اکنون که سلسله گفتارهای مونوگرافی ایلهای بویراحمد، چرام، بابویی، دشمن زیاری و طیبی کهگیلویه بر اساس یافتههای گروه عشایری مؤسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران به سرپرستی زندهیاد دکتر نادر افشار نادری به پایان رسید، مناسب دیده شد تا مجدداً یادی شود از آن مجموعه ساعی و آن روانشاد که زحمات بسیاری برای کسب شناخت از عشایر کشور به ویژه لرها و علیالخصوص ایلات کهگیلویه متحمل شدند.
همچنین ضمن یادآوری این نکته که هدف از راهاندازی بهمئی دات کام، شناخت از «هویت و اصالتها» میباشد و یکی از منابع مهّم در این راه، «منابع مکتوب» و مشخصاً آثار دکتر نادر افشار نادری و همکاران ایشان در گروه عشایری مؤسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران میباشد؛ شایسته است پیش از ورود به اصل مبحث به نکات زیر عنایت داشت:
- الف) عنوان این گفتار برگرفته از مکتوبات دکتر جواد صفینژاد در پیشگفتار کتاب ایل بهمئی (منتشر شده در سال ۱۳۹۱) است که نوشتهاند: «در اینجا یادآور میشوم که چون سالها مرحوم دکتر افشار نادری سمت استادی و رهنمودی من را داشت و با شمهای از زندگی فرهنگی و اخلاق فردی او آشنایی داشتم پارهای از این ویژگیها را در اینجا یادآور میشوم ولی قبل از آن به تشریح بخش مطالعات عشایری مؤسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی میپردازم که محیط کار، عشق و فعالیت مرحوم دکتر افشار نادری بود.»
- ب) مکرر گفته شد هرچند آثار زندهیاد دکتر افشار نادری و یارانشان در گروه عشایری (به ویژه بخشی که طی بازدید میدانی از مناطق مربوطه تهیه شده) اهمیت بالایی را به دست میدهد امّا بازهم بر خواننده است تا نه در این خصوص بلکه در برابر تمام یافتههای علوم انسانی ضمن پرهیز از پیشداوری، با دقت نقاط قوت و حتی کمی و کاستیهای احتمالی را دریابد؛ چنین منطق و روشی میتواند رواج دهنده فرهنگ تحقیق، گفتگو و تبادلنظر در جهت شناخت از هویت و اصالتها و همچنین آگاهیبخشی از گذشته در راستای ساختن آیندهای بهتر باشد.
- ج) عشایر مخصوصاً لرها، مردمان مخلص، آزاده و سلحشوری بودهاند که علیرغم عشق سرشار نسبت به ماممهین آنچنان که باید مورد توجه قرار نگرفتند؛ گویی دکتر جواد صفینژاد مینویسند: در کتابهای انبوه تاریخی و اخباری، با وجود مشارکت عشایر در جنگهای ملی و میهنی و فداکاریهای چشمگیرشان، شرحی از زندگی اجتماعی اقتصادی آنان مشاهده نمیکنیم. قبل از انقلاب اسلامی، عکسهای بزرگ و زیبایی از عشایر ایران بر دیوار محل کار گروه عشایری مؤسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی آویخته شده بود یکی از این تصویرها مربوط بود به یک مرد لر عشایری کوهستانهای خرمآباد که با کهولت سن بر اسبی سوار بود و به کوچ میرفت. مرحوم دکتر نادر افشار نادری، عکاس این تصویر، چنین تعریف میکرد: «این پیرمرد در جوانی با تکاوران همراهش در جنگ ایران و عثمانی مشارکت داشتند. این مرد که فرماندهی تکاوران لر را به عهده داشت، در حمله ای با شمشیر اخته رسن ضخیم گرانیگاه توپخانه عثمانی ها را از هم دریده و به پیروزیهایی دست یافته بود». علاوه بر تصویر مرد جنگجوی عشایری، تصاویر زیبا، منحصربهفرد و ویژهای متعلق به دکتر افشار دیوارهای اتاق کار گروه عشایری را تزیین کرده بود. پارهای از این عکسها مشخص کننده کار سخت روزانه زنان عشایری بود. پس از فوت دکتر افشار نادری (۱۳۵۸/۴/۹ در نوشهر)، عکسهای گروه عشایری را جمعآوری کردند و در راهروی پلکانهای کتابخانه دانشکده به پشت بام، در کنار لانه کبوتران آزاد گذاشتند و کبوتران هم بمرور سطح عکسها را نقاشی کردند.
- د) نگاه محوری این پایگاه، کهگیلویه کهن در زمان پابرجایی سازمان سیاسی ایلات آن میباشد؛ در همین راستا چنانکه مکرر گفته شد کهگیلویه تاریخی شامل دو بخش کوهستانی و دشت (ساحلی)، فراتر از استان کهگیلویه و بویراحمد فعلی بوده، بویراحمد در اصل، خود یکی از ایلات کهگیلویه است؛ به واقع آنچه که به نام استان کهگیلویه و بویراحمد شناخته میشود، بخشی از «کهگیلویه بزرگ» و ریشه در تحولات سیاسی و تغییر تقسیمات سیاسی کشوری در حکومت محمدرضاشاه پهلوی دارد.
به هر تقدیر مکتوبات دکتر جواد صفینژاد درباره بخش عشایری مؤسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران به شرح زیر ارائه میشود:
۱. پیشگفتار:
پس از یک مطالعهی عمومی و کلی در منطقه، به پیشنهاد دکتر افشار نادری قرار شد که برای قلمرو و شناخت هر ایل یک مطالعهی مستقل انجام پذیرد که دربردارنده یک مونوگرافی از آن ایل باشد و به ضمیمهی آن، جمعیت و شناسنامهی هر ایل به شیوهی سنتی و محلی سرشماری و جمعآوری گردیده و در اختیار نگارنده قرار گیرد تا بتوان جمعیت و شناسنامهی کل منطقهی کهگیلویه را در مجلد جداگانهای ارائه نماید. این تصمیم به مرحلهی اجرا درآمده و هر پژوهشگر در جهت انجام وظایف خود رهسپار مرکز ایل مشخص شده گردید تا پژوهشهای محلی خود را آغاز نماید.
دکتر صفینژاد در ادامه مینویسند: در بین ایلات ششگانهی مذکور ایل بویراحمد وسیعترین منطقه و پرجمعیتترین عشایرنشین پهنهی کهگیلویه را شامل میگردد (۴۲% از کل مساحت و ۴۹/۵٪ از کل جمعیت)، در سال ۱۳۴۶ از نظر جغرافیایی بویراحمد به سه قسمت بویراحمد گرمسیر، بویراحمد علیا و بویراحمد سفلی تقسیم شده بود. عشایر بویراحمد گرمسیر به مرکزیت «آرو»، سالها بود به خاطر وجود منابع و فعالیتهای نفتی، سکنهاش اسکان شده بودند ولی عشایر بویراحمد علیا و بویراحمد سفلی هنوز به شیوه سنتی کوچ میکردند و نظام ساختی درونی آنها هنوز برپا بود چنین تصمیم گرفته شد که برای بویراحمد دو مونوگرافی تهیه گردد. مونوگرافیهای هر ایل در آن سال برای پژوهشگران معین گردید تا هر کدام به محل مورد پژوهش خود رهسپار گردیده تا به سبک و سیاق مورد نظر به آمادهسازی و جمعآوری اطلاعات مربوط اشتغال ورزند.
به هنگام تهیه مونوگرافیها و جمعآوری اطلاعات جمعیتی، تمامی پژوهشگران با سرپرستی گروه و گروه عشایری مؤسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران در ارتباط بودند و رهنمودهایی میگرفتند و به شیوهای اطلاعات پژوهشی آنها مورد بررسی و تأیید قرار میگرفت.
علاوه بر مونوگرافی ده مرکزی سیسخت مرکز خان نشین منطقه، که به عهده من قرار گرفته بود وظایف زیر را نیز انجام میدادم:
۱- جمعیت و شناسنامه هر ایل که همکاران از قلمرو پژوهشی خود تهیه میکردند پس از تنظیم در اختیار من قرار میدادند و پس از بررسی و کنترل آنها را وارد جداولی میکردم که دربردارنده جمعیت خانواری ردههای مختلف ایلی، درصد کوچ و اسکان، شاخههای زیرمجموعههای هر رده، سرپرستان ردهها، اماکن سردسیری و گرمسیری، ایل راه و… آنها را همراه با نقشههایی آماده میکردم و در مجموع «جمعیت و شناسنامه ایلات کهگیلویه، بر اساس اولاد طایفه، تیره و سایر مشخصات هر ایل» در بیست و سه + ۴۶۰ صفحه در قطع A4 تکثیر گردید. گزارش شماره (۸)
۲- چون پژوهش همکاران نیاز به یک شناخت جغرافیایی و منطقهای ایلی داشت من برای هر ایل شناخت جغرافیایی تهیه کردم که نقشههای مربوط را به همراه داشت، پهنهی شناختی، کوهها، رودها، گیاهان، قلمرو سردسیری، گرمسیری، ایل راه، مساحتها، تقسیمات درونی مناطق جغرافیایی و… از مطالبی بودند که اطلاعات این شناخت را به دست میدادند. من در مجموع هفت شناخت جغرافیایی نسبتاً مفصل برای مونوگرافیهای هفتگانه نوشتم که در آغاز هر یک از مونوگرافیهای مربوط (به غیر از بهمئی) منتشر شدند.
۳- سومین وظیفه دیگری که بر عهده من واگذار شده بود تهیهی اطلسی از کل پهنهی کهگیلویه بود برای تهیه این اطلس من به مناطقی از ایلات مختلف سفر میکردم، نقشههایی با مقیاس: ۱:۲۵۳,۴۴۰ چاپ سال ۱۳۲۶ ستاد ارتش، نقشه ۱:۲۵۰,۰۰۰ چاپ ستاد ارتش آمریکا، نقشه ۱:۱۰۰,۰۰۰ چاپ سازمان نقشهبرداری کل کشور را نیز در اختیار داشتم تا مناطق مختلف قلمرو ایلی را با در نظر گرفتن مشخصات طبیعی در روی نقشه مورد نظر پیاده نمایم و سپس با کمک سازمان نقشهبرداری کل کشور به کوچک کردن آنها در مقیاسهای مورد نظر میپرداختم، چنین نیز کردم و اطلس کهگیلویه را تهیه و آماده نمودم.
اطلس یاد شده دارای برشهای جغرافیایی جهت نشان دادن مناطق سردسیری و گرمسیری، اطلاعات جغرافیایی به تفکیک ایلی و منطقهای وسعت مناطق، تقسیمات و جمعیت هر ایل به تفکیک کوچ و اسکان به انضمام ۹۵ نقشه به همراه فهرستهایی در مجموع در هفت + ۲۲۳ صفحه به قطع A4 دوبار تکثیر گردید، گزارش شماره ۹
از گزارشهای نه گانه مذکور که همگی در سال ۱۳۴۷ به شکل تکثیری منتشر شدهاند هنوز هیچکدام مستقلاً به چاپ نرسیدهاند، اکنون اولین بار است که مونوگرافی ایل بهمئی و ضمائم آن به چاپ میرسند.
دکتر صفینژاد همچنین نوشتهاند: در اینجا یادآور میشوم که چون سالها مرحوم دکتر افشار نادری سمت استادی و رهنمودی من را داشت و با شمهای از زندگی فرهنگی و اخلاق فردی او آشنایی داشتم پارهای از این ویژگیها را در اینجا یادآور میشوم ولی قبل از آن به تشریح بخش مطالعات عشایری مؤسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی میپردازم که محیط کار، عشق و فعالیت مرحوم دکتر افشار نادری بود. در اینجا وظیفهی دیگری نیز به عهده من است و آن اینکه از تمام محلیانی که به گروه ما و شخص دکتر افشار نادری و خانم الویا رسترپو کمکهای معنوی ارزشمندی نمودند خالصانه تشکر نمایم.
ولی دو بزرگ مرد محلی هستند که سالهای متمادی گرهگشای اشکالات ما بودند. این دو بزرگوار یکی آقای عطا طاهری (کی عطا)ی بویراحمدی است و دیگری آقای خلیفه صفایی ساکن لیکک بهمئی است. مرحوم دکتر افشار نادری همیشه از این دو بزرگوار دل سوخته به نیکی و شایستگی یاد میکرد هر چند که در هر ایلی و هر ردهای کمکهای شایانی به گروه پژوهشی ما مینمودند که در مقدمه مونوگرافیهای ششگانه سپاس فراوان را از آنها داریم که در رأس آنها، سرپرستان ایل طیبی ساکن در سوق را بایستی نام برد، در اینجا نیز وظیفه ی خود میدانم که از این آگاهان و شیفته به سرزمین و فرهنگ خود با تمام توان تشکر نمایم و آینده درخشانی را برایشان آرزو نمایم.
۲. بخش مطالعات و تحقیقات عشایری:
مؤسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی به همت دکتر احسان نراقی و جمعی از استادان که سرپرستی آنان را زنده یاد دکتر غلامحسین صدیقی عهدهدار بود، زیرنظر دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران در سال ۱۳۳۷ تأسیس شد. استادانی در این مؤسسه به تدریس دروس فوق لیسانس علوم اجتماعی با گرایش به جامعه شناسی پرداختند و گروههای پژوهشی چندی نیز به پژوهشهای میدانی در مناطق مختلف ایران به تحقیق پرداختند. مرحوم افشار نادری در سال ۱۳۳۷ یکی از دانشجویان همین کلاسهای تازه تأسیس شده بود. وی در دوران دانشجویی هم دستیاری و مترجمی استادانی چون: بسنیه فرانسوی، کارشناس مردمشناسی یونسکو، اپتلند، کارشناس هلندی یونسکو، مارتین، کارشناس انگلیسی سازمان برنامه و آنتونفسکی، کارشناس آمریکایی یونسکو را نیز عهدهدار بود.
یکی از بخشهای مطالعاتی مؤسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران در بدو تأسیس یعنی سال ۱۳۳۷ بخش مطالعات و تحقیقات روستایی بود، علاقمندان به تحقیق در مسائل عشایری فعالیت پژوهشی خود را ابتدا در بخش مطالعات روستایی آغاز نموده و با تحقیقات توأمان تحقیقات مشترکی را به صورت پلیکپی و محدود نیز منتشر نمودند.
در آن زمان محل مؤسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران در شمال میدان بهارستان مشهور به دانشسرای عالی زیر نظر دانشکده ادبیات در بخشی از باغ نگارستان زمان قاجار که محل سابق دانشکده ادبیات دانشگاه تهران بود قرار داشت.
بر اساس نقشهی تهران که در سال ۱۳۰۹ ق. توسط عبدالغفار نجمالملک به مقیاس ۱:۴۰۰۰ ترسیم گردیده است در مقابل دیوارهی غربی مسجد سپهسالار باغ بزرگی به نام «باغ نظامیه» وجود داشت، در شمال این باغ بزرگ قطعه زمینی به نام «جلوخان باغ نگارستان» و در روی نقشه دیده میشود که میدان بهارستان کنونی باشد خیابان جمهوری اسلامی کنونی (خیابان شاه آباد سابق) در آن زمان به نام خیابان سیفالدوله بود که در غرب آن میدان تا چهار راه مخبرالدوله (میدان استقلال کنونی) بر روی نقشه ثبت شده است.
در شمال جلوخان باغ نگارستان قطعه زمین بزرگی به ابعاد حدود ۱۰۰,۰۰۰ متر مربع (۲۰۰ × ۵۰۰ متر) به نام «باغ نگارستان وجود داشت که زمین آن را جناب جلالالملک از دیوان همایون اعلا خریداری کرده بود، خیابان صفی علیشاه امروزی غرب این باغ را محدود مینموده است در جنوب باغ بزرگ بهارستان دو باغچه مشجر از طرفین و پهنه باغ نگارستان بقیه زمینهای باغ را تشکیل میداد راه اصلی ورودی به باغ بهارستان از میان این دو باغچه میگذشت.
به یاد دارم که در سالهای دانشجوییام سالهای ۱۳۳۰ به بعد در محل سازمان برنامه فعلی باغ بزرگی بود که دانشکده علوم دانشگاه تهران در وسط این باغ قرار داشت و دانشکده ادبیات در شمال آن-که ساختمان دانشکده ادبیات هنوز به سبک اولیهی خود باقی است دانشکده ادبیات قبلاً به دانشسرای مقدماتی تهران معروف بود و ساختمان آن در مرداد ماه ۱۳۱۳ آغاز شد و در دی ماه ۱۳۱۴ پایان پذیرفت به هنگام افتتاح آن را دانشسرای تهران و سپس دانشسرای عالی نامیدند هنگامی که دانشکده ادبیات دانشگاه تهران به محوطهی اصلی دانشگاه منتقل گردید مؤسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی و لغتنامه دهخدا در این محل قدیمی باقی ماندند زیرا مؤسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی در سال ۱۳۳۷ شمسی پا به عرصه وجود گذارده بود.
ساختمانهای شمالی این دانشکده در اختیار مؤسسه مطالعات، ساختمان جنوب غربی آن در اختیار لغتنامه دهخدا و کلاسهای آموزشی را دانشکده ادبیات به آموزش زبانهای خارجی اختصاص داده بود در این زمان مؤسسه دارای گروههای پژوهشی مختلف بود «گروه جامعه شناسی شهری» به سرپرستی دکتر شاپور راسخ، گروه جمعیت شناسی به سرپرستی دکتر جمشید بهنام در سال ۱۳۴۰ تشکیل شده بودند و من به صورت پاره وقت در بیست و سوم تیر ماه ۱۳۴۰ به عضویت گروه دکتر راسخ درآمده بودم و پژوهش در مورد روستای طالب آباد را در همین گروه آغاز نمودم و دکتر راسخ سرپرست گروه مقدمهای استادانه بر این کتاب نوشت.
گروه روستایی چند سالی پس از این گروهها رسماً در ششم مهر ماه ۱۳۴۳ به سرپرستی دکتر کاظم ودیعی تأسیس شد و روز بعد (۱۳۴۳/۷/۷) من در این گروه، به صورت پارهوقت بعدازظهرها-عضویت یافتم و یک هفته بعد موافقتنامه رسمی در این مورد صادر گردید. در آن زمان برخی از افراد گروه روستایی به فعالیتهای عشایری نیز میپرداختند؛ دکتر پرویز ورجاوند و خانم ظفردخت اردلان کارهای عشایری گروه را زیر نظر داشتند.
دکتر نادر افشار نادری در سال ۱۳۴۴ که تازه دکترای مردمشناسی خود را از فرانسه دریافت کرده بود به عضویت این گروه درآمد کارهای عشایری گروه به عهدهی او گذاشته شد، در بهمن ماه ۱۳۴۴ دکتر افشار نادری با گروه کوچک سه نفری خود آقایان حسن پارسا، جواد صفی نژاد و هوشنگ کشاورز برای پژوهش به روستای باقرآباد دهستان دشتابی بخش بوئین زهرای قزوین رفت.
در سال ۱۳۴۵ به مناسبت توسعه روزافزون گروه روستایی و نیاز به مطالعه بیشتر عشایر مختلف ایران، بخش مطالعات عشایری فعالیت مستقل خود را به سرپرستی مرحوم دکتر نادر افشار نادری و سه پژوهشگر با نام بخش مطالعات و تحقیقات عشایری از گروه روستایی جدا شد و فعالیت مستقل خود را آغاز کرد و در تیر ماه همان سال اولین سفر عشایری گروه به منطقهی ترکمن صحرا و شاهسون آغاز شد؛ به همت آقای دکتر احسان نراقی که مدیریت مؤسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی را عهدهدار بودند اتومبیلِ سواری جیپی با راننده از مرکز آمار ایران به امانت گرفته و جهت پژوهشهای میدانی در اختیار دکتر افشار [نادری] گذارد و بدین وسیله پژوهشهای عشایری موردنظر عملاً آغاز گردید و با این آغاز، دوره دوم پژوهشهای مربوط به عشایر ایران پیریزی گردید.
در این سفر آقایان هوشنگ کشاورز، حسن پارسا و نگارنده [دکتر جواد صفینژاد] در معیت دکتر افشار [نادری] بسیاری از مناطق عشایرنشین ترکمن صحرا و سپس قلمرو شاهسونها مورد بررسیهای مقدماتی پژوهشی قرار داده شد، پس از بازگشت، هر پژوهشگر گزارش سفر خود را تنظیم نموده و به سرپرست گروه تقدیم داشت تا گزارش نهایی تنظیم گردد.
در زمستان همین سال از مدیریت مؤسسه به سرپرست گروه اطلاع داده شد که «طرح آینده ایلات کهگیلویه و بویراحمد» بایستی مورد مطالعه قرار گیرد تا خط مشی سازمان برنامه در برنامهریزی آن مشخص و هرچه زودتر به مورد اجرا گذارده شود، سفری که در زمستان در معیت تنی چند از محققان مؤسسه به مناطقی از کهگیلویه و بویراحمد به عمل آمد حاصلش انتشار نشریهای که به نام گزارش بررسی مقدماتی و طرح مطالعه آینده در ایلات کهگیلویه و بویراحمد از طرف گروه منتشر گردیده و محتویات پیشنهادی آن مورد تأیید قرار گرفته و خواستار اجرای برنامه پیشنهادی و تکمیل تحقیقات مقدماتی گردیدند.
سراسر سال ۱۳۴۶ و ۱۳۴۷ دستههای متعددی از پژوهشگران بخش مطالعات عشایری زیر نظر دکتر افشار به مقیاس وسیعی مسائل سنتی اجتماعی و اقتصادی منطقه را زیر پوشش تحقیقاتی قرار دادند به طوری که در اواسط سال ١٣٤٧، نه اثر تحقیقی از طرف گروه مربوط به صورت پلیکپی زیراکس در نسخههای محدود منتشر و در اختیار سازمان عمران کهگیلویه و بویراحمد قرار گرفت، البته به همراه گزارشات مذکور، عکس اسلاید، فیلم، قصه و اسناد محلی فراوانی نیز تهیه و جمعآوری گردیده بود که بسیاری از آنها بعدها در مقالات جداگانهای منتشر گردید و بخشی از آنها هم هنوز به صورت اولیه خود باقی مانده است.
در سالهای ۱۳۴۹ و ۱۳۵۰ آقای دکتر افشار سرپرستی توأمان بخشهای مطالعات عشایری و روستایی را به عهده گرفت تا اجرای طرح بررسی اجتماعی و اقتصادی شش شرکت سهامی زراعی نیمهکاره که انجام آن به عهده مطالعات روستایی واگذار گردیده بود به پایان رساند، بدین خاطر محققان بخش بخش مطالعات عشایری انجام اجرای بررسی اجتماعی و اقتصادی دو شرکت سهامی زراعی نیوان نار گلپایگان و قصر شیرین را به عهده گرفتند و مشترکاً پس از مسافرتهای مختلف به مناطق مربوط شش مجلـد راجع به شش شرکت سهامی زراعی منتشر نمودند که تمامی آنها در ردیف کتابهای ممنوعالانتشار مؤسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی قرار گرفت.
چنانکه ذکر آن رفت کارهای پایهای عشایری گروه به سرپرستی دکتر نادر افشار نادری آغاز گردید و سالها استمرار یافت تا اینکه در سال ۱۳۵۱ دانشکده علوم اجتماعی تأسیس شد و رونق مؤسسه به اوج خود رسید و پس از آن مؤسسه مطالعات، زیرمجموعه دانشکده علوم اجتماعی قرار گرفت [و] مرحوم دکتر افشار نادری تا پایان عمر (تیر ۱۳۵۸) در سمتهای مختلف در همین دانشکده به شرح زیر فعالیت میکرد:
در سال ۱۳۵۱ دکتر افشار [نادری] به خاطر شکل دادن به پژوهشهای مؤسسه مطالعات ابتدا معاونت و سپس ریاست مؤسسه مذکور را پذیرفتند و به توصیه ایشان آقای هوشنگ کشاورز عضو ارشد گروه که در تمام سفرهای پژوهشی شرکت داشتند سرپرستی بخش مطالعات و تحقیقات عشایری را پذیرفتند و با این پیامد مرحله دوم فعالیتهای بخش مطالعات عشایری آغاز گردید.
در این زمان آقای کشاورز کارهای پژوهشی میدانی بخش را با کمک همکاران به بهترین وجهی انجام داده و منتشر نمودند ولی سرانجام نابرابریها و نارسائیهای نظام اداری باعث رنجش نامبرده گردیده و با تمام علاقهای که آقای کشاورز به تحقیق و بررسیهای مسائل مختلف عشایری داشت ابتدا به یأس و در اواخر سال ۱۳۵۶ به بازنشستگی و کنارهگیری از کارهای مربوط سوق داده شد.
پس از بازنشستگی آقای کشاورز سرپرستی بخش را به عهده راقم این سطور [دکتر جواد صفینژاد] گذاردند و در واقع مرحله سوم مطالعات عشایری در بخش مطالعات عشایری موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی آغاز گردید که مصادف با بحرانیترین وضع دانشگاه در قبل از انقلاب بود. البته چه در ماههای قبل از انقلاب و چه در بحرانی بودن وضع دانشگاهها در سالهای پس از انقلاب و پدید آمدن نوسانی در پژوهشگران موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی من جمله در بخش مطالعات عشایری، بخش موفق گردید تحقیقات جدیدی را به پایان برده و تدوین نموده و به دوستداران جامعه عشایری به شرح زیر تقدیم دارد [مرحله اول آن در قالب تصویر منتشر خواهد شد]:
مرحله دوم:
- واحدهای اندازهگیری در منطقه کهگیلویه، دی ۱۳۴۹
- کلیات و دادههای آماری کهگیلویه و بویراحمد، اسفند ۱۳۵۴
- خانواده و توسعه در عشایر، تیر ۱۳۵۵
- عشایر و مسئله اسکان، تیر ۱۳۵۵
- عشایر و مسئله توسعه، تیر ۱۳۵۵
- جنبههای اجتماعی اشتغال، مهر ۱۳۵۵
مرحله سوم:
- منابع و مآخذ فارسی عشایر ایران (۱۴۷ منبع)، تیر ۱۳۵۷
- منابع و مآخذ فارسی عشایر ایران (۲۸۰ منبع)، شهریور ۱۳۶۰
- ابزار کار سنتی در عشایر مرکزی ایران، دی ۱۳۶۱
- سیاه چادر، دی ۱۳۶۱
- منابع و مآخذ فارسی عشایر ایران (۱۲۰ منبع)، اسفند ۱۳۶۱
- تعاونی های عشایری سررود بویراحمد علیا، فروردین ۱۳۶۳
- منابع و مآخذ فارسی عشایر ایران (۱۰۰ منبع)، بهمن ۱۳۶۳
- کوچ و اسکان در اولاد میرحسین بویراحمد علیا، در دست اتمام
علاوه بر نشریات مندرج در فوق، مقالات و جزوات عشایری پراکنده دیگری از پژوهشگران بخش در دست است که علاوه بر کار محوله اصلی به صورتهای سخنرانی، مقاله و یا جزوه و حتی کتاب توسط پژوهشگران بخش مطالعات عشایری در خارج از موسسه تدوین و منتشر گردیده است که علاقهمندان میتوانند این قبیل مطالب را در «فهرست منابع و مأخذ فارسی عشایر ایران» مورد بررسی قرار دهند.
علاوه بر پژوهشهای عشایری ذکر شده موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی موفق گردیده است سه کتاب به شرح زیر در سلسله انتشارات خود چاپ و منتشر نماید:
- ۱- مونوگرافی ایل باصری [نوشته] فردریک بارث [در] شهریور ۱۳۴۳
- ۲- روش بررسی و شناخت کلی ایلات و عشایر [نوشته] دکتر [پرویز] ورجاوند [در] شهریور ۱۳۴۴
- ۳- بامدی طایفهای از بختیاری، کار گروهی [در] شهریور ۱۳۴۶
سرانجام دانشکده علوم اجتماعی و مؤسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی به مناسبت توسعه روزافزون و کمبود جا سرانجام در تاریخ مرداد ماه ۱۳۷۱ به محل کنونی خود در خیابان کارگر شمالی (امیرآباد) غرب بیمارستان دکتر شریعتی تغییر مکان داد.
مرحوم دکتر افشار علاقه وافری به مطالعه در مورد عشایر ایران داشت وی به غیر از عشایر کهگیلویه عشایر ترکمنهای ایران، شاهسونهای آذربایجان، کردهای کردستان و کرمانشاهان، لرهای غرب ایران، عربهای دشت میشان، بخشی از قشقاییها و عشایر کرمان را مورد مطالعهی مقدماتی قرار داده بود، عکس فیلم و یادداشتهای فراوانی از آن مناطق تهیه کرده بود، این اطلاعات گرانبها را در گروه مطالعات عشایری مؤسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی که خود دارای آزمایشگاه و چاپ فیلم، عکس و مونتاژ فیلم نیز بود، تدوین مینمود و آلبومهای چندی در این باره تهیه کرده بود و بهترین عکسهای عشایری را در اندازههای بسیار بزرگ به چاپ رسانیده و بر دیوار اتاق بخش عشایری آویخته بود، علاوه بر اینها نقشههای بزرگی در گروه تهیه شده بود که مسیر کوچ طوایف ایلهای شاهسون و منطقه کردنشین غرب ایران را نشان میداد. سردسیر، گرمسیر، میانبند، شهرکهای عشایری همه در این نقشههای بزرگ ترسیم شده بود.
۳. گوشههایی از اخلاق و رفتار مرحوم دکتر نادر افشار نادری و علاقه وافر ایشان به مطالعه عمیق جامعه عشایری ایران:
دکتر صفینژاد مطالبی را درباره شخصیت، اخلاق، رفتار و اقدامات دکتر افشار نادری در خصوص انتساب ایشان به نادرشاه افشار، اهمیت کتاب و مطالعه در مسیر آگاهی، دانشآموزان به عنوان آیندهسازان جامعه و سابقهی بیماری دکتر افشار نادری و در نهایت درگذشت آن فرهیخته بیان میدارند که منش و سیره ایشان را مینمایاند، دکتر صفینژاد چنین آوردهاند:
دکتر افشار نادری خود نادرشاه افشار است: یکی از استادان دانشکده علوم اجتماعی تعریف میکرد که:
در سالهای قبل از انقلاب اسلامی روزی نزد حسابدار مؤسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی که مرد سختگیری بود رفته بودم حسابدار خطاب به من (استاد مذکور) گفت: شنیدهای که میگویند دکتر نادر افشار نادری از نسل نادرشاه افشار است. (دکتر صفینژاد در پاورقی مینویسند: مرحوم افشار نادری یکبار به نگارنده گفت: «من مستقیماً نسل هفتم نادر شاه افشار هستم». مرحوم افشار نادری مشهدی بود خانواده گسترده آنها در مشهد و تهران سکونت دارند)
- – بلی شنیدهام، این را همه میدانند.
- – همه اشتباه میکنند.
- – فکر نمیکنم این موضوع اشتباه باشد، این یک واقعیت است.
- – نه، دکتر افشار نوه نادرشاه نیست بلکه خود نادرشاه افشار است.
- – چطور[!؟]
- – هنگامی که دکتر افشار به اتاق من میآید تمام وجودم از ترس شروع به لرزیدن مینماید.
[هنگامی که اعضای مؤسسه به اتاق حسابدار میرفتند از سختگیریهای حسابدار بدنشان نیز میلرزید].
کتابخانهی نادر افشار نادری: دکتر صفینژاد ایضاً درباره کتابخانه شخصی دکتر افشار نادری مواردی را بیان داشتهاند که آشکارا نشان میدهد پژوهشگران برجستهای چون دکتر افشار نادری به کتاب و کتابخوانی توجه ویژه داشتهاند. به هر حال به لحاظ اهمیت مطالعه و کتاب در مسیر آگاهی و شناخت از هویت و اصالت، بدین قسمت از مکتوبات دکتر صفینژاد اشاراتی خواهد شد؛ ایشان آوردهاند:
منزل مسکونی مرحوم دکتر افشار نادری اجارهای و غالب وسایل مورد نیاز زندگیاش ساخت مناطق مختلف ایران بود، به دیوارهای اتاق نشیمن نامبرده انواع چوب دستیهای عشایری نصب شده بود کف اتاق همه با گبهها عشایری مفروش بود، ظروف غذاخوری و پذیرایی او همگی از ظروف سفالین سبز رنگ ساخت قم بود. در گوشهای از اتاق نشیمن، کتابخانهی دکتر افشار نادری قرار داشت، یکی از قفسههای سراسری کتابخانه چنین ساخته شده بود به جای دو ستون فلزی معمول قفسههای کتابخانه دو نردبان کوتاه از طرف عرض در مقابل هم قرار داده شده و به پهنه دیوار مستحکم بسته شده بودند و به جای کفیهای فلزی قفسه تختههایی در بین پلههای دو نردبان نصب شده بود و بر روی تختهها کتابها چیده شده بودند. در گوشه دیگر اتاق با چیدن آجرهای قذاقی مستطیل شکل، روی هم، ستونهایی ایجاد شده بود و بین حدود هر سی سانتیمتر ستونهای عمودی، یک تخته بین دو دیواره قذاقی قرار گرفته بود و روی تختهها کتابهایی چیده شده بودند.
خوراک: مرحوم افشار نادری در سال ۱۳۴۶ دست به ابتکاری زد که آن هم مطالعهی نوع خوراک سه وعده غذای دانشآموزان ایلهای مختلف منطقهی کهگیلویه بود، نامبرده نوع غذاهای مصرفی دانشآموزان بهمئی را به هنگام صبحانه ناهار و شام در کتاب خود منتشر نمودند گروه افشار همین ابتکار را در ایلهای مختلف که در دست مونوگرافی داشتند به انجام رسانیدند همین رویه را در سال ۱۳۵۳ نیز دنبال نمودند که تفصیل آن در کتاب «عشایر مرکزی ایران» آمده است در این هر دو سال پژوهش در کل منطقه در شش ایل کهگیلویه در هر بار ۳۶۰۰ وعده غذا به ترتیب زیر مورد پرسش قرار گرفت که جدول زیر نشانگر این واقعیت است.
جشن تولد: هنگامی که همراه گروه پژوهشگر دکتر افشار نادری در کهگیلویه به پژوهشهای محوله عشایری خود اشتغال داشتم، در تاریخ روز جمعه ۱۳۴۶/۴/۳۰ در یاسوج ۴۱ سالگی مرحوم افشار نادری را جشن گرفتیم و من در یادداشتهای روزانه خود چنین نوشتهام «جشن تولد ۴۱ سالگی افشار»؛ به خوبی به یاد دارم که در حدود همین تاریخ در سال ۱۳۴۵ هم که گروه چهار نفری پژوهشگر ما (نادر افشار نادری، هوشنگ کشاورز، حسن پارسا و جواد صفینژاد) در ترکمن صحرا به پژوهشهای مقدماتی خود اشتغال داشتیم، شبی در یک دره کوهستانی خوش آب و هوا چهل سالگی مرحوم افشار جشن گرفته شد.
عارضهی قلبی: دکتر صفینژاد در پایان میآورند که مرحوم دکتر نادر افشار نادری سه بار دچار عارضه قلبی گردید. برای اولین بار در یک سفر تحقیقاتی به بندرعباس در فروردین ۱۳۵۰ دچار عارضهی قلبی شد که پس از آن برای معالجه به استکهلم سوئد عزیمت نموده و بهبودی حاصل شد.
بار دوم در روز ۱۳۵۳/۳/۲۴ هنگامی که در دانشکده علوم اجتماعی مشغول کار بود دچار عارضه قلبی شد که فوراً او را به بیمارستان مهر رسانیده و بستری کردند و پس از طی دوران درمان بهبود یافت. بار سوم در تاریخ نهم تیر ماه ۱۳۵۸ دکتر افشار نادری به نوشهر رفته بود که در آنجا دچار عارضه قلبی شد. متأسفانه این بار به فوت نامبرده منجر گردید، (در روز ۱۳۵۸/۴/۱۱ در بهشت زهرا مدفون شد.)
مراسم فوت
- شنبه ۱۳۵۸/۴/۹ فوت در نوشهر
- یکشنبه ۱۳۵۸/۴/۱۰ انتقال جنازه با آمبولانس به تهران
- دوشنبه ۱۳۵۸/۴/۱۱ مراسم خاکسپاری در بهشت زهرا با حضور اعضای خانواده، خویشاوندان، دوستان و اساتید دانشکده علوم اجتماعی
- سه شنبه ۱۳۵۸/۴/۱۲ آگهی ختم در روزنامه کیهان، صفحه ۱۱ و روزنامه اطلاعات، دوازدهم تیرماه شماره ۱۵۸۹۵ صفحه ۱۱، (عصر سه شنبه)
- چهارشنبه ۱۳۵۸/۴/۱۳ آگهی ختم در روزنامه آیندگان صفحه ۴، (صبح چهارشنبه)
- محل برگزاری ختم چهارشنبه ۱۳۵۸/۴/۱۳ خیابان کارگر شمالی (امیرآباد)، مسجد حضرت امیر روبروی پمپ بنزین.
به هر تقدیر، ضمن اینکه امید است قدمی ناچیز در راه معرفی جامعه تاریخی لر برداشته شده باشد، بهعنوان حسن ختام ضمن آرزوی تندرستی برای همه تلاشگران عرصه شناخت و معرفی عشایر بهویژه تبار بزرگ لر، مجدداً گرامی داشته میشود یاد و خاطره تمام درگذشتگانی که دل در گرو سربلندی و سعادت این تبار کهن داشتند و بر همان سیرت چهره در نقاب خاک کشیدند مخصوصاً زندهیاد دکتر نادر افشار نادری که بنیانگذار ارزشمندترین پژوهشها درباره نظام سنتی عشایر لرتبار کهگیلویه بودند.