مونوگرافی طیبی؛ تاریخ و سیاست

در ادامه‌ی گفتار پیشین که با تمرکز بر شناخت از خانواده و اجتماع در منطقه طیبی ارائه گشت، در مجال حاضر سعی می‌شود بیشتر به مبحث تاریخ و سیاست در ناحیه طیبی از توابع کهگیلویه نگریسته شود تا آگاهی‌هایی از آن به دست آید.

ضمن یادآوری این نکته که تاریخ و سیاست دو عنصر از عناصر مهّم هویتی جوامع بشری از جمله مردم لر می‌باشند، در این گفتار تلاش می‌گردد تا با مراجعه به پژوهش‌های ارزشمند انجام گرفته تیم پژوهشی گروه عشایری موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران با سرپرستی دکتر نادر افشار نادری که طی سفر مطالعاتی به کهگیلویه شناختی درخور از طیبی را به دست داده، به مقصود رسید؛ همچنین شایسته است پیش از ورود به اصل مبحث به نکات زیر عنایت داشت:

  • الف) تاریخ، جغرافیا و سرگذشت سیاسی اجتماعی مناطق لرنشین از جمله طیبی را بایستی در گذر زمان و فراز و فرودهایی که داشته‌اند نگریست؛ بر همین اساس بررسی جامع و مانع، نیازمند گفتارهای متعدد بوده و از توان یک پست خارج است.
  • ب) بر مبنای بند (الف) بایستی به دو نکته اشاره کرد: نخست اینکه در مجال حاضر به قسمتی مشخص از کهگیلویه یعنی منطقه طیبی پرداخته می‌شود و بررسی سایر مناطق نیازمند پست‌های مستقل است که البته تاکنون در قالب سلسله گفتارهای مونوگرافی، به بویراحمدعلیا و یاسوج، سی سخت، چرام، بابویی و دشمن زیاری پرداخته شده است. دوم اینکه تمرکز اطلاعات ارائه شده در این گفتار مربوط به دهه چهل شمسی بوده و همان بازه زمانی را مورد بررسی قرار داده و شناخت سایر دوره‌های زمانی نیازمند پست‌های جداگانه است.
  • ج) بارها گفته شد در گذر قرن‌ها نظام سیاسی و در رأس آن رهبران لر از ستون‌های مهّم هویت جامعه لر بوده‌اند. دقیقاً به همین خاطر است که پس از سلسله شاهان لر (اتابکان)، مردم لر همبستگی، اتحاد و آسایش پیش از آن را بازنیافتند هرچند که سیستم رهبری مردم لر چون امیران، والیان و خوانین لر با همراهی دلاوران و سلحشوران (شمشیرزنان و تفنگچیان) تا حدودی توانستند انسجام و هویت جمعی لرها را در گذر حوادث زمانه حفظ کنند امّا در هر صورت جامعه لر دچار تفرقه و چنددستگی گشته بود تا آنکه سرانجام فقر در زمان حکومت قاجارها گریبانگیر آنان شد؛ مضاف بر این با سرکار آمدن حکومت رضاشاه پهلوی، برخورد خشن با ایلات و طوایف لر، کشته شدن رهبران، دلاوران و سلحشوران به وقوع پیوست. امری که سرانجام با تحولات صورت گرفته در دهه چهل شمسی باعث شد مردم لر سازمان سیاسی خویش را به کل از دست دهند تا در بیش از پیش به ورطه‌ای از مشکلات عجیب و غریب خانمانسوز از فقر، تحقیر، تبعیض، محرومیت فزاینده گرفته تا انکار بدیهی‌ترین اصالت‌ها همچون مسئله تعیین اینکه کدام دهه (اولاد/هوز)، تیره و یا طایفه جزو کدام ایل، طایفه و یا تیره بوده است، گرفتار آیند.
  • د) بایستی عنایت داشت عموم سران و رؤسای ایلات و طوایف لر از جمله طیبی علی‌رغم فراز و فرودها، کمی و کاستی‌ها، اختلاف‌نظرها، سلایق متفاوت و حتّی چنددستگی‌هایی که داشته‌اند، جملگی توان خود را مصروف در راه حفظ موجودیت، ثبات و گسترش تبار خویش می‌کرده‌اند؛ در همین راستا تاریخ بستری برای سرمشق قرار دادن نقاط قوت و عبرت از گوشه‌های منفی آن برای نسل امروز است.
  • هـ) اگرچه مطالب مطرح شده، توسط پژوهشگران اعزامی از دانشگاه تهران و طی بازدید میدانی از منطقه تهیه شده، اهمیت بالایی را به دست می‌دهد امّا بازهم بر خواننده است تا ضمن پرهیز از پیش‌داوری، با دقت نقاط قوت و حتی کمی و کاستی‌های احتمالی را دریابد؛ چنین منطق و روشی می‌تواند رواج دهنده فرهنگ تحقیق، گفتگو و تبادل‌نظر در جهت شناخت از هویت و اصالت‌ها و همچنین آگاهی‌بخشی از گذشته در راستای ساختن آینده‌ای بهتر باشد.
  • و) چنانکه در نوشته «مونوگرافی طیبی؛ جغرافیا و اقتصاد» گفته شد چارچوب کلی سلسله گفتارهای مونوگرافی طیبی (پست حاضر آخرین بخش آن است)، درباره ساختمان اجتماعی و اقتصادی ایل طیبی و تجزیه و تحلیل نسبتاً عمیق‌تری از مسائل مربوط به آبادی‌های آبکری و سوق است؛ بنابراین، مجال فعلی نیز دو بخش یعنی گذشته‌ای مختصر از کلیت ایل طیبی و همچنین به طور ویژه و دقیق‌تر، سلسله مطالبی درباره آبادی سوق آنزمان را شامل می‌شود (سوق هم اکنون شهر می‌باشد).
  • ز) هرچند گفتار حاضر آخرین بخش از سلسله گفتارهای مونوگرافی ایلات بویراحمد، چرام، بابویی، دشمن زیاری و طیبی در دهه چهل شمسی بر اساس تحقیقات گروه عشایری مؤسسه تحقیقات و مطالعات اجتماعی دانشگاه تهران می‌باشد اما مدنظر می‌باشد تا در آینده با استفاده از سایر منابع نیز به کسب شناخت از لرهای کهگیلویه توجه شود.

حاصل تحقیقات زنده یاد دکتر نادر افشار نادری، دکتر جواد صفی‌نژاد و هوشنگ کشاورز در آن پروژه مطالعاتی، موضوع سلسله گفتارهایی درباره مونوگرافی منطقه طیبی است که سومین و آخرین بخش آن در قالب مبحث فعلی با عنوان تاریخ و سیاست به شرح زیر ارائه می‌گردد:

سوق نمونه مشکلات یک ده بزرگ عشایری: در عشایر سنت بر آن است که برای تشکیل یک مال (مجموعه چند سیاه چادر) و یا یک ده (مجموعه چندین خانه گلی یا سنگی) افراد یک اولاد به دور یکدیگر جمع شوند. احیاناً ممکن است در یک مال یا ده افراد چند اولاد مختلف ولی متعلق به یک طایفه باشند. از اینرو بین اعضای مال یا ده همیشه همکاری و تعاون قرار است. و اصولاً اساس و علت تشکیل گروههای عشایری در مال یا ده همان لزوم همکاری بین عشایر است. در مورد سوق این امر صادق نیست. (برای تفصیل بیشتر رجوع شود به مونوگرافی ایل بهمئی)

در گذشته ایل طیبی مانند ایلات دشمن زیاری، چرام و بابویی همیشه در معرض تهدید ایل پرقدرت بویراحمد قرار داشته ولی خوانین طیبی در مقابل تهاجم بویراحمدی‌ها از دو وسیله استفاده می‌کرده‌اند:

  • ۱- از حدود ۱۵۰ سال قبل خوانین طیبی در لنده مستقر شده بودند بین آنها و بویراحمدی‌ها رودخانه بزرگ مارون قرار داشت که به مدت لااقل ۶ ماه از سال یک سد طبیعى و‌ تقریباً غیرقابل عبور بر سر راه تهاجم دشمن به شمار می‌رفت. ولی آب رودخانه در تابستان و پائیز پائین می‌رود و بالنتیجه خطر حمله بویراحمد، خوانین طیبی را در ۶ ماه دیگر سال تهدید می‌کرده است و خوانین بالضروره می‌بایست اقدام دیگری بکنند.
  • ۲- خوانین سد دیگر را از انسان انتخاب کردند یعنی به عده کثیری از رعایای خود در منطقه‌ای که اکنون سوق نامیده می‌شود زمین برای زراعت دادند. سوق تنها راه ساده برای حمله به لنده به شمار می‌رفته است.

افرادی که برای استقرار در سوق انتخاب شدند بیشتر از دو طایفه سادات احمدی و سادات اسماعیلی بودند چه به طور کلی همه عشایر کهگیلویه و مخصوصاً بویراحمدی‌ها برای سادات احترام فوق‌العاده قائل‌ند و حتی المقدور از غارت آنها خودداری می‌کرده‌اند.

تا سال ۱۳۳۲ محلی که اکنون سوق پرجمعیت‌ترین دهات کهگیلویه در آن ساخته شده است در مسیر عده‌ای از سادات احمدی و سادات اسماعیلی به شمار می‌رفت و به جز کپر و سیاه چادر در تمام آن ناحیه مسکن دیگری وجود نداشت. سادات از هر خیش زمین (کاشت ۳۰۰ کیلو گندم و ۱۰۰ کیلو جو) میباست ۱۰۰ کیلو گندم و ۴۰ کیلو جو بهره مالکانه بدهند.

چون وضع بارندگی در آن منطقه نسبتاً خوبست و زمین‌ها مرغوب به طور متوسط از هر تخم گندم ۷ تخم برداشت می‌گردد. بدین ترتیب ۳۰۰ کیلو در حدود ۲۱۰۰ کیلو محصول می‌دهد و سهم خان از این محصول فقط ۱۰۰ کیلو بوده است.

بر بالای تپه‌ای که امروز قلعه خان قرار دارد در گذشته برجی وجود داشت که تفنگچیان خان در تمام مدتی که گندم سادات در زمین بود از آن مراقبت می‌کرده‌اند در صورت احتمال خطر، تفنگچیان کمکی نیز در کوه قسمت شمالی سوق مستقر می‌شده‌اند.

بدیهی است که این همه مراقبت و عطف توجه از طرف خوانین به خاطر جان چند صد نفر رعیت نبوده است بلکه همانگونه که در بالا اشاره شد، سادات سوق اولین سنگر در مقابل دشمن به شمار می‌رفتند و خان با تشویق رعایای خود و دادن زمین با شرایط سهل و بهره ناچیز همیشه می‌کرده است بر تعداد اجزاء متشکله این سنگر انسانی بیافزاید.

در سال ۱۳۳۲ بر اثر اختلافی که بین خوانین طیبی گرمسیری رخ داد چون اصولاً طیبی‌ها مردمان صلح‌جویی هستند عده‌ای از خوانین به میان سادات آمدند و از بیم بویراحمدی‌ها شبانه با محافظان زیاد قلعه بزرگ امروزی را به جای برج سابق پایه‌گذاری کردند. با آمدن خان طیبی گرمسیری از لنده به سوق عشایر کپرنشین و چادرنشین که تابستان‌ها از سوق به سردسیر می‌رفتند شروع کردند به خانه‌سازی و استقرار در یکجا.

به عبارت دیگر جمعیت کافی برای ایجاد یک ده در محل وجود بهره مالکانه ناچیز بود و عشایر می‌توانستند از محصول گندم و جوی خود علاوه بر تأمین احتیاجات مصرفی مازاد قابل توجهی داشته و از این راه نیازمندی‌های دیگر خود را تا حدی تأمین کنند.

از حدود سال ۱۳۴۱ که مرحله اول اصلاحات ارضی در منطقه انجام گرفت برای هر خیش زمین زراعی دیم در سال ۳۸۵ ریال اجاره تعیین شد که زارع به مدت ۱۵ سال باید بپردازد. اگرچه این مبلغ از معادل پولی ۱۰۰ کیلو گندم و ۴۰ کیلو جو کمتر است ولی این تفاوت را دارد که قبل از اجرای اصلاحات ارضی درسال‌های بی‌آبی و قحطی، خان همان بهره ناچیز را نیز نمی‌گرفت و چه بسا کمک جنسی هم به خانواده‌های محتاج می‌کرد.

در ضمن تصور پرداخت پول آنهم به مدت ۱۵ سال برای عشایر که به ندرت از پول به عنوان وسیله مبادله استفاده می‌کنند مشکل است. از این رو با وجود اینکه در بعضی موارد اخطاریه دریافت داشته‌اند و برای آنها خطر از دست دادن زمین نیز می‌رود از پرداخت این پول به دولت خودداری کرده‌اند و محتملاً هرگز این پول را نخواهند پرداخت و عملاً ترجیح می‌دهند که همان ۱۰۰ کیلو گندم و ۴۰ کیلو جو را سالیانه به خان سابق خود بپردازند تا موجب کدورت او هم نشده باشند.

اجرای قانون اصلاحات ارضی تعادلی را که در اثر اعمال قدرت خان بین سادات احمدی و سادات اسماعیلی در گذشته وجود داشته بهم زده و اینک برخورد پنهانی و گاه بارز شدیدی بین قدرت‌های موجود در سوق به وجود آورده است که مستقیماً جلوی فعالیت‌های عمرانی را گرفته است.

سادات احمدی با داشتن یک فرد با نفوذ که توانسته است خود را با تمام شرایط جدید تطبیق دهد و در واقع گرداننده سیاست طایفه‌ای باشد گروه متشکلی را تشکیل می‌دهند که می‌کوشد همه مراکز قدرت را در دست بگیرد.

سادات اسماعیلی دارای نفوذ کمتری هستند و به واسطه نداشتن رهبری قوی و احساس همدردی بین افراد هنوز متشکل نشده‌اند.

گروه سوم خان سابق و خان‌زاده‌ها می‌باشند که از طرف افراد طایفه خواجه و عمله‌های قدیم حمایت می‌شوند ولی گروه اخیر عاقلانه خود را کنار کشیده و در تخریب و سازندگی دخالتی نمی‌کند ولی به هر حال غیرمستقیم حامی سادات اسماعیلی است تا بتواند در مقابل قدرت روزافزون سادات احمدی مقاومت کند.

در گذشته خان تصمیم می‌گرفت و فرمان می‌داد. مأموران و تفنگچیان خان به رهبری خان‌زاده‌ها مجری تصمیمات بودند، ولی اکنون مؤسسات جدید مانند انجمن ده، شرکت تعاونی، خانه انصاف، ژاندارمری، فرمانداری فرمانداریکل تصمیم‌گیرندگان و مجریان هستند. در واقع حامل قدرت‌های قانونی در ده سوق انجمن ده، شرکت تعاونی و خانه انصاف می‌باشد و رؤسای این سه مؤسسه از طایفه احمدی برگزیده شده‌اند و پست‌های حساس و اکثریت دست افراد این طایفه است احساس داشتن اکثریت نزد سادات احمدی از یک طرف و احساس ضعف اقلیت نزد سادات اسماعیلی ایجاد اختلاف می‌کند چه برسد به اینکه اکثریت از قدرت خود به ضرر اقلیت استفاده هم بکند.

خلاصه نتیجه این دو دستگی رکود کارها و وظایف مؤسسات فوق شده است. به طوری که چاه نیمه عمیقی که مدت‌ها است در قسمت شمال غرب سوق حفر شده و تلمبه هم روی آن کار گذارده‌اند بدون استفاده مانده است. و انجمن ده برای خرید گازوئیل و به کار انداختن آن اقدامی ننموده و معلوم نیست ۲٪ محصول زراعی که در سال اول تاسیس ( تیرماه ۱۳۴۵) جمع‌آوری گشته در کجا است.

اعضای شرکت تعاونی نیز در اسفند ماه ۴۶ دسته جمعی استعفا کرده‌اند و چون تصفیه حساب نشده امکان انتخابات مجدد هم وجود ندارد در حدود ۴ سال است که این شرکت تشکیل گشته و عده‌ای نیز با خرید سهام شریک شده‌اند. در سال اول شرکت تعاونی توانست پول مورد درخواست اعضاء را برحسب سرمایه آنها به قرض بدهد ولی اکنون ۳ سال است که دیگر شرکت عملاً از فعالیت باز ایستاده و زارعینی که عضو شرکت تعاونی بوده‌اند طبق قانون نتوانسته‌اند از بانک کشاورزی وام بگیرند و این لطمه بزرگی به اعتماد مردم به شرکت‌های تعاونی وارد آورده است.

نسبت شرکت افراد دو طایفه سادات احمدی و اسماعیلی در مؤسسات فوق به قرار زیر است:

۱- خانه انصاف:

  • رئیس و دو نفر اعضاء از سادات احمدی
  • نائب رئیس از خوانین
  • دو نفر عضو از سادات اسماعیلی

۲- شرکت تعاونی:

  • مدیرعامل از سادات احمدی

۳- انجمن ده:

  • رئیس از سادات احمدی که اصولاً ساکن سوق نبوده و مخصوصاً تابستان‌ها را که کوچ می‌کند دسترسی به او هم غیر ممکن می‌شود.
  • خزانه‌دار از سادات احمدی
  • عضو دیگر از سادات احمدی
  • نایب رئیس و منشی از سادات اسماعیلی

در گذشته اصطکاک منافعی بین دو طایفه سادات احمدی و سادات اسماعیلی وجود نداشته است چراگاه‌های گرمسیر و سردسیر هر طایفه مجزا و مشخص بوده است گندم را نیز به طور دیم می‌کاشته‌اند در ضمن خان طیبی مستقر در لنده به هر دو طایفه حکومت می‌کرده است و مجریان دستورات خان نیز تفنگچیان بوده‌اند.

هنگامیکه عده‌ای از خوانین درسال ۱۳۳۲ به محل فعلی سوق آمده و برای خود قلعه‌ای مستحکم بنا کردند و دو طایفه فوق‌الذکر در اطراف قلعه شروع به ساختن خانه نمودند بازهم زمینه‌ای برای ایجاد تضاد و یا لااقل بارز شدن تضادهای پنهان وجود نداشت.

اختلاف طایفه سادات احمدی با سادات اسماعیلی در واقع از موقعی بارز گشت که قانون اصلاحات ارضی اجرا گردید و مؤسسات جدیدی مانند شرکت تعاونی، انجمن ده و سپس خانه انصاف ره‌آورده‌های دولت در مقابل نهادهای ایلی به وجود آمد و خان قدرت اجرایی خود را از دست داد.

درگذشته تعاون و همکاری بین عشایر بر اساس خویشاوندی و تعلق به طایفه و ایل بود، اینک عضویت در شرکت تعاونی و خرید سهام پایه تعاون قرار گرفت. در گذشته خان وظایف انجمن ده و خانه انصاف را به شخصه و طبق سنن ایل انجام می‌داد، اینک افراد می‌بایست از بین خود عده‌ای را برای انجام آن وظایف انتخاب کنند و ملاک‌ها و ارزش‌های جدیدی را به هنگام گرفتن تصمیمی مورد نظر قرار دهند. در حقیقت در مؤسسات نو عده‌ای از عشایر می‌بایست نقش و وظیفه‌ی قدیم خان را به شیوه‌های جدید غیر ایلی به عهده بگیرند. برای عشایر که در طی قرون متمادی هرگز قدرت اجرایی نداشته‌اند به دست آوردن این قدرت مساوی است با به دست آوردن منزلت خان قدیم و این انگیزه را نباید ناچیز گرفت. از همین جا است که رقابت برای دست‌یابی مقامات بالای مؤسسات جدید شروع می‌گردد.

سادات احمدی در سوق نفرات بیشتری دارند. از ۸۴ خانواده سادات احمدی۸۲ خانوار از قدیم‌الایام در این منطقه زراعت می‌کرده‌اند. در حالیکه کل طایفه سادات اسماعیلی از ۵۳ خانوار تجاوز نمی‌کند و از آن هم تنها ۴۴ خانوار از گذشته دور در این مکان بوده‌اند نکته جالب در اینجا است که در سنوات اخیر به سادات احمدی فقط ۲ خانوار اضافه شده است در صورتی که در همین سال‌ها ۹ خانوار اسماعیلی به سوق آمده‌اند به بیان دیگر ظاهرا سادات اسماعیلی برای جبران کمبود نفر و برای مقابله با سادات احمدی در انتخابات مدیرعامل شرکت تعاونی و رئیس انجمن ده و خانه انصاف کوشیده‌اند بر تعداد خانوارهای خود بیافزایند.

۱۵ خانوار از خوانین و ۳۷ خانوار از ۴۹ خانوار عمله در همان سال ۱۳۳۲ به سوق آمده‌اند. طوایف متفرقه اکثراً از قدیم در محل زراعت داشته‌اند.

با اینکه سادات احمدی و سادات اسماعیلی در حدود ۱۵۰ سال است که در منطقه سوق زراعت داشته‌اند فقط ۷ مرد احمدی و ۵ اسماعیلی از بین دو طایفه زن گرفته‌اند.

اگر از سوق و مشکلات اجتماعی آن در این مونوگرافی به تفصیل صحبت کردیم از این جهت است که محتملاً در هر کجا که سازمان عمران [کهگیلویه] فعالیت‌های عمرانی خود را شروع کند و بخواهد مرکزی را به عنوان قطب توسعه انتخاب کند و بالنتیجه موجب تجمع عشایر از طوایف مختلف گردد. محتملاً با چنین مسائل انسانی روبرو خواهد، مسائلی که شاید به ظاهر کوچک آید ولی در حقیقت از بزرگ‌ترین مسائل است در مقابل فعالیت‌های عمرانی.

شاید آنها که با وضع کهگیلویه اندک آشنایی دارن بگویند که در منطقه وسیع کهگیلویه قلعه‌های زیادی مانند کهگیلویه قلعه‌های زیادی مانند آرو، تله گرد، قلعه مرکزی سی سخت، باشت، لنده، دیشموک، ممبی، قلعه علاء و دهها مرکز دیگر که خوانین قدیم ساکن بوده و هستند وجود دارد و افرادی که به دور قلعه خان خانه ساخته‌اند نیز از طوایف مختلف می‌باشند و چنین اختلافات و تصادفاتی بین آنها نیست در جواب باید بگوئیم:

  • ۱- تضادها موقعی بارز می‌شود که مؤسسات جدید در مقابل نهادهای قدیم در این مراکز تأسیس گردد.
  • ۲- تضادها وقتی بدین شدّت ظاهر می‌گردند که خان همه قدرت سابق خود را از دست داده باشد.
  • ۳- در بسیاری از این مراکز خوانین هرچند خانوار از یک طایفه‌اند و چون تشتت آراء بین آنها زیاد است دسته‌بندی‌ها کمتر بارز شده است.
  • ۴- بالاخره در غالب مراکز فوق تضادهای مذکور هم اکنون کم و بیش وجود دارد و مورد مطالعه ما نیز قرار گرفته ولی اگر می‌خواستیم به یک یک آنها جداگانه بپردازیم گزارش ما که در اختصار آن به حد اعلاء کوشیده‌ایم مثنوی هفتاد من می‌شد.

منظور اصلی ما دادن نمونه‌هایی است از مشکلات موجود‌ و احتمال وقوع مسائل آتی. ده سوق در حال حاضر نمونه‌ایست از بعضی مشکلات قطب‌های توسعه سازمان عمران در آینده.

به هر تقدیر ضمن اینکه امید است قدمی ناچیز در راه معرفی جامعه تاریخی لر برداشته شده باشد، به‌عنوان حسن ختام ضمن آرزوی تندرستی برای همه تلاشگران عرصه شناخت و معرفی عشایر به‌ویژه تبار بزرگ لر، مجدداً گرامی داشته می‌شود یاد و خاطره تمام درگذشتگانی که دل در گرو سربلندی و سعادت این تبار کهن داشتند و بر همان سیرت چهره در نقاب خاک کشیدند مخصوصاً زنده‌یاد دکتر نادر افشار نادری که بنیانگذار ارزشمندترین پژوهش‌ها درباره نظام سنتی عشایر لرتبار کهگیلویه بودند.

18 thoughts on “مونوگرافی طیبی؛ تاریخ و سیاست

    • سلام
      مخاطب گرامی
      جناب آقای علیرحم
      ۱- همانگونه که در گفتار فوق نیز اشاره شده، مطالب سلسله گفتارهای (سه گانه) مونوگرافی ایل طیبی که این پست، آخرین آنها می‌باشد، بر اساس یافته‌های تیم پژوهشی گروه عشایری مؤسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران به سرپرستی دکتر نادر افشار نادری در سفر مطالعاتی صورت گرفته در دهه چهل خورشیدی (بیش از ۵۰ سال قبل) به کهگیلویه تهیه شده است.

      ۲- در این بین پژوهشگران گروه مذکور، کلیاتی درباره ساختمان اجتماعی و اقتصادی ایل طیبی و تجزیه و تحلیل نسبتاً عمیق‌تری از مسائل مربوط به آبادی‌های آبکری و سوق را به دست داده‌اند. البته ناگفته نماند درخصوص چاروسای کهگیلویه، می‌توان اطلاعاتی مِن جمله یک نقشه را، در گفتار مونوگرافی طیبی؛ جغرافیا و اقتصاد مشاهده نمود.

      در پایان ضمن اینکه مجدداً به یاد می‌آورد آنچه توسط گروه دکتر نادر افشار نادری گردآوری شده بود همین مطالبی است که در سه گفتار مذکور ارائه گشته‌اند، ازنو خاطرنشان می‌سازد همانطور که در متن نوشته بالا هم آورده شده، مدنظر می‌باشد تا در آینده با استفاده از سایر منابع به کسب شناخت از طیبی از نگاه دیگر محققین و نویسندگان توجه شود.

      • بنده خدا نادر افشاری تو‌کتابش ننوشت رود مارون برای مقابلع با حمله بویراحمد بود. در ضمن طیبی چاروسا هیچ مطلبی اونجا نیست. طیبی چاروسا کتابی ندارد. اینکه این مردمان ایا طیبی هستند یا نیستند و اگر هستند تاریخشون چیه. درضمن بین چاروسا و بویراحمد مرز زمینی هست!

        • سلام
          ۱- منظور آن مخاطب محترم درباره اینکه نوشته است «در ضمن طیبی چاروسا هیچ مطلبی اونجا نیست» مشخص نمی‌باشد اما اگر مقصود دیدگاه پیشین ادمین سایت در پاسخ به مخاطب علیرحم است که در بخشی از آن گفته شده درخصوص چاروسای کهگیلویه، می‌توان اطلاعاتی مِن جمله یک نقشه را، در گفتار مونوگرافی طیبی؛ جغرافیا و اقتصاد مشاهده نمود، باید گفت به طور مشخص در گفتار مورد نظر اطلاعاتی درخصوص چاروسای بهمئی و طیبی به شرح زیر ارائه گشته:
          الف) در قسمت رودهای فارتق و مارون به شرح زیر اشاراتی به چاروسا شده است:

          رود فارتق: علاوه بر رود ریش در منطقه گرمسیری طیبی سرحدی رود دیگری بنام «رود فارتق» جریان دارد، سرچشمه اصلی رود فارتق در چاروسای بهمئی است از اینرو گاهی بنام رود چاروسا هم نامیده می‌شود، فارتق در آغاز از مشرق دیشموک گذشته وارد منطقه طیبی سرحدی می‌گردد، از قلعه رئیسی گذشته به سمت جنوب شرقی وارد جاورده می‌گردد و کلیه آب‌ها و چشمه‌سارهای رئیسی و جاورده بدان پیوسته در کلات دشمن زیاری به رود مارون می‌ریزد.
          رود مارون: تنها رود معروفی که از منطقه طیبی گرمسیری عبور می‌نماید رودخانه بزرگ و پر آب مارون است که سرچشمه‌های اولیه آن از تنگریزی سادات در بویراحمد سفلی سرچشمه گرفته وارد منطقه لوداب می‌گردد، جریان رودخانه به سمت غرب وارد منطقه رودشور و زیرنا در دشمن زیاری شده در منطقه کلات رودخانه دیگری به نام فارتق که از چاروسای بهمئی سرچشمه می‌گیرد از طیبی رود می‌گذرد بدان ملحق می‌شود سپس رودخانه با آب فراوان خود با دریافت شعبه دیگری به نام رودشور از سمت مشرق از قلعه دختر گذشته رودخانه دیگری از سمت مغرب به نام رود جن بدان ریخته سپس از کوه پاد گذشته وارد گرمسیر طیبی می‌گردد و همین رودخانه است که در مسیر طیبی را به دو قسمت «این ور رود» و «آن ور رود» تقسیم می‌نماید.

          ب) یک تصویر حاوی نقشه تقسیمات چاروسای بهمئی و طیبی در دهه چهل خورشیدی در پست مورد اشاره منتشر شده است.

          ۲- مشخص نمی‌باشد که منظور آن مخاطب محترم درباره اینکه نوشته است «این مردمان ایا طیبی هستند یا نیستند» چه طایفه‌ای است، اما در هر صورت و به طور کلی خاطرنشان می‌گردد تا پیش از دهه چهل خورشیدی یعنی زمانی که سازمان سیاسی اجتماعی ایلات و طوایف پابرجا بود، اینکه ساختار طوایف، تیره ها و دهه های هر ایل شامل چه گروههای بوده، گرمسیر و سردسیر هرکدام در چه سرزمینی قرار داشته، کاملاً مشخص بود.

          ۳- درباره اینکه آن مخاطب محترم نوشته است «و اگر هستند تاریخشون چیه»، همانطور که در بند (ز) از نکات ابتدایی در پست بالا گفته شد: هرچند گفتار حاضر آخرین بخش از سلسله گفتارهای مونوگرافی ایلات بویراحمد، چرام، بابویی، دشمن زیاری و طیبی در دهه چهل شمسی بر اساس تحقیقات گروه عشایری مؤسسه تحقیقات و مطالعات اجتماعی دانشگاه تهران می‌باشد اما مدنظر می‌باشد تا در آینده با استفاده از سایر منابع نیز به کسب شناخت از لرهای کهگیلویه توجه شود.

  1. سلام من مخاطبی هستم که از جملاتم ادمین اشاره کرده و لازم است کمی روشنگری کنم‌
    چیزی به نام ایل وجود ندارد بلکه اتحادیه داریم.
    طوایف چاروسا بجز تامحب علی یا تاماولی بقیه ریشه نامشخص دارند و کتابی در دست نوشته هست به ریشه انها پرداخته میشود.
    موهومات تاریخ معاصر همه نوشته نویسندگانی هستنن که در خدمت حکومت قاجار پهلوی بودند. اقای مجیدی نیز تماما توهمات خودش رو برای ایجاد ایلی نامشخص به نام کرایی به خورد مردم داده .در ضمن ای دی تلگرامم رو برای مناظره با هرکسی که مایل است میگذارم.
    @Amartoyta

    • سلام
      ضمن تشکر از توجه جنابعالی، موارد زیر جهت تبیین بیشتر موضوع مطرح می‌گردد:

      ۱- درباره اینکه آن مخاطب محترم نوشته است «چیزی به نام ایل وجود ندارد بلکه اتحادیه داریم» بایستی اشاره کرد که ایل، اتحادیه سیاسی اجتماعی از مجموعه طوایف و تیره‌ها است که بر اساس عواملی مختلفی همچون پیوندهای نسبی، سببی، منافع و اهداف مشترک، سازمان می‌یابد.

      ۲- درباره اینکه بیان شده «طوایف چاروسا بجز تامحب علی یا تاماولی بقیه ریشه نامشخص دارند» موارد زیر خاطرنشان می‌شود:

      • الف: ایلات، طوایف، تیره‌ها، اقوام و ملت‌ها را از دو زاویه می‌توان نگریست:
        1. یک: سازمان سیاسی اجتماعی: که در بر گیرنده اتحادها (خین و چو/برد و خین)، جابجایی‌ها، قبض و بسط‌های تاریخی و سیر تحولات در گذر زمان می‌باشد و رابطه تنگاتنگی با سیستم رهبری مردم لر (شاهان، امیران، والیان و خوانین) داشته است.
          دو: نسب و ریشه‌های خونی: اگرچه نقش درخور و مهّمی میان عموم لرها داشته امّا نمی‌تواند اساس کار قرار گیرد زیرا ممکن است موجبات تضعیف همبستگی و حتی از هم پاشیدگی اقوام و ملت‌ها را فراهم آورد.
          در همین راستا هرچند روابط خونی، جایگاه قابل توجهی میان عامه مردم لر داشته امّا از نمای بالاتر و در کلیت امر آنچه در درجه نخست اهمیّت قرار داشته و دارد، جنبه‌های سیاسی اجتماعی گروهها، اقوام و ملت‌ها است و نمی‌توان جوامع انسانی چون لرها و ایرانی‌ها را صرفاً از زاویه نسب و خون نگریست. مثلاً آیا شناخت از هویت و اصالت ملت ایران، تنها بر اساس خون و نسب، کافی است!؟ آیا ملت کنونی ایران همگی از نسل و تبار مشترکی هستند!؟ مثلاً آیا عرب‌های ایران، نسب و تبار مشترکی با سایر هموطنان دارند؟
          به واقع اگر برای شناخت از هویت، منحصراً ریشه‌های خونی و نسبی مبنا قرار گیرد، در نهایت امر نه از شاکله سیاسی اجتماعی طیبی و بهمئی چیزی باقی خواهد ماند و نه از شاکله سیاسی اجتماعی بختیاری و نه از شاکله سیاسی اجتماعی ملت ایران و نه به تحقیق، از شاکله سیاسی اجتماعی گروه‌ها، اقوام و ملت‌های دیگر بر روی کره زمین.
      • ب: بهمئی دات کام به دلیل حساسیت موضوع، فعلاً به مبحث نسب‌نامه طوایف چاروسای طیبی ورود نمی‌کند و صرفاً به سازمان سیاسی اجتماعی ایل طیبی بر اساس منابع موجود چون یافته‌های تیم پژوهشی گروه عشایری موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران در سفر مطالعاتی به کهگیلویه به سرپرستی زنده‌یاد دکتر نادر افشار نادری، می‌پردازد.
      • ج: چنانکه بارها اشاره گردید برای به دست دادن اصالت نَسَبی دانستن ۷ نسل از گذشتگان نیز کفایت می‌نماید، ضمن اینکه می‌توان گفت بخش قابل توجهی از طیبی‌ها و بهمئی‌های چاروسا نسبت به دست‌کم ۷ نسل از گذشتگان خود و بلکه بیشتر آگاه بوده‌اند.

      ۳- درباره اینکه آن مخاطب محترم نوشته است «موهومات تاریخ معاصر همه نوشته نویسندگانی هستنن که در خدمت حکومت قاجار پهلوی بودند» می‌بایست یادآور شد که:

      • الف) هرچند همانطور که بارها گفته شد هر کتاب و مقاله‌ای ممکن است دچار کمی، کاستی و اشتباه باشد اما در هر صورت سزاوار نیست با تعمیم دادن به صورت کلی، سیاه و سفید دیدن و ساده انگاری، تاریخ و علوم اجتماعی را مورد بررسی قرار داد.
      • ب) اینکه برخی آثار به سفارش حکومت‌ها تهیه شده باشند، مانند مجموعه مونوگرافی‌های ایلات ششگانه کهگیلویه توسط تیم پژوهشی گروه عشایری موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران در سفر مطالعاتی به کهگیلویه به سرپرستی زنده‌یاد دکتر نادر افشار نادری، لزوماً دال بر غیرموثق بودن آنها نیست بلکه بایستی مورد بررسی و نقد قرار گیرند تا عیار آنها مشخص شود.

      ۴- درباره اینکه آن مخاطب محترم نوشته است «اقای مجیدی نیز تماما توهمات خودش رو برای ایجاد ایلی نامشخص به نام کرایی به خورد مردم داده» ازنو موارد زیر یادآوری می‌گردد:

      • الف) مکتوبات مرحوم نورمحمد مجیدی و اصولاً هر پژوهشگر دیگری را نبایستی سیاه و سفید بلکه خاکستری نگریست؛ بدین معنی که همزمان دارای مطالب درست و نادرست می‌باشد، پس جدا از اینکه نوشتجات مجیدی به چه اندازه با واقعیت همخوانی دارد، وظیفه‌ی خواننده است که تلاش داشته باشد با دقت، سِره را از ناسِره تشخیص دهد.
      • ب) بله!‌ تا جاییکه دانسته‌ها یاری می‌کند مبنای مطالب ارائه شده در سال‌های اخیر حول و حوش مفهوم ایل کرایی، نظرات منتشر شده مرحوم نورمحمد مجیدی کرایی (در قالب کتب) می‌باشد؛ در همین ارتباط شایسته است عنایت داشت که هرچند به نظر می‌رسد کرایی‌ها در گذشته دارای سازمان سیاسی اجتماعی خود بوده‌اند اما در گذر زمان و به هر دلیل دچار پراکندگی گشته در مناطق مختلف و نیز در میان ایلات و طوایف گوناگون جای گرفتند. در همین راستا دوباره خاطرنشان می‌گردد که ترکیب گروه‌ها و جوامع بشری اعم از ایلات، طوایف و اقوام، در طول تاریخ دچار تغییر و تحول بوده‌اند به گونه‌ای که سیری تاریخی را از دوره شکل‌گیری، توسعه و گسترش و در نهایت ضعف و زوال طی کرده و در قالب ساختارهای جدید اجتماعی – سیاسی سر بر می‌آورده‌اند. پس واقعیت آنها را باید در سیر تحولات تاریخی و تکامل‌شان نگریست. بنابراین عقب‌گرد به گذشته و سعی در بازسازی تئوریک گروه‌های متلاشی شده مانند کرایی‌ها و جایگزین نمودن آنها با گروهها و جوامع واقعی فعلی، درست نمی‌باشد. در واقع اگر بنا باشد بدین شیوه نظریه‌پردازی پیش رفت قابل انتظار است که نه تنها از بهمئی‌ها بلکه از کلیّت لرها و بالاتر از آن از مردم ایران و سایر کشورها نیز در شکل و شمایل کنونی اثری باقی نماند!!!؟ ضمن اینکه کرایی‌ها و سایر جوامعی که دچار پراکندگی گشته‌اند را نیز بایستی از همین زاویه نگریست. گویی قابل انتظار است اینان خود نیز از گروههای مختلف تشکیل شده بودند که حاصل پراکندگی اجتماع مردمان قبل از آنها بوده است.
        ضمناً نکات گفته شده به معنای نفی تاریخ و اصالت نمی‌باشد؛ یعنی در عین حالی که شناخت از گذشته‌ها، امری قابل توجه است، همانطور که ذکر گردید عقب‌گرد به دوران‌های ماقبل به منظور سعی در بازسازی تئوریک گروههای متلاشی شده مانند کرایی‌ها و جایگزین نمودن آنها با گروهها و جوامع واقعی فعلی، صحیح به نظر نمی‌رسد.
  2. من amartoyta .
    درمورد مورد ج ادمین سایت.
    من بچه چاروسا هستم و تاسه نسل قبل خود بیشتر اطلاع نداریم .نه تنها من بلکه بسیاری از تیرهای موجود در چاروسا ی طیبی همین شرایط را دارند.
    از چاروسای بهمئی بیخبرم

    • سلام
      ۱- ضمن تشکر مجدد از دغدغه آن مخاطب محترم، جهت اطلاع، ادمین سایت نیز با چند نفر از همتباران طیبی چاروسا ارتباط و آشنایی دارد که هفت نسل از پدران و نیاکان خود را نام می‌برند.

      ۲- درباره اینکه آن مخاطب محترم نوشته است «از چاروسای بهمئی بیخبرم» بایستی گفت تا جاییکه دانسته‌ها یاری می‌کند، مشخصاً تا کنون ۲ کتاب در خصوص بهمئی نوشته شده که حاوی تعداد قابل توجهی نسب‌نامه از جمله دهه‌هایی از بهمئی‌های چاروسا با حداقل هفت نسل از آبا و اجداد است.

        • سلام گئوی نریمیسام
          ضمن سپاس از ابراز محبت جنابعالی، کتاب‌های قیام طایفه علاءالدینی علیه رضاخان پهلوی در سال ۱۳۱۶ نوشته ماندنی رگبارمقدم و همچنین کتاب تاریخ ایل بهمئی نوشته حاج ناصرخان خلیلی.

        • سلام گئوی نریمیسام
          ضمن تشکر از ابراز محبت آن برادر محترم، تعدادی از منابع پژوهشی درباره تاریخ، جغرافیا، فرهنگ و طوایف بهمئی در بخش «منابع ما» آورده شده است؛ علاوه بر آن در سالیان اخیر نیز کتاب‌هایی منتشر شده که در ادامه تاجاییکه دانسته‌ها یاری می‌کند بدانها اشاره خواهد شد:

            ۱- سفرنامه بهمئی نوشته کاپیتان نوئل
            ۲- هیبله‌چین، هوال‌بر نوشته محمدرضا نیک‌بین
            ۳- یاریارل هاشقونی بهمئی نوشته رهام بهمئی‌وند
            ۴- گذری بر فرهنگ مردم منطقه بهمئی نوشته صفر جوانمرد
            ۵- ضرب‌المثل‌های شیرین بهمئی نوشته عبدالحمید حبیبی‌اصل
            ۶- شهریاران جنوب و تاریخ ایل بهمئی نوشته غلام‌محمد خلیلی‌پور
            ۷- کاوشی در آداب و رسوم مردم ایل بهمئی نوشته مهدی پورابراهیمی
            ۸- سیری در تاریخ ایل بهمئی از لیراوی تا لیکک نوشته ابوتراب دهبانی‌پور
            ۹- با یاریار؛ یاریارهای حماسی و عاشقانه ایل بهمئی نوشته مسعود سیروس
            ۱۰- توصیف زبان‌شناختی گویش لری شهرستان بهمئی نوشته داریوش وهاب‌مقدم
            ۱۱- قیام طایفه علاءالدینی علیه رضاخان پهلوی در سال ۱۳۱۶ نوشته ماندنی رگبارمقدم
            ۱۲- ایل بهمئی؛ نگاهی به فرهنگ و آداب و رسوم ایل بهمئی در ادوار قاجار و پهلوی نوشته غفور فتحی
            ۱۳- دو جلد فرهنگ لغات مردم بهمئی و همچنین یک جلد ضرب‌المثل‌ها، کنایات و اصطلاحات مردم بهمئی نوشته ابراهیم بستان

            • درود گئوی نریمیسام
              ضمن تشکر از ابراز محبت جنابعالی، تندرستی و سعادت را برای آن برادر محترم از درگاه حضرت حق خواهان است.

    • سلام
      ضمن سپاس از توجه آن مخاطب گرامی، موارد زیر جهت تبیین بیشتر موضوع مطرح می‌گردد:

      ۱- درباره اینکه آن مخاطب محترم نوشته است «گویا ادمین سایت کلا مجاب نیبو» بایستی اشاره کرد:

      • الف) نگارنده از ابتدای راه اندازی وبسایت تاکنون هرگاه به سازنده بودن و درستی دیدگاههای مخاطبین ارجمند پی برده، بلاشک از آن استقبال نموده گو اینکه در طی بیش از یازده سال گذشته دانسته‌های متعددی از مخاطبان گرامی فراگرفته شده است.
      • ب) در راستای بند (الف) خاطرنشان می‌گردد مثال بارز پذیرش دیدگاههای مخاطبین، کامنت مخاطب «منصوره از دزفول» در بخش دیدگاههای گفتار «پراکندگی قوم لر» به تاریخ ۱۳۹۲/۱۱/۲۷ (نزدیک به یازده سال پیش) درباره لرهای دزفول می‌باشد که از منظر رعایت احتیاط حتی منجر به اصلاح مطالب پست مذکور گردید.
      • ج) کلیات دیدگاه مخاطب amartoyta مضمون به اینکه مطالب ارائه شده در سال‌های اخیر حول و حوش مفهوم ایل کرایی ریشه در مکتوبات مرحوم نورمحمد مجیدی کرایی دارد، مورد تأیید این پایگاه بوده چنانکه در بند (ب) از ردیف ۴ دو کامنت قبل تر ادمین، با ذکر واژه «بله!» این تأیید صورت گرفته هرچند بهتر بود مخاطب مذکور لحن ملایم‌تری را درباره مرحوم مجیدی به کار می‌برد.

      ۲- همانگونه که در بخش «سخنی پیرامون گفتارها» نیز آورده شده، گفتارها در بهمئی دات کام شامل سلسله پست‌هایی هستند که هر چند وقت یکبار منتشر گشته، در صورت نیاز با مطالب تکمیلی بروزرسانی شده و در چارچوب بخش نظرات و بیان دیدگاههای آن، تبادل نظر و گفتگو صورت می‌گیرد. هدف از ارائه گفتارها، چنانکه در بخش «درباره ما» نیز اشاره شده، فارغ از هرگونه تکبر، خودبینی و غرور نابجا شناخت از یکدیگر و اصالت‌ها است. ایخُوْم بگم نه گپ مجاو وبیدنه، چار کلام ایزنیم و چار کلام ایشنفیم بلا اَ یکیدُوْن یاد بگریم.

  3. با سلام و خسته نباشید از تمامی زحمات شما.
    پس جریان اینکه خان بهمئی دستور داد تا مرز بین ایل بهمئی و ایل طیبی رود مارون باشد میشه ی توضیحی بدین ؟

    • سلام
      ضمن تشکر از ابراز محبت و نظر لطف آن برادر محترم، موارد زیر جهت تبیین بیشتر موضوع ارائه می‌گردد:

      ۱- به گفته پیران و بزرگان و نیز منابع مکتوب، گسترش سیاسی سرزمین بهمئی سیری مداوم را طی نموده که در نهایت تا حوالی شهر بهبهان در مرز رودخانه مارون نیز امتداد داشته؛ البته ناگفته نماند با سر کار آمدن حکومت پهلوی، با عنایت بدینکه رأس سازمان سیاسی بهمئی (حسین خان ایلبگی) از مخالفین رضاشاه در قبضه قدرت بود، به نظر می‌رسد چارچوب اقدامات عوامل دولتی در جهت زیر بوده است (با تکیه بر شاخه احمدی):

      • الف) تضعیف سازمان سیاسی رزمی بهمئی
      • ب) حمایت از رقبای برون ایلی سازمان سیاسی رزمی بهمئی

      به هر حال مدنظر بوده و می‌باشد تا طی سلسله گفتارهایی به تاریخ بهمئی از جمله وقایع مذکور پرداخته شود.

      ۲- چنانکه بارها گفته شد ادمین سایت نظر بر این دارد که سرگذشت گروه‌ها و جوامع بشری اعم از ملت‌ها، اقوام، ایلات و طوایف مِن جمله لرها و طبعاً بهمئی‌ها و طیبی‌ها در طول تاریخ دچار تغییر و تحول بوده‌ به گونه‌ای که سیری تاریخی را از دوره شکل‌گیری، توسعه و گسترش و شاید در نهایت ضعف و زوال طی کرده و در قالب ساختارهای جدید اجتماعی – سیاسی سر بر می‌آورده‌اند. پس واقعیت آنها را باید در سیر تحولات تاریخی و تکامل‌شان نگریست بنابراین سازمان اجتماعی سیاسی مردم لر نیز در گذر زمان دچار تغییر و تحول بوده تا آنکه به شکل امروزی خویش (تا دهه چهل خورشیدی) جلوه نمود. البته ناگفته نماند جامعه امروز لر نیز اگر خواهان تداوم حیات هویتی خویش است لاجرم و حتماً می‌بایست در اندیشه ایجاد سازمان سیاسی متناسب با شرایط و مقتضیات زمانه باشد تا بتواند میراث ارزشمندی را که با مجاهدت پدران، نیاکان و اجدادش در طول قرن‌ها به دست آورده است، پاسدار و نگاهبان باشد.
      به اعتقاد راسخ، تاریخ برای درس آموزی بوده و شایسته است از نقاط قوت آن سرمشق و از زوایای منفی‌اش عبرت گرفت زیرا به تحقیق، مردمی که درس‌های تاریخ را فرا نگیرند، عبرت آیندگان خواهند بود.

      به هر تقدیر خلاصه و چکیده درس‌های بزرگ تاریخ برای نسل امروز لر، ضرورت انتخاب دو راهبرد زیر است:

      • الف) حفظ انسجام و پرهیز از تفرقه: به جرأت می‌توان گفت بزرگترین عبرت از تاریخ برای مردم لر پرهیز از جدایی و فوری‌ترین و اساسی‌ترین نیاز امروز حفظ اتحاد و انسجام اجتماعی است. امری که وظیفه فعالین و الیت فرهنگی لر را دوچندان سنگین‌تر می‌کند. باید به یاد داشت که تاریخ درباره عملکردها قضاوت خواهد کرد و چه شایسته است از آن سربلند بیرون آمدن.
      • ب) سازمان سیاسی: پس از حفظ اتحاد، دومین نیاز جامعه لرتباران ایجاد شاکله سیاسی فراگیر متناسب با شرایط و مقتضیات زمانه می‌باشد تا همانگونه که لرها در زمان پادشاهی اتابکان لر با یکپارچگی سرزمینی، بیشترین قدرت را دارا بودند هم‌اکنون نیز بتوانند دست بالاتری در معادلات و تحولات کشوری داشته باشند.

      ۳- با اطمینان می‌توان گفت، تاکنون هرآنچه از بیانات پیران و بزرگان بهره برده شد و آنچه تا به حال منابع مکتوب مطالعه شده است، این نکته بیش از پیش جلوه‌گری نموده که به گواه تاریخ، نه تنها ایلات و طوایف کهگیلویه من جمله بهمئی و طیبی بلکه دیگر گروههای لرتبار نیز دارای عناصر هویتی مشترک، جهان‌بینی همسو و پیوستگی تاریخی بوده، بنابر چنین سابقه مشترکی، روابط نزدیک و درهم‌تنیدگی آنها جلوه‌گر است؛ یعنی خُمونی بگُم که هَمَش یکیِن.
      البته چنین اصل مهّمی، نفی کننده سازمان سیاسی اجتماعی متأخرتر ایلات و طوایف لر مانند بهمئی و طیبی نمی‌باشد به عبارتی ما بهمئی‌ها و طیبی‌ها در عین حالی که به ریشه‌های مشترک و درهم‌تنیدگی‌های تاریخی توجه داریم، شایسته است هویت مشخص بهمئی و طیبی خویش را هم مدنظر داشته و پاس بداریم؛ به واقع همانطور که ذکر گردید سرگذشت ایلات، طوایف، اقوام و ملت‌ها را بایستی در گذر زمان و سیر تاریخی‌شان نگریست تا به درک کامل‌تری دست یافت.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *