در ادامهی سه گفتار پیشین، و اهمیت بالای نظام ساختی لرتباران برای شناخت هویت و اصالتها، در مجال حاضر به سازمان اجتماعی ایل بویراحمد بهعنوان یکی از ایلات ششگانه کهگیلویه پرداخته میشود که شش ردهی ایل، تیره، طایفه، تش، اولاد و خانوار را در بر میگیرد.
مطالعه سازمان اجتماعی ایل بویراحمد از آن جهت میتواند حائز اهمیت باشد که بویراحمد از اواخر قاجاریه ببعد توانست سازمان سیاسی اجتماعی خویش را با جذب گروههای جدید گسترش داده تا آنکه به عنوان بزرگترین مجموعه لرتبار کهگیلویه سربرآورد بگونهای که در آمار جمعیتی ارائه شده توسط زندهیاد دکتر نادر افشار نادری و همکارانشان در دهه چهل شمسی با ۲۰۱۱۰ خانوار بزرگترین ایل کهگیلویه مطرح شده است.
با ذکر مقدمهی فوق، متذکر میشود مطالب این پست بر اساس مکتوبات دکتر جواد صفینژاد از همراهان زندهیاد دکتر نادر افشار نادری در دهه چهل شمسی استوار، و تلاش میشود تا نمایی کلی از چارچوب نظام اجتماعی ایل بویراحمد به دست دهد. ضمن اینکه پیش از پرداختن به اصل مبحث چند نکته یادآوری میگردد:
- الف – در قامت مهّمترین نکته بایستی اشاره کرد که سازمان اجتماعی ایلات و طوایف در برگیرنده جابجاییها، اتحادها و قبض و بسطهای تاریخی در گذر زمان است بنابراین اگرچه تا حدودی مرتبط با ریشههای خونی و نسبنامه پدرتباری میباشد امّا کاملاً منطبق بر آن نیست. این موضوع از آن جهت دارای اهمیت میباشد که بهعنوان مثال ممکن است علاوه بر اعضاء اصلی که نَسَب به نیای مشترک میبرند، افراد و گروههای دیگری که به دلایل گوناگون (سیاست، درگیری داخلی، خشکسالی، قحطی و جز اینها) بدانها روی آوردهاند را در میان خود بپذیرند؛ و یا اینکه با متلاشی کردن سازمان دیگر ایلات و طوایف، آنان را زیرمجموعهی ایل و یا طایفه خویش درآورند.
- ب – شناخت تاریخ، جغرافیا و طوایف شاخههای لرتبار اعم از لر بزرگ و لر کوچک، لازم و پسندیده بوده امّا در کنار کسب این آگاهیها، بایستی به یاد آورد که لرها در گذشته تاریخی خویش دارای حکمرانی واحد و ریشههای مشترک بودهاند بنابراین در مرتبه بالاتر، همگرایی گروههای مختلف لر قرار دارد. ناگفته پیداست تعصب بر ساختهای ایلی و طایفهای در صورتیکه به مواجهه منفی و ایجاد زاویه با دیگر همتباران منجر شود، گام برداشتن در مسیر درست نمیباشد.
- ج – در کلیّت امر اگر برای پرداختن به مبحث شناخت از ایلات کهگیلویه از جمله ایل بویراحمد عمدتاً به آثار شخصیتهایی چون دکتر نادر افشار نادری و دکتر جواد صفینژاد استناد میگردد، از آن جهت میباشد که امثال ایشان از پیشگامان و اساتید علمی – دانشگاهی بوده و هستند. البته ناگفته نماند این موضوع لزوماً نفیکننده زحمات و تلاشهای سایرین نمیباشد؛ گو اینکه در مجال و فرصت مناسب از نظرات و مکتوبات دیگر پژوهشگران نیز استفاده خواهد شد.
- د – هرچند در دهه چهل شمسی با تشکیل فرمانداری کل و سپس استان کهگیلویه و بویراحمد، اسم بویراحمد در تقسیمات سیاسی کشوری در کنار نام کهگیلویه قرار گرفت امّا همانگونه که قبلاً در پست بهمئیها در فارسنامه ناصری نیز اشاره شد بویراحمد خود یکی از ایلات کهگیلویه میباشد که در منابع عهد قاجار ذیل عنوان چهاربنیچه از ایل جاکی طبقهبندی شده است.
- هـ – با توجه به همسایگی، روابط و اشتراکات میان قشقاییها و ایلات و طوایف لر بزرگ و بهویژه کهگیلویه از جمله بویراحمد، اشاراتی گذرا به نظام اجتماعی سنتی ایل قشقایی نیز خواهد شد.
ساختهای گروههای سنتی: دکتر صفینژاد در این خصوص مینویسند که در منطقه عشایرنشین بویراحمد ساختهای گروهی مختلفی از قبیل ساخت اجتماعی، ساخت سیاسی، ساخت جمعیتی و شناخت گروهها و ترکیب خانوارها را مشاهده میکنیم که میتوان آنها را بشرح زیر تقسیمبندی و مورد مطالعه قرار داد:
ساخت اجتماعی: هر ایل دارای یک سلسله تقسیمات و ردهبندیهای سنتی درون ایلی است که صرفنظر از اصطلاحات معمول محلی، ردهها از نظر مفهوم بر هم منطبق میگردند منتها تقسیمات زیر ردهها در بعضی ایلات مفصلتر و در برخی مختصرتر است. مثلاً ایل بختیاری در آغاز به دو قسمت چهارلنگ و هفتلنگ تقسیم میگردد در صورتیکه این تقسیمبندی در ایلات کهگیلویه و قشقایی دیده نمیشود و یا درون برخی از طوایف، هر تیره به چند تش یا معادل آن تقسیم میگردد ولی در بعضی مشاهده نمیگردد. برای آگاهی بیشتر به شکل ساده این تقسیمبندی در بویراحمد علیا و سفلی توجه فرمائید:
در بویراحمد و دیگر ایلات کهگیلویه هر ایل به چند تیره، هر تیره به چند طایفه و هر طایفه به چند اولاد و هر اولاد به چند خانوار تقسیم میگردند، گاهی «تش» مترادف با «اولاد» بکار میرود و گاهی چند اولاد تشکیل یک تش را میدهند، هر دو اصطلاح رایج و معمول است مثلاً اگر از هر فرد محلی سئوال شود که مشخصات وابستگی ایلی خود را بازگو نما: مخاطب خود را چنین معرفی مینماید:
«من… (فلانی) از اولاد آشیری، طایفه تاس احمدی، تیره دشت موری، ایل بویراحمد (سفلی)».
بدین ترتیب یک یک افراد از وابستگی نسبی خود به تقسیمات ایلی کاملاً آگاهند، هر تش یا اولاد به هنگام چادر زدن در حوالی مرتع به چند «مال» تقسیم میشوند، مال واحد عینی و قابل لمس هر ایل است در صورتیکه مفهوم ایل، تیره و یا طایفه ذهنی است و در محدوده طبیعی خود در یک مقطع تاریخی غیرقابل رؤیت.
دکتر صفینژاد همچنین نوشتهاند که تقسیمات ایلی در ایل قشقایی هم به همین منوال است منتها اصطلاحات دیگری [بنکو و بیله] در ردهبندیهای ایلی را بکار میبرند ولی همانندی آن در مفهوم برابر است.
تقسیمات ایلی در بختیاری هم با کمی تغییر به همان شکل متداول در بویراحمد است که در جدول زیر تقسیمات سنتی ایلات مذکور با هم مقایسه شدهاند.
در تقسیمبندی مذکور مجازاً «بهون» را معادل خانوار بشمار میآورند و چون هر خانواری در سیاه چادری بسر میبرد پس سیاه چادر و بهون دارای مفهوم واحدی هستند.
از نظر تشکیلاتی هر مال دارای یک «سرمال» است که «گپِ [گپویِ] مال» نیز نامیده میشود. سرمالان در سطح اولاد و تش تحت سرپرستی «ریش سفید»ها کارهای مربوط را حل و فصل مینمایند و کدخدایان تیره و طایفه از جانب کلانتران انتخاب شده و بر کار ریش سفیدان نظارت میکردند.
از نظر سیاسی تیره و طایفه از اهمیت فراوانی برخوردار است از اینرو سرپرستان آن که به «کلانتر» شهرت دارند در گذشته زیرنظر مستقیم خان انجام وظیفه میکردند و کدخدایان نیز زیر نفوذ آنها قرار میگرفتند و در انتخاب آنها اعمال نفوذ مینمودند.
وابستگی ایلی: گفتیم که هر عضو ایل شبکه وابستگی خود را در سطوح مختلف ایل بخوبی میداند و این آگاهی را در بویراحمد علیا و سفلی در تصویر جدول تقسیمات ایلی بر اساس تقسیمات سنتی ایل بویراحمد مشخص کردیم، اینک همین آگاهی را در مورد دو فرد عشایری از دو ایل بختیاری و قشقایی بازگو میکنیم.
ساختمان اولیه ایلی: ساختمان ایلی که امروزه اهالی بویراحمد بدان آگاهی دارند از اواسط دوران قاجاریه تغییراتی در آن بوجود آمده است، قبل از آن بویراحمدیها خان نداشتند و بجای خان «کی» یا «کلانتر» داشتند، اگرچه در قسمت تاریخ بویراحمد قبل از اواسط قاجاریه لفظ خان بکار برده شده بدان خاطر است که خود محلیان بکار میبردند.
دکتر صفینژاد در ادامه مینویسند: بنظر میرسد که پس از دادن حکم ایلخانی به قشقاییها حکم خانی برای ایلات اطراف نیز صادره شده باشد. آقای طاهری (کی عطا) که اکنون [دهه هفتاد شمسی!؟] مطلعترین فرد بویراحمد است در این باره میگفت:
«تقسیمات ایلی ما، «تیره»، «دهه» و «تش» بود، تش به مفهوم خانه و دور اجاق جمع شدن و «دهه» به مفهوم اولاد، بدین ترتیب که چند تش یک دهه را ایجاد نموده و چند دهه تیره را میساخت.»
راجع به تقسیم کار اولیه بین کیها و انتخاب سخنگو و مأمور پذیرایی برای مهمانان نامبرده اظهار میداشت: «جد بزرگ طاس احمدیها 5-6 پسر داشت که همگی دامداری میکردند، در روابط طایفهای رفت و آمد زیادی در طایفه وجود داشت که وقت آنها را میگرفت، مجمع برادران یکی را از میان خود به نام «کی سلطان قلی» که از دیگران حرف بزنتر بود برای پذیرایی از مهمانان انتخاب نموده، یک تکه نمد، یک قلیان، متکا و وسایل پذیرایی در اختیار او گذارده به او گفته شد که شما دیگر کاری به دام و کار نداشته باشید ما کارهای شما را انجام میدهیم شما فقط از مهمانان پذیرایی کنید از آن پس کار فکری و مدیریت بعهده او واگذار گردید و کی سلطان قلی مامور پذیرایی و انجام کارهای سیاسی گردید و این رسم تا به امروز در میان طوایف باقی مانده است».
امروزه این کار را کدخداها انجام میدهند، کی عطا میگفت: «اصطلاح کدخدا به مفهوم امروزی خود از زمان رضاشاه در عشایر متداول گردید و قبل از آن وظایف کدخدا را در سطح بالای طایفه «کی»ها و «کلانتران» و در سطح پایین ریشسفیدان و سرمالان انجام میدادند».
در مورد تقسیمات ایلی و مقایسه این تقسیمبندی در ایل بویراحمد و ایلات بختیاری و قشقایی جداولی ارائه گردید ولی اختلافی در ستون تیره و طایفه جدول تقسیمات مقایسهای ایلی مشاهده میگردد. اختلاف در این است که در ایل بختیاری و قشقایی طایفه بالاتر از تیره و در بویراحمد تیره بالاتر از طایفه است. برای اثبات این موضوع و دلایل مربوط بدان یکی از شاخههای ایل بویراحمد یعنی تیره نگینتاجی را از این نظر مورد بررسی قرار میدهیم تا دلایل ریشهای آن برای علاقمندان آشکار گردد.
تقسیمات سنتی تیره نگینتاجی: تیره نگینتاجی [تیرتاجی] دارای هشت شاخه است که هر شاخه را محلیان یک «طایفه» مینامند، چهار طایفه از طوایف مذکور بزرگ و پرجمعیت میباشند که هنوز دارای کوچ گرمسیری هستند و چهار طایفه باقیمانده از نظر جمعیتی کوچکترند که یکی از آنها بکلی اسکان یافته و سه طایفه دیگر دارای کوچ گرمسیری نیستند. بلکه دارای کوچ سرحدی میباشند که دارای شرح جداگانهای است. بنابراین طوایف مذکور را میتوان به دو دسته اصلی و فرعی بشرح زیر تقسیم نمود:
طوایف مذکور خود دارای شاخههای فرعیتری میباشند که «اولاد» نامیده میشوند و هر اولادی خود ممکن است دارای ردههای دوم و سومی نیز باشد که بدانها اولاد مینامند، بنابراین تقسیمات سنتی ایلی در نگینتاجیها بشرح زیر مورد بررسی قرار گرفته است:
اینک توضیحات جداگانه هر یک از تقسیمات مذکور:
- تیره
- طایفه
- تش
- اولاد
- مال
تیره: در تمامی منطقه کهگیلویه و بویراحمد هر ایل به تیرههای متعدد تقسیم میگردد و این تقسیمبندی دارای ریشههای تاریخی نیز میباشد دلیل تقسیم مذکور بر این اساس استوار است که بین تیرههای مختلف ایل بویراحمد هیچگونه نیای مشترکی وجود ندارد، پیشوندی که جلوی اسم کوچک افراد تیرههای مختلف میآید خود مؤید این امر است مثلاً این پیشوندها در تیرههای مختلف بشرح زیر به افراد خطاب میگردد:
- کلمه «آقا» پیشوندی است برای افراد مذکر تیره آقایی
- کلمه «سید» پیشوندی است برای افراد مذکر تیره سادات
- کلمه «کا» پیشوندی است برای افراد مذکر تیره کیگیوی
- کلمه «کی» پیشوندی است برای افراد خوانین تیره کیگیوی
البته لقب «کی» در تیرههای دشتموری و تامرادی هم بکار برده میشود که موروثی است و فقط به افراد ذکور خانواده خانها اطلاق میگردید. در نگینتاجیها فقط در پیشوند نام کوچک افراد ذکور کلمه «کا» بکار برده میشود و این خود میرساند که علاوه بر عدم انطباق سوابق تاریخی ایلی، تیرههای مذکور با نگینتاجیها نیای مشترکی ندارند در صورتیکه اگر دارای نیای مشترکی بودند این پیشوندها بایستی همانند باشد. علت اینکه این تیرههای مختلف خود را بویراحمدی میدانند این است که بویراحمدیها در منطقه دسته غالبی بودند و دستههای پراکنده دیگر ایلی در زیر چتر حمایت آنها قرار گرفتند تا از گزند حوادث در امان باشند. دستههای ضعیف در طول یکی دو قرن اخیر اجباراً حاکمیت بویراحمدیها را پذیرفتند و اکنون خود را بویراحمدی میدانند.
تنها وجه تشابه این ایل و شاخههای مربوط بدان این است که در یک منطقه محدود جغرافیایی دارای قلمرو مشترکی بودهاند و مشترکاً از حدود مرزهای سیاسی آن دفاع مینمودند.
طایفه: زیرشاخههای تیره نگینتاجی را «طایفه» مینامند، بوضوح شنیده میشد که نگینتاجیها میگفتند: ما اولاد فلان طایفهایم، «ما وابستگی طایفهای داریم و در مواقع لزوم هر طایفه به کمک بستگان خود میرود». بنابراین: طایفه عبارت است از یک واحد ذهنی در جمع خویشاوندی اولادهای نزدیک به هم و وابسته که دارای پشتوانه سیاسی و اجتماعی واحدی باشند. خانوارهای عضو هر اولاد با تفهیم طایفه مأنوساند و کلمه طایفه و طایفهگری فراوان بکار برده میشود ولی لغت تیره در محاورههای معمولی شنیده نمیشود.
روابط درونی دستههای کوچک زیرطایفهای را خود به طایفهگری تعبیر مینمایند، تیرههای مختلف بویراحمد اصولاً دستجات مختلفی هستند که در درون خود روابط طایفهگری را حفظ نموده و در مجموع واحد مستقلی را تشکیل میدهند که در زیر عنوان ایل بویراحمد تیرهای را بوجود آوردهاند، وجه تمایز آنها کاملاً هویدا است و وجه مشترک طوایف مختلف هر تیره کاملاً آشکار.
- طایفه مستقل: هرچند که در نگینتاجیها دستهایی از طوایف هستند که با وجود نگینتاجی نبودن خود را نگینتاجی مینامند و در واقع در طول زمان نگینتاجی شدهاند ولی در منطقه کهگیلویه طوایف عشایری بسیاری را مشاهده میکنیم که خود را جزء هیچیک از ردههای ایلی بحساب نمیآورند و استقلال و عدم وابستگی خود را حفظ نمودهاند مانند زیلاییهای بویراحمد که قبلاً ردهای از ایل نوئی بودهاند که حدود یکصد سال قبل منقرض گردید ولی زیلاییها هنوز خود را وابسته به هیچ ایل و یا تیره دیگری نمیدانند هرچند که در قلمرو تیره «تامرادی» بویراحمد سفلی سکونت دارند. البته شاخههای دیگری از ایل نوئی خود را وابسته به تیره دیگری نمودهاند و در آن مضمحل شدهاند مانند شاخه «آشیری» نوئی که اکنون خود را «طاس احمدی» از تیره «دشت موری» بویراحمد «سفلی» میداند، در نگینتاجیها این شاخههای نگینتاجی شده وجود دارند مانند اولاد سِهگُل صیدالی که به زبان لری آنها «سگول» مینامند و ریشههای تاریخی آنها به سگوندهای لرستان میرسد و خود بدین موضوع بخوبی واقفاند.
تش: هنگامیکه با نگینتاجیها صحبت میکنیم گاهی کلمه «تش» را بکار میبرند، تش اصطلاحی است معادل «اولاد» که طوایفی از چرام آن را مصطلح دارند و از منطقه چرام که در قلب کهگیلویه واقع است به دیگر مناطق منطقه راه یافته است.
در طوایف مختلف ایل بهمئی و همچنین در طوایف قدیمی طیبی بجای تش و اولاد «دهه» بکار میبرند که در این صورت طوایف خود به دهههای متعدد تقسیم میگردند. ممکن است هر دهه دارای شاخههای فرعی نیز باشد که بدانها هم دهه مینامند، ممکن است گاهی شاخهای خود دارای رده سوم انشعاب نیز باشد که باز آن را هم دهه مینامند که در واقع دهههای مذکور دهه ردیف اول، دهه ردیف دوم و یا ردیف دهه سوم میباشند که زیرشاخههای طایفه مشخصی را معین مینمایند.
اولاد: زیرشاخههای طایفه را در منطقه بویراحمد «اولاد» مینامند و همین تقسیمبندی در بین نگینتاجیها هم وجود دارد، هر اولاد دارای سوابق تاریخی و مکان مخصوص به خودی است که اوّلی با سابقه تاریخی طایفه در ارتباط است و دومی با مالکیت سنتی طایفه که مورد قبول و احترام محلیان میباشد. ریشسفیدان و سالخوردگان هر اولاد سوابق مربوط به اولاد خود را ذهنی بازگو مینمایند و این گفتهها نسل اندر نسل از اذهان منتقل گردیده است. با ازدیاد خانوارهای هر اولاد، اولاد مذکور به دستههای کوچکتری تقسیم و نتیجتاً دارای چند شاخه جدید گردیده که زیرشاخههای اولادان قبلی محسوب گردیده و خود به اولاد نیز شهرت مییابند.
هر اولاد ضمن دارا بودن محل نشیمن خاص خود، چراگاه دامی آنها چه در سردسیر و چه در گرمسیر ضمن جدا بودن در همسایگی یکدیگر قرار داشته و همکاری صمیمانهای بین آنها وجود دارد.
هر اولاد برای خود دارای قوانین عرفی محلی میباشد که ریشسفیدان برای آنها تنظیم مینمایند و در سطح طایفه به مرحله اجرا میگذارند و در صورت بروز اختلاف حل ناشدنی خانوارهای خاطی مجبور به ترک اولاد شده و بصورت «همسا» در کنار طایفههای دیگر زندگی خود را آغاز مینمایند و در صورت ازدواج با همسایگان جدید بصورت «خالو خواهرزاده» (وابسته) در کنار آنها میمانند و از حمایت آنها برخوردار میگردند ولی هیچگاه به عضویت اصلی اولاد جدید پذیرفته نمیشوند اگرچه قرنها از این خویشاوندی بگذرد.
ممکن است اولادی بخاطر ازدیاد و گسترش خانوارهای تابعه خود به چند اولاد فرعی تقسیم گردند و مجدداً هر اولاد فرعی خود به اولادهای کوچکتر تقسیم گردند که میتوان آنها را اولادهای رده اول، دوم و یا سوم نامید، در نگینتاجیها حدود 90 سال از تشکیل فرعیترین اولاد یا کوچکترین رده ایلی میگذرد و ردههای بالاتر آن بمراتب دارای سوابق کهنتری میباشند.
مال: خانوارهای کوچرو در هر اولاد، چه در سردسیر و چه در گرمسیر در محل اختصاصی چرای دام بعلل مختلف به چندین دسته جدا از هم تقسیم میگردند و هر دسته دارای چندین سیاه چادر است که در گوشهای از مرتع در کنار هم برپا مینمایند. در تابستان سال 1363 بخاطر خشکسالی و تقلیل یافتن خانوارهای کوچرو، حداقل سیاه چادرهای یک مال به یک چادر تقلیل یافته بود ولی حداکثر آن گاهی به 10 سیاه چادر هم میرسد.
علت پراکندگی سیاه چادرهای مال با کیفیت مرتع و استفاده بهتر از آن در ارتباط است چون همه ساله آگاهان طایفه از محل چرای گرمسیری و یا سردسیری دیدن نموده در رابطه با حدود سنتی علف چر و کیفیت علوفه طبیعی، ظرفیت مرتع را در طول زمان مشخصی که خانوارها در سردسیر یا گرمسیر بسر میبرند اعلان میدارند.
در اینگونه تخمینها مثلاً میگویند این چراگاه ظرفیت سه بُر گوسفند را دارد (هر بُر گوسفند و بز را حدود 200 تا 300 رأس بحساب میآورند) و چراگاه دیگر ظرفیت دو بُر. بر این اساس خانوارهای عضو هر اولاد با محاسبه تعداد دامهای خود، آنهایی که جمع دامشان حدود سه بر و عدهای که جمع دامشان حدود دو بر برآورد میشود عازم چراگاههای مذکور میگردند و هر دسته در کنار هم و به اتفاق «مالی» را تشکیل میدهند، بدین ترتیب هر مال در چراگاه مشخصی بسر میبرد، مالهای موجود در یک چراگاه اغلب متعلق به یک اولاد از طایفهای است که اولاد بدان وابسته است.
مال را میتوان کوچکترین واحد اقتصادی و اجتماعی عشایری نامید، واحد اقتصادی بدین اعتبار که تولید کننده فرآوردههای دامی است، واحد اجتماعی بدین اعتبار که افراد آن در کنار هم بصورت یک خانوار گسترده زندگی مینمایند.
تصمیمات مربوط به مال را ریشسفیدان اولاد بعهده دارند که در گذشته خود نیز زیر نفوذ کدخدایان و کلانتران بودند. مال متغیّر و بیثبات است ولی اولاد غیرمتغیّر و ثابت از اینرو نمیتوان خانوارهای عضو هر مال را چون خانوارهای عضو یک اولاد در هر مقطع زمانی مورد مطالعه قرار داد.
در نگینتاجیها مال هیچگاه یک واحد ثابت نیست زیرا خانوارهای عضو هر مال در مقاطع مختلف زمانی تغییر میکنند، ممکن است در نقاطی بخاطر وفور علف دائمی کمیت مال ثابت باشد ولی در بویراحمد چنین نیست، تعداد خانوارهای مال نه اینکه همه ساله در تغییر است بلکه در هر تغییر مکانی مال که بخاطر تقویت زمین و نزدیکتر شدن به منطقه چرا صورت میگیرد ممکن است تغییر نماید.
به تعریف دیگر:
مال یک واحد جغرافیایی متغیّر جهت بهرهگیری بهتر از مرتع است که با اتمام علوفه هر قسمت، خانوارهای عضو مال محل سکونت خود را جابجا مینمایند در این جابجایی ممکن است تعداد سیاه چادرها ثابت و یا تغییر یابند بنابراین مجموعه یک مال از آغاز تا پایان یک کوچ نمیتواند ثابت بماند و تغییرات آن با کیفیت مرتع در ارتباط است، امکان دارد به عللی مجموعه یک مال ثابت هم بماند ولی ثابت ماندن آن ثبوت دائمی و همیشگی ندارد و نمیتواند چون اولاد و خانوارهای مربوط بدان از نظر تاریخی تثبیت گردد.
خانوارهای عضو هر مال در سردسیر و گرمسیر از کمیّت همانندی برخوردار نیستند زیرا اگر در گرمسیر 10 سیاه چادر نماینده 10 خانوار مالی را تشکیل دهند در سردسیر چنین نیست و امکان دارد در دو یا سه نقطه جدا از هم سیاه چادرهای خود را برپا نمایند.
مال تنها واحد عینی ایل، تیره یا طایفه است که در هر مقطع زمانی قبال رؤیت است در صورتیکه ردههای بالاتر از آن در یک مقطع زمانی قابل رؤیت نیستند.
از نظر ساختمان سنتی ایلی هر اولاد بمنزله ستونی است که خانوارها اجزاء پایههای آن را در طایفه تشکیل میدهند در صورتیکه مال ضمن واحد اجتماعی و اقتصادی بودن یک واحد جغرافیایی نیز هست که طایفه برآن بنا نشده است بلکه زمینهای مورد چرای طایفه در تصرف آن است، بعبارت دیگر اگر خانوارهای کوچرو را در مکان مورد مطالعه قرار دهیم مال مطرح است و مطالعه آن در زمان زندگی اجتماعی و اقتصادی شاخه ای از اولاد مطرح میگردد.
اگر محل مال را در نظر داشته باشیم مفهوم آبادی از آن استنباط میگردد، عشایر خود به مال آبادی میگویند و آن را به نام ریشسفید مال نامگذاری مینمایند و کلیه حل و فصل امور مربوط به مال زیر نظر ریشسفید مذکور انجام میگیرد ولی چون این آبادی ثابت نیست نمیتوان آن را روی نقشه جغرافیایی ثبت نمود، در صورت ثبت نمودن هم دارای ارزش لحظهای در تاریخ است.
سیاه چادرهای هر مال بدور قطعه زمینی زده میشود که نگینتاجیها چنین جایگاهی را «وورد» مینامند، قشقاییها این جایگاه را «یورت» و در برخی دیگر از تیرههای عشایری کهگیلویه «یورد» بکار برده میشود و جابجایی آن را «وورد کش» مینامند.
گاهی خانوارهای عضو یک مال بمناسبتی به دو دسته تقریباً جدا از هم تقسیم میگردند که ضمن همکاری حساب و کتابشان تقریباً از هم جداست در چنین حالتی مال را «یک مال دو قاش» مینامند و گاهی یک مال سه قاش هم مشاهده میگردد.
در سال جاری [دهه شصت یا هفتاد شمسی!؟] از تعداد مالهای کوچرو بخاطر خشکسالی بمراتب کاسته شده بود مثلاً اگر از اولادی چهار خانوار کوچ نموده بودند نامبردگان در محل چرای گرمسیری چهار مال را تشکیل میدادند و در چهار طرف محل چرا سیاه چادرهای خود را برپا میکردند تا مراقب باشند که از هیچ طرفی بیگانه وارد چراگاه آنها نشود تا چراگاه از چرای بدون مجوز محفوظ بماند. در اینصورت چون فاصلههای هر سیاه چادر از دیگری قابل توجه است هرکدام یک مال محسوب میشدند و در صورت لزوم هم به کمک هم میشتافتند چون دارای ارتباط دائمی با یکدیگر نیز بودند.
در پایان ضمن اینکه امید است قدمی ناچیز در راه معرفی تبار بزرگ لر برداشته شده باشد، یادآوری میگردد مدنظر خواهد بود تا در آینده در قالب پستهای مستقل به سایر جنبههای شناختی ایل بویراحمد مِن جمله تاریخ، جغرافیا و طوایف آن پرداخته شود.
Great post!
glad to help