جهت تبیین بیشتر موضوع، نظر مخاطبین گرامی به نکات زیر جلب میگردد:
الف) چنانکه در پست ساختار سیاسی ایلات و طوایف هم ذکر شد اهمیت وجود حکومت از آن منظر است که گفته میشود انسان در هیبت موجودی اجتماعی نمیتواند به هدفهای مشترک دست یابد، مگر آنکه بهدرستی سازمان بیابد و قواعد معین طرز عمل را بپذیرد. کارگزاری که در سطح جامعه مسئول اجرای این قواعد و رفتار است و اطاعت را تأمین میکند، حکومت نامیده میشود.
ب) اگرچه به هر تقدیر پس از سلسله پادشاهی محلی اتابکان لر بزرگ، شاخههای آن نتوانستند یکپارچگی و همگرایی سابق را به دست آوردند امّا در ادامه با تلاش رهبران و فرماندهان و همراهی دلاوران و سلحشوران توانستند تا حدودی انسجام و هویت جمعی خویش را حفظ نمایند.
ج) چنانکه در خط 27 از توضیحات تصویر آورده شده عموم سران و رؤسای ایلات و طوایف لر از جمله بویراحمد علیرغم اختلافنظرها، سلایق متفاوت و حتّی چنددستگیهایی که داشتهاند، جملگی توان خویش را مصروف در راه حفظ موجودیت، ثبات و گسترش تبارشان میکردهاند.
د) تا سال 1342، در تمام کهگیلویه، ردههای قدرت عشایری فرمانروای سنتی سراسر منطقه بودند. در نظام سنتی عشایری مرتع زیربنای زندگی دامی را تعیین میکرد. مرتع و ابواب جمعی مربوط بدان جزو تیول خان محسوب میشد. زیرمجموعه هر ایلی چندین رده یا شاخه بود. در بویراحمد این زیرمجموعه یا رده را تیره مینامیدند. هر تیره در محل مشخصی با در اختیار داشتن پهنهای از مرتع تحت شرایطی به دامداری سنتی خود ادامه میداد. امنیت، حفاظت، کمکهای جنبی، جلوگیری از حوادث، مستقیم و غیرمستقیم به عهده خان بود.
هـ) دکتر جواد صفینژاد بیان میدارند که در سال 1342، در پی تصمیم حکومت مرکزی به اجرای اصلاحات ارضی، مراتع که زیربنای زندگی اقتصادی عشایر بود، بدون مطالعات ریشهای، ملی اعلان شد. ایلات مختلف فارس، قشقاییها، ممسنیها و ایلات کهگیلویه که با این کار مراتع خود را از دست میدادند، در مقابل اجرای این تصمیم ایستادند؛ زیرا در عشایر مرتع متعلق به شخص نیست بلکه متعلق به طایفه و اعضای آن رده است و فرد عشایری میتواند از مرتع مشترک برای دامهایش استفاده کند و از بهرهبرداری افرادی که عضو طایفه یا رده ایلی نبودند پیشگیری میشد. به هر تقدیر عشایر در این نبرد نابرابر شکست خوردند. رأس هرم قدرت سنتی عشایر از هم پاشید، تودههای دامدار پایین هرم بدون سرپرست و در واقع یتیم شدند.