منطقه ی کُهْگیلویه با مساحتی نزدیک به ۱۵۵۰۰ کیلومتر مربع در جنوب ایران و میان رشته کوه های زاگرس قرار گرفته است. کهگیلویه منطقه ی کوهستانی است که از شرق با سرزمین تُرکهای قشقایی در استان فارس ، از شمال غرب و غرب با سرزمین بختیاری و استانهای اصفهان و خوزستان و از جنوب با شهرستان دیلم در استان بوشهر(که خود زمانی جزء فرمانداری کل کهگیلویه بود) همسایه است.
این وضعیت کوهستانی و صعب العبور بودن جغرافیای منطقه و همسایه بودن با دو ایل از قوی ترین ایل های ایران (قشقایی و بختیاری) باعث گردیده که این منطقه تا سالهای سال ارتباط چندانی با سایر نقاط کشور نداشته باشد. تا سالهای دهه ۴۰ شمسی در واقع بجز برخی از رؤسای ایل ها ، افراد عادی امکان و فرصت چندانی برای داشتن ارتباط با شهرهای بزرگ همچون شیراز ، اهواز و اصفهان نداشتند. هم اکنون وضعیت راههای ارتباطی منطقه بهتر از گذشته می باشد ، هرچند که با وضعیت قابل قبول فاصله دارد.
هم اکنون منطقه کهگیلویه به سرزمین های ایلات شش گانه معروف می باشد؛ این ایل ها شامل: بهمئی، طیبی، بویراحمد، چُرام، دِشْمِن زیاری و باوی می باشند. هر چند در گذشته تعداد ایلات و طوایف کهگیلویه بیش از این بوده است؛ بعنوان مثال طوایف یوسفی و نویی در گذشته دارای ساختار مستقل ایلیاتی بوده اند امّا به دلیل زد و خورد و پراکندگی از نظر ساختار عشایری کوچک شده و جزو شاخه های وابسته به ایلات بهمئی و بویراحمد قرار گرفته اند.
از سوی دیگر تعدادی از ایلات و طوایف منطقه به دلیل تقسیمات کشوری در استان خوزستان ساکن هستند و همین موضوع هم باعث به وجود آمدن ارتباطات اقتصادی و اجتماعی گسترده با استان خوزستان بویژه شهرهای بهبهان ، باغملک و رامهرمز مخصوصاً در میان ایل های بهمئی، طیبی و بویراحمد گرمسیر شده است.
تا قبل از اصلاحات ارضی در سال ۱۳۴۱ نظام زندگی در منطقه کهگیلویه مبتنی بر ساختار سنتی عشایر (نظام کوچ ، دامداری و حاکمیت خوانین) بوده است. ولی پس از اصلاحات ارضی بتدریج شیوه زندگی یکجا نشینی رواج یافت و دامداری کم رنگ شده و کشاورزی پررنگ تر از گذشته گردید. ساکنین منطقه از قوم لر می باشند و زبان گفتاری هم لری کهگیلویه ای با لهجه های بهمئی، طیبی و بویراحمدی است که بسیار به زبان فارسی نزدیک می باشد.
منطقه کهگیلویه دارای قدمت تاریخی از زمان حکومت عیلامیها می باشد که خود نشان دهنده استعداد غنی جغرافیایی منطقه کهگیلویه برای سکونت بشر و رشد و شکوفایی تمدن است. پس از ورود آریایی ها به فلات ایران و ساکن شدن شاخه پارسی آن در جنوب ایران ، منطقه کهگیلویه هم زیرمجموعه ساتراپ (استان) پارس هخامنشی قرار گرفت. جدا از هرگونه تعصّب و جانبداری باید گفت ساکنین کهگیلویه دارای روح آزاده، شجاع و صادق ایلیاتی بوده اند و هنوز هم نمونه یک انسان شریف می باشند. کهگیلویه، تاریخ و گذشته پر افتخار و پاکی دارد. از زمانی که در مقابل سپاه اسکندر مقدونی به فرماندهی آریوبرزن ایستاد و تا قرن حاضر که در برابر زورگویی های رضاشاه قلدر مقاومت کرد و تا حضور در مقابل قوای مهاجم صدام بعثی که بیشترین آمار ایثارگری را در کل کشور به نسبت جمعیت داشته است.
میرزا حسن فسایی در کتاب معروف و معتبر فارسنامه ناصری که به فرمان ناصرالدین شاه قاجار (نزدیک به ۱۵۰ سال پیش) نوشته شده و تدوین آن در حدود یازده سال زمان برده است، اطلاعات ارزنده ای را درباره ایلات و طوایف کهگیلویه بیان می نماید. امّا با توجه به حجم بالای مطالب ارائه شده در کتاب فارسنامه ناصری، بهمئی دات کام در این مجالْ بیشترِ توجه خود را بر روی ایلات لیراوی کوه معطوف خواهد نمود. فسایی در کتاب خویش این گونه به معرفی بلوک کهگیلویه می پردازد:
از نظر جغرافیایی، نواحی کهگیلویه را بر دو قسمت نموده اند، بخش شرقی و شمالی آن، که پشتکوه نامیده می شود و بخش غربی و جنوبی آن، که زیرکوه نامیده می شود. پشتکوه در اصل سه ناحیه بود: بلاد شاپور ، تل خسروی و ناحیه رون. بخش زیرکوه پنج ناحیه بود:
- ناحیه لیراوی
- ناحیه حومه ارجان
- ناحیه زیدون
- ناحیه باشت
- ناحیه کوهمره
فسایی در ادامه می نویسد: در زمان آبادیِ شهر ارجان، توابع آنرا یعنی تمامی کوه گیلویه را بر ۸ ناحیه قسمت بود و بعد از خرابی آن و آبادی بلده بهبهان، ایلات لر کوه گیلویه اسامی کوهستان را تصاحب کرده، نامی تازه بر آن گذاشته اند. جماعت صحرانشین کوه گردِ فارسی زبان را “لُر” می گویند و لر در مملکت فارس دو قسم است: یکی لرِ مَمَسَنی و دیگری لرِ کوه گیلویه که بر سه ایل قسمت شده اند و مردمان هر طایفه جز کلانتر و بزرگ خود را نخواهند و در اطاعت دیگری در نیایند.
همانگونه که در نمودار درختی نیز مشاهده می گردد نویسنده فارسنامه ناصری ایل هایی که در کهگیلویه ساکن هستند را شامل سه ایل آقاجری، باوی و جاکی بیان می دارد. فسایی می نویسد:
اول ایل آقاجری است و آنها را از چندین طایفه ترک و تاجیک و لر انتخاب کرده و همه را آقاجری گویند و شماره خانه های آنها در قدیم از سه چهار پنج هزار می گذشت و اکنون نزدیک به ۸۰۰ خانوار می شوند و بر چندین تیره قسمت می شوند: افشار، بگدلی، تیلکو، جامه بزرگی، جغتایی، داودی، شعری، قره باغی و گشتیل و لُرزبان و تمامی آقاجری در تابستان و زمستان از اکناف حومه بهبهان که گرمسیری سخت است بیرون نروند. در زمستان در چادرهای سیاهِ بیابانی توقف کنند و در تابستان در کناره های رودخانه کُردستانِ بهبهان و رودخانه خیرآبادِ بهبهان، خانه ها را از شاخ و برگ بید ساخته و منزل نمایند و مال و دیوان خود را از مواشی گاو و گوسفند و گاومیش دهند و در کنار ماهور و تلال حمه زراعت دیمی نمایند.
دویُم ایل باوی بود و از نواحی اهواز به ناحیه باشت و کوهمره کوه گیلویه آمده اند و شمار خانه های باوی که صحرانشین اند از ۱۵۰۰ بگذرد و بر چندین تیره قسمت شده اند مانند: علیشاهی، گشین، قلعه ای(عمله)، برآفتابی و موسائی. زبان این تیره ها همه مانند زبان سایر لرها می باشد.
سیم از ایلات لرهای کوه گیلویه ایل جاکی است و این ایل دو قسمت گشته: یکی را لیراوی و دیگری را چهاربنیچه گویند و بنیچه جمعی را گویند که بر املاک و مردمان پیشه کار بندند و چهاربنیچه چهار ایل باشند: بویراحمد و چُرام و دِشْمِن زیاری و نوئی
امّا لیراوی بر دو قسم شده یکی را لیراوی دشت که در دهات ناحیه لیراوی مسکن دارند و دیگری لیراوی کوه که بر چهار ایل قسمت گشته است: بهمئی و شیرعلی و طیبی و یوسفی و ایل شهروئی شاخه ای از ایل شیرعلی است.
ایل بهمئی: ایل بهمئی بر دو قسمت شده: احمدی و مُحْمَدی به ضم میم و سکون حاء و فتح میم. خوانین بهمئی از مُحْمَدی است و این دو قسمت از بهمئی بر چندین تیره گشته اند: بوالعباسی، بُناری، بیژنی، جلیلی (جلالی)، خلیلی، رودتلخی، علاءالدینی، عمله، کلاه کج، کماهی (کمایی)، مُحْمَدمیسا و نریمیسا. شماره آنها از ۳۰۰۰ خانوار بگذرد و کلانتر آنها از تیره نریمیساست. و ایل بهمئی چندین محل از ناحیه رون را که از جانب شمالی بهبهان است تصاحب کرده به ناحیه بهمئی شهرت یافته است. درازی این ناحیه از کوه غاران تا کوه انجیره ۱۴ فرسخ (تقریباً ۸۸ کیلومتر)، پهنای آن از قلعه اعلی- مشهور به قلعه الله- تا قریه فارتِک ۹ فرسخ (تقریباً ۵۷ کیلومتر) و تمام ناحیه بهمئی کوهستان سردسیر پرچشمه و رودخانه های شیرین گواراست و محل کشت و زرع ندارند و عموم این کوهستان در قدیم باغستان انگور و انجیر دیمی بود و اکنون آثار آنها باقی است و فصل زمستان در نواحی بختیاری و صحرای رام هرمز، قشلاق کنند و معیشت و زندگانی آنها از بلوط و بن و بادام کوهی و گوشت شکار است و مالیات دیوانی را از نتاج اسب و خر و گوسفند و گاو و گاومیش ادا کنند. مردمان بهمئی دلیرند که ۱۰ نفر تفنگ چی بهمئی را با ۱۰۰ نفر تفنگ چی بختیاری برابر گرفته اند و در وقت جنگ برهنه باشندکه چون پاره جامه با گلوله تفنگ در بدن فرو رود زخمش کهنه شود. کلانتر بهمئی ملاقیصر بهمئی بود و بعد از وفات او پسرش ملاعلی شیر بهمئی به منصب کلانتری رسید و بعد از او پسرش خلیل خان بهمئی به منصب کلانتری رسید و بعد از وفات او پسرش جعفرخان کلانتر این ناحیه گشته، تاکنون باقی است.
ناحیه وسیع بهمئی را ۴ قریه آباد بیشتر نباشد:
- دیشموک: ۱۴ فرسخ میانه شمال و مشرق بهبهان است. (تقریباً ۸۸ کیلومتر)
- فارتک: ۱۳ فرسخ میانه شمال و مشرق بهبهان است. (تقریباً ۸۱ کیلومتر)
- قلعه اعلی: ۱۷ فرسخ شمال بهبهان است. (تقریباً ۱۰۶ کیلومتر)
- مُمْبی: ۸ فرسخ شمالی بهبهان است. (تقریباً ۵۰ کیلومتر)
ایل شیرعلی: در زمان قدیم از ۱۰۰۰ خانوار بیشتر بودند و شهرویی تیره ای از شیرعلی است. بعد از وفات میرزا منصورخان والی بهبهان در حدود سال ۱۲۵۶ تمام طایفه شیرعلی و شهرویی از نواحی بهبهان به جانب رامهرمز ، عربستان و شوشتر فرار نمودند. در سال ۱۲۸۲احتشام الدوله اویس میرزا ، تیره های شیرعلی را اطمینان داد و به کهگیلویه بازگردانید و در محل بوالفریس از محال حومه بهبهان منزل داد و مدتی بماندند و بعد از عزل اویس میرزا باز پراکنده اطراف شدند.
ایل طیبی: در شماره نزدیک به ۲۰۰۰ خانوار باشند و بر چندین تیره قسمت شده اند: تاج طیب، تاحسین شاهی، تارضایی، تاغین علی، تاماولی، تامرادی، عالی طیب قنبری، ناصرطیب، کرائی، گیوه چرمی، چارگاهی، تاویسی، سلیمان شهرویی و خواجه دزکی و این جماعت چندین محل از بلادشاپور و ناحیه رَوَن را تصرف کرده و به نام ناحیه طیبی شهرت یافته است و این ناحیه طیبی میانه شمال و مشرق بهبهان است. درازی آن از “سه گنبدان” است تا قلعه رئیس ۸ فرسخ (تقریباً ۵۰ کیلومتر) و پهنای آن از قریه ترو تا اَلمان ۶ فرسخ (تقریباً ۳۸ کیلومتر) و قشلاق زمستانه ایل طیبی در بلادشاپور است و ییلاق آنها از محال رَوَن است. کِشت و زرع آنها در بلادشاپور، گندم و جو پنبه و برنج و کنجد و آبش از رودخانه و چشمه است و قصبه این ناحیه ” لِنده ” است، ۱۰ فرسخ از بلده بهبهان و ۵ فرسخ از قصبه ده دشت دور است. کلانتر این ناحیه در زمان غفران توأمان، کریم خان زند، رشید خان طیبی بود و بعد از وفات او پسرش ابول خان به جای پدر برقرار گردید و بعد از وفات او پسرش محمد خان طیبی به منصب کلانتری رسید و بعد از وفات او حسن علی خان کلانتر طیبی گشته و تاکنون باقی و برقرار است.
ایل یوسفی: از قدیم تا سال ۱۲۵۶ که میرزامنصورخان والی بهبهان وفات یافت ، نزدیک به ۷۰۰ خانه بودند و در حوالی تنگ سروک و تنگ ماغر که ۱۲ فرسخ میانه مغرب و شمال بهبهان است، قشلاق و در نزدیک برم اَلْمان یعنی دریاچه المان که در اصل از ناحیه رون است ییلاق داشتند و چندین سال است که پراکنده اکناف بصره و عربستان گشته اند و ۷۰ تا ۸۰ خانوار دیگر از آنها باقی است و کلانتر آنها جعفرخان یوسفی پسر علیمرادخان یوسفی است و این ناحیه مشتمل بر ۴ قریه خراب است:
- المان: ۴ فرسخ مشرقی تنگ سَرْوَک است. (تقریباً ۲۵ کیلومتر)
- اوسل: ۳ فرسخ مشرقی تنگ سَرْوَک است. (تقریباً ۱۹ کیلومتر)
- قلات: ۶ فرسخ مشرقی تنگ سَرْوَک است. (تقریباً ۳۸ کیلومتر)
- کوف: ۵ فرسخ مشرقی تنگ سَرْوَک است. (تقریباً ۳۱ کیلومتر)
ایل بویراحمد: ناحیه تُل خسروی و چند ناحیه از بلادشاپور و ناحیه رون را متصرف شده است. تمامی آنها به ناحیه بویراحمد مشهور گشته است و این ناحیه میانه شمال و مشرق بهبهان است. بویراحمد نزدیک به ۲۰۰۰ خانوار دارد و تیره های آن بر این قرار است: آقایی ، اولادمیرزاعلی ، تامرادی ، تاس احمدی ، نگین تاجی ، شیخ ممو ، گودرزی ، مشهدی ، عباسی ، سرکوهک ، باتولی ، اردشیری ، باباملکی و باده لونی.
ایل چرام: وسعت آن از قریه بابایاری تا قریه تل گرد و از کوه ساورز تا باغستان گشتاسب است. اسامی تیره های چرام بر این وجه است: بگلر، گشتاسب، کمان کشی، مسیح شاهی، دیلگون، بناری، شیخ گلبار، تارمونی و حسام بهاءالدینی. شمار خانوارهای چرام به ۶۰۰ تا ۷۰۰ نرسد و کلانتر و بزرگ چرام از تیره بگلر است.
ایل دشمن زیاری: دشمن زیاری نام دو طایفه است ، یکی را طایفه دشمن زیاری ممسنی گویند و دیگری را دشمن زیاری کهگیلویه. طایفه کهگیلویه دو قسمت شده است: الیاسی و دیگری گشتاسی و هریک چندین تیره شده اند مانند: شیرمحمدی، سودیناری، بویری، باوردیناری، سلطانی و قلندری.
ایل نویی: اسامی تیره های نوئی از این قرار است: زیلوئی، دلاوری، دره موردی، جلاله، پاپی و زنگنه که مسکن آنها در ۵ قریه کنار رودخانه خرسان است شیخ تیراوگان، شیخ هابیل، محمودشاهی، مهوینی و قصبه و کلانترنشین این ناحیه ” پلی ” است. ۹ فرسخ از بهبهان و یک فرسخ از ده دشت دور است.
همانگونه که می بینیم فسایی در کتاب خود از جنگجویی و شجاعت بهمئی ها سخن می گوید که در آن زمان ده نفر تفنگ چی بهمئی را با صد نفر تفنگ چی بختیاری برابر گرفته اند. در واقع شجاعت و دلیر بودن ویژگی تمام ایلات و طوایف لر بوده است امّا طوایف ایل بهمئی این سلحشوری را به نحو بارزتری در میان خود داشته اند به گونه ای که این امر مورد توجه افرادی چون میرزا حسن فسایی، لایارد انگلیسی و بارون دوبد روسی نیز قرار گرفته است.
نکته دیگری که فسایی ارائه کرده است پراکندگی شدید در میان ایل یوسفی است؛ به گونه ای که یوسفی ها قبل از پراکندگی ۷۰۰ خانوار و پس از آن به ۷۰ خانوار کاهش یافته اند. به عبارت دیگر می توان گفت تقریباً ۹۰% یوسفی ها پراکنده اکناف و به ویژه عراق و عربستان گردیده اند. البته قابل ذکر است که به گفته پیران و بزرگان، یکی از دلایل اصلی این پراکندگی، درگیری میان یوسفی ها و حکام منطقه بهبهان و کهگیلویه در زمان علیمرادخان یوسفی بوده است. سرانجام این پراکندگی موجب کوچک تر شدن ساختار ایل یوسفی گردید، بنحوی که به تدریج جزو طوایف وابسته به بهمئی ها قرار گرفتند. امّا از آنجایی که یوسفی ها و بهمئی ها پسرعموهای یکدیگر بوده و دارای نزدیکی تاریخی، جغرافیایی و نژادی می باشند در نهایت این وابستگی نه تنها به ضرر آنها نگردید بلکه موجب شد یوسفی ها در سایه قدرت بهمئی ها از خطرات و گزندهای احتمالی بعدی در آن دوران پر آشوب نیز در امان بمانند؛ به گونه ای که هم اکنون اصلی ترین و منسجم ترین شاخه های یوسفی در کنار بهمئی ها ساکن می باشند.
نکته دیگر در خصوص وضعیت ایل بویراحمد می باشد؛ فسایی آمار بویراحمدیها را ۲۰۰۰ خانوار و کمتر از بهمئی ها ذکر می کند و این در حالی است که هم اکنون ایل بویراحمد از نظر جمعیت، بزرگتر از ایل بهمئی است. در این باره باید توجه داشت که در زمان تألیف کتاب فارسنامه توسط فسایی، نویی ها یک ایل جداگانه بوده و هنوز زیرمجموعه بویراحمد قرار نگرفته بودند؛ همچنین بویراحمدی ها توانستند علاوه بر نویی ها گروههای دیگری را نیز به هسته خود اضافه نمایند.
در واقع ایل بویراحمد یک اتحادیه ایلی بوده است که در گذر زمان، طوایف و ایلات بیشتری را به خود جذب کرده و موجودیت خویش را گسترش داده است.
شایان ذکر است که طیبی ها، چُرامی ها، دِشْمِن زیاری ها و باوی ها هنوز هم از ایلات بزرگ و اصلی کهگیلویه هستند و این در حالی است که آقاجری ها زمانی جزو بزرگترین گروههای ساکن در کهگیلویه بوده اند ولی هم اکنون به صورت پراکنده در استانهای خوزستان و کهگیلویه بویراحمد ساکن هستند و انسجام و یکپارچگی گذشته را ندارند.
نریمیسایی ها کلانتران بهمئی هستند.
درود بر بهمئی و نریمیسایی
دمت گرم ولی اینطور بنویس..نریمسا بزرگ بهمئی
نورمحمد.محمدسایی.سرخار
علی مرادخان یوسفی
سلام
حالا ک خودت حرفی زدی… بهت بگم ک طایفه ی شاه حسینی بزرگان و قلدران بهمیی هستن ک د اون دوران ستم و ظلم ک خیلی ها دست نشانده ی حکومت بودن … و برای حکومت شاهی وقت بردگی میکردن … خودتون بهتر میدونیت ک شاه حسینی ها با عمال شون چ کردن… متوجهی یا موضوع را شفاف کنم؟
سلام
مخاطب گرامی
جناب آقای شاه حسینی
ضمن توجه به دغدغه آن برادر محترم، مجدداً برای همگان از جمله ادمین سایت به یاد میآورد که شایسته است اگر به مسائلی همچون اصل و نسب و یا تقسیمات طایفهای پرداخته میشود، نه از جهت تعصبات بیجا، تکبر، فخرفروشی، مواجهه منفی و یا دشمنی در حال حاضر بلکه صرفاً از برای شناخت از هویت و اصالت و همچنین شناخت و آگاهی از یکدیگر باشد.
کلانتری درواقع علادینی هابودند اولین کلانترایل بهمئی ملا مهدعلی بود وبعدملاقنبر
اماملاقنبر رقم خان رابرای خلیل خان گرفت
سلام
به گفته پیران و بزرگان و نیز ذکر منبعی چون فارسنامه ناصری، پیش از خلیل خان، پدر و پدر بزرگ او یعنی ملاعلیشیر و ملاقیصر اول، کلانتران ایل بهمئی بودهاند.
گذشته از مورد فوق که کلانتران و خوانین بهمئی چه کسانی بودهاند بایستی همبستگیها را به یاد آورد که ایل یک مجموعهی سیاسی اجتماعی بوده و سیستم رهبری آن (خوانین و کلانتران) با همراهی دلاوران و سلحشوران (شمشیرزنان و تفنگچیان) و بلکه آحاد ایل میتوانستند در معادلات و تحولات تأثیرگذار باشند.
مرسی از اطلاعات خوبی که به ما دادید!
من به بهمئی و نریموسی بودنم افتخار میکنم شما چطور!!!!
سلام گووی نریمیسام
با سپاس از ابراز محبت شما. بهمئی دات کام نیز به بهمئی بودن خویش مفتخر است. زیرا که به یقین، بهمئی ها ایلیاتی هایی صادق، شجاع و مهربان بوده اند. هرچند که صداقت، شجاعت و مهربانی از ویژگی های تمام ایلات و طوایف لر بوده است اما بهمئی ها آنرا به گونه آشکارتری دارا بوده اند.
پیروز باشید
درود بر بزرگان و اجداد ما که باعث خوشحالی و افتخار مون شدند همچنین شما اقای ایمان بهمئی باغیرت وبا اصالت
درود بر قبایل سلحشور لر که از اول تاریخ زبان زد بوده اند.
تارضایی خانواده دبستانی وپالار
ایا ممکن است ایل اغاجرى همان قنواتى ها باشند?لطفا کمى از روابط سیاسى دوران معاصر ایلات لر با قنواتى ها توضیح دهيد.
با تشکر….
سلام
به امید خداوند، بهمئی دات کام تلاش خواهد نمود در آینده مطالب کامل تری در خصوص روابط بهمئی ها و اقوام قنواتی و بهبهانی تهیه و منتشر نماید.
پایدار باشید
جهت اطلاع: قنواتیها اصالا عرب قحطانی و مهاجر ازعربستان ومصر کنونی هستند وبیشتر درکارهای ازقبیل مشکدوزی .گیوه دوزی و…و درگذشته مشغول بوده اند مردمانی مسلمان وشیعه جعفری اند باهوش وبااستعداداند و. و
سلام
با تشکر از اطلاع رسانی شما، توجه داشته باشید جهت حفظ پیوستگی میان نظرات مرتبط با یکدیگر می توانید از گزینه ی “پاسخ” که در بخش پایین، سَمت راست هر نظر قرار دارد استفاده نمایید.
موفق باشید
بابا بخدا زشته براتون این حرفها فقط تفرقه میندازه بین طوایف ماهمه ایرانی هستیم و اینکه فلانی از کدام ایل و تیرست فقط نشانیست برای شناخت نصب خود پس اینقدر یک طایفه رو بالا و یکی دیگه را ذلیل نشان ندهید که مثل جریان کتاب آقای رگبار مقدم بشه از نظرمن این کارها فقط واسه تفرقست نه چیز دیگر
سلام
کدام تفرقه؟ بهمئی دات کام کدام طایفه را بالا برده و دیگری را ذلیل نموده؟ به یقین بهمئی دات کام به ایرانی بودن خویش مفتخر است و بهمئی بودن در طول ایرانی بودن ما است و این دو منافاتی با یکدیگر ندارند.
برادر من منظورم اینه ما همه با هم برادریم اون آقایی که گفته درود بر نرمیسا نمیدونم نرمیسا خان بهمئیل بودن و آقای رگبار مقدم گفته علادینی ها خان بهمئی بودن هر کی میخواد اسم طایفه خودشو ببره بالا ، من حرفم اینه که با این سایت مشکلی ندارم اتفاقا چیز خیلی خوبیه اگه نبود من داخلش نظر نمی گذاشتم ولی دوستان اینقدر طایفه ها را تو سر هم نزنن همین بهمئی یعنی پاک و ساده و بی شیله پیله
گویل خوبم با هم خوب بویین فقط همی یو
سلام
جناب آقای سعید کلاه کج
شما در نظر خویش به نام آن برادران بهمئی اشاره ای نکرده اید و همچنین نظر خود را بصورت مستقل از نظرات مرتبط با آن ثبت نموده اید. بهمین خاطر این تصور بوجود آمد که منظور شما عملکرد بهمئی دات کام بوده است. به هر حال ضمن پوزش از سوءتفاهم بوجود آمده، به اطلاع می رساند همانگونه که پیش تر نیز توضیح داده شده است؛ شما و همچنین مخاطبین گرامی می توانید جهت حفظ پیوستگی نظرات و جلوگیری از بوجود آمدن سوءتفاهم، بر روی گزینه پاسخ که در پایین، سمت راست هر نظر قرار گرفته است کلیک نمایید. در ضمن توجه داشته باشید اینکه گفته می شود کلانتران ایل بهمئی از تبار نریمیسا بوده اند یک واقعیت تاریخی مبتنی بر گفته های پیران و گذشتگان می باشد و نمی توان آن را به راحتی انکار کرد. امّا از سوی دیگر، خان بودن و مسائلی از این دست، فی نفسه برای طایفه ای بزرگی به ارمغان نمی آورد بلکه روش و منطق افراد و دارا بودن صفات عالیه انسانی است که شرف و بزرگی را بوجود می آورد. در همین راستا باید گفت طوایف بهمئی عموماً عزیز و قابل احترام بوده و هستند.
باسلام اگر ما از خوانین ایل بهمئی هستیم خودمون را کوچیک همه گوولمون حساب میکنیم چرا که اگه ایل غیور بهمئی پشت خان نمیستاد خانی وجود نداشت باتشکر ایزدپناه
سلام در مورد طائفه شیخ هابیل اگه اطلاعات بیشتری دارید محبت کنید بذارید. ممنونم از محبتتون و اطلاعاتتون
سلام
مخاطب گرامی
جناب آقای موسوی
ضمن تشکر از ابراز محبت جنابعالی، همانگونه که پیشتر نیز مکرراً اشاره گردید؛ مدنظر بوده و میباشد تا در آینده مطالبی بصورت اختصاصی در قالب پستهای جداگانه درباره ایلات و طوایف لر و از جمله شیخ هابیلیها تهیه، تنظیم و منتشر گردد. همچنین در کامنتهای پیشین در پاسخ به مخاطبین اطلاعاتی به صورت کوتاه و گذرا درخصوص شیخ هابیلیها ارائه شده است.
درمورد طایفه کوچک کلاهکج باید گفت که بهمی اصلی نیستند .همانطورکه از نامش پیداست کلاه خل در بین ترکهای قشقایی رواج دارد ودر سفرنامه ها امده است که از نزدیکی شیراز به بهمیی امده اند.
سلام
درباره طایفه کلاه کج به اطلاع می رساند همانگونه که پیشتر در پاسخ به کامنت های آقایان کلاه کج و نظری نیز گفته شد؛ حتّی اگر فرض گرفته شود کلاه کج ها از نظر نژادی بهمئی نبوده و از جای دیگری به میان بهمئی ها آمده اند، باز هم بهمئی می باشند چراکه در گذر زمان دارای سرزمین، زبان، آداب و رسوم، تاریخ و ساختار سیاسی مشترک با بهمئی ها گردیده و به عبارت ساده تر، هویت بهمئی را بخود گرفته و جزوی از ایل بهمئی شده اند. توجه داشته باشید که از این دست نمونه ها در بیشتر ایلات و طوایف دیگر نیز وجود دارد. بعنوان مثال: برخی معتقدند طوایف زنگنه که جزوی از شاخه چهارلنگ بختیاری می باشند؛ در اصل از نظر نژادی زیرمجموعه کردهای کرمانشاه بوده اند (ناگفته نماند منابع تاریخی صراحتاً زنگنه را جزو لر نام برده اند) امّا به دلیل آنکه در طول سالیان طولانی در میان ایل بختیاری سکونت گزیدند، بتدریج دارای سرزمین، زبان، آداب و رسوم، تاریخ و ساختار سیاسی مشترک با بختیاری ها گردیده و به بیان ساده تر رنگ و بوی بختیاری را بخود گرفته و هم اکنون نیز به دُرستی خود را بختیاری می دانند.
در رابطه با نژاد باید به این نکته مهّم توجه داشت که هرچند مبحث نژاد یکی از اجزای اصلی هویت هر جامعه ای می باشد امّا همه ی هویت آن محسوب نمی شود؛ بلکه نژاد بهمراه سرزمین، زبان، دین و آئین، آداب و رسوم، تاریخ و ساختار سیاسی مشترک است که هویت یک جامعه را شکل می دهد. به هر حال برای شناخت بیشتر از عناصر تشکیل دهنده هویت ایلات و طوایف می توانید به پُست هویت و فرهنگ ایل بهمئی مراجعه نمایید.
در ضمن واژه کلاه کج یک صفت می باشد که نه تنها در میان ترکهای قشقایی بلکه در میان بختیاری ها و دیگر طوایف لر نیز وجود داشته است.
در پایان یادآوری میگردد که پیران و بزرگان در روایات خویش به تأکید کلاهکجها را از نظر نژادی هم بهمئی میدانند.
اين نظر شما فقط از روي حسادت به طايفه بزرگ كلاه كج مي باشد.
كلاه كج ها از طايفه هاي بزرگ لر بوده و به هيچ وجه ترك نبوده بلكه اين ممبيني ها بوده كه هر روز به يه طرف خود را كشانده و خود را به ريشه ايلات ديگر وصل كرده چون اصالتي ندارند.روايت معتبري هست كه ميگه طايفه كلاه كج برادر بهمئي ها بوده كه در زمان كريم خان به شيراز عزيمت كردند.و بعد دوره زنديه به وطن اصلي خود كوهگيلويه آمده و ديشموك را خريداري كردند.
دیشموک الان مال نریمیسا است
سلام
مخاطب گرامی
جناب آقای نریمانی
ضمن سپاس از توجه آن مخاطب محترم، گذشته از تحولات صورت گرفته در تاریخ دیشموک مبنی بر اینکه ملک آن در چه زمانی متعلق به چه کسانی بوده، در کلیت امر شایسته است گئوول عزیز بهمئی به مشترکات در راستای افزایش همدلی و همگرایی نیز تأکید داشته باشند.
کلاه کج کوچکه… عمو تو چ ب این حرفا
سلام
از مخاطبین گرامی خواهشمند است اظهارات مخاطب «کر تامراد ممبنی» را خاتمه یافته تلقی نمایند.
با تشکر
درود بر انسانیت دوستان حرفای برادرمون اقای کلاه کج درسته مهم نیست کی ازچه نژادیه مامدعی مبارزه بانژادپرستی هستیم من مخالفم با تبعیض ولی افتخار می کنم که کلاه کج ها بهمیی باشند love you،،،چاکرم سهراب احمدی جو
درود
باسلام خدمت برادر عزیزمن بختیاری هستم ولی پدرهای ما صحبت کردن که طایفه نرمیسا اززمان قاجار خان شدن به دستور پادشاه چون قبل ازان جغفرخان ازطایفه کلاهکج خان بهمیی بود وکل ایل بهمیی درشیراز زندگی میکردن ودر۲۵۶ سال پیش طبق سند که کلاهکجها دارن مالک شهردشموک هستن و۷ پشت خان طایفه نرمیسا که حساب کنی مشخص میشه که ۲۵۶ سال پیش خان نبودن وبعد ازطفرقه قاجار بین ایل بهمیی ونرمیسا جنگ شد وطایفه کلاهکج وبناری وعلادین وخلیلی ازدشموک بارکردن به منطقه علا وزمینها بختیاری گرفتن وحاکم وقت بختیاری زمینها علا رابخشید وپناهشان وقاجار با این حرکت تفرقه انداخت بین بهمیی وپا درمیانی خان بختیاری این دسیسه قاجار خنثی شد درضمن خواهش بروید ویک خان ازطایفه نرمیسا درزمان کریم خان زند معرفی کنید وکتاب فارسامه به دستور قاجار نوشته شده که طایفه کلاهکج وخلیلی وبناری محو کنه ازخانی چون به صورت دوره ای خان میشدن ومتاسفانه این نفاق بین اقوام لر از زمان قاجار افتاد حتی دربختیاری وکردها وبلوچها مثلا از خلیلیها تبعید کردن به بلوچستان والان بروید خان بلوچی الان خلیلی هستن به حکم قاجار وبه نظر بنده حقیر باهم خوب باشید واتحاد وبرادری داشته باشید
سلام
مخاطب گرامی
جناب آقای خاجوی
ضمن تشکر از توجه آن برادر محترم، موارد زیر جهت تبیین بیشتر موضوع ارائه میگردد:
1- به گفته پیران و بزرگان بهمئی و نیز منابع مکتوب تاریخی، پیش از خلیل خان هم پدر و پدر بزرگ او یعنی ملا علیشیر و ملا قیصر اوّل، کلانتران بهمئی بودهاند. در همین راستا بیان شده که خلیل خان، ملا علیشیر و ملا قیصر اوّل در زمان زندیه و قاجاریه میزیستهاند بنابراین میتوان گفت دستکم و حداقل از دوره زندیه ببعد اولاد ملاقیصر اوّل، کلانتران و خوانین بهمئی بودهاند. ضمناً دوره پیش از آن فعلاً مورد نظر نخواهد بود امّا تلاش میگردد تا در آینده بدان پرداخته شود.
2- سند مورد اشاره گئوول کلاهکج درباره ملک دیشموک نیز در سالهای اخیر به رؤیت نگارنده رسیده بود.
3- تاجاییکه دانستهها یاری میکند انتخاب رهبران توسط لرتباران و مشخصاً بهمئیها دورهای نبوده بلکه از میان خاندانهای مشخصی صورت میگرفته است.
4- گذشته از تمام موارد فوق، به استناد بیانات پیران و بزرگان باید گفت که فضای عمومی سازمان سنتی ایلی بهمئی قدری متفاوت از عموم ایلات و طوایف و در آن خبری از سلسله مراتب بالا به پایین همانند سایرین نبوده است بگونهای که زندهیاد دکتر نادر افشار نادری و همچنین دکتر علی بلوکباشی نوشتهاند:
دکتر نادر افشار نادری: خوانین که به منزلهی پدر برای افراد طایفه یا طوایف خود به شمار میروند در واقع عمو یا عموزادهی بزرگ نیز هستند و رابطهی افراد با آنها تنها رابطهی سلسله مراتب حکومتی نیست.
دکتر علی بلوکباشی: خانها و کدخدایان برای همه اعضای ایل به منزله پدر و برادر بزرگتر یا عمو و عموزاده بزرگتر بودند. تنها تفاوت میان خانها و دو قشر دیگر (کدخداها و افراد عادی ایل) عدم شرکت مستقیم خانها در کار تولید بود. نتیجه اینکه رابطه میان افراد ایل با خوانین برخلاف ایلات دیگر کهگیلویه، یک رابطه سلسله مراتبی حکومتی نبود و قشربندی در جامعه بهمئی موجب پدید آمدن طبقات اجتماعی نمیشد.
در پایان و در تأیید نظر آن مخاطب محترم مبنی بر حفظ اتحاد ازنو یادآوری میگردد به گواه تاریخ و برپایه بیش از ۱۱۰۰ سال زندگی جمعی، درهمتنیدگیهای بسیار و یگانگی بالا، لرتباران از شمالیترین نقاط سرزمین لر در حوالی نهاوند و الشتر تا جنوبیترین نواحی آن در لیراوی دشت و حیاتداوودی دارای عناصر هویتی، خصلتها، نگرشها، مرام، معرفت و جهانبینی همسو بودهاند یعنی خُمونی بگُم که هَمَش یکیِن
شما اول تبار خودتو پیدا کن بعد نظر بد راجب طایفه بزرگ و ریشه دار کلاهکج در ضمن طایفه کلاهکج سندی دارن از زمینهای دیشموک سرزمین بهمئی زاده که در آن سند نام بزرگ آنها محبعلی نوشته شده به شهرت بهمئی نیای بزرگ بهمئی که اون موقع مثل الان فامیلی وجود نداشت و هرکسی به نیای بزرگشون شهرت داشت که نام بزرگ طایفه کلاهکج محبعلی بهمئی در آن سند نوشته شده است و علاوه بر سند دیشموک طایفه کلاهکج شجره نامه دارن که میرسن به بهمن (بهمئی) شما تلکیف خودتو مشخص کن که از چ رگ ریشه هستی… درود بر ایل بزرگ و غیرتی بهمئی
سلام گووی نریمیسام
ضمن سپاس از دغدغه و غیرت جنابعالی، از مخاطبین گرامی خواهشمند است اظهارات مخاطب مذکور را خاتمه یافته تلقی نمایند. گو اینکه ازنو و با تأکید خاطرنشان میشود که به گواه تاریخ، نه تنها بهمئی و ممبینی بلکه سایر شاخههای لرتبار همچون بویراحمد، طیبی، دشمنزیاری، چرام، بابویی و غیره همگی در گذشته در شاکلهی واحدی جای داشته و بنابر چنین سابقهای، روابط نزدیک و درهمتنیدگی آنها را جلوهگر است؛ یعنی خُمونی بگُم که هَمَش یکیِن. ضمناً ناگفته پیداست اگر به مباحثی درخصوص تاریخ ایلات و طوایف لرتبار پرداخته میشود صرفاً از برای آگاهی و شناخت از یکدیگر است، باشد تا در پرتو چنین معرفتی، از نقاط مثبت تاریخ سرمشق و از موارد منفی آن عبرت گرفته شود…. و بزرگترین عبرت از تاریخ برای فرزندان قوم لر غلبه بر چنددستگی و تفرقهها میباشد.
با سلام و خسته نباشید یک نفر توابع طایفه نریمیسا زیر دست خان ها بوده و گفت ما اصالتا ریسلی هستیم و گفت ببین نمیتونی در موردش چیزی از شجرنامه ام پیدا کنی و هم اکنون فامیلشون بنادری هست که فکر کنم الان اهل رستم آباد رامهرمز هستند حالا لطف کنید اگه چیزی از اصالت ایشان می دونید بهم بگید تا بهش بگم
با تشکر فرزند علاالدین
سلام
با عرض پوزش، بهمئی دات کام هم اکنون اطلاعاتی در این رابطه در دست ندارد. در صورت کسب هرگونه آگاهی، دانسته ها به اطلاع شما رسانده خواهد شد.
بهمیی مردبزرگ
دنیا فقط پشکروتنگ تکاب بهبهان درودبر مردان بزرگ این سرزمین
سلام اینا اصلاشان کی باندری هستند مال منطقه سراک ایذه هستند و از تیره سهید هستند که اون زمان در دستگاه خوانین بودن شمال خاندان شنبه چراغ بهشون میگن دهه گدالی باندری هستند خانواده های دانش دانشمند پژوهش وباغنده هستند و خودشون رو بهمئی میدونن چون تو بهمئی ها بزرگ شدند
سلام گووی بهمئیام
ضمن سپاس از توجه شما نسبت به مطالب و نظرات مطرح شده در بهمئی دات کام و اطلاعاتی که درج نموده اید؛ عنایت داشته باشید با فرض بر اینکه دهه هایی از طایفه نریمیسا در گذشته از جایی دیگر به میان بهمئی ها آمده باشند بازهم باید گفت بهمئی هستند و به هیچ وجه شک و شبهه ای در این رابطه وجود ندارد. اینان، چه از نظر نژادی جزو فرزندان نریمیسا (نورالدین موسی) باشند و یا نباشند بهمئی می باشند زیرا همانگونه که در پُست هویت و فرهنگ ایل بهمئی نیز اشاره گردیده و همچنین بارها در نظرات بهمئی دات کام بیان شده است؛ بهمئی نَه یک نژاد بلکه یک هویت است. در واقع اگرچه مبحث نژاد مشترک، یکی از اجزای اصلی هویت هر جامعه ای می باشد امّا همه ی آن محسوب نمی شود؛ بلکه نژاد بهمراه عناصری چون سرزمین، زبان، دین، آئین و فرهنگ، تاریخ و ساختار سیاسی مشترک است که هویت یک جامعه را شکل می دهد.
گووی عزیز بهمئی ام
چنانکه در نظرات پیشین نیز بیان گردیده است؛ در میان بهمئی ها، در مرتبه ی اوّل و قبل از نژاد مشترک، آنچه که ارزش داشته و مورد تأکید قرار می گرفته همانا « گووگری » بوده است. « گووگری » نَه به معنی هم خون و هم نژاد بودن بلکه به معنای « همیاری » و « همراهی » در سختی و آسایش، غم و شادیهاست. بر این اساس است که گفته می شود « گووگری » صرفاً از پیوند خونی بوجود نمی آید، اگرچه نژاد مشترک و پیوندهای نَسَبی نیز می توانند نقش مهّمی در رشد و بالندگی « گووگری » داشته باشند. در واقع اگر بهمئی ها به نژاد مشترک نگاه ویژه داشته اند بدان دلیل بوده که پیوند خونی می توانست نقش کلیدی در احیای « گووگری » میان طوایف و دهه ها داشته باشد. به بیان ساده تر می توان گفت: نژاد و نیای مشترک، زمانی ارزش دارد که خروجی آن « گووگری » باشد.
پایدار باشید
باسلام.خدمت تمامی طوایف لرنشین
درود
سلام برادر. مثل اینکه بزرگواران اشتباه به عرضتون رساندند.
بهادر فرزند ملاعلی فرزند حاجی معسلی فرزند نری فرزند میسا از طایفه نریمیسا ایل بزرگ بهمئی چه ربطی به کی بوندری های سید بختیاری داره.این طوری که بنظر میرسه و صحت داره از اولاد بهادر نریمیسایی به دلایل قدیمی از جمله قحطی،درگیری و از این قبیل مسائل به ایل بختیاری مهاجرت نمودند در واقع برادرا و خواهرای ما در بین بختیاری ها زندگی میکنند و چون اسم خاندان بهادر را باهندری خواندند و با طایفه اونا هم اسم هستند
با سلام و درود فراوان خواستم ببینم میشه زیر مجموعه طایفه لطفعلی که پسر بزرگ شیخ فرزند علاءالدینی هست بنویسید داخل جدولتون که مثل طایفه بخشعلی که کاملتر بشه اگر هم نمی دانید خودم ارسال کنم
سلام گووی علاءالدینیم
اگر منظور شما نمودار ارائه شده در پُست ساختار ایل بهمئی می باشد، به اطلاع می رساند هم اکنون بهمئی دات کام در آن سطح (5 رده) به زیرمجموعه های دهه لطفعلی دسترسی ندارد. شما در صورت تمایل و توانایی می توانید زیرشاخه های دهه لطفعلی را بصورت کامل (5 إلی 6 رده با ذکر تمام دهه ها و رعایت جایگاه هر دهه نسبت به دهه های دیگر) تهیه و در اختیار بهمئی دات کام قرار دهید تا در مطالب وبسایت از آن استفاده گردد.
گووی علاءالدینیم
بهمئی دات کام علاوه بر دهه بخشعلی، با همکاری دو نفر از گووَل عزیز طایفه باولی، نمودار درختی طایفه باولی را بصورت موردی (تا 6 رده) تهیه و در پُست ریشه واژه و نقش دهه در ساختار ایل بهمئی ارائه نموده است.
سلام دوست عزیز درسته که نریموسا خان بهمئی بودند ..
اما خائنین بهمئی بودند… آنها به کل بهمئی خیانت کردند.. البته از خان های بزرگی چون محمدعلی خان(خان احمدی ها) و خداکرم خان بزرگ نباید چشم پوشی کرد.. و گرنه به کلی خیانت کار و انگلیسی صفت بودند..
البته منظورم خوانین می باشد.. که فقط کارشون دو بهم زنی و زیرآب زنی بود
آنها برای تمامی شاهان و انگلیسی ها خایه مالی می کردند…
نمونه اش سال ستون است.. که بیش از 70 نفر از طایفه محمدموسایی توسط ماموران شاه و به توطئه خان ها به رگبار بسته شدند..و بیشتر بزرگان آنها را به زندان ناصری اهواز انتقال دادند.. تا اینکه در زندان جان دادند و حتی جسدشان را نیز تحویل ندادند..به نظرم آنها شهیدان واقعی هستند..
خان ها تا می توانستند اقدام به دو به هم زنی و ایجاد جنگ بین ایل بهمئی می کردند.. آنه امروز هم از این ترفند استفاده می کنند..
البته به خاطر این است که خان ها نژاد انگلیسی هستند.. و بوی از بهمئی نبردند.. از رنگ چشمان, پوشت و شکل بدنیشان می توان به این واقعیت پی برد..بنده حاظرم در این مورد از آنها تحقیقات و dna به عمل آورده شود..
بزرگان واقعی ایل بهمئی طایفه محمدموسایی و جنگجویان دلیرشان یعنی “فطا رضاقلی” و “گل محمد” بودند…که دلاوری ها و بزرگ مردی فطا در ایل بهمئی بر هیچ کس پوشیده نیست..فطا دوران قاجار زندگی می کرد.. از کهگیلویه تا بهبهان و رامهرمز از هر بهئمی با اصالتی در مورد فطا فرزند رضاقلی بپرسی از دلاوری ها و بزرگی وی برایت تعریف می کند فطا 9 فرزند داشت که نوادگان وی الان به بیش از چندین هزار نفر می رسند و از معروفترین آنها به” ناصر افشین” رئیس شرکت گاز استان خوزستان,” مرحوم احمد دیده بان” شهردار قبلی رامهرمز و.. اشاره کرد.. نوادگان فطا رضاقلی الان در دیشمک, دره بنیاب, میداود, رامهرمز, اهواز, ابوالفارس(برادران بهزادی) زندگی می کنند و.. بعد گل محمد جنگ جوی خستگی ناپذیر و روشنفکر فقیر دوران حکومت پهلوی بود.. گل محمد طی چندین سال با حکومت پهلوی و انگلیسی ها جنگید سرانجام در حالی زخمی شده بود بر اثر خیانت ها طایفه کثیف و پست” نیم طلایی “که از زیر مجموعه طایفه علاالدینی هستند کشته شد. با اینکه دایی هاش بودن.. اما بهش خیانت کردند و او را در منطه سردو دیشمک کشتند و سرش را برای شاه پهلوی فرستادند..
لطفا سعی کنید با اطلاعات درست در مورد طایفه ها مطالب بنوسید..
بله دوست عزیز نریموسا برادر محمد میسا است اما خان ها خیانتکار بودند. برای تاریخ بهمئی مایه ننگ هستند..
سلام
جنابعالی مطالبی را مطرح نموده اید که نیاز به توضیحات بیشتر دارد. در ضمن شما در برخی موارد رعایت انصاف را ننموده اید. و امّا توضیحات بهمئی دات کام:
1- همانگونه که در پُست هویت و فرهنگ ایل بهمئی نیز اشاره گردیده است، همچون دیگر عناصر هویت ایل بهمئی، نظام حاکمیت خوانین نیز از دوره حکومت رضاشاه پهلوی رو به زوال نهاد تا آنکه پس از اجرای اصلاحات ارضی در سال 1341 با شدت بیشتری تضعیف گردید. پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز خوانین بطور کل از صحنه مناسبات عشایری و ایلیاتی حذف شدند. بنابراین آشکار است که هم اکنون اثری از حاکمیت خوانین در میان نمی باشد و اگر مطالبی در این باره بیان می گردد مربوط به گذشته و صرفاً برای شناخت و آگاهی از اجزای تشکیل دهنده هویت و اصالت ایل بهمئی می باشد. همانطور که در بخش درباره ما نیز توضیح داده شده است.
2- اِعمال زور، نیرنگ، فریب و توطئه، لازمه ی حکومت کردن و در واقع خصلت حکومتگران می باشد. تمام حکومت های تاریخ جلوه هایی از بکارگیری زور، نیرنگ، توطئه و خیانت را داشته اند بجز حکومت پیامبران الهی، ائمه اطهار و اولیاء خدا. بنابراین انجام موارد مذکور در نظام حاکمیت خوانین نیز دور از انتظار نمی باشد.
3- خوانین بهمئی در کُل به نسبتِ خوانین ایلات و طوایف دیگر، دارای روحیات مردم داری و ملایمت بیشتری بوده اند. بنابراین عملکرد آنها در مقایسه با دیگر خوانین قابل قبول تر می باشد؛ هرچند که یقیناً اشتباهاتی نیز داشته اند.
4- بهمئی دات کام در گذشته ی ایل بهمئی موردی را سراغ ندارد که بهمئی ها (چه خان، چه کدخدا و چه افراد عادی) برای شاهان و یا انگلیسی ها چاپلوسی کرده باشند. برای درک بهتر این موضوع می توان به پُست بهمئی ها در سفرنامه لایارد مراجعه نمود؛ آنجا که لایارد انگلیسی درباره ی ترس از بیگانه ستیزی بهمئی ها می نویسد: من هویت انگلیسی خود را فاش ننمودم زیرا اینان کشتن یک اروپایی را بعنوان کافر وظیفه خود می دانستند.
مخاطب گرامی
بهمئی ها عموماً انسانهایی قُلدر و بیگانه ستیز بوده اند و هیچگاه چاپلوسی شاهان و بیگانگان را نمی کرده اند.
5- جنگ سال ستون در واقع به دلیل برخورد نامناسب نظامیان با نوامیس مردم در منطقه بهمئی علاءالدینی بوده است. تصمیم گیرنده اصلی برای برخورد با قوای دولتی نیز عموم بهمئی ها بوده اند و در حقیقت خداکرم خان و دیگر خوانین بهمئی پیرو این تصمیم همگانی وارد نبرد گردیدند. بنابراین نمی توان فرد یا گروه مشخصی را مسئول تمام وقایع سال 1316 دانست. به بیان ساده تر عموم بهمئی ها شامل خان، کدخدا و افراد عادی در آن زمان به این نتیجه رسیدند که در مقابل نظامی ها بایستند و سرانجام تاوان آن را نیز با دهها شهید و مجروح پرداخت کردند امّا نامی نیک از خویش باقی گذاشتند.
6- نظر شما درباره انگلیسی خواندن نژاد خوانین بقدری سخیف است که به آن پرداخته نخواهد شد.
7- بهمئی دات کام همانگونه که در پاسخ به یکی از مخاطبین بنام ” خانزاده ” نیز اشاره کرده است، افراد سرشناس و سلحشور بهمئی محدود به خوانین و یا افراد دلیری چون گُل مَحمَد مُهمدمیسایی نمی شوند. در واقع به میان هر طایفه ای از ایل بهمئی که نگریسته شود، خلیل خان ها و گُل محمدهای بسیاری بوده اند و اصولاً به دلیل عمومیت صفات بارزی چون شجاعت در میان بهمئی ها بوده است که طوایف بهمئی می توانستند در مناسبات منطقه عرض اندام نمایند. در غیر اینصورت باید گفت که افرادی چون خلیل خان، محمدعلی خان ایلبگی، خداکرم خان، مُلا فتا، گُل مَحمَد و… به تنهایی یک نفر بوده اند.
مخاطب گرامی
اگر شجاعت، سلحشوری و افتخاری در تاریخ ایل بهمئی بوده است نَه متعلق به خلیل خان، نَه محمدعلی خان، نَه خداکرم خان، نَه مُلا فتا و نَه گُل مَحمَد، بلکه متعلق به عموم طوایف بهمئی بوده است. ایل، یک مجموعه می باشد و همیشه باید عملکرد آن را در کُلیت موضوع مشاهده و بررسی نمود.
مخاطب گرامی
منظور بهمئی دات کام را در یک جمله می توان خلاصه نمود: از من باید عبور کرد و به ما رسید.
8- فرض بر اینکه گُل مَحمَد به دلیل خیانت فرد یا افرادی از طایفه نعمت الله کشته شده باشد؛ آیا این امر مجوزی است تا شما بخش زیادی از گووَل بهمئی را با صفات ناپسندی چون کثیف و پَست مورد خطاب قرار دهید!!!؟ در هر طایفه، ایل، قوم و جامعه ای افراد بلندمرتبه و پَست وجود دارند؛ امّا آیا می توان به دلیل عملکرد یک شخص یا چند نفر، کُل یک مجموعه را به زیر سؤال بُرد!!!؟ آیا شما اصرار دارید که بزرگی و سلحشوری خود را با توهین، به دیگران معرفی نمایید!!!؟
برای کسی که میفهمد هیچ توضیحی لازم نیست برای کسی که نمی فهمد هر توضیحی اضافه است. از حسادت نسبت به شان و بزرگی.کمی تفکر کن و بعد حرف بزن که اینجور خودتو حقیر نکنی برادر
سلام
مخاطب گرامی
جناب آقای کمال
خواهشمند است اظهارات « م.د » خاتمه یافته تلقی گردد.
خودتی. انگار توهم پیدا کردی که برای خودت داری میگی و خودتو بزرگ جلوه میدی ؟ نریمیسا از روی پیش بند اسمشان مشخصه که باسواد بودن وباغیرت قرار نیست اینجا به کسی توهین کنی اول تحقیق کن. نریمیسا نیازی نداشت که بخواست دو بهم زنی کنه چون خودش سالار و بزرگ بود.
سلام
از حضور مخاطبین گرامی خواهشمند است نظرات مخاطب « م د » را پایان یافته تلقی نمایند.
با تشکر
سلام برادر این افراد که نام بردید با وجود خوانین معنادار شدن به نوعی تفنگ بردار خوانین بودن و خان یا همان حاکم شخص اول سیاست ایل بود و بعضاً باید افراد غیر متبهر یا همچنین برخی تفنگچینان ماهر را فدای خود و ایل میکرد
بازی شطرنج رو ببین و به حکومت و سیاست پی میبری
سلام
مخاطب گرامی
جناب آقای علی
ضمن سپاس از توجه آن مخاطب محترم، در راستای تبیین بیشتر موضوع ازنو یادآوری میگردد که در گذر قرنها، رهبری تشکیلات سیاسی مردم لر (اتابکان/شاهان، امیران، والیان و خوانین) با همراهی دلاوران و سلحشوران (شمشیرزنان و تفنگچیان) علمرغم فراز و فرودها توانست انسجام لرتباران را حفظ کرده و در مناسبات کشوری ایفای نقش کند. به امید همبستگی روزافزون مردم لر.
با سلام
چند سوال از مديريت اين وبلاگ دارم
1) دوست عزيز اولا تحصيلات تاريخي، جغرافيايي و نصب شناسي در رابطه با آشنايي اقوام و طوايف در چه حدي است؟
2) ثانيا منايع و رفرنس هاي مطالب شما راجب طايفه نريميسا و ديگر طوايف چيست؟ اميدوارم فقط بر مبناي حرف هاي احساسي، تعصبي و حقارت هاي تاريخي يك سري پيرمرد بيسواد و كم سواد طوايف مذكور نباشد…
3) ثالثا مستندات شما از اينكه طايفه نرميسا خان بودند بر چه اساس است؟ در صورتيكه به شجره نامه همه خوانين مناطق لرنشين از لرستان تا فارس نگاهي بيندازيد……شجره نامه، ايلات تحت سيطره، املاك و دارايي هاي آنها و نقش آنها در تحولات منطقه اي و تاريخ معاصر ايران به روشني مشخص است!!!!…….دوست عزيز تاريخ معاصر ايران بخوبي نگاشته شده و همه مستندات قابل استخراج است…….صحبت از يكسري تحولات دوره 150 ساله مناطق لر نشين است، نه تارخ 2500 سال قبل كه ازش بتوان افسانه سازي كرد.
در پايان اميدوارم با كمي تأمل عاقلانه به كارتون ادامه بدهيد از بزرگنمايي و دادن القاب و عناوين غيرواقعي به هر يك از طوايف خوداري كنيد……وخواهشا با مطالعه مطلب و سند بگذاريد و از انتشار روايت هاي بي اساس و بودن منبع خوداري جدا خوداري كنيد
با تشكر فراوان
سلام
1- اینکه شما در پی کشف سطح تحصیلات تاریخی، جغرافیایی و نَسَب شناسی در نزد بهمئی دات کام می باشید، یک مبحث انحرافی می باشد و بنابراین بدان پرداخته نخواهد شد.
2- منابع مورد استفاده توسط بهمئی دات کام در بخش منابع ما ذکر گردیده است.
3- اگر پُست فوق را با دقت بیشتری مطالعه نمایید؛ در کتاب فارسنامه ناصری اشاره گردیده است که کلانتران بهمئی از طایفه نریمیسا بوده اند.
جناب آقای آروین!
شما خواسته یا ناخواسته در گوشه هایی از کامنت خویش، با کُلی گویی و فرافکنی مطالبی را مطرح نموده اید که نتیجه ای جز تشویش ذهن مخاطب را در برنخواهد داشت.
جناب آقای آروین!
شما بطور دقیق بفرمایید که بهمئی دات کام در کدام موارد از القاب و عناوین غیر واقعی درباره طوایف استفاده نموده است!!!؟
جناب آقای آروین!
گذشته از مسائل مطرح شده در سطور بالا، باید گفت همانگونه که در بخش درباره ما توضیح داده شده است؛ هدف از راه اندازی وبسایت بهمئی دات کام شناخت از اصالت خویشتن در چارچوب قوم لُر و بویژه ایل بهمئی می باشد. خداوند در قرآن کریم، سوره حجرات، آیه ۱۳ می فرمایند:
” ای مردم ما همه شما را نخست از مرد و زنی آفریدیم و آنگاه شاخه ها و قبیله های گوناگون گردانیدیم تا نزدیکی و بعد نژاد و نسب یکدیگر را بشناسید. بزرگوارترین شما در نزد خداوند باتقواترین شما است. ”
بنابراین آشکار است که آنچه ارزش و اعتبار را به ارمغان می آورد نَه خان بودن و نَه مسائلی از این دست، بلکه دارا بودن صفات عالیه انسانی و مکارم اخلاق است. صداقت، ایثار، تواضع، محبت و از همه مهّم تر اخلاق خوب و ادب از جمله صفات عالی انسانی هستند که بزرگی و اعتبار را برای فرد یا گروه فراهم می آورند.
بر قرار باشید
دوست عزير اگر واقعا اعتقاد واقعي و راسخ شما همان آیه ۱۳ سوره حجرات باشد بسيار بسيار ارزنده و قابل تقدير است…….
همچنين قابل ذكر است كه امروزه به مدد روش انگشت نگاري DNA در شناسايي افراد و دسته بندي آنها به قوميت هاي مختلف، رجوع به كتاب و احوال گذشته ديگر جايي ندارد…..اگر توجه داشته باشيد مي بينيد براي دين خدا چقدر بدعت، كتاب و حديث غير واقعي توسط آدما توليد شد پس واي به حال داستانهايي از اين قبيل قوميت و طايفه با اون همه تعصب كه به دنبالش پديد مي آيد.
به شما هم عرض شود كه بنده ريشه خوني كمايي-نريميسا دارم اما به دور از هرگونه تعصب فقط دنبال سندهاي واقعي هستم……ولاغير
سلام
خداوند ما را در اعتقاد و عمل به آن کلام آسمانی استوار گرداند.
جناب آقای آروین
هرچند آزمایشات مورد اشاره شما ممکن است در یافتن ریشه ی نژادی انسان مؤثر باشد امّا آنچه در دسترس می باشد، همانا قرینه ها، اسناد و آثار تاریخی، جغرافیایی و همچنین بررسی های زبانشناسی است. بر اساس موارد مذکور می توان گفت هسته اصلی قوم لُر از نظر نژادی دارای ریشه های آریایی می باشند. هرچند که در گذر زمان گروه های دیگری را همچون سادات بخود جذب کرده باشند.
جناب آقای آروین
شما می توانید برای بدست آوردن سرنخ هایی از ریشه های نژادی قوم لر و همچنین هویت آن، پُست های نژاد قوم لُر، زبان لری و هویت و فرهنگ ایل بهمئی مراجعه نمایید.
موفق باشید
فرزند عزیز بهمیی شما چرا اجازه انتشار چنین نظرات مفت و بیهوده رو میدی.؟؟؟
سلام
همانگونه که در بخش درباره ما نیز توضیح داده شده است؛ هدف از راه اندازی بهمئی دات کام بدست آوردن شناخت از اصالت خویشتن و همچنین آگاهی و شناخت از یکدیگر می باشد. در همین راستا باید گفت افراد مختلف نظرهای گوناگون و متفاوتی را اظهار می نمایند. بر همین اساس، نظرهایی که حاوی کلمات رکیک و توهین آمیز نباشند، در بهمئی دات کام منتشر می گردند تا مورد تبادل نظر قرار گیرند.
جناب آقای خانزاده
شخصی با نام مستعار « م.د » مطالبی را عنوان نمودند. هرچند که ایشان با تندروی پا را از دایره انصاف خارج نهادند و حقیقتاً انتظار بیان برخی کلمات از ایشان نمی رفت امّا به هر حال پاسخ های مربوطه را نیز دریافت کردند.
پیروز باشید
برادر نمیشه که هر کی بلند بشه باهر نامی به یک جناحه خاص توهین کنه. آقای م.د اگر شخصیت و هویت خانوادگی بداشت هرگز به دیگران از سر حسادت توهین نمیکرد.
سلام
آقای نریمیسا مگه در جنگ 1316 همین خان ها نبودند که بر خلاف نظر مردم به لشگر شاه اجازه ی ورود به منطقه ی بهمئی رادادند تا بتوانند خداکرم خان راسرکوب ومحاصره کنند مگه همین خان ها نبودند که با تقسیم طایفه های بناری وخلیلی به عباس قلی خانی وولی خانی ان ها را وادار به جنگ وبرادر کشی می کردند خان ها با توجه به روحیه ی قدرت طلبی وحسادتی که به هم دیگر داشتند به مردم بهمئی خدمت نمی کردند .
درود برگویل{گو ول} بعنوان یک لرمعتدم که هرکس بایدهویت خودرابداندوبشناسد.ولی بدونیدکه خیلی ازافرادوطوایف درخیانت های خوانین شریک بودندهمانطورکه درکارهای خوب آنها.پدران وطایفه شماچی؟همه ی خان ها کاملا خوب یا کاملابد نبودند.ولی وجود آنها برای سازماندهی ایل لازم بود.درجواب توهین دوستمون به طایفه …..بایدبگم که آ دم حلال زاده به دایی هاش میره.اماظاهرادراین موردبرعکسه.اگرشمادرآن شرایط وموقعیت بودیدطرفدار جه کسی بودین؟…..زور.گرسنگی.فقراقتصادی وفرهنگی رادرنظربگیریدبعدجواب بدین.الان رابطه تون باخانهاوبجه هاشون جطوره؟آیادوست ندارین بنحوی بشون نزدیک بشین؟
درود برگویل{گو ول} بعنوان یک لرمعتدم که هرکس بایدهویت خودرابداندوبشناسد.ولی بدونیدکه خیلی ازافرادوطوایف درخیانت های خوانین شریک بودندهمانطورکه درکارهای خوب آنها.پدران وطایفه شماچی؟همه ی خان ها کاملا خوب یا کاملابد نبودند.ولی وجود آنها برای سازماندهی ایل لازم بود.درجواب توهین دوستمون به طایفه …..بایدبگم که آ دم حلال زاده به دایی هاش میره.اماظاهرادراین موردبرعکسه.اگرشمادرآن شرایط وموقعیت بودیدطرفدار جه کسی بودین؟…..زور.گرسنگی.فقراقتصادی وفرهنگی رادرنظربگیریدبعدجواب بدین.الان رابطه تون باخانهاوبجه هاشون جطوره؟آیادوست ندارین بنحوی بشون نزدیک بشین؟
سلام برادران
سلام
با سپاس از ابراز محبت شما
پیروز باشید
با سلام و خدا قوت به همه شما در تاریخ 93/4/29 جوابی به من دادید که زیر مجموعه طایفه دهه لطفعلی که فرزند اول شیخ هست بنویسید تا یا داشت کنید داخل سایت الان که حدود دو ماه طول کشید بدست آوردم خواستم براتون ارسال کنم که وارد سایت کنید و اینکه یه ایمیل برام بفرستید تا داخل برگ آچار بنویسم و ازش عکس بگیرم ارسال کنم و زحمت تایپ و جدول بندیش با خودتون باشه منظورم مثل دهه بخشعلی که در نمودار ارائه شده در پُست ساختار ایل بهمئی می باشد بنویسید انشالله که حاصل زحمت پیدا کردن کل نسب طایفه را کامل بنویسید
سلام گووی علاءالدینیم
با تشکر از توجه شما نسبت به مطالب و نظرات مطرح شده در بهمئی دات کام، از طریق ایمیل با شما ارتباط بر قرار خواهد شد. ان شاءالله تلاش خواهد شد که در اوّلین فرصت و در مکان مناسب، از نزدیک دیداری با شما نیز حاصل گردد.
رامهرمز در خدمت شما هستم
سلام
در اوّلین فرصت که احتمالاً تعطیلات عید نوروز سال 1394 باشد، سعی خواهد شد تا دیدار حضوری صورت گیرد.
با سلام و خدا قوت نسب طایفه لطفعلی را به ایمیل ارسال کردم
سلام
با تشکر از زحماتی که متحمل گردیده اید، چند سؤال در رابطه با نمودارهای ارسالی توسط جنابعالی وجود دارد که از طریق ایمیل برای شما ارسال گردید. در ضمن، ظرف امروز یا فردا از طریق تلفن نیز با شما ارتباط برقرار خواهد شد.
سلام برادر. بالاخره ای مطالب و مقالات در مورد تک تک طوایف چی شد! اخه تا کی صبر کنیم مردم منتظرن حداقل اگه درحال حاضر مطلبی جدید درست دارید به اشتراک بذارید تا ان شالا بقیه مطالب رو به همین صورت بذارید تو سایت. موفق باشید
سلام
بهمئی دات کام هم اکنون پیگیر 2 موضوع در رابطه با طوایف ایل بهمئی می باشد:
1- تکمیل نمودن نمودارهای درختی تیره های احمدی و مُهمَدی در سطح 2 یا 3 رده و اضافه نمودن آنها در قالب پُست طوایف ایل بهمئی بعنوان اطلاعات تکمیلی؛ تلاش خواهد شد این امر حداقل در خصوص طوایف بهمئی احمدی تا عید نوروز 1394 به سرانجام برسد.
2- تکمیل نمودن اطلاعات موجود و بررسی تخصصی طوایف ایل بهمئی که احتمالاً طایفه باولی اوّلین مورد در این زمینه خواهد بود و سعی بر آن است تا بهار آینده اطلاعات موجود درباره طایفه باولی تکمیل و منتشر گردد.
جناب آقای خانزاده
عنایت داشته باشید علی رغم آنکه 18 ماه از زمان راه اندازی وبسایت بهمئی دات کام میگذرد امّا هنوز هم در ابتدای راه قرار دارد زیراکه موضوعات بسیاری در خصوص تاریخ، جغرافیا و طوایف ایل بهمئی باقیمانده است که می توان بدانها پرداخت.
جناب آقای خانزاده
درباره ی بررسی طوایف ایل بهمئی باید گفت پرداختن به طوایف احمدی راحت تر می باشد چراکه خاستگاه بهمئی دات کام از منطقه بهمئی احمدی بوده و طبیعتاً دسترسی آسان تری به پیران، بزرگان و آگاهان در آن سامان داشته و دانسته ها آسان تر جمع آوری گشته و می شوند. در واقع قسمت سخت و مشکل مربوط به طوایف مُهمَدی گرمسیر و علاءالدینی خواهد بود. به هر حال اگر خداوند توفیق عنایت فرمود و عمری باقی بود؛ مطمئن باشید به تمام طوایف پرداخته خواهد شد.
در پایان یادآوری می گردد بهمئی دات کام زاویه نگاه خویش را نَه به یک دهه، طایفه و تیره ی خاص بلکه رو به تمام طوایف بهمئی تنظیم کرده است و بنابراین دست یاری و همکاری تمام گووَل عزیز بهمئی را در این راه می فشارد.
پیروز باشید
باسلام
اینجانب یکی از فرزندان طایفه باهندری هستم و به باهندری و بهمئی بودن خودم افتخار می کنم واز مدیر این وبلاگ خواهش میکنم که چطور اجاز ه بدهی نام خانوادگی مردم در وبلاگ شما برده بشه و به آنها توهین بشه که از چه تیرها ی هستند . خواهشا اول پیام ها را بررسی کن و بعد بذارشون تو سایت جنابعلی میخواهی باعث اتحاد بهمئی ها بشی یا تفرقه افکنی میکنی . انتظار چنین حرفهایی نیست از شما که در وبلاگتون دیده بشه . خواه ما نریمیسا باشیم خواه نباشیم .اونش به خودمون ربط داره . وهر کس هستی که این پیام رو نوشتی اول تحقیق کن بعد بنویس . کهن ترین تیره نریموسی باهندری است . و همیشه در ملک آبا و اجدای خویش در منطقه علا به سر می بریم ما از فرزندان بهادر هستیم . . شامل چهار دهه هستیم دهه ملا شنبه دهه علی صالح دهه چراغ دهه خدارم و کهن ترین تیره نری موسی . خواهشا هر کی هستی خودتو معرفی کن .چون مرد اگه حرف میزنه باید رو در رو تو که گفتی نریمیسا نیستند خو ثابت کن . هدف انسانیت هر فردی هست و انسان بودن . ما بالغ بر 20 عدد برنو داخل جنگ دشت شیر اوردیم که این یه افتخار . مدیر محترم سایت خواهشا سنجیده پیام بزن تو سایت و گرنه باعث تفرقه بین طوایف می شوند که این از شما بعیده. با تشکر
سلام
جناب آقای دانش
ضمن سپاس از توجه شما نسبت به اصالت خویش که همانا بهمئی می باشد به عرض می رساند تا کنون 2 تن از مخاطبین گرامی به نامهای:
1- «فرزند بهمئی» در تاریخ 1393/06/30 ساعت 23:16 دقیقه
2- «خانزاده نریمیسا» به مورخ 1393/08/10 ساعت 10:18 دقیقه
در خصوص جایگاه باهندری ها در ساختار ایل بهمئی اظهارنظر نموده اند. عنایت داشته باشید مخاطبی که با نام «فرزند بهمئی» در پَس زمینه ی سفیدرنگ نظر داده اند مدیر بهمئی دات کام نمی باشد زیرا نظرات مدیر وبسایت با پَس زمینه طوسی رنگ منتشر می گردند. در رابطه با کامنت جناب آقای خانزاده نریمیسا نیز به اطلاع می رساند حق پاسخگویی به نظر ایشان برای شما و دیگر مخاطبین محفوظ می باشد.
جناب آقای دانش
گووی عزیز بهمئی ام
در بهمئی بودن باهندری های بخش علاء هیچ شک و شبهه ای وجود ندارد؛ چه از نظر نژادی جزو فرزندان نریمیسا (نورالدین موسی) باشند یا نباشند. زیرا همانگونه که در پُست هویت و فرهنگ ایل بهمئی نیز اشاره گردیده و همچنین بارها در نظرات مدیر وبسایت بیان شده است؛ بهمئی نَه یک نژاد بلکه یک هویت است. در واقع اگرچه مبحث نژاد مشترک، یکی از اجزای اصلی هویت هر جامعه ای می باشد امّا همه ی آن محسوب نمی شود؛ بلکه نژاد بهمراه عناصری چون سرزمین، زبان، فرهنگ، تاریخ و ساختار سیاسی مشترک است که هویت یک جامعه را شکل می دهد؛ بنابراین، بازهم تأکید می گردد شک نداشته باشید باهندری های علاء، بهمئی می باشند.
جناب آقای دانش
گووی عزیز بهمئی ام
بهمئی دات کام همواره حساسیت خاصی بر روی نظرات مخاطبین داشته و دارد. بر همین اساس، تا کنون برخی از کامنت های ارسالی منتشر نگردیده و یا پس از حذف کلمات و عبارات نامناسب، اصلاح و تأیید شده اند.
سربلند باشید
سلام خدمت همه دوستان ورادران اتفاقا اصیل ترین وبزرگترین وکهن ترین تیره ی نریمیسا باهندری ها هستند بهادرفرزند علی وعلی فرزند حاج محمدسلیم وما زودتربه حاج محمدسلیم میرسیم شجاعت وهزاران خصلت باهندری ها مثال زدنی هست زیربار زور نرفته و نمیروند
سلام
اگر نظرات نگارنده را با دقت بیشتری مطالعه نمایید متوجه خواهید گشت که بر بهمئی بودن باهندری های بخش علاء تأکید داشته گویی که پیران و بزرگان نیز نَسَب آنها را در مجموعه اولاد نورالدین موسی (نریمیسا) بیان داشته اند.
همچنین عنایت داشته باشید همانگونه که بارها اشاره گردید برای شناخت هویت و اصالت خویشتن اگر تنها به مسائل نژادی نگریسته شود، جز سردرگمی نتیجه ایی بدست نخواهد آمد زیرا هرچند مبحث نژاد یکی از اجزای اصلی هویت هر جامعه ای می باشد امّا همه ی هویت آن محسوب نمی شود؛ بلکه نژاد بهمراه سرزمین، زبان، دین و آئین، آداب و رسوم، تاریخ و ساختار سیاسی مشترک است که هویت یک جامعه را شکل می دهد.
در ضمن مخاطبی که با نام «فرزند بهمئی» در پَس زمینه ی سفیدرنگ نظر داده اند مدیر بهمئی دات کام نمی باشد زیرا نظرات مدیر وبسایت با پَس زمینه طوسی رنگ منتشر می گردند.
سلام برادر.یعنی میگین که مطالب بهمئی محمدی آماده هستن فقط مونده که مطالب احمدی رو کامل کنید. خواهشن آدرس ایمیل تون رو بزارید تا ما بتوانیم با شما ارتباط برقرار کنیم.پیروز و سربلند باشید
سلام
خیر! منظور آنست که از هر دو تیره ی احمدی و مُهمَدی اطلاعاتی در دست می باشد امّا تکمیل نمودن مطالب طوایف بهمئی احمدی آسان تر خواهد بود و بر همین اساس ابتدا به طوایف احمدی پرداخته خواهد شد. ضمناً آدرس ایمیل وبسایت در بخش « ارتباط با ما » درج گردیده است. البته توجه داشته باشید آدرس مذکور به دلایل فنی به زبان فارسی نوشته شده است.
باسلام خدمت برادرعزیزم خسته نباشی:
ازاینکه زحمات زیادی برای ایلامان میکشی کمال تشکررودارم.
به عنوان یک برادرایلی ازشمابزرگواریه درخواست دارم .
نظراتی که درمورد طایفه نریمیسا، کاربران عزیز برای شما ارسال میکندباتحقیقات کامل به نمایش بگذارید
تاموجب ناراحتی هیچ شخصی،طایفه وتیره ای رابه همراه نداشته باشد،بخصوص درمورد شجره طایفه نریمیسا،خواهشمندم اطلاعاتی که باعث ناراحتی حضرات باهندری ودانشمندها شده روازصحفه نظرات حذف کنید.
کاربران عزیزی که درمورد طایفه ها می خواهنداطلاعاتی کسب کند بهتراست ازمنابع مکتوب استفاده کنند،تاریخچه هرطایفه وایلی چیزی نیست که یک شبه به وجودآید،وهرفردی به تاریخچه طایفه خود افتخارمی کند.
هدف ازراه اندازی وبلاگ ها بایددرراستای هم بستگی ایلی باشدوگرنه غیرازاین موجب سوتفاهم ونارحتی می شود.
باتشکر
سلام گووی نریمیسام
قطعاً بهمئی دات کام حساسیت ویژه ای بر روی نظرات مخاطبین داشته و دارد. بر همین اساس، تا کنون برخی از کامنت های ارسالی منتشر نگردیده و یا پس از حذف کلمات و عبارات نامناسب، ویرایش، اصلاح و تأیید شده اند. امّا در رابطه با باهندرهای علاء به عرض می رساند:
در بهمئی بودن باهندری های بخش علاء هیچ شک و شبهه ای وجود ندارد؛ چه از نظر نژادی جزو فرزندان نریمیسا (نورالدین موسی) باشند و یا نباشند زیرا همانگونه که در پُست هویت و فرهنگ ایل بهمئی نیز اشاره گردیده و همچنین بارها در نظرات مدیر وبسایت بیان شده است؛ بهمئی نَه یک نژاد بلکه یک هویت است. در واقع اگرچه مبحث نژاد مشترک، یکی از اجزای اصلی هویت هر جامعه ای می باشد امّا همه ی آن محسوب نمی شود؛ بلکه نژاد بهمراه عناصری چون سرزمین، زبان، آداب و رسوم، دین و آئین، تاریخ و ساختار سیاسی مشترک است که هویت یک جامعه را شکل می دهد.
گووی عزیز نریمیسام
چنانکه در نظرات پیشین نیز بیان گردید، در میان بهمئی ها، در مرتبه ی اوّل و قبل از نژاد مشترک، آنچه که ارزش داشته و مورد تأکید قرار می گرفته همانا « گووگری » بوده است و امّا «گووگری» چیست!!!؟ «گووگری» نَه به معنی هم خون و هم نژاد بودن بلکه به معنای «همیاری» و «همراهی» در سختی و آسایش، غم و شادیهاست. بر این اساس است که گفته می شود «گووگری» صرفاً از پیوند خونی بوجود نمی آید، اگرچه نژاد مشترک و پیوندهای نَسَبی نیز می توانند نقش مهّمی در رشد و بالندگی «گووگری» داشته باشند. در واقع اگر بهمئی ها به نژاد مشترک نگاه ویژه داشته اند بدان دلیل بوده که پیوند خونی می توانست نقش کلیدی در احیای « گووگری » میان طوایف و دهه ها داشته باشد. به بیان ساده تر می توان گفت: نژاد و نیای مشترک، زمانی ارزش دارد که خروجی آن «گووگری» باشد.
موفق باشید
مدیر محترم وبلاگ با سلام. ما از فرزندان بهادر از فرزندان حاجی محمد سلی هستبم و بعد ما بهادری هستیم ن باندری که جنابعالی این حرف رو میزنی.ما کهن ترین تیره نری میسا هستیم داداش گلم . ما داخل ستون قیام خداکرم خان شرکت فعال داشتیم و جنگ دشت شیر را هم خودمون کردیم و 20برنو آوردیم . جنابعالی چه زحمتی برا ایل بهمیی کشیدی.مازیر بار خوانیین نمی رفتیم میگفتیم شما فرزندان حاجی محسلی هستیم ما هم هستیم. راستی خودت از چه طایفه هستی باهم آشنا بیشیم خیلی خوبه. ما به بهمیی بودن وبه نریمسا بودن خویش افتخار میکنیم. سی درصد مالیات بهمیی رو محمدعلی خان به دو تن از طایفه ما میداد .بیا تا نامشو بهت نشون بدم.ما به نریمسا بودن خود افتخارمیکنیم ما مستقیما فرزند حاجی محسلی هستیم. برادر محترم
سلام
جناب آقای دانش
گووی عزیز نریمیسام
ظاهراً جنابعالی به دُرستی، منظور بهمئی دات کام را متوجه نگردیده اید و سوءتفاهم پیش آمده است.
جناب آقای دانش
گووی عزیز نریمیسام
در راستای تبیین روشن تر موضوع، 2 نکته به اطلاع رسانده می شود:
1- در نظرهای پیشین، مخاطب بهمئی دات کام نَه شما بلکه افرادی که بر اساس اعتقادات خویش تلویحاً بیان می کنند برخی از طوایف و دهه های ایل بهمئی نَسَب به احمد و مُهمَد نمی بَرند و بنابراین بهمئی نمی باشند، بوده اند.
2- بهمئی دات کام در خصوص دهه بهادر و زیرمجموعه های آن و همچنین باهندری ها با فرض به اعتقاد افراد فوق ( یعنی کسانی که بر اساس اعتقادات خویش تلویحاً بیان می کنند برخی از طوایف و دهه های ایل بهمئی نَسَب به احمد و مهمد نمی بَرند و در نتیجه بهمئی نمی باشند) پاسخ های لازم را ارائه داده است نَه اینکه خود معتقد باشد دهه بهادر از فرزندان نریمیسا نمی باشند. امید است با توضیحات ارائه شده سوءتفاهم پیش آمده رفع شده باشد. ضمناً مدیر بهمئی دات کام از نریمیساهای تیره احمدی می باشد.
سربلند باشید
سلام بر گووی عزیزم
جنابعالی که نری میسا هستی دیگه خودت باید از وضیت ما خبر دار باشی منطقه و دشمنی و ……هرکس ی حرفی میزنه . من فقط طبق آیه قران : لعنت بر کسی که از نسب خویش خارج و داخل نسب دیگری بشه . پیام فرستادم بعد از جنابعالی به عنوان مدیر سایت گلایه نمودم که نذار نام خانوادگی مردم برده بشه . که از این بابت هم معذرت میخوام . جنابعالی چه گوی هستی که گوهاتو نمیشناسی . وای بی گو و خوم. دردمه وکی بگم تی کی بنشینم .چند بیت شعر از برادرات در دشت شیر :
سه سوار ودیر ایای از بهمییه سوار نیله سوار حسنقلیه
حسنقلی کر چراغ با شاه اکنه جنگ تش نها و دشت شیر سی ایل چهارلنگ
پنج تبر حسنقلی پولاد و پوزش بپرسین وکشور باد چه برد وروزش .
حسنقلی کر چراغ مال علایه خوش ایره و دشت شیر برنو بیاره .
در ستون علا : محمدشفیع جوقا دراز پنجه کلوسی تو چطور امن ایکنی من مال بخوسی .
تشکر ولی شناختتو از برادرات بیشتر ببین کر برنو و کول کی هست .
سلام
جناب آقای دانش
گووی عزیز بهمئی ام
سوءتفاهم پیش آمده در خصوص دهه بهادر از آنجا نشأت گرفته که چند صباحیست برخی از مخاطبین تلویحاً و آشکارا نظراتی را مطرح نموده اند مبنی بر اینکه چون (به اعتقاد آنها) طوایف کلاه کج، بُناری و کمایی نَسَب به احمد و مُهمَد نمی برند، بنابراین بهمئی نمی باشند. در اینگونه مباحث، بهمئی دات کام فرض را بر عقیده طرف مقابل گرفته و بر آن اساس پاسخ های لازم را بیان کرده نَه اینکه خود معتقد بدان باشد.
جناب آقای دانش
گووی عزیز بهمئی ام
به یقین بهمئی دات کام زاویه نگاه خویش را رو به تمام طوایف ایل بهمئی تنظیم کرده است و بنابراین دست یاری و همکاری تمام گووَل عزیز بهمئی را در این راه می فشارد زیرا از ابتدا با نیت و هدف تحکیم اتحاد ایجاد گردید امّا به دلیل آنکه خاستگاهش از منطقه بهمئی احمدی می باشد، طبیعتاً دانسته ها و آگاهی ها در نزد آن، بیشتر از طوایف احمدی خواهد بود. به هر حال بهمئی دات کام همچون گذشته دست یاری خویش را بسوی تمام گوول عزیز بهمئی بویژه در مناطق علاء، دره بنیاب، چهاردره، صیدون، واجل، تلاور و دیگر نقاط بهمئی علاءالدینی و مُهمَدی گرمسیر دراز می نماید و شما می توانید یاری کننده ای گران سنگ در این راه باشید.
سلام برادر. از نریمیسا های ساکن خاک بهمئی احمدی می باشید؟ باتشکر
سلام
بله.
فامیلیه شریف تون چیه؟
سلام
از طریق ایمیل با بهمئی دات کام در ارتباط باشید.
موفق باشید
سلام…
من به عنوان یه بی طرف از شما یه سوال دارم.
مگه نه در رابطه با تبار شما دو روایت وجود دارد که یکی شما رو به بختیاری ها میرسونه و دیگری به لر های اصیل کهگلویه…
داستان بختیاری بودن شما همانطور که گفتید یک افسانست و کاملا غیر واقعیه… حالا سوال اینجاست که چرا خودتون رو بختیاری میدونید؟ روشن تر اینه که در تمام زمینه ها مثل لباس و سبک زندگی و… ایل بهمئی با بختیاری متفاوته… پس چرا دائما خودتون رو بختیاری میدونید؟؟؟
سلام
مخاطب گرامی
گویا جنابعالی پُست ها و نظرات بهمئی دات کام را به دقت مطالعه ننموده اید که در نتیجه اینگونه نظر داده اید!!!؟ در همین راستا عنایت داشته باشید:
1- هدف، شناخت اصالت و گذشته ی خویشتن است؛ حال تفاوتی نمی کند که این اصالت، بختیاری باشد یا کهگیلویه.
2- در گذشته، بختیاری و کهگیلویه هر دو یک پیکره واحد بنام لُر بزرگ بوده اند. بنابراین، بهمئی چه نَسَب به بهداروند ببرد و چه ریشه اش در کهگیلویه باشد، هر دو مایه افتخار است زیرا که هر دو سوابقی روشن در تاریخ و گذشته ی خویش داشته اند.
3- افسانه نامیدن قضیه « بایوجمان » توسط دکتر نادر افشار نادری، احتمالاً از آن جهت می باشد که هاله ای از ابهام ها، آنرا احاطه کرده است. در واقع همانگونه که دکتر افشار نادری نیز بیان کرده اند؛ ممکن است داستان بایوجمان، یک افسانه باشد، همانطور که امکان دارد واقعیت نیز داشته باشد.
4- از نظر نَسَب نامه، تا زمان « بایوجمان » تفاوتی میان گفته های پیران و بزرگان بهمئی وجود ندارد. در حقیقت اختلاف نظر از بایوجمان ببعد شروع می گردد؛ بدین شکل که برخی از پیران بهمئی، او را از تبار بهداروند بختیاری می دانند و بعضی دیگر نیز نَسَب وی را از لیراوی ها یا همان ساکنان قدیم کهگیلویه ذکر کرده اند.
5- بهمئی دات کام به همان اندازه که روایت بختیاری بودن بایوجمان را مُحتمل فرض می دارد، روایت کهگیلویه ای بودن او را نیز ممکن می داند.
مخاطب گرامی
گذشته از اینکه نَسَب بایوجمان از چه تباری می باشد، بهمئی دات کام، مکرراً ایل بهمئی را در 300 سال اخیر از نظر تقسیمات ایلات و طوایف، جزو ایلات کهگیلویه دانسته است. بعنوان مثال:
– در پُست بالا و با استناد به کتاب معتبر فارسنامه ناصری آنرا جزو ایلات لیراوی کوه ذکر کرده است.
– در پُست تاریخ ایل بهمئی بدان اشاره گردیده است.
– در پُست بهمئی ها در سفرنامه لایارد، این امر بیان شده است.
– در نمودار درختی ارائه شده در پُست پراکندگی قوم لُر، آشکارا رسم گردیده است.
مخاطب گرامی
همانگونه که بارها در نظرات پیشین نیز بیان گردیده است؛ مجدداً یادآوری می گردد در ساختار سُنتی ایلات و طوایف، مسائل نژادی و تقسیمات طایفه ای را باید جدا از یکدیگر نگریست. در واقع، حتّی اگر نظریه بختیاری بودن نَسَب « بایوجمان » پذیرفته گردد، باز هم باید گفت بهمئی ها به یقین از دوره ی زندیه به این سو از نظر تقسیمات ایلیاتی، زیرمجموعه کهگیلویه بوده اند.
f aghat dava nashe
سلام
مخاطب گرامی
با سپاس از توجه شما نسبت به نظرات مطرح شده، به عرض می رساند علم تاریخ، زیرشاخه ای از علوم انسانی می باشد و پدیده های انسانی نیز همواره نظرات و اعتقادات گوناگونی را به حول خویش گِرد آورده اند. بنابراین قابل انتظار است که مخاطبین بعضاً نظرات مختلف و یا حتی متضاد با یکدیگری را اظهار نمایند. به یقین رویارویی افکار و عقاید متفاوت (تاجاییکه از دایره انصاف خارج نگردند) می تواند موجب پویایی اندیشه گردد.
پیروز باشید
سلام وخسته نباشید ببخشید میخواستم ببینم اینکه شما هرکسی اطلاعاتی بفرسته وبذارید سایت کاملا اشتیاهه مگر اینکه واقعا تحقیق کامل بشه در ضمن اسم طایفه های بزرگی رو نیاوردین
سلام
مخاطب گرامی
با تشکر از ابراز محبت جنابعالی، عنایت داشته باشید:
1- درباره ی راهبُرد کُلی وبسایت به اطلاع می رساند، بهمئی دات کام هر نظری را تأیید و منتشر نمی نماید. مثلاً: با توجه به شرایط، نظرهایی که حاوی کلمات ناپسند باشند و یا رعایت انصاف را ننمایند در حد امکان، ابتدا ویرایش و اصلاح و در غیر اینصورت منتشر نخواهند گشت. اینگونه نظرها تا کنون بصورت محدود وجود داشته اند و بهمئی دات کام بعضاً آنها را ویرایش نموده و یا منتشر نکرده است. بر همین اساس، طبیعتاً جنابعالی بعنوان یک مخاطب از این موارد اطلاع نخواهید یافت زیرا این دست مسائل، بجز موارد اندکی از آنها، مابین بهمئی دات کام و فرد نظر دهنده، محرمانه خواهد ماند.
2- اگر منظور شما از اینکه بیان داشته اید « اسم طایفه های بزرگی رو نیاوردین » پُست بالا می باشد، به اطلاع می رساند پُست فوق بر اساس کتاب فارسنامه ی ناصری تهیه گردیده و اگر نقصانی وجود دارد متوجه نویسنده ی کتاب می باشد نَه بهمئی دات کام. به هر حال اگر طایفه ی خاصی مَد نظر شما است می توانید نام آنرا ارائه نمایید تا موضوع بیشتر مورد واکاوی قرار گیرد.
باسلام و خسته نباشید خدمت تمامی کاربران عزیز. و همچنین مدیریت توانمند سایت برادر خواستم ازتون بپرسم که دقیقا اسم نرم افزار ساخت شجره نامه چیه؟ آخه من Family Tree Maker 2012 رو تونستم پیدا کنم یکم کار باهاش سخته اونم به این ترتیب که فقط باید اسم خودتو پدر و مادر رو بنویسی بعد به همین شکل به عقب برگردی و نام پدر و مادر والدین خودتو بنویسی… خواهشن اگه میشه راهنمایم کنید که از کدوم قسمتش اون شکل شجره اصلی رو پیدا کنم که از بالا به پائین شروع بشه. مثل همه ی شجره نامه ها. ممنون
سلام
نرم افزار Family tree builder. نرم افزارهای دیگری نیز وجود دارند امّا بهترین و حرفه ای ترین آنها همان Family tree maker است که جنابعالی تهیه نموده اید.
مخاطب گرامی
جناب آقای خانزاده
نمای نمودار درختی را باید خودِ شما رسم نمایید نَه اینکه در نرم افزار به دنبال آن باشید. بدین شکل که ابتدا نام افراد را تایپ نموده و سپس از طریق رسم خط ها (line) آنها را بنابه سلیقه ی شخصی و در شمایل گوناگون تنظیم و به یکدیگر متصل نمایید. حداکثر پَس از چند روز « وَر رفتن »، شیوه کار با اینگونه نرم افزارها را فرا خواهید گرفت.
سلام برادر والا یکی درست کردم ولی مشکلش اینجاست که فایلش خیلی سنگین هستش برای مثال یکیش 160 مگابایت هست که واقعا یه مشکل بزرگیه خواهشن اگه راه چارشو میدونید راهنمایی کنید. باتشکر
سلام گووی نریمیسام
سعی نمایید نمودار تهیه شده را با فُرمت های سبک تری همچون BMP ، JPG ، GIF ذخیره نمایید.
موفق باشید
سلام اتفاقا وقتی ذخیره میکنم همین BMP خودش به طور خودکار روشه از کدوم قسمت میتونم فرمت رو تعغیر بدم
سلام
از منوی file گزینه ی export را بررسی نمایید.
مخاطب گرامی
جناب آقای خانزاده
شما می توانید با « سَرَک کشیدن » به منوهای مختلف همچون file، edit، tools، view و بررسی و امتحان نمودن گزینه های گوناگون، با توانایی های مختلف برنامه بیشتر آشنا گردید.
موفق باشید
سلام برادر همون لحظه بعد از اینکه کامنت گذاشتم پیداش کردم.به هرحال دمت گرم از راهنمایی
سلام
موفق باشید
سلام ما هر از بهمی و طوایف بهمی سراغ گرفتیم هیچ طایفه تو بهمی بد نبوده وهمه با غیرت جنگ جو بودند ولی بعضی بیان میکنند بهمی ها راهزن بودند وغارتگر ولی هیچ کس بهمی نمیشود با مرام مهمان نواز باغیرت قلب صاف وبزرگند درود بر بهمی وسادات جلیل قدر منیزوری قربون جدشون
سلام
در تأیید نظر شما آنجاییکه اشاره نمودید « هیچ طایفه تو بهمی بد نبوده » باید گفت: بارها وقتی از پیران و بزرگان سؤال می گردید کدام طایفه از بهمئی خوب است!؟ پاسخ شنیده می شد: « بَهمِئی یَل هَمَشون خووِن »
دورود و بهمئي خووين گويل
ي پرسي داشتم گووم
ايگم مه هني منش مندم. ….
جنگ خداکرم خوني وا پهلويه ايگم
ي گاهي ک منش گيرايکنم خم و انديشم درگيرايبويم،انديشمه فررررررر.. ايدم ايره تاسوسنگرد وهويزه و….اودهاتل عرب نشين غريوه..و…ک اصن شايد چن واژه اي….ور نه پارسي بلدنيسون،اورو ک انديشم وگل نشهس و سرا عرب ايپرسم.. …
هيکس نونه چ ايگم…
هذا زون منه نيفهمن…
چي ک درگيرم نيبوي….
انو..فرررررررر…………..
سي کورو….
ايرم من دل آذربايجان ايشينم..
اينونم چي عرول هيچي أ مه نفهمهسن….
هرجا ک ايرون زمين هه گشت گدار ايکنم کسي ن فهمهس چ گدم ن پاسخي وکسي اشنيدم …
ااي گويل چ بگوم سيتون ديه خهسه اوويدم تاااااا ک رسيدم نيشتوم پيرمردي زر ي کناري وسايه نشهسه بي رهدم تيش دورودگدم نشهسم پرس کردم هذا أ نهاتر مندير انديشم بي..پاسخم که گو اي جغله خته خهسه مکن کسي ايرو تنه نيشناسه بره وديارخوت پاسخت همورنه…گدم اي تاته أ دل اي پياي بهمئي چدوني مه أ ديار خم اي همه ره اومدم،چ کوهن وکمر ک کم گسنه و لو تشنه بريدم اومم،اي تاته…..
هيچ…گو بره تي فلونه پياااااااا
اي پيا کيه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
…………………
اي گويل چ بگم نهلين ايرنم من ديار خم نادونهسه ورگردم..
گويل ايدونين نخستين جرقه جنگ خداکرم خونيه مهمدميسايل نرسده ودشت دنا نهنگ رودزرد زيدن…
خان طلا هم خو نرميسا بي…سردارگلمحمدم وا کاي صفر ک خان طلايه أ من زندون تونل زي دراوه مهمدميسابيدن..تعداد گواهيل وا همون شهيدل مهمدميسا نهنگ ٨٠تن بيدن انکه٣برابر طايفيل ديه همچنين علوديني ..
هميچنو غيربهمئي طايفيل ديه هم بيدن ک پا وپاي بهمئي جنگيدن،دس من دس يک خين رهتن تاجون دادن و ونوم بهمئي پيروز اوويدن ک نوم بهمئيه تا آسمونل زنده کردن..
ندونم سي چ اي جنگ وعلوديني شهرت داره….
ندونم سي چ اي خين شيردللي ک رهته اوويدن…خاک گرهدشون…
ندونم سي چ….
ندونم…..
ندونم سي چ…خين من دل بهمئيل مکنين تا نوم ختون بره بالا مان بهمئيل ي تنه جنگيديم….
وتون ايگم هميرو هرکس بخوي نوم بهمئيه لکه دارکنه دس أسرش نيوردارم…
مه مهمدميسام ولي…بهمئي وجنگ بهمئي وپهلوي
ايسو ار پاسخم بدين ايرنم نورگردم…ک
گويل بدرود
سلام گووی مُهمَدمیسام
نَهاتَرَ هَرچِ کِ بُخُم سیت بُگُم، یونَ ایگُم: نَ یَ وِلا، نَ دُ وِلا، تُ بِگُ هِزار وِلا، اَ گَپووَلْمون اِشْنُفْتیم کِ بَهْمِئی تیرَیْ لیش مِنِش نی وُ هَمَشو خووِن. اَ مُهمَدی بِگِر تا اَحمَدی. اَ بِنُوری وُ خلیلی وُ کُلَه خَل بِگِر تا نُوروزی وُ کَمُوئی وُ نَریمیسا وُ تا مُهمَدمیسا وُ عَلُودینی وُ تا بقیَه ش. حالا بِرِیم سَر گَپ خُت؛ والا اَ اَصلِشَهْ بِخُوْی، خُ با بُگُیم جَنگ خُداکرم خُونیَهْ عَلُوْدینی مِنِش بی، عُوْلی مُهْمَد، مُهْمَدمیسا، نَریمیسا و کَمُوْیی هم مِنِش بیدِن وُ تا سیت بُگُم اَحمَدی یَل هَم مِنِش بیدِن وُ کُشْتَه دادِن! وَلی خُ عَلُودینی یَل بیشتَر مِنِش بیدِن، سی خاطِر یو کِ تِعْدادِشو بیشتر بی وُ جَر هم اَصلِش مِنِ خَکِ خُشون بی، وُ قَلَیْ خداکرم خان هَم خُ مِنِ علَا بی وُ علَا هَم نومِش سَرِ عَلُودینی بی. سی خاطِر یو بیشتر وُ نوم عَلُودینی اِسمِ جَنگ سالِ سُتونَه ایبَرِن. اَلبَت اَ نوم هَمَه ی بَهمِئییَه بُوَرِن بِختره.
گووی عزیز مُهمَدمیسام
تُ گُدی « ندونم سی چ ای خین شیردللی ک رهته اوویدن…خاک گرهدشون… ». حالا مُ وَتْ ایگُم کِ تُ نَبا بِهْلی خَک بِگِرشون! اَ خَک گِرِدِشون، یو سُسْتیش اَ ایمانِه. اونُ کاریَه کِ تَرِسِن کِرْدِن، ایما چِه!!!؟ ایما هم کاریَه کِ تَرِسیم کِردیم!!!؟ اَ کِ ایخوی وَ دینِشون بِرِیْ باید بِدُونی کِ نَهاتَر اَ هَمَهْ چی با یَ رنگی وُ یَ دِلی وُ شیردِلی شونَه (مِنِ هَمَهْ چی) مِنِ دَسْ بِگِری! دَ خُت دونی!
ونوم خدا
دورود بهمئي
دورود وگووم بهمئي دات کام
ايگوين جرسال ستوني خداکرم خوني بهمئيي من سرزمين علا ک علودينيل هسون گهرس وعلودينيل تعدادشون بيشتربي سي همي يه جنگ و نوم جنگ علوديني بهمئي رقم خوه؟؟؟
سلام گووی مهمدمیسام
اگر به کامنت پیشین بهمئی دات کام با دقت بیشتری بنگرید متوجه خواهید گشت:
1- بهمئی دات کام، خود عقیده دارد واقعه سال 1316 تنها نَه بوسیله طایفه علاءالدینی بلکه با همراهی طوایف بهمئی از جمله عالی مُهمَد، مُهمَدمیسا، نَریمیسا، کمائی و حتّی طوایف احمدی رقم خورده است؛ آنجا که اشاره شده: « والا اَ اَصلِشَهْ بِخُوْی، خُ با بُگُیم جَنگ خُداکرم خُونیَهْ عَلُوْدینی مِنِش بی، عُوْلی مُهْمَد، مُهْمَدمیسا، نَریمیسا و کَمُوْیی هم مِنِش بیدِن وُ تا سیت بُگُم اَحمَدی یَل هَم مِنِش بیدِن وُ کُشْتَه دادِن! »
2- در بخشی از کامنت قبلی که بیان گردیده نام جنگ سال ستون با عنوان طایفه علاءالدینی برده می شود؛ در واقع بهمئی دات کام از زبان افرادی که اینگونه به ماجرا می نگرند سخن گفته است نَه اینکه خود بدان معتقد باشد. در این باره همانگونه که در نظرات گذشته و در پاسخ به یکی از مخاطبین با نام مُستعار « م.د » نیز اشاره شده است: در واقعه سال 1316 تصمیم گیرنده اصلی برای برخورد با قوای دولتی عموم بهمئی ها بوده اند و بنابراین نمی توان فرد یا گروه و یا طایفه خاصی را مسئول تمام وقایع سال ۱۳۱۶ دانست.
گووی عزیز مهمدمیسام
اصولاً به دلیل عمومیت داشتن ویژگی های برجسته ای چون شجاعت و سلحشوری در میان بهمئی ها بوده که طوایف بهمئی می توانستند در مناسبات منطقه ای عرض اندام نمایند. در غیر اینصورت باید گفت که طوایفی چون علاءالدینی، مُهمَدمیسا و نَریمیسا به تنهایی، یک طایفه بوده اند. همانگونه که مرحوم خداکرم خان نیز به تنهایی، یک نفر بود. به بیان ساده تر باید گفت: ایل بهمئی، مجموعه ای از طوایف بوده که اساس فرهنگ خود را در گووگری (همیار بودن در سختی و آسایش) می دیده اند. بنابراین، همیشه باید عملکرد آن را در کُلیت مجموعه طوایف آن مشاهده و بررسی نمود. اینگونه است که می توان گفت: اگر شجاعت، سلحشوری و افتخاری در تاریخ ایل بهمئی بوده است نَه متعلق به طایفه علاءالدینی، نَه مُهمَدمیسا، نَه نریمیسا، نَه عالی مهمد، نَه کمایی و نَه احمدی، بلکه متعلق به عموم طوایف بهمئی بوده است.
با سپاس أ برارم بهمئي دات کام
ي پرس ديه دارم يه ک ايگوين روايتي هد ک بايوجمان گيلويه اي بي دربارش بيشتر شرح بدين وا يه همچين روايتيه ن أ،زوون پيرلمون ن أ زوون هيکس ديه اشنيديم..
سلام
بله! چنین روایتی نیز وجود دارد. هرچند آنچه بیشتر شنیده شده و بر سر زبانها جاریست، همان روایت بهداروند بودن « بایوجمان » می باشد. به هر حال عنایت داشته باشید پرداختن به چنین موضوعی (شجره نامه ایل بهمئی) از حوصله این مجال (بخش نظرات) خارج است. کمااینکه بهمئی دات کام نیز در نظر دارد در آینده در خصوص شجره نامه ایل بهمئی مطالبی را تنظیم و منتشر نماید. بنابراین تا آنزمان گوش به زنگ باشید.
ونوم خداي زاگرس نشين .خداي من دل زاگلر همين
دورود وقوم بووينه وبارون وبهارم ،وزاگلرس ومنگشت آسموري وغارون
مه کربختياروند،بهارمندم من وارم ،زتيروکمان پوستينه شکال وندم ولارم
زکوه زوک،چه جم وليراوتاکوه غارون ،بهمن،کرعاليه ليراو،مه بايوجمانم
دورود بهمئي
دورود گووم بهمئي دات کام
شان ايگوين ک اي روايته هد ک بايوجمان گيلويه اي بي ک بلاي هم ممکن بوي ولي ممکنتر أ همه ينه ک مان بهمئيل أ کچلو بگرتاگپو،أکهخدابگري تاخان..هميچنو ٣قوم طيوي،شيرولي،يوسفي ک وا بهمن يابهمئي ۴تاشون کرل عالي بيدن نياي مشترکشون بايوجمان بهدارونده…
ار روايت گيلويه اي بيدنمون دروس بوي چينه ايبوي ک هرچهارقوم نياي مشترکشون يکي بوي واير نياي مشترکشون بهدارونده اي گيلوييه اي بيدنه کي روايت که..
چنو ک ايدونيم وايدونين وايدونن اير و دوران کريم خان زند بنيري بهمئي قبيله اي أبختيوري بي ک تا دوران خاني خليل خان گيوه بندي بهمئي تري مشاهدش کني ک شاخه اي أ بختيوري بيديم ک رهده رهده بهمئي جاپاي خشه محکم که،چنو نيرومنداوويده بي ک گردن کش وقلدرترين زاگرس نشينل پارس شناخته اووي،بهمئي چنو قلدربي ک و دولتم ماليات نيدا وندا….ايچنو بي ک و يه قوم گپو ونيرومندپرچمشه بالا بو،
ار تي برخي أ پيرل بهمئي بشيني ک نشهسي وشون پرس کني أکو بختيوريلين ايگون۴لنگيم،وا يه ک دوران بايوجمان۴و٧لنگ مندکه قوم گپوي بختيوري نبي ،ولي احتمالش هد ک براساس اي نامگذاري ک روايتل گوناگوني هم داره اوسنم ک بهمئي رسما شاخه اي أ بختيوري بي جز دهسه بندي۴لنگل قرار گرهد،سيکه طبق روايت ۴لنگ اونو ک مال ومنال کمي داشتن مالياتشومه همداي۴تاپاي حيوانل ايداين و٧لنگل ک مردمي وا منال مهلي تربيدن همداي ٧پاي حيوونل ماليات ايداين،سيکه بختيوريل همش دام داربيدن،امکانش هد ک بهمئيل سي ک مال ومنال مهلي ناشتن جز اي دسته بندي قرارگرهدن،،مشخصم هد ک زيتر رابطه نهنگي وا۴لنگل داشتن و هميسونم اي رابطه محکمه…
ار ي ويري و گويش بهمئي ورديم اينيريم ک مندکه دوگويش بختيوري وگيلويه اي هد وايه ک واژيلي ک وکارايبريم هيچ همانندي وا اي دوقوم نارن ک همو واژيلي هدن ک بختيوريل لرستون وکارايبرن چنو ک دکترنادرافشارنادري بايوجمانه أبختيوريل لرستون.. …….
چ نمونه..
خاب:خاو(بختيوري لرستوني وبهمئي) خو(بختيوري وگيلويه اي)
آب:آو :او .کبک:کاوگ،کوگ
چنو گويشي مان دوريم
يه ديدگاه مه بي ک هيچ شکي من بختيوري بيدنمون ني
ممکنه ديگاه کس ديه چي ديه بوي،ولي چ بختيوري بويم چ گيلويه اي نشان أ قومي بااصالت دوريم وهيچ تفاوتي بين اي دوقوم نينم هممون گوييم…
زنده بويه لر…زاگلررررررس
سلام
ضمن تشکر از ابراز محبت جنابعالی، در راستای نظر شما به اطلاع می رساند هرچند در پُست تاریخ ایل بهمئی و همچنین موارد متعددی از پاسخ های ارائه شده به نظرات برخی از مخاطبین، اشاراتی گذرا به موضوع شجره نامه ایل بهمئی شده است امّا همانگونه که پیشتر نیز بارها اشاره گردید؛ بهمئی دات کام در نظر دارد در آینده در قالب یک پُست جداگانه به مبحث مذکور بپردازد زیراکه واکاوی و بررسی آن حقیقتاً از حوصله ی این مجال (بخش نظرات) خارج است.
در پایان باید گفت آنچنانکه قبلاً نیز اشاره گردیده بود و شما نیز به درستی بیان کرده اید؛ نَسَب بهمئی چه در بختیاری ریشه داشته باشد و چه از کهگیلویه (لیراوی) برخاسته باشد نشان از اصالت واحدی دارد که همانا لُر بزرگ است.
دورود
روايتيم هد ک سربازل شير عليمردون خان چارلنگ ک پا وپاش جنگيدن وبيشترشون تفينگدار بيدن شماريشون بهمئي بيدن،دروسه..؟
سلام
والا مُ چی در ئی بارَه نَشنیدُم.
درود
احتراماً به آگاهی مخاطبین گرامی و بویژه گووَل عزیز بهمئی می رساند که امکان درج نظر، برای تمام عکسهای موجود در پُستهای وبسایت فراهم گردیده است. (این امکان، پیش از این نیز برای تعداد محدودی از تصاویر و از جمله نمودار درختی طوایف بهمئی فعال بوده است)
دورود
چنو ک أ پيرل اشنيدم من اصفهان ک و دلايلي تعدادي أ بختيوريل پشت شيرعليمردونه ورداين ،تهنا بهمئيل پا پس نکشيدن وجوره.شير پشت شير علي واساين…….
بابت درج نظر سي همه عيسلي ک من پستل و وبسايت فراهم کردين سپاس گذوري ايکنم هناستون گرم گوولم
سلام
گووْمی! اُجاقِت پُرَ تَش بوی!
ونوم خدائي ک نشهسه هي مشک ايزنه
زشيروماس،دوع وکره وکشک ايزنه
دورود وسرزمين گردن کشل
دورود وگووم بهمئي دات کام
ي تاته دارم دلش جوون ولارش پيره،خوش من دل خمه ودل خوش هلام ک هلامه من وار جمو و وار سرگري وچويل و کلاوس و تره گيره ،قدي کوتاه داره ولي خو من جرل هميشه نقش پررنگي داشت،مهلي هم شعر وش بهسن…
اي تمسال ک ايخم بکشم سيتون خوش سيم گو:
گو ک سي خته بگم زيتر يه ره زنل(راه زن) ترکی بيدن سرتريدشون(سرکرده)يکي ونوم رضاخان قلدر بي،اي حونه ورکنديل ١٢ماه خدا ايومين همو تره ي(سمت،طرف) ايذه وسراک وچهرازي،تاچارمحال بختيوري و….بختيوريله غارت ايکردن،مهلي آزارشون ايداين ،هر چ خان بختيوري کمين ايزي ک بگرنشون بي فايده بي…
گو خان بختيوري قاصدي بسي ک سي خان بهمئي ک بلاي شان بهمئيل کاري کنين…(اوسو بهمئي شاخه اي أ بختيوري بي)
چنتا أ بهمئيل واگلشون(همراهشون)ايرين،قرار ي بي خان بختيوري هر چ بهمئيل أ وپيل وخوراک وپوشاک خاسن فراهم کنه….
چن ولا سر گردني ونوم بلي بلند ومگوري کمين ايکنن ولي نومين تا شيرپيايل بهمئي ک چنتا سرباز بختيوري هم واباشون بي ايرين اصفهان و دينداش تا ک اينيرنش من ي باغي،دستگيرش ايکنن وکت وکولشه بهسن آوردين سي خان بختيوري،خان ک اي شجاعت بهمئيه دي که کاري ک هيکس نترس بکنه تهنا کليچ شموري(انگشت)أبهمئي وپايان رسوندنش،ي پيوند خيشاوندي وا بهمئيل ايکنه..
ي بيت شعري ک هني ويرمه تاتم گدش:
گردني بلي بلند سره ري مگوري ،تفين چين(تفنگچين)أبهمئي پيل أ بختيوري
اي تمسال ار چلي دنگي(بالابلندي) داره بوخشين ..اير چلي دنگي يلشه گووم بهمئي دات کام راس ريس کنه خيک پاشم.. .
سلام
گووی عزیز بهمئی ام
اَوَل یُ کِ قَدرِ تاتَتَهْ بِدُوْن، سی خاطِرِ یُ کِ نسلشونَ دَ مِنِ خاوْ بِوینی. او نسل کِ بِرَوِن دَ چی شون نیایِ! و امّا در رابطه با رویدادی که مطرح نموده اید؛ هم اکنون بهمئی دات کام درباره ی آن اطلاعاتی در دست ندارد ولی در موارد دیگری نیز اشعار مشابه ایی بیان شده است. مثلاً: بیت « تُفَن چین اَ بَهْمِئی، پیل اَ بَخْتیوری » را درباره ی نبرد میان بهمئی ها و نظامیان ارتش رضاشاه در واقعه سال 1303 بهمئی نیز سروده اند. البته ناگفته نماند در رابطه با موضوع مطرح شده از جانب شما، بهمئی دات کام در صورت امکان پیگیر کسب اطلاعات بیشتر از نزد پیران، بزرگان و افراد آگاه خواهد بود. هرچند همانگونه که پیشتر نیز اشاره گردید؛ تلاش خواهد شد در آینده در قالب یک پُست جداگانه و مستقل به بررسی روابط میان بهمئی و بختیاری پرداخته گردد.
خیلی دوست داشتم شجره نامه خودمو پیدا کنم ولی نمیشه
اسم پدر بزرگم خلیل بود و نام پدرش عبدالرضا پدر بزرگم ناخدا بود ساکن بوشهر بودن پسر عمه های بابام که در خارک هستن فامیلیشون جزایری هست که فکر کنم عرب باشن فامیلی خودمون هم خلیلی هست
شاید کسی بخونه و بشناسه مرسی
سلام
بهمئی دات کام در این رابطه اطلاعاتی در دست ندارد.
ونوم خدايي ک دس خداکرمه گردوخان کرد
سيش قلعه وراورد،تابهمئي بنگ خانطلا کرد
ونوم اوخدا ک بنگ که گلممدسي جروري
پهلوي بيدينيه، چي بز نشوند و سر بري
دورود بهمئي
دورودگووم بهمئي دات کام
نخست جاداره يکلي سپاس گدوري کنم بابت پاسخ گويي بي قل وقشتون من همه موارد…
دوم؛بيتي ک درباره رخداد ک بالا گدم (تفين چين أبهمئي پيل أ بختيوري)بيت همانندي ک من جينگ بهمئي واپهلوي سرودن مطرح کردين ک ذهنمه درگيرخوش که،ار اي بيته سال١٣٠٣جنگ بهمئي وا ارتش رضاشاه شکسسسسست ناپذير سرودن…انکلا بختيوريلم من اي جينگ وا بهمئيل دس داشتن…؟
هرچند چندين ولا اشاره کردين آينده ي پست جداي سي بررسي روابط بهمئي وبختيوري اينين
وا سپاس…
سلام گووی مهمدمیسام
با تشکر از ابراز محبت جنابعالی، به عرض می رساند در وقایع آن سالها (اوایل قرن حاضر)، علاوه بر ایلخانی بختیاری، برخی دیگر از سران عشایر و ایلات از جمله ایلخانی قشقایی، شیخ خزعل و همچنین اقلیت مجلس به رهبری سید حسن مدرس نیز مشارکت هایی داشته اند. در حقیقت بهمئی بخشی از یک پازل بزرگ بود. پازلی که مربوط به سیاست کلان کشور در آن دوران بوده است. البته باید توجه داشت تمام نیروهای شرکت کننده در آن رویدادها دارای اهداف، روش و عملکرد یکسانی نبوده اند.
گووی عزیز مهمدمیسام
اگرچه تا کنون واقعه ی سال 1316 بهمئی به رهبری خداکرم خان بیشتر و کامل تر بررسی شده است امّا نسبت بدان، وقایع مابین سالهای 1303 تا 1310 چندان مورد واکاوی و شناخت واقع نگردیده است. بهمین خاطر در مقایسه با نبرد سال 1316، کمتر شناخته شده است. امّا بطور کوتاه و خلاصه باید گفت هرچند رویدادهای سیاسی کاملاً شبیه یکدیگر نمی باشند ولی از جهاتی می توان گفت همان نقشی را که بهمئی ها در آن سالها به رهبری حسین خان بهمئی در بین ایلات و طوایف کهگیلویه ایفا کردند، بعد از آن بختیاری ها با هدایت علیمردان خان بختیاری در سالهای 1308 إلی 1313 رقم زدند و سرانجامِ هر دو مورد نیز تقریباً شبیه به یکدیگر بود. به هر حال بهمئی دات کام بنا خواهد داشت در آینده به وقایع سال 1303 و سال 1316 بهمئی و همچنین روابط میان بهمئی و بختیاری در قالب پُست های جداگانه بپردازد.
ونوم ونير خدا
دورود
وا٣پاس(گفتارکرداروپندارنيک) مهلي،وتون ک ردپاي بهمئيه ري سينه ي يران زمين ترميم کردين.
ويوري خداک ي روز خوو اياي ک نژادپاک آريويي لرگپو(بختيوري،بهمئي،ک،ب ،و ممسني)لرکچلو(لرسون)زر سايه ي بالل اهورامزدا مال ايبويم ري و ري خورشيد،ي تش بلازي ايورکنيم ک چاله دل زاگلر(لرل زاگرس)تا فرش گرد(پايان دوران،آخرالزمان)گلوليش(گر آتش)روشن بوي..
سلام
گووی عزیز بهمئی ام
با تشکر از ابراز محبت و لطف شما، درباره ی اینکه اشاره نموده اید « ردپای بهمئیه ری سینه ی یران زمین ترمیم کردین » چند نکته به اطلاع رسانده می شود تا بلکه در آینده گامها محکم تر برداشته گردند:
1- به یقین، نوشتن از بهمئی موجب افتخار است زیراکه حقیقتاً بهمئی همیشه باصفا، صادق، صمیمی، آزاده و شجاع بوده همانگونه که ذات لُر و روح ایرانی نیز چنین بوده است.
2- خوشبختانه حرکت های امیدوار کننده ای در این خصوص مشاهده می شود؛ چاپ و راه اندازی چندین کتاب، مقاله، پایان نامه، وبسایت و وبلاگ از آن جمله است. در واقع اگر فرزندان بهمئی بیش از پیش همت نمایند وضعیت بهتر و منسجم تر نیز خواهد گشت.
3- همچون دیگر پدیده های اجتماعی، بهمئی نیز موضوع بسیار گسترده و پیچیده ای می باشد که پرداختن بدان از توان یک نفر، یک کتاب، مقاله، پایان نامه و یا یک وبسایت و وبلاگ، خارج است. به بیان ساده تر؛ اندیشه ها و تواناییها باید در کنار هم قرار گیرند تا به سرانجام مقصود رسید. به هر حال، بهمئی را باید از سه منظر مورد بررسی و توجه قرار داد: گذشته، حال و آینده. در این میان، آنچه بهمئی دات کام بدان می پردازد گذشته ی بهمئی است. هرچند پرداختنِ تمام و کمال به زوایای گوناگون گذشته ی بهمئی نیز به تنهایی از توان بهمئی دات کام خارج می باشد.
گووی عزیز بهمئی ام
غرض آنکه هر فرد و گروهی باید در حد توان خویش پای به میدان گذارد. بعنوان مثال: افرادی که دستی در شعر، ادبیات و موسیقی دارند، هم اکنون می توانند با چاپ کتاب، مقاله، پایان نامه و یا راه اندازی پایگاه های اینترنتی اثرات عمیقی را از نظر فرهنگی برجای گذارند. این قاعده در خصوص دیگر موضوعات و زمینه ها از جمله حقوق، اقتصاد، روانشناسی، پزشکی و… نیز صدق می نماید. ضمناً باید عنایت داشت که در این راه نمی توان منتظر همراهی و همکاری نهادهای عمومی ماند بلکه باید با حرکت های خودجوش مردمی استارت کار را زد؛ زیرا هرچند پیشرفت کار سخت تر خواهد بود امّا به نتیجه رسیدن آن، تمام خستگی ها را از تَن بِدَر خواهد کرد.
ونوم خدا
دورود
انو هم ٣تاپاس و گووم بهمئي دات کام بده کار اوويدم
ک و هر پاسخش ره راسي سي رسيدن وگدشته قوم گردن کش ترين زاگرس نشين(قوم گپوي بهمئي) دو دهسي گره ور پامون اينه تا همه ي توانشه من ره بهمئي وکار بگره،و مانه پا وپاي پيشينيلمون(پيشينيان،بزرگان،جنگجويان)تا بلند ترين هدف زاگرس بالا بوره..
ادونم چ من دلته ولي ينه دونم ک اوچي ک من دلته مه ک شو و روز دورود ايفشنم(ايفرستم)و نياکانمون تا و امرو،من انديشم هني فرگ وش نکردم.
سيتون ارمون پيروزي دارم گووم هميچنو سي همي گوول دديل بهمئيم.
گووي عزيز غيرتيم
چنتا کتاو بهمئي خوندم،بهمئي مهلي ارزنده بي و هد ولي خد کتاو او چي ک واي بي،نبي…مشخص بي هم نويسنده و او جا نرسي ک بتره ي نويسنده ي خوو بوي ن پيغوملي دروس درباره ي بهمئي داشت.تهنا پيامي ک ايبي و کتاو بگري غيرا…….همو بي سوادي نويسنده يه بگم بهتره ک جا ني نوم بيارم.
گووي شيرم پلنگ کوه منگشت خمون ،اخم کتاو ارزنده اي وم نشون کني ک وا خوندش أهميرو ک تهرونم پاپتي سربنم تا و غارون…
انو هم ٣تا پاس ديه، هناسمي
سلام گووی بهمئیام
ضمن تشکر مجدد از ابراز لطف همیشگی شما و دیگر گوول عزیز بهمئی که تبلوری از همان صفا و صمیمت بهمئی می باشد، در رابطه با منابع مکتوبی که تا کنون به بهمئی پرداخته اند می توان از ۲ زاویه به موضوع نگریست:
۱- جنبه ی تاریخی: تا جاییکه دانسته ها یاری می نماید تاکنون کتاب، پایان نامه و یا مقاله ای که بطور جامع و کامل به گذشته ی بهمئی (احمدی و مُهمَدی) در چارچوب تاریخ و جغرافیای آن پرداخته باشد، منتشر نگردیده است. امّا به هر سوی، چند اثر وجود دارد که ارزش مطالعه را دارا می باشند. نام تعدادی از این آثار در بخش منابع ما ارائه شده است.
۲- جنبه ی اجتماعی: مهّم ترین، استخوان دار ترین و بهترین اثر در این باره همانا آثار مرحوم دکتر نادر افشار نادری و همسرشان خانم دکتر الویا رسترپو می باشد که در سالهای ۱۳۸۷ و ۱۳۹۲ در قالب کتاب و با عنوان « زنان ایل بهمئی » و « ایل بهمئی » توسط انتشارات خجسته منتشر گردیده اند.
گووی عزیز بهمئی ام
با توجه به اینکه هم اکنون کتابهای « زنان ایل بهمئی » و « ایل بهمئی » در بازار موجود می باشند، بهمئی دات کام توصیه به تهیه آنها دارد. کتب مذکور بدون شک می توانند آگاهیهای باارزشی را از زاویه مسائل اجتماعی و بویژه مردمشناسی در اختیار مخاطب قرار دهند. ضمناً برای تهیه این دو اثر می توانید با انتشارات خجسته هماهنگ نمایید.
آدرس: تهران، میدان انقلاب، روبروی دانشگاه تهران، نبش خیابان منیری جاوید، بازارچه کتاب.
شماره تلفن: ۶۶۴۶۰۲۸۳-۰۲۱
ونوم اهورامزدا داناي بزرگ هستي بخش
همانند شوهين تيزچنگ غارون
چي جنگ آفتو و ري برف وبارون
ايشوريم ايريزيم،جوره دز و کارون
مرزله پاسدوري ايکنيم چي تخم تيامون
دورودبهمئي
دورود گگه م بهمئي دات کام
گگه هناست وگرمي آتشکديل زرتشتي
کتاو قوم بهمئي اثر خدابيامرزدکترنادرافشارنادريه گرهدم خوندم و روستي ک بهترين و خهس(استوخان)دارترين بي،اي کتاو ن تهنا ارزش خوندن داره بلکه گنجيه ک تاريخ واجتماع واقتصادو…قوم بهمئيه و رخ هر ايراني ايکشه
بلاي کسي فرگ کنه گپم اغراق آميزه،ولي واي بگوم ارزشي بيش أ ي گنجه، سي ک بيد و نبيد اي قوم پاک من تک تک واژيلش وگوشت وخين زاگرس آغشته ي.
وا آرمون يه ک هر بهمئي اي سي رسيدن و اوچي ک بي و اوچي ک هد و او چي ک واي بويه ،همداي(اندازه)او چي ک ايتره پاشه ورداره.
وا آرمون پيروزي
سلام گووی مهمدمیسام
بله! حقیقتاً آثار دکتر نادر افشار نادری که بخشی از آن در قالب کتاب ایل بهمئی منتشر گردیده است؛ گنجینه ای از اطلاعات مفید در زمینه های اجتماعی و بویژه مردمشناسی می باشند. ارزش آثار مذکور را از 2 جهت می توان تبیین نمود:
1- مرحوم افشار نادری از عالمان برجسته ی مردمشناسی و به واقع پژوهشگر و دانشمندی فرهیخته و توانا بود و این خود بار علمی آثار ایشان را بالا برده است.
2- مرحوم افشار نادری بمدت چندین ماه در میان بهمئی ها سکونت گزیده و از نزدیک به بررسی جنبه های گوناگون زندگی آنها پرداخته و دانسته های خود را تکمیل می نمود.
گووی عزیز مهمدمیسام
ایلات و طوایف کمی وجود دارند که محقق بلندمرتبه ای چون دکتر افشار نادری درباره ی آن این چنین آگاهیهای مفیدی ارائه داده باشد و این خود مایه خوشحالیست که منابع دست اوّل در خصوص بخشی از گذشته ی بهمئی در دسترس ما می باشد. علاوه بر این، کتاب « زنان ایل بهمئی » نوشته خانم دکتر الویا رسترپو (همسر سابق دکتر افشار نادری) نیز از آثار برجسته در رابطه با ایل بهمئی است بگونه ای که کتاب مذکور بعنوان رساله دکترای ایشان در سال 1975 در دانشگاه پاریس فرانسه با نمره بسیار خوب همراه با تبریک هیئت داوران، دفاع گردید. همچنین فیلم « بلوط »، که اثری باارزش و به یاد ماندنی با موضوع بهمئی می باشد.
بهمیی یعنی آبروداری دلاور من افتخار میکنم که ازاین طایفه ام
درود بر غیرت شما
با سپاس از شما برای اطلاعات مفیدتون میشه درباره ایل یوسفی یا همو ایسوی آگه اطلاعاتی دارید برای ما بزارید با تسکر
سلام
بهمئی دات کام در نظر دارد، در آینده درباره تک تک طوایف بهمئی از جمله طایفه یوسفی ( که خود زمانی ایلی مستقل بوده) مطالبی را بصورت اختصاصی تهیه، تنظیم و منتشر نماید. تا خداوند چه خواهد.
درودبر ایلم یوسفی ( ایسوی )
ونوم خدا
درودبهمئي درود وگگوم بهمئي دات کام
يکي أ افتخارات اقوام لر أجمله لرگپو يو بي ک هيچ متجاوزي نترهس پا وخيکش(خاکش)بنه ولي ايسو ايبينيم من همه تير وتش قوم لرگپو سيد هه ک خشونه أنژاد امامل ادونن…
ار اطلاعاتي دراي باره دورين مانم واخورکنين وا سپاس
سلام
گووی عزیز مهمدمیسام
بهمئی دات کام دقیقاً منظور شما را درک نکرده است. امّا می توان گفت دست کم تیمور لنگ با وجود نمایشی از شجاعت و سلحشوری اقوام لرتبار در عرصه ی نبرد، توانست پا به سرزمین های لرنشین نهاده و با آنان به رویارویی بپردازد و حتّی ضرباتی را نیز بر آنان وارد آورد. در خصوص سادات نیز می توان گفت هرچند اینان از نظر نژادی نَسَب به پیامبر صل الله علیه و آله و سلم می برند امّا از نظر عناصر شکل دهنده ی هویت، رنگ و بوی لرها را به خویش گرفته و دارای پیوستگی نزدیک با آن بوده اند.
درودسپاس وگووی بهمییم. لربودن یعنی افتخار ملی.کلاه کج وبهمیی دوتابرادر صمیمی بودند وهستند. که دراین شکی نیست. باتشکرازمدیریت سایت
سلام گووی کلاه کجم
با تشکر از ابراز محبت و غیرت شما.
پاینده باشید
محمود علیزاده هستم ساکن شهر اهواز متولد روستای قل رومزی شهر شوشتر. درمورد طایفه باید بگم پدربزرگم همیشه میگفت فتاغابی هستیم که یکی از طوایف زیر شاخه آقاجری میباشد. درحدود ۱۳۰ سال پیش پدربزرگ پدربزرگم به نام علی با پسرش محمد ظاهرا از یکی از روستاهای رامهرمز به سمت شوشتر مهاجرت کردند.شجره خانوادگی من به این شرح است من محمود فرزند عبدالحسین فرزند عبدویس فرزند محمد فرزند علی فرزندصفر فرزند رمضان فرزند شهباز فرزند نازآقا. اگر کسی اطلاعی از تیره خانوادگی من دارد لطفا برایم ارسال کند یا در همین صفحه جواب بده یا با این شماره تماس بگیره ۰۹۱۶۹۲۱۸۰۳۵
اقای علیزاده چون گفتید از روستاهای رامهرمز به سمت شوشتر مهاجرت کردن لازم دیدم به شما بگم که توی رامهرمز و روستاهای اطرافش تعداد خیلی زیادی علیزاده وجود داره که از طایفه بزرگ بهوند هستند.همسایه خودمون هم علیزاده استفکر کنم اگر یه سری به روستای باصدی حاج بارون و روستای رستم آباد رامهرمز بزنید اطلاعات خیلی خوبی بدست میارید
آقا کمال خسته نباشید ممنون از نظر شما.
سلام برادر عزیزم.خسته نباشی بابت تمام زحماتت ازت تشکر میکنم.زنده باد ایل بهمی زنده باد طایفه بزرگ نرمیسا که افتخار ایل بهمییه
سلام گووی نریمیسام
با سپاس از ابراز محبت و دلگرمی دادن جنابعالی. نوشتن از بهمئی، توفیقی است که نصیب گردیده و موجب افتخار است زیرا صداقت، دُرستی، سادگی و زحمت برای زندگی یک افتخار می باشد. همانگونه که ذات لُر یک ذات صادق، ساده و فداکار بوده است. بهمئی دات کام به بهمئی بودن خویش مفتخر است؛ چون به یقین، بهمئی ها در گذشته ی خویش ایلیاتی هایی صادق، شجاع و مهربان بوده اند. هرچند صداقت، شجاعت و مهربانی از ویژگی های عموم ایلات و طوایف لُر بوده است اما بهمئی ها آنرا به گونه آشکارتری دارا بوده اند.
سربلند باشید
با سلام خدمت تمامي برادران عزيزم.سال 1392 بود كه با برادرم براي پيدا كردن پسر عموهاي پدر بزرگم دست به تحقيقات ميداني زديم تا الان هم در حال بررسي هستيم ولي متاسفانه اطلاعات موثقي به دستمان نرسيده . به نظر من تيره ما به صورت دسته جمعي كوچ كردند و به شهرها و روسناهاي ديگر رفتند كه ما هيچ نشاني از آنها نداريم.فكر ميكنم سمت كهگيلويه و ايل بهمئي رفتند . حالا از طريق اينترنت دنبال ردي از آنها هستم
اگر كسي اطلاعي داره لطف ا براي من ارسال كنه يا همين جا جواب بده و ممنون
سلام.میشه بپرسم جز چه طایفه ایی
با تشکر
با سلام خدمت شما دوست گرامی همانطور که در بالا گفته ام از طایفه آقاجری هستم تیره ی فتاغایی
کاش بجای درجازدن درگذشته به فکراینده ایلمان بودیم واینقدربرسرهم خاطرات تلخ کذشته رانکوبیم وسلاح مبارزه مان راعوض میکردیم وباسلاح علم ودانش به پیشرفت ایلمان فکر میکردیم
سلام
جناب آقای طاهریان نسب
گووی عزیز و دلسوز علاءالدینیم
در راستای نظر جنابعالی نکاتی چند را به عرض می رساند:
1- بله! حقیقتاً نسل جوان باید به دنبال کسب هرچه بیشتر علم و دانش در شاخه های گوناگون آن باشد. البته این امر تضادی با بدست آوردن شناخت از گذشته و اصالت خویشتن ندارد. به عبارت ساده تر، انسان می تواند در پی فتح قله های رفیع علم و دانش بوده و در کنار آن نیز به دنبال شناخت تاریخ، اصالت و گذشته ی خود نیز باشد. چنانکه تاریخ، نَسَب شناسی و مردم شناسی، خود یک علم می باشند.
2- مسائل طایفه ای و ایلیاتی، هم می تواند در جهت همبستگی و یکپارچگی بیشتر قرار گیرد و یا هم عاملی گردد برای نفاق و تفرقه و این موضوع کاملاً بستگی به نگرش و نوع برخورد ما دارد. بقول معروف «دو روی سکه را باید دید». بعنوان مثال اگرچه « تعصب و غیرت جمعی » می تواند در جهت همیاری و تعامل اعضای طایفه برای رفع مشکلات بکار آید امّا همین غیرت بصورت بی جا و کورکورانه می تواند عاملی باشد برای بروز اختلاف و افکندن تخم فتنه و تفرقه. در حقیقت شالوده و قانون اساسی در فرهنگ ایل بهمئی و خروجی مهّم آن، همان همیاری و همکاری متقابلی بود که بهمئی ها خود بدان «گووگری» می گفتند. «گوو» نیرویی پهلوان صفت و گره گشاست و چه زیبا شاعر «گووَل» را به «گووگری» فرا می خواند تا با تأسی به این نیروی فریادرس و سود رسان مشکلات را از پیش روی بردارند؛ آنجا که می سراید:
سلامی دارم خدمت تمامی دوستان. برایل های غیورطیبی وبهمئی .یکی ازارزوهای من اتحاداین دوایل برادرهست درهمه زمینه ها.من درهرنقطه جغرافیایی خارج ازمحدوده طیبی وبهمئی رفتم اوناجدانمیگفتندمیگفتندطیبی بهمئی .ماازنظردیگران برادرهستبم خودمان باعث جداسازی خودموندمیشویم .الان دیگه تاسف خوردم که بهمئی هاخودشون دربین خودشوندطایفه گری وتیره تیره میکنندماهرچه باشیم ازطوایف غیوروخانزاده هستیم افتخارات طیبی بهمیی درطول تاربخ برهمگان مشهودهست بحث ها راکناربگذاریدشرمنده ابطورحرف میرنم ول کنیدابن حرفارو .کاری به اختلاف خوانین ندارم مهم اینه که مابرادریم.زنده باشیددرپناه حق.مظفرابیارلنده
سلام
مخاطب گرامی
جناب آقای ابیار
بله! حقیقتاً می بایست هدف والا در بین مردم منطقه (بهمئی، طیبی، دِشمِن زیاری، بختیاری و …) اتحاد هرچه بیشتر باشد. زیرا در آن فواید و دستاوردهای مثبتی وجود دارد که شامل حال همگان خواهد شد. گویی بالاتر از آن باید اتحاد و پیوستگی اقوام ایرانی مورد تأکید قرار گیرد.
به اعتقاد بهمئی دات کام، بدست آوردن شناخت از موضوعات تاریخی و اینکه انسان اصالت و سرگذشت نیاکان خویش را بشناسد امر مبارکی است امّا این شناخت از گذشته باید در خدمت حال و آینده باشد زیراکه مسائل قومی، طایفه ای و ایلیاتی، هم می تواند در جهت همبستگی و یکپارچگی بیشتر قرار گیرد و یا هم عاملی گردد برای نفاق و تفرقه و این موضوع کاملاً بستگی به نگرش و نوع برخورد ما دارد.
موفق باشید
همه برادریم وباید وحدت داشته باشم
درود بر غیرت شما
بدون هیچگونه تعصب بگویم؛درودخداوندبرتوبادایل بزرگ وسلحشوربهمئی به راستی که شجاعترین ایل درتمام اقوام (لر)بوده وهستی واین راچون شیرمردانی همانندخداکرم خان درجنگ علاآن هم باارتش تابه دندان مسلح رضاشاه ثابت کرد.بهمئی وفرزندانش شیرمردبوده وخواهندبودودرآخربگویم ؛بخودافتخارمیکنم که خون مردان بزرگی چون (محمدحسین خان٬خداکرم خان٬ونیزخان خانان محمدعلی خان)دررگانم جاریست ونامشان درتاریخ ایران همیشه زنده باد.( صداقت٬مهربانی٬ونیزشیرمردی ذات پاک بی نقص بهمئی است)وسلام.
سلام
همانگونه که شما نیز به درستی اشاره نموده اید؛ بهمئی همواره صفاتی چون صداقت، محبت و شجاعت را با خود بهمراه داشته گویی که ذات لر و روح ایرانی اینگونه بوده و اگر افرادی چون خداکرم خان ( خان طلا ) ردی از فداکاری و سلحشوری از خویش بجا نهاده اند در حقیقت فرزند و پرورش یافته همان ایل سرفراز بوده اند. چنانکه ایل بهمئی و قوم لر، خود نیز فرزندی از فرزندان ایران کهن و سرو قامت بوده اند.
مرسی از اطلاعات زیباتون .ایل و طایفه ما لره.اما به گفته ریش سفید های طایفه در زمان قاجار ما رو به استان کرمان شهرستان سیرجان تبعید کردن و در سیرجان به لر کوه پنجی «نام کوهی در سیرجان که در آنجا مقیم شدیم»معروف شدیم.قدیمی ها میگن از کوه گلیویه آمدیم به سیرجان خیلی دنبال گشتم تا ببینم از کدوم استان یا شهر تبعید شدیم
سلام
با تشکر از ابراز محبت شما.
کاکا قرار بود راجب طایفه خاجمیری مطالبی بفرستی برام
سلام
مخاطب گرامی
حناب آقای خاجمیری
بدینوسیله بخشی از اطلاعات موجود در آثار دکتر نادر افشار نادری درباره ساختار ایلیاتی طایفه خاجمیری را جهت آگاهی شما منتشر می نماید:
دکتر افشار نادری در پی تحقیقات میدانی خود در بین بهمئی ها، مشخصات جمعیتی و تقسیمات ایلیاتی طایفه خاجمیری در دهه ۴۰ شمسی را بدین گونه ذکر کرده است:
۱- دهه گنج علی؛ که محل سردسیرشان کوه غارون و گرمسیرشان چهاردره (پتک جلالی) بوده شامل زیرشاخه های زیر بیان شده است:
الف- دهه علی باز؛ ۷۰ خانوار
ب- دهه سهو؛ ۶۰ خانوار
ج- دهه شیخ امیری؛ ۵۰ خانوار
۲- دهه مراد؛ که محل سردسیرشان کوه غارون و گرمسیرشان چهاردره (پتک جلالی) بوده نیز شامل زیرشاخه های زیر ذکر گردیده است:
الف- دهه علی حسین؛ ۶۵ خانوار
ب- دهه نجف؛ ۴۰ خانوار
ج- دهه رحیم؛ ۳۵ خانوار
۳- دهه سجادی؛ که محل سردسیرشان کوه غارون و گرمسیرشان چهاردره (پتک جلالی) بوده، مشتمل بر زیرشاخه های زیر نوشته شده است:
الف- دهه کمال الدینی؛ ۲۸ خانوار
ب- دهه جمال الدینی؛ ۲۵ خانوار
ج- دهه هیبت الله؛ ۲۷ خانوار
ضمناً عنایت داشته باشید که تقسیمات بالا بر اساس ساختار ایلیاتی تهیه گشته اند نَه روابط خونی و نسبی.
احسنت بر برادر فهیم ودانشمند بهمئی برادران قدر این فضا رو بدانید واتحاد وهمدلی خود رو حفظ کنید ما همیشه به خوانینی همچون مرحوم حاج محمد علی خان که باعث اقتدار وپیشرفت بهمئی شده افتخار می کنیم
سلام
با سپاس از ابراز محبت شما، به یقین اتحاد و همدلی عنصر برجسته در حرکت رو به رشد هر طایفه، ایل، قوم و ملّتی بوده و خواهد بود.
سلام . من از طایفه شیخ هابیل ساکن استان فارس هستم. لطفا بیشتر از این طایفه بنویسید. آیا این طایفه بختیاری هستند.
سلام
تلاش خواهد شد ظرف هفته های آینده درباره شیخ هابیلی های کهگیلویه مطالبی در همین مجال بیان گردد.
منتظر باشید
سلام
بعنوان بخشی کوتاه امّا قابل توجه از گذشته و تاریخ شیخ هابیلی ها می توان به مطالعات گروه تحقیقات عشایری موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران در سال 1347 اشاره نمود که اطلاعاتی را بشرح زیر درباره شیخ هابیلی های کهگیلویه ارائه کرده است:
تعداد 150 خانوار شیخ هابیلی از زیرمجموعه های طایفه نویی (از طوایف مستقل وابسته به بویراحمد سفلی) سردسیرشان در حوالی شمال سرفاریاب و گرمسیرشان را با کپر زدن در اطراف ده سپری می کرده اند.
عنایت داشته باشید ایل بزرگ نویی که در فارسنامه ناصری نیز ذکر آن رفته است، خود زمانی از ایلات طراز اوّل منطقه کهگیلویه بوده بگونه ای که فراز و نشیبهای فراوانی را در سیر تاریخی خویش تجربه کرده بود. گویی که این رویدادها می توانند موضوع پژوهشی خوبی در بررسی ساختارهای سنتی ایلات و عشایر قرار گیرد.
سلام، در قسمت بالا اسم روستاهایی که بهمئی بیژنی دارند اسم روستای ما فراموش شده،لطفا نام روستاد پیرآباد هم اضافه کنید چون تعداد زیادی بهمئی بیژنی دارد، ممنون
سلام
مخاطب گرامی
موضوع مورد اشاره، بررسی خواهد شد.
بازتاب: درباره ی جنگ خان ها | فارس نتورک
بازتاب: جشن تولد
سایت بسیار عالی است ضمن تشکر یک دیدگاه عنوان می شود امید است مورد پسند واقع شودنیای تاریخی ایل بختیاری ال بویه سپس اتابکان بزرگ (بختیاری) واتابکان کوچک(پاپی)که نامگذاری داخل پرانتز از زمان صفویه مرسوم گشته است وجهه مشترک بختیاری وپاپی طایفه باور ساد وطایفه ساد نیای کل پاپی و طایفه ال خورشید وطایفه خورشید وندپاپی و همچنین تیره ورمحمود طایفه باور ساد وتیره محمود سادپاپی است.کهکیلویه و بویه احمدتلفظ صحیح است .ال بویه در غرب کشور ایران فعلی مستقرند وبه همین سبب ایالت بختیاری توسط محمد تقی خان بختیاری تاسیس شد.
سلام برادر هم تبار
با تشکر از ابراز لطف شما، بله سردار اسعد نیز در کتاب خویش اشاراتی به اصل و نسب ایل بختیاری نموده و می نویسند:
در اینکه اصل و نژاد بختیاری ها ایرانی است محل اشتباه نباشد؛ زیرا که اخلاق و اطوار و اصالت و نجابت و زبان و لغات ایشان می نماید که ایشان ایرانی خالص می باشند. ما امروزه همان نجابت و اصالت و ایرانیّت را به عینه در این ایل جلیل مشاهده می نماییم که سیره قدیم را از دست نداده اند و در حفظ وطن و استقلال قومیّت خودداری ندارند و یک نوع غیرت و شجاعت ساسانیّت در آنها دیده می شود. به روایت صحیح، نسب خوانینشان به اتابکان لرستان می رسد.
همانگونه که مشاهده می گردد سردار اسعد به طریقی منطقی و قابل قبول و با توجه به خصوصیات و ویژگی های بازر بختیاری ها (که شاخصه اکثریت زاگرس نشینان لر اعم از کهگیلویه، ممسنی و لر کوچک می باشد) آنها را از پرچمداران هویت ایرانی دانسته است.
در خصوص رابطه ایلات کهگیلویه و بزرگ ایل بختیاری چنانکه پیشتر نیز گفته شد؛ اینان تا زمان صفویه یک پیکره واحد بنام لر بزرگ و تحت حکومت اتابکان لر بزرگ بوده اند.
موفق باشید
درود،وگووی دلیر باغیرت بهمئیم ..بهمئی یعنی پاک بی شیله پیله باغیرت انسان دوست مهمان نواز.. همه ازیه چاله ویه خینیم .انسان راانسانیت لازم است وعقل بینش گویش کردار ایمان درست .سپاس بیکران…
سلام گووی کلاه کجم
با تشکر از ابراز محبت و درود بر غیرت شما، به یقین ذات لر و بویژه بهمئی سرشار از محبت، صفا و صمیمیت بوده و می باشد.
درود .وگووی باغیرت سرافراز انسان دوست بهمئیم. انسان را انسانیت مفتخراست.
سلام گووی بهمئیام
با سپاس از ابراز محبت شما، مطمئناً دارا بودن صفات عالیه انسانی همچون ایثار، شجاعت و غیرت از مصادیق افتخار آمیز برای ذات بشر خواهد بود همانگونه که روح بلند ایرانی و بویژه زاگرس نشینان لرتبار بطور بارزی آن را جلوه گر بوده اند.
قربون معرفتت گووَلم ..بینیاز از هرنیازی باشی جزنگاه خداوند.بیشک (بهمئی)از شیرمردان شیردلانی همچون شما مفتخر است زنده باشی پاینده…باغیرت موفق باشی.یاعلی
سلام گووی کلاه کجم
با تشکر از ابراز محبت و همچنین دعای خیر جنابعالی، به عرض می رساند نگارنده نیز صرفاً فرزندی کوچک از فرزندان بهمئی می باشد. فرزندی که همچون دیگر فرزندان راستین آن با افتخار در دامان پُر مهر و محبت این تبار سترگ پرورش یافته است.
سربلند باشید
باسلام تشکر خدمت گوو بهمییم
کاکا اطلاعاتی از بیگدلی های پتک و همچنان صارمی ها و بیگدلی های رستم اباد
اگر که میشود در اختیار ما قرار دهید
سلام
مخاطب گرامی
ضمن تشکر از نظر لطف و ابراز محبت شما، پیش از پرداختن به مبحث بیگدلی های پتک مجدداً یادآوری می نماید به گفته پژوهشگران، سرزمین های لرنشین در طول تاریخ علاوه بر ساکنان اولیه و اصلی خویش، بمرور زمان پذیرای گروههای مختلف قومی از جمله اعراب و ترکها نیز بوده است؛ این اقوام مهاجر اگرچه خاستگاهی متفاوت داشته اند امّا در گذر زمان رنگ و بوی فرهنگ لری را بخود گرفته و «لر شده اند»
از مطالعه منابع تاریخی اینچنین بر می آید که بیگدلی های پتک نیز از همین دسته می باشند. امام شوشتری در کتاب خویش پتک بیگدلی را از قراء ناحیه سرله نام می برد و سکنه آن را از بقایای افشار ذکر می کنند. شایان ذکر است که افشارها یکی از ستونهای اصلی قزلباش و زمانی نیز حاکم کهگیلویه بوده اند. به هر سوی همانگونه که گفته شد بیگدلی های پتک را می توان از طوایفی دانست که در طول زمان همجوار و همنشین لرها شده و متعاقباً دارای ارتباطات و پیوستگی نزدیک اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی با آنها گشته تا آنکه بصورت جزوی از «هویت بزرگ لر» درآمده اند.
با سلام خدمت گوییل بهمییم
نابرده نام نمونه که از طوایف های دیگر بهمیی نیز صحبت کرده و اطاعات همه را کامل کنید
که خدایی نکرده کسانی از طوایف دیگر بهمیی از اینکه صحبتی از انان نشده ناراحت نشود تا
دیگر سوتفاهمی پیش نیاید با تشکر از برادر بهمییم
سلام
با سپاس از ابراز محبت و نیز توجه شما نسبت به مطالب مطرح شده. یادآوری می گردد پُست بالا از زاویه دید کتاب معتبر فارسنامه ناصری تهیه گشته است. البته بهمئی دات کام از ابتدا در نظر داشته و دارد تا بصورت جامع تر و در قالب پُستهای متعدد و مستقل با استناد به بیانات پیران و بزرگان و نیز منابع گوناگون تاریخی و معتبر به تک تک طوایف بهمئی و همچنین در حد توان به دیگر شاخه های لرتبار همچون کهگیلویه، ممسنی، بختیاری و لرکوچک (فیلی) نیز بپردازد. تا خداوند چه خواهد.
بهمئی واقعاتاریخی به اندازه کل دوران20000ساله دارد ولی کس نمی داندبهمئی ایل غیوربوددرکوههای صحراسنجی مله بیجن که قبلاطوایف بیژنی درآن جاساکن بودندالآن هم طوایف بهمئی درممبی ودقله حضورمبهم دارندلطفادرموردایل بزرگ سادات بهمئی اطلاعات زیادبزارین
سلام
همانگونه که پیشتر نیز مکرراً اشاره گردید؛ بهمئی دات کام در نظر خواهد داشت در آینده و بمرور زمان در فرصت مناسب به بررسی تخصصی طوایف ایل بهمئی و از جمله سادات آن بپردازد. بنابراین در آن مجال تلاش خواهد شد به موارد مدنظر شما نیز توجه گردد. تا خداوند چه خواهد.
سلام بر برادران لرزبان،سرزمین ما ایران دستخوش تعغیرات فراوان شده انسانهای زیادی ازنژادهای مختلف در این سرزمین حکومت کرده اندوایل خودرا جابه جا میکرند.ویا آنها را تبعید میکرده اندویا بزرگان یاریش سفیدهارانماینده خوددر آن مناطق انتخاب میکردندکه نمونه بارز آن درزمان حکومت آل مظفرصورت گرفته که منصور شاه آل مظفر برادر زاده های خود را درمنطقه زیدون قلعه گل وگلاب فرستاده ودر همین منطقه مانده اند وحکومت لر بزرگ را بر عهده گرفته اند یا قبل ازآن زمان حکومت اتابک بدر الدین یا قبل ازآن امیر فرامرز درزمان حکومت ساسانیان که در همین قلعه بوده تاریخ را خوب است بدانیم مهم است که اکنون به یک زبان صحبت میکنیم ووطن ما ایران است لر زبانها وبختیاریهای عزیزاز اقوام باستانی ایران هستیم که سکونتمان در ایران بیش از تاریخ ونوشتن میباشد با هم متحد وبرادر باشیم.ایزدیارتان
سلام
با تشکر از توجه شما نسبت به مطالب مطرح شده. در خصوص حکومت لرستان و ارتباط آن با آل مظفر، برخی منابع نیز بدون ذکر جزئیات از نصب نمودن فردی بنام ملک اویس که گفته می شود از ملوک لرستان بوده بر حکومت آن خطه توسط شاه منصور نام برده اند. به هر سوی باب پژوهش در این باره باز می باشد.
سلام احتمالا طایفه بلواسی(ابولعباسی) ریشه بیژنی و متعاقبا بهمنی نداشته باشند.
بنظر بین بلواسی های بهمئی و بلواسی های چهارلنگ ایل جانکی ارتباطی وجود داشته باشد .
با توجه به جابجایی های توده های مختلف ایلی در طی چند صدسال گذشته بعید نیست همچین فرضیه ای .
سلام
همانگونه که بارها نیز اشاره گردید آنچه در کلیت امر شناخت اقوام، ایلات و طوایف اعم از لر، کرد، ترک، عرب و غیره باید مورد توجه باشد هویت آنان متشکل از عناصر سازنده ای همچون سرزمین، نژاد، زبان، دین و آئین، آداب و رسوم، تاریخ و حکومت می باشد و نه صرفاً نَسَب و ریشه های خونی مبتنی بر روایات شفاهی. بنابراین بلاشک همانگونه که پیران و بزرگان بیان داشته اند و نیز منابع و پژوهشگران معتبری چون فارسنامه ناصری، دکتر علی بلوکباشی و دکتر نادر افشار نادری اشاره کرده اند بلواسی های ساکن در سرزمین بهمئی یکی از زیرمجموعه های بهمئی احمدی (بیژنی) بوده اند.
سلام. من از ایل آقاجری ام پدربزرگ پدرم محمد آقا آقائی کدخدای روستا جولکی در نزدیکی جایزان بود ،و دوستی نزدیکی با محمدعلی خان داشت. ک حتی در فتح قلعه جایزان ب افراد محمد علی خان کمک میکنه، میخاستم بدونم ایا تا به حال روستایی از یا شهری از ایل آقاجری غارت شده؟ یا اون ها جایی رو غارت کردن؟ آخه هرچه من تحقیق کردم اقاجری ها افرادی بودند ک از محیط و سکونت گاه خودشون محافظت میکردن اجازه دخالت در امور خودشون رو ب کس دیگه ایی نمیدادن و وابسته ب ایلی نبودند اگر راهنمایی کنید ممنونمیشم.
سلام
ضمن طلب رحمت درگاه الهی برای درگذشتگان شما، با توجه به اینکه آقاجریها از ایلات مهم کهگیلویه بودهاند و همچنین دارای روابط تاریخی با بهمئیها بنابراین مدنظر خواهد بود تا در قالب پست مستقلی بدانها پرداخته شود.
تشکر. اگر داستان قلعه چهاربرجه جایزان رو لازم داشتید من تقریبا کامل میدونمش.
سلام
دانستههای شما در خصوص نقش آقاجریها در منطقه جایزان با ذکر استناد به کلام پیران وبزرگان می تواند مورد استفاده قرار گیرد.
سلام من میرسالاری نیستم ولی میشه درباره میرسالاری ها توضیحی بدید
سلام
به گفته پیران و بزرگان، سادات میرسالار از اولادان امامزاده میرسالار می باشند که مدفن ایشان در منطقه فارتک (ذکر آن بنقل از کتاب فارسنامه ناصری در پست بالا رفته است) در مرز بهمئی مهمدی سردسیر و طیبی سرحدی قرار دارد. ناگفته نماند بیشتر سادات میرسالار از نظر تقسیمات سنتی ایلی جزو ساختار سیاسی ایل طیبی سرحدی بودهاند هر چند به دلیل اینکه جدشان در خاک بهمئی مدفون بودهاند همواره احساس قرابت و نزدیکی با بهمئی ها نیز میکردهاند. بر همین مبنا در قرن اخیر تعدادی از آنها به سرزمین بهمئی احمدی مهاجرت نمودند که مشخصات دهههای میرسالار بهمئی بشرح زیر است:
دهه سید محمد در منطقه ممبی
دهه سید یوسف در بخش کت روستای دوپرنظری
دهه سید محمدعلی در منطقه لیکک و بویژه روستای سید صفی
سلام
من یوسفی هستم ایل قشقایی ، طایفع عمله، تیره آردکپان
تعدادی از خانوار های طایفع عمله قشقایی ریشه ی لر دارند. با مطالعه اسامی و … ایل یوسفی بهمئی ، احساس میکنم احتمال دارد که دیشه خانوارهای یوسفی ایل قشقایی نیز به ایل یوسفی بهمئی بازگردد. به عنوان مثال اسامی الوان، خدر بسیار متداول بوده در این تیره
با توجه به اسامی و غرابت ها احتمال هم ریشه بودن وجود دارد؟ منابعی هست که ارتباط این موارد رو تشریح کنند.
سلام
درباره حضور یوسفیها در میان ایل قشقایی تا کنون منبع مکتوب تاریخی مشاهده نشده است امّا با توجه به اینکه کتاب معتبر فارسنامه ناصری و همچنین بیان پیران و بزرگان به پراکندگی ایل یوسفی در زمان قاجاریه اشاره کردهاند ممکن است چنین امری صحت داشته باشد امّا برای اطمینان بیشتر بایستی از پیران و آگاهان محلی کسب اطلاع نمود. در ضمن پژوهشگران طایفه عمله از ایل قشقایی که در خدمت ایلخانی و خاندان وی بودهاند را شامل تیرههای زیر معرفی کردهاند:
گله زن
نمدی
موصل لو
یَلَمهای
آردکپان
ایگدِر
چگنی
کُهوا
رحیملو
دَدَکهای
بلو
کُهَلّو
جعفربیگلو بزرگ
کشکولی کوچک
سهراب خانلو
ساروئی
کلاه سیاه
کُرّانی
مختار خانلو
بهمن بیگلو
عیناقلو
شاهیلو
تولّلی
فیلی
قتلّو
قزلّو
قادلّو
بوربور
بهی
چوپانکاره
مهترخانه
دَرَمهای
شولی
جرکانلو
گرّائی
چهارده چریک
دَمِر چماقلو
سکّز
بلوردی
کرّکانی
سلام برادر عزیزم جناب آرمان خلیلی شما باعث افتخارهستی
درودبرقوم بزرگ💚لـــــر💚
یک سوال دارم خدمتت
آیاایل بزرگ بهمئی وایل بزرگ طیبی باهم برادرند
آیاشهرویی ها باسلیمان شهرویی یک نامند که اطراف بهبهان وشهرستان لنده هستند
اگرلطفی کنیدشمارت هم بنویسیدکه ماهم از سخنان وصحبت های گذشته شما هم درسینه خود ضبط،کنیم
تاماهم بتونیمبرای نسل های جدید بازکنیم
باتشکر ازبرادر عزیزم جناب آرمان خلیلی
سلام
الف) با سپاس از ابراز محبت آن برادر محترم، حضور همتبارانی چون جنابعالی موجب افتخار میباشد زیرا به درستی که ذات لر جز صفا، صداقت و صمیمیت نبوده است. در رابطه با مورد مطرح شده میتوان گفت به گواه تاریخ، ایلات و طوایف لر دارای عناصر هویتی مشترک و در یک کلام جهانبینی همسو بودهاند. در این بین ایلات و طوایف کهگیلویه اعم از لیراوی (بهمئی، طیبی، یوسفی، خدری و شیرعالی) و چهاربنیچه (بویراحمد، چرام، نوئی و دشمن زیاری) بهمراه باشت باوی و ممسنیها دارای پیوستگی تاریخی بودهاند و بنابر چنین سابقه مشترکی، روابط نزدیک و درهمتنیدگی آنها جلوهگر است؛ یعنی خُمونی بگُم که هَمَش یکیِن.
ب) فارسنامه ناصری، شهروییها را اصالتاً از شیرعلی (شیرعالی) و طبیعتاً لیراوی کوه عنوان کرده است. همچنین در رابطه با سلیمان شهروییها میتوان به کتاب مرحوم نورمحمد مجیدی اشاره کرده که متن آن درباره آنها عیناً در ادامه ذکر میشود:
«از بازماندگان سلیمان پسر شهرو، پسر عالی سردودمان ایل طیبی میباشند که در گذشته در خاک چاروسا در کنار ایلات: تاویسی، تارضایی و تاحسینشاهی جای داشتهاند و پس از جدا شدن ایل طیبی گرمسیر از طیبی سردسیر، در خاک کنونی خود، که در گذشته از آن مردم کرائی بود نشیمن گزیدهاند. سلیمان شهروییها در روستاهای: بیشهای، مونه، مال ملا، مال شیخ، آب دره و دم تنگ عروه جای دارند و از شاخههای:
۱- ریوری که به شاخههای: دهه حسن، دهه علی زمان، دهه حسین علی و دهه ملازکی بنیاد یافتهاند.
۲- شاخههای اورنگی که به شاخههای: کا خنجر، کا رمضان، کا رضاقلی و کا فتاحی بخش میشوند.
۳- لطفاللهی که دربرگیرنده شاخههای: دهه محمد، دهه محمدسعید و دهه نظر میباشند.
۴- دهه علیرضا و دهه طاهر نیز در شمار این خاندان [لطفاللهی] میباشند و در گذشته در روستای دو کوه آتشگاه زندگی داشتهاند.
۵- دهههای: کای مسیح و ملا علی فتح و کا محمدخان از بزرگان سلیمان شهرویی نیز میباشند. تیرهای بزرگ از مردم سلیمان شهرویی که از شاخههای بالا جدا شدهاند، در شهرک کردستان حومه شهر بهبهان نشیمن دارند. از بزرگان این طایفه مرحوم قائد محمدعلی مسیحی بوده است که مردی سرشناس و نیکوکار به شمار میآمد.»
ضمناً همانگونه که پیشتر و مکرر نیز بیان شد بهمئی دات کام در نظر داشته و خواهد داشت تا بمرور زمان در چارچوب پستهای مستقل به تمام ایلات و طوایف لر از جمله ایل طیبی و زیرشاخههای آن مانند سلیمان شهرویی و کرائی بپردازد. تا خداوند چه خواهد.
سلام برادر عزیزم جناب آقای خلیلی درود برشما 🌹🌹🌹🍀🍀🍀
سلام
با سپاس از ابراز محبت شما.
پاینده باشید
سلام خسته نباشید بزرگوار.آهنگرانی که در علا وباغملک ویه چند خانه درممبی هستن اصالتن نرمیسا هستن.
سلام
با سپاس از ابراز محبت شما، بر اساس گفته پیران و بزرگان، چند روایت مختلف درباره نَسَب آهنگران بهمئی وجود دارد. روایتی که مربوط به پیران و بزرگان بهمئی احمدی میباشد بیان میدارد که آهنگران بهمئی احمدی ریشه در نریمیسا دارند.