل معروف شدند .پایدار باشید .ارادتمند شما .فریدون آبتین کیانرسی .از طایفه شیخ منگشتی ییلاق

    • سلام
      با سپاس از نظر لطف و ابراز محبت شما، همچنین توجه به مطالب مطرح شده. بله! همانگونه که شما نیز به درستی اشاره نموده اید؛ تمام مطالب و نظراتی که بیان می گردند صرفاً از برای کسب شناخت از یکدیگر و پی بردن به اصالتها بوده و می باشد همانگونه که در بخش «درباره ما» توضیح داده شده است.
      موفق باشید

      • درود فراوان بر ایل خودمختار بهمئی و افتخارم به ایلم زنده باد بزرگان ما

  11. نه عزیزم من رضا ممبینی بچه میداوودم.و بله درست میفرمایید من هم گفتم که ایل شیخ از چهارلنگ بختیاری زیر مجموعه کیان ارثی میباشند و ما خودمونم از زیر مجموعه کیان ارثی میباشیم طوایف کیان ارثی از جمله ایل شیخ دارای قدمت بالای 700سال میباشد و از لحاظ تاریخی از با قدمت ترین طوایف منطقه میباشند اما من با نظر اقای خلیلی مخالفم البته سوتفاهم نشه اما ایل شیخ و ممبینی زیر مجموعه هیچ خانی نبوده و زندگی خودمختاری داشتند ولی طایفه ما کلانتری به اسم ملافرج الله رحمانی داشت که کلانتر ایل ممبینی بوده همین و بس ولی ناگفته نماند که ایلخانی قلعه تل در دست طایفه کیان ارثی بود و طوایف کیان ارثی در این منطقه شیخ .ممبینی. مکوندی .ال خورشید.ملاعیوض.پیرمرادی.زنگنه.و چند طایفه دیگر .حالا بحث من اینه اقا فریدون برادر من راجع ب طوایف شما خوندم و اطلاعات کافی دارم شیوخ منطقه گرمسیر و سردسیر.منطقه دوپلان و لردگان و اردل و چند مکان دیگر تا باغملک و رامهرمز و اهواز ریشه دارند و تا جایی که میدنم بزرگترین طایفه شما حاج نجفعلی که متاشکل از 1000خانواره من خودم خواهر زاده شیوخ هستم تا طوایف دیگر در ابعاد کوچکتر ولی اطلاعات تکمیلی از طرف منگشتی های اون منطقه ندارم ولی میدونم که طوایف شیخ این منطقه از اونجا اومدن و پدرجدشون هم شیخ سمال هست و از طرف شما اومده هر چند همگی برادرید و برادریم.موفق و پیروز باشید با تشکر از سایت خوب بهمئی.ممبینی

    • سلام
      مخاطب گرامی
      جناب آقای ممبینی
      با سپاس از نظر لطف شما، جهت تأکید بیشتر، عنایت داشته باشید دکتر نادر افشار نادری فقط «اولاد حاجی نجفعلی» را بلحاظ ساختار ایلی زیرمجموعه طوایف بهمئی مهمدی گرمسیر ذکر کرده اند و نَه تمام شیوخ را. به هر سوی باب پژوهش در این زمینه کماکان باز می باشد.

    • درود آقای ممبینی طایفه شیخ منگشتی یکی از بزرگ ترین طوایف منگشت و طوایف باب کیان ارثی می باشد آبتین کیه چقدر اطلاعات داره بیاد تو پیج بنده تبادل کنیم

  12. ارمان جان میدانید که حاج نجفعلی سه برادر دیگر به اسم سبزعلی و محمد علی و جعفر داشتن که معروف به دی سوزلی و دی ممدلی و دی جافر هستن ایا اینها هم جزو اولاد حساب نمیشن.بنظرم دکتر نادر افشار باید تحقیقاتشو بیشتر کنه
    با تشکر از شما اقای خلیلی و سایت بسیار خوبتون

    • سلام
      برادر هم تبار
      جناب آقای ممبینی
      با تشکر از ابراز محبت، نظر لطف و همچنین توجه و اطلاع رسانی شما در باب مطالب مطرح شده. بله! طبیعتاً حاج نجفعلی می توانست دارای برادرانی بوده باشد که آنها نیز برای خود دهه هایی تشکیل داده باشند. به هر حال آنچه از بیانات مرحوم دکتر نادر افشار نادری در سال 1347 برداشت می شود اینستکه شیوخ شاه منگشت جزو جانکی گرمسیر بختیاری بوده اند امّا بخشی از آنها (و نَه همه ی آنان) بنام اولاد حاجی نجفعلی به دلایلی در خاک بهمئی ییلاق و قشلاق می نموده و بلحاظ ساختاری ذیل طوایف بهمئی مهمدی گرمسیر قرار می گرفته اند.

      • سلام جناب آقای خلیلی همانطوری که آقای ممبینی فرمودند ایل شیخ زیرمجموعه هیچ خانی بهمیی نبودند نه به لحاظ داشتن قدرت,۱.بختیاری بودن۲،به لحاظ خادم بودن امام زاده عبدالله ازاحترام خاصی برخوردار بودن ۳,اولادحاج نجعفلی پسرانی داشتن که نسبت به خوانین برتری داشتن مانند حاج گل محمدحاجیزاده,که دامادعباسقلی خان بود,,ضمنا ازبرادرعزیزم جناب آبتین

        • سلام
          در دورانهای ملوک الطوایفی همچون سلسله های صفویه، افشار، زندیه و قاجار که بر اساس نظام ایلی بنا شده بودند ایلات و طوایف تحت نظر سرپرستانی اداره می شدند که به اسامی مختلفی همچون خان، توشمال، ملا، رئیس و غیره نامیده می شدند. در حقیقت، این موضوع نباید دست آویزی برای غرور و خودبینی گردد زیرا ربطی به برتر بودن افراد بر یکدیگر ندارد و ناشی از سیستم جامعه ایلی در آنزمان بوده است. ضمناً هماهنگونه که پیشتر نیز اشاره گردید قرار داشتن اولاد حاجی نجفعلی تحت ساختار طوایف بهمئی مهمدی گرمسیر مستند به تحقیقات مرحوم دکتر نادر افشار نادری بوده که خود شخصاً ماهها در منطقه حضور داشته و از نزدیک به تحقیق پرداخته بود. به هر سوی باب پژوهش در این باره کماکان باز می باشد.

      • سلام جناب آقای خلیلی اگر امکان داره درارتباط با خلیلی تبار های افغانستان هم یک معلومات بدی بخاطر که بنده افغانی هستم وما هم در چند استان با جمعیت قابل توجهی خلیلی هستیم وهمه شیعه ای 12 امامی هستیم وخیلی مشترکات با خلیلی های ایران داریم از جهات زیاد وزندگی ما هم عشایری است واز نظر گویش های محلی هم مشترکات زیاد داریم وبزرگان ما هم میگه که ما از شیراز واستان کهکیلویه وبویر احمد هستیم البته اقوام هم داریم
        بنده قم ساکن هستم شغل من روحانی هستم ودر رفت وآمد هستم درکابل افغانستان در دانشگاه المصطفی هم مدیر هستم وهم تدریس میکنم 00989191969983شماره هم راه من است یا شماره اگر زحمت نیست به ایمو یا واتساب برآیم بفرست که هم کلام شویم

        • سلام
          مخاطب گرامی
          جناب آقای رحمانی خلیلی
          1- همانگونه که پیشتر نیز اشاره شده بود؛ به گفته پیران و بزرگان، در لشکرکشی های نادرشاه نیز بهمئی ها در کنار قشون بختیاری حضور داشته اند گویی به گفته یکی از منابع آگاه محلی، ایشان در سالهای اخیر بطور اتفاقی ارتباطی با احدی از طلاب افغانستانی ساکن ایران برقرار کرده بودند که با لهجه ای شبیه به تکلم بهمئی ها صحبت می نموده و سخنانی مبنی بر اینکه در قرون گذشته در پی لشکرکشی های سپاهیان ایرانی به مناطق شرقی تر رفته اند را اظهار کرده بودند. الله اعلم.
          2- گذشته از موارد مطرح شده بایستی عنایت داشت حتّی با فرض بر صحت، اینکه آیا گروههای مذکور توانسته باشند استقلال قومی خویش را حفظ نموده باشند و در طی زمان زیرمجموعه اقوام دیگر قرار نگرفته باشند از اهمّیت بالایی برخوردار است. زیرا گروهها و جوامع بشری، در طول تاریخ دچار تغییر و تحول بوده اند بگونه ای که سیری تاریخی را در زمینه شکل گیری، توسعه و گسترش، پراکندگی و مهاجرت پشت سرگذاشته و در قالب ساختارهای جدید اجتماعی – سیاسی سربرمی آورده اند. پس واقعیت آنها را باید در سیر تحولات تاریخی و تکامل آنان نگریست؛ بویژه در مبحث پراکندگی و مهاجرت که پیوستگی با سرزمین اصلی قطع گشته و به دنبال آن زمینه برای کم رنگ شدن سایر عناصر هویتی نیز مهیاتر می گردد.
          3- جهت ارتباط بیشتر می توانید از طریق ایمیل ذکر شده در بخش «ارتباط با ما» اقدام نمایید. ضمناً در نظر خواهد بود که در صورت سفر به شهر قم، مقدمات دیدار حضوری نیز انجام گردد.
          موفق باشید

          • درود بر شما آرمان عزیز .ممنون میشوم اگر اطلاعاتی از این فرد که فرمودید از طلاب حوزه علمیه قم هستند دارید برای بنده بفرستید یا اینکه مارا در جریان آخرین نتایج گفتگوها قرار دهید .باسپاس فریدون آبتین .eisabakhtiary59,gmail.com

            • سلام
              ضمن سپاس از ابراز محبت آن برادر محترم، دانسته‌ها به نقل از پیران و بزرگان شامل موارد مطروحه می‌باشد؛ البته در صورت امکان مدنظر خواهد بود تا پیگیری مجدد صورت گیرد.

        • درود بر شما برادر گرامی .خیلی خوشحالم که بلاخره سرنخی از این کلاف گم شده پیدا شد .بنده تحقیقات زیادی در این باب داشته ام .تا هرات موفق شدم برای این موضوع بروم ولی متاسفانه از هرات اجازه ندادند به دیگر مناطق از جمله کامل و نورسنان و قندهار قصد سفر داشتیم برویم .لهذا ضمن تشکر از شما اولآ اجازه میخوام با شما ارتباطی تلفنی داشته باشم و بعد. به جهت فتح الباب موضوع مطروحه سوالی دارم .آیا خلیلی های شما با بختیاری خیل ها و غزلباش های افغانستان نسبت نسبی و طایفه ای و خیل دارید یا خیر؟و اینکه بخشی از لرهای ما ساکن بخش های از بافت قدیم کابل بودند شما از آن گروه هستید؟

    • سلام علیکم دایی جان
      جافر یا جعفر از برادرهای پدربزرگ حاج نجفعلی. مهدلی و سبزعلی بوده
      و طبق تسکره و شجره که دست بزرگان ما بوده از جمله خود پدربزرگ بنده این اسامی و دیگر طوایف رامهرمز تا باغملک(دم آب. کلگه.دو راهی اسلام آباد.منجیق و دره انار و… موجود بوده است) و داستان این ایل و تبار نیز وجود داشته است و حال حاضر احمد فداله در سردشت دزفول مدفون می باشد.حاجی زاده از طائفه حاج نجفعلی
      در خدمت هستیم09365332212

    • برادر ممبینی اطلاعات خوبی داری .شیخ جافر برادرشون نبود بلکه عموی انها بود ..ولی شیخ محمد علی (مهدلی)برادر بزرگ حاج نجفعلی بود اما به لحاظ تعداد خانوار از حاج نجفعلی تعدادشون کمتر هست بعد شیخ سبزعلی ..و شیخ بارانی ..اینان همه از نوادگان شیخ احمد فداله هستن که به ال مسافر هم در کتب تاریخی که در شوشتر وجود دارد معروفند

  13. سلام آقای خلیلی بنده قصد چنین توهین وجسارتی رانداشتم که جنابعالی بیاییدخوانین راباتوشمال یادیگرگروهای خدماتی مقایسه نمایی

    • سلام
      گفته می شود که کلمه توشمال در میان بعضی از ایلات بمعنی رئیس و بزرگ بکار می رفته. بنابراین، این معنی توشمال با آنچه شما تصور کرده اید متفاوت می باشد.

  14. درود فراوان بر جناب آقای خلیلی که به حق مردی فاضل وخردمندهستند .وعرض ادب وارادت خاصه دارم خدمت عزیزان شیخ منگشتی ودیگر عزیزانم .جناب عبدی پور عموجان سلام .تشمال یک لقب ایرانی وخاصه رجال الراس بوده .مثلآ تشمال کریم خان زند .از ایل لرثلاث.یا تشمال حسین قلی خان والی ایلخان پشتکوه لرستان فیلی (ایلام وبخشی از کرمانشاه وشرق عراق)ودرضمن یکی از تیره های مهم زرآسوند بختیاری نیز تشمال نمام دارد .زنده وپویا وگویا باشید .

  15. سلام جناب آقای آبتین عموجان بنده هم ازشما به خاطر دفاع ازاصالت واستقلال ایل جلیل شیخ تشکر مینمایم

  16. دستتون درد نکنه بابت اطلاع رسانی خوبتون و نوشتن تذکره زیبای شیخ

  17. سلام آقا ی خلیلی.شما طبق کدو تاریخ طایف ی نوروزی را در نمدار ایل بهمیی گذاشتین.طایفه ی نوروزی .دومین طایفه ی بزرگ بختیاری هست

    • سلام
      در ساختار سنتی «لر بزرگ» دو طایفه با نام نوروزی شناخته می شوند:
      ۱- طایفه نوروزی از تیره مُهمَدی ایل بهمئی
      ۲- طایفه نوروزی از شاخه دینارانی باب ایل بختیاری
      همچنین بایستی یادآوردی نمود که ساختار ایلات و طوایف لر بزرگ در قرون اخیر و بویژه از اواسط قاجاریه ببعد مشخص بوده است؛ گویی در همین راستا می توان به دکتر علی بلوکباشی و دکتر نادر افشار نادری از مردم شناسان بزرگ کشور اشاره نمود که در تحقیقات خویش به سالهای 1344 و 1347 از طایفه نوروزی در ساختار تیره مُهمَدی ایل بهمئی نام برده اند.

  18. اقا ارمان برادر میشه در مورد ایل شیخ بهتر توضیح بدهید و مطالبی بگذارید بنده از اصفهان هستم پدرم میگه ما از اولاد عبدلی شیخ هستیم عبدلی جد حاج نجفعلی هست تا جایی که میدونم اگه شد تاذکره کاملشو بزارید تو سایت زیباتون.ممنونم عزیزم

    • سلام
      مجدداً یاداوری می گردد درباره شیوخ شاهزاده عبدالله همانند سایر ایلات و طوایف بایستی از دو زاویه نگریست:

      1- از جنبه ی ریشه های خونی: از نظر نَسَبی همچون سایر اقوام، درباره شیوخ نیز نظریات مختلفی مشاهده می گردد. از مصاحبه با برخی از مشایخ این روایت به دست می آید که خود را از نسل سادات می دانند.
      2- از دیدگاه ساختارهای سنتی ایلات و طوایف: برخی منابع شیوخ شاهزاده عبدالله را شامل زیرشاخه های زیر معرفی نموده اند:
      الف- شیخ های حاجی که در دامنه های کوه منگشت سکونت داشته اند. در پژوهشهای دکتر نادر افشار نادری، اولاد حاجی نجفعلی به تعداد ۲۰۰ خانوار در سال 1347 از نظر تقسیمات ایلی جزو طوایف مهمدی گرمسیر به سرپرستی عباسقلی خان یزدان پناه ذکر شده اند که در خاک بهمئی ییلاق و قشلاق می نموده اند.
      ب- شیخ هایِ دم آبی یا سلیمانی
      ج- شیوخ شیخ عبدالله
      د- شیخ هایِ شیخ علی یا شیوخ کلگه
      هـ- شیوخ شیخ عیدل

      • سلام جناب آرمان خان قبلا خدمت شما عرض کردم که ایل شیخ زیرمجموعه هیچ خانی نبودن ومستقل بودن.لطف کنیدتحقیقات خودرا ازبزرگان منطقه جانکی انجام بده نه ازکسانی که قصد دارن وانمودکنن که سیطره برطوایف دیگرداشتند.ضمنا احتمال دارد نادرافشاری ازچنین افرادی هم تحقیقات خودراکسب کرده باشد

        • سلام
          1- بله! بطور کلی بایستی توجه داشت درباره موضوعات تاریخی نظرات و روایات مختلفی ارائه می گردد. کمااینکه هیچکدام وحی منزل نبوده و ممکن است دارای کم و کاستی و یا ایراداتی باشند.
          2- جدا از اینکه دکتر نادر افشار نادری پژوهشهای خویش در خصوص بخشی از شیوخ را نزد چه کسانی به انجام رسانده اند، بایستی توجه داشت که منابع دیگر نیز سایر شعبه های شیوخ را که در کامنت پیشین بدانها اشاره گردیده از قبایل الحاقی به ممبینی ذکر کرده اند. به هر سوی همانگونه که گفته شد نتایج پژوهشها و تحقیقات تاریخی قطعیت نداشته و دائماً در معرض نقد و بررسی می باشند. بنابراین باب پژوهش درباره شیوخ نیز همانند سایر موضوعات باز می باشد.

  19. شیوخ امامزاده عبداله متشکل ازشیوخ حاجی زاده -سبزعلی زاده-محمدعلی زاده-جعفرزاده-عبداله زاده- بارانی زاده دررامهرمزساکن وشیوخ دوراهی ودره شور کریمی – شیخ خدابخش ساکن دم او-منجنیق-دره اناروشیخهای سلیمانی -کلگه-دره نی-شیخهای عادل زاده درچهارمحال -چون پرچم دار صلح واشتی بو ده اند متعلق به همه افراد خوب وشایسته خوزستان بو ده اند وجدمان شیخ احمد فداله میباشد ودارای افراد بزرگ وبرجسته در زمینه های اجتماعی-فرهنگی وعلمی – میزبانی ازمهمانا ن وجلسات صلح واشتی بود ه ایم
    نیاز به نشر اسامی انها نیست

  20. جناب شیخ تشکر می نمایم ازاطلاع رسانی حضرتعالی اگه راه دارد شجره نامه مفصلی برای شیوخ امامزاده بفرستید

  21. سلام
    آیا در طوايف بهمیی رامهرمز نام خانوادگی دیوسفید هست؟
    ممنونم خیلی جواب مهمه برام

  22. دوست خوبم برادرم
    اولا ببینید چ کسی انتقاد میکند ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟،،،،،، این مهم است !!!!!
    یک دسته ادم مجهول الهویه و بی نزاکتی که میخواهند بزرگی و نجابت شما را نشانه بگیرند

    ببینید بزرگی فرهنگ و تمدن به لباس و ماشین تکلم و ظاهرسازی نیست بله قبول داریم هنجارهای اجتماعی باید عامه پسند باشد . یک دسته ازبهمئی ها متاسفانه به دلیل بی مهری های دولتها در ادوار گذشته دچار فقر وتنگدستی اقتصادی شدند وبرای رسیدن به یک تراز ارام زمان میطلبد دست به مهاجرت زدند ولی بدانید در وجود همین دسته ادمها یک اصالت و هویت ونجابت موج میزنند پای بندی به خانواده وارزشها اهل کار وامرار معاش بدور از حق خوری و پایمال حقوق دیگران مشعول زندگی روزمره خود هطتند وانشالله در سالهای آتی به نقطه ارمانی خواهیم رسید .
    دوم اینکه ایل سترگ بهمئی گسترده از ولایت فارس تا سواحل بوشهر و جنوب متشکل از صدها تیره وطایفه کوچیک وبزرگ است
    زندگی یا ظاهر یک گروه دال بر کل نیست
    فریب و تسلیم جنگ نرم و تبلیغاتی که اعتماد به نفس شما را نشانه گرفتند نشوید این مسائل گذری هستند .افق روشن است .

  23. شیخ و بهمئی و بختیاری و فارس و عرب و ترک و کرد و بلوچ وشمالی و جنوبی و افغانی و ژاپنی و چینی و آمریکایی و… نداره .. اگر انسانیت داری بسم الله وگرنه همه ما در نهایت به یک جد مشترک میرسیم با احترام به همه …والسلام

  24. این نمودار اصلا منبع درستی نداره.بنده یکی از سادات میرسالاری هستم و تا جایی که من اطلاع دارم اصلا جزُطایفه بهمئی نیستیم…

    • سلام
      منظور بخشی از سادات میرسالاری است که در گذشته به سرزمین بهمئی احمدی مهاجرت کرده و در مناطقی از جمله شهر لیکک، روستای سیدصفی و دوپرنظری ساکن بوده اند. از آن جمله میتوان به اولاد سید محمدعلی، اولاد سید یوسف و اولاد سید محمد اشاره کرد.

  25. قبلش بگم بهمئیا یک طایفه ی اصالت داری هستن،ولی ما کماییا به گواه تاریخ بهمئی نیستیم وبه اصالت خودم افتخار میکنم

    • سلام
      اگر منظور شما موضوع جد مشترک در میان بهمئی ها است و اینکه کمایی ها فرزندان بهمن نیستند، ازنو یادآوری میگردد:
      ۱- آنچه در باب نسب نامه ایلهای گوناگون از جمله بهمئی مطرح میشود در واقع روایاتی هستند که از پیران و بزرگان گرفته شده اند. در همین راستا دکتر نادر افشار نادری تذکره خود را به نقل از بهمئی ها ذکر کرده و در ادامه این نکته را هم بیان داشته که ممکن است داستان مورد اشاره از حدود افسانه تجاوز نکند و حقیقت مغایر آن باشد. در واقع بنظر میرسد هدف دکتر افشار نادری از نوشتن روایت بایوجمان و بهمن چنین نیست که حتماً و حتماً افسانه فوق بدان شکل درست باشد بلکه منظور ایشان اشاره به ریشه های همبستگی ایلی بهمئی ها بوده است.
      ۲- برای پی بردن به اصالت خویش، نگاه صرف به ریشه های خونی (که آنهم در نسلهای دور و دراز در میان ایلات و طوایف گوناگون با ابهامات و اختلاف نظرهایی مواجه است) نه تنها کارساز نبوده بلکه موجب گمراهی و سردرگمی خواهد شد. در همین راستا هویت را بایستی در جمیع عناصر تشکیل دهنده آن شامل سرزمین، تاریخ، فرهنگ و آداب و رسوم، ساختارهای سیاسی اجتماعی و غیره نگریست. بر همین اساس و بنابه نص صریح منابع معتبر و مکتوب تاریخی چون فارسنامه ناصری و همچنین بیانات پیران و بزرگان واقعیتی بنام بهمئی با طوایف معلوم و مشخص وجود داشته که کمایی نیز جزوی از آن است، بنابراین بدون شک کمایی‌ ها بهمئی هستند.

      • با عرض سلام و ادب خدمت مدیر سایت
        من از سادات منگزوری هستم ساکن منطقه بیدبلند باعث افتخاره که حضرات بهمئی اینجا آشنا شدم و احترام خود رو به همه ایل بهمئی دارم وارادت بنده رو پذیرا باشین.
        همیشه از بزرگی و بزرگ زاده های ایل بهمئی شنیدم و به خود بالیدم. سپاس.

        • سلام
          مخاطب گرامی
          جناب آقای باکنده
          ضمن عرض ارادت و سپاس از ابراز محبت و لطف جنابعالی، تندرستی و سربلندی را از درگاه حضرت حق برای آن برادر محترم آرزومند است؛ باشد که در پرتو شناخت هرچه بیشتر از یکدیگر بتوان به همبستگی و همگرایی روزافزون دست یافت.

    • سلام
      مخاطب گرامی
      جناب آقای باکنده
      با تشکر از دغدغه و غیرت آن برادر محترم.

  26. سلام برهمه دوستان که دارن این مطالب را میخوانن خواستم یه چیزی واقعیت نگر به همه بگم ک همه وهمه چه بهمی چ جانکی چ قوم لر و ترک وعرب همه وهمه باهم برادرن ومتاسفانه از زمانی دوره قاجار وشاید نسلها قبل اسم طایفه گر هنوز برنداشته نشد وبرهمین اساس این نسل ها برهمین امر دارن اشتباه زندگی میکنن ومتاسفانه درگیری طایفه ای ریشه همه را درآورده خواهشا برای نسل آینده سعی کنید از اسم ورسم طایفه گری اسفتاده نکنید

    • سلام
      ضمن تشکر از توجه آن مخاطب محترم، ازنو یادآوری می‌گردد طایفه‌ و ایل، هم می‌تواند در جهت شناخت از ریشه‌های مشترک و در نتیجه همبستگی و یکپارچگی بیشتر باشد و یا هم عاملی گردد برای نفاق و تفرقه و این موضوع کاملاً بستگی به نگرش و نوع برخورد ما دارد. در همین راستا گفته می‌شود لازم و ضروری است تا اولویت اوّل امروز ایلات و طوایف لر همانا تحکیم بیش از پیش همگرایی‌ها و همبستگی‌ها بر پایه بیش از ۱۱۰۰ سال زندگی جمعی لرتباران و درهم‌تنیدگی‌های بسیار و یگانگی بالا باشد؛ در این بین یقیناً نگاههای محدود به ایل و طایفه که احیاناً می‌تواند به ایجاد زاویه و تفرقه با سایر همتباران از دیگر ایلات و طوایف منجر شود، درست نمی‌باشد. ناگفته پیداست این منطق در ارتباط با سایر هموطنان به‌ویژه عرب‌ها و ترک‌های قشقایی که همسایه و دارای روابط دیرینه با لرها بوده‌اند نیز صادق است.

  27. باسلام و تشکر از مطالب جناب خلیلی
    هیچ قومی نسبت به اقوام دیگر برتری ندارد
    وشناخت اقوام و طوایف کمک میکنه اصالت نیاکان خود را در زندگی بروزرسانی کنیم مخصوصا برای کسانی مثل بنده که افتخار زندگی بین ایل و طایفه ام را نداشته. با افتخار ایرانیم، بهمئی،نظری( کلاه کج)

    • درود گئوی بهمئی‌ام
      بله! همانگونه که در بخش درباره ما و همچنین بارها گفته شد هدف از راه‌اندازی این پایگاه نه برتری‌طلبی و تعصبات نابجا بلکه «شناخت از هویت و اصالت خویشتن» و «شناخت و آگاهی از یکدیگر» در پرتو گفتگو و تبادل نظر است. البته ناگفته نماند حال که سخن از افتخار ایرانی بودن به میان آمد، شایسته است خاطرنشان گردد که امروزه در جوامع مختلف «تبعیض» می‌تواند نشانه‌ای از برتری‌طلبی باشد؛ آیا تبعیض‌های صورت گرفته در یکصدسال اخیر کشور شاهدی از این امر می‌باشد!؟ پرسشی که شایسته است دلسوزان و علاقمندان به حفظ اساس و ثبات کشور بدان پاسخ داده و برای آن راهکاری بیاندیشند زیرا ایران عزیز بالاترین سرمایه‌ای می‌باشد که مردمان غیور این مرز و بوم در طول قرن‌ها با نثار جانهای شیرین خود حفظ نموده‌اند تا به دست نسل امروز برسد. امری که وظایف سنگینی را در جهت پاسداشت آن امانت گرانبها بر دوش ما می‌گذارد؛ این موضوع از آنجا اهمیت می‌یابد که به‌طور کلی در علم سیاست گفته می‌شود وجود تبعیض می‌تواند به تقویت گرایشات فدرالیستی و حتّی استقلال‌طلبانه منجر شود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *