عروسی در ایل بهمئی

همانگونه که در گفتار ازدواج در ایل بهمئی اشاره گشت دکتر الویا رسترپو همسر زنده‌یاد دکتر نادر افشار نادری، مراسم عروسی با رسومات خاص خویش را یکی از مراحل ازدواج در میان بهمئی‌ها عنوان کرده بودند؛ بنابراین مطابق بر وعده‌ای که داده شده بود، به دلیل نقش و اهمیّت آن، در گفتار حاضر بصورت مستقل مورد توجه قرار خواهد گرفت.

ضمن اینکه مطالب ارائه شده مربوط به زمان انجام پژوهش توسط ایشان در اواسط دهه چهل شمسی بوده و ناگفته پیداست رسومات مذکور هم‌اکنون به طبع پیشرفت تکنولوژی و شهرنشینی دچار تغییراتی گشته‌اند، دکتر رسترپو مراحل رسم عروسی در میان بهمئی‌ها را به‌شرح زیر بیان کرده‌اند:

  • تعیین تاریخ عروسی و دعوت‌شدگان
  • تدارک مراسم و هدایای عروسی
  • دعوتی

تعیین تاریخ عروسی و دعوت‌شدگان: جشن عروسی که مهّم‌ترین مسئله در زندگی یک خانواده به شممار می‌رود می‌تواند 3 تا 4 روز در بین افراد عادی که پول کمتری دارند و در بین خوانین مهّم و بزرگ حدود 15 روز ادامه یابد.

گاهی در گذشته برای چنین مراسمی خانواده خان می‌توانسته حتّی حدود یک ماه مهمان داشته باشد.

دعوت به عروسی از طریق یک فرستاده – واسطه – که به هر یک از مال ها یا طوایف رفته و از آنها دعوت به عمل می‌آورد صورت می‌پذیرد. این فرستاده معمولاً به عنوان جبران یا کمک به مردم از دعوتشان یک هدیه کوچک و یا مبلغی پول که آن را «پارنج» می‌نامند دریافت می‌کند. اغلب از آنجایی که جشنهای عروسی مدتی به طول می‌انجامد، همه افراد را در یک روز دعوت نمی‌کنند. در بین افراد عادی اولین روز به افراد نزدیک اختصاص داده می‌شود. زنان معمولاً برای صرف ناهار و مردان برای صرف شام دعوت می‌شوند.

عروسی‌های ساده مشکلات سیاسی زیادی در پی ندارند، اما عروسی در بین خانواده‌های رؤسا خصوصاً در میان بویراحمدی‌ها که زمینه برای رقابت وجود دارد، نحوه ی برگزاری مراسم بسیار مهّم و حساس است. ابتدا از دعوت افرادی که روابط خوب و دوستانه‌ای با یکدیگر ندارند – در یک روز – امنتاع می‌شود. همینطور رئیس ایل همسایه می‌تواند با کدخدا روابط دوستانه و خوبی داشته باشد و یا اینکه روابط خوبی نداشته باشد و یکدیگر را تحمل نکنند (از همدیگر متنفر باشند) بایستی به عواقب کار اندیشیده شود. گاهی برای دوری از به وجود آمدن خشونت که می‌تواند جشن را به هم زده و مختل نماید، عده‌ای را اول مراسم دعوت کرده، و گروهی را برای ساعات پایانی دعوت می‌کنند تا یکدیگر را در مراسم ملاقات نکنند، و مواظب هستند که حتّی آنها در بین راه با همدیگر روبرو نشوند. حتّی زمانیکه روابط بین دعوت شدگان بسیار خوب است، سعی می‌شود افراد را بر حسب جایگاه، منزلت و یا قشر اجتماعی دعوت کنند تا باعث بروز حسادت یا کینه و بغض نشوند. چیزی که به علت زیاد بودن مهمانان همیشه امکانپذیر است.

تدارک مراسم و هدایای عروسی: چند روز پیش از روز تعیین شده برای جشن عروسی، داماد مقداری زغال و هیزم به عنوان نماد اجاق به منزل خانواده عروس می‌برد.

الف) باروزی یا مایحتاج روزانه: باروزی عبارت است از تمامی مخارج لازم و قابل پیش بینی که تامین آن به عهده‌ی داماد و خانواده اوست که در اصطلاح محلی گفته می‌شود از سفیدی نمک تا سیاهی زغال، این آذوقه برای تمامی دعوت‌شدگان در طول همه روزهای جشن در نظر گرفته می‌شود؛ گوسفند، مرغ، نمک، قند، آرد، چای، برنج، روغن و همچنین هیزم، سیگار، تنباکو برای قلیان و… این عمل را «بار باروزی» می‌گویند.

مردان و زنانی که مسئول حمل این اقلام هستند، در محل می‌مانند و منزل را برای انجام مراسم آماده می‌کنند. در واقع سیاه چادرهای مجزا برای زنان و مردان و حتی برای مطرب ها برپا می‌شود. زنان با یکدیگر کمک کرده و مقدار زیادی نان برای اولین ناهار تهیه می‌کنند.

ب) خانه یا حونه: چیزهایی که عروس باید روز عروسی با خود بیاورد بغچه نامیده می‌شود و عبارت است از:

اول) تعدادی اشیاء که با پول دریافت شده به عنوان شیربها خریداری می‌شود.

والدین عروس و داماد یک روز برای خرید به شهر رفته و همگی با هم، لباس، زیورآلات برای عروس و لوازم منزل و موردنیاز آشپزخانه‌ی منزل جدید را خریداری می‌کنند.

زنان خرید قسمت اول را به عهده می‌گیرند و مردان بقیه چیزها را، بعلاوه نمد و یک فرش دستباف – اگر لازم باشد. یک لیست تقریبی از این اجناس به شرح زیر تهیه شده است:

  • نمد (فرشی از جنس نمد که به وسیله دست در شهر تهیه می‌شود و از پشمی که خانواده داده است تهیه می‌شود)
  • تسبیح
  • بالشت
  • استکان و جعبه‌ی کوچک آن (فنجان چای با جعبه چوبی‌اش)
  • سینی (برای چای و صرف غذا)
  • کفگیر، دیگ و ملاقه

دوم) بیشترین قسمت خانه به اشیای بافته شده یا دوخته شده توسط خود عروس و زنان خانواده‌اش که در طول سال قبل از ازدواج تهیه شده است اختصاص یافته است.

سنتی‌ترین آنها عبارتند از:

  • قالیچه (فرش کوچک) یا گبه؛
  • خورجین (در اندازه‌های مختلف برای نگهداری گندم و آرد)؛
  • سفره نان و جای قلیان (کیسه برای قلیان)؛
  • تیوال (کیسه‌ی به شکل بطری برای نگهداری نمک)؛
  • تورجل گپو سی جعبه (کسیه‌ی بزرگ برای نگهداری جعبه فنجان‌های چای)؛
  • تورجل کچلو سی آینه (کیسه‌ی کوچک از جنس پارچه برای نگهداری آیینه)؛
  • وریس (نوار بافته شده که چپر نامید می‌شود و برای حمل هیزم به کار می‌رود)؛
  • آوار (نوار بافته شده مانند وریس که کمی پهن‌تر و اغلب بدون نقش است و برای بستن بار به کار می‌رود)
  • شالا (خورجین بزرگ=برای حمل گندم بر پشت قاطر استفاده می‌شود)؛
  • رشمن (نوار از جسم پشم و یا موی بز بافته شده که برای بستن دهنه ی قاطر به کار می‌رود. این نوارها اغلب به وسیله مردان بافته می‌شوند)

معمولاً لوازم حونه که به وسیله‌ی عروس تهیه می‌شود بایستی ارزشی معادل شیربها که توسط داماد پرداخت شده است، داشته باشد.

ج) هدیه‌ی عروسی: دعوت‌شدگان نیز هدایایی که مواد غذایی است و برای مصرف در طول عروسی نیز می‌باشند را تقدیم دو خانواده‌ی داماد و عروس می‌کنند.

ریش‌سفید هر آبادی یا روستا مسؤول جمع آوری هدایا و سپس فرستادن آنهاست. این هدایا معمولاً با تعداد افراد آن آبادی که در جشن عروسی شرکت می‌کنند مرتبط می‌شود.

د) دریوزگی یا جمع‌آوری اعانه: تا همین چند وقت پیش، رسم بود موقعی که پسر یک خان ازدواج می‌کند از تمام افراد ایل برای تامین هزینه‌ی بسیار سنگین عروسی دریوزگی شود. خود پسر خان در این کار شرکت می‌کرد (البته نه همیشه) ولی بستگان او نقش مهّمی ایفا می‌کنند. آنها با چند نفر از اعضای طایفه مالخانی با اسب به منزل کدخداهای ایل رفته و به آنها خیر ازدواج را اعلام می‌کنند و از آنها می‌خواهند که کار جمع‌آوری را در داخل طایفه انجام دهند.

این افراد تا انتهای کار در محل می‌مانند و پس از آن به دیدار کدخداهای دیگر می‌روند. کدخدا به نوبه‌ی خود خبر را به ریش‌سفیدان منتقل کرده و از آنها می‌خواهد سهم‌شان را یا به صورت جنس و یا نقدی (پول) از آبادی بیاورند.

این نکته جالب است که ارزش این «ایل» کم و بیش بستگی به میزان و درجه‌ی دوستی بین خان و کدخداها و کدخداها با ریش سفیدان دارد.

رؤسای بخش‌های ایل بهمئی دارای روابط خوبی با یکدیگر هستند و معمولاً مشکلی پیش نمی‌آید. امّا زمانیکه روابط خوب نیست، بعضی از کدخداها از شرکت در جمع آوری امتناع می‌کنند.

از آن جایی که رئیس بزرگ در بخش احمدی مستقر است، لذا هنگام عروسی یکی از پسرانش، هیئتی که فرستاده بود عملاً نتوانست به بخش بهمئی مُهْمَدی برسد ولی رؤسای ایلات اخیر [مهمدی‌ها] که همگی فامیل خان بودند، به هر صورت در مراسم عروسی شرکت کردند و تعدادی اسب هم به عنوان هدیه با خود آورده بودند، زیرا اسب به عنوان بهترین هدیه‌ای که می‌توان دریافت کرد در نظر گرفته می‌شود. بر حسب میزان محبوبیت خان، جمع‌آوری می‌تواند مبلغ قابل توجهی را به دست دهد، گاهی چندین هزار تومان [پیش از دهه چهل شمسی]، و مخصوصاً صدها گوسفند، بز، الاغ، قاطر، کره‌ی آب شده، گندم، برنج و گاهی قالیچه.

بایستی به این نکته نیز اشاره شود که علاوه بر هدایای اوّلیه، هر خانواده‌ای که دعوت شده است در روز ازدواج با یک هدیه ساده تر می‌آید.

دریوزگی یک رسم است که تنها در بین بهمئی‌ها رایج است.رقص دستمال در مراسم عروسی

دعوتی

الف) پذیرایی در خانه‌ی عروس: در روز عروسی، پدر داماد، تعدادی مرد را که از فامیل او هستند به همراه ریش سفید و کدخدای آبادی های همسایه به خانه ی عروس می‌فرستند تا عروس را با خود بیاورند.

تمام میهمانان در منزل او وارد شده و به بهترین شکل پذیرایی می‌شوند. زنان روستا با انجام رقص‌های دسته جمعی در این جشن و سرور شرکت می‌جویند. پس از آن، تمام آنها با اسب یا پیاده به طرف منزل عروس حرکت می‌کنند. آنها بصورت جمعیت کثیری از روستا حرکت می‌کنند و به وسیله‌ی گروه مطرب‌ها (نوازندگان) و زنانی که آنها را با رقص و پایکوبی حدود چند صد متر همراهی می‌کنند اسکورت می‌شوند.

آنها به آرامی به طرف روستای محل سکونت عروس حرکت می‌کنند، مردان و خانواده عروس به پیشباز آنها آمده و به آنان خوش آمد می‌گویند. در اوّلین روزها وقتی مطربها به نواختن آهنگ «سواربازی» می‌پردازند – نواختن این آهنگ، اعلام کننده ی ورود گروهی از میهمانان است – تعدادی از مردان روستا سوار بر اسب هایشان می‌شوند و به تاخت به طرف میهمانان رفته و ورود آنها را خوش آمد می‌گویند.

تعدادی از میهمانان نیز که سوار بر اسب هستند به همان صورت و به تاخت به طرف میزبانان می‌روند. زنان نیز به نوبه‌ی خود کل می‌کشند که نشانه شادمانی است. رسم کل کشیدن تنها به بهمئی‌ها اختصاص ندارد. این کار در ایلات دیگر کهگیلویه در هنگام عروسی رواج دارد. همچنین آن را در هنگام تشیع جنازه و یا موقع جنگ [لُرکه] نیز انجام می‌دهند. (با وجود شباهت ظاهری که این فریادها در هنگام شادمانی و یا غم دارند، ولی بر حسب مراسم دارای مفهوم متفاوتی هستند و هرکدام در زبان لری نام کاملاً مشخصی دارد. این رسم بسیار قدیمی است و در بعضی از کشورها وجود دارد.)

پس از آن، با یک تغییر در آهنگ موسیقی، زنان به رقص دسته‌جمعی در شکل دایره ای مشغول می‌شوند و کم‌کم میهمانان دیگر نیز به آنها می‌پیوندند.

همسران رؤسا در این رقص شرکت نمی‌کنند، در بین زنان دیگر می‌نشینند و به تماشا می‌پردازند. مردها نیز گاهی می‌رقصند و وقتی شروع به این کار می‌کنند، به صورت گروهی در دایره‌ی زنان که وسیع‌تر شده این کار انجام می‌شود. همچنین مردان در مراسم عروسی به بازی مخصوصی می‌پردازند که ترکه بازی [چوبازی] نامیده می‌شود. در این بازی دو نفر بصورت رقیب به جنگ یکدیگر می‌روند، یکی از آنها به وسیله یک چوب (ترکه) که در دست دارد برای ضربه‌زدن به پای حریف به او حمله می‌کند، در این موقعیت، رقیب او که چوب بلندی در دو دست دارد سعی می‌کند از خود طوری دفاع کند که ترکه‌ی حریف به پای او اصابت نکند. این بازی با یک آهنگ موسیقی مخصوص که با همان نام ترکه‌بازی شناخته می‌شود همراه است.

ترکه‌بازی گاهی به یک مبارزه تبدیل می‌شود و بهانه‌ای است برای بیرون ریختن خشم، کینه و دشمنی خصوصاً وقتی دو بازیکن به دو طایفه که با هم رقابت دارند، تعلق داشته باشند.

دکتر رسترپو در ادامه می‌نویسند: در یکی از روزهای اقامت ما در بویراحمد، به همراه اعضای یک طایفه به یک مراسم عروسی که در طایفه‌ی همسایه برقرار بود دعوت شدیم. ما از قبل می‌دانستیم که روابط بین این دو طایفه بسیار بد است زیرا چند روز قبل در دعوایی که به وسیله پرتاب سنگ بین آنها انجام شد حضور داشتیم. در تمام طول قسمت اوّل جشن، این اختلاف مخفی نگاه داشته شد، ولی در وقت ترکه‌بازی بین رقبای این دو طایفه، کاملاً مشهود بود که بازیکن هر طرف قصد داشت به شدت هرچه تمام‌تر به پای حریف ضربه بزند. درست مثل یک جنگ واقعی. از آنجایی که مسئله یک موضوع شخصی نبود، یکبار دیگر متوجه شدیم که در ایل بعضی از تظاهرات به ظاهر فردی، انعکاس مشخصی است از روابط بین دو گروه.

جشن عروسی تا موقعی که تمام میهمانان که قرار بود در آن شرکت کنند، به مراسم نیامده‌اند ادامه می‌یابد، شاید چندین روز. در ضمن هریک از شرکت‌کنندگان، در تمام طول مراسم عروسی و پذیرایی نمی‌مانند، بنابراین تعداد زیادی رفت و آمد به صورت کاملاً رسمی و یک شکل انجام می‌شود.

در طول تمام این مدت عروس در داخل یک اتاق در کنار دوستان‌اش می‌ماند. تنها زنان هستند که می‌توانند با او ملاقات کنند. او در زیر یک چادر سفید در تقریباً تمامی طول روز خود را پنهان کرده است.

ب) آرایش کردن عروس و رفتن او به خانه‌ی داماد: صبح روز عروسی و یا شب آن، تعدادی زن از روستا می‌آیند تا عروس را برای رفتن به حجله آرایش کنند این آرایش شامل حمام کردن عروس، یا در رودخانه و یا زیر سیاه چادر و همچنین پیرایش او می‌باشد. آنها دست‌ها و پاهای عروس را با حنا رنگ می‌کنند و به چشمانش سرمه می‌کشند. سرمه توسط خود زنان تهیه می‌شود. اگر قرارداد ازدواج قبلاً به امضاء نرسیده باشد در همین روز است که موهای دو طرف صورت عروس را می‌چینند لباس های نو به او می‌پوشانند، لباس هایی که از لباس های معمولی او گرانتر است ولی مدل لباس تغییری نمی‌کند همان مدلی است که او در موقعیت های مختلف پوشیده است. عروس جواهراتی را که به او هدیه داده شده است به خود می‌آویزد. در بعضی از مناطق بر روی سوراخ بینی راست او یک جواهر گرد نصب می‌کنند که خالک نامیده می‌شود. او اگر بخواهد می‌تواند آن را برای همیشه نگهدارد.

دکتر رسترپو همچنین به این نکته اشاره می‌کنند که در چنین مراسمی، به طور کلی زنان بویراحمدی نسبت به زنان بهمئی از جواهرات بیشتری استفاده می‌کنند.

داماد هم به نوبه‌ی خود به کمک چند مرد از روستایش خود را برای عروسی آماده می‌کند. در بین بویراحمدی‌ها این وظیفه به عهده زوج سلمانی است که در نزدیک‌ترین مکان به محل زندگی می‌کنند. آنها در محل با پیشوند «ننه» و «بَوَه» نامیده می‌شوند.

«ننه» کارهای عروس و «بوه» کارهای مربوط به داماد را انجام می‌دهد. لباس‌هایی که عروس و داماد قبل از آماده شدن به تن دارند در ازای این خدمات به آنها داده خواهد شد. سپس پدر عروس اجازه رفتن او را به منزل پدر شوهرش صادر خواهد کرد. وقتی که عروس خانه‌ی خودش را ترک می‌کند، دو زن در دو طرف در منزل می‌ایستند و با گرفتن طنابی از رفتن عروس جلوگیری می‌نمایند؛ پدر شوهر بایستی به آنها هدیه‌ای بدهد تا آنها بگذارند که عروس از خانه بیرون رفته و به خانه داماد برود.

برای رفتن، عروس یک چادر سفید با تزئینات و یا بدون تزئینات و با نقوش رنگی به سر می‌کند تنها در این موقعیت است که یک زن کوچنده در زمانیکه در ایل است چادر به سر می‌کند.

زنان رؤسا موقعی که به شهر می‌روند، چادر به سر می‌کنند – بدون اینکه روی خود را بگیرند. برای رفتن به خانه شوهر، بایستی که عروس سوار یک مادیان شود زیرا اگر سوار یک اسب یا قاطر شود، اهالی بر این باورند که او «نازا» خواهد شد.

عروس توسط نوازندگان همراهی می‌شود، مردان با پای پیاده و یا سوار بر اسب و زنان تا موقعی که گروه هنوز در نزدیکی روستا است با رقص‌های دسته جمعی آنها را بدرقه می‌کند.

ج) رسیدن عروس به منزل داماد و مراسم پذیرایی: زمانی که دار و دسته‌ی میهمانان به نزدیکی روستای محل زندگی داماد می‌رسند، داماد همراه چند اسب سوار دیگر به سرعت به طرف عروس می‌آید، چادر او را می‌گیرد و به سرعت به طرف روستای خود باز می‌گردد. اسب سوارانی که عروس را همراهی می‌کرده اند به تعقیب آنها پرداخته تا چادر را پس بگیرند.

اگر قبل از اینکه داماد به خانه برسد نتوانند این کار را انجام دهند، او به عنوان یک فرد خوشبخت درنظر گرفته می‌شود، در غیر اینصوررت، گفته می‌شود که او فرد زرنگی نیست. در این هنگام، او در ورودی منزل به انتظار عروس می‌ماند. عروس در میان نوازندگان و افرادی که در حال رقص می‌باشند وارد می‌شود. در کنار عروس، مادرش که در یک دست قرآن و در دست دیگرش یک آینه که نماد پاکی و صافی است حرکت می‌کند.

سپس زنان دوباره با شادمانی کل می‌کشند (هل‌هله می‌کنند). در بین بویراحمدی‌ها، داماد در حالی که یک چوب کوچک در دست دارد به همسرش نزدیک می‌شود، و با آن چوب، چند ضربه آرام، شاید به نشانه‌ی تسلط و اقتدار به سر او وارد می‌کند. در بین بعضی از آنها، زمانیکه عروس می‌رسد، داماد بایستی به او مبلغی پول بپردازد تا این که عروس حاضر شود از مادیانش پیاده شود. این رسم در میان بویراحمدی‌ها پارنجون نامیده می‌شود (توجه داشته باشیم که همین واژه در بین بهمئی‌ها نیز به کار می‌رود، منتهی برای جبران زحمت کسی که خبر می‌آورد)

زمانی که عروس به ورودی خانه نزدیک می‌شود در مقابل او یک گوسفند که خون‌اش بایستی با کفش‌های عروس تماس پیدا کند، قربانی می‌شود. سپس عروس از زیر قرآن که مادر شوهرش در دست دارد عبور می‌کند. مادر شوهر زوج‌های جوان را به اتاق مخصوص (حجله) که می‌تواند یک اتاق در منزل پدری باشد و یا یک سیاه چادر که برای این منظور تزیین شده است راهنمایی می‌کند. در این هنگام مادر شوهر دست عروس‌اش را گرفته و در دست داماد گذاشته و سپس آنها را در این اتاق تنها می‌گذارد.

در بین رؤسا رسم است که در اغلب اوقات عروس به تنهایی در اتاق مخصوص چند روز در انتظار بماند، تا اینکه داماد به این اتاق بیاید، زیرا او مجبور است در جشنی که در خانه‌اش برپاست شرکت کند.

زمانیکه آنها با هم تنها می‌شوند، داماد به عروس یک جواهر هدیه می‌کند (روگوشون)؛ «رو» به معنی صورت و «گوشون» به معنای برداشتن پوشش از روی صورت است. داماد از عروس می‌خواهد که چادرش را از روی صورت بردارد، تا اینکه او بتواند زیبایی او را تحسین کند.

در بین افراد عادی، زوج‌های جوان از فردای روز عروسی به زندگی روزمره و عادی خود ادامه می‌دهند. در بین رؤسا زوج جوان در اغلب موارد، چند روزی را بدون اینکه از حجله خارج شوند در کنار هم می‌گذرانند. این رسم به این منظور است که اعمال و رفتار آنان با یکدیگر هماهنگ شود و دیگر این که ارواح بد امکان جدا شدن آنها را از همدیگر به دست نیاورند.

فردای این روز، خانواده پسر و همسایگانش به صورت گروههای کوچک برای عرض تبریک و اهدای هدیه‌ای کوچک به دیدن عروس می‌آیند. عروس یک سینی بر روی زمین قرار داده و با آن هدایایی را که با خود از خانه پدرش آورده است به نمایش می‌گذارد. این هدایا اغلب کلاه برای بچه‌ها و دستمال‌هایی که خودش از تکه‌های پارچه‌ی لباس جدیدش دوخته است می‌باشد. بر روی همان سینی هدایایی که از طرف شوهرش دریافت کرده است نیز قرار داده شده است.

این هدایا شامل دستمال، جوراب، تسبیح برای مردان، روسری و… می‌باشد.

این اشیای مختلف «رسه» نامیده می‌شود که در زبان فارسی به معنی تقسیم کردن است و بین کسانی که می‌آیند – برحسب نوع جنسیت و منزلت اجتماعی‌اش – توسط یک زن از طایفه مالخانی تقسیم می‌شود و آنها نیز در مقابل، به هنگام ترک منزل، به او اندکی پول پرداخت می‌کنند.

د) سرکِشون یا بازگشت به خانه‌ی پدری: در این هنگام که مراسم عروسی به پایان خود رسیده است، ولی رسم دیگری وجود دارد که پس از انجام آن می‌باشد که مراسم عروسی به طور رسمی به پایان می‌رسد.

یک ماه یا بیشتر پس از عروسی، برحسب میزان فاصله‌ای که این دو فامیل را از هم جدا می‌کند، مادر و یا زنان دیگر فامیل عروس به دیدن والدین داماد آمده و چندین روز آنجا می‌مانند. قبل از بازگشت به منزلشان اجازه می‌خواهند تا عروس را با خود ببرند. عروس در این هنگام با خود هدیه‌ای از طرف پدر شوهرش برای پدرش به ارمغان می‌آورد.

بعداز حدود یکماه شوهرش همراه مادرش و زنان دیگر فامیل برای بردن او مراجعه کرده و یک هدیه برای پدر عروس با خود می‌برند.

این ملاقات با عروس در منزل پدرش، در میان بهمئی‌ها سرکشون نامیده می‌شود و در بین بویراحمدی‌ها یطلبه (به معنی طلبیدن) گفته می‌شود. (در زبان فارسی سرکشون به معنی ملاقات کردن است).

در پایان ضمن اینکه امید است قدمی ناچیز در راستای شناخت هویت و اصالت‌ها برداشته شده باشد، مجدداً آرزوی تندرستی دارد برای همه تلاشگران عرصه شناخت و معرفی عشایر این سرزمین کهن بویژه دکتر الویا رسترپو، همراه با گرامیداشت یاد و خاطره شادروان دکتر نادر افشار نادری که ارزشمندترین پژوهش‌ها درباره نظام ایلی بهمئی ارائه دادند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *