در ادامهی گفتار پیشین که با تمرکز بر شناخت از خانواده و اجتماع در منطقه سیسخت ارائه گشت، در مجال حاضر سعی میشود بیشتر به مبحث تاریخ و سیاست در ناحیه سیسخت از توابع بویراحمدسفلی نگریسته شود تا آگاهیهایی از آن به دست آید.
ضمن یادآوری این نکته که تاریخ و سیاست دو عنصر از عناصر مهّم هویتی جوامع بشری از جمله مردم لر میباشند، در این گفتار تلاش میگردد تا با مراجعه به پژوهشهای ارزشمند انجام گرفته توسط تیم پژوهشی گروه عشایری موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران با سرپرستی دکتر نادر افشار نادری که طی سفر مطالعاتی به کهگیلویه شناختی درخور از سیسخت را به دست داده، به مقصود رسید؛ همچنین شایسته است پیش از ورود به اصل مبحث به نکات زیر عنایت داشت:
- الف) تاریخ، جغرافیا و سرگذشت سیاسی اجتماعی مناطق لرنشین از جمله سیسخت را بایستی در گذر زمان و فراز و فرودهایی که داشتهاند نگریست؛ بر همین اساس بررسی جامع و مانع، نیازمند گفتارهای متعدد بوده و از توان یک پست خارج است.
- ب) بر مبنای بند (الف) بایستی به دو نکته اشاره کرد: نخست اینکه در مجال حاضر به قسمتی مشخص از ایل بویراحمد یعنی بویراحمدسفلی (منطقه سیسخت) پرداخته میشود و بررسی سایر مناطق چون بویراحمد گرمسیر نیازمند پستهای مستقل است. دوم اینکه تمرکز اطلاعات ارائه شده در این گفتار مربوط به دهه چهل شمسی بوده و همان بازه زمانی را مورد بررسی قرار داده و شناخت سایر دورههای زمانی نیازمند پستهای جداگانه است.
- ج) بارها گفته شد در گذر قرنها نظام سیاسی و در رأس آن رهبران لر از ستونهای مهّم هویت جامعه لر بودهاند. دقیقاً به همین خاطر است که پس از سلسله شاهان لر (اتابکان)، مردم لر همبستگی، اتحاد و آسایش پیش از آن را بازنیافتند هرچند که سیستم رهبری مردم لر چون امیران، والیان و خوانین لر با همراهی دلاوران و سلحشوران (شمشیرزنان و تفنگچیان) تا حدودی توانستند انسجام و هویت جمعی لرها را در گذر حوادث زمانه حفظ کنند امّا در هر صورت جامعه لر دچار تفرقه و چنددستگی گشته بود تا آنکه سرانجام فقر در زمان حکومت قاجارها گریبانگیر آنان شد؛ مضاف بر این با سرکار آمدن حکومت رضاشاه پهلوی، برخورد خشن با ایلات و طوایف لر، کشته شدن رهبران، دلاوران و سلحشوران به وقوع پیوست. امری که سرانجام با تحولات صورت گرفته در دهه چهل شمسی باعث شد مردم لر سازمان سیاسی خویش را به کل از دست دهند تا بیش از پیش به ورطهای از مشکلات عجیب و غریب خانمانسوز از فقر، تحقیر، تبعیض و محرومیت فزاینده گرفته تا انکار بدیهیترین اصالتها همچون مسئله تعیین اینکه کدام دهه (اولاد/هوز)، تیره و یا طایفه جزو کدام ایل، طایفه و یا تیره بوده است، گرفتار آیند.
به هر تقدیر حاصل تحقیقات دکتر جواد صفینژاد، همراه و همکار دکتر نادر افشار نادری در آن پروژه مطالعاتی، موضوع سلسله گفتارهایی درباره مونوگرافی منطقه سیسخت است که ادامهی آن در مبحث تاریخ و سیاست به شرح زیر ارائه میگردد:
تاریخ سیسخت: محلیان معتقدند که سی نفر مرد فولادین منطقه تصمیم داشتند که در زمستان از گردنه بیژن عبور نمایند ولی به واسطه مسدود بودن گردنه و وجود یخ و سرمای بیش از حد گردنه هر سی نفر در این راه به هلاکت میرسند، از اینرو منطقه را سیسخت یعنی سرزمینی که سی نفر از سختترین مردان در آن به هلاکت رسیدهاند لقب دادند.
اهالی بویراحمدعليا معتقدند که کیخسرو پادشاه حماسهای ایران در محل تلخسرو که در قلب سررود بویراحمد واقع است لهراسب را به جانشینی خویش انتخاب و خود با سواران چندی به سمت سیسخت حرکت کرد، در چشمه بشو کیخسرو سواران فرود آمده خود را شستشو دادند و هنگام عبور از گردنه بیژن به قدری برف و باد و كولاك زياد بود که کیخسرو به اتفاق همه سواران همراهش به هلاکت رسیدند و این مطلب در فارسنامه ناصری هم در زیر لغت چشمه بشو به نظم به نقل از شاهنامه فردوسی ذکر شده است.
دکتر صفینژاد در ادامه مینویسند: گذشته منطقه هرچه که بوده برای ما روشن نیست، آنچه برای ما روشن است اینست که سیسخت دارای دهی بوده به نام دهکهنه که خرابههای آن هنوز باقی است، در کنار این ده قبرستانی وجود دارد به نام تلمزاری و دراین قبرستان سنگ قبری وجود دارد که محلیان جمله زیر را در روی آن خواندهاند:
«وفات مرحوم مشهدی ولی به تاريخ ١٠٠٦ هجری»
دکتر صفینژاد در توضیح اثر فوق آوردهاند: از این زمان تاحدود ۲۵۰ سال بعد اطلاعی از منطقه در دست نیست که آیا ساکنین بر اثر پیشآمدی مهاجرت کردهاند و یا قهر طبیعت باعث کوچ و یا از بین رفتن آنها شده است فقط آثار و شواهدی در دست است که دهبزرگ سیسخت مورد هجوم سیلاب بزرگی واقع شده و آن را ویران نموده است و هم اکنون هم محل دهبزرگ در سر راه سیلاب قرار دارد.
حدود یکصد و پنجاه سال قبل یعنی در سال ١٢٣٦ قمری (زمان فتحعلیشاه قاجار) عدهای بنام سیسختی در ده برآفتاب، كريک و پیشور که دهات همسایه سیسخت کنونی هستند سکونت داشتند، در همین زمانها عدهای از رئیسهای زیزی که در منطقه سادات بویراحمد سفلی قرار دارد به منطقه سیسخت آمدند و حدود ۸۵ سال قبل یعنی در سال ۱۳۰۰ قمری در زمان سلطنت ناصرالدین شاه، ده بزرگ سیسخت را بنا نهادند و از آن تاریخ تاکنون سیسخت دارای دوازده آبادی گردید که ذیلاً تاریخ بنای هريك به شرح زير است:
نام ده / تاریخ تأسیس
- الف: ده بزرگ 85 سال قبل زمان ناصرالدین شاه قاجار در سال ۱۳۰۱ قمری
- ب: کوخدان ۸۳ سال قبل زمان ناصرالدین شاه قاجار در سال 1303 قمری
- ج: قلعه مرکزی ۸۰ سال قبل زمان ناصرالدین شاه قاجار در سال 1306 قمری
- د: بیاره 79 سال قبل زمان ناصرالدین شاه قاجار در سال 1307 قمری
- هـ : دهنو 59 سال قبل زمان محمدعلی شاه قاجار در سال 1327 قمری
- و: حسنآباد 48 سال قبل زمان احمدشاه قاجار در سال 1338 قمری برابر با سال 1298 شمسی
- ز: امیرآباد 46 سال قبل زمان احمدشاه قاجار در سال 1300 شمسی
- ح: علیآباد 42 سال قبل زمان رضاشاه پهلوی در سال 1304 شمسی
- ط: سرمور 41 سال قبل زمان رضاشاه پهلوی در سال 1305 شمسی
- ی: حسینآباد 39 سال قبل زمان رضاشاه پهلوی در سال 1307 شمسی
- ک: عباسآباد 34 سال قبل زمان رضاشاه پهلوی در سال 1312 شمسی
(علیآباد دارای دو محل نشیمن است که بنام علیآباد عليا و سفلی شهرت دارد و گاهی علیآباد سفلی را اقبالآباد نیز مینامند ولی اسم قدیم هر دو محل نشیمن به نام تلسیاه شهرت دارد).
تمام دهات فوقالذكر بكوشش ملا قباد سیسختی بوجود آمد و هر کجا را که میساخت عدهای از دهبزرگیها را بدانجا میفرستاد فقط هنگامی که علیآباد را بنا نهاد عدهای از دیزگردیهای فارس را برای سکونت به آنجا آورد که هنوز ۱۰ خانوار از آنها در محل باقی هستند.
سکنه سیسخت در طول مدتی که در منطقه سیسخت سکونت داشتهاند عده زیادی از آنها نیز به اطراف مهاجرت نمودهاند و تا زمان حال در آن مکانها باقی مانده و بومی آن نقاط شدهاند، این مکانها به ترتیب اهمیت عبارتند از:
اقلید (از توابع آباده)، کامفیروز (واقع در حومه شیراز)، اسپاس (از توابع آباده)، دهات کوهمره، سروك (واقع در سررود بویراحمد عليا)، فامور و دهنوا (در پاسارگاد) که مجموعاً حدود ۳۵۰۰ خانوار سیسختالاصل در آنها سکونت دارند، بنابراین سیسختیها علاوه بر حدود ۸۰۰ خانوار که در منطقه کنونی سکونت دارند بیش از چهار برابرشان در نقاط مختلف فارس ساکن شدهاند که اهالی منطقه آنها را سیسختی میدانند.
سیسختیهای منطقه سیسخت در حال حاضر دارای پنج اولاد اصلی و قدیمی و عدهای متفرقه در کنار آنها میباشد که در دهات مختلف پراکندهاند.
ترکیب جمعیت: گفتیم که حدود یکصد و پنجاه سال قبل عدهای از رئیسهای زیزی که اکنون در منطقه سادات واقع است بدین منطقه آمدند که به اولاد رئیس شهرت داشتند، مقارن همین زمان عده دیگری بنام اولاد کیملا به منطقه سیسخت آمدند که محل اولیه آنها در محل نامشخص است.
حدود یکصد سال قبل دو اولاد دیگر از محل اولیه خود کوچ کرده به سیسخت آمدند یکی از این دو اولاد بنام اولاد علیکرم است که از منطقه بابوئی و دیگری بنام اولاد کانوشاد که از آرمند اصفهان بدین منطقه آمدهاند و از این چهار اولاد ترکیبی بنام طایفه سیسختی بوجود آمده است و در حال حاضر هم ترکیب اصلی سیسختیها را همین چهار اولاد تشکیل میدهند.
طایفه سیسختی شامل:
- اولاد علی کرم: مسکن اولیه باشت و بابویی
- اولاد کا نوشاد: مسکن اولیه آرمند اصفهان
- اولاد رئیس: مسکن اولیه زیزی
- اولاد کی ملا
برخی معتقدند که سیسختیها دارای ترکیب پنجمی در آغاز بودهاند و آن کوخدانیها هستند که حدود ۱۲۰ سال قبل بدین منطقه آمدهاند و چون بعدها ساکن ده کوخدان شدند بدین نام مشهور گشتند و بعدها افراد متفرقهای در کنار این اولادها ساکن شدند و با پیوند خویشاوندی ساکنین کنونی منطقه را بوجود آوردند.
اطلاعاتی که نگارنده [دکتر صفینژاد] از جمعیت منطقه جمع آوری نموده است بر اساس شمارش خانوارهای اولادهای منطقه بوده است بدین ترتیب که اولادهای کوچکتر هر اولاد و مشخصات مربوط شمارش شده است در نتیجه جمعیت هر اولاد مشخص شده است که در گزارش مربوط به جمعیت منطقه جزء طوایف مستقل بویراحمد سفلى به تفصیل آمده است و بی مورد نیست که در اینجا سرجمع این اولادها در جدولی متذکر گردد.
[جدول طایفه سی سختی منتشر خواهد شد]
سكنه متفرقه سیسخت عبارتند از شیخ، اردکانی، گودرزی، دزدکردی، سادات خفری و سادات جوزاری. کوخدانیها خود ترکیبی هستند از اولاد محب، رئيسها، اولاد علیمومن و متفرقه کوخدانی که در مجموع سیسختی نامیده میشوند.
سیسختیها در منطقه ایلنشین بویراحمد بیشتر روستانشین
هستند تا ایلنشین چه اسکان یافته و از نظر تکنیک کشاورزی از تمام منطقه پیشرفتهترند ولی باز به خاطر دامشان کوچ کوتاهی در منطقه مینمایند که خود مسئله جداگانهای است.
مسئله کوچ: در منطقه سیسخت همچون سراسر منطقه کهگیلویه کوچ وجود دارد منتهی کوچ در منطقه سیسخت کوچ کوتاه است نه کوچ بلند (منظور از کوچ کوتاه کم فاصله بودن بین مبدا و مقصد و کوچ بلند طولانی بودن این راه است زیرا از قلعه مرکزی تا کوه گل بیش از ٥٦ ساعت راه نیست، کوچ در این منطقه به خاطر تعلیف دام صورت میگیرد چه بر خلاف کوچ در نقاط سردسیری و گرمسیری در اینجا سراسر هوایش سردسیری است و اختلاف آب و هوائی چندانی بین دهات و نقاط کوچ مشاهده نمیشود، علت انتخاب بیشتر کوه گل مرتع پر ارزش منطقه است؛ منطقه دارای مراتع دیگری چون دشتك، لهوس کپیری، اندرسا، دشت بازار، باساری رهمالی و پیشور نیز هست ولی کوه گل از تمام آنها وسیعتر و از نظر علوفه غنیتر است.
آهنگ کوچ از اول خرداد شروع میشود چه طبق يك برنامه محلی با آغاز خردادماه چیدن جاشیر از منطقه دشتک آغاز میشود و حدود ۱۰ روز بطول میانجامد، پس از دشتک برای چیدن جاشیر به کپیری میروند حدود ۱۰ روزهم جاشیر چینی کپیری بطول میانجامد، پس از اتمام جاشیر چینی در کپیری به کوه گل میروند تا جاشیر کوه گل را جمعآوری کنند و پس از آن برای جمعآوری جاشير ابتدا به دشتك و سپس به كپیری و بعدا به کوه گل میروند تا جاشیرهای چیده و خشك شده را به آبادی حمل نمایند، پس از جمع کردن جاشیرها افراد و در اصطلاح آبادی به کوه گل کوچ میکند البته آنهائی به کوه گل میروند که رمه دارند یعنی در آغاز تیر به کوه گل رفته و حدود ۵/ ۲ ماه در آنجا میمانند و در اواسط شهریور شروع به بازگشت مینمایند ولی بازگشت آنها بر خلاف رفتن حدود ۱۵ روز طول میکشد که آهسته آهسته از کوه گل به اندرسا و از آنجا به دهات مراجعت مینمایند و در اول مهر همه بایستی به دهات بازگشته باشند.
علاوه بر کوچ تابستانی فوق که بیشتر دهات به کوه گل میروند منطقه داراي يك كوچ زمستانی نیز هست که رمهداران گلههای خود را به پیشهور، رهمالی و كريك میفرستند؛ پیشهور در نزدیکی دشت بازار و نقاط دیگر در همسایگی سیسخت واقع شدهاند رمهداران در اسفند ماه به نقاط مذکور رفته و در خرداد مراجعت مینمایند.
[عکس تصویر شکل کوچ منتشر خواهد شد]
نخستین اطلاعی که از جمعیت منطقه سیسخت در دست است متعلق به سال۱۳۳۰ شمسی است که سکنه سیسخت را حدود ۳۵۰۰ نفر ذکر نمودهاند اطلاع بعدی از جمعیت منطقه مربوط به سرشماری عمومی کشور درسال ۱۳۳۵ است اطلاع دیگر مربوط به سر شماری سال ١٣٤٥ میباشد آخرین اطلاع مربوط به سال ١٣٤٦ است که تحقیق جمعیتی توسط نگارنده [دکتر صفینژاد] بوجود آمده است، طبق این اطلاعات نوسان جمعیت منطقه عبارت بوده است از:
- سال 1330 شامل 3500 نفر در حدود 590 خانوار
- سال 1335 شامل 2950 نفر در حدود 490 خانوار
- سال 1345 شامل 4110 نفر در حدود 753 خانوار
- سال 1346 شامل 4900 نفر در حدود 825 خانوار
در این ارقام آنچه غیر واقعی به نظر میرسد آمار مربوط به سال ۱۳۳۵ است زیرا علاوه بر کمشماری جمعیت، سیسخت را يك واحد مسکونی به شمار آورده و برای آن جمعیتی ذکر نمودهاند در صورتیکه سیسخت نام منطقهای است که دوازده آبادی در آن وجود دارد و جمعیت این آبادیها را در مجموع جمعیت سیسخت مینامند ولی در گزارش سرشماری مذکور یکجا جمعیت آبادیها بطور جدا جدا متذکر شده است که مجموع جمعیت آنها ۱۸۰۸ نفر و یکجا هم جمعیت سیسخت را جداگانه ١١٤٢ نفر ذکر کرده است که مجموع آن ۲۹5۰ نفر ظاهراً جمعیت منطقه است ولی اینکه سرشماران کجا را سیسخت گرفته و چگونه محاسبه نمودهاند بر آشنایان به وضع محل آشکار نیست و این خود عدم صحت ارقام را میرساند.
در منطقه سیسخت ده قلعه مرکزی مورد مطالعه عمیقتری قرار گرفت و ۳۷ خانوار از ۶۰ خانوار ده مذکور از نظر مسائل مختلف جمعیتی مورد مطالعه قرار گرفت و در نتیجه گروههای سنی، حجم خانوار و سواد خانوارها معین گردیده است که در ادامه متذکر میگردد:
- کمتر از ده سال: 33 مرد و 25 زن
- 10 تا 19 سال: 40 مرد و 20 زن
- 20 تا 29 سال: 15 مرد و 14 زن
- 30 تا 39 سال: 13 مرد و 8 زن
- 40 تا 49 سال: 6 مرد و 12 زن
- 50 تا 59 سال: 8 مرد و 4 زن
- 60 تا 69 سال: 5 مرد و 3 زن
- 70 سال به بالا: یک مرد
- جمع: 121 مرد و 86 زن
از 37 خانوار مورد مطالعه که در مجموع 207 نفر را شامل میشود مردان به نسبت 16% از زنان بیشترند. متوسط اعضای خانوار 59/5 نفر است که در محاسبات 6 نفر در نظر گرفته شده است مشخصات خانوار از نظر تعداد اعضا به صورت زیر متذکر شده است:
- خانوار 1 نفره: 1 خانوار
- خانوار 2 نفره: 4 خانوار
- خانوار 3 نفره: 4 خانوار
- خانوار 4 نفره: 5 خانوار
- خانوار 5 نفره: 5 خانوار
- خانوار 6 نفره: 4 خانوار
- خانوار 7 نفره: 4 خانوار
- خانوار 8 نفره: 5 خانوار
- خانوار 9 نفره: 1 خانوار
- خانوار 10 نفره: 4 خانوار
اطلاعات فوق نشان میدهد که خانوارهای چهار پنج نفری بزرگترین رقم تعداد حجم خانوار را دارا است ولی از نظر تعداد بیشترین افراد در خانوارهای ده نفری و هشت نفری جای دارند.
سیاست: چنانکه گفته شد سیاست، نظام سیاسی و سیاستمداران از ارکان جامعه لر و بلکه جوامع بشری بوده و میباشد؛ در همین راستا مطالبی درباره نظام سیاسی منطقه سیسخت در گذشته و نوع روابط جاری در آن به استناد پژوهشهای دکتر صفینژاد ارائه میشود؛ ایشان مینویسند:
طبق اطلاعی که بدست آمده حدود یکصد تا یکصد و پنجاه سال قبل دستههای مختلفی در منطقه کنونی سیسخت ساکن و از ترکیب آنها طایفه سیسختی کنونی بوجود آمد و مرد متنفذی را بنام «محمد قلی» بعنوان کدخدا و ریشسفید از بین خود انتخاب کردند، محمد قلی که بیشتر وقتش را به حل و فصل امور میگذرانید و به خوبی از عهده حل مسائل مختلف بر میآمد به مرور دستههای جدیدی بدانها پیوسته و تحت حمایت او قرار گرفتند، این افراد و به طور کلی افراد تحت حمایت هرگاه که به مناسبتی نزد محمد قلی میآمدند برایش پیشکشیهایی میآوردند که رفته رفته صورت مستمری به خود گرفته و به صورت منال درآمد.
پس از مسن شدن محمد قلی کدخدایی منطقه به فرزند بزرگش قباد رسید که مردی برجسته، فعال و دانا بود و در مکاتبات دولتی او را قباد خان [!؟] نيكاقبال مینامیدند و در محل به ملا قباد مشهور بود و چون لقب خانی به او اعطاء شده بود او را خان نیز مینامیدند ملا قباد که در زمان حیاتش به عمران و آبادی توجه زیادی مبذول میداشت دهات چندی در سیسخت بنا نهاد و با بنای هر دهی عدهای را از ده بزرگ به دهات نوبنیاد کوچ میداد و برای تعمیم نفوذ خود ازدواجهای متعددی نیز نمود.
منال که از عهد پدر ملا قباد برای خانواده آنها تقريباً مستمری شده بود ملا قباد بدان استحکام بخشید، در آغاز به عنوان خرج سفر شروع به گرفتن بهره مالکانه نمود و بعد به صورت منال برای مستمری دائمی گردید. وی جهت سر و سامان دادن به کارها و جمعآوری منال سازمانی ترتیب داد که این سازمان کلیه کارهای منطقه را حل و فصل مینمود – اعضای این سازمان عبارت بودند از:
- كدخدا
- پاکار
- تفنگچی
الف – کدخدا: در منطقه سیسخت که مردم دهنشین بودند هر ده دارای کدخدایی بود که از طرف ملا قباد انتخاب و به مقام کدخدایی میرسید و معمولاً سعی میشد کدخداها از افراد سرشناس و مورد توجه هر دسته و یا طایفه انتخاب شوند، دستورات ملا قباد جهت اجرا توسط پاکار به اطلاع کدخدا میرسید و پس از مشورت دستور خان به رضایت و یا به زور اجرا میگردید. کدخداها نظر خود را به هر صورت که بود میتوانستند تحمیل کنند اگر زارعین مورد نظر آنها بودند و یا به نحوی کدخدا را تطمیع کرده بودند کدخدا به سود آنها رأی میداد وگرنه عکس آن به مرحله اجرا در میآمد، بدین ترتیب کدخداها هم برای خود یكنوع مستمری ایجاد میکردند و مستمری خان را کمتر از آنچه بایستی بگیرند میگرفتند ولی با وجود این از کل درآمدی که هر کدخدا برای خان جمعآوری میکرد 5% آن مستقیماً به خودش تعلق میگرفت.
ب – پاکار: پاکار یعنی مأمور اجرای خان و این مأمورین اجرا دستورات مربوط را از خان گرفته جهت اجرا به دهاتی که مسئولیت آنرا به عهده داشتند میرفتند زیرا دهات كوچك يك پاکار و دهات بزرگ دارای دو پاکار بود و جمعاً در منطقه سیسخت حدود ۱۳ پاکار وجود داشت.
پاکارها معمولاً مسلح بودند زیرا علاوه بر شغل پاکاری، تفنگچی
خان نیز بودند، دستورات خان توسط پاکار به اطلاع کدخدای هر ده میرسید و پس از مشورت به هر صورت که ممکن بود دستور خان به مورد اجرا گذارده میشد. پاکار از نظر مقامی به مراتب از کدخدا پائینتر بود ولی در پیش خان نفوذی داشت و به گفتههای او توجه میشد، در قبال کاری که پاکارها میکردند از کل درآمدی که توسط آنها برای خان- وصول میشد 2% درآمد به خود پاکار تعلق میگرفت ولی معمولاً پاکارها به این مبلغ رسمی قانع نبودند و معمولاً با کدخدا کنار میآمدند و سودی میبردند و گاهی هم خود شخصاً با زارع کنار آمده رشوهای دریافت میکردند.
ج – تفنگچی: خان، گارد محافظی نیز داشت که افراد این گارد را تفنگچی مینامیدند تفنگچیها افراد قابل اطمینانی بودند که به دقت توسط خان انتخاب میشدند، تفنگچیها همیشه در منزل خان بسر میبردند و مخارج و حقوق مقرری بدانها تعلق میگرفت اینان نیز مأمور اجرای دستورات خان بودند و گاهی پاکارها نیز تفنگچی بودند و در مقام مقایسه تفنگچیها در آن زمان نقشی چون ژاندارم را به عهده داشتند زیرا در کلیه نزاعهای محلی و جنگهای منطقهای شرکت میکردند و از منافع خان خود دفاع میکردند و نظریاتش را به مورد اجرا میگذاشتند. در موقع جنگ به دستور خان تمام مردان طایفه نیز مسلح میشدند و به سرپرستی تفنگچیهای حرفهای وظایف محوله را انجام میدادند.
بدین ترتیب کارهای سازمان روابط با کشاورزان و دامداران مشخص گردید، اگر کسی کار خلاف عرف در منطقه انجام میداد به دستور خان کشته میشد [آیا به طور مطلق و در همه موارد!؟… البته ناگفته نماند دکتر صفینژاد ضمن اشاره به متدین بودن ملا قباد، در ادامه بیان داشتهاند که] ولی در مجموع مردم به او [ملا قباد] علاقمند بودند.
به هر حال دکتر صفینژاد ذکر میکنند که دنباله این مسائل تا قبل از اصلاحات ارضی تقریباً به همان شدت در منطقه اجرا میشد ولی اصلاحات ارضی ضربه مهلکی بدین روابط زد و به یکباره سازمان جمعآوری مستمری و منال و بهره مالکانه از هم پاشید و نتیجه آن همه فشار در حال حاضر به صورت یکنوع چند دستگی و بیاعتنائی پنهانی به بازماندگان ملا قباد خودنمائی میکند.
چوپان: در حال حاضر گروههای چندی در منطقه وجود دارند که در رأس همه آنها کشاورزان و دامداران جای دارند که این دو گروه هم در واقع یک گروه محسوب میشوند چه هر دامداری کشاورز و هر کشاورزی دامدار است، دامداران جهت تعلیف گوسفندان احتیاج به چوپان دارند. افراد چندی در منطقه هستند که شغل رسمی آنها چوپانی است. سن چوپانها بین ۱۵ تا ۲۰ سال میباشد هر کدام ۵۰ تا ۲۰۰ گوسفند را جهت چرا به اطراف میبرند، مزدی که به چوپان تعلق میگیرد عبارتست از يك دهم مجموع بره و کهرههای اضافه شده به گله در مدت یکسال علاوه بر آن مخارج و لباس مورد لزوم نامبرده نیز تامین میشود این مخارج عبارتست از خوراک روزانه در تمام مدت و مخارج سالیانهاش عبارتست از:
دو عدد شلوار زیرشلواری، سه جفت کفش (کفش مخصوص معروف به ملكي)، يك عدد كلاه نمدی و دو عدد پیراهن. البته مخارج فوق به عهده مالك رمه است و اگر رمهداری مالکینی باشد مخارج به نسبت تعداد دام تقسیم میگردد و به همان نسبت چوپان در منازل صاحبان دام به سر میبرد و خوراکش را به اتفاق آنها میخورد.
اگر ملا قباد (خان) میخواست ساختمانی بسازد تمام وسایل ساختمان را زارعین بایستی تهیه کنند و پاکار ترتیب این کار را میداد که رعایا در چه روزهایی بایستی به نوبت کار بلا عوض انجام دهند و معمولاً شب توسط پاکار موضوع به اطلاع فرد رسانیده میشد که فردا نوبت شما است، اگر به کار دستهجمعی احتیاج بود سلمانی محل به صورت جارچی در محلی بانگ زده و موضوع را به اطلاع اهالی میرسانید و همه موظف بودند که در وقت معین شده کار لازم را انجام دهند و هنوز هم مطالب ضروری بدینوسیله اعلام میگردد. در زمانی که پست وجود نداشت نامههای خان به نقاط اطراف توسط افراد پیاده ارسال میگردید و مدت رفت و بازگشت معین میگردید و در صورت تاخير پيك مورد مواخذه قرار میگرفت و در اینگونه سفرها خرج راه نامهبر با خودش بود.
تعریف میکنند یکبار که ملا قباد در بهبهان بود همسرش به واسطه ضرورتی نامهای به یکی از افراد ده به نام علامشاه سیسختی داده و میگوید این نامه را هرچه زودتر در بهبهان به ملا قباد برسان، نامبرده فاصله سیسخت تا بهبهان را که حدود ۲۵۰ کیلومتر پر پیچ و خم کوهستانی است دو شبانهروزه پیمود و نامه را در بهبهان به ملا قباد میدهد، خان، باور نمیکرد که این فاصله در این مدت طی شده باشد وقتی خان به منطقه بازگشت و برایش یقین حاصل شد که موضوع صحت دارد يك قبای بلند عشایری «دلگ» و يك «شال کمر» به پيك انعام میدهد.
راهی که این فرد در مدت دو شبانهروز پیموده بود عبارت بود از نقاط کوهستانی زیر:
سیسخت، دارشاهی، چنار، سرچنار، چهارکلا، سادات، شاه حمزه، سرفاریاب، تنگ پیرزا ، دهدشت، تنگ تکاب و بهبهان.
آموزگاری که در حال حاضر در همسایگی سیسخت (یاسوج) به تدریس اشتغال دارد و خود از بومیان ده بزرگ سیسخت است تعریف میکرد که هنگام درس خواندنم در بهبهان در موقع عید نوروز مجبور بودم که از بهبهان پیاده به سیسخت بروم، از بهبهان تا دهدشت با ماشین رفتم و از آنجا تا سیسخت پنج شبانهروز به ترتیب زیر در راه بودم:
- شب اول: دهدشت
- شب دوم: شاه حمزه
- شب سوم: سادات
- شب چهارم: چنار
- شب پنجم: سیسخت
البته بازگشت هم به همین ترتیب و پیاده صورت گرفته بود، البته کسی تا این راهها را ندیده باشد نمیتواند تصور کند که چگونه این عقابهای کوهستان چون پرنده سبکبالی این راههای سخت و صعبالعبور کوهستانی را میپیمایند و بدون احساس خستگی به سوی مقصد پیش میروند.
اگر کسی حاضر به انجام دستورات خان نبود تفنگچیهای خان، شبانه اموالش را غارت و یا گوسفندهایش را میدزدیدند[!؟]، وقفهای در اجرای دستور خان ایجاد نمیشد و چرائی در کار نبود و هر عملی با شرکت تفنگچیها و مامورین به نفع خان خاتمه مییافت.
توضیح: گذشته از اینکه مطالب فوق درباره غارت اموال متمردان از انجام دستورات سیستم رهبری مردم لر در منطقه سیسخت تا چه حد به وقوع میپیوسته و آیا همیشه اینچنین بوده!؟ بایستی عنایت داشت که هرچند نوع اینچنینی از برخوردهای نظامهای سیاسی قدیم، در حال حاضر توسط حکومتهای دمکراتیک اجرا نمیشود امّا دولتهای دمکراتیک امروزی نیز، بسته به مراتب اهمیت موضوع و مسئله، سرپیچی از قوانین مصوب را با اعمال جریمهها و یا مجازاتهایی مواجه میسازند.
منال: گفتیم که هدیه و پیشکشی که در آغاز در منطقه سیسخت جنبه تعارف داشت رفته رفته به صورت مستمری درآمد و در زمان ملا قباد صورت تقریباً قانونی یافت که ساکنین در پرداخت آن ملزم بودند و گرنه به زور از آنها گرفته میشد و همین مستمری هدیه و پیشکشی بود که به نام منال نامیده میشد و وصول آن در محل جنبه عرفی داشت بنابراین منال عبارت بود از:
سهم خان از فرآوردههای دامی و زراعتی و متعلقاتی که به عناوین مختلف چه با رضایت و چه با زور از ساکنین گرفته میشد، بدین ترتیب منالی که به عناوین مختلف در منطقه سیسخت از ساکنین گرفته میشد عبارت بود از:
الف – زمین: رسم بر این بود که از هر گاو زمین (حدود 70 تا 100 من محلی 5/4 کیلوئی بذر افکن در دو آیش) حدود ۱۲۰ من محلی گندم یا جو دریافت میشد، حال اگر به طور متوسط برداشت را یک تخم ده تخم محسوب داریم هر آیش بین ۳۵۰ تا ٥۰۰ من محلی محصول برداشت میگردد که حداقل ٢٤% و حداکثر ٤٤% از کل محصول به شكل بهره مالکانه از زارع گرفته میشد، البته میزان قطعی این پرداخت را که خدا و پاکار معین میکردند.
ب – روغن: علاوه بر محصولی که از هر يك گاو زمین دریافت میشد رسم بر این بود که يك من محلی 5/4 کیلوئی روغن هم به همراه محصول فوق جهت خان ارسال میگردید.
ج – گوسفند: از هر يك گاو زمين يك گوسفند هم به عنوان «گوشتی» توسط پاکار از زارع دریافت میشد.
د – پول: رسم بر این بود که خان سالی یکبار برای خرید به شهر میرفت و این موقع بیشتر در پائیز انجام میگرفت در این موقع پاکار و کدخدای هر ده یا اولاد با هم مشورت نموده و پولی که هر زارع بایستی بلاعوض برای خرید خان بپردازد مبلغش معین میشد و این رقم برای هر زارع معمولاً بین ۱۰۰ تا ۵۰۰ تومان تعیین میشد که پرداخت آن قطعی و در لیستی جریان به اطلاع ملا قباد میرسید.
هـ – هیزم: هر خانوار وظیفه داشت که سالی یکبار هیزم برای سوخت ملا قباد ارسال دارد، نظارت و رسیدگی به این کار از وظایف پاکار بود.
و – گله بگیری: رسم بر این بود که در هر پائیز به دستور ملا قباد، پاکار و کدخدا به رمه افراد رسیدگی میکردند و دو درصد (۲%) از کل رمه به عنوان گلهبگیری برای خان گرفته میشد.
ز – سوغات: افرادی که سرپرستی آنها به عهده ملا قباد بود در روز عید نوروز جمع شده دسته جمعی چیزی میخریدند و به عنوان سوغات به منزل وی میبردند، این سوغاتی عبارت بود از قند، برنج و یا گوسفند ولی کسانی که خود را به ملا قباد نزدیکتر میدانستند به طور جداگانه برایش سوغات میبردند.
ح – عروسی: در منطقه سیسخت هر فردی که ازدواج میکرد بایستی یک گوسفند به نام «شباش» برای ملا قباد بفرستد، بیشتر این گوسفند از طرف خانواده داماد فرستاده میشد. ولی ممکن بود خانواده عروس و داماد هر يك گوسفند جداگانهای نیز بفرستند.
ط – کار بلاعوض: هر خانوار ساکن منطقه موظف بود که در موارد زیر برای ملا قباد کار بلاعوض انجام دهد:
- يک روز در سال جهت جمعآوری علوفه زمستانی
- يک روز در سال جهت درو کردن گندم و جو
- يک روز در سال جهت درو کردن شبدر
مسئله مالکیت: دکتر صفینژاد سرفصلهای مسئله مالکیت در منطقه سیسخت را به شرح زیر عنوان کردهاند:
الف: مالکیت زمین: مالکیت در سیسخت سابقهاش از حدود ۱۵۰ سال تجاوز نمیکند چه در آنزمان بیشتر زمینهای منطقه را جنگل و مرتع فرا گرفته بود و تنها نقطه مسکونی در این منطقه پیشهور، ده برآفتاب و كريك بود که حدود ۲۰ تا ۳۰ خانوار در آن سکونت داشتند؛ این خانوارها خود ترکیبی از اولاد رئیس و اولاد کی ملا بودند، رئیسها از منطقه زیزی واقع در قلمرو کنونی سادات بدین منطقه آمده بودند از ترکیب و خویشاوندی این دو اولاد [و] الحاق دو اولاد دیگر بدانها طایفه سیسختی کنونی بوجود آمد.
سیسختیها یکی از ریشسفیدان طایفه خود بنام «محمد قلی» را به سرپرستی و کدخدائی انتخاب کردند و در ازاء حل و فصل امور برایش پیشکشی و سوغات میبردند که به مرور به صورت مستمری و به شکل منال درآمد، قسمتی از منال به صورت بهره مالکانه دریافت میشد از اینرو پس از کنار رفتن محمد قلی و سپردن کارها بدست فرزند بزرگش بنام قباد گرفتن منال و بهره مالکانه تثبیت گردید و ملا قباد با گرفتن بهره مالکانه از تمام منطقه سیسخت عرفاً مالك منطقه محسوب میگردید.
پس از ملا قباد نيكاقبال آقای علی نيكاقبال مدعی خانی گشت و شروع به جمعآوری بهره مالکانه نمود ولی فرزندان و نوهگان ملا قباد خانی او را تایید نمیکردند از اینرو دستههایی در منطقه بوجود آمد که هرکدام از يك فرزند یا نوه ملا قباد حمایت میکردند و این حمایتهای پنهانی و آشکار در زمان حال هم آشکارا دیده میشود.
در هر صورت مالك عرفى يا عدواني منطقه سیسخت در آغاز ملا قباد و سپس بعض از بستگان و فرزندان وی بودند ولی مالکیت هیچ نقطه از منطقه آنها به ثبت نرسیده بود تا اینکه قانون اصلاحات ارضی به مرحله اجرا درآمد، قبل از اجرای قانون هر خانواری در سیسخت دارای قطعه زمینی بود که با کشت آن بهره مالکانه میپرداخت و با اجرای این قانون زمینی که توسط هر کشاورز کشت میگردید به خود کشاورز اجاره داده شد و مالالاجاره زمین بایستی از طرف کشاورز به مالک زمین پرداخت شود ولی چون در سیسخت مالك رسمی و قانونی وجود نداشت و منطقه از نظر قانون مجهولالمالك شناخته شده و زمین هم در اختیار کشاورز قرار گرفته بود از اینرو مالالاجاره زمینها از اجرای قانون ببعد در صندوقی که زیر نظر اداره اصلاحات ارضی منطقه است ریخته میشود تا زمانیکه با ارائه اسنادی که دال بر مالکیت قطعی باشد مالك منطقه شناخت شده و مالالاجارههای جمع شده پرداخت گردد.
هنگام اجرای قانون اصلاحات ارضی در ده قلعه مرکزی ۳۹ نفر زارع صاحب نسق شناخته شدند و زمینهایی که قبلا توسط آنها کشت میگردید به صورت اجاره در اختیار نامبردگان قرار گرفت زمینها به دو قسمت آبی و دیمی تقسیم میشد، حداقل زمینی که در اختیار يك صاحب نسق در ده قلعه مرکزی قرار گرفت پنج من آبی و ٣٥ من دیمی ( من محلی 5/4 کیلوئی ) و حداکثر آن ۱۰۰ من آبی و ٦٠ من دیمی بود که نوسان آن در زمین آبی بین ۲ تا ۴ هکتار و در زمین دیمی بین 4/1 تا 4/2 هکتار میباشد به عبارت دیگر پس از اجرای قانون اصلاحات ارضی افراد صاحب نسق حداقل 6/1 و حداكثر 4/6 هکتار زمین در اختیار دارند.
حداقل مالالاجارهای که برای زمینها معین گردیده ۳55 ریال و حداکثر مالالاجاره در سال، ۳۳۰۰ ریال و كل مالالاجاره سالیانه قلعه مرکزی ٢٩٨٧٤ ريال معین گردیده است که پانزده برابر آن قیمت ده قلعه مرکزی است اجاره هر يك من زمین دیم حدود ٦ و اجاره هر يك من زمین آبی حدود ۳۰ ریال در سال معین شده است.
بنظر میرسد که آمار و ارقام اداره اصلاحات ارضی به مراتب کمتر از آن است که کشاورزان در اختیار دارند چه حداقل زمین افراد از آبی و دیمی 6/1 هکتار است که ۲۷% خیش میگردد و حداکثر آن که 4/6 هکتار باشد حدود يك خيش است یعنی در قلعه مرکزی زمین هیچ كس از يك خيش بیشتر نیست و این خلاف حقیقت است، اگر بیش از این به محاسبه ارقام بپردازیم اصلاحات ارضی در قلعه مرکزی حدود ۷ هکتار زمین آبی و حدود ٣٤٥ هکتار زمین دیمی تشخیص داده است یعنی دو جدول بشو و میانه که نیمی از آب آن به قلعه مرکزی میآید فقط ۷ هکتار زمین را آبیاری میکند.
زارعین سیسخت در مورد زمینهای زیر کشت خود مطالبی متذکر شدهاند که توزیع زمین بر حسب مالکیت را در قلعه مرکزی سیسخت نشان میدهد و در جدول زیر وضع آن مشخص شده است.
[تصویر مربوطه منتشر خواهد شد]
جدول فوق مشخص میدارد که در قلعه مرکزی ۵۷ خانوار مستقیماً با زمین سر و کار دارند و به کشت و زرع میپردازند و با در نظر گرفتن ٦٠ خانوار جمعیت قلعه مرکزی فقط ۳ خانوار در این ده کشاورز نیستند و مسلم است که تمام ٥٧ خانوار صاحب نسق نیستند بدین ترتیب:
- بدون زمین 3 خانوار
- کم زمین 4 خانوار
- شرکاء زمین 14 خانوار
- صاحب نسق 39 خانوار
- جمع 60 خانوار
البته افراد صاحب نسق که وضع مشخصی دارند، شرکاء زمین افرادی هستند که به اتفاق برادر و یا پدر و یا بستگان خود به شراکت در روی زمین کار میکنند و کشت و برداشت مشترکی دارند، کمزمینها افرادی هستند که ضمن دارا بودن شغل دیگری مقدار کمی هم زمین دارند و احیاناً در این مقدار زمین کم هم يا شريك دارند و یا خود شریک دیگری هستند و تنها سه نفر هستند که دارای زمین نیستند و شغلی جدا از کشاورزی را دارا هستند.
ب: مالکیت دام: گفتیم که در قلعه مرکزی سیسخت دامداری در درجه دوم قرار گرفته است ولی در منطقه کشاورز بدون دام و دامدار بدون کشت و زمین وجود ندارد تا آنجا که در مجموع هر خانوار حدود ۱۱ گوسفند و بز و هر دو خانوار مالك سه رأس گاو شیرده هستند ولی توزیع مالکیت دام به نحوی است که در جداول زیر مشخص گردیده است.
در قلعه مرکزی سیسخت همه خانوارها دارای دام نیستند و چند نفری هم شریک دام هستند یعنی خانوارهای تازهای هستند که از دام پدرشان استفاده میکنند و در واقع نوعی شريك مصرف هستند نه شريك مالكيت. خانوارهای بدون دام اغلب دارای مشاغلی غیر از کشاورزی میباشند و بسیار به ندرت اتفاق میافتد که کشاورزی دارای دام نباشد چه ممکن است خانواری دارای گوسفند بوده ولی گاو شیرده نداشته باشد و یا باالعکس.
ج: مالکیت درخت مو: گفتیم که قلعه مرکزی منطقه مساعدی جهت کشت درخت مو است و در قسمت مربوط یادآور شدیم که سالیانه تولید و مصرف آن چگونه است و مازاد آن به شکلی صادر میشود و گفتیم که در منطقه به طور متوسط هر خانوار دارای حدود ۲۵۰ اصله درخت است ولی تحقیقات بیشتر، توزیع این درختها را بر اساس مالکیت چنین مشخص میدارد:
از ۱۰ خانوار ساکن در قلعه مرکزی فقط ۸ خانوار بدون درخت مو هستند که نیمی از آنها کارمند و نیمی دیگر دکاندار و نجار منطقه هستند فقط یکنفر کشاورز در قلعه مرکزی دارای درخت مو نیست وگرنه بیشتر سکنه که در مجموع 87% افراد را تشکیل میدهند دارای باغ انگور هستند و درآمد سرانه از این راه سبب میشود که درآمد سرانه افراد قلعه مرکزی از درآمد سرانه کل منطقه بیشتر گردد.
د: مالکیت کندو: گفتیم که در قلعه مرکزی تعداد ۳۷ کندو وجود دارد که به طور متوسط در ده، هر دو خانواری بیش از يك كندو را دارا باشد ولی توزیع کندوها بر حسب مالکیت این موضوع را بدین نحو اثبات میکند که ۳۷ کندو فقط متعلق به ۱۰ خانوار به طریق زیر میباشد:
علاوه بر کندوهای فوق، 10 كندوی دولتی نیز توسط سازمان عمران منطقهای در قلعه مرکزی برده شده که بین چهار خانوار در ده مذکور توزيع شده است که نگهداری کندوها با افراد و بازده آن متعلق به سازمان عمران میباشد.
مبادله: تولیدات منطقه سیسخت به طور کلی به چهار دسته تقسیم میشوند:
- تولیدات کشاورزی
- تولیدات دامی
- فرآوردههای انگوری
- عسل
تولیدات کشاورزی: تولیداتی که از راه کشاورزی بدست میآید عبارتند از غلات، حبوبات، کمی برنج، انواع سبزی و صیفی. بزرگترین رقم تولید را در منطقه گندم و جو تشکیل میدهد ولی جو و گندم صادر نمیشود چه گندم به مصرف نان سالیانه خانوار میرسد و جو به مصرف خوراك حيوانات و احتمالاً انسان، اگر جو و گندم مازاد بر مصرف داخلی داشته باشد بیشتر به بویراحمد سفلی صادر میشود و به جای آن برنج دریافت میکنند بدین ترتیب که در مهرماه یک من گندم داده در مهرماه سال بعد يك من برنج به جای آن میگیرند ولی اگر باز هم مازادی داشته باشد به شهرضا صادر میشود، محصولاتی که به شهرضا صادر میشود عبارتند از کتیرا، ذرت، نخود، خلر، مازاد حبوبات و صیفی و سیبزمینی بیشتر در اطراف به صورت مبادلات جنسی عرضه میگردد.
تولیدات دامی: تولیدات دامی بیشتر به صورت روغن، یکسره به شهرضا صادر میشود و احتمالاً در دهاتی که کشت مو رواج دارد روغن با شیره معاوضه میگردد و در مقابل هر مقدار روغن، ده برابر شیره دریافت میدارند. علاوه بر آن، کشک، ریسمان، پشم گوسفند و امثال آن به شهرضا برده و بیشتر با لوازم مورد نیاز شخصی مبادله مینمایند.
فرآوردههای انگوری: فرآوردههای انگوری منطقه به صورت کشمش و شیره صادر میشود.
خانوارهای تولید کننده شیره و کشمش حدود ۲۵ کیلو شیره و حدود ۲۰ کیلو کشمش جهت مصرف خانوادگی خود نگه میدارند و مازاد آنرا در دهات اطراف به صورت سوغات و مبادله با برنج عرضه میکنند، کشمش منطقه به دو صورت کشمش آفتابی و کشمش سبز تهیه میگردد که کشمش سبز به مراتب بیشتر از کشمش آفتاب تهیه میگردد، مبادلات فرآوردهای انگوری بیشتر با برنج و احتمالاً با روغن در اطراف صورت میگیرد و ارزش مبادلاتی آن بصورت زیر انجام میگیرد:
- يک كيلو شيره برابر است با يک تا 25/1 كيلو برنج
- يک كيلو شيره برابر است با يک دهم کیلو روغن (100)
- يک كيلو کشمش سبز برابر است با یک کیلو و نیم برنج
- يک كيلو کشمش آفتابی برابر است با يک كيلو برنج
عسل: عسل منطقه که حدود ۱۲۰۰۰ کیلو در سال ١٣٤٦ تولید شده است پس از حدود یک پنجم کل محصول که به مصرف داخلی و احیاناً مبادلات با اطراف صورت گرفته است بقیه آن یکسره به صورت طبیعی به شهرضا صادر گردیده است، از مهرماه که عسل از کندو خارج میشود هر کیلو ۱۲۰ ریال به بازار عرضه میشود ولی از آن پس به مرور بر نرخ آن افزود شده تا حداکثر در زمستان به ۱5۰ ریال قیمت هر کیلو میرسد.
مردم سیسخت کلیه معاملات خود را با شهرضا انجام میدهند و بر خلاف نقاط دیگر کهگیلویه و بویراحمد که از داد و ستد با اردکانیها و بهبهانیها یکسره فغان دارند[!!!؟] اینها اظهار رضایت مینمایند. فاصله سیسخت تا شهرضا حدود ۱۸۰ کیلومتر است و در زمستان که گردنه بیژن بسته میشود و ارتباط سیسخت با شهرضا قطع میگردد، افرادی که قصد معامله داشته باشند از طریق یاسوج، با میدان، کازرون و شیراز به شهرضا میروند و پس از انجام معامله مجدداً از همین راه مراجعت مینمایند یعنى يك فاصله ٦٠٠ كيلومتری را میپیمایند و ترجیح میدهند که با بهبهان و یا کازرون که در این حال به مراتب بدانها نزدیکتر است معامله نمایند.
معامله شهرضاییها با اینها بطور عادی و بدون سند صورت میگیرد و از بدحسابترین افراد يک سند عادی گرفته میشود؛ معامله اگر به صورت نقدی باشد 5% به بهای اصلی جنس جهت سود دکاندار افزوده میشود اگر به صورت نسیه باشد به مدت یکسال ۳۰ تا 50% به قیمت اصلی جنس میافزایند تا هنگام برداشت محصول تصفیه حساب گردد.
کالای مورد تقاضای سیسختیها در مقابل کالاهای عرضه شده عبارتست از قند، چای، پوشاک و احتمالاً اشیاء مورد نیاز خانوادگی ولی بیشتر این اشیاء مورد نیاز در داد و ستد داخلی منطقه در منازل مسکونی به صورت جنسی و پایاپای انجام میپذیرد.
مبادله نیروی کار در منطقه نیز وجود دارد و آن به دو طریق انجام میگیرد، طریقه اول این که در قبال قرض دادن چهارپا (گاو، الاغ ، قاطر) به مدت هر چند روز به تعداد همان روزها و یا برابر همان نیروی کار چهارپا در اختیارش گذارده میشود ولی آنچه مهّم به نظر میآید اینکه اگر زارعی جهت شخم احتیاج به گاو شخم داشت در قبال هر روز کاری که برای صاحب گاو انجام دهد يك رأس گاو شخم به مدت یک روز در اختیارش قرار خواهد گرفت یعنی:
نیروی يک روز کار برای صاحب گاو با نیروی يک راس گاو در یک روز جهت محتاج به گاو مبادله میگردد، در نتیجه در این منطقه نیروی کار انسان با گاو در این مورد برابر است و عرضه کنندگان نیرو میتوانند هر قدر که خواسته باشند نیروی پایاپای تقاضا کنند.
خواستهای مردم: سیسخت نمونه ویژهایست در منطقه کهگیلویه، وجوه تمایز زیادی بین شیوههای مختلف زندگی این مردم و سایر عشایر کهگیلویه وجود دارد.
سیسختیها کشاورزان و رمهداران معتبر این منطقه هستند که به مناسبت موقعیت خاص جغرافیاییشان چه در زندگی اقتصادی و چه اجتماعی از دو سو متأثرند؛ زندگی روستائی شهرضا و چادرنشینان کهگیلویه دو عاملی است که در زندگی مردم سیسخت اثر گذاشته است.
الگوی مردم سیسخت در کشاورزی الگوی روستایی است نه عشایری و سرمشق آنها در کار دامداری عشایر رمهدار کهگیلویهاند. این مردم این دو را بهم آمیختهاند و در سطحی جز آنچه توده عشایر کهگیلویه زندگی میکنند به حیات اجتماعی و اقتصادی خود ادامه میدهند. باغستانهای مصفا و مزارعی که کوشش آدمی در آن آشکار و بارز است نمونهایست از تمایلات روستایی این مردم. اگر سیسختیها از آب صحبت میکنند منظور آب آشامیدنی که مسئلهایست برای عشایر، نیست. آنها میخواهند به كمك مهار کردن آبهایی که در منطقه هرز میرود زراعتشان را که از سطح کشاورزی عشایر بالاتر است بهتر کنند.
بطور خلاصه خواست مردم این قسمت از منطقه کهگیلویه که بیشك با تجربیاتی توأم است به دو دسته اصلی و فرعی تقسیم میشود:
قسمت اول یعنی تقاضاهای اصلی این مردم به ترتیب به امر کشاورزی و دامداری که فعالیت اساسی آنهاست مربوط میشود.
تقاضاهای ثانوی یا فرعی آنها به مسائلی مربوط است که اقتصاد فرعی و جنبی آنها را در بر دارد.
در مسائل مربوط به آموزش و پرورش – نحوه ارتباط با دستگاههای دولتی نیز نظریاتی دارند.
ذیلاً به طور مختصر رؤس نظریات و پیشنهادات آنها مطرح میشود:
الف – تقاضاهای اصلی: دکتر صفینژاد درباره لیست تقاضاهای اصلی مردم سیسخت مورد آبیاری را به شرح زیر عنوان کردهاند:
۱ – آبیاری: با وجود اینکه در منطقه سیسخت آب خرید و فروش نمیشود و سیسخت منطقه پرآبی است ولی از آبهای موجود نمیتوانند به مقدار دلخواه استفاده نمایند، لاروبی جدولها که هر بهار انجام میگیرد و سدهای محلی که هر سال بستن آن تجدید میشود با طغیان آب پل کلو در زمستان و اوایل بهار شکسته شده و جدولها از رسوبات پر میشوند از این رو محلیان پیشنهاد میکردند که اگر حدود یکصد هزار تومان در این مورد سرمایهگذاری شود تا بتوان سدهای كوچك ولی مستحکمی بسته شود [خوب است] تا بتوانند در مقابل طغیان آب مقاومت نماید و در نتیجه آب کنونی جدولها به بیش از دو برابر افزایش یابد. البته پیشنهاد میکردند که سرمایهگذاری طبق قراردادی بین سازمان عمران و محلیان به نسبت سهام آب مورد استفاده منعقد گردد و این مخارج در طول مدتی به نسبت سهامداران به سرمایه گذار برگردانده شود تا طبق يك برآورد محلی 50% زمین تازه زیرکشت رفته و برداشت محصول به دو برابر افزایش یابد. (برای اطلاعات بیشتر به قسمت آبیاری این مجموعه مراجعه شود.)
سرمایهگذاری در این قسمت به دلائل فوق به کشاورزی منطقه رونق میبخشد و چون در این منطقه کشاروزی و دامداری از هم جدا نیستند و پیشرفت و رونق یکی به پیشرفت و رونق دیگری کمک میکند بنابراین غیرمستقیم به پیشرفت دامداری منطقه کمک شده است و در نتیجه مازاد بیشتری از فرآوردههای دامی به بازار عرضه میگردد و این بزرگترین و مفیدترین عمران منطقهای سیسخت میباشد.
ب – تقاضاهای ثانوی: دکتر صفینژاد همچنین درباره لیست تقاضاهای ثانویه مردم سیسخت موارد زیر را عنوان کردهاند:
1- فرآوردههای انگوری: به طوریکه در فصل مربوط ذکر شده است محیط جهت کشت و پرورش درخت مو کاملاً مساعد است و به این مساعد بودن همه محلیان آگاهند و مقدار زیادی شیره و کشمش مبادله و صادر مینمایند ولی لازم است این فرآوردهها به صورتی در محل متمرکز گردد و در تهیه آن اصول بهداشت بکار برده شود و در تهیه کشمش و شیره اصول فنی مراعات گردد تا از لحاظ کیفی ارزش محصول بالا رود و به صورت مشتری پسندانهتری به بازار عرضه گردد.
2- عسل: منطقه جهت زنبورداری کاملاً مساعد است و از هر کندو تا ۲۰ کیلو عسل استخراج شده است (به فصل مربوطه مراجعه شود).
3- بهداشت دام: گروههای واکسیناسیون دامی در مواقع لازم و مورد تقاضای اهالی به محل فرستاده شود.
4- دبیرستان: قبلاً متذکر شد که حدود 50% سكنه قلعه مرکزی باسوادند و تنها در ده قلعه مرکزی بیش از یکصد فارغالتحصیل ششم ابتدایی وجود دارد، تقاضا داشتند که کلاسهای متوسطه در منطقه داثر گردد؛ ضمناً آموزگاران و مربیان فرهنگی تقاضا داشتند که اگر کلاسهای دبیرستانی دائر نمیشود دروس مکاتبهای و دورههای تابستانی جهت یادگیری بیشتر آنها دائر گردد.
5- هماهنگی ادارات دولتی: ادارات دولتی که مردم منطقه با آن سرو کار دارند در نقاط دوگنبدان، بهبهان، یاسوج، و نورآباد ممسنی و شیراز پراکندهاند، برای تسریع در کارها تقاضا داشتند که ادارات دريك جا متمرکز گردد.
6- حمام: منطقه دارای ٦ حمام خزانه است که در ده بزرگ، بیاره، کوخدان، ده نو و عباسآباد پراکندهاند از نظر بهداشتی وضع خوبی ندارند تقاضا داشتند خزانه به دوش مبدل شود.
7- آب و برق: در ده بزرگ منطقه اقداماتی جهت لولهکشی آب از جام گرفته است در قلعه مرکزی هم تقاضا داشتند آب آشامیدنی آنها بهداشتی شود، موتور دیزلی به قدرت هشت اسب در قلعه مرکزی وجود دارد که به عنوان مكينه (آسیاب آرد) از آن استفاده میکنند. با حدود ۲۰۰۰ تومان خرج میتوان به قسمتی از ده برق داد، این مبلغ را به صورت وام تقاضا داشتند و تعهد میکردند که در مدت ٤ سال اصل و فرع این پول واریز گردد.
البته جهت انجام این کارها تعهد میکردند که هرگونه پولی قرض داده میشود پس از مدتی سهامداران اصل و فرع آنرا واریز مینمایند و در صورت احتیاج به نیروی انسانی اظهار میداشتند که کارگر و نیروی کار از مردم ولی نظارت، سرپرستی و سرمایهگذاری خواستههای فوقالذکر از سازمان عمران منطقهای کهگیلویه.
بهعنوان حسن ختام ضمن گرامیداشت یاد و خاطره درگذشتگان این تبار کهن، از رهبران تا به سلحشوران و همه و همه، کسانی که دل در گرو سربلندی و سعادت آن داشتند و بر همان سیرت چهره در نقاب خاک کشیدند، آرزوی تندرستی دارد برای تمام تلاشگران عرصه شناخت و معرفی عشایر بهویژه تبار بزرگ لر، مخصوصاً زندهیاد دکتر نادر افشار نادری و همراهان که بنیانگذار ارزشمندترین پژوهشها درباره نظام سنتی عشایر لرتبار کهگیلویه بودند.