شناخت لرهای استان خوزستان

اگرچه در پست پراکندگی قوم لر اشاراتی گذرا به لرهای استان خوزستان گردید ولی با توجه به اینکه قسمت شمالی و شرقی استان در دامنه‌های سلسله کوههای زاگرس بخشی از سرزمین مادری مردمان لر بوده و البته در سایر مناطق استان نیز حضور داشته‌اند تلاش خواهد شد در این مجال پراکندگی لرها در آن سامان بطور مفصل‌تر مورد بررسی قرار گیرد.

استان خوزستان هم اکنون با داشتن 28 شهرستان و جمعیت حدود 5 میلیون نفر، دارای موقعیت و ظرفیت ممتاز جغرافیایی اقتصادی بلحاظ وجود خاک حاصلخیر و منابع آبی فراوانی که از کوههای زاگرس سرچشمه گرفته‌اند می‌باشد؛ گویی در طول تاریخ نیز خاستگاه اوّلین قوم متمدن فلات ایران یعنی سلسله کهن پادشاهی عیلامیان در نزدیک به سه هزار سال پیش از میلاد مسیح بوده است. قلمرو عیلام از مرز عراق تا حوالی منطقه باستانی استخر در نزدیکی مرودشت در استان فارس فعلی را در بر می‌گرفته. عیلام با مرکزیت شوش شامل سراسر استان خوزستان و نیز مناطق لرنشین در استانهای لرستان، ایلام، بختیاری، کهگیلویه، بوشهر و قسمت بزرگی از فارس بوده است. همچنین قابل ذکر است علاوه بر شوش، دو شهر ایذه و بهبهان نیز دارای جایگاه برجسته در تاریخ کشور بوده‌اند بدین صورت که ایذه مرکز حکومت الیمایی اشکانی و بهبهان یا ارگان قدیم مرکز ایالت قباد خوره در روزگار ساسانیان بوده‌ است.

در حال حاضر ترکیب قومی استان خوزستان شکل یافته از سه گروه عمده لر، عرب و فارس می‌باشد. از نظر جغرافیایی بطور تقریبی می‌توان گفت لرها در شرق و شمال و عرب‌ها در غرب و جنوب استان متمرکز هستند. در همین رابطه دکتر سکندر امان اللهی بهاروند بیان می‌دارند استان خوزستان همانند استان فارس از زمانهای کهن تاکنون یکی از مناطق عمده لرنشین بوده است. در زمان انتشار کتاب قوم لر توسط دکتر امان اللهی بهاروند یعنی سال 1370 شش شهرستان از مجموع یازده شهرستان این استان و هم اکنون نیز هفده شهرستان از مجموع بیست و هشت شهرستان یا به طور کامل لرنشین هستند، یا اینکه لرها اکثریت جمعیت آنها را تشکیل می‌دهند و یا هم دست کم حضور لرها در آنها قابل توجه است. این شهرستانها عبارتند از:نقشه پراکندگی لرهای استان خوزستان

ایذه (بختیاری)

باغملک (بهمئی و بختیاری)

مسجدسلیمان (بختیاری)

اندیکا (بختیاری)

لالی (بختیاری)

هفتکل (بختیاری)

شوشتر (بختیاری)

گتوند (بختیاری)

دزفول (بختیاری و فیلی)

بهبهان (کهگیلویه‌ای)

آغاجاری (کهگیلویه‌ای با اکثریت بهمئی)

امیدیه (بختیاری و کهگیلویه‌ای با اکثریت بهمئی)

ماهشهر (بختیاری و کهگیلویه‌ای)

هندیجان (کهگیلویه‌ای و بختیاری)

رامهرمز (بهمئی و بختیاری)

اندیمشک (فیلی)

شوش (فیلی)

چنانکه اشاره شد حضور گسترده لرتباران در استان خوزستان از آنجایی ناشی می‌شود که زاگرس بعنوان سرزمین مادری لرها در چندین استان از جمله خوزستان و فارس گسترده شده، طبیعتاً سرزمین لر بزرگ در گذر تاریخ دارای پیوستگی نزدیک با دو خطه خوزستان و پارس باستانی بوده بطوریکه گاهی جزو پارس (فارس) و زمانی همراه با خوزستان می‌بود. در همین راستا لرهای بختیاری و کهگیلویه نه تنها از دیرباز تاکنون قسمت اعظم این استان را در اختیار داشته‌اند بلکه در زمان حکومت پهلوی مناطق وسیعی از سرزمین آنها ضمیمه خوزستان گشت چنانکه برای مثال شهرستان بهبهان که مرکز کهگیلویه بود از آن مجزا و ضمیمه خوزستان گردید و نیز به همین منوال شهرستانهای ایذه، مسجدسلیمان و بیشتر قسمت شهرستان دزفول (دهستانهای میانکوه، سردشت، لیوس و شهیون) از استان بختیاری جدا و در محدوده استان خوزستان قرار گرفتند؛ امری که کماکان نیز پابرجا است.

به هر سوی، زمانیکه استخراج نفت موجب رونق اقتصادی و شکوفایی شهرهای آبادان، اهواز، امیدیه، ماهشهر و سربندر گردید، تعداد زیادی از بختیاری‌ها و نیز لرهای مناطق کهگیلویه، بهبهان و بوشهر در پی یافتن کار دیار خود را ترک کرده و در این شهرها سکونت گزیدند. چنانکه هم اکنون جمعیت لرها در آنجا نیز چشم گیر است. لرهای خوزستان عمدتاً از سه گروه زیر تشکیل شده‌اند:

1) بختیاری‌ها

2) کهگیلویه‌ای‌ها

3) فیلی‌ها

1) بختیاری‌ها: به دلایلی که در بالا ذکر شد (زیرساخت مناسب جهت توسعه اقتصادی صنعتی) و نیز آنکه مناطق شمالی و شرقی استان از قرنها پیش موضع کوچ زمستانه و قشلاق، بزرگ ایل بختیاری بوده، بختیاری‌ها بیش از سایر گروههای لر در خوزستان بسر می‌برند چنانکه هم اکنون محدوده بسیار بزرگی از این استان را در اختیار دارند. ایذه و مسجدسلیمان، دو شهرستان اصلی بختیاری نشین استان هستند که بعدها خود به چند شهرستان تقسیم شدند:

ایذه: این شهرستان که از قرن ششم هجری ببعد با نام مال امیر شناخته می‌شده و پایتخت اتابکان لر بزرگ بود، از حوزه‌های مهّم سکونت بختیاری‌ها به ویژه طوایف مختلف دینارانی باب، کیان ارثی و بخشی از ململی‌های بابادی باب در نواحی ایوه می‌باشد. از مناطق تابعه‌ی ایذه می‌توان به دهدز، سوسن، هلایجان و مرغا اشاره کرد؛ در ادامه به دو منطقه دهدز و سوسن اشاراتی کوتاه می‌گردد.

دهدز: در گذشته به نام باستانی دژپارت نیز خوانده می‌شده، در جنوب شرقی شهرستان ایذه قرار دارد. توابع آن دنباله‌رود نامیده می‌شود که منطقه دنباله‌رود جنوبی هم مرز با منتهی الیه غربی کهگیلویه یعنی سرزمین بهمئی می‌باشد. شایان ذکر است خطه‌ی دهدز حوزه آبگیر سد کارون 3 را هم میزبانی می‌کند و چشم‌انداز کوه باشکوه غارون در کنار آن، زیبایی خاصی به منطقه بخشیده است. به هر سوی مناطق تابعه دهدز را می‌توان از حوالی مجاور با خاک بهمئی و جانکی سردسیر، در نواحی فالح و سادات حسینی به صورت زیر برشمرد:

فالح، پرچونک، برآفتاب، دهنوکیزوک، ملاح، گور پرویز، چمن، بادلان، دره‌زنگ، لیرسیاه، سرتوف، زراس، میراحمد، بنه‌بلوط، شیوند، آب‌گنجشکی، میانگران، ‌شالو، باجول، پاتاوه، بردرو، نعل‌کنان، ده‌کیان، کلیملک، چلیساد، چهل‌تنان، موردراز و لهبید.

سوسن: نام منطقه‌ای دره مانند در شمال ایذه و هم مرز با استان چهارمحال بختیاری که اطرافش را کوههای بلندی فرا گرفته و رودخانه کارون در معبری عمیق وارد آن می‌شود. از جمله نواحی سوسن می‌توان به پیرانشاهی، اردفه، سوسنبل، گله، بردزرد، بردمیل، آبزهلو، ده‌ثریا، ده‌شیخ، ابوژدان، نپیان، تلخاب، دره‌قباد، شله‌دون، ممبین و پس‌چات اشاره کرد.

باغملک: نام پیشین آن جانکی بوده، در جنوب شهرستان ایذه قرار دارد و در سال 1369 با الحاق بخشی از خاک بهمئی بدان، به سطح شهرستان ارتقاء پیدا نمود. باغملک دارای ترکیب جمعیتی غالب از بختیاریهای کیان ارثی به‌ویژه جانکی‌های گرمسیر و نیز طوایف بهمئی مُهمدی و بهمئی علاءالدینی است. پراکندگی لرتباران در شهرستان باغملک بشرح زیر است:

بخش صیدون

بخش منگشت

بخش قلعه تل

بخش رودزرد

بخش میداوود

بخش هپرو

بخش سرله

صیدون: مرکز سکونت بهمئی‌های مُهمَدی گرمسیر بویژه طوایف خلیلی، علاءالدینی، مهمدمیسا، نریمیسا، کلاه‌کج و بناری در مناطق صیدون، علاء، رودزیر، منجوک، دره بنیاب، بن شوار، سرآسیاب، تنگ چویل، زرگه، نایاب، زواب، شاهزاده عبدالله، دورمونک، طلاور، میان بیشه، دوپرون، پشت‌پر، سر دره، قندی، گرگ آویز، بنار واجل، دره‌تلخ، برد ترکسته و بالیاب می‌باشد.

منگشت: نام آن برگرفته از کوهستان معروف و بزرگ منگشت است و مکان استقرار طوایف بختیاری جانکی گرمسیر در کنار خانواده‌هایی از بهمئی‌ها در نواحی ابوالعباس، لالب و رباط می‌باشد.

قلعه‌تل: به مرکزیت قلعه‌تل، حوزه اصلی سکونت طوایف کیان ارثی و زمانی محل حکومت محمدتقی خان چهارلنگ کیان ارثی ایلخان مقتدر بختیاری در زمان سلسله قاجاریه بود. از مناطق قلعه تل می‌توان به بارانگرد، کمردراز، چاشنیدان، پر سوراخ، چمشه گرگی، جوق انجیر، باغ ملا، دره‎‌باریک، گله‌واری، شاهراه‌زن، چشمه شیرین، دره‌مورد، چهارقاش، کلتندر، پادرازان، گلابوندان، لران، بادرنگان، تم بهار، تمبی، بیدستان، بلغاب، تکیه، آب‌گرازی، تنگ کرد و منطقه تفریحی گردشگری مال‌آقا اشاره کرد.

رودزرد: محل استقرار طوایف جانکی گرمسیر می باشد که در مناطق رودزرد کاید رفیع، کلاسمدین، کلگه، پل بریده، هوره، پیرموسی، ترکاب، چشمه روغنی، آب لشکر، اسلام آباد، بیدزرد آسماری، تخت کبود، پیرنبی و زیرزرد سکونت دارند.

میداوود: منطقه‌ای حاصلخیز از نظر کشاورزی و مزارع کشت برنج به مرکزیت میداوود است. این بخش در کنار هپرو، یکی از دو حوزه اصلی استقرار ممبینی‌های جانکی گرمسیر می‌باشد که خانواده‌هایی از بهمئی‌ها نیز در مجاورت آنها ساکن هستند. مِن جمله مناطق میداوود می‌توان از سرحانی، تیغن، مالخانی، میانکل، محمدکاظمی، صالحی، پتکی و سردشت نام برد.

هپرو: منطقه استقرار ممبینی‌ها است که از جمله نواحی آن می‌توان به دم‌آب، دم‌اشکفت، تنگ خشک، دره‌شور، دره‌انار، دم‌آفتاب، برآفتاب، آب‌گندو، گنبد، چغاسرخک، دره‌نی، گود انجیر، کنجدکار، گرگر، لاکم، سروستان، کله‌پیر، دیمه‌کمر، دورتو، سرمورد، زیرمورد و پسکره اشاره برد.

سرله: گروههایی از بهمئی‌ها و جانکی‌های گرمسیر در این منطقه بسر می‌برند. از نواحی آن می‌توان به پتک جلالی، پتک بیگدلی، دالون، سرخار، چهاردره، آبگرمک، تهلوزرد، پوتو، دوتو، بنه‌دراز، دره‌نا، داری‌دون، انجیرسیاه، مله گوراب، شون‌بچه، بردزرد، دلی چمن، دوگچه، تل شور و چم سید محمد اشاره کرد.

مسجدسلیمان: سراسر این شهرستان در قامت میزبان اوّلین چاه بزرگ نفت خاورمیانه جزء مناطق بختیاری‌نشین است و گروههای مختلفی از سه باب اصلی هفت لنگ یعنی دورکی، بابادی و بهداروند ساکن آن هستند. شایان ذکر است شهرستانهای اندیکا، لالی و هفتکل نیز زیرمجموعه شهرستان مسجدسلیمان بودند که در ادامه به سطح شهرستان ارتقاء پیدا کردند. ترکیب جمعیتی بختیاریهای مسجدسلیمان را علاوه بر مرکز بصورت زیر آورده‌اند:

حومه: نواحی گل‌گیر، تل بزان، لهبری سلیمان، جهانگیری و ترکه‌دز را محل سکونت زراسوندها و بخشی از کیان ارثی‌ها دانسته‌اند.

اندیکا: این ناحیه را سکونتگاه قندعلی‌ها، موری‌ها، کیارسی‌ها و غیره ذکر کرده‌اند.

لالی: حوالی این سامان را محل استقرار اسیوندها، بابادی‌ها، منجزی‌ها و غیره بیان کرده اند.

هفتکل: در جنوب مسجدسلیمان و شمال رامهرمز بعنوان سرزمین مکوندی‌های جانکی گرمسیر عنوان شده است و البته گفته می‌شود زمانیکه خوانین بختیاری صاحب املاک آنجا گشتند طوایفی از ترکها که به بختیاری پیوسته بودند از جمله چهرازی، صفی خانی، شکرلو، اصلان لو، امرلو، وندا و چهارده چریک، جای مخصوص برای اقامت می‌خواستند بنابراین ایلخانی بختیاری اراضی هفتکل را بر آنان تقسیم نمود. همچنین از دیگر ساکنان هفتکل می‌توان به ترکهای لرکی اشاره کرد که از کارگزاران دستگاه سیاسی بختیاری بودند.

شوشتر: بختیاری‌های هفت لنگ بیشتر قسمت این شهرستان را در اختیار داشته و عمدتاً در نواحی گتوند و عقیلی، بتوند، میان‌آب، کرائی و رهدار، شاه‌ولی و سردارآباد سکونت دارند. فزون بر این، بختیاری‌ها در نواحی گندوزلو و لهبری غربی نیز پراکنده‌اند. در این بین قابل ذکر است بخش گتوند در سال 1383 به شهرستان ارتقاء پیدا نمود.

دزفول: دکتر امان اللهی بهاروند در این باره بیان می‌دارند که بطور کلّی اهالی دزفول به شعبه‌ای از زبان لری تکلم می‌کنند اما با این حال همه ساکنین این شهر دارای ریشه واحدی نیستند چنانکه گروههای مختلفی چون فارسها، لرهای بختیاری، لرهای لرستانی، سادات، اعراب و غیره در این شهر سکونت دارند. مناطق عمده بختیاری نشین این شهرستان را در منطقه سردشت بشرح زیر ذکر کرده‌‌اند:

میانکوه: قلمرو طوایفی از چهارلنگ

لیوس: سرزمین طایفه بزرگ مم‌صالح چهارلنگ

سردشت: سرزمین طایفه بزرگ مم‌صالح چهارلنگ

شهیون: خاک طایفه بزرگ ممیوند چهارلنگ

رامهرمز: ذکر شده که خوانین بختیاری در حدود سال 1276 شمسی اراضی رامهرمز را که خالصه بود از دولت خریداری نموده، آنجا را امن کرده و شروع به احداث خانه ها و بازارها و دهات و باغات کردند، و بدین شکل موجب شدند علاوه بر لرها، بهبهانی‌ها و شوشتری‌ها نیز بدان سامان مهاجرت کنند. بر همین اساس منطقه رامهرمز محل سکونت گروههایی از بختیاری‌ها بویژه مردمانی از چهارلنگ‌های کیان ارثی خاصه جانکی‌های گرمسیر بوده است.

2) کهگیلویه‌ای‌ها: لرهای کهگیلویه عمدتاً در شرق و جنوب شرقی استان یعنی شهرستانهای بهبهان، رامهرمز و باغملک سکونت دارند که در این میان لیراوی‌ها بیش از دیگر ایلات در آن مناطق مستقر ‌هستند.

بهبهان: با عنایت بدین نکته که شهر بهبهان در گذر تاریخ از جانب حکومت‌ها بعنوان مرکز سیاسی کهگیلویه مطرح بوده، در این شهرستان علاوه بر بهبهانی‌ها مردمانی از ایلات و طوایف کهگیلویه نیز اعم از لیراوی (بهمئی، طیبی و شیرعالی) و چهاربنیچه (بویراحمد، دشمن زیاری‌، چرام و نویی‌) و دیگر طوایف لر همچون سجادینی‌ها و شهرویی‌ها حضور دارند. البته در این میان بایستی از دو گروه آقاجری‌ها و قنواتی‌ها نام برد زیرا دارای روابط نزدیک تاریخی با مردمان لر بوده‌اند. مثلاً آقاجری‌ها زمانی از ایلات بزرگ و منسجم کهگیلویه بودند هرچند گفته می‌شود ابتدا از نظر قومی و نژادی لرتبار نبودند امّا بنابه متن صریح فارسنامه ناصری شاخه‌هایی از لرها را در ساختار ایلی خویش داشته و همچنین روابط درهم‌تنیده با ایلات و طوایف لر داشته‌اند بگونه‌ای که در گذر زمان آمیختگی قابل توجهی با زبان، فرهنگ و در یک کلام هویت قوم لر به دست داده‌اند. ضمناً با عنایت بدینکه شهرستانهای آغاجاری و امیدیه سابقاً در حوزه بهبهان بوده‌اند، لرهای آنجا نیز ذیل همین مجال مورد توجه خواهند گرفت.

به هر عنوان لرهای بهبهان علاوه بر مرکز شهرستان در مناطق حومه نیز حضور دارند. در همین جهت می‌توان منطقه پیرامونی شهر را در چارچوب چند بخش بصورت زیر نگریست:

تشان

دودانگه

منصوریه

خیرآباد

زیدون

تشان: این منطقه در شمال شهر بهبهان و از منظر تقسیمات سیاسی کشوری در همسایگی شهرستان بهمئی قرار داشته و سکونتگاه بخشی از بهمئی‌های احمدی، طیبی‌ها و دیگر طوایف لر همچون سجادینی‌ها بوده و شامل مناطق زیر است:

ویسی گل زرد، کای رنجکی، تاکائیدی، شه نظری، آهنگران، یوسفی، پیرآباد، سرجوشر، بجک، بالیاوی، تنگ بن، مشهد تشان، کلگه‌زار، مسیری، وَرِزرد، آب امیری، پیازکار، دره‌نی و بیدزرد

دودانگه: بین منطقه تشان و شهر بهبهان واقع شده و محل سکونت گروههایی از طیبی‌ها، شهرویی‌ها و آقاجری‌ها بوده و شامل مناطق دودانگه، کیکاووس، شهرویی، گراب، کردستان، پرچله‌زار، قالند، کره سیاه و تیله‌کوه است.

منصوریه: گفته می‌شود عنوان این ناحیه از نام میرزا منصورخان طباطبایی بهبهانی که بنیان سکونتگاهی آن را نهاده گرفته شده است. منصوریه در حوالی شمال غربی به فاصله چند کیلومتری از شهر بهبهان در مسیر تنگه تکاب قرار داشته و در کنار مردمان بومی آن، موضع سکونت لرهایی از کهگیلویه از جمله بویراحمدی‌ها است.

خیرآباد: در جنوب شرقی شهرستان بهبهان و در مرز استان کهگیلویه و بویراحمد قرار داشته و محل سکونت لرها و آقاجری‌ها می‌باشد. از جمله روستاهای آن می‌توان به خیرآباد، گرمز و برج بمونی آقا اشاره کرد.

زیدون: این ناحیه در جنوبی‌ترین نقطه شهرستان بهبهان و هم مرز با شهرستان دیلم از استان بوشهر جای گرفته است. در بخش زیدون گروههایی از لرهای کهگیلویه مشتمل بر طیبی، چرامی، نویی و مشایخ بویراحمد، در مجاورت آقاجری‌ها پراکنده‌اند.

آغاجاری: در این شهرستان نیز لرهای کهگیلویه‌ای با اکثریت بهمئی در نواحی اسلام آباد، جولکی و هادی خانی ساکن می‌باشند.

امیدیه: در این شهرستان لرهای بختیاری و کهگیلویه‌ای اعم از بهمئی، طیبی و شیرعالی و نیز آغاجری‌ها و قنواتی‌ها در مرکز شهرستان و مناطق میانکوه، جایزان، اَرمش، ده صفر، گرگری، قلندری و آسیاب سکونت دارند.

رامهرمز: در شهرستان رامهرمز نیز حضور لرهای کهگیلویه برجسته می‌باشد که می‌توان آنها را به دو دسته عمده بشرح زیر تقسیم‌بندی کرد:

بهمئی‌ها

شیرعالی‌ها

بهمئی‌ها: شهرستان رامهرمز بهمراه شهرستانهای باغملک و بهبهان بصورت نواری جغرافیایی، سه منطقه عمده سکونت بهمئی‌ها در استان خوزستان است. در این بین طوایف مهمدی شامل علاءالدینی‌ها (بویژه دهه‌های شیخ، محمد و خاجمیر)، کمایی‌ها، کلاه‌کج‌ها، نریمیساها، مهمدمیساها، نوروزی‌ها و عالی‌مهمدها از یک سو و از طرف دیگر بخشی از بهمئی‌های احمدی از جمله طوایف گهرلی، تاکائیدی، ویسی و غیبی در این شهرستان حضوری پر رنگ دارند.

شیرعالی‌ها: گروههایی از دیگر شاخه‌ی لیراوی یعنی شیرعالی‌ها نیز در این شهرستان سکونت دارند. اگرچه از بررسی منابع چنین بر می‌آید که شیرعالی‌ها طی مدتها به دفعات میان منطقه بهبهان و رامهرمز به دلایل گوناگون از جمله مسائل سیاسی مترتب بر ایلات و طوایف در جابجایی بوده و بنابراین جایگاه آنان را می‌توان در دو شهرستان مذکور مورد توجه قرار داد.

علاوه بر حضور لرها در مرکز شهرستان، دو منطقه دارای ترکیب جمعیتی با اکثریت لرتباران است که شامل حومه و ابوالفارس می‌گردد:

حومه: مجموعه وسیعی از نواحی مسکونی که بهمئی‌ها و شیرعالی‌ها در کنار بختیاری‌ها بویژه چهارلنگ‌های جانکی گرمسیر سکونت دارند. از جمله مناطق حومه را بشرح زیر می‌توان نام برد:

رودزرد ماشین، خیجه، ماماتین، شاردین، تشکی، چم مرداس، گنبدلران، چم لیشان، جوبجی، دهیور، بنه امیر عسکر، باصدی، سرطاء، دوکوهک، خان‌کشته، رستم آباد، سندران، بنه حاجی، هزارمنی، دیدونی، شاه ابوالقاسم، سلطان آباد، کهله، بنه رشید، بنه قیطاس، بنه عباس، بنه عسکر، بنه آخوند، بنه ملا احمد، بنه کریم، بنه سهراب و کیمه.

ابوالفارس: در جنوب شهرستان و هم مرز با شهرستان بهمئی یکی از سکونتگاههای مهّم بهمئی‌ها در این شهرستان بوده و شامل مناطق باوج، تلخ آب، تنگ تلخ، شیملان، دوگچه، آبژدان، دره تونم نمی، سرتنگ، دره‌نی، کبوتری و تلخاب مرغان می‌باشد.

ماهشهر: یکی از ساکنین قدیمی بندر ماهشهر طایفه بندری است که به گویش لری ماهشهری سخن می‌گویند. از پیران ماهشهر نقل شده که از قدیم الایام قومی به نام بندری در این شهر زندگی می‌کنند که لرهای بندری نامیده می‌شوند. بندری‌ها به صیادی و کشاورزی اشتغال داشته و شامل خانواده های بندری، اصلاحی، معشوری و عقیقی می‌باشند. همچنین گفته می‌شود در حدود 700 سال پیش گاموری‌ها از منطقه شادگان به بندری‌ها اضافه شدند. علاوه بر این با آمدن شرکت نفت، سایر مردمان لرتبار به ماهشهر مهاجرت نمودند بگونه‌ای که در کلیّت امر گویش مردم ماهشهر را ترکیبی از فارسی، لری و عربی ذکر کرده‌اند.

سربندر: از بخشهای تابعه شهرستان ماهشهر می‌باشد. تا اوایل قرن گذشته خرمشهر فعّال‌ترین بندر خوزستان بود اما حوالی سال 1307 سربندر بنیانهای تجاری خویش را پیدا نموده و بندر شاهپور نام گرفت. این بندر با اتصال کشتیرانی به خط راه آهن جنوب به شمال، در سالهای آینده بتدریج توسعه یافته، میزبان شرکت نفت و صنایع تابعه گردید و نقش فعالی در تجارت و صنعت کشور ایفا کرد.

گفته می‌شود لرتباران از همان اوایل ایجاد و راه‌اندازی تأسیسات بندر و راه آهن، در آن سامان حضور پیدا کردند؛ امورات دشواری را که سایر اقوام بعلت شرایط سخت جغرافیایی و نیز کاری از عهده آن برنمی‌آمدند، پذیرفته و به سرانجام می‌رساندند. در همین رابطه ازنو بیان دکتر جواد صفی نژاد یادآوری و تکمیل می‌گردد که عشایر لر نه تنها در طول تاریخ این کهن بوم اهورایی و جنگهای ملی و میهنی، فداکاریهای چشمگیر از خود نشان دادند بلکه در دوران معاصر و تا به حال نیز در هر عرصه‌ای که نیاز بوده با سخت‌کوشی و پشتکار پای در رکاب خدمت به کشور فشرده‌اند امّا دردآور آنستکه متأسفانه آنچنان که باید و شاید مورد توجه قرار نگرفتند؛ گویی مناطق لرنشین از محروم‌ترین نواحی کشور محسوب می‌شوند. به هر سوی لرهای سربندر را می‌توان به دو دسته عمده بشرح زیر تقسیم‌بندی کرد:

  • بختیاری‌ها: گروه بزرگ لرتباران سربندر را لرهای استان لرستان شامل الیگوردرزی‌ها، از‌نایی‌ها، دورودی‌ها، بروجردی‌ها و جاپلقی‌ها با جامعه شاخص چهارلنگ‌های بختیاری و منسوبین همچون حاجیوند، عبدالوند، دهنوی و آهنگر با عناوین خانوادگی فلاحی، عزیزی، لک، صادقی، توکلی، مرادی، افشار، جعفری، محمدی، درویشی و غیره نام برده‌اند. اصطلاحاً بدین گروه الیگودرزی گفته می‌شود.
  • کهگیلویه‌ای‌ها: اغلب از لیراوی‌ها مخصوصاً بهمئی‌ها و طیبی‌های مهاجر از نواحی بهبهان و رامهرمز عنوان شده‌اند.

هندیجان: دکتر سکندر امان اللهی بهاروند درباره لرهای هندیجان بیان می‌دارند هندیجان جزو شهرستان بندر ماهشهر به شمار می‌آید [در حال حاضر شهرستان است] که محل تعدادی از طوایف لر به شرح زیر می‌باشد:

  • طایفه بهمئی: این طایفه شاخه‌ای از ایل بهمئی از لیراوی‌های کهگیلویه است که به این دیار مهاجرت کرده و فعلاً در سورمغداد سکونت دارد.
  • طایفه خدری: این طایفه، شاخه‌ای از طایفه خدری بختیاری است که گفته می‌شود در حدود یک قرن پیش به هندیجان آمده و اعضای آن در نواحی دهنو و چم مراد بسر می‌برند.
  • طایفه شعبانی: این طایفه از لرهای منطقه شبانکاره می‌باشد که در گذشته دور به هندیجان مهاجرت کرده و از تیره های شکاری، شعبانی، سلیچ، داغری و تلحان تشکیل شده است. این تیره ها در دهات گزالی، چم شعبان، غرابی، چهل منی، بدرانی، هندیجان جنوبی و همچنین در مرکز بخش یعنی شهر هندیجان سکونت دارند. البته برخی عقیده دارند شعبانی‌ها یکی از عشیره‌های اعراب بنی‌راشد از قوم بنی‌تمیم می‌باشند. در همین رابطه بعضی از پیران، دیدگاهی بینابین داشته و معتقدند شعبانی‌ها متشکل از دو گروه لرهای شبانکاره‌ای و عرب‌ها می‌باشند.
  • طایفه حیات داوود: یا حیاتی‌ها شاخه‌ای از طایفه حیات داوود است که از حیات داوود واقع در استان بوشهر به محل کنونی مهاجرت کرده و شامل تیره‌های حیاتی، حیاتی هندیجانی و رحمانی می‌باشد که در دهات چم رحمن، چم کلگه، چم شعبان و تعدادی هم در مرکز بخش هندیجان اقامت دارند. البته گفته می‌شود برخی از بزرگانشان بر این باورند که طبق شجره‌نامه‌های موجود از لرهای منطقه خرم آباد هستند.
  • چاروسایی‌ها: بزرگان این طایفه عقیده دارند در سالهای اخیر از خرم آباد بدین منطقه آمده‌اند. چاروسایی‌ها در نواحی دهملا، جبرآباد، و گروهی در هندیجان شمالی ساکن می‌باشند. از جمله خاندان‌های آنان می‌توان به چاروسایی، ضیغمی، درویشی و کشتیبان اشاره کرد.

3) لرستانی‌ها: از زمانهای دور کوهستانهای زاگرس در شمال استان، سرزمین مادری لرها و حلقه پیوند دهنده مردمان لر و خوزستان بوده؛ گویی در برخی دوره ها از نظر تقسیمات سیاسی نیز لرستان جزو خوزستان قرار میگرفته است. با توجه به همین پیوستگی،  لرستانی‌ها یا لرهای فیلی از دهه ها پیش در مناطق شمالی خوزستان با محوریت سه شهرستان اندیمشک، شوش و دزفول سکونت داشته‌اند. دکتر امان اللهی بهاروند درخصوص نقش تاریخی لرهای فیلی در خوزستان می‌نویسند:

برخی از طوایف لرستان از قدیم الایام در خوزستان شمالی سکونت داشته اند. چنانکه می‌دانیم شهر «لور» که جغرافیانویسان قرون وسطی بارها از آن نام برده‌اند یکی از مراکز مهم لرنشین بوده است. محل این شهر در نزدیکی اندیمشک قرار داشته و همانگونه که قبلاً یادآور شدیم برخی معتقدند که نام قوم لر مأخوذ از نام همین شهر است. به هر حال ما به طور قطع نمی‌دانیم در گذشته های دور کدامیک از طوایف لر در آن شهر می‌زیسته‌اند اما تردیدی نیست که بخش شمالی خوزستان در طول تاریخ بنحوی محل قشلاق برخی از طوایف لر بوده است.

به هر سوی می‌توان ایلات و طوایف لر کوچک (پیشکوه و پشتکوه) را که در مناطق سه گانه اندیمشک، شوش و دزفول نیز حضور دارند بشرح زیر نام برد:

قلاوند

بهاروند

سگوند

دیناروند

بیرانوند

حسنوند

چگنی

پاپی

ساکی

کایدخرده

شوهان

کردعلی

در همین رابطه دکتر سکندر امان اللهی بهاروند بیان می‌دارند آنچه مسلم است، در زمان قاجاریه طوایف قلاوند، بهاروند و سگوند قسمتی از سال یعنی پاییز، زمستان تا نیمه بهار را در آنجا می‌گذراندند که محل هر یک از این سه گروه به شرح زیر است:

قلاوند: این طایفه صحرای شمال اندیمشک را که به صحرای لور معروف است در اختیار دارد.

بهاروند: این طایفه اراضی بین رود کرخه و رود بالارود را که دامنه آن در سمت جنوب به جاده دهلران تا پل کرخه محدود میشد در اختیار داشت. قسمت اعظم این اراضی هنوز در اختیار این طایفه است. اما بخشهایی از آن در چند دهه اخیر به تصرف برخی از طوایف دیگر مانند دلفان، سادات و بیرانوندها درآمده است.

سگوند: این طایفه که بنام سگوند رحیم خانی معروف است شعبه‌ای از ایل سگوند می‌باشد که در حدود نود سال پیش به علت نزاع داخلی در منطقه گرمسیر ماند و برای همیشه از کوچ به ییلاق چشم‌پوشی کرد. طایفه سگوند در میان‌آب یعنی سرزمینی که بین قسمت بالایی رود دز و رود کرخه واقع است سکونت گزیده. پراکندگی جغرافیایی این طایفه پس از اصلاحات ارضی و همچنین با تاسیس شرکتهای کشت و صنعت بهم خورد بگونه‌ای که هم اکنون بیشتر آنها در اندیمشک و چند شهرک دیگر بسر می‌برند.

طایفه عمله: در میان ایلات لر معمولاً بدین اسم برخورد می‌گردد. گفته‌اند اصولاً ترکیب جمعیتی عمله‌ها از طوایف و تیره‌های مختلف و از میان وفادارترین و ورزیده‌ترین افراد انتخاب می‌شود تا امورات و کارهایی را که سابقاً ملازمان و مأموران نزدیک به پادشاهان، حکام و امرا یا به اصطلاح امروز گاردها و تشریفات به انجام می‌رسانند، بر عهده گیرند؛ عنوان شده که طوایف عمله‌ حتّی بالاتر از آن در صورت استعداد کافی نفرات، در حکم نیروی ویژه و واکنش سریع نیز ظاهر می‌شده‌اند.

با چنین پیش درآمدی، طوایف لرتبار عمله‌ی فیلی را یکی از بهترین پاسداران و فداکاران خطه شمالی خوزستان یاد کرده‌اند که حفاظت و حراست منطقه شوش را بر عهده داشته‌اند. در همین راستا گفته می‌شود در زمان قاجار که ناامنی و هرج و مرج افزایش یافته بود، تا مدتها حراست روستاهای اطراف دزفول، شوش و ایضاً خود شهر شوش به آنها واگذار شده بود بنحوی که حضور این طایفه در شهر به کاسب‌کاران و تجار دزفولی اطمینان می‌داد به آنجا مهاجرت و اقامت کنند.

دکتر امان اللهی بهاروند در این رابطه می‌نویسند: این طایفه شامل خانوارهایی است که همراه باقرخان یکی از پسران حسن خان والی پشتکوه به منطقه شوش آمده‌اند. باقرخان برادر حسینقلی خان ابوقداره والی پشتکوه، در مبارزه کسب قدرت شکست خورد و ناگزیر دیار خود را ترک و با همراهان که از طوایف مختلف لر و کرد پشتکوهی بودند به خوزستان آمد. تیره‌های طایفه عمله عبارتند از: کاوند، تیمورکُرد، باتولی، چناری، منگره‌ای، ظهیری، درویش، حاج مشه، هشاور و هیوری که همگی در نواحی شوش حضور داشته‌اند.

لرهای قلعه قطب: قلعه قطب در نزدیکی اندیمشک و در کنار جاده خوزستان – تهران قرار دارد. آنجا ابتدا محل سکونت چند خانوار بود ولی در دو دهه گذشته خانوارهای زیادی از طوایف قلاوند، سگوند، پاپی و غیره به این مکان مهاجرت کرده بطوری که هم اکنون بصورت یک شهرک بزرگ درآمده است.

در پایان امید است قدمی ناچیز در راه شناخت هویت و اصالت‌ها برداشته شده باشد ضمن اینکه یادآوری می‌گردد در صورت کسب آگاهی و اطلاعات جدید درباره لرهای استان خوزستان، پست بالا بروزرسانی و تکمیل‌تر خواهد شد.

151 thoughts on “شناخت لرهای استان خوزستان

  1. سلام .ممنون از اطلاعات مفیدتون
    همان طور که همه میدانید مطلب اقای خلیلی مربوط به جمعیت غالب این مناطق نامبرده هست . به عنوان مثال در مسجد سلیمان طبق حرف برادران مشهدی محمدی بالای ۴۰۰ خانوار از این طایفه زندگی میکنند که خودش جمعیت بالایی هست .البته در همین مسجد سلیمان ایلاتی مثل کرایی هست
    یا در هندیجان طایفه حیدری که خودشون بهمئی معرفی میکنند .یا در روستاهای بهبهان از قدیم کمتر روستایی هست که بهمیی ها حضور نداشته باشند بیشترین پراکندگی مربوط به بیجنی ها هست

      • دزفول همش بختیارین و املاک سرزمینی بختیاری.نود درصد زمینها و مساحت دزفول از طوایف بختیاریه.فارس کجا بوده اینجا اصلا فارس نداریم.بومیان دزفول بختیاری ها و فیلی ها هستن. مهاجران دزفول جدخودمون شاپور شوانکاره اورد اینجا و پل رومی و اسیابها آبی دزفولو و شوشتر را ساخت.جندی شاه پور (محل دفن یعغوب لیث)در مرکز بختیاری ها دفنه.چغامیش بختیارین.چغاخورچارمحال.چغامیش.چغازنبیل.چغاتپه بروجرد.چغا تپه خرم ابادو…چغا کلمه لری.اینجا پنجاه وپنج درصد جمعیت بختیاری پانزده درصد فیلی و سی درصد مهاجران هستن.

        • سلام
          1- در پست فوق تمرکز مطالب ارائه شده بر پراکندگی مردم لر در سطح استان خوزستان بوده و موضوعاتی همچون تعلق تاریخی سرزمین‌های آن و نیز درصد جمعیت اقوام مورد توجه نبوده است.
          2- ضمن اینکه ازنو یادآوری می‌گردد فضای مجازی محیطی آزاد بوده و افراد در عین ناشناخته بودن می‌توانند با هر سطح بینشی هر دیدگاهی را به هر جهت و با هر نیّتی مطرح کنند؛ به اطلاع می‌رساند هر سه پیام مخاطب «آریا» پیش از انتشار ویرایش و اصلاح گردید.
          3- اگرچه پیشتر نیز اشاره گردید که عشایر و مخصوصاً لرها به مدد نیروی بی‌همتا و بالنده‌ی «گووگری»، ثابت کرده‌اند نه تنها فرزندی شایسته برای سرزمین مادری خویش در سلسله جبال دلاورخیز زاگرس بوده‌ بلکه در قامت پور سربلند ایران کهن در پاسداری از عزت آن نیز جلوه‌گری نموده‌اند و نگارنده هم به عنوان فرزندی کوچک از آن تبار بزرگ بدان مفتخر است امّا مجدداً یادآوری می‌گردد ایران عزیز بالاترین سرمایه‌ای می‌باشد که مردمان غیور این مرز و بوم با نثار جانهای شیرین خود حفظ نموده‌اند تا به دست نسل امروز برسد. امری که وظایف سنگینی را در جهت پاسداشت آن امانت گرانبها بر دوش ما می گذارد. بنابراین بایستی عنایت داشت از طرح مطالبی که می‌تواند دست‌مایه تفرقه و چنددستگی میان اقوام گردد خودداری نمود.

        • خانواده ما که دزفولی هستیم از طایفه کیارسی هست. تو شوشتر بختیاری ها از سمت مسجد سلیمان و لالی اومدن ولی خود شوشتری ها فکر نکنم بختباری باشن

        • درود بر شما برادر گرامی .دزفیل یا دژفیل نام شهری است در سرحد خاک فیلی به این دلیل نام دز فیل یا دژ فیلی ها به خود گرفته .البته مهاجرینی همسو و هم نژاد و بیگانه نیز از قرنها پیش حتی قبل از اسلام به این منطقه و مناطق همجوار کوچ داده شدند و سکنی گزیدند که اینک بومی محسوب میشوند .

      • سلام کسی که سایتی میزنه باید حداقل میدانی تحقیق کنه.زبان پارسی باستان زبان لرها جنوب شمال و مرکزی گیل و مازن و برخی اهالی فارس با لهجه ها جداهست.شخص فردوسی اهل طوس خراسان بود و شاهنامه را به زبان خراسانی(که با تعغیراتی اکنون معروف هست به فارسی )نوشت.همونطور که میدونید افغانستان هم جزوی از خراسان بود و زبان خراسانی هست که الان رسمی کشوره نه پارسی اصیل_بحث این مطالب نیست بحث بوجودآوردن(قوم؟؟؟)فارس در خوزستان درکنار لرها و عربها هست .جای تاسف داره برای نویسنده مقاله_قرار نیست هر لر بختیاری فیلی وجنوبی و همچنین عرب از بچگی به کودکان خود فارسی یاد بدن قوم فارسی خطابشون کنید در خوزستان.اینها همون لرو عربهایی هستن که فارسی تکلم میکنن از این دست ادمها حتی امروز که گسترش یافته در اکثر خانواده میبیند_نکته بعدی دزفول و شوشتردو شهرستان بختیاری هستن منکر اقلیت هایی که از قدیم به این دوشهر جهت ساخت پل و اسیاب توسط شاپور شاه شولی آورده شده نیستیم.لکن سرزمینها این دو شهر نود درصد تحت مالکیت بختیاری _پنجاه درصد جمعیت دوشهر کنونی بختیاری.ده درصد فیلی ده درصد عرب و سی درصد اقلیتها گوناگون رومی.صبی ها.گرج و ترکهای آغوز که به این سرزمین آمده و لهجه تک لهجه را از اهالی بومی آموخته و بااندک تعغیری ادا میکنن_مورد مهم و اخر شما تا بحال به شهرستان اهواز گویا نیامدید؟؟؟؟اهواز چهل درصد بختیاری پنجاه درصد عرب وده درصد اقلیتها گوناگون قومیتی هستن_شهرستان ماهشهر هم لرهاجنوبی و بختیاری و فیلی داره تحقیقات درس حسابی کنید لطفا.

        • سلام
          1- در خصوص تحقیقات میدانی بایستی اشاره کرد همانگونه که پیشتر نیز ذکر گردید، در حال حاضر برای پی بردن به درصد جمعیتی اقوام استان نیاز به نفرات و امکانات می‌باشد که چنین تدارکاتی را دولت‌ها می‌توانند تهیه نمایند؛ موضوعی که تاکنون صورت نگرفته و بنابراین بهمئی دات کام نیز از درصد جمعیت لرها نسبت به سایر اقوام در شهرهای استان سخنی به میان نیاورده و به اعلام حضور پر رنگ لرها در سطح استان بسنده کرده است.
          2- چنانکه قبلاً نیز بارها اشاره گردید پارسی‌های باستان را بایستی جدا از قوم فارس متأخر در نظر گرفت؛ در واقع این دو اگرچه با همدیگر می‌توانند مرتبط باشند امّا نباید کاملاً یکسان فرض گردند. برهمین مبنا بهمئی دات کام معتقد به همسانی آن دو نمی‌باشد. گویی همانگونه که در پست نژاد قوم لر نیز بیان گردید برخی نظریات هسته اصلی لرها را از اقوام پارس و ماد باستان می‌دانند هرچند قابل انتظار است اختلاط‌هایی با سایر مردمان باستانی زاگرس همچون کاسی‌ها، عیلامی‌ها و لولوبی‌ها نیز صورت گرفته باشد.
          3- بهمئی دات کام هیچگاه لرها و یا عرب‌هایی را که به هر علت از سنین پایین زبان مادری خویش (زبان‌های لری و عربی) را فرانگرفته‌اند فارس محسوب ننموده چنانکه بارها و مکرراً اشاره گردید که هویت اقوام فقط زبان و یا نسب نبوده بلکه مجموعه‌ای از عناصر مِن جمله سرزمین، تاریخ، نژاد، زبان، دین و آیین، فرهنگ، آداب و رسوم و ساختارهای سیاسی را در برمی‌گرفته است؛ بنابراین صرف از دست دادن زبان، شخص از دایره قومی خویش خارج نمی‌گردد هرچند ارتباطات و شدت تعلق خاطر وی می‌تواند تحت تأثیر قرار گیرد.
          4- بهمئی دات کام به سرزمین‌های بختیاری در دو شهرستان دزفول و شوشتر (سردشت، شهیون، میانکوه، لیوس، گتوند، عقیلی، بتوند، میان‌آب، کرائی، رهدار، سردارآباد، گندوزلو و لهبری) اشاره کرده است. و اصولاً همانگونه که در پاراگراف اوّل پست فوق نیز نوشته شده است؛ قسمت شمالی و شرقی استان خوزستان در دامنه‌های سلسله کوههای زاگرس بخشی از سرزمین مادری مردمان لر بوده است.
          5- ازنو درباره درصد جمعیتی اقوام در سطح استان و مشخصاً شهر اهواز بایستی گفت هرچند در پست پراکندگی قوم لر، استان خوزستان از زمانهای کهن تا کنون یکی از مناطق بزرگ سکونت قوم لر معرفی شده و به حضور برجسته لرها در شهرهای اهواز و آبادان هم اشاراتی گشته امّا تعیین درصد بر اساس حدس و گمان، نمی‌تواند مورد استناد موثق قرار گیرد مگر آنکه توسط مراجع متولی که دارای نفرات و امکانات لازمه می‌باشند صورت گیرد.
          6- در پایان مجدداً یادآوری می‌گردد که بهمئی دات کام به دلیل عدم وجود منابع موثق بنا دارد تا حد امکان، در دو حیطه رایج بصورت قطعی و یقینی ورود ننماید:
          الف: تعیین درصد جمعیتی مردمان لر نسبت به سایر اقوام در سطح مناطق شهری استان‌ها و شهرستان‌ها، زیرا همانگونه که گفته شد نیازمند دخالت مراجع دولتی می‌باشد و از عهده و توان اشخاص خارج است.
          ب: ربط دادن ریشه‌های نسبی و خونی اقوام فعلی به مردمان قدیمی‌تر و کهن، زیرا چنانکه قبلاً نیز اشاره شد اثبات اینگونه ارتباطات نیازمند نسب‌نامه‌های موثق و متقن در طی نسل‌های متمادی است. بویژه آنکه چنین امری در بعضی موارد می‌تواند موجب حساسیت گردد.

        • من اول پیامتو خوندم. فقط اینو جواب میدم، ک اریایی های اصیل، ایلامی ها و ساکن مکانی ب اسم هور و کور بودن. قبل از میلاد مسیح. پس مازنی و ‌‌‌نبودن

        • لر کجا بود تاز آمدید خوزستان همش اثر عربه و به بقیه ای اقوام احترام می‌گذاریم چرا بلد نیستی

          • سلام
            مجدداً یاددآوری می‌گردد نه تنها مناطق وسیعی در شرق استان خوزستان جزو سرزمین لر می‌باشد بلکه شهرهایی چون شوشتر، دزفول و رامهرمز نیز جزوه حوزه نفوذ تاریخی لرها بوده‌اند.
            به هر شکل ضمن اینکه به اطلاع می‌رساند دیدگاه آن مخاطب به علت وجود برخی کلمات نامناسب، قبل از انتشار، ویرایش و اصلاح گردید، ازنو به یاد می‌آورد، به گفته پیران و بزرگان لر، لرهای استان خوزستان اعم از بختیاری، کهگیلویه‌ای و فیلی دارای روابط تاریخی با اعراب استان بوده‌اند؛ بنابراین شایسته است که فرزندان هر دو تبار لر و عرب در آن دیار با «هوشیاری» سعی در افزایش همبستگی‌ها داشته باشند.

            سخنی با همتباران
            از همتباران عزیز خواهشمند است با عنایت بدینکه افراد در فضای مجازی در عین ناشناخته بودن می‌توانند با هر سطح بینشی هر دیدگاهی را به هر جهت و با هر نیّتی مطرح کنند، اظهارات مخاطب مذکور خاتمه یافته تلقی گردد؛ گو اینکه ازنو و با تأکید خاطرنشان می‌شود که به گواه تاریخ، لرها دارای روابط گسترده تاریخی با عرب‌های استان‌های خوزستان و ایلام (پشتکوه لرستان فیلی) بوده‌اند.

      • با سلام و درود بر شما جناب خلیلی . بنده از حیاتی های ماهشهر هستم . خواستم بابت این اطلاعات عالی و ارزشمندی که در سایت تون قرار دادید از شما سپاسگذاری کنم . خواستم به شما دوست عزیز اطلاع بدم که طایفه ی حیاتی ماهشهر و هندیجان علاوه بر بوشهر و خرم آباد ، از شیراز (تنگ ابوالحیات) و در برخی منابع و به گفته برخی بزرگان ذکر شده که از یاسوج نیز تشکیل شده اند و اینکه بزرگان طایفه گفتند که حیاتی های ماهشهر متعلق به خرم آباد نیز هستند طبق تحقیقاتی که من کردم و طبق نسبت فامیلی ای که داریم حرف درستی هست . البته حیاتی ها در مناطقی مثل ایلام و اردبیل و سبزوار هم وجود دارند ولی متاسفانه تاکنون اطلاعی از اینکه آیا نسبتی با حیاتی های لر دارند یا آنکه آنها هم لر هستند یا خیر موجود نیست . ایام به کام

        • سلام
          مخاطب گرامی
          جناب آقای حیاتی
          ضمن سپاس از ابراز محبت جنابعالی و اطلاعات ارائه شده، تندرستی و سعادت را برای آن برادر محترم خواهان است.

      • سلام بر دوستان عزیز آماری که من میدم خوده واقعیته
        جمعیت خوزستان و درصد اقوام

        ۳۳ درصد عرب در جنوب و غربی خوزستان

        ۶ درصد هم دزفولی ها شوشتری ها و بهبهانی ها و قنواتی ها(دزفول و شوشتر و بهبهان و وماهشهر و ….)که اقلیت این شهر رو تشکیل میدن و اکثریت شهرشون رو لر ها تشکیل میدن و خودشون هم با یه لحجه مشابه به لری جنوبی و لری بختیاری صحبت میکنن
        ۱ درصد هم قشقایی و مهاجر از استان های ایران
        ۶۰ درصد هم لر ها از لر های بختیاری و جنوبی و فیلی
        که در شمال خوزستان و شرق خوزستان تا شهر های شوش اهواز وماهشهر و سربندر سکونت دارند و جمعیت کثیری هم در آبادان هستن

        • سلام
          مخاطب گرامی
          جناب آقای حسین
          ضمن تشکر از ابراز محبت آن برادر محترم، همانطور که در کامنت‌های پیشین هم گفته شد: به دست دادن آمار موثق در رابطه با تعیین درصد جمعیتی اقوام را، بنابه نفرات و امکانات، دولت‌ها می‌توانند تهیه نمایند مثلاً گفته می‌شود اداره سرشماری ایالات متحده آمریکا سرشماری‌هایی را بر اساس خاستگاه مردم آن کشور از جمله ایران منتشر کرده است.
          به هر حال گذشته از آمارگیری‌های مذکور که تاکنون در کشور صورت نگرفته، می‌بایست ازنو اشاره کرد مسئله مبنایی این است که اگر جامعه لر با آگاهی به اهمیت لزوم ایجاد اتحاد و همدلی و نیز سازمان سیاسی مطلوب و فراگیر، بتواند شاکله‌ای درخور را به دست دهد، در ادامه مسیر می‌توان سایر موارد را هم ممکن نمود.
          در همین راستا مجدداً خاطرنشان می‌شود ویژگی بارز انسان همانا قوه عقل و تفکر است، برای هرچه بهتر بهره بردن از خصیصه ممتاز عقل و تفکر در راه ساختن جامعه‌ای شایسته، نیاز به آگاهی است چراکه مسیر تغییر درست، از آگاهی مثبت می‌گذرد؛ آگاهی نیز با پای نهادن در راه یادگیری و من جمله مطالعه تجارب و سرگذشت جوامع، اقوام و ملت‌ها، سرمشق گرفتن از نقاط مثبت و عبرت از مقاطع منفی‌شان به دست خواهد آمد.

        • سلام و درود بنده بختیاری هستم و ساکن تهران بنده تعجب میکنم چرا با این اماری که دادید و جمعیت لر و بختیاری خوزستان رو بیشتر یا مساوی با عربها بیان فرمودید چرا همه خوزستان رو به عرب میشناسند و تو تلوزیون همش عربها رو نشون میده و غیره

    • عرض سلام و ادب خدمت همه برادران
      حیدری های ساکن هندیجان اصالت و ریشه های خودشون رو از اعراب میدونند و ارتباطات تنگاتنگی با حیدری های دیگر نواحی خصوصا رامشیر و روستاهای اطراف دارند .

      • سلام.ممنون بابت نظرتون
        بنده با چندین نفر از برادران حیدری در ارتباط هستم که میانگین سنشون ۵۰ سال هست .و خودشان این قضیه را گفتند .و سفری داشتم بندر هندیجان واتفاقی تو بازار بایکی از خواهرزاده طایفه حیدری سر صحبتم باز شد که ایشون این حرف تایید کرد ودیدم که این موضوع چیزی نیست که یکی دو نفر از اون اطلاع داسته باشند .به هر حال من شماره بزرگانشون دارم خواستید وبرایتان مهم هست در اختیارتون میگزارم

    • س ایا ربطی بین زبان فارسی و زبان لری هست یا رابطه نژادی بین فارس و لر هست

      • سلام نه هیچ فرقی نداره لرها همان هفت طایفه فارس هستند
        اصل مردمی به اسم فارس در ایران وجود نداد فارس همان لرها هستند کیانی از ماهشهر ایذه طایفه اورک

    • نویسنده چه لجی با طایفه البته ایل بزرگ بیرانوند داره که بااینکه می‌دونه بزرگترین طایفه لر بیرانوده دربالای بعداز قلاوند وبهاروند در ردیف سوم نوشتش وبعدهم موقع توضیح راجب طوایف کلابیرانوندباجمعیت 700 هزارنفری که اندازه استان کهکیلویه بویراحمد یا چهارمحال و بختیاری جمعیت داره رو حذف کرد واین همون حسادت وکینه توزی هستش که میگن ازقدیم دربین لرها رواج داشته//واقعا متاسفم

      • سلام
        مخاطب گرامی
        جناب آقای بیرانوند
        ظاهراً آن برادر محترم دچار سوءتفاهم گشته‌اند، در همین راستا جهت تبیین موضوع مطالبی مطرح می‌شود:
        ردیف‌بندی: دلیل آنکه بیرانوند در ردیف پنجم (پس از قلاوند، بهاروند، سگوند و دیناروند) آورده شده اینستکه چون 3 ردیف ابتدایی (قلاوند، بهاروند و سگوند) در ادامه مبحث دارای توضیحات می‌باشند، بلحاظ رعایت ترتیب نگارشی، در صدر لیست آمده‌اند.
        درباره مورد چهارم (دیناروند) نیز به دلیل اینکه برای تکمیل کردن بخش لرهای فیلی در گفتار فوق از مکتوبات یکی از همتباران دیناروندی استفاده شده، برای نوعی ادای احترام نسبت به زحمات ایشان، ردیف چهارم به دیناروند اختصاص یافته است.
        پس از موارد مذکور، دقیقاً به دلیل اینکه گفته می‌شود بیرانوندها بزرگ‌ترین مجموعه لرتبار فیلی را تشکیل داده‌اند، ردیف پنجم به آنها اختصاص داده شده است.
        ضمناً گذشته از مورد خاص فوق، بایستی توجه داشت در چنین مواردی، به هر شکل و ترتیبی (چه لیست عمودی، چه نوشتار افقی، چه بر مبنای جمعیت و چه بر اساس حروف الفبا و یا هر شالوده‌‌ی دیگری) به هر حال برخی در ابتدا و بعضی دیگر در انتها قرار خواهند گرفت، بنابراین سزاوار نمی‌باشد که چنین ظواهری دال بر حسادت یا کینه‌ورزی نزد بهمئی دات کام محسوب گردد؛ به گواه ادمین سایت تمام تلاش و سعی خویش را به کار بسته تا نگاهی یکسان به تمام شاخه‌های لرتبار داشته باشد.
        و امّا درخصوص توضیحات: اگر تنها درباره سه ردیف ابتدایی (قلاوند، بهاروند و سگوند) توضیحات تکمیلی داده شده است بدین علت می‌باشد که عمده مطالب آن قسمت بر اساس کتاب قوم لر اثر دکتر سکندر امان‌اللهی بهاروند تهیه شده و ایشان نیز فقط درباره سه مورد مذکور توضیحاتی ذکر نموده‌اند. البته ناگفته نماند همانگونه که در پاراگراف انتهایی نیز توضیح داده شده در صورت کسب آگاهی و اطلاعات جدید درباره لرهای استان خوزستان (از جمله فیلی‌ها)، پست بالا بروزرسانی و تکمیل‌تر خواهد شد.
        به امید همگرایی و همبستگی بیش از پیش شاخه‌های گوناگون تبار بزرگ لر.

        • میشه بگید براساس چه کتاب یا نویسنده ای بیرانوندها بزرگترین ایل لر فیلی؟؟اگر به جمعیت باشه که مرکز بیرانوندها که بیرانشهر همش بیست هزار جمعیت ندارن.که کمتر از ازناسگوند(سی هزار)،الشترحسنوند(۶۰هزار)،دوره چگنی (۴۰هزار)،پلدخترجودکی(۶۰هزار)،بخش پاپی(۵۵)هزار.ینی از تمام شهر و بخش های لرهای فیلی کمتر.خرم آباد هم که غربش چگنی،شمال غرب حسنوند،شمال شرق بیرانوند،شرق پاپی،از مرکز تا جنوب هم بالاگریوه که البته پاپی هم جز همین ایل.تنها شهری که بیرانوند بیشتر داره بروجرد.ک اون هم در شهرهای دیگه مثل دورود و ازنا و کوهدشت جمعیتش کمتر.لرهای ایلام هم که چگنی،سگوند و حسنوند و بالاگریوه هستند.خوزستان هم که بجز سگوند و حسنوند تماما بالاگریوه(قلاوند،پاپی،رشنو،ساکی،جودکی،دیزکوند،میرزاوند…)برای همین حتی سگوند و حسنوند ها شمال خوزستان هم زبانشون بالاگریوه س چون در اقلیتن.ضمن اینکه موردی که از نگاه خیلی از نویسندگان فیلی عمدا یا سهوا پنهان مونده و بقیه فعالین لر هم بخاطر نداشتن آگاهی نشر میدن پایان زمان قاجاریه س.زمان قاجار تقریبا تمام ایلات لر فیلی بجز بیرانوند با حکومت درگیر بودن و بیرانوند متحد قاجار بود برای همین وقتیکه پهلوی اومد فقط مخالف بیرانوندها بود و متحد بقیه هرچند که بازهم بقیه ایلات پشت بیرانوند ها رو گرفتند و کل لرستان درگیرشد.ولی نکته مهم اینکه زمان اقاجار اکثر طوایف فیلی بخاطر اینکه مورد تبعید و تنبیه قاجار قرار نگیرند خود را بیرانوند یا اشکال معرفی می‌کردند.و هنگام ثبت سجلد اکثرا فامیلی بیرانوند گرفتند.نمونش در خرم آباد بسیار که خانواده های بزرگی از طوایف دیگه هستند ولی شهرت بیرانوند گرفتند.و بجز ۱۴تیره اصلی بیرانوند بقیه بخاطر همین فشار قاجار اسم ایل خود را پنهان میکردند.

          • سلام
            ضمن تشکر از توجه آن مخاطب محترم، موارد زیر جهت تبیین بیشتر موضوع ارائه می‌گردد:
            1- از برای مقدمه به یاد می‌آورد همانگونه که قبلاً هم گفته شد، مشخص نمودن آمار جمعیتی امری توان‌فرسا و زمان‌بر می‌باشد، به گونه‌ای که برای به دست دادن آمار موثق درخصوص استعداد جمعیتی اقوام و گروهها نیاز به نفرات و امکانات لازمه می‌باشد که چنین تدارکاتی را دولت‌ها می‌توانند تهیه نمایند؛ موضوعی که تاکنون صورت نگرفته است.

            2- درباره اینکه آن مخاطب محترم نوشته است «میشه بگید براساس چه کتاب یا نویسنده‌ای بیرانوندها بزرگترین ایل لر فیلی؟؟» می‌بایست گفت که آوردن عبارت «گفته می‌شود» به نوعی دلالت بر عدم قطعیت داشته و اشاره به برخی منابع دارد و نه همه‌ی آنها؛ در همین راستا بایستی عنایت داشت منابع مختلف درخصوص جمعیت ایلات و طوایف لر فیلی (پیشکوه و پشتکوه) از جمله بیرانوندها آمارهای متفاوتی ارائه کرده‌اند که البته امری قابل انتظار است زیرا غالب آمارهای تاریخی موجود فارغ از سطح وثوق منابع‌شان، توسط پژوهشگران، مأموران و سفرنامه‌نویسان در بازه‌های زمانی متفاوت قلم زده شده‌اند.
            ضمناً منبع مورد استفاده، جغرافیای لرستان نوشته رحیم خرم‌آبادی می‌باشد که آمار جمعیتی سال 1334 هجری (تقریبا 110 سال پیش) را ارائه داده است.
            همچنین در نظر خواهد بود تا در چارچوب گفتاری مستقل به مبحث جمعیت لرهای فیلی و آمارهای گوناگونش بر اساس منابع موجود بررسی شود پس در آن مجال به طور مفصل‌تر بدان پرداخته و مورد گفتگو و تبادل نظر قرار خواهد گرفت.

        • سلام
          شایسته است تا زمان انجام آمارگیری‌های موثق و قابل استناد، از تأکید بیش از حد بر مبحث جمعیت شاخه‌های گوناگون لر در حال حاضر، خودداری نمود زیرا می‌تواند موجب مجادلات کشدار و زمینه‌ساز بحث‌های حاشیه‌ساز و بی‌فایده گردد. با آرزوی همگرایی بیش از پیش تبار بزرگ لر.

  2. و اما طایفه بندری که در دو شهرستان ماهشهر وهندیجان دهملا حضور دارند
    طبق تحقیقاتی که در حال انجام دادن هستیم مربوط به ۱۸۰ تا ۲۰۰ سال پیش برمیگردد که هم زمان با طایفه قنواتی وارد بندر ماهشهر میشوند که …
    البته برخی از اون ها عرب هستند و به بندری های نصار معروف هستند انشالله در آینده به اطلاعات مفید تری بزرگان طایفه بندری بهمئی با برادران خودشون در ماهشهر دست پیدا خواهند کرد

  3. یا در باغملک بزرگان طایفه شهریاری اصالت خودشون احمدی میدونن وخیلی از طوایف دیگر که تحت تاثیر ایلات دیگر قرار گرفته اما هنوز اصالت خودشون فراموش نکردن
    یک مطلب دیگر
    طایفه سجادینی مگه جز طایفه ایسوی نیست
    لطفا معرفی بفرمایید
    بازم ممنون از اطلاعات شما

    • سلام
      بعنوان مقدمه آنچه در گذشته از نظر رسمی اهمیّت داشته، شاکله سیاسی ایلات و طوایف در رابطه با حکومت‌ها و مقامات دولتی بوده است. بر همین مبنا اگرچه به گفته پیران و بزرگان، سجادینی‌ها دارای پیوستگی بالا با یوسفی‌ها بوده‌اند امّا بیانی مبنی بر اینکه زیرمجموعه نظام سیاسی یوسفی قرار داشته‌اند شنیده نشده است. در همین راستا دکتر نادر افشار نادری نیز در ترسیم تقسیمات سنتی یوسفی ذکری از سجادینی به میان نیاورده‌اند. ضمناً اهمیت استناد به پژوهشهای ایشان از آن جهت است که شخصاً در دهه چهل شمسی یعنی زمانیکه نظام سنتی ایلات و طوایف نسبتاً پابرجا بود، طی ماهها در بین بهمئی‌ها به تحقیق مشغول و طبعاً اطلاعات مربوطه را از منابع دست اوّل کسب نموده بودند.
      از سوی دیگر مرحوم نورمحمد مجیدی درباره سجادینی‌ها می‌نویسد: ایل یوسفی از دو شاخه یوسفی و شجاع الدینی سازمان یافته بود و همواره این دو شاخه در کنار هم می‌زیسته‌اند چنانکه یوسفی در دیار کنونی خویش و ایل شجاع الدینی در روستاهای موگر، دریاچه المان، اوسل و رود قلات زندگی می‌کرده‌اند تا سال 1340 قمری (سال 1300 شمسی) که به انگیزه فشار مالیاتی که طیبی‌ها بر تیره شجاع الدینی وارد کرده بودند، به تشان در حومه بهبهان کوچ نموده و در آنجا نشیمن گزیدند. به هر سوی مرحوم مجیدی نیز دقیقاً نوع رابطه یوسفی‌ها و سجادینی‌ها را مشخص ننموده گویی ابتدا آن را زیرمجموعه ایل یوسفی ولی در ادامه از آن با عنوان ایل یاد می‌کند!!!؟

    • طایفه شهریاری در منطقه چلچلک وابوالعباس یکی از طوایف ايل ممبینی (جانکی گرمسیر) میباشند.

      • با سلام و درود بابت زحمت کشیدن شما دوستان . ولی یه انتقاد دارم در شهرستان اندیمشک ایل بختیاری اکثر جمعیت این شهرستان رو تشکیل میده ولی شما نزدین من خودم بختیاری میوندم ساکن اندیشمک در اندیمشک طوایف حاجیوند عیسوند حسینی زلکی دره کایدی عبدالوند سالاروند سرلک هیودی و … حضور دارن که همه بختیاری هستن

        • سلام
          ضمن سپاس از ابراز محبت آن برادر محترم، همانگونه که در انتهای این پست نیز اشاره شده است؛ مدنظر خواهد بود تا در صورت کسب آگاهی و اطلاعات مکتوب و موثق جدید درباره لرهای استان خوزستان، پست بالا بروز رسانی و تکمیل‌تر گردد. گویی دریافت نظرات مختلف از جمله کامنت شما می‌تواند به پختگی بیشتر مبحث از درون گفتگوها بیانجامد چنانکه هدف از در اختیار قرار دادن بخش دیدگاهها همین امر می‌باشد.

        • فک نکنم این اطلاعاتی که داری میدی درست باشه اطلاعات غلط به مردم نده این طوایف که تو داری به مردم میگی فک نکنم ساکن خود شهرستان اندیمشک باشن سرچ کن توی اینترنت فک کنم از هیچ جا اطلاعات نداری این طوایف حاجیوند و سالاروند که تو داری میگی طوایف شهرستان دورود و سپیددشت هستن نه اندیمشک و درضمن اگر هم باشن سمت شهرستان دزفول هستن سرچ کن اطلاعات کسب بکن طوایف شهرستان اندیمشک طوایف لر از جمله سگوند قلاوند میرزاوند دریکوند پاپی هستن و زبان واحد اندیمشک زبان لری فیلی میباشد

          • سلام
            ضمن سپاس از توجه شما نسبت به مطالب مطرح شده و گفتگوی متقابل و سازنده، ازنو یادآوری می‌گردد همانگونه که مکرراً نیز بیان گردید؛ اگر به مسائلی همچون تقسیمات و پراکندگی طایفه‌ای، شجره‌نامه، نَسَب‌نامه، مسائل تاریخی، جمعیت و… پرداخته می‌شود صرفاً از برای کسب شناخت از یکدیگر و آگاهی از هویت و اصالت‌ها است. به امید همگرایی روزافزون مردمان لرتبار.

          • من خودم از طایفه حاجیوند ایل میوند بختیاری ساکن اندیمشک هستم چیزی از این بالا تر ؟؟؟؟

            • نگو ساکن اندیمشک هستی ساکن شهرکهای دزفولی. اندیمشک حاجیوند نداره

        • داداش همه میدونن ما بالاگریوه ساکنین اصلی‌ اندیمشک‌ هستیم‌ بختياري هم‌‌ اومده‌ اینجا‌

          • سلام
            مخاطب گرامی
            جناب آقای محمدمهدی
            ضمن تشکر از توجه شما، هرچند شناخت و آگاهی از یکدیگر امری شایسته و لازم می‌باشد امّا مجدداً نظر همتباران گرانقدر بدین موضوع جلب می‌گردد که لازم و ضروری است در کنار آن، به تحکیم بیش از پیش همگرایی‌ها و همبستگی‌ها بر پایه بیش از ۱۱۰۰ سال زندگی جمعی لرتباران و درهم‌تنیدگی‌های بسیار و یگانگی بالا نیز عنایت ویژه داشت؛ در این بین یقیناً نگاههای محدود به ایل و طایفه که احیاناً می‌تواند به ایجاد زاویه و تفرقه با سایر همتباران از دیگر ایلات و طوایف منجر شود، درست نمی‌باشد. گو اینکه ازنو و با تأکید خاطرنشان می‌شود که به گواه تاریخ، نه تنها بالاگریوه و بختیاری بلکه سایر شاخه‌های لرتبار همچون بیرانوند، باجولوند، چگنی، سلسله، دلفان، طرهان، کهگیلویه، ممسنی و غیره همگی در گذشته در شاکله‌ی واحدی جای داشته و بنابر چنین سابقه‌ای، روابط نزدیک و عجین‌شدگی آنها جلوه‌گر است؛ یعنی خُمونی بگُم که هَمَش یکیِن

              • درود
                با سپاس از ابراز محبت آن برادر محترم، حقیقتاً ذات و اصالت لر چیزی جز صفا، صمیمت، صداقت و شجاعت نبوده است.

          • یه جوری اندیمشک رو برا خودتون تقسیم کردین که هرکی ندونه فکر میکنه راست میگید.تا ۵۰ سال پیش اونجا رو میگفتند صالح آباد و جزء املاک خوانین قطب دزفول بوده واکثریت جمعیتش هم دزفولی و عرب بودن.حضور لرها توی اندیمشک کلا بعد از احداث راه آهن بوده

            • سلام
              البته بایستی عنایت داشت چنانکه در مطالب پست فوق به نقل از کتاب قوم لر اثر دکتر سکندر امان‌اللهی بهاروند نیز گفته شد:

              شهر «لور» در نزدیکی اندیمشک که جغرافیانویسان قرون وسطی بارها از آن نام برده‌اند یکی از مراکز مهّم لرنشین بوده است بنابراین می‌توان دریافت که لرها بسیار قبل‌تر از ظهور اندیمشک و صالح‌آباد، ساکنان منطقه اندیمشک فعلی بوده‌اند.

  4. سلام خدمت شما خسته نباشید
    میخواستم بدونم کلانتر هرمزی های ساکن رامهرمز دقیقا از چه قومی هستن؟بختیاری هستن؟
    چون بعضی جاها نوشته که بختیاری هستن و بعضی جاها میگن که بومی رامهرمز هستن.
    کلا رامهرمز من هرچی گشتم یا پرس و جو کردم، فقط تا تاریخ مالک ها مثل کریمی و طاهر بهبهانی و صمیمی و… پیدا کردم نه پیشتر
    یه چیزایی هم نوشته که اسطخری جهانگرد رفته و گفته زبانی دارن که فهمیده نمیشود ولی چیز درست حسابی نمیشه پیدا کرد
    ممنون میشم اگر امکانش هست توضیح بفرمایید

    • سلام
      ضمن سپاس از ابراز محبت شما، متأسفانه اطلاعاتی در این باره در دست نمی‌باشد امّا بعنوان نمونه مکتوبات دو تن از کسانیکه درباره رامهرمز مطالبی نگاشته‌اند یعنی حاج عبدالغفار نجم‌الملک از رجال دوره قاجاریه و امام شوشتری در ادامه ارائه می‌شود؛ نجم‌الملک می‌نویسد:
      حرکت نمودیم بسمت رامهرمز که به تخفیف اعراب «رومز» گویند. در وسط راه موضعی است دره‌بید گویند، از آنجا جزو رامهرمز است و چند نهر آب شور از کوه گچ سرازیر می‌شد به سمت فلاحیه، زراعت کنجد از آنجا می‌شود. این جلگه چمنزار خوبی است. اهل بختیاری تا اینجاها بقشلاق میایند.
      او در ادامه ذکر می‌کند که وارد رامهرمز شدیم؛ حکومت رامهرمز به عهده جبار است شیخ آل خمیس. ساکنان شهر متفرقه‌اند از بهبهانی و غشقایی و جراحی و فلاحیه و شوشتر و غیره. شهر رامهرمز سابق خیلی بزرگ بوده حال دویست خانوار بیشتر جمعیت ندارد، همه فقیر، در خانه‌های چینه و کپر سکنی دارند و الان هم رامهرمز بهمین قریه خراب تعلق می‌گیرد. در شهر رامهرمز امروز یک باب حمام یافت نمی‌شود. در این ملک خراب گاه بختیاری حاکم است، گاه پسر نصره الملک، گاه عرب، گاه عجم و اکنون پسر شیخ جباره.
      در همین ارتباط امام شوشتری نیز درخصوص رامهرمز نوشته است در قرون متأخره در اثر استیلا و کشمکش لرها، عربها و ترکها این شهر بکلی کوچک و ویران گردیده بصورت دهی درآمد. امّا چون در سال 1315 قمری (1276 شمسی) خوانین بختیاری اراضی رامهرمز که خالصه بود را از دولت خریداری نمودند و آنجا را امن کرده و شروع به احداث خانه‌ها، بازارها، دهات و باغات در آن کردند مردم بهبهان و شوشتر نیز از موقع استفاده کرده بنای مهاجرت به رامهرمز را گذاشتند کم‌کم آنجا آباد گردید و بار دیگر در عداد شهرها درآمد.

    • اولا رامهرمز شهری بوده که هرمز ساسانی بنا کرده.و اینکه فامیلهای هرمزی کلانتر و کلانتر هرمزی همه و همه از کلانتران ایل بختیاری هستند که از حاکمان رامهرمز بوده اند.ودر ضمن بومی رامهرمز یعنی لر.چون از قدیم و الایام رامهرمز جایگاه مردمان لر بوده.حالا چه بختیاری و چه بیر احمدی

    • سلام و عرض ادب، خسته نباشید.
      مغذرت میخوام کجا ذکر شده مردم دزفول بختیاری هستن؟ تا جایی که بنده اطلاع دارم مردم دزفول بومی هستند و اصلتا هم دزفولی هستن و حتی زبان مخصوص خودشون رو دارن و بختیاری صحبت نمیکنن. البته چند سالی میشه که لر ها و بختیاری ها وارد دزفول شدن و شهر دزفول دیگه شهر بومی به حساب نمیاد، ولی فکر نمیکنم تمام دزفولی ها بختیاری باشن.
      خیلی هم بابت اطلاعات خوبتون متشکر.

  5. اخه ماهشهر رو زدی بختیاری؟ ماهشهر بالای نصفش عربه من خودم فامیل هام همه ماهشهرن کلی عرب داره بعد رامهرمز و شوش رو زدی بختیاری؟ بابا شوش رو همه میدونن اکثرش عربه بعد تو زدی بختیاری؟ دزفول هم که دزفولین ار کجا بود عجب مقاله خیلی مشکل داره اصلا لر ها اینقد زیاد نیستن فقط ایذه و مسجد سلیمان تو خوزستان اکثرا لرن

    پاسخ ↓

    • سلام
      در پست فوق از درصد جمعیت لرها نسبت به سایر اقوام در شهرهای ماهشهر، رامهرمز، شوش و دزفول سخنی به میان نیامده است زیرا اصولاً چنین امری نیازمند آمارگیری‌های رسمی توسط دولت‌ها می‌باشد؛ موضوعی که تاکنون صورت نگرفته است.

      • هفتاد درصد خوزستان جزو جغرافیا لر بزرگ بوده.از ایذه تا خوده اهواز.بعد میگی فقت ایذه و مسلیمون.رامهرمز مرد مومن جزو کهگیلویه بویراحمد بوده نود درصد لر ده درص. اقلیتها مهاجر_ماهشهر کلی لیروای و ممسنی و بختیاری ولرشوانکاره داره بعلاوه قنواتی.اما پنجاه درصدش عرب هست_دزفول شصت و پنج درصدش بختیاری فیلی رشنو سیاهپوش کرناس هست _شوش پنجاه درصد لرفیلی بختیاری پنجاه درصد عرب.اهواز چهل درصدعرب چهل درصد بختیاری بیست درصد اقلیتها مهاجر .

        • سلام
          پست فوق در واقع شناختی مبسوط‌تر نسبت به پست پراکندگی قوم لر می‌باشد که آن نیز خود مقدمه‌ای کوتاه درباره پراکندگی لرها در سطح کشور بوده است. بنابراین انتظارات از این مجال در سطح مربوطه باشد و نه موضوعات و مسائل زیربینانه که بعضاً همچون درصد جمعیتی اقوام استان هنوز هم توسط مراجع موثق مشخص و تعیین نگشته‌اند. به هر روی اگر گفتار بالا با دقت بیشتری مطالعه گردد دریافته خواهد شد که ذکر گردیده:
          الف- قسمت شمالی و شرقی استان در دامنه‌های سلسله کوههای زاگرس بخشی از سرزمین مادری مردمان لر بوده و البته در سایر مناطق استان نیز حضور داشته‌اند.
          ب- هفده شهرستان از مجموع 28 شهرستان یا به طور کامل لرنشین هستند، یا اینکه لرها اکثریت جمعیت آنها را تشکیل می‌دهند و یا هم دست کم حضور لرها در آنها قابل توجه است. این شهرستانها عبارتند از:
          1- ایذه
          2- باغملک
          3- مسجدسلیمان
          4- اندیکا
          5- لالی
          6- هفتکل
          7- گتوند
          8- اندیمشک
          9- شوش
          10- بهبهان
          11- آغاجاری
          12- رامهرمز
          13- هندیجان
          14- امیدیه
          15- ماهشهر
          16- دزفول
          17- شوشتر

          ج- حضور گسترده لرتباران در استان خوزستان از آنجایی ناشی می‌شود که زاگرس بعنوان سرزمین مادری لرها در چندین استان از جمله خوزستان و فارس گسترده شده، طبیعتاً سرزمین لر بزرگ در گذر تاریخ دارای پیوستگی نزدیک با دو خطه خوزستان و پارس باستانی بوده است.
          د- زمانیکه استخراج نفت موجب رونق اقتصادی و شکوفایی شهرهای آبادان، اهواز، امیدیه، ماهشهر و سربندر گردید، تعداد زیادی از بختیاری‌ها و نیز لرهای مناطق کهگیلویه، بهبهان و بوشهر در پی یافتن کار دیار خود را ترک کرده و در این شهرها سکونت گزیدند.
          ضمناً عدم اعلام درصد جمعیتی اقوام استان خوزستان توسط بهمئی دات کام از آنجا ناشی می‌شود که چنانکه پیشتر نیز اشاره گردید، در حال حاضر برای پی‌بردن به درصد جمعیتی اقوام نیاز به نفرات و امکانات می‌باشد که چنین تدارکاتی را دولت‌ها می‌توانند تهیه نمایند؛ موضوعی که تاکنون صورت نگرفته است.
          در پایان به اطلاع می‌رساند از شواهد و قرائن چنین برمی‌آید مخاطبین «مینو یاوری»، «یزدان خوزستانی»، «سینا ولیزاد» و «آریا» همگی یکنفر می‌باشند؛ در همین راستا اگرچه فضای مجازی محیطی آزاد بوده و افراد در عین ناشناخته بودن می‌توانند با هر سطح بینشی هر دیدگاهی را به هر جهت و با هر نیّتی مطرح کنند امّا بلحاظ شفافیت انتظار می‌رود مخاطبین ارجمند درصورت عدم استفاده از نام واقعی، حداقل از یک نام مستعار استفاده نمایند.

    • بخش سردشت دزفول با ۲۸۲ هزار نفر جمعیت همش بختیاری کوی مدرس از دزفول با ۷۶ هزار نفر همه بختیاری شهر کوپیته با ۲۳ هزار نفر همه بخیتاری در خود شهر بالغ بر ۵۰ هزار بختیاری این فقط لر های دزفول اینقدرن من خودم دزفولی هستم تو مرکز آمارم ولی همیشه حقیقت رو میگم لر ها نزدیک به ۴۴۰ هزار نفر از جمعیت دزفول رو تشکیل میدن فقط لر های دزفول از شاخه بختیاری هستن

      • سلام
        ضمن تشکر از توجه شما، البته قابل ذکر می‌باشد که بر اساس گزارشات سال 1395 جمعیت کل شهرستان دزفول در حدود 440 هزار نفر برآورد شده است!

      • سردشت کجا ۲۰۰ هزار نفر جمعیت داره !!!؟ دزفول یک شهر فارس نشین هست و بختیاری ها مهاجر هستن

        • فارس تو دزفول؟؟؟فارس کجا بود لطفا هویت سازی نکن.دزفول درزاگرسه و زاگرس قلمرو لرها پارسی تبار.تمام سرزمینها دزفول از طوایف بختیاری هست.که نود درصد مساحت زمینها و اراضی را شامل میشه.اگر شما اهل اینجا هستین چرا هیچگونه زمینی ابااجدادی ندارید؟؟؟سردشت_سالند_چغامیش_دریاچه تمبی و بخش تمبی_دریاچه شهیون و بخش شهیون_لیوس_دره کاید_گاومیر_جندی شاه پور و شاه آباد_سیاه منصور و سره سرباز_سه ویری_فضیلی دولتی قلعه خلیل_چغاپهن_صفی اباد قلعه سید پیام نور_سبزاب سربیشه_و…..همگی از بختیاری و بختیاری نشینن ک نود درصد مساحت شهرستانن.نام طوایف بختیاری هنوز ک هنوزه روی بافت کهن هست مثل بخش شهیون که متعلق به طوایف شهی و شهنی چهارلنگه یا لیوس که متعلق به طایفه لیوسی و….ازنظر جمعیتی هم هفتادوپنج درصد لر هست و سی وپنج درصد مهاجران… صاحب پیج درج کرده خوزستان فارس لر و عرب.درحالیک خوزستان نود درصدد لر و عرب و ده درصد اقلیتها مهاجرن بخش شمالیش لر و بخش جنوبیش عرب هست.بعلاوه اقلیتها مهاجر ک میان این دوقوم امدن و موندن

      • آقای مخبر دزفولی اولا شما با همان بختیاریها هم سر سازش ندارین و نمی‌سازند و من اصلاح کنم حرفتون رو که جمعیت کثیری از دزفول رو لرهای فیلی هم تشکیل میدن که ازجمله رشنوها ، پاپی ها و حتی چندین شهرک از دزفول بالفرض مثال شهرک سنجر اصلا مالکینش که سند به نامشان بوده از ایل سکوند و طایفه قلی می‌باشند که از اقوام فیلی می‌باشند

      • آقای مخبری، اول اینکه خودت رو دزفولی جا نزن
        دوم اینکه مرکز آمار کی آمار گرفته از جمعیت لرهای دزفول؟
        سوم اینکه این آمار دروغی که ارائه کردی نشان از بیسوادی شما داره،
        طبق این آمار شما خودت هم لر هستی.🤣🤣🤣

        یه نگاه به سردشت بنداز، ۳ تا خیابون داره، حالا توی هر خیابون باید۹هزار نفر ساکن باشن، خودت خنده ت نمیگیره؟؟؟؟؟؟؟؟؟

        • سلام
          ضمن اینکه از جانب بهمئی دات کام پاسخ لازم به مخاطب مخبری درباره جمعیت کل شهرستان دزفول در سرشماری سال 1395 داده شده است می‌بایست ازنو خاطرنشان کرد چنانکه بارها گفته شد فضای مجازی همانطور که از نام آن نیز هویدا می‌باشد متفاوت از محیط واقعی بوده بدین صورت که افراد در فضای مجازی در عین ناشناخته بودن می‌توانند با هر سطح بینشی هر دیدگاهی را به هر جهت و با هر نیّتی مطرح کنند؛ بنابراین ادامه‌دار نمودن بیش از حد گفتگوها در خصوص کامنت‌های حاشیه‌ساز که هویت حقیقی و هدف صاحب آن مشخص نمی‌باشد، لازم و ضروری به‌نظر نمی‌رسد. برهمین اساس مخاطب مخبری ممکن است لر بوده یا نباشد، سهواً و از سر ناآگاهی و یا حتّی عمداً به هر دلیل و نیّتی ولو اهداف منفی چون تخریب مردم لر چنین نظری را ذکر کرده باشد. به هر حال مجدداً یادآور می‌گردد ادامه‌دار نمودن بیش از حد گفتگوها در خصوص کامنت‌های حاشیه‌ساز که هویت حقیقی و هدف صاحب آن مشخص نمی‌باشد، لازم و ضروری به‌نظر نمی‌رسد.

    • خوزستان بطور کلی ب دو بخش تقسیم میشه.جنوب خوزستان که مال عربها هست و شمال خوزستان مال بختیاریها_مجموع مردم خوزستان نود درصد لر و عرب.ده درصد اقلیت تشکیل میشه اقلیتها شامل دزفول و شوشتر. اهواز. و ترک های ساکن اهواز و ماهشهر _رامهرمز که لرن مشتی_شوش هم تقسیم بین لر و عرب مساوی_دزفول هم که شصت هفتاددرصدش لر هستن.سی درصد هم که شاپورشاه ساسانی جد لرهااوردشون ک باشون پل رومی و اسیابها راساخت_و الانم زبونشم از لری اموختن_ولایت لر بزرگ دوره اتابکان شامل هوزه(اهواز)-دورک(شادگان)_شوش_کارون_ازادگان_دزفول_اندیمشک_اندیکا_گتوند_هفتگل_دهدزو دزپارت_لالی_شوشتر وعقیلی_ایذه_باغملک_رامهرمز_به بهون(سیه چادر نو)-مسجدسلیمان_اغاجاری و…میشد_فقت بهت توصیه میکنم نقشه اتابکان لر بزرگ را نگاه کنی_دورک را خوانین بختیاری ب شیخ خزعل فروختن قبلا مال ایل دورکی بود_هوزه یا اهواز راهم نصفشو ب شیخ خزعل فروختن_الان چهل درصد اهواز عرب چهل درصد لر و ببست درصد ترک ارمنی گرجی و…هست ا .

    • سلام چی میگی برادر من . من بچه دزفولم و دزفول فقط هفتاد درصدش مال بخش سردشته و همشونم لرن و فقط سی درصد دزفول مال مرکزه که بازم اکثرشون لرن . مثلا مثل مناطقی مانند چغامیش و غیره .بعدشم اصن تا حالا خوزستان اومدی که میگی فقط ایذه و مسجدسلیمان لرن؟ پس دزفول و اندیمشک و اندیکا و هفتکل و قلعه تل و باغملک و شوشتر و … رو لر حساب نکردی ‌؟ تازه من بیشتر شهرارو هم نگفتم

      • چه آمارهای دقیقی، سردشت که ۳تا خیابون داره، هفتاد درصد شهرستان دزفول رو شامل میشه؟؟
        حیف مرکز آمار باید از شما برای تهیه آمار استفاده میکرد، هوش مصنوعی پیش پای شما لنگ میندازه🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣

        • سلام
          فارغ از اینکه منظور مخاطب مذکور از هفتاد درصد، وسعت سرزمینی است و یا میزان جمعیت، بایستی یادآور شد بلحاظ سرزمینی و به پشتوانه تاریخ، بخش بسیار بزرگی از شهرستان دزفول خاک بختیاری و جزء لرستان بزرگ تاریخی است؛ همچنین از یادها نمی‌رود که لرستان بزرگ واژه‌ای می‌باشد سرشار از عشق بی‌ریا که آمال و آرزوهای مردمی باصفا، صمیمی، صادق و شجاع را جلوه‌گر است ضمناً موضوع فوق (لرستان بزرگ) جدا از تقسیمات سیاسی کشوری معاصر می‌باشد که توسط دولت‌های مرکزی و خارج از سازمان سیاسی مردم لر اعمال شده، البته ناگفته نماند در تقسیمات سیاسی کشوری معاصر نیز منطقه سردشت بخش اعظم شهرستان دزفول را دربرگرفته است.

  6. خاندان یا ایل گشتیل که بزرگترین خاندان هندیجان و آغاجاری هست که هیچ اسمی از اون برده نشده.تحقیق کنید و در قسمت هندیجان و آغاجاری ضافه کنید

    • سلام
      مخاطب گرامی
      جناب آقای حیاتی
      ضمن سپاس از التفات جنابعالی نسبت به مطالب مطرح شده، با توجه بدانکه پژوهشگران از «گشتیل» بعنوان زیرمجموعه ایل آقاجری نام برده‌اند، طبیعتاً اشاره به کلیت ایل آقاجری در پست بالا (بخش لرهای کهگیلویه‌ای در منطقه بهبهان و توابع) در برگیرنده موضوع مورد اشاره شما نیز می‌باشد. از سوی دیگر چنانکه پیشتر نیز اشاره گردید با عنایت به اینکه آقاجری‌ها از ایلات مهم کهگیلویه بوده‌اند و همچنین دارای روابط تاریخی با بهمئی‌ها بنابراین مدنظر خواهد بود تا در قالب پست مستقلی بدانها پرداخته شود. تا خداوند چه خواهد.

  7. دزفول و شوشتر و رامهرمز و بهبهان هیچ ربطی به لرهای مهاجر نداره ما مردم بومی خوزستانیم

    • سلام
      1- ناگفته پیداست بطوریکه در سربرگ وبسایت نیز اشاره شده است به سبب موضوع مورد هدف در این پایگاه، در سلسله پست‌های شناخت لرهای استان‌های مختلف، تأکید و تمرکز بر مردمان لر خواهد بود و احیاناً عدم اشاره به سایر اقوام همچون فارس‌ها و عرب‌ها دلیل نادیده انگاشتن وجود آنها نمی‌باشد؛ بنابراین جایگاه مردمان بهبهانی، رامهرمزی، شوشتری و دزفولی در شهرهای بهبهان، رامهرمز، شوشتر و دزفول مورد احترام است. گویی بارها اشاره گردید همبستگی تمام اقوام ایرانی مدنظر بهمئی دات کام بوده و می‌باشد و اگر به موضوعاتی چون تقسیمات ایلیاتی و طایفه‌ای پرداخته می‌شود صرفاً از برای شناخت و آگاهی یکدیگر بوده و نه خودبینی، تکبر و تعصبات نابجا.
      2- ضمن اینکه مجدداً یادآوری می‌گردد فضای مجازی محیطی آزاد بوده و افراد در عین ناشناخته بودن می‌توانند با هر سطح بینشی هر دیدگاهی را به هر جهت و با هر نیّتی مطرح کنند؛ به اطلاع می‌رساند هر دو پیام شما به دلیل وجود برخی کلمات نامناسب قبل از انتشار ویرایش و اصلاح گردید.

    • بهبهان یا به بهون اسمش هم روشه یعنی بهون نو(سیاه چادر نو)و تا قبل تقسیمات کشوری بعد مشروطه بهمراه رامهرمز جزو کهگیلویه بویراحمد بود و ربطی به خوزستان نداره.هردو شهرستان بهبهان و رامهرمز لرتبارن بعلاوه عده کوچکی ک اومدن وموندن.شهرستانها دورک(شادگان کنونی)و اهواز(هوزه)هم طبق اسناد ملی در کتابخانه موزه ملی املاک سرزمینی بختیاریهاست مثلا دورک یا دورق مال ایل دورکی هفت لنگ و هوزه مشترک طوایفی از چهارلنگ و هفت لنگ بوده که صمصام السلطنه نجفقلی خان بختیار.دورک را کامل به شیخ خزعل فروخت و نصف زمینها اهواز را هم به شیخ خزعل فروخت _شوش هفتگل دزفول اندیمشک دهدز گتوندوعقیلی شوشتر لالی انذیکا باغملک ایذه مسجد سلیمان هم املاک سرزمینی لرتباران هست که نود درصد جمعیت و نود درصد مساحتشو تشکیل میدن. طبق بعضی اسناد شمال خوزستان شامل خوزستان کنونی نبوده و جزو جنوب چهارمحال بختیاری بوده که رضاشاه در تقسیمات کشوری از بیم لرتباران جدا و بخ خوزستان اطلاق کرد.حالا انقلاب که رخ داده عده ای با انواع نوشته ها سعی در هویت داادن بع اقلیتی ک ربطی به این شهرستانها از لحاظ تاریخی ندارن بدن. اخه فارس چ ربطی به خوزستان داره؟خوده لهجه اقلیتها در دزفول و شوستر تک لهجس و از لری آموخته شده تمام واژگان لری هست و به دلیل نآشنایی با زبان بومی که لری هست و ساکنان جندی شاپور بودن به این شکل تثبیت شده.حال داشتن زبان مییبایست ده ها لهجه و چند گویش داشته باشه نه تک لهجه

    • بیشتر املاک دزفول ثبت سند بنام لرها ست شما به لطف رضا شاه سر دمی در اوردی

      • سلام
        ضمن سپاس از دغدغه جنابعالی، از همتباران گرامی خواهشمند است اظهارات مخاطب مورد نظر را خاتمه یافته تلقی نمایند. ضمن اینکه ازنو خاطرنشان می‌گردد بهبهانی‌ها، شوشتری‌ها و دزفولی‌ها دارای روابط تاریخی با لرها بوده‌اند (به‌ویژه بهبهانی‌ها و شوشتری‌ها) بنابراین برازنده آن است که بر مشترکات تأکید گردد.
        در همین راستا شایسته است به جای بحث، جدل و مواجهه با دیگر گروهها و اقوام که می‌تواند ضمن هدر رفت توان، وقت و هزینه‌ها، حاشیه‌ساز هم گردد، توجهات، متمرکز بر شناخت از تبار و اصالت خویشتن باشد.

  8. بهمئی ربطی به تاریخ باغملک نداره

    تاریخ بهمئی در صیدون باید واکاوی بشه
    لازم به ذکره
    صیدون هم در زمان شاه به خوزستان ملحق شد

    • سلام
      1- چنانکه قبلاً در پست بهمئی‌ها و بهبهان نیز اشاره گردید از منظر تقسیمات سیاسی کشوری، مناطق صیدون، علاء، دره‌بنیاب، رودزیر و توابع در دهه پنجاه شمسی از کهگیلویه منفک و به خوزستان (شهرستان ایذه بخش جانکی) پیوستند. گویی در اواخر دهه شصت، باغملک نیز از ایذه جدا و به سطح شهرستان ارتقاء یافت.
      2- سلسله پست‌های شناخت لرهای استان‌ها بر مبحث پراکندگی مردمان لرتبار آنها تأکید داشته و سایر موارد همچون موضوعات تاریخی در سایر پست‌ها مورد توجه خواهد بود.
      3- من باب شناخت ایلات، طوایف و در کل جوامع مردم لر، تقسیمات سیاسی کشوری به دلیل آنکه در طی زمان، به خواست حکومت‌ها مکرراً دچار دگرگونی گشته‌اند در مرتبه دوّم اهمیّت قرار دارند و آنچه در اولویت بالاتر واقع می‌شود همانا پیوستگی سرزمین لر (اعم از لر بزرگ و لر کوچک) است. بر همین اساس می‌توان گفت بهمئی‌ها، جانکی‌ها و عموم بختیاری‌ها به استناد یگانگی تاریخی در چارچوب لر بزرگ دارای ارتباطات و همبستگی بوده‌اند.

      • بله درست برادر اما حوزه سرزمین جانکی درقدیم طبق گفته مورخان تا سرحد منگشت نوشته‌ شده، سرزمین جانکی شامل قسمت‌هایی از شهرستان های ایذه، رامهرمز، مسجدسلیمان وکل هفتکل وباغملک رو شامل میشده

        • سلام
          سرزمین ایلات و طوایف در سیر تحولات تاریخی خویش چه بسا دچار قبض و بسط می‌شده‌اند؛ امّا چنانکه در کامنت پیشین نیز اشاره گردید آنچه در مرتبه بالاتر اهمیت قرار دارد همانا پیوستگی سرزمین لر بزرگ بوده که لیراوی‌ها (اعم از بهمئی، طیبی و…) و جانکی در چارچوب آن قرار داشته‌ و مشترکات ارزشمند تاریخی را بدست می‌دهد.

          • سرزمین جانکی گرمسیر از تنگه اتابکان در دهستان هلایجان شروع میشد و تا به صیدون و رو زیر و کل کوه منگشت، از یک طرف و تا پتک جلالی از یک طرف و همچنین تا بخش گل گیر مسجدسلیمان و منطقه مکوندی نشین هفتکل بود ،فقط روستای اعلا و دره بنیاب در دهه ی پنجاه از کهگیلویه که اون موقع بخشی از شهرستان بهبهان بود منفک و به بخش جانکی اون موقع الحاق گردید وگرنه صیدون از قدیم الایام جز خاک جانکی گرمسیر بود و ساکنان بومی آن طائفه شیخ شاه منگشت و سادات موسوی بودند

            • سلام
              1- از زاویه دید تاریخی ازنو یادآوری می‌گردد چنانکه در کامنت پیشین اشاره گشت سرزمین ایلات و طوایف در سیر تحولات تاریخی خویش چه بسا دچار قبض و بسط می‌شده‌اند؛ در همین راستا اگرچه به گفته پیران و بزرگان، خاستگاه اوّلیه بهمئی‌ها در نواحی لیراو و منطقه بهمئی مهمدی سردسیر بوده امّا در ادامه و گذر زمان، مناطق غربی لیراو یعنی شاهزاده عبدالله، علاء و صیدون را نیز به سرزمین خویش اضافه نمودند. به هر سوی پس از الحاق حدود مذکور، بهمئی‌ها همانند سایر لرتباران با توجه به احترامی که بطور سنتی برای سیدها و دراویش خادم امامزادگان قائل بودند، مانع حضور شیوخ شاه منگشت و سادات موسوی در آن دیار نگشتند.
              2- از منظر تقسیمات سیاسی کشوری نیز تا اوایل دهه پنجاه شمسی مناطق صیدون، علاء، منجوک، دره بنیاب، رودزیر، بن شور، ماوی سفلی و علیا، دوبنه، تنگ‌آب، برم شاهزاده عبدالله، زواب شاهزاده عبدالله، امامزاده بهزاد، بردل مونگار، زرگه، نایاب، چال‌پشه و حتّی سروستان جزو بخش بهمئی از شهرستان کهگیلویه بودند که در نهایت به بخش جانکی از شهرستان ایذه پیوستند.
              3- مجدداً خاطرنشان می‌سازد که بهمئی، بختیاری، بویراحمد، جانکی، ممسنی و غیره همگی در گذشته زیرمجموعه پهنه حکومتی اتابکان لر بزرگ بوده و بنابر چنین سابقه‌ای، روابط نزدیک و درهم‌تنیدگی آنها را جلوه‌گر است؛ یعنی خُمونی بگُم که هَمَش یکیِن. بر همین مبنا است که گفته می‌شود آنچه در مرتبه بالاتر اهمیت قرار دارد همانا پیوستگی سرزمین لر بزرگ بوده که کهگیلویه (اعم از لیراوی، چهاربنیچه و بابویی)، بختیاری و جانکی در چارچوب آن قرار داشته‌ و مشترکات ارزشمند تاریخی را بدست می‌دهد. ضمناً ناگفته پیداست اگر به مباحثی درخصوص تاریخ و جغرافیای ایلات و طوایف لرتبار پرداخته می‌شود صرفاً از برای آگاهی و شناخت از یکدیگر است، باشد تا در پرتو چنین معرفتی، از نقاط مثبت تاریخ سرمشق و از موارد منفی آن عبرت گرفته شود…. و بزرگترین عبرت از تاریخ برای فرزندان قوم لر غلبه بر چند دستگی و تفرقه‌ها می باشد.

  9. اول هر سخن سلام.
    با تمام احترامی که برای نویسنده محترم و همین طور قوم لر دارم، باید بگم شما در این پست سعی کردید واقعیت را جور دیگری جلوه بدهید، نوشتی اهواز ، ماهشهر ، آبادان ، سربندر و … لر هستن ؟؟؟
    اصولا تلاش کردید که بگید این شهر ها لر هستن به طور واضح، اما فکر کنم دیگه تقریبا همه تو ایران می دونن که شهر بزرگی مث اهواز عرب هستن و همین طور استان خوزستان، اصولا برای بررسی حوزه های قومی باید بافت سنتی و بومی هر منطقه ای را در نظر گرفت، به طور کلی بافت سنتی شهر اهواز و مناطق تابعه مث باوی، کارون، حمیدیه، ملاثانی، شیبان و ….. و همین طور تمامی روستا های اطراف شهر اهواز تا غرب و مرز که کلا عربن، از جنوب تا خود ماهشهر و شادگان و آبادان و خرمشهر و رامشیر و حتی بخش های کوچکی از هندیجان و امیدیه عربن از سمت شرق اهواز به سمت رامهرمز تا بعد از غیزانیه و قبل از مربچه عربن، به سمت هفتکل و باغملک هم مناطق کوپال و رغیوه که جزو حوزه شهرستان باوی هستن عربن، به سمت شمال تا کل جنوب شوشتر شامل شعیبیه و میان آب و …. همه روستا ها عربن می تونید رو نقشه ببینید به خدا، به سمت جاده اندیمشک تا قبل از اندیمشک نه خودش و کل شوش عربن ، اصولا جنوب و مرکز خوزستان که مناطق مهم و اصلی و تمرکز صنایع نفت و پتروشیمی در اهواز و آبادان و ماهشهر است به طور سنتی کلا همه عربن و لر ها منطق شمالی و شرقی استان حضور دارند از بهبهان و هندیجان رامهرمز در شرق و هفتکل تا کل شمال خوزستان و شمال دزفول و کل اندیمشک ، حالا این وسط ما دزفولی و شوشتری و بهبهانی هم داریم که لر نیستن پس شما چطور این نقشه را کشیدید ؟؟؟؟؟ شهر های مث رامهرمز ، باغملک ، ایذه، اندیکا و لالی و گتوند مسجد سلیمان به علاوه اندیمشک و …. کلا لرن که اگه اینا رو بذاری روهم باز هم به اندازه اهواز که یک و نیم میلیون جمعیت داره و ٦۰ درصدش عربن عددی نیست تازه من هویزه و سوسنگرد و شادگان و ماهشهر و آبادان و خرمشهر و…. که اکثرا عربن را حساب نکردم.
    بهتره به جای این آمار ها به فکر دوستی و اتحاد عمیق در خوزستان باشیم که به نفع همه است علل خوص برای لر و عرب
    با تشکر نادر زرقان پور از اهواز

    • سلام
      مخاطب گرامی
      جناب آقای زرقان پور
      ضمن تشکر از ابراز محبت جنابعالی به اطلاع می‌رساند:
      1- بهمئی دات کام هیچگاه بیان نکرده که تمام ساکنان شهرهای اهواز، ماهشهر، آبادان و سربندر مردمان لر می‌باشند، بلکه گفته شده که لرها در شهرهای مذکور حضور دارند. ضمن اینکه به مبحث تعیین درصد جمعیتی اقوام اعم از لر و یا عرب نیز ورود نکرده است زیرا چنانکه قبلاً نیز اشاره گشت برای پی‌بردن به درصد جمعیتی اقوام نیاز به نفرات و امکانات می‌باشد که چنین تدارکاتی را دولت‌ها می‌توانند تهیه نمایند؛ امری که تاکنون انجام نگرفته است.
      2- مجدداً یادآوری می‌گردد اگر در سلسله پست‌های شناخت لرهای استان‌های مختلف به سایر اقوام پرداخته نمی‌شود صرفاً از آن بابت است که در سربرگ وبسایت نیز اشاره شده «بهمئی دات کام به گفتارهایی درباره قوم لر و بویژه ایل بهمئی از جمله تاریخ، ساختار، طوایف و جغرافیای آن می پردازد»، لذا به سبب موضوع مورد هدف این پایگاه، تأکید و تمرکز بر مردمان لر خواهد بود و عدم اشاره به دیگر اقوام دلیل نادیده انگاشتن آنها نمی‌باشد.
      3- تا جاییکه دانسته‌ها یاری می‌کند منطقه شوش کاملاً عرب‌نشین نمی‌باشد بلکه لرها نیز در آن دیار حضوری دست‌کم قابل توجه دارند که مدنظر بوده تا در آینده و در قالب پست‌های مستقل بدان پرداخته شود.
      4- اگرچه گفته می‌شود بهبهانی‌ها، شوشتری‌ها و دزفولی‌ها لر محسوب نمی‌شوند امّا همانگونه که پیشتر نیز اشاره گردید اینان دارای روابط تاریخی با مردمان لر بوده‌اند و بنابراین با هویت و فرهنگ قوم لر احساس بیگانگی نمی‌کنند.
      5- در نقشه فوق، هدف ارائه کلیات و مقدماتی از تعیین تقریبی سرزمین لر و مناطق عمده حضور مردمان لر در پهنه سرزمینی استان خوزستان بر اساس تقسیمات سیاسی کشوری بوده و بدین موضوع که کدام منطقه کاملاً لرنشین یا دارای اکثریت لر و یا هم شاهد حضور قابل توجه آنها می‌باشد پرداخته نشده زیرا از توان و ظرفیت آن تصویر خارج بوده است.
      بعنوان جمع‌بندی ازنو یادآوری می‌گردد ظاهراً آن برادر محترم دچار سوءتفاهم گشته‌اند زیرا چنین برداشت می‌شود به دو نکته زیر عنایت لازم را نداشته‌اند:
      الف) بنحوی که ذکر گردید، اصولاً اگر در گفتار فوق به سایر اقوام اشاره‌ای نشده نه از جهت نادیده گرفتن آنها بلکه به دلیل موضوعیت این وبسایت است که همانا قوم لر می‌باشد.
      ب) در شهرهایی چون اهواز، ماهشهر، آبادان و سربندر هیچگاه عنوان نشده تماماً لرنشین می‌باشند که به دنبال آن نادیده انگاشتن سایر اقوام متصور گردد.
      زنده باد ایران عزیز
      پاینده باد اقوام ایرانی

      • کاملا درست می فرمایید بنده هم نگفتم که شوش کاملا فاقد لر می باشد یا اینکه در اهواز ، ماهشهر و سربندر و آبادان، فاقد لر هستند یا اینکه بهبهانی ها و شوشتری و دزفولی ها ارتباطی با لر ندارن از شما چه پنهون مادر خود من هم اصالتا بهبهانی است که در اهواز زندگی می کند و اطلاع دارم که در روستاها اطراف بهبهان و به خصوص به سمت زیدون یا به سمت کهگیلویه یا به سمت جایزان امیدیه حضور دارند. به هر روی سخن بنده هم از روی دلسوزی بود و اینجور پست هم می تواند باعث سو تفاهم بین اقوام خوزستانی شود می دانید که در این برهه کم آبی و فشار های مختلف و سنگ پراکنی ها عده ای سودجو موضوع اتحاد بین مردم خوزستان خصوصا بین عرب و لر نمود بیشتری پیدا می کند. خلاصه این که رفع سو تفاهم در چنین پست هایی از واجبات است، آن هم بلافاصله در کنار ارایه مطلب.
        با تشکر

        • سلام
          ضمن تشکر از توجه جنابعالی و به امید همگرایی بیش از پیش تمام اقوام ایرانی از لر و عرب تا به ترک، بلوچ و کرد.
          پاینده ایران و ایرانی

        • درود بر شما
          شهرستان شوش خوزستان هزاران سال است که گرمسیر لرستانی هاست
          در صده های اخیر بطور ویژه گرمسیر تیره های گوناگون ایل سگوند بوده و هست.
          خاطرات چاپ شده بی مریم بختیاری را بنگرید، که در هنگام سفرها نوشته است که در شوش مهمان ایل سگوند و ایلخان آنها بودیم.
          عشایر سگوند صدسال بیشتر است که نگهبان ویژه شمال خوزستان (شوش و دزفول و اندیمشک) در برابر دست درازی های عشایر عراقی بوده.
          گغته می شود که در جنگ هشت ساله، عراقی ها شوش را منطقه “الجیش السگوند” نامیده بودند.

    • درود بر شما
      شهرستان شوش خوزستان هزاران سال است که گرمسیر لرستانی هاست
      در صده های اخیر بطور ویژه گرمسیر تیره های گوناگون ایل سگوند بوده و هست.
      خاطرات چاپ شده بی مریم بختیاری را بنگرید، که در هنگام سفرها نوشته است که در شوش مهمان ایل سگوند و ایلخان آنها بودیم.
      عشایر مختلف ایل سگوند صدسال بیشتر است که نگهبان ویژه شمال خوزستان (شوش و دزفول و اندیمشک) در برابر دست درازی های عشایر عراقی بوده.
      گفته می شود که در جنگ هشت ساله، عراقی ها شوش را منطقه “الجیش السگوند” نامیده بودند.

  10. درود بر شما
    شهرستان شوش خوزستان هزاران سال است که گرمسیر لرستانی هاست
    در صده های اخیر بطور ویژه گرمسیر تیره های گوناگون ایل سگوند بوده و هست.
    خاطرات چاپ شده بی مریم بختیاری را بنگرید، که در هنگام سفرها نوشته است که در شوش مهمان ایل سگوند و ایلخان آنها بودیم.
    عشایر سگوند صدسال بیشتر است که نگهبان ویژه شمال خوزستان (شوش و دزفول و اندیمشک) در برابر دست درازی های عشایر عراقی بوده.
    گغته می شود که در جنگ هشت ساله، عراقی ها شوش را منطقه “الجیش السگوند” نامیده بودند.

    • سلام
      ضمن تشکر از توجه شما، بله! همانطور که در پست بالا نیز اشاره شده است ایلات و طوایف لر کوچک (فیلی) از زمانهای گذشته در مناطق شوش، اندیمشک و دزفول حضور داشته‌اند کمااینکه مدنظر بوده و خواهد بود تا به لرهای شوش در قالب گفتارهای مستقل پرداخته شود.

    • عشایر سگوند در اندیمشک سکونت دارند نه در شوش آیا شما متوجه تفاوت بین دو شهر نیستید ؟ در ضمن عشایر عراقی هیچگاه حتی به شوش نزدیک هم نشدند. فاصله زیادی بین مرز و نزدیک ترین روستا های عراقی است.

      • عشایر سگوند رحیم خانی در شوش هستند چند روستا از آنها را نام میبرم، حمید اباد، تتر، آبادی علامشاه، آبادی باقر ، هوز داود، رداده، قلعه نصیر ، بابو، بیزه، چی چالی غلام خانجان ، عنبریه،
        دو روستا هم متعلق به والیان ابوقداره عمله غلامرضا خان ( تیمور فعلی) عمله سیف اله خان
        روستای مراد هادی ( کورد هستند)
        یک روستا هم محالی هستن یعنی مثل دزفولی ها صحبت میکنند روستای سئوالی
        البته الان چند تا از این روستاها در زمان شاه تخریب شدند و در یک شهرک بنام شهرک سگوند ( بهرام) سکونت دارند در ۱۵ کیلومتری شوش

  11. پارسیان یا فارسها(بومیان خوزستان که مردم خوزی زبان هستند و اقوام لر کوچ‌نشین ایلیاتی و عشایری که اکثرا یکجا نشین شده‌اند)
    بومیان خوزستان یا خوزی زبانان که از بازماندگان مردم متمدن(شهرنشین) باستانی این منطقه هستند، شامل مردم: بهبهان، شوشتر، دزفول، بندرماهشر، هندیجان، رامهرمز، رامشیر، سربندر و شادگان می‌شودکه هر کدام گویش خاص خود را دارند.

    • سلام
      البته ازنو یادآوری می‌شود همانگونه که بارها بیان گشت برای روشن نمودن دقیق ارتباط ایرانیان امروزین اعم از لرها، بهبهانی‌ها، شوشتری‌ها، دزفولی‌ها و یا هر گروه دیگری با سرزمین‌ها و اقوام کهن چون پارس‌ها و مادی‌ها نیاز به نسب‌نامه‌های متقن و مستند مشتمل بر نسل‌های دور و دراز (بیش از 1400 سال) می‌باشد؛ امری که تاکنون خارج از دسترس بوده بنابراین ناگفته پیداست مطالبی که در این رابطه بیان می‌گردد در واقع نظریاتی هستند که اغلب با توجه به قرینه‌ها، اسناد و مکتوبات، آثار و کشفیات تاریخی و باستان‌شناسی، جغرافیایی و همچنین بررسی‌های زبانشناسی، آنهم بطور کلی ارائه گردیده و اطمینانی را به دست نمی‌دهند. اینگونه است که گفته می‌شود پارس باستان را بایستی جدا از قوم فارس فعلی در نظر گرفت؛ در واقع این دو اگرچه می‌توانند با همدیگر مرتبط باشند امّا نباید کاملاً یکسان فرض گردند.

    • بومیان خوزستان یا همون خوزیان جزو پارس ها محسوب نمی شوند بلکه جزو ایلامیان هستند به علاوه در رامشیر یا شادگان که اصلا فارس نداریم.

  12. بروهی گئوم درود به هرچی لرتباره اعم از بختیاری کهگلویه بهمئی فیلی لک کلهر شبانکاره مینجایی بالاگریوه ای ممسنی ثلاثی شولی شوهان باوی و تمامی ایلات بزرگ که بنده یادم رفت❤️مهم اینه که هممون از یک پدر و مادر و یک ریشه داریم

    • سلام
      ضمن سپاس از ابراز محبت آن برادر محترم، بله! همانگونه که جنابعالی نیز به درستی اشاره نموده‌اید می‌توان گفت به گواه تاریخ، ایلات و طوایف لر همگی خود را از یک ریشه و تبار می‌دانند. بر همین اساس نه تنها بختیاری، کهگیلویه و ممسنی بلکه ایلات و طوایف فیلی (لر زبان و لک زبان) و غیره نیز در گذشته جزو یک پیکره واحد بنام «تبار بزرگ لر» قرار داشته‌‌ و بنابر چنین سابقه‌ای، روابط نزدیک و درهم‌تنیدگی تاریخی آنها جلوه‌گر است؛ یعنی خُمونی بگُم که هَمَش یکیِن.

  13. درود بر تمامی مردم ایران زمین چه ایران باستان بزرگ چه ایران کوچک شده فعلی درود بر تمامی غیور مردان لر که همه جا پراکنده شده اند چه لرستان-چه خوزستان -مرکزی -اصفهان-همدان-ایلام-کرمانشاه-چهار محال-کهگیلویه-بوشهر-شیراز وپراکنده شده در کرمان وقم وگیلان وحتی خراسان وقزوین که همواره خود را لر میدانند من بچه تهرانم ولی اصالت خودم را لر میدانم افتخار میکنم چون قومی سلحشور بی شیله پیله وبااستعداد هستند وبه اقوام دیگر ایران عزیزاحترام میگذارند فقط باید باهم متحد وبرادر باشند واز تفرقه دوری کنند با آرزوی سرافرازی تمامی مردم ایران زمین مخصوصا لر زبانان ارجمند یا حق

    • سلام
      ضمن ارج نهادن نسبت به دغدغه و غیرت آن برادر همتبار، بله! به درستی نوشتن و یاد کردن از «لر» موجب افتخار می‌باشد زیرا که صفا، صمیمت، صداقت و شجاعت از ویژگی‌های برجسته انسانی بوده‌اند؛ ناگفته پیداست «ذات و اصالت لر» نیز چیزی جز آن خصلت‌های فروزان نبوده است.

      • سلام
        1- ضمن اینکه فضای مجازی محیطی آزاد بوده و افراد در عین ناشناخته بودن می‌توانند با هر سطح بینشی هر دیدگاهی را به هر جهت و با هر نیّتی مطرح کنند، مجدداً یادآوری می‌شود چنانکه بارها اشاره گردید اگر به مباحثی درخصوص تاریخ و جغرافیای ایلات، طوایف، جوامع و اقوام پرداخته می‌شود صرفاً از برای آگاهی و شناخت از یکدیگر است و نه خودخواهی و خودبینی؛ بنابراین مورد انتظار است عنایت لازم بدان نکته صورت گیرد.
        2- همانگونه که پیشتر گفته شد، اصولاً اگر در گفتار فوق به سایر اقوام اشاره‌ای نشده نه از جهت نادیده گرفتن آنها بلکه به دلیل موضوعیت این وبسایت است که همانا قوم لر می‌باشد. ناگفته پیداست در شهرهایی همچون اهواز، ماهشهر و آبادان دو قوم لر و عرب در کنار هم حضور دارند.

        • ماهشهر بیشترش حیدری آلبوغبیش عساکره عبادی اینا ماهشهر خیلی هست ماهشهر بیشتره عربن اره نزدیک ۲ هزار نفرن

          • سلام
            در پست فوق و همچنین کامنت‌ها از درصد جمعیت لرها نسبت به سایر اقوام از جمله عرب‌ها در شهر ماهشهر سخنی به میان نیامده است زیرا اصولاً چنین امری نیازمند آمارگیری‌های رسمی توسط دولت‌ها می‌باشد؛ موضوعی که تاکنون صورت نگرفته است.

        • سلام گووی ویسیم
          ضمن تشکر از توجه شما، از مخاطبین گرامی خواهشمند است اظهارات مخاطب «عبدالله» خاتمه یافته تلقی گردد. همچنین به‌طور کلی بایستی عنایت داشت فضای مجازی چنانکه از نام آن نیز هویدا است متفاوت از محیط واقعی بوده بدین صورت که افراد در فضای مجازی در عین ناشناخته بودن می‌توانند با هر سطح بینشی هر دیدگاهی را به هر جهت و با هر نیّتی مطرح کنند؛ بنابراین ادامه‌دار نمودن بیش از حد گفتگوها در خصوص کامنت‌های حاشیه‌ساز که هویت حقیقی و هدف صاحب آن مشخص نمی‌باشد، لازم و ضروری به‌نظر نمی‌رسد.
          در همین راستا یادآوری می‌شود افرادی که در فضای مجازیِ مرتبط با مباحث اقوام، ایلات و عشایر به فعالیت پرداخته، مطلب و نظر منتشر می‌کنند را عموماً می‌توان به دو گروه دسته‌بندی نمود:
          الف) کسانی که در جهت حفظ احترام، درک متقابل و ایجاد همبستگی عمل می‌نمایند: این گروه به دلیل آنکه دارای هدف مثبتی می‌باشند، لزوماً نیازی به معرفی خویش برای گفتگوی هرچند طولانی نخواهند داشت و پذیرفتنی است که با نام و مشخصات مستعار (مجازی) فعالیت کنند.
          ب) افرادی که به هر دلیل، سهواً یا آگاهانه، در جهتی دیگر قلم می‌زنند: گفتگوهای طولانی و ادامه‌دار با این دسته لزومی نخواهد داشت زیرا همانگونه که گفته شد هویت آنان ناشناخته بوده (مثلاً امکان دارد نه تنها لر و یا عرب بلکه حتّی ایرانی هم نباشند) و ممکن است هر نیّت و قصدی (حتّی اهداف منفی و حاشیه‌ساز) را دنبال نمایند؛ گویی علاوه بر دو مورد پیشین (هویت واقعی و هدف) سطح بینش افراد نیز اهمیّت خواهد داشت مثلاً ممکن است شخص واقعاً جزوی از قوم، ایل و یا طایفه اعلام شده باشد امّا به هر دلیل و علتی نوع نگاه، تفکر و بینش وی بگونه‌ای باشد که مسیر درست (حفظ احترام، درک متقابل و ایجاد همبستگی) را طی نکند.
          در پایان مجدداً خاطرنشان می‌گردد اگر به مسائلی همچون اصل و نسب و یا تقسیمات قومی و طایفه‌ای پرداخته می‌شود، نه از جهت تعصبات بی‌جا، تکبر و فخرفروشی بلکه صرفاً از برای شناخت و آگاهی از یکدیگر است؛ گو اینکه گروههای انسانی همگی از یک نوع بوده و در آفرینش یکسان می‌باشند. پیشرفت و سربلندی انسان‌های آزاده آرزوی ما است.

  14. دزفول فارس ندارد مگر چند خانوار مهاجر، تازه دزفولی ها به فارس ها میگن عجم، در دزفول علاوه بر مردمی که با لهجه دزفولی صحبت میکنن لرهای بختیاری زیادی وجود دارد علاوه بر آن لرهایی از ایل رشنو در شهر وجود دارد ودر سنجر ، جاته ، زاویه مشعلی لرهای سگوند ، دیناروند، رشنو ، عین الوند ، زیودار هم وجود دارد.
    در شوش حدود ۴۰ تا ۵۰ درصد لر وجود دارد که اکثرا از ایلات سگوند و دیناروند هستند البته لرهایی از شوهان، چگنی ، ساکی ، رشنو ، نوکرامرا، ، والی ابوقداره، حسنوند، دالوند ، تئوری و حتی طوایفی از کرد ایلام و.. ….وجود دارد

  15. باسلام. برادر عزیز سکونتگاه طوایف ممبینی فقط دهستان هپرو(پشت گچ) بخش میداود (زیرگچ) نیست.طوایف ممبینی به صورت گسترده در کل شهرستانهای باغملک ورامهرمز وهفتکل سکونت دارند.و همچنین به صورت خانوارها وروستاهایی در ایذه و مسجدسلیمان وشوشتروامیدیه وبهبهان واهوازهستند.بنا بر گفته سر هنری لایارد که در دوره محمدتقی خان چهارلنگ بوده،طوایف ممبینی را بزرگترین وقدرتمندترین ايل درمنطقه جانکی گرمسیر ذکر کرده وآورده نزدیک به 900 جنگجو پیاده ورزیده روانه جنگها می‌کنند.ودربین بختیاری ها به شجاعت وپردلی معروفندو…
    مکوندها را600سوارزبده آورده
    بنابر گفته لایارد محمدتقی خان قدرت نظامی خود را با اتکا به مردم منطقه جانکی گرمسیر به دست آورده. لشکر محمد تقی طبق گفته لایارد حداکثرنزدیک به 15000هزار نفر بوده ومیتوان گفت طوایف ممبینی ستون بختیاری بوده اند، کمااینکه سرداراسعدبختیاری هم ممبینی ها را ستون ايل بختیاری نامید.، همانطور که میدانید لشکر محمدتقی خان از ایلات کهگیلویه(بهمیی، طیبی) وایلات منطقه ممسنی رو هم شامل میشده.
    طبق اسنادی که لایارد به ما میدهد منطقه جانکی گرمسیر نزدیک 4500جنگجو دارد
    بهمیی ها هم 2000جنگجو و…

    • سلام
      مخاطب گرامی
      جناب آقای ممبینی
      ضمن تشکر از توجه آن برادر محترم، موارد زیر جهت تبیین بیشتر موضوع ارائه می‌گردد:
      1- در گفتار بالا به حضور جانکی‌های گرمسیر (و طبعاً ممبینی‌ها) در مناطق باغملک، رامهرمز و هفتکل اشاره شده است.
      2- هپرو و میداوود به‌عنوان مناطق شاخص ممبینی‌نشین مورد اشاره قرار گرفته‌اند، نه اینکه لزوماً گستره سکونتی ممبینی‌ها محدود بدان تلقی گردد.
      3- لایارد انگلیسی درباره حامیان محمدتقی خان چهارلنگ چنین نوشته است (ترجمه توسط شادروان مهراب امیری از پژوهشگران دیار بختیاری و تبار مکوندی):
      محمدتقی خان در خلال مدتی که به عنوان ایلخانی بختیاری حکومت می‌کرد طوایف مشروحه زیر از وی اطاعت می‌کردند:
      جانکی گرمسیر
      جانکی سردسیر
      کنورسی [کیان‌ارثی]
      سوهونی
      بخشی از طوایف مغوئی [موگوئی]
      گندزلو
      دینارونی
      طوایف اطراف رامهرمز
      سکنه دهات فریدن
      بخشی از دورکی و بهداروند
      تیره‌هایی از بهمه‌ئی [بهمئی] و طیبی از بزرگترین طوایف کوه‌گیلویه

      لایارد در ادامه آورده است که تعداد تفنگچی و افراد مسلح طوایف فوق الذکر به شرح زیر است:
      جانکی گرمسیر 4000 نفر
      جانکی سردسیر 2500 نفر
      کنورسی 800 نفر
      سوهونی 1000 نفر
      بندونی و طوایف جزء دیگر 500 نفر
      مغوئی [موگوئی] 400 نفر
      گندزلو 1500 نفر
      دینارونی 3000 نفر
      طوایف حومه رامهرمز 1500 نفر
      بهمئی 2000 نفر
      طیبی 1500 نفر

      جمعاً نزدیک به 19000 نفر تفنگچی که گفته شده حدود شش هزار نفر آنان سوار مسلح بوده‌اند.

      • برادر عزیز اطلاعات درستی دارین و اشتباه هم زیاد هم دارین طایفه دورکی و بهدار وند و دینارونی اینها هم بختیاری هستن شما اطلاعات اشتباهی زیاد دارین اینها بختیاری هستن بختیاری ایل بزرگ لر هست چهار لنگ و هفت لنگ هم از بختیاری هستن بعد که در زمان رضا شاه که شاه با سیاست اون هارو از هم جدا کرده بود که گفت چهار لنگ هفت لنگ بشید که ما شمارو بهتر بشناسیم که چهار لنگ و هفت لنگ شدند الان خودشان میدانند ولی اهمیت نمیدن

        • سلام
          مخاطب گرامی
          جناب آقای آدینه
          1- در کامنت پیشین به دورکی، بهداروند و دینارانی در چارچوب حامیان محمدتقی خان چهارلنگ اشاره شده است.
          2- چنانکه در گفتار ساختار اجتماعی ایل بختیاری نیز اشاره شد، تقسیمات بختیاری به چهارلنگ و هفت لنگ در زمان صفویه صورت گرفته است و نه دوره رضاشاه پهلوی.

  16. با سلام وخسته نباشید از برادری که زحمت مطالب را کشیده اند ،اصولا هر اظهار نظری خصوصاً در باب قومیت وطوایف باید دارای استنادات قوی مستند باشد با داستان سرایی وگفتار پیران محلی که غالباً براساس احساسات تا واقعیات نمی شود تاریخ نگاری کرد ،همه اقوام محترم آمد اما نباید بروی واقعیات چشم پوشی کرد،هیچ قومی به اندازه ایل بزرگ زنگنه در دفاع از وطن جانفشانی نکرد از جنگ چلدران که به رزم ماندگار ایران وعثمانیان معروف است گرفته تا فتح هرات وقندهاروجنگ با ازبک ها،به هرحال بنا به گزارش مستند تاریخی سالیان سال حسینعلی خان زنگنه در منطقه خیرآباد بهبهان بعنوان حاکم بهبهان وگهگیلویه به همراه ۲۴۰۰,خانوار از طوایف زنگنه حکومت کرد و متعاقب آن در زمان لشکرکشی نادر شاه به جنگ با محمد خان بلوچ حکومت جانکی گرمسیر و سردسیر به علیرضا بیگ زنگنه سپرده شد وبعد از جنگ با طایفه شیرالی قسمت اعظمی از خاک جانکی را به تصاحب خود درآورد وبه همراه دیگر همتباران خود یعنی برادرا کرد تکیه وکمردراز در منطقه سرگچ جانکی سکنا گزیدند وطایفه غیور کرد زنگنه در منطقه زیرگچ در سرله سکونت یافته متاسفانه در این متن اسمی از ایل زنگنه بمیان آورده شد حال آنکه امروزه خاک زنکنه پذیرای دیگر طوایف مهاجر است وبه حمدالله همگی در کمال احترام در کنار هم زندگی میکنند

    • سلام
      مخاطب گرامی
      جناب آقای مرادی هزاروند
      ضمن سپاس از ابراز محبت آن برادر محترم، موارد زیر جهت تبیین بیشتر موضوع ارائه می‌گردد:
      1- از برای مقدمه مجدداً یادآوری می‌گردد همانگونه که در بخش «درباره ما» نیز توضیح داده شده هدف از راه‌اندازی این پایگاه، در کنار گفت و شنودها، تنها برای شناخت از هویت و اصالت خویشتن و همچنین آگاهی از یکدیگر است؛ گویی شناخت تاریخ، جغرافیا و طوایف شاخه‌های لرتبار اعم از لر بزرگ و لر کوچک، لازم و پسندیده بوده امّا در کنار کسب این آگاهی‌ها، بایستی به یاد آورد که لرها در گذشته تاریخی خویش دارای ریشه‌های مشترک بوده‌اند بنابراین در مرتبه بالاتر، همگرایی گروههای مختلف لر قرار دارد.
      2- در زمینه شناخت هویت و اصالت‌ها «بیانات پیران و بزرگان» و «منابع مکتوب و تاریخی» و دو مرجع مهّم می‌باشند؛ به‌ویژه کلام پیران و بزرگان که در برخی زمینه‌ها مخصوصاً کلیات امر و به دست دادن نمایی درست از چارچوب کلی اصالت‌ها می‌تواند راهبر و راهگشا باشد. ناگفته پیداست این نکته نفی کننده احتمال وجود اختلاف نظر، خطا و اشتباه در مواردی، بخصوص مسائل جزئی نیست.
      3- نوشته فوق در واقع گفتاری مبسوط‌تر از پست پراکندگی قوم لر در عرصه شناخت لرهای استان خوزستان می‌باشد که البته به‌صورت تمام و کمال بدان نپرداخته و مباحث تکمیلی را به زمان انتشار پست‌های بعدی موکول کرده است؛ در همین راستا اشاره به نام جانکی گرمسیر در آن، طبعاً زنگنه را نیز درون خود مستتر دارد. ضمناً از منابع مکتوب و کلام پیران و بزرگان من جمله سردار اسعد بختیاری، زیرشاخه‌های جانکی گرمسیر بشرح زیر به دست داده می‌شود:
      زنگنه
      کرد زنگنه
      ممبینی
      مکوند
      جلالی
      بهوند
      بیگدلی
      بلواسی
      تلاوری
      گرمسیری
      رهدار
      کرائی
      کیوپی
      بتوندی
      گتوندی
      آل خورشیدی

      4- به‌عنوان نکته پایانی چنانکه مکرر گفته شد مدنظر بوده و خواهد بود تا در آینده و فرصت مناسب به ایلات و طوایف لر از جمله زنگنه‌های جانکی گرمسیر در قالب پست‌های جداگانه پرداخته شود.

    • سلام
      مخاطب گرامی
      جناب آقای علی
      اطلاعاتی در این خصوص در دست نمی‌باشد.

    • سلام
      مخاطب گرامی
      جناب آقای محمد
      اگر منظور حضور یعقوب‌وندها در استان خوزستان است با عنایت بدینکه یعقوب‌وند (یاقوند) را جزوی از سازمان سیاسی اجتماعی پاپی دانسته‌اند، اشاره به پاپی در پست فوق طبعاً شامل یعقوب‌وند نیز خواهد بود.

      • با سلام عرض تشکر خدمت شما از طایفه بتوندی بیشتر توضیح بدید خودم بتوندی هستم و خیلی کنجکاوم

        • سلام
          ضمن سپاس از ابراز محبت آن مخاطب محترم، تاکنون در چند مجال از بتوند یاد شده است شامل:

          • گفتار نژاد قوم لر و تصویر نمودار طوایف مهاجر لر بزرگ از جبل السماق شام به نقل از تاریخ گزیده که بتوند نیز در آن ذکر شده است.
          • تصویر نخستین اصلاحیه نمودار درختی قوم لر منتشر شده در گفتار پراکندگی قوم لر، ذیل تقسیم‌بندی بختیاری از لر بزرگ، در بخش جانکی گرمسیرِ کنورسی از چهارلنگ.

          به هر حال چنانکه بارها اشاره شد، مدنظر بوده و می‌باشد بمرور زمان به بررسی اختصاصی ایلات و طوایف لر و از جمله بختیاری و طبعاً جانکی گرمسیر و بتوند در قالب پست‌های جداگانه پرداخته شود تا ضمن کسب شناخت، بستر گفتگو و تبادل‌نظر بیشتر هم مهیا باشد.

          در پایان با توجه بدینکه اخیراً در فضای مجازی بحث و جدل‌هایی پیرامون ذکریات برخی منابع تاریخی درباره مهاجرت بخشی از طوایف لر بزرگ از شام صورت گرفته، ازنو نکاتی در خصوص گروه دوم یعنی طوایف ۲۸ گانه، خاطرنشان می‌گردد:

          • الف) فهم درست از شناخت طوایف مذکور من جمله بتوند، نیاز به توضیحاتی دارد که در فرصت مناسب بدان پرداخته شد گو اینکه به گفته پیران و بزرگان، بختیاری‌ها فقط گروههای مهاجر نبوده‌اند بلکه بخشی از بختیاری در همان زمان ساکن سرزمین لر بزرگ بوده‌اند. هرچند شواهد می‌رساند که مهاجرین نیز به موطن اصلی خویش بازگشته‌اند (مهاجرت معکوس).
          • ب) به گواه منابع تاریخی، لرها نه تنها در شامات (عراق و سوریه) حضور داشته‌اند بلکه همانطور که در گفتار چرا لرها را کرد می‌نامیدند ذکر گردید ابن فضل الله العمری هم لرها را دارای پادشاهی و سرزمین معرفی و به نوعی آنان را غیربومی شامات می‌داند و هم صراحتاً از حضور لرها در مصر و وحشت صلاح الدین ایوبی از چالاکی و زبردستی آنها یاد کرده است؛ همین امر می‌تواند یکی از دلایل مهاجرت معکوس طوایف مذکور باشد.
          • ج) مکرر گفته شد، نکته مهم این که در طول تاریخ کشور، جابجایی‌ها به ویژه لشکرکشی‌ها و تبعیدهای عشایر مخصوصاً لرها اگر مورد مداقه قرار گیرد می‌توان نشانی از روحیات سلحشورانه، وطن‌دوستانه و آزادمنشانه آنان را به دست داد و درست بر همین مبنا است که حضور لرها در شامات و مصر، نه تنها نقطه ضعف نبوده بلکه خود دلیلی بر شجاعت این تبار دلاور در مسیر سرافرازی کهن بوم ایران می‌باشد.
          • د) مهاجر بودن دال بر کاستی نبوده گو اینکه گفته می‌شود اصل عرب و ترک در قامت دو گروه مهّم از مردم کشور، ریشه در سرزمین‌های خارج از فلات ایران دارد.
          • هـ) به هر شکل علی رغم توضیحات فوق، نباید از نظر دور داشت که نسخ خطی تاریخی همچون کتاب تاریخ گزیده دارای پیچیدگی‌های خاصی هستند مثلاً همانطور که پیشتر در پاسخ به برخی مخاطبین گفته شد، ظاهراً یکی از همتباران بنام حمیدرضا دالوند در دهه هفتاد شمسی پیگیری‌های قابل توجهی را برای فهم بهتر موضوع با بررسی نسخ اصل و خطی زبدة‌التواریخ مرتبط با تاریخ گزیده اثر حمدالله مستوفی صورت دادند و ایشان نیز به درستی اشاره کرده بودند که دریافتند پهنه نسخه‌های خطی بسی رازآلودتر و لغزنده‌تر از آنست که گمان می‌کردند.
    • سلام
      1- چنانکه در بخش «منابع ما» نیز گفته شد برای گردآوری مطالب گفتارها بنا بر آن است تا از بیانات «پیران و بزرگان» و «منابع مکتوب» استفاده شود.
      2- با وجود بهره‌مندی از بیانات پیران و بزرگان و نیز منابع مکتوب، بهمئی دات کام هیچگاه مدعی نبوده که مطالب ارائه شده بدون ایراد، اشتباه، کمی و کاستی بوده و هرگاه صحت و یا حتّی احتمال دُرستی نظرات مخاطبین را درک نماید، آنرا پذیرا بوده و مطالب و نظرات خود را نیز اصلاح و تکمیل می‌نماید. بعنوان مثال: در پُست پراکندگی قوم لُر، یکی از مخاطبین با نام «منصوره از دزفول» ایرادی را به مطالب بهمئی دات کام در خصوص لُرهای استان خوزستان بیان نمودند که در نهایت علی‌رغم عدم وجود آمار موثق در تأیید نظر مخاطب مذکور، به دلیل رعایت اصل احتیاط، نوشته‌های آن پُست اصلاح گردید.
      3- منظور آن مخاطب درباره اینکه نوشته «بیشتر مطالب خلاف واقعیت است» نامشخص است ولی بایستی توجه داشت که چارچوب کلی مطالب پست فوق یعنی حضور 3 گروه از لرها (کهگیلویه‌ای‌ها در شرق و جنوب، بختیاری‌ها در شمال و شرق، و نیز فیلی‌ها در شمال و غرب استان) درست می‌باشد. اگرچه ممکن است در جزئیات، موارد قابل بحثی وجود داشته باشد و آن هم چنانکه گفته شده در صورت کسب اطلاعات موثق، اصلاح و یا تکمیل خواهد شد؛ بنابراین لازم است آن مخاطب از کلی‌گویی پرهیز نموده و مشخصاً ذکر کند که کدام بخش از مطالب خلاف واقعیت می‌باشد.

  17. سلام عرض ادب برادر خوب سایت شما اطلاعات درست داره ولی اشتباه هم زیاد داره شوش و شوشتر هم لر هستند یعنی همون بختیاری بختیاری از طایفه بزرگ لر هست اندیمشک هم لر هست فقط چند تایی همون دزفولی ها که به زبان مالی صحبت می کنند بعد فارس ها هم پایین خوزستان هستند وگرنه خوزستان زیاد فارس نداره همون پاینشن بعد اهواز هم همه لر عرب هستن چونکه من خودم در اهواز هستم همه عرب و لر هستن ممنون از سایت خوبتون

    • سلام
      مخاطب گرامی
      جناب آقای آدینه
      ضمن تشکر از ابراز محبت آن برادر محترم، موارد زیر جهت تبیین بیشتر موضوع مطرح می‌گردد:
      1- در گفتار بالا به لرهای شوش، شوشتر، دزفول و اندیمشک اشاراتی شده است که در صورت به دست دادن اطلاعات تکمیلی، مطالب بروز رسانی خواهد شد.
      2- به استناد برخی منابع، به زبان دزفولی، ذیل زبان لری در پست زبان قوم لر اشاراتی شده است.
      3- همانگونه که قبلاً هم گفته شد برای به دست دادن آمار موثق درخصوص استعداد جمعیتی اقوام و گروهها نیاز به نفرات و امکانات لازمه می‌باشد که چنین تدارکاتی را دولت‌ها می‌توانند تهیه نمایند؛ موضوعی که تاکنون صورت نگرفته، بنابراین اصولاً بهمئی دات کام از تعداد جمعیت لرها نسبت به سایر اقوام و گروهها در مناطق مختلف از جمله اهواز سخنی به میان نمی‌آورد و به‌طور کلی به اعلام حضور همتباران در مناطق مختلف بسنده می‌کند. ضمناً با وجود آنکه نگارنده در مطالب و نظرات خود، از عنوان قوم فارس در کنار اقوام تاریخی چون لر نام می‌برد ولی می‌بایست توجه داشت تا جاییکه دانسته‌ها یاری می‌کند گمان می‌رود فارس به معنی «قومی خاص از ایرانیان» از هرمزگان تا همدان و تهران مفهومی جدید و مربوط به یکی دو قرن اخیر است؛ به عبارتی، فارس در معنای ذکر شده، قومی تاریخی همانند لر در گذر قرنها نمی‌باشد.

      • سلام اندیمشک از قدیم معروف به لر بالا گریوه بوده بعد از انقلاب و کوچ عشایر بختیاری که البته لر هستند تقویت گشته دزفول نیز همراه با دهات اطراف لر نشین هستند مثل لر سگوند قلاوند بختیاری بهاروند عین وندووووو

        • سلام
          مخاطب گرامی
          جناب آقای بهاروند
          با تشکر از توجه آن برادر محترم و اطلاعات ارائه شده.

  18. همانگونه که بختیاریها ایرانی اصیل هستند و از سالیان دور در خوزستان زندگی میکنند که پس از جنگ‌ از جمعیت انها در خوزستان کم شد و مهاجرت به شهر های مختلف کردند و همانطور اعراب عزیز خوزستان که در کنار بختیاریها به خوبی و خوشی زندگی میکنند بنده بعنوان یک بختیاری خوزستان از بختیاریها خواهش میکنم که به عربهای خوزستان توهین نکنند و اگر هم جمعیت بختیاریها زیاد هست دلیل نمیشه که توهین بکنیم انشاالله که با اتحاد و دوستی مشکلات خوزستان حل شود و همه در خوزستان خودشان را خوزستانی بدانند تا این همه مشکلات رو که از چند دستگی هست پشت سر بگذاریم به امید خدا

    • سلام
      مخاطب گرامی
      جناب آقای مهدی
      ضمن تشکر از توجه آن برادر محترم، جهت تبیین بیشتر موضوع، موارد زیر ارائه می‌گردد:
      1- بله! چنانکه آن مخاطب ارجمند به درستی بیان داشته و بهمئی دات کام نیز قبلاً در پاسخ به مخاطبین گرامی اشاره کرده، بخش قابل‌توجهی از قوم لر را مردم عرب‌تبار اعم از سادات، مشایخ و عرب‌هایی چون عرب کمری‌ها تشکیل می‌دهند که هم به خون عربی خویش آگاهند و هم به لر بودن خود مفتخر؛ پس ناگفته پیداست در نظر قرار دادن ریشه‌های همبستگی اجتماعی که پدران، اجداد و در کلیت امر، گذشتگان بر آن تأکید داشته‌اند لازم و ضروری جلوه می‌کند.
      2- علاوه بر گروههای فوق که ناگفته پیداست دارای ریشه‌های عربی هستند بایستی اشاره کرد بخش‌هایی از «تبار بزرگ لر» هم در روایات محلی، نسب به اعراب می‌برند که یک نمونه از آن رهبران و خوانین ایل بابویی کهگیلویه می‌باشند که گفته می‌شود نسب خویش را عرب‌های باوی خوزستان می‌رسانند.
      گذشته از موارد بالا می‌بایست عنایت داشت که لرها و عرب‌ها دو گروه همسایه بوده و در گذر زمان روابط بسیار نزدیک سیاسی اجتماعی داشته‌اند؛ بنابراین شایسته است بیش از پیش بر مشترکات تأکید نمود.

  19. باعث تاسفه ک ما هنوز به هویت واحد قومی نرسیدیم و هنوز بحث بر سز اینه که کدام طایفه بزرگتره و کجا زندگی میکنیم . ما همه لور هستیم ترکیبی از عیلامی و کاسی

    • سلام
      مخاطب گرامی
      جناب آقای علی
      ضمن سپاس از توجه آن برادر محترم، جهت تبیین بیشتر موضوع، موارد زیر ارائه می‌گردد:
      1- منظور آن مخاطب محترم که نوشته است «ما هنوز به هویت واحد قومی نرسیدیم» کاملاً مشخص نمی‌باشد اما در همین رابطه نکاتی چند درخصوص هویت قومی تبار بزرگ لر خاطرنشان می‌شود:
      الف) تلاش مضاعف برای هویت‌طلبی: جامعه لر فعلاً در ابتدای مسیر هویت‌خواهی است زیرا بعداز یک قرن ظلم و ستم تحمیلی چون سرکوب، تبعیض، تضعیف، تحقیر و اختلاف‌افکنی، به سختی و در عین مظلومیت سعی در برخاستن داشته و مضافاً بایستی با اقدامات وارثان و بازماندگان همان جریانات و تفکرات تحقیرگر و تفرقه‌انداز مقابله نماید.
      ب) احترام به ویژگیهای خاص شاخه‌های مختلف لر: همچون سایر اقوام و ملت‌ها، لرها نیز همراه با اشتراکات ارزشمند در کلیات هویت و اصالت‌شان، تفاوت‌هایی در جزئیات داشته و رنگین‌کمانی را تشکیل می‌دهند بنابراین، سعی در حذف «زیر هویت» سایر همتباران و یکسان‌سازی کامل شایسته نمی‌باشد ؛ برای مثال، لباس زنان لر، در بخش لر بزرگ و لر کوچک (فیلی) دارای افتراق‌هایی می‌باشد که شایسته است هرکدام را گرامیداشت، ارج نهاد و برازنده نیست که مثلاً یکی سعی در عمومیت دادن و غالب کردن خود، در نتیجه حذف دیگری داشته باشد.
      در همین رابطه بایستی عنایت داشت چنانکه بارها گفته شد، کارکرد بزرگ تاریخ برای سرمشق گرفتن از از نقاط مثبت و عبرت از موارد منفی‌اش می‌باشد و سزاوار نیست اشتباهات دیگر اقوام و ملت‌ها را تکرار کرد؛ مثلاً به نظر می‌رسد در تاریخ معاصر کشور، یکی از اشتباهات بزرگ جریان یا تفکر موسوم به مرکزگرا اینست که گفته می‌شود تلاش برای غالب کردن هویتی واحد (هویت‌سازی) و کم‌رنگ نمودن و یا از بین بردن دیگر هویت‌ها داشته است.
      2- درباره اینکه آن برادر گرامی نوشته است «هنوز بحث بر سز اینه که کدام طایفه بزرگتره و کجا زندگی میکنیم» بایستی به موارد زیر اشاره نمود:
      الف) شناخت از عناصر هویتی: آگاهی از بنیان‌هایی چون جغرافیا و ساختارهای سیاسی اجتماعی (ایلات و طوایف)، لازمه‌ی امر هویت‌طلبی است.
      ب) نوع نگاه و نگرش: شاید بتوان گفت نفس شناخت ارکان هویتی (مثلاً طوایف و جمعیت آنان و یا جغرافیای لر) به خودی خود، مثبت و یا منفی نمی‌باشد بلکه نوع نگاه و نگرش ما است که جنبه مثبت یا منفی بدان می‌بخشد. مثلا در هر دو شاخه‌ی لر بزرگ و لر کوچک، بعضی ایلات و طوایف دارای جمعیت و قدرت بیشتری بوده‌اند حال بر این مبنا و برای مثال می‌توان دو نوع نگاه را به تاریخ متصور بود:
      نگاه مثبت: کثرت جمعیت و قدرت افزون خویش را پشتوانه‌ای برای سایر همتباران دانست.
      نگاه منفی: با تعصب نابجا و گفتار و کردار نامناسب و در نتیجه مواجهه منفی با دیگران موجب دل‌آزردگی و تفرقه شد.
      3- درباره اینکه آن برادر گرامی نوشته است «ما همه لور هستیم ترکیبی از عیلامی و کاسی» بایستی گفت همانطور که ذکر شد تاریخ برای سرمشق و عبرت گرفتن می‌باشد و شایسته نیست اشتباهات دیگر اقوام و ملت‌ها را تکرار کرد؛ مثلاً یکی از اشتباهات جریان یا تفکر موسوم به مرکزگرا در امر هویت‌سازی واحد همانا پررنگ نمودن نامتناسب تاریخ هخامنشیان و توجه کمتر به سایر سلسله‌ها همچون عیلامی‌ها، کاسی‌ها، مادها، اشکانیان، اعراب و ترک‌های ساکن این مرز و بوم بوده که یکی از عوارض آن، مخالفت ضمنی و آشکاری چون آن مخاطب محترم می‌باشد؛ پس ضروری است تا تاریخ لر و لرستان را در جمیع جهاتش از عیلامیان و کاسی‌ها گرفته تا به پارسیان، مادها، اشکانیان و حتی اعراب و ترک‌ها نگریست.
      در پایان مجدداً خاطرنشان می‌سازد آنچه نیاز امروز جامعه لر می‌باشد همانا شناخت از هویت و اصالت همراه با تحکیم همبستگی‌ها بر پایه بیش از ۱۱۰۰ سال زندگی جمعی لرتباران با هویت مشخص لر و درهم‌تنیدگی‌های بسیار و یگانگی بالا است؛ در این بین یقیناً نگاههای محدود به ایل و طایفه که احیاناً می‌تواند به ایجاد زاویه و تفرقه با سایر همتباران از دیگر ایلات و طوایف منجر شود، درست نمی‌باشد. گو اینکه ازنو و با تأکید خاطرنشان می‌شود که به گواه تاریخ، لرتباران از شمالی‌ترین نقاط سرزمین لر در استان همدان تا جنوبی‌ترین نواحی آن در سواحل خلیج فارس همگی دارای هویت مشترکی به نام لر جای داشته‌اند؛ یعنی خُمونی بگُم که هَمَش یکیِن.
      اهمیت مطالب فوق از آن جهت است که بتوان آینده‌ای روشن را رقم زد. بایستی به یاد آورد تاریخ درباره عملکردها قضاوت خواهد کرد و چه شایسته است سربلند از آن بیرون آمدن.

  20. درود بر شما
    در مطلبتون اشاره کردین به رودزرد و روستای هوره،
    روستای هوره بهمئی هستند ن بختیاری،
    تیره کاظمی

    • سلام
      ضمن تشکر از ابراز محبت، توجه و دقت‌نظر آن مخاطب محترم، اطلاعات ارائه شده مدنظر قرار خواهد داشت تا پس از بررسی‌های تکمیلی، مطالب گفتار فوق، اصلاح گردد.

  21. می خواستم بدونم مردم روستای کاید علی خان ( ابوذر) رامهرمز از کدام گروه و طایفه ایل بهمئی شاخه احمدی می باشند

    • سلام
      مخاطب گرامی
      جناب آقای حامد
      منابع محلی از گروههای مختلفی چون ممبینی‌ها به عنوان ساکنین روستای مذکور نام برده‌اند اما مشخصاً درباره اینکه آیا بهمئی‌ها نیز در آنجا سکونت دارند یا خیر اطلاع دقیقی در دست نمی‌باشد. البته ناگفته نماند که در سال‌های اخیر و با گسترش جابجایی‌ها، متصور است ترکیب روستاها نیز دستخوش تغییرات مداوم گشته و گردد.

      • بهمئی ها هم در اونجا حضور و سکونت داشتند برای مثال اولاد عسکر که من شنیدم ویسی به حساب میان می خواستم بدونم درسته یا نه ؟

        • سلام
          مخاطب گرامی
          جناب آقای حامد
          ضمن تشکر از اطلاعات مطرح شده، چنانکه در کامنت پیشین گفته شد، هم اکنون اطلاعی در این رابطه در دست نمی‌باشد اما مورد مطرح شده مدنظر قرار خواهد داشت تا در صورت کسب آگاهی و بررسی صحت و سقم آن، در همین مجال ارائه گردد.
          ضمناً ناگفته پیداست مطلب گفته شده می‌تواند مورد استفاده سایر مخاطبین هم قرار گرفته، موجبات گفت و شنود بیشتر را فراهم و چه بسا نتیجه‌ای به دست دهد.

          • درسته جناب خلیلی من خودم از همون طرفا هستم و شنیدم اولاد شخصی به نام عسکر که از ویسی ها بوده در آن روستا سکونت دارند می خواستم بدونم درسته و اینکه واقعاً بین ویسی های بهمئی ( احمدی ) شخصی به این نام ( عسکر ) و اولاد او بوده اند یا خیر ؟

            • سلام
              مخاطب گرامی
              جناب آقای حامد
              ضمن سپاس دوباره از دغدغه و پیگیری آن برادر محترم، بله! به استناد منابع موجود و به گفته آگاهان محلی، دهه عسکر شامل دهه‌های عباس، اسد، کاظم و حسن ساکن روستای ابوذر رامهرمز بوده‌اند.
              ضمناً دهه عسکر را از زیرشاخه‌های بهاءالدینی‌های ویسی گفته‌اند. البته ناگفته نماند برخی نظرات، بهاءالدینی‌ها را طایفه‌ای جدا از ویسی عنوان کرده‌اند؛ در این رابطه بایستی به یادآورد که مضاف بر لزوم عنایت به سیر تاریخی و تحولات صورت گرفته، دانسته‌های پیشنیان غالباً مکتوب نبوده و در معرض تغییرات زمانه قرار داشته‌، بنابراین چنین اختلاف نظرهایی در باب شناخت نسب‌نامه و حتی سازمان سیاسی ایلات و طوایف امری قابل انتظار جلوه می‌نماید.

              • ضمن تشکر از شما جناب خلیلی بله درسته البته در روستای مذکور یعنی بنه کاعلی خان ( ابوذر) طوایف دیگری هم حضور دارن آیا اطلاعی دارید دیگه چه طوایفی هستن ؟

                • سلام
                  ضمن سپاس از ابراز محبت آن برادر محترم، منابع محلی از ممبینی‌های جانکی گرمسیر بختیاری نیز به عنوان ساکنان روستای مذکور یاد کرده‌اند.

  22. سلام دوست عزیز چطور میشه که قلاوند و بهاروند رو نوشتید که طایفه هستن و نه ایل¡¡¡¡ و اگه ایل هم باشن جز ایل بزرگ دیرکوند هستن و حتی بهاروند هم همینطور جز ایل دیرکوند هستن و حتی طایفه ها و ایل های بزرگی همچون ایل میر یا طایفه میر یا یاقوند و میرزاوند و نجفوند که جز بزرگترین ایلات و طایفع های دیرکوند و اندیمشک هستن رو نمی نویسید واقعا چرا؟؟؟از هرکس تو اندیمشک میر یا یاقوند رو بپرسید میدونن کی هستن بعد شما اومدی قلاوند و سگوند و بیرانوند رو نوشتی؟؟؟؟؟اخه سگوند و بیرانوند کجا زیادن تو اندیمشک؟؟؟؟ ابن اکه توهین به ایل دیرکوند نیست وس چیه؟؟؟حدود ۶۰ تا ۵۰ درصد جمعیت اندیمشک از ایل دیرک هستن بعد تو رفتی سگوند و بیرانوند و قلاوند رو نوشتی؟؟؟تا حالا اومدی اندیمشک؟؟هرکس یه روزی یه خانی یا بزرگی داشته ایل نمیشه عزیزم این چرتو پرتارو برارید کنار چون یه طایفه دوتا بزرگ داشته کردیدش به ایل مثلا بخوام برات مثال بزنم قلاوند ۱۴ تا تیره داره و یاقوند ۱۰ تا و حتی تیره های یاقون بزرگ تر از قلاوند هم هستن و حدودا ۱۰ ۲۰ درصد کسایی که فامیلیشون قلاوندن اصلا قلاوند نیستن و پاپی هستن¡¡¡¡¡ لطفا این چرتو پرتی که نوشتی رو درست کن

    • سلام
      ضمن سپاس از ابراز محبت آن برادر محترم، موارد زیر جهت تبیین بیشتر موضوع مطرح می‌گردد:

      1- مطالب پست فوق صرفاً درباره لرهای فیلی ساکن در استان خوزستان می‌باشد و مثلاً بهاروندهایی که در استان لرستان سکونت داشته‌اند را در بر نمی‌گیرد.

      2- منابعی که از آنها استفاده شده، فقط از گروههای نامبرده در گفتار فوق، به عنوان لرهای ساکن در استان خوزستان یاد کرده و مثلاً از میرها نام نبرده‌اند؛ البته این موضوع به معنی جامع و مانع بودن منابع نمی‌باشد. به هر حال چنانکه در پاراگراف انتهایی هم گفته شد در صورت کسب اطلاعات تکمیلی، به روزرسانی انجام خواهد شد، ضمن اینکه شایسته است علاقمندان به تاریخ و جغرافیای لرهای استان خوزستان پای در میدان گذاشته، با جمع‌آوری اطلاعات در قالب کتاب، دانسته‌ها را تکمیل‌تر نموده تا از تحریف زمانه محفوظ و چراغ راه نسل‌های آینده برای شناخت از اصالت‌ها باشد؛ هرچند همانگونه که بارها گفته شد آنچه برای بهمئی دات کام در راه شناخت از اصالت‌ها، مبنا و اساس کار است، نه تقسیمات استانی معاصر بلکه سرزمین تاریخی لر می‌باشد که بخشی از آن در استان خوزستان قرار گرفته است.

      3- درباره به کار بردن عنوان ایل یا طایفه برای برخی بهاروندها، قلاوندها و سگوندها در استان خوزستان به اطلاع می‌رساند که از مطالب کتاب قوم لر اثر دکتر سکندر امان اللهی بهاروند استفاده شده است؛ البته اینکه مبنای دکتر امان‌اللهی بهاروند برای به کار بردن عنوان طایفه چه بوده برای ادمین سایت مشخص نمی‌باشد.

      4- در کلیت امر بایستی اشاره کرد چنانکه بارها ذکر گردید جامعه لر تا دهه ۴۰ شمسی حساب و کتاب داشته ولی پس‌از آن با از بین رفتن سازمان سیاسی لرتباران، به‌نظر می‌رسد موجی از هرج و مرج نظری حاکم شده است مثلاً اینکه فلان گروه ایل بوده یا طایفه و یا اینکه فلان ایل یا طایفه، لر نبوده و یا فلان طایفه یا تیره جزو فلان ایل یا طایفه قرار نداشته است؛ به هر تقدیر ناگفته پیداست در مرکز توجه قرار دادن چنین فضای بلبشو گونه‌ای جز ایجاد سردرگمی و بحث و جدل نتیجه‌ای نخواهد داشت، بنابراین شایسته است ضمن شنیدن و توجه به نظرات گوناگون و رواج فرهنگ گفتگو، در عین حال از حساسیت بیش از حد درباره چنین اختلاف‌نظرهایی پرهیز نمود و به آگاهی‌بخشی از گذشته در راستای ساختن آینده اکتفا کرد.

  23. باسلام
    ایل کرایی(کوراکان) قبل از به وجود آمدن طیبی و بهمئی در قسمتهایی از کهگیلویه، فارس و خوزستان وجود داشت که بدلیل عدم تبعیت از حکام زمانه کوچ اجباری داده شدند و سازمان ایلی آن از بین رفت و در سایر ایلات و طوایف ادغام شدند و به همین علت هست که کرایی را به اشتباه جزئی از طیبی میشمردن.
    به خاطر همین کوچ اجباری بود که هم اکنون کرایی ها در استان های سیستان و بلوچستان(به نام کهرازه ای)، در کرمان(اگه اشتباه نکنم کرونی)، در چهارمحال(کرانی) در فارس(خشت کازرون و ممسنی)در گهگیلویه (لنده و…) خوزستان(بهبهان،رامهرمز،هندجان،امیدیه،آبادان،
    اهواز”کردونی”مسجدسلیمان،هفتکل،قلعه تل و…وجود دارند) .
    همچنین تعداد زیادی در پاکستان، شمال اربیل عراق و بصره هم جمعیت زیادی کرایی زندگی میکنند

    • سلام
      مخاطب گرامی
      جناب آقای شجاعی
      ضمن سپاس از توجه جنابعالی، جهت تبیین بیشتر موضوع، موارد زیر ارائه می‌گردد:

      1- به عنوان مقدمه‌ای کلی بایستی عنایت داشت تا جاییکه دانسته‌ها یاری می‌کند پیش از حکومت قاجار در خصوص جزئیات ساختارهای ایلات و طوایف کهگیلویه در منابع تاریخی ذکری به میان نرفته و اگر اشاراتی گشته در حد کلیات امر بوده است. بنابراین، اظهارنظرها در باب آن دوران‌ها (قبل از قاجاریه) عموماً بر اساس روایات شفاهی می‌باشد. ناگفته پیداست در زمینه جزئیات تاریخ سینه به سینه که در بین تمام ایلات و طوایف مطرح است اختلاف دیدگاههایی مشاهده می‌شود که البته در موضوعات ریز و جزئی قابل انتظار است.

      2- تا جاییکه دانسته‌ها یاری می‌کند مبنای مطالب ارائه شده در سال‌های اخیر حول و حوش مفهوم ایل کرایی، نظرات منتشر شده مرحوم نورمحمد مجیدی کرایی (در قالب کتب) می‌باشد که برخی مطالب آن مرحوم در جزئیات امر با روایات پیران و بزرگان بهمئی تناقض‌هایی دارد: به طور مشخص بایستی اشاره کرد که روایات پیران و بزرگان بهمئی، بنای سیستم ایلی – طایفه‌ای بهمئی را قبل از زندیه دانسته‌اند البته اینکه جزئیات نظام ایلی – طایفه‌ای بهمئی چگونه بوده خود مبحثی جداگانه است و ممکن است لزوماً با اساس مکتوبات مجیدی کرایی در باب ایل کرایی منافات نداشته باشد.

      3- درباره اینکه آن مخاطب گرامی نوشته است «کرایی را به اشتباه جزئی از طیبی میشمردن» همانطور که قبلاً در بخش دیدگاههای گفتار طوایف ایل بهمئی به تاریخ 1396/09/25 در پاسخ به احدی از مخاطبین گفته شد ترکیب گروهها و جوامع بشری اعم از ایلات، طوایف و اقوام، در طول تاریخ دچار تغییر و تحول بوده‌اند به گونه‌ای که سیری تاریخی را از دوره شکل‌گیری، توسعه و گسترش و در نهایت ضعف و زوال طی کرده و در قالب ساختارهای جدید اجتماعی – سیاسی سر بر می‌آورده‌اند. پس واقعیت آنها را باید در سیر تحولات تاریخی و تکامل‌شان نگریست. بنابراین عقب‌گرد به گذشته و سعی در بازسازی تئوریک گروههای متلاشی شده و جایگزین نمودن آنها با گروهها و جوامع واقعی فعلی امری بیهوده جلوه می‌نماید. در واقع اگر بنا باشد بدین شیوه نظریه‌پردازی پیش رفت قابل انتظار استکه نه تنها از بهمئی‌ها بلکه از کلیّت لرها و بالاتر از آن از مردم ایران و سایر کشورها نیز در شکل و شمایل کنونی اثری باقی نماند!!!؟ ضمن اینکه کرایی‌ها و سایر جوامعی که دچار پراکندگی گشته‌اند را نیز بایستی از همین زاویه نگریست. گویی قابل انتظار است اینان خود نیز از گروههای مختلف تشکیل شده بودند که حاصل پراکندگی اجتماع مردمان قبل از آنها بوده است.
      بر پایه نکات مطرح شده، حتی با فرض بر پذیرش مطالب مجیدی کرایی مبنی بر اینکه کرایی در گذشته دارای سازمان ایلی – طایفه‌ای مستقل بوده، می‌توان گفت پس از تحولات صورت گرفته و پراکندگی کرایی‌ها، بخشی از آنان ذیل نظام ایلی طیبی‌ها قرار داشته‌اند و این مورد اشتباه نبوده بلکه یک واقعیت تاریخی می‌باشد و می‌تواند با عنایت به همان سیر تاریخی ایلات و طوایف درک گردد؛ این رویه تا اوایل قرن اخیر نیز با پیوستن برخی از دهه‌ها از ایلی به ایل دیگر پابرجا بوده است.

      4- به جرأت می‌توان گفت که سازمان سیاسی، اصلی‌ترین مجری حفاظت از هویت جوامع بوده، می‌باشد و خواهد بود؛ جامعه‌ای که سازمان سیاسی خویش را از دست بدهد و نتواند برای آن جایگزینی متناسب با مقتضیات و شرایط زمانه بیابد، متصور است که در معرض انواع مسائل و مشکلات قرار گیرد.
      جامعه لر نیز تا دهه ۴۰ شمسی حساب و کتاب داشته ولی پس‌از آن با از بین رفتن سازمان سیاسی لرتباران، به‌نظر می‌رسد موجی از گرفتاری‌ها از جمله هرج و مرج نظری حاکم شده مثلاً اینکه فلان گروه ایل بوده یا طایفه و یا اینکه فلان ایل یا طایفه، لر نبوده و یا فلان طایفه یا تیره جزو فلان ایل یا طایفه قرار نداشته است؛ به هر تقدیر ناگفته پیداست در مرکز توجه قرار دادن چنین فضای بلبشو گونه‌ای جز ایجاد سردرگمی و بحث و جدل نتیجه‌ای نخواهد داشت، بنابراین شایسته است ضمن شنیدن و توجه به نظرات گوناگون و رواج فرهنگ گفتگو، در عین حال از حساسیت بیش از حد درباره چنین اختلاف‌نظرهایی پرهیز نمود و به آگاهی‌بخشی از گذشته در راستای ساختن آینده اکتفا کرد.

  24. سلام خدمت شما
    فرمودید که (طایفه سگوند در میان‌آب یعنی سرزمینی که بین قسمت بالایی رود دز و رود کرخه واقع است سکونت گزیده. پراکندگی جغرافیایی این طایفه پس از اصلاحات ارضی و همچنین با تاسیس شرکتهای کشت و صنعت بهم خورد)
    خواستم بپرسم دقیقا کدوم قسمت از میان آب رو میفرمایید
    چون از شاوور به سمت آهودشت و پایینتر همه عرب هستن الان و سابقه حضور هیچ طایفه غیر از بی لام و بنی تمیم و … رو اونجا پیدا نکردم
    اگر میشه بیشتر توضیح بدید

    سوال دیگری هم داشتم
    آیا در دوره قاجار، طوایف عیسوند و ابدالوند(عبدالوند) در منطقه آهودشت و دشت میشان(دشت آزادگان) چه حضوری داشتن که شخصی به اسم حسین امیربختیار چنین ادعایی که اینها کلانتران این منطقه بودن؟
    اگر میشه توضیح بفرمایید

    • سلام
      مخاطب گرامی
      جناب آقای شریفی
      ضمن تشکر از توجه جنابعالی:

      ۱- مطلب فوق به نقل از کتاب قوم لر اثر دکتر سکندر امان‌اللهی بهاروند تهیه شده است و ایشان جزئیات بیشتری ارائه نکرده‌اند.

      ۲- با عنایت به روابط تاریخی مردم لر و عرب با یکدیگر و اینکه بخش قابل‌توجهی از مردم لر را شاخه‌هایی از عرب (سید و غیر سید) تشکیل می‌دهند که در گذر زمان و بر اساس ساز و کارهایی، جذب جامعه لر گشته، رنگ و بوی لریاتی به خود گرفته، لر شده و چه بسا خدماتی نیز انجام داده‌اند؛ مدنظر بوده و می‌باشد تا در آینده و فرصت مناسب در قالب گفتارهای جداگانه به عرب‌های خوزستان از جمله منطقه میان آب و نیز روابط‌شان با لرها (اعم از بختیاری، کهگیلویه و فیلی) پرداخته شود.

      ۳- درباره پرسش مطرح شده در خصوص ممیوندهای چهارلنگ بایستی گفت فعلاً مکتوبات نامبرده (حسین امیربختیار) در دسترس نمی‌باشد تا مورد بررسی قرار گیرد، البته از سوی دیگر هرچند گفته می‌شود که نسبت به طوایف هفت‌لنگ، از ممیوندها (عیسی‌وندها، عبدالوندها، فولادوندها، بساک‌ها و حاجی‌وندها) در منابع موجود ذکر کمتری رفته اما مدنظر بوده و می‌باشد تا در چارچوب پست‌های جداگانه به خوانین ممیوند چون مهراب خان عیسی‌وند و یحیی خان فولادوند پرداخته شود.

  25. به نظر من مردا که دنبال بحث سر این مطالب باشه راه به هیچ جا نمی‌بره
    اختلاط اقوام و کثرت طوایف ساختگی قرن های اخیر که اهمیتی ندارند و عدم ثبت دقیق اونها و مهاجرت‌های زیاد باعث شده نتوان به حقیقت پی برد.
    هر چند خیلی اهمیتی هم نداره

    • سلام
      مخاطب گرامی
      جناب آقای عرب پشتکوهی
      هرچند دیدگاه آن مخاطب محترم کلی به نظر می‌رسد و منظور مشخص نمی‌باشد که مثلاً آیا کلیت مبحث یعنی شناخت از لرهای استان خوزستان مدنظر می‌باشد و یا گفتگوهای صورت گرفته درباره تعیین درصد جمعیتی حال حاضر اقوام در استان، اما در هر صورت موارد زیر جهت تبیین بیشتر موضوع مطرح می‌گردد:

      ۱- اگر مقصود کلیت مبحث پرداختن به شناخت از لرهای استان خوزستان می‌باشد، پاسخ ادمین سایت به احدی از مخاطبین به تاریخ ۱۳۹۳/۰۴/۲۹ (نزدیک به ۱۰ سال پیش) در بخش دیدگاههای پست تاریخ ایل بهمئی به شرح زیر عیناً یادآوری می‌گردد:

      اگر تنها به مسائل نژادی [نسب و خون] نگریسته شود، جز سردرگمی نتیجه‌ایی به دست نخواهد آمد زیرا هرچند مبحث نژاد یکی از اجزای اصلی هویت هر جامعه‌ای می‌باشد امّا همه‌ی هویت آن محسوب نمی‌شود؛ بلکه نژاد به همراه سرزمین، زبان، دین و آئین، آداب و رسوم، تاریخ و ساختار سیاسی مشترک است که هویت یک جامعه را شکل می‌دهد.

      بنابراین برخلاف نظر آن مخاطب محترم که معتقد است “راه به هیچ جا نمی‌توان برد”، می‌بایست یادآور شد که با نگاه از منظر ارکان هویتی می‌توان به شناختی قابل قبول از اقوام و ملت‌ها دست یافت.

      ۲- اگر منظور دیدگاهها و تبادل نظر حول و حوش درصد جمعیتی حال حاضر اقوام در استان می‌باشد بایستی گفت همانگونه که در همین مجال، چندین مرتبه در پاسخ مخاطبین گفته شد بهمئی دات کام ضرورتی برای بحث و جدل درباره‌ی آن نمی‌بیند زیرا آمار موثق در خصوص استعداد جمعیتی اقوام و گروهها نیاز به نفرات و امکانات لازمه می‌باشد که چنین تدارکاتی را دولت‌ها می‌توانند تهیه نمایند؛ موضوعی که تاکنون صورت نگرفته است.

      در ضمن ناگفته نماند اگرچه در سلسله گفتارهای شناخت لرهای استان‌های مختلف نیم‌نگاهی به وضعیت پراکندگی فعلی آنان گشته و می‌گردد اما همانطور که بارها گفته شد عموم مطالب در این پایگاه، بازه زمانی پیش از دهه چهل خورشیدی را اساس قرار می‌دهد زیرا تا آن زمان سازمان سیاسی جامعه لر پابرجا بوده، مبنایی محکم برای شناخت از هویت را به دست می‌دهد.

      به عنوان حسن ختام، چنانکه در بخش درباره ما نیز گفته شد مجدداً برای همگان از جمله نگارنده به یاد می‌آورد که ما، قبل از قومیت و ملیّت، انسان بوده بنابراین شایسته است اگر به مسائلی همچون اصل و نسب، تقسیمات طایفه‌ای و در کل شناخت از هویت پرداخته می‌شود، نه از جهت تعصبات بی‌جا، تکبر، فخرفروشی، مواجهه منفی و یا دشمنی در حال حاضر بلکه صرفاً از برای شناخت از هویت و اصالت و همچنین شناخت و آگاهی از یکدیگر باشد. پیشرفت و سربلندی انسان‌های آزاده (فارغ از هر قوم، ملیت و عقیده‌ای) آرزوی ما است.

      • شمال خوزستان لربختیاری و لر غرب خوزستان عرب هستند، خوانین بختیاری و شیخ خزعل با هم دوست بودند و از خوزستان در مقابل انگلیسی دفاع کردند، به قول دوستم دو تا برادر بودند یکی عرب و دیگری بختیار، حالا نمی دونم دشمنی این دو برادر سر چی بوده ست که نسل شون تا الان با هم دعوا دارند، رسم بختیاری شبیه رسم عرب هاست رقص شون هم شبیه به همست مخصوصا سه پا

        • سلام
          ضمن تشکر از توجه جنابعالی، موارد زیر جهت تبیین بیشتر موضوع مطرح می‌گردد:
          ۱- چنانکه بارها گفته شد شایسته است اصالت و هویت را در جمیع جهات و عناصرش از سرزمین و نژاد گرفته تا به زبان، فرهنگ، دین و آیین و ساختارهای سیاسی جستجو کرد؛ این نکته آنجا اهمیت می‌یابد که از منظر نژاد و نسب بخش قابل‌توجهی از ایل بهمئی، قوم لر و ملت ایران را مردم عرب‌تبار (سید و غیر سید) تشکیل می‌دهند. پس ناگفته پیداست در نظر قرار دادن ریشه‌های همبستگی اجتماعی که گذشتگان بر آن تأکید داشته‌اند لازم و ضروری جلوه می‌کند.

          ۲- بله! به گفته پیران و بزرگان، لرهای استان خوزستان اعم از بختیاری، کهگیلویه‌ای و فیلی دارای روابط نزدیک با اعراب استان بوده‌اند؛ بنابراین همانطور كه مکرر گفته شد مدنظر خواهد بود تا در قالب گفتارهایی به عرب‌های خوزستان پرداخته شود.

          ۳- تاجاییکه دانسته‌ها یاری می‌کند لرها و عرب‌های استان خوزستان کماکان دارای روابط نزدیکی با یکدیگر می‌باشند.

          ۴- در راستای اشاره آن مخاطب محترم به رهبران سیاسی لر بختیاری و عرب می‌بایست به یاد آورد همانگونه كه قبلاً هم گفته شد ریشه مشکلات فزاینده نه تنها لرها بلکه عرب‌ها را نیز بایستی از دوره‌ای جستجو کرد که سازمان سیاسی اجتماعى خویش را به کل از دست دادند.
          به هر تقدیر آن شاکله‌های سیاسی بدان صورت قابل احیاء و بازیابی به نظر نمی‌رسند اما می‌توان با سرمشق گرفتن از نقاط مثبت و عبرت از موارد منفی‌ تاریخ، پایه‌های آینده‌ای بهتر را بنا نهاد.

          ضمناً ازنو خاطرنشان می‌گردد که تمرکز و اولویت‌بندی انتشار گفتارها بدین صورت بوده، می‌باشد و خواهد بود:

          • بهمئی
          • کهگیلویه
          • سایر شاخه‌های لر بزرگ (بختیاری، ممسنی، حیات داوود و شبانکاره)
          • لر کوچک (فیلی: لک، مینجایی و ثلاثی در حوزه جغرافیایی پیشکوه و پشتکوه)
          • منسوبان و نزدیکان به لر: یعنی گروههایی که دارای ارتباطات نزدیک با لرها بوده‌اند و یا به هر نحو خود را لر می‌دانسته‌اند مانند اعراب استان‌های خوزستان و ایلام، بهبهانی‌ها، شوشتری‌ها، دزفولی‌ها، قشقایی‌ها، کوهمره‌ای‌ها، کازرونی‌ها و کردها.
  26. شهر های لر نشین یا بالا ۸۰ تا ۹۰ درصد لر ایذه هندیجان باغملک اندیمشک دزفول بهبهان گچساران مسجدسلیمان دز پارت امیدیه چمگلک لالی گتوند هفتگل رامهرمز شهر های از ۳۰ تا ۴۰ درصد آبادان خرمشهر ماهشهر شهر های مستقل غرب فقط دشت آزادگان و کرخه و هویزه

    • سلام
      مخاطب گرامی
      جناب آقای حاجی وند
      با تشکر از توجه آن برادر محترم.

  27. سلام خواستم ببینم سيد بلندنظر از کدم قم لر هستند راهنمایی کنید مرسی‌

    • سلام
      مخاطب گرامی
      جناب آقای مجتبی
      درباره نام خانوادگی «بلندنظر» اطلاعی در دست نمی‌باشد اما پژوهشگران از «بلندیان» به عنوان یکی از خاندان‌های زرتشتی نام برده‌اند

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *