مونوگرافی منطقه یاسوج

در ادامه‌ی گفتار پیشین و کسب شناخت از کهگیلویه‌ی کهن و وارث آن یعنی استان کهگیلویه و بویراحمد در قامت یکی از استان‌های لرنشین، در مجال حاضر نگاهی مفصل‌تر به مقاطعی از تاریخ منطقه یاسوج در سرزمین بویراحمدعلیا می‌گردد؛ ناحیه‌ای که بعدها به‌عنوان مرکز استان کهگیلویه و بویراحمد سربرآورد.

با تحولات وسیع صورت گرفته در دهه چهل شمسی و از بین رفتن سازمان سیاسی ایلات ششگانه کهگیلویه، در نهایت با تشکیل فرمانداری کل کهگیلویه و بویراحمد و سپس استان شدنش، منطقه وارد دوره‌ای جدید از نوع روابط و اداره امورات خویش گشت که گوشه‌هایی از آن را می‌توان در ادامه مشاهده نمود.

به هر تقدیر ضمن آنکه در این پست تلاش می‌شود تا با مراجعه به پژوهشهای ارزشمند انجام گرفته توسط تیم پژوهشی گروه عشایری موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران با سرپرستی دکتر نادر افشار نادری که طی سفر مطالعاتی به کهگیلویه شناختی دقیق‌تر از منطقه یاسوج را به دست داده، به مقصود رسید، شایسته است پیش از ورود به اصل مبحث به نکات زیر عنایت داشت:

  • الف – اگرچه لرستان بزرگ از استان همدان تا سواحل خلیج فارس را می‌توان جلوه‌ای از آمال و آرزوهای مردم لر دانست اما بلحاظ اهمیت تقسیمات اداری معاصر در امور جاری کشور و جایگاه استان‌ها در این رابطه، شناخت هرچه بیشتر از مرکزیت استان یعنی منطقه یاسوج لازم به نظر می‌رسد.
  • ب – تاریخ، جغرافیا و سرگذشت سیاسی اجتماعی مناطق لرنشین از جمله یاسوج را بایستی در گذر زمان و فراز و فرودهایی که داشته‌اند نگریست؛ بر همین اساس بررسی جامع و مانع، نیازمند گفتارهای متعدد بوده و از توان یک پست خارج است.
  • ج – بر مبنای بند (ب) بایستی به دو نکته اشاره کرد: نخست اینکه در مجال حاضر به قسمتی مشخص از ایل بویراحمد یعنی بویراحمدعلیا (منطقه یاسوج) پرداخته می‌شود و بررسی سایر مناطق چون بویراحمدسفلی و بویراحمد گرمسیر نیازمند پست‌های مستقل است. دوم اینکه تمرکز اطلاعات ارائه شده در این گفتار مربوط به دهه چهل شمسی بوده و همان بازه زمانی را مورد بررسی قرار داده و شناخت سایر دوره‌های زمانی نیازمند پست‌های جداگانه است.

علی اکبر قدیمی (یکی از پژوهشگرانی که دکتر نادر افشار نادری را در آن پروژه مطالعاتی همراهی می‌کرد) و حاصل تحقیقات او موضوع سلسله گفتارهایی است، درباره مونوگرافی منطقه یاسوج مطالبی را به شرح زیر آورده است:

موقعیت منطقه یاسج در دهه چهل

مقدمه: منطقه یاسوج که در قسمت سررود بویراحمدعلیا واقع گردیده به دو ناحیه متمایز از یکدیگر تقسیم می‌شود:

  • یاسوج مرکزی یا شهر یاسوج که مرکز فرمانداری کل کهگیلویه و بویراحمد است [بعداً به استان ارتقاء پیدا نمود]
  • چهار قریه بنامهای جدول فرامرزی (یاسوج فرامرزی)، یاسوج امیری (امیران – امیریان)، یاسوج سادات و قریه جدول قدم (معصوم‌آباد که در سال 1309 در این منطقه ساخته شده و بالطبع در پاره‌ای از رویدادهای آن سهیم شده است) مشهورند.

هر یک از آبادیهای چهارگانه بالا از دو نظر مورد بحث و تحقیق قرار خواهند گرفت:

  • خصوصیات مشترک
  • خصوصیات انحصاری

۱- خصوصیات مشترک: قدیمی در این رابطه مطالبی به شرح زیر آورده است:

الف – سابقه تاریخی: بنابه قول پیرمردان ده و افسانه‌هایی که در بین اهالی رایج است منطقه یاسوج که مشتمل بر 3 ده جدول فرامرزی، یاسوج امیری و یاسوج سادات است زمانی منطقه‌ای بوده است بسیار آباد و مرکز فرمانروایی تیره نگین‌تاجی یا تیرتاجی که یکی از طوایف بویراحمدعلیا بوده، خود اهالی دهات سه‌گانه حکایت می‌کنند که گاهگاهی ضمن شخم زدن زمین و یا حفر چاه به اشیاء سفالی از قبیل کوزه‌های سنگی بسیار بزرگ و غیر برخورد کرده‌اند که دلالت بر سابقه‌ی دیرینه این منطقه می‌کند. از جمله این اشیاء خمره‌های بزرگی است که برای پختن شیره انگور از آن استفاده می‌کرده‌اند. به هر تقدیر آنچه می‌توان به تحقیق و درستی درباره آن قضاوت نمود اینکه منطقه یاسوج دارای سابقه تاریخی کمتر از 150 سال نمی‌باشد.

چنانچه مؤلف فارسنامه ناصری درباره یاسیج که امروزه بنام یاسوج مشهور است گوید.

آنچه در بررسی رویدادهای این منطقه قابل دقت است و تأثیر زیادی در فعالیت‌های اقتصادی مردم بجای گذارده غارت‌های متوالی و پی در پی است از طرف همسایگان مجاور که در نتیجه غارت‌ها لطمه شدیدی به دامداری آنها وارده آمده و هنوز هم نتوانسته اند آنرا جبران کنند زیرا در هر غارت علاوه بر اینکه تعدادی از دامهای آنها به غنیمت برده و منازلشان خراب می‌شد چند خانواری نیز از منطقه کوچ کرده و به نقطه‌ای دیگر می‌رفتند. چنانچه از سال 1320 ببعد بارها دهات مورد بحث غارت و ساکنین قراء جدول فرامرزی و یاسوج امیری و جدول قدم به ترتیب هر کدام چند سالی را به حالت قهر در گرگی ممسنی، کامفیروز فارس و اردکان بسر برده‌اند و در موقع بازگشت به موطن اصلی خود عده‌ای از آمدن خودداری نموده و در همان محل‌ها باقی مانده‌اند.

با توجه به مطالب مطرح شده در پژوهشهای علی اکبر قدیمی، در اینجا ذکر دو نکته لازم به نظر می‌رسد:

  • نکته نخست: از بیانات پیران و بزرگان و نیز بررسی منابع تاریخی چنین برمی‌آید که لرها صرفاً کوچ‌نشین نبوده‌اند بلکه گروههایی از آنها یکجانشین و نیمه‌یکجانشینی اختیار می‌کرده‌اند؛ موضوعی که در آینده بدان پرداخته خواهد شد.
  • نکته دوم: در باب غارت، علت‌ها و چرایی آن سخن‌ها رفته که مدنظر می‌باشد تا در فرصت مناسب بدان پرداخته شود اما در این مجال بدین نکته بسنده می‌گردد که در زمان حال چه بسا غارت‌های بسیار بی‌رحمانه‌تری البته با رنگ و لعابی آراسته صورت پذیرد.

ب – شکل شناسی ده: بر فراز یک رشته از تپه‌های خاکی و هم ارتفاع و در میان تک درخت‌های تبریزی و گردو، نمای چند ده که از فاصله دور تشخیص آن تا حدی مشکل است دیده می‌شود.

در پایین این تپه‌ها شهر جدیدالاحداث یاسوج واقع شده که 4 آبادی ذکر شده از اقمار آن بشمار می‌روند و اغلب به وسیله یک یا چند راه که در اثر مرور زمان درست شده و فاصله آن نیز از 300 الی 1000 متر بیشتر نیست به شهر وصل می‌شوند.

ساختمان‌های 4 ده کم و بیش دارای شکل واحدی هستند و چیزی که حکایت از قدمت و یا کهن سالی نماید غیر از درختان کهنسال گردو موجود نیست و این نشان می‌دهد که بنای خانه‌های ده که اکثراً خشت گلی است هرچند سال یکمرتبه در اثر ریزش برف و بارانهای شدید خراب می‌شوند و در همان محل بنای جدیدی با مصالح قبلی ساخته می‌شود.

خانه‌های این دهات اکثرا دارای یک در ورودی است بدون داشتن پنجره از این رو داخل اتاق‌ها همیشه تاریک می‌نماید و هر تازه واردی لااقل مدتی وقت می‌خواهد تا به تاریکی عادت کرده و قادر به تشخیص پیرامون خود گردد.

سقف اتاق‌ها با تیرهای چوبی و برگ درختان پوشیده شده و غالبا از دود اجاقی که دائما در حال سوختن است سیاه گردیده. اتاقی که ذکر آن رفت محل زندگی یک خانوار 5-6 نفری است، همین اتاق که همه امور زندگی یک خانوار اعم از طبخ غذا، خوردن، خوابیدن و… در آن انجام می‌شود.

ابعاد هر اتاق اکثراً 3/5 در 2/5 است و وسایل یک خانوار عبارت است از:

  • چند دست رختخواب
  • یک یا چند عدد گبه
  • یک یا دو قطعه حصیر و گلیم
  • یک صندوق مخصوص نگهداری البسه
  • مقداری ظروف مسین و آلومینیومی
  • تعدادی خور، خورجین و احیاناً یک چراغ بادی یا زنبوری که جز در شب‌هایی که مهمان داشته باشند روشن نمی‌کنند.

در کنار هر واحد مسکونی یک آغل قرار دارد که محل نگهداری چند رأس دام است.

معابر عمومی ده اغلب آغشته به کود حیوانات است و نیمی از زنان و مردان و تقریباً تمامی کودکان با پای برهنه در آن رفت و آمد و بازی می‌کنند زیرا کفش، گران و بیشتر در مواقع کار در صحرا بپا می‌کنند. [عشایر کوچرو گیوه به پای می‌کردند که معروف‌ترین آن گیوه ملکی بوده است؛ برخی نمونه‌های گیوه نیز توسط خود عشایر تولید می‌گردید مانند گیوه بندی در میان بهمئی‌ها]

در هر ده، منزل رئیس یا کدخدای ده دارای وضع مرتب‌تری است و احیاناً یک اتاق مخصوص پذیرایی افراد تازه وارد می‌باشد ولی اغلب از افراد تازه وارد در روی پشت بامهای کوتاه اتاقها پذیرایی می‌شود.

ج – تأسیسات ده: تأسیسات عمومی از قبیل حمام، مدرسه، غسالخانه، لوله‌کشی آب و غیره وجود ندارد، تنها در یاسوج امیری یک آسیاب است که مدتها است از کار افتاده و  بعلت کم آبی فعالیتی ندارد.

بعلت نزدیکی این آبادیها با شهر یاسوج، اکثر خدمات ذکر شده در شهر انجام می‌شود.

نخست – حمام: استفاده بعضی خدمات مثل حمام هنوز هم برای اکثر آنها تازگی دارد زیرا ماهی یکمرتبه هم که بخواهند از آن استفاده نمایند، یک خانواده 6 نفری مبلغی در حدود 100 ریال بایستی پول بپردازد بنابراین ترجیح می‌دهند که در تابستان در آب چشمه تنگ یاسوج و در طول مدت زمستان هم دو یا سه بار در منزل حمام کنند.

دوم – آب: لوله‌کشی آب اگرچه هنوز وجود ندارد ولی بعلت دسترسی این آبادیها به آبشار و چشمه‌های تنگ یاسوج، به وسیله کشیدن جداولی چند، آب مشروب ده و زمینهای زیر کشت را به ترتیب زیر فراهم می‌کنند:

  • الف: جدول فرامرزی که آب مورد احتیاج آبادی جدول فرامرزی را تأمین می‌کند و مقدار آب آن بستگی به میزان بارندگی دارد و بین ½ تا 5/1 سنگ متغیر است.
  • ب: جدول آب یاسوج امیری
  • ج: 2 جدول یکی بنام رزک که از محمودآباد و دیگری که نام معینی ندارد از تنگ یاسوج آب مورد مصرف اهالی و زمینهای جدول قدم را فراهم می‌کند.
  • د: یاسوج سادات که در تنگ یاسوج و میان چشمه زارهای متعددی واقع شده، به وسیله چند رشته جدول آبیاری می‌شود.

د – مالکیت: مالکیت زمین و دام در این منطقه تابع شکل خاصی است که با دیگر مناطق عشایری  شاید تا حدی متفاوت باشد. مالکیت دام و زمین در این ناحیه تابع قانون ثابتی نبوده و در هر هجوم و غارت تعداد دام و مقدار زمین هر ده بستگی به شدت حمله و دخالت میانجی‌های منطقه داشته زیرا در بسیاری از موارد ساکنین این آبادیها مجبور به ترک منطقه و رها کردن خانه و زندگی خود گردیده‌اند و پس از چند سال که عده‌ای به زادگاه اولیه خود مراجعت می‌نمودند می‌بایستی مبارزه‌ای پیگیر و دائمی را شروع نمایند تا مقداری از زمینهای خود را با وساطت ریش‌سفیدان پس بگیرند؛ این چنین شکل از زندگی و جنگ و ستیز با همسایگان مجاور باعث پدید آمدن یک نوع تعاون بین ساکنین هر ده گردیده چنانکه افراد یک مال که معمولاً 6 خانوار هستند در همه امور مشارکت و همکاری دارند مثلاً در موقع شخم زمین رئیس یک مال گاو کار خود را به رایگان در اختیار همه قرار می‌دهد و آنها نیز متقابلاً در موقع برداشت محصول و یا جمع‌آوری هیزم به او کمک می‌کنند.

بعبارت دیگر پس از تحدید دامداری تلاش این مردم صرف آن می‌شود که از چند قطعه زمین کوچک محصولی در حد زنده ماندن و نه زندگی کردن بردارند و همین مسأله آنها ناخودآگاه بسوی یک همکاری و تعاون جمعی کشانیده. در گذشته هر خانوار مقدار کمی بهره مالکانه به تناسب تعداد دام و مقدار زمین به کدخدای ده می‌داد که او نیز در مقابل تعهدات و وظایفی را بعهده داشت؛ در سالهای سخت و بی باران کدخدای ده مجبور بود که از افراد تحت نفوذ خود نگاهداری نماید، بعبارت دیگر بهره مالکانه خود نگهدارنده زندگی جمعی آنها بوده و هر فرد عشایری خود را ملزم به رعایت و احترام به آن می‌دید.

پس از تقسیم اراضی بین زارعین، شکل مالکیت تغییر چندانی پیدا نکرد زیرا نه زمین زراعتی هر آبادی بیشتر شده و نه دستگاه مسئولی عهده دار اداره روابط بین افراد در جهت بهتر کردن وضع زندگی آنها  گردیده است بنابراین اصلاحات ارضی در حد تقسیم اراضی متوقف مانده است.

در هنگام تقسیم زمین آنها را امیدوار کرده‌اند که در پس این عمل زندگی بهتری برای آنها خواهد بود و این فکر امروزه آنها را در یک حالت بیم و امید نگهداشته. از طرفی زمینهای زراعتی  این 4 آبادی مناسب برای کشت چغندر نمی‌باشد و تنها امید آنها این که دولت کمک مؤثری به آنها بنماید.

هـ – کشاورزی: در منطقه یاسوج بتدریج نظام کشاورزی تا حدی جانشین نظام دامداری می‌گردد. در گذشته دامداری بیشترین سهم را در اقتصاد منطقه داشته است ولی اکنون کشاورزی رو به توسعه می‌باشد با اینحال کشاورزی در حدی نیست که به تنهایی معیشت عشایر منطقه را تأمین کند. چون زمینهای کشاورزی بیشتر در دامنه کوهها و تپه ها قرار دارد و امکان استفاده از آنها بصورت زراعت آبی کم است و در نتیجه قسمتی از زراعت آنها دیم است که بازده زیادی ندارد، استفاده از کود حیوانی چندان معمول نیست، میزان برداشت محصول به آمدن باران و مصون ماندن زراعت از آفات بستگی دارد. گندم آبی تخمی 5 تا 10 و گندم دیمی تخمی 3 الی 7 تخم بازده دارد.

در حال حاضر زمینهای مناسب کشت محدود است و با افزایش جمعیت منطقه و کمبود زمین، زمینهای آیش بتدریج بزیر کشت آمده است و اکنون بیشتر زمینها بطور مداوم کشت می‌شود و در نتیجه زمینها به اصطلاح خودشان لاغرتر می‌شود و بازده ضعیفی دارد.

نخست – انواع محصولات کشاورزی: امروز[ه] محصولاتی که در منطقه کاشت و برداشت می‌شوند عبارت است از گندم و جو (آبی و دیمی)، ماش، عدس، لوبیا، نخود و ذرت.

تنها محصولی که بعداز گندم درآمد نسبتاً خوبی دارد کشت ماش می‌باشد که هر من ماش بین 40 تا 80 من محصول می‌دهد و در صورت مبارزه با آفت آن می‌شود کمک نسبتاً موثری به اکثر کشاورزان نمود.

صیفی‌جات از قبیل گوجه‌فرنگی، خیار، خربزه و هندوانه به مقدار کم و در حد احتیاج کاشته می‌شود و فقط مازاد گوجه فرنگی برای فروش به بازار شهر عرضه می‌شود.

باغداری اخیراً به علت یک جانشینی، رو به توسعه می‌رود و بجز آبادی جدول قدم که زمینهای زیر کشت آن محدود می‌باشد، سایر آبادیهای مقداری از زمینهای خود را اختصاص به درختان میوه داده‌اند.

بیشتر باغهای منطقه یاسوج در تنگه یاسوج واقع است و ساکنین آبادی یاسوج سادات در پرورش درختان میوه از قبیل گردو، زردآلو، سیب، گلابی و انگور سابقه زیادتری دارند لکن به علت عدم آشنایی با نحوه صحیح پرورش درختان میوه، محصول بدست آمده اغلب به مصرف داخلی خانوارها می‌رسد.

میزان زمین زیر کشت منطقه:

  • زمین زیر کشت زراعت آبی 272 هکتار
  • زمین زیر کشت زراعت دیمی 52 هکتار
  • زمین زیر آیش 262 هکتار
  • جمع 586 هکتار

586 هکتار زمین قابل کشت منطقه متعلق به ساکنین 4 آبادی مذکور است. در 2 آیش که مالکیت قسمتی از آنها تاکنون به طور قطع روشن نگردیده است و مورد اختلاف بین ساکنین آبادیهای مذکور می‌باشد و این موضوع به سبب آن است که قسمتی از این زمینها وقفی است و بر سر تعیین تکلیف آنها بین اداره اصلاحات ارضی و سازمان اوقاف اختلاف نظر وجود دارد.

برداشت محصول گندم و جو در صورت مساعدت عوامل طبیعی در منطقه، تخمی 7 تخم است و حال آنکه در سال زراعی 46 برای کشت‌گر یاسوجی وضع چنین نبوده، بلکه به علت آفت سیاهک، هر تخم یک تخم بازده داشته است که علاوه بر کمبود محصول، 15 من از سهم مالک هم از مقدار فوق پرداخت شده و در نتیجه محصول کشاورزی در سال 46 حتی پاسخگوی حداقل احتیاجات آنها نبوده است.

دوم – زمان کاشت: در منطقه یاسوج دو نوع گندم و جو کاشته می‌شود یکی حدود 20 اسفند ماه است که پس از شخم زدن زمین و نزول یک باد و باران و یا آب دادن زمین گندم بهاره می‌کارند.

نوع دوم کشت پاییزه که از 10 مهرماه پس از آماده کردن زمین گندم و جو پاییزه می‌کارند که هر دو نوع محصول (بهاره و پاییزه) را از 15 تیرماه ببعد درو می‌کنند.

زارعین منطقه یاسوج عموماً گاوکارند و احیاناً از گاو دیگران هم استفاده می‌کنند و سهمی به او می‌دهند. معمولاً بذر را از محصول برداشت شده کنار می‌گذارند.

درو و خرمن‌کوبی بعلت محدود بودن مقدار زمین توسط افراد هر خانوار انجام می‌گیرد، به استثناء کدخدایان که از بازیار و زارعین دیگر کمک می‌گیرند.

در هر خیش زمین آبی که بطور متوسط 6 هکتار می‌باشد 725 کیلو تخم می‌باشند زیرا زمینهای آبی بعلت رسیدگی بیشتر که به آن می‌شود امید بیشتری هم برای برداشت محصول دارد و متوسط برداشت هر تخم بین 5 تا 10 تخم می‌باشد که در محاسبات انجام شده متوسط 7 تخم گرفته شده، بنابراین از 6 هکتار زمین که برابر با یک خیش می‌باشد حدود 5 هزار کیلو گندم و جو بدست می‌آید.

و – دامداری: در گذشته شیوه اصلی معیشت ساکنین منطقه یاسوج دامداری بوده و هنوز هم خاطره رمه‌های بزرگ مورد بحث و گفتگوی خانواده‌های بدون دام می‌باشد. بدون شک این مسئله می‌رساند که منطقه یاسوج مستعد دامداری است و با کمترین توجهی توسعه دامداری امکان پذیر می‌باشد.

لکن حالیه دامداری در این منطقه به عللی چند به سرعت رو به نابودی می‌رود و امکان آن هست که تا چند سال دیگر تعداد دامهای موجود به ¼ تقلیل پیدا کند.

دو دسته از عوامل (مثبت و منفی) در تقویت و ضعف دامداری نقش عمده‌ای دارند.

عوامل مثبت:

  • وجود چراگاههای سرسبز و وفور انواع گیاهان خودرو مثل جاشیر، کالو، شبدر و چویل.
  • نزدیکی چراگاهها به منطقه یاسوج و امکان تهیه علوفه برای زمستان دامها
  • وجود آب به مقدار کافی (چه در خود منطقه یاسوج و چه در سردسیر)
  • دامداری اصولاً حرفه اصلی این مردم بوده و همین عامل سبب کسب انواع مهارتها در شیوه دامداری شده است.
  • استفاده‌ای که دام برای آنها داشته نه تنها قابل مقایسه با سود کشاورزی نبوده، بلکه کشاورزی فقط در حد کمک به معیشت خانوار انجام می‌شده.

عوامل منفی:

  • وجود اختلافات ایلی و طایفه‌ای که هر چند یکبار بصورت زد و خوردهای خونینی بروز می‌کرده و در هر یک از این نزاع‌ها خانوارهای دهات مذکور غارت می‌شدند و به‌میزان قابل‌توجهی دامهای آنان کاهش می‌یافت تا آنجا که ساکنین این آبادیها خاطره غارت‌هایی که هر 2 سال یکبار انجام می‌شد [را] هنوز فراموش نکرده‌اند.
  • بر اثر غارت‌های پی در پی ساکنین جدول فرامرزی، یاسوج امیری و جدول قدم مدتی هم دهات خود را ترک کردند و اجباراً چند سالی بالاجبار در روی تپه و حاشیه دره‌ها در زمینهای سنگلاخ به کشت و زرع پرداختند.
  • مجاورت قراء فوق با شهر جدیدالاحداث یاسوج و امید یافتن کار در آن باعث گردیده که دامداران سابق و کشاورزان کنونی توجه خود را از دام و زمین به کار در شهر معطوف دارند و چند صباحی در کارخانه قند شهر و واحدهای ساختمانی و راهها کارگری کنند.
  • بروز بیماریهای مختلف دامی خصوصاً در 3 سال گذشته باعث شد که تعداد زیادی از دامهای آنان تلف شود.

ز – ابزار کار: ابزار و وسایلی که در امر تولید در یاسوج‌های چهارگانه بکار می‌رود رابطه مستقیم با شیوه تولید دارد، این ابزار و وسایل تعدادشان اندک و ساختمانشان بسیار ساده و ابتدایی می‌باشد. ابزاری که در کشاورزی مورد استفاده قرار می‌گیرد بشرح زیر است:

  • خیش که برای شخم زدن زمین به وسیله گاو، اسب و الاغ بکار برده می‌شود.
  • جی (jee) یا غل که به گردن حیوان مهار می‌گردد و طناب خیش به آن بسته می‌شود.
  • بیل، کلنگ، داس و زنجیر هم از جمله وسایل تولید است که به وسیله غربت ها (آهنگر) ساخته می‌شود.

وسایل و ابزار مذکور در سطح ابتدایی میباشد و محصول کمی تولید میکند که بسختی جوابگوی احتیاجات آنهاست.

ح – صنایع دستی: صنایع دستی در آبادیهای یاسوج با دامداری ارتباط مستقیم دارد. بر اثر کم شدن تعداد دام و در نتیجه کاهش مواد اولیه صنایع دستی نیز رونق گذشته خود را از دست داده است. از 105 خانوار ساکن یاسوج‌ها، 70 خانوار با بافتن گبه، گلیم، جاجیم، خور و خورجین، قالیچه، لت سیاه چادر و غیره آشنایی دارند ولی به علت کمبود مواد اولیه زنها مانند گذشته وقتشان صرف امور بافندگی نمی‌گردد. بطوریکه در سال 1346 در دهات مذکور جمعاً 8 جفت قالیچه، 20 جفت گبه، 20 خور، 20 خورجین و تعدادی لت و طناب بافته شده، که بیشتر آنها به مصرف شخصی و داخلی رسیده است.

گذشته از تولید و فروش فرآورده‌های دستی مذکور، مزدکاری نیز معمول است. اغلب خانواده‌هایی که با بافت فرآورده‌های فوق‌الذکر آشنایی ندارند با تهیه مواد اولیه و پرداخت اجرت احتیاج خود را برطرف می‌کنند.

برای بافتن یک قالیچه 1/5 در 2/5 متر دو ماه وقت صرف می‌گردد و در حدود 7500 ریال فروخته می‌شود.

ط – گروههای شغلی: دو گروه شغلی عمده در یاسوج‌ها وجود دارند که عبارتند از: 1- دامدار، 2- کشاورز

گروههای ذکر شده به معنی وسیع کلمه نه دامدارند و نه کشاورز زیرا حداکثر زمین زیر کشت کدخدای یک ده از 12 هکتار و تعداد دامش از 200 رأس بز و میش تجاوز نمی‌کند و نیز هستند کسانی که در گذشته متجاوز از 600 رأس دام داشته‌اند که اکنون به 50 رأس تقلیل پیدا کرده است[!!!]

ولی تمایل کلی مردم بر این است که آنها را دامدار بنامند زیرا زمینهای اطراف یاسوج تنها در حد برآوردن حداقل احتیاجات آنها می‌باشد و نه بیشتر.

هر کشاورز صاحب نسق معمولاً بین 1 تا 3 هکتار زمین دارد به اضافه چند رأس میش و بز و به عقیده اکثر زارعین اگر این چند رأس دام هم روزی تلف شوند معلوم نیست چطور زندگی خواهند کرد. آنان امیدی به این ندارند که پیشرفتی در امر کشاورزی پدید آید ولی این امید برای آنها هست که دوباره دامداری را شروع نمایند.

عده قلیلی از گروههای دامدار-کشاورز به علت محدود بودن زمین کشاورزی و کمی تعداد دام اجباراً به کارهای متفرقه مثل بازیاری، کارگری در ده، شهر و کارخانه قند نیز می‌پردازند تا از این راه بتوانند مقداری از مخارج یکساله خانواده‌شان را تامین نمایند.

نخست – بازیاری: بازیار کسی است که از همه عوامل تولید فقط نیروی کار را دارد ولی بازیاری در اینجا کمی متفاوت است؛ به این معنی افرادی هم که مقدار کمی زمین و تعدادی دام داشته باشند برای جبران مخارج زندگی اجباراً بازیاری می‌کنند.

دوم – کارگری: حدود 20 از زارعین یاسوج‌ها علاوه بر کارگری در ده، در مواقع بیکاری در شهر و کارخانه قند هم بکار می‌پردازند. اغلب کارگران را افراد جوان هر خانوار که تحصیلات ابتدایی را هم تمام کرده‌اند تشکیل می‌دهند.

  • وجه تمایز بین بازیار و کارگر: بازیار علاوه بر کار در ده هنگام کاشت و برداشت در مواقع بیکاری به کارگری در شهر یاسوج و یا کارخانه قند و قسمت‌های ساختمانی نیز می‌پردازد، به عبارت دیگر رابطه او با ده قطع نمی‌شود در حالیکه کارگر اغلب در صورت نبودن کار در واحدهای ذکر شده، به شهرهای دوردست هم عزیمت می‌کند و برای مدت نسبتاً طولانی 3 الی 4 ممکن است رابطه‌اش با ده قطع شود. کلاً می‌توان وجه تمایز بین بازیار و کارگر را در رابطه فوق دانست ولی رابطه بالا کلی و تغییر ناپذیر نبوده، چه ممکن است بازیار هم در صورت یافتن کار مناسب برای مدتی رابطه‌اش با ده قطع شود و به محل دورتری برای کار برود. در هر صورت درآمد یک فرد از بازیاری و کارگری و فراورده‌های کشاورزی و دامداری سالیانه متجاوز از 20000 تا 24000 ریال بیشتر نیست که اگر حجم متوسط خانوار را 6 نفر بگیریم درآمد سرانه دو گروه فوق از 3400 الی 4000 ریال بیشتر نیست. البته 4000 ریال برای هر فرد موقعی است که کارهای ساختمانی به میزان کافی باشد، آفت، محصول را از بین نبرد و همه حالات برای تحصیل مبلغ فوق وجود داشته باشد.

سوم – سلمانی: قبلاً دو نفر خطیر در آبادیهای یاسوج سادات و امیری بودند که وظیفه آنها علاوه بر اصلاح سر و صورت و ختنه و شرکت در مجالس عروسی و عزا احیاناً دعانویسی هم میکرده‌اند. هر خطیر در سال در ازاء اصلاح و سر و صورت یکنفر 15 کیلو گندم و 7 کیلو صیفی (ماش، عدس، گوجه فرنگی) می‌گرفت. سابق بر این مالک هر ده مقداری از زمین مازاد زیر کشت خود را که حدود 22 کیلو می‌شد به خطیر می‌داد و روی‌هم رفته وضع بهتری داشتند ولی حالیه به علت رواج تیغ‌های صورت‌تراشی و ماشین‌های اصلاح برقی، کار آنها چندان رونقی ندارد و حالیه هر خطیر ماهی 1 یا 2 بار برای اصلاح سر و صورت به یاسوج‌های چهارگانه می‌آیند.

غیر از مشاغلی که ذکر آن رفت، یکنفر آموزگار ساکن یاسوج سادات می‌باشد که در دبستان شهر یاسوج تدریس می‌کند و یک‌نفر از اهالی جدول فرامرزی نیز مأمور جنگل‌بانی است.

درصد گروههای شغلی در آبادیهای جدول فرامرزی، یاسوج امیری، یاسوج سادات و جدول قدم

  • کشاورز 110 نفر 58 درصد
  • دامدار 34 نفر 34/5 درصد
  • چوپان 6 نفر 3/5 درصد
  • کارگر 5 نفر 2/5 درصد
  • بیکار 1 نفر 0/5 درصد
  • آموزگار 1 نفر 0/5 درصد
  • مأمور جنگلبانی 1 نفر 0/5 درصد

جمع کل 189 نفر 100 درصد

ی – آموزش و پرورش: توجه به امر آموزش و پرورش و باسواد شدن در آبادیهای مورد بحث از هنگامی شروع می‌شود که یک باب دبستان در شهر یاسوج افتتاح گردید.

در گذشته به علت نبودن دبستان و اوضاع و احوال نامناسب توجه و عنایت به این مسئله کمتر به عمل آمده چنانکه در هر ده تعدادی معدودی باسواد وجود داشت و میزان سواد آنان نیز در حد خواندن هفت لشکر (شاهنامه) و قرآن بود که آن را نزد ملای ده فراگرفته بودند.

بنابراین ضرورت باسواد شدن به علت عدم امکانات و نبودن وسایل آموزشی احساس نمی‌شد اما چند سالی است که تعدادی از اطفال قراء ذکر شده برای تحصیل به دبستان شهر یاسوج می‌آیند.

تعداد کل افراد با سواد آبادیهای چهارگانه به شرح زیر می‌باشد:

  • ششم ابتدایی: 59 پسر و 8 دختر
  • سیکل اول: 4 پسر و 0 دختر
  • تحصیلات قدیمه: 16 مرد و 0 زن

گذشته از 16 مرد که تحصیلات قدیمه دارند، بقیه کسانی هستند که در سالهای اخیر با استفاده از مدرسه تل‌خسرو، بهبهان و یاسوج باسواد شده‌اند لکن میزان سواد این افراد اکثراً ششم ابتدایی است و در موارد بسیار کم به سیکل اول می‌رسد که از حدود 500 نفر جمعیت این قراء، 17 درصد باسواد می‌باشند. آنچه درباره تحصیل جالب است «مسئله عدم جذب» می‌باشد.

هنگامیکه از اغلب خانوارها علت غفلت در امر تحصیل فرزنداشان پرسیده می‌شد سنجیده‌ترین جواب‌ها را می‌دادند، اغلب اظهار می‌داشتند که در ده ما 5-6 نفر تحصیل کرده وجود دارد، دولت چه استفاده‌ای از وجود اینها کرده، که ما بچه‌های خود را خراب کنیم. چون آنها معتقدند بچه‌ای که تا کلاس ششم ابتدایی درس خوانده دیگر نه حاضر به چوپانی است و نه کار کشاورزی انجام می‌دهد بنابراین مجبورند تعدادی از دامهای خود را بفروشند و با پول آن او را روانه شهر بکنند.

با توجه به این نکته که امر تحصیل برایشان بازده اقتصادی ندارد، ادامه آن را غیرلازم می‌دانند.

ایل راه طوایف بویراحمدعلیا

ک – کوچ: ساکنین آبادیهای جدول فرامرزی، یاسوج امیری، یاسوج سادات و جدول قدم در گذشته اکثراً کوچ‌رو بوده و به علت نزدیک بودن چراگاهها به منطقه یاسوج، تعداد قابل توجهی دام نگهداری میکرده‌اند. هنگام کوچ 30 درصد از ساکنین هر ده به نوبت در محل باقی می‌ماندند و سایرین به سردسیر می‌رفتند و به طور متوسط یک/سوم [33 درصد] از مردم هر ده ساکن و بقیه کوچ می‌کردند؛ لکن حالیه به عللی که در زیر خواهد آمد، بیشتر از 40 خانوار از 105 خانوار ساکن در یاسوجها کوچ نمی‌کنند که اهم این علل عبارتند از:

  • وجود اختلافات ایلی و طایفه‌ای و غارت‌های پیاپی این آبادیها توسط همسایگان و تحریکات روسای طوایف همجوار بطوریکه ساکنین هر ده پس از مراجعت از سردسیر می‌دیدند که مقداری از زمینهایشان به تصرف همسایگان مجاور درآمده است.
  • مرگ و میر دام خصوصاً در چند سال متوالی باعث گردید که اغلب خانوارها عمده دام خود را از دست بدهند و یکی از انگیزه‌های کوچ که دام باشد، از بین رفته، بنابراین کوچ بدون دام صرف نظر از سایر عوامل کوچ، برای آنها مقرون به صرفه نمی‌باشد.
  • نزدیکی این 4 آبادی به شهر یاسوج و چشم امیدی که اکثر خانواده‌های بی بضاعت به شهر دوخته و امیدوارند که روزی این شهر بتواند آرزوهای آنان را برآورده نماید.
  • تعدد مشاغل در شهر یاسوج و امکان جذب اغلب کشاورزان در ایام بیکاری.
  • بدین ترتیب کوچروی به تدریج رو به کاهش می‌رود و امکان آن هست که تا چند سال دیگر کلیه ساکنین این آبادیها با زندگی یکجانشینی خو بگیرند و قسمت عمده مراتع حاصلخیز و سرسبزی که امکان همه‌گونه استفاده از آن در زمینه دامداری و توسعه آن می‌رود بلااستفاده رها گردد.

مراتع مورد استفاده برای دام اکثراً در اطراف یاسوج واقع شده و دسترسی به آنها نسبتاً آسان است، این مراتع عبارتند از:

سه تلان، پرشیز، گودپیک علی، از سی سراسوان، گل زردان، لته کال، دره گرم، گرگی ممسنی (که حالیه به علت دوری راه از آن استفاده نمی‌شود)، تاوه پایین، کل وهلی و کل سید، که اکثر این مراتع دارای آب به مقدار کافی است و طول مدت ایل راه هر یک از آنها از 5 الی 10 ساعت تجاوز نمی‌نماید.

گیاهانی که در این مراتع می‌رویند بهترین علوفه برای دام می‌باشند مثل جاشیر، کنگر، کالو یا کاله (که خانواده یونجه میباشد)، شبدر، کتو و چویل.

در اغلب این مراتع، مقداری صیفی‌جات نیز کاشته می‌شود که به مصرف خانوارهای کوچ رو می‌رسد ولی همانطور که ذکر شد حالیه چندان استفاده‌ای از این مراتع به عمل نمی‌آید.

 

۲- خصوصیات انحصاری: قدیمی در این خصوص هم مطالب زیر را ذکر کرده است:

الف – جدول فرامرزی (یاسوج فرامرزی): اولاد ملا علی محمد، طایفه یاسوجی، تیره نگین تاجی (تیرتاجی) ایل بویراحمد علیا.

ساکنین جدول فرامرزی از طایفه یاسوجی‌اند که یکی از طوایف تیره نگین‌تاجی است. گفته می‌شود در گذشته یاسوج محل سکونت نگین‌تاجی‌ها بوده که به تدریج در نقاط مختلف منطقه بویراحمد پراکنده شده‌اند. نگین‌تاجی‌ها معتقدند که نیای مشترکشان پادشاهی به نام «اودر ملک» و فرزندش «مامشه» بوده است و درباره وجه تسمیه تیره نگین‌تاجی می‌گویند جدشان جان شاهزاده امام حسن نامی را که در تنگ مهریان 6 کیلومتری یاسوج مدفون است از خطر نجات داده و به پاس این خدمت شاهزاده امام حسن یک نگین انگشتری و تاج طلا به او داده و او را ملقب به نگین تاج نموده است.

یاسوج امیری (امیران – امیریان): اولاد امیر، طایفه امیریان یاسوج، تیره نگین تاجی، ایل بویراحمدعلیا

امیری‌ها معتقدند که جد بزرگ آنها «امیرشاه پیر» می‌باشد و حضرت علی این لقب را به او داده، از این رو به امیر مشهور گشته‌اند.

ب – جدول قدم (معصوم آباد): اولاد امامزاده علی، طایفه سادات امامزاده علی، تیره سادات ایل بویراحمدعلیا.

ساکنین این ده عقیده دارند که جد آنها امامزاده علی داماد امیر تیمور گورکانی است از این رو به سادات امامزاده علی مشهور گشته‌اند.

جدول قدم در سال 1309 یعنی همزمان با بنای شهر تل‌خسرو در 200 متری شرق شهر یاسوج فعلی بنا گردید. ساکنین این ده قبلاً در دشت روم بسر می‌بردند که در اثر اذیت و آزار همسایگان به منطقه یاسوج آمدند و ساکن گردیدند.

در سال 1322 که شهر تل‌خسرو خراب شد، دامنه ویرانی آن به جدول قدم هم کشیده شد و در اندک مدتی ده توسط طوایف بویراحمدی خراب شد و احشام و اموال آنها به غارت رفت و ساکنین آن به اردکان رفتند. در سال 1327 همزمان با ورود ستون نظامی از شیراز به یاسوج، آنها هم به یاسوج آمدند و کمی بالاتر از ده سابق بنای آبادی فعلی را شروع کردند و زمینهای ده و اطراف را از یکی از خوانین بویراحمد به مبلغ 17 هزار تومان خریداری نمودند.

از خصوصیات این مردم آنست که هنوز نیمی از اهالی در عین داشتن زمین زراعتی در اطراف ده کوچ رو می‌باشند و حدود دو/سوم دامهای منطقه یاسوج متعلق به آنها است و وضع زندگی آنها بهتر از کسانی است که ساکن شده‌اند و فقط به کشاورزی می‌پردازند.

ج – یاسوج سادات: اولاد شاهزاده فرج الله، طایفه سادات یاسوج، تیره سادات ایل بویراحمدعلیا

ساکنین یاسوج سادات از طایفه سادات یاسوج‌اند که تیره سادات سررود بویراحمدعلیا به‌شمار می‌روند. این مردم را عقیده بر این است که شاهزاده فرج‌الله (که حالیه قبرش در تنگ یاسوج و در میان ده واقع شده) جد بزرگشان می‌باشد، از این رو مقداری از زمین و باغهای ده وقف امامزاده گردیده است.

این ده از 4 قسمت تشکیل شده، بدین ترتیب که هر 5 الی 10 خانوار در کنار تپه تنگ یاسوج و به فاصله 100 الی 200 متر از یکدیگر قرار گرفته اند. یاسوج سادات علاوه بر باغهای متعدد میوه، دارای آب و هوای خنک و مناظر طبیعی نیز می‌باشد، از این رو محل تفریح و ییلاق ساکنین شهرهای یاسوج و دوگنبدان در فصل تابستان می‌باشد.

قبل از اینکه خانه‌های سازمانی شهر یاسوج و کارخانه قند ساخته شود اغلب مامورین دولتی در این ده بسر می‌بردند.

آب آبشار تنگ یاسوج که از ارتفاع 10 متری ریزش می‌نماید، به این آبادی می‌آید و بین قراء اطراف تقسیم می‌شود.

به‌عنوان حسن ختام ضمن آرزوی تندرستی برای همه تلاشگران عرصه شناخت و معرفی عشایر به‌ویژه تبار بزرگ لر، مجدداً گرامی داشته می‌شود یاد و خاطره تمام درگذشتگانی که دل در گرو سربلندی و سعادت این تبار کهن داشتند و بر همان سیرت چهره در نقاب خاک کشیدند مخصوصاً زنده‌یاد دکتر نادر افشار نادری که بنیانگذار ارزشمندترین پژوهش‌ها درباره نظام سنتی عشایر لرتبار کهگیلویه بودند.

2 thoughts on “مونوگرافی منطقه یاسوج

  1. کاملا بدون مستند وصرفا بزرگ انگاری وتاریخ نویسی خشت به خشت است ،نوشتن تاریخ وحتی روزنامه نگاری نیاز به استناد از مردم بومی اصیل ،یا کتب مورد تایید ،وشناخت کامل از طوایف وجغرافیا وتاریخ اجتماعی ان دارد ،وقتی یک فرد از روستاهای بهبهان باند میشود وهرجوری دوست داشت نوشت ،لطفا راجع به تبار خودتان بنویسید وشبهه ایجاد نکنید ،بی اعتبار ترین کتاب تاریخی فارس نامه ناصری است ،ازنظر تاریخ نگاران

    • سلام
      ۱- درباره اینکه آن مخاطب نوشته است «کاملا بدون مستند وصرفا بزرگ انگاری وتاریخ نویسی خشت به خشت است» ضمن تأسف از چنین اظهارنظری می‌بایست اشاره کرد مطالب گفتار بالا بر اساس یافته‌های تیم پژوهشی گروه عشایری موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران در سفر مطالعاتی به کهگیلویه (دهه چهل خورشیدی) تهیه شده است؛ ضمناً خاطرنشان می‌شود نتیجه پژوهش‌های گروه مذکور از این جهت ارزشمند می‌باشد که:
      الف) اساتید برجسته علوم انسانی همچون زنده‌یاد دکتر نادر افشار نادری و دکتر جواد صفی‌نژاد از علم مربوطه بهره برده، بنابراین غنای علمی بدان داده‌اند.
      ب) گروه پژوهشی نامبرده ماه‌ها در منطقه کهگیلویه حضور داشته و طبعاً از نزدیک اطلاعات دست اول را به دست آورده‌اند به گونه‌ای که می‌توان گفت متد علمی را با اطلاعات پیران و آگاهان محلی درآمیختند تا نتیجه‌ی آن تحقیقات به طور بارز و شاخصی در مجامع علمی دانشگاهی جلوه‌گر شود.

      ۲- درباره اینکه آن مخاطب نوشته است «نوشتن تاریخ وحتی روزنامه نگاری نیاز به استناد از مردم بومی اصیل ،یا کتب مورد تایید ،وشناخت کامل از طوایف وجغرافیا وتاریخ اجتماعی ان دارد» بایستی گفت همانطور که در بند (۱) ذکر گردید تیم پژوهشی دانشگاه تهران ماهها در منطقه کهگیلویه حضور داشته، طبعاً اطلاعات را از منابع دست اول کسب کرده‌اند، بنابراین اظهارات آن مخاطب نادرست جلوه می‌کند.

      ۳- درباره اینکه آن مخاطب نوشته است «وقتی یک فرد از روستاهای بهبهان باند میشود وهرجوری دوست داشت نوشت» می‌بایست ازنو خاطرنشان کرد تهیه کننده مطالب گفتار فوق نه فردی از روستاهای بهبهان بلکه تیم پژوهشی اعزامی از دانشگاه تهران به منطقه کهگیلویه می‌باشد؛ ظاهراً آن مخاطب مطالب را با دقت مطالعه نکرده که اینچنین قلم زده است.

      ۴- درباره اینکه آن مخاطب نوشته است «بی اعتبار ترین کتاب تاریخی فارس نامه ناصری است ،ازنظر تاریخ نگاران» بایستی دوباره به یادآورد که مکتوبات عموم تاریخ‌نویسان و پژوهشگران را نبایستی با تعصب و سیاه و سفید، بلکه خاکستری نگریست؛ بدین معنی که همزمان دارای مطالب درست و نادرست می‌باشد، پس جدا از اینکه بخش‌های مختلف کتاب فارسنامه ناصری به چه اندازه با واقعیت همخوانی دارد، وظیفه‌ی خواننده است که تلاش داشته باشد با دقت، سِره را از ناسِره تشخیص دهد، بنابراین اظهارات آن مخاطب در این رابطه نادرست جلوه می‌کند.
      در پایان به یاد می‌آورد هرچند آن مخاطب با کلی‌گویی مطالبی را مطرح نموده که شائبه‌ی فرافکنی را متصور می‌ساخت اما به هر حال با توجه بدینکه ارائه توضیحات، ممکن است به کار سایر مخاطبین آید، مواردی جهت تبیین بیشتر موضوع آورده ‌شد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *