همانگونه که بارها اشاره گردید نباید از نظر دور داشت از نگاه مراجع علمی – دانشگاهی، اساسیترین ویژگی ایلات و طوایف عشایری، نظام سیاسی اجتماعی آنان بوده است. ویژگیهایی که تا دهه چهل شمسی کماکان پابرجا بودند امّا پساز اجرای سیاست اصلاحات ارضی، عشایر نظام سیاسی خویش را از دست داده و سازمان اجتماعی آنان هم با سرعت بیشتری در مسیر رنگ باختن قرار گرفت.
به هر تقدیر، تلاش شده تا مطالب مجال حاضر عمدتاً بر اساس مکتوبات دکتر عباس بخشندهنصرت از همراهان زندهیاد دکتر نادر افشار نادری در دهه چهل شمسی و همچنین دکتر سکندر اماناللهی بهاروند استوار گردد تا نمایی کلی از چارچوب نظام اجتماعی ایلات و عشایر اعم از لر، کرد، ترک، بلوچ و غیره به دست داده شود.
دکتر بخشندهنصرت بیان داشتهاند که در گذشته میان دو اصطلاح «ایل» و «عشایر» تمایزی قائل نبودند و این دو را مترادف با یکدیگر و برای معرفی گروهی از مردم کوچندهی شبانکارهی چادرنشین به کار میبردند؛ امّا امروزه در مردمشناسی و جامعهشناسی، ایل و عشایر، به دو مفهوم متفاوت به کار میروند.
به هر سوی بهبنظر میرسد آنچه قوام ایلها و عشایر را شکل میداده همانا سازمان سیاسی اجتماعی آنان بود که این خصیصه در جامعه عشایری بسیار قویتر و استخواندارتر از جامعه ایلی (از نوع اسکان یافته) بوده است. در همین راستا دیترامان پژوهشگر معروف آلمانی مینویسد: موردی که کوچنشینان را از سایر بخشهای ایلی (اسکان یافته) متمایز میکند، نظام سیاسی اجتماعی آنان است.
۱- سازمان اجتماعی ایل: دکتر بخشندهنصرت نیز مهّمترین ویژگی اجتماعی ایلات کوچنده را سازمان اجتماعی آنها دانسته که بر پایه ساختار قبیلهای شکل گرفته بود. ایشان بیان داشتهاند هر ایل از گروههای متداخل اجتماعی تشکیل یافته است که مبنای آن را خانواده تشکیل میدهد؛ بدین ترتیب که مجموعهای از خانوارها، اولاد، و مجموعه اولاد، تش، و مجموعه تش، تیره، و مجموعه تیره، طایفه و بالاخره مجموعه طایفهها، یک ایل را تشکیل میدهند. این گروهها در بعضی از ایلات مفصلتر و در بعضی مختصرتر دیده میشود. در واقع ساختار سنتی ایلی جماعت کوچنده هر ایل شامل ردههای خاص است چنانچه این ردهها در ایل بختیاری مفصلتر و در ایلات قشقایی و بویراحمد سفلی تا حد زیادی مشابه آن است و در بقیه ایلات متفاوت است.
دکتر بخشندهنصرت در ادامه مینویسند: تعداد ردههای هر ایل با تاریخ حیات، فضای زیستی و عدد جمعیت آنها در ارتباط است. چنانچه ایلات قدیمی زاگرس که ییلاق خود را در کوهستانهای پرعارضه زاگرس میگذرانند عموماً دارای ردههای بیشتری هستند که نمونه بارز آن بختیاریها میباشند. بختیاریها ریشه در تاریخ کهن این سرزمین دارند.
ریشه کهن بختیاریها: اگر پوشاک بختیاریها را شبیه تن پوشهای مجسمههایی بدانیم که در زمان هخامنشی و ساسانیها بر روی صخرهها کندهکاری شده (ابوالفتح خان بختیاری)، قبول خواهیم داشت که این جماعت فرهنگ آریایی داشتند و در اثر اختلاط و امتزاج پیشینه سکونت و سازگاری، ریشه در بومیان کهن زاگرس دارند. در هر صورت بختیاریها از ایلات لر بزرگ هستند و احتمال اینکه با کردها که اوّلین حکومت ایرانی را بنیان نهادند دارای یک ریشه باشند زیاد است.
فضای زیستی بختیاریها: قلمرو کوچندگی ایل بختیاری وسعتی در حدود 60 هزار کیلومتر مربع است و فضاها، مراتع و سرزمینهای وسیعی از استان اصفهان، چهارمحال و بختیاری تا خوزستان در بر میگیرد. بخش مهّمی از وسعت قلمرو کوچندگی آنان را ناهمواریهای زاگرس تشکیل میدهد. ناهمواریهای زاگرس که ییلاق عشایر کوچنده بختیاری را تشکیل میدهد یکی از پرعارضهترین مناطق زاگرس میانی است و سراسر آن از کوههای بلند، درههای عمیق، دشتهای کوچک، درههای معلق و بریدگی شیب و بالاخره باریک آبها و دامنههای پرفراز و نشیب تشکیل شده است. این تفرق عوارض و پدیدههای ژئومورفولوژیکی موجبات تفرق جمعیت مخصوصاً تفرق دستجات دامدار کوچنده (مال و کرّبو) را سبب شده و در نتیجه هیچگاه تجمع دامداران کوچنده بختیاری را در بهرهبرداری از مراتع فراهم نمیساخت و گروهها و زیر تیرهها مجبور بودند در واحدهای محدود و کوچک به بهرهبرداری از چراگاههای طبیعی بپردازند.
در منطقه گرمسیر یا چراگاههای زمستانی وضع مراتع کاملاً برعکس مناطق زاگرس است بدین معنی که در گذشته وسعت مزارع، سرزمینهای وسیعی را تشکیل میداد که به علت فضای زیاد، هر طایفه یا زیر تیرهای به راحتی میتوانست مستقل از مجموعه ایلی در جای جای مراتع قشلاقی به تعلیف طبیعی دام خود بپردازد. این امر نیز در وسعت یافتن ردههای ایلی بیاثر نبود.
عدد جمعیت بختیاریها: از نظر عدد جمعیت، ایل بختیاری بزرگترین ایلات ایران است که در آخرین سرشماری عشایری دارای 27172 خانوار، مشتمل بر 181505 نفر جمعیت بوده است (مرکز آمار ایران 1387) این امر نیز در ساخت سنتی آن نقش داشته است. (لازم به ذکر است آمار مذکور فقط بختیاریهای کوچنده را شامل میگردد)
چنانچه از ساخت اجتماعی و ساخت قدرت در جوامع عشایر کوچنده ایران برمیآید ایلات مناطق کوهستانی ایران که از نظر عدد جمعیت، زیاد و دارای مراتع خوب، ولی پراکندهاند و تعداد دام آنها نسبتاً زیاد است و از تاریخ کوچندگی طولانی برخوردارند، عمدتاً دارای شش رده ایلی هستند. این ردهبندی در ایلخانی بختیاری به هفت میرسد که فرق آن با سایر ایلات منطقه غرب، زاگرس و شمال غرب ایران در ازدیاد عدد جمعیت و تعدد و فراوانی مراتع و تکثر دام بوده و پس از آن ایل قشقایی است که مرتبه دوّم را از ابعاد فوق دارد. قدمت کوچندگی در ایلات منطقه شرق ایران کمتر از غرب و نواحی کوهستانی است و حتی گروههایی از آنها از کوچندگان غرب بودهاند که با تغییر محیط در این منطقه (شرق) مستقر شدهاند. مراتع آنها ضعیفتر از منطقه کوهستانی غرب است و عدد آنان هم کمتر از عدد جمعیت ایلات غرب و نواحی کوهستانی است و عموماً پنج رده ایلی دارند که امروزه با نقصان جمعیت و تعداد دام، تعداد ردههای آنان به دو یا سه رده تقلیل یافته است. این پدیده در سایر ایلات مناطق غرب و کوهستانی نیز مشهود است. و مهّم اینکه با ضعف سیاسی و ساخت قدرت در جوامع عشایری آنچه که امروزه پابرجا مانده است رده خانواده و اولاد است.
۲- ادراک تعلق به ایل: وابستگی به ایل یا به قول زنده یاد دکتر نادر افشار نادری احساس تعلق به ایل و یا به تعبیر ابن خلدون عصبیت را میتوان به آگاهی تعلق به ایل یا ادراک تعلق به ایل تعبیر نمود.
شبکه تقسیمات ایلی برای آحاد عشایر کوچنده در تمام ایران شناخته شده است، چنانچه اگر از هر یک از عشایر کوچنده (بیشتر مردان) پرسیده شود آنها جواب لازم را خواهند داد. مثلاً اگر از یک فرد عشایر بختیاری سؤال شود چه کسی هستی؟ خواهد گفت از ایل بختیاری، مثلاً هفت لنگ – طایفه بهداروند – تیره… – تش… – اولاد… – مال… – بهون… . یا چنانکه از یک فرد ایل جلالی سؤال کردیم، جواب او به شرح زیر بود:
ایل: کرد جلالی، ملیّت: ایرانی، وطن یا سرزمین مردمی: ایران، نیای مشترک: سرباز مردی دلیر، مردی بزرگ، از کجا آمدهاید؟ از آنسوی کوهها، از چه طایفهای هستی؟ از طایفه کرد، از طایفه کرد، چه کردی؟ کرد جلالی (چرا جلالی؟ چون ما خیلی شجاع هستیم و آنگاه اشارهای به دو کوه آرارات بزرگ و کوچک نموده میگوید: آنجا، ما آنجا بودهایم، در دامنه آرارات، خیلی گوسفند داشتیم، رضاشاه… و بقیه ماجرای تبعید و کشتار… ایل کرد جلالی…)
از چه طایفهای؟ علم حولی، علم حولی یعنی چه؟ به چه معنایی؟ نمیدانم چون طایفه ما در بین 10 طایفه ایل جلالی خیلی شجاع و جنگجو است. از این رو میگویند علم حولی، چرا که اگر یکنفر از تیراندازان ما در بین لشکری میبود، آن لشکر پیروز میشد.
از کدام تیرهای؟ ما تیره نداریم. از کدام باو؟ از باو سلویا، از کدام زومه؟ ما زومه نداریم. از کدام اوبه؟ اوبه علی آبست. از کدام خانوار؟ خانوار حاجی و…
دکتر بخشندهنصرت با استناد به یافتههای زندهیاد دکتر افشار نادری آوردهاند با این حال در بین آن دسته از عشایری که ساخت سنتی آنها از بین رفته است و فقط نامی از آن به جا مانده است این آگاهی وجود ندارد چنانکه در جامعه عشایری تالش «آگاهی داشتن از سلسله مراتب ایلی، داشتن مراتع مشترک، به تنهایی شرط عضویت در آن جامعه نیست، چنانکه نداشتن چنین شرایطی خانوادهای را از عضویت در سازمان ایلی و تشکل قومی محروم نمیکند. شرط اصلی عضویت در جامعه عشایری تالش رمهداری و چادرنشینی است»
چنانکه در پست «ساختار ایل بهمئی» هم اشاره شد دکتر نادر افشار نادری از مردمشناسان برجسته کشور برای تمایز میان جامعه ایلی و جامعههای دیگر، ملاکها و ضابطههایی را پیشنهاد کردهاند، که موارد زیر از آن جملهاند:
- وجود ساختار ایلی یعنی ردهبندی تیره و طایفه و جز آن در ایل
- باور اعضای ایل به تعلقشان به یکی از ردههای این ساختار
- داشتن سرزمین مشترک با محدوده معین
ژان پیر دیگار، مردمشناس معروف فرانسوی، این ضابطهها را ملاک تشخیص جامعه ایلی دانسته است:
- نظام خویشاوندی منسجم و نیرومندی که مسائل و معضلات ایل براساس قوانین برآمده از آن نظام، در درون ایل حل و فصل میشود
- سازمان اجتماعی و اداری هرمی شکل شاخهای مبتنی بر نظام خویشاوندی
- شیوه معیشتی ویژهای که بیشتر بر نگاهداری و پرورش دام استوار است (زراعت در جامعه ایلی در درجه دوم اهمیّت قرار دارد و تولید صنایع دستی از نوع ریسندگی و بافندگی اشتغال جنبی مردم ایل است)
- شیوه زیست خاصی که به شکل کوچندگی و نیمه کوچندگی آشکار میگردد. برخی هم کوچندگی فصلی و تحرک از منزلی به منزلی دیگر در قلمروی معین، و معاش مبتنی بر دامپروری را از شاخصههای مهّم در شناخت جامعه ایلی میدانند و برای آن دسته از ایلها که زمانی کوچنده بودند و سپس یکجانشین شدند، و ضمن وحدت ایلی خود، از دامداری به کشاورزی روی آوردند، اصطلاح ایل به کار میبرند. (بلوکباشی)
در همین ارتباط دکتر علی بلوکباشی نیز نوشتهاند: میتوان گفت که ساختار اجتماعی و سیاسی، مهّمترین عامل هویت دهنده به جامعه ایلی است. ایل ممکن است جامعهای عشایری، یا جامعهای دهنشین و کشاورز باشد که در صورت اخیر، گلههایش را چوپانان به چرا ببرند. از این رو، جامعههای کوچنشین شبان و جامعههای یکجانشین کشاورز تا زمانی که سازمان اجتماعی – سیاسی ایلی خود را حفظ کرده باشند، ایل به شمار میروند.
ساخت سنتی ایل بختیاری عبارت است از: خانوار، اولاد، تش، تیره، طایفه، باب، قسمت/شاخه، ایل
به هر شکل همانطور که گفته شد این ردهها متداخلاند یعنی از مجموعه چند خانوار، اولاد تشکیل میشود، چندین تش، تیره را به وجود میآورند و مجموعه چندین تیره، طایفه را تشکیل میدهد و چندین طایفه یک قسمت (باب یا شاخه هم گفته میشود) را به وجود میآورند. چنانکه ایل بختیاری از دو قسمت چهارلنگ و هفتلنگ تشکیل شده است که به هر یک از قسمتها هم ایل گفته میشود (ایل چهارلنگ و ایل هفتلنگ).
اگر از این دیدگاه به ایلات و عشایر کوچنده نگاه کنیم مشاهده میگردد که در قطبهای کوچندگی ساختار سنتی اجتماعی عشایر کوچنده دارای تفاوتهایی است که میتوان در ایلات بزرگ یا نمونه به راحتی تشخیص داد؛ دکتر بخشندهنصرت موارد زیر را از برای نمونه ذکر کردهاند:
۳- نمونه ایلات شمال غرب ایران (آذربایجان غربی): به عنوان نمونه و جمعیت و ردهبندی ایلات مهّم آذربایجان طبق سرشماری 1387 به شرح زیر است:
- ایل شاهسون: با 79126 نفر جمعیت، بزرگترین ایل منطقه به شمار میآید. رده متداخل ایل شاهسون عبارتست از: خانوار – گوبک – تیره – طایفه و ایل
- ایل جلالی: با 19314 نفر جمعیت در شمال آذربایجان غربی شامل ده طایفه است. ردههای متداخل آن عبارت است از: خانوار – زومه – باو – طایفه و ایل
- ایل شکاک: با 6230 نفر جمعیت در آذربایجان غربی رده متداخل آن عبارت است از: خانوار – زومه – باب – طایفه – تیره و ایل
- ایل قرهداغ (ارسباران): با 42577 نفر جمعیت، رده متداخل آن مشابه ایل شاهسون است.
۴- نمونه ایلات زاگرس شمالی: نمونه ردهبندی ایلات زاگرس شمالی را میتوان به شرح زیر ارائه نمود:
- ایل مومیوند (میوند/ممیوند): از رده متداخل ایلی: خانوار – جرغه – کو – تیره – طایفه و ایل برخوردار است.
- ایل ذلکی (زلّقی): زلقی زیرمجموعه چهارلنگ بزرگ ایل (کنفدراسیون) بختیاری دارای رده متداخل ایلی خانوار – جرغه – تیره – طایفه و ایل است.
- ایل حسنوند: دارای رده متداخل ایلی خانوار – کر و هوز است.
۵- نمونه ایلات زاگرس میانی: نمونه ردهبندی ایلات زاگرس میانی را به شرح زیر میتوان ارائه نمود:
- ایل بویراحمد سردسیر: بهون، تش، اولاد، تیره، طایفه، ایل [دکتر جواد صفینژاد در ردهبندی کلی ایل بویراحمد تیره را بعداز ایل ذکر نمودهاند]
- ایل بختیاری چهارلنگ و ایل هفتلنگ: خانوار، اولاد، تش، تیره، طایفه، قسمت و ایل.
۶- زاگرس جنوبی: در منطقه زاگرس جنوبی استان وسیع فارس واقع شده است که در آن 4 ایل و 9 طایفه مستقل وجود دارد. کل جمعیت کوچنده آن بالغ بر 132249 نفر است که شامل 24720 خانوار است.
- ایل قشقایی: نمونه جالب ردهبندی ایلات زاگرس جنوبی را میتوان در ایل قشقایی عنوان نمود: خانوار، بیله، بنکو، تیره، طایفه و ایل.
۷- نمونه ایلات جنوب شرق کشور: نمونه ردهبندی جنوب شرق کشور شامل:
- ایل بچاچقی: خانوار، ایشوم، تیره، طایفه، ایل.
- طایفه مبارکی: خانوار، هلک، حشم، تیره، طایفه.
۸- نمونه ایلات شمال شرق: نمونه ردهبندی ایلات منطقه شمال شرق: در شمال شرق ایران تنها ایل نمونه را زعفرانلو تشکیل میدهد. ایل زعفرانلو: خانوار، توپهر، طایفه، ایل، ایل بزرگ.
۹- واحدهای اجتماعی فوق خانوار: دکتر سکندر اماناللهی مینویسند که خانوار در بین کوچنشینان کوچکترین و اساسیترین واحد اجتماعی و همچنین یک واحد تولید و مصرف میباشد که اعضای آن زیر نظر یک سرپرست فعالیت میکنند؛ ساختمان اجتماعی سنتی کوچنشینان با کوچکترین واحد یعنی خانوار شروع و به بزرگترین واحد یعنی ایل و یا بزرگ ایل (کنفدراسیون ایلی) ختم میگردد. در این نظام هر واحد کوچکتر در درون واحد بزرگتر از خود قرار میگیرد. اگر هر واحد را به صورت دایرهای فرض کنیم خانوار در مرکز و سایر واحدها به ترتیب به صورت دوایر متحدالمرکزی محیط بر آن قرار میگیرند. به طور کلی هرچه از مرکز (خانوار) دور شویم به شعاع دایرهها افزوده میگردد و برعکس هرچه از خارج به طرف مرکز برگردیم روابط بین اعضاء خانوار در مقایسه با اعضاء تیره فوقالعاده نزدیکتر و صمیمانهتر است.
در بررسی واحدهای فوق خانوار باید موضوع را از دو جنبه بررسی کنیم. جنبه اوّل مسئله اردوها است که واحدهای مکانی هستند و از تعدادی سیاه چادر تشکیل میشوند. با آنکه اعضاء اردوها اغلب با هم روابط خویشاوندی دارند با اینحال همه آنها همتبار نیستند. یا به دیگر سخن ممکن است اعضاء یک اردو از دودمان یا تیرههای مختلف باشند.
جنبه دوم مسئله شامل واحدها و گروههای خویشاوند همتبار است که همگی خود را از نسل یک نیای مشترک میدانند. با آنکه بعضی از اعضاء این گروهها در یک اردو و با هم زندگی میکنند معمولاً آنها در اردوهای مختلف پراکنده هستند. بنابراین فرق گروههای پدرتبار با اردو در آنست که اولاً اعضاء اردو با هم زندگی میکنند و حال آنکه اعضاء گروه پدرتبار در اردوهای مختلف یه سر میبرند. ثانیاً عضویت گروه پدرتبار ارثی است درصورتیکه عضویت در اردو داوطلبی است و اعضاء میتوانند به دلخواه خود از یک اردو به اردوی دیگر بپیوندند.
اردو: اردوهای کوچنشینان واحدهای اجتماعی هستند که از تعدادی سیاهچادر تشکیل شده و در یک محل با هم زندگی میکنند. کردها و لرها (لرستانی، بختیاری، کهگیلویه و ممسنی) این اردوها را «مال» مینامند، قشقاییها اصطلاح «ابه» و «بیله»، ترکمنها «ابه» و بلوچها «هلک»، «لوگان» و یا «میتک» بکار میبرند. هر اردو معمولاً از 2 تا 10 و گاهی تا 30 چادر تشکیل میشود.
بطور کلی هر اردو یک رهبر دارد که اردو به نام وی شناخته میشود. مثلاً اگر نام رهبر یک اردو «بهرام» باشد، آن اردو را «اردوی بهرام» میگویند. رابطه بین اعضاء اردو بستگی به موقعیت رهبر دارد. اصولاً کلانتران و خوانین بر اعضای اردوی خود تسلط کامل دارند. کدخدایان نیز تا اندازهای بر اعضای اردو نظارت دارند. امّا در سایر موارد که رهبری اردو به عهده یک فرد معمولی (ریش سفید) است رهبر از قدرت زیادی برخوردار نیست و موقعیت او در اینگونه موارد بستگی به روابط خویشاوندی او با اعضاء و خصوصیت اخلاقی او دارد.
صرفنظر از مسائل سیاسی و چگونگی موقعیت رهبر، باید یادآور شویم که روابط بین اعضاء هر اردو کاملاً خودمانی و دوستانه است. خانوارهای تشکیل دهنده هر اردو، معمولاً همکاری نزدیک با هم دارند بطوری که حتی اگر یکی از آنها گوسفندی را بکشد مقداری از گوشت آن را بین خانوارهای همسایه تقسیم میکند. این امر تنها به گوشت گوسفند منتهی نمیشود چنانکه خانوارها در بسیاری از موارد برای همدیگر غذا میفرستند. علاوه بر این اعضاء اردو یکدیگر را در کارهای روزمره و همچنین مسائل دفاعی یاری میدهند. مثلاً اگر تعدادی از دامهای یک خانوار به هر نحوی گم شود (اغلب چنین مسئلهای پیش میآید) سایر اعضاء (مردان و جوانان) ساعتها در دل کوهها به جستجو میپردازند و تا آنها را پیدا نکنند آرام نمینشینند. علاوه بر این اعضاء اردو به صورت یک واحد اجتماعی در مقابل افراد و گروههای مهاجم به مقابله میپردازند.
به طور خلاصه اردو یک واحد اجتماعی است که اعضاء آن بنابر مصالح اقتصادی، سیاسی و خویشاوندی گردهم میآیند و روابط صمیمانهای بین آنها حکمفرماست.
۱۰- گروههای خویشاوند همتبار: ساختمان اجتماعی کوچنشینان ایران به طور کلی بر اساس خویشاوندی و نظام پدرتباری استوار است. در نظام پدرتباری هویت و نسب فرد در رابطه با پدر تعیین میگردد. از این رو گروههای عمده تشکیل دهنده یک طایفه یا ایل طبعاً گروههای پدرتبار (دودمان – تیره و جز آنها) میباشند که اعضاء آنها خود را از نسل یک نیای مشترک میدانند. کوچکترین واحد یا گروه پدرتبار شامل تعدادی افراد است که خود را از نسل شخص معینی که بین سه تا چهار نسل پیش میزیسته است میدانند. ایلات اصطلاحات گوناگونی برای این واحد بکار میبرند چنانکه در لرستان آنرا دودمو (دودمان) یا بووه و در بین بختیاریها اولاد مینامند اعضاء این واحد اغلب بنام بانی آن شناخته میشوند.
تیره: دومین گروه پدرتبار تیره است که از تعدادی دودمان تشکیل شده است. معمولاً جمعیت هر دودمان به مرور زمان افزایش یافته و در نتیجه دودمانهای جدیدی به وجود میآید و تشکیل یک تیره میدهند. اعضاء هر تیره معمولاً به نام بانی آن تیره که بین 5 تا 8 پشت پیش میزیسته است شناخته میشوند. ممکن است هر تیره علاوه بر اعضاء اصلی خود تعدادی خانوار از تیرههای دیگر را که به علل مختلف (سیاست، درگیری داخلی، خشکسالی، قحطی و جز اینها) به آن روی آوردهاند در درون خود جای دهد. تمام اعضاء تیره حق بهرهگیری از مراتع و زمینهای تیره را دارند امّا بعضی از اعضاء بخصوص رهبران تیره از مزایای بیشتری برخوردارند.
طایفه: طایفه یک واحد اجتماعی – سیاسی است که از تعدادی تیره تشکیل میگردد. تیرههای تشکیل دهنده یک طایفه ممکن است دارای نیای مشترک (واقعی یا اساطیری) باشند که در این صورت احتمالاً طایفه به نام او اسم گذاری میشود. در موارد دیگر ممکن است طایفه به اسم مکانی نامگذاری شود.
از طرفی بعضی از طوایف دارای بانی مشترک نیستند بلکه تعدادی تیره به دلایل گوناگون زیرسلطه یک تیره قدرتمند قرار گرفته و تشکیل یک طایفه دادهاند. در اینگونه موارد طایفه اغلب بنام تیره قدرتمندتر نامگذاری میشود. هر طایفه دارای سرزمین معینی است که مورد استفاده همه اعضاء است، امّا با این حال زمین و مراتع به طور نابرابر در بین تیره ها تقسیم شده است، چنانکه در بسیاری از موارد تیره حاکم مالکیت قسمت زیادی از مراتع و زمینها را در دست دارد. با آنکه ممکن است تیرههای تشکیل دهنده یک طایفه بجای دسترسی به مراتع و آبشخورها به رقابت بپردازند با این حال به محض تهدید از طرف طایفه دیگر همه اعضاء به طور واحد آماده دفاع میگردند.
ایل: ایل یک واحد سیاسی است که از تعدادی طایفه تشکیل شده است. طوایف تشکیل دهنده معمولاً دارای نیای مشترک نیستند امّا با این حال بعضی از آنها ادعا میکنند که از نسل شخصی واحد میباشد. چنانکه «ایل بیرانوند» خود را از نسل شخصی بنام «بیران» و «ایل بهاروند» خود را از نسل «بهار» میدانند. ترتیب به وجود آمدن ایل اغلب به این صورت است که یکی از طوایف تشکیل دهنده بتدریج طوایف دیگر را زیر سلطه خود درآورده و در رأس آنها قرار میگیرد. گاهی هم یک طایفه قدرتمند پناهگاهی برای تیرهها و طوایف دیگر میگردد که در نتیجه جمعیت آن بتدریج رو به ازدیاد میگذارد و به صورت ایل درمیآید. همچنین ممکن است جمعیت یک تیره بمرور زمان افزایش یابد که ابتدا به صورت یک طایفه و سپس با افزایش بیشتر جمعیت به یک ایل تبدیل گردد. به هر صورت ایل با گذشت زمان و در نتیجه حوادث تاریخی به وجود میآید.
بعضی از ایلات بتدریج طوایف و ایلات دیگر را زیر سلطه خود درآورده و یک کنفدراسیون بزرگ ایلی را تشکیل میدادند. چنین ایلاتی از نظر جمعیت، وسعت سرزمین و تشکیلات سیاسی به مرحلهای از تکامل رسیده بودند که میتوانستند در صورت امکان به تشکیل دولت مستقلی اقدام کنند.
ساختمان اجتماعی کوچنشینان دگرگون گردیده و امروزه واحدهایی چون طایفه، ایل و کنفدراسیون ایلی به صورتی که توصیف شد کاربردی ندارند.
در پایان بایستی ازنو خاطرنشان ساخت عشایر و کوچندگان سابقهای کهن در این مرز و بوم دارند گو اینکه کارنامهای درخشان از مبارزات و جانفشانیها در راه پایداری کشور نیز آن اصالتها را شاخص و غرورآمیز نموده است؛ امّا با این همه مشاهده میشود پژوهشگر برجستهای چون دکتر جواد صفینژاد چنین مینویسند:
در کتابهای انبوه تاریخی و اخباری، با وجود مشارکت عشایر در جنگه های ملی و میهنی و فداکاریهای چشمگیرشان، شرحی از زندگی اجتماعی اقتصادی آنان مشاهده نمیکنیم.
قبل از انقلاب اسلامی، عکسهای بزرگ و زیبایی از عشایر ایران بر دیوار محل کار گروه عشایری مؤسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی آویخته شده بود یکی از این تصویرها مربوط بود به یک مرد لر عشایری کوهستانهای خرمآباد که با کهولت سن بر اسبی سوار بود و به کوچ میرفت. مرحوم دکتر نادر افشار نادری، عکاس این تصویر، چنین تعریف میکرد: «این پیرمرد در جوانی با تکاوران همراهش در جنگ ایران و عثمانی مشارکت داشتند. این مرد که فرماندهی تکاوران لر را به عهده داشت، در حمله ای با شمشیر اخته رسن ضخیم گرانیگاه توپخانه عثمانی ها را از هم دریده و به پیروزیهایی دست یافته بود».
علاوه بر تصویر مرد جنگجوی عشایری، تصاویر زیبا، منحصربهفرد و ویژهای متعلق به دکتر افشار دیوارهای اتاق کار گروه عشایری را تزیین کرده بود. پارهای از این عکسها مشخص کننده کار سخت روزانه زنان عشایری بود. پس از فوت دکتر افشار نادری (1358/4/9 در نوشهر)، عکسهای گروه عشایری را جمع آوری کردند و در راهروی پلکانهای کتابخانه دانشکده به پشت بام، در کنار لانه کبوتران آزاد گذاشتند و کبوتران هم بمرور سطح عکسها را نقاشی کردند.
بعنوان حسن ختام ضمن آرزوی تندرستی برای همه تلاشگران عرصه شناخت و معرفی عشایر، مجدداً گرامی داشته میشود یاد و خاطره تمام درگذشتگانی که دل در گرو سربلندی و سعادت این سرزمین کهن داشتند و بر همان سیرت چهره در نقاب خاک کشیدند بویژه زندهیاد دکتر نادر افشار نادری که ارزشمندترین پژوهشها درباره نظام سنتی عشایر و مخصوصاً ایل بهمئی را ارائه دادند.
سلام شب بخیر استاد خسته نباشید .
میخواستم بدانم که یه داستانی بود درباره نوادگان البته بهش میگفتن چهارتای عبدالرضا کمبری بودن 4 نفر بودن اسم یکیش صحنلی و یکیش حسنعلی دوتای دیگر را نمیدانم 4 تا سوار بودن بهشون میگفتن چهارتای عبدالرضا 9 تای خلیل خان… شما کتاب یا منابع دارید میخواستم بدونم درباره اینا ایا میدانید؟ چون شما درباره هر قوم بهمیئ میدانید لطفا اگه میدونید بگید برایم خیلی مهم است
سلام ددی بهمئیام
1- برای کسب اطلاعاتی درباره نسبنامه دهه عبدرضا از طایفه کمبری و اسامی فرزندانش میتوان به کتاب «تاریخ ایل بهمئی» مراجعه نمود که از دانستههای دو تن از برادران کمبری به نامهای عینعلی داستان و ملا محمدکاظم قاسمی بهره برده است.
2- درباره وقایع و رویدادهای گذشتهی تیرهها و طوایف بهمئی که عموماً به صورت تاریخ شفاهی و نقل سینه به سینه توسط پیران و بزرگان میباشد تلاش میشود تا در صورت امکان در چارچوب پستهای مجزا بدانها پرداخته شود؛ این مورد از آن جهت ذکر میشود که برای پرداختن به این دسته موضوعات، بعضاً میبایست زمینههایی فراهم باشد.
3- در باب تاریخ شفاهی بهمئی (دانستههای موجود در سینهی پیران و بزرگان)، در ابتدای به امر آنچه اهمیت دارد «جمعآوری» و «مکتوب نمودن» اطلاعات است. در همین راستا چنانکه در سال نخست راهاندازی وبسایت (1392) در برگهی «ارتباط با ما» در پاسخ به دو تن از مخاطبین گرامی (سعید نریموسی و حمید) گفته شد: غنیمت شمردن فرصتها در بیرون کشیدن و مکتوب نمودن هرگونه آگاهی و دانسته، هرچند ناچیز و اندک، از سینهی پیران و بزرگان میبایست مدنظر باشد. زیرا اینان سرمایههایی هستند که همیشه در میان ما نیستند و با رخت بستن از این جهان، آگاهیهای خویش را نیز به گور خواهند بُرد. این آگاهیها میتواند هر موضوعی را شامل شود؛ از مسائل تاریخی و جغرافیایی گرفته تا موضوعاتی همچون خاطرهها، حوادث و… مقدار دانستهها نیز مهّم نیست بلکه کیفیت آن ارزشمند میباشد زیرا ممکن است برخی اطلاعات اگرچه اندک امّا نکات مهمّی را درون خویش پنهان داشته باشند.
در پایان اگرچه آن خواهر محترمه از سر مهر و صفا، نگارنده را با عنوان استاد خطاب نموده امّا از نظر نباید دور داشت که جایگاه استادی بالاتر از موقعیت ادمین سایت و در واقع زیبندهی پیشگامان این عرصه از جمله شخصیتهایی چون زندهیاد دکتر نادر افشار نادری میباشد.
سپاس متشکرم
درود ددی بهمئیام