هویت استان همدان با شهر کهن هگمتانه یادگار پادشاهی قوم باستانی ماد و تاریخ آن گره خورده است. مادها که برخی نظریات ریشه نژادی کردها و لرها را بدانها میرسانند آندسته از مهاجران آریایی بودند که برای رخنه و اسکان خود در میان بومیان غرب ایران که قرنها بود در آن خانمان داشتند، تلاش پیگیر بکار بردند تا سرانجام سامان یافتند و حکومت شاهنشاهی مادی ایرانی را در غرب کشور بنیان گذاردند.
با چنین پیشینه دور و دراز تاریخی، استان همدان در گذر زمان سرزمین اقوام «لر»، «کرد»، «ترک» و «فارس» عنوان شده که هریک با فرهنگ و آداب و رسوم مخصوص بخود روزگار میگذرانند. درضمن ناگفته پیداست بطوریکه در سربرگ وبسایت نیز اشاره شده است به سبب موضوع مورد هدف، در این مجال به لرهای استان همدان پرداخته خواهد شد. بنابراین عدم اشاره به سایر اقوام دلیل نادیده انگاشتن آنها نمیباشد.
همانگونه که پیشتر در پاسخ به مخاطبین گرامی نیز اشاره شد پرداختن به آن بخش از لرهای استان همدان که در زمانهای گذشته یکجانشینی را اختیار کردهاند با دشواری همراه است؛ زیرا تاکنون گروهبندی و ساختار لرهای شهری و روستایی در آن دیار بصورت مستقل و تخصصی مورد بررسی پژوهشگران قرار نگرفته و تحقیق در این خصوص در ابتدای راه قرار دارد. در واقع علیرغم آنکه شخصیت عشایری برجستهای چون کریم خان زند از منطقه پری و کمازان در ملایر برخاسته است امّا به دلیل رقابت و برخورد آقا محمدخان قاجار با سلسله زندیه و متفرق نمودن زندها (که یکی از گروههای منسجم لر با سازمان سیاسی اجتماعی ایلیاتی در منطقه ملایر بودهاند) در اقصی نقاط کشور از یک سو، و خارج شدن برخی لرهای استان از ساختار عشایری و تمایل به کسب شهرنشینی از دیگر سو موجب این امر گشته است؛ چراکه ساختارهای سنتی ایلات و طوایف بستر مناسبی برای شناخت عشایر فراهم میکند.
به هر حال دکتر سکندر امان اللهی بهاروند ذکر میکنند: لرهای این استان نیز به گروههای زیادی تقسیم شدهاند که در چندصد آبادی بزرگ و کوچک پراکندهاند. متأسفانه اطلاعات دقیقی از گروهها و پراکندگی آنها در دست نیست. به هر صورت لرهای استان همدان را از دو منظر یکجانشینان در قالب «تقسیمات سیاسی کشوری» و نیز کوچندگان در چارچوب «ساخت اجتماعی سیاسی ایلی و طایفهای» میتوان مورد توجه قرار داد:
تقسیمات سیاسی کشوری: گفته شده سه شهرستان ملایر، نهاوند و تویسرکان در نیمه جنوبی استان و در مجاورت استانهای لرستان و کرمانشاه، پهنه بیشترین حضور مردمان لر میباشند. چنانکه گفته شد شناخت سازمان سنتی مبتنی بر سلسله مراتبی چون ایل، طایفه و تیرهی این بخش از مردمان لر هنوز هم در مراحل ابتدایی خویش است؛ بنابراین تلاش خواهد شد تمرکز مبحث بر سایر ویژگیهای آنان از جمله زبان و گویش مورد استفاده قرار گیرد.
دکتر امان اللهی بهاروند در کتاب قوم لر درباره لرهای استان همدان مینویسند این استان از گذشته دور تاکنون یکی از مناطق لرنشین بوده و هماکنون لرها در سه شهرستان از مجموعه چهار شهرستان این استان [بر اساس تقسیمات کشوری سال 1370] بیشترین جمعیت را تشکیل میدهند. شهرستانهای لرنشین عبارتند از نهاوند، ملایر و تویسرکان که اولی منطقهایست کاملاً لرنشین و دو شهرستان دیگر دارای جمعیتی متشکل از لر و ترک. اصولاً ترکهای این منطقه ابتدا در قرن پنجم هجری یعنی همزمان با یورش سلجوقیان و سپس در قرن نهم با ورود قبایل آققوینلو و قراقوینلو به این دیار راه یافتند و در نتیجه ترکیبات قومی در این منطقه دچار دگرگونی شد. بدون تردید تا پیش از ورود ترکها چهار گروه قومی یعنی ساکنان شهر همدان، یهودیها، لرها و کردها در این استان میزیستهاند که دو گروه اول در شهر همدان، گروه سوم در مناطق گفته شده و گروه چهارم نیز در حوالی اسدآباد اقامت داشتهاند.
لرهای استان همدان به گویش لری نهاوندی، لری ملایری و لری تویسرکانی گفتگو میکنند که دو گویش آخری رابطه نزدیکی با گویش لری بروجردی دارند. شایان ذکر است گفته میشود کهنترین نمونه از گویش لری در این منطقه مربوط به اشعار لری باباطاهر عریان است که در قرن پنجم سروده شدهاند.
ملایر: در این زمینه میتوان به مکتوباتی از چند نویسنده اهل ملایر اشاره کرد که بنحوی در راستای نظر دکتر امان اللهی بهاروند و تأیید آن مبنی بر وجود بارز فرهنگ و هویت لری در منطقه ملایر است؛ از جمله جواد جعفری درباره گویش ملایری که آن را به سه دسته زندی لری، ملایری و ترکی ملایری تقسیم و درخصوص دو گویش اوّل اینگونه مینویسد:
گویش زندی لری: این گویش که دارای بسیاری از ضربالمثلها و ترانههای عامیانه لغات پهلوی است هم اکنون بین زندیهای ملایر کم و بیش رایج است. گویش زندی در عصر کریمخان زند و قبل از آن در دوران نادرشاه افشار بعلت سکونت تیرهها و طایفههای مختلف زندی در شهرستانهای مختلف ایران، از شیراز و اصفهان گرفته تا درهگز، تهران و مازندران و کرمان و بندرعباس، در اکثر نقاط راه یافته و آثار بارزی از آن در گویشهای محلی آن مناطق بر جای مانده است.
گویش ملایری: این گویش احتمالاً مربوط به دهکده چوبین است که با گویشهای زندیه لری و مردمی که از شهرستانهای مختلف اطراف و دهکده ها به شهر آمدهاند درآمیخته است. در این گویش که دهکده های جنوبی و غربی ملایر بدان تکلم میکنند بسیاری از لغات اوستایی – پهلوی بصورتهای کهنه و غالباً در ریشه اصلی خود دیده میشود.
از آنجاییکه محققان و جغرافینویسان قرون اولیه اسلام زبان مردم جبال یعنی اصفهان، ری، همدان و نهاوند را زبان پهلوی یا فهلوی دانستهاند و اشعار امثال باباطاهر را فهلویات نامیدهاند میتوان گفت گویش ملایر کم و بیش همان فهلویات است. باری چنانکه گذشت در گویش ملایری بسیاری از واژه های زندی لری (که در گویشهای مختلف ایران نیز راه یافته است) و یا حتی از گویشهایی چون مازندرانی، بابلی و لاری نیز شنیده میشود.
جعفری در ادامه آورده است در گویش ملایری بسیاری از لغات فرس قدیم، پهلوی و اوستایی بصورت بسیار نزدیک به واژههای مذکور بر جای مانده از جمله به این قرار:
پیا: مرد
کله: ملخ
گپ: حرف
مشت: پر
نزم: مماس
و نیز در گویش ملایری لغاتی دیده میشود که غالباً در فرهنگ های فارسی ضبط نشده است برای نمونه لغات زیر ذکر می شود:
لوئینه: آسیابان
تشنی: گلو
هنی: هنوز
دیم: صورت
چپش: بزغاله
تگه: بزسرگله
جعفری به غیر از 3 گویش زندی لری، ملایری و ترکی ملایری، چند گویش دیگر را هم معرفی میکند که شامل گویش نهاوندی، خوانساری و گویشی که یهودیها بدان تکلم میکنند و بغلط پنداشته میشود زبان عبری است امّا نوعی گویش لری میباشد. همچنین گویش ارامنه در شهر و دهستانهای ملایر هرکدام بهنوبه خود جالب توجه است.
از سویی یکی دیگر از نویسندگان اهل ملایر درباره آن دیار چنین ذکر میکند: گروههای جمعیتی در روستاهای ملایر را اقوام مختلفی با فرهنگ و آداب و رسوم متفاوتی تشکیل میدهند. طبق نتایج بررسی نمونهای (طرح مطالعاتی توسعه و عمران روستاهای همدان انجام گرفته در سال 1370) در روستاهای شهرستان ملایر از نظر گویش 2 درصد کرد، 25 درصد لر و لک، 23 درصد ترک و 47 درصد بقیه فارسی زبان هستند. وی همچنین مینویسد لرها یکی از طوایف بزرگ ایران هستند که بیشتر در لرستان و آن نواحی سکونت داشته و از نژاد آریایی میباشند و در حال حاضر نیز تعداد زیادی از روستاهای ملایر از نظر ترکیب نژادی، لهجه و گویش اختلاطی از اقوام لر و لک میباشند. آنچنانکه در منابع تاریخی اشاره شده است زندیان شعبه کوچکی از طایفه لکیالان و جزو طوایف لر بودند.
علیرضا گودرزی اهل ملایر که پژوهش مبسوطی درباره آن دیار به انجام رسانیده نیز در زمینهی زبان، گویش و لهجه ملایریها ذکر کرده است که به علّت وجود واژههای کمرنگ «کردی و لری» در آن، ملایر سرحد بیرنگ و کمرنگ منطقه لر محسوب میشود و مردم این شهر با ساکنان لرنشین شهرهای بروجرد، نهاوند و تویسرکان بدون مترجم و با کمی زحمت میتوانند ارتباط برقرار کنند. در نتیجه گویش ملایری زیرشاخهای از زبان لری است و بیدلیل نیست که عدهای گویش لری ملایری را نسبت به دیگر لهجههای لری نزدیکترین لهجه به زبان فارسی معیار میدانند. وی در مجموع گویش لرهای شهرستان ملایر را بصورت زیر نوشته است:
لری ملایری: زیرشاخهای از زبان لری است که به گویش لری فیلی خرمآبادی بسیار نزدیک و کثرت واژههای لری فیلی ملایری میتواند تایید این نظر باشد از طرفی گویش ملایری به لری سیلاخوری در منطقه بروجرد هم نزدیک است. روستاهایی مانند آورزمان، آبدر، حسین آباد ناظم،حرم آباد، کرکان، نامیله، ازناو، گورآب و غیره که گویششان همبند شهر ملایر است و تنها تفاوت آوایی واژه ها میتواند بیانگر هویت جغرافیایی آنها باشد، به گویش این مناطق میتوان لری محلی یا روستایی گفت. البته از این نکته نباید غافل بود که در این بین مناطقی از جمله آبدر و آورزمان به علت همجواری با روستاهای لکزبان، تعدادی واژههای لکی را به مقدار نیازشان وام گرفته امّا لکزبان نیستند.
لری سیلاخوری: برخی روستاهای جنوب و جنوب غربی مانند کیکله، طایمه، مهدویه، ارگس، پاتپه و غیره نزدیک یا همبند به گویش لری سیلاخوری است که به لری بروجردی هم شهره است و قطب گویش سیلاخوری، بروجرد است.
لری زندی: برای این گویش هماکنون مشخصاً روستایی را نمیتوان نام برد؛ احتمالاً توسط اهالی قلعهپری و همچنین روستاهای خط ملایر – اراک مثل زنگنه استفاده میشده که زمانی مقر ایل زند و کریمخان وکیلالرعایا بود. به ظن قوی گویش مردمان برخی روستاهای غرب معروف به چالشور، شورکات و بلوکشور به آن نزدیک است.
بروجرد: اگرچه جزو تقسیمات کشوری استان لرستان محسوب میشود امّا چنانکه ذکر آن رفت؛ سکنه بروجرد در نیمه شمالی استان لرستان به دلیل همسایگی دارای پیوستگی و ارتباطات نزدیک با ملایریها بودهاند بگونهای که شباهت لهجه یکی از نمودهای این موضوع است. در همین راستا در رابطه با مردمان شهر بروجرد و حومه آن نیز پنج دسته گویشی را بشرح زیر عنوان کردهاند:
- گویش مردم بروجرد: که از لهجههای زیرمجموعه زبان لری محسوب میشود و بسیار شبیه به گویش مردم ملایر و نهاوند است و در یک گروه قرار میگیرند. لازم به ذکر است گویش بروجردی به زبان فارسی رسمی نزدیک میباشد و این ویژگی باعث شده که برخی زبان مردم بروجرد را فارسی با لهجه لری محسوب کنند.
- گویش مهاجرین لر یا روستاهای لرنشین بروجرد: که چون تحت تأثیر فرآیندهای آوایی گویش بروجردی قرار گرفتهاند، میتوان آنها را گویشهای لری بروجردی گفت.
- گویش روستاییان بومی بروجرد: که از نظر آوایی تفاوت چندانی با گویش بروجردی ندارد.
- گویش اقلیت یهودی: که محله و بازار مخصوص خود را داشتهاند و به گویشی صحبت میکردند که برای اهالی شهر قابل فهم بوده است.
- گویش [زبان!؟] شماری از ارامنه: که شبیه به گویش ارامنه اصفهان است.
نهاوند: دکتر سکندر امان اللهی بهاروند در کتاب قوم لر بیان میدارند که طی یک بررسی مقدماتی در تعدادی از دهات شهرستان نهاوند توانستهاند اسامی بخشی از گروهها و طوایف این منطقه را به شرح زیر بنگارند: خزل، سلگی، دراشوند، ساکی، کیانی، رئیسی، کوماسی، زیر، شیخ میری، ترکاشوند، ذوالفقاری، شلالوند، کولیوند، بیمی، سوری، جلالوند، شیراوند، احمدوند، چگنی، مومیوند، حسن گایار و فلک الدین.
تویسرکان: درباره گویش تویسرکانی همانگونه که دکتر امان اللهی آنرا بهمراه گویش ملایری، نزدیک به گویش بروجردی دانستهاند یکی از نویسندگان تویسرکانی نیز مینویسد: زبان مردم تویسرکان و بخشها و روستاهای تابعه فارسی است که با لهجه خاص خود اداء میشود. هرچند لهجه محلی در بخشی از محلها و روستاها کمی با یکدیگر تفاوت دارند ولی بطور کلی مبنای گویش مردم این منطقه متأثر از گویش زبان لری بوده و بسیاری از کلمات با لحن و لهجه مصطلح در مناطق لرستان اداء میشود.
ساخت اجتماعی سیاسی ایلی و طایفهای: چنانکه پیشتر نیز اشاره گردید ساختارهای سنتی ایلات و طوایف که پیوند تنگاتنگی با کوهستان، کوچندگی و دامداری داشته بستر مناسبی برای شناخت عشایر فراهم میکردهاند و بر همین مبنا، مسنجمترین و گویاترین شناختها را نتیجه میدهند. بعنوان مثال پژوهشگران بهترین آگاهیها درباره لرها را از گروههایی همچون بختیاریها، کهگیلویهایها، ممسنیها، سلسلهایها، دلفانیها، طرهانیها، بیرانوندها، سگوندها، دیرکوندها، چگنیها، پاپیها و… به دست دادهاند یعنی جوامعی که بزرگترین ساختهای سیاسی اجتماعی لرتباران را داشتهاند.
به هر عنوان با توجه به برخی منابع از جمله مکتوبات آقایان عباس فیضی، محمد برقعی و نیز طبق سرشماریهای صورت گرفته در سال 1387، عشایر لر کوچندهای که در استان همدان ییلاق – قشلاق میکردند شامل «ترکاشوندها»، «حسنوندها»، «جمورها»، «خزاییها» و «زولهها» عنوان شدهاند گو اینکه دارای پیوستگی با لرهای استانهای لرستان و کرمانشاه نیز بودهاند؛ در این بین ترکاشوندها گستردهترین پهنهی سرزمینی را دارا بودند که افزون بر شهرستانهای تویسرکان، نهاوند و ملایر، در مناطق اسدآباد و بهار هم حضور داشتهاند. کوچروی حسنوندها در نهاوند و زولهها نیز در اسدآباد گزارش شده است.
در همین جهت همانگونه که در پست زاگرس سرزمین مادری نیز اشاره شد کوهها یادآور شجاعت، استقامت و آزادگی مردمان لر بودهاند و بخش مهّمی از سرگذشت و تاریخ این قوم سلحشور را بایستی در میان تنگهها و ارتفاعات جستجو کرد. درهمتنیدگی و پیوستگی لرها با زاگرس آنچنان است که میتوان آنان را وارثان خلف آن جبال معظم دانست. در واقع هویت، خصوصیات و حتّی نامواژه لر گره خورده با کوهستانهای زاگرس است؛ چنانکه در پست معنی واژه لر نیز توضیح داده شد برخی معنی کلمه لر را برگرفته از کوههای پر از درخت دانستهاند. در همین راستا عباس فیضی درباره کوه الوند که مأمن لرهای همدان بوده مینویسد:
الوند، این کوه رفیع و عظیم که همدان کهن در دامنهاش آرمیده؛ بر اثر آب و هوای خوبی که دارد قرنها است که پایگاهی برای ایلات و عشایر میباشد و هرساله با گذشت 2 ماه از فصل بهار ایلهای کوچنده به سوی دامنههای پر ریاحین این کوه بزرگ، روان میشوند و تا نیمههای دوم فصل تابستان در شیار و دامنههای دلانگیز و خوش آب و هوای الوند کوه زندگی خود را ادامه میدهند و از مراتع و جویبارهای زیبا و طبیعی آن استفاده میکنند.
او در ادامه مینویسد تمامی ایلهای کوچنده به این دیار، به الوند و دامنههای باطراوتش اعتقادی بس استوار و محکم دارند. ایلها الوندکوه را مقدس و در کوچ و رسیدن به همدان هفتهای نیز در اطراف غار مقدس عابد و حوالی امامزاده کوه با برپا کردن سیاهچادرها و به چرا بردن گلهها و نیز تهیه لبنیات (جهت مصرف و فروش آن به اهالی همدان) مشغول میشوند.
ترکاشوند: گفته شده بزرگترین جامعه ساختارمند لرهای استان را تشکیل میدادند و گزارش شده تا سالیان اخیر ساخت سنتی ایلی – طایفهای را تا حدودی حفظ و با دایره سرزمینی کوچندگی گستردهای که سردسیر و گرمسیرشان از استان همدان تا نواحی اندیمشک در خوزستان دربرمیگیرد کماکان هویت و فرهنگ ایلیاتی خویش را پابرجا نگهداشته و از نظر عشایری دارای مقامی کامل و بزرگ در سطح استان بحساب میآیند.
عنوان شده لرهای ترکاشوند از نظر سازمان اجتماعی دارای کلیه ویژگیهای عشایری بودهاند؛ عباس فیضی که یادداشتهایی درباره تاریخچه و آداب و رسوم ایلات و عشایر کوچنده استان همدان در سالهای 1338 تا 1356 از خود بجای گذاشته، طوایف ترکاشوند را بشرح زیر آورده است:
رحمتی: دارای 390 خانوار هستند و محل سردسیر آنها آرتیمان، شهرستانه، کوههای حیدره و گنجنامه است. تیرههای آن عبارتند از ممیائی، کوهرار، صغیری، کومیوند، کتکن، بگلر و محمدعلی.
میرکه: دارای 27 خانوار هستند و مراتع ییلاق آنها اطراف ویان همدان و محل قشلاق آنها اطراف صحنه کرمانشاه قرار داشته و تیرهای نیز ندارند.
سلیمانی: دارای 45 خانوار است و مراتع ییلاق آنها در کوههای اسدآباد و اطراف نهاوند، شهرستانه و دره حیدره همدان است و برای قشلاق نیز به اطراف اندیمشک و پلدختر میروند. تیرههای آن عبارتند از برایم و آقامیر.
پیرزاد: 15 خانوار هستند و مراتع ییلاق آنان در اطراف تویسرکان و اطراف کوه الوند است، برای قشلاق به حوالی اندیمشک میروند. تیرهای ندارد.
ملیجانی: 105 خانوار هستند و مراتع ییلاق آنها در امامزاده کوه، برفجین، موییجین، الوند و گنجنامه همدان و محل قشلاق آنها اطراف صحنه کرمانشاه و نیز حوالی اندیمشک است. تیرههای آن مشتمل بر بگلر، خانلر، خنجر و چهارتخم میباشد.
مرشدی: دارای 120 خانوار است که اغلب درون استان ییلاق – قشلاق میکنند. مراتع سردسیر آنها در اطراف قرق همدان و کوههای حیدره و اطراف مریانج، گرمسیرشان در نواحی نهاوند و بروجرد واقع شده است. تیرههای آن عبارتند از ناصری، میرزایی و اله.
یار ویس: دارای 6 خانوار هستند. ییلاق آنها در اطراف کوه الوند، گنجنامه و کوههای حیدره است؛ قشلاق آنان نیز در حوالی صحنه کرمانشاه میباشد.
گرکهای: دارای 30 خانوار است و مراتع ییلاق آنان اطراف کوههای همدان و اسدآباد، قشلاقشان در حوالی بروجرد و اندیمشک است. تیرههای آن عبارتند از: حسینیپور، زالیپور، نظری، ولکه، کایمرث، منصدر و نوروزی.
میرعزیزی: 25 خانوار هستند. مراتع ییلاقی آنان اطراف کوههای الوند و نهاوند، محل قشلاقشان حوالی پلدختر و اندیمشک واقع شده است. تیرههای آن عبارتند از ولیخانی و کریس.
شایان توجه است علی رغم آنکه ترکاشوندها ویژگیهای ایلیاتی و عشایری را حفظ کرده بودند امّا محمد برقعی که در اواسط دهه پنجاه شمسی پژوهشی تخصصی درباره آنان داشته مینویسد ترکاشوندها هرگز سازمان سیاسی یکپارچهای نداشته و هیچگاه تحت امر یک ایلخان نبودهاند. طبق گزارشهای موجود، اداره آنان معمولاً با حکومت همدان بوده است. قهرمان میرزا سالور در خاطرات خود ضمن اخبار سال 1308 آورده که حکومت، اداره ایل ترکاشوند را به طاهرخان (احتمالاً مفتح الدوله قراگوزلو) واگذار کرده است.
محمد برقعی در سال 1356 سازمان اجتماعی ترکاشوندها را مبتنی بر طایفه، تیره و کرنگ عنوان کرده و مینویسد هر کرنگ مرکب از چند خانوار چادرنشین است که مراتع مشترک دارند. او در ادامه میآورد که ترکاشوندها منسوب به لرها هستند، خود را لر میانگارند و معتقدند اعقابشان بین 200 تا 250 سال پیش بر اثر تعدیات خوانین لرستان از الشتر به ناحیه همدان مهاجرت کرده و برای تمایز از طوایف ترک همدان، عنوان ترکاشوند را برای خود برگزیدهاند. تنها قرینهای که گمان مهاجرت پیشینیان ترکاشوندها را به حدود همدان تقویت میکند، وجود تیره قدیمی ترککاشهوند از طایفه یوسفوند سلسله در نواحی الشتر لرستان است که از گذشتههای دور مسکن سه گروه بزرگ از لرها یعنی حسنوندها، کولیوندها و یوسفوندها بوده است.
برقعی همچنین ذکر میکند زبان ایشان ترکیبی از لری و کردی گفته شده، با این تفاوت که برخی از آنها به فارسی و ترکی نیز گفتگو میکنند. وی مینویسد این زبان پیش از آنکه حاصل اختلاط طوایف لر و کرد باشد میتواند شاهدی بر تعلق ترکاشوندها به طوایف لک [لرهای لکزبان] باشد.
او همانند عباس فیضی، ییلاق ترکاشوندها را دامنههای شمالی کوه الوند تا کوههای کشانی و آرتیمان در نزدیکی تویسرکان و گرمسیر آنان را در استانهای کرمانشاه (بعضی روستاهای حوالی صحنه، کنگاور و کرمانشاه)، ایلام (درهشهر) و خوزستان (اندیمشک و دزفول) ذکر میکند.
ترکاشوندها از اواخر اردیبهشت تا اواسط خردادماه به تدریج به این ناحیه کوچ میکنند، و از نیمه دوم مردادماه به سوی قشلاق رهسپار میگردند و آخرین گروه آنان نیمههای مهرماه این منطقه را ترک میکنند؛ البته زمان ورود و خروج آنها به وضع مراتع و دمای هوا بستگی دارد. ترکاشوندها پس از حرکت از سردسیر به دو گروه تقسیم میشوند؛ گروهی که نیمه یکجانشین هستند و دستهای که به گرمسیر میروند. گروه اوّل به نواحی روستایی در اطراف صحنه و کنگاور از جمله دهات کلیددره، حمامدره، درمران و کلوسر میروند. اینان در حدود یکماه و نیم تا دو ماه پس از عید نوروز در آنجا میمانند تا دوباره به سمت ییلاق حرکت نمایند.
حسنوند: که حسنوند خدایی نیز نامیده میشوند در واقع جزوی از ایل حسنوند در منطقهی سلسله استان لرستان هستند. از آنجاییکه اینان من جمله گروههای مهّم لرتبار میباشند، گذشته و تاریخ شاخصی دارند بگونهای که سخن از حسنوندها و سلسلهایها بسیار است؛ بر همین اساس تلاش خواهد شد تا در چارچوب پستهای مستقل نیز بدانها پرداخته شود اگرچه در این مجال اشارهای گذرا به قسمتی از تاریخ آنها خواهد شد.
در روایات پیران و گذشتگان استان لرستان آمده است بخش بزرگی از لرها نَسَب به فردی بنام «سلسال» (سلسل) میبرند؛ این مسئله در شرح حسنوندهای استان همدان نیز مطرح شده بدین شکل که گفتهاند در زمان حمله نادرشاه افشار به غرب کشور و نبرد با سلاطین عثمانی، شخصی شجاع و وطنخواه از اهالی پشتکوه لرستان (ایلام امروزی) به نام «سلسل» در جنگ مزبور سر یکی از سرداران عثمانی را به پای نادرشاه میاندازد و نادر نیز به پاس خدمت او سرزمین دلفان و یا به اصطلاح لری، خاوه را به او میبخشد. سلسل در آنجا حکومت محلی تشکیل داده و بمرور سرزمین های اطراف از جمله دشت الشتر را میخرد. از این رو امروزه به الشتر، سلسله نیز گفته میشود.
ازنو بایستی تأکید کرد موضوع آشکار در روایت فوق همان صفت بارز شجاعت، سلحشوری و روحیات وطندوستانهای است که در پست خوی و منش لرها نیز از بیان دکتر جواد صفی نژاد با یادی از شادروان دکتر نادر افشار نادری مورد اشاره قرار گرفت آنجا که درخصوص نقش تاریخی عشایر لر (مردمان مخلص، آزاده و سلحشوری که علیرغم عشق سرشار نسبت به ماممهین آنچنان که باید مورد توجه قرار نگرفتند) در جهت عزت و شرف کشور مینویسند: در کتابهای انبوه تاریخی و اخباری، با وجود مشارکت عشایر در جنگهای ملی و میهنی و فداکاریهای چشمگیرشان، شرحی از زندگی اجتماعی اقتصادی آنان مشاهده نمیکنیم.
دکتر صفینژاد در ادامه نوشتهاند: قبل از انقلاب اسلامی، عکسهای بزرگ و زیبایی از عشایر ایران بر دیوار محل کار گروه عشایری مؤسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی آویخته شده بود یکی از این تصویرها مربوط بود به یک مرد لر عشایری کوهستانهای خرمآباد که با کهولت سن بر اسبی سوار بود و به کوچ میرفت. مرحوم دکتر نادر افشار نادری، عکاس این تصویر، چنین تعریف میکرد: «این پیرمرد در جوانی با تکاوران همراهش در جنگ ایران و عثمانی مشارکت داشتند. این مرد که فرماندهی تکاوران لر را به عهده داشت، در حمله ای با شمشیر اخته رسن ضخیم گرانیگاه توپخانه عثمانیها را از هم دریده و به پیروزیهایی دست یافته بود».
علاوه بر تصویر مرد جنگجوی عشایری، تصاویر زیبا، منحصربهفرد و ویژهای متعلق به دکتر افشار دیوارهای اتاق کار گروه عشایری را تزیین کرده بود. پارهای از این عکسها مشخص کننده کار سخت روزانه زنان عشایری بود. پس از فوت دکتر افشار نادری (1358/4/9 در نوشهر)، عکسهای گروه عشایری را جمع آوری کردند و در راهروی پلکانهای کتابخانه دانشکده به پشت بام، در کنار لانه کبوتران آزاد گذاشتند و کبوتران هم بمرور سطح عکسها را نقاشی کردند.
به هر تقدیر، عباس فیضی ایل حسنوند همدان را از ایلات لر معرفی میکند که شامل دو طایفه برامجان و میرزاجان هستند. او توضیحات طوایف حسنوند را چنین آورده است:
برامجان: 45 خانوار هستند و مراتع سردسیری آنان اطراف کوههای نهاوند و تویسرکان و گرمسیرشان در نواحی پلدختر و اندیمشک قرار دارد. این طایفه 7 تیره دارد که عبارتند از کاظمی، کاکاوند، ساکی، ذکائی، رشیدی، رحمانی و اسدی.
میرزاجان: 80 خانوار هستند و مراتع ییلاقی آنها در کوههای اطراف نهاوند و تویسرکان و محل قشلاقشان در اندیمشک و پلدختر واقع گردیده. این طایفه 10 تیره دارد که عبارتند از کریمیان، ولیزاده، درویشی، گودرزی، مهندسی، تفهجان، نقدعلی، میرزاجان، غلاهی و شمسیان.
جمور: شیخ محمد مردوخ کردستانی از نویسندگان مطرح کردتبار درباره جمورها مینویسد: «قریب پانصد خانوار هستند. در زهاب و کوههای آلمهقلاق، اسدآباد همدان سکونت دارند. تیرهای از طایفه باجلاناند.» ایشان همچنین درخصوص باجلانها آورده است: «دو تیرهاند: جمور و قازانلو. اینها از شعب قبیلهی لک هستند، جزو عشیره لر. قریب هزار و سیصد خانوار هستند. در نواحی قورهتو و هورین و شیخان و قصرشیرین و قازانیهی مندلی. در محال درگزین و رودبار قزوین هم قریب هفتاد خانوار هستند.». ضمناً ذکر این نکته مجدداً لازم بنظر میرسد چنانکه در پست شناخت لرهای استان کرمانشاه نیز اشاره گردید نویسندگان برجسته کرد همچون مردوخ کردستانی، لکزبانان را جزو تبار لر و لرها را نیز زیرمجموعه کردها میدانند.
طوایف جمور را شامل ویس، عبدلی، گماری و شاهویس ذکر کرده و دوره ییلاقشان را در دامنههای کوه الوند و شهرستان اسدآباد در استان همدان و نیز کرمانشاه و اسلام آباد غرب، و قشلاق را در شهرستانهای قصرشیرین و گیلانغرب در استان کرمانشاه آوردهاند. جمورها را همانند ترکاشوندها از ایلات برون کوچ گفتهاند، بطوریکه محدوده سردسیر و گرمسیرشان در دو استان قرار گرفته است؛ و نیز ذکر شده جمورها جهت ییلاق- قشلاق نمودن، از ایلراه «دربند استخوان» که یکی از ایلراههای معروف استان کرمانشاه است استفاده میکردهاند.
خزایی: یکی از ایلات استان همدان و شهرستان نهاوند میباشد. خزاییها بصورت نیمکوچ گزارش شدهاند که در بخشهای خزل غربی و شرقی پراکنده بودند. گفته میشود اینان تا سال 1374 جزو ایلات استان همدان محسوب میشدند ولی بعداز آن به دلیل تقسیمات کشوری جدید، جزو استان کرمانشاه قرار گرفتند البته کماکان ارتباط خویش را با شهرستان نهاوند حفظ کرده بودند.
عنوان شده که خزاییها، فصل بهار را در حوالی شهرستان نهاوند و بخشهای خزل شرقی و غربی به سر برده و زمستان را نیز به مناطق جنوبیتر شامل سرپلذهاب، دهلران و مرزهای مهران کوچ میکردند. همچنین گروهی از آنها بهصورت درونکوچ بودهاند که زمستانها در شهرستانهای همدان، نهاوند و ملایر به سر میبردند.
در پایان همانگونه که در ابتدا اشاره شد و دکتر امان اللهی بهاروند هم به درستی بیان نمودهاند آثار موجود درباره مناطق لرنشین این استان بویژه شهرنشینان و روستاییان لر کافی نبوده و شناخت گروههای مناطق ثلاث و بروجرد نیازمند اقدامات تکمیلی است تا بلکه بتوان آگاهی بهتر و دقیقتری از شاکله مردمان آن سامان به دست داد. امید که پژوهشگران علاقمند، با انجام تحقیقات جدید، این مسیر را به کمال برسانند. همچنین توجه مخاطبین گرامی بدین موضوع جلب میگردد که در صورت کسب اطلاعات جدید درباره مناطق و گروههای مرتبط با قوم لر در استان همدان، پست بالا بروزرسانی و تکمیلتر خواهد شد.
سلام ببخشید میگم که چرا هیچ اسمی از ایل بختیاری در مقاله نیومده؟ شما میتونین ببینین که روستا های سوتلق وباباپیر قلعه بختیار کاملا بختیاری نشین هستند.
این واقعا تأسف داره که شما هنوز نمیدونین تویسرکان بختیاری نشین هستند.
سلام
ضمن سپاس از توجه شما نسبت به مطالب مطرح شده و نیز ارائه اطلاعات درخصوص بختیاریهای تویسرکان، همانگونه که در پست فوق نیز اشاره شده در صورت کسب آگاهی جدید درباره مناطق و گروههای مرتبط با قوم لر در استان همدان، پست بالا بروزرسانی و تکمیلتر خواهد شد.
سلام مادرروستای کهکدان سامن ملایرهسیتیم اجدادماازایل بیرانوندبودن که نزدیک به300ساله ساکن این روستاهستیم وبه لربودنمون افتخارمیکنیم
سلام
مخاطب گرامی
جناب آقای لربیرانی
ضمن سپاس از اطلاعات ارائه شده و نیز دغدغه و غیرت جنابعالی، تندرستی و سعادت را برای آن برادر محترم خواهان است.
فامیلیشون بختیاری،قرار نیست هرکی بختیاری باشه فامیلیش از قوم بزرگ بختیاری باشه
سلام
به هر صورت باید توجه داشت که مورد مذکور بررسیهای بیشتر و تکمیلی را میطلبد.
شما در این مورد شک نداشته باش دوست عزیز چون الکی فامیلی یه عده بختیاری نمیشه حتی بزرگای روستاهای بختیاری نشین خودشون این موضوع رو میگن که بختیاری های تویسرکان اصالتا اهل اینجا نیستن و از جای دیگه ای اومدن حتی توی زبان این روستاها هم مشهوده چون بعضی کلماتی دارن که تویسرکانی ها هم متوجه نمیشن.
سلام لرهای بختیاری کهکیلویه بهمئی ممسنی فارس لرستان ایلام همدان بوشهر خوزستان وغیره همه از یک ریشه هستند
سلام
مخاطب گرامی
جناب آقای حیدری
بله! همانگونه که جنابعالی نیز به درستی اشاره نمودهاید میتوان گفت به گواه تاریخ، ایلات و طوایف لر از شمالیترین مناطق سرزمین لر در دامنههای سلسله کوههای سر به فلک کشیده زاگرس در استانهای همدان و مرکزی تا جنوبیترین نواحی آن در ساحل خلیجفارس دارای عناصر هویتی مشترک و در یک کلام جهانبینی همسو بودهاند. بر همین اساس نه تنها کهگیلویه، بختیاری و ممسنی بلکه ایلات و طوایف فیلی (لر زبان و لک زبان) و غیره نیز در گذشته جزو یک پیکره واحد بنام «تبار بزرگ لر» قرار داشته و بنابر چنین سابقهای، روابط نزدیک و درهمتنیدگی تاریخی آنها جلوهگر است؛ یعنی خُمونی بگُم که هَمَش یکیِن.
برادر عزیز سلام. به گمانم مقاله شما در عین حال که اطلاعات خوبی رو در اختیار خوانندگان قرار داد، ولی ناقص و البته کلی بود. چرا که غالب لرهای استان همدان و علی الخصوص تویسرکان “بختیاری” ها هستند. با کمی جست و جو و کنکاش به سیل بختیاری های مقیم تویسرکان و روستاهای اطراف آن بر میخورید.
سلام
ضمن تشکر از توجه و نظر لطف شما:
1- چنانکه در پست بالا و نیز در پاسخ به مخاطبین ارجمند اشاره شد پرداختن به آن بخش از لرهای استان همدان به ویژه گروههایی که در زمانهای گذشته در نواحی تویسرکان، نهاوند و ملایر یکجانشینی اختیار کردهاند با دشواری همراه است؛ زیرا تاجاییکه دانستهها یاری میکند تاکنون تقسیمبندی و ساختار لرهای شهری و روستایی در آن دیار بصورت مستقل و تخصصی مورد بررسی پژوهشگران قرار نگرفته و تحقیق در این خصوص در ابتدای راه قرار دارد. ناگفته پیداست اسکان شدن و در نتیجه رخت بربستن ساختارهای سنتی ایلات و طوایف که بستر مناسبی برای شناخت عشایر فراهم میکنند، بر سختی کسب این شناخت افزوده است. به هر روی مدنظر خواهد بود تا در صورت کسب آگاهی جدید درباره مناطق و گروههای مرتبط با قوم لر در استان همدان، پست بالا بروزرسانی و تکمیلتر گردد.
2- بله! گفتار حاضر در واقع نگاهی کلی و گذرا به لرهای استان همدان میباشد، گو اینکه پرداختن مفصلتر به ایلات و طوایف از جمله لرتباران استان همدان در ساختارهای سنتی آنها میتواند پستهای متعدد و مستقل را به خود اختصاص دهد. در همین راستا مورد توجه خواهد بود تا در صورت امکان و در فرصت مناسب، در چارچوب گفتارهای جداگانه به شناخت مشروحتر آندسته از همتباران مبادرت گردد. تا خداوند چه خواهد.
استاد میتوانید پرس و جو کنید که اسماعیل بیگی های تویسرکان از کدام تیره اند؟
سلام
هماکنون اطلاعاتی در این باره موجود نمیباشد امّا پرسش شما مدنظر قرار خواهد داشت تا در صورت کسب هرگونه آگاهی، در همین مجال به سمع و نظر رسانده شود.
استاد من خیلی پیگیرم که بدونم اسماعیل بیگی ها از ایل زند هستن یا نه
سلام
مخاطب گرامی
جناب آقای دانیال
درخواست شما مدنظر قرار خواهد داشت تا در صورت کسب هرگونه آگاهی، به اطلاع رسانده شود. در واقع علیرغم اینکه بهمئی دات کام از ابتدای راهاندازی در نظر داشته که منابع و دانستنیها درباره ساختار اجتماعی طوایف و تیرههای زند جمعآوری نماید امّا با گذشت نزدیک به ده سال کماکان اطلاعات جامع، کامل و حتّی قابل قبولی به دست نداده زیرا پس از سقوط زندیه، به دلیل دشمنیهای آقامحمدخان قاجار، زندیان در نقاط مختلف کشور پراکنده گردیده و یکپارچگی خویش را از دست دادند و همین امر بررسی تمام و کمال ساخت ایلیاتی آنان را با دشواری مواجه کرده است.
پس از حکومت اتابکان، هرچند لرها و مشخصاً بختیاریها همواره یکپای سیاست کشور بودند ولی در ادامه تنها سلسله لر یعنی زندیه نیز بعلت اختلافات خانمانسوز داخلی و هجوم رقبای خارجی چون آقامحمدخان قاجار استمرار چندانی نیافته و تنها 45 سال دوام داشت. با متفرق نمودن ایلات و طوایف لر حامی زندیه در نقاط مختلف کشور، مُهری دوباره بر غم و اندوه پیوسته مردمان لر بعداز دوره اتابکان زده شد؛ اگرچه سرانجام بزرگترین مجموعه لرتبار یعنی بختیاری بعنوان یک رکن مهّم از جنبش مشروطه با فتح تهران آخرین ضربهها را بر پیکر حکومت قاجار وارد ساخت.
به هر سوی همانگونه که بارها اشاره گردید مدنظر خواهد بود تا بمرور زمان به ایلات و طوایف لر از جمله زندها پرداخته شود. تا خداوند چه خواهد.
ممنون استاد عزیز ولی اگر می تونید برام بپرسید اسماعیل بیگی ها و اسد بیگی ها اصالتا اهل کجا هستند؟
سلام
درخواست شما مدنظر قرار خواهد داشت تا در صورت کسب هرگونه آگاهی به اطلاع رسانده شود.
اسمی از ایل قدیمی سوره مهری یا سرمیلی برده نشده
سلام
ضمن تشکر از توجه شما نسبت به مطالب مطرح شده و همچنین اطلاعرسانی درباره سورهمهریهای استان همدان، چنانکه که در پست فوق نیز اشاره شده در صورت کسب آگاهی جدید درباره مناطق و گروههای مرتبط با قوم لر در آن دیار، گفتار بالا بروزرسانی و تکمیلتر خواهد شد.
ضمناً اگر منظور سرخهمیری (سورهمیری/سرخامری) میباشد به آگاهی میرساند با توجه به اینکه گفته میشود سورهمیریها از گروههای قدیمی لر بویژه در منطقه پشتکوه لر کوچک (ایلام فعلی) بودند و نیز در شکلدهی به جنبههایی از شاکله هویتی لر نقش قابل توجه داشتهاند، مدنظر بوده و میباشد تا در چارچوب مجالی مستقل به آنها پرداخته شود.
باسلام
میشه راجب طایفه روستائی هم تحقیق کنید، داخل ملایر و بروجرد و نهاوند و …. روستائی زیاد داریم، حتی من متوجه شدم فامیلی روستائی توی شیراز و استان فارس هم هستن که میتونن از همراهان کریمخان زند باشن در اقامتش در شیراز
سلام
مخاطب گرامی
جناب آقای ایمان
ضمن سپاس از توجه شما نسبت به مطالب مطرح شده، مبحث ذکر شده درباره روستاییها مدنظر قرار خواهد داشت تا در صورت کسب هرگونه آگاهی، در قالب گفتار فوق قرار گرفته و بروز رسانی گردد.
باسلام وخسته نباشید
باتوجه به اینکه زیستگاه قدیمی واصلی دیناروندها شهر نهاوند بوده بطوریکه سالیان درازی این شهرماه دینار نام داشته آیا هنوز هم خانواده ای به این نام دراین منطقه سکونت دا رد؟ با تشکر
سلام
مخاطب گرمی
جناب آقای دیناروند
ضمن تشکر از ابراز محبت آن برادر محترم، متأسفانه اطلاعاتی در دست نمیباشد؛ در همین راستا همانگونه که پیشتر در پاسخ به مخاطبین گرامی نیز اشاره شد پرداختن به آن بخش از لرهای استان همدان که در زمانهای گذشته یکجانشینی را اختیار کردهاند با دشواری همراه است؛ زیرا تاکنون گروهبندی و ساختار لرهای شهری و روستایی در آن دیار بصورت مستقل و تخصصی مورد بررسی پژوهشگران قرار نگرفته و تحقیق در این خصوص در ابتدای راه قرار دارد. ناگفته پیداست همان اسکانها و در نتیجه رخت بربستن ساختارهای سنتی ایلات و طوایف که بستر مناسبی برای به دست دادن آگاهی از عشایر فراهم میکنند، بر سختی کسب این شناخت میافزاید.
سلام.. متاسفانه در خصوص لرهای ملایر اطلاعات کمی دارید..حداقل 70 درصد شهر ملایر لر هستند و به مرور زمان گویش ها بدلیل سواد و تحصیلات بیشتر مردم نسبت به قدیم در دبیرستان ها و دانشگاهها به فارسی نزدیک شده..مثلا در روستاها کمتر تغییر گویش اتفاق افتاده.. این موضوع بسیار قابل فهم است و حتی در بروجرد و خرم آباد هم رخ داده است… ضمنا مثلا روستاهای ناميله، گوراب، پری،حسین آباد، و غیره 95 درصد لر هستن.. طایفه های بزرگ لردر ملایر مثل تاجعلی ناميله،، روزبهانی، یعقوبی،، لطیفی،،روستایی،، نوردی،، و غیره را نام نبرده اید که جای تعجب دارد…
سلام
مخاطب گرامی
جناب آقای تاجعلی
ضمن سپاس از توجه شما، ازنو یادآوری میگردد چنانکه در پست بالا و نیز پیشتر در پاسخ به مخاطبین گرامی اشاره شد پرداختن به آن بخش از لرهای استان همدان به ویژه گروههایی که در زمانهای گذشته در نواحی ملایر، تویسرکان و نهاوند یکجانشینی اختیار کردهاند با سختی همراه است زیرا اسکان شدن و در نتیجه رخت بربستن ساختارهای سنتی ایلات و طوایف که بستر مناسبی برای شناخت عشایر فراهم میکنند، موجب دشواری امر پژوهش در این موضوع میباشد. مضافاً تاجاییکه دانستهها یاری میکند تاکنون تقسیمبندی و ساختار لرهای شهری و روستایی در آن دیار بصورت مستقل و تخصصی مورد بررسی پژوهشگران قرار نگرفته و تحقیق در این خصوص در ابتدای راه قرار دارد. به هر روی مدنظر خواهد بود تا در صورت کسب آگاهی جدید درباره مناطق و گروههای مرتبط با قوم لر در استان همدان، پست بالا بروزرسانی و تکمیلتر گردد.
سلام.من سلگی هستم. طایفه ی سلگی ها در سه روستای رودباری،هادی آباد و فارسبان واقع در شهرستان نهاوند قرار دارند. با توجه به اینکه روستای ما نزدیک شهرستان کنگاور و واقع در شهرستان نهاوند است، لهجه ی ما از هیچ کدام از این دو استان تاثیر نپذیرفته است. روستا های اطراف ما اکثرا لک زبان هستند و مردم شهرستان نهاوند هم به گویش نهاوندی سخن میگویند اما روستای ما و دو روستای ذکر شده دیگر به زبان لری سخن میگویند، همان لری که در خرم آباد استفاده میشود و با آن سخن میگویند. لری ما هیچ تفاوتی با لر های خرم آباد ندارد. برای مثال افراد مشهور و صاحب نام بسیاری مانند سید نوری موسوی، رضا سماعی، حسین زرینجویی، امین دهستانی و… لری صحبت کردنشان با لری صحبت کردن ما تفاوتی ندارد.
سلام
مخاطب گرامی
جناب آقای سلگی
ضمن تشکر از توجه جنابعالی و نیز اطلاعات ارائه شده، در راستای دیدگاه شما موارد زیر مجدداً یادآوری میگردد:
1- اگرچه زبان به دلیل کارویژه خاص آن که نمود بالایی در موقعیتهای روزمره برای ایجاد ارتباط، شناخت و نیز معرفی خود به دیگران داشته، همواره یکی از فاکتورهای تشکیل دهنده «هویت» جوامع بشری بوده است؛ امّا باید نقش آن را در ایجاد «هویت» گروهها و اقوام بهعنوان یکی از عناصر تشکیل دهندهاش نگریست و نه همهی آن. بر همین مبنا اصالت و هویت لرها در جمیع عناصر سازندهی آن همچون سرزمین، تاریخ، نسب، زبان، فرهنگ، آداب و رسوم، دین و آئین، ساختارهای سیاسی و در یک کلام خصلتها، نگرشها، مرام، معرفت و جهانبینی آنان درک میشود.
2- همانگونه که در پست «زبان قوم لر» نیز اشاره گشت باید توجه داشت زبان گروهها و اقوام در گذر زمان دچار تغییر و تحول میگردد؛ شادروان حجتالله حیدری (از پژوهشگران باسابقه قوم لر از تبار حسنوند) در کتاب «جغرافیای تاریخی الشتر و ریشه نژادی لر» نظری را ابراز داشتهاند که قابل توجه میباشد، ایشان نوشتهاند: گفته حمدالله مستوفی در کتاب تاریخ گزیده در قرن هشتم هجری [حدود ۷۰۰ سال پیش] درباره نبودن حروف ح خ ص ض ط ظ ع ق در زبان لری نشان میدهد قوم لر در قدیم دارای زبان واحدی بوده و منطقه الشتر که جزوی از آن بشمار میآید این خاصیت را داشته است.
3- همانگونه که دکتر سکندر اماناللهی بهاروند نیز بیان کردهاند زبان امریست وضعی و اکتسابی و از این رو ممکن است زبان یک قوم یا شعبهای از یک قوم عوض شود. چنانکه برای مثال اعضای یکی از طوایف لر به نام «لشنی» به علت پراکندگی در نقاط مختلف به چند زبان صحبت میکنند. هماکنون [سال ۱۳۷۰] که در لرستان سکونت دارند به زبان لکی و لری گفتگو میکنند و حال آنکه لشنیهای استان فارس به زبان فارسی و لشنیهای رودهن در استان تهران به زبان ترکی تکلم میکنند.
ممنون از لطف و توجه شما. از شما بسیار سپاسگزارم بابت به وجود آوردن همچین محیطی که باعث شناخت بیشتر ما لر ها شده است.
درود
ضمن سپاس از ابراز محبت و نظر لطف آن برادر محترم، همانگونه که مکرراً اشاره گردید بیان از اصالتها موجب افتخار میباشد زیرا که به درستی «ذات و اصالت لر» چیزی جز صفا، صمیمیت، صداقت و شجاعت نبوده است.
یا حق
درود
با توجه به این که لر ها جمعیت قابل توجهی از جمعیت استان همدان را تشکیل می دهند و بزرگترین و پرجمعیت ترین شهرهای همدان لر زبان هستند و همچنین کلان شهر همدان که فارس زبان است چرا در فضای مجازی به ویژه شهرهای ترک زبان آذربایجان همدان را ترک معرفی می کنند در حالیکه حدود ۳۰ درصد استان همدان ترک زبان ودر شهرستان های کوچک شمالی استان هستند فارس ها و لرها که در اکثریت جمعیتی استان همدان هستند چرا در برابر این جریان پان ترکیزم پیج ها و کانال های آذربایجانی واکنشی نشان نمی دهند ؟
سلام
ضمن سپاس از توجه شما:
1- درباره درصد جمعیتی اقوام و گروهها همانگونه که قبلاً در بخش دیدگاههای پست شناخت لرهای استان خوزستان گفته شد برای پیبردن بدان نیاز به نفرات و امکانات میباشد که چنین تدارکاتی را دولتها میتوانند تهیه نمایند؛ موضوعی که تاکنون صورت نگرفته، بنابراین بهمئی دات کام اصولاً از درصد جمعیت لرها نسبت به سایر اقوام در استانهای مختلف سخنی به میان نمیآورد و بهطور کلی به اعلام حضور همتباران در مناطق مذکور بسنده میکند. ناگفته پیداست تعیین درصد بر اساس حدس و گمان، نمیتواند مورد استناد موثق قرار گیرد مگر آنکه توسط مراجع متولی که دارای استعداد انسانی و اقتصادی لازمه میباشند صورت گیرد.
2- بهطور کلی در علم سیاست گفته میشود که وجود تبعیض میتواند به تقویت گرایشات فدرالیستی و حتّی استقلالطلبانه منجر شود؛ بنابراین در جهت تحکیم همبستگی اجتماعی اقوام لازم است سطح تبعیض هرچه بیشتر کاهش یافته و در صورت امکان از میان برداشته شود.
در عصر دولت-ملتها، همبستگی اجتماعی که درجه وحدت در درون یک جامعه است، به مواردی چند از جمله روابط میان گروههای اقتصادی، اجتماعی و مذهبی و میزان تسهیم و تقسیم ارزشهای اساسی بستگی دارد. همبستگی اجتماعی کمک میکند تا یک ملت موقعی که به وسیله دشمنان خارجی یا مشکلات داخلی تهدید میشود ثبات خود را حفظ کند. ناگفته پیداست هنگامی که نیروهای خارجی آرزوهای یک زندگی بهتر را در مردمی به وجود میآورند، میتوانند همبستگی اجتماعی را تضعیف کنند.
در پایان ازنو خاطرنشان میگردد ایران عزیز بالاترین سرمایهای میباشد که مردمان غیور این مرز و بوم در طول قرنها با نثار جانهای شیرین خود حفظ نمودهاند تا به دست نسل امروز برسد. امری که وظایف سنگینی را در جهت پاسداشت آن امانت گرانبها بر دوش ما میگذارد.
تشکر از شما اما خیلی کوتاه و خلاصه بررسی شد و با اطمینان میگم عمده دلیلی که هویت لرها بطورکامل و جمعیت و گذشته آنها خوب بیان نشده بر میگرده به دورانی که اعراب و ترکها در قدرت بودند و لرها را گوشه نشین منزوی کردند اما خدارو شکر لرها دارن بیدار میشن.
سلام
ضمن تشکر از توجه و نظر لطف آن مخاطب محترم:
اگرچه پس از سقوط شاهنشاهی ساسانی کشور با چند موج بزرگ تهاجم خارجی (ابتدا هجوم اعراب شبه جزیره حجاز و بعدها اقوام آلتایی) مواجه گشت و طبعاً لران نیز با امواج آن تهاجمات رو در رو شدند امّا میتوان میگفت مردم لر به دلیل دارا بودن نظام سیاسی در طول زمانی بیش از 1100 سال و بهویژه پادشاهی محلی اتابکان لر و حتی پس از آن وجود امیران، والیان و خوانین توانسته بودند با وجود فراز و فرودهای بسیار، کم و بیش انسجام خویش را حفظ نمایند. در واقع وضعیت مردم لر از زمانی بغرنج گردید که در اوایل قرن اخیر بسیاری از رهبران لر کشته شده و این تبار کهن عملاً «بیسر» گشت تا در ادامه مشکلات و گرفتاریهای ایلات و طوایف لر روز به روز بیشتر گردد، گویی در دهه چهل شمسی نظام سیاسی خویش را به کل از دست دادند.
در همین راستا یکی از مشکلات عجیب و غریبی که لرها بعداز فقدان سیستم سیاسی خود با آن مواجه گشتند گونهای از هرج و مرج نظری و انکارهای گوناگون در میان برخی همتباران است که مثلاً فلان ایل/طایفه/تیره، لر نبوده و یا فلان طایفه/تیره جزو فلان ایل یا طایفه قرار نداشته است. ناگفته پیداست از دل چنین بلبشو و بینظمی فکری، انواع تفرقهها و چنددستگیها میتواند ظهور و بروز نماید تا انسجام لرتباران روز به روز کمتر شده و در نتیجه قدرت اجتماعی آنان برای پیشرفت و حرکت رو به جلو کاهش یابد.
البته در اینجا نقش فعّالین و الیت فرهنگی اجتماعی لرتباران بیش از پیش حائز اهمیت میگردد زیرا با تبیین درست و روشنگری میتوانند مسیر صحیح را به جامعه نشان دهند؛ مخصوصاً اینکه امروزه در جوامع مختلف وجود ناآگاهی خواص درون قومی در کنار نقشآفرینی بعضاً فرصتطلبانه و منفعتطلبانه فعّالین بیرون قومی میتواند عامه مردم جامعه را در راه نادرست به پیش ببرد.
به هر تقدیر، برای مردم لر در حال حاضر آنچه اهمیّت دارد همانا رواج فرهنگ گفتگو و تبادل نظر میباشد زیرا «شناخت از هویت و اصالت خویشتن» و «شناخت و آگاهی از یکدیگر» دو مقوله مورد نیاز میباشد. امید که همتباران با سرلوحه قرار دادن منطق گفتگو الگویی برای سایر هموطنان باشند.
سلام لر های بختیاری در استان همدان از ایل گماربختیاری،یکی ازقدرتمندترین طوایف بختیاری که علیمردان خان راهمراهی کردکه علیه نادرتاخت تا قدرت کشوررابدست گیردر ایل گماربودکه نادرراشکست دادوبعد از دوسال نادرتوسط قواآنهاراشکست میده بیشترشان رامیکشه وتبعیدمیکنه.
سلام
مخاطب گرامی
جناب آقای چراغی
با تشکر از توجه جنابعالی و اطلاعات ارائه شده.
زبان مرکز توسرکان فارسیس؟
کاملااااا اشتباهه شهر ما کاملا لر نشینه زبانش در سرتاسر شهر لریه خواهشا اصلاحش کنید این بی احترامیه.
سلام
ضمن تشکر از توجه آن مخاطب محترم:
1- همانگونه که در گفتار فوق به نقل از دکتر سکندر اماناللهی بهاروند نیز آورده شد سه منطقه تویسرکان، نهاوند و ملایر از گذشته دور تاکنون از نواحی لرنشین بوده و در حال حاضر لرها در آنها بیشترین جمعیت را تشکیل میدهند. ایشان همچنین بیان داشتهاند لرهای استان همدان به گویش لری نهاوندی، لری ملایری و لری تویسرکانی گفتگو میکنند که دو گویش آخری رابطه نزدیکی با گویش لری بروجردی دارند.
2- و امّا درباره بخش مورد نظر شما که مربوط به مطالب برگرفته از کتاب تویسرکان نوشته محمد مقدم گل محمدی است موارد زیر جهت تبیین بیشتر موضوع مطرح میگردد:
الف- مطلب کتاب مقدم گل محمدی در ادامه بیانات دکتر اماناللهی بهاروند از جهت آشنایی با نظرات مختلف در باب شناخت مردم منطقه تویسرکان آورده شده، بهویژه آنکه در مناطق مرزی سرزمین لر مانند تویسرکان که محل تلاقی همتباران با سایر گروهها و اقوام میباشد، بطور کل لازم است تا دیدگاههای سایرین نیز شنیده و طبعاً مورد گفتگو و نقد قرار گیرد.
ب- مقدم گل محمدی به عنوان یکی از نویسندگان حوزه تویسرکان اگرچه اشاره به زبان فارسی با لهجه خاص (لری!؟) در تویسرکان نموده ولی باز هم منکر حضور مسلط زبان لری در قامت یکی از عناصر هویتی مردم لر در منطقه تویسرکان نگشته زیرا در ادامه نوشته است که بطور کلی مبنای گویش مردم منطقه تویسرکان متأثر از گویش زبان لری بوده و بسیاری از کلمات با لحن و لهجه مصطلح در مناطق لرستان اداء میشود.
با سلام و خسته نباشید .. ببخشید یه سوال داشتم طایفه زند از لرهای همین منطقه هستند و لک نیستند درسته چون زبان لری زندی به بروجردی نزدیک تره و زبان لکی نیست بعضی ها میگن که طایفه زند لک هست ولی بنظرم لک نیستند و از لرهای شمالی هستند آیا این نظریه درسته ؟چون زند ها خود را لر میدانستند اما بعضی لک ها میگن کرد هستن ممنون میشم پاسخ دهید
سلام گئوی بهمئیام
ضمن تشکر از ابراز محبت و توجه آن برادر محترم، اگرچه پیشتر در پاسخ به مخاطبین گرامی گفته شد که مدنظر خواهد بود تا در فرصت مناسب در قالب گفتاری جداگانه به مبحث «لک» و «زبان لکی» پرداخته شود، اما در این مجال توضیحاتی کوتاه و گذرا در خصوص «لک» ارائه میگردد.
ابتدای امر و از برای مقدمه، مجدداً خاطرنشان میگردد همانگونه که در بخش منابع ما نیز گفته شد، «بیانات پیران و بزرگان» و «منابع مکتوب» دو مرجع مهّم برای شناخت از هویت و اصالتها میباشند. حال بر این اساس به بررسی موضوع پرداخته میشود:
الف) بیانات پیران و بزرگان: خوشبختانه پیران و بزرگزادگانی از ایلات و طوایف لک در اقداماتی ارزنده، دانستههای خود را مکتوب نموده و بصورت کتاب منتشر کردهاند. از آن میان به شخصیتهای زیر میتوان اشاره کرد:
1- شادروان حشمتالله رحمتی از تبار حسنوند و خاندان خدایی خان ایلخانی از پیشکوه لرستان فیلی
2- شادروان ایرج کاظمی از تبار ایوتوند و خاندان خوانین دلفان
3- شادروان حجتالله حیدری از پیران حسنوند
واضح و آشکار است وقتیکه پیران و بزرگانی چون آن بزرگواران صراحتاً از تبار لری ایلات و طوایف لک یاد میکنند، مسئله شناخت از اصالت آنان را شایسته است پایان یافته تلقی نمود. بعبارتی کلام پیران و بزرگان در چنین موضوعات کلی و بنیادینی فصل الخطاب و تمام کننده میباشد.
گئو خمونی وَت بگُوْم، پَه مَه ایبوی گَپووَلِشون بن خشونَه ناوْنِسه بوهِن!؟ پَه وَختی گپووَلشون ایگُوْن لرِن مَه دَ گپی ایواسِه!؟
ب) منابع مکتوب: منابعی چون خاطرات سپهبد امیراحمدی، آشکارا از تبار لری کلیه ساکنان لرستان میگویند. چرا برای نمونه به خاطرات امیراحمدی اشاره میشود!؟ زیرا او در اوایل قدرتگیری رضاشاه پهلوی یعنی دورهای که سازمان سیاسی لرتباران تمام و کمال پابرجا بوده و رهبران لر از نفوذ بالایی برخوردار بودند، مأمور به لرستان فیلی شد و روزها، هفتهها و ماهها با محیط عمومی منطقه و مؤکداً شخصیت بزرگان ایلات و طوایف آن همچون شیخ علی خان بیرانوند معروف به «شیخه» و مهرعلی خان حسنوند برخورد و آشنایی داشته است؛ به گواه اگر آن بزرگان اصالت خود را چیزی جز لر میدانستند، امیراحمدی در خاطرات خود سخن از لر بودن تمام ساکنان لرستان نمیراند.
و اما درباره لک و زند: چنانکه در پست «چرا لرها را کرد مینامیدند» اشاره شد منابع تاریخی زمان صفویه شاخههای لرتبار را شامل چهار عنوان زیر معرفی کردهاند:
فیلی
لک و زند
بختیاری
ممسنی
همانگونه که مشاهده میشود «لک و زند» از یک شاخه محسوب، امّا در کنار هم آورده شدهاند؛ در اینجا چند حالت متصور است:
1- آنکه زند زیرمجموعه لک نبوده بلکه در کنار و همراه آن از یک شاخه بوده است.
2- زند زیرمجموعه لک بوده ولی به عنوان تأکید بر جایگاه برجستهاش، آن را در کنار لک آورده است.
نکته مهم در این باره آنست همانطور که در پست «ساختار ایلات و طوایف» ذکر شد، نام یک طایفه و یا تیره میتواند در گذر زمان بر گسترهی وسیعتری از طوایف و تیرهها نامیده شود، گویی به اعتقادی نه تنها درباره لکها بلکه در سایر موارد هم امری مسبوق به سابقه بوده است.
با عنایت به نکتهی فوق، از فهوای منبع مذکور و دیگر منابع چنین برمیآید که لک در آن دوره شامل بخشی از ایلات و طوایفی بوده که امروزه لک خوانده میشوند و اینگونه است که گفته میشود قسمتی از مردم لر که «متأخراً» و «منحصراً» لک نامیده میشوند، در گذشتهی تاریخی خویش، غالباً عناوینی چون لر کوچک، لر فیلی و وند داشتهاند.
به هر حال همانطور که گفته شد مدنظر بوده و خواهد بود تا در قالب گفتاری اختصاصی به موضوع «لک» پرداخته و در آن مجال مبحث بصورت مفصلتر بررسی گردد. همچنین درباره گویش زند لری که بدان در گفتار فوق اشاره شده و نیز گویش زندهای آن سامان در گذر زمان، نیاز به تحقیقات تکمیلی میباشد.
ازنو گرامی داشته میشود یاد و خاطره تمام درگذشتگان این تبار باصفا، صمیمی، صادق و شجاع، از رهبران تا به سلحشوران و همه و همه، کسانی که دل در گرو اعتلاء و اعتبار «تبار بزرگ لر» داشتند و بر همان سیرت چهره در نقاب خاک کشیدند.
بله درست میفرمایید همه شان لرند. اما نمیدانم چرا در سایت ویکی پدیا مینویسند یا لرن یا کرد به هر حال مشتکرم از اینکه وقت گرانبهای خود را در اختیار من گذاشته و به سوالم جواب دادیگه اید ممنون
سلام
اگرچه بعضاً به ویکیپدیا استناد میشود اما اینگونه نیست که مطالب آن لزوماً تمام و کمال مورد تأیید قرار گیرد، به ویژه که ویکیپدیا یک دانشنامه آزاد مجازی میباشد.
به هر حال مجدداً خاطرنشان میگردد که در موضوعات مبنایی چون اصالت لری ایلات و طوایف که به اساس هویت آنان مربوط میشود، مرجع دست اول سیره و بیانات پیران و بزرگان میباشد که همواره چراغ راه بوده است.
در پایان ضمن سپاس مجدد از ابراز محبت جنابعالی، بیان از اصالتها موجب افتخار میباشد زیرا که به درستی «ذات و اصالت لر» چیزی جز صفا، صمیمیت، صداقت و شجاعت نبوده است.
متشکرم و سپاس از شما بابت مطالب عالی شما من بهمئی بودم و از وقتی با مطالب شما آشنا شدم درک خودم از هویتم بیشتر شده و این بخاطر مطالب شما بود. ممنون
سلام ددی بهمئیام
ضمن تشکر از ابراز محبت و نظر لطف سرکارعالی، تندرستی و سعادت را برای آن خواهر محترمه از درگاه حضرت حق خواهان است.
سلام من لر زبانم از طایفه سیاوشی اگر اطلاعات بیشتری از این طایفه دارید ممنون میشم بهم بگید
سلام
مخاطب گرامی
جناب آقای سیاوشی
متأسفانه اطلاعاتی در دست نمیباشد امّا در هر صورت پرسش جنابعالی مدنظر قرار خواهد داشت تا در صورت کسب هرگونه آگاهی، در همین مجال به آگاهی رسانده شود.
سلام به برادر عزیز که زحمت کشیدید و در مورد لرها ولک های استان همدان مطالبی ارائه کردید.اولا چیزی که میتوان گفت درمورد زبان لرهای همدان اینست که اصل لهجه این لرها برمیگردد به روستاهای این شهرهاکه نام بردید.نهاوند تویسرکان وملایر.وچون در مرکز شهرهایی چون تویسرکان اقوام دیگری زندگی میکنند وبرای ارتباط لرها با این اقوام در طول زمان لرها مجبور میشن که به لهجه ای که قابل فهم برای دیگر اقوام باشد ارتباط برقرار کنند.که هم اکنون لرهای این مناطق این لهجه را گرفته اند برای مثال اگر شما لهجه لری اقوامی که از لرستان مثل طوایفی از چگنی که به لوشان تبعید شدند را بشنوید دقیقا شبیه لرهای تویسرکان وملایر وبروجرد است. واصلا شبیه لرهای خرم آباد نیست وحتی اگر لرهای خرم آباد الان در تهران ساکن شوند ودیگر ارتباطی با لرستان نداشته باشند فرزندان آنها نیز که بزرگ شوند همان لری تویسرکانی و… را صحبت میکنند.و همین هست که حتی در یک روستا ممکن است چند تا لهجه لری وجود داشته باشد.ودر این مناطقی که نام بردید طوایف زیادی هست که سالها تلاش لازم دارد که بشناسید چون مثل خرم آباد تنها چند ایل کوچرو نبوده اند که بتوان به راحتی آمارشان را گرفت .انشالله که برادر عزیز که جهت این امر وشناساندن لرهای کوچک در استان همدان زحمت کشیده اید موفق باشید وخدا به شما سلامتی وطول عمر بدهد.
سلام
مخاطب گرامی
جناب آقای پیمان
ضمن تشکر از ابراز محبت، توجه و همچنین دعای خیر جنابعالی، در واپسین ساعات سال 1401 شمسی، ضمن تبریک پیشاپیش بمناسبت فرارسیدن نوروز باستانی، تندرستی و سعادت را برای آن برادر محترم از درگاه حضرت حق خواهان است.
درودبرشما،وتشکربابت جمع آوری مطالب ارزنده.
پیروفرمایشات بعضی ازدوستان مبنی برحضورطوایف ویاخاندانهایی وابسته به ایل بختیاری درمناطقی ازاستان همدان وشهرستانهای ملایروتویسرکان.
لازم میدانم حضورمحترم شماعزیزعرض کنم که خاندان حمزه لویی های ملایر خاصه روستای حسین آبادناظم خودراازبختیاریهای الیگودرزومنطقه امزاده حمزه علی میدانند.
حقیردائم ازپدر،پدربزرگ،عمه هاوپیران خانواده به کرات درموردتبعیدجدچهارم که ازمنصب داران قشون قاجاریه درزمان فتحعلیشاه قاجاربوده بادرجه سلطانی معادل درجه افسری سروان،ازالیگودرزبه چوبین شهرشنیده ام.
ازطایفه بهداروند.
باتشکر.
سلام
مخاطب گرامی
جناب آقای علیرضا
ضمن سپاس از ابراز محبت، نظر لطف و توجه جنابعالی و نیز اطلاعات ارائه شده، مجدداً خاطرنشان میگردد با عنایت بدینکه مناطق جنوبی استانهای همدان، مرکزی و نیز غرب استان اصفهان در گذشته جزوی از سرزمین لر و نیز حوزه نفوذ و جابجایی گروههایی از مردم لر بوده که به هر دلیل از جمله یکجانشینی سازمان سیاسی اجتماعی خویش را از دست داده و طبعاً شناساییشان مشکلتر گردیده، شایسته است علاقمندان به تاریخ آن مناطق، پای در میدان گذاشته و با جمعآوری اطلاعات از سینهی پیران و بزرگان، تاریخ، جغرافیا و شاخهبندیهای مربوطه را بهصورت مکتوب و اختصاصی در قالب کتاب درآورند تا از تحریف زمانه محفوظ و چراغ راه نسلهای آینده برای شناخت از اصالتها باشد.
سلام خسته نباشید
بیزحمت در مورد فامیلی بحیرایی تحقیق کنید
بحیرایی ها در روستای کوهانی در نهاوند هستند
سلام
مخاطب گرامی
جناب آقای محمد
ضمن تشکر از ابراز محبت و توجه آن مخاطب محترم، باشد تا نظرتان مورد توجه قرار گیرد.
باسلام خدمت تمام لرهای غیور من ازطایفه درویشی دلفان هستم بسیاری ازاین طایفه چندین سال پیش ازنورابادبه انجاتبعیدشده اندکه الان درروستای بهاره یاسلطان ابادساکن هستند
سلام
مخاطب گرامی
جناب آقای مهرداد
با تشکر از ابراز محبت، تعصب بجا و توجه آن برادر محترم و نیز اطلاعات ارائه شده.