آشنایی با سر اوستن هنری لایارد

چنانکه بارها گفته شد یکی از بنیان‌های «هویت» مردم لر ساختارهای سیاسی به ویژه سلسله‌های اتابکان (شاهان) لر بزرگ در مدت قریب به ۳۰۰ سال و اتابکان (شاهان) لر کوچک با بیش از ۴۰۰ سال فرمانروایی می‌باشد؛ پس از وردافتادن اتابکان، بازماندگان آنان در قالب سازمان سیاسی اجتماعی بختیاری، کهگیلویه، ممسنی و فیلی (لک، مینجایی، ثلاثی و پشتکوهی) سربرآورده، با همت رهبران و پایمردی دلاوران و سلحشوران (شمشیرزنان و تفنگچیان) هویت و اصالت جامعه لر را تا حدود قابل قبولی حفظ کردند.

در همین ارتباط همانگونه که در گفتار «بهمئی‌ها در سفرنامه لایارد» اشاره شد، سازمان سیاسی اجتماعی بختیاری به عنوان  معظم‌ترین وارث اتابکان لر بزرگ، از عصر صفویه مرتباً در قامت نیرویی تأثیرگذار و حتّی مدعی در سیاست مملکت مطرح بوده است؛ از جمله حکومت محمدتقی خان چهارلنگ بختیاری که می‌توان آن را یکی از مقاطع مهّم تاریخ جامعه لر (به ویژه بختیاری) و در کلیت امر، منطقه جنوب غرب در رابطه با سیاست کلان کشور دانست.

به هر شکل، در مسیر آگاهی از نقش برجسته لرهای بختیاری در تاریخ سیاست کشور، یکی از شخصیت‌هایی که آشنایی با وی لازم به نظر می‌رسد همانا سِر «اوستن هنری لایارد» Austen Henry Layard بریتانیایی می‌باشد؛ شناخت لایارد از آنجایی اهمیت می‌یابد که او در مقطعی از زمان به بخشی از رهبری بختیاری یعنی محمدتقی خان چهارلنگ نزدیک شده بود و چند سال را در جوار ایشان گذرانده بنابراین می‌توانست درک درخوری را از اصالت و هویت جامعه لر، مخصوصاً بختیاری به دست دهد.

به هر تقدیر نزدیک شدن لایارد مأمور انگلیسی به محمدتقی خان را اینگونه می‌شود درک نمود که خان چهارلنگ بخش قابل‌توجهی از بختیاری و دیگر ایلات و طوایف را با خود همراه کرده و توانسته بود جایگاه شاخصی در سطح مملکت به دست آورده، طبعاً نگاه مقامات حکومت قاجار و حتّی قدرت‌های جهانی چون امپراطوری بریتانیا را جلب نماید.

به هر عنوان ضمن یادآوری اینکه تاریخ و سیاست دو عنصر از عناصر مهّم هویتی جوامع بشری از جمله مردم لر می‌باشند، تلاش می‌گردد ابتدا شناختی مقدماتی از شخص لایارد کسب و سپس طی سری گفتارهایی با نگاه به مکتوبات او، در راستای آگاهی از اصالت و هویت، درکی از وضعیت جامعه و سرزمین لر در زمان قاجاریه به دست داده شود؛ همچنین زیبنده است پیش از ورود به اصل مبحث به نکات زیر عنایت داشت:

  • الف) «لر بزرگ» و «لر کوچک» دو مفهوم تاریخی می‌باشند که ریشه در سال ۳۰۰ هجری دارند. این نامگذاری نه به معنای برتری بلکه اشاره به سن دو شخصیت خاص (فرزندان فرمانروای لرستان) دارد که در سال مذکور حاکم بر سرزمین لر گشتند: «بدر» برادر بزرگ‌تر و «منصور» برادر کوچک‌تر.
  • ب) شناخت تاریخ، جغرافیا و طوایف شاخه‌های لرتبار اعم از لر بزرگ و لر کوچک، لازم و پسندیده بوده امّا در کنار کسب آگاهی، بایستی به یاد آورد که لرها در گذشته‌ی خویش دارای حکمرانی واحد و ریشه‌های مشترک بوده‌اند بنابراین در مرتبه بالاتر، همگرایی گروه‌های مختلف لر قرار دارد. ناگفته پیداست تعصب بر ساخت‌های ایلی و طایفه‌ای در صورتیکه به مواجهه منفی و ایجاد زاویه با دیگر همتباران منجر شود، گام برداشتن در مسیر درست نمی‌باشد.
  • ج) تاریخ، جغرافیا و سرگذشت سیاسی اجتماعی مناطق لرنشین از جمله بختیاری را بایستی در گذر زمان و فراز و فرودهایی که داشته‌اند نگریست؛ بر همین اساس بررسی جامع و مانع، نیازمند بررسی آثار و مکتوبات نویسندگان مختلف می‌باشد؛ به واقع باب پژوهش همواره باز است.
  • د) بر مبنای بند (ج) بایستی به دو نکته اشاره کرد: نخست آنکه در این دسته گفتارها، به قسمتی مشخص از تاریخ و سیاست جامعه لر مخصوصاً بختیاری در زمان قاجاریان از نگاه لایارد پرداخته می‌شود و بررسی سایر دوره‌ها از دید سایر پژوهشگران و نویسندگان نیازمند پست‌های جداگانه است.
  • هـ) سزاوار است فارغ از هرگونه تعصب قومی – ملی عنایت داشت که امروزه سیاست یک علم و اساس آن را کسب «قدرت» و «منافع ملی» گفته‌اند، بنابراین می‌بایست اقدامات گذشته تا به حال قدرت‌های بزرگ همچون روسیه و بریتانیا را در همین راستا نگریست. در واقع زیبنده است برای ساختن حال و آینده‌ای روشن، بیش از آنکه به نقد اقدامات دیگر کشورها (که در جهت تأمین منافع ملی‌شان بوده) بپردازیم، نگاهی نقادانه به عملکرد خویشتن داشته باشیم.
  • و) مکرر گفته شد در گذر قرن‌ها نظام سیاسی و در رأس آن رهبران لر از ستون‌های مهّم هویت جامعه لر بوده‌اند. دقیقاً به همین خاطر است که بعد از سلسله شاهان لر (اتابکان)، مردم لر همبستگی، اتحاد و آسایش پیش از آن را بازنیافتند هرچند که سیستم رهبری مردم لر چون امیران، والیان و خوانین لر با همراهی دلاوران و سلحشوران (شمشیرزنان و تفنگچیان) تا حدی توانستند انسجام و هویت جمعی لرها را در گذر حوادث روزگار حفظ کنند امّا در هر صورت جامعه لر دچار تفرقه و چنددستگی گشته بود تا آنکه سرانجام فقر در زمان قاجاریه گریبانگیر آنان شد؛ مضاف بر این با سرکار آمدن حکومت رضاشاه پهلوی، برخورد خشن با ایلات و طوایف لر، کشته شدن رهبران، دلاوران و سلحشوران به وقوع پیوست. امری که سرانجام با تحولات انجام گرفته در دهه چهل شمسی باعث شد مردم لر سازمان سیاسی خویش را به کل از دست دهند تا بیش از پیش به ورطه‌ای از مشکلات عجیب و غریب خانمانسوز از فقر، تحقیر، تبعیض، محرومیت فزاینده گرفته تا انکار بدیهی‌ترین اصالت‌ها همچون مسئله تعیین اینکه کدام دهه (اولاد/هوز)، تیره و یا طایفه جزو کدام ایل، طایفه و یا تیره بوده است، گرفتار آیند.
  • ز) بایستی عنایت داشت عموم سران و رؤسای ایلات و طوایف لر اعم از بختیاری، کهگیلویه، ممسنی و فیلی (لک، مینجایی، ثلاثی و پشتکوهی) علی‌رغم فراز و فرودها، کمی و کاستی‌ها، اختلاف‌نظرها، سلایق متفاوت و حتّی چنددستگی‌هایی که داشته‌اند، جملگی توان خویش را مصروف در راه حفظ موجودیت، ثبات و گسترش تبار خویش می‌کرده‌اند؛ عملکرد محمدتقی خان و رقبایش همچون علیرضاخان را هم در همین راستا می‌توان مورد توجه قرار داد. به هر تقدیر تاریخ بستری برای سرمشق قرار دادن نقاط قوت و عبرت از گوشه‌های منفی آن برای نسل امروز است.
  • ح) اگرچه مطالب مطرح شده، توسط لایارد مأمور کارکشته انگلیسی و طی چند سال بازدید میدانی از سرزمین بختیاری تهیه گشته، اهمیت بالایی را به دست می‌دهد امّا بازهم بر خواننده است تا ضمن پرهیز از پیش‌داوری، با دقت نقاط قوت و حتی کمی و کاستی‌های احتمالی را دریابد؛ چنین منطق و روشی می‌تواند رواج دهنده فرهنگ تحقیق، گفتگو و تبادل‌نظر در جهت شناخت از هویت و اصالت‌ها و همچنین آگاهی‌بخشی از گذشته در راستای ساختن آینده‌ای بهتر باشد.
  • ط) هرچند بخش اعظم یادداشت‌های لایارد علاوه بر بختیاری و مشخصاً حکومت محمدتقی خان چهارلنگ را تشکیل می‌دهد، امّا اطلاعات قابل توجهی نیز از سایر گروه‌های لرتبار شامل فیلی (لک، مینجایی، ثلاثی و پشتکوهی)، کهگیلویه و ممسنی ارائه می‌کند که تلاش می‌شود بدان هم پرداخته شود.
  • ی) به عنوان نکته پایانی و مهّم‌ترین آنها، ۲ درس مهّم از حکومت محمدتقی خان می‌توان گرفت که شایسته است جامعه لر بدان عنایت لازم را داشته باشد: نخست «اهمیّت وجود سازمان سیاسی» و دوّم «لزوم اتحاد و همبستگی در جهت افزایش قدرت سیاسی».

به هر حال از برای پیش درآمد و فراهم کردن نمایی کلی از چارچوب مکتوبات لایارد، موضوع گفتار حاضر، کسب شناختی مقدماتی از زندگی، سرگذشت، سفرنامه و اهداف سیاسی لایارد به قلم او و مترجم آثارش (شادروان مهراب امیری از پژوهشگران دیار بختیاری و تبار مکوندی) می‌باشد که در کتاب «سفرنامه لایارد» درج شده است:

سر اوستن هنری لایارد بریتانیایی

کتاب سفرنامه لایارد: کتاب ترجمه شده توسط شادروان امیری، داستان مسافرت لایارد به خاورمیانه با تمرکز بر تعریف چند سال همنشینی لایارد با محمدتقی خان است که اطلاعات قابل توجهی را ارائه می‌دهد. در بخش مقدماتی کتاب، سه قسمت آورده شده که در ادامه ارائه خواهند گشت:

  • شرح حال نویسنده
  • مقدمه نویسنده
  • مقدمه مترجم

شرح حال نویسنده: امیری درباره شرح حالی از لایارد مطالبی را ذکر می‌کند که در ادامه ارائه می‌گردد:

سر اوستن هنری لایارد متعلق به یک خانواده سرشناس پروتستان فرانسوی‌الاصل است که نیاکان او در قرون گذشته به انگلستان کوچ کردند و در خاور شهر کنت اقامت گزیدند و بعدها به فرمان ملکه الیزابت اول در کلیسای کنتربوری به خدمت اشتغال جستند.

هنگامی که پیتر لایارد و همسرش مارین در پاریس اقامت داشتند اولین فرزند آنان به نام هنری در تاریخ پنجم مارس ۱۸۱۷ میلادی قدم به عرصه وجود نهاد پیتر به علت بضاعت مالی نتوانست فرزند خود را به یک آموزشگاه عمومی یا دانشگاه روانه نماید به همین علت هم هنری موفق نشد تحصیلات خود را به طور کامل به پایان برساند. او در هشت سالگی هنر نقاشی را نزد پدرش که در صنعت پیکرتراشی و نقاشی دست داشت به خوبی فرا گرفت و از همان دوران کودکی گرایش و دلبستگی فراوانی به فرهنگ و تمدن مردم خاورزمین از خود نشان می‌داد در سال ۱۸۲۹م مارین لایارد که در آن هنگام با شوهرش پیتر در فلورانس اقامت داشتند موافقت کرد که هنری نزد برادر و زن برادرش سارا که تا آن موقع صاحب فرزندی نبودند به انگلستان برود و به تحصیلات خود ادامه دهد. هنری در سن ۱۲ سالگی به همین منظور از فلورانس راهی انگلستان شد ولی چندان رغبتی به تحصیل از خود نشان نداد و در سن ۱۶ سالگی در یک اداره به عنوان مشاور حقوقی به کار اشتغال جست.

وی در سن ۱۷ سالگی در سال ۱۸۳۴/م پدر خود را از دست داد و رسماً کفالت و سرپرستی خانواده را به عهده گرفت. هنری بنا به پیشنهاد عمویش چارلز لایارد که یک وکیل دادگستری و مقیم سیلان بود تصمیم گرفت که به آن کشور برود و در دارالوکاله وی به عنوان وکیل دعاوی به کار پردازد. او به خاطر انجام این مسافرت امتحانات رشته حقوق و مثلثات را گذراند و با اعضاء انجمن پادشاهی جغرافیایی ملاقات کرد و با آقایان چارلز فیلوز باستان‌شناس معروف کاشف شهر قدیمی یونان در آسیای صغیر و بیلی فریزر نویسنده نامدار انگلیسی (که بارها به ایران و کردستان مسافرت کرده است) مشورت کرد و همچنین از آقای جان مگنایل وزیر مختار سابق انگلیس در تهران که پس از قطع رابطه سیاسی ایران و انگلیس بر سر قضیه هرات در لندن اقامت داشت دیدن کرد و اطلاعات مورد لزوم را از وی کسب کرد.

هنری لایارد در تاریخ ژوئیه ۱۸۳۹/م همراه با یک مسافر ماجراجوی انگلیسی به نام میتفورد (که مدتی در مراکش به شغل تجارت اشتغال داشت و اینک می‌خواست به سیلان برود تا به کشت و پرورش قهوه بپردازد) انگلستان را به قصد ایران و هندوستان ترک گفتند این دو مسافر از طریق بلژیک، آلمان، عثمانی و آسیای صغیر وارد شامات و فلسطین شدند و خود را به بغداد رسانیدند و در منزل کلنل تایلور نماینده سیاسی انگلیس منزل کردند و مدت دو ماه در بغداد توقف کردند و با شاهزادگان فراری ایرانی که در بغداد اقامت داشتند و مدعی سلطنت ایران بودند ملاقات کردند (رضاقلی میرزا نجفقلی میرزا تیمور میرزا پسران فرمانفرما به کمک کنسول انگلیس از شیراز فرار کرده و خود را از راه شامات به لندن رسانیدند و در لندن فریزر را مترجم آنان کردند در زمانی که میرزا حسین خان آجودانباشی در لندن بود اینان نیز بعنوان مدعیان سلطنت در لندن میهمان دولت انگلیس بودند و بعدها باتفاق فریزر به استانبول و از آنجا به بغداد فرستاده شدند و برای هر یک دو هزار لیره مقرری قرار دادند. در قیام بختیاری و مسئله هرات از آنان بعنوان مترسک علیه محمدشاه استفاده کردند).

لايارد و میتفورد از طریق بغداد وارد ایران شدند و در همدان با میرزا آقاسی صدر اعظم و میرزا مسعودخان وزیر امور خارجه ملاقات کردند و تقاضا داشتند که با اجازه دولت ایران از طریق یزد و کرمان و سیستان به قصد افغانستان و هندوستان مسافرت نمایند.

میرزا آقاسی صدراعظم در ظاهر به علت عدم امنیت راهها و در باطن به خاطر طغیان آقاخان محلاتی در کرمان که در همان اوقات با کمک انگلیسی‌ها صورت گرفته بود با مسافرت این دو نفر انگلیسی که تصور می‌رفت مأموریت سیاسی دارند از طریق کرمان و سیستان به افغانستان و هندوستان مخالفت ورزید. ولی با یاری و استعانت بارون دبد منشی سفارت روس در تهران به آنان اجازه داده شد که میتفورد از طریق مشهد به هرات برود و لایارد نیز جهت دیدن آثار باستانی به بختیاری مسافرت نماید.

لایارد بین سال‌های ۱۸۴۲ – ۱۸۴۰/م در جنوب ایران مشغول یک سلسله فعالیت‌های سیاسی بود و چندین بار از خوزستان به بغداد و از بغداد به خوزستان مسافرت کرد و در قیام بختیاری و شورش محمدتقی خان حضور داشت و اولین کسی بود که طرح کشتیرانی در کارون را به دولت انگلیس پیشنهاد کرد و برای انجام این مقصود دو بار با کشتی از بغداد به محمره (خرمشهر) مسافرت کرد که یکبار در معیت ناوبان سلبی با کشتی آشور از طریق رودخانه کارون خود را به شوشتر رسانید و اطلاعات مورد نیاز را راجع به نحوه کشتیرانی در این رودخانه در اختیار کلنل تایلور کنسول انگلیس در بغداد نهاد.

لایارد از طرف سر استراتفورد کانینگ سفیر انگلیس در دربار عثمانی مأموریت یافت تا طرحی در مورد حل اختلافات ایران و عثمانی مرزهای جنوبی (ایران) تهیه نماید چون طرح تنظیمی وی به سود دولت عثمانی و به زیان دولت ایران بود مورد موافقت لرد ابردین وزیر امور خارجه انگلیس که در آن موقع با نظریات و عقاید روس‌ها هم آهنگی نشان می‌داد قرار نگرفت.

هنگامی که سر استراتفورد کانینگ او را به عنوان نماینده دولت انگلیس در‌ کنفرانس ارزة الروم معرفی کرد لرد ابردین به خاطر جلب نظر روس‌ها (به این اعتقاد که لایارد از ترک‌ها حمایت خواهد کرد) با این انتخاب مخالفت کرد و به جای او «کلنل فن ویک ویلیامز» و «رُبرت کرزن» به آن کنفرانس اعزام شدند.

لایارد با کمک مالی سراستراتفورد کانینگ (در حدود ۱۶۰ لیره انگلیس) به سال ۱۸۴۵ در موصل شروع به حفاری کرد و در سن ۳۵ سالگی به خاطر کشف نینوا از شهرهای آشور، شهرت جهانی یافت. این شهرت پست دوم معاونت وزارت خارجه انگلیس را در سال ۱۸۵۲ م برای او به ارمغان آورد، در حالی که هشت سال از انگلستان دور بود و از سیاست اطلاعی نداشت.

بعداً از طرف حزب لیبرال به نمایندگی پارلمان انتخاب گردید و مبارزات شدیدی را علیه حکومت لرد ابردین به خاطر سوءتدبیر او در اداره جنگ‌های کریمه آغاز کرد مالین لایارد از میدان نبردهای عظیم جنگ‌های کریمه بازدید کرد و هنگام شورش مردم هند به هندوستان سفر کرد و جنبش بزرگی را که به منظور کاستن نفوذ مالکان بزرگ در کنترل پارلمان و اداره کشور آغاز شده بود در انگلستان رهبری کرد.

عده کثیری انتظار داشتند که او به مقام وزارت امور خارجه برسد، ولی او دشمنان سیاسی زیادی برای خود به وجود آورده که در میان این عده سیاستمدار معروف انگلیسی گلاد ستون بود.

لایارد در موقعی که سیاست حکومت محافظه‌کار دیزرائیلی را نسبت به روس‌ها با عقاید خود هماهنگ دید، دشمنی و تنفر دوستان سابق لیبرال و رادیکال‌ها را علیه خود برانگیخت. او در سال‌های ۱۸۶۹ تا ۱۸۷۷/م یعنی سال‌هایی که کشور اسپانیا با حوادث و بی‌نظمی‌های فراوانی دست به گریبان بود به مدت هفت سال در سمت نمایندگی کشور خود در مادرید انجام وظیفه می‌کرد و در سال ۱۸۷۷/م به سمت سفیر انگلیس در قسطنطنیه منصوب گردید و اولین کسی بود که مدیریت بانک عثمانی را به عهده گرفت.

لایارد در سال ۱۸۶۹ / م در سن ۵۲ سالگی با خانم انیدگست فرزند هشتم خانم چارلت که تقریباً ۲۵ ساله بود ازدواج کرد و تا آخرین روزهای زندگی از این ازدواج رضایت داشت و روزهای خوش و آرامی را در کنار همسرش به پایان رسانید.

لایارد آخرین سالروز ازدواج خود را با حضور همسر و سایر دوستانش در مارس ۱۸۹۴ م در شهر ونیز جشن گرفت و در آوریل همان سال جهت ملاقات و مذاکره با سرهنری تامسون به انگلستان سفر کرد و در خیابان شماره یک کوئین آن لندن اقامت کرد.

او از دیرباز به یک نوع بیماری مزمن ورم پا مبتلا بود و هنگام ورود به لندن این بیماری شدت یافت و او را بستری کرد.

دوستان زیادی مانند سرهنری تامسون و سرجیمز پاگت از وی عیادت کردند. ملکه ویکتوریا و پرنس فردریک به وسیله روزنامه رسمی و پرنس والز تلگرافی وی را مورد تفقد قرار داده و احوالپرسی کردند.

بیماری روزبروز شدت یافت تا سرانجام در روز پنجم ژوئیه ۱۸۹۴/م در سن ۷۷ سالگی چشم از جهان فروبست.

لایارد در آثار نقاشان ایتالیایی صاحب نظر بود و کلکسیون خود را به گالری ملی انگلیس اهداء کرد و سه اثر کلاسیک خود را به نامهای «ماجراهای اولیه در ایران»، «نینوا و باقیمانده‌هایش» و «نینوا و بابلیون» را به رشته تحریر درآورد.

مقدمه نویسنده: لایارد خود نیز مقدمه‌ای در خصوص سفرنامه‌اش به شرح زیر نوشته است که مطالعه‌ی آن توصیه می‌شود، او می‌نویسد:

تنظیم و تدوین این یادداشت‌ها مختصری از کار توان‌فرسای این جانب در سال ۱۸۸۷ میلادی می‌باشد زیرا در این سال من فرصت یافتم تا نوشته‌های خود را دوباره مرور و تنظیم کرده و این جلد کتاب را تحت عنوان ماجراهای اولیه آماده چاپ نمایم.

این سفرنامه مربوط به تابستان سال ۱۸۳۹ میلادی می‌باشد زیرا در آن سال من به اتفاق آقای ادوارد میتفورد، انگلستان را به قصد دیداری از کشورهای ترکیه آسیای صغیر، ایران، هندوستان و سیلان ترک گفتیم. آقای ادوارد میتفورد شرح قسمتی از این مسافرت را تا آنجایی که با هم همسفر بودیم یعنی از انگلستان تا همدان ایران که قریب یک سال طول کشید در سفرنامه خود به تفصیل نقل کرده است. مسافرت میتفورد از انگلستان تا سیلان مربوط به چهل سال قبل و به منظور دیداری از کشورهای ترکیه آسیای صغیر، فلسطین، سوریه، ایران، افغانستان، سند و هندوستان بوده است. این سفرنامه در دو جلد در سال ۱۸۸۴ میلادی در لندن به وسیله WH.Allen Co به چاپ رسیده است.

من آن قسمت از این مسافرت را که با هم بودیم و شروع دیدار از کشورهایی که از میان آنها عبور کردیم و او در سفرنامه خود به تفصیل به ذکر آن پرداخته است از این یادداشت‌ها حذف می‌کنم و فقط به ذکر شرح مسافرتی که به تنهایی انجام داده‌ام می‌پردازم.

من و میتفورد در ژانویه سال ۱۸۴۰ میلادی وارد اورشلیم شدیم و از آثار باستانی امان و جسدش بازدید به عمل آوردیم و در تاریخ مه ۱۸۴۰ میلادی وارد بغداد شدیم. (امیری در پاورقی می‌نویسد: گردون واترفیلد مؤلف زندگی‌نامه لایارد می‌نویسد: لایارد و میتفورد و دو نفر دیگر از همراهان‌شان هنگام ورود به بغداد در منزل کلنل تایلور نماینده سیاسی انگلیس اقامت کردند. او همچنین می‌نویسد: «دکتر جان روز، اطلاعاتی در مورد آثار باستانی بین‌النهرین در اختیار او گذاشت و داستان‌هایی نیز راجع به ایران قدیم به وسیله پسران فتحعلی شاه که به بغداد تبعید شده بودند برای او نقل شده بود». ميتفورد نیز در ص ۳۱۴ و ۳۱۵ جلد اول سفرنامه خود در مورد ملاقات با شاهزادگان تبعیدی در بغداد می‌نویسد: ما با شاهزادگان ایرانی که اخیراً در انگلستان بودند تیمور میرزا، نجفقلی میرزا و رضاقلی میرزا آشنایی پیدا کردیم اینان مدعیان سلطنت ایران هستند و هرکدام سالی دو هزار لیره از دولت انگلستان مقرری دریافت می‌دارند»)

مقدمه مترجم: کتابی که از نظر خوانندگان گرامی می‌گذرد ترجمه سفرنامه یکی از دیپلمات‌های معروف انگلیسی به نام «سر اوستن هنری لایارد» است که شرح حالش را در صفحات قبل ملاحظه نمودیم.

این یادداشت‌ها که مربوط به مسافرت وی در خلال سال‌های ۱۸۴۰۴۲ میلادی به ایران است تحت عنوان”Early Adventures in Persia Susiana and Babylonia” ابتدا در سال ۱۸۷۷ میلادی در دو جلد و بعداً در سال ۱۸۹۷ در یک جلد لندن منتشر شده است. در ترجمه کوتاه و مختصر چند فصل از این سفرنامه به طور ناقص در سال ۱۳۲۰ هجری قمری ابتدا در کتاب «تاریخ بختیاری» نوشته سردار اسعد و بعدها در یادداشت‌های سردار ظفر به چاپ رسیده است.

این سفرنامه برای اولین بار توسط راقم این سطور [مهراب امیری] به طور کامل ترجمه شده و چهاربخش اول آن تحت عنوان «خاطرات لایارد» از سال ۱۳۵۲ شمسی به بعد در مجله خاطرات وحید به چاپ رسیده است.

چون تنها نسخه ترجمه شده این سفرنامه همراه با مقداری اسناد دیگر هنگام خروج اضطراریم از آبادان به علت آغاز جنگ عراق علیه ایران از بین رفت لذا از سال ۱۳۶۶ به تشویق دوست دانشمندم آقای دکتر وحیدنیا تصمیم گرفتم که بقیه بخش‌های چاپ نشده این یادداشت‌ها را مجدداً ترجمه نمایم چون متن انگلیسی کتاب کمیاب بود لذا با زحمت فراوان فتوکپی نسخه‌ای از آن را از یکی از دانشگاه‌های خارج از کشور تهیه نمودم.

در این ترجمه قسمت‌های اول و آخر کتاب را که مربوط به مسافرت لایارد از انگلستان تا بغداد و همچنین مدت اقامتش در اسلامبول بود حذف کردم و در عوض بخش جداگانه‌ای تحت عنوان ضمائم که شامل نامه‌های خصوصی لایارد از ایران به خانواده‌اش در انگلستان می‌باشد اضافه نمودم.

امیری در ادامه نوشته است: سفرنامه لایارد صرف‌نظر از قضاوت مغرضانه‌اش درباره اختلافات مرزی ایران و عثمانی از حیث کیفیت مطلب و محتوی یکی از معتبرترین اسناد تاریخی دوران قاجاریه است. او اوضاع سیاسی و نظامی و اقتصادی و اجتماعی و اداری و همچنین سیستم و نظام مالیاتی کشور و رابطه مردم با حکومت و فشار بی‌رویه حکام دولتی بر سکنه محلی و حتی وضعیت معیشتی آداب و رسوم و سنن محلی و عقاید مذهبی باورهای ملی بخشی از مردم کشور ما را با دقت و ظرافتی خاص شرح می‌دهد.

لایارد زمانی به ایران سفر کرد که منوچهرخان معتمدالدوله حکمران اصفهان و خوزستان درصدد برآمد به سلطه چندین ساله محمدتقی خان ایلخانی مقتدر بختیاری خاتمه دهد. وی در تمام آن ماجراها شرکت داشت و کلیه وقایع و حوادث را برخلاف مورخان چاپلوس درباری قاجار بدون کم و کاست به رشته تحریر درآورد.

قبل از آنکه ترجمه سفرنامه لایارد به خوانندگان گرامی عرضه شود ضرورت دارد به علل و عواملی که سبب گردید این دیپلمات جوان بیست و دو ساله انگلیسی راهی ایران شود و مدت سه سال در بدترین شرایط ممکنه در کوهستان‌های بختیاری به سر برد پی ببریم و برای توجیه این مقصود لازم است شمه‌ای از سیاست جهانگیری و استعماری دولت انگلیس را در قرن نوزدهم میلادی به اطلاع خوانندگان ارجمند برسانم.

در آغاز سیاست‌های استعماری دولت‌های روسیه و انگلیس در آسیا در مرحله اول شهر هرات مورد توجه انگلیسی‌ها بود این دولت تمام کوشش خود را مصروف نمود تا بتواند شهر هرات را از ایالات شرقی ایران جدا نماید زیرا زمانی که این دولت کشور وسیع و زرخیز هندوستان را به عنوان یکی از مستعمرات امپراطوری بریتانیای کبیر در زیر سلطه استعماری خود درآورده بود صلح و آرامش در این قاره عظیم از دنیا رخت بربسته و تمام کشورهای این منطقه از جهان ناخوداگاه به دائره سیاست بین‌المللی کشانیده شدند.

نفوذ بریتانیا در شبه قاره هند نه تنها سکون و آرامش نسبی کشورهای این قاره را به هم زد بلکه آن کشور به تبعیت از سیاست استعماری خود دنیای آن روز را به جان هم انداخته تا خود فارغ‌البال بتواند به طور دائم بر این مستعمره وسیع که به طور رایگان به دست آورده حکومت کند.

کشور ایران به جرم همسایگی با هندوستان نیز در حیطه تحریکات استعماری این کشور قرار گرفت و مصائب و بدبختی‌های فراوانی را تحمل نمود قرارداد پنج ماده‌ای سرجان ملکم به نام قرارداد مجمل در سال ۱۸۰۰ میلادی و قرارداد فین کن اشتاینِ ژنرال گاردن فرانسوی در سال ۱۸۰۷ و قرارداد ۸ ماده‌ای بعدی سرگوراوزلی انگلیسی به نام قرارداد مفصل در واقع بیش از یک بازیچه سیاسی نبود که کشور بی پناه ایران را فدای آزمندی و مطامع استعماری کشورهای انگلیسی و فرانسه و روسیه قرار دهد.

دولت انگلیس هرگاه منافع استعماری خود را در هندوستان در معرض مخاطره می‌دید باب مراوده و دوستی را با ایران باز می‌کرد و هر وقت مقتضیات و مصالح سیاست جهانی آن روز برای او ایجاب می‌کرد با روس‌ها نزدیک می‌شد و ایران را به عنوان گروگان سیاسی تحویل آنها می‌نمود.

دربار بی‌اطلاع تهران غافل از تحریکات و دسیسه‌های قدرت‌های بزرگ آن روز یکه و تنها در برابر دشمن قوی و نیرومندی چون روسیه با تمام قدرت و امکانات نظامی خود مبارزه می‌کرد نتیجه این مبارزات بی‌حاصل که بیشتر از تحریکات انگلیسی‌ها سرچشمه می‌گرفت قراردادهای شوم و ننگین گلستان و ترکمن چای را برای ملت ستمدیده ایران به ارمغان آورد. با پایان جنگ‌های ایران و روسیه و انعقاد قرارداد ترکمانچای فصل تازه‌ای در روابط دو کشور ایجاد شد. سیاست دولت روسیه بر پایه نفوذ و تفوق سیاسی و اقتصادی آن دولت در ایران مستقر گردید.

دربار تهران که یکباره قدرت نظامی و اقتصادی خود را از دست داده بود ناگزیر مجذوب روس‌ها شده و به طرف آنها گرایش پیدا کرد.

در فصل هفتم قرارداد ترکمانچای این گرایش و نزدیکی دولت ایران با دولت تزاری روسیه به خوبی به چشم می‌خورد زیرا روس‌ها ولایتعهدی و پادشاهی آینده عباس میرزا و نوادگان او را در این فصل قرارداد تضمین نمودند در حقیقت روس‌ها پس از عهدنامه ترکمانچای وضعی به وجود آوردند که برای همیشه دربار تهران را زیر نفوذ و قدرت خود داشته باشند.

دولت انگلیس که به پیروی از شیوه‌های سیاست استعمار خود در مدت طولانی جنگ‌های ایران و روسیه به طور غیر مستقیم در این جنگ‌ها دخالت داشت و در زدوبندهای سیاسی پشت پرده همیشه در مورد ایران با روسیه سازش‌هایی می‌نمود وقتی متوجه شد سیاست روسیه نسبت به ایران تغییر کرد و سیاست دوستی و نرمش جای سیاست خشک و خشن سابق را گرفت روش خود را نسبت به دولت ایران تغییر داد و همان سیاست خشن قبلی روس‌ها را در پیش گرفت.

دست‌یابی روس‌ها به کناره‌های ارس و سیاست ملایم آن دولت نسبت به ایران و پیشرفت‌های قوای نظامی آنها در خاک عثمانی دولت انگلیس را سخت به وحشت انداخت و او را بر این داشت تا هرچه زودتر وسائل آشتی بین روسیه و عثمانی را فراهم نماید تا سرزمین وسيع هندوستان مورد تهدید و تجاوز روس‌ها قرار نگیرد

دیپلماسی انگلیس شتاب زده موجبات معاهده صلح ۱۷۲۹ میلادی را بین روسیه و عثمانی فراهم نمود و از این تاریخ به بعد می‌بینیم هر یک از دولتین روس و انگلیس سیاست‌های خاصی را در آسیا دنبال نموده‌اند که بعدها موجبات رقابت شدیدی را بین آنها در این منطقه از دنیا به خصوص در کشور ایران به وجود آورد.

از سال ۱۳۴۵ هجری قمری به بعد که دولت ایران از طرف روس‌ها آسوده خاطر گردید بر آن شد که امنیت را در خطه خراسان که در آن روز سرحدات آن به رود سند منتهی می‌شد برقرار سازد.

عباس میرزا از طرف فتحعلی شاه برای انجام این مأموریت مهم در نظر گرفته شد و به خراسان عزیمت نمود.

گسترش قلمرو ایران تا رود سند که مرزهای شناخته شده ایران در زمان نادر بود برای انگلیس‌ها ناگوار و غیر قابل تحمل بود و تردید نداشتند که قشون‌کشی عباس میرزا به آن حدود باعث خواهد شد که تمام آن قسمت‌ها جزء لاینفک خاک کشور ایران در خواهد آمد. سرجان مك دونال وزیر مختار انگلیس در تهران وقتی متوجه شد که دولت ایران بر آن است که امنیت را در خطه خراسان برقرار سازد «آرتور کونولی» را که اختصاصاً از لندن به همین منظور به ایران اعزام شده بود به اتفاق سید کرامت علی هندی مأموریت داد تا به عنوان تجارت به استرآباد و بخارا بروند و آنها را بر ضد دولت ایران تحریک نمایند این دو مسافر طبق دستور سفارت انگلیس چهار ماه در میان تراکمه به سر بردند و از آنجا به خراسان مسافرت کردند و مدت شش ماه در مشهد با آخوند ملامحمد جواد و احمد آخوند زاده و ملاحسین مأنوس و همدم شدند. از آنجا در معیت یارمحمدخان وزیر هرات که برای دیدن والی خراسان به مشهد آمده بود به اتفاق ملامحمد آخوندزاده و ملاحسین به هرات عزیمت نمودند.

عباس میرزا که با کمال لیاقت و کاردانی امنیت کامل را در خراسان برقرار نمود انگلیسی‌ها را سخت دچار هراس و وحشت ساخت آنها از این لشکرکشی به طرف خراسان سخت ناراضی بودند زیرا تصور می‌کردند که روس‌ها باعث شده‌اند که دولت ایران به خراسان و از آنجا به افغانستان لشکرکشی کند و این قشون‌کشی را یک نوع خطر جدی برای هندوستان تلقی می‌کردند و به همین علت در صدد جلوگیری برآمدند ولی این سیاست را علنی ننموده و تا زمان مرگ عباس میرزا (۱۲۴۹) و فتحعلی‌شاه (۱۲۵۰) آن را در خفا و استتار دنبال می‌نمودند و فقط روزنامه‌های آنها مطالبی در این زمینه انتشار می‌دادند.

روزنامه گازت بمبئی در تاریخ ۲۵ اوت ۱۸۳۲ می‌نویسد: «کاغذی که از ایران رسیده در جزء اخبار آن می‌نویسد عباس میرزا حکم کرده سی هزار قشون ایران به طرف هرات و افغانستان حرکت نمایند و این مقدمه حمله به هندوستان است که با کمک دولت روس به عمل خواهد آمد.»

غیر از روزنامه‌های آنها مأمورین سیاسی‌شان نیز مانند دکتر ولف و جان ویلیام کی نیز مطالبی در همین زمینه در کتاب‌های خود منتشر نموده‌اند.

در اوائل سلطنت محمدشاه سیاست دولت‌های روس و انگلیس در ایران به طور مشخصی معین بود سیاست توسعه‌طلبی و جهانگیری روس‌ها در آسیای مرکزی و واکنش تحریک آمیز انگلیسی‌ها در مقابل این سیاست به خاطر حفظ مستعمره وسیع هندوستان مسئله‌ای که باعث شد انگلیسی‌ها بیش از پیش نسبت به سیاست روس‌ها در آسیای مرکزی سوءظن پیدا کنند آن بود که دولت‌های روس و عثمانی در سال ۱۸۳۳ یک معاهده سری بین خود امضاء نمودند که دولت عثمانی تنگه داردانل را فقط به روی کشتی‌های روسیه باز کند از سوی دیگر سیاست دوستی و ملایمی که روس‌ها نسبت به ایران در پیش گرفته بودند بیش از پیش وسائل نزدیکی محمدشاه را با آنها فراهم نمود.

با این ترتیب روس‌ها با امضاء یک معاهده سرّی هم خود را با عثمانی‌ها نزدیک نمودند و هم با ایفای نقش یک سیاست ملایم موجبات بیشتر نزدیکی دولت ایران را با خود آماده ساختند.

انگلیسی‌ها که با معاهده سرّی روس‌ها با دولت عثمانی و همچنین از تغییر سیاست آن دولت نسبت به ایران آگاهی یافتند بر آن شدند که به شیوه‌های گذشته خود را با دولت ایران نزدیک نمایند ولی دولت ایران که در مدت طولانی جنگ‌های ایران و روسیه به خوبی از وعده‌های فریب‌آمیز انگلیسی‌ها اطلاع پیدا کرده بود حاضر به قبول قول و قرار آنها نشد به خصوص که دیگر حاضر نبود دوستی روس‌ها را بعد از آن همه مصائب و بدبختی‌های گذشته به دشمنی مبدل سازد.

انگلیسی‌ها وقتی دیدند دیگر نمی‌توانند با وعده‌های دروغین و قراردادهای خدعه‌انگیز دولت ایران را به خود نزدیک نمایند از طریق دیگر وارد عمل شدند و شروع به تحریک و دسایس سیاسی نمودند.

با اینکه دولتین روس و انگلیس در سال ۱۸۳۴ میلادی بر سر ولایتعهدی محمد میرزا و استقلال ایران موافقت نمودند معهذا دولت انگلیس در خفا تحریکاتی را برای تجزیه کشور ایران آغاز نمود.

دولت انگلیس بین سال‌های ۱۸۳۴ تا ۱۹۰۷ همیشه در مورد ایران با روس‌ها سازش‌هایی می‌نمود ولی در خفا نیز سیاست‌های خاصی را تعقیب می‌کرد.

در اوائل سلطنت محمدشاه، علیخان را در تهران به نام عادل شاه مدعی سلطنت نمودند و در فارس غائله حسنعلی میرزا فرمانفرما و حسنعلی میرزا شجاع‌السلطنه را بوجود آوردند ولی چون این شاهزادگان موفق به انجام نقشه خود نشدند سه نفر از فرزندان حسنعلی میرزا فرمانفرما به نام‌های رضاقلی میرزا و نجفقلی میرزا و تیمور میرزا را از شیراز فرار داده و از راه شامات به لندن رساندند و از آنجا آنان را به بغداد که محل توطئه برعلیه ایران بود گسیل داشتند. ما بعد خواهیم دید که چگونه لایارد و همسفرش به نام میتفورد با این شاهزادگان ملاقات نمودند.

در همین سال‌ها است که می‌بینیم جاسوسان انگلیسی بدون هیچگونه مانع و مشکلاتی وارد کشور ایران شده و رؤسای قبائل و منتفذین محلی را به یاغیگری و ضدیت با دولت ایران تشویق می‌نمایند. این سیاست استعماری انگلیسی‌ها بود که در مرو تراکمه را به تصرف گرگان تشویق نمودند و در خراسان افغان‌ها را برای تصرف سیستان محرک شدند و در بغداد عثمانی‌ها را برای تصرف قسمتی از خاک ایران تحریک نمودند.

ولی این تحریکات و دسایس پشت پرده هنگامی علنی می‌شود که محمدشاه جهت تنبیه افاغنه عازم خراسان می‌گردد محمد شاه در تاریخ ۱۹ ربیع الثانی ۱۲۵۲ هجری برای سرکوبی افاغنه از تهران حرکت و در ۲۲ شعبان همان سال مطابق ۲۲ نوامبر ۱۸۳۷ به اطراف شهر هرات می‌رسد.

محاصره هرات تقریباً ده ماه طول می‌کشد و یار محمدخان چندین بار تصمیم به اطاعت و تسلیم می‌گیرد ولی افسران انگلیسی مانع از تسلیم او می‌شوند.

برای آگاهی بیشتر خوانندگان گرامی در مورد سیاست انگلیس راجع به تجزیه هرات قسمتی از عقاید و نوشته‌های دیپلمات‌ها و نویسندگان انگلیسی را به خصوص اینکه چرا افسران انگلیسی مانع سقوط شهر هرات به دست محمد شاه شدند شرح می‌دهیم.

سرهنلی هملی و سرفردریک رابرتس، سرشارلز کلکریکور، لرد ناپیر و عده‌ای از ژنرال‌های انگلیسی که همه از افسران عالی‌رتبه و بزرگ انگلستان بودند موقعیت نظامی هرات را برای حفظ کشور وسیع هندوستان ضروری می‌دانستند.

سر هنری هملی پس از آنکه تاریخ مختصر هرات را شرح می‌دهد می‌نویسد هرگاه حکومت هرات زیر نفوذ هندوستان قرار گیرد هرگونه حمله و تجاوز به این کشور محال است کلنل میلسن می‌نویسد: «هرات» دروازه هندوستان است و فقط از جلگه هرات می‌توان به هندوستان دست یافت هیچ کشور مهاجمی در صورتی که انگلستان هرات را زیر سلطه خود داشته باشد نمی‌تواند از این قسمت عبور نماید ژنرال هملی همچنین می‌گوید «هرگاه انگلیس هرات را در اختیار داشته باشد و راه رفت و آمد قندهار را زیر نظر بگیرد دیگر نیازی به راه شرقی کابل نیست» همین نویسنده می‌نویسد شاهراه هندوستان از این جاست چنانچه هرات به دست دولت بیگانه افتد این راه بر روی او باز خواهد بود در این صورت برای بریتانیای کبیر این راه فوق‌العاده خطرناک است اولین افسر انگلیسی که وارد شهر هرات شد «کرستی» بود که در سال ۱۸۰۹ به هرات مسافرت کرده و جمعیت این شهر را صد هزار نفر تخمین زده است بعد از او الکساندر برنش و شکسپیر نیز این شهر را دیده‌اند.

کونولی در سال ۱۸۲۷ تا سال ۱۸۳۰ به این شهر رفت و آمد می‌کرده است و پوتینگر که شهر هرات را در مقابل قشون محمدشاه حفظ نمود در سال‌های ۱۸۲۸ تا ۱۸۳۸ در هرات بود.

فریر در سال ۱۸۴۵ از هرات دیدن کرده و پولوک نیز در سال ۱۸۶۵ به این شهر مسافرت نموده بهر حال انگلیسی‌ها در تمام این مدت به هرات رفت و آمد می‌کردند و مترصد بودند تا در اولین فرصت این شاهرگ هندوستان را ضمیمه مستملکات خود نمایند.

ماروین می‌نویسد در سالی که محمدشاه (۱۸۳۷) به قصد تصرف هرات به آن دیار لشکرکشی کرده بود يكنفر صاحب منصب جوان انگلیسی به نام الدرد پوتینگر در برابر سپاه محمدشاه به مدت ده ماه آن شهر را حفظ نمود با اینکه شاه ایران در این لشکرکشی چهل هزار نفر سپاهی در اختیار داشت پوتینگر پایمردی به خرج داده و شجاعانه سربازان هرات را در مقابل ایرانی‌ها به مقاومت واداشت و نگذاشت این شهر به دست آنان بیفتد همین نویسنده در دنباله مطالب خود اضافه می‌کند که در سال‌های اخیر این عقیده بین کارشناسان نظامی انگلیس پیش آمد که روس‌ها نمی‌توانند از این راه (هرات) خود را به هندوستان برسانند من در همان اوقات با این ابراز عقیده‌ها مخالفت کردم و شرح دادم که در سال ۱۸۳۷ محمدشاه با ۳۵ هزار نفر سپاه و چند عرابه توپ خود را از این راه به هرات رسانید و سال‌های بعد ایوب خان با سی هزار نفر قشون و سی عرابه توپ از هرات وارد قندهار شد و انگلیسی‌ها هم با همین تعداد سرباز با توپ‌های بزرگ چندین بار از راه سند تا قندهار آمده‌اند.

به این ترتیب در این راه هیچگونه موانع طبیعی وجود ندارد و اگر روس‌ها اراده کنند به هندوستان لشکرکشی کنند از ساحل خاوری بحر خزر تا مقصد هندوستان بدون برخورد با هیچگونه موانع طبیعی می‌توانند خود را به هندوستان برسانند.

از همه جالب‌تر مکتوب کلنل استودارت است که پس از آنکه اولتیماتوم تهران به دولت انگلیس را در بیرون شهر هرات از طرف مکنایل وزیر مختار انگلیس به محمدشاه ابلاغ کرد هنگام مراجعت در تاریخ ۲۵ ژوئن ۱۸۳۸ از مشهد نام‌های خطاب به لرد پالمرستون که در آن موقع وزارت خارجه انگلیس را به عهده داشته نوشته است و اهمیت و موقعیت نظامی و سوق‌الجيشى هرات را برای وزیر خارجه انگلیس تشریح کرده است. هرات از طرف شمال افغانستان کلید این مملکت است اگرچه من محق نیستم که عقاید و نظريات خصوصی خود را پس از آنکه یکبار قبلاً به عرض رساندم دوباره جسارت ورزیده و به لرد معظم یادآوری نمایم و این عمل را نوعی تحمیل تصور می‌کنم. اینکه در مرحله اول عقاید اینجانب مورد توجه قرار نگرفت می‌بایستی می‌اندیشیدم که از بعضی از وقایع و قضایای مهم که به طور مستقیم با این مسئله ارتباط پیدا می‌کند و در سیاست عمومی دولت اعلیحضرت ملکه انگلستان مؤثر است بی‌اطلاع می‌باشم ولی با تمام این احوال نمی‌توانم از ذکر بعضی نکات مهّم که برای حفظ و استقلال هرات لازم است خودداری کنم اینجانب قبلا خاطر محترم لرد معظم را به این موضوع معطوف داشته‌ام که کشوری که بین مرزهای هندوستان و ایران واقع شده ثروت طبیعی آن بیش از آنست که اینجانب قبلا حدس زده بودم…

قشون محمدشاه در حال حاضر به مدت هفت ماه است که در پیرامون هرات مستقر شده است و تمام آذوقه و علوفه اردوی او از اطراف هرات و غوریان تأمین می‌شود… بنابراین لرد معظم و بزرگوار من هیچگونه تأمین و اطمینان برای حفظ هندوستان نیست و نمی‌توان تصور کرد که وضعیت این منطقه اجازه نخواهد داد که یک قشون عظیم از اینجا عبور کرده و به هندوستان حمله کند برعکس اوضاع و احوال این قسمت کاملاً برای عبور قشون از هر جهت مساعد است.

بنابراین با این وضعی که پیش آمده برای سیاست انگلیس خطرناک است که اجازه دهد دولت ایران که پیشرو دولت روس است مهم‌ترین سنگر کشور افغانستان را خراب و با خاک یکسان کند و با این اقدام آن کشور را از دست ما خارج نماید دولتین روس و ایران برای همین منظور با هم متحد شده و در این زمینه مشغول اقدام می‌باشند به همین دلیل بود هنگامی که امید می‌رفت قشون ایران بتواند مقاومت دشمن را درهم شکند و شهر هرات تسلیم شود بنابه قول ویلیام کی مؤلف تاریخ جنگ‌های افغانستان آقای جان مکنایل وزیر مختار انگلیس در تهران شتابزده خود را به اردوی محمدشاه در بیرون شهر هرات رسانید در صورتی که پادشاه ایران راضی نبود او در اردوی ایران اقامت نماید.

در ۱۳ آوریل مکنایل از محمدشاه تقاضا نمود تا با وی ملاقات نماید و شاه او را به حضور پذیرفت و در این ملاقات و گفتگو مکنایل اظهار نمود که جنگ پادشاه ایران با هرات مخالف مقررات عهدنامه بین دولتین انگلیس و ایران است و دولت انگلیس محق خواهد بود که از شاه ایران بخواهد که جنگ را موقوف نماید.

محمد شاه گفته‌های وزیر مختار را رد نمود این ملاقات تقریباً دو ساعت به طول انجامید. در ملاقات دیگر مکنایل اصرار ورزید به وی اجازه داده شود واسطه صلح گردد ولی محمدشاه این پیشنهاد را نپذیرفت و دوبار مکنایل از طریق دیگر روابط خود را با اولیای امور هرات برقرار نمود اول ماژور تود را به درون شهر فرستاد و بعد خود را به داخل شهر هرات رسانید و تا صبح با افغان‌ها مشغول گفتگو بود و در مراجعت به شاه اظهار نمود افغان‌ها اختیار صلح را به وزیر مختار انگلیس داده‌اند شاه برای بار دوم نیز این تقاضا را رد کرد و همین موقع نیز یعنی در اوایل ماه می وزیر مختار روس خود را به اردوی پادشاه ایران رسانید.

مکنایل وزیر مختار انگلیس باز به هر ترتیبی بود مجدداً به شهر هرات رفت این مرتبه افغان‌ها را تشجیع و تشویق فراوان نمود و به آنها اظهار داشت اگر شهر هرات به دست قشون ایران فتح شود دولت انگلیس هرگز راضی نخواهد شد که هرات جزو قلمرو ایران باقی بماند و به هر قیمت که باشد آن را مجدداً پس خواهد گرفت و این کار با قوه قهریه و با کمک نیروی نظامی انگلیس انجام خواهد شد.

مکنایل پس از آنکه افغان‌ها را به حد کافی بر علیه محمدشاه تحریک نمود هرات را ترک گفت و سپس محمد شاه را تهدید به قطع رابطه نمود او در تاریخ ۱۷ ژوئن ۱۸۳۸ از اردوی شاه خارج و راه تهران را در پیش گرفت در شاهرود از دربار لندن حکمی دریافت داشت که رسماً به دولت ایران اخطار کند هرگاه شاه از محاصره هرات دست نکشد دولت انگلیس به او اعلان جنگ خواهد داد مکنایل چون عازم تهران بود این اولتیماتوم را توسط کلنل استودارت به اردوی شاه فرستاد.

کلنل مذکور اولتیماتوم دولت انگلیس را در بیرون شهر هرات به محمد شاه ابلاغ کرد شاه از وی پرسید اگر از محاصره هرات منصرف نشود آیا دولت انگلیس به ما اعلان جنگ خواهد داد؟ استودارت جواب داد بلی اگر محاصره هرات ادامه یابد بین دولت ایران و انگلیس جنگ خواهد شد. محمد شاه ناگزیر در نهم سپتامبر ۱۸۳۸ مطابق ۱۹ جمادى الاول ۱۲۵۴ پس از دوماه محاصره هرات بدون اخذ نتیجه از پیرامون این شهر به طرف مشهد مراجعت کرد. در حقیقت دولت انگلیس که دنبال بهانه می‌گشت قبل از آنکه اولتیماتوم خود را رسماً به دولت ایران ابلاغ نماید به وسیله ناوگان جنگی خود وارد خلیج فارس شد و جزیره خارک را به تصرف درآورد. یعنی در هفتم ماه ژوئن ۱۸۳۸ وزیر مختار انگلیس از اردوی شاه خارج و در دهم همان ماه ناوگان جنگی پادشاهی انگلیس به جزیره خارک وارد شدند.

به این ترتیب دولت انگلیس به یکی از آرزوهای دیرینه خود یعنی اعزام نیروی نظامی به خلیج فارس و اشغال این جزیره به عنوان پایگاه دریایی نائل گردید زیرا به این طریق قادر بود هم سایر بنادر خلیج فارس و سواحل ایران را تهدید نماید و از طرفی نیز موفق شد محمدشاه را از محاصره و تصرف هرات باز دارد و او را مجبور سازد که بدون اخذ نتیجه از پشت دروازه‌های هرات به تهران بازگردد.

دولت انگلیس برای اینکه روس‌ها را به منظور این مقصود از سر راه خود دور سازد آن دولت را به وسیله کشور اطریش تهدید به جنگ کرد و سپس نظر او را با دادن امتیازات سیاسی در خاک عثمانی به خود جلب نمود

مفاد این امتیاز از این قرار بود که هرگاه دولت عثمانی در مصر و شامات نیازی به کمک داشته باشد دولت‌های انگلیس و فرانسه و اطریش این مساعدت را به آن دولت بکنند چنانچه دولت عثمانی در آسیای صغیر احتیاج به کمک نظامی داشته باشد دولت روسیه این مساعدت را به سلطان عثمانی بنماید.

با طرح و اجرای این نقشه از طرف دیپلمات‌های انگلیسی نظر دولت روسیه نیز تا حدودی جلب شد و خیال انگلیسی‌ها از هر جهت آسوده گردید در همین هنگام است که برای نفوذ در خلیج فارس و کشور ایران یک عده مأمورین تعلیم یافته خود را به عناوین مختلف وارد ایران نموده تا اطلاعات مورد نیاز خود را از این طریق کسب نموده و هم با تماس با رؤسا و متنفذین محلی آنها را بر علیه دولت ایران وادار به طغیان نمایند در همین سال‌ها است که قیام بختیاری در خوزستان جریان داشت و فتنه آقاخان محلاتی را در کرمان به وجود آورده بودند. این مأمورین ویژه تا آنجا که شناخته شده‌اند عبارت بودند از راولینسون، میتفورد، لایارد دکتر ولف، کاپیتان کونولی و کلنل استودارت که هر یک از آنها مأموریت خاصی به عهده داشتند. همانطور که قبلا گفتیم هنگامی که محمدشاه از هرات مراجعت نمود انگلیسی‌ها اغتشاشات و تحریکاتی در ایران به عمل آوردند ظاهراً قصد آنها این بود که محمدشاه را که فکر می‌کردند طرفدار روس‌ها است از سلطنت خلع و یکی از شاهزادگان فراری در بغداد را به جای او به سلطنت برسانند بغداد در آن موقع مرکز توطئه و فساد بر علیه ایران شده بود تمام مخالفین محمدشاه و حکومت ایران در بغداد متمرکز شده بودند و در همین اوقات بود که دو نفر از ورزیده‌ترین مأمورین انتلیجنت سرویس انگلیس در ایران مأموریت‌های مهمی جهت طغیان و آشوب متنفذین و سران عشایر ایران از دولت انگلیس دریافت نمودند.

یکی از آن مأمورین ماژور راولینسون معروف مترجم کتیبه بیستون و یکی از افسران سرویس اطلاعاتی انگلیس بوده که قبلاً مدتی در ارتش ایران خدمت می‌کرده است. او بر تمام اوضاع و احوال سیاسی و اجتماعی ایران اطلاع داشته و در این هنگام از طرف فرمانفرمای هندوستان یک مأموریت مهم سیاسی به عهده او محول شده یعنی قیام آقاخان محلاتی را در شرق بر علیه کشور ایران رهبری می‌کرده است. آقاخان پسر ارشد شاه خلیل‌الله رئیس فرقه اسمعیلیه در سال ۱۳۳۲ هجری قمری در سن سیزده سالگی جانشین پدر و پیشوای فرقه اسمعیلیه شد. فتحعلی‌شاه برای استمالت و دلجویی این مرشد‌زاده محلاتی یکی از دختران خود را به عقد او درآورد و مبلغ بیست و سه هزار تومان وجه نقد نیز به وی پرداخت کرد و ضمناً حکومت قم و محلات را نیز بعهده او محول نمود. ولی به مجردی که محمدشاه به هرات لشکرکشی کرد آقاخان در شرق طغیان و آشوبی برپا نموده و قصد داشت که قسمتی از خاک ایران کرمان و سیستان را به تحریک انگلیسی‌ها از ایران جدا نماید. آقاخان محلاتی در این قیام در کرمان توفیقی نیافت و با ناکامی و شکست مواجه شد. انگلیسی‌ها ناگزیر درصدد برآمدند که وی را از راه قندهار به هندوستان ببرند و در آنجا طرح و سیاست تازه‌ای را برای او پی‌ریزی نمایند.

آقاخان به همین دلیل راهی قندهار شد و ماژور راولینسون که بعدها در خاطرات لایارد با او بیشتر آشنا خواهیم شد زیرا لایارد مأموریت داشت که با وی همکاری کند از او استقبال شایانی کرد آقاخان در ۱۲۵۷ به قندهار وارد شد و خود او آقاخان می‌نویسد که خرج میهمانی ما را خشکه از قرار روزی صد روپیه مقرر کردند.

در اینجا ذکر این نکته ضروری است که انگلیسی‌ها نقشه تصرف هرات را به دست آقاخان طرح ریزی کردند راولینسون نیز شرحی ضمیمه نامه آقاخان جهت لرد مکناتن که در آن موقع در کابل اقامت داشت فرستاده بود چنانچه اگر قیام معروف افغان‌ها در کابل به سرپرستی وزیر محمدخان رخ نمی‌داد قطعاً این نقشه به مرحله اجرا در می‌آمده است. (امیری در پاورقی می‌نویسد: توضیح در مورد پیش‌بینی قیام افغان‌ها بر علیه انگلیسی‌ها در کابل به وسیله معتمدالدوله حاکم اصفهان و گزارش لایارد در این خصوص به وزارت خارجه انگلیس، مطالبی از کتاب زندگی نامه لایارد به قلم گردون واترفیلد و ماجراهای اولیه نوشته لایارد به ترجمه نگارنده این سطور در شماره ۷ نشریه انجمن تایخ به تفصیل منتشر شده است)

به موازات اقدامات آقاخان محلاتی و ماژور راولینسون برای تجزیه هرات و قسمتی دیگر از ایران لایارد نیز در وحله اول برای تحریک و خودمختاری محمدتقی خان و ارتباط با شاهزادگان فراری ایران در بغداد که در خاطرات او این مطالب را به طور مفصل مطالعه خواهیم کرد به ایران مسافرت نموده و در ثانی قصد داشت پس از استقلال خوزستان و خودمختاری محمدتقی خان بلافاصله خود را به ماژور راولینسون برساند و در تسخیر هرات و تجزیه کرمان و سیستان به وسیله آقاخان محلاتی او را یاری و مساعدت نماید ولی هنگامی که لایارد وارد ایران شد و خود را به «قلعه تل» رسانید و حمایت دولت انگلیس و نقشه‌ای را که برای خوزستان به وسیله عمال سیاسی استعماری انگلیس طراحی شده بود به اطلاع خان بختیاری رسانید، محمدتقی خان این پیغام یا قرارداد غیررسمی را قبول نکرد و وی را مأمور کرد که به جزیره خارک برود و با کلنل هنل نماینده دولت انگلیس در خارک مذاکره و گفتگو نموده و ترتیب یک قرارداد رسمی بین دولت انگلیس و محمدتقی خان را به منظور تجزیه خوزستان بدهد ولی هنگامی که لایارد وارد خارک شد وحشت‌زده اطلاع یافت که سیاست دولت انگلیس در مورد ایران تغییر یافته و آن دولت دیگر از شاهزادگان فراری ایران در بغداد و محمدتقی خان حمایت نخواهد کرد به قول گردون و اترفیلد مؤلف شرح حال لایارد کلنل هنل به او اطلاع داد که اختلافات بین ایران و انگلیس به زودی برطرف خواهد شد و دیگر دلیلی وجود ندارد که خان بختیاری را تشویق کنیم تا با دولت ایران وارد جنگ شود.

توضیح: تا جاییکه دانسته‌ها یاری می‌کند و نیز آنچه از مطالب فوق برداشت می‌شود این است که رهبران سیاسی جامعه لر از جمله محمدتقی خان در برابر حکومت‌ها دست بسته عمل نمی‌کرده‌اند و قائل به نوعی از استقلال عمل برای خود بوده‌اند؛ مثلاً نظر داشتن به اهدافی در سطح خودمختاری و حتی بالاتر از آن، استقلال، می‌تواند نمایانگر چنین روحیه‌ای باشد. راهبردی اینگونه می‌تواند با علم سیاست هم مطابقت داشته باشد زیرا اصطلاحاً در علوم سیاسی توصیه می‌گردد «همه تخم‌مرغ‌ها در یک سبد قرار داده نشود» چراکه در غیر این صورت با محدود شدن توان مانور، ممکن است موجبات سوءاستفاده طرف مقابل فراهم شود.

به هر حال امیری آورده است: حال ببینیم علت اصلی تغییر سیاست انگلیس در ایران چه بوده است.

محمدشاه پس از مراجعت از هرات در اثر شکست و ناکامی و اقدامات ناجوانمردانه انگلیسی‌ها در هرات کینه آنها را سخت بدل گرفت و تا لحظات واپسین عمر خود نفرت عجیبی از انگلیسی‌ها داشت ولی آن دولت با هر ترتیبی که بود با میرزا آقاسی کنار آمد. چون در این موقع سکنه افغانستان سخت از حکومت خود ناراضی بودند و از شاه شجاع به خاطر اینکه انگلیسی‌ها او را بر تخت سلطنت نشانده بودند نفرت داشتند و از طرفی یارمحمدخان وزیر هرات علناً بر عليه انگلیسی‌ها به مخالفت برخاسته و فرستادگان و نمایندگان ویژه خود را به میان ایلات و طوایف روانه کرده و آنان را بر ضد انگلیسی‌ها تحریک می‌کرد و ضمناً همیشه به دولت ایران متوسل می‌شد و از حکومت ایران می‌خواست تا بار دیگر به آن کشور لشکرکشی کند تا ببیند چگونه سکنه افغانستان از قشون ایران استقبال خواهند کرد و جان خود را فدای وحدت ایران و افغانستان خواهند نمود.

مأمورین ورزیده انگلیس در این فعل و انفعالات سیاسی بی‌خبر نبودند و مرتباً این نوع گزارش‌ها را برای عمال انگلیسی در هندوستان می‌فرستادند که عنقریب انقلاب و شورش‌هایی در کشورهای آسیای مرکزی به وقوع خواهد پیوست که به نفع دولت انگلیس نخواهد بود. در این هنگام است که می‌بینیم میرزا ابوالحسن خان شیرازی که در طول سلطنت فتحعلی شاه وزیر امورخارجه بود و تا زمان مرگ از دولت انگلیس مقرری دریافت می‌نمود دوباره به دربار محمدشاه راه یافت.

لسان‌سپهر مورخ درباری قاجار جزو وقایع سال ۱۲۵۷ هجری قمری مطابق با ۱۸۴۱ میلادی (یعنی همان سالی که لایارد در خوزستان به سر می‌برده) چنین می‌نویسد: «هم در این سال رياخ صاحب طبیب از قبل کارداران انگلیسی به دست‌آویز سیاست به دارالخلافه تهران آمد و با اولیای دولت (حاج میرزا آقاسی و میرزا ابوالحسن شیرازی) سخن از اتحاد دولتین در میان نهاد و چون اکراهی از این سوی ندید شاد و خاطر باز شد تا سفیری برای انجام مصالحه‌ای طریق ایران گیرد…

در این سال مکانیل صاحب از انگلیس برای انجام کار مصالحه وارد دارالخلافه گشت».

به علت برقراری روابط سیاسی بین دولتین از نظر انگلیسی‌ها بی‌دلیل نبود و سه علت داشت اول عدم رضایت مردم افغانستان و قیام آن ملت علیه دولت انگلیس، دوم نفوذ سیاسی و اقتصادی دولت روسیه تزاری در ایران، سوم توجه دولت فرانسه به ایران زیرا در سال ۱۸۴۰ میلادی مطابق با ۱۲۵۸ هجری قمری نماینده مخصوص دولت فرانسه موسوم به «کنت وسرسی» برای یک سلسله مذاکرات سیاسی وارد تهران شد و متعهد گردید که تعداد سی هزار قبضه اسلحه با مهمات در اختیار دولت ایران بگذارد و همین مسائل سبب شد که دولت انگلیس شتاب‌زده مکنایل را راهی ایران نماید و به قول مؤلف ناسخ‌التواریخ یک عهدنامه تجارتی بین دولتین بهیتین ایران و انگلیس انعقاد یابد این عهدنامه در دو فصل در تاریخ ۱۲ رمضان ۱۲۵۷ مطابق ۲۸ اکتبر ۱۸۴۱ میلادی در تهران به امضا رسید.

در اینجا است که می‌فهمیم چرا کلنل هنل در خارک به لایارد گفته است که دولت انگلیس از نظر سیاسی نمی‌تواند کاری برای خان بختیاری انجام دهد و همچنین او (کلنل هنل) عقيده داشت که جنگ بین ایران و انگلیس اجتناب‌پذیر است ولی لایارد که اخلاقاً خود را دوست و مدیون محمدتقی خان می‌دانست بدون اجازه دولت انگلیس کوشش کرد تا خان بختیاری را از یک سقوط حتمی نجات دهد لیکن کوشش او به جایی نرسید.

لایارد هنگامی که محمدتقی خان را در شوشتر با حالی نزار در زیر کند و زنجیر ملاقات کرد قلباً از سیاست دولت متبوع خود متأثر شد و سرانجام لحظاتی که با خانواده بی‌سرپرست محمدتقی خان در شوشتر وداع کرد خونسردی نژادی خود را از دست داد و نوشت: «اینان در هنگام عزت و جلال به من ابراز محبت فراوان کردند حتی در هنگام خطر برای یک لحظه فکر نمی‌کردند که من یک نفر اجنبی هستم من این موضوع را هیچگاه فراموش نمی‌کنم چرا که یک مسیحی و یک فرد اروپایی هستم و چنین انتظاری از یک خانواده متعصب و نیمه متمدن آسیایی نداشتم من در تمام روزهای شوم و محنت‌زا با آنها شریک بودم و حالا هم تصور اینکه چه سرنوشت شومی در انتظار آنهاست بر دوشم سنگینی می‌کند…»

امیری در این رابطه آورده است: ولی در حقیقت اظهار تأسف لایارد بی‌فایده بود چرا کاری بود گذشته و محمدتقی خان نیز بایستی مانند حاجی ابراهیم خان شیرازی و قائم مقام فراهانی قربانی مطامع سیاسی استعماری کشورهای انگلیس و روس شود همانطوری که بعدها میرزاتقی خان امیرکبیر و میرزا حسین خان سپهسالار و میرزا علی اصغرخان اتابک نیز به همین سرنوشت دچار گردیدند. لايارد غیر از این سفرنامه هنگام اقامتش در خوزستان گزارش جامع و مشبعی درباره اوضاع سیاسی و تقسیمات ایلی و عشیره‌ای و نژادهای مردم آن استان تهیه نمود که در سال ۱۸۴۶ تحت عنوان “A Description Province of Khozestan” در مجله «انجمن پادشاهی جغرافیایی در لندن منتشر گردید». بعدها این گزارش به عنوان یکی از منابع قابل اعتماد تاریخی مورد استناد پژوهشگرانی مانند کلنل شیل، لرد کرزن، سر ارنولد ویلسون و حتی موسسه تحقیقاتی «هنری فیلد» قرار گرفته است.

امیری در انتها آورده است: ما در جایی که بعضی از مطالب احتیاج به شرح و بسط بیشتری داشت توضیحات لازم را در ذیل صفحات اضافه کردیم تا خوانندگان عزیز بیشتر در جریان حوادث قرار گیرند. امید است این خدمت برای تاریخ ایران و بختیاری مفید و آموزنده باشد و مورد قبول پژوهشگران و علاقمندان واقع گردد.

در پایان ضمن اینکه ازنو یادآور می‌شود که مدنظر خواهد بود تا به یادداشت‌های لایارد در خصوص لرها و به ویژه شعبه بختیاری‌ در چارچوب گفتارهای مستقل پرداخته شود، به‌عنوان حسن ختام مجدداً گرامی داشته می‌شود یاد و خاطره تمام درگذشتگان تبار کهن لر، از رهبران تا به سلحشوران و همه و همه، کسانی که دل در گرو سربلندی و سعادت آن داشتند و بر همان سیرت چهره در نقاب خاک کشیدند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *