همانگونه در پست هویت و فرهنگ ایل بهمئی نیز اشاره گردید؛ آداب و رسوم زیرمجموعهای از فرهنگ جوامع بشری است که آن نیز خود جزوی از هویت یک قوم و گروه انسانی بشمار میرود. با عنایت به اینکه هدف از راهاندازی وبسایت بهمئی دات کام شناخت از اصالت خویشتن در چارچوب هویت قوم بزرگ لر و بویژه ایل بهمئی میباشد در این مجال کوتاه نگاهی به رسم ازدواج بعنوان یکی از عناصر فرهنگی هویت بهمئی انداخته میشود.
ازدواج عبارت است از همبستگی بین یک مرد و یک زن برای اینکه فرزندانی که از آن زن متولد میشوند به عنوان فرزندان قانونی از این پدر و مادر در نظر گرفته شوند. این تعریف علمی کاملاً مرتبط با حقیقت موجود در جامعهی سنتی ایرانی است. جایی که ازدواج بین یک زن و مرد با هدف داشتن فرزند و وارث اجتناب ناپذیر میشود.
در ساختار سنتی ایل بهمئی پدیده ازدواج با تأکید بر تولد فرزند پسر که ادامهی نسل پدر را تضمین نماید جلوه گر میشود زیرا داشتن فرزند، تنها به صورت پدرتباری میباشد.
خانم دکتر الویا رسترپو، همسر مرحوم دکتر نادر افشار نادری در کتاب ارزشمند زنان ایل بهمئی که نتیجهی تحقیقات میدانی او در اواسط دهه چهل و اوایل دهه پنجاه شمسی در بین بهمئی ها بود به مبحث ازدواج در ایل بهمئی در جنبههای مختلف آن میپردازد؛ از جمله مراسم ازدواج در میان بهمئیها. وی در خصوص مراسم ازدواج در میان بهمئیها به مراحلی اشاره میکند شامل: انتخاب همسر، خواستگاری و نامزدی، زمان تعیین شده بین عقد و عروسی و در پایان نیز عروسی و مراسم آن.
انتخاب همسر: در ساختار سنتی ایل بهمئی افراد به ندرت خودشان همسرانشان را انتخاب میکنند. ازدواج بیشتر با هدف برقراری اتحاد بین دو ایل، دو طایفه، دو تیره و یا دو خانواده که زوجین مستقیماً به آنها تعلق دارند صورت میگیرد.
دقیقاً ازدواج بین یک پسر و دختر خان با این هدف انجام میگیرد. در این حالت، بیشتر ایجاد یک اتحاد سیاسی است که دارای انعکاس وسیع درونی و بیرونی برای ایل است. زوجین در چنین حالتی، به ندرت از احساس شخصی برای چنین ازدواجی بهره بردهاند. وضعیت جسمانی (زیبایی) افراد در انتخاب همسر در چنین حالتی در درجه دوم اهمیت قرار دارد. در واقع هرچه ازدواجهای برون گروهی با هدف ایجاد تعادل سیاسی برای اقشار کاملاً مشخص همچون خوانین، کدخداها و میرزاها وضعیت دو خانواده را از نظر تعداد نامزدهای احتمالی برای اینکار کاملاً محدود میکند در عوض آزادی انتخاب شخصی برای همسرگزینی در بین افراد عادی ایل بسیار بیشتر است.
از آن جایی که ازدواج درون گروهی در داخل طایفه و تبار بسیار رایج است، عروس و داماد جوان اغلب از کودکی با هم آشنا بوده و نسبت به یکدیگر احساس عمیقی پیدا کردهاند.
تمام افرادی عادی ایل کم و بیش به یک طبقهی اجتماعی تعلق دارند و در مجموع برخوردی در ارتباط با منافع شخصی با یکدیگر ندارند. البته سعی میشود که اصولاً همسر خود را از خانوادهای انتخاب کنند که دارای منابع اقتصادی تقریباً مساوی باشند.
یادآوری میکنیم که تصور وجود برابری اجتماعی، بیشتر از آن جهت است که تمام افراد عادی ایل دارای جد مشترک میباشند و همگی خویشاوند هستند و یکدیگر را Gow بمعنی برادر صدا میکنند.
چنین آزادی به صورت مستقیم مطرح نمیشود زیرا نه یک پسر و نه یک دختر نمیتوانند خودشان رسماً اقدامات اولیه را برای به انجام رساندن یک ازدواج انجام دهند. این اقدام از وظایف تعیین شده سنتی پدران و مادران آنها است.
با وجود این، پسر مانند دختر میتواند در یک شرایط خاص به رد کردن یا پذیرفتن یک ازدواج که برای آنها در نظر گرفته شده است اعلام نظر نمایند. احترام گذاشتن و اعتماد به احساس یک پسر و یک دختر در بین افراد بالغ امری پذیرفته شده است. با این وجود این «آزادی در انتخاب» در عمل به دلیل پایین بودن سن ازدواج در آن دوران اغلب محدود بوده است. یعنی تصور «آزادی» در این عرصه بیشتر در بین دختران با سنین بالا و یا یک زن که ازدواج میکند ممکن است.
در بعضی از موارد خاص، این آزادی در انتخاب اصلاً وجود ندارد. گاهی والدین حتی قبل از تولد فرزندانشان همسران آنها را انتخاب می کنند. زمانی که پسری قبل از دختری به دنیا آمده است پدرش، در روز تولد یک دختر، به بریدن ناف نوزاد اقدام کرده و میگوید: «این ناف را برای پسرم می برم» چنین تعهد و رسمی بیشتر بین برادارن و خواهران و یا خویشاوندان نزدیک رد و بدل میشود. با این وجود این نوع همسر گزینی از انواع نسبتاً نادر است.
اگر عاشق هم باشند، پسر جوان هرگز بصورت مستقیم مسئله را معمولاً با پدرش مطرح نمیکند و به ندرت با مادرش مطرح میکند. او به خواهر بزرگش و یا یک دوست مورد احترام پدرش موضوع را واگذار مینماید. موقعی که از این طریق موضوع منتقل شد، پدر اگر موافق باشد، ترتیبی میدهد تا خبر به اطلاع خانواده دختر نیز برسد. اگر خانواده دختر با این وصلت مخالف باشند، فردی را میفرستند که این شایعه را تکذیب کند. در صورت موافقت بدون این که کار خاصی انجام دهند از این خبر ابراز خوشحالی میکنند. از این لحظه به بعد است که رایزنیهای واقعی برای انجام این کار میتواند آغاز گردد.
خواستگاری و نامزدی: در ازدواجهای مرسوم، زمانی که موافقت بین دو خانواده کسب شد، بایستی چندین مرحله سنتی دیگر قبل از اینکه ازدواج انجام شود طی گردد که شامل موارد زیر است:
الف) گپ زنی: ابتدا یک گروه از افراد اصیل و شناخته شده بعنوان نماینده از طرف خانواده پسر به منزل پدر دختر میروند. ناهار در آنجا صرف میشود و اگر راه دور باشد شب را نیز آنجا خواهند خوابید. بعداز صرف ناهار است که صحبت های مشخص و معینی راجع به هدف این ملاقات مطرح میشود، یعنی اینکه درخواست موافقت دختر از پدرش. آنها التبه پیشنهاد ازدواج را طوری مطرح میکنند که تمام شرایط دلخواه و امتیازات لازم نیز گفته شود. این جلسه در شرایطی تشکیل می گردد که هیچ یک از افراد نزدیک دو خانواده حضور ندارند و تنها پدر دختر حضور دارد. با وجود اینکه همه از قبل می دانند جواب این درخواست مثبت است ولی پدر دختر مدتی وقت میخواهد تا پس از مشاوره با افراد مهم فامیل و کدخدا و ریش سفید جواب نهایی را بدهد. بعداز اینکه فردستادگان خانواده پسر منزل پدر دختر را ترک کردند، با او مجدداً تماس میگیرند و ضمن یادآوری موضوع و هدف این ملاقات و به نشانه احترام از او خواهش میکنند که درباره سرنوشت دخترشان – که دختر آنها نیز میباشد – تصمیم بگیرند. اگر کسانی باشند که با این وصلت مخالف اند، موافقین سعی میکنند، با ارایه دلایل و بحث های طولانی مخالفین را قانع نمایند.گاهی لازم است چندین جلسه بحث و گفتگو قبل از اینکه وحدت نظر کامل بوجود آید تشکیل شود. حتی اگر پاسخ مثبت در مدت کوتاه حاصل شود ولی با وجود این خانواده پسر بایستی حداقل چند هفته برای این پاسخ منتظر بمانند.
ب) کدخدایی و مسئله شیربها: تنها در روز کدخدایی است که مبلغ شیربها تعیین میگردد که بایستی از طرف خانواده پسر پرداخت گردد. بعداز این که مبلغ تعیین و اعلام شد، آن وقت است که نامزدی جنبه ی رسمی پیدا میکند، یعنی حدود یکماه پس از گپ زنی.
شیربها مبلغی است که به عنوان پرورش دختر صرف شده. این رسم در ازدواج های قدیمی انگلیس وجود داشته و به عنوان جبران به خانواده دختر پرداخت میشده است.
در روز کدخدایی، پدر پسر تمامی آذوقه و چیزهای لازم جهت برپایی مراسم را به منزل عروس آینده اش میفرستد. وسعت و شکوه این مراسم بستگی به طبقهی اجتماعی دو خانواده دارد.
آذوقههایی که پدر پسر میفرستد شامل: گوسفند، روغن، کره ی آب شده، شکر، چای، آرد، برنج، نمک، شیرینیجات و… میباشد. رسم آن است که حتی هیزم نیز برای پخت غذا فرستاده میشود. هزینه ی این مراسم «مخارج کدخدایی» نامیده میشود.
برای این روز باشکوه، پدر داماد تمامی افراد تبار خود و یا طایفه ی عروس آیندهی خود را به منزل عروس دعوت میکند. بعداز غذا، اقوام نزدیک و دور، ریش سفیدهای دو طرف و کدخدا (اگر آمده باشد) برای تعیین شیربها جلسهای که شیربها برون نامیده میشود و مقدار شیربها در آن تعیین میگردد را تشکیل میدهند. احترام به بزرگان یک نوع احترام به تجربهی آنها است.
زمانی که این ازدواج بین دو خانواده خویشاوند (پسرعمو – دخترعمو -…) انجام میشود شیربها اهمیت کمتری دارد و گاهی هم دریافت نمیشود. این امر بستگی به میزان محبتی دارد که بین دو خانواده نسبت به یکدیگر وجود دارد.
مراسم کدخدایی، برحسب اینکه برای فرزندان رؤسا انجام گیرد، تفاوتهایی دارد. موقعی که پدر داماد به همراه بزرگان فامیل به منزل عروس میروند بایستی برای پدر او یک هدیه که «زبان گشون» نامیده میشود ببرند تا اینکه مذاکرات اوّلیه در شرایط محبت آمیز آغاز گردد. این هدیه گاهی یک رأس اسب و یا قاطر است.
در طایفه علاءالدینی که یکی از پرجمعیتترین و همچنین اصیلترین طایفه ها در ایل است میزان شیربها زمانی تعیین میگردد که مراسم عروسی انجام شده باشد. این رسم اصیل در بین این طایفه باعث بوجود آمدن محبت و ایجاد روح همبستگی میگردد.
شیربها شامل: چند رأس دام، برنج، آرد، شکر و مقداری پول است. میزان و مقدار هریک از این عناصر برجسب جایگاه و طبقه اجتماعی و ثروت دو خانواده مورد نظر متفاوت میباشد.
شیربها توسط دارای مشترک افراد فامیل تهیه میگردد. پدر داماد آن را میپردازد و برای هریک از پسران خود که ازدواج میکنند یک سیاه چادر برپا مینماید، امّا این مخارج هنگام تقسیم ارث در خانواده محاسبه و از سهم آنها کاسته خواهد شد.
در صورت فوت پدر، سهم الارث او به فرزندان پسر مجردش تعلق میگیرد تا مخارجی که برای ازدواج بردارهای دیگر پرداخته شده است از این طریق جبران شود.
زمانی که دو فرزند پسر آخر بخواهند از هم جدا شوند، افراد دیگر خانواده جلسهای تشکیل داده و مقداری موی بز لازم برای تولید یک سیاه چادر را به کوچکترین فرزند که با مادر بیوهی آنها میماند و با او زندگی می کند به او خواهند داد.
وقتی یک دختر ازدواج میکند، شیربها تقریباً بطور کامل صرف تهیه لباس عروس، بغچه و… میگردد. اگر چیزی باقی ماند به پدر و یا برادر مجرد که در خانهی پدری زندگی میکند و مسؤلیت نگهداری خواهر کوچکتر خود را بعهده دارد داده خواهد شد.
بعداز فوت پدر، هریک از برادران مجرد یا متأهل بخشی از مخارج مربوط به ازدواج یکی از خواهرانشان را به عهده میگیرند.
ج) لباس کردن: این مراسم معمولاً چند روز بعداز مراسم کدخدایی انجام میشود، ولی در بعضی از طایفهها در همان روز انجام میگیرد.
داماد آینده به همراه چند زن از فامیل خود و فامیل همسر، دوباره به خانه عروس آینده میروند. آنها مقداری لباس و آذوقه که میزانش بستگی به وضعیت مالیشان دارد به خانواده عروس هدیه میدهند.
در این مراسم است که داماد آینده برای اوّلین بار بطور رسمی با تمامی افراد خانواده همسر آیندهاش آشنا می شود ولی هنوز اجازه دیدن همسر آیندهاش را ندارد. اغلب اوقات در چنین روزی عروس به اردوگاه و یا روستای دیگری رفته و در خانه دوستان و خویشان خود که خانهشان دور از محل می باشد میماند. او در آنجا تا وقتی که مهمانان در منزل او هستند، یعنی تقریباً تمام روز را در خانه دیگر میگذراند.
در طول این زمان مادرش مهمانان را پذیرفته و با غذایی خوشمزه که توسط خود او تهیه شده است از آنها پذیرایی میکند: خسی تپانک (به زبان لری خَسی یعنی مادرزن و تپانک از فعل تپاندن به معنای وارد کردن چیزی بوسیله روز)
این اصطلاح خیالی شاید بدین معنی است که مادرزن سعی دارد دل داماد آینده اش را از طریق ارایه یک آشپزی خوب به دست آورد.
رسم است که بهترین غذا که یک مرد در طول زندگی میتواند بخورد طبخ شود. لذا برای انتخاب و طبخ یک غذای خوب (خسی تپانک) بایستی به مادرزن مراجعه شود.
پس از صرف ناهار، زنان خانوادهی داماد، به بریدن پارچهی لباسی که برای عروس آورده اند میپردازند. آنها میتوانند دوختن آن را نیز شروع کنند ولی معمولاً وقت کافی برای به پایان رساندن آن ندارند. اگر ازدواج از چندین سال قبل پیش بینی شده باشد، تقریباً یک سال یکبار در همین تاریخ، رسم «لباس کردن» تکرار میشود. ولی از سال دوم تنها زنان هستند که در این مراسم شرکت میکنند و فقط به آوردن لباس و مقداری شیرینی جات برای عروس اکتفا میکنند. در این مقطع دیگر از گوسفند، روغن و برنج خبری نیست.
در طول مدت نامزدی، پدر عروس غالباً از داماد آیندهاش می خواهد که به او برای انجام بعضی از کارها کمک نماید، چیزی که داماد با کمال میل میپذیرد.
زمان تعیین شده بین عقد و عروسی: در بین بهمئیها، در هیچ یک از موارد، قرارداد ازدواج (عقد) به مفهوم غربی آن وجود ندارد. بیشتر یک تعهد اخلاقی است که بطور زبانی (شفاهی) بین دو خانواده و دو گروه زمان ازدواج را رسماً اعلام میکنند.
از این روز به بعد، میتوان فهمید که دختر ازدواج کرده، حتّی اگر به زندگی در منزل خودش و در کنار پدر و مادرش ادامه دهد، زیرا دو دسته موی او را از دو طرف صورتش میچیند و از زیر روسری پیداست، این امر به مفهوم داشتن همسر است. این نوع آرایش مو، اوّلین نشانه ی ظاهری است که بین یک دختر مجرد و یک دختر متأهل می توان تمایز قایل شد. او، این شکل را تا زمان تولد اوّلین فرزندش حفظ میکند. این قرارداد یا در روز کدخدایی و یا در روز لباس کردن و یا در اوّلین روز جشن عروسی بسته میشود. هیچ مسؤل رسمی و یا مذهبی در این مراسم حضور ندارد. در مواردی که قرارداد بصورت کتبی تدوین میشود، معمولاً یک سیّد است که آن را مینویسد و پس از آن به ندرت در یک دفترخانه رسمی در شهر به ثبت میرسد.
به هر شکلی که باشد، در هنگام عقد، پدر داماد یک هدیه ی نقدی یا جنسی به مادر عروسش تقدیم میکند.این هدیه «حق شیر» نامیده میشود. در اکثر موارد این هدیه یک گوسفند است.
در مراسم ازدواج فرزند خان، از یک محضردار از شهر بهبهان دعوت میشود تا در مراسم حضور داشته باشد و عقد را بطور رسمی در دفتر ثبت نماید. پدر داماد بایستی تعدادی لباس به همسایههای خانوادهی عروسش به همراه مقداری هدیه از قبیل گوسفند و یا چیزهای دیگر به رئیس طایفه بدهد.
درست است که قرارداد عقد بین دو خانواده قبل از این که مبلغ کامل شیربها به خانواده عروس داده شود منعقد میگردد. ولی این امکان وجود دارد که مدت زمانی تا زمان انجام عروسی تعیین گردد. این مدت زمان بیش از هر چیز بستگی دارد به درجهی خویشاوندی بین عروس و داماد آینده نسبت به یکدیگر و یا این که جایگاه اجتماعی آنها و همچنین وضعیت خانوادگی زوجین، میزان ثروت، در صورتی که از اقوام نزدیک به هم نباشند و به خصوص سنّ دختر.
وقتی که یک ازدواج بین دو نفر از فامیل صورت میگیرد از شدت اهمیت مسایل اقتصادی کاسته میشود، مخصوصاً وقتی آنها پسرعمو و دخترعمو باشند. ازدواج بین زوجهایی که از طرف پدر خویشاوند هستند (پسرعمو و دخترعمو) معمولاً زودتر و سریع تر از موارد دیگر انجام میشود. به خصوص که آنها از بچهگی یکدیگر را شناخته و عاشق هم نیز بوده باشند.
وضعیت اقتصادی داماد نیز میتواند در مدت زمانِ بین عقد و عروسی تأثیرگذار باشد. در حقیقت اگر خانواده عروس خیلی فقیر نباشند، میزان مبلغ درخواست شده به همان اندازه بالا میرود که میزان رابطه خویشاوندی بین دو خانواده، یعنی هرچقدر خویشاوندی دورتر صورت گیرد مبلغ بالاتر است و گاهی داماد زمان زیادی برای جمع کردن و تهیه پول درخواست شده نیاز دارد.
زمانی که داماد فرد ثروتمندی باشد و ازدواج جنبه سیاسی نیز داشته باشد، این که عروس در مدت کوتاهی برای زندگی با شوهرش حاضر شود بیش از هرچیز به شوهرش بستگی دارد.
اگر زوجین از یک مال و یا یک روستا باشند، دختر، حتّی اگر تجربهی کافی نداشته باشد می تواند بخوبی با شوهرش زندگی کند زیراکه او همیشه برای کارهای منزل از مادرش، یا مادرشوهرش و یا عمه و خالههایش کمک میگیرد. این حمایت روحی از طرف مادر به خانوادهی جوان باعث گردیده که نمونههای زیادی زوجه داشته باشیم که با همسرانشان بخوبی زندگی میکنند.
عروسی و مراسم آن: به دلیل اهمیت این بخش از مراسم ازدواج تلاش خواهد گشت در قالب یک پُست جداگانه به بررسی چگونگی آن در ساختارهای سنتی ایل بهمئی پرداخته شود.
درود
احتراماً به آگاهی مخاطبین گرامی و بویژه گووَل عزیز بهمئی می رساند که پُست بالا با اضافه نمودن مطالب تکمیلی بدان، بروز رسانی گردیده است.
اقای خلیلی در مورد تذکره بهمئی غیر از کتاب دکتر افشار و لایارد ایا تذکره مورد تاییدی وجود داره که مشخص کنه بهمئی ها یک اتحادیه نیستن چون بعضی با ۵ پشت ب بهمیی میرسن بعضی با ۱۰ پشت و اختلال در رسیدن ب نسب زیاد هست و ایا قبری از بزرگان ماننده بهمن گپ یا اعلا وجود دارد ک مشخص باشد و تذکره قابل قبولی بوده باشه.ممنونم از شما
سلام
۱- ابتدا توجه داشته باشید همانگونه که پیشتر نیز مکرراً گفته شد آنچه در باب نسب نامه ایلهای گوناگون از جمله بهمئی مطرح میشود در واقع روایاتی هستند که از پیران و بزرگان گرفته شدهاند. در همین راستا دکتر نادر افشار نادری تذکره خود را به نقل از بهمئیها ذکر کرده و در ادامه این نکته را هم بیان داشته که ممکن است داستان مورد اشاره از حدود افسانه تجاوز نکند و حقیقت مغایر آن باشد. در واقع بنظر میرسد هدف دکتر افشار نادری از نوشتن روایت بایوجمان و بهمن چنین نیست که حتماً و حتماً افسانه فوق بدان شکل درست باشد بلکه منظور ایشان اشاره به ریشههای همبستگی ایلی بهمئیها بوده است.
۲- قابل قبول است اگر افرادی دارای نیای مشترک باشند اختلاف تعداد نسل در آنها نباید زیاد باشد. بطور مصداقی و مشخص «مرحوم حاج ناصرخان خلیلی» نسب نامه نگارنده را تا بهمن، هجده نسل بیان کرده اند که زمانی نزدیک به ششصد سال پیش میشود. برخی دیگر از دهههای نریمیسا این فاصله را تا بیست و سه نسل نوشته اند که آنهم زمانی بیش از هفتصدسال را در بر میگیرد. مشاهد میشود اختلافی در حدود ۵-۶ نسل در بازه ۶۰۰-۷۰۰ ساله میتواند قابل قبول باشد امّا طبق گفته شما اگر فردی نسب خود را تا بهمن پنج نسل بداند نمیتوان آنرا با مطالب گفته شده تطبیق داد. بنابراین احتمال فراموشی و از جا انداختن برخی از نسل ها می رود.
۳- ازنو یادآوری میگردد بلحاظ منطقی یک نفر میتواند پس از قرنها، گسترش نسلی در حد یک ایل داشته باشد چنانکه گفته میشود سادات از نسل حضرت زهرا سلام الله علیها را پس از ۱۴۰۰ سال معادل شش میلیون نفر ذکر میکنند.
۴- در پایان مجدداً تأکید می گردد در نظام سنتی ایلی، ساختار ایل بهمئی مشخص بوده است. در خاک بهمئی مردمانی زندگی میکرده اند که خود را بهمئی میدانستند و به بهمئی بودن خویش افتخار مینمودند. هرچند پیران و بزرگان روایت میکنند هسته اصلی و اوّلیه ایل بهمئی از نظر نژادی، فرزندان بهمن بوده اند امّا قابل قبول است که همچون سایر ایلات و طوایف لرتبار بمرور زمان شاخهها و گروههای دیگری نیز در کنار آنان ساکن شده و بتدریج هویت خود را در چارچوب سرزمین، زبان، آداب و رسوم، تاریخ و ساختار سیاسی بهمئیها بدست آورده اند. بعنوان مثال می توان از سادات منگزوری و شیوخ بابااحمد نام بُرد که هر چند از نظر نژادی جزو فرزندان بهمن نمیباشند امّا در گذر زمان دارای سرزمین، زبان، آداب و رسوم، تاریخ و ساختار سیاسی مشترک با بهمئی ها گردیده و به عبارت ساده تر، هویت بهمئی را بخود گرفته و جزوی از ایل بهمئی شدهاند. در واقع در رابطه با نژاد باید به این نکته مهّم توجه داشت که هرچند مبحث نژاد یکی از اجزای اصلی هویت هر جامعهای می باشد امّا همهی هویت آن محسوب نمیشود؛ بلکه نژاد بهمراه سرزمین، زبان، دین و آئین، آداب و رسوم، تاریخ و ساختار سیاسی مشترک است که هویت یک جامعه را شکل میدهد.
سلام و خسته نباشید میگم بخاطر زحماتتون.اگه میشه درمورد باوی مطلب بذارین
سلام
با تشکر از ابراز محبت شما، تلاش خواهد شد تا در آینده درباره ساختارهای سنتی ایل باوی مطالبی تهیه و منتشر گردد.
باسلام می خواستم درباره کشته شدن حسین خان واینکه چه کسانی با کشته شدن بیشتر بدانم لطفا راهنمایی کنید.
سلام
هماهنگونه که پیشتر نیز اشاره گردید؛ در آینده و فرصت مناسب تلاش خواهد شد در چارچوب پُستهای مستقلی به وقایع سالهای ۱۳۰۳ به رهبری حسین خان ایلبگی و همچنین ۱۳۱۶ به رهبری خداکرم خان (خان طلا) پرداخته شود.
سلام جناب خلیلی..پدر بزرگ و عموی من همراه حسین خان کشته شدن پدرم آن زمان یک کودک ۷ساله بود .خیلی دوست دارم وقایع آن جنگ را بدانم .
سلام
ضمن آرزوی رحمت و غفران الهی برای رفتگان، همانگونه که اشاره گردید به امید خدا در قالب پُست مستقلی بدان پرداخته خواهد شد.
امیداست آداب رسوم ایل بهمئی همچنان پابرجا بماند. انشاالله
درود
مقاله دکتر سجاد بهمئی هم جالبه در دانشگاه چمران اهواز
سلام
جهت معرفی بهتر مقاله، نام و شمارهی مجلهای که مقالهی مذکور در آن چاپ شده است را نیز ذکر نمایید.
فصلنامه توسعه اجتماعی دانشگاه شهید چمران اهواز- عنوان مقاله: بررسی ساختار قشربندی عشایر بهمئی- دکتر سجاد بهمنی
سلام
با تشکر از اطلاع رسانی.
سلام بر برادر هم ولایتی
تشکر از زحماتت
سلام
با سپاس از نظر لطف شما. با آرزوی سلامتی و بهروزی.
پاینده باشید
با سلام، ببخشید طایفه ویسی شامل جه کسانی میشود؟
سلام
به گفته پیران و بزرگان و نیز پژوهشگران برجسته ای همچون دکتر علی بلوکباشی، طایفه ویسی ساکن در استانهای خوزستان (عمدتاً شهرستانهای بهبهان و رامهرمز) و استان کهگیلویه بویراحمد از زیرشاخه های ایل بهمئی در ساختارهای سنتی آن بوده است. این طایفه دارای چهار دهه بشرح زیر می باشد:
سلام روز بخیر
چگونه میتوانم جد، جد پدریم و فامیل هام در ایل بهمئی پیدا کنم و شجره نامه ام
پدر بزرگم ساکن اقاجاری و بهبهان گچساران بوده و بین این شهرها رفت آمد میکردن
سلام
ابتدا بایستی نسب نامه خویش را تا حداقل ۴ إلی ۵ نسل دانسته و سپس بر اساس آن با مشخص نمودن وابستگی خویش نسبت به هر کدام از طوایف ایل بهمئی، به مقصود دست یابید.
موفق باشید
احمد کرمی دمآبی آبکری بویر احمدی بختیاری
درود
سلام من از طایف شه مصیری روستای بجک هستم میخام در مورد شه مصیری های بجک و کشته شدن حجید و مجید بنویسید ممنون میشم
سلام
همانگونه که پیشتر نیز بارها اشاره گردید؛ بهمئی دات کام در نظر خواهد داشت در آینده و بمرور زمان در فرصت مناسب به بررسی تخصصی طوایف ایل بهمئی بپردازد.
سلام.لطفا کتاب ها و منابع تحقیقاتی ایل بهمئی رو هم معرفی کنین ک استفاده بشه.باتشکر
سلام
تعدادی از منابع پژوهشی در خصوص بهمئی در قسمت «منابع ما» معرفی شده است. علاوه بر آن در سالیان اخیر نیز کتابهایی منتشر شده است و تا جاییکه دانسته ها یاری نماید در ادامه بدانها اشاره می گردد:
۱- سفرنامه بهمئی اثر کاپیتان نوئل (ترجمه کاوه بیات)
2- ضرب المثلهای شیرین بهمئی اثر عبدالحمید حبیبی اصل
3- شهریاران جنوب و تاریخ ایل بهمئی اثر غلام محمد خلیلی پور
4- سیری در تاریخ ایل بهمئی از لیراوی تا لیکک اثر ابوتراب دهبانی پور
5- قیام طایفه علاءالدینی علیه رضاخان پهلوی در سال ۱۳۱۶ اثر ماندنی رگبارمقدم
6- دو جلد فرهنگ لغات مردم بهمئی و همچنین یک جلد ضرب المثلها، کنایات و اصطلاحات مردم بهمئی اثر ابراهیم بستان
واقعا عالیه
احسنت احسنت بر این رسوم زیبا
درود بر بهمئی زاده ها
سلام
با سپاس از توجه شما.
پیروز باشید
Thank you
glad to help
I cannot believe that there are people that think alike me. So good that I found this website
Thank you
I like this website because I can always find something new for myself, moreover, I like to read other people’s comments.
I like this website too
it was my gladness