استان کرمانشاه در غرب کشور یکی از مناطق مهّم تاریخی حضور جوامع بزرگ عشایری زاگرس بوده است. از مطالعه منابع موجود چنین برمیآید که سازمان ایلات و طوایف کرمانشاه شامل دو گروه عمده یعنی «لر» و «کرد» است. در این بین اغلب لرهای کرمانشاه را بخشی از مردم لر تشکیل میدهند که متأخراً و منحصراً «لک» نامیده میشوند اگرچه در گذشته تاریخی خویش نه تنها غالباً عناوینی چون لرکوچک، لر فیلی و «وند» داشتهاند بلکه بنابه برخی نظریات، هسته اصلی آن نیز بودهاند. در اینجا اشاره بدین نکته درخصوص پسوند «وند» لازم بهنظر میرسد که یکی از نمودهای بارز هویتی در میان عموم لرها اعم از لر بزرگ و لر کوچک است؛ چنانکه گفته میشود، در بزرگ ایل بختیاری بعنوان معظمترین سازمان سیاسی اجتماعی لرتباران پس از اتابکان، بیشترین فراوانی «وند» مشاهده میگردد.
در همین راستا چنانکه در پستهای پیشین نیز اشاراتی گذرا گردید منابع تاریخی از قرنها پیش نه تنها از لرنشین بودن مناطقی خبر دادهاند که حدودی از آن هماکنون در تقسیمات سیاسی کشور در بخشهایی از استان کرمانشاه قرار گرفته است بلکه دایره سرزمینی حضور لرها را تا قسمتهایی از کشور عراق فعلی (که خود قلب ایرانشهر بود و تیسفون مدائن پایتخت شاهنشاهی ساسانی در نزدیکی بغداد، یادگار و گواه روشن آنست) و حتّی کشور مصر نیز گسترانیده بیان کردهاند؛ همانگونه که در پست «چرا لرها را کرد مینامیدند» گفته شد نخستین اطلاعات و سرشماری عشایر ایران در عصر صفویه به سال ۱۱۲۸ هجری قمری (۱۰۹۴ شمسی) صراحتاً ییلاق و قشلاق لرهای فیلی را از خرمآباد تا سه منزلی بغداد ذکر کرده است. این موضوع حتّی در ضربالمثلهای لرهای فیلی نیز آمده است که خود دلیلی آشکار بر پیوستگی تاریخی سرزمین لر تا به حوالی بغداد میباشد.
به هر سوی با چنین مقدمهای، در این مجال تلاش خواهد شد تا در جهت آگاهی از اصالت و هویت خویشتن، شناختی از لرهای استان کرمانشاه بدست آید. البته با عنایت به قرابت و نزدیکی دو قوم لر و کرد، نگاهی گذرا به کردهای آن سامان همچون گورانها و سنجابیها نیز خواهد شد.
همانگونه که اشاره شد استان کرمانشاه یکی از مناطق عمده حضور تاریخی ایلات و طوایف عشایری با اکثریت دو گروه کرد و لر است. در کنار لرها (طوایف لکزبان) که در نواحی شرق و جنوب شرقی استان همچون شهرستانهای کنگاور، هرسین، صحنه و کرمانشاه تمرکز یافتهاند بایستی به زنگنهها اشاره کرد که برخی منابع مهّم تاریخی، آنها را در زمره لرها محسوب کردهاند. هرچند مسئله لر یا کرد بودن اینان نیازمند پژوهشهای تکمیلی است.
به هر حال بررسی لرهای استان کرمانشاه را از دو منظر «تقسیمات سیاسی کشوری» و نیز «ساخت اجتماعی سیاسی ایلی و طایفهای» میتوان مورد توجه قرار داد:
الف) تقسیمات سیاسی کشوری: از این نظر تمرکز پراکندگی لرهای کرمانشاه را در نیمه شرقی استان و شهرستانهای زیر آوردهاند:
کنگاور
هرسین
صحنه
کرمانشاه
کنگاور: پژوهشگران آوردهاند که مردم کنگاور از اقوام کرد و لر سازمان یافتهاند. علاوه بر این در دهکده فش عده کمی از بازماندگان ارمنی ساکنند که خود معتقدند اجداد آنها از همراهان شیرین همسر خسرو دوّم ساسانی بودهاند که از «ارمن» بدینجا آمده و ساکن شدهاند. از دوره صفویه به این طرف از مردم ترک لهجه نواحی مجاور نیز عدهای به کنگاور کوچ کردهاند.
گفته شده نتیجه درهمآمیزی این اقوام بوجود آمدن زبانها و لهجههای مختلف، قیافههای متفاوت و حتّی پارهای سنتهای کاملاً مشخص و مشهود است. به این ترتیب در یک منطقه میتوان دو یا سه زبان مختلف چون کردی، لری و ترکی را بهصورت زبان عمومی آنجا متداول دانست. این اختلاف لهجه حتّی در اسامی دهات نیز مشهود است. نظیر دهکده فش که نامی است با زبان لری و دهکده تارآوا که اسمی است با زبان کردی و دهکده قارلق که نامی است با زبان ترکی.
کنگاور را در ساختار گذشته و سنتی آن شامل بلوکهای فش، گودین، سلطانآباد و قزوینه عنوان کردهاند ولی هماکنون تغییرات آن بدین شکل میباشد که سلطانآباد زیرمجموعه بخش کرماجان قرار گرفته و بخش خزلغربی نیز به تقسیمات شهرستان اضافه شده است:
- خزلغربی: جزو نواحی لرنشین (طوایف لک) کنگاور عنوان شده و از جمله مناطق آن میتوان به دهلُر، سراب دهلُر، ده لُر کهنه، پاقلعه و دهکهنه اشاره کرد.
هرسین: آوردهاند که طوایف لک حضوری پررنگ در تمام پهنهی شهرستان بویژه منطقه چمچمال دارند. از زمره مناطق لرنشین هرسین میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- چمچمال: قوزیوند، گرگوند، مالامیری، جلیلوند، قلعهگاه، قلعهعلی، داروند، تلخاب، برآفتاب و چشمه سهراب. از جمله کوههای معروف چمچمال به «پرّو» در شمال آن میتوان اشاره کرد که یکی از قلههای این کوهستان، «بیستون» است.
- چشمهکبود: اسحقوند، پاسار، دهنو، سرخهوند، پشتگله، چلهخانی، سرآسیاب، میرمنگه و برآفتاب.
همچنین در حومه شهر هرسین نیز نواحی ملهولی، ملهحسن، تمرک، چقاسعید، بابازید، پریوه، چقاکبود، قیسوند، صوفیوند، الیاسوند، کلکوشوند، سعدوند و انجیرک را میتوان مورد نظر قرار داد.
صحنه: همانند کنگاور، این سامان نیز پهنه حضور گروههای کرد و لر در جوار یکدیگر است. از نظر جغرافیایی در غرب کنگاور و جنوب کلیایی قرار دارد. در شمال منطقه صحنه ارتفاعات امروله و «بز آو» (= بز آب) قرار دارند که مرز صحنه، کنگاور و اسدآباد استان همدان را تشکیل میدهند و کوه دالاخانی که بر مرز صحنه و سنقرکلیایی سربرافراشته است. بلندترین قله امروله ۳۱۹۳ متر و مرتفعترین قله دالاخانی را ۳۱۳۸ متر گفتهاند. کوههای امروله و دالاخانی چنانکه اشاره خواهد شد منطقه ییلاقی زولهها است. به هر سوی صحنه بلحاظ تاریخی شامل بخشهای زیر ذکر کردهاند:
خدابندهلو
کندوله
دینور
از لحاظ ویژگیهای جغرافیایی ذکر شده که آب و هوای صحنه نسبت به پستی و بلندی نقاط مختلف آن متغیر است بدین طریق که هوای خدابندهلی(= خدابندهلو) و کندوله در نواحی شمالی شهرستان سردتر از منطقه دشت دینور در نیمه جنوبی و نیز ناحیه چمچمال معتدلتر از سایر نقاط است. گرداگرد این بخشها رشته کوههایی است که چون دیواری بلند آن را از نواحی اطراف جدا میکند.
به هر عنوان حدود بخش دینور به مرکزیت میانراهان و نیز شهر صحنه و حومهی آن همراه با نواحی هجر، لرخانی، چرخاب، ارگنه، گاودانهگدار، گاوکلعلیا، سرخهمیری، ایلخانیآباد و مالامیری را گستره حضور گروههایی از لرها (طوایف لک) ذکر کردهاند.
کرمانشاه: بخشهای عثمانوند، جلالوند، دورودفرامان، پایروند و قسمتهایی از ماهیدشت از جمله مناطق لرنشین مرکز استان هستند. ضمن اینکه چند محله از شهر کرمانشاه نیز مکان سکونت گروههایی از لرها (لکزبانان) میباشد.
ب) ساخت اجتماعی سیاسی ایلی و طایفهای: ایلات و طوایف لر (لکزبان) استان کرمانشاه که به «وند» معروف هستند از نظر اشاره منابع تاریخی، برای نخستین بار ذکر آنها در کتاب مجمل التواریخ گلستانه از منابع عصر افشاریه رفته است که میگوید: ایلات وند سوای ایلات زنگنه و کلهر که چند نفر تیره عظیماند و به ایلات زنگنه متفق و مشهور به وند میباشند شامل احمدوند، کاکاوند، قلیعلیوند، جلالوند، جلیلوند، مافیوند، بهتولیوند، قوریهوند، خلیلوند، خواجهوند، زبیرهوند، نانکلیوند و بوجولوند.
چنانکه مشاهده میگردد بخشی از ایلات مذکور تا اواسط قرن اخیر که ساختارهای سنتی عشایری تا حدودی پابرجا بودهاند نیز با همان عناوین در حوزه سرزمینی کرمانشاه حضور داشتهاند. ضمن اینکه باید گفت کاکاوندها و بوجولوندها [باجولوند] را در سدههای اخیر و مشخصاً عصر قاجاریه بدین سو به ترتیب جزو سلسله و هروی استان لرستان عنوان کردهاند گویی چنین موضوعی با مشارکت سیاسی آنها طبق ذکر کتاب مجمل التواریخ گلستانه لزوماً منافاتی ندارد.
به هر روی برای آشنایی بیشتر با ایلات و طوایف استان کرمانشاه میتوان به مکتوبات سپهبد حاجعلی رزمآرا در دهه بیست شمسی اشاره کرد که درباره طوایف کرمانشاه (اعم از کرد و لر) مینویسند طوایف کرمانشاهان در تمام ادوار مردمانی رشید و شجاع و اکثراً دارای هوش زیاد و گاهگاهی دارای استعداد صنعتی بوده طوایف مشهور مهّم این منطقه که فعلاً [سال ۱۳۲۰] تخت قاپو شده و سکنه شهرها و دهات مهّم آنرا تشکیل میدهند بشرح زیر است:
کلهر: بزرگترین و رشیدترین طوایف باختر ایران در حدود ۱۰۰۰۰ خانوار قسمتی از این طوایف در مناطق تابستانی ماهیدشت – شاهآباد کفرآور سکونت داشته و قسمتی در مناطق گرمسیری قلعهسبزی – سومار سکونت دارند. عموم اهالی شیعه و چندخانواری علیاللهی [گفته میشود طریقت اهل حق، شعبهای از شیعه محسوب میشود که آموزههای باستانی را نیز حفظ کرده] در بین آنها میباشد.
دکتر ایرج افشار سیستانی هم بهنقل از دکتر مسعود کیهان نویسنده کتاب جغرافیای مفصل ایران در سال ۱۳۱۱ شمسی تیرههای ایل کلهر را شامل خالدی، شیبانی، سیاسیا، کاظمخانی، تلش، خمان، کرگا، کلهپا، قوچمی، هارونآبادی، منصوری، کلهجوب، الوندی، شوان، ماهیدشتی، بداغبیکی، زینلخانی، شاهینی، موشگیر و کمر ذکر کردهاند.
گوران: در سوابق ایام در حدود ۵۰۰۰ خانوار بوده و تدریجاً بواسطه رفتار رؤسا پراکنده و متواری شده مرکز این طایفه قصبچه گهواره است که در شمال باختری کرند واقع شده. این طایفه قسمتی در مناطق سردسیری خود در نیاران – پلملهکبود – گهواره و قسمتی در قشلاق سابق منطقه ذهاب سکونت دارند. فقط دو فرقه این طایفه شیعه و بقیه علیاللهی میباشند. مردمان این طایفه عموماً رشید خوشاندام میباشند این طایفه از ۸ تیره مختلف تشکیل شده که در سوابق ایام یک فوج سرباز بسیج مینمود. تیرههای مهّم این طایفه قلیخانی، بیبیانی، تفنگچی، جاف و طایشه میباشد.
شادروان رشید یاسمی (نویسنده معروف کردتبار اهل استان کرمانشاه و استاد دانشگاه تهران) نیز درخصوص گورانها مینویسند: در قرن بیستم تحقیق محققان باینجا رسید که در میان اکراد یک طبقه ایرانی دیگر هم هست به اسم گوران – زازا که غیر از کرد هستند. همه این طوایف چه ایرانی چه بومی قدیم چه سایر نژادها در زیر موج مهاجمین اکراد ایرانی فرو رفته و استقلال نژادی را از دست داده همه کرد و ایرانی شدهاند.
سنجابی: سپهبد رزمآرا سنجابیها را یکی از طوایف نامی کرمانشاهان و باختر ایران در حدود ۱۰۰۰۰ خانوار بیان میکنند که در نتیجه عملیات جنگ بیناللمل و مدافعات شجاعانه خود تلفات زیادی متحمل شده و عده زیادی از افراد این طایفه متواری گردیدند. مردمان این طایفه عموماً بلند قد، ورزیده و خوشهیکل و از لحاظ تمدن شاید متمدنتر و پاکیزهتر [در همین ارتباط برخی روایات میگویند سنجابیها بیش از مردم ایلهای اطراف به آرایش و زیبایی جامه و ظاهر خود میپرداختهاند و یحتمل منظور سپهبد رزمآرا این مسئله بوده است] از طوایف دیگر محسوب شوند. قسمتی از این طایفه ییلاق خود در ماهیدشت و قسمتی در قشلاق سابق خود در ذهاب – قرهتو – قلعهسبزی سکونت دارند. در سوابق ایام از این طایفه در موقع بسیج عدهای سوار داده میشد چه کلیه طایفه سوارکار بودهاند.
همچنین محدوده جغرافیایی سنجابی با اشارهای کلی در کتابچه ایلات کرمانشاهان، اینگونه آمده است: «حول و حوش ماهیدشت و سرحدات کردستان و کرمانشاهان» امّا در جای دیگر بهصورت جزئیتر به آن اشاره شده است: «حد شمالی این ناحیه کوه شاهکوه و رودخانه قرهسو است» و تا دهات اطراف قصبه روانسر که جزو ولایت کردستان است ادامه مییابد.
به هر صورت گفتهاند در مورد محل سکونت سنجابیها، قبل از دوره قاجار با فقر شدید اطلاعات روبرو هستیم. بخشی از این امر ناشی از آن است که قبل از دوره قاجار، سنجابی هویت مستقلی نداشته و طایفهای از ایل زنگنه محسوب میشدند [یحتمل بخش لرتبار سنجابیها منظور بوده است]؛ بنابراین اخبار و تحولات مربوط به طایفه سنجابی در ذیل ایل زنگنه آمده است.
دکتر ایرج افشار سیستانی نیز بیان کردهاند که پیش از تشکیل ایل سنجابی طوایف آن جزو ابوابجمعی ایل زنگنه و چندسالی جزو ایل گوران بودهاند و شاید عامل مؤثری که این افراد را به هم نزدیک و پیوسته ساخته، ورای بر وصلت و خویشاوندی، عامل مذهبی نیز بوده است زیرا تمام طوایف و تیرههای ایل سنجابی بجز عدهای که به مذهب تشیّع گرویدهاند دارای مذهب اهل حق یا به اصطلاح محلی مذهب طایفهسان [یارسان] هستند. در این رابطه بایستی اشاره کرده علاوه بر برخی کردها، بخشهایی از قوم لر (لکزبانان) نیز بر طریقت اهل حق میباشند و مدنظر خواهد بود به یاری پروردگار در آینده در چارچوب پستهای مستقل بدان پرداخته شود.
نکتهای که درباره ایل سنجابی مطرح شده اینستکه ساختار آن متأخر و جوان بوده و گفته شده از اتحاد سیاسی طوایفی از دو قوم لر و کرد سازمان یافته است؛ بر همین اساس و با توجه بدینکه لرتباران در سازمان آن حضور قابلتوجهی داشتهاند، در این مجال بیش از دیگر ایلات و طوایف کرد بدان پرداخته خواهد شد.
سیدعلی میرنیا هم محل سکونت سنجابیها را در جلگه حاصلخیز ماهیدشت و روستاهای ناحیه سنجابی از توابع اسلامآباد (شاهآباد) ذکر کرده و مینویسد ایل سنجابی از ایلهای مهّم کرمانشاه است که بخشی از آنان متشکل از طایفههای کرد، لر و فارس بودهاند. در زمان نادرشاه افشار از حدود فارس به این منطقه کوچانده شدهاند و عبارتند از:
خوانین چاولاوی، برخوردار، خدامروّت و اللهیارخانی، در این کوچ تیرههای: عباسوند، دولتمند، دستجه، مجریلان، دارخوار، رهبروند، بیوهجشنیان نیز همراه خوانین مذکور بودهاند.
عدهای نیز از حدود غربی = مرزهای کنونی ایران (کردستان عراق) به این ناحیه آمدهاند. ایشان را دالیان گویند و عبارتند از تیرههای صوفیخسرو، علیولی، کلکل، کاکاونظکه.
بخشی از این ایل نیز از نواحی مختلف لرستان مهاجرت کردهاند و عبارتند از تیرههای: سیمینوند، جلیلوند، سرخکی، سرخاوند، باخی و حیرانوند.
میرنیا در ادامه ییلاق دامداران ایل سنجابی را در ذهاب و مرز ایران – عراق و قشلاق آنها را از قصرشیرین تا نزدیکی خانقین، قزل رباط و نفت شاه ذکر کرده و مینویسد جمعیت سنجابیها در سال ۱۳۴۲ شمسی ۲۷۲۰ خانوار بوده است.
چنانکه اشاره شد سنجابیها را عموماً شجاع و سلحشور برشمردهاند گویی شیرخان سنجابی ملقب به صمصامالملک سالیان متمادی حاکم قصرشیرین بود و علاوه بر حکومت، مرزبانی کلیه آن نواحی به او محول شده بود. آغاز حکومت شیرخان در آن سامان مصادف با تهاجمات مکرر و تحریکات عثمانیان بود. در تمام این مدت افراد ایل سنجابی به نحو شایستهای ایستادگی کرده و حملات و تحریکات ترکان عثمانی را خنثی میکردند و گفته شده اگر مجاهدتهای رئیس و افراد این ایل نبود شاید کوه پاتاق و تمام نواحی پیرامون آن تا نزدیکی کرند که امروزه به منزله بزرگترین سدهای طبیعی و دفاعی و در حکم دروازه و قلعه مستحکم غرب ایران به شمار میرود از ایران منتزع و به تصرف دولت عثمانی درمیآمد.
کلیایی: در شمال کرمانشاهان سابقاً تا حدود ۸۰۰ خانوار بوده زمستانها به بینالنهرین کوچ مینمودند ولی فعلاً کلیه سکنه و ساختمان آنها در محال کلیایی که از لحاظ لطافت هوا مشهور است سکونت دارند.
احمدوند – بهتوئی: واقع در شمال باختری کرمانشاهان بِعده هزار خانوار که ییلاق و قشلاق آنها در یک محل بوده است.
جموری: بین کرمانشاهان و همدان هزار خانوار در حدود اسدآباد.
باجلان: در حدود قرتو. شیخ محمد مردوخ کردستانی درمورد آنها نوشته است: «دو تیرهاند: جمور و قازانلو. اینها از شعب قبیلهی لک هستند، جزو عشیرهی لر. قریب هزار و سیصد خانوار هستند. در نواحی قورهتو و هورین و شیخان و قصرشیرین و قازانیهی مندلی. در محال درگزین و رودبار قزوین هم هفتاد خانوار هستند.»
جلیلوند: در دینور
زنگنه: در جنوب باختری کرمانشاهان
سایر پژوهشگران نیز درباره ایلات و عشایر استان کرمانشاه نوشتهاند که در گذشته نسبت به حال حاضر دارای تعداد بیشتری بودهاند امّا بتدریج از میزان عمدهی جمعیتی آنها کاسته شده است. بخشی از آن جمعیت مهّم و معتبر عشایری یا شهرنشین شده و یا تخته قاپو گشتهاند که میتوان آنان را با عنوان یکجانشین و دهنشین یاد کرد. بخشهای دیگری نیز بواسطه پیش آمدهای گوناگون پراکنده و در سایر ایلات و طوایف مستهلک و مستحیل گردیده و گروههایی هم به جهت بیاعتباری حکام عصر قاجار، ناچار به ترک سرزمین اصلی و مادری خود یعنی ایران شده و ضمیمیه خاک امپراتوری عثمانی گشتند. به هر سوی آنچه اینک از آن جمعیت بزرگ عشایری لر و کرد به جا مانده است را در هیئت ۱۲ ایل و چندین طایفه مستقل ذکر کردهاند.
ایلات کرمانشاه اعم از لر و کرد شامل:
احمدوند
جلالوند
عثمانوند
پایروند و مافی
زنگنه
سنجابی
کلهر
گوران – قلعه زنجیری و کرندی
کلیایی
نانهکلی [نانکلیوند]
جاف
اورامان
طوایف مستقل کرمانشاه مشتمل بر:
زوله
جمیر
ترکاشوند
شیخوند
جلیلوند
خدابندهلو
بر مبنای دادههای منابع موجود، در فهرست بالا لرتباران شامل احمدوندها، جلالوندها، عثمانوندها، پایروندها، مافیوندها، نانکلیوندها، زولهها، جمیرها، ترکاشوندها و جلیلوندها میباشند؛ ضمن اینکه درباره لر و یا کرد بودن کلهرها، زنگنهها، کلیاییها و شیخوندها نظرات گوناگونی وجود دارد اگرچه با توجه به ذکر منابع تاریخی و همچنین نویسندگان مطرح کردتبار، زنگنهها را بایستی جزوی از پیکره لر دانست. سنجابیها، گورانها، جافها و اورامانها نیز کرد محسوب میگردند.
احمدوند: احمدوندها که در کتاب مجمل التواریخ گلستانه و در سابقه ایلات «وند» به عنوان دو طایفه مجزای احمدوند و بهتوییوند نام برده شدهاند، گفته میشود در اواسط دوره قاجاریه به یک ایل با عنوان احمدوند بهتویی درآمدند. احمدوندها را دارای سه شاخه عنوان کردهاند:
- احمدوند بهتویی: در شمال شهر کرمانشاه از جمله بخش میاندربند ساکن هستند. طوایف آن را شامل دمصفاوند، یارمیروند، دوستمیری، جانیخانی و کلاوچرمی گفتهاند که مناطق دهگل، دهباغ، کورسراب، سرتیپآباد، گروران، بی ابر، چغاماران، دارشادمان، پیرمزد، علیآباد، هجومآباد و روله را عرصه حضورشان دانستهاند.
- احمدوندشیرازی: در مشرق کرمانشاه و ناحیه دورودفرامان سکونت دارند. در اواخر قاجاریه قریب پانصد خانوار بودهاند و دویست نفر سوار و تفنگچی حاضر میکردهاند. شایان ذکر در این ناحیه در جوار احمدوندها گروههایی از زنگنهها نیز مستقر بودهاند.
- احمدوند چلبی: در منطقه سلیمانیه در شمال کشور عراق حضور دارند. تیرههای آن را شامل بگزاده (چلبی)، رشهوند، رمهوند، صفروند، سیتهبسر، کافروشی، پیریایی، صوفیوند و چگنی گفتهاند. اینان را مردمانی بسیار شجاع، رشید و همیشه جنگاور یاد کردهاند که دولت عثمانی نتواسته بود بر آنها تسلط یابد. در سال ۱۷۰۰ میلادی (۱۰۸۰ شمسی) در اواخر صفویه از ایران به سلیمانیه رفتهاند.
جلالوند: اگرچه در زمانهای اخیر عمدتاً ساکن مناطق شرقیتر استان، مجاور با استان ایلام بودهاند امّا کتاب مجمل التواریخ گلستانه (از منابع دوره افشاریه) زیستگاه اوّلیه آنان را منطقه کاوردان در حدفاصل سرپلذهاب و گیلانغرب ذکر کرده است. دکتر بهمن کریمی سازمان ایلی جلالوندها را شامل دو طایفه باجلان و همدان ذکر نموده و محل استقرارشان را در سانرستم و هلیلان بیان کردهاند.
دکتر سکندر امان اللهی بهاروند نیز درباره جلالوندها بیان دارند راولینسون که در حدود ۱۵۵ سال پیش به لرستان سفر کرده از قول میرزا بزرگ حاکم لرستان نوشته است: «طوایف باجلان [باجولوند] و بیرانوند در حدود یک قرن پیش – یعنی ۲۵۵ سال پیش – از نواحی موصل فرار کرده و به اینجا پناهنده شده اند. مالیات سنگینی نمیپردازند؛ امّا در عوض ۱۵۰۰ اسب در اختیار حاکم میگذارند.» چنانکه پیشتر گفته شد؛ باجلانها احتمالاً از هلیلان و یا نواحی اطراف آن به مناطقی که فعلاً در تصرف دارند مهاجرت کرده اند و هنوز ایل باجلان در دهستان جلالوند سکونت دارد و شامل تیره های کریان، کله گوشی، خلام (غلام)، گامره، قاپ قوین، سرجویی و غیره می باشد. در راستای نقل مجمل التواریخ که جلوتر بدان اشاره شد روایات شفاهی هم حاکی از آن است که باجولوند و بیرانوند از جمله ایلاتی بودند که کریم خان زند را یاری داده و همراه او به شیراز رفته اند. پس از انقراض زندیه، باجولوندها و بیرانوندها به لرستان برگشتند و در اوایل قاجاریه که زمینهی هرج و مرج فراهم بود ؛ غوغایی بر پا نموده، املاک دیگران را تصرف کردند و این دو ایل در زمان قاجاریه بسیار نیرومند بودند.
چشمهگچ، ملهشاهی، توهخشکه، گاومره، انجیرک، قلعهسرخ، گراب، شاهولی، ورگچه و دارونه از جمله سکونتگاههای منطقه جلالوند هستند.
عثمانوند: سرزمین عثمانوند در جنوب استان و همسایگی جلالوندها قرار داشته و طوایف آن را شامل مقصودوند، یارویسوند، بیگهوند، جهانگیروند، گاویاری و آزین ذکر کردهاند.
جلیلوند: شیخ محمد مردوخ کردستانی نویسنده کتاب معروف تاریخ مردوخ درباره جلیلوندها مینویسد: «در محال دینور سکونت دارند. قریب سیصد خانوار هم در نواحی قزوین پراکندهاند. همه اهل تشیعاند و جزو عشیرهی لرند.» (ذکر این نکته لازم بنظر میرسد که نویسندگان معروف و مطرح کردتبار همچون مردوخ کردستانی، لکزبانان را جزو تبار لر و لرها را نیز زیرمجموعه کردها میدانند). به هر عنوان چنانکه ذکر آن رفت سرزمین جلیلوند در منطقه دینور در شمال شهر کرمانشاه قرار دارد؛ از شمال به کلیایی، از شرق به خدابندهلو، از جنوب به چمچمال هرسین و از غرب به کندوله محدود است. جلیلوندها بعدها در زمان قاجاریه به ایل تازه تأسیس سنجابی پیوستند.
مافیوند: مافیوندها یکی از گروههای لر هستند که در گذر زمان و به دلایل گوناگون بهویژه تحولات سیاسی، در نقاط مختلف کشور پراکنده شدند؛ گویی در پست شناخت لرهای استانهای فارس و بوشهر نیز بدانها اشارتی رفته است.
مردوخ کردستانی درخصوص مافیوندها ذکر کرده است: «این قبیله شعبهای از عشیرهی لک هستند، جزو قبیله لر، که در کوهستان رواندز و ساوجبلاغ مکری بودهاند (= مهاباد کنونی). بعد شاه عباس آنها را به ری و شهریار و نواحی قزوین و کاشان کوچانده است.»
کتاب مجمل التواریخ گلستانه نیز مافیوند را جزو ایلات «وند» نام میبرد. با توجه به جابجاییهای تاریخی مافیوندها به سایر مناطق کشور از جمله فارس و قزوین، حضور آنها در سرزمین مبداء کمرنگتر گشته بگونهای که گفتهاند بازماندگانشان در نواحی دینور، چمچمال و جلیلوند مستقر بودهاند. در کرمانشاه نیز با شهرت مافی به امور بازاری و اداری مشغول گشتهاند.
زنگنه: علاوه بر کتاب تاریخی منتخب التواریخ معینی که زنگنهها را زیرمجموعه لر آورده است، شیخ محمد مردوخ کردستانی هم درباره زنگنهها مینویسد: «قریب چهارصد و پنجاه خانوار هستند، در استان کرکوک و خانقین. [کشور عراق] در اطراف کفری و ابراهیم خانجی و اراضی سوماک سکونت دارند. بعضی هم در کرمانشاه و هلیلان هستند. جزو عشیره لرند. ایل زنگنه دو تیرهاند: فارسآغا و رستمآغا.»
گفته میشود از زمانی که اطلاعاتی در مورد ایل زنگنه در دست است، آنها فاقد پیوستگی جغرافیایی بودهاند. «طایفه زنگنه متفرقالاجزا واقع شدهاند. طایفه عثمانوند… در حوالی هلیلان سکنا دارند. طایفه زنگنه کرکوکی همسایهاند با کلهر، طایفه نامیوند در ماهیدشت میباشند؛ بلوک مخصوصی ندارند و در هرجایی هستند همسایههای قوی دارند»
بایستی توجه داشت چنانکه پیشتر نیز مکرراً گفته شد پراکندگی و تفرقه یک ایل یا طایفه میتوانست محصول عوامل گوناگونی از جمله اختلافات طایفهای و درون ایلی، درگیری با حکومتها و در نتیجه تبعید بخشی از ایل یا طایفه توسط حکومت باشد که در نهایت موجب ضعف، تحلیل و حتّی از بین رفتن ساختارهای آنان میشد؛ گویا زنگنهها نیز در سیر تحولات تاریخی خویش دچار فراز و فرودهایی شده بودند.
زوله: اصل آن را از زنگنه دانستهاند که گرمسیر (قشلاق) آنها در استان ایلام و سردسیرشان (ییلاق) را هم ارتفاعات دالاخانی و امروله در مرز صحنه و کلیایی نوشتهاند. طوایف تشکیل دهنده زوله را بشرح زیر گفتهاند:
- طایفه یوسفی: تیرههای کلوندی، خالوندی، کلهپا، نادری، مولایی و محمدآقا
- طایفه شاهنظری: تیرههای لرستانی، زنگنه، کلکل، شاهنظر، محمدویس، رحیمی و میرهبگ
ترکاشوند: اگرچه دامنه ییلاق و قشلاق ترکاشوندها در استانهای همدان و کرمانشاه و حتّی درهشهر ایلام و اندیمشک خوزستان بیان شده امّا اصل آنها را از منطقه سلسله لرستان عنوان کردهاند. اصولاً ایلات و طوایف سلسله از جمله ترکاشوندها و کاکاوندها به دلیل همسایگی با مناطق هرسین، صحنه و کنگاور در استان کرمانشاه، دارای روابط نزدیکی با آن نواحی بودهاند. بهمین دلیل در چارچوب لرهای کرمانشاه نیز نیمگاهی بدانها خواهد شد.
ترکاشوند را متشکل از چهار تیره رحمتی، سلیمانی، ملکجانی و مرشدعلی گفتهاند. محمد برقعی که یکی از پژوهشهای تخصصی درخصوص ترکاشوندها را به انجام رسانیده مینویسد ترکاشوندها خود را لر میانگارند و معتقدند که اعقابشان ۲۰۰ الی ۲۵۰ سال پیش بر اثر تعدیات خوانین لرستان از الشتر به ناحیه همدان مهاجرت کردهاند و برای تمایز از طوایف ترک همدان، عنوان ترکاشوند را برای خود برگزیدهاند.
در پایان ضمن اینکه مجدداً یادآوری میگردد بهمئی دات کام تلاش داشته و دارد تا با معرفی قوم لر در کلیت آن قدمی ناچیز در این راه که همانا چیزی جز شناخت از اصالت و هویت خویشتن نیست بردارد به اطلاع میرساند در صورت کسب هرگونه آگاهی مکتوب و موثق تکمیلی، اطلاعات آن در چارچوب پست بالا قرار گرفته و بروزرسانی خواهد شد.
من خودم از ایل عثمانوند هستم کجای لکی با لری بجز شباهت های ناچیز شباهت دارد؟ثابت شده که لک عضوی از کورد هیت همچون کرمانج بعضی از مردم اطلاعات خوبی ندارند و لک را مستقل میدانند در صورتی که لک کورد است
#هربژی_کورد
سلام
1- همانگونه که در گفتار بالا اشاره شد اگر مبنا نظر بزرگان سیاسی اجتماعی و نویسندگان متقدم و معروف کردتبار همچون شرفالدین خان بدلیسی، شادروان رشید یاسمی و شیخ محمد مردوخ کردستانی باشد باید گفت که اینان لکزبانان را لرتبار میدانند (و البته لرها را زیرمجموعه کرد). گویی بخشی از مردم لر که متأخراً و منحصراً «لک» نامیده میشوند، در گذشته تاریخی خویش نه تنها غالباً عناوینی چون لرکوچک، لر فیلی و «وند» داشتهاند بلکه بنابه برخی نظریات، هسته اصلی آن نیز بودهاند. ضمناً اشاره بدین نکته درخصوص پسوند «وند» لازم بهنظر میرسد که یکی از نمودهای بارز هویتی در میان عموم لرها اعم از لر بزرگ و لر کوچک است؛ چنانکه گفته میشود، در بزرگ ایل بختیاری بعنوان معظمترین سازمان سیاسی اجتماعی لرتباران پس از اتابکان، بیشترین فراوانی «وند» مشاهده میگردد.
۲- اگر منظور شما از شباهت ناچیز، زبان لری و زبان لکی میباشد به اطلاع میرساند گذشته از اینکه تفاوت میان آن دو چه مقدار است باید اشاره کرد همانطور که پیشتر و بارها بیان گردید؛ اصالت و هویت را بایستی در جمیع عناصر تشکیل دهنده آن از جمله سرزمین، تاریخ، نژاد و ریشههای خونی، زبان، فرهنگ، آداب و رسوم، دین و آئین، ساختارهای سیاسی و در یک کلام خصلتها، نگرشها و جهانبینی جوامع بشری نگریست. بنابراین صرف وجود تفاوتهایی در زبان نمیتوان قائل به جدایی گروههای انسانی بود. پنداری گفته میشود ایلات و طوایف کرد نیز دارای زبانهای یکسان نمیباشند چنانکه برخی زبانشناسان گویشهای گورانی (در غرب کرمانشاه، منطقه اورامان و حوالی قصرشیرین) و زازا (در منطقه فرات علیا و بخصوص در ناحیه دِرسیم در شرق کشور ترکیه) را از زبان کردی جدا میدانند.
۳- اینکه در سالهای اخیر آگاهانه و یا سهواً افراد و یا جریانهایی سعی در جداسازی بخشهایی از شاکلهی لر داشتهاند بر فرزندان قوم لر آشکار است. تلاشهایی که زمانی بر روی بزرگ ایل بختیاری بعنوان هسته اصلی لر بزرگ سرمایهگذاری میکردند اما با هوشیاری آگاهان در سرزمین بختیاری ره به جایی نبردند. حال چند سالی است هجمهای مشابه در رابطه با لکزبانان مشاهده میگردد. این نظرات در ابتدا لکها را کرد معرفی میکردند که بنظر میرسد با وجود برخی مخالفتها در میان قوم کرد برای پذیرش آن، در ادامه بر سیاست لک بعنوان قومی مستقل متمرکز گردیدند.
قوم لک به دلیل قرار گیری در جغرافیای حکومت والیان لر فیلی به اشتباه توسط مورخین جزو قوم لر خوانده میشوند اما واقعیت چیز دیگریست.
همچنین شما گفتید که در منابع تاریخی به مردم لک ،لر کوچک وند و… گفته میشده این طرز فکر کوته بینانه از نویسنده محترم بعید است.
مگر ملاک منابع تاریخی اند!!؟ اگر ملاک ما منابع تاریخی باشند در ایران بجز عرب و ترک سه قوم بیشتر نداریم آنهم ماد و پارت و پارس هستند!!! لطفا در بحث های خود در گذشته و تاریخی که درستی و غلطی آنها مشکوک است سیر نکنید و در حال حاضر زندگی کنید و چشم خود را بر روی واقعیت نبندید.
«ملاک قوم دانستن یک گروه از مردم در وهله اول خواست خود آن مردم است»
مردم لک هیچگاه خود را لر و یا کرد نمیدانند شما چشم خود را بر روی واقعیت حال حاضر بسته اید و در گذشته سیر و سفر میکنید!
قوم لک از نظر فرهنگی رفتاری طرز فکر و… با قوم لر بسیار متفاوت است اگر شباهت هایی هم باشد امری عادیست است که آنهم بدلیل قرار گیری لک ها و کردها و لرها در کنار یکدیگر است. و مهم ترین تفاوت مردم لک با لر ها در زبان آنهاست بطوریکه یکی دانستن آنها امری غیر عقلانیست.
شاید در اینجا بگویید که شباهت هایی هم بین زبانهای لکی و کردی جنوبی با گویش یا لهجه لری وجود دارد ، باید بگویم که شباهت در همه زبانهای ایرانی وجود دارد و کاملا بدیهی است. یا شاید گفته شود که اختلاف بین زبانهای کردی بسیار زیاد است بطوریکه مردم کرمانشاه نمیتوانند زبان مردم مریوان را درک کنند در عین حال خود را کرد میدانند در اینجا هم در جواب گفته میشود که شاید اختلاف بین زبانهای کردها زیاد است اما همه زبانهایشان از یک گروه زبانیست(شاخه شمال غربی زبانهای ایرانی)
زبان لکی در کنار بلوچی گیلکی کردی و …. جز شاخه شمال غربی زبانهای ایرانی میباشد اما گویش لری در کنار فارسی جزو شاخه جنوب غربی زبانهای ایرانی میباشند.واژگان زبان لکی متفاوت از گویش لری است و واژگان آنها شبیه زبانهای شمال غربی است اما واژگان گویش لری شبیه به واژگان زبان های جنوب غربی است.
همچنین زبان لکی از لحاظ قواعد و ساختار زبانی با گویش لری کاملا متفاوت است (زبان لکی زبان ارگتیو است) طوریکه زبان لکی و گویش لری را یکی دانستن کاری غیر منطقی است. هر شنونده غیر لک و لر باشنیدن زبان لکی و گویش لری بخوبی میتواند فرق این دو را درک کند.
لطفا سرنوشت قوم لک را به خود مردم لک بسپارید، در کارما دخالت نکنید و لازم نیست برایمان اشک تمساح بریزید.
ژیانم شوینه ، ژیانم شوینه
مورم بکه رن ارا ای ژینه
لهکی شییرینه خاسان چرینه
وه کورا هاتی وه کورا چینه؟
زوانت گوریا ، کراست دریا
وه ای دو چیه تاریخت بهریا
ئی زوان شیرینه ژه وییرت نچو
بزان ئه کو هات وه کورا مچو
سلام
اگرچه فضای مجازی محیطی آزاد بوده و افراد در عین ناشناخته بودن میتوانند با هر سطح بینشی هر دیدگاهی را به هر جهت و با هر نیّتی مطرح کنند امّا با فرض براینکه آن مخاطب به واقع از لکزبانان میباشد، توضیحاتی ارائه خواهد شد. ضمناً با توجه بدینکه هر دو مخاطب به نامهای «حق گرا» و «هوره» که در سه پست جداگانه دیدگاه ارسال کردهاند یک نفر میباشند، بلحاظ شفافیت انتظار میرود مخاطبین گرامی درصورت عدم استفاده از نام واقعی، حداقل از یک نام مستعار استفاده نمایند. همچنین ابتدای به امر لازم است بهعنوان مقدمه مطالبی درباره هویت ذکر گردد.
وقتی سخن از «ما» پیش میآید بحث «هویت» به میان کشیده میشود. مرز ما از دیگران توسط هویت ما مشخص میگردد. اهمیّت هویت از آن جهت میباشد که یکی از عوامل مهّم انسجام اجتماعی در هر گروه و جامعهای است. هر اندازه که یک جامعه از هویت محکمتر و منسجمتری برخوردار باشند؛ به همان اندازه در تحکیم پایههای همبستگی اجتماعی موفقتر خواهند بود.
هویت به معنای احساس وفاداری و تعلق به عناصر و نمادهای مشترک در اجتماع و در میان مرزهای تعریف شده سیاسی است. مهمترین عناصر و نمادهایی که سبب شناسایی و تمایز هویتهای گوناگون میشوند عبارتند از: سرزمین، نژاد، زبان، دین و آئین، فرهنگ، آداب و رسوم، تاریخ و ساختارهای سیاسی. در واقع میزان وفاداری و تعلق اعضاء جامعه به هر یک از عناصر و نمادهای ذکر شده در گذر سرد و گرم روزگار، شدت احساس هویت آنها را تعیین مینماید.
به هر حال درباره تعریف هویت لر میتوان گفت: در سرزمین لر مردمی زندگی میکردهاند که خود را لر میدانستند و به لر بودن خویش افتخار مینمودند. لران نظام ارزشی و هویت خویش را از سرزمین، نژاد، زبان، دین و آئین، فرهنگ، آداب و رسوم، تاریخ و ساختارهای سیاسی خویش میجستهاند.
بر این مبنا، نگاه محدود و ناقص به برخی زوایای جوامع بشری و از جمله لرها درست نبوده و هویت جمعی آنان را بایستی در همه جوانبش از سرزمین و ساختارهای سیاسی گرفته تا نسب، تاریخ، زبان، فرهنگ، آداب و رسوم، دین و آئین، خوشیها و ناخوشیها نگریست تا به درک کاملتری رسید. و امّا توضیحات مربوطه درباره دیدگاه آن مخاطب که مطالبی درباره لرستان فیلی، والیان فیلی و غیره مطرح کرده که درست بهنظر نمیرسد:
۱- منابع تاریخی از هر دو عنوان «لر فیلی/کوچک» و «لرستان فیلی/کوچک» نام برده شده است. گو اینکه لرستان بعنوان سرزمین، یکی از عناصر تشکیل دهنده هویت مردم لر از لکزبانان، بالاگریوهایها، چگنیها و غیره گرفته تا به بختیاری، کهگیلویه و ممسنی در طول قرنها بوده است. اصولاً هویت جوامع بشری نه بر مبنای یک عنصر (مثلاً سرزمین) بلکه بر اساس اجزای متعددی استوار میگردد که سرزمین نه همهی آن بلکه بهعنوان یک رکن در کنار دیگر ارکان آن مطرح میباشد. اینگونه است که گفته میشود لرها در گذشته تاریخی خویش مردمی بودند که هویت مشترک و در یک کلام خصلتها، نگرشها، مرام، معرفت و جهانبینی همسو را در گذر سرد و گرم روزگار به نمایش گذاشتهاند.
۲- در کنار سرزمین، بایستی به ساختارهای سیاسی در قامت یکی دیگر از بنیانهای هویتی مردم لر اشاره نمود که از چند دوره تاریخی آن از سال ۳۰۰ هجری تا دهه چهل شمسی به شرح زیر آگاهیهای ارزشمندی در دست است:
ناگفته پیداست سازمان سیاسی فرمانروایان لر و بهویژه حکومت اتابکان لر کوچک که بیش از ۴۰۰ سال به درازا کشید جایگاه رفیعی در تحکیم و تثبیت هویت جمعی لران داشته است.
در پایان توضیحات درخصوص سرزمین و حکومت مردم لر بایستی مجدداً بدین نکته اشاره کرد که سرزمین و حکومت دو عنصر از ارکان استحکام هویت جوامعی هستند که قرنها در آن زیستهاند؛ در همین راستا خاطرنشان میشود اینکه آن مخاطب نوشته است «قوم لک به دلیل قرار گیری در جغرافیای حکومت والیان لر فیلی به اشتباه توسط مورخین جزو قوم لر خوانده میشوند اما واقعیت چیز دیگریست» همان مقدار بیپایه و اساس است که مثلاً شخصی بگوید فلان قوم از اقوامی که قرنها ساکن در ایران بودهاند، به دلیل قرارگیری در جغرافیای حکومت ایران به اشتباه توسط مورخین جزو ایرانیان خوانده میشدند!!!
همچنین در ارتباط با نقاط قوت و ضعفها، در اینجا خالی از لطف نیست که وضعیت دو قوم لر و فارس از جنبههایی مورد مقایسه قرار گیرد:
الف) سابقه تاریخی: همانگونه که دکتر جواد صفینژاد نیز بیان داشتهاند از حکومت لرها در سال ۳۰۰ هجری (بیشاز ۱۱۰۰ پیش) آگاهی ارزشمندی در دست است. مضافاً در قرن ششم نیز با استقرار حکومت اتابکان لر این موقعیت تاریخی تثبیت گردید.
ب) هویت: همانگونه که آورده شد اگر هویت جوامع انسانی را شامل عناصری چون سرزمین، تاریخ، نسب، زبان، فرهنگ، آداب و رسوم، دین و آئین، ساختارهای سیاسی و در یک کلام خصلتها، نگرشها و جهانبینی آنها دانست، چنانکه به نقل از کسانی چون دوبد روسی و فیلد آمریکایی گفته شده لرها در تمام موارد یگانگی بالایی را نسبت به هم به دست میدهند و تنها تفاوت آنها در مقوله زبان است که آنهم ازنو خاطرنشان میشود که به گفته پژوهشگری چون شادروان حیدری، در گذشته (تقریباً ۷۰۰ سال قبل و یا زمانی دورتر) زبانی واحد بوده است.
الف) سابقه تاریخی: تا جاییکه دانستهها یاری میکند، بهنظر میرسد عنوان فارس در معنای «قومی خاص از ایرانیان» که شامل گستره وسیعی از مردم از استانهای فارس، بوشهر، هرمزگان و کرمان گرفته تا به یزد، اصفهان، سمنان، مرکزی و همدان میگردد، مفهومی جدید و مربوط به قرن اخیر بوده باشد.
ب) هویت: هرچند همانطور که در گفتار «خوی و منش لرها» گفته شد عموم ایرانیان در کلیت امر کموبیش دارای وجوه مشترک هویتی میباشند (حتّی گروههایی که خارج از مرزهای کنونی کشور قرار گرفتهاند مثل تاجیکستانیها)، اما در سطح خردتر شاید بتوان گفت فارس به معنای قومی خاص از ایرانیان از استانهای فارس و هرمزگان در جنوب کشور گرفته تا به سمنان و همدان در مناطق شمالی، نسبت به سایر اقوام ایرانی از جمله لرها، کردها، ترکها و عربها از نظر عناصر هویتی همچون زبان و نیز خصلتها و نگرشها، همسانی کمتری را دارا بودهاند.
حال پس از ذکر موارد مقایسهای فوق باید گفت چگونه است که درباره قوم فارس چنین صداهایی شنیده نمیشود اما در بین لرتباران علیرغم سابقه تاریخی بیش از ۱۱۰۰ سال زندگی جمعی و درهمتنیدگی بسیار و یگانگی بالا، هر چند وقت میبایست شاهد نظرات اینچنینی نسبت به اصالت لری بود؛ چندی پیش بعضی عنوان میکردند بختیاری لر نیست و اینک برخی بیان میدارند لک لر نیست؟؟؟ اهمیّت موضوع آنجاست که چنین نظراتی درباره دو شاخه بزرگ لر که یکی (بختیاری) هسته اصلی لر بزرگ و دیگری (لکزبانان) که برخی نظریات آنرا هسته اصلی قوم لر میدانند، مطرح میشود.
به هر سوی، پرسش فوق از جهت شناخت نقاط ضعف خویشتن، مسأله مهّمی میباشد که شایسته است فرزندان دلسوز این تبار کهن به آن پاسخ داده و هرچه بیشتر سعی در حفظ هویت جمعی خویش داشته باشند. ضمن اینکه مدنظر بوده و خواهد بود تا در آینده و فرصت مناسب در چارچوب گفتارهای جداگانه بدانها پرداخته شود.
۳- اینکه گفته شده « بخشی از مردم لر که متأخراً و منحصراً «لک» نامیده میشوند و در گذشته تاریخی خویش غالباً عناوینی چون لرکوچک، لر فیلی و «وند» داشتهاند» دقیقاً مستند به منابع تاریخی موجود میباشد. مثلاً درباره عنوان لر کوچک میتوان به کتاب منتخب التواریخ معینی نطنزی در قرن نهم هجری (بیشاز ۶۰۰ سال پیش) که صراحتاً از لک بعنوان یکی از طوایف لر نامبرده است؛ ضمن آنکه باید گفت چنین برمیآید که لک در آن منبع تاریخی نه به همه ایلات و طوایفی که هماکنون لک نامیده میشوند بلکه بر بخشی از آنان اطلاق شده است. (به آگاهی مخاطبین گرامی رسانده میشود که در آینده بهطور جداگانه بدین موضوع پرداخته خواهد شد)
مضاف بر این، در سالهای گذشته نیز آثاری چند از شخصیتهای اهل قلم و ادب لکزبان همچون شادروانان حشمتالله رحمتی از خاندان خوانین حسنوند (کتاب قوم لر در آیینه تاریخ)، حجتالله حیدری از پیران حسنوند (کتاب جغرافیای تاریخی الشتر و ریشه نژادی لر) و ایرج کاظمی از خاندان خوانین دلفان (کتاب مشاهیر لر) درباره لرتبار بودن ایلات لکزبان منتشر شده است که تأییدی بر ذکر همان منابع تاریخی چون منتخبالتواریخ معینی بوده و نشانگر آنست که همتباران لکزبان بهخوبی به اصالت خویش آگاه بودهاند.
۴- در شناخت از اصالت اقوام و گروههای انسانی، منابع تاریخی و نیز روایات شفاهی سینه به سینه نقل شده توسط پیران و بزرگان دو اندوخته مهّم و عمده میباشند. در ضمن مشخص نیست آن مخاطب چگونه ایرانیان را در منابع تاریخی فقط عربها و ترکها دانسته است در حالیکه علاوه بر آنان از کردها، لرها، بلوچها و اهالی شهرهای مختلف در منابع تاریخی نام برده شده است!!!
اشارتاً بهمئی دات کام به گذشتهی قوم لر میپردازد و در این راه از منابع تاریخی موثق نیز بهره میجوید زیرا تاریخ هر قوم و جامعهای دربرگیرنده بخشی از هویت و اصالت مردم آن است و نمیتوان آنرا نادیده گرفت؛ به جرأت میتوان گفت فرد یا گروهی که به تاریخ و گذشتهی خود چنگ و خط انداخته و آنرا انکار کند، آیندهای نیز نخواهد داشت؛ امروزه در دنیای پیشرفته و مدرن وجود فیلمهای متعدد تاریخی در صنعت سینمایی جهان خود میتواند نشانی از اهمیت تاریخ و گذشته جوامع بشری باشد.
۵- همانندی خصلتها، نگرشها و مرام لکزبانان و سایر شاخههای لرتبار بهقدری آشکار و ایضاً انکارش بیپایه جلوه میکند که بدان پرداخته نخواهد شد. بلکه به عنوان نمونه، تنها به گفته دو تن از نویسندگان اکتفا میگردد: بارون دوبد روسی در سفرنامه خویش نوشته است لکها طبیعت لر دارند [در اینجا طبیعت در معنای همان خصلت و نگرش است]. و همچنین هنری فیلد آمریکایی انسانشناس معروف گفته است تنها تفاوت لرها و لکها زبان آنها است [و در سایر جنبههای هویتی همانند میباشند]
ضمناً به اطلاع مخاطبین ارجمند میرساند برای درک گوشههایی از همانندیهای فرهنگی لرتباران در استان لرستان اعم از لر زبان و لکزبان میتوان به سلسله کتابهای فرهنگ عامه مردم لرستان نوشته علیمردان عسکری عالم از همتباران لکزبان مراجعه نمود.
۶- فارغ از اینکه امروزه زبانهای کردی، لری لرستانی و لکی چه مقدار متفاوت میباشند، بایستی بدین نکته عنایت داشت که زبان میتواند کم و بیش در گذر زمان دچار تغییراتی گردد؛ مثال بارز آن لشنیها هستند که دکتر سکندر اماناللهی بهاروند درباره آنان مینویسند: یکی از طوایف لر به نام «لشنی» به علت پراکندگی در نقاط مختلف به چند زبان صحبت میکنند. هماکنون [سال ۱۳۷۰] که در لرستان سکونت دارند به زبان لکی و لری لرستانی گفتگو میکنند و حال آنکه لشنیهای استان فارس به زبان فارسی و لشنیهای رودهن در استان تهران به زبان ترکی تکلم میکنند. علاوه بر لشنیها، دیگر ایلات و طوایفی نیز همین وضعیت را داشتهاند، بنابراین تأکید بیشاز حد بر زبان و یا خلاصه کردن هویت گروهها و اقوام در آن درست بهنظر نمیرسد. در همین سمت و سو مجدداً یادآوری میگردد زبان، یکی از عناصر تشکیل دهنده اقوام و ملتها است و نه همهی آن
۷- به گفته برخی زبانشناسان تفاوت ساختار زبانی در میان لرتباران که یکی مربوط به دسته زبانهای ایرانی شمالغربی و دیگری جنوبغربی عنوان شده احتمالاً به دلیل این میباشد که زبان لری صدها سال با فارسی تعامل داشته و به سمت آن تغییر کرده است. ناگفته نماند در عین حال واژههای مشترک زبانهای لری لرستانی و لکی میتواند نشان از گذشته مشترک آنان داشته باشد. ضمناً بحث نه بر اختلاف میان زبانهای کردی بلکه اینست که برخی زبانشناسان گویشهای گورانی و زازا را از زبان کردی جدا میدانند؛ همانگونه که زبانهای طالشی و گیلکی را در مجموعه زبانهای شمال غربی سوا از زبان کردی گفتهاند.
۸- به مبحث ارگاتیو یا غیر ارگاتیو بودن زبانها به دلیل تخصصی بودن و نیز اینکه نظریات مختلفی در این زمینه ابراز شده است ورود نخواهد شد، درضمن مجدداً نظر شادروان حجتالله حیدری از پژوهشگران باسابقه قوم لر از تبار حسنوند یادآوری میگردد که در کتاب «جغرافیای تاریخی الشتر و ریشه نژادی لر» بیان داشته بودند که گفته حمدالله مستوفی در کتاب تاریخ گزیده در قرن هشتم هجری [حدود ۷۰۰ سال پیش] درباره نبودن حروف ح خ ص ض ط ظ ع ق در زبان لری نشان میدهد قوم لر در قدیم دارای زبان واحدی بوده و منطقه الشتر که جزوی از آن بشمار میآید این خاصیت را داشته است.
۹- به کار بردن کلماتی چون اشک تمساح بهقدری سخیف است که به آن پرداخته نخواهد شد.
۱۰- گذشته از این مورد خاص، و به طور کلی باید خاطرنشان کرد یک شخص بهصورت ناشناس در فضای مجازی نمیتواند از طرف جمع کثیری از مردم به ارائه نظر بپردازد چراکه شائبه پروپاگاندا متصور میگردد. ضمناً جدا از درستی یا نادرستی ادعای آن مخاطب درباره خواست عموم همتباران لکزبان، بهطور کلی بایستی اشاره کرد که مثلاً اگر اکثریت مردمی خواهان جدایی از جامعه/قوم/ملت خویش باشند، درصورتی درست بهنظر میرسد که از منظر هویت، جدا و متمایز از دیگران باشند. این در حالی است که زبان تنها تفاوت همتباران لکزبان با دیگر شاخههای لر است و در سایر وجوه همانند هستند. در اینجا نقش فعّالین و الیت فرهنگی اجتماعی لرتباران بیش از پیش حائز اهمیت میگردد زیرا با تبیین درست و روشنگری میتوانند مسیر صحیح را به جامعه نشان دهند؛ مخصوصاً اینکه امروزه در جوامع مختلف وجود ناآگاهی خواص درون قومی در کنار نقشآفرینی بعضاً فرصتطلبانه و منفعتطلبانه فعّالین بیرون قومی میتواند عامه مردم جامعه را در راه نادرست به پیش ببرد.
همچنین بایستی توجه داشت که هماکنون جوامع بشری آگاه و دانا در پی اتحاد و انسجام با یکدیگر میباشند که نمونه بارز آن را میتوان در پیشرفتهترین کشورهای جهان مشاهده نمود. بهعنوان مثال ایالات متحده آمریکا که در واقع اتحادیهای از بیشاز ۵۰ کشور است؛ همچنین کشور روسیه. ضمن اینکه کشورهای اروپایی نیز در سالهای اخیر به سمت تشکیل اتحادیه حرکت کردهاند. پس واضح و مبرهن است که نفع عموم شاخههای لرتبار آن است که اتحاد و انسجام خود را بیش از پیش تقویت نمایند.
ژیانم شوینه، ژیانم شوینه… زندگیام بهم ریخته و پر از شیون و محرومیت است… شاید بتوان آن را بغض فروخفته عموم مردم لر دانست چنانکه بارها گفته شد پس از اتابکان و بهویژه در ۵۰۰ سال اخیر چه بر لرتباران گذشته که علیرغم مجاهدتهای سلحشوران لر در مقاطع مختلف در راه پاسداری از مام میهن و کشور، دچار تفرقه و نفاق شده، روز به روز محرومتر گشته تا آنکه در زمان قاجاریه به ورطه هرج و مرج افتادند!!! دردآورتر آنکه باوجود کشف منابع خدادادی نفت و گاز در صد سال اخیر و کسب درآمدهای کلان برای مملکت، مناطق لرنشین کماکان از مناطق محروم کشور محسوب میگردند؛ نگارنده بخوبی به یاد میآورد که در کنکور سراسری دانشگاهها بخش وسیعی از مناطق لرنشین جزو سهمیه منطقه ۳ (مناطق محروم) بودهاند.
سخنی با همتباران

ازنو نظر همتباران گرانقدر از شمالیترین منطقه سرزمین لر تا جنوبیترین ناحیه آن بدین موضوع جلب میگردد که در سالهای اخیر آگاهانه و یا سهواً افراد و یا جریانهایی سعی در جداسازی بخشهایی از شاکلهی لر داشتهاند. گذشته از اینکه منشاء اینگونه تحرکات چیست (داخلی و یا خارجی و شاید هم هر دو) باید گفت لازم و ضروری است اولویت اوّل امروز جامعه لرتباران همانا تحکیم بیش از پیش همگراییها و همبستگیها بر پایه بیش از ۱۱۰۰ سال زندگی جمعی و درهمتنیدگیهای بسیار و یگانگی بالا باشد؛ در این بین یقیناً نگاههای محدود به ایل و طایفه که احیاناً میتواند به ایجاد زاویه و تفرقه با سایر همتباران از دیگر ایلات و طوایف منجر شود، درست نمیباشد. این موضوع زمانی بیشتر اهمیت مییابد که مسئله تقسیم منابع، امکانات و فرصتها پیش میآید؛ ناگفته پیداست در چنین مواقعی باید بگونهای عمل کرد که شک و گمان وجود تبعیض و یا بیتوجهی به گروه یا قسمتی از همتباران بوجود نیاید. زیرا وجود تبعیض میتواند به تقویت گرایشات جداییخواهانه منجر شود؛ بنابراین در جهت تحکیم همبستگی شاخههای گوناگون لرتبار لازم و ضروری است تا سطح تبعیض هرچه بیشتر کاهش یافته و در صورت امکان از میان برداشته شود. میزان همبستگی با تبعیض رابطه معکوس داشته و ناگفته پیداست اتحاد و همبستگی کمک میکند به این که یک گروه یا قوم ثبات خود را حفظ کرده و ظرفیتهای بیشتری برای تحصیل پیشرفت مهیا سازد. امید که در سرزمین لر اثری از تبعیض و تفرقه یافت نشود تا نسل حاضر این تبار کهن الگویی برای سایر هموطنان باشند.
در پایان و از برای حسن ختام مجدداً ضمن آنکه گرامی داشته میشود یاد و خاطره تمام درگذشتگانی که دل در گرو سربلندی و سعادت این تبار کهن داشتند و بر همان سیرت چهره در نقاب خاک کشیدند بهویژه شخصیتهایی همچون شادروانان حشمتالله رحمتی، حجتالله حیدری و ایرج کاظمی که با ارائه آثار خود و برافروختهتر کردن چراغ راه، قدمی محکم در مسیر پاسداشت اصالت لر که چیزی جز صفا، صمیمیت، صداقت و شجاعت نبوده برداشتند، تا عرصهی امروز برای فرزندان این تبار کهن خالی از داشتههای ارزشمند نباشد، آرزوی تندرستی و سعادت دارد برای همه کسانی که به هر صورت و بهویژه با سلاح قلم و پژوهش پای در راه معرفی و پایداری هویت لر میفشارند، مخصوصاً همتبارانی چون علیمردان عسکریعالم.
سلام
من ساکن تهران هستم و خدا را شاکرم که تعداد قابل توجهی از دوستانم از مردم غیور غرب کشوراند لر و کرد ولک
مطلب بالا رو خوندم بعد هم نظرات دوستان رو که نظر این دوستمون و پاسخ شما توجهمو جلب کرد
خب همونطور که گفتم دوستان زیادی از غرب کشور از جمله لک های عزیز دارم و درمورد همین بحث ها گفتگوهایی هم داشتیم. خب راجب لک ها که بگم وقتی به زبان شیرین خودشون صحبت میکنند ادم فکر میکنه که کرد هستند و چون همونجور که خودشون میگن زبانشون به کرد های کرمانشاه و ایلام نزدیکه همچنین تاثیر زیادی بر لری خرم اباد گذاشته.
چیزی که تو این چند سال مخصوصا تو این سه سال دانشگاه بخوبی متوجه شدم لک ها و به گفته خودشون اکثر لک ها خود را نه کرد میدونن نه لر بلکه خودشون رو قومی جدا با هویت لکی میدانند و بنظرم باید بهشون احترام گذاشت حتی اکثردوستان لرهم این گفته رو قبول داشتن و مردم لک رو جدای از لر میدانستند. حتی از لحاظ رفتاری هم با دوستان لرمون هم فرق داشتند.این تفاوت رفتاری با لرهای لرستان اینقدر مشهوده که سالهاست با لک ها در یک استان زندگی میکنند چه برسه با لرهای بختیاری و…
نظر دوست لکمون و جواب شما را خواندم ، شما گفتید که لک ها با لرها تنها در زبان تفاوت دارند اما چیزی که من در این مدت دیدم تفاوت فقط در زبان نبود بلکه در منش و تبار و رفتار و… هم فرق های قابل توجهی داشتند و هردو طرف معترف هستند به این تفاوت ها حتی اگر بگوییم که در همه زمینه ها از جمله طرزفکر و …. مشابه اند و فقط در زبان فرق دارند حرف ضد و نقیضیه چون نمیشود در همه زمینه ها دو قوم مشابه یکدیگر باشند اما زبانشان فرق کند، زبون یکی از فعالیت های اساسی ذهن آدمیه و یه وسیله مهم ارتباطی برای انسان و رشد اونه. تمامی فعالیت های عالی ذهن نظیر ادراک ، تشکیل مفاهیم ، شناخت، تفکر ، استدلال، قضاوت ، تخیل و حل مساله همشون با رشد زبان ارتباطی ناگسستنی دارن. حتی عواطف و شخصیت آدمی در ارتباط با رشد زبون اونه و فراتر از این چگونگی زندگی اجتماعی ما، چگونگی برخورد ما با مسائل و چگونگی پیشرفت و تعالی ما آدما با رشد زبانمون در ارتباطه ، زبان محور رشد فکره ؛ اصلی ترین وسیله تفکره یعنی ما با کمک زبون و کلمه ها فکر می کنیم حالا چطور شما میگید که فقط در زبان این دو قوم فرق دارند زبان فقط یک تیکه گوشت در دهان ادمی نیست زبان خیلی چیزهاست با توجه به مطالبی که ازتون خواندم این احساس به ادم دست میده که سیاست شما حل کردن قوم لک در قوم لر است !!! وقتی میبینم که دوستان لک تا این حد با لرهای عزیز زبانشان فرق داره و در طول اون فرهنگ و … نمیتونم بر اساس هیچ سند و مدرکی قبول کنم که قوم لک جزو لر یا کرد باشد. به نظر من این کار بسیار ظالمانه است این کار لگد کردن دموکراسیه ، دیگه در زمونه ای نیستیم که درمورد مسائل این چنینی بحث کنیم باید به قوم لک و مطالباتی که دارند احترام بگذاریم و همین تحقق مطالبات آنهاست که باعث وحدت قومی و ملی میشود وحدت با زور و اجبار بدست نمی آید.
ما مردم ایران برادران و خواهران همدیگر هستیم و بجای بحث های این چنینی و جهان سومی باید دست به دست بدیم تا باعث رشت و تعالی بیش از پیش کشور عزیزمون ایران بشیم.
با تشکر
سلام
ضمن تشکر از توجه شما، با فرض بر اینکه آن مخاطب از هموطنان غیر لر و کرد است:
۱- درباره زبان لرها (لری و لکی) مجدداً نظر شادروان حجتالله حیدری از پژوهشگران باسابقه قوم لر از تبار حسنوند یادآوری میگردد که در کتاب «جغرافیای تاریخی الشتر و ریشه نژادی لر» بیان داشته بودند که گفته حمدالله مستوفی در کتاب تاریخ گزیده در قرن هشتم هجری [حدود ۷۰۰ سال پیش] درباره نبودن حروف ح خ ص ض ط ظ ع ق در زبان لری نشان میدهد قوم لر در قدیم دارای زبان واحدی بوده و منطقه الشتر که جزوی از آن بشمار میآید این خاصیت را داشته است.
همچنین در رابطه با نظر شادروان حیدری باید گفت برخی زبانشناسان معتقدند که احتمالاً از یک سو زبان بخشی از مردم لر به دلیل آنکه صدها سال با فارسی تعامل داشته، به سمت آن تغییر کرده است (زبان لری) و از سویی زبان قسمتی دیگر از لرها به علت همسایگی با کردها از زبانهای کردی تأثیر پذیرفته است (زبان لکی).
۲- نگارنده نیز در ارتباط با چندی از همتباران لک میباشد که جملگی خود را لرتبار میدانند.
۳- تا جاییکه دانستهها یاری میکند عموم لرتباران چون کهگیلویهایها، بختیاریها و ممسنیها، لکها را یک شاخه از درخت تنومند لر میدانند.
۴- آنچه نگارنده از برخورد چندساله با همتباران لک به دست داده آن است که از نظر خصلتها و نگرشها همانند سایر لرتباران میباشند.
۵- نظر آن مخاطب محترم که نوشته است «نمیشود در همه زمینه ها دو قوم مشابه یکدیگر باشند اما زبانشان فرق کند» درست بهنظر نمیرسد زیرا زبان به دلایل گوناگون میتواند تغییر کند. مثال بارز آن لشنیها هستند که دکتر سکندر اماناللهی بهاروند درباره آنان مینویسند: یکی از طوایف لر به نام «لشنی» به علت پراکندگی در نقاط مختلف به چند زبان صحبت میکنند. هماکنون [سال ۱۳۷۰] لشنیهای لرستان به زبان لکی و لری گفتگو میکنند و حال آنکه لشنیهای استان فارس به زبان فارسی و لشنیهای رودهن در استان تهران به زبان ترکی تکلم میکنند. ضمن اینکه اگر نظر آن مخاطب درباره زبان درست فرض شود، بهعنوان مثال قومی چون فارس با گستره هویتی – زبانی از استانهای جنوبی بوشهر و هرمزگان تا سمنان، همدان و مرکزی موضوعیت نخواهد داشت.
۶- سیاست و راهبرد بهمئی دات کام شناخت از هویت و اصالتها با استفاده از منابع گوناگون از جمله بیانات پیران و بزرگان میباشد. در همین راستا مجدداً خاطرنشان میگردد پیران و بزرگزادگان لک همچون شادروانان حشمتالله رحمتی، حجتالله حیدری و ایرج کاظمی به اصالت و تبار خود آگاه بوده و بهعنوان چراغ راه صراحتاً در کتابهایشان لکها را شاخهای از لر معرفی کردهاند چنانکه بهعنوان مثال بختیاری، کهگیلویه و ممسنی نیز شاخهای از درخت تنومند لر میباشند. در اینجا نقش فعّالین و الیت فرهنگی اجتماعی لرتباران بیش از پیش حائز اهمیت میگردد زیرا با تبیین درست و روشنگری میتوانند مسیر صحیح را به جامعه نشان دهند؛ مخصوصاً اینکه امروزه در جوامع مختلف وجود ناآگاهی خواص درون قومی در کنار نقشآفرینی بعضاً فرصتطلبانه و منفعتطلبانه فعّالین بیرون قومی میتواند عامه مردم جامعه را در راه نادرست به پیش ببرد.
۷- در عصر دولت-ملتها، یکی از مهمترین فاکتورهای قدرت ملی، همبستگی اجتماعی (برادری) است که کمک میکند تا یک ملت موقعی که به وسیله دشمنان خارجی یا مشکلات داخلی تهدید میشود ثبات خود را حفظ کند. در علم سیاست گفته میشود همبستگی اجتماعی به مواردی چند از جمله روابط میان گروههای اقتصادی، اجتماعی و مذهبی و میزان تسهیم و تقسیم ارزشهای اساسی بستگی دارد. مثلاً در جامعهای که یک گروه اجتماعی یا تفکر میان سایرین اختلافافکنی نماید و نیز در میزان تسهیم و تقسیم امکانات اساسی تبعیض روا داشته شود، نمیتوان انتظار همبستگی اجتماعی (برادری) را داشت.
بنابراین شایسته است ایرانیان وطنخواه که به پایداری ایران اعتقاد دارند ضمن پرهیز از تفرقهاندازی عمدی یا سهوی میان دیگران، سعی در رفع تبعیض در زمینههای گوناگون سیاسی، اجتماعی و اقتصادی داشته باشند.
عجب 😐 زبان لکی شبیه کردی کرمانشاهی هست؟!! من کرمانشاهی و کرمانشاهی تبار هستم و این مسأله رو تکذیب میکنم . نمیدونم چرا لک ها اصرار دارند خودشون رو کرد جلوه بدن واقعا متاسفم. بین قوم کرد و لک همون قدر اشتراک هست که بین ترک و کرد. لطفا قیمه ها رو پذیرید تو ماستا!!!!
سلام
پیران و بزرگزادگان لک در استان لرستان همچون شادروانان حشمتالله رحمتی، حجتالله حیدری و ایرج کاظمی به اصالت و تبار خود آگاه بوده و بهعنوان چراغ راه صراحتاً در کتابهایشان لکها را شاخهای از لر معرفی کردهاند چنانکه بهعنوان مثال بختیاری، کهگیلویه، ممسنی، بالاگریوه و چگنی نیز شاخهای از درخت تنومند لر میباشند.
نه شما مث اینکه واقعا یه چیزی میزنین و میاین…
برو تاریخ ایران رو از ابتدا بخون ببین قبل از اریایی ها کیا توی این سرزمین و بخصوص زاگرس سکونت داشتن …
بعد شروع کن تاریخ و بخون و بیا جلو تا قبل از حمله اعراب به ایران خبری از کرد نبوده (به گله داران و دامداران و انان که ییلاق و قشلاق میکردند و کوچ رو بوندند رو اعراب کرد میگفتند حتی کرد عرب هم بوده که به کوچ رو های عرب میگفتن) جلوتر که بیای میبینی در گذشته اینها لرها رو به دو دسته لر کوچک و بزرگ تقسیم کردند بخون و بیا تا امسال ابان ۱۴۰۱ از استان های کشور فقط یدونه لرستان مونده که جدا از لر های دیگه هست اینها تفرقه و جدایی انداختند بین قوم لر در چند استان قرارشون دادند از قدیم لک ها لر بودند و بزرگان لک ها هم خودشون رو لر میدانستند اصلا شما برو لباس لرها ببین اومدن لر های لرستان رو از بختیاری و لر جنوبی جدا کردند و حالا هم میخوان لرهای لرستان رو به دو دسته لر فیلی و لک جدا کنند… سال ۹۶ اومدن زبان لکی رو ثبت کردند! یه سوال اینها مگر خوبی و سر فرازی لک ها رو میخوان؟؟ اینها به لک ها هیچ کمکی نکردند به هیچ کدوم از اقوام اصیل ایرانی ولی برای تجزیه و جدا کردنشون میان و زبان بندی میکنن و استان بندی و متر و خط کش ور میدارن!!! هرچه جلوتر بریم تو تاریخ هم لر ها رو جدا کردند و صدا و سیما هم کم کاری نکرده… جنابعالی میدونستی در دو سوی خلیج پارس لرها ساکن هستند در زمان قدیم برای محافظت از تنگه هرمز در دو سوی تنگه ساکن شدند و با پرتغالی ها جنگیدند نمونش لرهای کمزاری کشور عمان که گرچه لباسشون عربی شده ولی زبون و رقصشون هنوز لری هست!!
قبلا که خواستن لک ها رو بندازن روی جمعیت کرد و حالا هم اومدن میگن نه لرن نه کرد در تاریخ هم به ارومی لر بختیاری رو جدا و به قوم بختیاری تبدیل کردند و بعد هم بختیاری رو هم به دو شاخه هفت لنگ و چهار لنگ تقسیم کردند…
لک ها گروه بزرگی از قوم لر هستند لر یعنی چی؟ ( لرهای لرستان اعم از لک و پیلی و بالاگریوه و بختیاری و بهمئی و کهکلویه و بویر احمد و لرهای جنوبی دشتی و لرهای تنگستان و … اینها در کنار هم به لر معنا میدهند نگزارید از هم جدایمان کنند به این تجزیه گران کمک نکنیم که با این کار لر را نابود خواهند کرد) در تاریخ لرهای زیادی رو تبعید کردند بختیاری ها رو به کرمان و … لرهای استان لرستان رو به گیلان و دیگر نقاط ایران… اون لر ها با اینکه دور از ما بودند فرهنگ و زبانشون رو حفظ کردند و به ان افتخار کردند اونها دم از جدایی نزدند اونوقت ما که کنار همدیگه هستیم هی دم از جدایی میزنیم !!
استان لرستان نشوندهنده قلمرو لر ها نیست هرجا که لری باشد و فرهنگ لری جاری باشد انجا لرستان است فرقی نمیکند که ان لر لک باشد ، پیلی باشد بالاگریوه باشد مینجابی باشد بهمئی باشد کهکلویه ای باشد بویر احمدی باشد بختیاری باشد و…. باشد هر جا که لر باشد انجا لرستان من است.
این رو هم خدمتتون عرض میکنم زبان لری و فرهنگ لری داره به فراموشی سپرده میشه و اگر قرار باشد این گونه پیش بریم در چند دهه اینده دیگر مسئله این نیست که برگردیم به همون لک یا همون بختیاری یا برگردیم به همون لر هایی که بودیم کلا زبان و فرهنگمان را نابود میکنند. یکی از دوستان چند سال پیش میگفت شما نمیخواین ما لک ها فلان باشیم و بهمان کنیم و … اونموقع این دوست بنده میگفت که ما کرد هستیم و اشتباهی ما رو لر حساب میکردند
اونموقع ازش خواستم که برو پیش سن بالاهای فامیل و طایفه تون بعد برو یکم تاریخ رو بخون و بعد برگرد …
بهش گفتم شما اگه خودتون رو جزو لر بدونین به بقیه لرها جایزه نمیدن یا اگه جزو کرد باشین ما رو جریمه نمیکنن لرها مثل اعضای خانواده هستن اگه یکی شون نباشه تمام ایران رو زیر رو میکنن که پیداشون کنن الان هم اوضاع اقتصادی بد شده و کلی از مردم صدمه روحی و جسمی دیدن …
اینها می خوان که کرد و لر و بلوچ و گیلک و مازندرانی رو از هم جدا کنند و بعد هم هر کدومشون رو تیکه تیکه کنن تا نتونن مقاومت کنن اینها میخوان ملییت و ایرانی بودن ما رو از بین ببرن و واسه این کار هم افراد استخدام میکنن و گروه و سازمان تشکیل میدهند و هزینه میکنن …
شما کجای کاری که فک میکنی مسئله الان اینه که جزو لر هستین یا کرد در این دوره ما توی سیل گیر کردیم و تنها راه نجاتمون اینه که دست در دست هم بزاریم و قوی بشیم و بتونیم در برابر این ستم دووم بیاریم و شکستش بدیم…
دوست عزیز کلمه کرد با قوم کورد یکی نیست چون قوم کورد از واژه عربی شده گورت یا کورت برگرفته شده که به معنی مردمان دلیر کوهستانی است و دوما در زمان قبل اسلام نه قوم لری بوده و نه لکی این ها همش عشیره یا ایلی از مردمان کورد بودند که فرهنگنسبتا مخصوصی داشتند چون لر ها گلونی یا هه وری میپوشند و کلاش هم می پوشند و کلاهشنونم کلاه مادی است و هنوزم چوخه میپوشند که همش کوردیه و رقصشونم کوردیه ولی زبانشون یه چیزی مثل فارسیه که به خاطر زندگی در نزدیکی پارس ها و از دست رفتن استقلال زبانی هست.
بنده احمدوند هستم ساکن دورود لرستان
با افتخار لرم
تفرقه بین لر و لک فتنه ی کردهای کرمانشاه هست
سلام
مخاطب گرامی
جناب آقای احمدوند
ضمن تشکر از توجه و غیرت جنابعالی، در راستای دیدگاه آن برادر محترم، خاطرنشان میگردد تا جاییکه دانستهها یاری میکند نویسندگان مطرح اهل استان کردستان همچون شیخ محمد مردوخ کردستانی، بیان کننده دیدگاههای تاریخی بودهاند که صراحتاً لکها جزو شاخهبندی لرها شمردهاند همانگونه که مثلاً بهمئیها زیرمجموعهای از لر میباشند. در واقع به نظر میرسد به باور برخی از همتباران لر، دیدگاههای جدیدتری که لک را جدا از لر (مستقیماً زیرمجموعه کرد و یا اخیراً جدا از لر و کرد) معرفی میکنند ریشه در استان کرمانشاه دارند؛ امری که شاید در فرصت مناسب به بررسی چرایی آن پرداخته شود.
داداش از سه تا قوم آریایی. ماد . پارت . پارس . لر . لک زیر مجموعه اکراد هستن . اکراد جمع کرد ها با گویش های متفاوت هستند. این شعرت به کلهری یا سوران . ژیان . زندگیه مور بکن ارا . ای ژینه. وییریت. کلهری بیریت نیه میشه . بزان وکو هات ورو کوره چود اکراد . از قوم ماد جنگجو . شامل قوم . اکراد . با طوایف . مختلف . مثال . سورانی . جافی . گوران . قلخانی . لکی . کلهری . سنجابی . هورامی . کرمانجی . زازاکی . اردلانی . جمیر. کلیایی. ووووو که هر کدام از این طوایف دارای قبیله های متفاوت هستند
سلام من خودم لکم از طایفه شیخونده هستم ولی کلأ هیچ شباهتی با لر نداریم در هیچ رسمی بجز لچک
سلام
ابتدا به عنوان مقدمه و برای درک مسئلهی شیخوندهای استان کرمانشاه ازنو یادآور میشود نه تنها ایلات و طوایف لر، بلکه سایر اقوام و در کل جوامع بشری را از دو جنبه میتوان نگریست:
حال با فرض بر اینکه آن مخاطب واقعاً از شیخوندهای استان کرمانشاه باشد، موارد زیر جهت تبیین بیشتر موضوع مطرح میگردد:
۱- همانگونه که در متن گفتار بالا اشاره شده و نیز با توجه به مقدمهی فوق، فعلاً از طرف بهمئی دات کام در خصوص اینکه نسب و ریشههای خونی شیخوندها به تبار لر برسد و یا اینکه جزء سازمان سیاسی اجتماعی مردم لر (مبتنی بر جابجاییها و اتحادها) بودهاند، اظهارنظری صورت نگرفته تا بلکه در آینده و با یافتههای بیشتر بتوان به نتیجه کاملتری دست یافت.
۲- گذشته از اینکه به ادعای آن مخاطب، شیخوندها از منظر آداب و رسوم چه مقدار با لرتباران متفاوت میباشند، موارد زیر خاطرنشان میگردد تا فهم بهتری از چارچوب مسئله به دست داده شود:
لکها طبق اسناد تاریخی شاخه ای از لرها هستن قدیمترین کتابی ک اسم لک توش اومده کتاب منتخب التواریخ نطنزیه ک لک رو شاخه ای از لر معرفی کرده
من جد وبرجدم لک بوده همیشه خودشان را لرمی دانستند وما لک ها ولرها یکی هستیم هزاران شاهددیگری وجوددارد اصلا زبان سورانی وجاف واربیلی وکوبانی را هیچ لکی نمی فهمد درحالیکه لرستان لک ولر زبانشون و مذهبشون یکی هست من لرم ولکم زنده باد لرولک
سلام
ضمن تشکر از تعصب و غیرت به جا و نیز آرزوی رحمت درگاه حضرت حق برای پدران و اجداد آن برادر محترم، در راستای توضیحات ارزشمند جنابعالی، موارد زیر جهت آگاهی مخاطبین غیر لر که شاید با مفاهیم واژه «لر» آشنایی نداشته باشند مطرح میگردد:
در پهنه سرزمینی لر کوچک (فیلی) و بهویژه قلب آن یعنی استان هویتساز لرستان، واژه لر دارای ۲ مفهوم زیر است:
۱- در معنای عام: کلمه «لر» در این معنا معطوف به «تبار» بوده و شامل تمام ایلات و طوایف لر کوچک اعم از لک، بالاگریوه، چگنی و پشتکوه (استان ایلام فعلی) است.
۲- به معنی خاص: واژه «لر» در این معنی شامل ایلات و طوایف «لر زبان» همچون چگنی، سگوند و بخشهایی دیگر از باجولوند، بالاگریوه و قسمتهایی از سلسله، دلفان و طرهان چون قلاییها، امراییها، سوریها، ضرونیها، کوشکیها و گرمهایها میباشد.
کورد نیازی به لک ولر نداره خواهشن لک ولر را به کورد نسبت ندهید بژی کورد بژی کرماشان
کرمانشاه رو که کردهای اصیل به عنوان کرد قبول ندارند ،
شهر های اطرافش مثل اسلام اباد غرب کرد هستند ولی نژاد مردم کرمانشاه کرد نیست
دشمن من کسی است،که لک باشه ولی بگه لرم
هربژی کورد
لکها طبق اسناد تاریخی شاخه ای از لرها هستن قدیمترین کتابی ک اسم لک توش اومده کتاب منتخب التواریخ نطنزیه ک لک رو شاخه ای از لر معرفی کرده
سلام
ضمن تشکر از توجه جنابعالی، بله! کتاب تاریخی منتخب التواریخ معینی نه تنها لک بلکه همانطور که در پست فوق اشاره گردید زنگنهها را نیز جزوی از تبار بزرگ لر آورده و علاوه بر آن به روزبهانی، فضلی، داوودعباسی، ایازکی، عبدالملکی، ابوالعباسی، سلوزی، جنکروئی، هسته، کوشکی، کارند، سنوبدی، الانی، زخوارکی، براوند، مانکرهای، رازی، سلکی، ساکی و جودکی هم اشاره کرده است.
همه زبانهای ایران از زبان لکی درست شده
جمع کن
سلام
ضمن اینکه از هموطنان گرامی و همتباران گرانقدر لر خواهشمند است اظهارات مخاطب مذکور خاتمه یافته تلقی شود، یادآوری میگردد بهطور کلی بایستی عنایت داشت فضای مجازی چنانکه از نام آن نیز هویدا است متفاوت از محیط واقعی بوده بدین صورت که افراد در فضای مجازی در عین ناشناخته بودن میتوانند با هر سطح بینشی هر دیدگاهی را به هر جهت و با هر نیّتی مطرح کنند؛ بنابراین ادامهدار نمودن بیش از حد گفتگوها در خصوص کامنتهای حاشیهساز که هویت حقیقی و هدف صاحب آن مشخص نمیباشد، لازم و ضروری بهنظر نمیرسد.
در پایان مجدداً یادآوری میگردد اگر به مسائلی همچون اصل و نسب و یا تقسیمات قومی و طایفهای پرداخته میشود، نه از جهت تعصبات بیجا، تکبر و فخرفروشی بلکه صرفاً از برای شناخت و آگاهی از یکدیگر است؛ گو اینکه گروههای انسانی همگی از یک نوع بوده و در آفرینش یکسان میباشند. پیشرفت و سربلندی انسانهای آزاده آرزوی ما است.
دشمن من کسی است،که لک باشه ولی بگه لرم
هربژی کورد
سلام
با توجه به نوع نگرش آن مخاطب و اینکه فضای مجازی چنانکه از نامش هویدا است متفاوت از محیط واقعی بوده بدین صورت که افراد در فضای مجازی در عین ناشناخته بودن میتوانند با هر سطح بینشی هر دیدگاهی را به هر جهت و با هر نیّتی مطرح کنند؛ بنابراین پاسخی بیش از این در خصوص کامنت حاشیهساز فوق که هویت حقیقی و هدف صاحب آن مشخص نمیباشد، لازم و ضروری بهنظر نمیرسد.
ضمناً هر ۳ دیدگاه آن مخاطب (کاوه) به علت وجود برخی عبارات و نیز کلمات توهینآمیز، قبل از انتشار، ویرایش و اصلاح گردید.
ارمان خلیلی،هیچ لکی در کرمانشاه خودشو لر نمیدونه،لک ها کورد هستند،اون بیرانوندها که خودشون لر میدونند،نترسید گروهبان دومی ارتش بهتون میدن،ول ازاصالت خود فراری نباشید
هر بژی کورد
سلام
ضمن اینکه دیدگاه آن مخاطب به علت وجود کلمات نامناسب، قبل از انتشار، ویرایش و اصلاح گردید:
۱- درباره اینکه آن مخاطب نوشته است «هیچ لکی در کرمانشاه خودشو لر نمیدونه» بایستی گفت لر بودن لکها را از دو زاویه میتوان نگریست:
ضمناً ناگفته نماند بر مبنای همین «حق تعیین سرنوشت» بایستی به خواستههای امروز برخی از مردم زازا که خواهان جدایی از کرد هستند توجه کرد؛ همچنین به خواستههای برخی از مردم کرد، ترک، عرب و بلوچ که آشکارا خواهان اجرای اصل «حق تعیین سرنوشت» و استقلال از ایران میباشند نیز توجه نمود.
۲- منظور آن مخاطب از اینکه نوشته است «اون بیرانوندها که خودشون لر میدونند،نترسید گروهبان دومی ارتش بهتون میدن» مشخص نمیباشد اما ظاهراً سرنوشتی مانند «انسان درجه ۲ یا ۳ بودن» مدنظر آن مخاطب میباشد که به هر عنوان دو حالت زیر متصور است:
یک: هرچند متصور است که جریان مذکور چنین مرامی را نمایندگی و همچنین تلاش در جهت جاانداختن نظریه کرد نبودن لرها در راستای منافع خود داشته باشد اما حقیقت اینست اگر لرهایی خود را دارای استقلال میدانند به دلیل آگاهی از اصالت و هویتشان است نه تلاشهای جریان مرکزگرا. در ضمن، اصالت و هویت مدنظر، میراث بزرگی به نام استقلال سیاسی میباشد که پدران، نیاکان و اجداد ما دستکم از زمان اتابکان (شاهان) لر به ارث گذاشتهاند. (استقلال سیاسی سطوح مختلفی دارد که در فرصت مناسب به آن پرداخته میشود)
دو: اتفاقاً سرنوشت انسان درجه ۲ یا ۳ با احتمال بیشتر در انتظار لکهایی خواهد بود که خود را از ریشه (تبار لر) جدا کرده و به جریانات کرد یا مرکزگرا بپیوندند؛ خواه به جریان مرکزگرا چشم داشته باشند و خواه به کردها ملحق شوند؛ چرا!؟ زیرا مرام، معرفت و خصلت والای لر را نه در نزد جریان مرکزگرا خواهند یافت و نه حتی در نزد جریانات کرد هرچند کردها مرام بهتری نسبت به مرکزگرایان به نمایش میگذارند اما به جرأت میتوان گفت بازهم به پای لرها نخواهند رسید. طلا را رها کنی و به دنبال مِس رَوی!؟
ضمناً اگر در نزد جریانات کرد نگرانی نسبت به فعالیتهای جریان مرکزگرا درباره اختلافافکنی میان لرها و کردها وجود دارد ابتدا بایستی به نقد عملکرد نادرست خود در صدسال اخیر به این سو بپردازند که به هر شکل اعم از خواسته یا ناخواسته، مستقیم یا غیرمستقیم به جامعه لر آسیب رساندهاند از جمله همکاری و همسویی با جریان مرکزگرا در مسیر کردسازی لرهای استانهای کرمانشاه و ایلام (پشتکوه لرستان).
در همین راستا هرچند متصور است جریانات کرد ابتدا از اجرای سیاست کردسازی لرهای استانهای کرمانشاه و ایلام خوشحال و سرمست بوده باشند اما به دلایل آشکار در واقع بازندهی زمین بازی در مقابل جریان مرکزگرا بودهاند؛ واقعیتی که احتمالاً جریانات کرد در سالهای اخیر بدان پی برده باشند.
۳- درباره اینکه آن مخاطب نوشته است «ازاصالت خود فراری نباشید» بایستی گفت دو روایت درباره رابطه لر و کرد وجود دارد:
حال حتی اگر فرض بر دیدگاهی گرفته شود که لر را از قرون اولیه اسلامی جزوی از کرد میداند، باز هم دو مورد زیر موجب میشود لرها نظر به استقلال سیاسی از کردها داشته باشند:
در حقیقت اشاره به ریشههای مشترک تاریخی میان دو قوم مانند لر و کرد یا لر و فارس که سهل است حتی مثلاً دو برادری که از گوشت، پوست و استخوان یک پدر و مادر، از یک شکم زاییده شده و از یک سینه شیر خورده باشند، اگر یکی از آنها نسبت به دیگری جفا کند (آنهم مکرر) چه بسا راهشان را از یکدیگر جدا کرده یا حداقل و دست کم از آن ببعد با احتیاط و شک در مقابل هم رفتار کنند؛ این موضوع (لزوم داشتن صداقت) یک مسئله اساسی در روابط انسانی (فردی و اجتماعی) است که فقدان آن آسیب جدی به پایداری رابطهها وارد میکند.
در پایان پرسش اینست که آیا جریانات کرد و مرکزگرا که در صدسال اخیر از خود عدم صداقت نشان دادهاند هم اکنون در پی تلاشی صادقانه، لازم و کافی در راستای اصلاح، جبران و ادامه نیافتن اشتباهات گذشته هستند؟
بنازم قوم لر و ایل بختیاری بخصوص شاخه بهمئی را
سلام
ضمن سپاس از ابراز محبت آن برادر محترم، چنانکه بارها اشاره گردید بیان از اصالتها موجب افتخار میباشد زیرا که به درستی ذات و اصالت لر آکنده از صفا، صمیمیت، صداقت و شجاعت بوده است.
یک روز ازمایش ژنتیک در ایران مشخص میکند که چه اقوامی ایرانی اصیل هستن یا نه .بیشترین قوم تبعیدی در ایران قوم لر و کرد هست .قوم لر در استان سیستان بلوچستان دروازه بختیاری ها.در استان کرمان .استان فارس.استان گیلان لوشان.استان لرستان.استان خوزستان.چهارمحال و بختیاری.استان اصفهان.استان کرمانشاه.استان مرکزی.استان قم .استان کهگیلویه .بخشی از عمان.عراق.کویت .حتی سوریه پراکنده هستن .قوم لر قوم پارس هست و قوم کرد ماد .زنده باد کرد و لر .پدر کورش بزرگ پارس کمبوجیه همسرش کرد بود مادر کورش کرد بوده یعنی قوم لر و کرد در اصل یکی هستن بخدا همه زاگرس نشین و دامدار و کشاورز بودن و از قسمت غربی ایران وارد ایران شدن اریایی اصیل هستن تاریخ گواه همه چیز هست
سلام
ضمن سپاس از توجه آن برادر محترم، در راستای نظر شما و تبیین بیشتر موضوع، موارد زیر یادآوری میگردد:
۱- بله! پیران و بزرگان نیز در روایات سینه به سینهی خویش به نقل از گذشتگان، صراحتاً بر اصالت ایرانی این تبار کهن تأکید نمودهاند که سابقه تاریخی مناطق لرنشین را نیز میتوان شاهدی بر آن دانست. بهعنوان مثال گیلویه سردار ایرانی، پرچمدار مقاومت در برابر نیروهای بیگانه در قرون اولیه اسلامی (دوم یا سوم هجری) که منطقه کوهستانی میان فارس و خوزستان به نام وی نامگذاری گشته و «کهگیلویه/کوهگیلویه» خوانده شد.
۲- علاوه بر بیانات پیران و بزرگان، میتوان به دیگر موارد نیز اشاره نمود. مثلاً همانگونه که در پست «تاریخ کوچندگی در ایران» هم آورده شد واژههای باستانی آریایی چون «گئو»، «ویس» و «دهیو/داهه/دهه» در میان لرها و کردها بکار برده میشوند که میتوانند نشانگر همان اصالتهای کهن باشند.
۳- چنانکه بارها و مکرراً گفته شد بهمئی دات کام ریشههای نژادی هسته اصلی لرتباران را در اقوام پارس و ماد میداند؛ در همین راستا میتوان دو مورد را ذکر کرد:
۴- باید مجدداً یادآوری کرد هرچند به گفته پژوهشگران و مورخین، عموم عشایر لر و کرد در طول تاریخ این مرز و بوم اهورایی هماره در قامت نیرویی جانبرکف در راه عزت و شرف آن جلوهگری کردهاند و همچنین سرزمینهای لرنشین در گذشته و مخصوصاً دوران حکومت اتابکان لُر، یکی از آبادترین و پر رونقترین مناطق ایران بودهاند امّا متأسفانه در ۵۰۰ سال اخیر روزبهروز محرومتر گشتهاند!!!؟ در همین راستا دو مصداق از غیرت و جانفشانیهای کردان و لران در راه حفظ کیان کشور خاطرنشان میشود:
سلام، آنچه که واقعیت دارد و قابل توصیف است لک و لر و کرد از هم جدا هستند ولی برادرند
سلام
ضمن سپاس از توجه شما، در رابطه با اصالت و تبار لکزبانان باید گفت:
1- منبع مهّم و اصلی در نزد ایلات و طوایف عشایری بهویژه لرتباران برای شناخت اصالت و تبار، بیانات «پیران و بزرگان» میباشد که نسل به نسل و سینه به سینه آن را منتقل کردهاند.
2- پیران و بزرگزادگان لکزبان همچون شادروانان حشمتالله رحمتی، حجتالله حیدری و ایرج کاظمی در کتابهای خود لکزبانان را شاخهای از لر معرفی کردهاند چنانکه بهعنوان مثال بختیاری، کهگیلویه و ممسنی نیز شاخهای از درخت تنومند لر میباشند.
درخصوص اصالت و تبار لرها باید اشاره کرد که ۲ نظر تاریخی وجود دارد:
1- برخی لرها را جدا از کردها دانستهاند.
2- بعضی لر را شاخهای از کرد عنوان کردهاند. مثلاً همانگونه که در گفتار بالا اشاره شد شرفالدین خان بدلیسی از بزرگان سیاسی اجتماعی کرد در کتاب شرفنامه (نوشته شده در حدود ۴۴۰ سال پیش) کردها را شامل چهارشاخه کرمانج، لر، کلهر و گوران معرفی کرده است. بنابراین واضح است که اگر قرار بر آن باشد که نظر این گروه را مبنا دانست مشاهده میشود جدایی در میان نخواهد بود.
سخنی با همتباران
ازنو پرسشی مطرح میگردد که واکاوی آن از برای شناخت نقاط ضعف خویشتن میتواند مفید واقع گردد؛ چرا درباره فارس به معنای «قومی خاص از ایرانیان» از استانهای خوزستان، فارس و هرمزگان در جنوب کشور گرفته تا به سمنان، همدان و مرکزی در مناطق شمالیتر، که میتوان گفت نسبت به سایر اقوام ایرانی از جمله لرها، کردها، ترکها و عربها از نظر عناصر هویتی چون زبان، همسانی کمتری را دارا بودهاند چنین نظراتی شنیده نمیشود!؟
صحبت های شما قانع کننده نیستند مدام در حال تکرار حرف های تکراری و متعصبانه هستید.
با توجه به گسترش ارتباطات و حمل و نقل در قرن اخیر دیگر بحث نژاد و ژنتیک در قوم و ملت جدی نیست بلکه فرهنگ و زبان رفتار طرز فکر و…. نقش کلیدی دارد . در جامعه امروز بسیاری از نژاد ها در هم آمیخته شده است و کسی نمیتواند ادعا داشته باشد که دارای نژادی خالص از یک قوم است مخصوصا نژاد مردمان ایران که سالها زیر سلطه اقوام مختلف بوده اند .در یک کلیپ دیدم که از یک فرد انگلیسی که از ژرمن ها نفرت داشت آزمایش dna گرفتند در جواب آزمایش آمده بود که این فرد انگلیسی ژنتیکش ۳۰ درصد با ژرمن ها مطابق است آیا میتوان گفت که این فرد هویت انگلیسی خود را کنار بگذارد و ژرمن شود!! هرگز
پس در قرن حاضر عریضه شما مبنی بر نژاد لر و … گفته ای بی پشتوانه است.
شما گفتید که قوم لر در گذشته زبان واحدی داشته یا اینکه عده ای بخاطر قرار گرفتن در کنار فارس ها زبانشان به طرف آنها گرایش پیدا کرده (لری) و عده ای هم بخاطر قرار گیری در کنار کردها(کردهای ایلام و کرمانشاه ، مردم لک در همسایگی کردهای سوران نیستند) زبانشان به کردی گرایش پیدا کرده (لکی) !!! این مطلب نشان دهندهی اطلاعات ناکافی نویسنده است چطور میگویید لرها و لک ها در گذشته زبانشان یکی بوده و بعلت هم جواری با فارسها زبانشان لری و در هم جواری کرمانشاه و ایلام به کردی گرایش پیدا کرده در حالی که قواعد زبان لکی از لحاظ قواعدی و لهجه و طرز بیان واژگان با گویش لری و زبان کردی(کرمانشاه و ایلام) تا این حد فرق کند؟!! چرا یکی ازین دو گویش (لری و کردی کرمانشاه و ایلام) قواعدی مشابه لکی ندارند!!! یا کلمات بسیاری که مختص زبان لکی هستند و در گویش لری و زبان لری اثری از آنها نیست. با این اوصاف چطور است بگوییم که گویش لری و کردی کرمانشاه که قواعدشان به فارسی بسیار نزدیک است گویش های نشات گرفته شده از زبان پربار لکی باشند که به مرور زمان قواعدشان به فارسی گرایش پیدا کرده است؟! در ضمن «ملاک عصر کنونی است» چرا نویسنده فقط در گذشته سیر و سفر میکند و اکنون و زمانه خود را نمیبیند ؟!!! چرا فارغ از درستی یا نادرستی به نوشته هایی که مثلا در گذشته زبان فلان قوم و فلان قوم یکی بوده است و…. استناد میکند اما تفاوت چشمگیر زبان لکی(زوان لهکی) با گویش لری و کردی کرمانشاه را نمیبیند و به واقعیت حال حاضر استناد نمیکند چه بسیار زبانهایی و اقوامی که در گذشته زبانشان یکی بوده اما اکنون تفاوت بسیار دارند و از یکدیگر کاملا جدا هستند مانند زبانهای ایرانی که در گذشته و در زمان ورود آریاییان زبان سه قوم پارس پارت و ماد بوده که زبان یکدیگر را میفهمیدند . همانطور که در نظر قبلی خود گفته ام اگر ملاکتان فقط تاریخ است پس در ایران بجز ترک و عرب نباید بیشتر از سه قوم بیشتر داشته باشیم آنهم پارت و پارس و ماد هستند!! که این گفته و امثال این گفته ها سخنانی مضحکانه هستند.
لطفا تعصبات کورکورانه را کنار بگذارید و از قوم دیگر و با فاصله زیاد در کار مردم لک (هوز لهک) دخالت نکنید، باعث لگدمال شدن دموکراسی و آزادی بیان نشوید و سرنوشتمان را به خودمان بسپارید. و به حل مسائل و مشکلات مردم خودتان یعنی مردم لر بپردازید.
شلم، شکتم،اِ دویر هاتمه
گری بکومین،آ ملکه چمه
لارَه پیم نَکَه،لاره کیش نی یِم
خولکِ خات نَگِر،ایرَه نیش نی یِم
وه داخا دنیا چوی باد پیم ویرد
مال آوای پنای گیانم وینه کرد
ای علی(ع) گیان وژت یاریمان ده
سلام
1- برخلاف تصور آن مخاطب، بهمئی دات کام هیچگاه تعصب کورکورانهای بر روی موضوع خاصی نداشته و ندارد و هرگاه صحت و یا حتّی احتمال دُرستی نظرات مخاطبین را درک نماید، آنرا پذیرا بوده و مطالب و نظرات خود را نیز اصلاح مینماید. بعنوان مثال: در پُست پراکندگی قوم لُر، یکی از مخاطبین با نام «منصوره از دزفول» ایرادی را به مطالب بهمئی دات کام در خصوص لُرهای استان خوزستان بیان نمودند که در نهایت علیرغم عدم وجود آمار موثق در تأیید نظر مخاطب مذکور، به دلیل رعایت اصل احتیاط، نوشتههای آن پُست اصلاح گردید. بنابراین، گفتهی شما در این رابطه نادرست است.
۲- نگاه بهمئی دات کام نسبت به لر و لرتباران نه صرفاً بر نژاد و نسب، بلکه همانگونه که بارها گفته شد بر هویت و عناصر سازنده آن شامل سرزمین، نژاد و نسب، تاریخ، زبان، فرهنگ، آداب و رسوم، دین و آئین و ساختارهای سیاسی استوار است. در همین راستا هیچگاه ادعایی مبنی بر نژاد تماماً یکدست لران در نزد بهمئی دات کام مطرح نبوده و در چندین مورد اشاره به گروههایی مختلف شول، ترک و عرب در میان لرتباران شده است بنابراین نظر آن مخاطب در این مورد نیز درست نمیباشد.
ضمناً منظور از نژاد لر این نیست که لزوماً همه لرها از یک ریشه نَسَبی هستند بلکه مقصود آنست که پیران و بزرگان ایلات و طوایف لر از هر اصل و ریشهای چه لر، چه کرد، چه شول، چه عرب و چه ترک به نسب خویش آگاهند و سینه به سینه آن را برای نسلها بازگو میکردهاند، بنابراین از این جهت ابهامی وجود نداشته و عموم لران با هر رگ و ریشهای به اصالت خویش احاطه دارند. مثلاً عرب کمریهای بختیاری هم به اصالت عربی خویش آگاهند و هم به بختیاری بودن خود مفتخر.
همچنین برای به دست دادن اصالت نَسَبی دانستن ۷ نسل از گذشتگان کفایت مینماید، میتوان گفت بخش قابل توجهی از گروههای عشایری اعم از لر، کرد، عرب، ترک و غیره نسبت به دستکم ۷ نسل از گذشتگان خود و بلکه بیشتر آگاه بودهاند.
۳- اینکه گفته شد لرها در گذشته (حدوداً ۷۰۰ سال پیش) زبان واحدی داشتهاند نه دیدگاه شخصی ادمین سایت بلکه نظر شادروان حجت الله حیدری حسنوند از پیران و آگاهان لک در کتاب «جغرافیای تاریخی الشتر و ریشه نژادی لر» بوده است.
۴- اینکه گفته شد احتمالاً از یک سو زبان بخشی از مردم لر به دلیل آنکه صدها سال با فارسی تعامل داشته، به سمت آن تغییر کرده است (زبان لری) و زبان قسمتی دیگر از لرها به علت همسایگی با کردها از زبانهای کردی تأثیر پذیرفته است (زبان لکی)، نه دیدگاه شخصی ادمین سایت بلکه نظر برخی از زبانشناسان بوده است.
۵- درباره قواعد زبان کردی کرمانشاهی اظهار نظر نمیشود اما درخصوص لرتباران باید گفت در راستای بیان شادروان حجتالله حیدری، به استناد برخی منابع موجود، زبان مشترک لرتباران در زمان اتابکان لر، زبان فهلوی (فیلی!؟) نام داشته که گفته میشود دارای عناصری از هر دو زبان لری و لکی بوده است. در این بین اگر نظر برخی زبانشناسان مبنی بر اینکه زبان لری در طول زمان به سمت فارسی تغییر پیدا کرده، پذیرفته شود احتمال دارد زبان لکی شباهت بیشتری به زبان فهلوی (فیلی) داشته باشد. در همین راستا مجدداً یادآوری میشود هیچگاه تعصب کورکورانهای بر روی موضوع خاصی وجود نداشته و نخواهد داشت. ضمن اینکه به گفته برخی زبانشناسان، زبان لکی را به همراه زبانهای لری پشتکوهی، سنجابی، کرمانشاهی و کلهری ذیل کردی جنوبی دستهبندی کردهاند. (اگر این نظر درست پنداشته شود میتواند در مسیر همان اعتقاد پیران و بزرگان کرد چون شرفالدین خان بدلیسی باشد که لر را شاخهای از کرد دانستهاند)
۶- آیا به کار بردن کلمهای چون پربار و نوع لحن، نشان از این دارد که افرادی چون آن مخاطب در نوعی خودبزرگبینی و تعصب کورکورانه بسر میبرند!؟ (مخصوصاً آنکه مخاطب دیگری در بخش دیدگاههای همین پست گفته است که «همه زبانهای ایران از زبان لکی درست شده»)
در این زمینه خاطرنشان میگردد که به گفته زبانشناسان، زبانهای لری، لکی، کردی، دری، نطنزی، خوانساری، سدهی، اردستانی، بهدینی و غیره همگی «زبانهای ایرانی نو» بوده و ادامهی زبانهای ایرانی میانه میباشند بنابراین میتوان گفت هر زبانی ظرفیتها، داشتهها و پرباری خاص خود را داشته و زیبنده نیست بهگونهای اظهارنظر شود که احیاناً موجب برداشت منفی در نزد سایر هموطنان گردد.
۷- آن مخاطب نوشته است «چرا نویسنده فقط در گذشته سیر و سفر میکند و اکنون و زمانه خود را نمیبیند». در پاسخ باید گفت زیرا:
۸- در رابطه با اقوام پارس، ماد و پارت و مقایسه آنها با لرها، با توجه به دو نکته زیر، نظر آن مخاطب درست بهنظر نمیرسد:
۹- چنانکه قبلاً گفته شد در تاریخ کشور بجز ترکها و عربها ردپای اقوام دیگری چون لرها، کردها و بلوچها نیز وجود دارد. بنابراین نظر آن مخاطب درست بهنظر نمیرسد.
۱۰- ازنو بایستی خاطرنشان کرد که هماکنون جوامع بشری آگاه و دانا در پی اتحاد و انسجام با یکدیگر میباشند که نمونه بارز آن را میتوان در پیشرفتهترین کشورهای جهان مشاهده نمود. بهعنوان مثال ایالات متحده آمریکا که در واقع اتحادیهای از بیشاز ۵۰ کشور است؛ همچنین کشور روسیه. ضمن اینکه کشورهای اروپایی نیز در سالهای اخیر به سمت تشکیل اتحادیه اروپا حرکت کردهاند. پس واضح و مبرهن است که نفع عموم شاخههای لرتبار آن است که اتحاد و انسجام خود را بیش از پیش تقویت نمایند.
و در پایان
ای علی (ع) گیان وژت یاریمان ده (ای علی (ع) جان خودت یاریمان بده)… اکنون که آن مخاطب از حضرت علی نام برده، و یحتمل مدعی پیروی از ایشان است خالی از لطف نمیباشد که کلام امام علی را به یاد آورد که فرمودهاند: براى امور واقع نشده (آینده) به آنچه واقع شده است (تاریخ)، استدلال نما و با مطالعه قضایاى تحقّق یافته (تاریخ)، حوادث یافت نشده (آینده) را پیشبینى کن؛ زیرا امور جهان، همانند یکدیگرند، از آن اشخاص نباش که موعظه سودش ندهد، مگر توأم با آزار و رنج باشد؛ زیرا انسان عاقل باید از راه آموزش و فکر، پند بپذیرد.
سخنی با همتباران
مشکل اصلی که جامعه لر در طول صدسال اخیر با آن مواجه بوده همانا محرومیتی است که گریبان این تبار مخلص، آزاده، سلحشور و بیادعا را گرفته است.
چرا گفته میشود صدسال اخیر!؟ زیرا در این مدت منابع خدادادی نفت و گاز کشف شده و کشور صاحب درآمد قابلتوجهی گشته؛ این همه در حالی است که بهعنوان مثال نگارنده به خوبی به یاد دارد که عمده مناطق لرنشین در کنکور سراسری دانشگاهها جزو سهمیه مناطق محروم بودهاند.
برای حرکت در جهت رفع محرومیت سرزمین لر ابتدای به امر لازم است تا دلایل آن شناخته شود؛ برای به دست دادن این آگاهی نیز بایستی نگاهی به تاریخ و گذشتهی جامعه لر انداخت تا بتوان با واکاوی آن ریشههای عقبماندگی مردم لر را دریافت. در همین راستا دو مورد از مهّمترین دلایل مشکلات لرتباران از جمله محرومیتها را به شرح زیر میتوان مطرح کرد:
در واقع وضعیت جامعه لر از زمانی بغرنج گشت که در زمان حکومت رضاشاه پهلوی بسیاری از رهبران و سلحشوران لر کشته شدند تا در ادامه و در دهه چهل شمسی بهکل سازمان سیاسی خود را از دست داده و رفتهرفته به گردابی از گرفتاریها و مشکلات گوناگون از ادعاها و انکارهای عجیب گرفته تا فقر و محرومیت خانمانبرانداز فرو روند.
همچنین گفته میشود سیاستورزی حکومتها من جمله صفویه و قاجاریه هم در متفرق شدن بیش از پیش ایلات و طوایف لر بیتأثیر نبوده (دشمنی قاجاریه با لران قابل انتظار است چراکه حکومت قاجار رقابت و خصومت با زندیه بهعنوان سلسلهای لرتبار داشت)
بعداز سلسله قاجار، در زمان حکومت پهلوی علاوه بر تمام مشکلات قبلی، گرفتاری جدیدی در جهت ایجاد جدایی میان لرتباران بوجود آمد که تقسیمات کشوری نام داشت. در تقسیمات مذکور مناطق لرنشین در میان یازده استان پخش گردیدند که خود عاملی در جهت کاهش قدرت جامعه لر برای کسب سرمایه و امکانات بوده، در نتیجه طبعاً میتواند یکی از عوامل محرومیت نواحی لرنشین باشد.
به هر تقدیر، تاریخ بخشی از هویت جوامع بشری از جمله جامعه لرتباران است. شناخت از تاریخ کمک میکند تا از نقاط قوّت آن سرمشق و از جنبههای منفیاش عبرت گرفته شود. در همین راستا هرچند عمده تمرکز بهمئی دات کام تا دهه چهل شمسی را شامل میگردد اما در این مجال سعی میشود نیمگاهی به راهکارهای وضعیت کنونی در قامت نیازهای امروز جامعه لرتباران شود:
سخنی با هموطنان
بهنظر میرسد هستند کسانی در میان همتباران لر که بهعنوان یک شخص نگران، اعتقاد دارند تفکر یا گروهی سعی در جداسازی نظری و عملی آنان داشته و دارد. اگر این نگرانی درست فرض گردد بایستی گفت شایسته است هموطنان ایراندوست که به پایداری کشور اعتقاد دارند، به چنین تحرکاتی پاسخ داده در برابر آن ایستادگی کنند.
اهمّیت این موضوع از آن جهت است که در عصر دولت- ملتها، یکی از مهّمترین فاکتورهای قدرت ملی، همبستگی اجتماعی (برادری) است که کمک میکند به این که یک ملت موقعی که به وسیله دشمنان خارجی یا مشکلات داخلی تهدید میشود ثبات خود را حفظ کند. در علم سیاست گفته میشود همبستگی اجتماعی به مواردی چند از جمله روابط میان گروههای اقتصادی، اجتماعی و مذهبی و میزان تسهیم و تقسیم ارزشهای اساسی بستگی دارد. ناگفته پیداست در جامعهای که یک گروه اجتماعی یا تفکر میان سایرین اختلافافکنی نماید و نیز در میزان تسهیم و تقسیم امکانات اساسی تبعیض روا داشته شود، نمیتوان انتظار همبستگی اجتماعی (برادری) را داشت. پس شایسته است طوری عمل شود که دوستیها و برادریها باقی بماند.
گفتهاند ضعیفترین انسانها کسی است که با عملکرد نادرست خود، دوست را به دشمن تبدیل کند.
گیه وه پیج اینستا lorstan.gap.kasy وش یه پیم به و خوتن معرفی کُوه که حتما کاره مهمی وات داره حتما وش بوع
سلام
گئو سَرَش ایزَنُم.
دستور زبان لکی کاملا مشابه دستور زبان کردی اردلانی و هورامیه درحالیکه طوایف لک با گویشوران اردلانی و هورامی در همسایگی نیستن!
البته گویش لکی از نظر قواعد شاید با کوردی کلهری متفاوت باشد ولی از نظر قواعد و فعل و فاعلی و دستور زبان کاملا با گویشهای سورانی و کرمانجی یکی است و یکی از خصوصیات منحصربفرد زبان کوردی ارگاتیو بودن آن آنست که لکی هم کاملا ارگاتیو است . خلاصه بگم ما نباید خودمان را گول بزنیم ما بدون شک کورد بوده و هستیم از زبان بگیر تا تاریخ تا ادب و رسم و رسومات مثل کلونی و هوره و مور و….. دینی و مذهبی و مهمتر از همه جغرافیایی که در هر چهارپارچه کردستان ما لک داریم که دارند با تعصب مثال زدنی از خاک کردستان دفاع میکنند و برای خاک کردستان خون میدهند و صدالبته تنها در ایران است که ما تصادفا همسایه برادران لورمان هستیم. پس جدا از تعصب کور و با دوری از تفرقه بدون شک باید گفت ما لکها کورد هستیم
دوست عزیز من اتفاقی وبلاگ و مطلب سراسر اشارات و منابع مغرضانه و دو پهلو و جعلی شما را دیدم، پدربزرگ من رییس طایفه جانی خانی ایل احمدوند بوده و این رو به عنوان یک کرد میگم خدمتت که جمعیت لرها کلا ۲ تا ۳ میلیون نفر میشه خب حق داری شما و دیگر دوستان پان لرتان که بخواهید از تاریخ و مردم و موجودیت کردها چیزی برای خودتان پیدا کنید،آخه کدام یک از مردم لک رو دیدی خودش رو لر حساب کنه؟از الشتر و نورآباد و خرم آباد و کوهدشت که بیشتر مردم تبار لک دارن بپرس،دیگه نمیخواد از هرسینی ها بپرسی…
چرا بجای اینکه روی نقاط قوت و ضعف مردم لر کار کنید و تاریخ خودتان رو مستند کنید میای از مردم کرد کرمانشاه مایه میزاری دوست من؟کدام مردم فیلی رو دیدی خودشون رو لر بدانن؟من تو بغداد هم با چند تاشون برخورد داشتم خودشان رو کرد میدونن و کردی تکلم میکنن و اهل خانقین و دیالی بودن.
این رو از این دوست کوچکت بشنو که بهتره روی نقاط قوت خودت و مردمت کار کنی تا اینکه بیای له زنگنه و احمدوند بگی لر،این حرفها رو به چند نفر پان لر دیگه که لر را به صورت «لور» مینویسن در توییتر گفتم وظیفه ام بود به شما هم بگم،البته با حرف من و شما حقایق عوض نمیشه و اون کسی که کرد هست کرد میمونه و لر هم لر میمونه
موفق باشید
سلام
مخاطب گرامی
جناب آقای حیاتی
1- بهمئی دات کام در پاسخ به برادران کرد درخصوص لر بودن لکها به آثار بزرگان سیاسی اجتماعی کرد همچون شرفالدین خان بدلیسی، شادروان رشید یاسمی، شیخ محمد مردوخ کردستانی و محمدامین زکیبیگ استناد کرده و میکند؛ بنابراین اگر آن مخاطب محترم که خود را کرد معرفی میکند مکتوبات شخصیتهایی چون خان بدلیسی، یاسمی، مردوخ و زکیبیگ را مغرضانه، دوپهلو و جعلی میداند، دیگر جای بحثی در این مورد وجود نخواهد داشت.
۲- همانگونه که قبلاً نیز گفته شد برای به دست دادن آمار موثق درخصوص استعداد جمعیتی اقوام و گروهها نیاز به نفرات و امکانات لازمه میباشد که چنین تدارکاتی را دولتها میتوانند تهیه نمایند؛ موضوعی که تاکنون صورت نگرفته، بنابراین بهمئی دات کام اصولاً از تعداد جمعیت لرها نسبت به سایر اقوام سخنی به میان نمیآورد و بهطور کلی به اعلام حضور همتباران در مناطق مختلف بسنده میکند. ناگفته پیداست تعیین درصد بر اساس حدس و گمان، نمیتواند مورد استناد موثق قرار گیرد مگر آنکه توسط مراجع متولی که دارای استعداد انسانی و اقتصادی لازمه میباشند صورت گیرد. ضمناً اگرچه جمعیت یکی از عناصر ایجاد قدرت قومی و ملّی عنوان شده امّا کیفیت آن نیز میبایست مدنظر باشد؛ به قول معروف «یکی مرد جنگی به از صد هزار»
۳- چنانکه پیشتر در پاسخ به مخاطبین بیان گردید ازنو خاطرنشان میسازد راهبرد بهمئی دات کام مستقل میباشد و با رویههای احیاناً افراطی که در محاوره عمومی بعضاً با عناوین پان درخصوص اقوام مختلف به گوش میرسد، رابطهای ندارد. در ضمن اگر زمانی هم بعضی نظرات خاص هویتطلبانه در میان لرتباران بگوش رسید شاید بتوان آنرا پاسخی به برخوردهای اشتباه و خشن قرن اخیر با عشایر و مشخصاً مردم لر، روند تصمیمگیری متمرکز بدون مشارکت متعادل همگان، تبعیض، فقر و محرومیت مناطق لرنشین در صدسال اخیر دانست.
۴- همانگونه که در بخش منابع ما نیز اشاره گردیده، بهمئی دات کام در زمینه شناخت هویت و اصالت به دو مورد زیر استناد میکند:
بر همین اساس دوباره یادآوری میگردد بهمئی دات کام بیکم و کاست به مکتوبات و نظرات بزرگان سیاسی اجتماعی کرد همچون شرفالدین خان بدلیسی، شادروان رشید یاسمی، شیخ محمد مردوخ کردستانی و محمدامین زکیبیگ درباره لر بودن لکها استناد کرده و میکند. بنابراین دیدگاه آن مخاطب محترم مبنی بر اینکه نوشته است «شما… بخواهید از تاریخ و مردم و موجودیت کردها چیزی برای خودتان پیدا کنید» نادرست جلوه میکند. در همین زمینه ناگفته پیداست وقتی منابع تاریخی در تأیید بیانات پیران و بزرگان باشند قابلیت استناد بالایی را به دست میدهند.
۵- تاجاییکه دانستهها یاری میکند درباره ارتباط لکها با لرها و کردها دو نظر به شرح زیر در میان کردها شنیده میشود:
۶- در پاسخ به نظر آن مخاطب محترم که نوشته است «آخه کدام یک از مردم لک رو دیدی خودش رو لر حساب کنه؟» بایستی اشاره کرد که پیران و بزرگزادگان لک در استان لرستان همچون شادروانان حشمتالله رحمتی، حجتالله حیدری و ایرج کاظمی به اصالت و تبار خود آگاه بوده و بهعنوان چراغ راه صراحتاً در کتابهایشان لکها را شاخهای از لر معرفی کردهاند چنانکه بهعنوان مثال بختیاری، کهگیلویه، ممسنی، بالاگریوه و چگنی نیز شاخهای از درخت تنومند لر میباشند.
۷- همانگونه که در پست «چرا لرها را کرد مینامیدند» هم بیان گردید منابع تاریخی در زمان صفویه تقسیمبندی لرها را شامل چهار گروه فیلی، لک و زند، بختیاری و ممسنی ذکر و ایضاً پهنه سکونتی لرهای فیلی را تا سه منزلی بغداد نوشتهاند، امری که تأیید کننده حضور لرهای فیلی در کشور عراق امروزی است.
۸- منابع تاریخی همچون منتخب التواریخ نطنزی لک و زنگنه را از تبار لر دانستهاند که خود در تأیید نظر بزرگان اجتماعی کرد چون مردوخ کردستانی است.
در پایان ازنو خاطرنشان میسازد که بیانات پیران و بزرگان بههمراه اسناد و منابع مکتوب تاریخی دو عنصر مهّم برای شناخت از اصالتها میباشند و نادیده گرفتن آن میتواند به قیمت صدمه زدن به هویت و حتّی منافع جامعه کرد تمام شود؛ این امر، اشتباهی بود که برخی فعّالین و نویسندگان کرد سهواً یا عمداً مرتکب آن گشتند.
دوست عزیز ادمین محترم لطفاً لطفا مردم را ساده و بیسواد فرض نکن برادر عزیز. اگر قرار به پذیرش گفته های نویسندگان باشد اولا باید تمام گفته های آنها را بپذیری نه بخشی که دلخواهت باشد همونطور که میدونید این نویسندگان لور را هم شاخه از کورد معرفی کردن پس وقتی از یک نویسنده نقل قول میکنی باید این قسمتش را هم بپذیری_ در ثانی بزرگترین اسطوره لور و بختیاری که برای مردم شناخته شده است سردار اسعد بختیاری است که به کمک ۱۵ تاریخ نگار کتاب تاریخ بختیاری را نوشته است و به صراحت در فصل مساکن لور و بختیاری میگه از مساکن لور و کورد از سمت بوشهر تا داخل خاک عثمانی است و البته لور هم شعبه ای از کورد است)_ پس حالا جنابعالی هم باید قبول کنی که لور و بختیاری هم کورد هستند و یا کامل منکر سردار اسعد بشی یا خدای ناکرده آن را به نام آگاهی و مزدوری برای کوردها متهم کنی _
حال تصمیم باشما برادر عزیز
در ضمن برادر عزیز خودت هم خوب میدونی ما لکها در اصل جزی از مردم ایل کوردان گوران بزرگ هستیم پس لطفاً دست از خوش خیالی و دروغ گفتن به مردم خودت بردار و دنبال هویت در میان مردمان خودت بگرد
پوزش بخاطر رک بودن در بعضی از سطرها
سلام
مخاطب گرامی
جناب آقای لکمیر
ضمن تشکر از ابراز محبت و توجه آن برادر محترم، با فرض بر اینکه نامبرده واقعاً از جلالوندهای استان کرمانشاه است موارد زیر جهت تبیین بیشتر موضوع مطرح میگردد:
1- درباره اینکه آن مخاطب محترم نوشته است «دوست عزیز ادمین محترم لطفاً لطفا مردم را ساده و بیسواد فرض نکن برادر عزیز» بایستی اشاره کرد که چنین دیدگاهی میتواند ناشی از بدبینی، سوءبرداشت و شاید فرافکنی آن مخاطب محترم باشد زیرا به یقین ادمین سایت هیچگاه اینگونه نظری نداشته و نخواهد داشت.
۲- درباره اینکه آن مخاطب گرامی نوشته است «پس وقتی از یک نویسنده نقل قول میکنی باید این قسمتش را هم بپذیری»، بایستی گفت نقلقولهای بهمئی دات کام از پیران و بزرگان کرد، در واقع پاسخی به فعالیتهای برخی فعالین کرد در سالیان و بلکه دهههای اخیر درباره لر نبودن لکها بوده است و همانگونه که در بخش منابع ما توضیح داده شد آنچه برای این پایگاه ملاک است، در وهلهی نخست «بیانات پیران و بزرگان» لر و سپس «منابع مکتوب» است؛ حال اگر بیانات پیران و بزرگان لر و کرد در تأیید یکدیگر باشند، مسئله پذیرفتنی خواهد بود.
۳- دربارهی اینکه آن مخاطب محترم اشاره به مکتوبات سردار اسعد بختیاری داشته است میبایست گفت: برخلاف برخی فعالین کرد، که بیان پیران و بزرگان کرد چون خان بدلیسی و مردوخ را در باب لر بودن لکها نادیده گرفتهاند، بهمئی دات کام هیچگاه بیانات پیران و بزرگان لر از جمله سردار اسعد را در موضوعات بنیادین، نفی ننموده است؛ در همین ارتباط درخصوص گفتههای درج شده در کتاب سردار اسعد مبنی بر اینکه نوشتهاند «تمام این جبال [زاگرس] مساکن لر و کرد است و لر هم یکی از شعب اکراد است»، نکات زیر خاطرنشان میشود:
اول: دیدگاهی که در گفتارهای «چرا لرها را کرد مینامیدند» و «نژاد قوم لر» بدان پرداخته شده و کلمه کرد در قرون اولیه اسلامی را با چادرنشینی و کوچندگی مرتبط میداند.
دوم: نظری که اغلب نویسندگان کرد بدان معتقدند و کرد را از همان دوران دارای هویت قومی و لرها را نیز جزوی از آن جامعه میداند.
حال حتی اگر فرض گرفته شود که منظور سردار اسعد، دیدگاه ۲ بوده است، بایستی ۲ نکته زیر را مدنظر داشت:
یک: لازم است تا آن مخاطب محترم؛ و صدالبته بعضی از فعالین کرد که طی سالها و بلکه دهههای متمادی به صور گوناگون در پی القای لر نبودن لکها و… بودهاند، به استناد بیان پیران و بزرگان کرد، چون شرفالدین خان بدلیسی، مردوخ کردستانی، محمدامین زکی بیگ و رشید یاسمی، نه تنها بپذیرند که لکها همچون بختیاریها، کهگیلویهایها، ممسنیها، بالاگریوهایها، چگنیها، باجولوندها و پشتکوهیها (استان ایلام فعلی) همگی زیرمجموعه تبار بزرگ لر میباشند بلکه درصدد اصلاح، جبران و عدم تکرار اشتباهات گذشتهی خویش برآیند.
دو: میبایست به نکته بسیار مهّم توجه داشت مبنی بر اینکه:
«لرها به استناد سیرهی پیران و بزرگان با پشتوانهی حکومت شاهان لر (اتابکان)، دارای استقلال سیاسی بودهاند»
حکومت شاهان لر، به ویژه از آن جهت دارای اهمیت است که علاوه بر «اصالت»، «دوام و کارآمدی» قابل توجهی داشته به نحوی که سلسله اتابکان لر بزرگ ۲۷۷ سال و اتابکان لر کوچک ۴۳۶ سال استمرار پیدا کرده و مردم لر توانستهاند به رهبری آنان هویت جمعی خویش را در گذر زمان حفظ و بلکه با جذب گروههای جدید گسترش دهند.
همچنین در رابطه با استقلال سیاسی تاریخی لرها و ارتباط آن با تحولات و مقتضیات زمانه، مسائل و نظرات مفصلتری وجود دارد که در فرصت مناسب بدانها پرداخته خواهد شد.
۴- درباره اینکه آن مخاطب محترم تلویحاً بهمئی دات کام را به متهم نمودن دیگران به مزدوری برای کردها متهم کرده است بایستی گفت که این پایگاه هیچ گاه دیگران را به مزدوری متهم نکرده است بلکه «طیف گستردهای از عوامل مختلف» از ناآگاهی گرفته تا به منافع شخصی را در نزد برخی مطرح کرده است؛ ناگفته پیداست که مزدوری یعنی عمل کردن برای منافع مادی صرف، بدون هیچگونه انگیزه قومی، ملی و معنوی و مذهبی. بنابراین گفته آن مخاطب گرامی نادرست بوده و در واقع اتهامی بیپایه و اساس است.
۵- در خصوص اینکه آن مخاطب محترم نوشته است «برادر عزیز خودت هم خوب میدونی ما لکها در اصل جزی از مردم ایل کوردان گوران بزرگ هستیم»، بایستی گفت:
همانگونه که از مکتوبات دکتر یاسمی گوران میتوان دریافت، لک شاخهای از لر و مسکن اصلی لکها در لرستان است هرچند گروهی از آنها در کردستان نیز سکونت داشتهاند.
حال آیا سزاوار است در حالیکه دکتر یاسمی گوران درباره لک چنین بیان داشتهاند، آن مخاطب، تبار خود را از گوران بداند!؟ این چه خودبیگانگی و شاید لج و دهانکجی در نزد بعضی میباشد که حاضر هستند به هر ریسمانی چنگ زنند تا بلکه بتوانند اصالت و هویت خویشتن را فراموش کنند!؟ اصالتی که جز صفا، صمیمیت، صداقت و شجاعت نبوده است.
کُوْ ایساکُوْ وَدین یو نَبو که مِن یه گپ ایچناکنی بخت خاوی بِگِرم پابندیمه و گپ گپوی گپووَله بنم وُبال و بیام ایراتل تونه بِگِرم مِن دهس.
۶- نکته مهم درباره «لک» اینست همانطور که در پست «ساختار ایلات و طوایف» ذکر شد، نام یک طایفه و یا تیره میتواند در گذر زمان بر گسترهی وسیعتری از طوایف و تیرهها نامیده شود، گویی به اعتقادی نه تنها درباره لکها بلکه در سایر موارد هم امری مسبوق به سابقه بوده است.
با عنایت به نکتهی فوق، از فهوای منابع تاریخی چنین برمیآید که لک در گذشته شامل بخشی از ایلات و طوایفی بوده که امروزه لک خوانده میشوند و اینگونه است که گفته میشود قسمتی از مردم لر که «متأخراً» و «منحصراً» لک نامیده میشوند، در گذشتهی تاریخی خویش، غالباً عناوینی چون لر کوچک، لر فیلی و وند داشتهاند.
به هر حال همانطور که گفته شد مدنظر بوده و خواهد بود تا در قالب گفتاری اختصاصی به موضوع «لک» پرداخته و در آن مجال مبحث بصورت مفصلتر بررسی گردد.
۷- در باب اینکه آن مخاطب محترم نوشته است «پوزش بخاطر رک بودن در بعضی از سطرها» بایستی گفت که با عنایت بدینکه یکی از خصیصههای بارز لرتباران، همانا رک بودن در کلام است و ادمین سایت با آن بیگانه نمیباشد پس ایراد و یا گلایهای در این زمینه از سوی نگارنده بر آن مخاطب محترم وارد نیست.
۸- درباره اینکه آن مخاطب محترم نوشته است «پس لطفاً دست از خوش خیالی و دروغ گفتن به مردم خودت بردار» بایستی اشاره کرد به نظر میرسد آن مخاطب محترم با فرار رو به جلو، این پایگاه را به دروغ متهم میکند در حالیکه نه تنها دروغی در کار نبوده بلکه مطالب بهمئی دات کام در رابطه با لر بودن لکها مستند به بیانات پیران و بزرگان لک و همچنین منابع تاریخی میباشد؛ به واقع در اینجا به نظر میرسد آن مخاطب محترم است که با تعصب و نادیده گرفتن بیانات پیران و بزرگان لک، اصرار بر ادعای خویش دارد.
در پایان یادآور میشود خوشخیالی نیز در کار نیست زیرا هستند همتبارانی در لک که بر اصالت لری خویش ایستادهاند بگونهای که نگارنده و بلکه تمام لرتباران به این نسل سلحشور که در مقابل جدایی لک از لر ایستادگی نمودهاند، مباهات میکنند.
انقدر گنده بازی نکنید و یه جا گفتی هیچ لکی خودشو لر نمیدونه خخ این حرفو از هوا یا هر جا آوردی جمعش کن و برو خرم آباد هرسین کوهدشت آبشار نورآباد و بقیه شهرهای لر نشین بگرد و بشنو که اکثره لک ها نژاده خودشون رو لر میدانند و افتخار میکنن و کسانی که به اسم لک میان جلو میگن ما کرد هستیم اونا حتی در اصل لک هم نیستن هدفشون تجزیه قوم لر هست
نه لوریم نه کورد
هیچی نیستید که مشت مردمید که دارید به فارسی حرف میزنید
دشمن من کسی است،که لک باشه ولی بگه لرم
هربژی کورد
منه خیر عه چملته عه کو مزانی ایمه لک نیم که موشیم کوردیم می پشت کیمه بنچینه کوردی وژمان!؟ مه وژم جلالونکم باوه و باپیریم کول وتنه کوردیم ایسکه ته می بوشیم جیایم و کوردنشین!!!! نه منخرت ایجور نمو . هه کوردبیمنه و کوردیش میکنیم
بژی کورد و بژی کوردستان کلین
ماازایل بیرانوندشهرستان صحنه کرمانشاه هستیم باافتخارمیگیم که لرهستیم زنده با لرستان بزرگ
سلام
مخاطب گرامی
جناب آقای بیرانوند لرستانی
با تشکر از تعصب و غیرت آن برادر محترم.
منه خیر عه چملته عه کو مزانی ایمه لک نیم که موشیم کوردیم می پشت کیمه بنچینه کوردی وژمان!؟ مه وژم جلالونکم باوه و باپیریم کول وتنه کوردیم ایسکه ته می بوشیم لوریم باجیایم و کوردنیمن!!!! نه منخرت ایجور نمو . هه کوردبیمنه و کوردیشه ممینیم
بژی کورد و بژی کوردستان کلین
سلام بنده احمدوند هستم
با افتخار لرم
فقط یک شاخه از قوم لر (بختیاری) بزرگترین طایفه ی ایران است
بعد از قوم بختیار قوم کرد کلهر هست
روی چه حسابی میگید تعداد لرها کمه؟؟؟
لکم لک زاده ام لر هست تبارم
شعر ابا و اجدادی ما هست و ما هرگز شباهتی به کردها نداریم
سلام
مخاطب گرامی
جناب آقای احمدوند
با تشکر از تعصب و غیرت آن برادر محترم.
اخه کرد پلاستیکی چی میگی برا خودت میلاد لری هستم از طایفه بیرانوند
سلام
مخاطب گرامی
جناب آقای میلاد
ضمن تشکر از توجه و غیرت آن برادر محترم، خواهشمند است اظهارات برخی از مخاطبین در کامنتهای پیشین خاتمه یافته تلقی گردد. به هر سوی میبایست عنایت داشت که فضای مجازی چنانکه از نام آن نیز هویدا است متفاوت از محیط واقعی بوده بدین صورت که افراد در فضای مجازی در عین ناشناخته بودن میتوانند با هر سطح بینشی هر دیدگاهی را به هر جهت و با هر نیّتی مطرح کنند؛ بنابراین ادامهدار نمودن بیش از حد گفتگوها در خصوص کامنتهای حاشیهساز که هویت حقیقی و هدف صاحب آن مشخص نمیباشد، لازم و ضروری بهنظر نمیرسد. ضمناً از آن برادر گرامی و سایر همتباران به تأکید خواهشمند است در راستای حفظ و افزایش همبستگی و برادری میان اقوام ایرانی از جمله هموطنان ارجمند در استان کرمانشاه، از به کار بردن عبارات و کلمات توهین و یا تحقیرآمیز خودداری نمایند.
سلام وعرض ادب خدمت همه عزیزان دوستان قرنها پیش در اروپا پس از مدتها جنگ وخون ریزی برسر زبان و دین به این تیجه رسیدن که همه در کنارهم متحد شوند و اتحادیه اروپا با مرزهای فرضی در رفا وآسایش بفکر پیشرفت باشن واز ابن تجربه برای تفرقه بین ادیان وزبان هادر دیگر کشورها استفاده کنند تا براحتی بر منابع وفرهنگ آنها غالب شوند که سرامد آنها انگلیس،بود . در مجموعه ماهمه زاگرس نشین هستم وایرانی ارادتمند همه بهرامی هستم ازلک زبانه شهر کرمانشاه
سلام
مخاطب گرامی
جناب آقای بهرامی
ضمن سپاس از ابراز محبت و توجه آن برادر محترم، جهت تبیین بیشتر موضوع، موارد زیر ارائه میگردد:
۱- بله! چنانکه آن مخاطب ارجمند به درستی نوشته و بهمئی دات کام نیز در کامنتهای قبلی در پاسخ به مخاطبین اشاره کرده، هماکنون جوامع بشری آگاه و دانا در پی اتحاد و انسجام با یکدیگر میباشند که نمونه بارز آن را میتوان در پیشرفتهترین کشورهای جهان مشاهده نمود. بهعنوان مثال ایالات متحده آمریکا که در واقع اتحادیهای شامل بیشاز ۵۰ کشور است؛ همچنین کشور روسیه. ضمن اینکه کشورهای اروپایی نیز در سالهای اخیر به سمت تشکیل اتحادیه اروپا حرکت کردهاند. پس واضح و مبرهن است که نه تنها نفع عموم شاخههای لرتبار بلکه همه اقوام ایرانی در آن است که اتحاد و انسجام خود را بیش از پیش تقویت نمایند.
۲- متأسفانه مشکل اصلی همانا نبود و یا ضعف «صداقت» میباشد؛ یعنی از زمانی که در صدسال اخیر بهنظر میرسد در خانوادهی ایرانی برادر یا برادرانی با سیاستورزی و اختلافافکنی میان سایر برادران، برای از بین بردن هویت و نیز جذب و هضمشان، سعی در ایجاد و حفظ سلطه و در نتیجه تصاحب امکانات و سرمایه بیشتر داشتهاند؛ تبعیض موجود در این مدت خود گواهی بر آن امر (عدم صداقت) است. ضمناً چرا بر بازه زمانی فوق تأکید میشود!؟ زیرا در این مدت منابع خدادادی نفت و گاز کشف شده و کشور صاحب درآمد قابلتوجهی گشته است! وگرنه همانطور که در پاسخ به مخاطبین محترم در بخش دیدگاههای پست نژاد قوم لر به تاریخ ۱۳۹۳/۰۷/۱۶ (حدوداً ۹ سال پیش) اشاره شد، ریشه مشکلات مردم لر را بایستی در دوره پس از ورافتادن اتابکان (شاهان) لر و به ویژه ۵۰۰ سال اخیر جستجو کرد.
۳- همانگونه که در کامنتهای قبلی گفته شد، مانع اصلی برای وحدت، همانا عملکرد اشتباه منتسب به دو تفکر، گروه و یا جریان (مرکزگرا و کرد) در صدسال اخیر کشور و «عدم اصلاح و جبران» است.
در این بین آنچه موجب تعجب میباشد اینست، با وجودی که جامعه کرد، خود بعضاً مدعی وجود تبعیض از جانب تفکر و یا جریان موسوم به مرکزگرا در صدسال اخیر میباشد امّا عملکرد برخی فعالین کرد در برابر مردم لر، شک و گمان به برگزیدن همان سیاست اختلافافکنی، تضعیف و تبعیض مرکزگرایان مذکور را به ذهن متبادر میسازد (چندپاره کردن، از بین بردن هویت و نیز جذب و هضم لرها برای توسعه کشور کردی و سپس ایجاد و حفظ سلطه و در نتیجه تصاحب امکانات و سرمایه بیشتر برای خود)
اتحاد زمانی مفید است که اشتباهات گذشته اصلاح گشته، جبران شود و ادامه نیابد.
آخه لرها نه پرچم دارند نه زبان دارند نه هیچی الان هم فارسی حرف میزنند به چی میبالی.
سلام
مخاطب گرامی
جناب آقای محسن
بله! اگرچه همانطور که در کامنتهای قبلی نیز گفته شد، داشتن سازمان سیاسی و «در صورت لزوم» پرچم (مثلاً در نظامهای فدرالی مثل روسیه، آمریکا و آلمان)، کاربرد وسیع و عمیق زبان مادری و مسائلی از این دست را میتوان جزو نقاط قوت نمود هویت جمعی گروههای انسانی دانست امّا در این مجال نگاهی ریشهایتر به مشکلات و گرفتارهای جامعه ایرانی میگردد:
پاسخ: وجود سطح بالایی از تبعیض
آن مخاطب محترم از مخاطب میلاد به عنوان یک لر پرسیده است «به چی میبالی»
پاسخ: مردم لر میتوانند به وجود صداقت در ذات و سرشت خویش ببالند.
مخاطب گرامی
جناب آقای محسن
اگر در جامعه تبعیض وجود دارد.
اگر تبعیض موجب کاهش همبستگی ایرانیان میگردد.
اگر کاهش همبستگی موجب از دست رفتن ثبات جامعه میگردد.
همه و همه ریشه در وجود سطح قابل توجهی از عدم صداقت در تاریخ صدساله اخیر کشور دارد.
چه آیندهای را برای خانوادهای میتوان متصور بود اگر در آن برادر یا برادرانی با سیاستورزی و اختلافافکنی میان سایر برادران، سعی در تصاحب امکانات و سرمایه داشته باشند!؟
مخاطب گرامی
جناب آقای محسن
در پایان مجدداً خاطرنشان میگردد ایران عزیز بالاترین سرمایهای میباشد که مردمان غیور این مرز و بوم در طول قرنها با نثار جانهای شیرین خود حفظ نمودهاند تا به دست نسل امروز برسد. امری که وظایف سنگینی را در جهت پاسداشت آن امانت گرانبها بر دوش ما میگذارد؛ ناگفته پیداست همانگونه که پیشتر در پاسخ به سایر مخاطبین محترم گفته شد، بهطور کلی در علم سیاست گفته میشود که وجود تبعیض میتواند به تقویت گرایشات فدرالیستی و حتّی استقلالطلبانه منجر شود؛ بنابراین در جهت تحکیم همبستگی اجتماعی ایرانیان لازم است سطح تبعیض هرچه بیشتر کاهش یافته و در صورت امکان از میان برداشته شود.
ضمناً در سطور فوق صرفاً به تشریح روندها پرداخته شده، و درباره راهکارهای برون رفت از آن و همچنین موضوعاتی چون فدرالیسم و استقلال میتوان در فرصتی دیگر به گفتگو نشست.
آخه تو چی میگی من با افتخار لرم و لری خیلی با فارسی فرق داره چرا میخواید سر لرا رو زیر آب کنید لر ها اصیل ترین قوم ایران هستند و خواهند بود و این بدان که هر قومی به تاریخش مینازه و ما لرها خود تاریخیم
زبان لری خیلی با فارسی فرق داره شباهت هاب بسیاری با برادران لک داره
لر پلاستیکی تو چی میگی
سلام
۱- خواهشمند است اظهار مخاطب میلاد درباره استفاده کردن از عبارت مورد اشاره، خاتمه یافته تلقی شود.
۲- تاجاییکه دانستهها یاری میکند عنوان مذکور (عبارت مورد استفاده مخاطب میلاد بیرانوند) نمود قابل توجهی در فضای مجازی از جمله پیشنهادات موتور جستجوی گوگل دارد البته در صورت صحت آن در محیط واقعی، اینکه دلایل چنین امری چه میباشد خود بحثی جداگانه است.
در پایان خاطرنشان میگردد گذشته از اینکه آیا در میان کردها آن عبارت رواج دارد یا خیر، تاجاییکه ذهن یاری میکند لرها به ویژه گروههای عشایری که حد بالایی از هویت و اصالت را ارائه میدادهاند عناوین سطح پایین را که صرفاً حالتی تحقیرآمیز دارند درباره یکدیگر به کار نمیبردهاند؛ به واقع بایستی گفت به نظر میرسد در بین لرتباران حتی طعنه و کنایه زدن نیز اصولی داشته که ناشی از نگرش و جهانبینی آنان بوده است.
برادرعزیزآقامیلادبگوایل بیرانوندنه طایفه بیرانوندمابیرانوندهالرهستیم وبه لربودن وایرانی بودنمون افتخار می کنیم
سعیدتاری ازایل بزرگ بیرانوند باتشکر
شما از اینکه مخاطبی با نام محسن جدای از درستی یا نادرستی سخنش از شما سوال کرده «به چی میبالی؟» ناراحت شده و پاسخ آن را میدهی
اما در پاسخ توهین آمیز میلاد و استفاده از عبارت «کرد پلاستیکی» به مخاطبی با هویت کردی فقط خاطرنشان میکنید که در فضای مجازی این بحثها را ادامه ندهد بی آنکه اشاره ای به توهین وی بکنید!!!!
از شما درخواست دارم که نژاد پرستی و فرق گذاشتن بین لر زبانها و سایر اقوام ایرانی اعم از کرد ، لک ،ترک ، عرب و …. را کنار بگذارید و به دید برادر به این اقوام نگاه کنید و سعی در حذف ، از بین بردن هویت و … این اقوام نداشته باشید و بجای این کارهای مشکوک سعی خود را در حل مشکلات لرزبان ها بگذارید هم چنین همانطور که در مقابل توهین به لرزبانها ناراحت شده و با تمام قدرت سعی میکنید که پاسخ آنها را دهید در مقابل توهین به سایر اقوام هم همینگونه واکنش نشان دهید.🙏
سلام
مخاطب گرامی
جناب آقای ساعدی
ضمن سپاس از توجه آن مخاطب محترم، موارد زیر جهت تبیین بیشتر موضوع مطرح میگردد:
۱- اگرچه کامنت مخاطب محسن با عبارت «به چی میبالی» در پاسخ به مخاطب میلاد بوده و نه ادمین سایت، امّا به دلیل اینکه چنین نظراتی بعضاً شنیده میشود از برای گفتگو و تبادل نظر بدان پاسخی کوتاه و گذرا داده شد.
۲- هرچند به مخاطب میلاد برای عدم حساسیت نسبت به برخی کامنتها یادآوری گردید، امّا از برای احترام به دغدغه جنابعالی (جناب آقای ساعدی)، جمله تذکرآمیز «ضمناً از آن برادر گرامی و سایر همتباران به تأکید خواهشمند است در راستای حفظ و افزایش همبستگی و برادری میان اقوام ایرانی از جمله هموطنان ارجمند در استان کرمانشاه، از به کار بردن عبارات و کلمات توهین و یا تحقیرآمیز خودداری نمایند» خطاب به مخاطب میلاد به متن کامنت نگارنده اضافه گردید.
۳- اگرچه شاید مخاطب میلاد در انتخاب کلمات تندروی نموده و آن عبارت نیز مورد تأیید ادمین سایت نمیباشد امّا نبایستی از نظر دور داشت برخی از همتباران بر این عقیده هستند که منشاء اولیه «سیاست لر نبودن لکها» به مناطقی در استان کرمانشاه برمیگردد؛ به واقع شاید بتوان گفت عملکرد همتباری چون میلاد، پاسخی به آن سیاست است. درک این مسئله آنجا اهمیت مییابد که مردم لر در قرن اخیر همواره با انبوهی از سختیها و سیاستورزیها از سرکوبهای خونین گرفته تا به فقر و تحقیر تحمیلی و اختلافافکنیها مواجه بودهاند؛ کوه اگر به زیر بار ظلم و ستم کمرشکن بر مردم لر رفته بود، خرد و متلاشی میگشت.
۴- همواره تلاش و سعی بر این بوده تا از نژادپرستی، خودبرتربینی و مسائلی از این دست دوری شود، گواینکه انتشار کامنت جنابعالی و پاسخ مثبت دادن به درخواست آن مخاطب محترم (تذکر مضاعف به مخاطب میلاد) نیز خود دلیلی بر همین رویه و رواج منطق گفتگو است.
۵- درباره اینکه آن مخاطب محترم نوشته است «سعی در حذف ، از بین بردن هویت و … این اقوام نداشته باشید» بایستی گفت نه تنها بهمئی دات کام سعی در از بین بردن هویت سایر اقوام نداشته بلکه بهعنوان مثال، اختصاص بخشی از گفتار بالا به ایلات و طوایف کرد (کلهر، گوران، سنجابی جاف و اورامان)، خود دلیلی آشکار در جهت ادای احترام به حضور آنان در استان کرمانشاه میباشد. (ضمناً در ادامه خواهد آمد این دیگران هستند که سعی در از بین بردن هویت مردم لر داشته و دارند)
۶- درباره اینکه آن مخاطب محترم نوشته است «سعی خود را در حل مشکلات لرزبان ها بگذارید»، با توجه بدینکه اتفاقاً به اعتقادی، منشاء بخشی از مشکلات موجود، به مناطقی در استان کرمانشاه برمیگردد مطالبی افزونتر و البته مختصر به شرح زیر ارائه میگردد:
از برای به دست دادن نمایی کلی از وضعیت، مشکلات مردم لر در حوزههای زیر دستهبندی میشود:
الف) با منشاء داخلی
ب) با منشاء خارجی
الف) حوزه داخلی: به نظر میرسد مهمترین مشکل در حوزه داخلی به شرح زیر خودنمایی میکند:
ب) حوزه خارجی: با عنایت به نگرانی برخی همتباران و نیز بررسی تاریخ صدساله اخیر کشور، گمان میرود یکی از مهّمترین مشکلات مردم لر در حوزه خارجی، برخی عملکردهای منتسب به بعضی جریانات به تشریح زیر باشد:
اول: سیاست کرد معرفی کردن ایلات و طوایف لر در پشتکوه لرستان (استان ایلام فعلی): امری که گویا اجرای نسبتاً موفقیتآمیز آن، مشوق جریانات مذکور برای سیاست دوم گشت که در ادامه بدان پرداخته میشود.
دوم: سیاست کرد معرفی کردن لکهای استانهای کرمانشاه و سپس لرستان: که گویا غالباً توسط برخی نویسندگان و فعالین فرهنگی اجتماعی اهل استان کرمانشاه پر و بال داده شده و بر نادیده گرفتن هویت لرتباری لکها و عدم توجه به دیدگاههای پیران و بزرگان لک چون خاندانهای خوانین از جمله بیرانوند، حسنوند و ایوتوند و همچنین پیشگامان تاریخ کرد همچون شرفالدین خان بدلیسی، شادروان رشید یاسمی، شیخ محمد مردوخ و محمدامین زکیبیگ استوار گشته است.
این سیاست، خواسته یا ناخواسته بنیانگذار رویه نادرستی شده که در نهایت میتواند با طرح سیاستی مانند «نه کرد و نه لر بودن لکها» نه تنها به هویت جمعی مردم لر بلکه به هویت و منافع کردی نیز آسیب برساند؛ و اگر نبود ایستادگی و پایداری نسلی رشید از همتباران لک در استان لرستان، مشخص نبود اکنون با چه مشکلات مضاعفی میبایست روبرو میشد.
با قطع ادامه سیاستهای اینچنینی و البته جبران اشتباهات صورت گرفته در پشتکوه لرستان (ایلام) و ایضاً مناطق لکنشین لرستان و کرمانشاه، میتوان امید به برقراری مجدد اعتمادسازی در سطح گذشته میان مردم لر و کرد داشت.
اول: تغییر نام پشتکوه لرستان به ایلام: که میتوان گفت نقشی محوری در پیشبرد سیاست کرد معرفی کردن ایلات و طوایف لر در آن دیار داشته. در واقع به نظر میرسد در آن مقطع تاریخی دو جریان مذکور (مرکزگرا و کرد) همسویی داشتهاند.
دوم: حمایت از سیاست نه لر و نه کرد بودن لکها: بعضی شواهد و قرائن تأییدکننده حمایت برخی فعالین تفکر مرکزگرا از سیاست مذکور میباشد که شاید در فرصت مناسب بدان پرداخته شود.
در همین راستا به نظر میرسد عمده مشکلات از آنجا آغاز گشت که در خانوادهی ایرانی، برادر یا برادرانی با سیاستورزی و اختلافافکنی میان سایر برادران، برای از بین بردن هویت و نیز جذب و هضمشان، سعی در ایجاد و حفظ سلطه و در نتیجه تصاحب امکانات و سرمایه بیشتر داشتهاند؛ تبعیض موجود در صدسال اخیر خود گواهی بر این امر است.
ناگزیر در این بین سهم و مسئولیت جریان مرکزگرا در برابر وضع تبعیضآمیز فعلی بیش از سایرین است زیرا در حکومتها نقش محوری داشته و گزاف نیست اگر گفته شود وضعیت حال حاضر نتیجه عملکرد آن جریان در صدسال گذشته است.
در پایان مجدداً یادآور میگردد ایران عزیز بالاترین سرمایهای میباشد که مردمان غیور این مرز و بوم در طول قرنها با نثار جانهای شیرین خود حفظ نمودهاند تا به دست نسل امروز برسد. امری که وظایف سنگینی را در جهت پاسداشت آن امانت گرانبها بر دوش ما میگذارد.
سلام وعرض ادب خدمت همه عزیزان دوستان قرنها پیش در اروپا پس از مدتها جنگ وخون ریزی برسر زبان و دین به این تیجه رسیدن که همه در کنارهم متحد شوند و اتحادیه اروپا با مرزهای فرضی در رفا وآسایش بفکر پیشرفت باشن واز ابن تجربه برای تفرقه بین ادیان وزبان هادر دیگر کشورها استفاده کنند تا براحتی بر منابع وفرهنگ آنها غالب شوند که سرامد آنها انگلیس،بود . در مجموعه ماهمه زاگرس نشین هستم وایرانی ارادتمند همه بهرامی هستم ازلک زبانه شهر کرمانشاه
سلام
مخاطب گرامی
جناب آقای بهرامی
ضمن سپاس از ابراز محبت و توجه آن برادر محترم، جهت تبیین بیشتر موضوع، موارد زیر ارائه میگردد:
الف) بله! چنانکه آن مخاطب ارجمند به درستی نوشته و بهمئی دات کام نیز در کامنتهای قبلی در پاسخ به مخاطبین اشاره کرده، هماکنون جوامع بشری آگاه و دانا در پی اتحاد و انسجام با یکدیگر میباشند که نمونه بارز آن را میتوان در پیشرفتهترین کشورهای جهان مشاهده نمود. بهعنوان مثال ایالات متحده آمریکا که در واقع اتحادیهای شامل بیشاز ۵۰ کشور است؛ همچنین کشور روسیه. ضمن اینکه کشورهای اروپایی نیز در سالهای اخیر به سمت تشکیل اتحادیه اروپا حرکت کردهاند. پس واضح و مبرهن است که نه تنها نفع عموم شاخههای لرتبار بلکه همه اقوام ایرانی در آن است که اتحاد و انسجام خود را بیش از پیش تقویت نمایند.
ب) متأسفانه مشکل اصلی همانا نبود و یا ضعف «صداقت» میباشد؛ یعنی از زمانی که در صدسال اخیر بهنظر میرسد در خانوادهی ایرانی برادر یا برادرانی با سیاستورزی و اختلافافکنی میان سایر برادران، برای از بین بردن هویت و نیز جذب و هضمشان، سعی در ایجاد و حفظ سلطه و در نتیجه تصاحب امکانات و سرمایه بیشتر داشتهاند؛ تبعیض موجود در این مدت خود گواهی بر آن امر (عدم صداقت) است. ضمناً چرا بر بازه زمانی فوق تأکید میشود!؟ زیرا در این مدت منابع خدادادی نفت و گاز کشف شده و کشور صاحب درآمد قابلتوجهی گشته است! وگرنه همانطور که در پاسخ به مخاطبین محترم در بخش دیدگاههای پست نژاد قوم لر به تاریخ ۱۳۹۳/۰۷/۱۶ (حدوداً ۹ سال پیش) اشاره شد، ریشه مشکلات مردم لر را بایستی در دوره پس از ورافتادن اتابکان (شاهان) لر و به ویژه ۵۰۰ سال اخیر جستجو کرد.
ج) همانگونه که در کامنتهای قبلی گفته شد، مانع اصلی برای وحدت، همانا عملکرد اشتباه منتسب به دو تفکر، گروه و یا جریان (مرکزگرا و کرد) در صدسال اخیر کشور و «عدم اصلاح و جبران» است.
در این بین آنچه موجب تعجب میباشد اینست، با وجودی که جامعه کرد، خود بعضاً مدعی وجود تبعیض از جانب تفکر و یا جریان موسوم به مرکزگرا در صدسال اخیر میباشد امّا عملکرد برخی فعالین کرد در برابر مردم لر، شک و گمان به برگزیدن همان سیاست اختلافافکنی، تضعیف و تبعیض مرکزگرایان مذکور را به ذهن متبادر میسازد (چندپاره کردن، از بین بردن هویت و نیز جذب و هضم لرها برای توسعه کشور کردی و سپس ایجاد و حفظ سلطه و در نتیجه تصاحب امکانات و سرمایه بیشتر برای خود)
اتحاد زمانی مفید است که اشتباهات گذشته اصلاح گشته، جبران شود و ادامه نیابد.
والا ما لر نیستیم حتا تو مناطقی که لر وجود داره لک هم وجود داره توی لرستان و ایلام کاملا از هم جدا هستن و دو قومیت متفاوتن البته توی کرمانشاه شهرستان کنگاور لر وجود داره که زبانشان مثه لرهای لرستان نیست یکم فارسیتره در کل لک لر نیست ما همیشه کُرد بودیم لر هم هست ولی جداست از لک
سلام
1- جهت آگاهی مخاطبینی که شاید با مفاهیم واژه «لر» آشنایی نداشته باشند در پهنه سرزمینی لر کوچک (فیلی) و بهویژه قلب آن یعنی استان هویتساز لرستان، واژه لر دارای ۲ مفهوم زیر است:
۲- مجدداً خاطرنشان میگردد همانگونه که در بخش منابع ما نیز گفته شد، «بیانات پیران و بزرگان» و «منابع مکتوب» دو مرجع مهّم برای شناخت از هویت و اصالتها میباشند. حال بر این اساس به بررسی موضوع پرداخته میشود:
الف) بیانات پیران و بزرگان: خوشبختانه پیران و بزرگزادگانی از ایلات و طوایف لک در استان لرستان طی اقداماتی ارزنده، دانستههای خود را مکتوب نموده و بصورت کتاب منتشر کردهاند تا از تحریف زمانه محفوظ و چراغ راه نسلهای آینده برای شناخت از اصالتها باشد؛ از آن میان به شخصیتهای زیر میتوان اشاره کرد:
واضح و آشکار است وقتیکه پیران و بزرگانی چون آن بزرگواران صراحتاً از تباری لری ایلات و طوایف لک یاد میکنند، مسئله شناخت از اصالت آنان را شایسته است پایان یافته تلقی نمود. بعبارتی کلام پیران و بزرگان در چنین موضوعاتی فصل الخطاب و تمام کننده میباشد.
ب) منابع مکتوب: منابعی چون خاطرات سپهبد امیراحمدی، آشکارا از تبار لری کلیه ساکنان لرستان میگویند. چرا برای نمونه به خاطرات امیراحمدی اشاره میشود!؟ زیرا او در اوایل قدرتگیری رضاشاه پهلوی یعنی دورهای که سازمان سیاسی لرتباران تمام و کمال پابرجا بوده و رهبران لر از نفوذ بالایی برخوردار بودند، مأمور به لرستان فیلی شد و روزها، هفتهها و ماهها با محیط عمومی منطقه و مؤکداً شخصیت بزرگان ایلات و طوایف آن همچون شیخ علی خان بیرانوند معروف به «شیخه» و مهرعلی خان حسنوند برخورد و آشنایی داشته است؛ به یقین اگر آن بزرگان اصالت خود را چیزی جز لر میدانستند، امیراحمدی در خاطرات خود سخن از لر بودن تمام ساکنان لرستان نمیراند.
۳- شاید بتوان برخی دلایل انکار اصالت لری در نزد بعضی همتباران از جمله قسمتی از لک را در موارد زیر متصور بود:
الف) تضعیف و تحقیر در صدسال اخیر: پس از فروپاشی نظام سیاسی – اقتصادی مردم لر، یکی از مشکلاتی که گریبان جامعه لر را گرفت همانا فقر فزاینده و در عین حال تحقیر تمسخرآمیزی بود که بر این مردم باصفا، صمیمی، صادق و شجاع رفت تا دچار از خودبیگانگی گردند؛ چرا!؟ زیرا مردمی که به خودتحقیری و خودباختگی گرفتار آیند، به راحتی میتوانند مورد بهرهبرداری سایرین قرار گیرند.
در همین راستا فقر و تحقیر سایه افکنده بر لرها به نحوی بوده که به گفته ویلیام داگلاس آمریکایی در آنزمان (دهه بیست شمسی) وقتی میخواستند فقرزدگی را مسجم کنند میگفتند «من یک لر هستم».
موارد فوق (تضعیف و تحقیر) در حالیست که لرها از قدیم تا به حال به صفت عالی انسانی چون صداقت شناخته میشوند و گزاف نیست اگر گفته شود آنچه از مشکلات و گرفتاریها بر جامعه ایرانی و ایران امروز میرود به دلیل ضعف و یا نداشتن همین صداقت است.
بنابراین شایسته است نه تنها سرخورده از تحقیرهای ظالمانه نبود بلکه سرها را بالا گرفته و به گوهر گرانبهایی چون صداقت در ذات و اصالت لر بالید. سرافکندگی و شرمندگی نیز باشد برای تفکرات، جریانات و یا گروههایی که با عدم صداقت، خودخواهی و بلکه تمامیتخواهی وضعیت کشور به مرحلهای نامناسب رساندند که یکی از نتایج آن میتواند رشد تفکر «حق تعیین سرنوشت» و استقلالخواهی باشد. امری که در آن برای سایرین عبرتی بزرگ نهفته است اگر چشمها باز باشند.
ب) تبعیضهای داخلی: وجود برخی کمتوجهیها و تبعیضها در تقسیم منابع و امکانات از سوی برخی همتبارانی که مراکزی از قدرت و تصمیمگیری را در استانهای لرنشین در دست دارند، نسبت به سایر لرتباران میتواند زمینهساز دلخوریها، کاهش همبستگی و حتّی انکار هویت لری در نزد برخی همتباران گردد. مثلاً در بخش کامنتهای سرزمین ایل طیبی در پاسخ به مخاطب به ظاهر اهل سوق گفته شد که یقیناً نگاههای محدود به ایل و طایفه که احیاناً میتواند به ایجاد زاویه و تفرقه با سایر همتباران از دیگر ایلات و طوایف منجر شود، درست نمیباشد. زیرا بوجود آمدن گمان تبعیض از سوی برخی همتباران، میتواند موجبات دلخوری، دوری و در نهایت حس بیگانگی و جدایی را تقویت کند به ویژه آنکه ممکن است برخی افراد در جامعه لر باشند که به هر دلیل و علتی، با هر سطح بینش و نگرشی، سهواً یا عمداً بتوانند از چنین موقعیتهایی استفاده کرده و موجبات گمراهی سایر همتباران را در مسیر نادرست جداییها فراهم آورند؛ انگیزه این اشخاص، متفاوت بوده و میتواند از وضعیتی چون «دلخوری و ناآگاهی» گرفته تا مواردی مانند «وسیله در جهت دستیابی به اهداف و منافع شخصی» را شامل گردد.
ج) تهاجم هویتی: همانگونه که در پاسخ به مخاطبین ساعدی و عسگری گفته شد با عنایت به نگرانی برخی همتباران و نیز بررسی تاریخ صدساله اخیر کشور، گمان میرود یکی از مهّمترین مشکلات مردم لر در حوزه خارجی، عملکردهای برخی فعالین منتسب به تفکر و یا جریان مرکزگرا و کرد باشد. به نظر میرسد این مورد (تهاجم هویتی) به ویژه در دو استان کرمانشاه و ایلام نمود بیشتری داشته، بنابراین کمرنگ شدن هویت لری و یا استحاله آن را هم به عنوان امری قابل انتظار میبایست مورد توجه قرار داد. ناگفته نماند این مشکل درباره لرهای استان کرمانشاه وضعیت مزمنتری داشته زیرا با اطلاعات موجود به نظر میرسد زمینههای به حاشیه رفتن هویت لری در آن سامان بسیار قبلتر از استان ایلام شروع گشته بود؛ در این باره سخن بسیار است؛ پس در نظر خواهد بود تا در آینده و بلکه پستی مستقل بدان پرداخته شود.
ضمناً هرچند بارها گفته شد فضای مجازی چنانکه از نام آن نیز هویدا است متفاوت از محیط واقعی بوده بدین صورت که افراد در فضای مجازی در عین ناشناخته بودن میتوانند با هر سطح بینشی هر دیدگاهی را به هر جهت و با هر نیّتی مطرح کنند امّا با فرض بر اینکه آن مخاطب واقعاً لک باشد، موارد بالا جهت تبیین بیشتر موضوع مطرح گردید.
سخنی با همتباران
لازم است تا به خواست و نظر برخی از همتباران لک که به هر دلیل و با هر نیّتی خواستار جدایی لک از لر میباشند توجه شود تا با گفتگو درباره شیوه مقابله با مشکلات داخلی (مثلاً برخی تبعیضها) و خارجی (عملکرد برخی افراد و یا جریانات منتسب به کرد و مرکزگرایان) به راهبردی درست که همانا چیزی جز اتحاد و قویتر شدن نیست، دست یافت.
در پایان بایستی ازنو به یادآورد که هماکنون جوامع بشری آگاه و دانا در پی اتحاد و انسجام با یکدیگر میباشند که نمونه بارز آن را میتوان در پیشرفتهترین کشورهای جهان مشاهده نمود. بهعنوان مثال ایالات متحده آمریکا که در واقع اتحادیهای از بیشاز ۵۰ کشور است؛ همچنین کشور روسیه. ضمن اینکه کشورهای اروپایی نیز در سالهای اخیر به سمت تشکیل اتحادیه اروپا حرکت کردهاند. پس واضح و مبرهن است که نفع عموم شاخههای لرتبار نه در جدایی بلکه آن است که اتحاد و انسجام خود را بیش از پیش تقویت نمایند.
لک لکستان هستم .
از ایل بزرگ حسنوند و ساکن خرمآبادم
نه کُردم نه هم لر نژادم لک است
میان تبارها تبارم تک است
سلام

مخاطب گرامی
جناب آقای وکیلی حسنوند
جهت آگاهی جنابعالی: چنانکه مکرر گفته شد پیران و بزرگان حسنوند نه تنها به تبار و اصالت لری خویش آگاه بودهاند بلکه به طور مشخص علاوه بر شادروان حجتالله حیدری (از پیران حسنوند)، شادروان حشمتالله رحمتی از خاندان خوانین حسنوند (اولاد خدایی خان ایلخانی) نیز طی اقدامی ارزنده، دانستههای خود را مکتوب نموده و در قالب کتاب «قوم لر در آینه تاریخ» منتشر کردهاند تا میراث آن بزرگان از تحریف زمانه محفوظ و چراغ راه نسلهای آینده برای شناخت از اصالتها باشد.
گرمه ای مالپریزی
سلام
مخاطب گرامی
جناب آقای تیموری صابر
در گفتار پراکندگی قوم لر و تصویر منتشر شده در آن از گرمهایها یاد شده است.
سلام عرض ادب. من میخواستم نظری بدم هر چه گشتم تنها جای که تونستم پیدا کنم حرفمو بزنم اینجا بود. من علاقه بسیار زیادی به تاریخ و مردم شناسی دارم. در مورد اقوام کرمانشاه چه شهر کرمانشاه چه کل استان احساس میکنم خیلی جا داره که کارشناسان بازنگری داشته باش به نظر بنده اکثر کتابها و مطالبی که نوشته شده کم وکاست داره به طور مثال در مورد ایل یا طایفه عبدالملکی نظرات و گفته های در محدوده کرمانشاه نیست. طبق مطالعاتی که بنده داشتم و طبق اسنادی که موجود هست خاستگاه ایل طایفه در کرمانشاه و کردستان هست. این طایفه در دوره زندیه از جایگاه بالایی برخودار بوده وبه خاطر اتحادی که با طایفه زند داشتن به دستور آقا محمد خان قاجار به گوشه گوشه ایران تبعید میشوند. امروزه از این طایفه روستاهای به اسم عبدالملکی در شهرهای کرمانشاه. نهاوند. قروه. تویسرکان. خراسان. گچساران. مازندران و اکثریت جمعیت این طایفه در مازندران زندگی میکنن. تقاضا دارم علت فراموش شدن این طایفه در کرمانشاه رو اگر کسی تجربه داره پاسخ من رو بده. ناگفته نماند طایفه عبدالملکی از کردان گوران و به زبان گوران حرف میزنن. ممنونم و سپاسگذار..
سلام عرض ادب. من میخواستم نظری بدم هر چه گشتم تنها جای که تونستم پیدا کنم حرفمو بزنم اینجا بود. من علاقه بسیار زیادی به تاریخ و مردم شناسی دارم. در مورد اقوام کرمانشاه چه شهر کرمانشاه چه کل استان احساس میکنم خیلی جا داره که کارشناسان بازنگری داشته باش به نظر بنده اکثر کتابها و مطالبی که نوشته شده کم وکاست داره به طور مثال در مورد ایل یا طایفه عبدالملکی نظرات و گفته های در محدوده کرمانشاه نیست. طبق مطالعاتی که بنده داشتم و طبق اسنادی که موجود هست خاستگاه ایل طایفه در کرمانشاه و کردستان هست. این طایفه در دوره زندیه از جایگاه بالایی برخودار بوده وبه خاطر اتحادی که با طایفه زند داشتن به دستور آقا محمد خان قاجار به گوشه گوشه ایران تبعید میشوند. امروزه از این طایفه روستاهای به اسم عبدالملکی در شهرهای کرمانشاه. نهاوند. قروه. تویسرکان. خراسان. گچساران. مازندران و اکثریت جمعیت این طایفه در مازندران زندگی میکنن. تقاضا دارم علت فراموش شدن این طایفه در کرمانشاه رو اگر کسی تجربه داره پاسخ من رو بده. ناگفته نماند طایفه عبدالملکی از کردان گوران و به زبان گوران حرف میزنن.ولی عبدالملکی های که در مابین نهاوند ملایر وتوسرکان هستند به زبان لری و لکی حرف میزنن. عبدالملکی های زیادی در کرمانشاه زندگی میکنن. روستای عبدالملکی در بخش مرکزی کرمانشاه رازاور هستش. ممنون میشم اگر کسی هست در این مورد نظری بدهد
لک ها لر نیستند و بخشی از مردم کُرد هستند و زبان لکی هم درواقع همان زبان کُردی گورانی است که تحت تأثیر کلهری واقع شده و اندکی از گورانی اولیه فاصله گرفته است و شباهت بالای میان زبانهای لکی، گورانی، هورامی، کلهوری این را ثابت میکند. اما به جز این، مردم لر واقعی هم در کرمانشاه زندگی میکنند که عمدتاً در منطقۀ کنگاور و گودین هستند و زبان آنها لری ثلاثی و شبیه به زبان مردم تویسرکان و ملایر و نهاوند است. با دیدن تیتر نوشته تصور کردم مطلب دربارۀ آنهاست، اما متأسفانه با خواندن مطلب متوجه شدم به جای واقعیت دربارۀ وضعیت مطلوبی که خودتان میپسندید نوشته اید. البته همه ما انسان هستیم و اختلافی هم با یکدیگر نداریم و هزاران سال در زاگرس در کنار همدیگگر زندگی کرده ایم. اما تلاش برای گروه بندی های جدید میتواند این دوستی و برادری/خواهری تاریخی را به چالش بکشد. بهتر است با پذیرش تفاوتهایمان، به فکر تقویت دوستی و ارتباطات فرهنگی باشیم. لک چه لر و چه کرد و چه قوم مستقل، انسان است و باید حقوق انسانی داشته باشد. بهتر است به جای تأکید بر هویت و قومیت به فکر تأکید بر آزادی و برابری و دوستی باشیم و ضمن احترام به همدیگر، وحدتمان را تقویت کنیم. با سپاس از همه دوستان از هر ملیت و قومیت و نژاد و ایل و طایف.
سلام
هرچند به نظر میرسد آن مخاطب محترم سهواً یا عمداً و با کلی گویی و نوعی فرار رو به جلو سعی در فرافکنی دارد اما به هر حال از برای تبیین بیشتر موضوع موارد زیر مطرح میگردد:
۱- درباره اینکه آن مخاطب محترم نوشته است «لک ها لر نیستند و بخشی از مردم کُرد هستند» بایستی گفت که هر ادعایی میبایست مستندی محکم داشته باشد تا بتوان به آن اعتنا نمود؛ در همین راستا دیدگاه بهمئی دات کام درباره لرتبار بودن لکها بر مستندات زیر استوار است:
و اما توضیحات مختصری درباره سه مستند بالا:
الف) بیانات پیران و بزرگان لک: اولین و مهّمترین سند، بیانات پیران و بزرگان لک به ویژه در استان هویتساز لرستان میباشد که خوشبختانه آن کهنسالان و بزرگزادگان طی اقداماتی ارزنده، دانستههای خود را مکتوب نموده و به صورت کتاب منتشر کردهاند تا از تحریف زمانه محفوظ و چراغ راه نسلهای آینده برای شناخت از اصالتها باشد؛ از آن میان به شخصیتهای زیر میتوان اشاره کرد:
ب) منابع مکتوب تاریخی: به عنوان مثال یکی از قدیمیترین منابع تاریخی کتاب منتخب التواریخ معینی است که صراحتاً لک را یکی از طوایف لر ذکر کرده است.
ج) نویسندگان متقدم کرد: اگر آن مخاطب کرد است و نگاهی به دور از تعصبات کورکورانه دارد، به اطلاع میرساند نویسندگان پیشگام کرد چون شیخ محمد مردوخ کردستانی، شادروان رشید یاسمی، محمدامین زکی بیگ و وقایع نگار کردستانی همگی لک را از مردم لر دانستهاند؛ در واقع نظریاتی که لکها را کرد و یا جدا از لر میدانند اکثراً دیدگاههایی جدید میباشند.
۲- هرچند تلاش خواهد شد در آینده و طی گفتار جداگانه به لک و زبان لکی پرداخته شود اما به صورت کوتاه و گذرا بیانات شادروان حجت الله حیدری (حسنوند) در کتابهای ارزشمند «ریشه نژادی لر» و «جغرافیای تاریخی الشتر و ریشه نژادی لر» خاطرنشان میگردد؛ ایشان دو نکته به شرح زیر را درباره تاریخ زبان مردم لر بیان داشتهاند که شایان توجه است:
نکته اول اینکه مردم لر (دست کم در حوزه لر کوچک) را دارای زبانی واحد در گذشته دانستهاند گو اینکه برخی پژوهشگران به استناد منابع تاریخی، زبان مشترک لرتباران در زمان اتابکان لر را زبان پهلوی/فهلوی (فیلی!؟) ذکر نمودهاند که گفته میشود دارای عناصری از هر دو زبان لری و لکی بوده، و نکته دوم آنکه اگر زبان مردم لر در جغرافیای شمالی سرزمین لر یعنی سکونتگاه لکها به سمت مجموعه زبانهای کردی گرایش داشته به دلیل آن است که این بخش از سرزمین لر در گذشته بین لرها و کردها دست به دست شده است؛ به هر حال شباهت گفتاری لکها به کردها عجیب نمیباشد همانگونه که در قسمتهای جنوبی سرزمین لر یعنی کهگیلویه و ممسنی به دلیل همسایگی با فارسی زبانان، بیشترین قرابت با زبان فارسی مشاهده میشود.
در همین راستا بیانات شادروان حیدری از یک سو تأییدی بر نظرات پژوهشگران متقدمتر است که زبان یا زبانهای لری را ذیل دو شاخه جنوب غربی و شمال غربی از زبانهای ایرانی غربی تقسیمبندی کردهاند و از دیگر سو تأییدی برای یافتههای جدیدتر زبانشناسانی چون آنونبی میباشد که زبانهای لری را پیوستاری میان زبانهای فارسی و کردی دانسته است.
خلاصه کلام اینکه میتوان گفت لرها در گذشتهی نه چندان دور یعنی دوره شاهان لر دارای زبان واحدی بودهاند که در گذر زمان و بتدریج بخش شمالی آن به سمت زبان کردی و قسمت جنوبی آن به سوی زبان فارسی گرایش پیدا کرده و یک پیوستار زبانی را شامل زبانهای لکی، مینجایی، پشتکوهی، بختیاری، کهگیلویهای و ممسنی به دست داده است.
ضمن یادآوری مجدد این نکته که زبان، بخشی از هویت هر گروه، قوم و ملتی است و نه همه ی آن، خاطرنشان میگردد اگر مبنا استدلال آن مخاطب محترم باشد بایستی گفت زبان مردم کرد نیز یکی نیست گو اینکه برخی زبانشناسان گویشهای گورانی (در غرب کرمانشاه، منطقه اورامان و حوالی قصرشیرین) و زازا (در منطقه فرات علیا و بخصوص در ناحیه دِرسیم در شرق کشور ترکیه) را از زبان کردی جدا میدانند و همچنین زبان ملت ایران، بنابراین:
۳- درباره اینکه آن مخاطب محترم نوشته است «متوجه شدم به جای واقعیت دربارۀ وضعیت مطلوبی که خودتان میپسندید نوشته اید» میبایست گفت آنچه بهمئی دات کام نوشته است نه خوشایندهای شخصی بلکه بیانات پیران و بزرگان لک، منابع مکتوب تاریخی، آثار نویسندگان مختلف به ویژه کرد است؛ در واقع به نظر میرسد، در اینجا آن مخاطب محترم است که سهواً یا عمداً و با کلی گویی و نوعی فرار رو به جلو سعی در فرافکنی دارد.
۴- درباره اینکه آن مخاطب محترم نوشته است «تلاش برای گروه بندی های جدید میتواند این دوستی و برادری/خواهری تاریخی را به چالش بکشد» میبایست گفت که تقسیم بندی بهمئی دات کام مبتنی بر بیانات پیران و بزرگان لک و نیز منابع مکتوب تاریخی است و اتفاقاً در اینجا آن مخاطب محترم میباشد که سعی در گروهبندیهای جدید دارد؛ در واقع به نظر میرسد، باز هم آن مخاطب محترم است که سهواً یا عمداً، با ذکر ادعای لر نبودن لکها و نوعی فرار رو به جلو، در پی فرافکنی است.
۵- درباره اینکه آن مخاطب نوشته است «بهتر است با پذیرش تفاوتهایمان، به فکر تقویت دوستی و ارتباطات فرهنگی باشیم»، موارد زیر مطرح میگردد:
۶- درباره اینکه آن مخاطب محترم نوشته است «لک چه لر و چه کرد و چه قوم مستقل، انسان است و باید حقوق انسانی داشته باشد» میبایست گفت که همه شاخههای لرتبار اعم از لک زبان، مینجایی زبان، ثلاثی، پشتکوهی، بختیاری، کهگیلویهای و ممسنی نه تنها یکدیگر را دارای حقوق یکسان میدانند بلکه برادرانشان از دیگر شاخهها را هم بر خود مقدم دانسته و اتفاقاً این برخی از افراد، تفکرات و جریانات کردی و مرکزگرا هستند که نگاهی از بالا به پایین نسبت به لکها و دیگر لرتباران دارند؛ کافیست نگاهی به برخی کتب نویسندگان کرد و ایضاً فقر و محرومیت ناشی از تبعیض در مناطق لرنشین اعم از لک زبان، مینجایی زبان، ثلاثی، پشتکوهی، بختیاری، کهگیلویهای و ممسنی انداخته شود تا معنای آن نگاه از بالا به پایین بخشهایی از دو گروه کردی و مرکزگرا نسبت به لرها من جمله لکها درک شود؛ در ضمن مسئول اول چنین تبعیضی نیز تفکر یا جریان مرکزگرا است زیرا در حکومتها نقش محوری داشته و گزاف نیست اگر گفته شود وضعیت حال حاضر نتیجه عملکرد آن در صدسال گذشته است.
به هر تقدیر با توضیحات گفته شده به نظر میرسد در اینجا هم آن مخاطب گرامی با فرافکنی سعی در فرار رو به جلو داشته است.
۷- درباره اینکه آن مخاطب محترم نوشته است «بهتر است به جای تأکید بر هویت و قومیت به فکر تأکید بر آزادی و برابری و دوستی باشیم و ضمن احترام به همدیگر، وحدتمان را تقویت کنیم» میبایست گفت که:
در نهایت اگر در این رابطه اصراری وجود دارد، شایسته است در وهله نخست تفکر یا جریان مرکزگرا و همچنین جریانات کردی که با صرف بودجههای قابل توجه از منابع دولتی و عمومی، بر ملیت ایرانی و کردی پافشاری میکنند را خطاب قرار داد مبنی بر اینکه بهتر است به جای تأکید بر هویت، قومیت و ملیت ایرانی و کردی به فکر تأکید بر آزادی و برابری و دوستی باشند و ضمن احترام به دیگران، وحدت را تقویت کنند؛ امری که به نظر میرسد تاکنون بر خلاف آن قدم برداشتهاند.
سخنی با هموطنان
گذشته از دیدگاه مخاطب کرماشانی و در کلیت امر هرچند در میان ساکنان این مرز و بوم افراد فرهیخته و دوراندیش هم بسر میبرند اما به نظر میرسد تفکر یا جریاناتی نیز برخلاف مصالح عمومی و در راستای اهداف گروهی، با زیاده خواهی و بلکه تمامیت خواهی سعی در تفرقه افکنی میان دیگران و در نتیجه پیگیری سیاست تبعیض منجر به فقر و محرومیت هموطنانشان داشته و دارند.
به هر تقدیر، جوابدهی سیاست تفرقه افکنی میان مردم لر در عصر گسترش ارتباطات و فراگیری اینترنت جهانی، امری دشوار و قریب به محال و بلکه میتواند نتیجهای عکس را به دنبال داشته باشد بنابراین توصیه میگردد صداقت و بازگشت به برادری مدنظر قرار گیرد اگر همبستگی ملی و قوام کشور مدنظر باشد.
در پایان ازنو یادآور میشود هرچند ایران عزیز بالاترین سرمایهای میباشد که مردمان غیور این مرز و بوم در طول قرنها با نثار جانهای شیرین خود حفظ نمودهاند تا به دست نسل امروز برسد، اما پاسداشت آن گوهر گرانبها امری دو سویه بوده که همگان بایستی به وظایف خویش در قبال آن عمل نمایند؛ مردم لر با جانفشانی و نثار خون فرزندان خویش در طول قرنها دین خود را به این آب و خاک ادا کردهاند حال این دیگران هستند که میبایست با اصلاح، جبران و عدم تکرار اشتباهات گذشته، برادری خود را ثابت کنند.
عمو اینا از کجا آوردی لر کجا بود لک چه ربطی داره مثل تو تفرقه میندازه وسط گر چه لک نژاد اصیل ایرانی مثل تو را به عدد حساب نکرده و نمیکنه
سلام
۱- دیدگاه متعصبانهی شما به دلیل وجود عبارات توهینآمیز، تحقیرآمیز و نفرتپراکنانه، پیش از انتشار ویرایش گردید. در ضمن با توجه بدینکه نوع دیدگاه و شیوه نگارش (اصل کامنت) آن مخاطب نشان دهنده این نکته است که نه گفتگو، بلکه نفرتپراکنی را ترویج میکند بنابراین لزومی برای یادآوری مستندات لر بودن لکها وجود نخواهد داشت.
۲- درباره مستندات لر بودن لکها، مخاطبین گرامی به مطالعه متن گفتار و نیز دیدگاههای پیشین ادمین سایت ارجاع داده میشوند.
۳- درباره اینکه آن مخاطب نوشته است «مثل تو تفرقه میندازه وسط» میبایست گفت که اتفاقاً به نظر میرسد در اینجا آن مخاطب است که با جدا دانستن لک از لر، در مسیر تفرقهافکنی میان مردم لر حرکت کرده که خود، نوعی فرار رو به جلو و فرافکنی را به ذهن متبادر میکند.
۴- درباره اینکه آن مخاطب نوشته است «لک … مثل تو را به عدد حساب نکرده و نمیکنه» میبایست یادآور شد یک شخص به صورت ناشناس در فضای مجازی نمیتواند از طرف جمع کثیری از مردم به ارائه نظر بپردازد چراکه شائبه پروپاگاندا متصور میگردد.
۵- در پایان یادآور میشود هستند همتبارانی در لک که بر اصالت لری خویش ایستادهاند به گونهای که نگارنده و بلکه تمام لرتباران به این نسل سلحشور که در مقابل جدایی لک از لر ایستادگی نمودهاند، مباهات میکنند.
با سلام و کمال احترام بابت زحماتی که نگارنده این سایت متاسفانه شما هدفتون از این مقاله زیر سوال بردناصالت لک ها هست هیچ لری خودشو لک نمیدکنه هیچ لکی خودشو لر یا کورد نمیدونه و هیچ کوردی خودشو لک یا لر نمیدونه باتمام اشتراکاتی که این سه قوم دارند و مثل برادرهای تنی هستند اما در اصل یکینیستند و هر قومی یک سری خصوصیات فرهنگی و زبانی خاص داره و از لحاظ زبانشناسی هم کامل از هم جدا هستند زبان لری با توجه به خصوصیات واژگانی دستورزبانی و آوایی زیرشاخه زبان های جنوب غربی ایرانی و خویشاند زبان فارسی هست زبان لکی و کوردی هم جزو زبان های شمال غربی ایرانی و هم خانواده زبان های تاتی پهلوی گیلکی و تالشی و حتی بلوچی میشه و البته همه این زبان ها جزو زبانهای ایرانی حساب میشن و مشترکاتی دارند مخصوصا از نظر واژگان..
سلام
مخاطب گرامی
جناب آقای شیری
ضمن سپاس از ابراز محبت و نظر لطف جنابعالی، موارد زیر جهت تبیین بیشتر موضوع ارائه میگردد:
۱- درباره اینکه آن مخاطب محترم نوشته است «متاسفانه شما هدفتون از این مقاله زیر سوال بردناصالت لک ها هست»، بایستی گفت خیر! هدف این پایگاه چنانکه در بخش «درباره ما»، «منابع ما» و نیز سربرگ سایت گفته شده، کسب شناخت از هویت و اصالت قوم لر از جمله لک میباشد؛ در همین راستا اگر عنوان میشود لک، شاخهای از جامعه تاریخی لر میباشد مستند به بیانات پیران و بزرگان لک و همچنین منابع مکتوب تاریخی است، مثلاً:
یک – منابع تاریخی: تا جاییکه دانسته ها یاری میکند قدیمیترین کتاب تاریخی که از لک نام برده کتاب منتخب التواریخ معینی نطنزی است که در بیش از ۶۰۰ سال پیش آشکارا لک را یکی از شاخههای لر کوچک (فیلی) ذکر کرده است.
دو – منابع معاصر: کتاب خاطرات سپهبد امیراحمدی که از طرف رضاشاه مأمور لشکرکشی به لرستان فیلی بود، آشکارا از تبار لری کلیه ساکنان لرستان میگوید. چرا برای نمونه به خاطرات امیراحمدی اشاره میشود!؟ زیرا او در اوایل قدرتگیری رضاشاه پهلوی یعنی دورهای که سازمان سیاسی لرتباران تمام و کمال پابرجا بوده و رهبران لر از نفوذ بالایی برخوردار بودند، مأمور به لرستان فیلی شد و روزها، هفتهها و ماهها با محیط عمومی منطقه و مؤکداً شخصیت بزرگان ایلات و طوایف آن همچون شیخ علی خان بیرانوند معروف به «شیخه» و مهرعلی خان حسنوند برخورد و آشنایی داشته است؛ به یقین اگر آن بزرگان اصالت خود را چیزی جز لر میدانستند، امیراحمدی در خاطرات خود سخن از لر بودن تمام ساکنان لرستان نمیراند.
۲- درباره اینکه آن مخاطب محترم نوشته است «هیچ لری خودشو لک نمیدکنه هیچ لکی خودشو لر یا کورد نمیدونه» میبایست گفت با عنایت به بیانات پیران و بزرگان، مطالعه منابع تاریخی و نیز آثار محققین متأخر مخصوصاً زبانشناسان، قوم لر را میتوان از دو منظر نگریست:
از این نما، برخلاف نظر آن مخاطب محترم، برخی از لرها خود را لک میدانند همانگونه که بعضی لرها خود را بالاگریوهای، چگنی، بختیاری، کهگیلویهای، ممسنی و… میدانند.
در همین راستا بارزترین لکهایی که خود را لر میدانند سه شخصیت از پیران و بزرگان لک یعنی شادروانان حشمتالله رحمتی از خاندان خوانین حسنوند سلسله، ایرج کاظمی از خاندان خوانین ایوتوند دلفان و حجتالله حیدری از پیران حسنوند میباشند که پیشتر از آن روانشادان همراه با نام کتابهایشان یاد شد.
یک: اصولاً زبانشناسی به معنای علمی امروز، یک رشته جدید بوده، تقریباً ۱۴۰ الی ۱۵۰ سال قدمت دارد.
دو: همانگونه که گفته شد زبان بخشی از هویت اقوام و ملتها است و نه همهی آن.
سه: با عنایت به نکات گفته شده در بند الف و ب، میبایست توجه داشت که نگاه تاریخی، اصیلتر، کاملتر و جامعتر بوده بنابراین مبنای کار در مبحث شناخت هویت و اصالت اقوام و ملتها قرار میگیرد.
از این زاویه به استناد پژوهش زبانشناسی چون جان اریک آنونبی میتوان گفت لری نه یک زبان یا گویش خاص بلکه «پیوستاری» از مجموعه زبانهایی است حد فاصل زبانهای کردی و زبانهای جنوب غربی کشور که ادمین سایت آنها را بر اساس قومیت و جغرافیای سرزمین لر شامل زبانهای لری شمالی (لکی)، لری میانی (مینجایی یا لری لرستانی و بختیاری) و لری جنوبی (کهگیلویهای و ممسنی) دستهبندی میکند.
ضمناً خاطرنشان میگردد آنونبی از زبان مینجایی با عنوان «لری لرستانی» یاد میکند که این نام هم میتواند مورد قبول باشد زیرا آشکارا آن را یکی از زبانهای اتنیک (قومیت) لر دانسته و نه همهی آن، مضاف بر اینکه گویا آنونبی برخلاف سایر زبانشناسان اصولاً نه دید زبانی صرف بلکه به درستی نگاهی اتنیکی (قومیتی) بر اساس هویت تاریخی به لرها دارد و بر همین مبنا زبان لکی را در چارچوب زبانهای اتنیک (قومیت) لر معرفی میکند.
۳- آن مخاطب محترم دچار اشتباه شده که به استناد تفاوتهای زبانی، لک را جدا از لر دانسته زیرا همانطور که گفته شد:
در همین راستا اگر نظر آن مخاطب محترم را درست فرض نمود مبنی بر اینکه مردمی که زبان یکسان ندارند نمیتوانند یکی باشند، پس نه تنها زازاها، هورامیها و گورانها نمیتوانند کرد باشند؛ بلکه قوم فارس در معنای قومی خاص از ایرانیان که شامل گستره وسیعی از مردم از استانهای فارس، بوشهر، هرمزگان و کرمان گرفته تا به یزد، اصفهان، سمنان، مرکزی و همدان میگردد نیز موضوعیتی نخواهد داشت زیرا دارای زبانهای متفاوت هستند. بالاتر از اقوام لر، کرد و فارس، حتی ملت ایران هم به شکل فعلی معنایی نخواهند داشت زیرا ترکها، ترکمنها، عربها، کردها، لرها، بلوچها و فارسها زبانهایی متفاوت دارند و نمیتوانند یکی باشند.
۴- امروزه عنوان لک و زبان لکی در گستره فعلیاش وجود دارد اما اگر کسانی بخواهند اصالت لک و زبان لکی را جدا قوم لر بدانند پس بایستی دانست قسمتی از مردم لر که «متأخراً» و «منحصراً» لک نامیده میشوند، در گذشتهی تاریخی خویش، غالباً عناوینی چون لر کوچک، لر فیلی و وند داشتهاند زیرا از نظر ریشه تاریخی نکته مهّمی که وجود دارد اینست همانطور که در پست «ساختار اجتماعی ایلات و طوایف» ذکر شد، نام یک طایفه و یا تیره میتواند در گذر زمان بر گسترهی وسیعتری از طوایف و تیرهها نامیده شود، گویی به اعتقادی نه تنها درباره لکها بلکه در سایر موارد هم امری مسبوق به سابقه بوده، بر همین اساس از فهوای منابع تاریخی چنین برمیآید لک در گذشته شامل بخشی از ایلات و طوایفی بوده که امروزه لک خوانده میشوند. عنوان زبان لکی را نیز میتوان از همین منظر بهتر درک نمود. به هر حال همانطور که گفته شد مدنظر بوده و خواهد بود تا در قالب گفتاری اختصاصی به موضوع «لک» و «زبان لکی» پرداخته و در آن مجال مبحث به صورت مفصلتر بررسی گردد.
۵- برخلاف نظر آن مخاطب محترم، عموم لرها به ویژه لرهای فیلی اعم از لک زبان، مینجایی زبان، ثلاثی و پشتکوهی، همسانی بالا و قابل توجهی را در ارکان هویتی از جمله فرهنگ نشان میدهند. مثلاً یکی از مواردی که بعضاً گفته میشود برخی لکها با سایر لرها تفاوتهایی دارند، دین یا آئین اهل حق (علی اللهی) است. درحالیکه به نظر میرسد اصالت تاریخی چیز دیگری بوده و لرها در همین موضوع نیز همسانی قابل توجهی داشتهاند؛ مثلاً سر هنری لایارد بریتانیایی که در زمان قاجاریه چند سال در سرزمین بختیاری و در جوار رهبری آن (محمدتقی خان) سکونت داشته آورده است:
در واقع گفته لایارد میتواند شاهدی بر گستردگی جغرافیایی باورهای مرتبط با آیین علیاللهی (اهل حق) در میان عموم لرها، اعم از لر بزرگ و لر کوچک (فیلی از جمله لک) تا قرن نوزدهم باشد که هنوز هم میتوان رگههایی از آن را در قالب عقاید علویگری یافت. این امر نشان میدهد چنین باورهایی احتمالاً محدود به مناطق لکنشین نبوده و در میان دیگر شاخههای لر نیز پیروانی داشته است. اهمیت مکتوبات لایارد از آن منظر میباشد که به یاد میآورد دیپلمات بریتانیایی تقریباً ۱۸۰ سال پیش به ایران سفر کرده، برههای که تا زمان حال فاصله چندان زیادی ندارد.
در مجموع، به نظر میرسد گفته لایارد دیدگاه رایج مبنی بر تمرکز صرف آیین اهل حق (علیاللهی) در میان لر کوچک را به چالش میکشد و نشان میدهد این باورها، یا حداقل عناصری از آن، در میان لر بزرگ (به طور مشخص بختیاریها) نیز قابل توجه و محترم بوده است. این یافته، درک از تاریخ فرهنگی و دینی – آئینی قوم لر را غنیتر میسازد و ضرورت بررسیهای تکمیلی را آشکار میکند.
سخنی با همتباران
گذشته از اظهارات مخاطب محترم جناب آقای شیری، در کلیت امر شایسته است عنایت داشت در رابطه با همتباران لک دو مسئله وجود دارد که در ادامه اشاراتی گذرا بدانها خواهد شد:
بنابراین سزاوار است در رابطه با دو مسئله فوق، نکات زیر را مدنظر قرار داد:
یک: با وجود این حق اساسی ناگفته نماند حتی اگر برخی از همتباران لک (به ویژه در استان کرمانشاه) خواهان جدایی لک از جامعه لر میباشند، لزوماً دال بر درستی مسیر نمیباشد مخصوصاً اینکه امروزه در جوامع مختلف وجود ناآگاهی خواص درون قومی در کنار نقشآفرینی بعضاً فرصتطلبانه و منفعتطلبانه فعّالین بیرون قومی میتواند عامه مردم جامعه را در راه نادرست به پیش ببرد.
دو: امروزه در عصر ارتباطات و تبلیغات، عملکرد فعّالین و الیت فرهنگی اجتماعی هر جامعه و قومی بیش از پیش حائز اهمیت است چراکه با تبیین درست و روشنگری میتوانند مسیر صحیح را به جامعه نشان دهند.
سه: لازم است توجه داشت همانطور که حق تعیین سرنوشت برای هر گروهی من جمله همتباران لک محفوظ است، حق تعیین سرنوشت برای برخی از مردم زازا که خواهان جدایی از کرد هستند محفوظ میباشد؛ همچنین حق تعیین سرنوشت برای برخی از مردم کرد، ترک، عرب و بلوچ که آشکارا خواهان اجرای این اصل بنیادین و استقلال از ایران میباشند محفوظ است. غرض اینکه در اینجا سیاست یک بام و دو هوا معنایی نخواهد داشت.
به هر تقدیر برخلاف بیانات پیران و بزرگان لک و نیز منابع مکتوب تاریخی که آشکارا از لر بودن لک یاد میکنند، چند سالی است در فضای مجازی صداهایی شنیده میشود مبنی بر اینکه لکها کرد هستند و یا گروه قومی مستقل از لر و کرد. چرا چنین صداهایی به گوش میرسد!؟ تاجاییکه دانستهها یاری میکند دلایل زیر را میتوان برشمرد:
به هر روی مشاهده میشود که جریانات کردی و همچنین تفکر یا جریان مرکزگرا بر ریشههای مشترک و برادری با لرها تأکید میکنند؛ در پاسخ بایستی گفت بله! لرها با هر دو گروه در تبار ایرانی مشترک میباشند اما واقعیت و بلکه حقیقت این است دو قوم مانند لر و کرد یا لر و فارس که سهل است حتی مثلاً دو برادری که از گوشت، پوست و استخوان یک پدر و مادر بوده، از یک شکم زاییده شده و از یک سینه شیر خورده باشند، اگر یکی از آنها نسبت به دیگری جفا کند (آنهم مکرر) چه بسا راهشان را از یکدیگر جدا کرده یا حداقل و دست کم از آن ببعد با احتیاط و شک در مقابل هم رفتار کنند؛ این موضوع (لزوم داشتن صداقت) یک مسئله اساسی در روابط انسانی (فردی و اجتماعی) است که فقدان آن آسیب جدی به پایداری رابطهها وارد میکند.
در پایان به یاد میآورد بخش بزرگی از همتباران لک بر هویت و اصالت لری خویش ایستادهاند به گونهای که نگارنده و بلکه تمام لرتباران به این نسل سلحشور که در مقابل جدایی لک از لر ایستادگی نمودهاند، مباهات میکنند.
پایداری کشور را به دور از هرگونه تفرقه، تبعیض و تهیدستی آرزومند است.