در ادامهی دو گفتار پیشین، و اهمیت بالای نظام ساختی لرتباران برای شناخت هویت و اصالتها، در مجال حاضر به سازمان اجتماعی بزرگ ایل بختیاری پرداخته میشود که هشت ردهی ایل، شاخه، باب، طایفه، تیره، تش، اولاد و خانوار را در بر میگیرد.
با ذکر مقدمهی فوق، متذکر میشود مطالب این پست عمدتاً بر اساس مکتوبات دکتر جواد صفینژاد از همراهان زندهیاد دکتر نادر افشار نادری در دهه چهل شمسی استوار، و تلاش میشود تا نمایی کلی از چارچوب نظام اجتماعی ایل بختیاری که بعضاً محققین از آن با عنوان بزرگ ایل (کنفدراسیون ایلی) یاد میکنند به دست داده شود. ضمن اینکه پیش از پرداختن به اصل مبحث چند نکته یادآوری میگردد:
- الف – در قامت مهّمترین نکته بایستی اشاره کرد که سازمان اجتماعی ایلات و طوایف در برگیرنده جابجاییها، اتحادها و قبض و بسطهای تاریخی در گذر زمان است بنابراین اگرچه تا حدودی مرتبط با ریشههای خونی و نسبنامه پدرتباری میباشد امّا کاملاً منطبق بر آن نیست. این موضوع از آن جهت دارای اهمیت میباشد که بهعنوان مثال ممکن است علاوه بر اعضاء اصلی که نَسَب به نیای مشترک میبرند، افراد و گروههای دیگری که به دلایل گوناگون (سیاست، درگیری داخلی، خشکسالی، قحطی و جز اینها) بدانها روی آوردهاند را در میان خود بپذیرند؛ و یا اینکه با متلاشی کردن سازمان دیگر ایلات و طوایف، آنان را زیرمجموعهی ایل و یا طایفه خویش درآورند.
- ب – دکتر جواد صفینژاد بیان داشتهاند که اوّلین تقسیمبندی ردهای ایل بختیاری [بر مبنای فعلی، یعنی چهارلنگ و هفتلنگ] در زمان صفویه به کوشش امیر جهانگیرخان بختیاری صورت گرفت که از دوران شاه طهماسب اول صفوی تا شاه عباس بزرگ، مدت 63 سال فرمانروای بختیاری بود.
- ج – طبق معمول، سالهای پس از صفویه، در مقاطع مختلف تاریخی تغییرات ردهای به وجود میآمد که ممکن بود بر اثر رویدادهای محلی، ردهای حذف یا ردهای دیگر جایگزین آن گردد که در پژوهشهای مختلف تاریخی مشهود است.
- د – شناخت تاریخ، جغرافیا و طوایف شاخههای لرتبار اعم از لر بزرگ و لر کوچک، لازم و پسندیده بوده امّا در کنار کسب این آگاهیها، بایستی به یاد آورد که لرها در گذشته تاریخی خویش دارای حکمرانی واحد و ریشههای مشترک بودهاند بنابراین در مرتبه بالاتر، همگرایی گروههای مختلف لر قرار دارد. ناگفته پیداست تعصب بر ساختهای ایلی و طایفهای در صورتیکه به مواجهه منفی و ایجاد زاویه با دیگر همتباران منجر شود، گام برداشتن در مسیر درست نمیباشد.
- هـ – بعنوان نکته پایانی به یاد میآورد تاریخ انتشار این گفتار مقارن است با یکم آبان ماه سالروز درگذشت حاج علیقلی خان سردار اسعد بختیاری؛ این مورد از آن جهت خاطرنشان میشود که ایشان در کتاب تاریخ بختیاری یکی از شاخصترین تقسیمبندیهای ردهای ایل بختیاری را در اواخر قاجاریه ارائه داده بودند؛ امری که هنوز هم مورد استناد پژوهشگران میباشد.
ردههای ساختی: دکتر صفینژاد در این رابطه مینویسند که عشایر ایران در مناطق جغرافیایی پراکندهای در سراسر کشور به ایلها و طوایف چندی تقسیم میگردند و هر کدام قلمرو مشخصی را با حدود مرزهای معین عرفی در اختیار دارند، شغل غالب آنها دامداری سنتی است و در کنار آن به کشاورزی محدود خودمصرفی و صنایع بافندگی محلی محدودی اشتغال دارند.
کوچندگی یکی از مشخصات بارز عشایر است که بر اساس ردهبندیهای اجتماعی شکل میگیرد، اگر نظام کوچ را از عشایر سلب نمایند ردهبندیهای سنتی آنها به هم میریزد، پایه و اساس ردهبندی سنتی عشایر به خاطر بهرهگیری بهینه از مرتع به وجود آمده است، بنابراین از سطح قلمرو ایل تا پهنه مرتع، برای بهرهگیری سنتی از آن یک نظام ردهبندی کهن حاکم بر آن است که از نظر درون ساختی به دو قسمت زیر تقسیم میگردند:
- ساخت سنتی اجتماعی
- ساخت سنتی ردههای قدرت
ایشان در ادامه بیان میدارند هر یک از این دو ساخت مذکور دارای توضیح جداگانهای است که بر هم منطبقاند، زیرا بیان هرکدام در تفهیم دیگری ضروری است، برای این تفهیم لازم است که هر ردهای را مورد مطالعه جداگانه قرار دهم و سپس جدول ارتباطی آن را مشخص دارم. [مطالب درباره ساخت سنتی ردههای قدرت را میتوان در گفتار ساختار سیاسی ایل بختیاری مشاهده نمود]
فشرده ردههای نظام ساختی: ایل بختیاری هم همانند تمامی ایلات دیگر دارای یک نظام ساختی سنتی میباشد که فشرده ساخت آن به شرح زیر میباشد:
تعداد هر یک از ردههای جدول فوق به زیر ردههای چند دیگری تقسیم میگردند که تعداد آنها تابع هیچ قانونی نیست، تعداد ردههای ساختی هر ایل میتواند با قدمت تاریخی آن ایل در ارتباط باشد، هرچه تعداد ردهها کمتر باشد تاریخ ایل در شکل سنتی خود از قدمت کمتر و هرچه تعداد ردهها بیشتر باشد تاریخ ایل از قدمت بیشتری برخوردار میباشد.
ردهبندیهای ایل بختیاری را بر اساس آنچه نگارنده [دکتر صفینژاد] در پژوهشهای میدانی و یا از منابع شفاهی و یا کتبی به دست آورده به شرح زیر تدوین نموده است:
ردهبندیهای ساختی شاخههای مختلف هفتلنگ کاملاً بر هم منطبق، ولی در چهارلنگ تفاوتهایی مشاهده میگردد؛ ردههای طایفه محمودصالح چهارلنگ همانند ردههای مختلف هفتلنگ ولی در طایفه ممیوند چهارلنگ اساس و مفهوم تقسیمات یکسان ولی در اصطلاحات متداول محلی همانند نمیباشند شاید این اختلاف متأثر از ردههای ساختی عشایر همسایه باشد.
ساخت ایلی: ایل بختیاری به دو دسته بزرگ هفتلنگ و چهارلنگ تقسیم میگردد که محلیان هر کدام را خود «ایل» مینامند، اگر هر کدام از اینها را ایل جداگانهای بدانیم هر کدام از آنها به چند طایفه بزرگ تقسیم میگردند و سپس هر طایفه خود به تیرههای متعدد، هر تیره به چند «تش» و هر تش به چند «کُرّبو» (اولاد) و هر کربو به چند خانوار تقسیم میگردد.
واحد مسکونی خانوار عشایری سیاهچادر است و چند خانوار که در کنار هم در سیاهچادرها زندگی میکنند یک مال را تشکیل میدهند، سیاهچادر را بهون نیز مینامند که به نام رئیس خانوار خوانده میشود.
ساخت سنتی ایلی در دو شاخه هفتلنگ و چهارلنگ یکسان نیست زیرا شاخه هفتلنگ به پنج «باب» تقسیم میگردد و هر باب به چند طایفه منقسم میشود در صورتیکه شاخه چهارلنگ مستقیماً به طوایف چندی تقسیم میگردد.
۱- ایل: ایل یک گروه منسجم جمعیتی میباشد که در یک قلمرو به هم پیوسته جغرافیایی با مرزهای طبیعی سکونت دارند، این مرزهای طبیعی، مرزهای سیاسی نیز به شمار میآیند که از نظر عرفی مورد تأیید همسایگان میباشد، از نظر شناختی، این عوامل طبیعی را کوه، رودخانه، تپه ماهور، دره و امثال آن تشکیل میدهند، معمولاً شکل ساختی این عوامل به گونه ای است که عبور از آن به سهولت امکانپذیر نیست و نگهبانان ایلی به دقت از گذرگاههای عبوری آن مراقبت میکنند.
هر ایل به چندین رده تقسیم میگردد که هر رده را «طایفه»ای مستقل با نام ویژهای تشکیل میدهد، و همگان طایفه را بدان نام میشناسند، مثلاً «طایفه زراسوند»، هر طایفه دارای سرپرستی است و جمع سرپرستان طایفهها زیرنظر سرپرست ایل انجام وظیفه مینمایند، در صورت لزوم این سرپرستان مجمع ایل را تشکیل میدهند و ممکن است جهت تأیید یا رد پیامدی مدت این مجمع روزها به طول انجامد و پس از پایان مجمع موافقین و مخالفین به تصمیم شورا احترام گذارده و دست بیعت به مجریان تصمیم میدهند و با تمام توان به دفاع از آن برمیخیزند و این تصمیم نهایی مورد تأیید کلیه سرپرستان ردههای بعدی و تودههای ایلی قرار دارد. شورایی بودن و گردهمآیی جهت تصمیمات ایلی از خصلتهای اصیل زندگی ایلی است که در حال حاضر سند حدود 350 ساله چنین شورایی در اختیار نگارنده [دکتر جواد صفینژاد] است.
تا سال 1342 سرپرست هر ایل را «خان» و با قدرتترین آنها را که یک منطقه وسیع و پرجمعیت عشایری را سرپرستی میکرد «ایلخان» مینامیدند و چون هر ایل دارای نام مشخصی است همیشه واژه خان در پیشوند نام ایل ذکر میگردید مثلاً «خان چهارلنگ» و یا «ایلخان بختیاری». خان و ایلخان واژههایی هستند ترکی مغولی ولی قبل از رواج این دو واژه، ایل را «خیل» و سرپرست ایل را «سرخیل» مینامیدند که هنوز هم در مناطقی از ایران به کار برده میشود.
قبل از تحولات اخیر برای سرپرستان ایل بختیاری واژه «آ» به کار برده میشد و این واژه در اول نام کوچک افراد مذکری از رده خاصی از ایل قرار میگرفت مانند «آ لطفعلی» و «آجعفرقلی» در هفتلنگهای بختیاری که در قسمت مربوط به تفصیل مورد بررسی قرار گرفتهاند.
۲- شاخه: ایل بختیاری را شامل دو شاخه چهارلنگ و هفتلنگ گفتهاند که گویا بر اساس سیستم مالیاتی در دوره صفویه نامگذاری شده است. دکتر صفینژاد در این زمینه ذکر کردهاند که برخلاف تقسیمات تمامی ایلات ایران، ایل بختیاری به دو قسمت مستقل و مجزا از هم به نام «چهارلنگ» و «هفتلنگ» تقسیم میگردد. چهارلنگها در شمال و هفتلنگها سرزمینهای جنوب منطقه را در تصرف دارند، هرچند که هر دو دسته در گذشتهی دور دارای نیای مشترک بودهاند ولی در طول تاریخ منطقهای بندرت بین آنها وحدت وجود داشته و اغلب با هم در ستیز بودهاند ولی در مجموع هر دو دسته خود را بختیاری میدانند.
۳- باب: تاکنون مطالعات مردمشناسانه عمیقی در مورد چهارلنگهای بختیاری انجام نگرفته است و کلاً اطلاعات موجود درباره آنها بسیار کمتر از هفتلنگها است، میدانیم که در گذشته بختیاری چهارلنگ به پنج طایفه بزرگ و امروزه آنها را به چهار طایفه بزرگ (سرشماری کشاورزی خانوارهای متحرک، مرکز آمار خوزستان، سال 1353) تقسیم نمودهاند ولی این تقسیمبندی در مورد هفتلنگها حداقل در 80 سال اخیر ثابت و آنها را به چهار «باب» به نامهای زیر تقسیم نمودهاند:
- ۱- دورکی باب دارای ۱۲ طایفه
- ۲- بهداروند باب دارای ۱۱ طایفه
- ۳- بابادی باب دارای ۸ طایفه
- ۴- دینارانی باب دارای ۷ طایفه
- شاخه هفتلنگ دارای ۳۸ طایفه
دکتر صفینژاد همچنین نوشتهاند که سردار اسعد در تاریخ خود «طایفه» را معادل «باب» گرفته است و اظهار میدارد: طایفه هفتلنگ بختیاری مشتمل بر چهار طایفه بزرگ، دورکی، دینارانی، بابادی و بختیاروند (بهداروند) میباشد (سردار اسعد در کتاب خود اصولاً هر دستهای را طایفه نامیده و به تقسیمات سنتی ایلی توجهی نداشته است).
«باب» در اذهان عمومی بختیاریها کمتر مطرح است و معمولاًً محلیان آن را در محاوره معمولی بکار نمیبرند ولی آگاهان محلی به واقعیت آن اعتراف دارند و آن را اصطلاحی میدانند که وحدت جغرافیایی طوایف اقماری را با وحدت سیاسی توأم مینماید و در واقع باب پسوندی است که مفهوم پیوستگی و همبستگی طایفهها را میرساند و یادآور دورانی است که قدرت مرکزی ضعیف و قدرتهای محلی نیرومند بودهاند، سرزمین بختیاری که توسط کوهها و رودهای متعددی به مناطق کوچکتری تقسیم میشود، این عوامل طبیعی باعث جدایی طوایف مختلف منطقه از هم گردیده و ناچاراً طوایف هر منطقه در برابر رویدادهای سیاسی به اتحاد و گردهمایی در همان محدوده نیازمند میگردند و معمولاً فرد مقتدری را به سرپرستی خود انتخاب و در زیر لوای یک اتحاد سیاسی و طایفهای در قلمرو جغرافیایی واحدی، مجموع ابوابجمعی انسانی خود را به نام «باب» نامیدهاند. به عبارت دیگر: در یک منطقه جغرافیایی طوایف متعددی به شکل اقماری پراکندهاند، طوایف مذکور قلمروشان با مرزهای طبیعی جغرافیایی مشخص است، محدوده مذکور خودبخود دارای یک قدرت سیاسی کوچک و محلی میباشد که تمام طوایف اقماری خود را وابسته بدان دانسته، در مواقع لزوم به حمایت چنین قدرتی برخاسته و خواستهها و نظرات آن را به اجرا در میآورند و متقابلاً خان و یا سرپرست آنها کلیه این طوایف را زیر چتر حمایت خود قرار میداده. طوایفی که خود را وابسته به چنین قدرتی میدانستند با نام «باب» پیوستگی و اتحاد خود را آشکار مینمودند مثلاً: دورکی باب به همه طوایفی اطلاق میگردید که در قلمرو خان دورکی بسر برده و اتحادی با آن داشتند و در مواقع لزوم عملاً وابستگی سیاسی خود را به مرحله اجرا درمیآوردند و منافع مشترک خود را حفظ مینمودند. (با استفاده از بامدی طایفهای از بختیاریها)
۴- طایفه: اولین رده پس از ایل را غالباً «طایفه» مینامند، هر ایل دارای طوایف چندی است که در ایلات مختلف تعدادشان یکسان نیست، مثلاً ایل قشقایی به شش طایفه و کل ایل بختیاری به هشتاد طایفه تقسیم میگردند. هر طایفه در محدوده جغرافیایی خود دارای استقلال درونی است و افراد طایفه تنها از سرپرست طایفه خود حرف شنوی دارند و به خاطر طایفه خود آماده اجرای هر دستوری میباشند و با افتخار به اجرای آن دست میزنند.
۵- تیره: قسمت: برخلاف تقسیمات تمامی ایلات ایران، ایل بختیاری به دو قسمت مستقل و مجزا از هم به نام «چهارلنگ» و «هفت لنگ» تقسیم میگردند. امروزه قلمرو چهارلنگها در شمال و هفتلنگها سرزمینهای جنوب منطقه را در تصرف دارند، هرچند که هر دو دسته در گذشته دور دارای نیای مشترک بودهاند ولی در طول تاریخ منطقهای بندرت بین آنها وحدت وجود داشته و اغلب با هم در ستیز بودهاند ولی در مجموع هر دو دسته خود را بختیاری میدانند. ما در اینجا از نظر ساخت سنتی تمامی ایل را به دو «قسمت» تقسیم نمودیم و هر قسمت خود جداگانه مورد مطالعه است.
دکتر صفینژاد در ادامه مینویسند: سردار اسعد در کتاب خود تیره را بجای «قسمت» بکار برده (سردار اسعد، بختیاریها را چنین تقسیم نموده است: «بختیاری به دو تیره منقسم است، بختیاری چهارلنگ و بختیاری هفتلنگ» تاریخ بختیاری، ص 764) در این مورد که آیا در ساخت سنتی عشایری تیره بالاتر است یا طایفه خود بحثی است که در ساخت سنتی بویراحمدیها نوشتهام.
۶- تش: در طوایف مختلف بختیاری هر تیره به چند «تش» تقسیم میگردد. تش واحدی است ذهنی چون در یک لحظه زمانی شاخههای مختلف آن که به اولاد شهرت دارند قابل رؤیت نیستند. سرپرستی هر تش را فرد کاردان و فعال و سر و زبانداری از همان تش به عهده دارد که به «ریشسفید» مشهور است معمولاً ریشسفیدان افراد پخته و کاردانی هستند که از طرفی رتق و فتق امور اجتماعی تش به عهده آنها است و از طرف دیگر رابطی هستند بین کدخدایان و کلانتران و اجرای امور سیاسی تش.
خانوارهای یک تش همه با هم خویشاوند نزدیک و دارای نیای مشترک نیز میباشند و در واقع تش مرز گروه خویشاوندی نزدیک است. در صورت بروز اتفاقی برای یکی از اعضاء تش به سرعت خبر در واحدهای کوچکتر تش (اولاد) پخش شده ریشسفیدان و اعضاء فعال به اجرای وظایف محوله همت میگمارند، در چنین مواردی بهون (سیاه چادر) فردی که برایش اتفاق افتاده (چه شادی، چه عزا) چون مرکزی انتخاب و اعضاء و فعالین تش به گرداگرد بهون مذکور آمده و در وظایف محوله شرکت فعال دارند.
۷- اولاد (کرّبو): در تقسیمات سنتی در عشایر بختیاری هر تش به چند اولاد تقسیم میگردد که بدان «کر و بو» (پسر و پدر) نیز مینامند. هر اولاد از حدود دهها خانوار تشکیل میگردد و به طور متوسط هر خانواری دارای یک «بهون» (سیاه چادر) است که واحد مسکونی عشایر به حساب میآید.
هر اولاد دارای ریشسفیدی است که از بین مردان کاردان همان اولاد برگزیده میگردد، وظیفه چنین فردی رتق و فتق امور اجتماعی مربوط بدان اولاد میباشد. خانوارهای یک اولاد هم با یکدیگر خویشاوندی نزدیک دارند و دارای جد مشترکی نیز میباشند، معمولاً افراد یک اولاد در واحد جغرافیایی معینی در کنار هم زندگی مینمایند، مرتع مشترکی دارند و به هنگام کوچ به اتفاق حرکت میکنند و چه در سردسیر و چه در گرمسیر دارای منافع مشترکی میباشند.
در جوامع سنتی ایلی معمولاً تمامی ساکنین دهی از یک اولاد میباشند و امکان دارد عدهای به عنوان «وابسته» در کنارشان، با اجازه آنها و برایشان فعالیت نموده و سالها زندگی وابسته خود را ادامه دهند. (تفصیل موضوع در قسمت مربوط به بویراحمد)
۸- مال: از نظر ساخت سنتی اولاد آخرین رده تقسیم ایلی در عشایر بختیاری است که اجزاء آن به خانوار میرسد ولی به هنگام کوچ بخاطر پراکندگی مرتع و کیفیت علوفه طبیعی و محدود بودن منطقه چرای مشترک، کوچروهای هر تیره مجبور هستند که چراگاه مشترک خود را بر اساس تعداد دام خانوارهای اولاد مربوط بر اساسی به قطعاتی تقسیم و هر دسته که معمولاً از 10 خانوار تجاوز نمینماید (10 بهون) در گوشهای از مرتع سیاهچادرهای خود را برپا نموده و به چرای دامهای مربوط بخود اشتغال ورزند، در اینصورت هریک از دستههای جداگانه مذکور را یک مال مینامند.
مال تنها واحد عینی ایل است، جایگاه مال ثابت نیست و بدنبال علوفه، محل چادرها تغییر میکند، مال واحدی است هم اجتماعی و هم اقتصادی، اجتماعی بدان خاطر که خانوادهها بدور هم جمعاند و تصمیمات جمعی میگیرند و اقتصادی بدان خاطر که در تولید اولاد شرکت فعال دارد. مال در مقطع زمانی معینی ثابت میماند و از سالی به سال دیگر متغیر و بطور خلاصه واحد مطمئنی برای شناخت ثابت نمیتواند بشمار آید.
در پایان و از برای حسن ختام مجدداً گرامی داشته میشود یاد و خاطره تمام درگذشتگانی که دل در گرو سربلندی و سعادت تبار کهن لر و لرتباران داشتند و بر همان سیرت چهره در نقاب خاک کشیدند.
باسلام و خسته نباشید من خودم یک بهمئی هستم مطالب عالی بود
سلام ددی بهمئیام
ضمن تشکر از ابراز محبت و نظر لطف آن خواهر محترمه، چنانکه بارها اشاره گردید بیان از اصالتها موجب افتخار میباشد زیرا که به درستی «ذات و اصالت لر» چیزی جز صفا، صمیمیت، صداقت و شجاعت نبوده است. به امید همبستگی روزافزون مردم لر.
بادرودفراوان… به اطلاع می رساند که تش درطوایف مختلف ازگذشته های بسیاردورحکایت دارد. زمانی که آتش راافرادی خاص یا نمایندگان ایل ازاتش کده های معروف به عنوان امانت تحویل گرفته وبین اولادخود تقسیم می کردند… فردی که پس ازنگهداری ازاتش وروشن نگهداشتن آن به صفت تش معروف می شد وخانواده هابرای روشنایی به مال آنها مراجعه می نمودند..
سلام
مخاطب گرامی
جناب آقای بالیپور
ضمن سپاس از ابراز محبت و توجه آن برادر محترم، بله! پژوهشگران برجستهای چون زندهیاد دکتر نادر افشار نادری و دکتر جواد صفینژاد هم، چنین واژههایی را نشان از ریشههای دیرین مردم لر دانستهاند، گو اینکه علاوه بر «تش»، کلمه «اجاق»، کاربرد گسترده و اهمیت آن در نگاه مردم لر نیز میتواند تأییدی دوباره بر همان اصالتهای باستانی باشد؛ ریشههای کهنی که سرانجام در گذر زمان با عنوان خاص «لر» جلوهگرِ هویت مشخص و آشکارِ مردمی صادق، باصفا، صمیمی و شجاع گردید.
باسپاس
سلام
مخاطب گرامی
جناب آقای بالیپور
ضمن تشکر دوباره از ابراز محبت آن برادر محترم، همانگونه که مکرر گفته شد، بیان از اصالتها موجب افتخار میباشد زیرا که به درستی «ذات و اصالت لر» چیزی جز صفا، صمیمیت، صداقت و شجاعت نبوده است.