مونوگرافی چرام؛ خانواده و اجتماع

در ادامه‌ی گفتار پیشین که با تمرکز بر شناخت از جغرافیا و اقتصاد منطقه چرام ارائه شد، در مجال حاضر تلاش می‌گردد بیشتر به مبحث خانواده و اجتماع در ناحیه چرام از توابع کهگیلویه نگریسته شود تا آگاهی‌هایی از آن به دست آید.

به هر شکل ضمن آنکه در این گفتار تلاش می‌شود تا با مراجعه به پژوهش‌های ارزشمند انجام گرفته توسط تیم پژوهشی گروه عشایری موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران با سرپرستی دکتر نادر افشار نادری که طی سفر مطالعاتی به کهگیلویه شناختی درخور از چرام را به دست داده، به مقصود رسید، شایسته است پیش از ورود به اصل مبحث به نکات زیر عنایت داشت:

  • الف) تاریخ، جغرافیا و سرگذشت سیاسی اجتماعی مناطق لرنشین از جمله چرام را بایستی در گذر زمان و فراز و فرودهایی که داشته‌اند نگریست؛ بر همین اساس بررسی جامع و مانع، نیازمند گفتارهای متعدد بوده و از توان یک پست خارج است.
  • ب) بر مبنای بند (الف) بایستی به دو نکته اشاره کرد: نخست اینکه چنانکه در گفتار قبلی (مونوگرافی چرام؛ جغرافیا و اقتصاد) هم گفته شد، بخشی از اطلاعات ارائه شده، به قسمتی مشخص از ایل چرام یعنی «مال ملا امون» به عنوان نمونه و مثال می‌پردازد. دوم اینکه تمرکز اطلاعات ارائه شده در این گفتار مربوط به دهه چهل شمسی بوده و همان بازه زمانی را مورد بررسی قرار داده و شناخت سایر دوره‌های زمانی نیازمند پست‌های جداگانه است.
  • ج) اگرچه مطالب مطرح شده، توسط پژوهشگران اعزامی از دانشگاه تهران و طی بازدید میدانی از منطقه تهیه شده، اهمیت بالایی را به دست می‌دهد امّا بازهم بر خواننده است تا ضمن پرهیز از پیش‌داوری، با دقت نقاط قوت و حتی کمی و کاستی‌های احتمالی را دریابد؛ چنین منطق و روشی می‌تواند رواج دهنده فرهنگ تحقیق، گفتگو و تبادل‌نظر در جهت شناخت از هویت و اصالت‌ها و همچنین آگاهی‌بخشی از گذشته در راستای ساختن آینده‌ای بهتر باشد.

حاصل تحقیقات عزیز رخش خورشید، یکی از پژوهشگران همراه دکتر نادر افشار نادری در آن پروژه مطالعاتی، موضوع سلسله گفتارهایی درباره مونوگرافی منطقه چرام است که دومین بخش آن در قالب مبحث فعلی با عنوان اجتماع و خانواده به شرح زیر ارائه می‌گردد:

مصرف: رخش خورشید ابتدای این بخش را با یک بیت عامیانه لری آغاز و در ادامه معنی و توضیحات آن را نیز ارائه می‌دهد:

بیت لری شاه بلوطم بگره

شاه بلوطم بگره کربلم بزایه/کلگ دوم يک بگره اُرزوم ورايه

معنی: اگر شاه بلوط من به ثمر بنشیند و آن بزم که گوش‌های متوسطی دارد بزاید و چنان پیش آید که بلوط شیرین شده و آماده و دوغ را با هم داشته باشم آرزویم برآمده است؛ توضیح اینکه منظور از شاه بلوط همان بلوط معمولی است.

رخش خورشید همچنین می‌نویسد: به نظر ما این بیت که اغلب مردم آنرا می‌دانند و محصول ذهن و اندیشه خود آنان است حداقل از چهار امر حکایت می‌کند: که الگوی مصرف و حدود توقع در این زمینه چقدر ساده و محدود است که غذا اولین و مهمترین احتیاج این جامعه عشایری است که جامعه ارضای احتیاجات اساسی خود را در محیط خویش در کوه‌ها و دشت‌های سرزمین خویش و در دامهای خود جستجو می‌کرده است که مردم ادامه زندگی خویش را وابسته به کرم خداوند و فرستادن باران می‌دانند تا کربل بتواند بزاید و شاه بلوط بتواند بارور شود.

نکته مهم درباره مصرف اینست که تا آغاز این قرن تقریباً تمام احتياجات غذایی و شاید قسمتی از احتیاجات پوشاکی جامعه در داخل تولید می‌شده است از آغاز قرن که عشایر با مصرف قند و چای آشنا می‌شوند رفته رفته ارتباط آنان با شهرهای اطراف زیاد می‌شود و برای به دست آوردن قسمتی از احتیاجات مصرفی خویش به مبادله و معامله با گروهی شهرنشین یا شهرك‌نشين نياز پیدا می‌كنند این نیاز موجب رفت و آمد بیشتر شهرک‌نشينان و مردم عشایر می‌گردد تا به جایی که روابط اجتماعی و اقتصادی شبکه واحد مشترکی را تشکیل می‌دهند و گروه پیله‌ور و همچنین حامیان پیله‌ور به وجود می‌آیند که در برابر رساندن قسمتی از احتیاجات مصرفی جامعه عشایری محصولات دامی آنان را به چنگ می‌آورده و از منطقه خارج می‌کرده‌اند.

به هر حال در شرایط کنونی گرچه الگوی مصرف هنوز ساده و محدود است لکن قسمتی از آن باید از خارج منطقه تأمین شود و توجه به این نکته که در زندگی اهمیت زیادی دارد بسیار ضرور است. برای اینکه نمونه واقعی ارزنده‌ای از الگوی مصرف این مردم بدست داده باشیم مصرف یکسال خانوارهای مورد مطالعه را با دقت ممکن بررسی کرده و نتیجه را در جدول صفحه بعد آورده‌ایم:

توجه به نکات زیر در جدول شماره ۱۷ لازم است: [جدول در فرصت مناسب منتشر خواهد شد]

۱ – از اقلام جدول، گندم، جو، شلتوک، روغن، گردو، پیاز، مرغ و بلوط را معمولاً خود مردم تولید یا گردآوری می‌کنند.

۲ – علاوه بر ارقام جدول هر خانوار بین ۱۰ تا ٤٠ کیلو خرما در زمستان مصرف می‌کنند. هر خانوار نیز در حدود ۲۰ تا ۵۰ کیلو ماشك مصرف می‌کند.

٣- درسال‌های خوب در فصل بهار و تابستان هر خانوار مقداری ماست و دوغ و آغوز مصرف می‌کند که مقدار آن بستگی به تعداد بز و میش شیری و گاو شیری خانوارها دارد و از سالی به سال دیگر نیز خیلی تغییر می‌کند.

٤ – ارقام جدول فقط مربوط به یکسال گذشته (تابستان ٤٥ تا تابستان ٤٦) می‌باشد و قیافه این جدول از سالی به سال دیگر ممکنست به کلی تغییر کند. سالی که میزان باران سالیانه زیاد (بیش از ۳۰۰ – ٤٠٠ ميليمتر) و توزیع آن مناسب باشد ارقام جدول رشد می‌کنند و در خشکسالی‌ها ارقام همه ستون‌ها به جز ستون بلوط رو به کاهش می‌گذارد.

۵- با وجودی که در ستون بلوط فقط ۳ رقم به چشم می‌خورد این محصول جنگل بزرگترین مایه امید و نیرومندترین پناهگاه این مردم در سال‌های بد و خشك می‌باشد و در چنین سال‌هایی بلوط به مقدار زیادی جانشین گندم، جو و برنج می‌شود.

۶- تنها حیوان اهلی که به منظور استفاده از گوشت آن ذبح می‌شود مرغ است هیچگاه گوسفند یا بزی را برای خوردن گوشت آن ذبح نمی‌کنند(فقط در عروسی طبق سنت گوسفندی ذبح می‌شود) مرغ که توسط خود مردم پرورش می‌یابد نیز اکثراً وقتی کشته می‌شود که مهمان عزیزی وارد شده باشد.

۷- به این جدول باید مقداری هیزم که به عنوان سوخت استفاده می‌شود و به علاوه مقدار كمى كوشت كبك و شكار اضافه شود.

همچنین مقداری سبزی وحشی و میوه جنگلی مانند سی سه و بنه (زالزالک جنگلی) و مانند آن نیز مورد استفاده قرار می‌گیرد که استفاده از آنها خیلی نامنظم و اتفاقی است.

کشش تقاضا: ستون‌های مختلف جدول مصرف داراى يك درجه اشباع نیستند به عبارت دیگر اگر درآمد و قدرت خرید مردم رو به افزایش بگذارد ارقام ستون‌های مختلف جدول به يك نسبت رشد نمی‌کند قرائن و شواهد در مشاهدات نشان می‌دهد که ستون‌های اول و دوم نزديك به اشباع هستند. ستون چهارم با نقطه اشباع فاصله بیشتری دارد.

ستون‌های ٥ و ٦ و ٧ و ١٦ بیش از دیگر ستون‌ها در برابر کشش تقاضا حساسیت نشان خواهند داد به بیانی دیگر قسمت اعظم ریال‌های درآمد اضافی و یا محصول اضافی در راه افزایش مقدار این ارقام به کار خواهد رفت.

به نظر می‌رسد که وقتی قالب نیازها و احتیاجات کنونی پر شود و ارقام ستون‌های جدول کنونی به حد اشباع برسد میل به خانه‌سازی، خرید رادیو، گرام، چراغ توری، قالیچه و گلیم و رختخواب تقویت شود و به تدريج از قوه به فعل درآید.

اکنون برای برخی کالاها که از همه مهم‌تر رادیو و چای می‌باشد به طور مصنوعی تقاضا به وجود می‌آید. و یا بهتر بگوییم تقاضای موجود به صورت تقاضای موثر در می‌آید. همه مردم به مصرف قند و چای و خرید رادیو و گرام و برخی از آنان خرید تفنگ شکاری تمایل نسبتاً شدیدی دارند لكن قدرت خرید تقریباً اکثریت به اتفاق برای برآوردن این حاجت‌ها کافی نیست پیله‌وران و همچنین دوستان و آشنایان بهبهانی با آگاهی از این میل خاص بر مصرف، این اقلام را به کسانی که فکر می‌کنند محصولی اعم از دامی یا زراعی خواهند داشت به نسیه می‌دهند و هنگام به دست آمدن محصول آنرا معمولاً جنسى دریافت می‌دارند.

مثلاً در مورد تفنگ شکاری همه کارها و تشریفات مربوط به پروانه تفنگ را خود پیله‌ور انجام می‌دهد و همه چیز را حاضر و آماده تحویل مشتری عشایری می‌دهد.

غذا: غذایی که مردم می‌خورند چه از نظر کمیت و چه از لحاظ ترکیب و کیفیت به عوامل زیر بستگی دارد:

۱ ـ سال خوب یا خشکسالی

۲ ـ داشتن یا نداشتن دام (گوسفند، گاو یا هر دو) اگر فصل سال خوب باشد یعنی برف و باران به اندازه کافی و به موقع باریده باشد گندم و جو نسبتاً فراوان است. گوسفندها و گاوها زاییده‌اند و شیر و ماست و دوغ کافی در اختیار دامداران قرار دارد.

در چنین سالی دو دوره غذایی در سال وجود دارد، دوره شیرداری و دوره بی‌شیری، دوره شیرداری برای گوسفندداران معمولاً از اوایل بهار آغاز می‌شود و تا اوایل پاییز ادامه می‌یابد . در این دوره يک پايه اساسی غذاهای روزانه دامداران دوغ و ماست و مخصوصاً دوغ است پایه دیگر نان و گاهی برنج است (برنجی که مردم مصرف می‌کنند سه نوع است: اول چمپا است که مرغوب‌ترین برنج منطقه به حساب می‌آید و محصول چرام است این برنج را مردم بر دو نوع برنج دیگر ترجیح می‌دهند. دوم شصته نام دارد که نوعی برنج بهاره محلی است و از نوع نامرغوب حساب می‌شود. سوم مقداری برنج محصول شمال که به برنج رشتی معروف است و از طريق مغازه‌داران و سوداگران بهبهانی به منطقه می‌رسد).

غذای اصلی غالب توده‌های فقیر که تعدادشان نیز نسبتاً زیاد است «او پیازی» نام دارد، او پیازی به این ترتیب تهیه می‌شود: مقداری روغن در دیگچه‌ای می‌ریزند و چند دانه پیاز را در آن سرخ می‌کنند، سپس آب در آن می‌ریزند و مقداری نمك و ادویه نیز بدان می‌افزایند، وقتی که آب جوش آمد، بر می‌دارند و نان را در آن خرد کرده و تلیت حاصله را می‌خورند اگر کسی روغن نداشته باشد پیاز را در آب ریخته و پس از افزودن ادویه آنقدر می جوشانند تا پیاز پخته شود . سپس نان را در آن تلیت کرده و صرف می‌کنند.

در سال‌هایی که محصول گندم خوب نیست تنها امید مردم برای زنده ماندن جنگل‌های بلوط است، بلوط را می‌چینند و پس از اعمالی که روی آن انجام می‌دهند به جنسی تبدیل کنند که کلگ نام دارد.

کلگ که غذای زمستانی است همراه با مواد مختلفی خورده می‌شود؛ با دوغ «کلگ دو تا پس تو» کلگ دوغ را که خوردی و راه افتادی در پشت خانه احساس گرسنگی خواهی کرد. کلک را با يك نوع سبزی بیابان به نام هره می‌خورند «کلگ هره و کُه مره» کلگ و هره را که خوردی به کوه مرو زیرا گرسنه‌ات می‌شود. کلگ را با ماست نیز میخورند «کلگ ماس بوقت چاس» (چاس/چاست: ناهار) وقتی کلگ و ماست خوردی می‌توانی امیدوار باشی که تا موقع نهار تو را می‌رساند.

مطبوع‌ترین و جالب‌ترین غذایی که از نظر مردم با کلگ درست می‌شود کلگ کوشت است اما کم اتفاق می‌افتد که چنین فرصتی برای کسی پیش آید. «کلگ گوشت بره و شوشت». کلگ و گوشت را که خوردی با خیال راحت به سوی شوش راه بیفت منظور اینست که کلک و گوشت غذایی گیردار و مقوی است و آدم می‌تواند پس از صرف آن ساعت‌ها بلکه روزها راهپیمایی کند (شوش از ناحیه در حدود ۳۰۰ کیلومتر فاصله دارد در اینجا شوش کنایه از مکانی دور و راهی طولانی است).

لباس: رخش خورشید درباره لباس زنان و مردان اینگونه می‌نویسد:

لباس زنانه: لباس زنانه معمولاً عبارتست از پیراهن، شلوار، چارقد، کهنه سر، چادر و دلگ در جدول زیر مقدار پارچه لازم برای هريك از قطعات لباس بالا و قیمت تقریبی آن ذکر می‌شود.

[جدول در فرصت مناسب منتشر خواهد شد]

لباس مردانه: لباس مردان آبرودار معمولاً شامل زیرجامه، جومه، زیرپیراهن، شرت، کلاه و کت و شلوار می‌باشد که قیمت تقریبی آن در جدول زیر درج گردیده است:

[جدول در فرصت مناسب منتشر خواهد شد]

مشاهده می‌شود كه يك دست لباس براى يك زن و مرد عشایری ظاهراً در حدود ۱۷۵۰ ریال تمام می‌شود اما باید توجه داشت كه اين يك قیمت ظاهری است قیمت واقعی خیلی بیشتر از این رقم است زیرا خرید لباس اکثراً به طور نسيه به شکل روغنی یا سودی انجام می‌گیرد. حال فرض کنیم که معامله روغنی بوده باشد در اینصورت در تابستان باید علاوه بر مبلغ ۱۷۰۰ ریال پنج کیلو روغن هم باید بپردازد در اینصورت قیمت واقعی دو دست لباس ۲۵۰۰ ریال خواهد بود. با احتساب هر کیلو روغن ۱۵۰ ریال اگر فرض کنیم که معامله سودی (ده و دو) انجام گرفته باشد قیمت واقعی دو دست لباس ۲۱۰۰ ریال می‌شود.

تعاون همکاری: تو نئومی کمک ککا، ککا هم ورآردش/دقی که مین دلم بی بز تالم درآردش

معنی: تو به كمک برادرت نشتافتی اما برادرت آنرا بنا کرد/بز سیاه و سپیدم غمی را که در دلم جا گرفته بود بدر کرد.

این بیت پیامی است که مردی سالخورده برای برادر کوچکترش فرستاده است، می‌گویند جانعلی در گرمسیر مشغول ساختن خانه سنگی بود (توی سنگی) بر خلاف انتظار و توقع وی برادرش به یاریش نشتافت. جانعلی اندوه این امر دور از انتظار را همچنان در دل داشت تا بز سفید خالدارش (تال) مریض شد و مرد. جانعلی هم گوشتش را تنها خورد (در بین عشایر [لر] رسم چنین است که وقتی کسی گوسفندی ذیح می‌کند یا و گوسفندی می‌میرد و یا چیز نوبر و تازه و اتفاقی به چنگ کسی می‌آید برای خویشان و همسایگان هم سهم می‌فرستند) و سهمی برای برادر نفرستاد و به جای آن پیام منظوم بالا را ارسال داشت.

از این داستان واقعی کوتاه که یکسال پیش روی داده بود حداقل دو مطلب شایان توجه در زمینه همکاری و تعاون و جود دارد:

که وقتی کسی دست به کاری می‌زند که از عهده یک نفر و يك خانواده ساخته نیست دیگران بخصوص خویشاوندان و همسایگان به یاریش می‌آیند و بدون مزد و پاداش به همکاری می‌پردازند.

که هر وقت کسی چیزی به رایگان به دست می‌آورد که نادر است و اشتیاق به مصرف آن زیاد است خویشاوندان و همسایگان انتظار دارند که سهمی برای آنان فرستاده شود. بهترین مثال‌ها در این مورد اینست که گوسفندی بمیرد، شکاری به دست آید و یا عسلی فراوان از کندوها حاصل شود.

سوداگری: سوداگری در بین عشایر ریشه‌های تاریخی و عمیقی ندارد. علت اینست که سال‌ها بلکه قرن‌ها احتیاج زیادی به مبادله و معامله نداشته‌اند هرکسی خودش تولید می‌کرده و خودش نیز تولید خود را به مصرف می‌رسانده است. در موارد استثنایی نیز مبادله شكل تعارف و هديه و مانند آن داشته است سوداگر نیاز و احتياج اصلی و اساسی جامعه را بر طرف نمی‌کرده است بنابراین اهمیت و پرستیژ و اعتبارش نیز متناسب با نقشی بوده که انجام می‌داده است. پیله‌وران ضعیف و فقير سیار بهبهانی نیز مظهر عینی سوداگری بوده‌اند، پیله‌ورانی که برای اینکه زنده بمانند و برای اینکه بار کالای مختصرشان به تاراج نرود به جای مبارزه و مقاومت در برابر عشایر به خوشامدگویی و عجز و التماس می‌پرداخته‌اند.

کوتاه سخن اینکه به نظر ما عوامل زیر را باید علت‌های اصلی خوار شمردن سوداگری دانست:

۱- سوداگری نقشی اساسی در ادامه حیات جامعه عشایری نداشته است

۲- عده کمی از طبقه کم قدرت به این کار می‌پرداخته‌اند.

۳- سوداگری کاری استثنایی و کم اهمیت بوده است. درباره هر چیز استثنایی و تازه‌ای پیش‌داوری وجود دارد.

البته طوفان تحول و تغییری که زندگی عشایری را در بر گرفته در این جبهه زندگی نیز اثر گذاشته است. به نظر ما تحولات نیم قرن اخیر به قدری در حیات عشایر اثر گذارده است که آنان را دچار تردیدی بزرگ نسبت به زندگان خود کرده است آثار این تحول و دگرگونی در زمینه داد و ستد و سوداگری، خرده سوداگرانی هستند که در سال‌های اخیر در بین خود عشایر پیدا شده‌اند.

شماره ۲ در حدود پنج سال پیش بنیه مالی ضعیفی داشته است از این هنگام تصمیم می‌گیرد که ابتدا با آوردن نسیه از بهبهانی‌ها شروع به سوداگری کند. قند و چای و تنباکو و پارچه و مانند آن می‌آورده و به عشایر نسیه می‌داده و در فصل بهار و تابستان طلب‌های خود را وصول می‌کرده است.

اکنون با داشتن رمه کوچکی نه تنها ثروتمندترین مرد مال بلکه متمکن‌ترین مرد شیخ حسین است مهم‌تر اینکه او اکنون با سرمایه خودش که در حدود صد هزار ريال است کار می‌کند و این چنین سرمایه نقدی در بین این مردم رقم قابل توجه به شمار می‌رود.

شماره ۵ که دوست و همسایه شماره ۲ می‌باشد بر اثر موفقیت او به کار سوداگری تشویق شده است او دو سال است که به طریق «نیم سودی» کار می‌کند به این ترتیب که دوستی در بهبهان دارد که به یکدیگر اعتماد بسیار دارند، هر سال در پاییز و زمستان و اوایل بهار چندبار به دیدنش در بهبهان می‌شتابد و هنگام مراجعت مقداری جنس با خود می‌آورد هنگامی که در گرمسیر هستند اسباب‌ها را در گنج خانه خویش می‌گذارد و مردم به قدر احتیاجات خود را تامین می‌کنند و هنگام محصول به تدریج به صورت جنس دین خویش را ادا می‌کنند. سودی که عاید می‌شود بین ایشان و دوست بهبهانی به طور مساوی تقسیم می‌شود.

در آخرین روزهای مال در سردسیر شماره‌های ۲ و 5 پیاده سوی چال بایار که سردسیر دسته‌ای از طایفه بابکونی است راه افتاده از دو شب توقف هرکدام با مقداری روغن و يك گوسفند برگشتند این دو شب را دو مهمان بدهکاران خویش بودند… این نمونه‌ای از جمع‌آوری طلب است.

شماره ۵ ثروت دامی و اندوخته نقدی ندارد لکن بر اثر همین فعالیت ضمنی و کوچکی که انجام می‌دهد زندگانیش نسبت به دیگر همسایگانش بهبود بیشتری یافته است. سرمایه‌ای که در حال کار است در حدود یکصد و بیست هزار ریال است. سودی که در سال گذشته عاید شد معادل تقریباً چهل هزار ریال بوده که نصف آن عاید خودش شده است.

اکنون در منطقه دو نوع مرکز خرید و فروش و سه نوع عنصر خرید و فروش دارد.

مراکز خرید و فروش را به مراکز بزرگ و کوچک باید تقسیم کرد:

  • مركز بزرگ، دکان و دکان‌دارهای بهبهانی است
  • مركز كوچک، دكان‌هایی است که در روستاهای گرمسیر مانند تلگرد، تمبی و کره به وجود آمده این دکان‌ها یا متعلق به بهبهانی‌هایی هستند که در این روستاها با زن و فرزند خویش ساکن شده‌اند و یا متعلق به مردم بومی و محلی است و یا ترکیبی از این دو است یعنی سرمایه متعلق به بهبهانی است ولی فروشندگی را شخص محلی انجام می‌دهد. در تلگرد و تمبی هر سه نوع مغازه دیده می‌شود.

عناصر سوداگری عبارتند از:

۱ – خرده سوداگران عشایری که شماره های ۲ و ۵ نمونه‌ای از آنها هستند اینان خود دو نوعند:

  • الف: سرمایه از بهبهانی است.
  • ب: سرمایه از خود دارند.

۲ – خرده پیله‌وران بهبهانی

۳- پیله‌وران بزرگ و ثروتمند بهبهانی

نقش پیله‌ور: به نظر ما پیله‌وران به خصوص پیله‌ور بزرگ منطقه هم عامل بقای جامع عشایری هستند و هم عامل فقر آن، عامل بقای جامعه‌اند زیرا در دوره نیاز و احتياج به داد مردم می‌رسند. بدون تشریفات و تکلفات مایحتاج زندگی آنان را مانند خوراک و پوشاک و پول در اختیارشان می‌گذارند.

این دوره‌ها را دوره‌های نیاز كوچك و دوره‌های نیاز بزرگ می‌نامیم:

۱ – دوره نياز كوچک: که سالانه و تکراری است از نیمه‌های پاییز آغاز می‌گردد و تا پایان سال و شروع سال نو یعنی قبل از زمان کوچ به سردسیر ادامه می‌یابد ادامه می‌یابد. عشایری که از سردسیر به گرمسیر برگشته‌اند اکثراً برای تأمین احتیاجات خود از قبیل قند، چای، تنباکو، ادویه و پوشاك پولی در دست ندارند بنابراین در این دوره احتیاجات خویش را از پیله‌وران تأمین می‌کنند. همه چیز حتی پول می‌توانند به هر میزان (البته هر کس نسبت به اعتبار و دارائی خویش که پیله‌ور از آن به خوبی آگاه هست) می‌تواند دریافت دارند.

۲ – دوره نیاز بزرگ: خشکسالی‌ها هستند که هرچند سال یا چندین سال یکبار هستی عشایر را تا حد نابودی تهدید می‌کنند خشکسالی بلایی همه جانبه و دامنگیر است که بر تمام رشته‌های حیات مردم هجوم می‌برد. در سال خشك يعنى سالی که آسمان بر زمین بخیل می‌شود و برف و باران نمی‌بارد مرگ و میر ناشی از گرسنگی و بیماری در رمه‌ها می‌افتد، گندمی بر دیم‌زارها نمی‌روید و یا اگر بروید دانه نمی‌بندد حتی در جنگل‌های بلوط به دست نمی‌آید خشکسالی برای عشایر آنچنان مصیبت است که باید عشایر بود تا مشقت و سنگینی عظیم آن را احساس کرد. در چنین روزهای سختی که آن را در اینجا دوره نیاز بزرگ نامیده‌ایم تنها پناهگاه و مرجع امید مردم عشایری همین دوستان و به خصوص پیله‌وران بزرگ بهبهانی هستن اگر در این دوره اینان نبودند معلوم نبود چه بر سر عشایر می‌آمد و برای زنده ماندن به چه وسیله‌ای توسل می‌جستند؟

و اما چرا پیله‌وران عامل فقر جامعه عشایری این منطقه هستند؟ تشریح وضع مناسبات مردی که او را در اینجا خواجه آدم می‌نامیم پاسخ روشنی برای این پرسش است آدم ریش‌سفید و بزرگ يك مال از طایفه بایاری است او گرچه وضعی فقیرانه دارد و سطح زندگیش پایین است با معیارها و ملاک‌های عشایر این منطقه وضعی متوسط یا بالاتر از متوسط دارد. او در سال گذشته هنگامی که به مازه کره کوچ کرد (طایفه بایاری برخلاف اکثر طایفه‌های دیگر در سه منطقه سکونت دارند تابستان در دم تسوج، سردسیر زمستان و قسمتی از پائیز را در گرمسیر و قسمتی دیگر از پاییز و همچنین قسمتی از بهار را در منطقه‌ای بین گرمسیر و سردسیر به سر می‌برند) دو بار از پیله‌ور بهبهانی پول قرض کرد یکبار هشت هزار ریال و بار دیگر یک هزار ریال در حدود ٤٠٠٠ ریال هم قیمت يك بار برنج (در حدود ۸۰ کیلومتر) و قند و چای و پارچه‌ای شده است که مستقیماً از همان پیله‌ور در گرمسیر گرفته است ۱۴۰۰۰ ریال نیز از قرض.

سال پیش باقی مانده و یا به قول خودش از پیار (پیرار سال) نرسانده است (وقتی می‌گویند قرض خود را نرساندم منظور اینست که به اندازه کافی دام و محصول نداشتم که جبران تمام بدهیم را بکند)، بنابراین بدهی سال گذشته‌اش به ۲۷۰۰۰ ریال رسیده است این پول با او روغنی حساب شده است (۱) قانون روغنی صد می‌باشد یعنی بدهکار باید بابت ربع بدهی خویش از قرار صد تومانی سه کیلو روغن بپردازد، از آغاز بهار تا پایان تابستان امسال باید مبلغ بالا را و نیز ۸۱ کیلو روغن بابت سود آن تحویل می‌داد.

خواجه بدهی خود را به پیله‌ور بدین ترتیب ادا کرده است:

  • يک ورزا به قیمت ٦٥٠٠ ريال
  • نصف يک الاغ به قیمت ۲۰۰۰ ریال (نصف دیگر را قبلاً خریده بوده)
  • ۶ بره نیمه‌ای
  • یک میش
  • ۲ میش (یکی خالص و یکی نیمه‌ای)
  • يک بز نيمه‌ای
  • يک بز خالص
  • يک بز نیمه‌ای
  • نصف يک گاو به مبلغ ٣٥٠٠ ريال
  • ۲۱ کیلو روغن

به این ترتیب ۲۷۰۰۰ ریال وام خود را پرداخته لكن به جای ۸۱ کیلو روغن که بابت بهره باید می‌پرداخت فقط ۲۱ کیلو پرداخته و ٦٠ کیلوی دیگر آن را نتوانسته است تحویل دهد پیله‌ور این ۶۰ کیلو روغن را قیمت گذاشته و قیمت آنرا مجدداً به اصطلاح روغنی کرده است یعنی در سال آینده نه تنها باید این ۹ ریال را که بهره پول سال پیش بوده است به عنوان اصل بپردازد بلکه ۲۷ کیلو روغن حیوانی خالص نیز بابت فرع آن باید تحویل دهد.

در سطور بالا از گوسفند و بز و گاو و الاغ شمه‌ای سخن گفتیم و اينك توضیحی بیشتر درباره آن: در تار و پود روابط اقتصادی پیله‌وران بزرگ و عشایر امری وجود دارد که در نوع خود جالب است و شیوه‌ای کم‌نظیر برای تصاحب دام‌های عشایری است. قضیه از این قرار است که فرد عشایری به جای يك دام كامل نصف آن را به پیله‌ور می‌فروشد این دام ممکن است بز و میش و بره، گاوی الاغ باشد این نصف دام را مجبور است پیش این شخص بگذارد اما جالب اینست که نصف دیگرش را نیز در فرصت مناسب دیگری خواهد خرید و در چنین موقعی است که اگر بخواهد می‌تواند دام را از چنگ صاحب پیشین بگیرد و از بین عشایر خارج کند و در جایی دیگر به فروش برساند و یا به رمه خویش بیفزاید. مادام كه مالك نصف گوسفند است  بره،  پشم و  روغن آن هر ساله به صاحب جدید تعلق خواهد داشت.

حقایقی بیشتر درباره پیله‌وران: روابط پیله‌ور با مردم تنها جنبه اقتصادی ندارد بلکه دارای جنبه‌های اجتماعی و انسانی نیرومندی است. هر پیله‌ور باعده نسبتاً زیادی از مردم دوست است این دوستان هر وقت به بهبهان می‌روند در خانه دوست خویش فرود می‌آیند و مادام که در آن شهر هستند معمولاً ۲ تا ۵ شبانه‌روز نزد او پذیرایی می‌شوند و وسایل خواب آنان نیز آماده است بهبهانی‌هایی که دوستان کمی دارند آنان را در خانه خویش می‌پذیرند. پیله‌وران بزرگ که تعداد دوستان ایلی‌شان زیاد است مهمان‌سرایی جداگانه دارند. در حالیکه پیله‌ور در اعماق ذهن خویش هر يك از دوستان ایلی را به صورت منبع درآمدی می‌نگرد برای مردم قضیه وام دادن ظاهراً به این شکل مطرح بوده است که پیله‌ور به علت دوستی و آشنایی در مواقع سختی و تنگنای معیشتی به آنان وام می‌دهد. ظاهراً هر پیله‌وری به دوستان مورد اعتماد خویش پول و جنس می‌دهد.

علاوه بر این یکی از پیله‌وران زنی از یکی از طایفه‌های نیرومند مجاور منطقه گرفته و به نظر ما به این وسیله قدرت خود را تثبیت و گردآوری اموالی را که در فصل معین از میان عشایر جمع‌آوری می‌کند، تضمین کرده است.

پیله‌ور کوچک دیگری، زنی از یکی از طوایف منطقه گرفته بود. این قبیل روابط در گسترش نفوذ آنان در بین عشایر تاثیر بسزایی دارد (این شخص در بهبهان زنی دارد، زن عشایریُ زن دومش می‌باشد).

پیله‌وران برای اخذ طلب خود در فصل بهار و تابستان به منطقه می‌آیند و از مالی به مال دیگر می‌روند . آنان تاکنون به وسیله اسب و قاطر و الاغ به منطقه می‌آمده‌اند لکن از سه سال پیش که جاده‌ای درجه ۳ کشیده شده است تا تسوج که مرکز سردسیر است با اتومبیل‌های جیپ استیشن می‌آیند و از آنجا بر چارپای خود سوار می‌شوند و در قلب کوهستان بین مال‌های طایفه‌های مختلف می‌روند. روزهایی که در سردسیر بودیم چندین بار ناظر رفت و آمد آنان چه بر پشت فرمان اتومبیل و چه سوار بر اسب و قاطر بودیم در یکی از روزها که در آخرین حد منطقه سردسیر در مالی مهمان بودیم، پیله‌ور بزرگ در حالیکه بر اسبی نشسته بود و جوانی پیاده از عشایر همراهش بود وارد آن مال شد و به محفل ما پیوست.

جوان دفترچه‌ای را که صورت بدهى تك تك افراد در آن یادداشت شده بود در دستمالی پیچیده و بر کمر بسته بود.

معمول است که همه بدهکاران احضار می‌شوند؛ هر چه دارند تحویل می‌دهند و وضع جدید حساب‌هایشان در دفتر چه ثبت می‌شود.

جوانک که اجیر شده است، برای این همراه پیله‌ور حرکت می‌کند که دام‌هایی را که به جای طلب خود از مردم می‌گیرد براند.

آموزش و پرورش: در چرام آموزش و پرورش نو، پیشینه بیست ساله دارد دبستان رودکی اولین دبستانی است که در سال ١٣٢٦ در تلگرد یعنی مرکز سیاسی و ایلی چرام تأسیس می‌گردد.

چرام در آن زمان بخشی از شهرستان بهبهان بوده است. آقای اسکندر [خان] چرامی همت می‌گمارد و پس از درخواست‌های پی‌درپی موفق می‌شود که نوجوانی از طبقه خطیر تلگرد که گواهینامه ششم ابتدایی خود را در بهبهان گرفته بوده است به عنوان آموزگار به خدمت اداره فرهنگ درآورد و او را مأمور تأسیس دبستانی در ده مرکزی چرام نماید.

توضیح: درباره نظام سیاسی و مشخصاً رهبران لر به یاد می‌آورد اگرچه رهبری جامعه لر در گذر تاریخ مخصوصاً دوره پس از اتابکان (شاهان) لر دارای نقاط قوت و ضعف، فراز و فرودها، سلایق متفاوت، اختلاف‌نظرها و حتی چنددستگی‌ها بوده اما در کلیت امر می‌توان گفت دارای عملکردی قابل قبول به ویژه از زاویه دید «حفظ هویت» و همچنین درک شرایط و مقتضیات زمانه بوده است.

در همین راستا مشاهده می‌شود هرچند در گذشته‌ی تاریخ کشور، سوادآموزی مختص به طبقات خاصی از جامعه بوده و این مورد به صورت یک سنت درآمده بود اما در قرن اخیر و بنابه همان هماهنگیِ ذکر شده با شرایط و مقتضیات زمان (که خود ناشی از روحیه عملگرای لرها بوده)، نظام سیاسی مردم لرتبار چرام نیز در جهت تعلیم و تربیت معلم همت گمارده بود.

به هر تقدیر رخش خورشید در ادامه می‌نویسد که پس از آن تا سال ۱۳۳۰ یعنی در عرض ۹ سال دبستان جدیدی تأسیس نمی‌گردد.

در این سال دومین مدرسه در «آرو» کار خود را آغاز می‌کند (آرو از نظر ایلی و اجتماعی در ناحیه جداگانه بویراحمد گرمسیر قرار دارد لکن مدارس آن زیر نظر نمایندگی آموزش و پرورش چرام است) و از آن پس تا سال ١٣٤٦ هر ساله حداقل يک مدرسه جدید در منطقه چرام به وجود می‌آید تا در سال ١٣٤٦ تعداد مدارس در ناحیه چرام به ١٦ باب می‌رسد (نمایندگی آموزش و پرورش بخش چرام ۲۳ دبستان زیر نظر دارد لکن از این تعداد ۷ باب دبستان در خارج حوزه ایل چرام هستند). دو باب از این مدارس ٦ کلاسه، يک باب ۵ كلاسه و بقیه ٤ کلاسه هستند. بین این ١٦ باب مدرسه، دو مدرسه سپاهی و چهارده مدرسه عادی وجود دارد.

تعداد دانش‌آموزان مدارس حوزه ایل چرام که در سال تحصیلی ۴۱-۴۰، ٤٨٨ نفر بوده به ۷۷۲ نفر در سال تحصیلی ۴۷-۴۶ رسیده است.

تعداد دختران دانش‌آموز که در سال ٤١ سی و سه نفر بوده در سال ٤٦ به ۱۰۲ نفر بالغ گردیده یعنی در عرض ۵ سال از سه برابر افزون گشته است.

اگر جمعیت چرام را ۱۰۰۰۰ نفر فرض کنیم و گروه لازم‌التعليم را نیز ۱۷ درصد بگیریم، ۱۷۰۰ نفر كودك لازم‌التعليم خارج از مدرسه هستند. در حقیقت در حدود ۱۱ درصد پسران و ۸۸ درصد دختران لازم‌التعليم به مدرسه راه نیافته‌اند.

به نظر ما علت‌های اصلی کمی تعداد دختران دانش‌آموز دو چیز است:

  • نبودن معلم زن در منطقه
  • اعتقاد به این که مدرسه رفتن برای دختر تا بدان حد که برای پسر ضروری است ضرورت ندارد.

البته این اعتقاد در جامعه ایلی در حال تزلزل و دگرگونی است و بنابراین در سال‌های آینده مانع اساسی در برابر تحصیل دختران نبود یا کمبود معلم زن خواهد بود. اکنون در چرام فقط دو زن در تلگرد تدریس می‌کنند.

فارغ‌التحصیلان دوره‌های اول مدرسه رودکی چرام پس از دیدن دوره یکساله دانشسرای عشایری بهبهان (این دانشسرا چند سال پیش منحل [!؟] شده است. هر سال چند نفر تحصیلکرده واجد شرایط طبق سهمیه فرمانداری کل کهگیلویه به دانشسرای عشایر فارس فرستاده می‌شود) با عنوان كمك آموزگار به خدمت آموزش و پرورش درآمده برخی در مدرسه رودکی و برخی دیگر در مدارس تأسیس یافته دیگر به کار معلمی پرداخته‌اند.

۲۵ نفر که جز یکی دو تا، بقیه اهل ایل هستند در مدارس چرام تدریس می‌کنند.

درباره این معلمین و تأثیری را که بر جامعه محلی می‌گذارند می‌توان چنین سخن گفت:

  • یک: چون محلی هستند شرایط زندگی برای آنان خیلی دشوار نیست.
  • دو: مسائلی که ناشی از تضاد ارزش‌ها است ایجاد نمی‌کنند.
  • سه: حقوقی را که دریافت می‌دارند کمکی به تعدادی از خانواده‌ها است.
  • چهار: حقوق آنان در جامعه گردش نمی‌کند بلکه غالباً از صندوق دولت مستقیماً به حساب پیله‌وران و دوستان بهبهانی منتقل می‌گردد.
  • پنج: ظاهراً تغییری اساسی در رفتار اجتماعی آنان مشاهده نمی‌شود. واكنش يك آموزگار عشایری در برابر خان در برابر ژاندارم در برابر مأمور دولت و در برابر پیله‌ور تا حد زیادی بر روال سابق است.
  • اینکه اغلب آموزگاران مبلغی در حدود بین ۳۰ تا ۱۰۰ هزار ریال به یکی از پیله‌وران یا مغازه‌داران بهبهان بدهکارند و حتی برخی چك حقوق ماهانه خود را هر ماهه به نام پیله‌ور می‌کشند نمونه‌ای از این است که آموزگار عشایری نتوانسته است از شبکه روابط اقتصادی و اجتماعی خود را بیرون بکشد.

اساس این قرض در سال‌هایی ریخته شده که این افراد در دانشسرای عشایری بهبهان مشغول تحصیل بوده‌اند.

دوستان بهبهانی در این زمان پول و لباس و دیگر مایحتاج آنان را به قرض در اختیارشان می‌گذارده‌اند. وقتی که این افراد دانشسرای عشایری را به پایان رسانده و استخدام شده‌اند نیز تا شش ماه حقوقی نمی‌گرفته‌اند و به ناچار زندگانی خود را با پول همین دوستان بهبهانی اداره می‌کرده‌اند.

تاثیر آموزگاران محلی از نظر نوآوری بر جامعه عشایری اندک است. با وجود این آموزگاران عشایری گروهی هستند که می‌توانند در زمینه عمران و توسعه و تحول منطقه نقشی اساسی و درخور توجه ایفا کنند.

فقر تجهیزاتی مدارس بسیار چشمگیر است. اغلب مدارس ساختمان، نیمکت و حتی بشکه آب ندارند. در بعضی جاها اهالی جمع شده‌اند و اطاقی برای بچه‌ها ساخته‌اند تا در آن بنشینند و درس بخوانند اما همین اطاق‌ها هم در و پنجره ندارند و در نتیجه گرد و خاك و پشه و مگس به آسانی به داخل آنها راه می‌یابد.

به نظر می‌رسد كه كمک و تجهیز این مدارس کمکی مفید و موثر باشد.

بچه‌ها ساخته‌اند تا در آن بنشینند و درس بخوانند اما اطاق‌ها همین هم در و پنجره ندارند و در نتیجه گرد و خاک و پشه و مگس به آسانی به داخل آن راه می‌یابد. به نظر می‌رسد که كمک به تجهیز این مدارس کمکی مفید و موثر باشد.

نکته دیگری که باید در اینجا از آن یاد شود اینست که عده‌ای در حدود ۳۵ خانوار در سال‌های اخیر به تدریج از کوچ دست کشیده و در تسوج یعنی مرکز سردسیر ایل ساکن شده‌اند. همه کودکان این عده از تحصیل محرومند و با وجود تقاضاهای اصرارآمیز اهالی نتیجه‌ای به دست نیامده است این امر خود نشانه‌ای از ناهماهنگی سیاست‌ها در مرحله اجرایی است. در حالیکه همه جا از اسکان سخن رانده می‌شود عده‌ای که خود اسکان شده‌اند از داشتن يک مدرسه ساده عشایری محروم مانده‌اند.

توضیح: چنانکه قبلاً در پست «لرهای فیلی در سفرنامه داگلاس» نیز گفته شد نظام سیاسی و در رأس آن رهبران لر حکم «سر» را برای جامعه داشته‌اند که با از بین رفتنش، لرها در مشکلات و مصیبت‌های گوناگونی گرفتار آمدند؛ به هر تقدیر مکتوبات رخش خورشید در مطلب فوق، یادآور مطالب گفتار «داستان کلو» است آنجا که گفته شد: سياست تخته قاپو و شیوه‌ی اجراي سريع و همراه با زور آن بر زندگي اقتصادی و اجتماعی عشاير (عمدتاً به دليل فروپاشی نظام دامداری) اثرات منفی گوناگونی را در پی داشت به ویژه که می‌توان گفت در سال‌های بعدی، اجرای شتاب‌آلود اصلاحات ارضی آن را تشدید کرد؛ در واقع روند نادرست اجرای مدرن‌سازی جامعه ايران و توسعه‌ی نامتوازن آن، باعث وارد آمدن ضرباتی سهمگين بر پيكر عشاير غيور كه در طول تاريخ پرفراز و نشيب كشور، یکی از ارکان اساسی حافظ اين مرز و بوم بوده‌اند، شده بود.

ضرورت ایجاد دبیرستان: ايجاد يك دبیرستان در چرام به دلایل زیر ضرورت فوری دارد:

در این ایل ۷۲ نفر در سال تحصیلی ٤٧ – ٤٦ در كلاس ششم ابتدایی مشغول تحصیل بوده‌اند. اگر ۹۰ درصد این عده به گذراندن این دوره توفیق یابند اقلاً ٤٦ نفر دانش‌آموز برای سال اول دبیرستان خواهیم داشت.

مادام که دبیرستانی اعم از علمی یا فنی و حرفه‌ای در محل وجود نداشته باشد عده زیادی از کودکان به علت ضعف بنیه مالی تحصیل را رها می‌کنند.

رفتن فرزندان عشایر نسبتاً متمکن به بهبهان برای ادامه تحصيل موجب دوام نظام پیله‌وری موجـود می‌گردد چه کودکان عشایر در خانه یکی از دوستان بهبهانی ساکن می‌شوند و به علاوه پول لازم برای انجام هزینه‌های تحصیلی را از همین دوستان قرض می‌کنند و روابط اجتماعی که از این طریق تقویت می‌گردد به بقای نظام داد و ستد موجود که بر اساس گران فروختن و ارزان خریدن قرار دارد كمك مي‌كند.

با تأسیس دبیرستان در چرام فرزندان ناحیه بویراحمد گرمسیر نیز می‌توانند از آن استفاده کنند.

و بالاخره ايجاد يک دبیرستان عده‌‌ای را با سطح تحصيلات بالاتر وارد ایل می‌کند که می‌توان با نقشه سنجیده‌ای آنان را در زمینه توسعه اجتماعی و اقتصادی منطقه به کار گرفت.

به‌عنوان حسن ختام ضمن آرزوی تندرستی برای همه تلاشگران عرصه شناخت و معرفی عشایر به‌ویژه تبار بزرگ لر، مجدداً گرامی داشته می‌شود یاد و خاطره تمام درگذشتگانی که دل در گرو سربلندی و سعادت این تبار کهن داشتند و بر همان سیرت چهره در نقاب خاک کشیدند مخصوصاً زنده‌یاد دکتر نادر افشار نادری که بنیانگذار ارزشمندترین پژوهش‌ها درباره نظام سنتی عشایر لرتبار کهگیلویه بودند.

6 thoughts on “مونوگرافی چرام؛ خانواده و اجتماع

  1. با عرض سلام و خسته نباشید
    میخواستم درخواست کنم اگر میشه یک توضیح کوتاهی در مورد درگیری های ایل بهمئی و ایل طیبی بدین
    در مورد سفرنامه جدید لایارد که به عنوان(ایل بهمئی و لشکر کشی به طیبی) جدیدا منتشر شده هم یک توضیح بدین با تشکر

    • سلام
      ضمن سپاس از ابراز محبت جنابعالی، موارد زیر جهت تبیین بیشتر موضوع مطرح می‌گردد:

      ۱- پرداختن به تاریخ پر فراز و نشیب ایلات و طوایف لر از حوصله این مجال (بخش دیدگاهها) خارج بوده و خود نیازمند گفتارهایی جداگانه است؛ در همین راستا تلاش خواهد شد بمرور زمان به بررسی تاریخ، جغرافیا و طوایف لر از جمله بهمئی و طیبی پرداخته شود تا ضمن کسب شناخت از هویت و اصالت‌ها، بستر گفتگو و تبادل‌نظر اختصاصی در قالب بخش دیدگاههای هر گفتار مهیا باشد.
      به هر حال نه تنها در خصوص بهمئی و طیبی بلکه در مرتبه‌ی بالاتر و از زاویه دید کلان‌نگر، درباره تاریخ ایلات و طوایف لر می‌توان گفت هرچند پس از ورافتادن اتابکان (شاهان) لر، سازمان سیاسی مردم لر به رهبری و فرماندهی امیران، والیان و خوانین با همراهی دلاوران و سلحشوران (شمشیرزنان و تفنگچیان) توانست انسجام لرها را تا حدودی حفظ کرده و عملکرد قابل قبولی را به ویژه از زاویه دید «حفظ هویت» ارائه دهند اما به هر تقدیر هیچ‌گاه اتحاد شایسته و لازم را بازنیافته و گرفتار سلایق متفاوت، اختلاف‌نظرها و حتی چنددستگی‌ها شده بودند.

      ۲- درباره کتاب «سفرنامه بهمئی و لشکرکشی به طیبی» بایستی گفت در واقع چاپ دوم کتاب «سفرنامه بهمئی» است که به همت کاوه بیات (نوه دختری ایلخانی قشقایی و از مترجمین و نویسندگان فعال در حوزه ایلات و عشایر جنوب) ترجمه شده است.
      ضمناً نویسنده کتاب «کاپیتان نوئل بریتانیایی» می‌باشد که گزارشی از تحولات کهگیلویه و بختیاری در جنگ جهانی اول را به مقامات مافوق خود ارائه داده بود. همچنین به بخشی از مطالب این کتاب در گفتار قلعه خان نشین در ایل بهمئی استناد شده است.

        • درود
          ضمن تشکر از نظر لطف آن برادر محترم، نوشتن از لر موجب افتخار می‌باشد زیرا به درستی ذات لر چیزی جز صفا، صمیمیت، صداقت و شجاعت نبوده است.

  2. یک بیوگرافی هم درباره سادات منگزوری اگر میشه تقدیم کنین🙏🏻

    • سلام
      ضمن تشکر مجدد از ابراز محبت و توجه جنابعالی، در پست طوایف ایل بهمئی، ذیل تیره احمدی به سادات منگزوری اشاراتی شده است البته ناگفته نماند چنانکه بارها گفته شد مدنظر بوده و می‌باشد تا بمرور زمان در چارچوب گفتارهای جداگانه به ایلات و طوایف لر از جمله طوایف بهمئی و طبعاً سادات منگزوری پرداخته شود.
      ضمناً قابل ذکر است اگرچه سادات منگزوری، در اصل سید بهمئی می‌باشند اما گفته می‌شود گروههایی از آنان در سازمان سیاسی اجتماعی برخی ایلات و طوایف دیگر نیز حضور داشته‌اند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *