همانگونه که در پست «شناخت لرهای استان فارس» اشاره شد از منظر تقسیمات سیاسی کشوری، سرزمین «ممسنی» اصلیترین منطقه لرنشین در استان مذکور میباشد که البته دارای پیوستگی تاریخی – جغرافیایی با «سرزمین لر بزرگ» و بهویژه چهاربنیچهی کهگیلویه (بویراحمد، چرام، دشمنزیاری و نوئی) بوده است.
دکتر جواد صفی نژاد در خصوص ممسنیها بیان میدارند: لرهای ممسنی که در مجموع ایل ممسنی را تشکیل میدهند از نظر حضور در تاریخ، بس کهناند و منابع اوّلیه قرن هشتم هجری از آنها با نام «مماسنی» یاد کرده است و همین منابع قدمت تاریخی آنها را تا قرون اوّلیه اسلامی بالا میبرند و اظهار میدارند اینان ردههای مستقل و متفرقهای در قلمرو لران بودهاند که به مناسبتها و ضرورتهای تاریخی از پهنه سکونتی خود جابجا شدهاند.
به هر صورت پیش از پرداختن به موضوع گفتار، اشارهای مقدمهوار به شاخهبندی تبار بزرگ لر میگردد؛ دکتر صفینژاد در این رابطه همانند سایر منابع تاریخی، لرها را شامل دو بخش «لر بزرگ» و «لر کوچک» بیان کرده و پهنه لر بزرگ را در شرق رودخانه «دز» نوشتهاند که از حدود اصفهان تا ساحل خلیج فارس به وسعت حدود 75000 کیلومتر مربع (حدود 61 درصد از کل سرزمین بزرگ لر) را تشکیل میدهد. ایشان در واپسین تقسیمبندی به سال 1395، لر بزرگ را شامل شاخههای زیر عنوان کردهاند:
بختیاری
کهگیلویه
و در این بین «لرهای جنوبی» را به دو ایل «ممسنی» و «حیاتداوودی» گروهبندی نمودهاند. ممسنیها که در جنوب کهگیلویه (بخش بویراحمد علیا) سکونت دارند از چهار طایفه مستقل تشکیل شدهاند که در مجموع قلمرو آنها به حدود 4500 کیلومتر مربع میرسد ولی در گذشته در زمان قاجار قلمرو آنها دارای وسعتی حدود دو برابر بوده است؛ زیرا دو منطقه ماهورمیلاتی و کاکان را قشقاییها از آنها خریداری کردند و دشتروم را در یک عروسی بین طایفه رستم ممسنی و کلانتران بویراحمد به بویراحمدیها بخشیدند. [البته بعداً در تقسیمات سیاسی کشوری بخشهای مذکور در چارچوب شهرستان ممسنی قرار گرفتند. همچنین قابل ذکر است با توجه به اهمیّت سیر تاریخی سرزمین ممسنی، در این مجال، همان پهنه قدیمیتر که پهناورتر بوده مورد توجه قرار خواهد گرفت]
دکتر صفینژاد مینویسند: لرهای ممسنی که سکونتگاه امروزی آنها نیز به همین نام شهرت دارد سرزمینی است سخت کوهستانی با کوههای مرتفع برفگیر، درههای عمیق و جنگلهای وسیع و رودخانه بزرگ فهلیان. این سرزمین حاصلخیز را در گذشته تاریخی «شولستان» میگفتند و قصبه (مرکز) آن به «نوبندگان» شهرت داشت. نوبندگان در قرن چهارم هجری از شهر کازرون بزرگتر بود. پس از خرابی نوبندگان، قریه گرمسیری فهلیان مرکز شولستان (ممسنی) گردید، فهلیان تا سال 1341 مرکز ممسنی بود، ولی در این سال مرکزیت به نورآباد انتقال یافت. نورآباد در جنوب فهلیان در شمال منطقه بَکِش واقع شده است. در نورآباد چشمهای است به نام سراب بهرام که تصویر بهرام پادشاه ساسانی بر روی کوه بالای آن حجاری شده است.
قلمرو جغرافیایی کنونی [دهه پنجاه و شصت شمسی] «شهرستان ممسنی» به وسعت حدود 8000 کیلومتر مربع با جمعیتی حدود 30000 خانوار با حدود 900 روستا در بخش جنوب غربی ایران واقع شده است، همسایگان ممسنی عبارتند از:
در شمال سرزمین کوهستانی لرنشین بویراحمد علیا و قلمرو ترکنشین قشقایی و در غرب آن لرهای بابوئی کهگیلویه [به مرکزیت شهر دوگنبدان/گچساران] سکونت دارند. شرق ممسنی را کوههای اردکان فارس [به مرکزیت شهر سپیدان] فراگرفته است، در جنوب غربی لرهای حیاتداوودی [متمرکز در شهرستان گناوه] ساکناند و حدود جنوبی و جنوب شرقی قلمرو کازرونیها و شیرازیها میباشد. کل منطقه به دو بخش «ماهور میلاتی» و «ممسنی» تقسیم میگردد.
منطقه ماهور میلاتی: منطقهای است تپه ماهوری با وسعت 3000 کیلومتر مربع که با جمعیتی حدود 2000 خانوار در جنوب غربی شهرستان واقع شده است، سطح این منطقه را اغلب سنگگچ و عمق آن را منابع نفتی تشکیل دادهاند و بهمین خاطر محل مناسبی برای کشاورزی نمیباشد ولی چراگاهی است زمستانی و محل قشلاق (گرمسیر) ردههائی از دو طایفه ایل قشقایی. قسمت ماهور که در شرق میلاتی قرار دارد زمینهایش مرتفعتر و به «سربند» شهرت دارد و مرکزش «بابامنیر» و ردههائی از طایفه درهشوری از چراگاههای آن بهرهمند میگردند ولی این منطقه تا سال 1358 قمری [1318 شمسی] ملک مختص طوایف ممسنی بوده است. قسمت میلاتی که به «زیربند» شهرت دارد مرکز آن «میشان» و چراگاههای آن نسبت به منطقه ماهور کم وسعتتر است و مورد بهرهبرداری قشلاقی ردههائی از طایفه کشکولی بزرگ است.
منطقه ممسنی: که بیشتر به بلوک ممسنی شهرت دارد قبلاً جزو شهرستان کازرون محسوب میشد. امروزه خود مستقلاً با حدود 5000 کیلومتر مربع وسعت با جمعیتی حدود 21000 خانوار از چهار قسمت رستم، بکش، جاوید و دشمنزیاری تشکیل شده است. در این محدوده طایفههایی از الوار ممسنی با نامهای چهارگانه فوق در هر قسمت ساکناند و در واقع طوایف مذکور نام ردههای عشایری خود را به قلمرو جغرافیایی مسکونی خود دادهاند و امروز نام هر دو مفهوم بر هم منطبق است.
حاشیه شمالی، شرقی و جنوب شرقی ممسنی دارای مناطق کوهستانی مرتفع و سردسیری است که هر یک از طوایف چهارگانه بخشی از آن را در تصرف دارند. کوچ خانوارهای کوچنده درون منطقهای است بدین مفهوم که دامنه های ارتفاعات به سمت داخل منطقه جایگاه چرای گرمسیری در زمستان و دره های کوهستانی محل چرای سردسیری در تابستان میباشد که وسعت چراگاههای سردسیری نسبت به گرمسیری بمراتب کمتر است.
مشهورترین رودخانه سرزمین ممسنی، «فهلیان» نام دارد که از تنگ پرین در مرز غربی منطقه گذشته به نام رود زهره وارد قلمرو بابوئی میگردد. رود فهلیان خود دارای شاخههای متعددی است که پرآبترین آنها رود محمودی (شش پیر)، کتی و تنگ شیب نام دارند. در منطقه ماهور میلاتی هم دو رود به نام تلخاب و دلوار وجود دارد که پس از بهم پیوستن به رودخانه زهره میریزند و این رودخانه با دریافت سرشاخههای دیگری با نام هندیجان به خلیج فارس میریزد.
از درختان منطقه بلوط فراوان، گلابی وحشی، کیالک (زالزالک)، بن و بادام کوهی، شن و خشک را نام میبرند. توله، چویل، قارچ، جاشیر، زرشک، زول، کنگر و امثال آن از گیاهان سرزمین ممسنی است و علاوه بر اینها از نرگسزارهای طبیعی بهاره در پهنهای به طول حدود 12 کیلومتر که بین فهلیان تا نورآباد میروید یادآور شدهاند. غلات برنج، پنبه، کنجد و نخود از فرآوردههای زراعی منطقه است؛ در برخی نقاط به مناسبت مرغوبیت زمین در حاشیه رودخانهها دوبار در سال به کشت و برداشت برنج مبادرت میورزند؛ مانند شعب بوان که میگویند در شرق فهلیان در دره کوهی جنگلی با چشمه آبهای فراوان قرار دارد و محصول غالب آن غلات است با دو برداشت برنج در سال.
در پایان ضمن اینکه امید است قدمی ناچیز در راه معرفی تبار بزرگ لر برداشته شده باشد، یادآوری میگردد مدنظر خواهد بود تا در آینده در چارچوب گفتارهای جداگانه به سایر جنبههای شناختی ایل ممسنی از جمله تاریخ، جغرافیا و طوایف آن پرداخته شود.
گشتاسب های ماهور میلاتون با گشتاسب های دشمن زیاری چه ارتباطی دارن؟
سلام
چنانکه در پست سرزمین ایل چرام نیز گفته شد کتاب تاریخی ریاض الفردوس خانی از منابع دوره صفویه درباره طوایف لرهای ممسنی بلاد شاپور مینویسد که «و اسامی طوایف ایشان برین موجب است: کشتابی [گشتاسبی]، کرشابی [گشابی!؟]، زیلابی [زیلایی!؟]، بادلانی، تومانی، دلاوری، دشمنزیاری، میرکوهکی، چهار روستاق [چاروسا!؟]، گیوه مویی، حسنعالی، بویراحمد اردشیری، بویراحمد عباسی و قلندر بویری».
از سوی دیگر مرحوم نورمحمد مجیدی کرایی در این خصوص نوشته است که گشتاسبیها پس از مهاجرت به سرزمین ممسنی، ایل گشتاسبی دشمنزیاری ممسنی را تشکیل دادند. از این طایفه مستقل قدیمی شاخهای در مناطق چرام کهگیلویه و خیرآباد گچساران و همچنین بخشی که به همراه شاخه اصلی گشتاسبی خود به ممسنی آمدند. علاوه بر سردودمان خاندان کلانتری دشمنزیاری در ناحیه نورآباد ماندگار شدند و عدهای از آنها جدا شده به منطقه ماهور میلاتی، بیدکرز، گردو پیازی و غیره اقامت نمودند که سازمان مستقل ایلی گستردهای ندارند و جزء کشکولی بزرگ آمار میشوند.
در پایان مجدداً این نکته یادآوری میگردد که اشاره به نقل قولهایی چون ذکر مرحوم مجیدی کرایی از آن جهت است تا روایات گوناگون شنیده و مورد بررسی قرار گیرند. در واقع تأیید و یا ردی از سوی بهمئی دات کام در این باره وجود ندارد.
دراین کتاب یا سایرمنابع تاریخ این مهاجرت گشتاسب ها ذکرنشده مبدا مهاجرت گشتاسب ها که کهگیلویه بوده (بلادشاپور) اما اول گشتاسبی ها به ماهورمیلاتون واردشدن یا کشکولی ها(دردوره قاجار مسیر کوچک شون از فیروزآباد به ممسنی تغییر کرده) ؟ یاهردو یک زمان؟
سلام
ضمن تشکر از توجه آن مخاطب محترم، مجیدی تاریخ مهاجرتشان از بلاد شاپور (کهگیلویه) به منطقه ممسنی را سال 1082 هجری (حدود 360 سال پیش) در زمان صفویه ذکر کرده است. به هر حال مدنظر بوده و خواهد بود تا در چارچوب گفتارهای جداگانه به تاریخ و طوایف ممسنی و طبعاً روایات و مکتوبات گوناگون من جمله درباره تاریخ ماهور پرداخته شود بنابراین چنین موضوعاتی در آن مجالها مورد بررسی مفصلتر و گفتگو قرار خواهند گرفت.
درود. گشتاسب های مناطق کهگیلویه و ممسنی هم تباراندِ
سپاس فراوان و تشکر ویژه بابت سایت خوبتون
چرا بهشون گشتاسب خانی گفته میشه ارتباطی با کلانتر ایل دشمن زیاری دارن؟ گفته میشه درگذشته از نظر علم و دانش و همین طور ازنظر اقتصادی زبان زد بودن و شرایط خیلی خوبی داشتن برای اطلاعات بیشتر راجب گشتاسب های این منطقه چه منابع رو پیشنهاد می دید؟؟
بعد یه مورد دیگه لقب ملا در بین لرهای استان فارس(ممسنی) با کهگیلویه وبویر احمد تفاوت داشته؟ در کهگیلویه بویراحمد که به معنای شخصی که دارای سواد و.. هست اما برخی میگن درفارس به بزرگانشون که یسری پیروانی داشتن این لقب رو میدادن آیا همچین چیزی درسته؟
سلام
ضمن سپاس از نظر لطف و ابراز محبت آن برادر محترم:
1- یک نقل چنانکه در کامنت پیشین گفته شد، گشتاسبیهای ممسنی مرتبط با جایگاه سردودمانی خاندان کلانتری دشمنزیاری ممسنی بودهاند؛ امری که میتوان آنرا در راستای دیدگاه آن مخاطب محترم دانست.
2- تاکنون منبع اختصاصی درباره گشتاسبیها مشاهده نشده است امّا منابعی چند در خصوص ممسنی منتشر گشته که مطالعه آنان میتواند به کار آید از جمله آنها:
الف) خوزستان و کهگیلویه و ممسنی نوشته احمد اقتداری
ب) ممسنی در گذرگاه تاریخ نوشته حسن حبیبی فهلیانی
ج) تاریخ و جغرافیای ممسنی نوشته نورمحمد مجیدی کرایی
هـ) نقش لرهای فارسنشین در حکومت زندیه نوشته ناصر اشرافی
و) تاریخ ایلخان ممسنی و کهگیلویه در عهد صفوی نوشته ناصر اشرافی
ز) ایلات و عشایر فارس قشقایی، خمسه، کهگیلویه و ممسنی نوشته آرنولد تالبوت ویلسون
ح) چهارفصل آفتاب نوشته سهیلا شهشهانی
ط) تاریخ ممسنی و رستم نوشته فرجالله خفری
ی) سفرنامه ممسنی نوشته میرزا فتاحخان گرمرودی
ک) جغرافیای سیاسی اجتماعی ممسنی نوشته گرگعلی صادقی
ل) تاریخ، جغرافیا و فرهنگ مردم ممسنی نوشته عزیزالله رضایی
م) تاریخ سیاسی اجتماعی ممسنی نوشته باباخان دشمنزیاری ایلامی
ن) ممسنی و شولستانات نوشته محمدکریم چوبینه و سید عبدالمناف شاهقاسمی
س) سرشماری اجتماعی – اقتصادی عشایر کوچنده سال ۱۳۶۶، نتایج تفضیلی ایل ممسنی تهیهکننده مرکز آمار ایران
ع) جستاری در تحولات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی ممسنی در دوره قاجار نوشته عارف اسحقی و علیاکبر جعفری
3- تا جاییکه دانستهها یاری میکند لقب «ملا» در کهگیلویه و ممسنی تفاوتی نداشته است. ضمناً داشتن پیروان از چه جنبهای مدنظر است؟ مذهبی- اعتقادی و یا سیاسی؟
درکهگیلویه که به افرادی گفته می شده که دارای سواد بودن تقریبا میشه گفت سواد مذهبی یا موارد دیگه اما در ممسنی در بین طوایف مختلف از روایت بومی و محلی که بینشون رواج داره اینجور برداشت میشه که یه حالت کدخدا یا ریش سفید رو داشته حتی مثلا میخوان به تاریخ یک رویداد که در طایفه شون رخ داده رو بگن اینجور میگن که در دوره ملاxاین اتفاق افتاده درکل از روایت محلیشون اینجور برداشته میشه که یک نقش سرپرست اون تیره رو داشته البته درتمام طوایف این طور نیست اما در بین طوایف ممسنی اکثریت داره از شخصی که درباره تاریخ و پیشنه این منطقه اطلاع خوبی داشت هم سوال کردم گفتن در ممسنی به فرزندان خوانین هم ملا گفته می شده چون در گذشته افراد کمی از سواد و.. کافی برخوردار بودن بیشتر فرزندان خوانین و.. از سواد برخورداربودن بخاطر این اینجوری روایت شده البته استدلال ایشون بنظرم تا حدودی درست اومد اما کاملا قابل قبول هم نیست
سلام
ضمن تشکر مجدد از توجه آن برادر محترم، همانگونه که در کامنت پیشین گفته شد در کلیت امر تا جاییکه دانستهها یاری میکند لقب «ملا» در کهگیلویه و ممسنی تفاوتی نداشته است؛ بدین صورت که ملاها در کهگیلویه علاوه بر شاخص سواد و دانایی، بعضاً واجد جایگاه سیاسی نیز بودهاند. یک نمونه و مثال آن ملاقیصر اول و فرزندش ملاعلیشیر بهمئی میباشند که در قامت کلانتران ایل بهمئی، علاوه بر ویژگی دانایی و سواد، مسئولیت سیاسی هم داشتهاند.
ضمناً برای کسب اطلاعاتی درباره بخشی از نظام سیاسی ایلات کهگیلویه میتوان به پست ساختار سیاسی ایل بویراحمد مراجعه نمود.
درود. شاخه گشتاسبی که به شاخه خانی معروف اند ِچون شاخه ای از خوانین دشمن زاری از تیره گشتاسبی بوده اندِِِِ کی علیرضا ممسنی رییس عشایر کوهگیلویه در دوره شاه سلیمان صفوی از این تیره بودِ
سلام
مخاطب گرامی
جناب آقای گردان
ضمن تشکر از توجه آن برادر محترم و نیز اطلاعات ارائه شده.
مگه این گشتاسب ها از قشقایی نیستن؟؟ دقیقا درکشکولی بزرگ هم تیره گشتاسب خانی هست قشقایی ها در سال 1318 شمسی وارد ماهورمیلاتون نشدن حداقل از زمان قاجار در منطقه حضور داشتن گشتاسب خانی ها از قشقایی هستن یعنی اینها توی دو زمان متفاوت واردماهورمیلاتون شدن؟؟؟؟؟ پس چرا میگن گشتاسب خانی یه تیره از قشقایی هست؟؟
سلام
ضمن تشکر از توجه آن مخاطب گرامی، موارد زیر جهت تبیین بیشتر موضوع ارائه میگردد:
1- چنانکه گفته شد منظور مرحوم نورمحمد مجیدی، کلیّت ورود گشتاسبهای کهگیلویه به منطقه ممسنی بوده و زمان استقرارشان در منطقه ماهورمیلاتی را ذکر نکردهاند.
2- همانگونه که بارها گفته شد نه تنها ایلات و طوایف بلکه اقوام و ملتها را میتوان از دو زاویه نگریست:
الف) نسب و ریشه های خونی: که ناظر بر خویشاوندی در طول نسلها است.
ب) سازمان سیاسی اجتماعی: که در آن علاوه بر روابط خونی، اتحادها (برد و چو/خین و چو) و جابجاییها نیز نقش مهّمی ایفا میکنند.
گو آنچه از نظر پژوهشگران تاریخ و سیاست در وهلهی نخست مورد نظر است همین ساختهای سیاسی اجتماعی میباشد. به هر حال میتوان بنابه ذکر مجیدی گفت آن گروه از گشتاسبها به هر دلیل در گذر زمان به لحاظ سازمان سیاسی اجتماعی جزء ایل قشقایی قرار گرفته بودند؛ گویی همانطور که پیشتر هم گفته شد بخش قابلتوجهی از طوایف و تیرههای ایل قشقایی دارای اصالتی لرتبار بودهاند؛ بر همین اساس مدنظر بوده و خواهد بود تا در فرصت مناسب به لرهایی که در ساختار سنتی آن جای گرفته بودند پرداخته شود.
3- گذشته از تمام موارد فوق، مجدداً یادآوری میگردد که شناخت جامع و مانع طوایف و تیرههای ایلات لر، ترک و کرد از جمله ترکهای قشقایی، خود مبحثی مشکل است که نیازمند پژوهشهای بسیار میباشد زیرا که ساختارهای سیاسی اجتماعی ایلات میبایست در گذر زمان با درنظر گرفتن جوانب متعدد بررسی گردند. به عنوان مثال میتوان به 3 منبع در 3 مقطع مختلف درباره ترکیب تیرهها (طوایف) کشکولی بزرگ اشاره کرد که آشکارا نشان از پیچیدگیهای مذکور دارد:
الف) میرزا نصرالله خان معیندفتر که گفته میشود در سال 1316 هجری (نزدیک به 130 قبل) در دستگاه عبدالله خان ضرغامالدوله قشقایی به شغل انشاء وارد شده بود، اسامی تیرههای ایل کشکولی [بزرگ] را به شرح زیر نوشته است:
گشتاسب
یادکوری
علی عسکرلو
آلاقوینلو
ارخلو
دیزگانی
محمدصالح (اصلاً از ایل ممسنی است)
صالحونی
بگدلی ترکی
بگدلی لری
وندا
غوری
لک
جرکانی (جدیداً داخل کشکولی شده)
گجر
آقاجری
دیلکانی
اودلی
غربت
کهواده که جدیداً داخل کشکولی شده
عمله الیاس خان
عمله اولاد حیدرعلی خان
عمله جهانگیرخان
عمله اولاد ابوالحسن خان
محمدزمانی
ب) منابعی از دوره حکومت پهلوی نیز سازمان سیاسی اجتماعی طایفه کشکولی بزرگ را به صورت زیر آوردهاند:
گشتاسب خانی
گشتاسب لُری
بیگدلی لُری
بیگدلی ترکی
جرکانی
غوری بهاءالدینی
عمله الیاس خانی
آرّخلو
کرّونی
جامه بزرگی
اردشیری
زنگنه
اولاد میرزایی
بلوردی سلیمانی
بلوردی کمندی
کوروش
شهنواز خانلو [قره گزلو]
چهارده چریک
شش بلوکی
گردانی
کریم خانی
اُریاد و بلو
آلاقویونلو
عمله فریدون خانی
قراچه
صالحونی
علی عسکرلو
احمدمحمودی
فرهادلو
بلوردی گردانی
غوری امینی [غوری هوشمندی، غوری جعفری]
عمله جهانگیرخانی
طیبی
چلونگر
دزگانی
محمدصالح
میشان
وندا
بلوردی اژدهاکش
کهواده
بوگر
یادکوری
عیّوبلو
ج) منابع متأخرتری نیز طایفههای ایل کشکولی بزرگ را به شرح زیر آوردهاند:
گشتاسب لو
فرهادلو
آرخ لو
شاه محمدی
گنجه ای
ایمان لو
غوری
چهارده چریک
دینا رستم
لک نیازی
لک زندی
لک باباخانلو
لک
چهاربنچه [بنیچه!؟]
بهرام لو
ددکه ای
قراچه
یادکوری
رکانی
فیوج
اوغان
قاسم لو
هاشم لو
طیب لو
قراگزلو
ایوب لو
سلوک لو
علی عسکر لو
مال احمدی
علی پناه بیگ لو
پیرمرادی چلنگر
صفی خان لو
بیگدلی ترک
بوگر
کهواده
حسن آقا لو
ابی لو
آغاجاری
کوروش
اودلی
بلوردی
بیگدلی
وندا
نولی
مقیمی دیزگان لو
دیزگان لو
آلا قوین لو
در پایان ضمن اینکه خاطرنشان میگردد هدف پست فوق صرفاً ارائه شناختی کلی و مقدماتی از سرزمین ایل ممسنی است، چنانکه که در کامنت پیشین نیز گفته شد مدنظر میباشد تا در چارچوب گفتارهای جداگانه به تاریخ و طوایف ممسنی و طبعاً روایات و مکتوبات گوناگون من جمله درباره تاریخ ماهور پرداخته شود بنابراین چنین موضوعاتی در آن مجالها مورد بررسی مفصلتر و گفتگو قرار خواهند گرفت.
تیره گشتاسب خانی و گشتاسب لری در کشکولی آیا یک تیره هستن یا دوتیره متفاوت که بعدا باهم یکی شدن؟؟ درمنابع مختلف این طور که مجددبررسی کردم دو مهاجرت مطرح شده یکی در دوره صفویه گشتاسب ها با سایر لرهای ممسنی به مناطق شولستان مهاجرت کردن در بین اسامی سکونت گاه ها مناطقی از ماهورمیلاتون حتی منطقه ای زیربند ماهور (میلاتی) که در زمان قاجار بعدها کشکولی وارد آن منطقه شده پس یک گروه از گشتاسب ها از اواخر دوره صفویه درماهور حضور داشتن یک گروها از گشتاسب ها هم در زمان نادرشاه افشار به علت قتل طهمورث بختیاری سردار نادرشاه به حوالی شیراز اومده در دشت ارژن و به ایل قشقایی کشکولی وارد شدن همچنین دردوره زندیه (در دوره افشاریه و زندیه گرمسیر قشقایی ها در ممسنی نبودو کشکولی ها درمنطقه ماهورمیلاتون حضور نداشتن) اما احتمالا در دوره قاجار گرمسیر کشکولی منطقه میلاتی شد ( احتمالا این دو گروه از گشتاسب ها گروهی که از زمان صفویه با لرهای ممسنی وارد شولستانات شده وعده ای وارد میلاتون شده و سکونت دائمی داشتن با گروه دوم که در زمان افشار و زندیه به کشکولی در حوالی شیراز و ارژن واردشدن با تغییر گرمسیر کشکولی در دوره قاجار مجدد به هم خورده باشن) سوالی که وجود میاد آیا گشتاسب خانی و گشتاسب لری در کشکولی بزرگ به یک تیره گفته شده یا دوتیره متفاوت که بعدها باهم یکی شدن؟؟؟
روابط گشتاسب ها در ممسنی و قشقایی ها هم در مناطق مختلف متفاوت بوده بیشتر از نوع مسالمت آمیز اما مناطقی در ممسنی هست که گشتاسب ها از قشقایی ها با زورگرفتن
یه مورد دیگه که بسیار مهم و اساسی هست تیره به مجموع بنکوهایی گفته میشه که دارای یک نیای مشترک یا یک ریشه مشترک هستن درسته؟؟؟؟
درود
1- درباره اینکه آن مخاطب گرامی نوشته است «تیره گشتاسب خانی و گشتاسب لری در کشکولی آیا یک تیره هستن یا دوتیره متفاوت که بعدا باهم یکی شدن؟؟» میبایست گفت با عنایت به منابع مورد اشاره در کامنت پیشین و همچنین مکتوبات منسوب به خوانین کشکولی، میتوان استنباط نمود که یحتمل گشتاسب خانی و گشتاسب لری در گذشته دارای سازمان سیاسی اجتماعی واحد بودهاند و بعداً مجزا گشتهاند؛ البته ناگفته نماند برای اطمینان مضاعف ضروری است تا تحقیق میدانی هم از پیران و بزرگان آنان صورت گیرد.
2- ضمن تشکر از اطلاعات ارائه شده توسط آن مخاطب گرامی، ازنو خاطرنشان میشود که در چارچوب گفتارهای جداگانه به تاریخ و طوایف ممسنی و طبعاً روایات و مکتوبات گوناگون من جمله درباره تاریخ ماهور پرداخته خواهد شد و طبعاً در آن مجالها موضوعات مربوطه مورد بررسی مفصلتر و گفتگو قرار خواهند گرفت.
3- در باب اینکه آن مخاطب گرامی نوشته است «تیره به مجموع بنکوهایی گفته میشه که دارای یک نیای مشترک یا یک ریشه مشترک هستن درسته؟؟؟؟» بایستی اشاره کرد بله! گفتهاند که در سازمان اجتماعی ایل قشقایی، تیره مرکب از بنکوها میباشد و بنکوها نیز دارای نیای مشترک بودهاند؛ البته اصولاً و نه لزوماً در تمام موارد. ضمناً چنانکه قبلاً نیز گفته شد با توجه بدینکه بخش قابل توجهی از سازمان سیاسی اجتماعی ایل قشقایی را لرتباران تشکیل میدادهاند و طبعاً قشقاییها دارای روابط تاریخی نزدیک با لرها بودهاند مدنظر بوده و میباشد تا در قالب پستهایی به تاریخ، طوایف و ساختار ایل قشقایی پرداخته شود. تا خداوند چه خواهد.
اتفاقا گشتاسب ها در منطقه ماهورمیلاتون قبل از ورود قشقایی ها ساکن بود حداقل از دوره زندیه به قبل گشتاسب ها در زیربند ماهور حضور داشتن
سلام جناب آقای خلیلی . آرمان بزرگوار امکان تماس تلفنی با جنابعالی وجود دارد ممنون می شم
سرزمین ایل ممسنی
سلام
ضمن سپاس از ابراز محبت و نظر لطف آن مخاطب گرامی جهت برقراری ارتباط، در صورت تمایل، از دو طریق زیر میتوان اقدام نمود:
1- پست الکترونیکی جیمیل: آدرس آن را با کلیک بر روی گزینه «ارتباط با ما» واقع در نوار مشکی رنگ برگهها (در بالای تمام صفحات سایت وجود دارد) میتوان یافت.
2- قسمت دیدگاهها: که در انتهای صفحات گفتارها، تصاویر و برگهها در دسترس است.
ضمناً بخش دیدگاهها با اولویت توصیه میگردد زیرا مطالب مطرح شده در قسمت نظرات میتواند مورد استفاده سایر مخاطبین نیز قرار گرفته و موجبات گفت و شنود بیشتر، در نتیجه پختگی بیش از پیش گفتگوها را فراهم آورد.
تندرستی و سعادت را برای آن برادر محترم از درگاه حضرت حق خواهان است.