خوی و منش لرها

می‌توان گفت مردمان هر دیار و سرزمینی دارای ویژگی‌هایی هستند که آنها را از دیگر جوامع برجسته‌تر و متمایز می‌کند. نمود بارز برخی صفات جوامع بشری را نیز بایستی در همین چارچوب نگریست. بیان می‌کنند؛ طی قرن‌ها تاریخ پر فراز و نشیب این مرز و بوم اهورایی، ایرانیان بطور عموم دارای خصلت‌هایی بوده‌اند که از آن جمله به مهمان‌نوازی، صمیمیت و شجاعت اشاره می‌شود. تاریخ‌نویسان، پژوهشگران و افراد مختلفی بدین موضوع اشاره کرده‌اند از جمله بارن دوبد سیاح و نویسنده اهل روسیه که طی سفری به مناطقی از ایران اقدام به نوشتن سفرنامه نمود، درباره صفات ایرانیان چنین می‌نویسد: مسرورم که در بیان سپاسگزاری قلبی‌ام به خاطر مهربانی‌ها و الطافی که در خلال اقامت موقتم در این کشور به هنگام تماس از بالاترین مقامات تا پایین ترین طبقات ایرانی دیده‌ام، وظیفه بسیار دلپذیری را انجام می‌دهم؛ این گونه برخوردها که در سینه من احساس حق‌شناسی را چون شعله ای برافروخته است، گرانبهاترین گوهری است که خاور زمین می‌توانست به من ارزانی دارد.

قابل ذکر است که در میان گروههای ایرانی، لرها برخی از این صفات پسندیده را بطور بارزی در وجود خویش داشته‌اند. مثلاً ویلیام داگلاس سیاستمدار و قاضی معروف آمریکایی درباره لرها بیان می‌کند: من در حوالی نورآباد [ظاهراً مقصود داگلاس نورآباد لرستان مرکز شهرستان دلفان بوده است] با تعدادی از لرها تماس داشتم؛ آنان با چهره‌هایی آفتاب سوخته و تیره و رفتار خشن خود باید اذعان کرد که مردمانی مهربان، خون‌گرم و مهمان‌نوازند و رفتاری دوستانه و خلق و خوئی نیکو دارند. یکی دیگر از جهانگردان آمریکایی بنام مریان کوپر که در جوار دو هموطن خود بنامهای ارنست شودساک و خانم مارگریت هاریسون در مسیر کوچ بابااحمدی‌های بختیاری همراه آنها بود اینگونه از محبت و کوچک‌نفسی لرها می‌نویسد: هنگامی که خبر ناخوشی خانم هاریسون در اردو پیچید و همه فهمیدند که برای ما دیگر دارویی باقی نمانده، هر یک از خوانینی که روزی از وی قرص کینین گرفته بودند مانده موجودی خود را پس آوردند و هر روز با قیافه‌ای موقّر و مهربان و تواضعی درخور شخصاً جویای احوالش می‌شدند و از نظر تغذیه نیز هرآنچه در توان طایفه بود عرضه می‌کردند، هرچند که تنوع اندکی در انتخاب میّسر بود.

در همین راستا هرچند پس از دهه چهل شمسی و با تغییرات عمیق صورت گرفته در ساختار سیاسی، اجتماعی و اقتصادی عشایر لر، نظام ایلیاتی همراه با شاخصه‌های آن روزبه‌روز کم‌رنگ‌تر گشت و در مسیر جذب شدن در جوامع روستایی و شهری قرار گرفت تا اینکه امروزه تنها نمایی کم‌رنگ از آن در ذهن و خیال پیران و بزرگان باقی بماند امّا به هر سوی با ذکر مقدمه‌ی فوق و با عنایت به اینکه هدف از راه‌اندازی بهمئی دات کام شناخت از اصالت‌ها می‌باشد، در ادامه بطور مبسوط‌تر به برخی از آن ویژگی‌‌ها و سجایای مثبت اشاره خواهد شد تا بلکه قدمی هرچند ناچیز در این راه برداشته شود.

صداقت و صمیمیت: یکی از اوصاف نیک و خصلت‌های پسندیده انسانی، صداقت و روراستی می‌باشد. صداقت بدین معنا است که تضاد و ناهم‌خوانی در افکار، کلمات و اعمال آدمی وجود نداشته باشد. از نتایج صادق بودن آن است که موجب جلب اعتماد مردم و ایجاد ایمان در آنها می‌گردد.

هرچند می‌گویند آدمی هرچه بدوی‌تر باشد، صداقت، سادگی و بی‌آلایشی او بیشتر است و هرمقدار با فنون زندگی آشناتر شود و زندگی او مدرن‌تر و ماشینی‌تر گردد اوصاف پست و ناشایستی همچون نفاق و دوچهرگی در او بیشتر رسوخ نموده، بروز می‌یابد و آشکار می‌شود. هرچه زمان پیش می‌رود حیله و مکر آدمی قوی‌تر و دوری از صداقت و سادگی در او افزون می‌گردد امّا در کنار آن بایستی ذات، سرشت و حتی شرایط محیطی زندگی در کوهستان را نیز در شکل‌گیری شخصیت انسان در نظر گرفت. به هر حال مردم هرچه بیشتر دارای صداقت و راستی باشند، از آرامش روحی و روانی بهتری برخوردار هستند و دارای اعصاب و روان سالم‌تری می‌گردند.لرها در کتاب ابن فضل الله العمری

در همین راستا کوه‌نشینان لر از دورانهای گذشته همواره به صداقت معروف بوده‌اند گویی ابن فضل الله العمری تاریخ‌نویس قرن هشتم هجری نیز ضمن اینکه از لرها در کنار کردها، شول‌ها و شنکاره‌ها [شبانکاره‌ها] بعنوان چهار گروه کوه‌نشین زاگرس یاد می‌کند. وی لرها را مردمانی دارای جمعیت زیاد، طوایف پراکنده در سرزمین‌های مختلف، دارای حکومت و امارت‌، قدرتمند، چابک در حرکات و دارای صداقت در گفتار معرفی می‌کند. شایان ذکر است ابن فضل الله العمری همان نویسنده‌ای است که در پست نژاد قوم لر به نقل از وی به حضور لرها در بلاد شام و مصر و برخورد صلاح‌الدین ایوبی با آنها به دلیل بیم از چالاکی لرها اشاره شده بود.

به هر سوی گفته‌اند که عشایر لر را می‌توان در داشتن این صفت شایسته و خوی پسندیده ستود و ارج گذاشت و آنها را تحسین نمود، البته چنانکه اشاره شد صرفاً نه به این علت که ارتباط آنها با زندگی اجتماعی همچون جوامع شهری و روستایی کمتر است و زندگی آنها ماشینی نیست و یا جهات پیشرفته در زندگی آنها بسیار نادر است، (زیرا هر فرد عشایری هم با اجتماع خود در ارتباط است و هم با اجتماع خارج از محیط خویش) بلکه از جهت بزرگی و علو روحیه‌ای است که در مردم عشایر وجود دارد؛ روحیه‌ای که به او می‌گوید: ناراستی و دوچهرگی ذلت‌آور است که او را از نامردی فراری می‌دهد.

گاهی اوقات که در زوایای روحیه‌ای این افراد بزرگ‌منش دقت شود مشاهده می‌گردد در بعضی کارها مثل حیله زدن و دوچهرگی با طرف مقابل حیا می‌نمایند و می‌گویند «می‌خواستم او را گول بزنم ولی رگ مردانگیم نگذاشت و از مردانگی خود شرم نمودم»؛ در روایتی از پیشوای پرهیزگاران مولا علی علیه السلام نقل شده است:

تمام مردانگی، حیای از خویشتن است

همچنین همگام با صفت عالی صداقت، از صمیمیت نام می‌برند که گفته می‌شود هسته اصلی برقراری یک ارتباط موفق با دیگران بوده و خود می‌تواند زمینه‌ساز مردم‌داری گردد. صمیمیت را توانایی ایجاد همدلی با دیگران نیز ذکر کرده‌اند همراه با صداقت و بدون پرده‌پوشی و نگرانی از گفته‌ها که فرد دنیای درونی خود را برای دیگری آشکار می‌کند؛ این روند موجب خشنودی دو طرف می‌شود و یکی از الزامات یک زندگی شاد و سالم عنوان شده است. خروجی مهّم و ارزشمند هر سه خصلت فوق یعنی صداقت، صمیمیت و مردم‌داری می‌تواند محبت و مهربانی باشد.

بارن دوبد روسی در سفرنامه‌ی خویش درباره مهربانی لرها در بخشی از سفرش می‌نویسد: این مرد بهمئی قاصد پیاده‌ای بود که مأموریت داشت از قلعه خود به اردوگاه خان بختیاری برود. تنها خیکی پر از خمیر آرد یا خمیر خام بلوط [کلگ] سور و سات سفرش را تشکیل می‌داد که با مهربانی به من تعارف کرد تا طعم آن را بچشم و از اینکه به ذائقه‌ام خوش نیامد متعجب شد. غذای اصلی طوایف صحراگرد در کوههای بختیاری همین است.

دوبد در ادامه با توضیحاتی، جلوه‌ای زیبا از روح قانع ایلیاتی کوه‌نشینان را نمایان کرده و می‌نویسد: زنانشان بلوط‌های رسیده را که از درخت می‌افتند جمع و در میان دستاس خرد می‌کنند و برای آنکه شیره تلخ آن را بگیرند آرد آن را می‌شویند و در آفتاب خشک می‌نمایند؛ تمام جریان کار همین است. بعداز آن نان می‌پزند یا به صورت خمیر خام می‌خورند که آن را ماده ای مغذی می‌دانند. چقدر بیان گلداسمیت شاعر و ادیب اهل انگلستان در اینجا واقعیت پیدا می‌کند!

«انسان در اینجا، در این پایین، جز اندکی نمی‌خواهد آن اندک را نیز زمانی طولانی نمی‌خواهد.»

این بهمئی روستایی با آن کیسه آرد بلوطش نمی دانست چه درس اخلاقی بزرگی به من می دهد – هیچگاه در مقابل پروردگار برای هرگونه محرومیتی که در آینده نصیبم کند لب به شکوه نمی‌گشایم.

و نیز همو در قسمتی دیگر از نوشتجات خود، در سرزمین جانکی، شفقت و مهربانی لرها را بدین گونه به تصویر می‌کشد: زنان در حال حمل چرخ‌های نخ‌ریسی بر شانه و یا در حال رشتن نخ پشم راه می‌سپرند و برخی نیز شانه‌ها را به جلو می‌دهند و در همان حالیکه اطفال خود را بر گرده بسته‌اند و آنان نیز دستهای کوچک خود را به دور گردن مادر و پاهای ظریفشان را بر گرد کمر او حلقه زده‌اند، به آرامی پیش می‌روند. معمولاً اطفال کوچک را در کیسه‌ای بر پشت می‌بندند اما شیرخواران را در همان گهواره زمختشان بر سر می‌نهند و یا بر شانه می‌گذارند و مهربانانه وزن آن را تحمل می‌کنند.

دوبد در ادامه ذکر می‌کند: شفقت فداکارانه مادر نسبت به طفل خود در همه دیار ارض یکسان است و نگرانی آنها نیز چنین است؛ اما رنج جسمانی که یک مادر ایلیاتی برای طفلش تحمل می‌نماید چه بسا عظیم‌تر از آن باشد که هر زنی در هر شرایط دیگری از زندگی حس می‌کند.

او همچنین درباره جلوه‌هایی دیگر از فضای محبت آمیز در بین لرها اینچنین می‌نویسد: من مأوای شبانه‌ام را در زیر چادر پیرمرد جانکی مهمان‌نوازی که تیره‌اش در جلگه خارشترزار چادرها را برپا کرده بودند به دست آوردم. او یکی از جمعی بشمار می‌رفت که همراه آنان از مال امیر حرکت کرده بودم؛ غالباً محاسن سیم‌گون و هیئت نجیبانه و مادیان زیبای بلوطی رنگ زیر پایش را تحسین کرده بودم.

دوبد در امتداد همین مطلب می‌نویسد: بازگشت جانکی‌ها شور و شعف فرح‌بخشی در چادرها افکند و در این فرصت بود که صحنه‌های بسیار شیرینی را دیدم. مادران با بچه‌های کوچک در آغوش به پیشواز سروران خود آمدند تا پدران، کودکان خود را بنوازند. درست است که بچه ها کثیف و نیم عریان بودند، اما پدران مهربانشان هیچ یک از بغل کردن و بوسیدن آنها کم نگذاشتند. زنان و پسران مراقبت از اسب‌ها را به عهده گرفتند تا سواران پای‌افزار و جنگ‌افزار را از خود دور سازند و بر فرشهای نخ‌نمای زیر چادرها بیاسایند. در اثنای قیل و قال و جنب و جوش ورود، بچه‌ها و بره‌ها فرصتی یافتند تا سرخوش از احساس آزادی در دشت به جست و خیز و جفتک‌اندازی و بازیگوشی بپردازند و در همان حال جوانترهای جمع و محافظان پشمالوی باوفای سیاه چادرها [سگها] سر در پی آنان داشتند.

هنگامی که از اسب به زیر آمدم میزبان کهنسال جانکی خود را در محاصره کودکان و نوه های بسیار مسرورش یافتم، در عین حال حضور خود او فضایی از شعف را ایجاد کرده بود. حق تعالی چه شادمانی خالص و پربرکتی در دل انسان کاشته است! و چرا ما بیرون از وجود انسانی به دنبال شادکامی و آسودگی می‌گردیم در حالیکه می‌توانیم هر دو را در آغوش خانواده خود بیابیم.

ذیل همین عنوان شاید بتوان یکی از زیباترین تابلوهای توصیفی دوبد از نثار صمیمیت و محبت در میان لرها را آنجا یافت که مهمان خانواده‌ای از لرهای فیلی می‌شود و اینگونه فضای آکنده از مهربانی را به رشته‌ی تحریر درمی‌آورد: خانواده میزبانم از مرد جوانی و همسرش و مادر پیرش تشکیل می‌شد. بندرت در خاورزمین کسی را دیده‌ام در حد این مادر پیر نسبت به پسرش و این بانوی جوان نسبت به شوهرش عشق خالص‌تری نثار انسان دیگری کرده باشد. به نظرم هرآنچه می‌کردند فقط برای خوشنودی خاطر او بود در حالیکه مرد جوان دلبستگی ایشان را امری عادی تلقی می‌کرد. روز بعد وقتی ابراز علاقه کردم که میزبانم قدری با ما بیاید تا شاید گداری در رودخانه بیابد، بلافاصله زنش دوید تا اسب او را زین کند؛ دیری نپایید که با اسب دم چادر آمد با یک دست عنان و با دست دیگر رکاب را گرفت و به او کمک کرد تا سوار شود. وقتی می‌خواستیم حرکت کنیم مادر پیر با لابه‌ی بسیار از من درخواست کرد تا مخصوصاً مواظب پسرش باشم، گویی به سفری دور و دراز و پرخطر می‌رفت؛ خوب، عشق همه مادران چنین است – پنداری همیشه در قلبشان برای کودکانشان بیم خطر دارند. به گمانم از همه عشقهای جهان این مادر است که دائمی‌ترین و یقیناً بی‌طمع‌ترین عشقهاست. بر ذمه دارم که بگویم بعداز شنیدن آن همه سخن در باب جدال و غارت و کینه و قتل که از هنگام ترک شیراز مدام در گوشم زمزمه کرده بود از دیدن این منظره شیرین خانوادگی حظ بسیار بردم. پنداری موسیقی مقدسی بود که پس از دیدن صحنه پراضطراب «منفرد» یا «کورسیر» از چنگ پولاک [اشاره به شعر پولاک بنام مسیر زمان که برخی آن را عالی‌ترین تجلی اندیشه بریتانیایی می‌دانند] برمی‌خاست تا روان را آرامش بخشد.

سخاوت و مهمان‌نوازی: گفته شده سخاوت حد وسط بخل و اسراف، یکی از صفات عالی انسانی است که علاوه بر ریشه‌های ذاتی، از طریق تمرین و ممارست نیز به دست می‌آید. یکی از برجسته‌ترین و بهترین اوصاف لرها، از میان سایر سجایای اخلاقی، صفت خوب و شایسته مهمان‌نوازی و سخاوت آنان است. بارن دوبد درباره مهمان‌نوازی لرها زمانیکه که در سرزمین لر کوچک (فیلی) مهمان خانواده‌ای شده بود به زیبایی از شخصیت مهربان لرها پرده برداشته و اهمیت مهمان را در نزد آنان چنان می‌یابد که حتّی حاضرند دشمن خویش را که مهمان است در کنار اجاق خویش پذیرا گردند؛ آنجا که ذکر می‌کند:

نزاعی میان غلام من و پیرمرد یوسف‌وندی که در چادر او مستقر شده بودم نزدیک بود مرا وسوسه کند تا به رغم رسیدن شب و  شروع باران بنه را ترک و از آنجا حرکت کنم. به عتاب دوستانه‌ی میزبان پرداختم که ظاهراً از دیدن راهنمای من بشدت برآشفته بود؛ حرکات سر و دست پرحرارتش، که میان این فرزندان خشن طبیعت مرسوم است و تعلیمی هم برای تأمل در آن ندیده‌اند، گویای خشم فراوان او بود. پاسخ شنیدم که مقدم خود من خیلی گرامی است اما با اشاره به راهنمایم گفت با او دشمنی دارد. بر حسب ظاهر میان خانواده آنان جدالی، برقرار بود که من قبلاً از آن آگاه نشده بودم. با این حال اظهار کردم چون در حال حاضر در خدمت من است نمی‌گذارم مویی از سر او کم شود و اگر پیرمرد موقر در مهمان‌نوازی من صداقت دارد می‌بایستی آن را مشمول تمام جمع کوچک همراه من نماید در غیراین صورت ازآنجا می‌روم و شرمندگی را برای موهای سفیدش باقی می‌گذارم؛ زیرا حتّی بچه‌های طایفه خودش او را به عنوان شخصی خواهند شناخت که غریبه‌ای را از کنار اجاقش رانده است. تمسک من به مهمان‌نوازیش (خصوصیتی که در میان طوایف صحراگرد خاورزمین ریشه‌های بس عمیق دارد) نتیجه مطلوب را به بار آورد و عواطف عالی شیخ پیر را به سرعت به سیطره خود گرفت. آتشی برقرار شد و بقیه شب را به گفتگوی دلچسب با این پیرمرد بشاش و تعدادی از دوستان کهنسالش، که کنجکاوی و رسم مهمان نوازی آنان را به چادر میزبانم کشانده بود، سپری ساختم.

دوبد در ادامه می‌نویسد: چون لرها بندرت اروپایی در میان خود می‌بینند، از این رو من ایشان را بسیار کنجکاو حتی گستاخ یافتم و در مقایسه با ساکنان آبادی‌ها خیلی کمتر به خجالتی هستند؛ امّا همیشه نسبت به مسافری که ممکن است به طور تصادفی به بنه ایشان وارد شود حاضر به خدمتند و وسایل آسایش او را فراهم می‌کنند. در واقع با وجودی که بعنوان دزدان و راهزنان مشهور هستند، اما من همیشه از مهمان‌نوازی آنان احساس قدرشناسی می‌کنم زیرا عادتاً مرا در کنار اجاق خود با مهربانی پذیرفتند؛ خصلتی که چهره آن در اروپا به واسطه زرق و برق و فخر تمدن بسیار محو شده است.

شجاعت و جوانمردی: پس از صفت پسندیده سخاوت و مهمان‌نوازی، دیگر خصلت بارز لرها شجاعت و جوانمردی بوده است. سخاوت و شجاعت دو خصلت نزدیک بهم هستند بگونه‌ای که آن دو را برادر و رفیق یکدیگر دانسته‌اند. از شیرخدا مولا علی در این رابطه نقل کرده‌اند که فرموده‌اند: سخاوت و شجاعت دو صفت شریف هستند که پروردگار متعال در کسی که او را دوست دارد و امتحان کرده است قرار می‌دهد. ذکر کرده‌اند که مردانگی حد وسط قوای غضبیه است. قوه غضبیه در جهت زیاده‌روی، تهور و بی‌باکی نام دارد و در مسیر تفریط بدان جبن و ترس می‌گویند. از سوی دیگر شجاعت پیوند تنگاتنگی با صداقت نیز برقرار می‌کند بگونه‌ای که بزرگترین مشخصه شجاعان را صداقت گفته‌اند. در روایتی از پیشوای پرهیزگاران مولا علی علیه السلام نقل شده است:

اگر همه اشیاء از هم متفرق شوند، صداقت همواره با شجاعت بوده و از آن جدانشدنی است

عشایر کوه‌نشین لر در راستای همان صداقت، صمیمیت، سخاوت و مهمان‌نوازی که دارا بوده‌اند، به علت آزادمنشی و حریّتی هم که داشته‌اند از شجاعت و مردانگی بهره کافی و حظ وافی برده‌اند؛ بعبارتی کوههای سر به فلک کشیده زاگرس نه تنها سرزمین لرها بوده بلکه سهم مهّمی در شکل‌دهی شخصیتی آنان از نظر معنوی و باطنی چون پرورش خصائل نیکویی مانند صداقت، صمیمیت و شجاعت و آزادگی داشته است. علاوه بر پرورش صفات برجسته انسانی، از طرف دیگر می‌توان گفت زندگی کوه‌‎نشینی آثار مثبتی را از نظر جسمانی همچون سلامت و نیرومندی تن، چالاکی و فرزی مترتب می‌شود که خود می‌تواند در خدمت بروز سلحشوری ساکنان جبال درآید؛ بارن دوبد روسی در همین رابطه از ویژگی‌های ظاهری لرهای کهگیلویه چنین یاد می‌کند: اینها نژاد بسیار خوش بنیه‌ای هستند و بی‌تردید بخش عمده‌ای از نیرومندی و اندام پرعضله کهگیلویه‌ای‌ها به کارهای پرفعالیت و غذای ساده و استنشاق هوا در مأمنهای کوهستانی‌شان مدیون است. و البته در ادامه نیز می‌گوید: ایرانی‌ها به‌طور عموم از نژادی عالی هستند؛ خون بسیاری از عرب‌ها و گرجی‌ها و ترک‌ها در رگ‌های آنها جاری است.

در همین رابطه اگر مقداری دقیق‌تر نگریسته شود برخی صاحبنظران و نیز آگاهان محلی وجود روحیاتی چون صداقت، صمیمیت و حتّی شجاعت را در بین لرهای دامدار کوچنده بارزتر و شاخص‌تر از کشاورزان یکجانشین می‌دانند. گویی بارن دوبد نیز به نقل منابع محلی آن دوره بدین نکته اشاراتی کرده و ذکر می‌کند: هرچند کشاورز در میزان تمدن در پله بالاتری ایستاده است، معهذا مایلم از آنچه که در خاور زمین دیده‌ام با لردبیکن [فیلسوف و نویسنده پرآوازه انگلیسی] همنوایی کنم و بگویم در برخی زمینه‌ها، شبان ارجحیت دارد.

دوبد می‌گوید: سادگی و صراحت بیشتری در میان ایلیاتی‌ها مشاهده کرده‌ام تا در میان روستانشینان. ایلیاتی‌ها که در مقایسه با زارعان پیوند کمتری با خاک دارند و در عادت سیالیّت خویش به هنگام نقل مکان چندان قید و بندی ندارند و روحیه مستقل بیشتری ابراز می‌کنند. اما آنچه که بیش از همه تفوق آنان را به روستانشینان و حتی شهری‌ها به اثبات می‌رساند میزان آزادی زنان آنها در مقایسه با زنان روستایی و شهری است. اینان به انزوای زنان، که در میان جامعه محمدی افسردگی می‌پراکند، محکوم نیستند بلکه آزادانه و در کنار جنس مخالف کار و زندگی می‌کنند. اعتمادی که به تقوای زن ایلیاتی نشان داده می‌شود رفعت او را بالاتر می‌برد و در عین حال شخصیت خود او، قدرشناسی را در میان اطرافیان بر می‌انگیزد و او را رفیق مناسب‌تری برای مرد می‌کند. در بریدگی از خود و فداکاری نسبت به خانواده‌اش هیچ کوتاهی نمی‌کند. از همان دوران کودکی با سختی‌ها آموخته می‌شود و بیشتر از آن، سوارکار ماهری می‌گردد؛ ابراز شجاعت و روحیه جنگجویی در میان آنان نادر نیست.

در راستای همین موضوع نویسنده روسی در باب بیان شخصیت مستقل و آزاد کوه‌نشینان لر نیز اشاراتی ظریف می‌کند آنجا که درباره لرها اینگونه می‌نویسد: بهمئی‌ها با وجود آنکه بیشتر از دو هزار خانوار نیستند معهذا آنها را یاغیترین و بیابانیترین طایفه کوه‌نشینان فارس می‌دانند؛ گمان می‌رود شمارشان بیش از این تعداد باشد. بهمئی‌ها قبلاً حاکمیت میرزا قوما را تنها اسماً به رسمیت می‌شناختند زیرا او مجبور بود برای جمع آوری خراج سالانه از آنها، اردوی مسلحانه گسیل کند. اکنون به‌طور کلی او را قبول ندارند و به محمدتقی خان رئیس قدرتمند بختیاری پیوسته‌اند.

وی در ادامه همین مطلب ذکر می‌کند: برای نشان دادن روحیه مستقل بختیاری‌ها و خودسری در برابر مقامات مملکتی و حتی خود شاه برای من مثالی آوردند و گفتند روزی ضابطی برای آنکه یکی از بختیاری‌ها را تحت تاثیر قرار دهد به او می‌گوید خراجی را که باید بپردازد به شاه، ارباب تیولدارش مدیون است؛ مرد جواب می‌دهد او فقط تسلیم زور است و شخصی را به نام شاه ایران نمی‌شناسد و تنها وقتی به وجود او پی می‌برد که شاه بتواند واقعاً او را در کف دست خود بگیرد.

به هر سوی چنانکه اشاره شد سلحشوری کوه‌نشینان ستودنی و لرها جنبه‌های نیکی از شجاعت همچون تمرینات اسب‌دوانی و تیراندازی، عدم ترس و اشتیاق به حماسه‌سازی و حماسه‌آفرینی را جلوه‌گر بوده‌اند. بعنوان نمونه بارن دوبد زمانیکه مهمان محمدتقی خان چهارلنگ، ایلخانی مقتدر بختیاری بود در بیان اجرای نمایش فنون رزم‌آوری لرها چنین می‌نویسد: قوای آتشین مزاج کوهستانی بهمئی با آختن و تاب دادن شمشیرهای برهنه و نواختن موزون آنها بر سپرهای کوچک، با نمایشی بسیار مشابه رقص جنگ افغان‌ها، خود را به رخ ما کشیدند. در همان اثنایی که آنان همچون گردباد بیابانی در برابر ما می‌چرخیدند و می‌گردیدند، قره‌گوزلوها با لوطی‌های همراه خود و نواختن موسیقی پرحرارت نوازندگان شوشتری به پایکوبی مشغول بودند.

او در ادامه بیان می‌کند: بختیاری‌های جوان با پرتاب «جرید»، چوب کوتاهی که در حین چهارنعل در جلوی خود با قوّت روی زمین پرتاب می‌کردند و با پریدن چوب به هوا با همان سرعت آن را می‌گرفتند، مهارت خویش را در سوارکاری به نمایش گذاشتند.

همچنین رنه دالمانی سفرنامه‌نویس فرانسوی نیز که از سرزمین بختیاری گذر کرده بود درباره علاقه لرها به فنون مرتبط با روحیات حماسه‌پرور و دلاورگونه چنین می‌نویسد: بختیاری‌ها در فن اسب‌سواری شهرتی دارند. اینها از بدو طفولیت به تمرین اسب‌سواری می‌پردازند و در روی زین بازی می‌کنند و هنرمندی قابل ملاحظه ای نشان می‌دهند. در حینی که اسب به تاخت می‌رود با تفنگ تیر می‌اندازند و کمتر اتفاق می‌افتد که تیرشان به نشانه نخورد.

وی در ادامه وجود ذوق هنری لرها را در کنار روحیات دلاورانه آنها چنین ذکر می‌کند: بختیاری‌ها به قشنگی و زیبایی آرایش زین و برگ و یراق اسبان خود علاقه زیادی دارند، دهنه و رکاب اسب در نهایت ظرافت حکاکی شده و با سیم و زر زینت یافته است. در واقع لرها نه تنها نسبت به فراگیری تکنیک‌هایی چون تیراندازی و اسب‌سواری مشتاق بودند بلکه در موقعیت‌های مناسب جهت تفریح و شادی نیز از آن فنون بهره می‌بردند بگونه‌ای که دالمانی در جایی دیگر درباره مراسم عروسی در بختیاری می‌نویسد: داماد باید شجاعت و هنرمندی از خود بروز دهد و با وجود مقاومت و ممانعت سواران اسکورت عروس اسب خود را به جولان اندازد و پارچه ای را که بر سر عروس افتاده است برباید. در این موقع مانند هنگام جنگ، سواران اسکورت عروس و داماد را تعقیب می‌کنند تا پارچه روسری را از او بگیرند، بنابراین هیاهو و سر و صدای زیادی تولید می‌شود که خالی از تماشا نیست. تمام این تمرینات برای تحصیل هنرمندی و مهارت در فنون جنگ است، بنابراین در چنین موقع بهترین اسبان قبیله را انتخاب می‌کنند که بهای هر یک به چند هزار فرانک می‌رسد.

دالمانی گوشه‌ای از ویژگی‌های برجسته بختیاری‌ها را چنین ذکر می‌کند: آنچه در نزد آنها خطا و ناپسند محسوب می‌شود ترس و فرار از میدان جنگ و نافرمانی به رؤسای خود و تهمت زدن به یکی از افراد ایل و آدم‌کشی می‌باشد. او درخصوص صفات نیکوی بختیاری‌ها نیز می‌نویسد: فضائل و صفات نیک در نظر آنها عبارت است از شجاعت و دفاع از ایل و ابراز مهربانی به یکدیگر و دستگیری از بینوایان. به زیارت اماکن مقدسه راغبند و این عمل را واجب می‌دانند.

دکتر منوچهر لمعه از نویسندگان متأخر هم که در دهه چهل شمسی بعنوان سپاه دانش مدتی را مهمان عشایر کهگیلویه بود درخصوص فنون مرتبط با جنبه‌های حماسی و شجاعت، لرها را اینگونه توصیف می‌کند: عشایر اصولاً عاشق اسب و تفنگ‌اند، اکثراً تیراندازی بلدند. اواخر پاییز و زمستان، معمولاً صبح زود یا طرفهای عصر، چون هوا مناسب‌تر است به شکار می‌روند.

در خاتمه‌ی این مبحث (شجاعت و جوانمردی) باید به یکی دیگر از آثار مثبت شجاعت اشاره کرد که همانا صفت پسندیده غیرت می‌باشد؛ گویی عشایر و بویژه لرها بدین خصلت پسندیده مخصوصاً در پاسداری از کیان وطن مشهور بوده‌اند. شیرخدا مولا علی که درود پروردگار بر او باد در این رابطه می‌فرمایند:

ثمره شجاعت، غیرت است

چنین است که می‌گویند کوه‌نشینان لر، از ثمره شجاعت خویش مردمی با حیا و غیرتمند بوده‌اند. بگونه‌ای که اگر با فردی برخورد کنند و شخص بر خدعه و فریب آنها اقدام کند، او می‌گوید من فریب نمی‌دهم چون رگ غیرتم قبول نمی‌کند و از خدا و خود حیا می‌کنم.

در پایان ضمن پاسداشت دوباره اصالت‌هایی که درگذر زمان هرچه بیشتر رنگ باختند تا به امروز که می‌رود گوهری نایاب گردند، از نو بیان دکتر جواد صفی‌نژاد با یادی از شادروان دکتر نادر افشار نادری درخصوص نقش تاریخی عشایر لر (مردمان مخلص، آزاده و سلحشوری که علی‌رغم عشق سرشار نسبت به مام‌مهین آنچنان که باید مورد توجه قرار نگرفتند) در جهت عزت و شرف کشور یادآوری می‌گردد آنجا که می‌نویسند: در کتاب‌های انبوه تاریخی و اخباری، با وجود مشارکت عشایر در جنگهای ملی و میهنی و فداکاریهای چشمگیرشان، شرحی از زندگی اجتماعی اقتصادی آنان مشاهده نمی‌کنیم. قبل از انقلاب اسلامی، عکسهای بزرگ و زیبایی از عشایر ایران بر دیوار محل کار گروه عشایری مؤسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی آویخته شده بود یکی از این تصویرها مربوط بود به یک مرد لر عشایری کوهستان‌های خرم‌آباد که با کهولت سن بر اسبی سوار بود و به کوچ می‌رفت. مرحوم دکتر نادر افشار نادری، عکاس این تصویر، چنین تعریف می‌کرد: «این پیرمرد در جوانی با تکاوران همراهش در جنگ ایران و عثمانی مشارکت داشتند. این مرد که فرماندهی تکاوران لر را به عهده داشت، در حمله ای با شمشیر آخته رسن ضخیم گرانیگاه توپخانه عثمانی‌ها را از هم دریده و به پیروزی‌هایی دست یافته بود». علاوه بر تصویر مرد جنگجوی عشایری، تصاویر زیبا، منحصربه‌فرد و ویژه‌ای متعلق به دکتر افشار دیوارهای اتاق کار گروه عشایری را تزیین کرده بود. پاره‌ای از این عکس‌ها مشخص کننده کار سخت روزانه زنان عشایری بود. پس از فوت دکتر افشار نادری (1358/4/9 در نوشهر)، عکس‌های گروه عشایری را جمع‌آوری کردند و در راهروی پلکان‌های کتابخانه دانشکده به پشت بام، در کنار لانه کبوتران آزاد گذاشتند و کبوتران هم بمرور سطح عکس‌ها را نقاشی کردند.

بعنوان حسن ختام، کلام زنده‌یاد دکتر نادر افشار نادری در جزوه ارزشمند مونوگرافی ایل بهمئی ذکر می‌گردد که می‌نویسند: عشایر با ما باصفا بودند و ما هم با آنها بی‌ریا بودیم در واقع هنگام مراجعت، نه ما از آنها دل می‌کندیم و نه آنها از ما. از صفا و صمیمیت عشایر داستان‌ها در دل ما باقی است.

گرامی باد یاد و خاطره تمام درگذشتگانی که دل در گرو سربلندی و سعادت این سرزمین کهن داشتند و بر همان سیرت چهره در نقاب خاک کشیدند.

14 thoughts on “خوی و منش لرها

  1. باسلام ممنون از مطالب مفیدتون مطلب بعدی تون رو در مورد ایل بهمئی کی انتشار می دهید

    • سلام
      ضمن سپاس از نظر لطف جنابعالی، همانگونه که پیشتر نیز بارها اشاره گردید بهمئی دات کام کماکان در ابتدای راه بوده و مطالب گوناگونی درباره بهمئی و دیگر همتباران لر باقیمانده که می‌توان بدانها پرداخت. تا خداوند چه خواهد.

    • سلام
      ضمن تشکر از نظر لطف حضرتعالی، گویی چنانکه بارها اشاره گردید؛ بیان از اصالتها موجب افتخار می‌باشد زیرا که به درستی ذات لر آکنده از صفا، صمیمیت، صداقت و شجاعت بوده است.

    • سلام
      والا تا خدا چه بِخُوی. اَلبَت سعی ایکنُم هر چند وخت یه ولا مطلب بِنُم.

  2. سلام. دهه نعمت الله خودش از طایفه ای بزرگ قنبر هست. این اطلاعات غلطه. اصلاحش کنید. دهه نعمت الله از زیر شاخه های دهه قنبر هست. از طایفه نقدی هم اطلاعات بگذارید

    • سلام
      1- در صورتیکه منظور شما عکس نمودار درختی طایفه علاءالدینی منتشر شده در پست طوایف ایل بهمئی است، از نو یادآوری می‌گردد اگر به تصویر مذکور دقت گردد در توضیحات آن (بالای تصویر، سمت راست) اشاره شده است نمودار فوق عیناً از جزوه جمعیت و شناسنامه‌ی تیره‌ها و طوایف ایل بهمئی اثر دکتر نادر افشار نادری تهیه شده است و از برای حفظ امانت اثر و اینکه نوشتجات دکتر افشار نادری دارای بار علمی در مجامع دانشگاهی هستند در شاخه‌بندی آن تغییری صورت نگرفته. در ضمن با توجه اینکه دکتر افشار نادری ماهها در خاک بهمئی و در میان بهمئی‌ها سکونت گزیده بودند اطلاعات ایشان دارای ارزش بالایی است. علاوه بر این چنانکه بارها بیان شد زیرمجموعه‌ها و تقسیمات ایلات و طوایف را از دو منظر میتوان مورد بررسی و شناخت قرار داد:
      الف- ریشه‌های خونی و نسبی
      ب- ساختار سیاسی و اجتماعی
      در همین راستا بایستی بدین نکته توجه گردد آنچه که دکتر نادر افشار نادری بر اساس آن تقسیم بندی خود را تهیه نموده‌اند ساختار سیاسی اجتماعی طوایف بهمئی بوده است و نه روابط خونی و نسبی. از سوی دیگر باید گفت اگرچه ساختارهای سیاسی اجتماعی ایلات و طوایف مرتبط با روابط نسبی و خونی بوده‌اند امّا در گذر زمان دچار تغییر و تحول نیز می‌شده‌اند و اینگونه نیست که دائماً به یک شکل باقی بماندند.
      2- بر همین مبنا درخصوص دهه نعمت الله نیز از دو زاویه می‌توان به موضوع نگریست:
      الف- ریشه‌های خونی و نسبی: بنابه به ذکر کتاب جناب آقای ماندنی رگبارمقدم، نعمت الله از نظر روابط نسبی فرزند شیخ امیر می‌باشد.
      ب- از نظر ساختار سیاسی اجتماعی: یکی از شش تیره علاءالدینی در کنار دهه‌های شیخ، محمد، خاجمیر، میراحمد و قنبر محسوب شده است.
      به هر حال همانگونه که بارها بیان شد، در آینده بصورت پستهای مستقل به طوایف بهمئی از جمله طایفه علاءالدینی و جنبه‌های گوناگون آنها پرداخته خواهد شد. تا خداوند چه خواهد.

  3. با درود فراوان من تمام طایفه های لر رادوست دارم و دوستان بسیاری در میان طوایف مختلفشون دارم که بسیار برام عزیزند وقابل ستایش در خرم آباد و بروجرد و درود و ملایر بهترین پذیرایی وقشنگترین وزیباترین وخاطره انگیز ترین شکل پذیراییو دیدم وواقعا مردم این چهار منطقه رو دوست دارم به نظرمن این چار شهر میهمان نواز ترین مردم ایران هستند وقابل ستایشند من در مقابلشون به معنای واقعیه کلمه احترام تعظیم میکنم ودستای مهربونشونو میبوسم .
    با کمال احترام به تمام مردم ایران زمین
    تا درودی دیگر بدرود.

    • سلام
      دیدگاه آن مخاطب به علت وجود برخی عبارات و نیز کلمات توهین آمیز نسبت به برخی از همتباران، قبل از انتشار، ویرایش و اصلاح گردید؛ در همین رابطه آیا نتیجه‌ی تمجید از بخشی از مردم لر و توهین و تحقیر روا داشتن نسبت به قسمتی دیگر از لرها، تفرقه‌افکنی نخواهد بود؟
      در پایان به یاد می‌آورد ایران عزیز بالاترین سرمایه‌ای می‌باشد که مردمان غیور این مرز و بوم در طول قرن‌ها با نثار جان‌های شیرین خود حفظ نموده‌اند تا به دست نسل امروز برسد. امری که وظایف سنگینی را در جهت پاسداشت آن امانت گرانبها بر دوش ما می‌گذارد؛ یکی از آن وظایف همانا پرهیز از چنین اظهارنظرهایی می‌باشد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *