همانگونه که در گفتار مسکن در ایل بهمئی اشاره گردید دکتر الویا رسترپو همسر زندهیاد دکتر نادر افشار نادری، بهون را مسکن غالب در بهمئی عنوان کرده بودند؛ و نیز همانطور که وعده داده شده بود به دلیل نقش و اهمیّت آن در زندگی سنتی ایلیاتیهای بهمئی، بنابر، این امر قرار گرفت تا در چارچوب پست مستقلی بدان پرداخته شود.
همچنین بطوریکه در گفتارهای پیشین نیز اشاره گردید ساختارهای سنتی ایلات و طوایف که پیوند تنگاتنگی با کوهستان، کوچندگی و دامداری داشتهاند، بستر مناسبی برای شناخت عشایر فراهم میکردهاند، و بر همین مبنا مسنجمترین و گویاترین شناختها را نتیجه میدهند. بعنوان مثال پژوهشگران بهترین آگاهیها درباره لرها را از گروههایی همچون کوچندگان بختیاری، کهگیلویهای، ممسنی، سلسلهای، دلفانی، طرهانی، بیرانوند، سگوند، دیرکوند، چگنی، پاپی و… به دست دادهاند یعنی جوامعی که بزرگترین ساختهای سنتی لرتباران را داشتهاند.
با ذکر مقدمه فوق یادآوری میگردد از آنجاییکه هدف از راهاندازی بهمئی دات کام چیزی نبوده جز «شناخت از هویت و اصالت خویشتن» بر همین اساس تلاش میشود در مجال حاضر نیمنگاهی به سیاهچادر، این عنصر هویتی بهمئیها و بلکه عموم لرها گردد. ضمناً پیش از ارائه پژوهشهای تخصصی دکتر رسترپو درباره بهون بهمئیها، مطالبی عمومیتر درخصوص سیاهچادر از دکتر سکندر اماناللهی بهاروند و دیگر پژوهشگران ذکر میشود.
دکتر اماناللهی بهاروند در این زمینه بیان میدارند که هر خانوار کوچنشین به عنوان یک واحد مستقل، احتیاج به چادر با سایر وسایلی چون ابزار پخت و پز و غذاخوری، رختخواب، مشک و کسیه های مخصوص برای حمل آب و مواد غذایی، طناب و زنجیر برای باربندی و بستن حیوانات، تیشه، تبر، پتک، ارّه، کارد و غیره دارد. برخی از این وسایل را خود کوچنشینان با استفاده از فرآوردههای دامی مانند پوست و پشم تهیه میکنند.
با آنکه بعضی از کوچنشینان دو سه ماه تابستان را در زیر سایبانهایی که از شاخ و برگ درختان درست میکنند میگذرانند معذلک چادر مسکن اصلی آنها است. چادر کوچنشینان از موی بز و بوسیله زنان بافته میشود. زنان و دختران ابتدا موی بز را میریسند و نخ های حاصله را بصورت تختههای باریک و دراز (معمولاً بطول 6 تا 12 متر و عرض تقریباً 50 سانتیمتر) میبافند و سپس تعدادی از این تخته ها را بهم وصل کرده سیاه چادر درست میکنند. سیاهچادر اغلب بصورت مکعب مستطیل بوده و به اندازههای مختلف بافته میشود. بطورکلّی اندازه سیاهچادر بستگی به موقعیت اجتماعی و ثروت خانوارها دارد. در لرستان یک چادر متوسط در حدود 12 متر طول و 6 متر عرض دارد. امّا در فارس چادرها معمولاً کوچکترند چنانکه درباره باصریها نوشتهاند.
سیاهچادرهای مورد استفاده لرها [لر بمعنای خاص] و لرهای بختیاری و همچنین سایر کوچنشینان غرب و جنوبغربی ایران همگی مانند هم میباشند. طول هر سیاهچادر بین ۹ تا ۱۲ متر و عرض آن بین ۵ تا ۶ متر است. شکل آن در این مناطق با سیاه چادرهای کوچنشینان جنوب تا اندازهای متفاوت است. چنانکه هر سیاه چادر بوسیله ۴ تا ۵ ستون چوبی که به شکل T میباشند برپا نگهداشته میشود. این ستونها درست در وسط و در طول سیاه چادر قرار میگیرند و چون ارتفاع آنها ۳ تا ۴ متر است شیب طولی در طرفین چادر ایجاد میگردد و هنگام ریزش باران آب به آسانی از دو طرف سرازیر میگردد. اطراف سیاه چادر بوسیله دیواره های از نیهای بهم پیوسته محصور میگردد. محوطه داخل سیاه چادر بصورت مستطیل است که سمت چپ آن مختص پخت و پز، رختخوابها، مشکها و سایر وسایل میباشد. خانوارهای مرفه همیشه قسمتی از سمت راست چادر را برای پذیرایی از مهمان اختصاص میدهند.
سیاهچادر کوچنشینان دست کم این حُسن را دارد که بوسیله خود آنها و از فرآوردههای دامی بافته میشود. از اینرو آنها در این مورد مجبور نیستند به بازارهای بینالمللی وابسته گردند. از طرفی هم سیاه چادر بهآسانی قابل حمل است.
علاوه بر بیان دکتر امان اللهی بهاروند، میتوان ردپای این مسکن اساسی در زندگانی کوچندگان لر را در نوشتجات دیگر پژوهشگران نیز یافت. بعنوان مثال کارل گونار فیلبرگ انسانشناس دانمارکی در این باره مینویسد:
در سال 1935 (1313 شمسی) طی سفری که در سرتاسر لرستان داشتم فرصتی مناسبی به دست آوردم تا چادرهای لرهای فیلی را شخصا ببینم و مورد مطالعه قرار دهم. مدتی بود که حکومت ایران [رضاشاه پهلوی] استفاده از سیاهچادر را ممنوع کرده بود، ولی من چندتایی از آنها را که هنوز مورد استفاده لرها بود پیدا کردم. شایان ذکر است فیلبرگ نه تنها بهونهای لرها بلکه سیاهچادرهای قشقایی که به گفته وی ایلی ترکزبان بوده امّا کاملاً به لرها [لر بمعنای خاص] و بختیاریها نزدیکند را هم مورد توجه قرار داده بود.
وی در ادامه میآورد: موزه ملی کشور دانمارک دارای یک پوشش چادر میباشد که متعلق به یکی از خوانین ایل پاپی بودهاند. در ضمن همین موزه دارای یک ستون چادر و یک تیر حمال است که اینها نیز به ایل پاپی تعلق دارند. ایل پاپی با توجه نوع زندگی و معیشتی که دارد، به گروهها کوچنشینان کوهستانها تعلق دارد.
پوشش سقف سیاه چادر در بین لرها از موی سیاه بز است که زنها آنها را بصورت نوارهای پارچهای میبافند. این نوارها در جهتی بهم دوخته میشوند که طول آنها، طول پوشش چادر را تشکیل میدهد. پوشش چادر ضخیم و سنگین میباشد. بافت آن بصورت بافت زرهی ساده است و به صورت نسبتاً شل و باز، بافته میشود ولی در اثر رطوبت، نخهای آن منبسط شده و بافت آن به ترتیب فشردهتر میشود. با این همه دیدهام که در طول یک بارندگی مداوم، آب به نرمی از پوشش چادر میگذرد. پوشش یک چادر در جهت طولی آن به دو قسمت برابر تقسیم میشود. این عمل مسلماً مربوط به حمل و نقل آنست زیرا که یک پوشش کامل، به دلیل وزن زیاد، برای یک رأس حیوان مثل قاطر، اسب، گاو نر و غیره در کوره راههای سخت و کوهستانی، بسیار سنگین است.
پوششهای کهنه هرساله تعمیر میشوند واین کار را به یاری جمع دوستان و آشنایان انجام میدهند و دعوتشدگان برای چنین کاری یک وعده غذای خوب بهرهمند میشوند.
درصورتیکه هوا مساعد نباشد و سرما و بارندگی آزاردهنده شود، میتوان حاشیههای عریض پوشش را از همه طرف تا روی زمین پایین آورد و سنگهای بزرگی روی لبهها گذاشت و آنها را ثابت و محکم کرد. در وسط چادر آتش روشن میکنند و دود آن از هر طرف که میسر باشد، از چادر خارج میشود. وقتی هوا خوب است ساکنان چادر، با گذاشتن دیرکهایی در زیر لبههای چادر، آنها را به هر مقداری که بخواهند بالا نگاه میدارند.
خورجینهایی را که حاوی رختخوابها و غیره هستند و متعلق به ساکنان چادر میباشند را روی هم میچینند. در اینجا هم چادر غالباً دارای دو بخش زنانه م مردانه است.
بر اساس یک روش کلی نمیتوان گفت که همیشه ورودی چادر در کدام طرف قرار دارد. در چادر لرها نیز مانند سایر کوچنشینان، میتوان پردهها و دیوارهای پشتی را برداشت.
مسلماً هرجا که زمین اندکی هموار باشد، میتوان محلی را آماده و در آنجا چادر برپا کرد. کیفیت این چادر بهنحوی است که با هر شرایطی قابل انطباق است. با وجود این، در جریان کوچهای فصلی، غالباً به جای قبلی چادرهای خودشان برمیگردند و این محلها بتدریج به گونهای مرتب، منظم و آماده میشوند که نیاز آنها را تامین میکنند.
بهون بهمئی
دکتر الویا رسترپو که شخصاً در معیّت دکتر نادر افشار نادری و تیم همراه از گروه عشایری مؤسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران در منطقه بهمئی حضور داشتهاند درباره بهون (سیاهچادر) در ایل بهمئی مینویسند: سیاهچادر مسکن غالب در منطقه بهمئی است. اساس ساختمان آن چند پایه چوبی و چند لت (یک تکه بافته شده سیاهچادر است که به عنوان دیوارههای سرپناه مورداستفاده قرار میگیرد) سیاهچادر است. مواد اولیه لتها از موی سیاه بز است که پس از شستن و پاک کردن آن را با پرّه میریسند و به صورت نخهای کلفتی که به قطر تقریبی دو میلیمتر است در میآورند و پس از آن در کارگاه کوچکی میبافند.
عرض این پارچهها ممکن است از سی سانتیمتر تا هفتاد سانتیمتر تفاوت کند و طول آنها معمولاً در حدود شش متر است.
اندازه سیاهچادرهای معمولی پنج تا شش متر است و عرض آنها از 2/5 تا 4 متر تغییر میکند و از به هم دوختن چند تکه پارچه (چند لت) سیاه چادر ساخته میشود و به اطراف آن در فاصله هریک تا دو متر بندهایی وصل میشود که برای نصب سیاه چادر و برپا داشتن آن به کار میرود. این بندها نیز به وسیله خود عشایر از موی بز بافته میشود، چوبهایی که برای نصب سیاه چادر به کار میرود عبارت است از چند پایهی بلند و باریک که در اطراف چادر نصب میشود و چند تیر چوب دیگر که به نام «ستی» نامیده میشود که در وسط و در راستای پایهها به صورت عمودی در زمین نصب میگردد. به روی پایهها و ستیها چوب بلند و باریکی قرار میدهند که کوماچ نامیده میشود.
در گوشه های چادر، پایههای کوتاهی نصب میگردد که قسمت بالای آنها دو شاخه است و در زیربندهای متصل به چادر قرار داده میشود تا چادر را نگهدارد این پایهها را «پیشبهون» مینامند. سر دیگر بندها را یا به میخهای چوبی میبندند که با فاصلهی یکی دو متر از چادر در زمین میگردد یا اینکه به چوب دو شاخهای که روی آن سنگهای درشت قرار میدهند و «ارکه» مینامند متصل میشود.
علت انتخاب این نوع مسکن در آن منطقه: یکی سبکیِ آن از جهت حمل و نقل است جون دائماً در حرکت هستند و از طرفی ایلراه آنان نیز کوهستانی است که اگر سبک نباشند قادر به حمل و نقل آن نخواهند بود.
دیگر اینکه محل زیست آنها این نوع مسکن را ایجاب میکند زیرا منطقهی گرمسیری آنها نیاز مبرمی به ساختمان ندارد چون در زمستان هوا معتدل است و نزولات جوی نیز اندک، مگر در 2 الی 3 ماه از زمستان که فقط آن مدت را در خانههای گلی میگذرانند.
در منطقه سردسیری هم که محل زیست بهار و تابستان آنهاست به علت اعتدال هوا و سرسبزی زمین و کمبود نزولات جوی بهترین نوع مسکن موجود میباشد.
سیاه چادر دو نوع است:
- زمستانی
- تابستانی
سیاه چادر زمستانی دارای دو پایه است که یکی در قسمت جلو و دیگری در قسمت عقب چادر به طور عمودی میشود و فاصله آن دو از طرفین چادر مساوی است. در فواصل پایهها ستیها نصب میگردند.
روی پایهها و ستیها کوماچ را قرار میدهند. کوماچ دارای سوراخهای است که نوک چوبهای پایه و ستی داخل آن قرار میگیرد و روی آنها لت سیاه چادر گذاشته میشود که از وسط به طرفین شیب دارد. لت یک سیاه چادر زمستانی ممکن است از شش تا دوازده تکه به هم دوخته شده تشکیل یابد.
پس از قراردادن لت، لتف را به آن وصل میکنند لتف سیاه چادر از نظر جنس و رنگ مثل لت است ولی عرض آن وسیعتر و ضخامت آن نیز بیشتر است و معمولا از دو تکهی به هم دوخته شده در طول تشکیل میشود که دور تا دور چادر زمستانی را میپوشاند.
ولی در سیاه چادر تابستانی تعداد تکه های لت کمتر است چنانکه از چهار تا هشت تکه تغییر میکند و سطح آن نیز پس از نصب شیب ندارد و تقریباً مسطح است.
دیگر اینکه در سیاه چادر تابستانی عموماً لتف نصب نمیشود و اگر هم نصب شود فقط یک تکه میباشد و پایین آن باز است.
در پایان ضمن اینکه امید است قدمی ناچیز در راستای شناخت هویت و اصالتها برداشته شده باشد، مجدداً آرزوی تندرستی برای همه تلاشگران عرصه شناخت و معرفی عشایر این سرزمین کهن، همراه با گرامیداشت یاد و خاطره شادروان دکتر نادر افشار نادری که ارزشمندترین پژوهشها درباره نظام ایلی بهمئی ارائه دادند، را دارد.