تقسیمات اقلیمی بهمئی

سرزمین مشترک بعنوان مهّم ترین بخش از عناصر مهّم تشکیل دهنده هویت بهمئی، دارای جایگاه رفیعی در گذشته ی طوایف ایل بهمئی بوده است. سرزمینی که بهمئی ها در گذر زمانهای دراز در آن ساکن بوده و تاریخ، فرهنگ و اصالت خویش را در چارچوب آن جستجو می کرده اند.

همانگونه که در بخش درباره ما نیز توضیح داده شده است هدف از راه اندازی وبسایت بهمئی دات کام، بدست آوردن شناخت از اصالت خویشتن و آگاهی از یکدیگر می باشد. بر همین اساس پرداختن به سرزمین بهمئی و بخشهای گوناگون دربرگیرنده ی آن همچون موقعیت جغرافیایی، گرمسیر، سردسیر، سرحد، ایل راه ها، آب و هوا و… یکی از موضوعات مورد توجه خواهد بود.

پژوهشگران گروه عشایری مؤسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران به سرپرستی دکتر نادر افشار نادری در اواسط دهه ۴۰ شمسی تحقیقات باارزشی را درباره ایلات ششگانه ی کهگیلویه به انجام رساندند. یکی از بخشهای قابل توجه آن پژوهشها، شناخت جغرافیای ایلات مذکور بوده که گزارشات آن توسط جواد صفی نژاد تهیه می گردید.

صفی نژاد در خصوص جغرافیای ایل بهمئی به عناوین مختلفی اشاره می کند که از آن جمله می توان به تقسیمات اقلیمی بهمئی و همچنین ایل راه های طوایف بهمئی اشاره نمود. او در این باره بیان می دارد:

منطقه ی بهمئی با مشخصات و ناهمواری هایش، از نظر ساختمان طبیعی به سه قسمت زیر تقسیم می شود:

بهمئی گرمسیری

بهمئی سردسیری

بهمئی سرحدی

ایل راه های طوایف ایل بهمئی

بهمئی گرمسیری: بهمئی گرمسیری در جنوب خاک بهمئی واقع شده است، این منطقه از سمت شمال دارای طلایه های طبیعی است به نام کوه حاتم، در مشرق طلایه های گرمسیری به کوه تُل ریش (۱۹۰۰ متر) و تنگ بجک محدود می شود، در قسمت جنوبی خط مرزی بهمئی از حدود تل ریش آغاز شده و تا حدود تنگ ابدال و از آنجا تا مرزهای رامهرمز پیش می رود که مرزهای حومه ی بهبهان می باشد و مغرب منطقه را سراسر به خاک جانکی گرمسیر منتهی می شود.

همانگونه که در تصویر بالا مشخص می باشد در داخل این محدوده مناطق لِکک (لیکک)، کت، ابوالفارس و رودتلخ واقع شده اند، کت و لیکک و ابوالفارس قسمت بزرگی از بهمئی گرمسیری را تشکیل می دهند و قلمرو گرمسیری طوایف مختلف بهمئی احمدی می باشند ولی رودتلخ که در شمال غربی منطقه گرمسیری واقع شده است قلمرو گرمسیری بهمئی های علاءالدینی است. علاوه بر این مناطق، نیمه جنوبی منطقه صیدون در مغرب و جنوب منطقه ی چاروسا در مشرق جزو منطقه ی گرمسیری بهمئی محسوب می شوند. مناطق واجل، تلاور و سردره در نیمه ی جنوبی بخش صیدون، گرمسیر طوایف بهمئی مُهمَدی گرمسیر و مناطق دَرغَک و اسفندان در بخش جنوبی چاروسای بهمئی، قلمرو گرمسیری طوایف بهمئی مهمدی سردسیر است.

تراکم جمعیت در مناطق گرمسیری در فصل زمستان است که خانوارهای کوچنده به گرمسیر می روند ولی در فصول دیگر به جز عده کمی که در قسمت های جنوبی اسکان و در قسمت های دیگر جهت مواظبت از زراعت باقی می مانند بقیه به مناطق سرحدی و یا سردسیری کوچ می نمایند.

بهمئی سردسیری: منطقه ی سردسیری بهمئی از نظر وسعت از مناطق دیگر کوچک تر ولی تراکم جمعیت در این منطقه به مراتب از نقاط دیگر بیشتر است، چه نشمین اصلی سکنه منطقه می باشد و از این مناطق است که کوچ فصلی به نقاط گرمسیر و سرحد انجام می پذیرد. مناطق سردسیری سرآسیاب و مُمبی پرجمعیت ترین این مناطق اندکه قلمرو سردسیری بهمئی احمدی  است و محل اصلی سکونت در میان طوایف احمدی  می باشد. علاوه بر این، مناطق دیگر سردسیری منطقه عبارتند از زَرگه و نایاب در نیمه ی شمالی صیدون، بخشهایی از علاء، تنگ چویل، نیمه ی غربی دیشموک، گندمکار و قسمت های جنوبی غارون که از غرب به شرق طلایه های مشخصی بین طوایف مهمدی گرمسیر، علاءالدینی و مهمدی سردسیر تقسیم شده است.

بهمئی سرحدی: منطقه ی سرحدی، سرزمین وسیعی از سرزمین بهمئی می باشد که به دلیل سرمای زیاد به سرحد مشهور است. نقاط سرحدی نواحی مرتفعی با زبانه ها و قله های فراوان کوهستانی هستند، بهمین علت موانع عظیمی در مقابل نفوذ جریانات آب و هوایی می باشند. در خاک بهمئی، دو منطقه ی مشخص و مهم سرحدی وجود دارد؛ یکی منطقه وسیع کوه سفید و کوه سیاه که بیش از ۶۰۰ کیلومتر مربع وسعت دارند و دیگری کوههای سر به فلک کشیده ی غارون که مرزهای شمالی خاک بهمئی با سرزمین طوایف بختیاری مشخص کرده و دنباله ی آن به سمت غرب به کوههای مُنگشت می رسد.

کوه سفید، قلمرو سرحدی طوایف احمدی و کوه سیاه قلمرو سرحدی علاءالدینی هاست و غارون سرحد مشترکی است میان طوایف مهمدی گرمسیر، مهمدی سردسیر و علاءالدینی که هر کدام با طلایه های مشخصی آن را در اختیار دارند.

در پایان باید گفت هرچند با پیشرفت زندگی شهرنشینی و شکل گیری جوامع شهری، سالهاست که از زندگی گسترده ی ایلیاتی و عناصر شکل دهنده ی آن همچون کوچ، ایل راه، سردسیر و سرحد، دام و دامداری و چراگاهها و مراتع وسیع خبری نیست و هم اکنون تنها خاطره و نمایی کم رنگ از آن میراثها در خیال پیران باقیمانده است امّا همانگونه که در ابتدای کلام نیز اشاره گردید؛ بهمئی دات کام صرفاً از برای شناخت هویت و اصالت خویش، نگاهی هرچند کوتاه به گوشه هایی از گذشته ی خود انداخته است.

14 thoughts on “تقسیمات اقلیمی بهمئی

  1. سلام دوست و ساعی
    وبسایت وزین شما در پایگاه اینترنتی سادات من یزوری ثبت گردید انشاله منتظر اقدام متقابل هستیم

    • سلام گووی « من یزوریم »
      با تشکر از ابراز محبت جنابعالی، لینک شما با نام «زندگانی سادات من یزوری در یک نگاه»، اضافه گردید.
      موفق باشید

  2. با سلام.اطلاعاتی درمورد جمعیت طایفه خلیلی در گذشته رو میخوام.با تشکر

    • سلام
      دکتر نادر افشار نادری در پی تحقیقات میدانی خود در بین بهمئی ها، مشخصات جمعیتی و تقسیمات ایلیاتی طایفه خلیلی در سال 1347 شمسی را به استعداد 571 خانوار بدین گونه ذکر کرده است:
      ۱- دهه صفی؛ که محل سردسیرشان «زواف و شاهزاده عبدالله»، گرمسیرشان «صیدون و رامهرمز» و سرحدشان «سرقوچ» بوده، شامل زیرشاخه های زیر بیان شده است:
      الف- دهه آقاخون؛ 37 خانوار
      ب- دهه زهرا؛ 27 خانوار
      ج- دهه علی مراد؛ 61 خانوار
      د- دهه رضاقلی؛ 8 خانوار
      ه- دهه محمدصادق؛ 10 خانوار
      و- دهه سیدل؛ 8 خانوار
      ۲- دهه طاهر؛ که محل سردسیرشان «شاهزاده عبدالله»، گرمسیرشان «صیدون» و سرحدشان «سرقوچ» بوده نیز شامل زیرشاخه های زیر ذکر گردیده است:
      الف- دهه قنبر؛ 82 خانوار
      ب- دهه بندر؛ 47 خانوار
      ج- دهه بیلر؛ 30 خانوار
      ۳- دهه ولی مهمد؛ که محل سردسیرشان «شاهزاده عبدالله»، گرمسیرشان «صیدون» و سرحدشان «سرقوچ» بوده، مشتمل بر زیرشاخه های زیر نوشته شده است:
      الف- دهه علی نظر؛ 15 خانوار
      ب- دهه نظر بیگ؛ 15 خانوار
      ج- دهه محمد بیگ؛ 8 خانوار
      د- دهه حیدر بیگ؛ 6 خانوار
      ه- دهه جعفر؛ 5 خانوار
      و- دهه چراغ؛ 10 خانوار
      ز- دهه عبدالشاه؛ 20 خانوار
      ح- دهه خلیل؛ 20 خانوار
      ط-دهه برونی؛ 12 خانوار
      4- دهه رهزا؛ که محل سردسیرشان «زرگه و نایاب»، گرمسیرشان «واجل و سر دره» و سرحدشان «سرقوچ، گندمکار و جیمه» بوده، به شرح زیر ارائه شده است:
      الف- دهه علی؛ 50 خانوار
      ب- دهه علیرضا؛ 45 خانوار
      ج- دهه علی جون؛ 55 خانوار
      ضمناً عنایت داشته باشید که تقسیمات بالا بر اساس ساختار ایلیاتی تهیه گشته اند نَه روابط خونی و نسبی.

      • خلیلیا امیدیه چکارت میشن؟بچه‌ها اسد خلیلی
        محسن احسان ممد نیما

        • سلام
          مخاطب گرامی
          جناب آقای یوسفی
          به گفته پیران و بزرگان، محمدشفیع خان (فرزند محمدحسین خان بزرگ و برادر حسین خان ایلبگی پدرجد نگارنده) دارای 4 پسر به نامهای زیر بوده است:
          علی محمد خان
          عبدالله خان
          سلطانعلی خان
          حمدالله خان

          در این بین، پسران عبدالله خان شامل اسد، محمود، لطف الله، حمید، بهرام و خسرو بیان شده‌اند؛ در ضمن سلطانعلی خان هم دارای 4 پسر به نامهای اسفندیار، پرویز، تیمور و عباس است که مرحوم پرویز و تیمور علاوه بر رابطه عموزادگی، به ترتیب داماد پدربزرگ پدری (حاج ناصرخان خلیلی) و پدربزرگ مادری (محمدحسین خان خلیلی) ادمین نیز می‌باشند.
          به هرحال همانطور که قبلاً هم گفته شد مدنظر می‌باشد تا در صورت امکان طی گفتار یا سلسله گفتارهایی به شجره‌نامه خوانین بهمئی پرداخته شود؛ بنابراین در آن مجال شناخت مبسوط‌تری از نوادگان‌شان در دسترس خواهد بود.

  3. با سلام شما با چه مدرکی میگی طایفه نوروزی جز ایل بهمئی هست طایفه نوروزی از طوایف دینارون بختیاریه که بر اثر نزاع طایفه ای به منطه دیشموک مهاجرت کردن و هیچ نسبت خونی با بهمئی ها نداریم و طبق مدارک ما و نوروزی های ایذه یکی هستیم و ضمن احترامی که برای ایل بهمئی دارم ولی ما زیرمجموعه بهمئی نیستیم

    • سلام
      طبق تحقیقات مستند و معتبر دانشمندانی چون دکتر نادر افشار نادری در تقریباً پنجاه سال پیش و نیز به گفته ی پیران و بزرگان، طایفه نوروزی ساکن در منطقه دیشموک جزوی از طوایف بهمئی مُهمدی سردسیر بوده اند.
      ضمناً باید توجه داشت هرچند به گفته پیران و بزرگان و روایات شفاهی هسته اصلی و اوّلیه ایل بهمئی از نظر نژادی، فرزندان بهمن بوده اند و بهمئی ها خود را اولاد نیایی مشترک می دانند امّا بمرور زمان شاخه ها و گروههای دیگری نیز در کنار آنان ساکن شده و بتدریج هویت خود را در چارچوب سرزمین، زبان، آداب و رسوم، تاریخ و ساختار سیاسی بهمئی ها بدست آورده اند. از این دسته بعنوان مثال می توان از سادات منگزوری و شیوخ بابااحمد نام بُرد که هر چند از نظر نژادی جزو فرزندان بهمن نمی باشند امّا در گذر زمان دارای سرزمین، زبان، آداب و رسوم، تاریخ و ساختار سیاسی مشترک با بهمئی ها گردیده و به عبارت ساده تر، هویت بهمئی را بخود گرفته و جزوی از ایل بهمئی شده اند.
      در همین راستا و با توجه به موارد گفته شده بایستی گفت در رابطه با نژاد هرچند این مبحث یکی از اجزای اصلی هویت هر جامعه ای می باشد امّا همه ی هویت آن محسوب نمی شود؛ بلکه نژاد بهمراه سرزمین، زبان، دین و آئین، آداب و رسوم، تاریخ و ساختار سیاسی مشترک است که هویت یک جامعه را شکل می دهد. بر این اساس حتّی اگر نظر شما مبنا قرار گیرد باز هم بدون شک نوروزی های دیشموک بهمئی بوده و می باشند.

  4. طایفه نوروزی گرچه در حال حاضر به قول شما جز ایل بهمئی حساب میاد ولی ما هیچوقت اصالت اصلی خودمون که بختیاری هست رو فراموش نمیکنیم

    • سلام
      1- همانگونه که پیشتر نیز اشاره گردید؛ به گفته پیران و بزرگان و نیز منابع معتبر، تقسیمات ایلی بهمئی مشخص بوده که در این میان طایفه نوروزی ساکن منطقه چاروسا یکی از طوایف مهمدی بوده است. هرچند بهمئی و بختیاری هر دو دارای یک ریشه و تحت لوای تبار «لر بزرگ» جای دارند.
      2- آنچه بهمئی دات کام بعنوان راهبرد خویش بدان می پردازد نه وضعیت حال حاضر بهمئی بلکه ساختارهای سنتی ایل بهمئی در دوره ی زمانی پیش از دهه 40 و 50 شمسی بوده و به زمانهای پس از آن پرداخته نخواهد شد زیرا پس از آن عناصر ایلیاتی روز به روز رنگ باختند تا آنکه هم اکنون تنها نمایی کم رنگ از آن در خیال پیران و بزرگان باقیمانده است. در واقع هم اکنون که ساختارهای مذکور رنگ باخته اند هر فرد و گروهی می تواند هر موضوعی را دنبال و مطرح نموده بنابراین بحث بر سر آن کاری وقت گیر و بی حاصل جلوه می نماید. شاهد آن نیز زمزمه هایی همچون شما می باشد که در چند سال اخیر از گوشه و کنار در بین برخی طوایف مختلف لرتبار شنیده می شود. ولی یقیناً در گذشته اینچنین نبوده و خارج شدن طوایف و ایلات از ساختارهایشان بسادگی صورت نمی گرفته.
      برقرار باشید

      • اصل خود بهمئی هم از بهداروند بختیاری بوده که به کهگیلویه مهاجرت کرده

        • سلام
          قطعیتی در این خصوص وجود ندارد در واقع روایت «بایوجمان بهداروند» نقلی سینه به سینه می باشد که نسل به نسل در میان بعضی از بهمئی ها منتقل گشته و همانطور که دکتر نادر افشار نادری نیز اشاره نموده اند اینگونه نیست که حتماً و یقیناً واقعیت داشته است. گویی روایتهای دیگر همچون «گیلویه سردار ایرانی» نیز همین وضعیت را دارند؛ ضمناً این موضوع (عدم اطمینان از روایات سینه به سینه) فقط مختص بهمئی نبوده و شامل سایر ایلات و طوایف نیز می گردد. بنابراین اگرچه پرداختن به نسب و خاستگاههای خونی پدر تباری بخشی از هویت می باشد امّا خلاصه نمودن تمام جنبه های هویتی و غوطه ور شدن بیش از حد در آن ضرورتی نخواهد داشت. در هر صورت بهمئی و بختیاری هر دو تحت لوای هویت بزرگ لر قرار داشته و دارند. امید که همگرایی ایلات و طوایف لرتبار بیش از پیش جلوه گر شود.

  5. آقای خلیلی دلیل نمیشه که هر طایفه ای کوچ کرد ودر هر منطقه ای سکونت کرد خود را جز آن طایفه منطقه بداند.حالا شاید به مرور زمان .فرهنگ و آداب و رسوم وحتی زبان با منطقه ادغام و آمیخته شود ولی اصل و نصب رو نمیشه عوض کرد.طایفه نوروزی بدلیل نزاع طایفه ای مهاجرت کردن ودر خاک بهمیی سکونت کردن و عده ای هم از آنها دربخش بوگر لردگان مهاجرت کردن.زاد گاه پدری نوروز روستای راسفند ایذه میباشد .وجز باب دینارون میباشد.پس نمودار درختی تون رو اصلاح کنین.چون ما در نمودار درختی دیگه ای هستیم.

    • سلام
      ۱- همانگونه که بارها اشاره گردید؛ ایلات و طوایف متشکل بر پایه های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی بوده اند. در این بین مباحث نسب، خون و نژاد تنها بخشی از هویت ایلها و طایفه ها بوده است و نه همه ی آن. بر همین مبنا آنچه بهمئی دات کام در زمینه ی شناخت ایلات و طوایف قوم لر بدان می پردازد ساختارهای آنها در قالبهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی می باشد که موضوعات نسبی و نژادی گوشه ای از آن شاکله ها می باشد. بنابراین نگریستن به چیستی جوامع ایلی و عشایری فقط و فقط از منظر ریشه های خونی و نژادی جز پیچیدگی تسلسل وار نتیجه ای نخواهد داشت.
      ۲- با توجه به موارد فوق حتی اگر فرض بر آن قرار گیرد که نوروزی های بهمئی اصالتاً از نوروزی دینارانی باب مهاجرت کرده باشد باز هم در دوره های زمانی خاص جزوی از ایل بهمئی بوده در چارچوب آن قرار گرفته اند. کمااینکه دینارانی باب نیز همانند سایر ایلات و طوایف قوم لر متشکل از زیرشاخه های متعددی است که این زیرمجموعه ها می توانند ریشه های نسبی و خونی متفاوت از یکدیگر داشته باشند. پس از نو یادآوری می گردد؛ جابجایی، تغییر و تحول ساختارهای ایلیاتی سرشت لاینفک آنها بوده و نگاه صرف نژادی مبتنی بر خاستگاههای خونی و نسبی درباره ایلات و طوایف نه تنها کارگشا نبوده بلکه موجب سردرگمی نیز خواهد شد.

پاسخ دادن به آرمان خلیلی لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *